۱۲ صفر ۱۴۱۶ – معرفت امام عليه السلام
معرفت امام عليه السلام 12 صفر 1416
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله و السلام و الصلاة علي رسول الله و علي آله آل الله. لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. ان نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثين.
در فرازهايي كه از زيارت جامعة كبيره شب گذشته عرض شد كه به سمع دوستان و آقاين برسانم به اين جمله ميرسيم. بابي انتم و امي و نفسي. به موالاتكم علمن الله معالم ديننا. و اصلح ما كان فسد من دنيانا. اين جمله مورد بحث ماست امشب. كه خدا اصلاح ميكند بوسيلة ولايت شما ما كان فسد من دنيانا. چيزهايي كه از دنياي ما بوسيلة خود ما و ناهماهنگي ما با دين فاسد شده. بوسيلة شما آنچه فاسد شده، اصلاح خواهد شد. اين جمله بسيار پر معناست و به همين مناسبت من اين آيه را تلاوت كردم كه خداي تعالي وعده كرده و فرموده كه اراده كردهايم منت بگذاريم بر مستضعفين كه در اثر فساد عالم اينها به استضعاف كشيده شدهاند، بر اينها ما منت بگذاريم و اينها را ائمة خلق قرار بدهيم. امام بر خلق باشند. و اينها وارث حكومتهاي گذشتة زمين باشند. اگر چه آية شريفه از نظر ظاهر مربوط به حضرت موسي و هارونه. چون بعد از اين آيه ميفرمايد و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كان يحضرون. ولي از نظر تأويل و تفسير در قرآن مجيد صد و سي و سه آيه دربارة امام عصر ارواحنا فداه نازل شده كه يكي از آن آيات اين آيه است كه ما اراده كردهايم. اين را ميخواهيم. ارادة خدا هم حتميه. برو برگرد نداره. كه ائمهاي كه در دنيا مستضعف واقع شدند، ضعيف واقع شدند، شما شايد بگوئيد كه امام با آن قدرت الهي چگونه ضعيف واقع شده؟ يا كلمة مضطر چرا بر امام عصر ارواحنا فداه اطلاق ميشود؟ كه در آن آية شريفه عمن مضطر اذا دعاه و يكشف السوء بعد ميفرمايد و نجعلهم ائمة الارض و الهم الله قليل ما تشكرون. امام روي زمين همين مضطرين، اينهايي كه اضطرار پيدا كردهاند، مضطر شدهاند، و امروز در دنيا از نظر تفاسير و آنچه كه نقل ميشود، مضطر واقعي حضرت بقية الله ارواحنا فداهه و مستضعف واقعي، نه بمعناي اصطلاحي حضرت بقية الله ارواحنا فداهه. اين كلمات چه معنا دارد كه بر آن حضرت اطلاق ميشود.
ببينيد من يك مثلي براتون ميزنم تا مطلب روشن بشه. پدر بسيار قدرتمند. هم پولدار، هم قوي هم در رأس يك قدرت عاليهاي مثلا در كشور قرار دارد. اما يك بچهاي داره اين بسيار نادان در سنين خردسالي. گاهي اين بچه او را بيچاره ميكنه. ميگن يك حاكمي با وزيرش بحثش بود كه اگر انسان امكانات داشته باشد ميتواند بچه را آرام نگه بداره. وزير گفت كه من ميشم بچه و تو هم كه امكانات همه چي داري. من را آرام نگه دار. وزير به حاكم گفت كه من شير ميخوام. خوب شير خورد. گفت عسل ميخوام. عسل آوردند. اين عسل را با اين شير قاطيش كنيد. قاطيش كردند. گفت حالا جداش كنيد. گفتند يك شير و عس ديگري برات ميآوريم. گفت نه همين شير و عسل را بايد جدا بكنيد. حالا امكانات بياد اينها را بخواد از هم جدا كنه. محاله. هر چه انسان قدرت داشته باشه. با اين بچة نادان چه كنه؟ پا را به زمين ميكوبه، شير را از عسل جدا كنيد. هر چه بهش ميگن بابا اين شير اينهم عسل. جداي از هم هست. ميگه نه همين را من ميخوام.
