۲ شوال ۱۴۱۵ قمری – ۱۱ اسفند ۱۳۷۳ قمری – مقام‌ توبه‌، صراط‌ مستقيم‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 امروز روز عيد فطر بود. عيدي‌ كه‌ در دعايي‌ كه‌ امروز در قنوت‌ نماز خونده‌ ميشد، مي‌گفتيم‌ كه‌ الذي‌ جعلته‌ للمسلمين‌ عيدا. و لمحمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ و فرجهم‌. ذخرا و شرفا و مزيدا. عيد يعني‌ چه‌؟ عيد از عود مي‌آد. برگشت‌. انسان‌ اگر به‌ زندگي‌ جديد برگرده‌ اين‌ را ميگن‌ عيد. اگر تا بحال‌ يك‌ برنامه‌اي‌ داشته‌، مثلا آدم‌ معصيتكاري‌ بوده‌، شروع‌ ميكنه‌ به‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از مراحل‌ كمالات‌ و زندگي‌ جديدي‌ پيدا ميكنه‌، اين‌ روزي‌ كه‌ اين‌ زندگي‌ جديد برايش‌ پيدا شده‌، اين‌ روز عيده‌. گاهي‌ يك‌ عيدهايي‌ هست‌ كه‌ براي‌ همه‌ هست‌. مثل‌ همين‌ عيد فطر، اين‌ ماه‌ رمضان‌ در يك‌ برنامة‌ خاصي‌ بوديد، روزه‌ مي‌گرفتيد، شبها بيدار بوديد و طبق‌ آن‌ برنامه‌ زندگيتون‌ را تنظيم‌ كرديد و از فردا يا از امروز مي‌خوايد به‌ زندگي‌ يك‌ نحوة‌ ديگري‌ داشته‌ باشيد. يعني‌ شروع‌ بكنيد به‌ يك‌ زندگي‌ جديد. بر مي‌گرديد به‌ قبل‌ از ماه‌ رمضان‌ مثلا. برمي‌گرديد به‌ همان‌ زندگي‌ قبلتون‌. شما هر شب‌ اين‌ موقع‌ شب‌ اينجا نبوديد. مشغول‌ افطار و بعد هم‌. ولي‌ امشب‌ هستيد. روزهاي‌ قبل‌ مثل‌ امروز ظهري‌ ناهار نخورديد. ولي‌ امروز خورديد. حق‌ هم‌ نداشتيد كه‌ نخوريد. يعني‌ حق‌ نداشتيد كه‌ روزه‌ داشته‌ باشيد. از امشب‌ مي‌ريد انشاء الله‌ ساعت‌ نه‌، نه‌ و نيم‌ مي‌خوابيد كه‌ براي‌ نماز شب‌ بيدار بشيد. شبهاي‌ ديگه‌ گاهي‌ ميرسونديد به‌ سحر و گاهي‌ هم‌ ديرتر مي‌خوابيد. چون‌ صبح‌ مي‌خوابيديد مثلا. و خلاصه‌ برنامه‌ عوض‌ ميشه‌. اين‌ عيد فطر يك‌ قدري‌ روشنه‌ وضعش‌. عيدهاي‌ ديگه‌ آنهم‌ يك‌ مناسبتهايي‌ داره‌ كه‌ وضعش‌ روشنه‌. مثلا عيد قربان‌. اصلش‌ مال‌ حجاجه‌. اينها وقتي‌ كه‌ تمام‌ برنامه‌هاي‌ حج‌ را انجام‌ مي‌دهند و به‌ روز عيد قربان‌ مي‌رسند، در واقع‌ از احرام‌ مي‌آن‌ بيرون‌، اينها يك‌ زندگي‌ جديدي‌ پيدا مي‌كنند. تا حالا حاجي‌ نبودند از حالا ميشن‌ حاج‌ آقا و تابحال‌ اين‌ وظيفة‌ واجب‌ خيلي‌ مؤكد اسلامي‌ را انجام‌ نداده‌ بودند، از حالا ديگه‌ انجام‌ دادند. تا حالا اگر مي‌مردند بهشون‌ گفته‌ ميشد مت‌ يهوديا او نصرانيا. يا يهودي‌ بمير يا نصراني‌ بمير. اما حالا ميگن‌ ميتوني‌ مسلمان‌ بميري‌.

 يا عيد غدير. تا روز عيد غدير مردم‌ مسلمان‌ دينشون‌ كامل‌ نبود. ولايت‌ و امامت‌ حضرت‌ امير تالمؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ محرز نبود. فقط‌ دو اصل‌ داشتند. يكي‌ توحيد و يكي‌ هم‌ نبوت‌. اصل‌ سومي‌ آمده‌ زندگي‌ را متحول‌ كرده‌ بنام‌ ولايت‌. كه‌ اليوم‌ اكملت‌ لكم‌ دينكم‌. و اتممت‌ عليكم‌ نعمتي‌. و رضيتم‌ لكم‌ الاسلام‌ دينا. ببينيد اينهم‌ عيده‌. يا مثلا در روز جمعه‌. اين‌ چهار عيد اسلامي‌، هر هفته‌ يك‌ مسلمان‌ بايد يك‌ تجديدي‌ در زندگيش‌ بكنه‌، نواقصش‌ را برطرف‌ بكنه‌ و بالاخره‌ هر روزي‌ كه‌ يك‌ نعمت‌ بزرگي‌ به‌ انسان‌ ميرسد و توفيقش‌ براي‌ انسان‌ ميرسد، براي‌ انسان‌ عيده‌. نعمت‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ در روز نيمة‌ شعبان‌ اين‌ عيده‌. نعمت‌ وجود پيغمبر اكرم‌، ائمة‌ اطهار، تمام‌ روزهاي‌ تولد ائمه‌، اينها عيده‌. عيد بالاخره‌ در عيد بايد انسان‌ يك‌ تجديد زندگي‌ داشته‌ باشه‌. تجديد زندگي‌ به‌ نحو احسن‌. اين‌ را ميگن‌ عيد. برگشت‌ به‌ سعادت‌. برگشت‌ به‌ يك‌ چيز تازه‌. برگشت‌ به‌ يك‌ نشاط‌. برگشت‌ به‌ يك‌ موفقيت‌، برگشت‌ به‌ يك‌ اصلاح‌ در زندگي‌. اينها عيد اسمش‌ هست‌.

