۱۳ صفر ۱۴۱۶- معرف‌ امام‌ عليه‌ السلام

 معرف‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 13 صفر 1416

 

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سيما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اعطلفت‌ الفرقه‌.

 كلمة‌ خدا و بطور كلي‌ كلمه‌، به‌ معناي‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ درون‌ انسان‌ را از علم‌ و دانش‌ براي‌ مستمع‌ بيان‌ ميكند. سخن‌ و كلام‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ انسان‌ بوسيلة‌ آن‌ مي‌تواند آنچه‌ را كه‌ مي‌داند و آنچه‌ را كه‌ اراده‌ كرده‌ به‌ ديگران‌ بفهماند. كلام‌ خدا همينطوره‌. در بعد ملك‌ كلام‌ پروردگار قرآنه‌. ولي‌ در بعد ملكوت‌ كلام‌ خدا وجود مقدس‌ امامه‌. چون‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ در هر زماني‌ بيانگر صفات‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌. يعني‌ هر يك‌ از صفات‌ الهي‌ را اگر ما بخواهيم‌ مجسم‌ جلوي‌ خودمون‌ ببينيم‌ بايد در وجود امام‌ ببينيم‌. امام‌ مرآة‌ وجود پروردگاره‌. امام‌ در روايات‌ زيادي‌ آمده‌ كه‌ وجه‌ اللهه‌. تشبيه‌ به‌ وجه‌ كرده‌اند امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را بخاطر اينكه‌ همة‌ صفات‌ دروني‌ انسان‌ از صورتش‌ پيداست‌. يعني‌ آنهايي‌ كه‌ قيافه‌ شناسند بخصوص‌، صفات‌ دروني‌ انسان‌ را از صورت‌ انسان‌ درك‌ مي‌كنند. اگر قيافه‌ شناس‌ هم‌ نباشد انسان‌، بعضي‌ از صفات‌ ديگر را، ديگران‌ را از قيافة‌ او كاملا ممكن‌ است‌ بفهمد. مثلا يك‌ نفر عصباني‌ است‌، در باطن‌ ناراحته‌، از قيافه‌اش‌ معلومه‌ كه‌ اين‌ شخص‌ ناراحته‌. از صورتش‌ پيداست‌. اما از بقية‌ جاهاي‌ بدنش‌ ناراحتي‌، حزن‌، اندوه‌، خوشحالي‌، از اين‌ قبيل‌ اوصاف‌ قلبي‌ از بدنش‌، از جاي‌ ديگر نشان‌ داده‌ نميشه‌. لذا همة‌ صفات‌ انسان‌، صفات‌ روحي‌ انسان‌ از وجه‌ انسان‌ شناخته‌ ميشه‌ آنهايي‌ كه‌ تخصصي‌ دارند و قيافه‌ شناس‌ هستند.

 عارفين‌ به‌ مقام‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اينها تمام‌ صفات‌ پروردگار را از امام‌ مي‌شناسند. در روايات‌ هست‌ كه‌ امام‌ وجه‌ اللهه‌ و در دعاي‌ ندبه‌ هم‌ راجع‌ به‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ مي‌گيم‌ كه‌ اين‌ وجه‌ الله‌ التي‌ يتوجه‌ اليه‌ اولياء، كجاست‌ آن‌ وجهي‌ كه‌ اولياء خدا وقتي‌ مي‌خوان‌ به‌ وجه‌ خدا متوجه‌ بشن‌، به‌ آن‌ وجه‌ متوجه‌ ميشوند.

 امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يد اللهه‌. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ هر كسي‌ اظهار قدرتش‌ را بوسيلة‌ دستش‌ ميكند، ذات‌ مقدس‌ پروردگار هم‌ تمام‌ اظهار قدرتش‌ را بوسيلة‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميكند. چنانچه‌ در زيارت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمده‌ كه‌ ارادة‌ ربه‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبط‌ اليكم‌ و تصدر من‌ بيوتكم‌. يعني‌ ارادة‌ خدا، فعل‌ خدا، خلق‌ خدا اول‌ بايد در خانة‌ شما وارد بشه‌ اي‌ آل‌ پيغمبر و بعد از خانة‌ شما صادر بشه‌. در قلب‌ شما بياد و بعد صادر بشه‌. بطور كلي‌ چون‌ علت‌ خلقت‌، شناختن‌ پروردگاره‌ كه‌ ميگه‌ كنت‌ كنز مخفيا و خلق‌ لكي‌ اعرف‌ خلفت‌ خلقك‌ لكي‌ اعرف‌. هر هنرمند و هر قدرتمندي‌ اگر بخواهد صددرصد اظهار قدرتش‌ را بكند بطوري‌ كه‌ همه‌ او را دقيقا بشناسند، يك‌ عمل‌ صددرصد كاملي‌ انجام‌ ميده‌ تا او را بشناسند. مثلا يك‌ تابلو ساز، يك‌ نقاش‌، ممكنه‌ نقاشي‌هاي‌ مختلفي‌ داشته‌ باشد. اما براي‌ اينكه‌ هنر او را درك‌ بكنند همه‌، يك‌ تابلويي‌ كه‌ تمام‌ هنرش‌ را روي‌ آن‌ تابلو ريخته‌ باشه‌، حتما در معرض‌ ديد مردم‌ قرار ميده‌ تا مردم‌ شخصيت‌ و قدرت‌ او را درك‌ كنند. بر خداي‌ متعال‌ لازمه‌ چون‌ خودش‌ فرموده‌ كه‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌ و مفسرين‌ گفته‌اند اي‌ يعرفون‌، براي‌ اينكه‌ خدا شناخته‌ بشه‌، بايد يك‌ مخلوقي‌ در ميان‌ مخلوقاتش‌ خلق‌ بكنه‌ كه‌ تمام‌ اظهار قدرتش‌ را كه‌ ممكن‌ است‌ در ممكن‌ پياده‌ بشود، در آن‌ موجود پياده‌ بكنه‌ و اين‌ وجود مقدس‌ امام‌ در هر زمان‌. در هر زماني‌ يك‌ امامي‌ كه‌ تمام‌ صفات‌ الهي‌ در او باشه‌، فقط‌ در صفت‌ ذات‌، يعني‌ در اينكه‌ خدا هميشه‌ بوده‌ و خالقي‌ نداشته‌ و يكي‌ هم‌ مستقل‌ بوده‌ و باصطلاح‌ معبودي‌ نداشته‌، در اين‌ دو جهت‌ كه‌ استثناء بشود، بقية‌ مسائل‌ اينها يعني‌ آن‌ امام‌ يعني‌ آمن‌ وجود مقدس‌، صددرصد آينة‌ تمام‌ نماي‌ پروردگار باشه‌ كه‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. فرقي‌ بين‌ تو اي‌ خدا و بين‌ ولاء امر نيست‌. جز اينكه‌ آنها بندة‌ تو اند و مخلوق‌ تواند. اين‌ حد معرفت‌ امامه‌ و از همين‌ راه‌ هم‌ امام‌، يعني‌ امام‌ را كه‌ شناختيم‌ مي‌توانيم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار را بشناسيم‌ كه‌ من‌ عرفكم‌ فقد عرف‌ الله‌.

