۲۹ شوال ۱۴۱۵ قمری – ۱۰ فروردین ۱۳۷۴ شمسی – انسان باید عالم باشد یا متعلم
انسان بايد عالم باشد يا متعلم 10/1/74
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي بقية الله في العالمين روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
انسان هميشه در زندگي بطور كلي اگر ضوابطي در كار نباشد خطا و اشتباه زيادي دارد. كه وقتي سنش بالا رفت و به خطاها و اشتباهات خودش پي برد پشيماني زيادي پيدا ميكند. اما اگر از ابتداي زندگي با يك افرادي كه يا خودشون تجربه دارند و يا تجربيات ديگران را مطالعه كردهاند و فهميدهاند و از راه تحصيل اين علوم به تجربيات زندگي متوجه شدهاند. اگر انسان با آنها زندگي كرد و اينها را بعنوان مربي، معلم، استاد، و بالاخره راهنما انتخاب كرد، طبعا كمتر اشتباه ميكنه. خيلي سخته كه انسان در زندگي همة مسائل را بخواد خودش تجربه بكنه. چون تجربه كردن گاهي ميشه ضررهايي متوجه انسان ميشود. خيلي از مسائل را بايد انسان از تجربيات ديگران استفاده كنه. اگر بنا بشود كه راه تحصيل علم پزشكي مثلا تجربي باشد، طبعا تا انسان يك پزشك حاذق بشود، كلي ضايعات و اشتباهات دارد. اگر انسان در زندگي معموليش، يا در زندگي عاليهاش يعني زندگي روحش، زندگي جسمش، بدنش، فرقي نميكنه آن يكي دقيقتر و اين يكي سادهتر، در هر دو؛ اگر بخواد انسان خودش تجربه بكنه يا موفق به حقيقت نميشود و يا اينكه زمان زيادي طول ميكشد و آن اواخر زندگي به يك حقايقي ميرسد.
لذا در دين مقدس اسلام دستور دادهاند كه اگر يك چيزي را نميدانيد از اهل ذكر سؤال كنيد. قرآن شريف ميفرمايد كه فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون. نفرموده اگر نميدانيد خودتون تجربه كنيد. اهل ذكر، آنهائي كه ميدانند، آنهائي كه به ياد دارند، آنهائي كه تجربه كردهاند و فراموش نكردهاند، از آنها سؤال كنيد و از تجربيات ديگران استفاده كنيد. طبعا اگر انسان بخواهد از تجربيات ديگران استفاده بكند، بايد يك صداقتي، يك پاكي در افراد باشد تا تجربيات يكديگر را به يكديگر منتقل كنند. اگر آن صداقت و صميميت در كار نباشد طبعا شايد تجربيات خودشون را بعنوان امتياز از گفتن به ديگري بخل كنند و نگويند. ما ميدونيم بعضيها كه يك كشفياتي دارند، يك چيزي كشف كردهاند، حاضر نيستند به آساني در اختيار ديگران قرار بدهند. امتيازش را براي خودشون ميخواهند. و حال اينكه اسلام دستور فرموده كه اگر يك وقتي چيزي را شما ياد گرفتيد زكات العلم بذله، اگر يك مطلبي را فرا گرفتيد، زكات اين، يعني پاك شدن اين علم، اگر ميخواهيد اين علم مرضي پروردگار باشد، اگر مايليد خداي تعالي از اين علم شما راضي باشد، بايد بذل كنيد، به ديگران تعليم دهيد.
در دين مقدس اسلام آنقدر كه اهميت داده شده به تعليم، آنقدر كه به چيز ياد دادن به ديگران سفارش شده، آنقدر كه به راهنمائي ديگران از گمراهي تأكيد شده، راجع به هيچ چيز از عبادات حتي، تأكيد نشده است.
