۲۸ رجب ۱۴۱۵ قمری – مضرات غفلت و عدم مراقبه اخلاق ۹۴
مضرات غفلت و عدم مراقبه اخلاق 94
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة والسلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. اقتربت الساعه.
آياتي كه تلاوت كرديد بسيار مطالب پرمعنايي داشت كه انشاء الله در هفتة گذشته در مطالعاتتون به عمقش متوجه شده باشيد. حتي روز جمعه من ديدم بعضي از آقايون سؤالاتشون در اطراف بعضي از اين آياتي كه اين هفته خوندند بود و من را خوشحال كرد. فرازهاي متعددي در اين آيات بود. يكي مسئلة خواب غفلتي است كه ماها را گرفته. ماها فكر ميكنيم كه حالاها هستيم تو دنيا. من متي فقد غابت قيامته. هر كس كه مرد همانموقع قيامتش برپا شده. قيامت مگر چي داره كه ما همهاش ترس از قيامت داريم؟ انسان به مجرد اينكه از دار دنيا رفت كه هر لحظه احتمالش هست سؤالات از او شروع ميشه. بيشتر آنهايي كه از دنيا رفتهاند و حالا يا در خواب ديگران آمدهاند يا در ارتباط با زندهها روحشون صحبتي كردهاند و يا زنده دومرتبه شدهاند. اينها ميگن انسان وقتي كه ميميره مثل پردة سينما تمام خصوصيات و كارهاي زندگي انسان عينا جلوي چشم انسان نشان داده ميشه. حتي خودتون متوجه نبوديد مثلا چشمتون را روي هم گذاشتيد. ميبينيد توي فيلم هست. حركتي كرديد كه غافل نميدونستيد اين كار را كرديد، توي فيلم هست. در آنموقع مثلا فرض كنيد رنگتون چه جور بوده، قيافهاتون چه جوري بوده، اخم كرده بوديد، تبسم كرده بوديد، همة اينها توي فيلم هست. وقتي كه بشر بتونه اينطور از انسان فيلم بگيره ذات مقدس پروردگار كه سريع الحسابه. پروردگاري كه لا يقادر صغيرة و لا كبيرة الا احصاها. گفته كه هيچ كوچك و بزرگي نيست مگر اينكه حساب ميشه. اون ميتونه يك چنين فيلمي از انسان گرفته ميشه. تمام اينها گرفته ميشه. فيلمها نميتونند از نيتهاي باطن، تا حالا هنوز موفق نشدند كه از نيتها تصويري بگيرند. اما خداي تعالي اين كار را هم كرده. نيت شما چي بوده. ممكنه يك كسي در فيلم خيلي نماز باحال و با توجهي بخونه. اما در باطن ريا بكنه. اين دستگاه الهي، آن باصطلاح تصويرگيري الهي، آنها را هم تصوير ميگيره. تمام اينها. ولهم في غفلة. ولي آنها غفلت دارند. نقدا دنيامون را آباد ميكنيم، نقدا به زن و زندگيمون ميرسيم. ترس و وحشت و مردم شنيدن را نميدونم كي چي گفته است و امثال اينها را به خودش جذب كرده. انسان صادق، انسان سالك، انساني كه قصد داره به كمال خودش را برسانه، اين هيچوقت با سر و صداهاي مردم از راه بازنميمانه. خيلي مراقبت بكنيد كه هر چي پيشرفتتون بهتر و بيشتر باشه، شيطان فعالتره. واي بر آن انساني كه شيطان او را به زمين بزنه و روي سينهاش بنشينه. پالونش بگذاره روي دوش او. ديگه فرار نميتونه بكنه. كوشش بكنيد كه انشاء الله غفلت را از خودتون دور بكنيد. هر چه غفلتتون كمتر باشه، ذكرتون، يادتون، توجهتون بيشتره. غفلت خيلي چيز بديست. شما تصادف ميكنيد، ماشين ميزنه، ميگيد يك لحظه غافل شدم. يك لحظه غافل شدم زدم به ماشين او. يك لحظه غافل شدم يك نفر را زير آوردم. حتي بعضي از روايات داره كه حيوانات، معناش بمانه، شايد خود منهم معناش را نفهمم. حيوانات وقتي كه از ياد خدا غافل ميشوند دچار سيئات ميشوند. آنها هميشه به ياد خدا هستند. يك وقت براتون مثال زدم. گفتم خداي تعالي با حيوانات ارتباطش آنطور قويه، يعني آنها چون بندة خدا هستند، ماها از بندگي سرپيچي كرديم، كه اگر يك مشت گندم را جلوي رويش بريزند با سنگ قاطي باشه، با چوب قاطي باشه اون بدون غفلت، با ذكر خدا، اين را ما خودمون ميفهميم، كي بهش ميگه پس. ميگه گندم را بخور چوب را نخور. اين را بخور اون را نخور. و الاّ خدا ميدونه كه او بايد گندم طبيعي را بخوره. ماها چون زياد ديديم تعجب نميكنيم. و الاّ يك مشت دانه در مقابل حيوان بريزيد، قاطيش هم چيزهايي باشه شبيه به دانه كه ماها هم اشتباه ميكنيم. ما يك وقتي يك غذا خورديم سنگ داشت. گفتيم اين چيه؟ سنگه. ديدم عين برنجه. نفهميديم، نشناختيم، خيال كرديم برنجه. حالا از كجا قاطي شده بود و انسان نميفهمه. ولو سنگ سفيد باشه شبيه به برنج باشه. در پاك كردن مخصوصا با دست نميتونه انسان بفهمه. دقت كرديد؟ ولي حيوان ميفهمه. حيوان ميفهمه. اونها اگر يك لحظه، ببينيد معناي غافل شدن اينه، يك لحظه غفلت كنند، يك مشت سنگ بخورند، يك لحظه غفلت كنند دچار گرگ ميشن، دچار شكارچي ميشوند. شايد معناي روايت اين باشه. حالا چرا غفلت ميكنند؟ آنها هم حالا غفلت ميكنند يا نميكنند اون يك معنايي است كه بايد بحث بشه.
ولي دربارة خودمون. ماها هم اينطوريم. شما هر كاري را كه اشتباه ميكنيد غفلتي درش بوده. خودتون ميگيد اشتباه كردم. معلومه اشتباه سرمنشأش غفلته. غفلت نداشته باشيد در كاري كه مشغوليد تمركز داشته باشيد، فكر داشته باشيد، متوجه باشيد. روايت كه فرق آدم عاقل و آدم غير عاقل، احمق در بعضي از روايات، اين است كه آدم عاقل اول فكر ميكنه بعد حرف ميزنه. العاقل لسانه وراء عقله. زبانش پشت سر عقله. اول فكر ميكنه بعد حرف ميزنه. چرا؟ فكر نكرده گفته ديگه. در يك روايتي داره كه المؤمن لا و لا يتعز مؤمن نه بدي ميكنه و نه عذرخواهي ميكنه. عذر خواهي نميكنه لازم نكرده. اما منافق، المنافق يسير المتعذر. هي بدي ميكنه و هي عذر ميخواد. اين فرق مؤمن و منافق به يك تعبير. اين فرق آدم نادان و آدم داناست. همة اينها سببش غفلته. كوشش كنيد غفلت نكنيد مخصوصا از مسائل مهم. از چيزهايي كه نبايد حتي يك لحظه غفلت كرد و حتي خيلي هواس را جمع كرد مسئلة عالم بعد از اين عالمه. مايك عالم خيلي پر ماجرا پشت سر اين عالم داريم. كه هيمن جور بيكار نشستيم خيلي پر ماجرا. اما اكثرمون بلكه كلمون نميدونيم چي اتفاق خواهد افتاد. خيلي ساده است پيدا كردن اين معنا كه چه بعد از مرگ اتفاق خواهد افتاد. ولي نميدونيم، حالا چي ميشه، بعد از مردن چي خواهد شد. نميدونيم. تبليغاته سوئي هم گاهي شده كه گفتهاند و شايد هم درست باشه كه گفتن كه انسان ممكنه از اول عمرش تا آخر عمرش بهترين خلق خدا باشه ولي اون لحظة آخر خدا ايمانش را ازش بگيره. ميگه از ديني كه من گفتم اين حرف غلطه. ولي ممكنه آخر عمر چون اين از راه صحيحي وارد كار خودش همة ماها مثل يك مريضهايي هستيم كه زنده بكنه و خداي تعالي به همة اينها گفته يك قانون كلي را رعايت كنيد. مثل همة بيمارها كه بودند همه بايد رعايت كنند زياد ناله نكنه كه مردم ناراحت بشن، بيمارها ناراحت بشن. اين مثالش براي گناه نكنيد تا مردم آلوده بشن.
يك قوانيني هم بايد رعايت كرد در ضمن مريض بودن، مثلا. كه همه بايد رعايت كنند. مثلا روي تخت خودت بخواب فرض كن. فلان لباس بيمار را بپوش. دكتر هر چي گفت رعايت كن اينهاست. اين مال همه هست. تمام مردمي كه فرض كنيد در اين شهر هستند همشون بايد ترك گناه كنند و واجباتشون را انجام بدن. اما با اين كار مرض روحيشون خوب نميشه. بايد يك كارهاي ديگهاي هر كدام از اينها يك برنامة خصوصي انجام بشه. همة اينها مثلا بگيد بريد از بيمارستان بيرون، همه وقتي رفتن بيرون خدمت شما عرض شود كه ديگه مريض نميشن. همه وقتي كه رفتن بيرون بگن كه خورشيد اين حرفها نيست. هر كسي يك راهي داره. ولي اين كه ما، اين بيمارستان بيرون رفتيم چه ميشه اين خدمت شماعرض شود يك وقت هستش بيماره و توي بيمارستان فقط رعايت قوانين شده آمدي بيرون اون مرحلة آخري كه داره ميياد بيرون پاش ميخوره، خوب مريض ديگه پاش ميخوره به سنگ و ميافته توي چالهاي. براي اين كه خودش را معالجه نكرده اين را قبول دارند اين مريضه هنوز كه افرادي هستند مقدس صد در صد قوانين را عمل ميكنند اما هيچ به فكر اصطلاح روحشون نبودند، به فكر اصطلاح روحشون نبودند. ما زياد در حوضه وقتي كه بوديم اين جهت را با بعضي از دوستانمون صحبت ميكرديم ميگفتيم كه خوب ما وقتي كه از منزل آمدم توي مدرسه توي حوضه، خوب يك اخلاق رزيلهاي داشتيم اما اينجا كه آمديم يك مقدار هم اضافه شد فرقي نميكنه دانشگاه همه چيز، همه جا همين طوره. يك اخلاق رزيله هم بر ما اضافه شد و نميگذاشت كه ما درس خونديم وقتي رفتيم به منزلمون پدرمون را وقتي ميبينيم چون جاهله من آمر بايد يك كبري هم بر اون بفروشم. مردم ديگه هم كه همه جاهلند ديگه. من علم دارم سالها بايد، خدمت شما عرض شود كه من ميدونستن. حالا من خدا ميدونه، حالا من ميفهمم كه اينها علم نيست. حالا ميفهمم كه اين معناش اين نيست كه جاهل بمونيدها. كه بعضي از علوم ظاهري حجاب اكبره. من گاهي ميشه روي يك عده از آقايون معمولي كار ميكنيم، شايد صد نفر را من به راه خدا بكشونم كه يك عالم اين طوري كه تزكيه نكرده و رشد كرده صفات رزيله درش حالا فرق هم نميكنه مجتهد باشه، مهندس باشه، دكتر باشه، خدمتون عرض شود مكتشف باشه اينها را نميشه به اين آسونيها تو راه راست قرارشون داد چون واقعا مانع دارن.
گاهي ميشه كه انسان يك دورة عمر همة كارهاش از نظر ظاهر درست بوده ولي به فكر باطنش نبوده. كبر و غرور و حسد، حسد مخصوصا اين جور چيزها را از خودش دفع نكرده. شما فكر نكنيد خودخواهي و غرور گاهي ممكنه به سراغ شماها هم بيادها. كه حالا من در راه تزكية نفس خيلي امتياز دارن بر ديگران وقتي ميرن بيرون همه را به صورت حيوانات ميببنند از حرفهايي است كه، اين جور نيستش كه انسان به يك جايي برسه كه همه را به صورت حيوانات ببينه. متنبهي كه ميشناسه، اون يك آدم به اصطلاح عينكها شيطان ميياره ميزاره رو چشم آدم اين موجودات را به صورتهاي مختلف ميبينه كه شما را بدبين ميكنه به همة مردمان متدين مسلمان اينجوري. هر جا كه ديديد يك نفري هم چين ادعايي ميكرد من نميگم دروغ ميگه ولي شيطان اين كار را كرده. يعني چي. خداي ستار العيوب، خداي يوم اظهر الجميل و ستر القوي اين را خدا ميياد آبروي بندگانش را به همين آسوني ديشب ذكر گفته صبح آمده همه را هم به صورت حيوانات ديدي. پس ممكنه به من شماها بگيد كه خودت چيزهايي از اين قبيل نوشتي من اين كه نوشتم در يك جا ممكنه فقط. و اون اينه كه انسان افراد ناشناسي را كه نميشناسه اونها را به صورت مختلف يا اين كه به يك صورتي براي هدايت او اين كار را بكنه. به اون شخص ميگه كه ديشب خواب ديدم وارد حرم موسي الرضا شدم حضرت رضا را ديدم روي ضريح نشستند در عالم رويا بعد طواف دور ضريح حيوانات بودند خوب اين همه حيوانات را كه انسان نميشناسه. يك خوكي آمد حضرت رضا به من گفت تو سه روز اين خوك را ببر پذيرايي كنه. گفتم آقا آدم قحطه. خوك را پذيرايي كنم. حضرت فرمودند كه اين همه حيوانات را من اينجا دارم نگهداري ميكنم يك خوك هم توسه روز نگهداريش كن. گفتم، چشم. من از خواب بيدار شدم نماز صبحم را خوندم. مشغول تعقيب بودم ديدم كه در ميزنند. رفتم دم در ديدم كه يكي از دوستانمه. ضمنا اون خوكي كه توي خواب من ديده بودم يك خورجيني روي دوشش بود. ديدم اون خورجينه روي دوش اينه. بهش گفتم كه بفرماييد گفت كه من سه روز اومدم مهمان شما باشم. من خندم گرفت گفتم حوالهاش آمده بفرماييد. آمد تو. آدم خوبي هم بود. نماز ميخوند نمازش را اول وقت ميخوند. با زنش دعواش شده بود ميخواست بره يك جايي كه كسي ازش خبر نداشته باشه و آمد خونة ما. خيلي، ميخوام بگم و آشنايي هم هست براي هدايت اوست. بعد هر دفعه كه من اين را ميديدم و مخصوصا چشمم به خورجين ميافتاد يك حالي از من ميپرسيد اون از ميپرسيد گفتم روز آخر بهت ميگم. روز آخر.
روز آخري كه ميخواست بره گفت كه خوب جريان را بگو. گفتم واقع قضيه اينه كه من يك همچي خوابي ديدم. ببين چه كار بدي داري. در زمان شاه بود اون زمانهاي قبل بود يك خرده فكر كرد گفت كه من هيچ كاري ندارم، جز اين كه شغلي دارم كه حرام و حلال قاطيه مثل حيواني كه كثافت خوره. فرق بين نجاست و طهارت را نميگذاره. و رفتم كه خودم كه را اصلاح كنم. ميگفت رفت استعفا داد از اون شغلش. خدمت شما عرض شود اين جهتش را درست كرد گاهي ميشه بخاطر اين كه يك نفر را بخواهند اصلاحش كنند والا اين جوري بگي تو هر چي مسلمان و متديه ديگه اصلا توي خيابان كه ميري همه را به صورت حيوانات ببيني و اينها را اصلا نزنيد و اگر يك وقت اتفاق براتون افتاد احتمالا شيطاني نباش كه ما مطلعيم كه يك راه هدايتي براي اينها پيدا شده. بعد خداي تعالي يك مسائل مختلفي بر اينها تحميل ميشه شماها اون مردم را درست ميكنيد. هدايت ميكنيد. و به اين جهت كه بندگان خدا را به صورت حيوانات ميبينيد. به اين آسونيها نيست. دقت كرديد. انسان گاهي ميشه يك عمر زندگي كرده توي دنيا و همة كارهاي خوب را هم انجام ميده. مقدس، خوب متدين اما آخر عمرش مثل همان مريضي كه معالجه نميشه و حوصلهاش سر ميياد از تو بيمارستان كه ميخواد بياد بيرون ميافته تو چاله. اين را من قبول داره اما اين آدم مريضه.
اما اگر در راه تزكية نفس قدم برداشته بشه. اين طور كه نيست كه خدا بگه همة زحماتت هدر. نه. حتي در راه تزكية نفس اگر كسي بميره، بالاترين مقام را بهش ميدن. كه اون مقام شهيده. من مات في طلب العلم مات شهيدا. پس بنابراين در آخر عمر بايد انسان يك راهي را انتخاب كنه كه بدانه چه به سرش خواهد آمد. از اين دنيا كه رفت چه به سرش ميياد. هر هم لحظه انسان به فكرش باشه. شما يك سفر مكه داريد. ميخواييد حركت كنيد براي مكه. دو ماه ديگه مثلا. همين كه شب ميخوابيد من برم مكه چي ميشه، هواپيما سوار ميشم تو جده فرود مييام خدمتون عرض شود كه بعد ميرم مدينه و زيارت ميكنم و بعد حركت ميكنم طرف مكه محرم ميشم تو مسجد الشجره بعد لبيك گويان ميريم مسجدالحرام. طواف ميكنيم، سعي صفا و مروه ميكنيم، نميدونم نماز طواف و طواف نساء بجا ميياريم. اين همه را پيش ذهن خودش ميگذرونه و كارش هم روشنه و برنامهاش هم روشن. و حال اينكه دو هفته هم بيشتر نيست. باز برميگرديم سر خونه و زندگيمون. اما براي سفر آخرت اين سفر دائمي يك هم چين فكرهايي داريم. اصلا نميدونيم چي ميشه. بعضيها معتقدند كه آدم را ميكنند اين زير. كه اكثر ماها آخرين خانة هستي اين است. ميشه آخرن خانة هستي اين باشه.
آخرين جايي كه زندگي پايان پيدا ميكنه، پايان زندگي اينه؟ ميبينيم به شكل يك دنبال كارهاي خشگذاراني اقلا توي دنيا بياد گناه را ترك بكنيم واجباتت را انجام بديم يعني چي. چيه؟ كجا ميره انسان! بعضيها ميگن، من خودم بچه بودم ديدم يك مردهاي را دفن كردن با خودم ميگفتم اين چطور آدم دلش جرأت ميكنه اون زير تو اون تاريكيها و زير خاكها و حرف يك بچه نيستها حرف بزرگها هم همينه. وحشت قبر و شب ليلة الدفن و از اين حرفها. نوشتن كه انسان را دفن ميكنن بهتره. من ببريد توي مثلا صحن دفن كنيد، توي رواق دفن كنيد، توي حرم دفن كنيد چرا، خوب اون زير يك لايه بپوشونند ديگه فرق نميكنه كه خدمتون عرض شود بهشت رضا باشه، توي حرم باشه، انسان است و اعمالش هست و هارون الرشيد توي كرة زمين بهترين جاها دفنه، ابابكر و عمر بهترين جاها دفنند. شما را پيغمبر اكرم تو خانة پيغمبر اكرم. كنار قبر حضرت رضا زير گنبد هارون الرشيد دفنه. فايدهاي براش داره؟ چرا؟ نماز ميخوندها، عمر هم نماز ميخوند. همة اين سه نفري كه گفتم خيلي هم زيادي عبادت ميكردند. حتي نون و سركه خدمت شما عرض شود نون نمك هم ميخوردند. همين آيه براي ما عبرت نيست. چرا اينها، چه فرقي ميكنه اينها هم زير گنبدند، حضرت رسول اكرم هم زير همين گنبده. فرقش چيه؟ ما بنشينيم تحقيق كنيم ببينيم فرقش چيه كه همة روايات ميگن هيچ فايدهاي نداره براي اونها. همة روايات هم ميگن هيچ فايدهاي نداره براي اونها فرق چيه؟ هيچ فكر كرديد. يك خرده فكرش را بكنيد. به هر حال تا صد سال ديگه هيچ كداممون نيستيم. دست بالا گرفتم كه ديگه خدمت شما عرض شود كه نگيد كه من نه. من صد سال عمر ميكنم. خوب صد سال هم بر فرض عمر كنيد باز ميشه صد و پنجاه ساله، صد و چهل ساله، صد و بيست سال، پانزده ساله ما الان كمتر تو مجلس نداريم. صد و پانزده ساله. بيشتر از اين كه عمر نميشه. خوب فكرش را كرديد تا صد سال كجا مي ريم ، صد فكر نكنيد، زود ميگذرهها. خيلي زود ميگذره.
بايد مرد به هر حال جدي هم هست. شما تو دنيا يك نفر پيدا كنيد غير از حضرت خضر و حضرت ولي عصر صلوات الله عليهما خوب راست هم ميگن چشم ما غائبن يك نفر پيدا كنيد بيشتر از اينها، يكي هم گفتن صد و پنجاه سال عمر، شما هم همان يك نفر باش در ايران. بالاخره فكرش را بكن غفلتهايي نباشيم. خوب چي ميشه. حالا همان قدم اول را برسي بكنيم. روح ما كه نميره اون زير مگر استثناعا خداي تعالي بخواد عذابش كنه. و نگهش داره و اگر نه روح همه جا ميتونه بپيچه همه جا ميتونه بره. اين را حسابش را بكنيد. هيچ ترسي مردن با اين حساب نداره. فقط ترس از اعمال ماست. كه آيا ما اعمالمون چيه؟ ما آيا وقت مردن با ملائكة غضب رو به رو ميشيم، چون خداي تعالي دو دسته ملائكه داره.يك دسته ملائكة غضبند، اصلا اخمو هر چي دلتون بخواد. سخت گير هر چي دلتون بخواد. خدمتون عرض شود كه بد منظر غضبي كه بر اون ميياد ظاهر شد. خيلي اخمو. هيچ رب و روب هم به قول معروف چيز نيستند. آقا ما شخصيتي هستيم، براي خودمون آدمي هستيم. نه هر چي ميخواي باشي بيا بريم. من اين همه عبادت كردم، ما بي تقصيريم. المأمور معذور.
البته اونها اين حرفها را نميزنند چون المأمور معذور اون كلام اصلش مثل اين كه ماله شمره. او اول دفعه گفت. كسي كه از طرف پروردگار باشه معذوره. اون درسته. هيچي با فشار ميگيرند انسان را ميبرند. چه كساني را با فشار ميبرند. يك تحقيقي بايد كرد ببينيد چه كساني را ميگيرند با فشار ميبرند نه يك تحقيقي بايد كرد نه راستي! كه همين سر منشاء همة خوبيها باشه. يك تحقيقي بكنيد ببينيد چه كساني را از روايات از آيات قرآن، از اصل، از تجربه استنباط كنيد كه چه كساني را ملائكة غضب ميگيرند. چون ملائكه غضب انسان را گرفتند ديگه راه عوض ميشه. ميره حالا تا كي به رحمت برخورد بكنه. همينها هستند كه در توي قبر معذبند. همينها هستند كه نامة اعمالشون روز قيامت به دست چپشون داده ميشه. همينها هستند كه اصحاب شمالند، همينها هستند كه روز قيامت تاريكند به قدري كه جلوي پاي خودشون را نميبينند. كه تقاضا ميكنند از مؤمنين كه صورتتون را برگردونيد كه ما نوري ازش استفاده كنيم صريح قرآنه. اينها ميگن ورجعوا ورائكم و برگرديد در دنيا از اونجا بريد نور بياريد با خودتون. همينها هستند، بعد هم همينها هستند كه مييان كنار خدمت شما عرض شود صراط جهنم و ميافتند توي جهنم. اين راه معلومه. اما يك دسته هستند ملائكة رحمت مييان. هر چه هم ، هر جوري باشي بهت تبسم ميكنند. بشير و مبشر هم اسمشون هست. نه غر ميزنند نه خدمت شما عرض شود اخمي دارند. بلكه مييان به انسان ميگن بر تو بشارت باد سلام قولا من رب الرحيم. از خدا به سلام آوردند تقديم ميكنند. دست بسته، متواضع در مقابلت ميايستند، اختيار با شماست. شما شنيديد دربارة پيغمبر اكرم يك همچين برنامهاي انجام دادن. ولي دربارة مؤمنين هم روايت داريم. كه اينها مييان در مقابلشون ميايستند. اجازه ميگيرند وارد ميشن خدمتون عرض شود كه خيلي اظهار ارادت ميكنند. خيلي محبت ميكنند، به قدري زيبا هستند اونهايي كه ديدن كه اصلا دل انسان را ميبرند. يك گلي، يك دسته گلي تعارف ميكنند. ديديد دو تا دوست كه با هم برخورد ميكنند يك دسته گل مييارن. اونها از اون گلهاي بهشتي. انسان وقتي كه بو ميكشه اصلا حاضر نيست يك لحظه توي دنيا بمونه. ميگيد زود من را ببر. كه اسم اين گل را امام عليه الصلاد و السلام ميفرمايد كه اين به اصطلاح اون عطر اين گياه را امام ميفرمايد منصيه است اسمش. يعني فراموش ميكني خاطرات و همة اين دوستان و فاميل و قوم خويشها را همه را فراموش ميكني. يك عطري، يك روح و بشارتي يك صميميتي، دست انسان را ميگيرند ميگن بيا بريم . همش نور، همش خوشحالي. در عالم برزخ هم وارده يك ماهه برزخيد ميكنند و بعد از اونجا زود بر انسان ميگذره كه تا ميياد يك خردهاي مسئلا فرض كنيد راه بريد اونها اظهار محبت ميكنند، ميگن قيامت شده آقا وقت گذشت. چون خوابهاي خوب ديديد چقدر زود ميگذره. در خداي نكرده اگر تو زندان بوديد شب صبح نميشه. اما اگر انسان در يك مجلسي باشه همة دوستان جمع باشند ميبينيد كه انسان نه نميخواد به اين زودي از اينجا بره. روز قيامت هم كه ميشه اصلا جداي برنامه. اينها وقتي وارد بدنهاي خاكيشون ميشن مييان بيرون تمام محشر را روشن ميكنه، صحراي محشر روشنه، بخاطر نور اينها.
مييان ديگه اون تشكيلات و پل و به قول ماها پل صراط و پل صراط اين كلمه جسم جهنم، پل جهنم. محل عبور از جهنم. عبور ميكنيد اصلا حتي متوجه انسان بعضيها نميشن كه جهنم را هم عبور كردند. مييان در بهشت و حضرت، انشاء الله براي ما حضرت بقيةالله ارواحنا فدا دم در بهشت نشسته آقا خوش آمدي، بيا يك ذره آب بخور تشنهايد از توي صحراي قيامت نجات پيدا كردي. آب را ميدند. اينها را من عرض ميكنم طبعا در بغل ميگيرند، صورت انسان را ميبوسند ما انشاءالله دست و پاي آقا را ميبوسيم، وارد بهشت ميشي. خوب اين دو تا راهه. يك تحقيقي آقايون ما بكنيم كدام را ما بريم. اين كه زحمتي نداره، غفلت نداشته باشيد. با هم توي غفلتي نباشيد. شما بريد توي اين خيابان، احتمال داره به سلامتي برسيد اون طرف خيابان احتمال هم داره زير ماشين بريد. خوب اگر غافل بشيد احتمال اين كه زير ماشين بريد كه هست. حواستون را جمع كنيد ماشين از دو طرف نياد. ببينيد دو تا راهه خيلي متفاوته، ما جدي بگيريم دو تا راه، منبر بحث و تذكر و اينها نيست. جدي. اگر ديديد راهي سه تا احتمال هست. يكي اين كه اگر مرد تمام شد. اين را اگر ما بگيم مسلمان نيستيم. يعني دستتر هم نميشه بهمون زد. نجس به تمام معنا ميشيد. كافر مطلق، كافر هم اينجوريه كه تمام در بيارن بدن به ورثش. اين بدبخت ثلثش را هم نميتونه براي خودش تصرف كنه. زنش تو خونش حرامه. يعني اگر يك آيه را منكر بشه. خدا را منكر بشه، قيامت را منكر بشه، نماز را منكر بشه. به ائمة اطهار جسارت بكنه. فحش بده.انسان را نجس ميكنه. با همين شرايطي كه داره. اون وقت خدمتون عرض شود كه اگر قبول نداريم كه اين جوري هستيم كه خودمون را از سرگردوني نجات بديم. يك مشكلي براي من پيش آمده بود ناراحت بودم به مرحوم حاج ملا آقاجان گفتم، خدا رحمتش كنه. توي اين راه حركت كني. (نامفهوم) اين خيلي ما را تكان داد و اين ناراحتي را بر خودم قبول كردم. حالا ما بنشينيم يك مقدار بنشينيد تفكر كنيد هر چه باشيد دنياتون بهتر از اين كه هميشه خودتون را معطل كرديد. اين را من به شماها ميگم. به آدمهاي سست عنصر نميگم. آدم تقلب بكنه، دروغ بگه، همة صفات رذيله را هم داشته باشه اين آدم مسلمان هم باشه خوب چرا؟ چرا؟ كلكش را بكن. مشغوله چريدنت باش. يعني يا مرگ پايان زندگي است تمام شد رفت. كه من احتمال هم نميدم يك نفر، يك در صدر از شماها نبايد احتمال اين معنا را دبه. يك درصد.
هر كدام را ميخواهي انتخاب كن. آدم في غفلة نباشيد چون بالاخره اگر غفلت داشته باشيد يك وقت ميبينيد ناخوآگاه تو اين جادة نامرعي افتاديد و قطعا غفلت چون دشمن در كمينه. كه شيطان باشه. در كمين انسانه. انسان غفلت بكنه ميگه فلاني غافله برم بكنمش زير ماشين. ماشين را ميزنه بهت. اما اگر غافل نباشي خودت را عقب بكشي يا بپري روي زمين نه رد ميشي. از غفلت بيا برون. الان همين امشب بشين تصميم بگير البته شماها تصميمتون را گرفتيد ولي من ميگم جديتر. چون زندگي انسان اگر خداي نكرده غفلت داشته باشه گرفتار ميشه. غفلت. ميگه يك لحظه چي؟ يك لحظه هوسراني يك عمر پشيماني. ايشان درست گفت. كه يك لحظه غفلت يك عمر پشيماني. يك لحظه غفلت. ميگه آقا من يك لحظه دستم رفت خدمتتون عرض شود فندك ماشين را بردارم، سيگارم را آتش بزنم كه سيگار كشيدن اينها را هم داره كه الحمد الله شماها راحتيد. تا اين كار را كرد ماشين زد كاميون به ما نفهميدم چي شد افتادم تو بيمارستان . يك وقت چشم، ديده شدهها كه بعضيها افتادند تو اون عالم. يك لحظه غفلت. اكثرا تصادفات مال غفلته. غفلت. ما بايد غافل نباشيم ديگه، راهمون را انتخاب كنيم. اگه يكطوري بشه، شما را به خدا توي جادة اتوبان كه ماشينها با سرعت ميآيند شما سرتون را مياندازيد پائين حالا يك طوري ميشه بروم. چي يكطور ميشه؟ چطور ميشه؟ لازمه يك طوري بشه. بعله. تجربه كنيد فردا، يك بلواري، يك اتوباني را پيدا بكنيد، چشمهايتون را ببنديد از اينور بريد آنور. بگيد يك طوري ميشه. ببينيد چطوري ميشه؟ واقع ميگم. همين يك طوري كه ميشه، همون توي اين دنيا هم بايد همين فكر را بكنيم. يكطوري ميشه يعني چي؟ شيطان آقا دستش خاليه، قسم خورده به عزت و جلالش قسم لاغوين اجمعين. الا كساني كه حواسشون جمعه. يعني فرار ميكنند. الا عبادك منهم مخلصين. لاغضينهم. از نظر ادبي اگر فكر كنيم، تأكيدهها. تأكيد روي تأكيد. اول قسم خورده بعد لام تأكيد داره. نون تأكيد ثقيله است. لاغضينهم. نميگم كه بعضي از رفقا را كاري نداريم. نه اجمعين. الا حواس جمعها. اين حواس جمع ترجمة مخلصين نيستها. تا حواس آدم جمع نباشه مخلص نميشه. تا حواس انسان جمع نباشه به پايان اون طرف اتوبان نميرسه. الا عبادك منهم المخلصين. خوب بيائيم حواسمون را جمع كنيم. راهمون را انتخاب كنيم. شكسته نفسي هم نداره. آقا راهت چطوره؟ اينه. اگه بگي نميدونم خدمتتون عرض شود كه همون حرفهايي كه انسان ندونه كه چيكار داره ميكنه؟ نه. اين ادياني كه هست در دنيا ميدونيد مثل چي ميمونه. گفت مثلش مثل يك جاي تاريكي، يك تالار تاريكي كه هيچي ديده نميشه. بعد يك آدم راستگو به ما گفته كه يكي از اين ستونهاي تالار، هفتاد تا مثلا ستون داره، صد تا ستون داره، يكي از اين ستونها طلاست. هر كي اين طلا توي بغلش بود، وقتي هوا روشن شد، اين طلاها مال اونه. همه رفتند هر كدام يك ستوني را توي بغل گرفتند منتظرند هوا روشن بشه كه ببينند چيه؟ من بهش گفتم كه براي ما كه هوا روشن است و ستون طلا را هم توي بغل گرفتيم و خدا انشاء الله عقل به ما داده، نور به ما داده، چراغ به ما داده، ستون طلا، حالا بحثي نيست. حالا اينجوري نيستيم كه همه چيزها را با ترديد باهاش برخورد بكنيم. ترديد نميدونم يكي از دوستان ما هنوز در ترديدند در اين راهشون كه رفتند توش. آخه خوب تجربه ميخوايد ديگه تجربة شب چهارده كه شما راهتون درسته. اگر خدمتتون عرض شود كه كتاب و سنت را ميخواهيد خوب اگر خودتون اهل استنباط هستيد خودتون، ولي من بشينيم از كتاب و از قرآن و روايات داره صحبت بكنيد. نه صوفي، نه كوفي، نه خدمتتون عرض شود هيچ راه و مسلكي خاصي نداريم و تمام مردم ما هم همين كار را ميكنند. يك جوانه آمده بود اينجا گفته بود اينها كيند؟ البته بعنوان مذمت. حالا وقتي قرآن خونده ميشه همه دو زانو مينشينند اينجوري گوش ميدهند. حق هم داره. حق نه حق. آخه همچين مجلسي نبوده قرآن بخونند بشينند گوش بدهند. مجالس فاتحه كه بيشتر قرآن را توي آن مجالس ميخونند، يكي سيگار ميكشه، يكي چايي ميخوره، يكي حرف ميزنه. آن خوب خوبشون داره قرآن ميخونه. كه همهاش منهيه. حتي قرآن خوندن. يعني اين جملهاي كه خدمتتون ميگم من اين جمله را به آقاي نعمتي گفتم در يك مجلس فاتحه. هر وقت آن عالمي آيات را ميخواند ايشان گوش ميداد. هر وقت ايشان گوش ميداد هر وقت او ساكت ميشد اين جملهاش را ادامه ميده. درستش همينه. ببينيد چون قرآن ميگه فاذا قرء القرآن فاستمعوا له. گوش بديد. خوب اينها هم گوش ميدن هم صلوات ميفرستن. ميشه نه گوش بديد. ساكت هم باشيد. صلوات هم نفرستيد. همين قرآن را گوش بديد. بهترين ذكره. شما همين آيه را، همين روايت را ببينيد همين آيه با برنامة شما تطبيق ميده يا نه؟ ما گوش داديم. ساكت هم هستيم اينجا هم كه نشستيم بهترين طرز نشسته در مقابل كلام الهي. خوب چه اشكالي هست؟ آخه هيچ جا اين كارها را نميكنند. خوب غلط ميكنند اين كارها را نميكنند. بيخود ميكنند نميكنند. يا كار مكروه انجام ميدهند اينها يا حرام. حالا طبق فتوي ميگند مكروهه. بالاخره مكروه هم خداي تعالي دوست نداره. و الا خداي تعالي با اين جديت ميفرمايد اذا قرء القرآن فاستمعوا له. اين يك امر. گوش بديد. امر دوم و ساكت باشيد، انصتوا. حالا كه دو تا امر خدا، يك امره، يك نهي. چطور شده اين واجب نيست؟ حالا من نميگم واجب. چون منظور مراعات توي معناست. شايد اين باشه. ولي كراهت كه داره. كراهت داره حرف زدن، حواس پرت بودن اينور برميگرده، چون اينور آنور نگاه كردن شما نهي نيست. حواستون جاي ديگه است. فرض كنيد يك تابلويي آن بالا هست شما داريد آن تابلو را ميخوانيد. اينجا فاستمعوا له نيستيد، حواستون جاي ديگه است. صددرصد بايد حواستون به قرآن باشه. يا مثلا يك وقت فرض كنيد موقع صحبتهاي فلاني چايي نميخورند. همهاشون گوش ميدهند. حالا آقايون واي بر ما با اين اسلام. اگر يك عده راه خودشون را انتخاب كردند و دارند به سوي خدا ميروند اعتراض چرا ميشه؟ چرا شما بي بندوباري نميكنيد توي مجالستون. خدا رحمت كنه مرحوم حاج ملا آقاجان، اگر يك كسي سيگار ميكشيد، آنوقتها سيگاري زياد بود. مثل الان نبود الان زياد پاي منبر سيگار نميكشند. من يك وقت يك جائي منبر بودم پاي منبرم پنج شش تا منقل وافور گذاشته بودند و ميكشيدند. ميكشيدند. باور كنيد نه اينكه، دودش سيگار كه آنقدر دود ميكرد كه حساب نداشت. يا يك جاي ديگري رفتيم در اطراف كرمان. يك منبريهاي متعددي داشتند مجلس مهمي بود يك اطاق بود براي رفتن روحانيين، به من تعارف كردند، ما رفتيم آنجا ديديم بعله منقلي و وافوري هست و اين منبريها و مداحها ميآيند ميكشند وقتي كه سرحال شدند ميروند براي خوندنشون. در آن زمان حاج ملا آقا جان خدا رحمتش كه آمده بود مشهد. ما ايشان را برديم منزل مرحوم آية الله ميلاني. ايشان، آية الله ميلاني تعارف كردند بره منبر. ايشان گفت من نميتونم جايي منبر بروم. منبر من شرايطي داره كه هر جا نميتونم منبر بروم. گفت آقا شرايطش چيه؟ يكي اينكه سيگار كسي نبايد بكشه. اينجا سيگار همه ميكشند. خدا رحمت كنه خود مرحوم آية الله ميلاني هم سيگار ميكشيدند ولي علت دوائي داشت براي ايشان. كه من تحقيق كرده بودم، ايشان فرمودند كه نه نميگذاريم سيگار بكشند. ايشان رفت منبر. يك كسي متوجه نبود كه ايشان يك همچين شرطي كرده، يك سيگاري آتيش زد، خدا رحمتش كنه حاج آقا منبرش را همانجا متوقف كرد. همة مردم هم متوجه شدند. ايشان گفت شما سيگارتون را بكشيد بعد من حرف بزنم. بله، آخه مجالس مقدس بايد بود. ماها توقع داريم توي مجالسمون مورد توجهات خاصة حضرت وليعصر باشه. آنوقت هر كاري هم بكنيم. اكثرا انسان ميبينه مجالس كه تشكيل ميشه براي اينه كه دوستان جمع بشوند همديگه را ببينند، و در واقع روضه يك مقدمهاي براي اينه. يا مثلا فرض كنيد كه همديگه را هم كه نميبينند ولي كاش منظور از محبت و ديد و بازديد خيلي خوبه، ثواب داره، بايد انسان معاشرتي باشه. خدمتتون عرض شود كه حواسش جمع باشه. ولي وقتي ميره خونه ميگه فلاني را ديدم فلاني بيچاره فلان، بهمدان. پشت سر فلاني حرف زدن. آنوقت چايي ميخورند خدمتتون عرض شود كه شيريني ميخورند، حرفهاي آقا را هم كه گوش ميدهند خيلي كه خوب يك خوردهاي چند دقيقهاي بيشتر طول بده . آقا منبر بره ممكنه بعضيها چشمهايشون خسته بشه بخواد بره، ولي الحمدلله چرتي ما توي مجلسمون نداريم. بيائيم واقعا انتخاب كنيم، جدي باشيم، انشاء الله كه انتخاب كرديد. انشاء الله مستقر شديد. ايمان مستقر خدا بهتون بده، شجاعت پيدا بكنيد. يك شجاعت در شما هم كه يك وقتي فكر نكنيد كه يك وقتي پشت مسلسل بنشينيد و دشمن را،نه آن شجاعت نميخواد. بلكه خدمتتون عرض شود كه اين شجاعتهاي معنوي را ميگم. شجاعت داشته باشيد نگذاريد شيطون را نگذاريد كه برتون مسلط بشه. اينقدر شجاع باشيد كه اگر ميلياردها تومان بهتون بدهند گفتند يك دروغ بگو. نه. به پيغمبر اكرم حضرت ابي طالب آمد از قول كفار كه هر چي ميخواي بهت ميديم دست از اين حرفهايت بردار. آخه بدبختي اينه. خيال ميكنند مثلا منكه آمدم اينجا براي شما صحبت ميكنم يك درآمدي از اين راه دارم. يك حسابي داره چون همه فكر كه ميكنند به مغز پوسيدة خودشون حساب ميكنند. پيغمبر چهل سال از عمرش گذشته، يك كار بايد بكنه بالاخره كه مردم را متوجه خودش بكنه. آخه گرفتاري هم اينه كه آن كسي كه ميخواد بياد جلو اين كارها را بكنه بيسليقگيش اينه كه يك خورده كور غالبا دور اين مسائل جمع ميشوند. پيغمبر اگر، حتي در قرآن هم آمده كه افرادش، حالا آن را نميخوام عرض كنم، يك افرادي بي پول و محتاج و گرفتار اينجوري دورش جمع شدند. اينها غالبا اينطوري بود. ابو سفيان كه نميآمد. خدمتتون عرض شود كه بلال بود و نميدونم امثال اينها. سلماني كه بندة خدا جايي هم نداشت براي خوابيدن او بود و ابيذري كه اينجور در شرح حالش آمده آمدند به پيغمبر گفتند هر چي پول ميخواهيد ما پولدارها بهت ميديم. فرمود، شما هم اينجوري باشيد انشاء الله، فرمود اگر اين كلمه، چيزهها، جنبة علمي هم هست اگر خورشيد را به دست راست من و ماه را به دست چپ من بديد، يعني اين منظومة شمسي رابه من بديد، چون طبعا اول و آخرش اين ميشهها. نميدونم متوجه هستيد يا نه. اين محوره و تمام كرات دارند دورش ميچرخند و ماه هم حتي دور كرهاي ميچرخه كه خودش داره دور خورشيد ميچرخه. همه را بگذاريد كف دست من من از برنامهام بر نميگردم. انشاء الله. جدا نيت كنيد كه تا راهتون مشخص بشه. خدايا من خودم يك چيزي بهتون بگم يعني از اسرار زندگيمه ولي شما اهل سريد انشاء الله. حالا بعضي ميگن ما درها را ميبنديم و چراغها را خاموش ميكنيم ، دودي ايجاد ميشه و چراغ هم ميآيد از آنور و خدمت شما عرض شود كه اين نوري پيدا ميشه و تمام اينها انوار ائمه است. ما شبهاي دوشنبه بخصوص يك چراغ را هم خاموش نميكنيم. شبهاي جمعه سابق چراغ خاموش ميشد و يكي از آقايون به من ميگفت يك فندكي روشن شده، از آنطرف گفتند زنها، شايد نميدونم من. اين مجلس را پس تعطيل كنيد. خدا خيرتون بده. فندك يكي زد. شما مواظب باشيد فندك نزنيد. چراغ را خاموش نكنيد. يك كسي احيانا اگر فندك زد خانمهاي ديگه نور تصور نكنند. اي بابا. بخدا قسم چي ميگم و كجا داريم ميريم ما؟ سر چيزهاي عادت كنيد منكه نميگم چراغ را خاموش كنيد. براي اينكه افرادي ميخوام انشاء الله به جايي برسيم. از اين مجلس مجلس تذكره. خيال نكنيد من را ناراحت ميكنيد با اين حرفها. نه الحمد لله اينجا چراغ روشن كنيد يا خاموش كنيد آنهايي كه از اول بودند خيلي تغييري هم در برنامهها داده نميشه. انشاء الله. قوي باشيد انشاء الله شما راهتون را انتخاب كنيد، شجاع باشيد، با تمام نيرو اوني كه در اولين مرحله تقريبا استقامته بخاطر اين است كه انشاء الله از پا در نيارتتون شيطان. از پا در نياييد. حرف زياده. من ميخوام يك چيزي را بگم بعد يادم نميآد ميفهمم خدا دوست نداشته من بگم. الان واقعا يادم نيست كه چي ميخواستم بگم حالا واقعا خدايا معلومه اينها يادم آوردند كه بگم معلومه تو دوست داري. من خودم حديث زياد تقاضا ميكنم از خداي تعالي كه خدايا ما را از راهم منحرف نكن و حساب كن. اين را ميتونيم خدايا ما را تقويت كن. يك وقست كه ميگيد، نه، يك برنامهاي داشته باشه كارتون. اين را از خدا بخواهيد. باريك الله من خوشم آمد از آنها كه معلومه كه مثل من فراموش نميكنند حرفها را.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.