 يك‌ روز سلمان‌ و ابي‌ ذر كنار يكديگر نشسته‌ بودند. سلماني‌ كه‌ چهارصد سال‌ عمر كرده‌، ابي‌ ذري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود اين‌ آسمان‌ بر سر كسي‌ سايه‌ نيفكنده‌ كه‌ راستگوتر از ابي‌ ذر باشه‌. اينها در زماني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا رفته‌، با يكديگر نشستند گفتند معرفت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا معرفت‌ امام‌ چيه‌؟ سلمان‌ گفت‌ مي‌ريم‌ از خود آقا امير المؤمنين‌ سؤال‌ مي‌كنيم‌. حركت‌ كردند، آمدند خدمت‌ امير المؤمنين‌ و عرض‌ ارادت‌ كردند و بعد گفتند كه‌ يا علي‌ معرفت‌ تو بنورانيت‌ چيه‌؟ يك‌ معرفتي‌ هست‌ بدون‌ نورانيت‌. يعني‌ معرفت‌ ملكي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. همانطوري‌ كه‌ يك‌ عده‌ از اصحاب‌ معرفتكي‌ باصطلاح‌ داشتند نسبت‌ به‌ امام‌ و مي‌آمدند در مقابل‌ امام‌ مي‌نشستند. حتي‌ روايت‌ دارد كه‌ بعضي‌ از اينها آنقدر معرفتشون‌ ضعيف‌ بود كه‌ مي‌خواستند امام‌ را دعا كنند به‌ امام‌ مي‌گفتند كه‌ اصلحك‌ الله‌، خدا تو را اصلاحت‌ كنه‌. دعاش‌ مي‌كردند. يا مثلا يكي‌ از اصحاب‌ معروفه‌، اين‌ لابد بعد از آن‌ مقاماتي‌ كه‌ در روايات‌ در حالاتش‌ نوشته‌اند، قبل‌ از اين‌ بوده‌. ميگه‌ ديدم‌ جمعي‌ دارند وارد خانة‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌شوند. منهم‌ وقت‌ را غنيمت‌ شمردم‌ در حالي‌ كه‌ جنب‌ بودم‌ وارد خانة‌ امام‌ شدم‌. نشسته‌ بودم‌. امام‌ سرش‌ را در گوش‌ من‌ آورد فرمود با اينحال‌ وارد خانة‌ فرزند پيغمبر نبايد مي‌آمدي‌. من‌ متوجه‌ شدم‌ كه‌ امام‌ از وضع‌ من‌ اطلاع‌ داره‌. ببينيد كه‌ معرفت‌ آنقدر عالي‌ نيست‌. اما بعضي‌ از اصحاب‌ مي‌فهميدند كه‌ معرفت‌ امام‌ يك‌ معرفت‌ بنوانيت‌ هم‌ هست‌. يك‌ روز ابي‌ ذر از خانة‌ رسول‌ اكرم‌ خارج‌ شد. عمر در راه‌ ابي‌ ذر را ديد. سؤال‌ كرد آيا خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ كسي‌ بود يا نبود؟ گفت‌ كه‌ يك‌ نفر آنجا بود من‌ او را نشناختم‌. عمر وارد بر پيغمبر شد ديد كسي‌ نيست‌ خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ جز علي‌ بن‌ ابيطالب‌. عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ اين‌ ابي‌ ذري‌ كه‌ شما مي‌گيد خيلي‌ راستگويه‌، همين‌ الان‌ يك‌ دروغ‌ به‌ من‌ گفت‌. من‌ الان‌ از او پرسيدم‌ كه‌ پيش‌ پيغمبر كي‌ بود؟ گفت‌ يك‌ نفري‌ آنجا بود كه‌ من‌ او را نشناختم‌. پيغمبر اكرم‌ گفت‌ ابي‌ ذر راست‌ گفته‌. علي‌ را كسي‌ نشناخت‌ جز من‌ و خداو خدا را كسي‌ نشناخت‌ جز من‌ و علي‌ و من‌ را كسي‌ نشناخت‌ جز علي‌ و خدا. راست‌ گفته‌ ابي‌ذر. دليلش‌ هم‌ همين‌ جرياني‌ است‌ كه‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌.

 اينها پاشدند آمدند خدمت‌ امير المؤمنين‌ گفتند معرفت‌ تو يا علي‌ بنورانيت‌ چيه‌؟ انسان‌ بايد نورانيتي‌ داشته‌ باشه‌ تا امامش‌ را بشناسه‌. ديده‌اي‌ خواهم‌ كه‌ باشد مه‌ شناس‌. تا شناسد ماه‌ را در هر لباس‌. وقتي‌ خدمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اينها آمدند و اين‌ تقاضا را كردند، حضرت‌ فرمود اين‌ معرفت‌ را كسي‌ نميتونه‌ بفهمه‌ جز سه‌ دسته‌. اول‌ ملك‌ مقرب‌، اگر ملك‌ مقرب‌ نباشه‌ نميتونه‌ من‌ را آنطور كه‌ بايد بنورانيت‌ بشناسه‌. دومي‌ نبي‌ مرسل‌. حتي‌ اگر نبي‌ مرسل‌ نباشه‌، نمي‌تواند بشناسد. و سوم‌ مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. مؤمني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دلش‌ را اين‌ روحش‌ را، اين‌ كمالاتش‌ را با ايمان‌ امتحانش‌ كرده‌ باشه‌، هر مرحله‌اي‌ از كمالات‌ را كه‌ گذرونده‌، خدا يك‌ امتحانش‌ كرده‌ و بعد او را رد كرده‌. سلمان‌ و ابي‌ ذر بايد همينطور باشند. بعد فرمود يا سلمان‌، يا جندب‌، چون‌ اسم‌ ابي‌ ذر جندبه‌. و ابي‌ ذر كنية‌ ابي‌ ذره‌. يا سلمان‌ و يا جندب‌ معرفتي‌ بنورانيت‌ معرفت‌ الله‌ عز و جل‌ و معرفت‌ الله‌ عز و جل‌، معرفتي‌ بنورانيه‌. اين‌ جمله‌ عجيبه‌. يعني‌ اگر مي‌خواهيد امام‌ را بشناسيد، بايد خدا را بشناسيد. اگر مي‌خواهيد خدا را بشناسيد، بايد امام‌ را بشناسيد. منتهي‌ يك‌ نوري‌ مي‌خواد. هر كسي‌ نميتونه‌. چشم‌ نابينا نمي‌تواند حقايق‌ را ببينه‌. حتي‌ بعضي‌ از اصحاب‌ بزرگوار علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ شماها اسمش‌ را زياد شنيده‌ايد. لااقل‌ به‌ وسيلة‌ دعايش‌ معروفه‌ كميل‌ بن‌ زياد نخعي‌ است‌. ايشان‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ روي‌ يك‌ اسب‌ نشسته‌. علي‌ را در بغل‌ گرفته‌. اين‌ نزديك‌ بودن‌ و اين‌ خصوصيت‌ را خيلي‌ برايش‌ اهميت‌ قائله‌. عرض‌ كرد يا علي‌ من‌ الحقيقه‌؟ حقيقت‌ چيه‌؟ حضرت‌ فرمود ما لك‌ و الحقيقه‌. تو را چه‌ به‌ حقيقت‌. خيلي‌ عجيبه‌. هر كسي‌ نمي‌تواند آن‌ حقايق‌ را درك‌ كند. مخصوصا اگر انسان‌ قلبش‌ امتحان‌ نشده‌ باشه‌. اگر آمدند و گفتند به‌ شما كه‌ مثلا يا راهت‌ را بده‌ يا جانت‌ را. ميگي‌ نه‌ من‌ جانم‌ را خيلي‌ دوست‌ دارم‌. يا راهت‌ را بده‌ يا شغلت‌ را. نه‌ من‌ شغلم‌ را با زحمت‌ به‌ دست‌ آوردم‌. ولي‌ آن‌ كسي‌ امتحان‌ در راه‌ خدا و در راه‌ معرفت‌ امام‌ داده‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد كه‌ و الذين‌ جاهدوا فينا لنهدينهم‌ سبلنا و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. جهاد با نفس‌ و جهاد با مال‌ كنيد. مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. يك‌ چنين‌ كسي‌ بايد باشه‌. تا معرفت‌ بنورانيت‌ را درك‌ كنه‌. معرفت‌ بنورانيت‌ معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ در باصطلاح‌ معارفه‌ حقه‌ اسمش‌ را مي‌گذارند. معرفت‌ خاص‌ الخاص‌.