بنابراين بايد كوشش بكنيم كه در مرحلة اول آنچه كه ياد داريم و ميدانيم و تجربه كردهايم و تحصيل نمودهايم به ديگران تعليم بدهيم و از ديگران هم آنچه را كه آنها بلدند ياد بگيريم. عالمترين افراد آن كسي است كه علم ديگران را بر علم خودش بيفزايد و انباشته كنه علوم ديگران را روي علوم خودش. از يكي از دانشمندان بزرگ سؤال كردند كه تو از كجا به اين مقام رفيع رسيدهاي گفت من لسان السئول زباني داشتم كه خيلي سؤال ميكرد. كساني كه راه سؤال كردن را بلدند، البته نه سؤال در امور مادي. اين قبيحه، زشته. انسان نبايد در امور مادي از ديگران چيزي تقاضا كنه. اما در راهنماييها، در هدايتها، در امور معنوي، در كسب علم و دانش، در كسب تجربيات و صحيح زندگي كردن اين را بايد از افراد انسان سؤال بكنه. من لسان السئول. سئول صيغة مبالغه است. زباني كه بسيار سؤال ميكرد. هر جا دانشمندي گير ميآمد، فورا چند تا سؤال مطرح ميشد و از آن استفاده ميكرديم. اين انسان را به جاي بسيار بالايي ميرساند. الذين يستمعون القول افراد با مغز و آنهائي كه داراي علم و دانشند، آنهائي كه اهل تحقيقند، اين خصوصيت را دارند كه سوال ميكنند. حرفهاي ديگران را ميشنوند، يستمعون القول. و يتبعون احسنه. يك قوة مميزة بسيار قويي دارند وسيلة سنجش فكري دارند. ميسنجند كلمات را. آني كه بهتر است انتخاب ميكنند. يستمعون القول و يتبعون احسنه. خوب اينها كيها هستند؟ اولئك هداهم الله. اينها را خدا هدايت ميكنه. اگر انسان توي خانه بنشينه در مجالس علما، در مجالس دانشمندان، در مجالس آنهائي كه بيدارند و حقايق را درك ميكنند و به سوي حقيقت دارند حركت ميكنند، اگر در مجالس آنها ننشينه، حرف آنها را نشنوه، اينها را خدا هدايتشون نخواهد كرد. بعضيها منتظرند با دعا هدايت بشوند. هم خودشون دست به دعا برداشتند كه خدايا ما را هدايت كن. هم ديگران را وادار به دعا ميكنند. تا انسان خودش قدمهاي اوليه را برنداره خدا هدايتش نميكنه. و الذين جاهدوا فينا لنهدينا سبلنا. كساني كه در راه ما جهاد ميكنند، كوشش ميكنند ما هدايت ميكنيم آنها را هدايت ميكنيم به راههاي خودمون. الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اول بايد سخنان را بشنويد، كلمات را استماع كنيد، خوب و بد كلمات را تميز بدهيم از يكديگر و بعد خداي تعالي ما را هدايت ميكنه. اولئك هداهم الله و اولئك هم اولي الالباب. اينها هستند كه صاحبان لب و مغز و فكر و فهم و درك و عقلند.
بنابراين خط سير ما معلوم ميشه. يكي از اشتباهاتي كه ما فكر ميكنيم و متأسفانه در كتابهاي فرهنگي ما هم وارد شده و بسيار اشتباهه، فكر ميكنند كه بشر هر چه به دستش آمده از تجربيات خودش بدستش آمده. نه. ذات مقدس پروردگار اول بشري كه روي كرة زمين گذاشت، آن كسي بود كه و علم الادم اسماء كلها. همة حقايق را به حضرت آدم خداي تعالي تعليم داد. عصر حجري بوده، و بشر هيچي نميدانسته و مرتب تجربه كرد تا اينكه به يك جائي رسيد، اينها متأسفانه عرض كردم در فرهنگ ما هم وارد شده، در كتب ما هم وارد شده و بعضيها هم ممكن است همين اعتقاد را داشته باشند. ولي نه. قرآن چيز ديگري ميگه. قرآن ميفرمايد يك ساعت يا يك روز يا يك زمان بر بشر نگذشته جز اينكه يك سيم اتصالي بين او و خداي تعالي وجود داشته و آن سيم اتصالي وجود مقدس پيغمبران بوده. پيغمبران ما اول كسي كه پا روي كرة زمين در اين نسل گذاشته، حضرت آدم كه صريح قرآنه و علم الادم اسماء كلها ثم عرضهم علي الملائكه. منتهي بقيه بايد از آن سيم اتصالي استفاده بكنند. از آن چراغ هدايتي كه خدا روشن كرده استفاده بكنند. كلمات آنها را بشنوند. در امور عادي و طبيعيشون هم حالا اگر تجربياتي داشتند كه اكثرا تجربيات ما به جائي نميرسه تجربيات ما، ما هنوز نتونستيم بفهميم كه آيا انسان از جزء حيوانات گوشتخواره يا علفخوار؟ هنوز اين را نتوانستيم بفهميم. هنوز نتوانستيم بفهميم كه چه غذايي مفيده براي ماست چه غذايي مضر براي ماست. هنوز خودمون را نميتوانيم معالجه بكنيم. احتياج به پزشك و دارو داريم. و حال اينكه حيوانات در همة اين امور از ما جلوتر هستند. تجربياتي كه تا به امروز بوده گاهي انسان دچار حيرت ميشه. ميبينيه كه بعضي از دانشمندان يك دفعه سر در ميآورند ميگن تمام تجربيات پزشكي گذشته غلط بوده و يك فرضية جديد پزشكي آمده و آن اينه. و حال اينكه شما ميدونيد شايد علمي در جهان پرتجربهتر و عميقتر و پرطرفدارتر از علم پزشكي نباشه. از هر جواني سؤال بكنيد كه چه رشتهاي را بيشتر دوست داري؟ البته آني كه ميخواد براي خدا كار كنه ميگه پزشكي، ايني هم كه ميخواد براي دنيا كار كنه ميگه پزشكي و همه هم دارند تجربه ميكنند، هر روز هم تجربه ميكنند. هنوز به جايي نرسيدهاند. هنوز به اندازة حيوانات كه خداي تعالي به آنها وحي كرده حقايق را، هنوز به پاية آنها نرسيدهاند. من در يك مجلهاي ديدهام كه نوشته بود انسان عقب سر حيوانات توي جنگل راه افتاده تا ببينه كه در فلان كسالتي كه مشترك بين حيوانات و انسانها هست، آن حيوان به چه چيز پناهنده ميشه تا از تجربة او، تا از كار او استفاده بكنه. مثلا يك ميكروبي را وارد بدن، ميكروبي كه بين انسان و حيوانات مشتركه، آنجا گفته بود، در بدن حيوانات وارد ميكنند. بعد ولش ميكنند در جنگل ببينند اين چيكار ميكنه. بعد او حركت ميكنه ميره از يك گياه، از يك حركتي، از يك استراحتي مثلا استفاده ميكنه ميفهمند داروي اين مرض اينه كه اين انجام داد. بشر با همة اين زحماتي كه روي اين مسئله كشيده، از تجربهاش زياد استفاده نكرده. لذا خداي تعالي هم ميفرمايد الذين يستمعون القول و يتبعون احسنه. شما فكر داشته باش، بهترينش را باصطلاح پيروي كن. بهترينش را استفاده بكن. هر كلامي، هر تجربهاي فايده نداره.