 اما آمد و انسان‌ بي‌ تفاوت‌ شد. نه‌ براش‌ عيد فطر و قربان‌ و غدير و اينها فرقي‌ نكرد و هيچ‌ تغييري‌ در زندگي‌ نداد. اين‌ يا مسلمان‌ نيست‌ يا عيد براي‌ او نيست‌. الذي‌ جعلته‌ للمسلمين‌ عيدا. براي‌ مسلمان‌ عيده‌. در يك‌ روايت‌ هست‌ ليس‌ العيد لمن‌ لبس‌ الجديد. فقط‌ لباس‌ نوي‌ تهيه‌ بكنه‌ انسان‌ و بپوشه‌ اين‌ عيد ميشه‌. نه‌. عيد به‌ اينكه‌ انسان‌ يك‌ كار باصطلاح‌ از نظر ذهني‌ يك‌ كار جديدي‌ بكنه‌. بعضي‌ها هستند بر مي‌گردند به‌ گناه‌ و معصيت‌ در روزهاي‌ عيد. عيد نوروز عيد به‌ گناه‌ و معصيت‌ گاهي‌ هست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ ديد و بازديدهاي‌ آميختة‌ با گناه‌، برخوردهاي‌ بسيار زشت‌، نشست‌ و برخاستهاي‌ فاميلي‌ كه‌ صلة‌ رحم‌ كه‌ حساب‌ نميشه‌، قطع‌ رحم‌ هم‌ بعضي‌هاش‌ هست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ انسان‌ وقتي‌ وارد يك‌ مجلسي‌ شد كه‌ رحم‌ انسان‌، انسان‌ را وادار به‌ گناه‌ كرد يا شما اونها را وادار به‌ گناه‌ كرديد و از خدا دورشون‌ كرديد، قطع‌ رحمه‌. اين‌ را بدونيد. اگر انسان‌ يك‌ مجلسي‌ داشته‌ باشد كه‌ معصيت‌ بشه‌ بعنوان‌ صلة‌ رحم‌ رفته‌. ولي‌ اين‌ رحمش‌ را از خدا قطع‌ كرده‌ و يا رحم‌ او اين‌ را از خدا قطع‌ كرده‌. اين‌ قطع‌ رحمه‌. الذين‌ يصلون‌ ما امر الله‌ بهي‌ ان‌ يوصل‌. خداي‌ تعالي‌ امر كرده‌ كه‌ ما به‌ آنچه‌ كه‌ او گفته‌ وصل‌ بشيم‌، وصل‌ كنيم‌، طبق‌ برنامة‌ او صلة‌ رحم‌ بايد انجام‌ بديم‌. بهرحال‌ از مجموع‌ رواياتي‌ كه‌ دربارة‌ عيد وارد شده‌، هر عيدي‌ بطور كلي‌ و اعياد خاص‌ بطور خصوصي‌، خلاصه‌اش‌ اينكه‌ انسان‌ يك‌ تجديدي‌ در روحيه‌اش‌ بشه‌. اگر در توقف‌ بوده‌، حركت‌ كنه‌. اگر در مثلا عقب‌ نشيني‌ بوده‌، متوقف‌ بشه‌. اگر رو به‌ تنزل‌ بوده‌، نگذاره‌ تنزل‌ بكنه‌. و بهرحال‌ بايد انسان‌ يك‌ تجديد نظري‌ در روز عيد براش‌ بشه‌. شما اين‌ را بدانيد. منتهي‌ ما سخت‌ نمي‌گيريم‌. اين‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ بعضي‌ شايد توي‌ مجلس‌ متوجه‌ عرض‌ من‌ نشوند. ولي‌ اكثر شماها متوجه‌ هستيد. هر مرحله‌اي‌ از مراحل‌ كمالات‌ را كه‌ انسان‌ وارد ميشه‌، آن‌ روزي‌ كه‌ بهش‌ مرحله‌ داده‌ ميشه‌ و مرحله‌اش‌ عوض‌ ميشه‌ و يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ كمال‌ بر مي‌داره‌، آن‌ روز روز عيدشه‌. شايد بزرگترين‌ عيد، و كل‌ فايدة‌ عيد در همين‌ باشه‌ كه‌ يك‌ قدم‌ بطرف‌ كمالات‌ انسان‌ برداره‌. من‌ مطلبي‌ را كه‌ مي‌خواستم‌ براي‌ شما عرض‌ كنم‌، آن‌ روزي‌ كه‌ شما متوجه‌ شديد كه‌ خداي‌ تعالي‌ توبة‌ شما را پذيرفته‌. به‌ حق‌ حق‌ قسم‌، كه‌ اگر بزرگترين‌ عيد همان‌ روز را براي‌ شخص‌ خودتون‌ بدانيد، باز كمه‌. عيد انسان‌ آن‌ روزي‌ است‌ كه‌ خدا از او راضي‌ شده‌ باشه‌. عيد يك‌ شخص‌ باصطلاح‌ سالك‌ الي‌ الله‌، روندة‌ بسوي‌ خدا، تائب‌ الي‌ الله‌ آن‌ روزي‌ است‌ كه‌ به‌ تمام‌ معنا يقين‌ كند كه‌ خدا از او راضيه‌ و خدا تبديل‌ كرده‌ سيئات‌ او را به‌ حسنات‌. اين‌ بزرگترين‌ عيده‌. يك‌ خورده‌اي‌ روي‌ اين‌ مطالب‌ فكر بكنيد.

 آن‌ روزي‌ كه‌ از گناه‌ پاك‌ بشيد، آن‌ روزي‌ كه‌ يقين‌ كنيد با حسن‌ ظن‌ به‌ پروردگار، چون‌ بعضي‌ها سوء ظن‌ به‌ خدا دارند. آنها را نميگم‌. آنها اساسا همين‌ سوء ظنشون‌ به‌ پروردگار، يك‌ معصيت‌ بزرگي‌ است‌ كه‌ انجام‌ ميدن‌. بعضي‌ها مرحلة‌ توبه‌اشون‌ وقتي‌ تمام‌ ميشه‌، تازه‌ ميان‌ ميگن‌ حالا واقعا خدا ما را بخشيده‌؟ اين‌ سوء ظن‌ به‌ پروردگاره‌. بايد به‌ خدا انسان‌ سوء ظن‌ نداشته‌ باشه‌. روز اول‌ توبة‌ تو قبول‌ شد. اين‌ چهل‌ روز، اين‌ مدت‌ كه‌ شما به‌ برنامة‌ توبه‌ باصطلاح‌ پافشاري‌ كردي‌ و مرحلة‌ توبه‌ات‌ را انجام‌ دادي‌، اين‌ بخاطر اينه‌ كه‌ فكر خودت‌ را راحت‌ كني‌. يك‌ مدتي‌ عادت‌ كني‌. به‌ خاطر اينكه‌ به‌ اين‌ آسوني‌ توبه‌ات‌ را نشكني‌. به‌ اين‌ آسوني‌ متوقف‌ نشي‌. يقين‌ كني‌ كه‌ خدا ازت‌ راضيه‌. و الا اگر كسي‌ يك‌ مدتي‌ كه‌ حداكثرش‌ چهل‌ روزه‌ هي‌ گفت‌ خدايا من‌ را ببخش‌. هر روز گفت‌، هر ساعت‌ گفت‌، گفت‌ الهي‌ البست‌ الخطايا ثوب‌ المذلتي‌ منك‌ لباس‌ مسكنتي‌ و امات‌ قلبي‌ عقيم‌ جلاليت‌ و احيي‌ به‌ توبتي‌ منك‌ يا ملي‌ و رؤيتي‌. خدايا اين‌ دل‌ من‌، اين‌ روح‌ من‌ مرده‌ در اثر گناه‌. تو زنده‌اش‌ كن‌. و احيي‌ بتوبتي‌ منك‌ يا املي‌. اي‌ آرزوي‌ من‌. اي‌ نهايت‌ آرزوي‌ من‌. اين‌ را هر روز خوند. هر روز خدا را بعنوان‌ يك‌ توبه‌پذير، هزار مرتبه‌ هي‌ ياد خدا را به‌ ياد خدا و توابيت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و يا هر جا مي‌نشينه‌، هر حركتي‌ كه‌ ميكنه‌، دائما به‌ فكر اين‌ باشد كه‌ خدا توبه‌اش‌ را قبول‌ كنه‌، خدا را شماها نشناختيد كه‌ ميگيد، اين‌ سوء ظن‌ به‌ پروردگار معناش‌ همينه‌ كه‌ خدا را نشناختي‌ كه‌ ميگي‌ خدا آيا توبة‌ من‌ را قبول‌ كرده‌ يا نه‌؟ و همين‌ نشناختن‌ خدا و همين‌ سوء ظن‌، خودش‌ از گناهان‌ بزرگه‌ كه‌ تو داري‌ گناه‌ مي‌كني‌. چون‌ باز گناه‌ كردي‌. لذا باز بعيد است‌ كه‌ خدا تو را ببخشه‌. به‌ خدا سوء ظن‌ نداشته‌ باشيد.

 بنابراين‌ مي‌بينيد كه‌ روزي‌ كه‌ انسان‌ توبه‌اش‌ پذيرفته‌ ميشه‌، توبه‌اش‌ قبول‌ ميشه‌، پاك‌ از گناه‌ ميشه‌، حتي‌ گناهانش‌ تبديل‌ به‌ حسنات‌ ميشه‌، آن‌ روز، روز عيدشه‌. آن‌ روز بايد جشن‌ بگيره‌. آن‌ روز بايد صدقه‌ بده‌. آن‌ روز بايد مردم‌ را خوشحال‌ كنه‌ بخاطر اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ همچين‌ لطفي‌ كرده‌.