 يك‌ معرفت‌ از همه‌ توقع‌ ميره‌ كه‌ در زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در آن‌ روايت‌ هست‌ كه‌ كسي‌ كه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را زيارت‌ كند عارف‌ بحقه‌، عارف‌ بحقش‌ باشه‌. از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ و مالعرفان‌ حقه‌. عرفان‌ حق‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا چيه‌؟ فرمود العلم‌ بانه‌ امام‌ مفترض‌ الطاعه‌ انسان‌ يقين‌ بدانه‌ كه‌ او امامي‌ است‌ كه‌ اطاعتش‌ واجبه‌. يعني‌ بدانه‌ هر كلامي‌ را كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بگه‌، كلام‌ او كلام‌ پيغمبره‌ و كلام‌ پيغمبر كلام‌ خداست‌ و امر او امر خداست‌. پس‌ واجب‌ الاطاعه‌ است‌. اين‌ يك‌ معرفته‌. اين‌ معرفت‌ عام‌ ميگن‌ بهش‌.

 معرفت‌ خاص‌ اينه‌ كه‌ شما امام‌ را يد الله‌ بدانيد، وجه‌ الله‌ بدانيد، لسان‌ الله‌ بدانيد. صفات‌ خدا را در او ببينيد و خدا را از امام‌ بشناسيد. اما معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ كه‌ متأسفانه‌ هم‌ خودم‌ نمي‌تونم‌ بيان‌ كنم‌ نه‌ اينكه‌ من‌ به‌ آن‌ مقام‌ رسيده‌ باشم‌ و نتونم‌ بيان‌ كنم‌ بلكه‌ مجلسم‌ آن‌ اقتضا را ندارد كه‌ از نظر علمي‌ معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ را بيان‌ كنم‌. با يك‌ مثال‌ يك‌ عده‌اي‌ از شما آقايان‌ ممكن‌ است‌، چون‌ خاص‌ الخاص‌ ممكن‌ است‌ باشيد، انشاء الله‌ مطلب‌ را بدست‌ بياريد. ببيند اگر من‌ به‌ صورت‌ شما نگاه‌ بكنم‌، به‌ شما نگاه‌ كردم‌ يا به‌ بدن‌ شما. شما ميگيد فرقي‌ نداره‌. من‌ به‌ دست‌ شما نگاه‌ مي‌كنم‌، شما به‌ دستتون‌ و بوسيلة‌ دستتون‌ چيزي‌ به‌ من‌ ميديد روحتون‌ به‌ من‌ داده‌ يا دست‌ شما به‌ من‌ داده‌؟ ميگيد فرقي‌ نداره‌. دست‌ من‌ تحت‌ فرمان‌ منه‌، تحت‌ ارادة‌ منه‌. من‌ علي‌ را خدا نمي‌دانم‌، من‌ بدن‌ تو را تو نمي‌دانم‌. از خدا هم‌ جدا نمي‌دانم‌. بدن‌ تو را غير از تو نمي‌دانم‌. انشاء الله‌ معناي‌ معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ براي‌ لااقل‌ جمعي‌ روشن‌ شده‌ باشه‌. اين‌ است‌ معرفت‌ امام‌ و كلمة‌ الله‌ به‌ يك‌ چنين‌ چيزي‌ ميگند.

 خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ كلمة‌ خودش‌ در قرآن‌ مجيد يك‌ مثلي‌ زده‌. مي‌فرمايد كه‌ لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربي‌ اگر دريا، درياي‌ آزاد منظوره‌، اگر براي‌ كلمات‌ خداي‌ من‌، مركب‌ بشه‌ و تمام‌ درختها قلم‌ بشه‌ لنفد البحر خدا مبالغه‌ نداره‌ها، دريا تمام‌ ميشه‌ اما كلمات‌ و حقيقت‌ كنه‌ معرفت‌ امام‌ به‌ پايان‌ نميرسه‌. بلكه‌ در يك‌ آية‌ ديگر ميگه‌ اگر هفت‌ برابر بشه‌ درياي‌ روي‌ زمين‌ و همه‌اش‌ مركب‌ بشه‌، تمام‌ هفت‌ دريا، تمام‌ ميشه‌ ولي‌ كلام‌ خدا تمام‌ نميشه‌. به‌ كنه‌ معرفت‌ امام‌ ما نمي‌رسيم‌. به‌ جائي‌ مي‌رسيم‌ كه‌ فرقي‌ بين‌ خدا و امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌بينيم‌. اما به‌ اينكه‌ به‌ كنه‌ معرفت‌ امام‌ برسيم‌، نخواهيم‌ رسيد.

 بنابراين‌ پيغمبر اكرم‌ و نبي‌ معظم‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) چه‌ خوب‌ فرمود به‌ عمر كه‌ علي‌ را كسي‌ نشناخت‌ جز من‌ و خدا . و حقيقتا هم‌ همينطوره‌.