به خود وليعصر، ما مردم يك كارهايي ميكنيم در زمان غيبت و همين الان كه بدتر از آن كار بچه است و آن عسل و شيره. اين پدر قدرتمند داراي امكانات ميگه اين بچه منرا فلج كرده، مضطر كرده، مرا مستضعف كرده. هر جملهاي كه بگويد حق دارد. يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر آمدهاند. پيغمبر با آن عظمت كه قدرتش متكي به قدرت خداست. علي بن ابيطالبي كه ما سوي الله را با يك اراده نابود و با ارادة ديگر ايجاد ميكند، ائمة اطهار و همه خلاصه شده در وجود مقدس حضرت بقية الله ارواحنا فداه. اما بناست كه سلب اختيار از شما مردم نكنند. بناست روي اختيار خودتون بفهميد و رشد كنيد و به كمال برسيد. بناست اختيارتون را از شما نگيرند، خدا هم اين اراده را نكرده و پيغمبر اكرم هم اين را نخواسته و امام عصر ارواحنا فداه هم اين را نميخواهند. و الا خدا، پيغمبر، ائمه عليهم السلام به مجرد اينكه اراده كنند، همة مردم كرة زمين ميشوند سلمان. همه هم ممكنه پستتر از همه بشوند. فهم به شما خداي تعالي داده. قرآن كريم را در ميان شما قرار داده، پيغمبر اكرم را فرستاده. دوازده امام معصوم كه من انشاء الله در شبهاي آينده در معرفت امام اگر توفيقي نصيبم شد عرايضي عرض ميكنم كه بدانيم امام يعني چه؟ اين دوازده امام را قرار داده. مبلغين كلمات اينها را تحليل ميكنند، اجتهاد ميكنند، استنباط ميكنند به شما تحويل ميدهند. اما نه. نه. آمادگي نداريد. شما داريد. شما چهرههاي نورانيتون امشب فكر ميكردم خداي تعالي يكي از الطافي كه به اين بندة ضعيفش كرده كه در اكثر جلساتي كه ما هستيم چه در مشهد چه در اينجا و يا هر كجا، با دوستان حضرت بقية الله ارواحنا فداه روبرو هستيم و آنها را بيشتر مشاهده ميكنيم. اما شما يك قدم بگذاريد در دنيايي كه پنج ميليارد يا شش ميليارد جمعيت داره. همه عليه خودشونند. چيزهايي كه امكانپذير نيست، معصيتهاي بسيار تو را براي آن خلق كرده. من مكرر به دوستانم عرض ميكنم كه هر چيزي براي چيزي كه خلق شده بايد در همان راه حركت كنه. شما هيچوقت فكر كرديد بشر براي چي خلق شده؟ صريح قرآن كريمه اني جاعل في الارض خليفه. من ميخوام روي زمين جانشين خودم را خلق كنم. روحي كه در شما دميده ذات مقدس پروردگار كه امروز ما او را تبديل به يك روح شيطاني كرديم. اين روح را خداي تعالي به خودش نسبت داده و فرموده و نفخت فيه من روحي. از روح خودم، از خصوصيات روح انسان اين است كه تمام صفات الهي را ميتونه در خودش منعكس بكنه و يك چنين روحي را در انسان قرار داده. اين روح را در چه راهي و براي چه ازش استفاده ميكنيم. خيلي آدم خوبي باشيد خيلي سر به راه باشيم، يك تحصيلاتي براي زندگي دو روزة دنيامون و مدركي و پايان زندگي بعد از چند سال، شصت سال، هفتاد سال، هشتاد سال الي صد و بيست سال. يك زندگي را گذرونديم. كي بوديم؟ چه كرديم؟ آيا هيچوقت شده يك ارتباطي با مولامون حجة ابن الحسن برقرار كنيم؟ زير سؤال ميبرند يك نفر اگر بگه من خدمت امام زمان رسيدم. صريح آية شريفة قرآنه كه يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا امام ميفرمايد اين كلمة رابطوا را شما در آية شريفة قرآن ببينيد كه ضميرش معلوم نيست كه رابطوا يعني رابطه پيدا كنيد. با كي رابطه پيدا كنيم؟ امام عليه الصلاة و السلام ميفرمايد اين مع الامام المنتظر. با امامي كه انتظارش را داريد رابطه پيدا بكنيد.