 ما يك‌ وقتي‌ در عرض‌ كردم‌ جلسه‌ مي‌خواستم‌ برم‌، دلم‌ مي‌خواست‌ اين‌ مطالب‌ را در جلسات‌ خصوصي‌تر عرض‌ كنم‌، ولي‌ عيبي‌ نداره‌ عرض‌ كنم‌. وقتي‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از مراحل‌ كمالات‌ را انسان‌ مي‌گذرانه‌، بايد حتي‌ از هر كاري‌ مهمتره‌. خدا يك‌ پسر به‌ شما داده‌. شما گوسفند ميكشي‌، اطعام‌ ميكني‌، خوشحالي‌، روي‌ پا نمي‌توني‌ بايستي‌، مخصوصا بچة‌ اول‌ باشه‌. حال‌ اينكه‌ اين‌ بچه‌ احتمالا ماية‌ بدبختيت‌ بشه‌. ان‌ من‌ اموالكم‌ و اولادكم‌ عدو لكم‌. همين‌ دشمن‌ تو بشه‌. همين‌ بچه‌اي‌ بشه‌ كه‌ بايد حضرت‌ خضر بكشدش‌ تا تو گمراه‌ نشي‌. جريان‌ آن‌ پسري‌ را كه‌ حضرت‌ خضر كشت‌ همين‌ بود. كه‌ پدر و مادرش‌ را گمراه‌ نكنه‌. اين‌ پسر اينقدر خوشحالي‌ نداره‌. اما تو از تمام‌ گناهانت‌ پاك‌ شدي‌. بيست‌ سال‌ عمرت‌ باشه‌، پنج‌ سال‌ گناه‌ را يك‌ دفعه‌ خدا بخشيده‌. و بعلاوه‌ بجاي‌ هر گناه‌، يك‌ كار ثوابي‌ برات‌ گذاشته‌. اين‌ جشن‌ نداره‌؟ اين‌ مهمتره‌ يا يك‌ پسر خدا بهت‌ داده‌ باشه‌؟ باقيات‌ صالحاتي‌ كه‌ هست‌ بعضي‌ها ميگن‌ بچه‌است‌، بعضي‌ها ميگن‌ كار خيري‌ است‌. بهترين‌ عمل‌ صالح‌ آن‌ است‌ كه‌ انسان‌ پاك‌ از گناه‌ باشه‌. تا يك‌ مرحله‌اتون‌ تموم‌ ميشه‌، بايد اينقدر خوشحال‌ باشيد، منتهي‌ خوب‌ آسون‌ بدست‌ آمده‌ آسون‌ هم‌ از دست‌ ميره‌. ما اينقدر دوستاني‌ داشتيم‌ كه‌ چون‌ آسون‌ بدست‌ آوردند، آسون‌ هم‌ از دست‌ دادند. يكي‌ ميگه‌ من‌ چند سال‌ قبل‌ خدمت‌ شما بودم‌، اين‌ مراحل‌ را هم‌ گذروندم‌. ديگه‌ رفتيم‌ دنبال‌ زندگي‌، داماد شديم‌، اون‌ ميگه‌ عروس‌ شديم‌، اون‌ يكي‌ ميگه‌ نمي‌دونم‌ گرفتاري‌ پيدا كرديم‌. آسون‌ از دست‌ داديم‌. و اگر يك‌ خداي‌ سخت‌گيري‌ مي‌بود، اگر يك‌ استاد سختگيري‌ مي‌داشتيد، اگر يك‌ لااقل‌ شماها داريد الحمد لله‌. يك‌ فهم‌ و دركي‌ بعضي‌ مي‌داشتند كه‌ خودشون‌ اهميت‌ موضوع‌ را احساس‌ مي‌كردند، آسون‌ از دست‌ نمي‌دادند. آسون‌ از دست‌ نمي‌دادند. معنا داره‌ كه‌ خدا اينقدر به‌ اين‌ شخص‌ لطف‌ كنه‌ كه‌ گناهانش‌ را تبديل‌ به‌ حسنات‌ بكنه‌. باز دو مرتبه‌ اين‌ بره‌ گناه‌ بكنه‌. اين‌ شخص‌ را بايد چه‌ عرض‌ كنم‌. تعبيرات‌ تندي‌ به‌ ذهنم‌ مي‌آيد. بقول‌ يك‌ كسي‌ دل‌ انسان‌ هم‌ خنك‌ نميشه‌ جز همان‌ تعبيرات‌ را بكنه‌. در عين‌ حال‌ عفت‌ لسان‌ را حفظ‌ مي‌كنم‌. و الاّ بايد اين‌ آدم‌ را اصلا آدم‌ ندونست‌. اين‌ محترمانه‌ترين‌ حرفي‌ است‌ كه‌ بايد بهش‌ زد. تو اينقدر بي‌ ارزش‌، بي‌ عرضه‌ كه‌ آمدي‌ آمدي‌ خودت‌ به‌ جائي‌ رسيدي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ گناهانت‌ را برداشته‌ و بجاش‌ حسنات‌ گذاشته‌، تو اين‌ را مطمئن‌ شدي‌ و يقين‌ كردي‌. مثل‌ يك‌ آدم‌ نافهمي‌ باشه‌ كه‌ ماشينش‌ را سوار بشه‌. بناست‌ بره‌ مثلا فرض‌ كن‌، تهران‌ پنجاه‌ ميليون‌ تومان‌ پول‌ بگيره‌ اين‌ از اين‌ طرف‌ مثلا فرض‌ كنيد تايباد رفته‌ باشه‌. وسط‌ راه‌ بهش‌ ميگن‌ اينجا راه‌ اشتباهه‌. برگرده‌. بياد مثلا باز تا مشهد. باز برگرده‌ باز همين‌ راه‌ را بره‌. خيلي‌ نافهمه‌. و لذا اين‌ اشخاص‌ را خدا توبه‌اشون‌ را ديگه‌ معلوم‌ نيست‌ قبول‌ بكنه‌. اين‌ را شما بدونيد. اين‌ شعري‌ كه‌ صد بار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آ اين‌ اصلا يك‌ پول‌ اين‌ شعر ارزش‌ نداره‌. اين‌ اصلا درست‌ هم‌ نيتس‌. توبه‌ اصلا معنا نداره‌ بازگشتش‌. توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. يك‌ دفعه‌ توبه‌ بكنيد، يك‌ مرتبه‌ توبه‌ بيشتر نميشه‌ باشه‌. و الا در جا زدنه‌. شما از اينجا بريد سر يك‌ كيلومتري‌، باز برگرديد. باز بريد باز برگرديد. مثل‌ آن‌ نستجير بالله‌ بلانسبت‌ مثل‌ آن‌ الاغي‌ كه‌ دور آن‌ چيزها ميگرده‌. فايده‌اش‌ چيه‌؟ فايده‌اش‌ چيه‌؟ من‌ دارم‌ اخطار ميكنم‌ بهتون‌ امشب‌. امشب‌ چه‌ شبيه‌؟ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. بعد از يك‌ ماه‌ روزه‌ گرفتن‌، مرحلة‌ توبتون‌ را مثلا چندي‌ قبل‌ گذرونديد. نه‌ براي‌ عموم‌. يك‌ ماه‌ رمضان‌ روزه‌ گرفتيد، توبه‌ كرديد. روز عيد هم‌ آمد. زندگي‌ جديدي‌ شروع‌ كرديد و راه‌ عوضي‌ كه‌ رفته‌ بوديد حالا برگشتيد. ديگه‌ اگر باز دو مرتبه‌ بيفتيد توي‌ همان‌ گناهها، توي‌ همون‌ برنامه‌ها، نمي‌دونم‌ اسم‌ خودتون‌، هر كسي‌ اينجوريه‌ يك‌ اسمي‌ براي‌ خودش‌ غير از اسم‌ انسانيت‌ و غير از اسم‌ اسلامي‌، براي‌ خودش‌ تهيه‌ كنه‌. ببنيد جا داره‌ كه‌ در دم‌ مرگ‌ به‌ انسان‌ بگن‌ يا يهودي‌ بمير يا نصراني‌؟ مت‌ يهوديا او نصرانيا. به‌ همين‌ تندي‌ و سختي‌. قرص‌ باشيد در دينتون‌. نكنه‌ خداي‌ نكرده‌ از فردا برگرديد به‌ مثل‌ روز آخر ماه‌ شعبان‌ باشيد. و الا يك‌ ماه‌ بيخود روزه‌ گرفتيد. بيخود عبادت‌ كرديد. نگيد اينها را خدا نگه‌ مي‌داره‌ در روز قيامت‌ اين‌ ثوابها را به‌ ما ميده‌. نخير ليحبط‌ عملهم‌. حبط‌ عمل‌ ميشه‌. يعني‌ همه‌اش‌ زايل‌ ميشه‌. از آنطرف‌ هم‌ خدا هست‌. خداي‌ تعالايي‌ كه‌ ميگه‌ گناهان‌ شما را تبديل‌ به‌ حسنات‌ مي‌كنيم‌، حبط‌ عمل‌ هم‌ داره‌. نگيد حالا ما رفتيم‌ بعله‌ پولها را در ماه‌ رمضان‌ در بانك‌ مثلا، اين‌ اندوخته‌هامون‌ هست‌، نه‌ گاهي‌ جلوي‌ حسابتون‌ را مي‌گيرند. تو لياقت‌ نداري‌ اين‌ پولها را داشته‌ باشي‌، اين‌ ثوابها را داشته‌ باشي‌. حبط‌ عمل‌ مي‌شيد.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ از امروز، ايني‌ كه‌ ميگم‌ جدي‌ ميگم‌ها آقايون‌. از امروز به‌ بعد يك‌ كوچكترين‌ گناه‌ نكنيد. اگر مي‌خوايد ماه‌ رمضانه‌، روزتون‌ قبول‌ بشه‌. اگر مي‌خوايد ماه‌ رمضانتون‌ براتون‌ مفيد باشه‌. اگر مي‌خوايد خدا را از خودتون‌ راضي‌ كنيد. كوچكترين‌ گناه‌ انسان‌ را باز برمي‌ گردونه‌ به‌ همان‌ معناي‌ اول‌. يك‌ مرحله‌ اگر به‌ كمال‌ مي‌ريد، انسان‌ اگر بگه‌ كه‌ خوب‌ ما الحمد لله‌ ما مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را گذرونديم‌ و خوشحال‌ بشه‌ و عجب‌ پيدا بكنه‌. خودش‌ همين‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ نگذرونديد. خوشحال‌ باشيد. يك‌ قدمي‌ رفتيد به‌ طرف‌ كمال‌. عرض‌ كردم‌ خداميدونه‌ هر مرحله‌اي‌ از مراحل‌ كه‌ انسان‌ ميگذرونه‌. يك‌ مرحله‌اي‌ بعد از مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ داريم‌ كه‌ اين‌ مرحله‌ اسمش‌ مرحلة‌ شكره‌. بايد انسان‌ دائما شكر خدا را بكنه‌ كه‌ خدا من‌ را تا اينجا آورده‌. اين‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. به‌ جائي‌ انسان‌ را رسونده‌ كه‌ انبياء بودند، اولياء بودند. در نماز از خدا تقاضايش‌ را مي‌كرديد. در تمام‌ زندگي‌ تمام‌ اولياء خدا آخرين‌ خواسته‌اشون‌ اين‌ بوده‌. آنوقت‌ نه‌ بي‌ تفاوت‌. من‌ گاهي‌ ميبينم‌ بعضي‌ها را كه‌ مثلا مرحله‌اشون‌ عوض‌ ميشه‌ هميچين‌. چط‌وره‌ وضعت‌؟ بد نيست‌. هيچ‌ فرقي‌ براشون‌ نميكنه‌. البته‌ يك‌ قدريش‌ تقصير ماست‌. يك‌ مقداري‌ تقصير عطوفته‌، تقصير نميشه‌ گفت‌. عطوفت‌ و مهرباني‌ و سخت‌گيري‌ نكردن‌ خداي‌ تعالي‌ و ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرمه‌. و الاّ شما در بعضي‌ از رشته‌هاي‌ ديگه‌ بريد ببينيد آن‌ فارغ‌ التحصيل‌ چقدر بايد تشكر بكنه‌، چقدر بايد خوشحال‌ باشه‌. چه‌ جشني‌ ميگيره‌ كه‌ چي‌؟ شما ليسانست‌ را دادند دستتون‌. خوشحال‌. اين‌ ليسانس‌ به‌ چه‌ درد ميخوره‌؟ بقول‌ بعضي‌ها جنبه‌هاي‌ علميش‌ كه‌ مطرح‌ نيست‌. چون‌ اكثرا دانشجوها، برخلاف‌ طلبه‌ها، اين‌ را خدمتتون‌ عرض‌ كنم‌. درسهاي‌ حوزوي‌ اين‌ خصوصيت‌ را دارد كه‌ درس‌ را براي‌ خاطر خود علمش‌ مي‌خونند. از روز اولي‌ كه‌ يك‌ طلبه‌ وارد درس‌ حوزه‌ ميشه‌، به‌ فكر چيز ياد گرفتنه‌ نه‌ به‌ فكر مدرك‌ گرفتن‌. اين‌ را شما بدونيد. به‌ فكر شغل‌ نيست‌، به‌ فكر مدرك‌ نيست‌، به‌ فكر نمره‌ نيست‌. به‌ فكر اينه‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ ياد بگيره‌. ولي‌ در دانشگاه‌ اينطور نيستش‌. همه‌ به‌ فكر اينند كه‌ مدرك‌ بگيرند. آقا چند سال‌ ديگه‌ درست‌ تموم‌ ميشه‌؟ مگه‌ درس‌ تموم‌ شدني‌ داره‌. مگه‌ درس‌ تموم‌ شدنيست‌. چند سال‌ ديگه‌ درست‌ تموم‌ ميشه‌؟ دو سال‌ ديگه‌. خوب‌ آقا بعدش‌ چي‌ ميشه‌؟ مدرك‌ ميگيره‌. بعدش‌ چي‌ ميشه‌؟ استخدام‌ ميشه‌. بعدش‌ چي‌ ميشه‌؟ خوب‌ ماهانه‌ يك‌ چيزي‌ بهمون‌ ميدهند داماد ميشيم‌. ديگه‌ از اينجا ديگه‌ آنورتر هم‌ داره‌. نه‌ فوق‌ ليسانس‌ مي‌گيرم‌، دكترا مي‌گيريم‌، خوب‌ آن‌ آخر آخرش‌ چي‌ ميشه‌؟ نميگه‌ من‌ چيز مي‌خوام‌ ياد بگيرم‌. در يكي‌ از واقعا بدبختي‌ها همينه‌. مدركي‌ ميگيره‌ ميره‌ دنبال‌ شغل‌ و بعد از شغل‌ هم‌ زندگي‌ كردن‌. زندگي‌ كردن‌ همين‌ دنيا. خوب‌ بعد از اين‌ دنيا اين‌ به‌ دردت‌ مي‌خوره‌؟ اگر براي‌ مردم‌ كار بكني‌ حالا در هر شغلي‌ كه‌ باشي‌، براي‌ مردم‌ كار بكني‌ و خدمت‌ به‌ مردم‌ بكني‌، البته‌ هر بيسوادي‌ هم‌ ميتونه‌ خدمت‌ به‌ مردم‌ بكنه‌. خدمتها مختلفه‌، گاهي‌ ميشه‌ خوب‌ يك‌ معلم‌ ميره‌ سر كلاس‌ يك‌ عده‌ را باسوادشون‌ ميكنه‌، اين‌ بهترين‌ خدمت‌ شايد در يك‌ مرحلة‌ مادي‌ باشه‌. يا اينكه‌ يك‌ كارگري‌ مي‌آد باغچة‌ خونة‌ شما را بيل‌ ميزنه‌. سال‌ نزديك‌ بهاره‌ شب‌ عيده‌، باغچتون‌ گل‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ هم‌ يك‌ خدمته‌ ديگه‌. مجاني‌ مخصوصا بياد بيل‌ بزنه‌. اين‌ هم‌ يك‌ خدمته‌. سواد خدمت‌ كردن‌ و محبت‌ كردن‌ به‌ مردم‌ بعضي‌هاش‌ سواد لازم‌ داره‌، بعضي‌هاش‌ سواد هم‌ لازم‌ نداره‌.