و اما اعتقاد ما اينه كه از روزي كه بشر آمده روي كرة زمين، بشر اشرف مخلوقاته ديگه. ما خودمون هم حس ميكنيم كه از هر حيواني بهتريم. بهتري ما در چيه؟ در اينه كه ما فهم و درك و عقل وشعور اضافهاي داريم. اين را مسلمه. بنابراين خداي تعالي در حيوانات يك غرايزي گذاشته، يك غريزهاي گذاشته كه اينها خير و شرشون را متوجهاند و به آنهم عمل ميكنند. اما در بشر عقل گذاشته، گفته اختيار با خودت انتخاب كن بسنج كلام را. يستمعون القول، سنجش داشته باش قوة عقل داشته باش. قوة مميزه داشته باش اختيار در دست تو و بهترين كلام را انتخاب كن. يستمعون القول و يتبعون احسنه.
خدا هم بهت كمك ميكنه، اولئك هداهم الله، خدا دستت را ميگيره. بنابراين ما لازم داريم و بدون ترديد بحثي نيست كه بايد رابطي بين ما و پروردگار باشه. نام اين رابط نبيه يا رسول. و پيغمبر از همين جا ثابت ميشه از اينكه ما قدر مسلم اين است كه ما اشرف مخلوقات روي كرة زمين هستيم و خداي تعالي به همة موجودات زندة روي زمين يك غرايزي داده كه به تمام مصالح و مفاسدشون پي ميبرند و به انسان اون غرايض را نداده پس بايد حتما از خارج يك شخصي را خداي تعالي محترمانه نزد اين مخلوقش بفرسته كه او را راهنمايي به مثلا مفاسدش بكنند. نام اين شخص پيغمبره. ولذا يكي از منتهايي كه پروردگار بر بشر ميگذاره و ميخواد من تو را خيلي احترام كردم و من تو را خيلي مواظب بودم و برات ارزش قائل بودم اينه. كه لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيه الرسولا من انفسهم. خدا منت گذاشته بر مومنين. وقتي كه در بين اينها رسولي از خودشه نه از جنسه ملائكه نه از جنسه فرض كنيد اجنه نه از خود بشر در همين لباس بشري يا من انفسهم در بعضي از قرائتها هست از نفيسترينه فاميلهايي كه در بين بشر اونروز بوده خداي يك فرد محترمي را انتخاب كرده و در اختيار گذاشته.
لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيه رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آيه. آيات خدا را ميياد مينشينه براتون تلاوت ميكنه. پيغمبر اكرم كارش اين بود در مسجدالحرام، اونوقتي كه در مكه بود، يا در همون مسجد مدينه وقتي كه در مدينه بود مينشست آياتي كه بر او نازل شده بود براي مردم ميخوند. شما هم اگر ميخواييد راه پيغمبر را انتخاب كنيد براي كساني كه در اختيارتون هستند، آيات خدا را تلاوت كنيد. چه اشكالي داره براي زن و بچهتون، براي خانواده تون، براي روزي يك ساعتي بنشينيد آيات الهي را تلاوت كنيد.
كار پيغمبر اكرم را بكنيد، هر چه ميتواند انسان بايد راه رسول الله را انتخاب كند. ولكم في رسول الله عصمة حسنه، اقتداي خوبي است اگر انسان به پيغمبر اقتدا بكند. ماها زندگيمون روي برنامههاي حيواني محض تنظيم شده متاسفانه. يك ساعتي بنشينيد آيات قرآني را ميخونيد ترجمهاش را هم كه زيرش نوشته يك مقدار براي خانوادتون تلاوت كنيد آيات قرآن را. عليهم آياتهم و يذكيهم. پيغمبر تزكيه ميكرد اينها را، چطور تزكيه ميكرد؟ چطور پاكشون ميكرد؟ ببينيد روح انسان مثل بدن انسان چون غير محسوس را بايد به غير محسوس مثال زد.