در عمر انسان چقدر به فكر ارتباط با امام زمانشه. براي ما شرم آور نيست كه ما امام داشته باشيم، پيشوايي داشته باشيم، مقتدايي داشته باشيم، و به او بگيم كه آقا هر كجا كه تو باشي ما را ميبيني و در عين حال در عمرمون يك دفعه او را نديده باشيم؟ اين براي ما ننگ نيست كه امام زمانمون در ميان بيابانها دور از مردم، زندگي بكند؟ اين براي ما ننگ نيست كه امام عصرمون، امام زمانمون، مقتدايمون، آن كه بايد بهش عشق بورزيم، تمام محبتي ك به خدا داريم، بايد به او اظهار كنيم. من احبكم فقد احب الله و من عرفكم فقد عرف الله. اين را نبينيم. ندانيم، ندانيم كجاست. باور كنيد در زمان خاندان عصمت و ائمة اطهار اصحابشون همينطور بودند. شما فكر نكنيد همة اصحاب امام صادق مكان و محل امام صادق را ميدونستند. نميدونستند. يك عده تلاش ميكردند، شنيده بودند موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام در زندان هارونه. يك عده از شيعيان حركت كردند رفتد بصره. شما ميدونيد اگر حكومت مقتدري بنا داشته باشه يك زنداني را مخفي نگه بداره، چقدر مشكله پيدا كردن اين زنداني كه در كدام زندان و در كدام شهر زندگي ميكنه. عشق و محبت به امام زمانشون، حركت كردند، گردش كردند، بصره. آن زمان بصره يكي از شهرهاي بزرگ عراق بود كه زندانهاي متعدد داشت، تمام زندانها را گشتند، متوجه شدند موسي بن جعفر آنجا نيست. رفتند بغداد و حضرت موسي بن جعفر را در زندان سندي بن شاهك پيدا كردند و آنقدر در زندان نشستند تا جنازة موسي بن جعفر از ميان زندان بيرون آمد. شما چقدر براي اين امام زندهاتون كه زنداني هم نيست. آنهم آن زمان، بين بصره، بين خراسان تا بصره و بين بصره تا بغداد، چقدر راهه. بدون وسيله اينها براي يك ملاقات امام زمانشون اينهمه راه را رفتند تا دست به امام زمانشون پيدا كردند. ماها چه كرديم؟ چقدر رفتيم؟ به خودش قسم اگر نصف آن زحمتي را كه خراسانيها براي پيدا كردن حضرت موسي بن جعفر و براي پيدا كردن امام زمانشون انجام دادند، اگر ما انجام بديم، خدمت امام زمانمون ميرسيم. تمام كتب اهل سند و شيعيان كه به طريق اولي نوشتهاند كه كسي كه دنيا را بايد اصلاح كنه، شما را اصلاح كنه، روح شما را اصلاح كنه، امروز كسي كه تمام كارهاي معنوي در دست اوست، او مدير امور پروردگار متعاله، حجة ابن الحسنه. و يك روزي هم خواهد آمد دنيا را اصلاح خواهد كرد. و اصلح