۱۳ رجب ۱۴۱۵ قمری – ۲۶ آذر ۱۳۷۳ شمسی – مومن باید مربی باشد
بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمدلله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
در آياتي كه تلاوت شد، مطالب مختلفي براي تربيت ما و براي رشد ما ذات مقدس پروردگار بيان فرموده. كه اگر انشاءالله به اين يك دستوري كه در اون سفر من عرض كردم عمل كرده باشيد اين آيات در يك هفته خونديد و معناش هم تا حدي ياد گرفتيد. من بخاطر اين كه وقت زياد گرفته نشه اين هفته و اين دفعه از معاني اين آيات ازتون سؤال نميكنم. اما اين را بدونيد كه اگر جلسات بنا باشه كه من بيام بايد از معاني آيات همين سي آيهاي كه تلاوت شد بايد سؤال بشه. چون روزي شما اگر نيم ساعت وقت بگذاريد و همين سي آيه را نگاه بكنيد انشاء الله مطالب را ياد ميگيريد. قطعا حالا نميدونم بعضي ممكنه كه چون عرض كردم ما اينجا ضعيف عمل ميكنيم شما هم اينجا ضعيف عمل ميكنيد. از اين لحظه به بعد از اين ساعت به بعد هم شما بايد قوي عمل كنيد هم ما. قوي عمل كردن ما اينه كه جديتر بگيريم مطالب را حساسيتمون بيشتر باشه روي اعمال شما. قوي عمل كردن شماها هم اين است كه حرفهاي ما را بيشتر بهش توجه بكنيد. من براي اين كه خانمها هم ميشنوند اين مطالبم را تكرار ميكنم. كه اين جلسه براي تنها چيز ياد گرفتن نيست. براي عمل كردن والا لازم نبود شما از راههاي دور زحمت بكشيد من هم خودم را به هر نوعي كه هست خودم را برسونم اينجا. دقيق بايد بررسي بشيد. مثل مدرسهها هم نيست كه معلم يك حقوقي بگيره و بچه هم بخواد نمره بگيره. نه. هم شما احساس كرديد كه بايد كاري انجام بشه، هم من. يك مشت افراد بي حساب هم شماها نيستيد كه همين طور بياييد و بنشينيد و بلند شيد. نشستيم و گفتيم و برخاستيم. هيأت چي تشكيل بديم نميدونم يك جنب و جوشي داشته باشيم، يك حركتي داشته باشيم اينها نيست. نشستيم و گفتيم و عمل كرديم و پاش ايستاديم. اين جور بايد باشه. يك مؤمن اين را بهتون عرض كنم از روايات استفاده ميشه كه يك مؤمن از خصوصياتش اين است كه بايد مربي باشه، مربي باشه. كلكم راء و كل كم مسئول رعييته. همة شما مربي هستيد. والمومنات بعضهم اولياء بعد يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر.
ببينيد هر كه مؤمن شد هر كه مسلمان شد بايد مربي ديگران باشه. همه بايد مربي باشند. اين يكي از صفات الهي هم هست. يعني خداي تعالي رب العالمينه. خدا رب العالمينه. يعني تمام چيزها را داره تربيت ميكنه. شما هم اگر ميخواييد اين صفات الهي را در خودتون ايجاد كنيد بايد رب لااقل چيزهايي كه در دور و برتون هست باشيد. من اولياء خدا را زياد ديدم. چون از اول جواني اون ابتداش مرحوم حاج ملا آقاجان بود. شونزده ساله بودم. حالا بچة شانزده ساله بدونيد اولشه ديگه. بعد از اون هم شايد دهها ولي خدا را ديدم. اونهايي را كه واقعا پسنديدم و واقعا مهم بودند اينها تمام فكرشون تربيت بود. افكارشون تربيت بود. خدا رحمت كنه مرحوم آيت الله كوهستاني را در مازندران يك روز من خدمتشون رفتم ديدم كه، پيرمردي بود شايد، ديدم دستهاش گلي بود. گفتم چكار ميكرديد؟ گفت اين گوشة اطاق، اطاق ايشان كاه گلي بود. اينجا شوره داده بود گلهاش ريخته بود من چند روزه ناراحتم كه اينجا يك ذره گلهاش ريخته. به بعضيها ميگفتم اينها اهميت ندادم. امروز خودم گل درست كردم و صافش كردم. گفتم كه حالا، من تو ذهن خودمها. خيال كردم كه ايشان هم مثل من طالب دنياست و دلش ميخواد اطاقش مرتب باشه. فرمود كه يك كسي كه مظهر خدا ميخواد باشه بايد هر كاري را كه اطاقش تحت برنامهاش، تحت تربيتش باشه. فرزندش تحت تربيتش باشه. خودش، سر و صورتش، برو جلوي آيينه وايسته سرش را شونه كنه. تربيت يك نوع تربيته خوب مرتب بودن. لباسش را مرتب كنه. ببينيد اگر انسان اين فكر را داشته باشه همه چيزش درست ميشه. روحش را تربيت كنه. اعمالش را تربيت كنه، رب همه چي باشه. اول روحش را. اخلاق بد را بريزه دو، اخلاق حميده را در خودش ايجاد كنه. از هر گونه افراط و تفريط دور باشه. دوم بدنش را تربيت كنه. اگر احتياج به ورزش داره، ورزش كنه، اگر احتياج به تزئنات داره، تزئنش كنه. شانه بكنه، معطر بكنه خودش را. لباسش را تميز نگه بداره. ببينيد اينها همش ميياد تحت همين تربيت. خانهاش را مرتب كنه. نگيد بابا ما اهل اللهيم اين حرفها چيه. خدا ميدونه اهل الله، اونهايي كه اهل اللهند اونها بيشتر از همه بايد وضع خونش مرتب باشه.