روح انسان مثل بدنه انسانه اگر يك بدني كثيف شده باشه، چكارش ميكنن تميز ميشه؟ ميبرنش حمام يك كيسه برمي دارن تمام كثافتهاي بدنش را ميشورند با صابون و كيسه و ليف و امثال اينها. روح انسان هم همينطوره. روح انسان اگر هر چند وقت يك مرتبه، روح انسان اگر نظافت نشه كه در دنيا خيلي هم ضرورت داره چركهاي روحي اين كثافتهاي روحي، در روح انسان باقي ميمونه كم كم منجر به يك زخمهاي روحي، به يك ناراحتيهاي روحي، ميشود كه به هيچ وجه قابل علاج نيست. روح انسان بايد تزكيه بشه، تزكيه يعني پاك كردن. خيلي ساده يك نفر اگر ميبينه كه حسادت داره به يك فردي بايد اين فورا خودش را به يك طبيب برسونه و مرضش را اعلام بكنه تا اون طبيب او را معالجه بكنه.
اگر خداي نكرده بجاي محبت خدا، محبت جاه و رياست و دنيا و ماديات در دلش پيدا شده اون يك مرضه خيلي مهمي است بايد خودش را به طبيب برسونه خودش را معالجه بكنه. اگر ضعفه روحي داره، خيلي افراد بودند من خودم خيلي ديدم تا سنين هشتاد سالگي، نود سالگي هنوز از موش ميترسيدند. از سوسك ميترسيدند از يك نهيب يك شخصي ميترسيدند. ترس و وحشت در وجودشون بوده خوب اين مرضه، اينها را انسان بايد تزكيه كنه.
پيغمبر اكرم آمده، سلمان تربيت كرده، ابيذر تربيت كرده كه در مقابل تمام قدرتهاي زمان خودشون مثل كوه ايستاده بودند. المومن كلجبل الراسخ. مومن مثل كوه استواره، الناس ثلاثه عالم، كه در اين روايت احتمالا علماي كه اونجا ميفرمايد ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام باشه. چون رواياتي هم اين را معنا ميكنه كه نحن العلما، عالم و متعلم. ببينيد دومي متعلمه، متعلم كيه؟ اوني كه راه كمالات را داره ميپيمايد طبق دستور علما نحن العلما و شيعة المتعلمون. شيعيان ما متعلمند. متعلم يعني شاگرد مكتب. شاگرد مدرسه، كسي كه به فكر تزكية نفسه. اينها متعلمند. خوب اين دو دسته نجات پيدا ميكنند. الناس ثلاثه عالم و قساء، دستة سوم قساء موجودات بي ارزش. در يك روايت ديگر دارد كه كن عالم او متعلما. يا عالم باش يا متعلم.
سومي نباش، قساء نباش. كف روي دريا، روي آب نباش. پشة توي فضا نباش. هر جا كه هر كس تو را ميبره نرو. دوستان بد تورا بد نكنند و دوستان خوب تو را خوب، خودت اونقدر شخصيت داشته باش كه بدها را خوب كني و خوبها را كمك كني و به مقصد برسي. انسان بي ارزش اوني است كه مثل پشه توي فضا، باد از اينور ميره، از اونور ميره. همة ارزش انسان به ثبات انسان و استقامته انسانه. همة ارزش انسان. آدمي كه ثبات استقامت نداره اين شخص يك شاهي ارزش نداره. اصلا انسان نيست. عرض كردم انسان يا عالمه يا متعلم يا سوميش قساء. سوميش هم از جرآء. كوشش بكنيد اگر يك راهي را صحيح تشخيص بديد اون را با كمال استقامت تعقيب كنيد.
ثبات داشته باشيد، استقامت داشته باشيد. و بعد هم اگر ميخواييد به مقصد برسيد بايد پشت سر خاندان عصمت و طهارت حركت كنيد. اونها صراط مستقيمند، اينها هستند كه راه خدا را ميدانند و اعمالشون راه خداست چرا خودشون نميگن صراط مستقيم؟ براي اينكه عملشون، گفتارشون حتي سكوتشون و مرگ و حياتشون همش حجته. يكي از دوستان يك وقتي سوال ميكرد كه چرا همة ائمه با سم يا با كشتن از بين رفتن؟ چرا با مرگ طبيعي نداشتند؟ من عرض كردم كه بجهت اينكه امام همه چيزش بايد امامت داشته باشد. همة حركاتش، سكناتش، لباسش حتي. و ما هم بايد در همه چيز به او اقتدا بكنيم. اگر يك امام توي خانه با اجل طبيعي در بستر بميره مردنش ديگه امامت نداره و حال اينكه مردن امام خيلي هم مهمه. بايد مردن امام طوري باشد كه بوسيلة مردنش ظالم را معرفي كنه. مردم را روشن بكنه. مردم بدنن ظالمي كه امام را اذيت ميكنه و ميكشه اين ظالم را نبايد يك لحظه بهش اجازه بدن كه يك لحظه روي مسند قدرت نشسته باشه وقتي كه حضرت مجتبي عليه الصلاة والسلام معاويه را آورد به كوفه با صلحش، و معاويه را معرفي كرد و معاويه حضرت مجتبي را شهيد كرد با همين شهادت امام مجتبي عليه الصلاة والسلام كل مردم شناخته شدند.
زمامدارشون كه معاويه باشه شناخته شد كه اين آدم، آدمي است كه حتي براي امضاي خودش ارزش قائل نيست. وقتي كه آمد در كوفه اون صلحنامهاي كه بين امام مجتبي و خودش نوشته شده بود و خودش هم امضاء كرده بود، پاره كرد زير پاش انداخت. مردم شناختند معاويه را. مردم معاويه را وقتي ديدن امام مجتبي با اين عظمت با اين پاكي را اينطور اذيت ميكنه، علي بن ابيطالب را اونطور سبع و لعن ميكنه مردم معاويه را شناختند. حالا برن معاويه را سرنگون كنند متنهي سستي مردم اين كمك را به مغز اينها نكرد. معاويه از اينكه مردم يك چنين كاري را بكنند شد و معاويه كه به درك واصل شد يزيد بن معاويه اومد سر كار.
و اگر باز هم مردم بيدار نميشدن بدتر از يزيد هم ميآمد سر كار و باز هم اگر بيدار نميشدند دين اسلام از بين رفته بود. بايد مرگ امام خودش اين معرف قانون باشه. مرگ امام بايد امامت داشته باشه يعني شما به معناي اين است كه مامنا الا مسموم او مقتول كه شماها اگر ميخواييد پشت سر امامتون حركت كنيد براي اثبات حق، اونقدر بي اعتنا نباشيد كه توي بستر مرض از غصه مثلا بميريد كسي هم نفهمه.
نه. بايد همانطوري كه امامتون، امام معصومتون، حالا هر كدام را ميخواي انتخاب كن، يك وقتي صحبت بود، قبل از انقلاب بود، زمان ما زمان امام حسن مجتبي است كه با شاه ما بايد صلح كنيم، بعضيها كه خيلي دور از حقايق بودند اين مسائل را مطرح ميكردند. يا زمان ما زمان سيدالشهداست كه بايد جنگ كنيم. يك وقتي تو كانون اين سوال شد. من گفتم زمان ما زمان حجت بن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء. خوب حالا چكار ميكنيد پس؟ ما بايد خودمون را آماده كنيم محيا كنيم مجهز كنيم هر وقتي كه توانستيم اقدام بكنيم به مبارزه و ظالم را سرنگون كنيم و روي زمين ظلم را نگذاريم بمونه. حالا اين يك وقت هست ما كوچكيم يك مملكتي را ميتونيم از زير بار ظلم نجات بديم يك وقت هست كه يك خرده بزرگتريم دو تا مملكت را، يك وقت هست كه مثل حضرت بقية الله ارواحنا فدا كه اگر زمينه آماده بشه، مردم زياد كشته نشن يكي از تبليغات سوء امام زمان اين است كه فكر ميكنند تمام مردم را ميكشه. امام رئوف امام مهربان، امامي كه به پيغمبر اقتدا كرده امامي كه بايد مثل پيغمبر رفتار بكنه، مردم را بنا نداره بكشه اگر بنا باشه كه همه را بكشه ديگه كجا ميخواد عدل و داد را برقرار كنه. اين امام رئوف. چرا يك عده غدههاي سرطاني اجتماع هستند اينها را بايد قطعشون كنه. افرادي هستند كه حجت برشون تمام شده در شهرهاي مختلف هستند، هم معرف به امام زمان ندارند كه بدونن ايشان بالاخره كار را تمام ميكنه و حكومت امام زمان هم به ضرر اونهاست. اينها ممكنه گوشه كنار قيام بكنن، اينها راه اولادي هم نداره جز همين كه اينها را بكشن و اين هم با شمشير ميشه كشت و لذا يخرج باصيف. حضرت بقية لله با صيف خروج ميكنه يعني مثلا فرض كنيد يك نفر در يك شهر يك نفر ديگر در شهر ديگر، يك نفر ديگه در يك شهر ديگه، يا نهايت ده نفر، اينها را بعد از اينكه همه ايمان آوردند با شمشير با چاقو هم ميشه اينها را كشتشون. احتياجي به توپ و تانك و مسلسل و اينها طبعا نداره.
اوني هم كه ميگن اسلحههاي روز از كار ميافته معناش اين است كه نيازي بهش نيست. يك امام عادلي كه باصطلاح ميخواد يك دماغ بي جهت خوني نشه، امام معصومي كه حاضر نيست كوچكترين ظلمي به فردي از افراد بشه اين نميياد با مثلا فرض كنيد با بمبي كه در هيروشيما انداختند تمام مردم را از بين بردند، بچه و زن و بزرگ و كوچك و همه را از بين بردن و ساختمانها را هم از بين بردن يك همچي كاري بكنه، ابدا. بنابر اين زمان ما اين را هم الان به شما ميگم، زمان ما زمان امام زمانه يعني بايد به كي اقتدابكنيم؟ به حجت بن الحسن. چه بكنيم؟ خودمون را آماده بكنيم. شما مملكت اسلاميتون را خب تا حدي روبراش كرديد مگر به همينجا تمام ميشه؟ بايد كوشش بكنيد. عراق كه شيعيان علي بن ابيطالب عليه الصلاة والسلام در اونجا اكثرا زندگي ميكنند از زير بار صدام و ظلم صدام نجات بده.
هر كجا كه دست يهود و نصارا بر اونجاها مسلطه، كه خداي تعالي فرموده، لا تتخذوا اليهود و النصارا اوليا دست اونها را كوتاه ميكنه. و خلاصه پشت سر امام زمانتون حركت كنيد. و تزكيه بشيد، تزكيه يعني ترس و سستي و عدم ثبات و تزلزل و شك و ترديد و امثال اينها را بريزيد كنار. و صراط مستقيم را پيش بگيريد و تنها محبت خدا را در دلتون جاي بديد و با نفستون جهاد بكنيد و بندة كامل ذات مقدس پروردگار باشيد اين راه رسيدن به تزكية نفسه. و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه. خوندن و نوشتن اين تعليم كتابه. كتاب قرآن حقايق را ياد بگيريد. ظواهر دين را ياد بگيريد و حكمت، حكمت كه حقيقت دينه، واقعيته دينه اين را هم آمديد تعليم بگيريد.
خوب تعليم حكمت از كجاست؟ زحمات زيادي داره. بايد انسان اول خودش را به مقام خلوص برسانه به مقام اخلاص برسانه. يعني تمام اعمالش را خالص كنه براي خدا. همون مرحلة عبوديت و بندگي كامل و بعد خودش را به مقام خلوص هم برسونه. يعني پاك بشه هيچ غل غشي تو وجودش نباشه وقتي كه رسيد به مرحلة خلوص و خودش را خالص كرد اون وقت و من يعطي الحكمه لقد اوتي خيرا كثيرا هر كي بهش حكمت داده شد خير زيادي بهش داده شده. خير كثير هم به يك معنا همان كوثري است كه وجود مقدس فاطمة زهرا سلام الله عليها و از وجود مقدس فاطمة زهرا سلام الله عليها، دوازده چشمه از اين نهر كوثر، از اين حوض كوثر جاري شده كه يكي از آنها علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلامه و ماه ذي القعده سرتاسرش متعلق به حضرت علي بن موسي الرضاست.
آيا زوار عيد نوروز بايد ببينيم بيشترند يا زوار روز بيست و سوم ماه ذيقعده. ما كج ميريم اينجوري كج ميريم. نه عيد نوروز، حالا چرا نميدونم. زوار آنقدر زيادند كه ديگه جا براي احدي نيست. اما شب زيارتي مخصوص علي بن موسي الرضا كه در سال يك روزه يا شب تولد حضرت علي بن موسي الرضا كه در سال يك روزه كه شب يازدهم ذيقعده است معلوم نيست، حالا ما كه سالهاي گذشته ديديم و حالا شما اگر اينجا بوديد ببينيد. ببينيد كدوم يكي مهمتره.
ماه ذيقعده كه شايد امشب شب آخر ماه باشد. بعله؟ كسي خبر نداره. اما اگر دو شب مانده بود به عيد نوروز خيلي خبر داشتيمها. اينها همه را حساب داريم و خدا هم حساب ميكنه. حتي دقيقة تحويل سال را براي اينكه هفت سين بچينيم و از خطرات اين هفت سين ما را نجات بده و باصطلاح سال نومون مبارك باشه كه انشاء الله هم مبارك خواهد بود، زير ساية امام زمان، اين را خوب اطلاع داريم. ولي ماه ذيقعد كه يكي از ماههاي حرامه و ماههاي محترم شروع ميشه و اعمال زيادي هم در اين ماه ذيقعد هست، ذيقعدة الحرام، ذيحجة الحرام، محرم الحرام، كه روايت دارد كه 4 ماه در ميان ماهها محترمتره. يكي همين سه ماهه كه از فرداشب ظاهرا شروع ميشه و يكي هم ماه رجبه. و انشاء الله اميدواريم در اين ماه ذيقعدة الحرام كوشش بكنيم كه دستوراتي كه در اين ماه هست عمل كنيم. و مهمترينش در اين ماه زيارت علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلامه. يازدهم اين ماه تولد حضرته، بيست و سوم اين ماه زيارتي مخصوص آن حضرت. بيست و پنجم روز دفع الارضه كه روايت داره افضل اعمال آن روز زيارت علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلامه. آخر اين ماه وفات امام جواد، فرزند عزيز علي بن موسي الرضاست. خوب اينجا مشهد هم هست و شما هم اكثرتون مجاورين قبر علي بن موسي الرضا هستيد و انشاء الله روز قيامت كه ميشه، صدا ميزنند اين الرضويون. آنهائي كه رضائي هستند، آنهائي كه ساكن كوي علي بن موسي الرضا هستند، آنهائي