ما كان فسد من دنيانا. آنچه را كه ما فاسد كرديم او بايد بياد اصلاح كنه. آنچه را كه زمان ما و در اثر ندانم كاريهايمون چه از نظر زمامدارهاي خودسر و نا اهل، و چه از نظر اعمال شخصي ما فاسد كرديم، حجة ابن الحسن ميآد اصلاح ميكنه. لذا در اين جملات ميگيم پدرم به قربانتون، مادرم به قربانتون، جانم به قربانتون، بابي انتم و امي و نفسي بموالاتكم علمن الله معالم ديننا و اصلح ما كان فسد من دنيانا. دوازده امام آمدند اينها بعنوان امام مردم و رهبر مردم آمدند. ولي ما منا الا مسموم او مقتول. و ما منا الا مسجون. هيچ يك از ما نبود جز اينكه يا كشتندش يا زهرش دادند، يا توي زندانها قرارش دادند يا مهجورش قرار دادند تمام اينها در اين فشارها همان امام صادقي كه شما شنيدهايد كه دستش باز بوده و ميتوانسته براي مردم بياناتي داشته باشد و چهار هزار شاگرد داشته، اين يك مدت زمان كوتاهي بود. و الال آنقدر در فشار بود كه شنيدهايد يك نفر ميخواد دو تا مسئله از حضرتش سؤال بكنه، ميره به يك خيار فروش پولي ميده، طبق خيرار او را ميگيره و روي سرش ميگذاره با اينكه يك مرد محترم و تاجر مثلا ثروتمندي بوده و بعنوان فروختن خيار ميآد از كنار خانة امام صادق عبور ميكنه. امام صادق عليه الصلاة و السلام متوجه ميشوند. مأمورين هم از اطراف مواظبند كسي با امام صادق ارتباط پيدا نكنه. خوب خيار آمده ميخره امام صادق. حضرت داره خيار را برميدراه او هم مسائلش را سؤال ميكنه و حضرت جواب ميده.
عنوان بصري وقتي ميآد خدمت امام صادق ميگه آقا هشتاد ساله من شاگرد مالك بن انسم و چيزي از اين فرد نفهميدم. خدا نياره براتون. من افرادي از اين قبيل را ديدهام كه عقب سر افرادي منحرف از صراط مستقيم افتادهاند و سالها، شايد دهها سال با آن شخص ارتباط داشتند اما چيزي نفهميدند. خدا رحمت كنه يكي از علماي اصفهان كه در شهر ما زندگي ميكرد و نام شريفش هنوز سر زبانها هست، ايشان ميگه من رفتم خدمت يكي از اقطاب متصوفه و مدتها شاگرد او بودم. بعد به من گفت تو ديگه خودت قطبي. من ديدم هنوز هيچ ترقي كه نكردم بمانه يك تنزلي هم كردم. رفتم مسجد سهله آنجا متوسل به حضرت بقية الله شدم. حضرت به من فرمودند طلب المعارف من غير طريقنا اهل البيت مسادم لانكارنا. طلب معارف از غير راه ما اگر كسي غير راه ما را بخواد انتخاب بكنه، بخواد به خدا برسه مساويست با اصل انكار ما. و انكارنا.
