۷ رجب ۱۴۱۵ قمری – مراحل تزكية نفس اخلاق ۹۲
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة والسلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذبالله من الشيطان الرجيم. يك تذكر خدمت برادران عزيزم ميدهم شما الان شايد سالهاست كه در اين جلسات شركت ميكنيد. فكر نميكنم از ناحية هيچ كدامتون ما شنيده باشيد يا من گفته باشم كه در اين مجلس امام زمان را ديديم و اين امام زمان و اين حرفها. بوده؟ اگر كسي از من شنيده يا اين كار را كرده بگه. خوب ميدونيد اين حرفها اينجا نيست. بحث علمي است و بحث تزكية نفس است و بحث كمالات. شماها احتمالا اهل خوابهاي خوب باشيد، اهل مكاشفه باشيد، اهل مشاهده باشيد. هر چه هستيد اينها را من تكذيب نميكنم به جهت اين كه انسان اينها را ممكنه داشته باشه. اما اين را بدونيد كه گفتنش براي ديگراني كه اهل اونچه كه شما اهلش هستيد نيستند اينها، يا تكذيبتون ميكنند و اونچنان را اونچنانتر ميكنند و يا اين كه الانسان عدو بما جهل. انسان دشمن اون چيزي است كه جاهله به اون.
خودش سني ازش گذشته، علمي داره. به خيال خودش چون براش ترجمه كردهاند كه تزكية نفس انجام واجبات است و ترك محرمات. اين هم كه سالهاست واجباتش را انجام داده، محرماتش را ترك كرده مردم آزادش ميدونند، پيش نمازش ميدونند. خوب او امام زمان را نديده، تو جون تازه به دوران رسيده امام زمان را ديدي! بنابر اين بهتون حمله ميكنند. حملاتي كه به شماها ميشه، دهها برابرش، صدها برابرش به من ميشه. من نميترسم. اين قدر از اين سختيها ديديدم. يك وقتي مرحوم حاج ملا آقاجان آمده بود قم تو حوضه ميخواستند كتكش بزنند اگر پيداش ميكردند. كه چطور تو گفتي كه امام زماني هم هست. من اين را بهتون عرض كنم براي اينكه بتونيم برنامه هامون را انشاء الله ادامه بديم، براي اين كه بتونم انشاء الله در خدمت برادران عزيزم باشم هر چه مشاهده ميكنيد من گفتم تو دفترهاتون فقط بنويسيد. به كسي نگيد. اين كارها، كارهاي اجتماعي نيست. حتي بعضي از اين حالات روحي شما در يك مرحله هست در يك مرحلة ديگه نيست. شما اگر ميخواييد دسته جمعي يك جا توسل بكنيد كه چيزي دستتون بياد هم مرحلهها با هم توسل كنند. اگر تازه خوب با هم اين مراحله را اومده باشند ممكنه تازه يك چيزهايي، يك دري از حكمت به روشون باز بشه به تناسب خودشون. و اگر هم به تناسب هر يك بابي از حكمت باز بشه نبايد به همديگر بگن. اين كه ميبينيد ما نميخواييم مراحلتون را بفهميد كي در چه مرحله هست، كي در چه مرحله چون ميشينيد با يكديگر حرف ميزنيد، درد و دل ميكنيد و يك چيزي نقصي از شما اون طرف مثلا احساس ميكنه. ممكنه سرزنشتون كنند. يا ممكن است كه مثلا سرزنش نكنن ممكن است شما غصه بخوريد كه چرا من در اين مرحله نيستم و عجله بكنيد. هر كسي در راه خودش. در مرحلة خودش. چشم هم چشمي نيست. اينها برنامه هايي است بايد بگذره. همين آياتي كه امشب تلاوت شد مكرر ديدم در همين مراحل حرف ميزنه. و بايد همتون اين مراحل را بگذرونيد. بگيد حالا فلاني سالها زحمت كشيده در اون مرحلة عالي است و مكاشفات خوبي داره، مشاهدات خوبي داره چرا من نداشته باشم. يا شما بخواهيد همگام با او باشيد. يا بخواهييد مثلا فرض كنيد مثل او باشيد اين نميشه.
اين سفارش را من بهتون ميكنم، من اين را بدونيد آقايون ترك همه چيز را در راه شماها كردم. شما بدونيد يعني دوستان فاضل طلبهمون اطلاع دارند، تو حوضه نميرم از مزاياي حوضه و به اصطلاح از علماي در رديف علما بنشينم از اين امتيازات خودم را كنار كشيدم فرصت هم البته ندارم، از تمام مسائل اجتماعي دور اومدم و شايد خيلي چيزها ميتونستم و هم رديفهاي من در سن من دارا هستم من دست كشيدم بخاطر اين كه بتونم با شما دقيقا حرف بزنم. ميبينيد الان در هفته روزهاي جمعه را شما ميبينيد كه جلسه هست و روز شنبه خدمت شما عرض شود، آقايون مييان چون ديدم نميرسم قبل از ظهرها آقايون. روز يك شنبه خانمها با اين كه صبح درس ميدم اينجا جلسة خصوصي رفقاي مرحلة بالا هست براشون صحبت ميكنم كه دو ساعت تقريبا اينجا ما داريم حرف ميزنيم. بعدش ملاقات خانم هاست. تشريف مييارن تا ظهر. روز دوشنبه كه من تعطيلم به اصطلاح بچهها ميدونن كه ما چه تعطيلي داريم، چه جوري تعطيليم. و چقدر گرفتاريم. روز سه شنبه باز گذاشتيم براي آقايون كه مييان تشريف مييارن خصوصي صحبت دارن و غير از شماها كسي نميياد بياد هم خيلي به ندرت كاري به ما ندارند ما هم بهش كاري نداريم. روز چهار شنبه باز جلسة خانمها هست. مثل همين جلسه كه باز بعدش هم تا ظهر خانمها ملاقات دارند روز دوم ملاقاتشون. روز پنج شنبه خدمت شما عرض كردم به كارهاي كانون برسم بعد كانون كه ميرم اونجا. باز ميشه روز جمعه. خدمت شما عرض شود كه اين آقاي نعمتي همين امروز ديده، چقدر آقاي نعمتي نامه به دستتون دادم؟ شمرديد. يك بغل نامه بوده كه دادم. همه هم توقع دارند كه خودم جوابشون را بدم. كتابهايي كه تجديدتر ميشه همه را بايد تفسير كنم. الان چند روزه همين فاضل بزرگوار همين آقاي رفيعي خدمت شما عرض شود يك مقدمة كوتاهي ميخواد براي كتاب ملاقات جلد سوم ايشانه دارند مينويسند و خيلي هم خوبه انشاء الله موفق باشند.