كه پروانه وار دور قبر مطهر علي بن موسي الرضا ميگشتند. آنهائي كه هر روز زيارت ميكردند حضرت رضا را كه هزار حج و هزار عمرة مقبوله در نامة اعمالشون نوشته ميشد. آنهائي كه روايت داره كسي كه زيارت كند علي بن موسي الرضا را گناهانش بخشيده ميشه ولو كان مثل عدد النجوم و قطر الامطار و ورق الاشجار. اين امام رئوف، اين امام مهربان، الذي هي… انشاء الله زيارت كنيم و از حضرت رضا عليه الصلاة و السلام مهمترين حاجتتون اين باشه كه حضرت بقية الله را از آن حضرت بخواهيد كه خود حضرت هم زياد به ياد امام زمان بود. واقعا روايات را وقتي انسان نگاه ميكنه، ميبينه كه ائمه چه عشقي به حضرت بقية الله اظهار ميكردند. در مقابل علي بن موسي الرضا وقتي كه نام مقدس حضرت حجة ابن الحسن برده ميشد، حضرت رضا عليه الصلاة و السلام دستشون را ميگذاشتند روي سرشون، اين بعنوان احترام در بين عرب رسمه، دست را ميگذارند روي سر، از جا بلند ميشد در مقابل نام مقدس حضرت حجة ابن الحسن و تعظيم ميكرد، صلي الله عليه، صلوات خدا بر او باد، صلوات خدا بر او باد، صلوات خدا بر او باد. آنوقت يك همچين امامي نصيب ما شده. امامي كه همة انبياء و اولياء، حضرت سيد الشهدا ميفرمايد كه اگر من زمانش را درك ميكردم خدمتگزارش بودم تمام ايام عمرم. حضرت صادق هم همين جمله را داره. براي اهميت كارش. اين الطالب بذحول الانبياء و ابناء الانبياء. تمام خونهايي كه مظلومانه ريخته شده، خونهاي معصومين، براي اين بوده كه دين مقدس اسلام، دين صحيح مردم، در دنيا گسترش پيدا بكنه و بوسيلة امام زمان عليه الصلاة و السلام گسترش پيدا ميكنه. اين الطالب بدم المقتول بكربلا. كه درشتترين و پر اهميتترين و مهمترين خونهايي كه مظلومانه ريخته شده، خون حضرت سيد الشهداست. اين را شما فكر نكنيد بخاطر امامت حضرت بوده. چون علي بن ابيطالب هم خونش روي زمين ريخت. بخاطر اين بوده است كه در زمان حضرت سيد الشهدا يا بنا بوده اسلام از بين بره يا بوده اسلام بوسيلة اين شهادت به دست من و شما برسه. بعد از هزار و چهارصد سال. و حضرت سيد الشهدا با شهادتش، اين اسلام نيم بند را باصطلاح، اين اسلام ناتمام را، اين را به دست ما رسانده و ما هم ادامه خواهيم داد و اگر عزاداريها را ادامه بديم، اين ادامه پيدا ميكنه تا وقتي كه حجة ابن الحسن ارواحنا فداه تشريف بياورد و اين اسلام ناقص را كاملش كنه. شما ميگيد كه اين اسلام ناقص نيست. اسلام ذاتا ناقص نيست. اين را يك وقتي فكر نكنيد ايني كه در دست ماست كامل نيست. و الا آن روزي كه پيغمبر علي بن ابيطالب را روي دست بلند كرد و معرفيش فرمود، فرمود اليوم اكملت لكم دينكم. كمال دين از ناحية پيغمبر انجام شد. اما ما كاملا آن را دريافت نكرديم. بجاي، اكثرمون، بجاي علي ابابكر را انتخاب كرديم. تازه علي را هم همانهائي كه انتخاب كردند، نشناختند و پيروي كامل نكردند. بنابراين ناقص به دست ما رسيده. ما نتونستيم از اين كمال دين استفاده بكنيم. دين الان كامله، ذاتا كامله، در قرآن، در روايات. با وجود مقدس حضرت بقية الله كه اينهم زمينه باشه، دين كامله. منتهي به دست ما كاملش نرسيده. حضرت بقية الله ارواحنا فداه وقتي بياد، كاملش ميكنه. و اوست كه طلب خون حضرت سيد الشهدا را ميكنه. ما طلب خون خيال ميكنيم ميآد ميگه كه، چون بعضيها ميآن از من سؤال ميكنند كه يزيد و شمر كه آنوقت نيستند. از كي طلب خون ميكنه. مگر امام حسين هم مثل من و شماست كه اگر كشتند من و شما را، قاتل را بياورند اعدام كنند و تمام بشه. با شهادت سيد الشهدا بايد دين مستقر بشه كه حجة ابن الحسن ارواحنا فداه دين را مستقر ميكنه.
خوب شب جمعه است. اين ماه هم بر ما گذشت بعد از ماه رمضان. ماه شوال. برويم در خانة آقامون ابي عبد الله الحسين عليه السلام. دلها را بفرستيد كنار آن قبر شش گوشه. يكي از اولياء خدا ميگفتند نميدانم در عالم خواب بوده، در عالم مكاشفه بوده ميگه چشمم را كه روي هم ميگذاشتم ميديدم كه روي قبر ابي عبد الله نوشته شده هذا قبر الحسين الذي قتلوه عطشانا. چشمم را كه باز ميكردم ميديدم كه نوشته شده السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره. حالا اگر شما ميخواهيد هر يك از اين دو نوشته را ببينيد، بيائيد بريم كربلا. هر دوش هست. ايني كه امام سجاد روي قبر مطهر حضرت سيد الشهدا نوشته اين بوده: هذا قبر الحسين اين قبر آن حسيني است كه او را با لبهاي تشنه كشتند. مسئلة عطش ابي عبد الله الحسين خيلي مهمه. مردمي كه به يك عده، آخه گاهي دو تا لشگر در مقابل هم قرار كه ميگيرند، هر دو مساوي هستند. خوب اگر يك طرف كاري بكنه كه آن طرف را تضعيف بكنه، از نظر جنگي زياد مهم نيست. مثلا اين آمده شريعة فرات را گرفته، آنها را ميخواد تضعيف كنه و، چون با هم مساوي هستند. اما سي هزار لشگر يك طرف، هفتاد و دو نفر يك طرف. اين ديگه احتياجي به اين كارها نداره. ايني كه جلوي آب را گرفتند در كربلا بيشتر به خاطر اينه كه ما بايد اين را نقل كنيم كه خود حضرت سيد الشهدا ميفرمايد ليتكم في يوم عاشورا جميعا تنظروني اي كاش، شيعيان من همه اتون روز عاشورا بوديد كيف استسقي لطفي. آخه دو دستهاي كه با هم مساوي نيستند و از همه بالاتر، تشنگي خودشون به كنار، طفل شيرخوار، كيف استسقي لطفلي و ابو ان يرحموني. حالا ميخوايد چراغها را خاموش كنيد حالي داشته باشيم مانعي نداره. شب جمعه است. انشاء الله امام زمانمون هم مجلس ما را منور به نور مباركشون ميكنند و با شما در اين عزا و در اين عزاداري شركت بكنند و اين تقاضا را ما داريم از امام زمانمون، اگر با بدن مقدسشون هم تشريف نيارند، احاطة روحي بر ما دارند، لطف و عنايت خاصي انشاء الله به ما داشته باشند.
همه ديدند سيد الشهدا تنها مانده. آمد براي وداع با اهل بيتش. عليكن من السلام از من به همه اتون سلام و خداحافظي. آوردند قنداقة علي اصغر را به دستش دادند. حضرت سيد الشهدا ديد كه يك حجت ديگر باقي مانده. مبادا روز قيامت در بين اين مردم يك فردي باشد كه بگويد اگر من طفل شيرخوار حسين بن علي را با آن حالت ديده بودم، دست از جنگ با سيد الشهدا ميكشيدم. لذا اين طفل را برداشت، بعضي نوشتهاند تشريف برد در خيمه، عبا به دوش انداخت، عمامة پيغمبر را به سرش انداخت، روي شتر نشست. تمام اينها نشانة اين بود كه من با شما اين دفعه سر جنگ ندارم. ميخوام حرف باهاتون بزنم. روي بلندي ايستاد. صدا زد ان لم ترحموني اگر به من رحم نميكنيد، اگر من را دوست نداريد، اگر غريزة اسلامي و فكر اسلامي نداريد كه پسر دختر پيغمبر را دوست داشته باشيد، فارحموا هذه الرضيع. اين شيرخواري كه هر انساني دلش به او ترحم ميكند، اگر شما انسانيد، اگر شماها انسانيتتون را از دست نداديد، اين طفل را از من بگيريد ببريد سيرابش كنيد. اما ترونه كيف يتلظي عطشا. آيا نميبينيد چگونه از كثرت عطش همانطوري كه نوشتهاند حالت علي اصغر در حالت احتضار و سكرات بود. سر به طرف شانه خم شده، چشمها به گودي نشسته، رنگ از صورت پريده، دهانش را باز ميكند، ميبندد و زبان به دور دهان ميچرخاند. اما ترونه كيف يتلظي عطشا و بين ما هو يخاطبهم. حسين دارد با مردم صحبت ميكند، مردم هم دارند گوش ميدهند. در كنار عمر سعد، حرمله ايستاده بود. عمر سعد رو كرد به حرمله كه چرا جواب حسين را نميدي؟ گفت پدر را نشان بگيرم يا پسر را؟ عمر سعد گفت آيا سپيدي گلوي علي اصغر را نميبيني. اذ عصي سهم مهذب مسموم. يك وقت تير سه شعبة زهر آلود، آمد به حلقوم علي اصغر رسيد و ذبحت الطفل. اين طفل شيرخوار از گوش تا به گوشش ذبح شد. همه با توجه. بسم الله الرحمن الرحيم الهي عظم البلاء ما راهي به جز توسل به خاندان عصمت نداريم. از ميان بلاهايي كه دنيا دار بلبلاء محبوبه دنيا خانهاي است كه به بلا پيچيده شده، نجاتي از اين بلاهاي دنيايي نداريم جز آنكه دست توسل به دامن امام زمانمون بزنيم. لذا عرض ميكنيم الهي عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و اليك المشتكي و عليك المعول في الشدة و الرخاء. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحق فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب من ذلك. يا محمد يا علي. يا علي و يا محمد اكفياني فانكما كافيان. فانصراني فانكما ناصران. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. الغوث الغوث الغوث ادركني ادركني ادركني الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل.
نميدونم دلم ديوونة كيست، نميدونم دلم ديوونة كيست، اسير نرگس مستونة كيست، امان از دل، امان از دل، دل، نميدونم دلم ديوونة كيست
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.