بنابراين گاهي انسان گرفتار ميشه. عنوان بصري هشتاد سال آقا پيش مالك بن انس، معلوم پيرمردي بوده، مالك بن انس تلمذ ميكرده، شاگرد او بوده. آمد خدمت امام صادق عرض كرد آقا من شاگرد مالك بن انسم. حضرت فرمود من يك مردي هستم تحت نظر. منظورم اين بود. تحت نظر با من رفت و آمد نكن. برو پيش همون مالك بن انس كه نور چشم حكومته. برو با او باش. ميگه خيلي دلم شكست. رفتم توي حرم پيغمبر اكرم. دو ركعت نماز خوندم. ياد بگيريد اينجور ارتباطات را با خدا. دل شكسته ميخواد. يك دو ركعت نماز ميخواد. بعد گفتم يا الله يا الله اعطف قلب جعفر بن محمد عليه. خدايا اين دل امام صادق را به من مهربان كن. جواب بده آخه. ميگه وقتي برگشتم باز برگشتم پشت در خانة امام صادق ايستادم، غلام امام صادق آمد به من گفت بيا تو. رفتم فرمودند اسمت چيه. گفتم عبد الله. فرمود خدا تو را بر اين نام ثابت نگه بداره. گفتم اگر هيچي استفاده نميكردم از اين رفت و آمدها، جز همين دعايي كه امام صادق كرد، مرا كافي بود. منظورم كه امام صادق هم ميدونيد كه در اين كلام، اين روايت را در اصول كافي مفصله روايت بسيار خوبي هم هست در باب علم مرحوم كليني نقل كرده. اگر امام صادقي كه همة شما فكر ميكنيد كه دستش باز بوده و براي مردم سخن ميگفته، در عين حال ميفرمايد آقا تو برو پيش مالك بن انس. من يك فردي هستم زير نظر، رفت و آمدهام حساب داره. كسي كه بياد پيش من فردا متهم ميشه كه اين با امام صادق رفت و آمد داره. تو را هم ميگيرند. همة ائمه در همين وضع بودند. و امام زمان ما آقايون يك حرف تازهاي شايد شما بشنويد. امام زمان ما كمتر از ائمة ديگر ارتباط با مردم نداره. مردم اين زمان كه آنقدر با ارزشند كه يك نايب امام زمان ميگه كه بايد شما از مملكتتون دفاع كنيد. شما در اين هشت سال جنگ ديديد كه به خاطر گفتة يك مرجع تقليد، يك نايب امام زمان، يك كسي كه خودش (قطع صداي نوار)
تمام جهانيان فداي خاك پاي او يك همچين شخصي فرمان داده كه از مملكتتون دفاع كنيد. جوانهايي را خدا ميدونه آقايون من ميشناختم. اينها با يك اخلاصي، من در مشهد بودم ميآمدند پيش من گريه ميكردند. ميگفتند آقا ما رفتيم غسل شهادت كرديم، آيا اين غسلمون همينجور باقي ميمانه تا آن روزي كه ما در جبهه شهيد بشويم. البته غسل شهادت را بهرحال اينها روي پاكي خودشون انجام ميدادند. من بهشون ميگفتم كه اگر شهيد بشيد نيتتون پاك باشه، خداي تعالي تمام مقامات اولياء خدا را در همان شهادت قرار داده. اينها اينطور جان در راه خدا، در راه گفتة يك مرجع تقليد نايب امام زماني كه ميگه جانم فداي خاك پاي امام زمان، ميدادند. اگر خود حضرت بياد چقدر اينها اظهار محبت ميكنند. من يك جملهاي بهتون بگم ميخوام مأيوستون نكنم و اميدوارتون بكنم. همة شماها عاشق امام زمانيد. منتهي نديديدش. همين امشب اگر توي خواب امام زمان را ببينيد، يك خورده هم خوابتون روشن باشه. به خودش تا چند روز حداقل اگر نگم تمام عمرتون در نشاطيد، تا چند روز لااقل نشاط داريد. خوشحاليد كه من اين توفيق برام حاصل شد كه من خدمت امام زمان رسيدم.