نميگم مثلا بريد يك چند ميليوني بخريد نه همان خونهاي كه داريد. همان خانة كاهگلي كه داري كاه گلهاش ريخته نباشه. همانطور كه عرض كردم. هر كس هر چي. شؤناتش، افراد شؤناتشون با هم فرق ميكنه. يكي شؤناتش اينه كه چند ماشين داشته باشه مثلا يكي اصلا شؤناتش اينه كه دوچرخه داشته باشه. اگر رفت اين ماشين خريد بايد خمس ماشينش را بده. چرا؟ از شؤناتش زيادي رفته. اگر كسي به شما اينها براتون استعجاء داشته باشه ولي نه هست، فتوا هم ميدن. اگر يك كسي شؤناتش اين باشه كه دو تا ماشين داشته باشه، شأنش اين باشه. حتي ميشه از خمس بهش داد كه بره يك ماشين ديگه بخره. ماشين كم داره. ببينيد شؤنات را رعايت كردن. هر كس در هر چه هست. خداي تعالي تساوي مالي را منظور نكرده، اشكالاتي داري تساوي مادي. همان مزاق كمونيستي. اين اشكالاتي داره كه ديديد كه نتونستن هم اداره كنند. هر كسي يك وضعي داره. (قطع نوار). اين بالاخره، يكي از اصحاب گفت اين بالاخره خراب ميشه، حضرت فرمود هر كاري را كه انسان ميكنه بايد مرتب بكنه. معني رب را امروز بدونيد كه رب هر چيزي را صحيح انجام دادن. شما يك مربا درست ميكنيد. اين رب و مربا و مربي اينها همش از يك معقوله است. يك مربا درست ميكنيد. اين مربا را اگر يك خردهاي آبش بكنيد. يك خرده كم آبش بكنيد، يك خرده بسوزونيد، يك خردهاي كم پخت بشه اين مرباي خوبي نيست. بايد مربا، مرباي خوبي، كه هر كي نگاه ميكنه ميخوره بگه خوبه. خداي يكتا همة چيزها را خوب تربيت كرده. شما به آسمان نگاه كنيد به خورشيد و ماه نگاه كنيد، به زمين و آسمان نگاه كنيد. همة اينها تحت يك برنامة منظم هستند. رب العالمينه. اين همه ستاره تو آسمان ريختهها يك دونهاش به هم نميخوره همه در يك نظم خاصي حركت ميكنند. اين همه هستههاي، اين همه اتم را كنار هم قرار داده هيچ كدامش از حد خودش تجاوز نميكنه. اين همه سلول در بدن حيوانات و در نباتات هست هيچ كدام نامنظم نيست. ببينيد اين براي اين كه رب، رب خوبيهها. مربي، مربي خوبيه. مربي حساب دستشه. شما ممكنه بريد تو گلخانه بگيد اين همه گل آخه چه لزومي داره! گفتند پانصد نوع رز هست، گل رز هست. مثلا خوب چه لزومي داره يك نوع بسشه.نه. او بايد خلقت را تكميل كنه. اون مربيه. و اين را بدونيد اگر شما هر چه به اين نقطه نزديكتر بشيد انسانيتتون بهتره. سر كارتون ميريد سر ساعت بريد، سر ساعت بياييد بيرون، كارهاتون دقيق باشه هميشه سويچ ماشينتون مثلا تو جيب راستتون باشه.
يك كسي ميگفت، آخه تو، سؤيچش را گم كرده بود. هي توي يك جيبش را ميگشت. گفتيم آخه جيب چپت را هم بگرد. ميگفت نه، مگر كسي اونجا گذاشته باشه من هميشه سؤيچ ماشين را ميگذارم توي جيب راستم. ببينيد اينجوري باشيد. اگر لباستون را ميكنيد. اينها مستحب هم هست. حتما بايد بگم روايت داره كه لباستون را تا كنيد بگذاريد يك گوشه. نه اگر انسان رب بود، همة اينها درست ميشه. شما مرتب، حالا كلمة رب را عوض ميكنيم. مرتب كردن زندگي. مرتب كردن صندوقچه. مرتب كردن به اصطلاح چمدان لباستون. يك جوراب ميخواي پيدا كني همة چمدان را به هم ميريزي آخرش معلوم نيست اين جورابه كجا رفته. اين شما رب نيستي، مرتب كننده نيستي. خوب ميگم اينها همش حساب دارهها. شما نگيد پس اين چيه، نه من خدا ميدونه من اگر از مشهد پاشم بيام اينجا ده دقيقه هم بيشتر وقت نداشته باشم كه بگم اينها رامي گم واجب ميدونم كه بهتون بگم. چون ميدونيد يك صفت مهم الهي كه اون قدر مهمه كه بعضي از بزرگان ميگن اسم اعظم خدا ربه. شما ميبينيد در دعاي كميل همة اسماء پروردگار اونجا ياد شده اما به رب كه ميرسه ميگه كه يارب، يارب، يا رب. سه مرتبه تكرار ميكنه. سه مرتبه، سه مرتبه تكرار ميكنه، كه يعني مجموعا ميشه نه مرتبه. يا در زيارت در دعاي ابوحمزه ميگه اونقدر بگو رب تا نفست قطع بشه. يعين همين جور يك نفس بگو رب. يارب، يارب، يارب… دعاي ابوحمزه را خونديد ديگه. اين رب خيلي مهمه. يعني اگر انسان اين صفت اومد تو زندگيش. تو وجودش پياده شد همه چيزش مرتب ميشه. ماية همة خوبيهاست. ماية همة چيزهاست. از لباسش گرفته، غذاش، زندگيش، بدنش، روحش، يك مشتش را خداي تعالي دستور داده. يك مقدار را خداي تعالي دستور داده. ما بايد طبق دستور الهي. يعني اون مرتب و اون ترتيبي كه خداي تعالي فرموده اون ترتيب را بايد انجام بديم.
وضع لباست چه طور باشه. لااقل كاري كه بر خلاف خواست پروردگار باشه نكنيم. والا از مرحلة ربوبيت ميريم بيرون. شما ميگيد حالا يك روايتي را براتون بخونم. يك روايت هست، روايت بسيار خوبي است كالعبودية جوهرت كنه الهربوبيه. ببينيد خيلي عجيبه اين. يعني تمام حرفهاي ما را امام عليه الصلاة و السلام در يك جمله خلاصه كرده. شما مرحلة اعلاي، اعلاي تزكية نفس و كمالات عبوديته كه امام عليه الصلاةو السلام به عنوان بصري، عنوان بصري يك مردي بود هشتاد ساله شاگرد مالك ابن انس بود. اين از مالك ابن انس چيزي نفهميده بود. هر روز ميرفت اونجا پيش مالك ابن انس او هم يك مشت ذكر بهش ميگفت، مثل اين صوفيها. يك مشت مثلا فرض كنيد كه يك خرده هم چون مسئلة حال مهمه ديگه. مسئلة حال يك نشاطي پيدا ميكنه، خدمت شما عرض شود يك چيزهايي ميبينه. اين ولو شده با چرث و بنگ هم شده اين بايد به وجود بياد. هدف چون اينه. خوب بعضيها با چرث با بنگ خدمتون عرض شود كه بعضي وقتها با يك چيزهايي كه دود ميكنند توي مجلس با اينها ولي ما از روز اول گفتيم آقا حال و ديدن و مشاهده و مكاشفه و اينها اينجا خبري نيست. بنابر اين چرث و بنگ هم نداريم. خدمتون عرض شود يك وقتي رفته بوديم در ثامراء، ثامراء سني هستند اكثرا سيصد نفر هم اون موقع شيعه داشت. سيصد خانوار يا سيصد نفر. يك وقتهايي كه من مشرف بودم. بقيه همه سني بودند. شب بيست و هفتم ماه رمضان را احيا ميگرفتند اونها. كه من به يكي از آقايون گفتم كه اگر شب احيا احتمالش شب بيست و هفتم بود نصيب اينها نميشد. اون وقت اونجا ما رفته بوديم تو مسجد اونها ببينيم چه كار ميكنند. ديديم بله دور هم نشستهاند حلقه، حلقه يك ذكري را ميگن. يك ذكري را با هم ميگفتند. اينها يك حالي پيدا كردند افتادند، خدمتون عرض شود كه بعضيهاشون ضعف كردند. حالات خوبي هم داشتند. خيلي چيزها، يعني واقعا از خيلي حالات شماها بهتر. حال مطرح نيست. دقت كرديد. اينجا مجلسي كه مثلا يك مشت ذكري بگيد. هويي بگيد حقي بگيريد نيست. هو و حق جاي خودش.
عنوان بصري ميرفت پيش مالك ابن انس او هم يك چيزهايي بهش ميگفت. چون هر چيزي كه بر خلاف فرمايشات خاندان عصمت و طهارت عليهم الصلاة و السلام باشه اين انحرافه. فرقي نميكنه. يك روز آمد در خانة امام صادق بريم ببينيم اين استاد چي ميگه؟ حضرت راهش نداد. خيلي اصرار كرد. حضرت فرمود برو، برو پيش همان مالك ابن انس. وقتي بياي پيش ما دولت تعقيبت ميكنه. آخه مالك ابن انس را دولت تعقيب نميكرد. آخه دولت گذاشته بودش. دولت تعقيبت ميكنه مردم حرف ميزنند. گرفتاري دارند برو. ردش كرد. ميگه خيلي دلم شكست. بايد قطع بشه انسان. اگر خواهي داري به كف دامن او، برو دامن از هر چه جز اوست دامن برچين. ميگه دلم شكست و از اون هم ديگه بدم اومد. هشتاد سال هم از عمرم ميگذشت. آمدم رفتم توي حرم پيغمبر اكرم. در مدينه بود. نشستم دو ركعت نماز خوندم. رو به قبله نشستم گفتم يا اللهش، يا الله اعطف قلب جعفر ابن محمد عليه يا الله، ياالله قلب امام صادق را بر من معطوف كن. محبت من را در دلش بيانداز كه من را رد نكنه. ميگه برگشتم. در خانة امام صادق اين دفعه ايستادم. حضرت به غلامشون فرمودند كه بگو بياد تو. آمدم. اول پرسيدند اسمت چيه؟ گفتم عبد الله. حضرت فرمود خدا انشاء الله تو را بر اين اسم قرار بده. يعني اين اسم با مصما باشه. ميگه تو دلم گفتم اگر هيچي از اين زحماتم فايدهاي بهم نميرسه جز همين دعاي امام صادق برام بس بود. معلومه كه داره ميافته توي خط. معلومه داره از خواب بيدار ميشه. بعد حضرت فرمود كه، منظورم اين جمله بود كه، فطلب في نفسك اولا حقيقت العبوديه. حقيقت عبوديت را در خودت ايجاد كن. يك بندة رسمي خدا باش. ماها بندة رسمي خدا نيستيم. كارمندهاي دولت را ديديد. يك عده كارمندهاي رسمي، يك عده روز مزديند. كارمند رسمي از همة مزايا برخورداره. اين روز مزديها هر وقت پول بشون دادن مييان، هر وقت هم ندادن نمييان. يك روز ممكنه براي اين كار كنن، يك روز هم براي او، يك روز هم براي او. از ارباب و رئيس مربوطه هم ميپرسند اين كارمنده، ميگه نه. اين گاهي مياد اصلا كارمند رسمي نميدوننش. كارمند رسمي خدا باشيد. اگر خدايي نكرده با دشمن خدا انسان گاهي مثل شيطان، گاهي كار او را انجام بده، دستور او را انجام بده. كه من مثالي زدم شايد اكثرتون يادتون باشه. گفتم مثل يك سربازي است كه گاهي بره مثلا در جبهة جنگ كه بود بين ايران و عراق گاهي بره حرف صدام را گوش بده، گاهي هم بياد اينور. اين را چكارش ميكنند. اين خوب يك دفعه هم اين كار را بكنه اعدامش ميكنند. ماها اگر خدا بخواد بهمون سخت بگيرهها بايد هممون را اعدام كنه. چون بالاخره يك دفعه حرف شيطان را گوش داديم.
خيلي سخته منتها خدا يعفوا ان كثير. مهربانه، رحمانه، رحيمه، نديده ميگيره. چون اعلام كرده كه اون دشمن من و دشمن شماست. ان الشيطان لكم عدوا، فتّخذواهم عدوا. شيطان براي شما دشمنه و دشمن تصورش كنيد. با دشمن آدم سازش! حالا اگر تو دو تا كار، تو دو تا اداره، يك روز بره تو شهرداري كار كنه. يك روز بره تو فرمانداري كار كنه. اين كارمند رسمي هيچ ادارهاي نيست. از بيمه و از خدمت شما عرض شود مثلا عيدي و حالا چون خود من اهل اين كارها نبودم نميدونم چه امتيازاتي داره. بالاخره از امتيازات بهره منده. از بازنشستگيش هم بهره ميبره. هيچ. فطلب في نفسك اولا حقيقت العبوديه. حقيقت عبوديت را بايد در خودت به وجود بياري. يعني يك كادر رسمي. يك روز شده يك كارمند فرض كنيد يك ادارهاي اين اشتباهي بره توي يك ادارة ديگهاي كار بكنه. نه. از خونه در ميياد ميگه اداره دير شد. ميره تو ادارهاش پشت ميزش مينشينه روز بعد هم ميياد. آقا تو كارمند كدوم ادارهاي، فلان اداره. اشتباه نميكني؟ نه چه اشتباهي. حقيقت بندگي خدا را در خودتون به وجود بياريد. اگر اين كار را كرديد اين يك جوهرهاي است كه اون باز باطنش رب ميشه. پيغمبر اكرم كه مبعوث شد. اين در واقع رب شد. مربي شد. منتهي يك نفر هست مربي خدمتون عرض شود كه البته همة مربيها همينطورند اول بايد خودشون را تربيت كنند. متعلقات خودشون را تربيت كنند. خودشون را بسازند. وابستههاي به خودشون را بسازند. لذا ميبينيم پيغمبر اكرم در همان خدمتون عرض شود كه اول بعثتش ميفرمايد كه خداي تعالي بهش ميفرمايد كه انزل عشيرتك اغربين. اول قوم و خويشهات. چون انسان اول خودش بعد منصوبينش بعد هم هر چي زياد آمد مال ديگران. حتي من ديده بودم بعضي از اولياء خدا يك راننده بد راه ميرفت. خوب ما باشيم ميگيم بابا اولياء خدا چكار داره به اين راننده داره بد راه ميره. اين را گفت آقا يا يك بوق بزن درست راه بره، يا بوق بزنه درست راه بره جلوش را نگه بدار كه اين خدمتون عرض شود كه بهش بگو كه بد راه نرو يا برو تو هم جلوش بد راه برو تا بفهمه كه بد راه رفتن چقدر بده. حالا البته اين كار را نكنيد. اين آخريش را نكنيد. جداها. يعني حتي تا اونجا هم انسان بايد. ماها اكثرا ميگيم به ما چه. نه. اين به ما چه اينها كار خداست. نه اين به ما چه نه كار خداست، نه كار پيغمبر نه كار اولياء خداست. مربي بايد خيلي عذر ميخوام چون همه خودماني هستند ما كه مجلس را مقيديم خودمانيها باشند بخاطر اين حرفهاي خارج از جريانه كه عرض ميكنم. يكي دو نفر از آقايون هم هستند اين را باز خدمت شما عرض شود اشكالي نداره. ما پريشب اينجا مجلس بود. شايد بعضي بگن تو خودت هم اينجا مهماني. سفره را انداختند بدون اين كه هنوز چنگال بگذارند، قاشق بگذارند، ماست بگذارند، نون بگذارند، نوشابه بگذارند غذا را آورده جلوي من گذاشته. اول هم براي من گذاشته. هر كس نزديك من بود، ديد چقدر من عصباني شدم. نه اين كه اينجا جوريب باشم. من تو هر مجلسي باشم مگر كه (قطع نوار). مثلا رئيس، رؤسا بيان سر ميزتون بنشينند ميريد سفره را مياندازي منظمش ميكني، مرتبش ميكني هم چيز را نميدونم قاشق و چنگال را توي دستمال كاغذي ميبندي چه ميكني. حالا اين هم بخاطر اين كه اينها مؤمنند. روايت داره كه مؤمن را بايد بيشتر از هر كسي احترام كرد. اينها غذا را ميدي دستش. اون هم سفره اين وضع، اينجور. و جدا ميگم از اين به بعد اين با آقاي مهندسه ديگه از اين به بعد يا اطعام نكنيد توي اين مجالستون يا با كمال تشريفات. اِ تشريفات؟ بله تشريفات. ما اهل اللهيم حالا با دست و نميدونم دست نشسته و هر كاري كرديم و اينها كه يكي وارد ميشه ببينه كه شماها خدمتون عرض شود كه همه را درهم شور. غذا آوردن، غذا را اول ميخوريم بعد هم نوشابهاش را ميخوريم، بعد هم ماست را ميخوريم اينها تو دلمون قاطي، اين كارها را نكنيد. اينها بر خلاف تربيت اسلامي است.
اگر من با اين حرفهام بد ميشم، بدشون بياد از من. بايد سفره قشنگ بيافته حالا بدبختيش، بعدش اينه كه (قطع نوار). بسيار كار غلطي كرده و بسيار اشتباه كرده. صاحب خانه، چون من از اول رفتم سراغ صاحب خانه گفتم شما، گفت نه من، راست هم ميگفت ايشان نميتونستم، نميدونستم. اين را بدونيد اينها سرچشمه ميگيره از اينكه ما بندة خدا نيستيم. و در نتيجه اون حقيقتي كه اون، اون جوهريهاي كه اون كنه ربوبيت، اوني كه ربوبيته در ما نيست. ما ميگيم هر چي شد، شد. و بدتر از اين فكر ما اينه كه همين الان اگر من يك عبايي كرباسي ميپوشيدم و خدمت شما عرض شود يك لباس وصله كردهاي ميپوشيدم و يك خدمت شما عرض شود كه چيزي كه را ميدونيد اهل اللها هستند ديگه. اونجوري ميبودم شما ميگفتيد به عجب آقاي خوبي داريم. ميگفت اينقدر اين آقا خوبه خدا انشاء الله حفظش كنه. فرق بين پنير و صابون را نميفهميد. معناي خوبي را هم حالا فهميديم. يعني اون وقت بعد هم نتيجهاش اينه كه بهشت را دارالاحمقها ميگن روايت هم نقل ميكنه. اصلا روايتش توجيح بايد بشه. والا اصلا روايت را ما نميتونيم قبول كنيم كه خدمت شما عرض شود كه بهشت جاي گلهاست، جاي ابله هاست. آخه اگر بنا بود تو دنيا تو ديونه خونه باشيم و تو آخرت هم بريم تو ديونه خونه كه بايد منظم باشيد. لباس منظم. دوستان من ميدونن. خدا ميدونه حتي من در وسط زمستان من خيلي گرمايي هستم. يعني الانش كه نشستم خدمت شما يك قبادارم و يك، حتي زير پيرهني هم نميپوشم. توي تابستان يك نفر بياد من عمامه ميگذارم سرم. لباس را ميپوشم و عرق هم ميريزم. گرمم هم ميشه گاهي حالم هم بهم ميخوره ولي انسان بايد منظم باشه. ايني كه در نماز زن را گفتن توي اطاق تنها، كه در از تو بسته است بايد حتما چادر داشته باشه. چرا؟ خوب اونجا خدا كه نامحرم نيست و بقيه هم كسي هم نميياد. نه لباس رسمي زن اينه. اينه حجاب. با لباس رسمي برو. پيش يك بزرگي كه بري با لباس رسميت برو. در خود ماها زينت بكنيد. انگشتري اگر هست. دستتون كنيد. لباس خوبي. اينها مستحبهها. لباس خوبي داريد بپوشيد. مسجد ميريد محل سجده چه تو خانه باشه چه تو مسجد با زينب خودتون بريد. نگيد آقا، مساجد ما انسان وارد ميشه ميبينه بوي تعفنه، عرق كف پاها گاهي خدا ميدونه توي مساجد انسان سرش را ميگذاره به سجده ميخواد زود برداره بخاطر اين كه اين فرشها اينقدر بود ميده كه چه عرض كنم. مساجد ما شده قهوه خانه در واقع. يكي اون طرف داره براي خودش نماز ميخونه. من از اين جهت از شماها گله ندارم ولي خوب هم انجام ميديد.نماز، فقط صداي امام جماعت بايد به گوش برسه اون هم در حمد و سوره به گوش بقيه برسه. و پشت سريها يك صداي مختصر ايشان كراهت داره به گوش امام جماعت برسه. مساجد ما چه جوريه؟ يكي اون سر داره براي خودش نماز ميخونه. كه نماز فرادا خوندن در جايي كه جماعت هست به نظر من باطله. بعضيها ميگن باطل نيست ولي باطله.
بهترين نماز را هم انسان بخونه، يك جايي كه جماعت هست. اين آقا را عادل نميدني برو يك جاي ديگه. چون وقتي من وايستادم براي نماز جماعت، ديدم اونجا جماعته. من از دو حال خارج نيستم. يا جماعت را قبول ندارم كه اين همه ثواب داره. كه كافره. اين را بدونيدها. اگر كسي منكر ثواب نماز جماعت و اهميت نماز جماعت در اسلام بشه نماز جماعت خودش مستحبهها، اگر كسي منكرش بشه، بگه من نماز جماعت را قبول ندارم. اين كافره دستتر نميشه بهش زد. نجس ميشه، زن تو خونش حرام ميشه. اموالش مال ورثهاش ميشه. همة چيزهايي كه يك مرتد داره اين داره. بگه نماز جماعت را من قبول ندارم. چرا به جهت اين كه از ضروريات دينه. تمام مردم مسلمان جماعت، و اصل نماز هم با جماعته. اين كه من به بعضي از آقايون گفتم، شماها را من همتون را عادل ميدونم. شما الحمد الله اهل گناه و معصيت نيستيد. يعني روزي كه پا در اين برنامه گذاشتهايد گناهان را كنار گذاشتهايد. حمد و سوره هاتون را هم درست كنيد. بعضيها به خدا قسم بده كه بعضيها حمد و سوره هاشون درست نيست. اداي حروف درست نميتونند بكنند. فرق بين ه و ح را نميتونند بگذارند. عين و ا را نميگذارند. اين صداهاي حروف را خوب متوجه باشيد. چون معناهاش فرق ميكنه. مثلا از باب نمونه عرض ميكنم صمد با ص به معناي خدايي است كه هيچ شي مثل خدا نيست و مثل و مانند نداره. اما صمد با سين به معناي پهنه. حالا ببينيد چقدر فرقه مسئله است. يا حروف يرملون را رعايت كنيد. اين شبها جلسه داريد خوب بنشينيد اينها را درستش كنيد ديگه. ما اين را از اينها ميگيم گذشته. كه به اصطلاح اين حرفها را نميزنيم. والا من خودم ميشينم اينها را براتون درست ميكنم. چون كسي كه آمده تو راه تزكية نفس و كمالات روحي ديگه نماز باطل كه نميخونه. چون نماز باطل مساوي است، يعني يك علامت مساوي كه بزنيد با نخوندنه. فقط با يك فرق كه اين آقا بيخود زحمت كشيده و اون آقا استراحت كرده و نخونده. يك ضرر هم كرده. نمازتون را درست كنيد. حمد و سوره هاتون را دست كنيد اداي حروف صحيح باشه. خدمتون عرض شود كه البته اون جوري هم كه، حالا من نميگم كه بريد يك دوره تجويد بخونيد كه ضرر مهمي هم نيست برفرض حالا بگيم بريد بخونيد ولي اداي حروف بايد انجام بشه. چون معاني فرق ميكنه. عالمين با عالمين فرق ميكنه. عالم با عين به معناي جهانه، آلم با الف به معناي درد و الم است. خداي دردها را ميخواييد بگيد يا خداي جهانيان را ميخواييد بگيد. كدام يكي. و همينطور اينها را رعايت كنيد. يعني اگر رعايت نكنيد. اين كه ميگمها. اين حرفهايي كه ميزنم از همين الان بايد انجام بشه. بايد انجام بشه. نگيد حالا اين ميره يك ماه ديگه ميآيد. خدا كه هست. شما روز اولي كه با من رفيق شديد تعهدتون اين بود كه هرچي من بگم گوش كنيد. از همين الان واجب ميشه كه كارهايتون را كه من ميگم انجام بديد. آنهايي كه توي جريان نيستند بدونند. دوستان ما از لحظهاي كه با ما وارد برنامه ميشوند، برنامة تزكية نفس كه خدا در قرآن فرموده، اين تعهد ميكنند كه هرچي من ميگم گوش بدهند و اگر نكردند لحظه به لحظه گناه ميكنند و از آن دايرة، حتي مرحلة توبه هم ميپرند بيرون. ميروند ديگه. التماس دعا.خوب .
پس رب وقتي انسان ميشه كه آن، يعني از همان لحظة اولي كه شروع ميكنيد بايد رب باشيد. خدا ميدونه ما در مشهد يك نفر توي خانوادة بزرگ، اين آمده آنچنان ربوبيتش قوي بوده كه خودش هنوز خيلي مرحله نداره اما تمام فاميلش، اينها آمدهاند توي تزكية نفس. فردي هم داريم كه هنوز سر و كله داره با زنش ميزنه كه تو بيا، البته من نميخوام بگم صددرصد تقصير هم با آن كسي است كه نتونسته مثلا زنش را يا شوهرش، زني باشه كه شوهرش را نتونسته باشه. يك وقت هست طرف مرده است. مرده را بايد انسان بينيش را بگيره تا بوي تعفنش به دماغش نرسه. خداي تعالي به پيغمبر ميفرمايد انك لا تسمع الموتي. اي پيغمبر تو مرده را نميتواني زندهاش كني. نميتوني چيزي بهش بشنواني. ما نسبت به مردهها كاري نداريم. ديگه كنار پيغمبر ابوجهل بود و اينطوريه. كنار خدمتتون عرض شود كه حضرت ابراهيم، آذر بود. و امثال اينها بودند. اينها مرده بودند. خداي تعالي هم سفارش بهشون ميكنه به اينها كاري نداشته باش. كسي كه عادت كرده به گناه و معصيت، اين مرده است. بهش هم ميگيم ميگه آقا خدا كنه گناه ما همين باشه. بعضيها اينطوريند. ميگيم آقا اين گناه را نكن. ميگه آقا خدا كنه گناه ما همين بدي باشه. تو نبايد بدي داشته باشي. انسان و بدي؟! انسان و بدي؟! حيوانات بدي ندارند تو داشته باشي؟! كدوم حيواني شما پيدا ميكنيد كه يك بدي كه مناسب وضعش باشه خدمت شما عرض شود، حيواني باشه كه مناسبت داشته باشه، يعني مناسبش نباشه اين بدي را داشته باشه ولي او اين بدي را انجام بده. ما بايد كاملا انشاء الله كوشش بكنيم كه در تمام كارها، ما به مرحلهاي ميرسيم، يعني يك مرحله ما داريم كه اصلا اسمش صراط مستقيمه. اصلا انسان ميشه رب. و هر كدام از شما اين مرحله را گذرونديد و رب نشديد، ضعيفيد. بايد برگرديد. رب رب. همه چيز را مرتب. ميآيد توي اطاق، اولياء خدا از اين كارها ميكنند اگر نكنند اولياء خدا نيستند. اين عكس بايد اينجا باشه، اين قاب بايد اينجا باشه. اين نوشته بايد آنجا باشه. لولة بخاري كج شده بايد درست بشه. به زندگيتون برسيد. آقا از وقتي اولياء خدا شده به خونهاش نميرسه. گلهاي توي باغچهاش ديگه پژمرده شده. اينها نيست. اشتباه نكنيد. در و ديوار و فرش و خونه و زندگي همه بايد تحت تربيت و مرتب كردن شما باشه و بدنتون و روحتون. همهاش. يك وقت فكر نكنيد آقا تو، يك كسي آمده بود پيش من من داشتم اين گلهاي جلوي اطاقمون را منظم ميكردم. بيلچه هم دستم بود. اي آقا! شما هم توي اين تزئينات هستيد! شما هم توي اين فكرها هستيد! شما هم ماشينتون بايد برق برق بزنه. نخير من ماشينم را بايد لجن بهش بمالم. كي گفته حضرت، عجيبهها، يك روايتي من ديدم. سندش را من حالا نميدونم، دقت نكردم. ولي چون براي من هضم شده بود كه حضرت علي اكبر روز تاسوعا با نبودن آب توي خيمهها، يك قدري آب گيرش آمده بود اسبش را ميشست. خيلي عجيبهها. قوة، خيمة حضرت سيد الشهدا آن بالايش يك قبه داشت كه وقتي ريختند بالاي، از طلا بود. حالا شما ميگيد كه توي جبهة جنگ، آنهم آن جنگ، روي خيمه چرا آن چيز طلا را بزنند. كه ريختند آن را همهاش هدف داشت. اسب حضرت سيد الشهداء از باب تبرك، يزيد و ابن زياد و عمر سعد نميخواهند ببرند. در روايت داره كه اسب سيد الشهداء از نظر قيمت بقدري پر ارزش بود كه گفتند اين را بگيريم براي يزيد هديه ببريم. شما ميگيد اسب حضرت سيد الشهداء تبركه، نه، آنها اگر تبرك ميفهميدند خون سيد الشهداء را نميريختند. اسب عربي اصيل. مثل مثلا فرض كنيد يك ماشيني يك كسي داشته باشه. وقتي كه كشتندش اين ماشين را مثلا براي شاه، رئيس جمهور آن وقتها، ببرندش براي خدمت شما عرض شود هديه. اينقدر ارزش داشته باشه. چرا ماها، تا آخه يك گرفتاري ما اينه. زنهاي آقايون ميآيند. آقا از وقتي اين آقا شاگرد شما شدند اين ما را ول كرده خونه را ول كرده، يخچالمون ديگه خاليه، نميدونم چه. نكنيد واقعا نكنيد. كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا. براي ما زينت باشيد، عليه ما ماية سرافكندگي ما نباشيد. نميخواهم بگم بريد شما از هر جائي هست پول درآريد. نه. ولي زندگيتون را برسيد. مربي باشيد توي زندگيتون. حتي عرض كردم سر و صورتتون، لباستون. از وقتي آمده توي تشكيلات ديگه موهاي سرش پريشونه همهاش. يا مثلا فرض كنيد اين آقا ديگه لباسش را عوض نميكنه. النظافة من الايمان براي چي گفتند؟ نظافت اصلا جزئي از ايمانه. اينها را خوب دقت، اينها را كه عرض ميكنم همه تحت يك عنوان ميآيد و آن ربوبيته. رب باشيد. خودتون را بسازيد. وضعتون مرتب باشه. شامل روحتون ميشه، الان مشغول تزكية نفس هستيد. خوب روحتون را داريد تربيت ميكنيد. شامل بدنتون ميشه، شامل خونهاتون ميشه، شامل زن و فرزندتون ميشه، شامل رفقاتون ميشه، شامل اينكه هر جائي ديديد يك نامنظمي هست اقلا خودتون را بخوريد كه چرا اين آقاي مرشد مثلا اين پرده را اينجوري زده، حالا اين پرده طوريش نيستها، چرا اينجوري زده. اقلا خودتون را بخوريد. نميگم خودخوري چه فايدهاي داره؟ خودخوري اينه كه شما را بي تفاوت در مقابل بي نظمي نميكنه. حساس باشيد. گفت به من چه؟! گاهي انسان ميگه به من چه. نه. تو اگر اينجا گفتي به من چه، توي خونه هم ميگي به من چه. جلوي آينه هم كه وايستي ميگي مهم نيست، نميدونم، روحت هم ميگيد به من چه. اين رديف ميآيد جلو. مرتب باشيد.
پس العبودية جوهرة كنه هر ربوبيه. آني كه به ما دستور دادند گفتند از مال حرام زندگيتون را مرتب نكنيد. اين حرفه، اين كه اصلا مال تو نيست كه مرتب كني مال ديگري را برداريد بياريد يك جائي مرتب كنيد. از مال حرام نباشه. خداي تعالي ميفرمايد قل من حرم الله زينة التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق. بگو اي پيغمبر. همين حرفهايي كه من امشب دارم ميزنم، اين با يك جمله ذات مقدس پروردگار به رسول اكرم فرموده. كه بگو اي پيغمبر من حرم زينة الله التي اخرج لعباده. زينتهايي را كه خدا براي بندگانش خلق كرده كي بهشون حرام كرده؟ زينت. زينت آقا شامل گل باغچه ميشه، شامل تابلوهاي گرانقيمتي كه تو به ديوار زدهاي ميشه، شامل فرش كاشان تو ميشه، شامل مبل و صندليت ميشه. شامل همه چيزت ميشه. من حرم زينت الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق. غذاهاي خوب را كي بر شما حرام كرده؟ منتهي شما خدمتتون عرض شود كه بايد غذا حلال، ضمن اين اگر كنار زندگي شما، اينها ديگه پشت سرش دستورات هست. نه اينكه ما ميگيم نه من بايد غذام خوب باشه، زندگيم خوب باشه، همة مردم از گرسنگي بميرند. نه. كنار زندگي تو، مثل علي باش كه و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا. مثل خدمت شما عرض شود كه فاطمة زهرا باش. مثل ساير ائمه عليهم الصلاة و السلام باش. ولي هماني كه داري منظم باشه، مرتب باشه، خوب باشه. غذايت هيچوقت شور باشه، بيمزه باشه. نه. چايي دم ميكني چاي خوب دم كن. حالا جوشيده باشه مهم نيست. نجوشيده باشه مهم نيست. اينها نباشه. من كه هيچ بلد نيستم چايي دم كنم. ايني كه ميگم چايي را خوب دم كنيد، اين ديگه جزئيترين چيزه. همه چيزتون مرتب و رب باشيد. ايني كه ميگم رب يعني يك حالتي است در انسان پيدا ميشه ميآيد شامل همه متعلقاته. همانجور كه خداي تعالي اگر توي حشرات بريد نگاه كنيد ميبينيد چقدر زيبا، يك حيواناتي خدا خلق كرده بقدري زيبا. موريس مترلينگ در يكي از كتابهايش، كتابي داره چون خيلي كتاب بديست اسمش را نميبرم. ميترسم بعضيها بگيرند بخونند. چون خيلي انحراف داره در آنجا. دربارة يكي از حشرات صحبت ميكنه كه اين چند هزار چشم داره و هر چشمش نميدونم چه خصوصياتي داره و چقدر رنگآميزي اين حشره شده. دقت ميكنيد؟ بعد ميگه افراط در خلقته. من در اين پاسخ ما نوشتم كه تو تحقيق كردي كه ببيني اينها را خدا روي چه مصالحي درست كرده؟ تو اگر يك سلول، يك سلول، يا يك گلبول سفيد كه آنهمه سم ضد همة ميكروبها در وجود او هست كه وقتي كه يك ميكروب ميخواهد وارد بدن انسان بشه، اين سم را ميزنه به او و او را از بين ميبره لابد شنيديد ديگه، اين مسئله معروفه؛ خدمت شما عرض شود اگر نميفهميدي كه اين سمومي كه در اين گلبول هست براي چيه. ميگفتي اينهمه سم ميخواد چه كنه! يك داروخانه سم اين همراهش ميخواد چيكار كنه؟! چون در، اما حالا چون فهميديم كه اين مسئله هست، ميگيم نه، درسته. طاووس را خدا چرا اينقدر، طاووس سفيد ميبود يك پارچه. چه فايدهاي داره؟ از اين كارهايي كه خدا كرده اگر ماها بكنيم مخصوصا در مقابل خدمت شما عرض شود بعضي از چي بگم؟ زهاد و عباد و اولياء خداي اصطلاحي اينهاب كنند، اصلا تكفيرمون ميكنند. طاووس را حالا دو رنگ. اينهمه رنگ، اينهمه خدمت شما عرض شود الوان مختلف! آقا براي خدا، خدا ربه، ميخواد ماها را تربيت كنه. ميگه توي خونهات ميخواي، هيچ اشكالي نداره، اين را من بهتون بگم، شما البته يك وقت هست انسان وقتش به همينها تموم ميشه و به كار ديگهاي نميرسه، نه اهم و مهم را بايد رعايت كنه. اما برايش فرقي نميكنه كه اين قالي را كه ميخواد بخره با رنگ پرده با رنگ ديوار مساوي باشه يا نه. فرقي نميكنه. خوب حالا كه مساوي باشه و همه هم در نظمش تطبيق ميكنه، همان را بخر. نگو كه اي آقا! اينها… نه. اما چرا اگر بناست دو روز توي تهران بگردي كه اگر پردهات آبيه رنگ قاليت هم آبي باشه، اين نه. وقت تو بيشتر قيمت داره. اينها هست. اينها همهاش حسابي دارهها. نه اينكه شما فكر كنيد كه، الان من تمام حرفهايي كه ما اينجا امشب نتيجهاش اين باشه كه شما تمام وقتتون را خدمتتون عرض شود، صرف تزيينات خونهاتون بكنيد. از خدا و همه چيز هم باز بمانيد. توي نماز هم وقتي وايستيد بگيد اين پرده را بايد برم اينجوريش كنم. تا آخر نماز ندونيد چي گفتيد. نه. همة اينها بايد تحت كنترل باشه. البته اگر انسان بنده بشه، ببينيد اول ميگه بنده بشو بعد رب بشو. پيغمبر اكرم چهل سال بنده بود بعد رب العالم شد. دقت فرموديد؟
خوب انشاء الله اينها را جدي بگيريد، عمل بكنيد انشاء الله. حالا البته عرض كردم اينها هر كدامش باز افراط و تفريطش هم حساب داره، در كجا بايد عمل بشه حساب داره. ولي تو كه ميخواهي از خانه بيائي، مستحبه آقا، از اعمال عباديست، يك آينه نگاه بكن يك سر و صورتت را مواظب باش، لباست را مواظب باش، براي رفع خستگيتون ما يكي از آيات مشهد، از علماي بزرگ مشهد، من ديدم اين توي بازار داره راه ميره بي عمامه. يك كلاهي سرشه. خيلي، البته آنوقتها خلع لباس هم نميكردند. قبل از انقلاب بودت. ديدم هر كي سلام ميكنه اين خيلي سنگين و اينها و. من همينجور با ايشان آمدم. ديدم چشمش افتاد توي آينة مغازه. آقا فورا عبا را كشيد سرش. معلوم شد يادش رفته عمامهاش را بگذاره سرش. رفت توي آن مغازه و سفارش كرد بريد عمامة مرا بياريد. كلاه را ميگذاشته سرش خيال كرده عمامه است. خيلي راه است منزل ايشان تقريبا طرفهاي دريادل مشهد بود و اين اينجا توي بازار بود. خوب صبح نگاه ميكردي توي آينه ميآمدي بيرون اينجوري نميشد. يادت بود توي آينه نگاه كن. مقيد باشيد كه توي آينه نگاه بكنيد، مستحب هم هست. وقتي كه توي آينه نگاه ميكنيد بگيد كه الحمد لله الذي احسن، دعاي رسمي، بگيد احسن التقويم كه، الحمد لله الذي احسن خلقي، الحمد لله الذي احسن خُلقي… (قطع صداي نوار)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.