 سلماني‌ كه‌ در درجة‌ دهم‌ از ايمانه‌ و ولي‌ خداست‌ و كسي‌ است‌ كه‌ با اراده‌ حتي‌ در تكوينات‌ تصرف‌ بكنه‌، در حالاتش‌ نوشتند در كتاب‌ آلاء الرحمن‌ في‌ احوال‌ السلمان‌، مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌ يك‌ كتاب‌ در شرح‌ حالات‌ سلمان‌ و كرامات‌ سلمان‌ نوشته‌، اما در عين‌ حال‌ ميگه‌ من‌ علي‌ را نشناختم‌. جبرئيل‌ خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ نشسته‌ بود. علي‌ وارد شد. جبرئيل‌ خيلي‌ مؤدب‌، رسول‌ اكرم‌ فرمود كه‌ چيه‌؟ عرض‌ كرد كه‌ اين‌ استاد من‌ بوده‌. به‌ خدا قسم‌ اينها قصه‌ نيست‌. من‌ در كتاب‌ محضر استاد جلد دوم‌، بخونيد با استدلال‌ علمي‌ اين‌ مطلب‌ را توضيح‌ دادم‌ كه‌ وقت‌ شرحش‌ را در اينجا ندارم‌. روايات‌ ما فراوان‌ اين‌ مطالب‌ را مي‌فرمايند. بناء عبد الله‌ اين‌ روايت‌ را حتي‌ سني‌ها هم‌ نقل‌ كردند. بوسيلة‌ ما خدا بندگيش‌ را خلق‌ كرد. در سراسر عالم‌ وجود، ملائكه‌، اجنه‌، انسانها اگر بندگي‌ بكنند و تمام‌ انبياء و تمام‌ اوصياء همة‌ اينها بوسيلة‌ تعليمات‌ اين‌ كلام‌ الله‌، اين‌ سخن‌ پروردگار بندگي‌ شدند، بندگي‌ كردند. بنا عبد الله‌. رسول‌ اكرم‌ فرمود چيه‌ جبرئيل‌؟ گفت‌ اين‌ استاد منه‌. من‌ در مقابل‌ استادم‌ بايد كوچكي‌ كنم‌. روزي‌ را كه‌ خدا من‌ را با همة‌ عظمتم‌ خلق‌ كرد، چون‌ جبرئيل‌ عظيم‌ترين‌ ملك‌ مقرب‌ پروردگاره‌. كسي‌ است‌ كه‌ لياقت‌ داره‌ با پيغمبر اكرم‌ همنشين‌ باشه‌. كسي‌ است‌ كه‌ لياقت‌ داره‌ كه‌ گهوارة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را حركت‌ بده‌، كسي‌ است‌ كه‌ لياقت‌ داره‌ در وقتي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا مهجوره‌، در خانه‌ مشغول‌ گريه‌ است‌، بياد دلداري‌ از طرف‌ پروردگار بده‌، اين‌ ملك‌ مقرب‌ پروردگار ميگه‌ وقتي‌ كه‌ خدا مرا با همة‌ عظمتم‌ خلق‌ كرد از من‌ پرسيد تو كي‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 عمل‌ كنه‌. يك‌ آية‌ اللهي‌ داشتيم‌ ما در كوهستان‌، در كوهستان‌ مازندران‌. ايشان‌ وقتي‌ كه‌، از آيات‌ با عظمت‌ بود. اگر در نجف‌ بود مرجع‌ تقليد اعلي‌ بود. ولي‌ بخاطر خدماتي‌ حركت‌ كرده‌ بود و در يك‌ دهي‌ نزديك‌ بهشهر مازندران‌ زندگي‌ ميكرد. در زمان‌ رضاخان‌ ملعون‌، دويست‌ نفر طلبه‌ را در آن‌ ده‌ تربيت‌ مي‌كرد و به‌ همين‌ جهت‌ هم‌ رفته‌ بود آنجا. ايشان‌ گاهي‌ با من‌ اظهار محبتي‌ داشت‌، من‌ يك‌ بچه‌ طلبه‌اي‌ بودم‌. خيلي‌ علاقه‌ داشتم‌ به‌ افراد اهل‌ معني‌. خدمت‌ ايشان‌ مشرف‌ مي‌شدم‌. در كتاب‌ پرواز روح‌ هم‌ يك‌ شرح‌ حال‌ مختصري‌ از ايشان‌ نوشتم‌. وقتي‌ مي‌نشست‌ با من‌ صحبت‌ از ولايت‌ مي‌كرد و محبت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و معرفت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ يك‌ جمله‌ داشت‌ كه‌ خدا يك‌ علي‌ داشت‌. آنهم‌ الحمد لله‌، با همان‌ زبان‌ مازندراني‌ مي‌گفت‌، الحمد لله‌ نصيب‌ ما شد. خدا را شكر. بخدا قسم‌ اگر سرتون‌ را تمام‌ عمر به‌ سجده‌ بگذاريد كه‌ علي‌ داريد، علي‌ كه‌ يك‌ نقطة‌ كوچك‌ ضعف‌ در زندگيش‌ وجود نداره‌. يكي‌ از بزرگان‌ اهل‌ سنته‌ ميگه‌ احتياج‌ كل‌ اليه‌ و استغنائه‌ عن‌ الكل‌ دليل‌ انه‌ امام‌ علي‌ كل‌. ايني‌ كه‌ او از همه‌ بي‌ نياز بود و همه‌ به‌ او نيازمند بودند، دليل‌ ميشه‌ كه‌ او امام‌ همه‌ است‌ و اين‌ خصوصيت‌ در حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ هم‌ هست‌. در هر يك‌ از ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ بوده‌. و در امام‌ عصر آنچه‌ خوبان‌ همه‌ دارند تو تنها داري‌ و در آن‌ دوازده‌ بند يا چهارده‌ بند خواجه‌ نصير كه‌ توسل‌ داره‌، تمام‌ صفات‌ انبياء و تمام‌ صفات‌ ائمة‌ اطهار را در حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خلاصه‌ ميكنه‌ و اوست‌ بقية‌ الله‌.

 كلمة‌ الله‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ است‌ كه‌ تمام‌ ملائكه‌ را تحت‌ تعليم‌ قرار داده‌ و ملائكه‌، ملائكه‌ شدند. جبرئيل‌ ميگه‌ او، علي‌ رسيد گفت‌ به‌ من‌ بگو انت‌ رب‌ الجليل‌. تو خداي‌ جليلي‌، تو ربي‌، تو پرورش‌ دهنده‌اي‌، تو مربي‌، تو خالقي‌. من‌ كيم‌؟ و انا عبدك‌ جبرائيل‌. مقام‌ جبرائيل‌ بالا رفت‌. بخاطر اين‌ تعليم‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌.

 اينها دلايل‌ علمي‌ داره‌ همه‌اش‌. فكر نكنيد من‌ قصه‌ براتون‌ ميگم‌. نه‌. اول‌ چيزي‌ را كه‌ خدا خلق‌ كرد باز با دلايل‌ علمي‌، اين‌ دلايل‌ علمي‌ كه‌ ميگم‌ به‌ ياري‌ پروردگار و به‌ حول‌ و قوة‌ پروردگار توان‌ اين‌ را دارم‌ كه‌ بنشينم‌ و براي‌ هر فردي‌ كه‌ مايل‌ باشه‌، از نظر عقل‌ او، خود او ثابت‌ كنم‌ اين‌ معني‌ را كه‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. خدا وقتي‌ كه‌ خلق‌ را شروع‌ كرد، اول‌ چيزي‌ را كه‌ خلق‌ كرد نور مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ اين‌ را حتي‌ سني‌ها هم‌ نوشته‌اند. اگر آدرسش‌ را بخواهيد كتابي‌ است‌ بنام‌ ينابيع‌ الموده‌. در فصل‌ اول‌ جلد اول‌ در كتاب‌ ينابيع‌ الموده‌ كه‌ مال‌ شيخ‌ سليمان‌ بلخي‌ حنفي‌ است‌ در آنجا اين‌ مطالبي‌ را كه‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌، نوشته‌. مراجعه‌ كنيد. استدلال‌ هم‌ كرده‌ كه‌ اول‌ چيزي‌ را كه‌ خدا خلق‌ كرد نور رسول‌ اكرم‌ بود. فقال‌ له‌، فقال‌، بعله‌ دو نصفش‌ كرد. اگر عبارت‌ عربيش‌ را نتونم‌، چون‌ مضمون‌ روايت‌ را نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. فقال‌ لنصف‌ كن‌ محمدا (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و قال‌ لنصف‌ كن‌ عليا. اين‌ نور را دو تا كرد. اين‌ دو تا كردن‌ هم‌ فكر نكنيد كم‌ شد. هر چيزي‌ كه‌ نصف‌ بشه‌، نصف‌ ميشه‌ ديگه‌. نه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌، مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ براي‌ من‌ مثال‌ مي‌زد، من‌ چون‌ بچه‌ بودم‌. براي‌ من‌ مثال‌ مي‌زد. مي‌گفت‌ اگر شمعي‌ را از شمعي‌ روشن‌ كنيم‌، از نور شمع‌ قبلي‌ چيزي‌ كم‌ نميشه‌. اين‌ مثالي‌ بود، خوب‌ بود. دو نصفش‌ كرد. يكي‌ علي‌ شد، يكي‌ پيغمبر. يكي‌ وصي‌ شد يكي‌ رسول‌ شد. اين‌ را عرض‌ كردم‌ آدرس‌ اين‌ روايات‌، رواياتي‌ هست‌. نه‌ يك‌ دونه‌ و دو تا، رواياتي‌ هست‌ در كتب‌ اهل‌ سنت‌، ينابيع‌ الموده‌. در كتب‌ شيعه‌ هم‌ كه‌ در همين‌ كتاب‌ بحار الانوار بيشتر از همه‌ جمع‌ كرده‌، در باب‌ خلقت‌ نور پيغمبر. يك‌ بابي‌ است‌. نگاه‌ كنيد روايات‌ زيادي‌ هست‌. پيغمبر اكرم‌ خلق‌ شد. بعد ارواح‌ ملائكه‌، ارواح‌ اجنه‌، ارواح‌ همة‌ انسانها تحت‌ تعليمات‌ اين‌ نور مقدس‌ قرار گرفتند. اين‌ نور مقدس‌ قرار گرفتند. و هر چه‌ ما از انسانيت‌ داريم‌ كه‌ همه‌ را متأسفانه‌ از دست‌ داديم‌، و خداي‌ تعالي‌ هر چه‌ از علوم‌ در وجود ما قرار داده‌ كه‌ همه‌ را فراموش‌ كرديم‌، بوسيلة‌ اين‌ نور مقدس‌ در آن‌ عالم‌ بوده‌. اين‌ كلمة‌ الله‌.

 يك‌ روز ابي‌ بكر در غار كنار پيغمبر بود. در جريان‌ هجرت‌ شنيده‌ايد. ابي‌ بكر كه‌ در كنار رسول‌ اكرم‌ خيلي‌ مي‌ترسيد. چون‌ صداي‌ كفار را مي‌شنيد پشت‌ در غار، رد پاي‌ پيغمبر را تعقيب‌ كردند آمدند پشت‌ غار. بدنش‌ مي‌لرزيد. در يك‌ حديث‌ داره‌ كه‌ دندانهايش‌ از ترس‌ و لرز بهم‌ مي‌خورد. خداي‌ تعالي‌ اين‌ قضيه‌ را نقل‌ ميكنه‌. ثاني‌ اثنين‌ اذ هما في‌ الغار. اذ يقولا لصاحبه‌ لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا. دومي‌ از دو تا، دو نفر بودند. وقتي‌ كه‌ به‌ صاحب‌ خودش‌، به‌ رفيق‌ خودش‌، به‌ همنشين‌ خودش‌ گفت‌ كه‌ لا تحزن‌. محزون‌ نباش‌، اينطور نترس‌، ان‌ الله‌ معنا. من‌ پيغمبرم‌. خداي‌ تعالي‌ وعده‌ كرده‌ كه‌ ليظهره‌ علي‌ الدين‌ كله‌ و لو كره‌ المشركون‌. معلومه‌ كه‌ خوب‌ اشكالي‌ نداره‌، مسئله‌اي‌ نيست‌. آنقدر ايمانش‌ قوي‌ نبوده‌ كه‌ اين‌ را درك‌ كنه‌.

 يك‌ وقتي‌ سال‌ گذشته‌ كه‌ در روز عاشورا در حرم‌ مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بمبي‌ منفجر شد و عده‌اي‌ كشته‌ شدند، يك‌ عدة‌ زيادي‌ هم‌ زخمي‌ شده‌ بودند. بعضي‌ از اقوام‌ ما هم‌ حتي‌ بودند. ما با يكي‌ از اقواممون‌ صحبت‌ مي‌كرديم‌. مي‌گفت‌ چقدر من‌ بي‌ سعادت‌ بودم‌، گفتم‌ چرا؟ گفت‌ كسي‌ توي‌ حرم‌ كشته‌ بشه‌. اين‌ در دوران‌ تاريخ‌ حرم‌ مطهر يك‌ دفعه‌ اتفاق‌ مي‌افته‌. گفت‌ مجروح‌ شدم‌، كشته‌ نشدم‌. كنار ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هر مسلماني‌ دوست‌ داره‌، اگر مي‌خواد بميره‌ اينجا بميره‌. حالا ببينيد چقدر البته‌ اوائل‌ بوده‌ هنوز، شايد بعدها از نظر آقايون‌ ايمان‌ ايشون‌ زياد شده‌. و الا چقدر بايد ايمان‌ انسان‌ ضعيف‌ باشه‌ كه‌ كنار پيغمبر، پيغمبر اگر كشته‌ شد، بعد هم‌ كفار براي‌ او مي‌آيند، تو هم‌ كشته‌ بشو. چه‌ اشكال‌ داره‌؟ بدن‌ مي‌لرزه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا. اين‌ البته‌ از افتخارات‌ ابي‌ بكره‌ كه‌ اين‌ آيه‌ در شأنش‌ نازل‌ شده‌ و حتي‌ در حرم‌ مطهر رسول‌ اكرم‌، كنار قبر ابي‌ بكر اين‌ تابلو را زدند، اين‌ آيه‌ را آنجا نوشتند. كاري‌ نداريم‌ به‌ اين‌ بحث‌.

 مي‌رسيم‌ به‌ آيات‌ بعد از اين‌ آيه‌ كه‌ و جعل‌ كلمة‌ الذين‌ كفروا، هي‌ السفلي‌. كلام‌ كفار، خداي‌ تعالي‌ او را پائين‌ انداخت‌. امروز شما در سراسر دنيا مي‌بينيد الاسلام‌ يعلوا و لا يعلي‌ عليه‌. اسلام‌ برتر و هيچ‌ چيز بر او برتري‌ نداره‌. در تمام‌ دنيا، حتي‌ در عالم‌ مسيحيت‌، من‌ با همة‌ اينها در مذاهب‌ مختلف‌ بحث‌ كردم‌. اكثرشون‌ شاكند در دينشون‌. دين‌ آباء و اجداديشون‌ بوده‌ بايد ادامه‌ بدهند. هيچ‌ جمعيتي‌ در دنيا مثل‌ مسلمانها اينجور سرفراز و استدلالي‌ و علمي‌ نيستند. و اما كلمة‌ الله‌ هي‌ العليا. كلمة‌ الله‌ كيه‌؟ كه‌ اين‌ كلمة‌ الله‌ عليا است‌. نور مقدس‌ خاندان‌ عصمت‌ و از همه‌ بالاتر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ است‌. يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ بگم‌. امروز آنقدري‌ كه‌ از مردم‌ معتقد به‌ وجود مصلح‌ آخر الزمان‌ و مهدي‌ موعود عليه‌ السلام‌ هستند، شايد به‌ وجود خود پيغمبر معتقد نيستند. چون‌ تمام‌ مسيحيت‌ معتقده‌ به‌ يك‌ چنين‌ وجود مقدسي‌ هستند. حضرت‌ عيسي‌ خبر داده‌ كه‌ يك‌ روز يك‌ چنين‌ فردي‌ خواهد آمد و آنچه‌ كه‌ من‌ براي‌ شما نگفتم‌، او خواهد گفت‌. زرتشتي‌ها اين‌ را معتقدند. و حال‌ اينكه‌ اين‌ دو دسته‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ معتقد نيستند. و تمام‌ اهل‌ سنت‌، يك‌ وقت‌ فكر نكنيد امام‌ زمان‌ مال‌ شما شيعيانه‌. نه‌. تمام‌ اهل‌ سنت‌. حتي‌ همان‌ ابن‌ بازي‌ كه‌ پريشب‌ آن‌ مطلب‌ را كه‌ اكثرتون‌ بوديد عرض‌ كردم‌، رئيس‌ علمي‌ وهابيت‌ كه‌ شايد متجاوز از صد سال‌ عمرش‌ باشه‌، يك‌ كتابي‌ همين‌ امسال‌ من‌ در مدينه‌ خريدم‌ كه‌ او نوشته‌ بود دربارة‌ امام‌ عصر و موجوديت‌ ايشان‌ و وجود مقدسشون‌. تابحال‌ شايد متجاوز از هزار و پانصد جلد كتاب‌ دربارة‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ نوشته‌اند. كلمة‌ الله‌ هي‌ العليا. اين‌ كلمة‌ خدا، از زبان‌ هر كس‌ بيرون‌ بياد، آن‌ شخص‌ آقا ميشه‌. آن‌ كلام‌ بزرگه‌.

 من‌ يك‌ مطلبي‌ را تجربه‌ كردم‌ و خدمت‌ آقايون‌ در اواخر عرايضم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ هم‌ معز الاولياء و مذل‌ الاعدائه‌. اين‌ را بدونيد. شما مي‌گيد نه‌ تجربه‌ بكنيد. يك‌ جوري‌ خودتون‌ را معرفي‌ بكنيد توي‌ مردم‌ كه‌ شما امام‌ زمان‌ را دوست‌ داريد. ببينيد عزيز هستيد يا نه‌؟ همه‌ دوستتون‌ دارند. به‌ خدا قسم‌ همه‌ دوستتون‌ دارند. محبت‌ امام‌ زمان‌ را در دلتون‌ قرار بديد، با امام‌ زمان‌ متصل‌ باشيد، ببينيد مردم‌ به‌ شما چه‌ اظهار علاقه‌اي‌ مي‌كنند. ممكنه‌ بخاطر اينكه‌ ببيند قلبتون‌ آيا قلبتون‌ ايمانش‌ كامله‌ يا نه‌، يك‌ امتحانكي‌ داشته‌ باشيد. يك‌ چند كلمه‌اي‌، آنهم‌ افراد نافهم‌ بيشعور كم‌ درك‌، بهتون‌ اعتراض‌ كنند كه‌ تو چرا اينقدر اسم‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بري‌؟ اوائل‌ يك‌ خورده‌اي‌ براي‌ امتحان‌ ممكنه‌ خداي‌ تعالي‌ بخواد شما را امتحان‌ بكنه‌، يك‌ چيزي‌ بشنويد. توي‌ اداره‌ هستيد، پشت‌ كار و كسبتون‌ هستيد، نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را بزنيد بالاي‌ سرتون‌. ممكنه‌ يك‌ كسي‌ ببينه‌ بگه‌ اين‌ چيه‌؟ تحمل‌ كنيد، بعد عزيز ميشيد. خاصيت‌ محبت‌ به‌ امام‌ زمان‌ و ولي‌ امام‌ زمان‌ بودن‌ و طبق‌ دستورات‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عمل‌ كردن‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ عزيز ميشه‌. من‌ جرياناتي‌ دارم‌ در اين‌ خصوص‌، نمي‌خوام‌، چون‌ روي‌ اشخاص‌ بايد پياده‌اش‌ كنم‌، نمي‌خوام‌ به‌ دلائلي‌ اسم‌ آن‌ افراد را ببرم‌.  و الا شما همه‌اتون‌ تصديق‌ مي‌كرديد كه‌ تجربه‌ ثابت‌ كرده‌. و بعكس‌. بيائيد با امام‌ زمان‌ نستجير بالله‌. درگير بشيد. يك‌ نفر ميگفت‌ كه‌ من‌ يك‌ خانه‌اي‌ خريدم‌ اين‌ صاحب‌ خانه‌ آن‌ بالا يك‌ چيزي‌ نوشته‌ بود به‌ ديوار يا صاحب‌ الزمان‌. من‌ ديدم‌ مهمانهاي‌ ما مي‌آيند ممكنه‌ اعتراض‌ كنند به‌ من‌، حرف‌ بزنند. من‌ اين‌ را برداشتم‌ پاك‌ كردم‌. از همانجا صدمه‌ شروع‌ شد تا آخرش‌ برداشتم‌ همان‌ را نوشتم‌ گذاشتم‌ سر جاش‌.

 ما يك‌ وقتي‌ اين‌ ميدان‌، ميداني‌ هست‌ در مشهد بنام‌ صاحب‌ الزمان‌ كه‌ در زمان‌ شاه‌ آنموقع‌، و آن‌ زماني‌ كه‌ بهائي‌ها در بعضي‌ از قسمتهاي‌ مملكتي‌ مسلط‌ بودندو اين‌ محل‌ صد و پنجاه‌ خانوار تقريبا بهائي‌ داشت‌ و ما يك‌ اقدام‌ به‌ لطف‌ حضرت‌ و با عنايات‌ حضرت‌، جدي‌ كرديم‌ كه‌ اينها بايد از اينجا پراكنده‌ بشوند و ميدان‌ را بنام‌ ميدان‌ صاحب‌ الزمان‌ نامگذاري‌ كرديم‌. آن‌ وقتيها مظهر بهائيت‌، يادتون‌ هست‌ ديگه‌، بيشترتون‌ يادتونه‌، مظهر بهائيت‌ پپسي‌ كولا بود كه‌ خوردنش‌ و فروختنش‌ و اين‌ حرفها. آقا يك‌ چرخ‌ بدست‌ مي‌آمد جلوي‌ اين‌ ميدان‌ صاحب‌ الزمان‌ كه‌ ما اسمش‌ را گذاشته‌ بوديم‌ ميدان‌ صاحب‌ الزمان‌، با پپسي‌ واي‌ مي‌ايستاد. رفقاي‌ ما مي‌رفتند ردش‌ مي‌كردند. يك‌ روز يكي‌ از اين‌ كسبة‌ محل‌ آمده‌ بود به‌ آنها كه‌ اين‌ را رد كرده‌ بودند اعتراض‌ كرد كه‌ چرا شما اين‌ بندة‌ خدا داره‌ يك‌ چيزي‌ ميفروشه‌ چرا ردش‌ كرديد و اينها و يك‌ خورده‌اي‌ درگير شدند. آمدند به‌ من‌ گفتند. فرداش‌ ديدم‌ از طرف‌ خانوادة‌ همان‌ شخص‌ فرستادند در خانة‌ ما كه‌ بيا ايشان‌ ديشب‌ سكته‌ كرده‌ و گفته‌ فلاني‌ بياد من‌ خوب‌ ميشم‌. ما رفتيم‌. رفتيم‌ ديديم‌ گريه‌ ميكنه‌. افتاده‌. سكتة‌ مغزي‌ هم‌ كرده‌ بود نمي‌تونست‌ خوب‌ حرف‌ بزنه‌. گفت‌ ديشب‌ خواب‌ ديدم‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ را. به‌ من‌ فرمودند كه‌ تو بخاطر اين‌ كارت‌، خيلي‌ عجيبه‌، اين‌ كارت‌، اين‌ مرض‌ را گرفتي‌ و با اين‌ مرض‌ اگر توبه‌ نكني‌، مي‌ميري‌. مگر اينكه‌ توبه‌ بكني‌ و عذرخواهي‌ بكني‌ و به‌ فلاني‌ بگو بياد بشنوه‌ عذرخواهي‌ تو را. و حالا دستم‌ به‌ دامنت‌، با همان‌ حالش‌، گريه‌ مي‌كرد اشك‌ مي‌ريخت‌، دست‌ به‌ عباي‌ ما انداخته‌ بود اين‌ حرفها، البته‌ از آن‌ موقع‌ تا حالا نزديك‌ سي‌ ساله‌، ايشان‌ كسالتش‌ رفع‌ شد. براي‌ عذرخواهيش‌.

 اگر يك‌ شيعه‌اي‌ حالا دنگش‌ گرفت‌. آخه‌ ما چون‌ دنگيم‌ به‌ قول‌ بعضي‌ها، لج‌ مي‌كنيم‌، زن‌ ضعيف‌ مظلوممون‌ كه‌ همة‌ چشم‌ اميدش‌ به‌ ماست‌ شب‌ مي‌ريم‌ خونه‌ اوقاتمون‌ از مشتريها تلخه‌ سر او فرود مي‌آوريم‌. اخلاقمون‌ اينه‌، بديمون‌ اينه‌ بايد بگيم‌. يك‌ همچين‌ صفاتي‌ هست‌. گاهي‌ يك‌ كسي‌ مي‌بيني‌ خيلي‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را ميبره‌، اين‌ شخص‌ هم‌ لجش‌ مي‌گيره‌. هيچي‌ عليه‌ امام‌ زمان‌ خداي‌ نكرده‌ حرف‌ بزنه‌. چون‌ نور خداست‌، چون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد او را روزبروز بر مردم‌ دنيا حاكم‌ كند و مسلط‌ كند، نمي‌گذاره‌. نمي‌گذاره‌، نمي‌گذاره‌، خدا ميدونه‌ نمي‌گذاره‌. تجربه‌ نمي‌گيم‌ بكنيد. چون‌ نمي‌خوام‌ تجربه‌ بكنيد. ولي‌ اگر يك‌ وقتي‌ دقت‌ بكنيد روي‌ اين‌ گونه‌ افراد، به‌ خدا قسم‌، به‌ خدا قسم‌، شاه‌ را همين‌ مبارزاش‌ با امام‌ زمان‌ و اينكه‌ توي‌ دستگاهش‌ بهائي‌ها آمدند و مسلط‌ بر او شدند به‌ زمين‌ زد و حضرت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ را امام‌ زمان‌ بالاش‌ برد و جعلت‌ كلمة‌ الذين‌ كفروا هي‌ السفلي‌ و كلمة‌ الله‌ هي‌ العليا. اين‌ يك‌ نمونة‌ بسيار بارزش‌. ولي‌ شما هم‌ مي‌تونيد در حد خودتون‌ اين‌ را تجربه‌ بكنيد. تجربه‌ بكنيد. تجربة‌ معكوس‌ را نميگم‌. تجربة‌ منفي‌ را نميگم‌. چون‌ آن‌ را نكنيد. صدمة‌ زيادي‌ مي‌خوريد. تجربة‌ مثبتش‌ را بكنيد. اگر توي‌ خونه‌اتون‌ نامي‌ از امام‌ زمان‌ نيست‌، همين‌ امشب‌، يك‌ كاري‌ بكنيد، يك‌ جوري‌، حتي‌ با انگشتتون‌ همينطور بنويسيد يا صاحب‌ الزمان‌، اگر همين‌ امشب‌ وضعتون‌ عوض‌ نشد. من‌ تجربه‌ كردم‌، به‌ جان‌ خودش‌ من‌ تجربه‌ كردم‌. چه‌ كنم‌ دوستتون‌ دارم‌، تجربيات‌ باصطلاح‌ طول‌ عمرم‌ را براي‌ شما عرض‌ مي‌كنم‌. خيلي‌ هم‌ ساده‌ است‌. خيلي‌ ساده‌. شما مي‌خواي‌ بخوابي‌ بگو يا صاحب‌ الزمان‌، از خواب‌ بيدار ميشي‌ بگو يا صاحب‌ الزمان‌، هر كار مي‌خواي‌ بكني‌ بگو يا صاحب‌ الزمان‌. توجهت‌ را بده‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. به‌ خودش‌ قسم‌ تمام‌ كارهات‌ روبراه‌ ميشه‌. قرض‌ دارها بگيد يا صاحب‌ الزمان‌، قرضتون‌ ادا ميشه‌. اگر قرضتون‌ ادا نشد بر من‌ لعنت‌ كنيد. گرفتارها، مريض‌ دارها، بريد بالاي‌ سر مريضتون‌ بنشينيد من‌ چي‌ بگم‌؟ بعضي‌ از دوستان‌ مشهديمون‌ به‌ خاطر لطفشون‌ كه‌ به‌ من‌ داشتند آمدند الان‌ هم‌ جلويم‌ نشستند. ديدم‌. بچة‌ كور آمده‌، من‌ يك‌ چيزي‌ خيال‌ كردند ما داريم‌ اسم‌ اعظم‌ را مي‌خونيم‌، خدا ميدونه‌ چند دفعه‌ ميگم‌ يا صاحب‌ الزمان‌، بچة‌ كور شفا پيدا ميكنه‌، سرطاني‌ شفا پيدا ميكنه‌. ديدند ديگه‌. مربوط‌ به‌ من‌ هم‌ نيست‌. هيچ‌. اگر من‌ نبودم‌ و خودش‌ مي‌گفت‌ يا صاحب‌ الزمان‌، به‌ خود صاحب‌ الزمان‌ بهتر و زودتر خوب‌ ميشد. من‌ واسطه‌ هستم‌ و اين‌ دست‌ كثيف‌ من‌ كه‌ آلوده‌ است‌، اين‌ شايد مانع‌ بشه‌ و تا حدي‌ عقب‌ بيندازه‌. و الا من‌ گاهي‌ به‌ طرف‌ ميگم‌ بشين‌ بگو يا صاحب‌ الزمان‌. يا بقية‌ الله‌. يا صاحب‌ الامر. اين‌ ذكر را، اين‌ اسم‌ اعظم‌ را از زبانتون‌ نيندازيد. اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را صاحب‌ الزماني‌ قرار بده‌. ما را امام‌ زماني‌ قرار بده‌.

 ذكري‌ از طفل‌ سه‌ سالة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ به‌ ميان‌ آمد، به‌ خدا قسم‌ نور خدا را ما كم‌ مي‌بينيم‌. يك‌ قدري‌ صبر بكنيد. من‌ خودم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. نور خدا را ما اگر مي‌خوايم‌ به‌ ظاهر حتي‌ در عالم‌ ملك‌ ما ببينيم‌، بريد شام‌. بريد سؤال‌ كنيد. من‌ زياد شام‌ بودم‌. يعني‌ حتي‌ اقامه‌ داشتم‌ و خيلي‌ در شهر شام‌ با مردم‌ شام‌ برخورد داشتم‌، بحث‌ داشتم‌. در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ هم‌ تا حدي‌ منعكسه‌. مردم‌ شام‌ اقلا نود و نه‌ درصدشون‌ اموي‌ هستند. يعني‌ دوستدار معاويه‌ هستند. دوستدار حتي‌ يزيد. نود و نه‌ درصد. يعني‌ شيعه‌ بسيار كم‌ و همه‌اشون‌ اموي‌. صد و پنجاه‌ محل‌ در شهر شام‌ بنام‌ بني‌ اميه‌ هست‌. يكي‌ از ميدانهاي‌ بسيار بزرگش‌، ساحت‌ الاموي‌. مسجد بزرگ‌ شام‌، مسجد اموي‌ است‌. و همينطور، عرض‌ كردم‌ صد و پنجاه‌ محل‌. اينها را داشته‌ باشيد. نور خدا مي‌خواد ظاهر بشه‌. قبر، من‌ يك‌ روز توي‌ مسجد اموي‌ نشسته‌ بودم‌. يك‌ جوانكي‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ قبر معاويه‌ را بهت‌ نشون‌ بدم‌ للعبره‌. براي‌ اينكه‌ عبرت‌ بگيري‌؟ اهل‌ همانجا هم‌ بود. من‌ هم‌ اولين‌ دفعه‌ بود آنجا بودم‌. گفتم‌ بد نيست‌. ما را برد دو تا كوچه‌ و، باور كنيد قبري‌ در شام‌ خرابتر از قبر معاويه‌ نيست‌. يعني‌ قبرهاي‌ معموليشون‌ يك‌ سنگي‌ داره‌، يك‌ گچكاري‌ هست‌. ولي‌ قبري‌ بدتر، خرابتر از قبر معاويه‌ نيست‌.

 قبر اين‌ دختر سه‌ ساله‌، حضرت‌ زينب‌ كبري‌ را نميگيم‌ كه‌ امروز اين‌ گنبد طلاش‌ مثل‌ خورشيد در اين‌ بلاد مي‌تابه‌. همين‌ رقيه‌، همين‌ طفل‌ سه‌ ساله‌ يا چهار ساله‌. چه‌ عظمتي‌ داره‌. چقدر كرامت‌ داره‌.  اين‌ رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد دنيايي‌ را شفاعت‌ كنه‌. اين‌ رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ سيد الشهدا در پايتخت‌ امويها گذاشته‌ براي‌ اينكه‌ حجت‌ او باشد در روي‌ زمين‌. اين‌ رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ سلام‌ خدا بر او باد كه‌ شفاعت‌ ميكنه‌ جمع‌ زيادي‌ را و هر كس‌ مراجعه‌ ميكنه‌ آقا اين‌ جمعيت‌ كه‌ شب‌ و روز زيارت‌ مي‌كنند قبر اين‌ بي‌بي‌ را، اينها حاجت‌ ميگيرند. رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ با خدا در ارتباطه‌، رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ انسش‌ را خداست‌، بندة‌ خداست‌، در نيمه‌ شب‌. حالا مي‌خواهيد چراغها را خاموش‌ كنيد. مي‌خواهيم‌ عزاداري‌ كنيم‌. با نفس‌ گرم‌ اين‌ عزيز حسين‌ بن‌ علي‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ عزاداري‌ خوبي‌ بكنيد و من‌ هم‌ يك‌ چند كلمه‌اي‌ عرض‌ بكنم‌.

 در آنطوري‌ كه‌ در تواريخ‌ نوشته‌ در كامل‌ بهائي‌ من‌ ديدم‌ كه‌ از روزي‌ كه‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ از كربلا اسير شدند، آن‌ بچه‌هاي‌ كوچك‌ سؤال‌ مي‌كردند كه‌ بابامون‌ كجاست‌؟ زينب‌ كبري‌ هم‌ مي‌فرمود كه‌ پدرتون‌ به‌ سفر رفته‌. منظورش‌ هم‌ سفر آخرت‌ بود. يك‌ بچه‌ تصور كنيد آنهم‌ عزيز، در خانوادة‌ با عزت‌، تشنگي‌ بكشه‌، كتك‌ بخوره‌، در ميان‌ آفتاب‌ روزها و شب‌ از سرما در فشار باشه‌، بعد از مدتي‌ خواب‌ پدر را ديده‌. سرش‌ را به‌ دامن‌ پدر گذاشته‌. بابا ببين‌ بدنم‌ را كبود كردند. بابا ببين‌ مرا كتك‌ زدند. داره‌ با پدر راز و نياز ميكنه‌، يك‌ دفعه‌ از خواب‌ بيدار شد. پدرم‌ چه‌ شد؟ سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را آوردند در مقابل‌ اين‌ طفل‌ گذاشتند. اين‌ سر را برداشت‌. صدا زد من‌ الذي‌ قطع‌ وريدها. پدر كدام‌ ظالمي‌ اين‌ رگهاي‌ گردنت‌ را بريده‌. من‌ ايتمني‌ في‌ صغر سني‌. كدام‌ ظالم‌ مرا در اين‌ خردسالي‌ يتيم‌ كرده‌ است‌؟ ديدند سر ابي‌ عبد الله‌ بن‌ يك‌ طرف‌ و رقيه‌ هم‌ به‌ يك‌ طرف‌ افتاد و از دار دنيا رفت‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الله‌ بالله‌ العلي‌ العظيم‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ ياران‌ و اصحاب‌ و محبينش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 در آن‌ بزمي‌ كه‌ آن‌ طفل‌ سه‌ ساله‌. كنار رأس‌ بابا كرد ناله‌. اجازه‌ مي‌گيريم‌ امشب‌ از مهدي‌ فاطمه‌. آقا جان‌ اجازه‌ ميدهي‌ براي‌ عمة‌ سه‌ ساله‌اتون‌ يك‌ چند دقيقه‌ گريه‌ كنيم‌ آقا. براي‌ آن‌ عمة‌ سه‌ ساله‌اتون‌ كه‌ همة‌ مصيبتها مثل‌ مادرش‌ فاطمه‌ است‌. اگر مادر تازيانه‌ خورد دختر هم‌ تازيانه‌ خورد. اگر مادر سيلي‌ خورد، دختر هم‌ سيلي‌ خورد. اگر، سيدها ببخشيد مرا امشب‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *