۱۷ شوال ۱۴۱۵ قمری – وجوب كسب علوم ثلاثه اخلاق ۹۷
وجوب كسب علوم ثلاثه اخلاق 97
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
آياتي كه تلاوت شد درخصوص انبياي گذشته بود. جملهاي كه بسيار جلب توجه ميكرد اين بود كه در اين آيات گفته ميشد كه و كل آتيناهم، آتيناه حكما و علما. حالا اين جمله. آتيناه حكما و علما. يكي از صفات رذيلة انسان كه اگر تعمد انسان داشته باشد و در صفات رذيله آن را ذكر كرده است امام عليه الصلاة و السلام و آن را از صفات شيطاني ميداند، جهله. ناداني. و در مقابل علم از صفات عقل و از كمالات انسانه. انسان بطور كلي هر چه را كه بداند بهتر از اين است كه نداند. ندانستن يعني نقص. دانستن يعني كمال. البته انسان برايش ممكن نيست كه دائرة المعارف تمام علوم باشد. مخصوصا علوم مادي كه همه چيز را بداند. ولي آنچه را كه واجب است، بايد بداند. اگر چه آنچه را كه خدا واجب كرده انسان بداند، آن را انسان نداند؛ اين نقص داره. يعني نقصي از كمالات، از انسانيت. هر چه را كه خدا واجب كرده كه بايد انسان بداند، بايد بداند. در عباراتي كه از خاندان عصمت و طهارت رسيده يك جملة معروفي است كه از پيغمبر اكرم و از ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام نقل شده است كه فرمودهاند طلب العلم فريضة. فريضه معمولا به چيزهاي واجب اطلاق ميشه. مخصوصا واجبي كه از جانب خدا واجب شده باشه. اين را ميگن فريضه. طلب علم فريضه است. فريضه است براي هر مرد مسلمان و هر زن مسلمان.
اين علم چه علميست؟ آيا همة علوم واجبست كه انسان ياد بگيره؟ طبعا نه. يك علم خاصي منظور است كه آن علم خاص را در رواياتي تعيين كردند كه انما العلم الثلاثه. علم سه تاست. يكي علم عقائد، كه همة مسلمانها واجب است كه يك عقائدي بالاخره داشته باشند. يك چيزي بدونند. يك اعتقاداتي، يك وابستگيهايي، يك مسئلهاي بعنوان باصطلاح عقد قلبي، يك چيزي دلبستگي داشته باشند. يك چيزهايي را معتقد باشند. واجبه كه هر انساني داراي يك عقايدي باشه. بالاخره يك تحقيقي بكند، عقايد را ياد بگيرد. اجتهادا هم بايد ياد بگيرد. يعني اجتهادا معنايش اينه كه با كوشش خودتون، با تحقيق خودتون، با استدلالاتي ك عقلتون ميپذيره. با آنچه كه عقلتون به شما متوقعا تحميل ميكنه. آن را بايد بپذيريد. اين علم عقائده. عقائد همانهايي است كه در همان زيارت آل ياسين ميگيد كه و اشهد ان، مثلا موت حق. مرگ حقه يا نه؟ بعله اين را قبول دارم. خوب پشت سرش. و ان ناكر و النكير الحق. و اشهد ان بعث حق و النشر حق و الصراط الحق و الجنة و النار حق. اينها هم در همين رديفه ديگه. اينها را بايد چطور بفهميم حقه؟ مرگ را ميبينيم اما اين بقيهاش را كه نميبينيم.
ما بايد چيزهايي را كه نميبينيم و پيغمبر و ائمة اطهار فرمودهاند با آنهايي كه ميبينيم هيچ فرقي نكنه. هيچ فرقي نداشته باشه. اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له. اينهم جزء شهادت بايد بديم، حق بايد باشه. اين را بايد خوب بفهميم. چطور خدا يكيست و شريكي محاله كه داشته باشه. پيغمبر رسول خداست اين را از كجا ما بفهميم؟ بعد ميآيد نوبت به معرفت ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام ما معرفت امام را آيا داريم يا نداريم؟ امام شناس بايد باشيم. كسي كه امامش را نشناسه، ناقصترين افراده. يك دوراني بر بشر گذشت قبل از رسالت رسول اكرم. اسم آن دوران، دوران جاهليت بود. دوران جاهليت يك دوران بسيار بدي براي بشريت بود كه بشريت در نهايت درجة نقص زندگي ميكردند. يعني اسمشون ديگه بشر بود. فقط فرقشون با حيوانات اين بودش كه اينها سر دوپا راه ميرفتند بقيه چهارپا راه ميرفتند. يا مثلا اگر آنها هم دو پا بودند، فقط يك فرق ظاهري بود. تا پيغمبر اكرم مبعوث شدند. و كنتم علي شفا حفرة من النار فانقذكم منها. شما در لب گودي آتش بوديد خدا نجاتتون داد. اين زمان چقدر زمان بدي بوده. فقط رسومات بر مردم حاكم بود. چيزي كه بر مردم حكومت ميكرد رسوماتي بود كه خودشون بوجود آورده بودند. حالا بخوان يا نخوان. دوست داشته باشند يا نداشته باشند. يكي از رسوماتشون هميني كه در قرآن اشاره شده. اذا بشر لاحدم بالانثي اسود وجه و هو كظيم. وقتي كه خبري به يك مردي ميرسيد كه تو دختر خدا بهت داده، صورتش سياه ميشد و به خودش فشار ميآورد و متواري از ميان مردم ميشد، فرار ميكرد. من سوء بشر به. از بدي اين خبري كه بهش دادند. اينقدر برايش ننگ بود. و با دست خودش او را زير خاك ميكرد. شما ملاحظه كنيد بقية كارهايشون هم از همين قبيل بوده. رسومات بر آنها حاكم بوده.
فرقي نميكنه. هر كسي كه رسومات برش حاكم باشه نه شرع، اين جزء همان دستهاي است كه در زمان جاهليت بودند. اگر امامتون را نشناسيد، امام زمانتون را نشناسيد، شما مثل همان مردم زمان جاهلتيد. خيلي اين جمله حساسه. يك مقدار ميخوام امشب بشكافمش. به جهت اينكه انسان اگر تحت برنامه نباشه هر كاري را كه دلش بخواد بكنه، اين با آن مردم هيچ فرقي نميكنه. شما فرض كنيد مثالهاي مختلفي، شايد هم بعضيهايش را براتون زده باشم. شما توي سربازخونه ميريد، توي يك اداره ميريد. براي خودتون قدم به پيش راه ميرويد، توي اطاق، چپ، راست. گاهي درجا بزنيد. افسر مربوطه ميآيد ميگه اين سرباز ديوانه است، ببريدش ديوانه خانه. بابا من شب تا صبح همة آن كارهايي را كه تو صبح تا غروب گفتي همة سربازها، ما شب تا صبح انجام داديم، نخوابيديم. چي جوابش را ميدهند؟ ميگند تو بيخود كردي. امام داري تو اينجا. فرمانده داري، رهبر داري. هر وقت آنها گفتند درجا بزن، بايد درجا بزني. حالا چه فايده داره درجازدن؟ به تو مربوط نيست. هر وقت گفتند پيش برو، پيش. هر وقت گفتند پس برو، پس. شما بعضيهاتون داريد ميخنديد. به خدا قسم اكثر كارهاي ما همينجور خندهداره. اولياء خدا وقتي كه نگاه ميكنند به آنهايي كه تحت برنامة امام نيستند، از خنده شايد با يك تبسمي كه اينها كيند ديگه؟! اين انسانها كيند؟! اينها چي ميگن؟!
اين شخص چه مترقي باشه بصورت ظاهر، اين سربازي كه عرض كردمها، چه مترقي باشه چه غير مترقي. اين را بايد بكنندش توي همانجايي كه ديوانهها هستند. اين توي سربازخانه جايش نيست. من مات و لم يعرف، كسي كه، آن آخر عمرش را ميگه، تا آخر عمرش. يعني ممكنه يك كسي آخرهاي عمرش را آدم بشه، حواسش را جمع بكنه. تحت برنامة امامش نباشه، وقتي ميگند امام زمانتون را بشناسيد ميگيد ما كجا پيداش كنيم ببينيم قيافهاش چطوره؟ اينقدر آدم كمفكر و كوتاه فكر. مگر گفتند قيافهاش را بشناس. مگر به تو گفتند امام زمانت را بشناس، قد و قوارهاش را گفتند بشناس. چه فرق ميكنه، بشناسيم يا نشناسيم. ابو سفيان هم هر كجا پيغمبر را ميديد ميشناخت. آن شناختن را گفتند؟ آنكه ابوسفيان داشت. ابوجهل هم داشت. عمر هم داشت، عثمان هم داشت، ابوبكر هم داشت. اينها امتيازي نيست. پس امامشناسي يعني چه؟ از امام صادق پرسيدند كه معرفت امام چيه؟ فرمود العلم بانه امام المفترض الطاعه. نفرموده العلم بانه يك خالي روي گونة راستش باشه. العلم بانه مثلا چند سال هم عمر كرده باشه، چند ساله باشه؟ قدش چند سانت باشه؟ لباسش چطور باشه؟ شما را به خدا ما معرفت به امام داريم يا معرفت به قيافة امام ميخواهيم داشته باشيم. آنقدري كه ما روي قيافة امام فكر ميكنيم، روي كمالات روحي امام عليه الصلاة و السلام فكر كردهايم.
امام يعني تا گفت درجا بزن، فرقي نميكنه، كلمة امام يعني فرمانده، پيشوا. اينها فارسيشه. تو هيچ علتي اين دستور را هم نميفهمي. نفهم. امر امام معصومه، گفته اين كار را بكن. تا گفت يك حركتي بكن، چشم. شما اكثرتون سربازي رفتيد ديگه. بخدا قسم آن كسي كه براي خودش عبادت ميكنه، براي خودش مسائل را مطرح ميكنه، و كاري نداره به اينكه امامش چي گفته، مرجع تقليدش چي گفته، خودش هست. اين شخص كلمة من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتتة الجاهليه، امام زمانش را نشناخته مثل كساني است كه در زمان جاهليت فوت كردهاند و از بين رفتهاند. چه فرق ميكنه؟ چه تو توي خونهات بشيني، چه توي ديوانهخانه باشي، چه هم توي اطاق پادگان براي خودت عمليات فرضي بدون فرمان فرمانده را انجام بدي. اينها همهاشون يكيند. اين معناي من مات و لم يعرف امام زمانه. امام زمانت را هم نگيد كه اسمش منظوره. اين را كه ميدونيد. اسم نيست، در معرفت اسم نيست. در معرفت، شكل و قيافه نيست. پسر كي هست، اينها البته لازمهاشه. نه اينكه مثلا فرض كنيد كه از من وقتي كه ميگم فلاني را بشناس، امام زمانت را بشناس، منظور بيوگرافي امام زمان نيست. كه قيافهاش را بشناسي، اسمش را بدوني، پدرش را بشناسي، مادرش را هم بشناسي و باصطلاح سال تولدش هم بداني، روز وفاتش هم بداني. اينها. اينها نه. اينها هيچكدام در اين معرفت نيست. معرفتي كه گفتند كه علمه بايد انسان رشد پيدا بكنه و اگر نداشت، انسان نيست. در زمان جاهليت مثل اينكه قرار گرفته، هماني است كه امام فرموده. العلم بانه امام المفترض الطاعه. ببينيد از همينجا شما بگيريد برويد جلو. امامي است كه واجب است اطاعتش. چرا واجبه اطاعتش؟ بخاطر اينكه معصومه. خوب معصوم باشه. چرا واجبه اطاعت معصوم؟ به جهت اينكه اين شخص مدعيست كه من هر چي ميگم خدا گفته و معصوم هم كه هست، پس بنابراين گفتة او گفتة خداست. خوب گفتة خدا باشه. خدا مالك ماست و ما هم بايد بندة خدا باشيم. مطلب تمام ميشه.
مرحلة اقلي كه بر، در معرفت امام هست همين اندازه است كه شما علم پيدا بكنيد بانه امام المفترض الطاعه. واجبات او بايد تعيين كنه. محرمات را او بايد تعيين بكنه. مكروهات را او بايد تعيين بكنه. مستحبات را او بايد تعيين بكنه. مباحات را او بايد تعيين بكنه. همه را بايد او تعيين بكنه. كسي حق نداره دخالت داشته باشه. من در همين مسافرت گذشتهام يك برخوردهايي داشتم، به بعضيها گفتم. بعضيها رفتند توي سلسلة دراويش، بد نيست. آنهايي كه رفتند يك تجربهاي دستشون آمده، آنهايي كه نرفتند، منكه رفتم تجربه دستم آمده بهتون ميگم. شما توي هر خانقاهي كه بريد، متأسفانه توي بعضي از جلسات ما هم اين معني آمده. توي هر مجلسي كه بريد، بيشتر فكرشون و همتشون اعم از روضه خوان و تشكيل دهندة مجلس و تشكيل دهندة خانقاه و تشكيل دهندة جلسات اينه كه چي بشه؟ مجلس باحالي تشكيل بديد. يك منبري رفته بود منبر. ديد اينها همه قسي القلبند. هر چي روضه ميخونه، دروغ و راست هر چي ميگه، اينها گريه نميكنند. گفت چراغها را خاموش كنيد. چراغها را خاموش كردند. اين سنگ كرده بود توي جيبش. زد به سر اينها. اينها شروع كردند به گريه كردن و داد فرياد. گفت خوب مجلس گرفت. باور كنيد من خيلي از مجالس را ديدم. به عناوين مختلف ميخوان حال به وجود بيارن. شماها هم پيرو حاليد. من الان بخوام براتون شايد هشتاد در صدتون، زياد باشه پنجاه در صدتون اينجوريد. حال داشته باشه مجلس هر چي ميخواد باشه. اونها ميگن حال باشه به وسيلة سماع باشه، يك كسي مثنوي ميخونه، بخونه. تو كجايي آهنگ مثنوي، كم كم اين جوري ميشه. مثنوي بخونه. بعضيها براي امام حسين هنوز روضه نميخونهها صداش را محزون كرده، و اونها هم دارن گريه ميكنند. در اثر جهله. مثنوي ميخونه. اگر روضة پر واقعا هنره، معمولي اگر كسي بخونه زياد گريه نميكن اما اگر با يك صداي حزين و تكان دهنده. مثنوي نشد، حافظ. من ديدم توي جلسات بجاي همة دعاها و اينها، شب جمعه، حافظ ميخوندند. مثنوي ميخوندند. خدا رحمت كنه حاج ملا آقاجان به من ميگفت شب جمعه امام صادق مثنوي ميخوند؟! ميگيد كه حالا آنوقت مثنوي نبود. خوب حالا يك شعري بود، يك شعرهايي بود ديگه. شعرهاي عاشقانه عين غزليات حافظ و مثنوي مال زمان جاهليت. امام صادق اين كار را ميكرد؟ اين با شعر خوندن و با آهنگ خوندن، اگر كه شما حال پيدا نكرديد، يك قدم بالاتر. با سماع. يك آهنگي ميزنند. اگر آنهم حال پيدا نكرديد، معلومه ديگه سنگ ميخواهيد. با چرس و بنگ و اينجور چيزها. يك كسي توي بازار تهران آنوقتها كه برق نبود، سقف بازار تهران آنوقتها سوراخ بود و مهتاب افتاده بود. اين چرس كشيده بود خيال ميكرد اينها حوضه. مهتاب افتاده بود توي بازار، يكي از رفقا نقل ميكرد. ميگفت ميديدم اين دورخيز ميكنه از اين حوض ميپره آنور. يك جائي سوراخ خيلي گشاد بود، مهتاب خيلي زياد، اين افتاد توي حوض. بعله. حال، عشق ميكنند، حال دارند. اينها مثل، همهاش، بطور كلي، اين را بدونيد، همهاش مثل آمپولهاي مسكني است كه خدمت شما عرض شود شما را لحظهاي از آن درد و مرضهاي رذائل روحي و رذائل نفسي غافل ميكنه. هيچي ديگه نيست.هيچي ديگه نيست. غافل ميكنه. من خودم ديده بودم. يك مرشدي بود. اين ريش و سبيل بلندي داشت. شاربهايش روي لبهايش كه ديگه دهانش معلوم نميشد. آنوقت اينها را عقب جلو ميكرد يك سيگار با حالي ميكشيد. همان سيگار كشيدن او آدم را به حال ميآورد. با تمام وجود سيگار ميكشيد. دودش هم وقتي بيرون ميآمد پخش ميشد توي اين ريش و همه زرد شده بود. ميگفتند اين ميبينيد چه حالي داره. امامتون ببينيد آيا اين كارها را ميكرده شما هم بكنيد. تمام همت ائمه عليهم السلام و قرآن مجيد و تمام فشارشون اين بوده كه انبياء، آتيناه حكما و علما. دقت كنيد. حكم و علم. حكمت و علم. يكي از اين انبياء، يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر يك دونهاشون چرسي، بنگي، سيگاري، خدمتتون عرض شود كه معتاد، اهل حال، حتي اهل حال. حالي كه اينجوري باشهها. شما برسيد به مقام عبوديت ببينيد چه حالي داريد. حال يك مسئلة عارضيه. شما برسيد به مقام انس با پروردگار، ببينيد چه لذتي ميبريد از زندگيتون. اين لذتها، همين الان امتحانش خيلي آسونه. يك آمپول، الحمدلله اسمهايش را هم زياد بلد نيستم. مرفين بهتون بزنند. يك حالي، بهبه، ميريد توي عالم. من يك دفعه تا حالا خيلي حالم ناجور بود. بهم يك كسي گفت اين قرص خوابآور را بخور. گفتيم عجب چيز خوبيه. يك دفعه بيشتر نخوردم. همچين راحت خوابيديم. دفعة دومش، دفعة سومش، دفعة چهارمش، دفعة پنجمش ديگه اين قرص هم بيفايده ميشه فقط همون حالش ميمونه. نكنيد. رسوماتتون را بر خودتون حاكم نكنيد. من ميترسم خداي نكرده رسومات شما بر شما حاكم بشه و تحت فرمان امامتون نباشيد. عين آن سربازي كه عادت كرده هي درجا بزنه. حالا كه رفته توي اطاق براي استراحتتون، تختها، همه خوابيدهاند، اون آمده اين وسط مثلا صبح فرمانده گفته درجا، ما هم پاهامون را به زمين ميكوبيم در جا. اينجوري نباشيد.
علم و دانش را كسب كنيد. اول اعتقادات، بعد هم احكام. كساني كه در صراط مستقيم، اين را بدونيد، در شب دوشنبة هفتة قبل، در يك همچين شبي من در تهران، با رفقاي تهران گفتم. آقاي نديمي بودند. كساني كه از صراط مستقيم به بالا احكامشون را بلد نباشند، اين را بدونند كه بيخود، در جا ميزنند. چون صراط مستقيم، كسي پشت فرمون ماشين مينشينه، رانندگي ميكنه، ميشه علائم را بلد نباشه؟ قبولش ميكنند. علائم راهنمائي. اين احكام اسلام همه علائم صراط مستقيمه. همهاش را بايد بلد باشيد. ما زحمت كشيديم، اينها را خلاصه كرديم با احتياطاتي كه در بين مراجع بوده، اينها را جمع كرديم. من به كساني كه هنوز مراحلشون پائينتر از صراط مستقيمه، من اصراري ندارم. آنها هم بايد بگيرند احكامشون را. بر هر مسلماني كه مكلف ميشه چون واجبه كه احكامش را بلد باشه. ولي از اين لحظه، چون هفته، دو هفتة قبل، شب شنبه بهتون اتمام حجت كردم. از اين هفته به بعد امتحان ميگذاريم. هر كس مرحلهاش بالاتر از صراط مستقيم باشه يا صراط مستقيم باشه و احكامش را بلد نباشه، برمي گردونيمش به مرحلة يغظه. برگرده از اونجت در جا بزنه. اين را دارم بهتون جدي ميگمها.
احكامتون را بايد بلد باشيد. همت هم بايد داشته باشيد تنبلي را بگذاريد كنار اين جزوهاي كه نوشته شده ميتونيد برداريد از روش رونويس كنيد. ده هزار تومان، بيست هزارتومن خرجتونه بريد از روش زيراكس كنيد به هيچ يك از رفقا مربوط نيست. بعضيها آمدن ميگم ما بلد نيستيم شما، اونها تنبلند. اين حرفها نيستش. نميخواييد التماس دعا. آقاي حريري نقل ميكردند خدا رحمت كنه پدر خانم ايشان را كه واقعا من امشب شنيدم متأثر شدم، پسري دارن ايشان كوچك، بگيد خودتون اگر يادتون هست من شايد خوب نقل نكنم، همين امشب براي من گفتند. خدا رحمتشون كنه. كه حالا شبيه حاجاقاش را ولي تزكية نفس. انسان يوم الحسره است خدا ميدونه. تا زنده هستيم كارمون را انجام بديم. تشكيل يك وضع روحي داشته باشيم. من كه به شما نميگم كه شما بياييد بكشيد كه، اون جلسة شبهاي دو شنبه را با اين كه خواص هستيد من چراغها را هم خاموش نميكنم. خيلي به فكر حالتون نيستم، گاهي روضه ميخونم، گاهي نميخونم. بياييد طبق دستور اسلام برويم و خودمون را بسازيم. هر كس هم نكنه اشتباه كرده. ما الان جمعي از رفقا خيال ميكنم نيستن. البته برنامهاي است كه باشند و نيايند ضرر كردن. بعد از آن خواهند گفت، ما كه اصراري نداريم خدا ميدونه. دليلي نداره آخه. پس دوم احكامه، احكامتون را بايد بلد باشيد. در مرحلة صراط مستقيم هم معطل ميشيد اگر زودتر شروع بكنيد اونهايي كه در مرحلة توبه هستند اونهايي كه در مرحلة يغظه هستند اونهايي كه در مراحل ديگه هستند اينها زودتر شروع كنند يك احكامشون را ياد بگيرند.
خلاصهاش كرديم برسيش كرديم، اين جزوهاي اخيرا چاپ شد و به اصطلاح حروف چيني شد، چاپ نشده گفتيم كه شب شنبة اون هفته گفتم براتون بايد احكامتون را بلد باشيد. و اين جدي عرض ميكنم. سوم مسائل تزكية نفس. تزكية نفس آقايون يك كار ما جلسه داريم، كلاس داريم، حالا هر چي اسمش را ميخواييد بگذاريد اسمش را بگذاريد كلاس. من نميدونم با كلاس تطبيق ميكنم اگر كلاس هست يا نيست. اسمش را جلسه، اسمش را بگذاريد مدرسه هر چي ميخواييد بگيد ما دنبال اسم نيستيم. شما بايد در اين برنامه هر چي گفته ميشه روي خودتون پياده كنيد. ما بدهكار نيستيم كه خودمون را معطل شماها بكنيم. شبهاي جمعه جلسه هست بياييد، حال هم پيدا ميكنيد خوبم هستش. بايد در خودتون پياده كنيد كه بحمد الله كرديد خيلي هاتون، يك گوشه كنار افرادي هستند كه يك خرده ضعيفند من بيشتر سخنم با اونهاست، و در مرحلة دوم هم با اونهايي كه يك خرده شل حركت ميكنند و با همانهايي است كه تندتر حركت ميكنند. در همين آياتي كه تلاوت كرد ايشان خداي تعالي اشارة به سبقت در خيرات داره. سبقت بگيريد در خيرات. نفر اول كي ميشه.نفر اول، برندة مسابقه. در چي؟ در عقايد. در احكام در تزكية نفس. تزكية نفس كنيد.
خودتون را پاك كنيد. بريد ببينيد اونهايي كه خودشون را پاك كردند چه زندگي خوشي دارند. من براي خوشي هم نميگم كه خودتون را پاك كنيد. براي اين كه هدف الهي تعقيب بشه. براي اين كه خدا را راضي كنيد.براي اين كه بندة خدا باشيد، براي اين كه خليفة الله باشيد. من الان واقعا هم نگران اينم كه خداي نكرده، خداي نكرده همين رسومات ايام و نوروز و سيزده يك وقتي خداي نكرده به سراغ شماها بياد. كه نميياد انشاء الله. والا بدونيد جزء جهاليد. جزء اونهايي هستيد كه امامتون را نشناختيد. اگر كوچكترين كاري بر خلاف خواستة امامتون بكنيد چه مكروه باشه، چه حرام باشه بدونيد كه امامتون را نشناختيد. كوچكترين كار. خودتون ميگيد اگر امام زمان بياد تو خونة ما ايراد ميگيره. اگر امام زمان بياد تو قلب من به من ايراد ميگيره. اگر امام زمان زن و زندگي من و فرزندان من را ببينه به من ايراد ميگيره. اين جوري نباشيد. نه. تا جايي كه براتون ميسر بوده خدا را شكر كه امام زمان بياد جز من نميفهمم ايرادي بگيره. ميياد ميبينه كه كارهاتون درسته، وضعتون رو به راهه. يك شبانه روز هم با شما بنشينه ميبينه نه كاري كه خلاف باشه لااقل نميكنيد. كاري را كه ايشان بگه خوب نبود اين كارت، همچين كاري نداريد. يك همچين آدمي بايد باشيد. اگر اينجوري شديد ميشيد سرباز امام زمان. ميشيد تحت فرمان امام زمان عين اون سربازه كه مثال زدم. سرباز خوب اوني است كه تحت فرمان باشه، سر صف باشه، بهتر از همه بدونه، هر چي بهش ميگن گوش كنه. هر چي بهش ميگن گوش كنه. شما اين را بدونيد من و شما درست حالت همين پادگان را داريم. شما ميگيد كه سربازها، يك سربازي آمده بود به من ميگفت كه با اين كه جنگ نيست ولي تمام كارهاي جنگ را ما داريم انجام ميديم. در اطراف شاهرود و اونجاها بودش. گفت گاهي چند شبانه روز تو كوه تيراندازي ميكنيم. خوب از نظر ما بيفايده است، شايد هم اصلا دردسر باشه، شايد هم اصلا اسراف باشه، بعضي از مقدسها ميگن كه اسرافه. اگر همين الان آمادگي پيدا نكنه فردا جنگ شد نميتونه كاري انجام بده. حتي گاهي بوده برميدارند يك باصطلاح چي ميگن؟ مانوري راه مياندازند، اين را فكر نكنيد، خداي تعالي هم اين كار را كرده در بدن انسان. اين واكسني كه از بعضي از امراض ميزنند در بدن شما، اين ميكروب ضعيف آن مرض را وارد بدن شما ميكنند كه گلبولهاي بدن شما، گلبولهاي سفيد بدن شما بياد به جنگ آن ميكروبها و ميكروبها را از بين ببره، يك آمادگي پيدا كرده. همچين ايستاده منتظره كه اگر ميكروب واقعي هم بياد، ميكروب قوي هم بياد، آماده است. اما اگر اين واكسن را نزنند. اين نميتونه مبارزه بكنه. به جهت اينكه آمادگي نداره. مريض ميشه، ميآد دشمن غلبه ميكنه.
شماها امروز بدونيد چه امام زمان صلواة الله عليه تشريف بياورد چه نياد احتمالش كه هست. احتمالش نيست؟ كدوم بي، چي بگم كه بد نباشه، هر چي بي فكر ميكنيد به آن كساني كه احتمال نميدن امام زمان بياد بايد گفت. احتمالش كه هست. احتمالش هست تا ما زنده هستيم امام زمان تشريف بياورد. خوب آماده باشيم. آماده باشيد. آمادگي شما در چيه؟ امام زمان از شما، اين را بدونيد، جنگ نميخواد. ميگيد اِ جنگ نميخواد. نخير. من دارم ميگم قول هم بهتون ميدم. امام زمان نه از شما هيچكس جنگ نميخواد. شمشير كشيدن نميخواد. اسب سواري بلد بودن نميخواد. يك وقتي من در اين اطراف مشهد ميديدم كه يك عده تير و كمان برداشتند كه تيراندازي با تيروكمان البته، تير اندازي ياد ميگيرند. بهشون ميگفتيم چرا اين كار را ميكنيد؟ گفتند امام زمان عليه السلام چون با تير كمان ميآيد، خدمتتون عرض شود ما داريم ياد ميگيريم. خوب. شمشير بازي و شمشير بلد بودن نميخواد. چي ميخواد؟ آدم شدن. اگر گفت اين كار را بكن بگي چشم. شما الان ميگيد اگر امام زمان بياد ميگيم چشم. بخدا قسم اگر صفات رذيله در شما وجود داشته باشه، آنجا آنهم تقويت ميشه و نميگيد چشم. يكي دو روز اولش را ممكنه بگيد چشم ولي وسط ول ميكنيد. همين مرحلة استقامت را اگر خوب نداشته باشيد، خوب در وجودتون بوجود نيامده باشد. شما فكر ميكنيد آنجا ميگيد چشم. مگر اصحاب سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام در شب عاشورا، هزار و، بالاتر از هزار نوشتهاند، اينها بودهاند توي خيمهها. حضرت يك كلمه فرمود كه هركس فردا اينجا بمانه فردا كشته ميشه همهاشون گذاشتند رفتند. هفتاد و دو نفر آنهم با بني هاشم و چه و همه را كه دستهجمعي بكنند، ميشوند هفتاد و دونفر. چرا اينها رفتند؟ تزكية نفس نكرده بودند. اينها آماده نبودند. استقامت نداشتند. استقامت نداشتند. همين مرحلة اول. استقامت نداشتند. صبور نبودند. قاطعيت نداشتند. اعتماد به قواي امام حسين حتي پيدا كرده بودند. ميگفتند امامه و مثل علي بن ابيطالب جنگ ميكنه، ما آن عقبها واي ميايستيم. جنگ را كه تمام كرد هم ميريم غنيمت جمع ميكنيم هم اينكه سيد الشهدا به هر كداممون يك كارهاي ميكنه توي مملكت. اينجوري بود. استقامت نداشتند. از خدا تنها، آنطور نبود كه از خدا بترسند. از همه چيز ميترسيدند. از جمعيت دشمن ميترسيدند. و الاّ دليل نداره اصلا. از جمعيت دشمن ميترسيدند. از اينكه زن و بچهاشون فردا اسير بشه ميترسيدند. از اينكه مال و منالشون از بين بره ميترسيدند. همين ترسهاي مختلفي كه الان ما به شما ميگيم نبايد از هيچي بترسيد. همينها. همين ترسهاي وهمي. شما بررسي بكنيد ببينيد از غير از آنچه را كه ما گفتيم نباشيد و انشاء الله بعضيهايتون نيستيد و انجام داديد مسئلة ديگهاي داشته آن نهصد و سي نفر، اگر هزار نفر بودند نهصد و سي نفر كه شبانه رفتند و اين هفتاد نفر را باقي گذاشتند، شما ببينيد جهت ديگهاي داشته كه رفتند؟ استقامت نداشتند. حتي مرحلة بالاتر هم نه. استقامت نداشتند. همهاش مربوط به استقامت بوده. و آنهايي كه ماندند، آنهايي كه ماندند استقامت داشتند. آن كسي كه استقامت داره چرا تكان بخوره. چرا به خودش ترسي راه بده.
اين را بدانيد كه تزكية نفس معناش اينه كه انسان را طوري بسازه كه وقتي امام زمان او را ميبينه، نه اينكه قيافهاش را، نه. فكرش را، عملش را، زندگيش را ميبينه بگه نه، باريك الله. و ما بايد الان تمرين اين جهت را بكنيم. تمرين بكنيم. تا خودمون را بسازيم. تمرين كنيد. چه جوري تمرين كنيم؟ از همين الان عقائدمون را تنظيم كنيم. عقائدتون را هم نگيد ما مكرر ميگيم ميبينيد در عقائد حضرت عبد العظيم در خدمت امام هادي هم دقيقا همانهايي است كه توي زيارت آل ياسين است و در زيارت آل ياسين همة عقايدتون تطبيق ميكنه. حالا انشاء الله با تحقيق باشه، كيفيتش بالا باشه، دقيق باشه، و استدلالي باشه. احكام هم كه بهرحال ما ادعا نميكنيم كه آنچه خدا خواسته و خدا گفته، همانها را در اختيار شما گذاشتيم. نه. ولي آنچه را كه ما توانستيم از روايات و آيات و سخنان مراجع تقليد بدست بياريم، اين در اختيار شماست. باقي ميمانه تزكية نفس. تزكية نفس هم كه بايد قدم به قدم بريد جلو. همينجور كه ميبينيد. اين را خواهش ميكنم جدي باشيد. اين را تقاضام اينه كه جدي باشيد.
ما يك برنامهاي در تهران، كه همان شب القاء شد، به دوستان تهران گفتم. به شماها هم عرض ميكنم. چون براي شماها هم بوده. و آن اينه اسامي شماها اكثرتون توي دفتر هست. تشخيص جدي بودنتون و جدي نبودنتون هم با ماست. اين اسامي را همه را مينويسيم، مينويسيم. فقط اسم كوچيك را هم مينويسيم. شايد كسي نخواسته باشه اسامي رفقا را بدونه. اسامي را مينويسيم. شب يا روز يا هر وقت كه حالش را داريد، بگذاريد جلوتون، چهل مرتبه، ايني كه ميگم دلائل روائي هم داره، چهل مرتبه بگيد خدايا اين جمع را به كمالات روحي برسون. اين جمع را به كمالات روحي برسون. دعا براي برادران مسلمانتون مستجابه. يعني حتي به حضرت موسي عليه السلام گفته شد كه از زباني دعا كن كه با آن زبان گناه نكرده باشي. و شماها هيچكدام با زبان من گناه نكرديد و منهم به زبان شما گناه نكردم و همينطور هر كسي. پس اين دعاي براي غير خوبه. در روايتي داره كه اگر خواستيد يك دعايي مستجاب بشه چهل مرتبه، اگر يك نفر هستيد چهل مرتبه، اگر دو نفر هستيد بيست مرتبه، اگر چهار نفر هستيد ده مرتبه، اگر يك نفر هستيد چهل مرتبه، دعا كنيد ؛ مستجاب ميشه. اينها جزء برنامة همهاتونهها. منتهي اين را ما مينويسيم اسامي را، چون يك عده هست كه دعا در حقشون مستجاب نميشه. آنها را قاطي نميكنيم. شما ميگيد چطور ميشه دعا در حق كسي مستجاب نشه؟! اين را شما بدونيد، اگر مثلا فرض كنيد پسرتون به تكليف رسيده و خودش با خدا بايد مستقيما ارتباط داشته باشه. اين ارتباط نداشت، لج كرد. شما اگر نصفههاي شب بنشينيد كلي دعا كنيد كه خدايا اين را هدايتش كن اين هدايت نميشه. تا خودش نخواد بشه. پس دربارة تمام مردم اينطورهها. شما اگر چهل نفري كه نه، صد نفري بنشينيد بگيد خدايا صدام را هدايتش كن، خدا هدايت نميكنه. چرا؟ روي ما را به زمين ميزنه؟ نخير روي شما را به زمين نميزنه. شما نميخواد همچين دعائي بكنيد. چرا؟ به علت اينكه او خودش نميخواد و خدا اختيار را بهش داده. اين را شما بدونيد اگر كه بنا بود خدا بي دليل، بدون خواسته طرف، طرف را هدايت بكنه خدا همة مردم كرة زمين را هدايت ميكرد. يك هدايت عامه است كه خدا همه را هدايت كرده، حتي صدام را هم هدايت كرده، ابو جهل را هم هدايت كرده، عمر سعد را هم هدايت كرده. يك هدايت خاصه است. كه آن هدايت خاصه را واگذاشته به خود طرف. گوش ميديد؟ اين توقع را نداشته باشيد. گاهي بعضي از افراد من ديدم، ما ميتونيم مثلا، واقعا ممكنه يك بندة خدا را دعا بكنه از كسالت سختي شفا پيدا بكنه. اما از كسالت روحي نه، مگر اينكه خودش بخواد. يك وسواسي، شما هي بنشينيد دعا بكنيد خدايا اين وسواسش برطرف بشه. او هي شدت ميده وسوسهاش را. اين دعاي شما مستجاب نميشه. يك سيگاري، شما هي دعا كنيد كه خدايا اين سيگار را ترك كنه. اين خودش، نه. سيگار را ميكشه. اين ترك نميشه تا خودش سيگار را بگذاره كنار. خودش كه گذاشت كنار، خدا كمكش ميكنه. اينجا جاي دعاست. توفيق بهش ميده. موفقش ميكنه، كمكش ميكنه، قدم اول را بايد خودش برداره. اين را شما بدونيد. در تمام هدايتها اينطورهها. حتي پيغمبر اكرم با آن عظمت، پيغمبر اكرم كه ديگه ميدونيد دعاي پيغمبر و امام مستجابه، خيلي پيغمبر از آيه استفاده ميشه كه دوست داشت اين اقوامش، چون اين امر الهي بود. نه اينكه بر خلاف خواستة خدا يك چيزي را دوست داشته باشه. خدا فرموده بود و انذر عشيرتك الاقربين. اقربا و نزديكانت را هدايت كن. حضرت رسول اكرم هم دعا ميكرد. و اظهار محبت ميكرد. خداي تعالي به پيغمبر اكرم فرمود انك لم تهتدي من احبب. تو نميتوني هدايت بكني كسي را كه دوست داري. نميتوني. و لكن الله يهدي من يشاء. يعني خدا ميدونه كه او شروع كرده. يك وقتي مثال زدم براتون، معناي تائب و تواب را گفتم. تواب آن كسي است كه، تائب آن كسي است كه مثلا فرض كنيد يك نفر در يك شهري يك رفيق داره در يك شهر ديگه. آني كه در آن شهر آنطرفيست هم ماشين داره، هم پول داره، هم خدمت شما عرض شود قدرت بدني داره. و آني كه در اين شهره، نه پول داره، نه قدرت بدني داره، نه ماشين داره، هيچي نداره. اين با همين حال برميگرده ميگه آي دوست من اومدم. چه جوري ميآيد، حالا ديگه ميگه من اومدم. اونهم ميگه من هم اومدم. كجا بهم ميرسند؟ در دروازة شهر. در دروازة شهري كه اين بندة خدا توشه. اين تا پياده بياد به اونجا، اين با ماشين اومده رسونده خودش را. او تواب ميشه اين تائب ميشه. ما هم يك همچين وضعي با خدا داريم. بلكه اصلا قابل مقايسه نيست. ما همينقدر بدونه اومديم، اين يك كلمه را بگيد. اون نميشه نگفته. لج ميكنه، ميگه من نه. خوب تو نباش. تو بگو من اومدم، اون ميرسونه خودش را به تو. ميآد زير بغلت را هم ميگيره، حركتت هم ميده. پس اينطوري بايد بود. تزكية نفس را جدي بگيريد.
انشاء الله كوشش بكنيد در شبانهروز، طول هم بكشه، بهرحال توي دستوره، همهاتون خدمت مشا عرض شود كه بايد اين دستور را عمل كنيد. صورت را مينويسيم، به تعداد كساني كه اساميشون نوشته شده و امشب آمدند، من اين را شرط كنم بعضي از رفقاي خوبمون امشب رفتند مسافرت آدم سختشه بگه اينهايي كه امشب آمدند. خوب، ما بعد از اين حضور و غيابشون ميكنيم، آنهايي كه زياد، حذف هم ميشه كرد بعدا، اسامي را بنويسيد آقاي نعمتي، متوجه شديد؟ بديد كاظم آقا انشاء الله اينها را توي كامپيوتر وارد ميكنه و به هر كسي يك ورقه ميديد، اين را ميگذارند جلوشون. بعضيها حالا دارند ميكنندها، منتهي براي خودشون. شما هم ميگذاريد جلوتون ميگيد خدايا اين جمع را به كمالات روحي برسان. چهل دفعه. خدايا اين جمع را به كمالات روحي برسان. خدايا اين جمع، با توجهها، خدايا اين جمع را به كمالات روحي برسان.
انشاء الله اميدواريم كه يك خوردهاي كمك بشه به شماها. ما اين معنا را داريم ميگيم كه كمك بشه زودتر برسيد انشاء الله. اين دعا را براي هم بكنيد. اين دعا را فكر نكنيد دعائي است كه نه خدا گفته نه پيغمبر. نه. هم خدا گفته هم پيغمبر. منتهي اين عبارتش را خدا و پيغمبر نگفته. و الاّ چهل مرتبه دعا براي جمعي يا فردي يا براي خودت، اين دستوره. مستجاب هم هست. و براي ديگران هم دعا كردن مستجابه. و بهترين دعا هم همينه. دقت كرديد؟ انشاء الله در اولين فرصت حالا ميخواد از اول سال نو كه شماها، بعله، تحويل سال كه شد، انشاء الله شروع كنيد. تحويل هم نميدونيم كي ميشه؟ ساعت پنج صبح مثل اينكه. خوب موقع نماز صبح است و بعد از نماز صبح، نمازهايتون را شما زودتر ميخونيد مثل اينكه. چهار و چهارده دقيقه. بعله. بعد از نماز صبح انشاء الله شروع كنيد. چون از همين امشب بايد اين كار انجام بشه. چون هر يك شبانه روزي كه بگذره كلي ضرر كرديد. همين امشب اين كار را، اين اسامي نوشته ميشه و خدمتتون عرض شود كه فردا آماده ميشه و هر كس ميخواد زود به مقصد برسه، بياد بگيره و كساني بگيرند كه اساميشون توي آن ليست هست. اينها انشاء الله اين مأموريت را دارند.
خوب. پس انشاء الله يكي از صفات رذيلهاي كه بايد در خودتون و از خودتون دور كنيد، صفت جهله. جهل. عرض كردم بازهم دارم ميگم. اگر شما امام زمان را حتي دوست داشته باشيد بخاطر چشم و ابرو و قيافهاش. و به هدفش، به فكرش، به عقائدش، به باطنش، به روحش توجه نداشته باشيد، اين شما مرديد مردن زمان جاهليت. ولو آنكه كنار امام زمان صلواة الله عليه هم نشسته باشيد. اين را بدونيد. بايد اقل مرحلة معرفت به امام عصر ارواحنا فداه اين است كه او فرماندهي است كه از جانب خدا واجب الاطاعه است. اين اقلشه. اكثرش چيه؟ اكثرش اينه كه مثل اعلاي پروردگاره. مثل اعلاي پروردگار. يعني جملات زيارت، جملات اذن دخول كه ميفرمايد الحمد لله الذي من علينا بحكام يقومون مقامه. حكامي خدا به ما عنايت كرده كه جاه او، مقام او، همپاية او قرار ميگيرند اگر خدا بنا بود جسم داشته باشه. اگر خدا بنا بود مكاني داشته باشه. يا و لله الامثال العليا. براي خدا يك مثلهاي بلنديست. يا خلقكم الله انوارا فجعل بعرشه محدقين حتي من علينا بكم. يا آن جملهاي كه در زيارت حضرت سيد الشهدا صلواة الله عليه هست ارادة رب في مقادير اموره تحبط اليكم. ارادة خدا در آن تقديرات امور خدا اين تحبط اليكم. ميآيد نازل ميشه بر شما. هر كاري خدا بخواد بكنه اول از شما مشورت ميكنه. اول به شما خبرش را ميده. اول، حالا اين تعبيرات ميترسم تند باشه. اول اجازه از شما ميگيره. آخه شما نگيد كه خدا چرا اجازه از اينها ميگيره. دو تا دوست، هر چي هم مال و قدرت مال يكيشون باشه وقتي كه بخواد يك كاري بكنه با دوستش مشورت ميكنه. ميگه اين كار را ميخوام بكنم چطوره بنظر شما؟ آنهم كه بنده است. ميگه هر چه تو گويي همان كنم و همان كار را ميكنه. في مقادير اموره تحبط اليكم و تصدر من بيوتكم. اول ميآيد ارادة خدا، ارادة خدا كه هيچ چيز بدون ارادة پروردگار خلق نميشه. ارادة خدا ميآيد وارد بر قلب امام عليه الصلاة و السلام ميشه. امام اراده ميكنه، موجود ايجاد ميشه. الان ماها به يك معنامي تونيم بگيم كه وجودمون، زنده بودنمون مربوط به اماممونه كه اماممون اراده كرده به اين معنايي كه ميگيم مربوط به ارادة پروردگاره. اين، اين درجة بالاي معرفته و بالاترش هست كه ديگه حالا ماها نميتونيم به اونجاها برسيم. كه معناي و قابه سره و ابقا. دو تا قوس وقتي سر به هم ميدن يك واحد تشكيل ميدن. اما اگر بخواد از اين نزديكتر باشه بايد اين دل قوسها به هم بچسبه. او ادنا از اين هم نزديكتر.
وقتي كه دو تا قوس سر به هم ميدن خوب نيم دايرهاش مال اين وره، نيم دايرهاش مال اون ور. اما وقتي كه نرديكتر از اين ميشه اين دايرهاي كه يكي اين ور، يكي اون ور اين از بين ميره اصلا فرو ميياد تو حرم. علي مرصوص في ذات الله كه حالا اينجا يك معنايي است كه شايد براي همه درست نباشه من مطالب را بگم. به هر حال معرفت امام خيلي مهمه. و معرفت پيغمبر، معرفت خدا و انشاء الله كمالات روحي. و اين كار را خواهيد كرد اميداواريم خداي تعالي به همتون توفيق بده، و اگر تا فردا شب به دست دوستان به هر حال اين ورقها را آقاي نعمتي برسونه. انشاء الله اين زحمت شما، ما همة زحماتمون به دست اين مرد بزرگواره. خدا انشاء الله ايشان را حفظ كنه.
ايام مصيبتي كه در اين ايام رخ داد. مصيبت جناب همزة سيد الشهدا بود در جنگ احد. سخترين جنگهاي پيغمبر اكرم جنگ احد بود. و علت اين سختي كه هيچ يك از خانوادههاي مدينه نديدن جز اين كه عزادار بودند ضعف بعضي از مسلمانها بود. يك عدهاي را پيغمبر اكرم در اون تنگهاي بين اون دو تا كوه بود گذاشته بود، دشمن فرار كرده بود، پيغمبر فرموده بود كه اينجا را به هيچ وجه از دست ندهيد. اين را شما خودتون خوب دقت كنيد براي چي اينها اين را از دست دادن. و چرا لشكر دشمن حمله كرد و به لشكر اسلام و همه را و جدا جمعيتي را كشت. كه من جلمه جناب همزه بود. علتش ضعف بود.
ببينيد قاطعيت نداشت، صبر نداشت. از خدا را نميترسيدند بلكه مبادا ما از اين جنگ، كم استفاده برگرديم. غنائم را بريم جمع كنيم، اونها غنائم را تنها جمع نكنند. و خوب همينها، همينها مراحل استقامت را ميرسونه. استقامت نداشتند. خوب اينجا بايست، پابرجا باش، ثابت باش. تنگه را ول كردند لشگر آمد كه حتي خود پيغمبر اكرم را هم مجروح كردن. علي بن ابيطالب طبق بعضي از روايات هفتاد زخم برداشت. حضرت همزه را طوري كشته بودند كه پيغمبر اكرم نميتونست بهش نگاه كنه. خيلي عجيبه، خدا لعنت كنه خاندان بني اميه را كه از همين جا دشمنيشون شروع شد. هند مادر همين معاويه است زن ابي سفيان. اين ملعونه وحشي را ديد حضرت همزه را به او معرفي كرد گفت اين پدر من را كشته، اين تعصبات. من از تو ميخوام تو او را بكشي. او هم كشت وقتي كه هند آمد بالا سر حضرت همزه، حضرت همزه را مسلح كرد. يعني زبانش را بيرون آورد بينيش را بريد، گوشش را بريد، چشمش را درآورد، خيلي انسان بايد جاهل باشه كه با يك كشته اين طور عمل بكنه. بعد پهلوي او را شكافت جگر حضرت همزه را درآورد كه بخوره، ببينيد انسان چقدر وقتي كه صفات رزيله داشته باشه چقدر بد ميشه. منتهي نتونست بخوره. اين كه امام عليه الصلاة و السلام به يزيد و اينها ميگه كه وبن آكلت اكبر يا در زيارت عاشورا ميخونيم اينها فرزندان جگر خوارها هستند از اينجا شروع شد. پيغمبر اكرم ديد همزه نيست. فرمود كي از همزه خبر بياره هر كدام اصحاب از اصحاب اومدن همزه را ديدن نتونستند خبرش را به پيغمبر اكرم بدن.
علي بن ابيطالب هم آمد ديد كه همزه بدنش قطعه، قطعه شده. معلوم پيغمبر اكرم با اون علاقهاي كه به حضرت همزه داشت چقدر متأثر ميشه. پيغمبر اكرم آمد تا چشمش افتاد عباش را برداشت انداخت روي بدن حضرت همزه، حضرت همزه يك مرد رشيدي بود بقية بدنش كه بيرون مونده بود از گياها جمع كرد ريخت روي پاهاي حضرت همزه. سكينه و فاطمة زهرا اونها ميخواستند بيان، حضرت ميخواست اجازه بهشون نده. سكينه گفت كه شيون نميكنم، گريه نميكنم. حضرت بهش اجازه دادن آمد، ولي روز عاشورا وقتي كه آمد كنار بدن برادر، ديد بدن برادر قطعه قطعه شده. فرقي كه بدن همزه با بدن سيد الشهدا داشت اين بود، كه حضرت سيد الشهدا سر در بدن نداشت. زينب كبري لبها را گذاشت به اونجايي كه رگهاي بريده.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.