۲۲ شوال ۱۴۱۵ قمری – صراط مستقیم دین – اخلاق ۹۸
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي اهل البيت الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
سورة مباركهاي كه شروع شد، سورة چي بود؟ بعله؟ حج بود؟ معلومه نميخونيدها. گفتم شروع شد. من به آقايون سفارش كرده بوديم كه اين را در طول هفته اين سي آيه را بخونند، معناش را هم ياد بگيرند. بعله. دقت كنند. ما همة زحماتمون، همتمون، فعاليتمون، الحمدلله موفق هم شديد نه اينكه گلهمند باشيم. اين است كه شماها با امام زمان و قرآن آشنا بشيد. نه اينكه تنها آشنا بشيد. با حقايق قرآن. با دقايق قرآن. با مطالب قرآن و امام عصر. ما در حقيقت دو تا قرآن داريم. حالا كلمة قرآن نشه اسم روش گذاشت، همان گفته و فرمايش پيغمبر اكرم را اگر ما بخواهيم بيان كنيم كلمة ثقل، يعني چيز گرانقيمت. اني تاركم فيكم الثقلين دو چيز بسيار گرانقيمت در بين ما هست. يكي قرآنه كه همين قرآنه. يكي هم عترته. از عترت فقط امام زمان الان هست، بقية اللهه كه براي ما مانده است. ما تمام هدفمون اين است كه انشاء الله خودم در خدمت شما و شماها هم انشاء الله با كمال كوشش برسيد به اين دو ثقلي كه خداي تعالي براي ما بعد از پيغمبر اكرم قرار داده. كه قرآن بايد كلماتي كه در قرآن هست، خوب بلديد. آنهايي كه قرآن خوب بلد نيستند بالاخره در اولين فرصت بايد ياد بگيرند. ما يك مقداري آدم ملايمي هستم در كار تربيت. و اين يكي از نواقص منهها. مربي بايد خيلي جديتر از اين با ديگران برخورد بكنه. اگر بخواد افراد رشد داشته باشند. دقيق بايد باشه. همانطوري كه شما وقتي ميخواهيد مثلا يك چيزي را بسازيد، اگر قاطعيت نداشته باشيد او ساخته نميشه؛ همانطور هم بايد يك نفري كه عهدهدار رشد ديگران ميشه بايد خيلي قاطعيت داشته باشه. ببينيد حضرت خضر طرفش حضرت موسي است. يك پيغمبر اولوالعزم. يك شخصيت بارز. توي پيغمبرها بعد از چهارده معصوم عليهم الصلاة و السلام افضل بشر اين پنج نفري هستند كه بودند. حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت عيسي و حضرت موسي و حضرت آدم ابو البشر هم بخاطر پدر بودنش، اين پنج نفر. حضرت موسي باز از يك جهاتي بعد از حضرت ابراهيم شايد مرحلهاش بالاتر باشه. ميآد خدمت خضر او را با يك قاطعيتي باهاش برخورد ميكنه. اول كه ميگه ان لم تستطيع معي صبرا تو نميتوني با من صبر كني. نميتوني من را تحمل كني. من را نميتوني بفهمي، درك كني. اين كلمة صبر شامل همة اينها ميشه. تو نميتواني با من اين راه را بيائي. چطور ميتوني تو صبر كني ما لم تحب بهي خبرا. چيزي را كه خبر ازش نداري، اطلاع نداري. چون انسان دلش ميخواد از همه چيز سر دربياره. سر اينكه مثلا فرض كنيد من در اين مرحله بايد اينقدر بمانم چيه؟ علت اينكه اين دعا را بايد بخونم، اون دعا رانخونم چيه؟ و چيزهاي ديگه. البته هر كسي در يك حد خودش. حضرت موسي چون صاحب شريعته. دقت كنيد خوب، صاحب شريعته. يعني دين زمان مربوط به اوست. احكام زمان مربوط به اونه. او واسطة بين خدا و خلقه. راه افتادند هر سه كاري كه ايشان انجام داد و او را به پرخاش، پرخاش هم نكرد، او را به اعتراض و بلكه به سؤال واداشت. چون اينطوري بگيم بهتره، اين بودش كه مربوط به شريعت بود. آدم كشتن، حكمش مربوط به شريعته. مال مردم را ضايع كردن مربوط به شريعته. تصرف در مال مردم، حالا ولو بخوايد درستش كنيد، اصلاحش كنيد، ديوار داره خراب ميشه بايد بريد از صاحبش اجازه بگيريد آقا اين ديوارت را من درست كنم؟ مجاني هم ميخواي درست كنيد، اما در عين حال بايد بريد از صاحبش اجازه بگيريد. مربوط به شريعته. پا در حريم حضرت موسي گذاشته حضرت خضر. و الا هيچ اعتراض ديگهاي نبود. در عين حال ميبينيم با يك قاطعيتي، سه دفعه اعتراض كردي هذا فراق بيني و بينك. بعد از سه دفعه ديگه. ديگه تو نميتوني با من باشي.
ببينيد بي تعارف در عين اينكه من، خدا ميدونم خودم را از همهاتون كوچكتر و از همهاتون پائينتر ميدونم، حالا اين مسئله به ما باصطلاح چيز شده. حالا شما خودتونيد، سليقة خودتونه، بگيد كجي سليقهاتون است ميترسم بهتون توهين بشه. سليقة شماست كه آمديد و ما را انتخاب كرديد. با قاطعيت تمام بايد در مقابل بعضي از كارهاتون، بعضي از خداي نكرده انحرافاتتون، بعضي از افكارتون برخورد كرد. قاطعيت كامل. يعني سه دفعه اگر يك سستي در وظايفتون كرديد بايد فورا هذا فراق بيني و بينك. يعني اين را بدونيد براي دو تا دوست كه روي صميمت آمدند جلو، حالا كه دوستي چه مثل زن و شوهر باشه. ميبينيد در مسئلة زن و شوهر ميگه اگر كه او يك نشوزي از خودش نشان داد در همان بعد خودش تمكين نكرد، واهجروهن في المضاجع. ديگه جدا بشيد ازش، فاصله بگيريد. اين بزرگترين تنبيهه براي دو تا دوست. بزرگترين تنبيه براي دو تا دوست جدايست. مخصوصا اگر آن محبوب انسان خدا و پيغمبر و ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام باشند. وقتي آن سه نفر تخلف كردند از رفتن به جنگ پيغمبر اكرم فرمود به مسلمانها با اين سه نفر حرف نزنيد. نه زنشون باهاشون صحبت ميكنه، نه رفيقشون. هيچكس با اينها صحبت نميكرد. خوب اينها اگر مؤمن نبودند، متدين نبودند، زمينه نميداشتند، اينها حوصلهاشون سر نميآمد، اينها ناراحت نميشدند، توبه نميكردند. بايد يك چنين تنبيهاتي باشه در وقتي كه انسان ميخواد يك عدهاي را به راهي وادار كنه. حتي در كارهاي عادي هم همينطوره. مثلا فرض كنيد يك كارواني يك كس حركت داده ببره به مكه. بعضيها توي راه از ماشين پياده ميشن ميرن براي كار خودشون. مثلا يك جا رستوران است، قهوه خانه است، نگه داشته اتوبوس كه باصطلاح مردم يك استراحتي بكنند. اين آقا سوار يك ماشين ديگهاي شده رفته از آن ده آنطرفي خبر بگيره و بعد از يكي دو روز بياد. ميگه هذا فراق بيني و بينك ديگه. حتي در كارهاي عادي هم اينطوره. اين را شماها همهاتون بدونيد حتي آنهايي كه در شهرهاي ديگه هم هستند. چون هر كدوم شايد يك نماينده الان توي مجلس داشته باشند. اين را از قول من به همه بگيد و اين را بدونيد ما يك كاروان هستيم. يك كاروان. ميخواهيم انشاء الله حركت كنيم بريم خدايا تو شاهدي كه من شخصا هدفم غير از اين چيزي نيست و نود درصد شماها هم هدفتون ميدونم غير از اين چيزي نيست. همهامون بريم به جايي برسيم كه امام عصر ارواحنا فداه از ما راضي باشه. انشاء الله دست بيعت با حجة ابن الحسن بديم. و الاّ شماها چيكار داريد اينجا؟ تزكية نفس كنيم، يعني هر چه كه در باطنمون سبب جدائيمون از امام زمان، از خدا ميشه اينها را بيرون بريزيم تا مرضي حجة ابن الحسن عليه الصلاة و السلام بشيم. يك كاروانيم. افرادي كه سستي ميكنند در اين راه، از اينها در مشهد كم داريم الحمدلله رفقامون خيلي جدي هستند، خيلي ممنونم ازشون. حالا اگر تكتكي پيدا بشه كه جدي نباشند، اگر خداي نكرده جدي نباشيد بالاخره چه بهتون بگم چه نگم، هذا فراق بيني و بينك. با اين كاروان نميتونيد شما خودتون را برسونيد. ما ميخوايم يك روزي، چون هر وقت احتمالش هست، هر كس بگه احتمالش نيست اين دشمن امام زمانه. و شايد هم اگر با توجه بگه، منكر بعضي از آيات قرآنه. چون در آيات قرآن هست يأتي بغتة. يك دفعه امام زمان، حتي در انجيل هم ديدم اين كلمه است كه امام زمان عليه الصلاة و السلام يك دفعه ميآد. هيچ به علائم هم كار نداره. بعضيها هستند ميروند دنبال علائم ظهور. علائم ظهور البته چيزهايي است كه فرمودهاند. ولي اصل ظهور، خودش مهمه. اگر همين امشب حضرت وليعصر صلواة الله عليه آمد شماها از دو حال خارج نيستيد. يا به مرحلة تزكية نفس رسيديد، خودتون را تزكيه كرديد كه مورد لطف حضرت طبعا واقع ميشيد و شماها را انتخاب ميكنند. اگر كه در راهيد، يعني هنوز داريد ميريد. اينجا در روايت داره كه هر چيزي كه در قيامت، قيامت كبري هست، در قيامت صغري هم هست. اگر انسان در راه تزكية نفس قدم برميداشت و مرگش رسيد، اجلش رسيد، روايت داره كه من مات في طلب العلم مات شهيدا. هركس در راه تزكية نفس قدم برداره مثل شهيد مرده. شهيد هم اين خصوصيات را داره. شهيدي كه اصطلاحي نميخوام عرض كنم، شهيد واقعي. آن شهيدي كه واقعا روي قصد قربت براي خدا رفته باشه در جبههاي كه از طرف مرجع تقليد يا از طرف امام يا از طرف پيغمبر فرمانش صادر شده باشه، آنجا بره و كشته بشه. اين شخص هر چه هم نفسش را تزكيه نكرده باشه، همانجا تزكيه ميكنند، تزكيه ميشه. شهيد اين خصوصيات را داره. لذا در رديف صالحين و اولئك مع الذين امن الله عليهم نبي و صديقين و الشهدا، ببينيد شهدا را در رديف انبياء و صديقين و صالحين قرار داده.
حالا اگر كسي در راه تحصيل علم و رسيدن به كمالات، علم هم كه ما ميگيم ميگن كه مثلا يك كسي مشغول درس دانشگاهيه، اينهم اگر مرد شهيده. نه. قطعا شامل اين تحصيل، اين علم نميشه. قطعا كسي كه در راه علم، علم چي هست؟ علم، علم آني است كه شما را به نور برسانه. شما را به حقيقت برسانه. اصلا علم خودش نوره. به خاندان عصمت و طهارت برسانه. به امام زمان برسانه. خلقكم الله انوار و جعلكم بعرشه مهدقين. شما اي خاندان عصمت، اي چهارده نور پاك، انواري بوديد كه در عرش آنجا مهدقين، زندگي ميكرديد. حتي من علينا بكم. خدا منت گذاشت بر ما به شما. شما را به ما داد. الان تنها نوري كه مال ماست، و چراغ هدايتي كه مال ماست، حضرت بقية الله ارواحنا فداهه. علم هم انسان را بايد به اين چراغ هدايت برسانه. به اين نور برسانه. به اين خورشيد تابان برسانه كه پيغمبر اكرم بهترين تشبيه را كرده كه تشبيه فرموده است امام عصر ارواحنا فداه را به خورشيد پشت ابر. كه نورش به ما ميرسه اما جرمش را ما نميبينيم.
پس من مات في طلب العلم، يعني طلب نور، طلب امام زمان، طلب سخنان آنها كه كلامكم نور، كلام شما نوره. به آن كسي كه ميخواد بره برسه، اگر در اين بين مرد، مات شهيدا. شهيد هم مثل كسي است كه تزكية نفس كرده. پس بنابراين اگر شماها جدي باشيد، تمام تمركز فكرتون را روي مرحلهاي كه بهتون دادند قرار بديد و پيش بريد، اگر همين الان امام زمان بياد، از آني كه توي مرحلة يقظه هست حتي، توي مرحلة توبه هست تا آن كسي كه توي مراحل بالاست، همه را ميپذيره انشاء الله. منتهي بايد جدي باشيد. اين يك كاروانيست. منتهي اگر چرا، اين وسط بعضيها ميخوان هر دو جهت را رعايت بكنند. هم ميخوان راه را برن، هم ميخوان كار را بكنند، هم ميخوان زندگي داشته باشند، هم ميخوان خوش بگذرونند، هم هر وقت دلشون خواست اعمالشون را انجام بدن، ما افرادي داشتيم كه مكرر البته اگر يك فردي يكي دو دفعه يا، ما زودتر از حضرت خضر حوصلهامون سر ميره، ما كم حوصلهتر هستيم، مرد باحوصلهاي بوده. اگر يك دفعه يا دو دفعه مرحلهاشون را ببينيم انجام ندادند ديگه هذا فراق بيني و بينك پيش ميآدها. كوشش بكنيد بعضيها همينطوري شدند. افرادي هستند توي جلسه ميآمدند اما حالا نميآيند. نه اينكه ما گفته باشيم نيان، خودشون يك جهتي در دلشون واقع ميشه كه بيرون ميشن. حتي بعضي ازشون سؤال كردن كه چرا نميآيي؟ نميدونم توفيق پيدا نميكنم. و اين را ما زياد داريمها. خدا دست به سينهاشون ميزنه. خداي تعالي قدر اين راهتون را بدونيد. ببينيد آقايون، ما الان توي اين رفقاي جلسهامون ميتونم بعضيها را اسم ببرم كه اگر با شماها صد روز شب و روز بنشينند حوصلهاشون سر نميآد. بلكه از ديدن شما نشاط پيدا ميكنند. اما بمجرد اينكه با يك كس ديگه كه توي اين راه نيست بنشينند من احساس ميكنم، البته اين ضعف آنهاست، ولي احساس ميكنم نميتونند تحمل كنند. انسان بايد تحمل كنه. ولي بعضيها هستند نميتونند تحمل كنند و بعضيها ديدم عكس العمل نشان ميدن. و بايد هم اينجور باشيد. يعني طبعا روي جنبههاي روحي بايد اينطوري باشند كه بدشون بياد. به جهت اينكه يكي كه يك راهي را رفته، شما يك جاده را گرفتيد رفتيد اون يكي اصلا يك قدم هم نيامده يا اگر رفته از راه انحرافي رفته. اينها كه ميگذره از هم جدا ميشن و وقتي كه سنخيت روحي نبود، جدايي نبود، من خودم خدا ميدونه اينجوري هستم. از اينجا كه حركت ميكنم توي مسافرتهايم، من در بعضي از شهرها شخصيتهاي درجة يكش با من رفيقند. از جهت سياسي، از جهت علمي، از جهت خدمتتون عرض شود بعضي وقتها من احساس ميكنم من اگر برم خونة فلاني كه از رفقاي هم مسلكمون هست، همبرناممون هست، آن آقا شايد بدش بياد. مجبور ميشم توي آن شهر توقف نكنم كه اون بدش نياد. يك عالم يك درجي در اونجا به من هم خيلي علاقه داره من هم هر دفعه ميرم مشهد مثلا ميياد خونة ما، اما من اوني را كه دلم ميخواد. دل ما، دل هواي نفسي. نه خودتون ميدونيد اوني كه انسان لذت ببره. كيف ميكنه. ميتونه ساعتها با او بنشينه و احساس خستگي نكنه.
همان دوستي است كه در راه كمالات قدم برداشته به جهتي كه بالاخره چه عقب باشه، چه جلو باشه در يك راهيم. در يك مسيريم. اين زياد اتفاق افتاده براي شما هم اتفاق افتاده. شماها مخصوصا اونهايي كه چند مرحله بالاتر باشند اصلا نميتونند با هر كسي بنشينند. اين جوي كه الان همين مجلس. اين مجلس يك نورانيتي براي ماها كه ميفهميم داره تا يك مجلسي كه مخلوط باشند.
ما چشمم به آقاي بله كاشفي افتاد يادم از يك جريان آمد. رفته بوديم آق قلا يك جمعي از آقايون، بعد ايشان من را ظهر بردند مزرعهاي هستش كه زير نظر ايشانه، مديرتش با ايشانه، جاي بسيار مهمي. خود من از ايشان تقاضا كردم شب را ما اينجا بمانيم. خلاصه البته ايشان، بس كه از ايشان خوشم ميامد. واقعا اين طوره اون جايي كه ديگهاي قبل از اون رفته بوديم حتي اون ور آسفالت، ماها نتونستيم بمونيم. اونجا هم ناهارمون، هم شب گفتم، پيشنهاد دادم، بله. دوستان هم راه، همفكر، شماها فكر نكنيد كه ما اعلام كرديم و شماها هم جمع شديد. ما تك تك شماها اونهايي كه قبولند ميدونند. تك تك شماها با وضع خاصي منتها مجلس شبهاي جمعه شماها چون همين جمعيتمون ميزانند. من نگاه ميكردم پنج، شش نفر از رفقاي اين طوري بودند. من فقط اينها را دوست داشتم، صحبت هم ميكردم فقط براي اينها صحبت ميكردم. الان هم اينطورهها تو كانون، اگر توي كانون اگر يك وقتي، اين را نميگم شما مجبور بشيد بياييد ولي خودتون ميياييد. تو كانون اگر ببينيم رفقا كمند من حرف زدنم نميياد. شبهاي جمعه اگر ببينم رفقاي خودمون اونهايي كه در توي اين كار با من كمند يا اصلا نيستند واقعا سختمه. ما هم شماها را دوست داريم، شماها هم انشاء الله امام زمان عليه الصلاة و السلام را دوست داريد، و هممون بايد با هم باشيم تا آخر. و انشاء الله اميدواريم دست از اين راه برنداريم. هيچ چيز ما را از امام زمانمون جدا نكنه. هيچ تبليغاتي يك وقت تبليغات هست، دشمنان هم هستند و فعاليتهاي زيادي هم دارند و يعني شما بدونيد شيطان وقتي كه ميخواست توي بهشت در روايات هست حضرت آدم را فريب بده اون در لباس ماري رفت. يك مار خوش خط و خالي از زهرش هم حضرت آدم شايد زياد اطلاع نداشت. يك مار خوش خط و خالي رفت و خلاصه حوا را فريب داد. حوا هم از حضرت آدمه. حالا شما فكر نكنيد كه يك آدمه ريش تراشيدة فاسق و فاجر ميياد شما را فريب ميده. يك افراد خوش خط و خالي مييان! چيزها ميگن شما فقط يك جمله فكر كنيد. اگر واقعا راهتون اشتباهه چه بگن، چه نگن نياييد. اگر راهتون درسته با كمال استقامت، با قرصي به تمام معنا هيچ متكي به من نباشيد. يعني ممكنه مثلا من منحرف بشم، من اشتباه بكنم، كوشش بكنيد كه اين راهي را كه خدا جلوي پاتون گذاشته و بحمد الله بعد از چندين سال اين جمع را به وجود آورده اين را به آسوني از دست نديد. انشاء الله مقيد باشيد من دوستان فاضل، عالم، الحمد الله داريم مقيد باشيد كه با همينها به طرف كمالات حركت كنيد.
قرآن امام زمان، دو چيز. قرآن حجت ابن الحسن. قرآن كتاب ثابت، امام زمان كتاب ناطق الهي است. يك مقدار در بين شماها افرادي هستند كه تازه آمدهاند، اگر اونها نبودند من بهتون ميگفتم كه، چون ميترسم اونها حواسشون پرت بشه. به شما ميگفتم كه امام زمان عليه الصلاة و السلام چقدر مرتبطه با شماست. چه رابطة تنگاتنگي با شما داره. چقدر شماها را دوست داره. خود همانهايي كه در مراحل بالا هستند، اينها خودشون خوب متوجهاند. شما فقط حوصلتون سر نره اين چند سالي كه اون مراحل تزكية نفس ميخواد بگذره، حوصله بكنيد من همة جوشم همينه، جوش ميزنم. حريص عليكم كه اين وسط حوصلتون سربره. عين يك رانندهاي كه جمعي را سوار ماشين كرده، ما سابق فكر ميكرديم كه تهران را ميشه با الاغ هم رفت. من بچه بودم، چهار ساله، پنج ساله. براي آقاي مرشدي يك روز گفتم خندهاش گرفت. رفتيم اونجا دم دروازه با يك الاغ، الاغ دار را گفتيم كه آقا ما را ببر تهران. اين بي انصاف هم سوار يكي از الاغهاش ما را كرد و پولهاي ما را هم گرفت و برد محمد آباد حالا جزء مشهد شده اونجا پيادهامون كرد و گفت اينجا تهرانه. وقتي آدم با الاغ مسافرت ميكنه اينجوري ميشه. ما در و ديوار اين محمد آباد و اونجا يك خرابهاي بود نگاه كرديم و بابا ما شنيده بوديم تهران امارات ده طبقه و بيست طبقه اينجا كه بله يكي هم آمد، خدا خيرش بده، يك دو تا به ما زد گفت برو خونه، ما گريه كنون برگشتيم خونه. ديگه فهميدم كه نه تهران را به اين آسوني نميشه رفت.
حالا اگر يك كسي فكر ميكنه كه تهران همين دو كيلومتريه، سوار ماشين شد و اين راننده هم چه جور به اين بفهمونه كه آقا يك دوازده ساعت توي بيابان، بيابان بي آب و علف تاريك شب بايد راه بره خلاصه حوصلهات سر نره. حوصلة شما سرنياد نه من امام زمان عليه الصلاة و السلام شما را خواهد رسوند و اونهايي كه رسيدن توي همين مجلس من ميتونم بلندشون كنم بگم آقا رسيديد يا نرسيديد؟ بله. كه علاوه بر اين كه من همة شماها را عاقل ميدونم كه پشت سرتون نماز ميخونم از اون كم سنترينتون. مگر حمد و سورشون خداي نكرده درست نباشه والا مرحلة توبه را كه گذروند يك شخص اين ميشه عادل. هماني كه شرطه براي امام جماعت. اين علاوة بر اين اونهايي كه رسيدن به كمالات روحي خودشون ميدونند چه زندگي پر لذتي ميكنند. و الحمد الله شماها اين راه را حركت كرديد حوصلتون سرنياد. گاهي من روزهاي شنبه و سه شنبه كه خدمت آقايون ميرسم يا خانمها بيشتر آقا مرحلة ما خيلي طول كشيده؟ شما اين را بدونيد پنجاه در صد پيشرفتتون مربوط به خودتون نيست. يعني اگر بعضي كمكها نباشه، اين كمكي كه من هفتة قبل بهتون تذكر دادم البته اين ورقهها خوب به نظر من چاپ نشده بود. به همه داديد يا نه؟ خيليها لابد اهمييت ندادن. خيلي خوب ببينيد يكي از اشتباهات و اشكالات همينه. اينهايي كه نگرفتن اسمشون را بنويسيد تا ما، اين كمك به همتونه. اين طرحي است كه به من الهام شد، در تهران هم الهام شد. كه همتون بايد دعا كنيد.
اين شايد بيست و پنج درصد پيشرفتتون را كمك كنه. يك مقدار دعاهاي دوستان، خود من خدا ميدونه شايد بيشترين حاجتم، بيشترين نميتونم بگم بايد بگم تمام حاجتم اين است كه شماها پيشرفت كنيد فقط حوصلتون سر نياد. ما انشاء الله كوشش ميكنيم. صريح خداي تعالي شماها را برسونه. از خدا هم ميخواييد توكل هم ميكنيد يعني كسي وقتي نشسته وقعدت بي اغلالي. با اون حال من را به زمين كوبيده. اگر يك كسي توي كارواني باشه و روي زمين نشسته باشه و حركت نكنه با كاروان اين ديگه هر چي هم دعا بكنن هر چي هم خواهش بكنن، هر چي هم تقاضا بكنن اين ديگه به اصطلاح صريح حركت ميكنه اين بالاخره نيايد مينشسته. كوشش بكنيد ننشينيد. كوشش بكنيد كه دنيا شما را نگيره. كوشش بكنيم مسائل مختلف در شما تأثيرات نامطلوبي نداشته باشه. ما گاهي برخورد با يك مسائلي ميكنيم حالا يك تذكري لازمه، بعضي از رفقا زن و مرد هردوشون در راهند حتي در مسائل نسبتا بالا هستند امروز يكي از دوستان خانمش آمده بود پيش من، من واقعا تعجب ميكنم. بهش گفتم چرا حقه كه او اشتباه كرده يا اين كه تو اشتباه كردي. بالاخره وقتي كه يك زن و شوهر اينها هردوشون در راهند خداي تعالي ميفرمايد كه فانطلاقتهم في شي فردوا الي الله من الرسول. اگر در چيزي با هم اختلاف داشتيد برگرديد فورا خودتون را ارئه بديد به خداي پيغمبر. ببينيد حكم چيه؟ اخلاق تو بده يا اخلاق او بده؟ اگر اخلاق تو بده، خودت را درست كن، اگر اخلاق او بده، خودش را درست كنه. چون هر دو، حالا هر دو يك زن و شوهري هستند كه يا پدر و پسري هستند يا خدمت شما عرض شود كه فرزند و پدري هستند حالا اينهاش فرقي نميكنه اينها يكيشون تو راهه يكيش متوقف شده. اين اختلاف لازمة اين جور بودن اختلافه. اما اگر هر دو توي راه هستيد كوچكترين اختلاف نبايد اولا داشته باشيد. لذا خانواده هايي كه هر دو در راهند آقا يك زندگي بسيار لذت بخشي دارند. دعوا و نزاع و حرف و اين مسائل نيست. اگر يك وقتي خوب اختلافشون حل نميشه. فورا خودشون ميتونن برن از آيات و روايات استفاده كنند ببينيد تكليفشون چيه؟ من براي همه دارم ميگمها. اگر نميتونن خوب من اينجا انشاء الله در خدمتشون هستم. آقاي نعمتي در خدمتون هستند. فورا حلش كنيد و اكثر شماها ميتونيد بفهميد چون مسائل شخصي زندگيتون شماها ميتونيد بفهميد كه حق با كدون طرفه. اگر خداي نكرده، خداي نكرده يك نفر از شماها تن زير بار حق نده بگه من شوهرمه، نميدونم غرورم ميشكنه، نه اصلا بنا نداريم غرور شما را از بين ببريم كه تا چه برسه كه بشكنيم. غرور نبايد. غرور يعني گول و فريب و اشتباه. من غرورم ميشكنه كه در مقابل زنم بگه كه من اشتباه كردم. اگر غرور داري بايد برگردي به اون عالم قبل از يغظه.
يعني همين الان خوابي تو. غروز اصلا يعني چي؟ غرورت را بايد بشكني. تواضع كني. فرود بياييد. پيغمبر اكرم با اون همه عظمت خداي تعالي ميفرمايد وقفر جلاهك لمن التبع من المؤمنين. تو خطم جناح بكن. بالهات را پهن بكن. براي پيروان خودت از مؤمنين. تو براي رفيق همسفر خودت ختم جناح نميكني. نه من اينجوري بودم تو بايد همين را گوش بكني، ابدا. حتي بين دو تا دوست، دو تا رفيقي كه در راه هستيد با هم صميمي هستيد يك وقت خداي نكرده نگيد كه هر چي كه من ميگم درسته. حرف حق را بزن ولو اين كه عليه تو باشه. بر ضرر تو باشه. ولو در روايات داره ميگه ولو كان برا ولو اين كه تلخ باشه. اگر تلخته حرف حقه براي تو. زن تو حرف حقي داره گوش بده. حالا چون خانمها نيستند تو مجلس من اون طرفش را نميگم. به شماها عرض ميكنم. نگيد كه من غرورم ميشكنه. شخصيتم ميشكنه، نه شما اول كاري كه ميكنيد در اين راه بايد شخصيتت را بگذاري كنار. اخلاق داشته باش. قبل از اين جريان و اين برنامهها را داشتيم و حالا نميتونيم تركش بكنيم ببخشيد بايد فراق بين و بينك.
اخلاقیاتتون را درست كنيد. بهترين راه و روش براي يك زندگي خوب خدا پسندانه براي دنيا و آخرت اين است كه انسان در مرحلة اول با زن و فرزندش مهربان و خوب باشه. من يكي از اين اولياء خدا را ميشناختم خدا رحتمش كنه زنش خيلي بد اخلاق بود. تند بود. حدودا ميگفت كه سالي كه من ديدمش ميگفت سي ساله من با اين زندگي ميكنم. وقتي نشده كه يك شبانه روز بر ما بگذره ايشان بر ما فحش نده. با يك دفعه هم نشده كه من بهش عصباني بشم. اون روزي كه اون وقتي كه داشت اين حرفها را براي من ميزد با زنش گرم بود. با زنش گرم بود يعني از اين لحظات دعوايي نبود. زنش را صدا زد گفت يك دفعه شده من به تو عصباني بشم؟ گفت نه. همين جا هميني كه الان ممكنه تو مغز شما بياد، كه فكرم اينجوري رسيد كه همين نرمش تو سبب اين بدي او شده. اين را گفتم به ايشون. يعني انسان بايد يك خردهاي دعوايي، اوقات تلخي بكنه مردم بترسند زنش بترسه. گفت نه، چون وظيفهام را انجام ميدم او هم ميخواد وظيفهاش را انجام بده ميخواد نده. تو خودت را درست كن، تو آدم باش. من براي اين كه او خراب نشده خودم را خراب كنم. خداي تعالي اخلاق را از چيزهاي بسيار خوب قرار داده. دو نفر مؤمن اون كسي نزديكتره به خدا و پيغمبر و موفقيت كه اخلاقش بهتر باشه. مرده زنه فرقي نميكنه. تو با اين ازداوج كردي و خداي تعالي هم اگر يك چيزهايي يك گرفتاري به شما بده دو تا بچه داده دو تا گرفتاري داده. سه تا بچه، سه تا گره زده. يعني شما نميتوني بگه كه آقا من پدر اين بچه نيستم تو هم مادرش نيستي. اين گره خورده همين جور. اگر بچه نداريد كه همين عقد ازدواج. خود اون عقد ازدواج شما را به هم وصل كرده. عقد ازدواج وصل ميكنه. خداي تعالي در قرآن ميفرمايد كه محبت و مودد بايد ايجاد بكنه. تموم شد. شماها به هم وصليد نميتونيد از هم جدا بشيد. حالا ديگه من بايد حرف من تو خونه برو داشته باشه، حرف او توي خونه برو نداشته باشه نه. تو كار خودت را بكن، اگر او كار خودش را كرد كه چه بهتر. نكرد، تو آدم باش. پيغمبر اكرم با اينكه زنهاي مختلفي داشت، خواهي نخواهي بعضيهاشون هم اخلاق نداشتند، تعارف نداريم يك زنهايي بودند كه بعد خودشون را نشون دادند.
و لولا انت يا علي لم يعرفون البعدي. بعد از پيغمبر بوسيلة محك علي بن ابيطالب اين زنها خودشون را نشون دادند. زني كه ميياد سوار شتر ميشه، و با علي جنگ ميكنه اون با پيغمبر معلومه كه اخلاق درست و حسابي نداشته. در عين حال نداره در تاريخ كه يك دفعه پيغمبر با زنش دعوا كرده باشه. يك دفعه پيغمبر عصباني شده باشه به يكي از اين زنها. نداريم، من نديدم يعني. بعيد هم هست كه باشه. ان نساء چون زنها نيستند عرض ميكنم كه روشون هم باز نشه، چون مسئلهاي نيست گاهي ما يك حرفهايي را براي آقايون ميزنيم، ميگيم جلوي زنها نگيد اونها پر رو ميشن. ان نساء (قطع نوار).
اين را بهتون عرض كنم بايد خيلي مواظب باشيد اسلام اگر ميخواييد به زنهاتون نگيد من گفتم شما نبايد بگيد، اسلام دستور اكيدش اينه به زن شما هيچ كاري نميتونيد بگيد. اگر يك كاري را بهش گفتيد كه امروز ناهار فلان چيز درست كن او گفت مزدش را بديد شما عصباني شديد از صراط مستقيم خارج شديد. هيچ كاري. مگر با عطوفت خودش. خانوادة آقاي نعمتي اينجا نشونه، كه الحمد الله ايشان تزكيه شده است. در مراحل بالاست. خانوادة ما هم كه همين طور شما فكري به حال خودتون بكنيد. كسي هم انشاء الله نيست. دقت كرديد. اگر آب يك ليواني، يك ليوان آبي توي طاقچه هست شما نشستيد آقا اين ليوان آب را بده، همين جور ميكنه مانعي نداره. اما گفت نه من نميكنم. يك چيزي گفتيد شما اين ليوان آب را بده، شما بايد بديد و لااقل نبايد ناراحت بشيد. بچه را وضع حمل كرده، اين را شماها بايد بدونيد عمل هم بكنيدها. يك آقا نيايد فردا چكار كنيم پس از فردا بايد بريم ناهار درست كنيم، شام درست كنيم. ميخواستيد زن نگيريد.
بچه را زايمان كرده، اين بچه شير ميخواد مادر هم شير داره. ميگه آقا مزد بده شيرش بدم. ماهي هر چي تعيين ميكني. شما اگر عصباني شدي از صراط مستقيم خارجي. گفتي اي بابا اين كيه ديگه؟ پرت شدي توي يك به اصطلاح مگر اين كه خلاف توقعت باشه كه خوب بله رفيق هستيم زن و شوهر هيچي. رفيق كه هستيم. من به تو كمك ميكنيم اضافة بر سازمان تو هم اضافة بر سازمان كمك كن ديگه. اين حرف ديگه استها. يعني همين صفا و صميميت را به وجود ميياره تا به همديگه بتونيد كمك كنيد. زن و شوهر در مقابل مهري كه شوهر ميده. اينها را ميگم كه بعضي از دوستان خلاصه بعضي حواسشون جمع نيست. مهري كه شوهر به زن ميده، غذا لباس و مكان، در مقابل اين چهار چيز فقط يك حق به شوهر به زن داره يكي و اون عمل زناشوييه. هيچي ديگه. اين را هم كه ميگن به جهتي كه در به اصطلاح اجازه چهار چيز داده مهر داده، لباس داده، مكان داده، غذا داده، مثل كسي كه انسان اجارهاش ميكنه ميگه از ساعت هشت صبح تا چهار بعد از ظهر در اختيار من باش، اگر بگذاره بره بيرون گناه كرده، اين هم همينطور.
حالا به شما گفتن كه اختيار زن در بيرون رفتن از خانه در دست توست، تو خيال كني كه همة كارهاش در اختيار توست. ما يكي از بدبختيها و گرفتاريها، منتهي برنامه اينه حالا اخيرا ميگن زنها بايد از شوهرهاشون رضايت نامه بگيرن تا ما اينجا قبولشون كنيم. والا من راضي نيستم كه بري براي تزكية نفس. تو بيخود ميكني، تو كي هستي كه راضي نيستي؟ من راضي نيستم با برادر نامحرم من، برادر من كه با تو نامحرمه تو، برادر من كه با تو نامحرمه تو نبايد پيشش وايستي و روتم را باز كني، بعد سلام بكني بعد گرم بگيري و صحبت كني و اينها. تو بيخود ميكني. كار معصيت كه اصلا حق نداره زن تو انجام بده. چرا؟ اگر بنا شد به هم محبت داشته باشيد او هم خدمت ميكنه. كه غالبا، غالبا اين طوره كه زنهاي ماها ده برابر اون محبتي كه مابهشون ميكنيم اونها نسبت به ما انجام ميدن. لباست را ميشوره، غذا برات درست ميكنه، خونه ات را نگه ميداره، بچه هات را نگه ميداره، همه كارهات را تو آسوده ميري و ميياي. حرف هم داري؟ اين را فكر نكنيد اين حرفها را من ميزنم براي اين كه اين با قاطعيتهها.
يعني اونهايي كه به مرحلة صراط مستقيم نرسيدهاند اينها بايد تمرين بكنند كه با رسيدن در مرحلة صراط مستقيم ناراحت نشن. اونهايي كه به مرحلة صراط مستقيم رسيدن بايد قطعا از همين الان اين برنامه را داشته باشن. بايد فكرشون اين باشه. زن يك شريك زندگي است آمده توي خانة تو و خداي تعالي هم همة چيزها را در اختيارت گذاشته. زن كارمند، ما زياد داريم زنهاي كارمند كه متأسفانه شوهرها از همان اول به عنوان اين كه كارمنده گرفتنش چون خودشون نيم مرد بودند نميتونستند زندگي را مردانه اداره كنند از حقوق زنشون نصفي از حقوق زنشون، نصفي حالا از حقوق، حالا وقتي خونه را نتونن اداره كنند يا نامرده يا نيم مرده بالاخره بعد زنه كارمند. آخه اين حقوقي كه از اداره ميگيرند خوب كارمند هستند خيلي خوب، اين حقوقشون مال خودشونه و چون خرجي نداره زن، اين را بدونيد، خرجي نداره، چون لباسش با شوهره، غذاش با شوهره، مكانش با شوهره، اين پولي كه ميگيره اضافة بر زندگيشه بايد خمسش را بده، اقلا بايد اين كار را بكنه. شوهره دعواها كرده كه تو چرا ميخواهي خمس بدهي؟! شوهره دعواها كرده كه تو چرا وقتي حقوقت را گرفتي بايد نياري بدي به من؟! اينها همهاش از صراط مستقيم خارجه، شماها يك وقتي، الحمدلله شماها در اين جهت كسي را من حتي احتمال هم نميدم اينجوري باشه. نسبت به اين مسائل خيلي اهميت بديد. من اين جلد دوم سير الي الله را ميخواستم بنويسم، به همين مشكل صراط مستقيم برخورد كرديم. ديدم مردم نميتوانند بپذيرند. ما اگر بخواهيم صراط مستقيم را خوب نشون بديم به مردم، مردم اصلا نميتونند قبول كنند. نميتونند حتي. اين تنها در زندگي زناشوئي.
نسبت به فرزند. شما پدر شدي، بچهات وقتي تكليف شد، خودش ميدونه و خداي خودش. تو فقط ميتوني مربي او باشي. هيچ تحميلي نميتوني به فرزندت بكني. فرزند برش واجبه كه اگر پدر يا مادر يك چيزي را گفت، اطاعت كنه. بر تو واجب نيست كه بهش امر و نهي بكني. تو او را بعنوان يك نوكر، يك غلام در اختيار بگيري. چرا، مربيش باش. امر بمعروفش كن، نهي از منكرش كن، راهنمائيش كن، حق هم هست، قو انفسكم و اهليكم نارا. هم خودتون و هم اهلتون را از آتش جنهم نجات بديد. اما من، تا وقتي كه من هستم ايشان بايد نوكر من باشه! نه. اينها از صراط مستقيم خارجه. اينها را خيلي رعايت بكنيد. خيلي مسئله است در مرحلة صراط مستقيم. اينطور نيستش كه ما بگيم نه ما در مرحلة صراط مستقيم رد شديم. رسيديم به مرحلة بالاتر. مسئلة صراط مستقيم آنقدر بلنده، همانطوري كه روايت داره، از شمشير تيزتر و از مو هم باريكتر. خيلي مطلب داره كه متأسفانه ما زياد نتونستيم دربارهاش صحبت كنيم. حالا آقاي نعمتي نميدونم صحبت كردند يا نه؟ من خودم زياد نتونستم صحبت كنم. علتش هم رعايت حال افراد بوده. چون ميترسم كه اگر بگم صراط مستقيم يعني چه، مثل يك رانندة ناشي، تا بهش ميگن خطر، اين دستپاچه ميشه فرمون را ميپيچونه طرف خطر و چپ ميكنه. نه. آرام آرام، انشاء الله بايد همة مطالب را بهتون بگم. حالا امشب لااقل در خصوص معاشرتتون با همسرانتون يا آنهايي كه ازدواج نكردند كه خدا انشاء الله زمينهاش را براشون فراهم كنه، يا مثلا پسر. در سن پانزده سالگي، شانزده سالگي، هفده سالگي، هيچ اشكالي نداره اگر، يعني اگر، اين را بدونند پدرها كه اگر اين پسر به حرام بيفته، يك روايتي بخونم چون زنها نيستند، اگر دختري كه تو نگه بداري عمدا توي خونه تا حيض ببينه، اين گناه كردي. بايد دختر را زود عروسش كرد. پسر هم اگر به حرام بيفته و تو دامادش نكني، دانشگاهش تموم نشده! اين دليل ميشه؟ جواب خدا را هم بتوني بدي خوبه. روزي از كجا بخوره؟ به تو چه؟! تو مگر روزي دهندة اوني؟ خداي تعالي گفته يرزقكم يغني الله من فضله، بعله، به تو چه مربوطه. اي بابا اينها هنوز بچهاند! اگر بچه بود كه به حرام نميافتاد. خيلي دوستش داري، سرپرستيش بكن. بچگي نكنه. حضرت زهرا سلام الله عليها وقتي كه عروس شد، ظاهرا نه سال داشت، ده سال داشت. حالا ميگن نه، دختر كه نبايد اينقدر… تا من تحصيلات عاليه، بعضيها اينجور ميكنند، واقعا مثل ماشين كه افتاده توي درهها، آنجا حالا بوق ميزنه! يك ماشيني افتاده بود، بوقش اتصالي كرده بود، آن پائين دره بوق ميزد. اينها هم همينطورند. تا دختر من تحصيلات عاليه را نكنه، خوب ديديم تحصيلات عاليه بكنه. خوب اين منافاتي نداره، با شوهرش قرار بگذاريد تحصيلات عاليه بكنه. ما كه مخالف نيستيم. اين داره به حرام ميافته. خدا ميدونه چقدر اينها مبتلا به حرام ميشوند. من چيزهايي كه خود من اطلاع دارم، كه كم اطلاع دارم. از دخترهايي كه توي دانشگاه، پدر و مادرهاي بيرحم نگذاشتند اينها ازدواج بكنند. يك وقت نميآد باصطلاح خواستگاري براشون. اينها يك مسائل ديگه است. اگر جنبة شرعي داشته باشه، بعله. اما داشتند، خواستگار داشتند، نه اين ميخواد تحصيلات عاليه! بكنه. اين به گناه افتادند، اينقدر من سراغ دارم كه چه عرض كنم. اين كارها، اينها همهاش انحراف از صراط مستقيمه. فرزند پسرتون را بايد طوري بسازيد كه حاضر نباشه گناه بكنه. ولي نياز جنسياش هست. بهرحال نيازمنده. اين را ازدواج كنيد.
يكي از خوبان، پسرهاي زيادي داشت ميگفت من هر يكي از پسرهايم را از اول تكليف بهش ميگفتم، نياز داري براي زن؟ هركدام كه ميگفت بعله من نياز دارم، فورا دامادش ميكردم. بعله. اگر به حرام ميافته، حرامه نگه داشتنش به اين حال. واجب ميشه. چه بر خود جوان، چه بر خدمتتون عرض شود، پدر و مادر اگر اختيارش دست پدرومادره. حرامه. اگر هم به حرام نميافته، كراهت داره. كراهت شديد داره. يعني مثل وقتي است كه انسان داره از كنار جاده با ماشين ميره، احتمال پرت شدن داره. اينها را مراقب باشيد. من الان توي جوانهاي اهل تزكية نفس، داريم جوانهاي خيلي مسن، حالا شما كه دختر نيستيد كه بگيد خواستگار برامون نيامده، بريد ازدواج كنيد. نميدونم از كجا بخوريم؟! اينها همهاش بر خلاف توبه و حتي استقامت و همه چيزه. بعضيها ميآن پيش من ميگن خوب، حالا كه تو ميگي، تو انجام بده براي ما. اينهم كار درستي نيست. اينها را من در اين جلسه ميتونم بگم بهتون، انشاء الله جدي باشيد، قطعي. دانشگاهتون تموم شده، نشده؛ مربوط به اين مسئله نيست. گناهه، نرو دانشگاه. اصلا گناه را نبايد بكنيد چه دانشگاه بري چه دانشگاه نري. تو نبايد از صراط مستقيم خارج بشي، چه ميخواد چي بگم، به زحمت بيفتي چه به زحمت نيفتي. اينجوري بايد باشيد.
بهرحال امشب من متفرقات صحبت كردم ولي اينها لازم بود به خدمت آقايون عرض كنم. كوشش بكنيد انشاء الله، من گوشه كنار ميشنوم كه بعضي از آقايون با خانوادههايشون ملايم برخورد نميكنند. اين ديگه انشاء الله ما نشنويم و شما وقتي كه معتقد شديد كه اين هيچ حقي، شما هيچ حقي نداريد كه به زنتون امر و نهي بكنيد، آنوقت هر كاري كرد باصطلاح با تشكر باهاش روبرو ميشيد. بعله. خيلي اخلاقتون خوب باشه. يكي از اصحاب را كه خود پيغمبر اكرم تشييع كرد. خودش به دست خودش توي قبر خواباند. مادرش بهش گفت كه خوشا به حالت كه پيغمبر اينقدر بهت محبت كرد. حضرت فرمود كه الان در قبر يك فشاري خورد كه حساب نداره، چون در خانه اخلاقش بد بوده. اخلاقتون را در خونه خيلي رعايت كنيد. از در وارد ميشيد، سلام. چه اشكال داره؟ او بايد به من سلام كنه. كي گفته او بايد سلام كنه. تو واردي، اصلا به دلائل مختلف تو بايد سلام كني. از در وارد ميشي چون تو واردي، تو سلام كن. ميگي من بزرگترم. چون تو بزرگتري بايد سلام كني. تو بزرگتري يا پيغمبر اكرم. و بعد چون تو مسلماني، تو در صراط مستقيمي، تو بايد تقدم در سلام بكني. خوب سلام كردي، وارد شدي، بيحوصلگي نكن. بيحوصلگيهات مال بيرونه. خونه، منزله. محل نزول. محل نزول به معناي پائين آمدن، خفض جناح كردن، كوچك شدن. آنجا ديگه حالا من رئيس فلان اداره هستم و آية الله هستم، كسي حق حرف زدن… نه. يكي از علماي بزرگ زنش وقتي بهش ميرسيد فحشش ميداد. ميگفت اين براي من خيلي خوبه. چون بيرون هي دست مرا ميبوسند، احترام ميكنند، خيال ميكنيم چيزي هستيم. تمام آن بادهايي كه آنجا كرديم، اينجا خالي ميشه. فرود ميآئيم. بعله. اينجوري با مسئله برخورد ميكنه. لذا مروا كراما و لذا خاتمه جاهلون قالوا سلاما. وقتي كه به يك حرف بيهودهاي برخورد ميكردند با كرامت نفس ميكرد. وقتي كه جهال بهشون فحش ميدادن ميگفتن سلاما. آقا اين بد ميشه، تو بدي، بد نميشه. بد بشه به تو چه. خلاف تو هنوز خودت تربيت نداري ميخواي اون را تربيتش كني. اين هايي كه ميگم من لمس كردم كه ميگمها. با اخلاق با انسانيت انسان ميتونه حتي زير دستش را. اولا زير دست نيستند، يعني جوري خدا كارش را ترتيب داده كه بالادست هم هست. به معناي اين كه مثلا بادست باشن بره در مغازه كار بكنه و مثلا همة كارها را هم بدن دستش. نه اين را نميگم همين كه اسلام و دين گفته، صراط مستقيم. تو همين راه حركت كنيد. اگر نميپسنديد عرض كردم همسفر نيستيد. زنتون بايد براي شماها محبوبترين افراد باشه چون خداي تعالي اون را ميخواد. در مرحلة محبت بيشتر از همه بايد به زنتون و فرزندانتون اظهار محبت بكنيد. چون اونها از طرف پروردگار در اختيار شما هست براي اظهار محبت. وقتي اظهار محبت، وقتي كه درست حركت كرديد، درست حركت كرديد تو صراط مستقيم حركت كرديد ديگه زنتون با شما اين قدر بازي در نميياره. خيلي مواظبت كنيد. ما داريم توي رفقا كه زندگي بهشتي دارند. هم زنشون تو راهه، هم خودشون تو راهند، هم فرزندانشون تو راهند يك زندگي راحت. دغدغه ندارند راحتند، همة كارها هم با هم. اگر يك وقت هم اشتباهي بشه حل ميشه.
خوب امروز وفات امام جعفر صادق عليه الصلاة و السلامه. شب شام قريبان امام صادق عليه الصلاة و السلامه. اميدوارم خداي تعالي شماها را از پيروان واقعي امام صادق عليه السلام قرار بده. السلام عليك يا ابا عبد الله. يا جعفربن محمد. دلها را بفرستيد به كنار قبرستان بقيع. من فكر ميكنم روضه خيلي نيازي نباشه براي كسي كه حزني داره. براي كسي كه مصيبت را درك ميكنه. خدا ميدونه بزرگترين مصيبت خاندان عصمت و طهارت اين بود كه افراد خبيث دور از انسانيت قدرت را در دست گرفته باشند و مولاشون، خوبان اينها قدرت نداشته باشند.
منصور دوانيقي يك آدم پست بي ارزش اگر ده مرتبه به نظر من امام صادق عليه الصلاة و السلام را با شمشير يا با زهر شهيد ميكردند اين ناراحتيش كمتر بود تا اين كه منصور دوانيقي قصر بنشينه بگه اي جعفر تو از اون ريش سفيدت خجالت نميكشي؟ خدا ميدونه اين كلام از ده مرتبه امام صادق را، اون هم مصيبتش بيشتره والا امام صادق اذا بالله الذي كراما و بالجاهلون قال السلاما به حضرت صادق بفرمايد يا اميرالمؤمنين اشتباه به تو اينها را گفتهاند. مصيبت براي شيعه اين است كه قبور سلاطين و دشمنان دين و قدرتمندان با اون عظمت ساخته بشه و احترام بشه بخاطر اين كه چند روزي قدرت دستشون بوده. ولي قبر امام صادق با خاك مساوي باشه. مصيبت براي شيعه اين است كه به امام صادق همين خود ماها نميخوام مصيبت خودمان را بخوانم نميدونم چه جوري عرض كنم. الان در مجالس ديني حتي اگر يك نفر سخن از دانشمندان غرب بگه از انيشتين و نيوتن و امثال اينها حرف بزنه و كلامي نقل كنه مردم ميگن عجب او دانشمندي است ولي اگر كلام امام صادق نقل بشه با بي توجهي باهاش برخورد ميكنيم. اونها خدا ميدونه مصيبته. السلام عليك يا ابا عبدالله برويم مدينه. از اون هم جلوتر نبايد برويم. قبر امام صادق ديده ميشه. اين چهار قبري كه ميبينيد با چشم دلتون كه با خاك مساوي است و روي هر يك از اين قبرها يك سنگي فرو كردهاند به زمين اون چهارميش قبر امام صادقه. اولي قبر حضرت مجتبي است، دومي قبر امام سجاده سومي قبر امام باقره، و چهارمي قبر امام صادقه. اونهايي كه دلشون متوجه ميبينند همين الان امام عصر در كنار اين قبور ايستاده با ما انشاء الله اين سلام را خدمت امام صادق اون كسي كه عشق به امام زمان ميورزيد، با ماها ميگن انشاء الله. السلام عليك يا اباعبد الله يا جعفر ابن محمد اياالصادق يابن رسول الله. السلام عليك و حمة الله و بركاة.
بسم الله الرحمن الرحيم. زيارت كرديم امام صادق را.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.