مقدمهاي كه اين كتاب جلد سوم با همان دو جلد اول و دوم هم يكيه منتهي نوشتن و من و ايشون هم يكي هستيم. چند روزه ميخوام بنويسم نميتونم. كتابها را ميخوام تصحيح كنم. حتما الان كه من خدمت شما نشستم كتاب دو مقاله را دادن من تصحيح كنم. كتاب خدمت شما عرض شود جلد دوم سير الي الله را دارم مينويسم. كتاب انوار زهرا را تازه تصحيحش را تمام كردم فرستادم براي چاپ. كتاب پاسخ ما سه جلد شده كه هنوز هم تمام نشده مشغوليم. ببينيد شما باور كنيد اگر جاي من باشيد اون وقت ميفهميد. حالا مطالعة درس كه من هر روز صبح به صبح درس فقه ميگم كه خودش اين مسائل را تحقيق كردن يك كار مستقلي است براي شايد كلية مدرسين و علما. يعني شب جايي مهماني آقايون نميرن بخاطر اين كه مطالعه دارن. يك دونه كارهها. يعني تنها همين درس فقه. دوستان فاضلي داريم. شما فكر نكنيد اونهايي كه مييان پاي درس من يك طلبههاي خوب از خودمونن نه اين آقاي افشار، اين آقاي نعمتي، اين آقاي رفيعي، ساير آقايون اينها مثل چي بگم جلوم را ميگيرند اگر يك حرف ناصحيح بزنم و اكثر صحبتهام تحقيقيه و بايد هم تحقيقي باشه والا معنا نداره در فقه آل محمد عليهم السلام وارد بشه و نتونه از عهده بربياد. كه من الان كه داشتم به كارهام ميگفتم اين را به حساب نياوردم. كه خودش فلان مدرس، فلان آيت الله، فلان خوب بريد در زندگيشون تحقيق كنيد ببينيد اگر جز همين يك دونه كار دارند به من هر چي ميخواييد بگيد، بگيد. يك دونه كار. كه من عرض كردم تو حساب نمييارم. گرفتاريهاي خود كانون هست، بودجة كانون هست. خدمت شما عرض شود ما اگر بنشينيم اينها را شما اصلا سرسام ميياريد كه اين، اگر بخوام فهرستش را بگم براتون. همة اينها براي يك هدفه و اون رضايت امام زمان. همين الان بالا، قبل از اينكه بيام اينجا گفتم آقا تو ميدوني كه من هدفي جز اين ندارم. اگر پريروز با يكي از آقايون صحبت بود ميگفتم اگر يك كارمندي اين قدر كه من كار ميكنم كار بكنه ماهي چقدره حقوقش. توي هر ادارهاي، توي شهرداري؟ رفته گر باشه، كارهاي فكري نداشته باشه. پس بياييد شماها هم به من كمك كنيد من ديگه فكرم باور كنيد من اون قدر دلم بايد خون باشه، من كه نه در امور سياسي وارد ميشم يك وقتهايي بود ميگفتن اين ضد سياسته، ضد انقلابه، هر چي گفتن ما تحمل كرديم. اما اگر بنا باشه كه من كاري كه براي خدا ميخواستم ولو اين كه من اين را بدونيد اگر در هر كجاي عالم باشم يك عده از دوستان با وفا دارم كه از من دست نميكشند. نميخوام بگم همتون. شايد بعضيهاتون اينجور نباشيد ولي يك عده هستند. و اون قدري كه من الحمد الله به لطف پروردگارم قيافه هاتون را كه ميبينم خوب متوجه اين معنا هستم. اين قدري كه من افراد باوفا و پر علاقه دارم چه در مشهد، چه در شهرها، شايد كس ديگه نداشته باشه. شايد هم بعضي حسادت باشه. ولي تظاهر نكنيد، حسادتها را تحريك نكنيد، خدمتتون عرض شود كه افراد قشري را به جان ما نياندازيد. كمك كنيد نه اين كه من حالا بترسم نه. اون وقتها يك چيزهايي براي من گفتن ،يك حرفهايي براي من زدن، من سر همة اين كارها وايستادم و اين مسائل براي من مطرح نيست اما انشاء الله برادران كمك كنند، دوستان هم محبت كنند و چيزهايي كه اينجا كه خبري نيست شما اين مطالب كاش اين آقايون حالش را داشتند اين طرز قرآن گوش دادن شما را يك لحظه مييامدن نگاه ميكردن. همين يكي شما در هيچ كجا پيداش نميكنيد. اي كاش مييامدن حرفهاي ما را گوش ميدادن، ما چي داريم اينجا ميگيم. دسته، دسته روزي چند نفر، اگر بخواييم ول كنيم روزي دهها نفر مييان براي اين كه به اصطلاح خودشون شاگرد بشن و وارد بشن. خوب ما نه آمادگيش را داريم و نه الان مدتي است كه كنترل كرديم جمعيت از همين اندازه بيشتر نشه.
پس انشاءالله من خواهش ميكنم مخصوصا از كساني كه تو اين مسائل هستند با افراد قشري، با افرادي كه عملا ميگن ان هي الا حياتنا الدنيا مموت و محيا. پشت پرده را نميبينند اونهايي كه اهل كمالات نيستند، اونهايي كه اين قدر از اسلام و حقيقت و معنويت دورند كه وقتي كه به گوششون يك حرفي ميرسه چند ساله بعدش تازه عمل ميكنند. يك كلمه هم در اين مدت با من حرف نميزنند. ميگن تو اين كارها را كردي، وقتي كه بهتون ميگن آقا، من حالا جو عليه شماست، جو الان عليه عالم تشيعه. پس انسان از تشيع دست بكشه. به هر حال خواهش ميكنم كه رفقاي عزيزم الان توي اين مجلس كسي نيست، اما شبهاي دوشنبه كه جلسة خصوصي است، چراغ را هم خاموش نميكنيم كه يك وقت چشمهاتون سياه تاريكي نكنه بقول آقايون و يك چيزي به چشمتون نياد يك وقت هم خيال كنيد امام زمانه و هيچ خبري هم نيست. نشده. ما توي شب دوشنبهامون كه شماها هستيد و بايد اگر امام زمان را قرار باشه شاگردان و دوستان ما ببينند، بايد شماها ببينيد. نميبينيد. آقا اينقدر خدمت شما عرض شود كه استغفر الله از اينكه بگم لطف ندارند. ولي ما اينقدر لياقت نداريم كه آقا را ببينيم. شبهاي جمعه حالا افراد متفرقه ميآن، چراغ هم خاموش ميشه، فندك به قول آقايون ميزنند يكي يك گوشهاي، خدمتتون عرض شود برق ميپره، امام زمان، آن آخر شبهاي جمعه به من مربوط نيست من نميگم، شما تا حالا اگر شنيديد لااقل خواهش ميكنم يكيتون بلند شه بگه، حتي گفت آقا امام زمان وارد شد. اين نور مال امام زمان بود. من نگفتم. من، من هيچوقت، اينهم اخلاق من را بدونيد و اين را ميگم براي اينكه شماها هم همتون انشاء الله همينطور باشيد. حضرت امير المؤمنين فرمود بين حق و باطل چهار انگشته. هر چي را شنيديد، تا نديد باور نكنيد. اي كاش همه همينطور بودند. خدا ميدونه من ديروز يك چيزي شنيدم كه يكي از رفقا، تلفن زد. اول بهش گفتم من باور نميكنم ايشون همچين حرفي زده باشه. تلفن زدم گفت بعله. من گفتم. خوب. تا تلفن نزدم باور نكردم. شما هم انشاء الله همينطور باشيد. وقتي هم كه باور كرديد، باز من الان ميتونم بگم جريان چي بود، بازهم نميگم براي اينكه شما نسبت به بعضي از بزرگان، از شخصيتها بدبين نشيد و آنهايي هم كه ميدونند ازشون خواهش ميكنم كه به كسي نگند ولي اين را بدونيد كه حق تا باطل چهار انگشته. هر چي كه شنيدي تا نديدي باور نكنيد. آني هم كه ديديد اگر گناه طرفه، باز نگيد كه غيبت نشه. گوش ميديد يا نه؟ اگر گناه نيست، نقص طرفه، باز نگييد كه تحقير نشه. اگر نقص طرف هم نيست، چه لزومي داره انسان حرف مردم را بزنه، لغو بگه. بعله. چه لزومي داره. اينجوري انشاء الله باشيد. قول به من بديد كه اينجوري باشيد. و انشاء الله اميدوارم كه يك انسان حسابي باشيد. يك آدمهاي باصطلاح نسنجيده حرف زن نباشيد. تحت تأثير جو واقع نشيد. اين را انشاء الله عمل بكنيد. اميدواريم انشاء الله خداي تعالي همهاتون را توفيق بده و واقعا به من كمك كنيد. اگر بناي مكاشفه باشه خوب مكاشفه يك چيزي نيستش كه مثلا فرض كنيد حالا افراد معمولي، افراد خيلي عادي، امشب آقاي گلشني بود، كشاورز بود آورده بودند. بيچاره خوب چه ميدونه كه ماها اين حرفها را ممكنه زود باور نكنيم. او مكاشفاتي را در بيابان در اطراف خدمتتون عرض شود، گناباد. گناباد كه ميگم صوفي نبودها. اصلا يك كشاورزي كه توي اين حرفها نبودش. آن شب منزل آقاي جواهري آورده بودندش. اين حرفها هست، توي كتابها نوشتند، پره. من نميگم شماها نداريد. الحمد لله خيليهاتون داريد. توي دفترهايتون داريد. همين توي دفترهايتون بنويسيد. براي خودتون باشه و براي من. من انشاء الله سر نگهدار شما هستم. من انشاء الله امين شما هستم. من انشاء الله فداي شما بشم. اصلا خدا ميدونه تمام زندگيم دلم ميخواد كه در راه پيشرفت شما باشه. اما، اما كوشش بكنيد انشاء الله اعمالتون ماية حفظ آبروي اسلام باشه. من عذر ميخوام. اينجور صحبت نميتونم بكنم، نبايد ميكردم. ولي ميخوام به دوستانم، به آنهايي كه خيال ميكنند، ما يك جلسهاي داريم و يك عدهاي را داريم گول ميزنيم و اينجا جيبشون را خالي ميكنيم و كارهايي كه آنها ميكنند، ميكنيم؛ بدونند كه نه. اينجور نيست. اينجور نيست. ما شب و روز، شب و روز مشغول خدمتگزاري بايد باشيم. حالا خواهش ميكنم عادي باشيد، خود منهم تحت تأثير شماها واقع شدم و انشاء الله اميدواريم كه استقامتتون، قدرت روحتون آنقدر زياد باشه كه با همة احتياطاتي كه من دارم، شما هم احتياط كنيد و انشاء الله كوشش كنيد كه يك وقتي خداي نكرده حرفي كه ديگران نميتونند بفهمند، نميتونند بپذيرند، اين دوست عزيزمون جناب آقاي افشار يك وقت در ماه رمضان خيلي به ما اظهار محبت و مبالغه چون ميكرد. گفتم آقا خواهش ميكنم. نه اينكه بترسم. يك سر سوزن به ياري پروردگار ترس در دلم نيست. ولي دربارة حضرت موسي همين امشب داشتيم آياتش را ميخونديم، همين امشب. حضرت موسي وقتي كه سحره انداختند و او هم عصايش را انداخت و اژدها شد، يك ترسي توي دلش واقع شد. اين را ميگن ترس از اينكه انسان دوست داره كه كارهايش درست بشه. خدا ميدونه انسان وقتي كه يك چنين بار پر فشاري روي دوششه، شما فكر نكنيد، همين، همين حال شما امشب كه من همهاتون را ديدم متأثر شديد و محبتتون اينجور اظهار شد. اين فكر نكنيد، اين بار من را سنگينتر ميكنه. اين من را مبتلا ميكنه به شماها. خداي تعالي در قرآن ميفرمايد كه آن بذرة، وقتي كه حضرت موسي آمد در كوه طور، در همين آيات بود، خداي تعالي فرمود چرا عجله كردي و بني اسرائيل را تنها گذاشتي؟ گفت بني اسرائيل مشغول كار خودشون پشت سر من هستند. آنها مشغول عبادت و بندگي هستند. بعد خداي تعالي، ولي من عجله كردم رب لترضي. زودتر آمدم، خدمتت رسيدم، براي صحبت با تو، براي خلوت با تو عجله كردم. آنها مشغولند الحمدلله و من خودم را به تو رسوندم براي اينكه تو را راضي كنم از خودم. خداي تعالي فرمود حالا برگرد ببين. برگشت ديد همهاشون گوسالهپرست شدهاند. شياطين آقايون، توي شماها ممكنه وارد بشوند. تبليغات سوء داشته باشند. همانطوري كه سامري تبليغات سوء كرد. عقلتون را به كار بيندازيد. هميشه فكرتون را به كار بيندازيد. بهترين بندگان خدا آن كسي است كه فكر بكنه، آن كسي است كه عقلش را به كار بيندازه. تحت تأثير خدمت شما عرض شود جوّ مخالف، جوّ شياطين، جوّ شيطاني واقع نشه. وقتي حضرت موسي برگشت ديد اينها گوساله پرست شدهاند و سامري اينها را اغوا كرد، اين عصباني شد. نه اينكه ضعف داشت حضرت موسي. نه. حضرت موسي در يك استقامت كاملي بود. اما نميدونيد چقدر براي يك نفري كه از جانب خدا آمده براي اينكه ديگران را هدايت كنه، انحراف يكنفر چقدر برايش مشكله. خدا ميدونه نه اينكه تنها براي انبياء اينطور باشه، براي يك مربي، براي يك استاد، براي يك نفري كه ميخواد مردم را به طرف خدا بكشانه، بخدا قسم نيامدن يك نفر توي جلسه، ايني كه من ميگم بيايد بيايد فكر نكنيد كه ميخوام اذيتتون بكنم نه دوستتون دارم. نيامدن توي جلسه، رفتن و ديگه نيامدن، خدا ميدونه از اينكه انسان بچة جوانش جلوش چشمش بميره مشكلتره. انشاء الله خودتون به آن مرحله ميرسيد و يك حالت تربیتی پيدا ميكنيد تا ببينيد اين چقدر اهميت داره. و الاّ من دليلي نداره كه بيام اينقدر اظهار محبت بكنم، اظهار علاقه بكنم. نه. دوستتون دارم، خيلي زياد. ولي اگر خداي نكرده يك نفرتون، كوچكترين انحرافي، الحمد لله نداريم. خدا را شكر. آنهايي كه هستند هستند. آنهايي، من كم اشخاصي را ديدم كه يك مرحلهاي گذرونده باشند و بعد برگردند. آنهايي كه يك مراحلي، باصطلاح ما را مبتلاي به خودشون كردند ديگه، مارا علاقمند به خودشون كردند، آنها الحمدلله هستند. داريم هم. زياد. حتي آنقدر باوفا هستند، آنقدر با محبت هستند كه حساب نداره. الحمد لله. خدا را شكر ميكنم و از همهاتون تشكر ميكنم و انشاء الله تولد حضرت جواد و حضرت امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام را هم از همين الان به شما تبريك ميگم. ماه رجبه، ماه عبادته. انشاء الله خداي تعالي عيدي كاملي بهتون بده و آقامون امام زمان را برسانه تا از همة اين گرفتاريها راحت بشيم. از همة اين گرفتاريها راحت بشيم.
من چون عينكم نيست امشب حرفهاي متفرق زدم و تقاضاي ديگرم اين است كه انشاء الله كوشش بكنيد هر كسي در هر مرحلهاي كه هست، در همون مرحله تمركز داشته باشه، جدي باشه، حواسش را جمع بكنه و به مراحل بالاتر و پائينتر توجه نكنه. اينهم سفارش، باز دو مرتبه ميگم. آخه بعضيها ميآن ميگن آقا ما بعضي از امراض روحي در وجودمون هست. ميگيم خوب باشه. اِ. مثلا من حسودم. باشم؟ خوب. نباش. خيلي ساده است. نباش. منتهي اين توي اين مرحلهاي كه هستي رفع نميشه. من محبت به دنيا دارم. چيكار كنم؟ خوب باش. محبت به دنيا داشته باش. ميگه اِ. من محبت به دنيا، همة عالم گفتند محبت به دنيا نداشته باش. خوب نداشته باش. منهم ميگم نداشته باش. اما راهش هميني است كه داريد ميريد. ميرسيد به يك جائي، الان من توي همين جمعيت يك عده را حاضرم بلند كنم كه يك سر سوزن محبت به دنيا ندارند. تو هم به آنجا ميرسي. من چيكار بكنم نفس امارة بالسوئم همه روز داره مرا وسوسه ميكنه. خوب بده. ما هم دنبال همين معنا هستيم. ميخوايم كاري بكنيم تو داراي استقامت باشي، در صراط مستقيم باشي، و محبتت به خدا زياد باشه تا بتوني وقتي با اين سه اسلحه حركت كردي، نفس را در يك لحظه بخواباني. اما بدون اينها نميشه. اينها را خوب توجه داشته باشند آقايون. يا مثلا فرض كنيد ميآن ميگن آقا شيطان ما را خيلي وسوسه ميكنه. يك وقت هست وسواسه، وسواسهاي معمولي، اينها خدمتتون عرض شود كه ممكنه، نبايد باشه. از اولي كه شما مرحلة توبه را گذرونديد نبايد باشه. اما شيطان دست برنميداره تا صددرصد بندة خدا بشيد. و ان عبادي ليس عليك لهم سلطان. تو بر بندگان من تسلط پيدا نميكني. هر وقت عبوديت كامل شد، در نفست حقيقت عبوديت را بوجود آوردي، شيطان ديگه نميتونه كاري داشته باشه. يعني شيطون را هم ميزني زمين.
اينها مسائلي است، من نميخوام از شما مخفي كنم كه مراحل چيه. مراحل را به قول يك كسي كه، از يك خانم امروز ميپرسيدم كه تو ميگي من فلان مرحله را ميخوام، كي گفت بهت بعد از اين مرحلهات آن مرحله است؟ گفت اينقدر شما روي منبر آقاي نعمتي گفتيد كه ما همة مراحل را حفظيم. منهم مخفي نميكنم. من دارم مينويسمش. كتاب بشه، چاپ بشه. انسان از پائين نردبان را نگاه ميكنه تا بالا، همة پلههاي نردبان را ميتونه بشماره. رفتنش مهمه. بايد شما در، ايني كه ما نميگيم، اين بخاطر اين است كه شما خيلي حواست پرت نشه. حالا هر روز نيائيد آقا ما مرحلة بعد. اگر هم يك وقتي تونستي بكشي، همينجا خوبه. همينجا توبه بكنيد. الان شما بريد پيش هر آدمي بگيد من توبه كردم و يك توبة نصوحي كردم كه ديگه هيچ گناه نميكنم و واجباتم را هم انجام ميدم. ميگند باريك الله عجب آدم خوبي هستي. رفتيد ديديد. باور كنيد اگر تمام مردم شيعه اينطوري باشند عالم مدينة فاضله ميشه. همين مرحلة توبه. خوب كسي بيشتر از اين نميكشه. بعضيها باهاشون كار كرديم. بعضي وقتها آقاي نعمتي ميگه آقا اين مرحلة توبهاش تموم شده. چيكار كنم؟ ميگيم اين به درد استقامت، نميتونه ديگه، يعني نميكشه ديگه بره به مرحلة استقامت. بسه ديگه. همينجا چيزش كن. باصطلاح برنامه، بحمدالله شماها توتون از اين حرفها نيست. وگرنه بايد همينجا كورشون كرد. خوب آقا خوبه ديگه. خوبه. بده؟ ميگيد نه. بريد از علماي مشهد بپرسيد. اين مورد اتفاقه كه اگر شما واجباتتون را انجام داديد و محرماتتون را ترك كرديد و توبة كامل كرديد و ديگة توبة نصوح بود و ديگه بازگشت هم نداشتيد، شما بسيار آدم خوبي هستيد. بيشتر از اينهم شما با همين ميتونيد بريد بهشت. مگر بهشت بيشتر ميخوايد؟ ميبرندتون به بهشت. مرحلة بعدي مرحلة استقامته. آنهايي كه اين مراحل را رفتند ميدونند. بعدش مرحلة استقامته. مرحلة استقامت يعني شما بايد صبور باشيد، نترس باشيد، خدمتتون عرض شود اعتماد به نفس داشته باشيد، قاطعيت هم داشته باشيد. يك آدم محكم قوي آنچناني كه اگر قطعه قطعهاش بكنند حاضر نباشه از دينش دست بكشه، از برنامهاش دست بكشه. خوب. حالا. همينجا اگر تمام بشه، باور كنيد من بعضي از بزرگان دين را، نه ائمه عليهم السلام، آنها را نميخوام بگم، از علماي بزرگ در همين مرحله بودند كارهايي انجام دادند. بيشتر نداشتند، حتي از بعضي از حرفهايشون ممكن بود استفاده بشه كه بيشتر نداشتند، همين هم بوده. خيلي خوبه. داراي استقامت باشيد. تموم شد. خوب. اين اشكالي نداره. ما اگر ديديم بيشتر از استقامت نميتونه جلو بره همينجا باش، خوبه. نگيد بايد حتما بره به مرحلة بعد. ما مرحلة بعد همين مرحلة صراط مستقيمه. حالا خيليهاتون ميدونيد يا نميدونيد. نگفتيم ما، حالا بدونيد. من بهتون ميگم. كه تمام افكارتون، تمام اعمالتون، عقائدتون، اينها بايد يك سر سوزن انحراف نداشته باشه. اينجا خودتون را اينجور بسازيد. يك سر سوزن. همانطور كه زياد هم گفتم كه اگر يك سر سوزن شما فرمون ماشين را به طرف راست يا به طرف چپ بپيچونيد ميافتيد. يك سر سوزن انحراف نداشته باشيد. خوب. باز همينجا شما اگر ببينيد خيلي كار كرديد! كي گفته آقا بده؟ ببينيد كسي باشه، هيچ گناه نكنه، واجباتش را هم انجام بده، قوي هم باشه، از دينش هم راست راستي نه در عقايد، نه در اعمال، نه در افكار انحراف نداشته باشه. چي ميخوايد بيشتر از اين؟ بگيد چي ميخوايد؟ خوب. ما ميگيم كه شايد يك چيز ديگه باقي مانده باشه و آن محبت به خداست. تمام محبت را بده به خدا. اينجا از همينجا افراد مقدس با افراد غير مقدس جدا ميشوند. ببينيد افرادي هستند توي دنيا كه توبه كردند، استقامت هم دارند، خوب استقامت دارند. من ديدم. من ديدم يك مقدسي اين شنيده بود كه خرما را با آب بخوره خوبه، مستحبه. من نديدم. ولي او ديده بود يا شنيده بود. آقا يك شب خرما بود، آب نبود. اينقدر ناراحت بود. خرما نخورد. بالاخره گوشه كنار رفتش نميدونم آب پيدا كرد، با آب خورد. خوب استقامت از اين بيشتر! استقامت داره، در صراط مستقيم هم هست. دقيقا كارهايش مطابق دستوراته. اما اين دلش مملو از محبت غير خداست. از بهشت گرفته، دوست داره تا بچهاش. از بچهاش دوست داره تا فرشش. همه را دوست داره. اشكالي هم نداره. صراط مستقيم هم هست. ما نميگيم صراط مستقيم نيست. صراط مستقيمهها. ولي اگر انسان تونست محبتش را تمام بده به خدا، اينها را هم دوست نداشته باشه ميشه از اولياء خدا. خوب مرحلة محبت هم هست. اين چهارتا را كه داشتيد، بگذار حالا كه همه ميدونند ما خودمون بگيم. آقاي نعمتي داره به من نگاه ميكنه كه چرا تو داري ميگي! ميدونم. من خودمم ميدونم از فردا اسباب زحمت ميشه. آقا يك ماه توي يك مرحلهاي كار كرده ميگه، نه اينها قاعدة كليش يك ساله، هر كدوم از اين مراحل. ما كه ميبينيد زودتر بهتون مرحله ميديم بخاطر اينه كه خودمون هم دست و پا ميكنيم براتون و بعضيهاتون هم جديتر ميريد. و الاّ ما ناقص ردتون ميكنيم. ميبينيم حوصلهاتون سر اومده، ميگيد حالا از اين مرحله بگذريم ببينيم بعد درستشون ميكنيم. و الاّ يكسال. بعد از اين، حالا شما فردي هستيد كه توبه كرديد، استقامت داريد، در صراط مستقيم هستيد، همة محبتتون مال خداست، اينجا را شما را به خدا، آسون نميتونيد جهاد با نفس بكنيد؟ نه. شما در هيچكدوم از مراحل نميتونستيد جهاد با نفس بكنيد. يعني اگر محبت به خدا نميداشتيد، خوب اين مالته، بردار ازش استفاده بكن. خدا كه حرام نكرده. بردار استفاده بكن. وقتي ميخواي خمست را بدي، ميآيي پول را دستگردان ميكني. مثل اينكه دويست سيصد هزار تومان خمسش بود. ميگفت ميشه ماهي هزار تومان من بدم؟ شما حساب بكن، سيصد هزار تومان، ماهي هزار تومان چقدر ميشه. گفتم تو، من ميدونم كه نميدي. همين را هم نميدي. ولي خوب بهرحال، تا يكسال بايد تموم بشه. يعني آخر سالت بايد باز بدي. ولي حالا چيكار كنيم. نداد هم. همون قسطهاي اول داد و بعد ديگه نداد. دو سه هزار تومان داد. خوب اينجور، اين مال چيه؟ ميخواد بندگي، ميخواد در صراط مستقيم باشه، ميخواد گناه هم نكنه. اما محبت دنيا، همونموقع حساب ميكرد، حدود يك ميليون پول توي حسابش بودها. اين بانكش بود. ولي سيصد هزار تومان را كه خمسش بود ميخواست ماهي هزار تومان بده. خوب. اين نتيجة محبت به دنياست، دل نميتونه بكنه، نميتونه خودش را بكنه. نميتونه با نفسش جهاد كنه. اما وقتي كه اينها نبود. آخه نفس كاري نداره ديگه. يعني خودم. نفس يعني همين چيزها. يعني، پنجاه درصدش، بعضيها گفتند هشتاد درصدش در همين مراحل مقدماتي تزكية نفس ميشه انسان. جهاد با نفس را انسان كرده. خوب اين. شما در تمام اين قرآن را، روايات را بررسي بكنيد همين مراحل را همه جا تذكر ميدهند. يك آيهاي بود حالا اگر بتونيم اين آيه را پيدا كنيم كه اني لقصار من التابا. ببينيد آيه را تا حدي هم حفظم. و اني، همينجا امشب خوندم. و اني لقساه، من ميگذرم، لمن تاب، مرحلة توبه. لمن تاب و آمن، ايمان بدون استقامت نميشه، و عمل صالحا، صراط مستقيم. بعله؟ ثم كذا. بعد هم دربارة حضرت موسي به خداي تعالي نقل كرده و مسئلة محبت حضرت موسي چون مظره محبت، مرحلة محبته خوب نقل كرده هدايت ميشه به سوي خدا در اثر محبت. دربارة مرجع تقليد. دربارة مرجع تقليد ميگه كه كسي كه سامن لنفسه، سامن يعني كسي كه بتونه خودش را نگه داره. غير از استقامت معناي ديگهاي داره. صراط مستقيم و تواصو بالحق كه هم نوشتن كه مشيت به حق اين است كه انسان به محبوبش به خداي عزيز مردم را توصيه بكنه، به امام زمان مردم را توصيه بكنه به حق و توصوا به صبر هم براي جهاد با نفس. هر جايي بريد خدا هست. ما يك چيز تازهاي نياورديم منتهي اينها كلاسيك نشده، اينها حوصلة آقايون بعضي از بزرگان حوصلهاي نداشتند من هم ديگه دارم كم كم حوصلهام سر ميياد. با اينكه من هم زيادي حوصله دارم، نه حوصله نبوده، حالش نبوده، فكرش نبوده، هر چي بخواهيد اسمش را بگذاريد. استراحت، راحتطلبي، خدمتون عرض شود كه اين جهات بود. خدا رحمت كنه مرحوم آيت الله كوهستاني را در زمان رخان ملعون ايشان خدمتون عرض شود كه از نجف ميآمدند براي كوهستان. كوهستان يك دهي است، خيلي هم توي كوه نيست در دامن كوهه. منتهي اسمش كوهستانه، انشاءالله اگر رفتيد بهشهر، از بهشهر حدود چهار، پنج كيلومتر كه رد شديد اونجا تابلو هست، آيت الله كوهستاني را هم زدند يك دو كيلومتري ميريد داخل اونجا يك دهي است.
ايشان ميگفت من آمدم ديدم كه هيچ نميتونم كار كنم. هيچ كجاي، هيچ مغازهاي ديدم من نميتونم تا بتونم توي اون ده كار كنم. رفتم به زنم گفتم كه تو ميياي مواظب من بشي؟ گفت چكار كنم. گفت كه من بشم پدر، تو بشو مادر. ميخوام بچهها را جمع بكنم تو اينجا كسي مزاحم نميشه من اينها را درسشون بدم، خواستن درس طلبگي بخونن بعد كم كم تزكية نفس و كمالات روحي بعد برسن به يك جايي. ايشان براي خود من نقل ميكرد. آوردن بچه طلبهها، چهار ده، ساله، پونزده ساله، از همين سنها چون از اينجا ميشه درستشون كرد. اينها را آورديم تا دويست نفر شده بودند. تو ده هم كسي به كسي نبود به ما توجهي نميكردن گاهي هم يك مزاحمتهايي كه ميشد، ما به اونها ميگفتيم آقا توي ده كسي به كسي نيست اهميتي نداره. خدا رحمت كنه همين طور كه من براي شما كه دارم صحبت ميكنم اون هم همين جور گاهي تكه كلامش همين بود. آقاجان، به من گفتن. يكي دو دفعه هم خود شاه بعد از پدرش آمده بود پيش ايشان. روز علني، مخفي آمده بود ببينه اين كيه؟ اكثر علماي اهل تقواي اين خطه يا مازندران اهل تقواشونها مربوط به ايشانه، شاگردان ايشانه. من خودم ديده بودم من جز طلبههاي اونجا نبودم ولي چون عشق و علاقه به اهل معنا داشتم ميرفتم اونجا شايد من بيشتر از همة اونها از روحيات ايشان چون به ملا آقاجان مربوط بودم از روحيات ايشان اطلاع داشتم. بعضي وقتها ايشان خيلي اسرارش را به من گفته بود كه من بعد براي حتي فرزند، فرزند خوبي هم داره يكي از علماست براي ايشون گفتم. ايشان خوب مينشستند شبها تا گاهي مينشستيم صحبت ميكرديم، حرفهاي كسي نبود كه حرفهاي ايشان را متوجه بشه و دل بده و عشق داشته باشه تا نزديك اذان صبح مينشستيم.
خوب ايشان كارش اين بود. آقا شب و روزش را مشغول بود. خدا رحمتش كنه. توي ده. و نتيجهاش اين شد كه بعضي از مراجع حتي افتخار ميكردند، من خدمت مرحوم آيت الله شاهرودي در نجف رسيدم كه همه مخصوصا خراسانيها مقلد ايشان بودند. از من ميپرسيد كه شما مازندران، چون متوجه شد كه من اونطرف، گفت شما مازندران آشيخ محمد را ديدي. شيخ محمد اسم ايشان بود. گفت ديدي؟ گفتم كه بله من خدمت ايشان زياد ميرسم. گفت كه يك مرجع تقليد اون در نجف افتخار ميكرد كه من هم مباحثة ايشان كه در كوهستان مشغول درس دادن شرح امثاله من امثله درس دادم، من شرح امثله درس دادم، اين درسها را ميداد. خدمت بايد كرد. من هم مرجع تقليدم ولي وجودم فايدهاي نداره يك رسالة گذشتگان را بردارم امضاء بكنم و بدم و كسي هم جرأت نداشته باشه بگه بالاي چشمت ابروئه. ولي يك عالم خدمتون عرض شود يك مجتهد مسلمي اين در گوشة كوهستان بعضي ازش حتي خدمت شما عرض شود ميخواستند تقليد كنند اجازه نميداد. و خيلي فرد مهذب و پاك. ما از اينها زياد ديديدم الحمدالله در دوران عمرمون تا اينجا و يك مسئلهاي هم كه ميخواستم عرض كنم آقايون الان چون مسئلة مرجعيت و رساله پيش آمد من از شماها راضي نيستم اگر غير از اين كه من ميگم شماها بگيد. من رسالة توضيح و المسائل و اينها چاپ نكردم كه بدم دست شما كه شما حتما تقليد بكنيد. اين را بدونيد چون از همه چيزها حساستر اين آقايون روي اين مسئله هستند. چون اين مسئلهاي است كه پول پشت سرش ميياد. خدمت شما عرض شود شخصيت پشت سرش ميياد، حق هر كسي و من هم اون را متوجهم. دوستاني در تهران خيلي اسرار كردن، بودجهاش را حتي تهيه كردن چاپخونهاش را هم ديدن همه كارش را هم كردن من نگذاشتم.
اين رساله فقط به عنوان خلاصة توضيح المسائل نوشته شده كه رفقايي كه مييان تو صراط مستقيم چون يكي از شرايط صراط مستقيم اين است كه تمام احكام را بايد ياد بگيرند. و توضيح المسائل به اون مفصلي را كه ما نميتونستيم كپيش را بگيريم ما صحبت كرديم گفتيم خلاصهاش را بديم دست دوستان و اينها بدونن كه چقدرش را بايد ياد بگيرند. و فقط همين. اين نصفش هم نوشته نشده، حتي اون دو ورق اولش كه آقاي نعمتي زحمت كشيده بودن و بعضي از رفقا زحمت كشيده بودند من اين را اخيرا كندم كه اون را هم ديگه نداشته باشه. و خلاصة همين توضيح المسائلهاست كه هست. و شما اگر عمل كنيد انشاء الله خداي تعالي بهتون جزا خواهد داد. و بيشتر از اين هم نيست. من چون لازم نبود چون اونها حساسند، شخصيتها حساسند، ميترسند كه يك نفر باز اضافه بشه در اين همه، صد و پنجاه مرجع تقليدي كه در تهران و قم و اين طرف و اون طرف هست و نميخوان ما اضافه بر اينها بشيم. ما كار خاص خودمون داريم و با شماها انشاء الله مشغوليم لذا بچههاي بعضي از دوستان مكلف شدن ميگن آقا ما، ميگيم نه. حالا يك عده مرحلشونه تازه. لذا حتي مراحل استقامت و توبه را من اصرار نميدانم كه به اين كار شروع بكن. نه هر كاري كه خودتون ميدونيد. من مرجع تقليدي تعيين نميكنم. اين را هم شما بدونيد. هر كي تعيين شد و اكثريت ازش تقليد كردن يا مثلا دو تا شاهد عادل بهتون گفت، يا اينكه هر چيز. طبق اين برنامهها. اين هم كه ميگم من تعيين نميكنم چون كه نميتونم او را تعيين بكنم يك شرايطي خودتون هم ميدونيد يك شرايطي من دارم در مرجعيت كه در بعضي از اينها ممكنه كه شك دارم كه هست يا نيست و در بعضيها هم كه هست خدمت شما عرض شود اگر من توصيه بكنم بعد فردا سر و صداي اوني كه نيست در ميياد.
بنابر اين من از اين جهت تكميلم. اين هم همين طور بيشتر نيستشها. و انشاء الله خلاصة توضيح المسائل را اون قستمش را دادم به كاظم آقا چاپ كرده و اگر خواستند همان مقدار باشه در مرحلة صراط مستقيم هست و خلاصة همين توضيح المسائلهاست و من تازه داريم تحقيق ميكنيم ببينيم كه مطالب در چه حده.
خوب الحمد الله امشب خيلي فايده داشت مجلس ما. هم من نشاطي پيدا كردم، چون خيلي دل گرفته بودم، اين عزيزان را خيلي دوست دارم من دوستانم را خيلي دوست دارم. واقعا برام خيلي سخت بود كه دو تا از طلبهها را بگم چون شما با فلاني ارتباط داريد توي اين مدرسه نباشيد خيلي بر من سخت گذشت. و دلم باز شد. با محبت شما. شما هم الحمدالله خودتان را نشان داديد. و انشاء الله اميدواريم كه در دنيا و آخرت ماها براي ما مفيد باشيد، وجودتون انشاء الله براي ما مفيد باشه و اگر يك وقتي ديديد شماها داريد ميريد با روايتي هست كه بعضيها ميرن توي بهشت، بخاطر حرفهاي يك نفري، اون يك نفر خودش توي جهنمه. حالا يك وقت ديديد ما را انداختن اون پايين لذا ديگه انتظار شفاعت شماها را داريم. چون به هر حال ما اين مسائل را اين مطالب را براي شما طرح كرديم. ماه رجبه، ماه پر رحمت و پر بركت و رجب الاسد. ماهي است كه رحمت از پروردگار بر سر مردم ريزش داره. و انشاء الله اميدواريم بر سر ما هم ريزش داشته باشه. و اقل فايدهاش اين باشه كه امام زمان از ما راضي باشد. امشب نامة اعمال ما را كه به دست آقا بقية الله ميدن، حضرت ببينه نامة اعمال ما خوشحال بشن. محزون نشن و انشاء الله اين را از پروردگار طلب بكنيم.
عيدي ما را هم فرج آقا و مولامون حجت ابن الحسن قرار بده. شب تولد و روز تولد اينجا طبعا جلسهاي نداريم. و مثل اين كه بعضي از آقايون جلساتي دارن در همين جهات شركت كنيد و انشاء الله من بخاطر يك دعوتي كه در تهران، چون رفقاي تهراني زيادند و خيلي هم توقع دارن و يك مجلسي هم خدمت شما عرض شود كه اون هم دعوتش كردن در قم و انشاء الله گفتيم هر رو توي يك جهتش بديم. و انشاء الله اميدواريم كه رفقايي كه در مشهد هستند عيدي ما را هم بگيرند و انشاء الله عيدي خودشون را هم بگيرند حالا شما چه شبي شد مجلس؟ شب چهار شنبه و شب شنبه. بالاخره مجالسي انشاء الله داشته باشيد. جناب آقاي نعمتي هم كه انشاء الله دوستان از آقاي نعمتي، و اميدواريم كه از دوستان استفاده بكنيد و ماه رجب ماه پربركتي است. انشاء الله اگر عمري بود خداي تعالي لطفي كرد مبعث را امسال با اين كه من دعوت دارم در دارالقرآن مرحوم آيت الله گلپايگاني و دعوت هم كردن و اصرار هم كردن كه بيام امسال نميرم و انشاءالله جبرانش را مبعث ميكنم. چون ما هر سال مبعث را ميرفتيم امسال مبعث را به جاي تولد امير المؤمنين علي عليه الصلاة و السلام انشاء الله به ياري پروردگار خواهيم بود. اگر كه خداي تعالي ما را دعوت نكنه براي مكه. دعا كنيد كه بريم براي عمره. تا حالا كه نشده ببينيم چي ميشه. خوب الحمدالله. حالا امشب رو به قبله بنشينيد تا دعاي رجب را بخونيم.
بسم الله الرحمن الرحيم. همه با توجه خدايا حرفهات را شنيديم و سخنانت را متوجه شديم و انشاء الله در آياتي كه تلاوت شد پروردگارا ما هم يك چند كلمه حرف داريم. ما هم ميخواييم امشب با تو چند جمله صحبت كنيم. يا من ارجوا لكل خير. اي خدايي كه همة اميدها به توست. يا من ارجوه لكل خير. و آمنوا سخطه عند كل الشي يا من يوعطي الكثير بالقليل. يا من يعطي و لسانه . يا من يعطي من لم يسئله و من لم يعرفه تحمل منهم و رحمه. بمسئلتي عليك جميع خير الدنيا و جميع خير الاخره. وصرف عني بمسئلتي اياك. جميع شر الدنيا و جميع شر الاخره .
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.