ديشب يكي از آقايون همينجا به من گفت آقا با اين تلفن يك تماسي با من بگيريد. من تماس گرفتم. دو تا تشرف از خودش با يك شوقي ميلرزيد پشت تلفن و براي من تشرفاتش را ميگفت. آقايان امام زمان خيلي نزديكه به ماست. من فقط از ترس يك، نه اينكه بترسم. خداي تعالي در وجود من، در اين قسمت لااقل ترس قرار نداده. به خاطر احتياج بعضي از ايمانهاي ضعيف نميخوام بعضي از مسائل را عرض كنم. و الا خدا ميدونه روزي نيست در مشهد بخصوص كه من بيشتر مراجعاتي دارم، روزي نيست كه يكي دو تا تشرف از تشرفاتشون مردم پاك و بي غرض به خدمت امام زمان عليه الصلاة و السلام براي من نقل نكنند. اين نور پاك، اين خورشيد پر نور داره طالع ميشه. زماني است كه اگر بخواهيم تشبيه بكنيم بايد عرض كنم بين الطلوعين آنهم نزديك بيرون آمدن خورشيد. شما هي نگاه ميكنيد به افق كه خورشيد كي در ميآد. ميبينيد تمام افق را روشن كرده و خدا ميدونه اين مسئله براي من از روز روشنتره كه تمام افق آسمان كرة زمين به نور پاك حضرت بقية الله روشن شده و يك كاري بكنيد چشمهايتون باز باشه. يك كاري بكنيد كه چشمتون خداي نكرده اين خورشيد تابان را يك جوري نباشه كه نبينه. تمام علماي اهل سنت، من بي جهت چيزي عرض نميكنم. اينها متفقند كه اين وجود مقدس هست و ميآد. دنيا را پر از عدل و داد ميكنه بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده باشه. يملأ الارض قسطا و عدلا بعد ان ما ملئت ظلما و جورا و اصلح ما كان فسد من دنيانا. آنچه كه ما فساد كرديم، آنچه كه ما خراب كرديم، آنچه را كه ما ضايع كرديم، آن حضرت ميآد اصلاحش ميكنه. يك دنيايي ميسازه كه اين دنيا بدون هيچ زحمتي همه به آن هدفي كه پروردگار متعال از خدمت بشر منظور كرده ميرسند. با كمال سادگي. الان اگر شما بخواهيد مراحل تزكية نفس را بپيمائيد مشكلاتي داريد. اگر چه بازهم آسانترين كارهاي علمي و عملي دنياست. اما در عين حال مشكلاتي داريد. اول اينكه تا چه حد بايد آمادگي داشته باشيد. خداي تعالي در قرآن ميفرمايد كه و جاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم. اول بايد جانش را و مالش را انسان كف دست بگذاره و با اين فكر قدم برداره.
دوم يك استاد پيدا بكنه. اين استاد درويش نباشه، منحرف نباشه، از تمام آلودگيها دور باشه، از راه راست و راه نزديك انسان را به مقامات عاليه برسانه كه خيلي مشكله يك چنين استادي پيدا كردن. بعد هم يك يك از اين مراحل را بايد انسان قدم برداره تا اول تزكية نفس كنه و بعد هم مراحل كمالات را بپيمايه. اما آنجا. آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند. آيا شود كه گوشة چشمي به ما كنند.
يكي از علماي بزرگ در مشهد ايشان مبتلا به مرض سل ميشه. آن زمانها، افرادي كه سن من باشند يا بالاتر متوجهند كه سل، مخصوصا سل سينه معروف بود. اين كشنده بود. مثل سرطان امروز يعني هيچ علاجي ظاهرا نداشت. و ايشان هم مبتلا به اين مرض شده بود. ميگفت رفتم خدمت يكي از اين علماي امام زماني. آقايون اين را بدونيد من بدبخت با اين عمامه و با اين عبا و قبا اگر خداي نكرده يادم بره از امام زمان، عاق امام زمانم. علمامون الحمد لله همه به ياد امام زمانند. اما بعضي ممكنه گاهي غفلت بگيردشون و شما مردم با محبت به امام زمان و اصلاح جامعه تذكر بديد به آنها كه از امام زمان فراموش نكنند. نكنه پاي يك منبري بنشينيد از اول تا به آخر همة صحبتها بشه و از مولامون، از همه چيزمون، از آنكه هر چه داريم به يمنه و رزق الوري و بوجوده سبب الارض و السماء اسمي برده نشه. ميگه خدمت يكي از آن علماي متوجه امام زمان، ما داريم و من ديدهام علمايي كه حتي نفس كه ميكشند به ياد امام زمان هستند. جانشون را مربوط به وجود مقدس امام زمان ميدونند. ميگه رفتم خدمت ايشان ايشان گفت تو چرا ناراحتي؟ گفتم آقا من دارم ميميرم. اطبا منرا گفتند كه ديگه تو شفا پيدا نميكني، من را مأيوس كردند. ميگه ديدم دو زانو نشست گفت تو سيد هم هستي. تو عالم هم هست؟ تو نون امام زمان را خوردي؟ از امام زمان فراموش كردي. براي حجة ابن الحسن آقايون سردرد شفا دادن با سرطان شفا دادن با ايجاد كردن و با معدوم كردن، همهاش مساويه. اينجوريه. آقا اين مرض خيلي سخته. بعيده كه بشه. نه. پاشو برو پيش امام زمانت. ميگه اين كه به من گفت پاشو برو، منهم بلند شدم. حالا كجا ميرم معلوم نيست. آمدم در صحن مقدس حضرت رضا عليه الصلاة و السلام ديدم يك جمعي وسط صحن دارند ميروند يك آقائي هم جلوشونه. ميگه گفتم يا صاحب الزمان. آقا برگشتند يك نگاهي به من كردند و رفتند. ميگه آنجا نشستم. آني كه براي من نقل ميكرد يكي از علماي بزرگ مشهد بود. ميگفت فلاني به خدا قسم اين آمد پيش ما. ما ديديدم كه اصلا اين كسالت كه نداره هيچي، چاق شده و خودش گفته بود كه خيلي از صفات رذيله و ضعف ايمانها را هم با همان نيمه نظر، حجة ابن الحسن ارواحنا فداه از من برطرف كرده. بيائيم يك مقداري با امام زمانمون رابطه پيدا كنيم. اول كاري كه ميكنيم بايد ما كاري نكنيم كه اين وجود مقدس از ما ناراضي باشه. كمك كنيم به امام زمان. عدالت را در خانهامون، در زندگيمون در جمعي كه تحت نظرمون هستند، پياده كنيم. چون امام زمان عليه الصلاة و السلام در دائرة توسعة قدرت خودش كه در كرة زمين باشد عدل و داد را پياده ميكند شما هم توي خانهات پياده كن. شما در وجود خودت پياده كن. فساد نكن. اصلح و لا تتبع سبيل المفسدين. اصلاح كن و پيرو راه مفسدين مباش. و اگر كسي بخواد يار امام زمان باشه، رابطهاي با حضرت بقية الله برقرار كنه، بايد در زندگي كاري بكنه كه فسادي در زندگيش نباشه.
من مكرر به دوستان گفتم اگر حجة ابن الحسن آمد به قيافه ات نگاه كرد گفت باريك الله، به قلبت نگاه كرد گفت باريك الله، به خانهات نگاه كرد گفت باريك الله. به زن و فرزندت نگاه كرد گفت باريك الله. آن خانوادهاي كه من دوست دارم تو هستي. اين بخواد يا نخواد يار امام عصر ارواحنا فداهه. اما اگر ايراد داشت. آقا اين كار را چرا كردي؟ آقا اون تابلو چيه توي خونهات. آقا اون فرزندت چرا اونجوره و هيچي نميگي. آقا چرا زنت آنجور بد حجاب است و حرف نميزني. اينجا طبعا فاصله داري با امام زمان. رابطهاي نميتوني داشته باشي با حجة ابن الحسن. خجالت ميكشي.
ما يك روزي يك آقائي دعوت كرده بود منزلشون. ما رفتيم. يك خوردهاي هم ما زودتر رفتيم. شايد من اشتباه كردم. ما نهار دعوت داشتيم چند دقيقه قبل از ظهر رفتيم. ديديم مدتي ما را در خانه معطل كرد. وقتي وارد شديم سرش را فهميديم. ديديم بعضي از چيزها را ميخواسته رويش را بپوشونه، بعضي از برنامهها را عوض كنه. از من طلبة خاك پاك دوستان امام زمان وقتي انسان نميتونه زندگيش را در معرض ديد او قرار بده و خجالت از او ميكشه، حالا اگر امام زمان غفلتا آمد در خانهات (نامفهوم)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.