 اگر خدمت‌ باشه‌ كه‌ ممكنه‌ براي‌ روز قيامت‌ انسان‌ بدرد بخوره‌. اما اگر نه‌ فقط‌ مدرك‌ و پول‌ درآوردن‌ و زندگي‌ كردن‌ باشه‌. تا شب‌ اول‌ قبر بيشتر به‌ دردت‌ نمي‌خوره‌. اگر موفقيت‌آميز باشه‌. بعدش‌ تو هستي‌ و باز روحت‌، معنويتت‌، كمالاتت‌، اين‌ را ميدونيم‌. آن‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ كه‌ خيلي‌ بغرنج‌ باشه‌ ما نفهميم‌. بغرنج‌ هم‌ نيست‌. خيلي‌ روشن‌. اما اگر شما، شما را ذات‌ مقدس‌ پروردگار قبولت‌ كرد كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ هستي‌، اين‌ روايت‌ داره‌، همين‌ يك‌ مرحلة‌ پائين‌ تقريبا، كه‌ از نظر شما پائينه‌ و از نظر اولياء خدا، آنهائي‌ كه‌ فهم‌ و درك‌ خيلي‌ سطح‌ بالايي‌ دارند، خيلي‌ مهمه‌ اين‌ صراط‌ مستقيم‌ را بايد برن‌. كه‌ شما توي‌ دنيا اگر توي‌ صراط‌ مستقيم‌ بوديد، ميرسيد به‌ مرز اين‌ دنيا و آن‌ دنيا. ريل‌ ديگه‌ عوض‌ نميشه‌. واگن‌ هم‌ در اينجا عوض‌ نميشه‌. شما توي‌ همان‌ ريل‌ مي‌افتيد. عالم‌ برزخ‌ بسيار قشنگ‌ و زيبايي‌ را مي‌گذرونيد و همينجور اين‌ ميره‌ يكسره‌ ميره‌ توي‌ بهشت‌. روايته‌ها. الصراط‌، صراطان‌. صراط‌ في‌ الدنيا و صراط‌ في‌ الاخره‌. صراط‌ دو صراطه‌. يكي‌ توي‌ دنياست‌ يكي‌ هم‌ در آخرته‌. عين‌ همون‌ ريل‌ راه‌ آهن‌ كه‌ شما از تهران‌ كه‌ سوار ميشي‌، مي‌ري‌ تبريز. از تبريز ميري‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ مرز تركيه‌، از آنجا هم‌ ميره‌ مرز سوريه‌. همون‌ يك‌ راه‌ آهنه‌. مستقيم‌. شما مي‌تونيد بگيد دو تا راهه‌. يكي‌ راه‌ داخل‌ ايران‌. يكي‌ راه‌ داخل‌ تركيه‌. اينجا هم‌ همينطور. يكي‌ راه‌ توي‌ دنيا، يكي‌ هم‌ راه‌ در آخرت‌. صراط‌ في‌ الدنيا و صراط‌ في‌ الاخره‌. هر كس‌ توي‌ صراط‌ دنيا بود، توي‌ صراط‌ آخرت‌ هم‌ هست‌. خيلي‌ روشن‌. صراط‌ آخرت‌ كجا ميره‌؟ از توي‌ جهنم‌ عبور ميكنه‌. يك‌ تونل‌ ضد گرمايي‌ ساختند براي‌  مؤمنين‌، براي‌ آنهائي‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ هستند ميره‌ وارد جهنم‌ ميشه‌. وارد ميشه‌ و ان‌ منكم‌ و واردها. اينكه‌ شما فكر مي‌كنيد يك‌ پلي‌ مثل‌ پل‌ ورسك‌ زدند روي‌ جهنم‌، آنجور نيست‌. جهنم‌ محيط‌ بر ماست‌. محيطه‌. بايد سوراخش‌ كنند جهنم‌ را، يك‌ تونل‌. تونل‌ ضد گرما هست‌. خنك‌ خوب‌، هيچ‌ شما نمي‌فهمي‌ كه‌ از توي‌ جهنم‌ داري‌ عبور مي‌كني‌. حتي‌ شايد بعضي‌ها اصلا متوجه‌ نشوند. حالا اگر هم‌ متوجه‌ بشوند، مي‌بينند، اذيتي‌ نداره‌. اينها را كه‌ من‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ها، چه‌ جوري‌ بگم‌ كه‌ شما خيلي‌ حواستون‌ پرت‌ نشه‌. اينها مثل‌ ديدنه‌ها. يعني‌ مثلا از متون‌ روايات‌ و احاديث‌ استنباط‌ طوري‌ شده‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ آن‌ جوان‌ پاي‌ منبر پيغمبر اكرم‌ عرض‌ كرد كه‌ من‌ ديشب‌ را به‌ صبح‌ آوردم‌، مي‌ديدم‌ كه‌ اهل‌ جهنم‌ در جهنم‌ معذبند. اينها از روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشه‌ و طوريه‌ كه‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ دارن‌ مي‌برنتون‌ شما ببينيد. مي‌ريد، يك‌ تونل‌ بسيار روشن‌، ما يك‌ وقتي‌ توي‌ بيابان‌ عبور مي‌كرديم‌ يك‌ تونلي‌ بسيار روشن‌ بود، اينجا كه‌ روشنتر از بيرونه‌ كه‌. چراغ‌ هست‌، شما ميگيد آيا چراغش‌ را از كجا ميگيرم‌. از آية‌ قرآن‌. قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ مؤمنين‌ نورشون‌ جلوشون‌ ميدوه‌. روشن‌ ميكنه‌ همه‌ جا را. اين‌ تونل‌ را شما همه‌اش‌ را مي‌بينيد، روشن‌ فقط‌ جلو را روشن‌ نميكنه‌، پشت‌ سر را هم‌ روشن‌ ميكنه‌. يك‌ عده‌ اهل‌ باصطلاح‌ منافقين‌ اينها دنبالتون‌ توي‌ اين‌ تونل‌ مي‌روند. شما تند مي‌رويد. آنها پياده‌اند شما سواره‌. خوب‌ معلومه‌ پياده‌ به‌ سواره‌ نميرسه‌. آنهم‌ با آن‌ سرعتي‌ كه‌ آنها دارند عبور ميكنند. ميگن‌ صبر كنيد ما توي‌ تاريكي‌ گير كرديم‌. قيل‌ ارجعوا ورائكم‌ و التمسوا نورا. برويد از دنيا، اين‌ نورها را ما از دنيا آورديم‌. از دنيا آورديم‌. برگرديد شما هم‌ از آنجا بياوريد. قيل‌ ارجعوا اين‌ مخصوصا همينجا گفته‌ شده‌. قيل‌ ارجعوا ورائكم‌ فالتمسوا نورا. نه‌ ما بايد بريم‌. ما اجازه‌ نداريم‌ كه‌ برگرديم‌ شما از نور ما استفاده‌ بكنيد. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ آنها سينه‌ خيز مي‌خوان‌ بيان‌. چقدر راهه‌؟ از اينجا تا كرة‌ ماه‌ فرض‌ كنيد. اين‌ اقل‌ راهيه‌ كه‌ از باصطلاح‌ قطر جهنم‌ بايد انسان‌ عبور كنه‌. ولي‌ با سرعت‌ مثل‌ سرعت‌ نور انسان‌ عبور ميكنه‌. يك‌ شخص‌ مؤمنين‌ كه‌ در اين‌ صراط‌ مستقيمه‌، ولي‌ آنها مي‌خوان‌ سينه‌ خيز بيان‌. نميتونه‌ انسان‌ معطل‌ آنها بشه‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ بهش‌ پيشنهاد كرده‌ بود كه‌ بيا با من‌ دست‌ برادري‌ بده‌. ايشان‌ حاضر نشد. من‌ گفتم‌ اين‌ آخه‌ خيلي‌ آدم‌ خوبيه‌، اين‌ سيد، عالم‌، گفت‌ نمي‌دونم‌. به‌ دلم‌ نيامد من‌ دست‌ برادري‌ بهش‌ بدم‌. فرداش‌ من‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌ ايشان‌ با فلان‌ درويش‌ هم‌ دست‌ برادري‌. گفت‌ خوب‌ معلوم‌ شد. گفت‌ ما بايد آنجا وايستيم‌. اين‌ آقا منتظر او. منهم‌ منتظر اين‌. بالاخره‌ منتظر المنتظر، منتظر. فرقي‌ نميكنه‌. ما بايد معطل‌ او بشيم‌، معطل‌ او بشيم‌. پس‌ بگو چرا به‌ دلم‌ افتاد كه‌ اون‌ بايد حالا سينه‌خيز بيايد. اين‌ آقا هم‌ كه‌ دست‌ برادري‌ داده‌، آخه‌ توي‌ اين‌ دست‌ اخوتي‌ كه‌ مي‌دهند، مربوط‌ به‌ عيد غدير تنها هم‌ نيست‌. اين‌ را شما بدونيد. هر وقتي‌ مي‌تونيد دست‌ برادري‌. منتهي‌ چون‌ پيغمبر اكرم‌ روز عيد غدير اين‌ اخوت‌ را برقرار كرد، مردم‌ شيعه‌ هم‌ مي‌خواد عيد غدير برقرار كنند. در آنجا مي‌گيد كه‌ واخيتك‌ في‌ الله‌ و صافتيك‌ في‌ الله‌. ما برادري‌ برقرار مي‌كنيم‌ براي‌ خدا. آنوقت‌ آخرش‌ مي‌گيد كه‌ اسقط‌ جميع‌ حقوق‌ الاخوه‌ ما خل‌ الشفاعة‌ ما خل‌ الدعا و الزيارة‌ و الشفاعه‌. تمام‌ حقوق‌ برادري‌ را من‌ از تو ساقط‌ كردم‌، تو از پدر ما مثلا ارث‌ نبر. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ با زن‌ من‌ ديگه‌، البته‌ برادر شوهر با زن‌ نامحرمه‌ها، ما اشتباه‌ كرديم‌. با دختر من‌، چون‌ مي‌شي‌ عموش‌، اگر ساقط‌ نكنم‌ جميع‌ حقوق‌ را، با دختر من‌ تو محرم‌ نيستي‌ و امثال‌ اينها. چيش‌ باقي‌ مي‌مانه‌؟ پس‌ اين‌ اخوت‌ يعني‌ چي‌؟ يكي‌ دعات‌ مي‌كنم‌. هر وقتي‌ من‌ دعا بكنم‌ خودم‌ را تو را هم‌ دعا مي‌كنم‌. اين‌ يك‌. دوم‌ به‌ زيارتت‌ مي‌آيم‌. يعني‌ گاهگاهي‌ مي‌روم‌ زيارتت‌. مي‌آم‌ زيارتت‌. دعا و الزياره‌ و الشفاعة‌. همديگر را زيارت‌ كنيم‌. ببنيم‌ همديگر را. حالا برادر باشه‌ دست‌ برادري‌ به‌ هم‌ دادند. ده‌ ساله‌ همديگر را نديدند. كنار هم‌ بودند، توي‌ يك‌ شهر هم‌ بودند. همديگر را نديدند. چه‌ برادري‌ و الشفاعة‌. اينش‌ مهمه‌. و روز قيامت‌ اگر علي‌ در همان‌ دعا هست‌، در همون‌ عقد اخوت‌ هست‌. ان‌ كنتم‌ من‌ اهل‌ الجنة‌ و الشفاعة‌ اگر من‌ اهل‌ بهشت‌ و شفاعت‌ شدم‌، لا ادخلها الا بانت‌ معي‌. داخل‌ بهشت‌ نشم‌ مگر اينكه‌ تو با من‌ باشي‌. خوب‌ آقاي‌ درويش‌ كلي‌ گرفتاري‌ داره‌ اينجا. صراط‌ مستقيم‌ درسته‌ ميگيد اونجا فرض‌ كمنيد كه‌ يك‌ ماشين‌ شكسته‌اي‌ كه‌ روي‌ ريل‌ هم‌ راه‌ نميره‌ اين‌ را ببنديدش‌ به‌ عقب‌ قطار. بخواهيد هم‌ از توي‌ آن‌ تونل‌ تنگ‌ عبورش‌ بديد. اين‌ نمي‌آد ديگه‌. معطل‌ ميشيد. خدا رحمتش‌ كنه‌ من‌ خوب‌ شد گفتي‌ سر اينكه‌ من‌ چرا دلم‌ نمي‌آمد با اين‌ عالم‌ بزرگ‌، مرد بزرگي‌ بود، واقعا اهل‌. حتي‌ يك‌ مدتي‌ هم‌ از مراجع‌ شد. با فلان‌ درويش‌ پس‌ دست‌ برادري‌ داده‌، روز قيامت‌ بايد اين‌ معطل‌ او بشه‌، من‌ هم‌ معطل‌ ايشان‌. اين‌ نه‌ حوصلة‌ معطلي‌ آنجا نداريم‌. اينطوريه‌.

 اين‌ صراط‌ مستقيم‌. همين‌ يكي‌، همين‌ مرحلة‌ پائين‌ بنظر شما كه‌ از نظر خدا ميدونه‌ از نظر اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ رفيع‌ترين‌ و بالاترين‌ كمالاته‌. اگر توي‌ همين‌ صراط‌ بوديد، مستقيم‌ ميريد توي‌ بهشت‌. پشت‌ در بهشت‌ هم‌ معطل‌ نميشيد. چون‌ شما داريد با سرعت‌ مي‌ريد. هيچ‌ جا معطلي‌ نداريد. حساب‌ هم‌ نداريد. حسابتون‌ روشنه‌. آدم‌ وقتي‌ از اينجا با هواپيما ميره‌ براي‌ فرض‌ كنيد كه‌ يكي‌ از ممالك‌ دور، اينجا گذرنامه‌اش‌ را مي‌بينند آنجا هم‌ مي‌بينند. همين‌ دو جا. اما اگر با ماشين‌ بخواي‌ بري‌. من‌ يك‌ دفعه‌ يك‌ مسافرت‌ تا مكه‌ رفتم‌. حساب‌ كردم‌ بيست‌ تا گمرك‌ را ما در رفت‌ و برگشت‌ اينها گذرنامه‌امون‌ را مي‌خواست‌ ببينند، مهر بزنند. چون‌ وقتي‌ انسان‌ با ماشين‌ ميره‌ از روي‌ زمين‌، خوب‌ هي‌ به‌ گمركها برميخوره‌. از اينجا ميريد گمرك‌ بازرگان‌، آنطرفش‌ گمرك‌ تركيه‌ است‌. توي‌ تركيه‌ مي‌ري‌ باز گمرك‌ تركيه‌، آنطرفش‌ گمرك‌ سوريه‌. باز سوريه‌ را رد مي‌كني‌، آنورش‌ گمرك‌ اردن‌، اينورش‌ گمرك‌ سوريه‌. باز همينجور ميبيني‌ خيلي‌ ميشه‌. اينهائي‌ كه‌ پياده‌ ميرن‌، اينهائي‌ كه‌ با ماشين‌ ميرن‌. شمائي‌ كه‌ با نور مي‌ريد، با براق‌ ميريد، براق‌ از برقه‌، با آنكه‌ پيغمبر رفته‌ مي‌ريد، با آنچه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ رفته‌ مي‌ريد. منابر من‌ النور مبيضت‌ الوجوههم‌ حولي‌ في‌ الجنه‌ و هم‌ جيراني‌. آنچنان‌ سريع‌ از توي‌ عالم‌ برزخ‌ و عالم‌ قيامت‌ و جهنم‌ و فاصلة‌ بين‌ جهنم‌ تا بهشت‌ خيليه‌، اينجوري‌ نيست‌ كه‌ دودهاش‌ بياد توي‌ بهشت‌ و هواي‌ بهشت‌ را كثيف‌ كنه‌. نه‌ فاصله‌ خيلي‌ زياده‌. خيلي‌ها. آنقدر زياده‌ كه‌ من‌ نمي‌تونم‌ به‌ شما بگم‌. ممكنه‌ الان‌ براتون‌ بعيد بياد. ولي‌ آنجا كه‌ رفتيد، روحتون‌ سرعتش‌ ميليونها برابر سرعت‌ نور شد، آنوقت‌ مي‌فهميد كه‌ فاصله‌ بايد خيلي‌ زياد باشه‌. زياد. كاري‌ هم‌ نداره‌ خيلي‌ هم‌ فوري‌ مي‌ريد.

 پس‌ همين‌ صراط‌ مستقيم‌ آقا الان‌ بعضي‌ رفقا خوب‌ مي‌دونند. رفقايي‌ كه‌ اهل‌ كمالات‌ هستند، اينها مي‌دونند معناي‌ صراط‌ مستقيم‌ را پائين‌ مي‌دونند. ولي‌ نه‌. همين‌ يكيه‌. همين‌. منتهي‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ قدر بدونه‌. آسون‌ به‌ دستش‌ آمده‌، آسون‌ هم‌ خداي‌ نكرده‌، خدا نكنه‌، آسون‌ از دستتون‌ بره‌. من‌ امشب‌ ميخوام‌، مي‌خواستم‌ امشب‌ انشائ الله‌ و يك‌ مقداريش‌ هم‌ وعدة‌ بعدي‌ بهتون‌ عرض‌ بكنم‌ كه‌ انشاء الله‌ يك‌ خورده‌اي‌ جلسه‌ بتونم‌ جدي‌تر صحبت‌ بكنم‌. اينجوري‌ باشه‌، و انشاء الله‌ براتون‌ خواهم‌ گفت‌ كه‌ آقايون‌ قدر بدانيد و از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ نشيد. همين‌ مرحله‌. تا همين‌ جا. تا همين‌ جا بخدا قسم‌ اگر كسي‌ بتونه‌ خودش‌ را توي‌ صراط‌ مستقيم‌، مستقر كنه‌. يعني‌ ديگه‌ اين‌ ريل‌، اين‌ چرخهاي‌ واگن‌ افتاده‌ روي‌ ريل‌. ديگه‌ نه‌ تند ميره‌. همين‌ جشن‌ داره‌. اطعام‌ بايد بكنه‌. آنقدر بايد خوشحال‌ باشه‌. اگر بهش‌ بگن‌ كه‌ تمام‌ اموالت‌ را بده‌ و اين‌ حالا با اينكه‌، مثلا معاوضه‌ بكنه‌، بگه‌ ميدم‌. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌. جانتون‌ را بايد بديد هم‌ مالتون‌ را. حالا اگر بگن‌ به‌ شما من‌ چون‌ مي‌دونم‌ كه‌ خيلي‌ها توي‌ صراط‌ مستقيم‌ بودند، در اثر اهميت‌ ندادن‌ پرت‌ شدند. پرتي‌ كه‌ چه‌ پرتي‌. قطعة‌ بزرگشون‌ به‌ اصطلاح‌ معروفه‌، گوششونه‌. تيكه‌ پاره‌ شدند. چون‌ خيلي‌ اين‌ دره‌هاي‌ دو طرفه‌ گوده‌ها. خيلي‌ گوده‌. ديگه‌ نميشه‌ بالا آمد. يعني‌ اين‌ ريلي‌ كه‌ سر اين‌ كوههاي‌ پر خطر دنيا كشيده‌ شده‌ و داره‌ انسان‌ راحت‌ توي‌ واگون‌ نشسته‌ داره‌ ميره‌. توي‌ يك‌ كوپه‌ گرم‌، اگر هوا سرده‌ گرم‌، اگر گرمه‌ پنكه‌ ميزنه‌ كولر ميزنه‌ داره‌ ميره‌ راحت‌. نگاهي‌ ميكنه‌ آنطرف‌. اين‌ راههاي‌ مازندران‌ يا راههاي‌ خوزستان‌ را بريد ببينيد. گاهي‌ واقعا آدم‌ فكر ميكنه‌ اگر بيفته‌ آن‌ پائين‌ چي‌ ميشه‌. آنوقت‌ از همينجا بعضي‌ها خودشون‌ را پرت‌ مي‌كنند. خيلي‌ مواظب‌ باشيد. پرت‌ نشيد. و فرمون‌ هم‌ دست‌ خود شماست‌. قطار انسان‌ كه‌ ميشينه‌ فرمان‌ دست‌ كس‌ ديگه‌ است‌. ولي‌ اينجا فرمون‌ دست‌ خود شماست‌ يك‌ ذره‌ كج‌ بپيچيد پرت‌ ميشيد.

 انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ اين‌ ماه‌ رمضان‌ اين‌ اثر را در شما داشته‌ باشه‌. بعضي‌ها به‌ ما مي‌رسن‌ ميگن‌ ماه‌ رمضان‌ ما چطور بود؟ من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را امشب‌ بهتون‌ بگم‌ خودتون‌ ملاحظه‌ بكنيد كه‌ اگر توي‌ يك‌ خط‌ خوب‌ داريد پيش‌ مي‌ريد ماه‌ رمضان‌ خوبي‌ داشتيد. و الا اگر توي‌ دست‌ انداز افتاديد و انحرافي‌ خداي‌ نكرده‌ پيدا كرديد و سست‌ شديد در برنامه‌هاتون‌، بديد ولو من‌ بگم‌ خوبيد. خوب‌ من‌ ممكنه‌ نفهمم‌. بگم‌ خوبيد. چه‌ مي‌دونم‌ شما در چه‌ وضعي‌ هستيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ خودتون‌ روي‌ خط‌ باشيد و به‌ همه‌اتون‌ و به‌ اكثرتون‌ مخصوصا اين‌ توصيه‌ را مي‌كنم‌ و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد، اهميت‌ قائل‌ بشيت‌ و يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ خيلي‌ مهمه‌ همان‌ شكر و اهميت‌ قائل‌ شدن‌ به‌ اين‌ مراحل‌ بسيار پر ارزشي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ سر راه‌ ما گذاشته‌ و ما را به‌ اون‌ راهنمائي‌ كرده‌.

 خوب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. من‌ نمي‌خواستم‌ امشب‌ اينقدر صحبت‌ كنم‌. بخاطر اينكه‌ خيلي‌ خسته‌ شدم‌ من‌. خود من‌ خيلي‌ خسته‌ شدم‌ و اتفاقا امروز اگر عيد نبود، من‌ خوشحالتر بودم‌ بخاطر اينكه‌ امروز را استراحت‌ مي‌كرديم‌. امشب‌، فردا ممكن‌ بود عيد باشه‌ و جلسة‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ نباشه‌ و فردا حالا مجبوريم‌ جلسة‌ كانون‌ و بحث‌ و انتقاد را تشكيل‌ بديم‌ و انشاء الله‌ رفقاي‌ با محبت‌ و با وفامون‌ انشاء الله‌ اول‌ وقت‌ بيايند. بخاطر بعد از يك‌ ماه‌ تعطيلي‌ ممكنه‌ كه‌ ديگران‌ مطلع‌ نباشند ولي‌ شماها انشاء الله‌ بيائيد تا انشاء الله‌ بتوانيم‌ اين‌ كار بسيار پر اهميت‌. من‌ برايم‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌، اين‌ كار را انشاء الله‌ با كمال‌ سلامتي‌ و موفقيت‌ ادامه‌ بدهيم‌. خوب‌ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. شب‌ رحمت‌ است‌. متوسل‌ بشويم‌ براي‌ هر چه‌ كه‌ من‌ گفتم‌ امشب‌ و توفيق‌ بر آن‌ به‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌. باب‌ الحوائج‌. آن‌ آقائي‌ كه‌ اين‌ راه‌ را بهتر از همه‌ رفته‌. واقعا عجيبه‌ها. در فضائل‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌ گفته‌ ميشه‌ السلام‌ علي‌ العبد الصالح‌ المطيع‌ لله‌ و لرسوله‌ و لامير المؤمنين‌. همين‌ خط‌ صحيح‌ صراط‌ مستقيم‌. و لاخيه‌ الحسن‌ و الحسين‌. خيلي‌ عجيبه‌. مطيع‌ خدا و پيغمبر بود. سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را نگهداشت‌ براي‌ آخر. هر دفعه‌ اجازة‌ ميدان‌ مي‌خواست‌، حضرت‌ بهش‌ اجازة‌ ميدان‌ نمي‌داد. بخاطر اينكه‌ حالا تعبيرات‌ مختلفه‌، يكي‌ ميگه‌ بخاطر اينكه‌ علمدار كشته‌ نشه‌، يكي‌ بخاطر، ولي‌ نه‌. سيد الشهدا برادر خودش‌ را پشت‌ خودش‌، با خودش‌ يكي‌ مي‌دونست‌. لذا وقتي‌ هم‌ كه‌ شروع‌ به‌ جنگ‌ كردند، اين‌ دو تا برادر با هم‌ حركت‌ كردند. روايت‌ داره‌ها. منافات‌ با آنكه‌ رفته‌ براي‌ آب‌ هم‌ نداره‌. اينها دو تائي‌ حركت‌ كردند و مثل‌ قيچي‌ مي‌خواستند تمام‌ لشگر را از بين‌ ببرند. حضرت‌ سيد الشهدا طرف‌ راست‌ را انتخاب‌ كرد. حضرت‌ ابو الفضل‌ طرف‌ چپ‌ را. منتهي‌ طرف‌ چپي‌ را كه‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ انتخاب‌ كرده‌ بود به‌ شريعه‌ نزديك‌ بود و او هم‌ سقاست‌ و بايد اين‌ كار را بكنه‌. حركت‌ كردند. اينها جنگ‌ مي‌كردند و با صداي‌ الله‌ اكبر به‌ همديگر خبر مي‌دادند كه‌ سالميم‌. تكبير گويان‌ رفتند جلو. از آن‌ طرف‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ صدا ميزد اني‌ انا العباس‌. من‌ عباسم‌ هم‌ با مردم‌ صحبت‌ مي‌كرد هم‌ صدايش‌ را به‌ حسين‌ بن‌ علي‌ مي‌رسوند. حسين‌ بن‌ علي‌ هم‌ از آنطرف‌ تكبير مي‌گفت‌ رجز مي‌خوند مي‌رفتند جلو. رسيد حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ شريعه‌. وارد شريعه‌ شد. مشك‌ را پر از آب‌ كرد. ولي‌ در عين‌ حال‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ صدايش‌ را بلند مي‌كرد. يعني‌ در همان‌ وقتي‌ كه‌ وارد شريعه‌ شده‌. ايني‌ كه‌ شنيديد حضرت‌ مي‌خوند كه‌ يا نفس‌ هوني‌ و الحسين‌ معطشو. اينها را مورخين‌ يادداشت‌ كردند. صداي‌ ابوالفضل‌ بلند بود كه‌ اي‌ نفس‌ من‌ خوار شود حسين‌ عطشانه‌. و صدايش‌ را به‌ حضرت‌ سيد الشهدا مي‌رسوند. مشك‌ را پر از آب‌ كرد. از شريعه‌ خارج‌ شد. حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ متوجه‌ شد كه‌ ابو الفضل‌ داره‌ برميگرده‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها. ايشون‌ هم‌ راهشون‌ را برگردوندند. اما فاصله‌ زياده‌. فاصله‌ زياده‌. فاصله‌ زياده‌. از اينجا مطلبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ جنبة‌ مصيبت‌ تندي‌ داره‌. بد نيست‌ با حال‌ توجه‌ بيشتري‌ گوش‌ بديد. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ توجهمون‌ انشاء الله‌ بيشتر باشه‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ مقداري‌ فكرش‌ متوجه‌ رسوندن‌ آب‌ به‌ خيمه‌ها شد. ميخواست‌ يك‌ كاري‌ بكنه‌ كه‌ لشگر متوجه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ باشند اطراف‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را خلوت‌ كنند. لذا حرفي‌ نمي‌زد حضرت‌ ابوالفضل‌ ديگه‌ صداش‌ را بلند نكرد. سيد الشهدا هم‌ هي‌ گوش‌ ميده‌. مي‌بينه‌ كه‌ ابو الفضل‌ عليه‌ السلام‌ صداش‌ نمي‌آد. رفتند كمين‌ كردند در آنجا ظاهرا اين‌ قسمت‌ شريعه‌ و نهر القمه‌ اين‌ درختهاي‌ خرمايي‌ بوده‌ كه‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ از كنار آن‌ درختها، از ميان‌ معركه‌ نمي‌رفت‌. از كنار درختها مي‌رفت‌ كه‌ بتونه‌ خودش‌ را از كناري‌ به‌ خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ برسانه‌. يك‌ ظالمي‌ اسمش‌ را نوشتند. من‌ الان‌ يادم‌ نيست‌. يك‌ ظالمي‌ كمين‌ كرده‌ كنار يكي‌ از اين‌ درختها. تا حضرت‌ ابو الفضل‌ آمد عبور كنه‌ شمشير را زد دست‌ راست‌ ابو الفضل‌ قطع‌ شد. فورا حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بند مشك‌ را به‌ طرف‌ چپ‌ انداخت‌ و به‌ حركتش‌ ادامه‌ داد. بعضي‌ گفتند همين‌ شخص‌ و بعضي‌ هم‌ گفتند يك‌ نفر ديگه‌، باز آمد در كنار يكي‌ از اين‌ درختها كمين‌ كرد دست‌ چپ‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را، آنجوري‌ هم‌ كه‌ نوشتند از بازو قطع‌ كرد. اينجا حضرت‌ ابوالفضل‌ بند مشك‌ را به‌ دندان‌ گرفت‌. چون‌ هيچ‌ وسيلة‌ نگهداري‌ نداشت‌. خودش‌ را انداخت‌ روي‌ مشك‌. مشك‌ را جلوش‌ گذاشته‌ روي‌ زين‌، خودش‌ را هم‌ انداخته‌ روي‌ مشك‌. تير هم‌ مثل‌ باران‌ به‌ سر ابوالفضل‌ ميريزه‌. حضرت‌ ابوالفضل‌ مي‌خواد حتي‌ المقدور خودش‌ را سپر مشك‌ آب‌ بكنه‌. مبادا تيري‌ به‌ مشك‌ آب‌ برسه‌. ولي‌ خوب‌ معلومه‌ تير آمد و آبها به‌ روي‌ زمين‌ ريخت‌. ديگه‌ ابوالفضل‌ در اينجا آئس‌ من‌ الحيات‌ عازم‌ الي‌ الموت‌. ديگه‌ عازم‌ مرگ‌ شد. در همين‌ بين‌ يك‌ نفر آمد جلوش‌. صداش‌ زد ابوالفضل‌ تو كه‌ مي‌گفتي‌ من‌، شماتت‌ كرد. حضرت‌ فرمود وقتي‌ آمدي‌ كه‌ من‌ دست‌ در بدن‌ ندارم‌. آن‌ ظالم‌ گفت‌ تو دست‌ در بدن‌ نداري‌، من‌ كه‌ دست‌ در بدن‌ دارم‌. با عمود با سر ابوالفضل‌، به‌ فرق‌ ابوالفضل‌، ابوالفضل‌ از روي‌ اسب‌ بر روي‌ زمين‌. در همان‌ حالي‌ كه‌ از روي‌ اسب‌ به‌ روي‌ زمين‌ مي‌افتاد صدا زد يا اخا ادرك‌ اخاك‌.

 لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ با توجه‌ انشاء الله‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بخاطر چند منظور در مجلسمون‌ تشريف‌ مي‌آورند. يكي‌ مزد يك‌ ماه‌ روزه‌ و عبادتمون‌ را به‌ ما بدهند. يكي‌ به‌ ما عنايتي‌ كنند، تقويتمون‌ كنند. انشاء الله‌ نويد اينكه‌ از يارانشون‌ باشيم‌ بهمون‌ بفرمايند. يكي‌ هم‌ بخاطر اينكه‌ روضة‌ عموشون‌ ابو الفضل‌ را خوانده‌ايم‌ انشاء الله‌ حضور خواهند داشت‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌. و اليك‌ المشتكي‌. و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرّخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌. و فرّج‌ عنها بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ يا محمد. اكفياني‌ فانكما كافيان‌. و انصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌ يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌ الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعة‌ الساعة‌ الساعة‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *