۱۰ رمضان ۱۴۱۳ قمری- ۱۳اسفند ۱۳۷۱ شمسی – صراط‌ مستقيم‌ در كارها

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 عالم‌ الغيب‌ و الشهاده‌ هو الرحمن‌ الرحيم‌. آياتي‌ را كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اين‌ جملة‌ شريفه‌ در آن‌ آيات‌ خونده‌ شد. عالم‌ الغيب‌ و الشهاده‌. خداي‌ تعالي‌ عالم‌ به‌ غيب‌ است‌ و عالم‌ به‌ شهادت‌، مشهودات‌ هستش‌. و اوست‌ كه‌ رحمان‌ است‌ و رحيم‌ است‌. شبهاي‌ ماه‌ مبارك‌ رمضانه‌. با خدا در اين‌ شبها زياد مناجات‌ بكنيد. بايد خداي‌ تعالي‌ را بشناسيد. بزرگترين‌ وظيفة‌ ما در دنيا و بزرگترين‌ امتحانمون‌، شناختن‌ ذات‌ مقدس‌ متعال‌ است‌. وجود خدا را همه‌ معتقدند. شايد كم‌ كسي‌ باشد در روي‌ كرة‌ زمين‌ كه‌ به‌ خدا اعتقاد نداشته‌ باشد. حتي‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌ و لئن‌ سئلتهم‌ من‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌ ليقولن‌ الله‌. اي‌ پيغمبر اگر از اين‌ مردم‌، مشركين‌، كفار، از هر كدام‌ كه‌ سوال‌ كنيد كه‌ آسمان‌ و زمين‌ را كي‌ خلق‌ كرده‌؟ يك‌ خورده‌اي‌ عاقل‌ باشند مي‌گويند خدا. پيامبران‌ هم‌ وقتي‌ كه‌ مبعوث‌ مي‌شدند، اول‌ مطلبي‌ كه‌ از مردم‌ مي‌خواستند، از كفار مي‌خواستند، اين‌ نبود كه‌ معتقد به‌ وجود خدا باشيد. بلكه‌ در وحدانيت‌ خدا تبليغ‌ مي‌كردند. شنيده‌ايد كه‌ پيغمبر اكرم‌ روزي‌ كه‌ مبعوث‌ شدند، فرمود قولوا لا اله‌ الا الله‌ تفلحوا. بگوئيد لا اله‌ الا الله‌ تا رستگار بشيد. يعني‌ خدا را قبول‌ داريد. وحدانيت‌ پروردگار را بپذيريد. اكثر انبياء همينطور بودند. همة‌ مردم‌ معتقد به‌ خدا هستند. فطرة‌ الله‌ التي‌ فطر الناس‌ عليها.

 در تاريخ‌ دارد كه‌ مرحوم‌ سيد نعمة‌ الله‌ جزايري‌ مي‌خواست‌ كتابي‌ در اثبات‌ وجود خدا بنويسه‌. كنيزي‌ داشت‌ وارد اطاق‌ شد از عالم‌ بزرگ‌ سؤال‌ كرد كه‌ چه‌ مي‌كنيد؟ گفت‌ تصميم‌ دارم‌ امروز شروع‌ كنم‌ به‌ يك‌ كتابي‌ در اثبات‌ وجود خدا. ايشان‌ اين‌ آيه‌ را خوند افي‌ الله‌ شك‌ فاطر السماوات‌ و الارض‌. آيا در خدا هم‌ مگر شكي‌ هست‌؟ يك‌ خورده‌ انسان‌ عقلش‌ را جمع‌ كنه‌، از غفلت‌ بياد بيرون‌، خوب‌ اين‌ تشكيلات‌، اين‌ آسمونها، اين‌ زمين‌، اين‌ انسان‌ با اين‌ نحوة‌ از خلقت‌، اين‌ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌ با اين‌ نظم‌ عجيب‌، اينها خودشون‌، خودشون‌ را بوجود آوردند كه‌ نميشه‌. يعني‌ محاله‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ نيست‌ خودش‌ را بوجود آورده‌ باشه‌. بگيم‌ كه‌ اينها نيستند، چون‌ يك‌ عده‌ آدمهايي‌ هستند گوشه‌ و كنار اينها سوفسطائي‌ هستند. ميگن‌ كه‌ ما الان‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ جمعي‌ اينجا نشسته‌اند، آن‌ در و ديوار و اينها همه‌ تخيلات‌ ماست‌. اينها را بايد فرستادشون‌ دار المجانين‌. با آنها بحثي‌ هم‌ نداريم‌. يك‌ نفر از اينها در كانون‌ آمده‌ بود با ما بحث‌ مي‌كرد، ما وقتي‌ خيلي‌ غافلش‌ مي‌كرديم‌، ميگفتيم‌ تو الان‌ در امريكا نشستي‌ داري‌ صحبت‌ مي‌كني‌. مي‌گفت‌ نه‌ مشهده‌. مي‌گفتيم‌ نه‌ تو خيال‌ ميكني‌. مي‌گفتيم‌ اينجا از كجا ميگي‌ شايد آمريكا باشه‌. آنوقتها هيپي‌ را بد مي‌دونست‌. مي‌گفتيم‌ تو يك‌ هيپي‌ هستي‌. مي‌گفت‌ نه‌. نه‌ ما كه‌ خيال‌ نمي‌كنيم‌، اقلا هر چيزي‌ را خيال‌ كنيم‌، خودمون‌ را كه‌ خيال‌ نمي‌كنيم‌.، هستيم‌. ماده‌ كه‌ خودش‌ را بوجود نياورده‌. پس‌ بايد يك‌ چيزي‌ باشه‌ كه‌ اينها را بوجود آورده‌ باشه‌. اين‌ ديگه‌ قدر مسلم‌ از يك‌ عقل‌ باصطلاح‌ ضعيف‌ ضعيف‌ هم‌ اين‌ را از بديهيات‌ مي‌دونه‌. لذا در وجود خدا شكي‌ نيست‌. هيچ‌ كس‌ نمي‌گه‌ خدايي‌ نيست‌. در صفات‌ خدا بايد بحث‌ كرد. صفات‌ خدا.

 در مرحلة‌ اول‌ توحيد. يكتايي‌ پروردگار. كه‌ وقتي‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا جانمون‌ به‌ قربانش‌، از مدينه‌ به‌ طوس‌ تشريف‌ مي‌آوردند، رسيدند به‌ نيشابور، حديث‌ سلسلة‌ الذهب‌ را همه‌ شنيده‌ايد. اين‌ حديث‌ را از اين‌ جهت‌ گفته‌اند سلسلة‌ الذهب‌، براي‌ اينكه‌ تمام‌ سلسلة‌ اسنادش‌ ائمه‌ هستند. حضرت‌ رضا از حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر، موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از امام‌ جعفر صادق‌، حضرت‌ امام‌ صادق‌ از امام‌ محمد باقر، همينطور ميرسه‌ تا به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، از رسول‌ اكرم‌، از جبرئيل‌ از خدا كه‌ فرمود كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ حصني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ آمن‌ من‌ عذابي‌. اين‌ روايت‌ را حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در نيشابور خوندند. مردم‌ نيشابور جمع‌ شده‌ بودند. خيلي‌ شهر بزرگي‌ بوده‌ آنوقت‌ كه‌ تنها ده‌ هزار قلمدان‌ طلا و نقره‌ براي‌ نوشتن‌ اين‌ حديث‌ حاضر شده‌ بود. حالا مردم‌ آنوقت‌ ده‌ درصد اساس‌ سواددار بودند و توي‌ اين‌ ده‌ درصد چقدر روايت‌ دوست‌ بودند. توي‌ اين‌ دسته‌ باز، تنها ده‌ هزار نفرشون‌ آنقدر تشريفاتي‌ بودند كه‌ قلمدان‌ طلا و نقره‌ داشتند. ببينيد چه‌ خبر بوده‌. يك‌ جمعيت‌ فوق‌ العاده‌ جمع‌ شدند. همه‌ موفق‌ نمي‌شوند حضرت‌ رضا را ببيند. چون‌ آنوقتها روي‌ يا شتر يا روي‌ قاطر، كجانه‌ مي‌زدند. يك‌ اطاقچه‌اي‌ درست‌ مي‌كردند سبك‌ كه‌ شخصي‌ كه‌ مي‌خواهد مسافرت‌ كنه‌ توي‌ اين‌ اطاقچه‌ بنشينه‌ از آفتاب‌ و باران‌ و سردي‌ و گرمي‌ تا حدي‌ محفوظ‌ باشه‌. همين‌ كاري‌ كه‌ ماشينهاي‌ امروز انجام‌ ميده‌. حضرت‌ از ميان‌ منزل‌، خوب‌ يك‌ عده‌ خواص‌ بودند حضرت‌ را ديدند، از ميان‌ منزل‌ آمدند نشستند توي‌ كجاوه‌ و حركت‌ مي‌كنند براي‌ طوس‌، تمام‌ اين‌ جمعيت‌، اين‌ بيابان‌ پر شده‌ از مردم‌ نيشابور. همه‌ محب‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. خدا را شكر كنيد كه‌ در ايران‌ متولد شديد. ريشة‌ محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ از هزار و چند صد سال‌ قبل‌ در آباء و اجداد ما بوده‌. اينها از همان‌ قديم‌، محبت‌ اهل‌ بيت‌ عليهم‌ السلام‌ در دلهاشون‌ بوده‌. سني‌ هم‌ كه‌ بودند باز با سني‌هاي‌ ديگه‌ فرق‌ داشتند. با محبت‌ بودند. اين‌ جمعيت‌ جمع‌ شده‌. شما دربارة‌ حضرت‌ رضا و توجه‌ مردم‌ خراسان‌ و ايران‌، مطالبي‌ مي‌شنويد كه‌ دربارة‌ هيچ‌ يك‌ از ائمه‌، هيچكس‌ حتي‌ اهل‌ مدينه‌ نسبت‌ به‌ ائمة‌ اطهار اينطور با محبت‌ نبودند. تنها وقتي‌ كه‌ مي‌خواهند جنازة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را از طوس‌، حدود بيست‌ و پنج‌ كيلومتر راه‌ از طوس‌ تا محل‌ قبر مطهر حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا كه‌ باغ‌ حميد بن‌ قحتبه‌ بوده‌. مردم‌ روي‌ دوش‌ جنازه‌ را برداشتند، تشييع‌ جنازه‌ كردند. زنها مهرية‌ را به‌ شوهرها بخشيدند تا اجازه‌ بدهند در تشييع‌ جنازة‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شركت‌ كنند. آن‌ نماز عيد حضرت‌، آن‌ نماز جمعة‌ حضرت‌، آن‌ حركاتي‌ كه‌ بوده‌ واقعا فوق‌ العاده‌ است‌. حالا هم‌ در نيشابور اين‌ جمعيت‌ جمع‌ شدند. از حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا دو تقاضا داشتند. يكي‌ اينكه‌ آقا يك‌ روايت‌ ما از دو لب‌ مقدستون‌ ما بشنويم‌ كه‌ از پيغمبر نقل‌ شده‌ باشه‌ و ما يادداشت‌ كنيم‌. يكي‌ هم‌ سرتون‌ را از توي‌ كجاوه‌ بيرون‌ بياوريد ما جمال‌ زيباي‌ شما را ببينيم‌. اي‌ خدا ميشه‌ ما هم‌ امامون‌، امام‌ زمانمون‌ را ببينيم‌. يك‌ نگاه‌ به‌ آن‌ جمال‌ ملكوتي‌ بكنيم‌ و حضرت‌ پذيرفتند.

 روايتي‌ كه‌ نقل‌ فرمودند، همين‌ روايت‌ بود كه‌ كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ حصني‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ كه‌ كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ اين‌ حصار منه‌. يك‌ حصاري‌ كه‌ هيچ‌ چيز نميتونه‌ واردش‌ بشه‌. شيطان‌ هم‌ نميتونه‌ وارد بشه‌. موحدين‌ از شر شيطان‌ محفوظند. موحدين‌ از گرفتاريهاي‌ دنيا محفوظند. كسي‌ كه‌ توحيد دارد، به‌ مقام‌ والاي‌ توحيد رسيده‌، اين‌ ديگه‌ شيطان‌ و دنيا و ماديات‌ و رياست‌ و هر چي‌ كه‌ شما تصور كنيد، ديگه‌ نميتونه‌ در او نفوذ كنه‌. فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ امن‌ من‌ عذابي‌. كسي‌ كه‌ داخل‌ بشه‌ در حصن‌ من‌، از عذاب‌ من‌ ايمنه‌. خوب‌ حالا توحيد بدون‌ شرطه‌؟ ابدا. توحيد شرط‌ داره‌. شما اگر گفتيد كه‌ لا اله‌ الا فرعون‌. اينهم‌ توحيده‌. يك‌ موجود را بيشتر بعنوان‌ خدايي‌ قبول‌ نداريد و اون‌ فرعونه‌. اينهايي‌ هم‌ كه‌ خورشيد را مي‌پرستند مي‌گويند لا اله‌ الا الشمس‌. يك‌ خدا بيشتر قبول‌ ندارند و آنهم‌ خورشيده‌. فرمود بشرطها. اين‌ شرط‌ داره‌. يعني‌ از چه‌ راهي‌ اين‌ توحيد را شما پيدا بكنيد. همون‌ صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ در نماز همه‌ روزه‌ آن‌ را مي‌طلبيد. اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. خدايا ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌. راه‌ راست‌ چيه‌؟ راهي‌ كه‌ هيچ‌ انحراف‌ نداره‌ چيه‌؟ آيا توحيدي‌ كه‌ در راه‌ راست‌ نباشه‌، قبوله‌، ابدا. توحيدي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ نباشه‌. از توحيد گرفته‌ تا كارهاي‌ جزئيتون‌ بايد در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، از افراط‌ و تفريط‌ خارج‌ باشه‌ و دور باشه‌. در صراط‌ مستقيم‌ بايد توحيد ما قرار بگيره‌. صراط‌ مستقيم‌ بدون‌ هيچ‌ ترديد.

 همة‌ مسلمانها معتقدند كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ تحقيق‌ مي‌كردم‌ چهل‌ تا آيه‌ تحت‌ كلمة‌ صراط‌ مستقيم‌ داريم‌. اينها اكثرش‌ تفسير شده‌ به‌ وجود مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و آن‌ وجود مقدس‌ صراط‌ مستقيمه‌، وجودش‌ ميزانه‌ عملش‌ صراط‌ مستقيمه‌، گفتارش‌ صراط‌ مستقيمه‌ و در قرآن‌ هست‌ ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌. خدا در صراط‌ مستقيمه‌. پيغمبر در صراد مستقيمه‌. در يك‌ آيه‌اي‌ هست‌ كه‌ اين‌ روايت‌ هم‌ داره‌. اين‌ روايت‌ جالبه‌. من‌ در يكي‌ از كتابها نوشته‌ بودم‌، يكي‌ از علماي‌ قم‌ گفت‌ آقا شما اين‌ را به‌ اين‌ صراحت‌ نوشتيد آخه‌ ممكنه‌ اسباب‌ حرف‌ بشه‌. آخه‌ قرائت‌ با تحريف‌ فرق‌ ميكنه‌. قرائت‌ زير و زبر و باصطلاح‌ پيش‌ و فارسي‌ عرض‌ كنم‌، با يك‌ حرف‌ و دو حرف‌ فرق‌ ميكنه‌. مالك‌ يوم‌ الدين‌، ملك‌ يوم‌ الدين‌. اين‌ هردوش‌ جايزه‌، تحريف‌ هم‌ نيست‌. يا مثلا فرض‌ كنيد سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌، يا سلام‌ علي‌ الياسين‌. سني‌ و شيعه‌ قبول‌ دارند و اين‌ را نمي‌گويند تحريف‌. با اينكه‌ با يك‌ حرف‌ يا دو حرف‌ كم‌ و زياد بكنيم‌. بالاخره‌ يا مالك‌ يوم‌ الدينه‌ يا ملك‌ يوم‌ الدين‌. يا حركات‌. حركات‌. مثلا فرض‌ كنيد شما مي‌بيند كه‌ همين‌ خوانندگان‌ مصري‌ حركات‌ را عوض‌ مي‌كنند. قال‌ هئت‌ لك‌. هيت‌ لك‌. ديديد ديگه‌. يكيش‌ درسته‌. معناش‌ هم‌ فرق‌ ميكنه‌. هي‌ لك‌، هئت‌ لك‌ اينها معناش‌ فرق‌ ميكنه‌. حالا نميخوام‌ دربارة‌ آنها صحبت‌ كنم‌. با حركات‌ اين‌ تحريف‌ نيست‌.

 يك‌ روز عمر آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ يا رسول‌ الله‌ شما اينقدر مي‌گيد علي‌ فضائل‌ چه‌ داره‌ چه‌ داره‌، آخه‌ چرا يك‌ جا اسمش‌ توي‌ قرآن‌ نيامده‌؟ حضرت‌ فرمود يا اعرابي‌. اين‌ كلمه‌ يا اعرابي‌ يعني‌ اي‌ بيسواد. تعبير محترمانه‌اش‌ اينه‌ كه‌ بگيم‌ اي‌ بيسواد. چون‌ الاعراب‌ اشد كفرا و نفاقا. يك‌ عده‌ بودند بيابان‌ نشين‌ كه‌ اينها هيچي‌ نمي‌فهميدند. از كولي‌هايي‌ كه‌ مثلا گوشه‌ كنار، حالا زمان‌ ما اصلا اينجور آدمها نيستند، زمان‌ سابق‌ كه‌ بودند، از اينها هم‌ بيسوادتر بودند. هيچي‌ از مسائل‌ علمي‌ را اينها سرشون‌ نميشد. حضرت‌ اين‌ تعبير را داره‌ يا اعرابي‌ اما قرأت‌. آيا تو نخوندي‌ اين‌ آيه‌ را كه‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. اين‌ راه‌ علي‌ مستقيمه‌. معناش‌ هم‌ خيلي‌ جالب‌ و خوب‌. توي‌ قرآنهاي‌ فعلي‌ كه‌ زير و زبر گذاشتند. صراط‌ عليّ مستقيم‌. يك‌ خورده‌ معناش‌ همچين‌ به‌ قول‌ يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ اين‌ بعضي‌ نوشته‌ها هست‌ مثل‌ جادة‌ آسفالت‌ بدون‌ پيچ‌ و خمه‌. بعضي‌ نوشته‌ها هست‌ خيلي‌ پر پيچ‌ و خمه‌ آدم‌ بايد خيلي‌ دست‌ فرمونش‌ خوب‌ باشه‌ و خوب‌ دقت‌ بكنه‌ و خوب‌ مطالعه‌ كنه‌ تا بتونه‌ خودش‌ را به‌ يك‌ جايي‌ برسونه‌. اين‌ صراط‌ عليّ مستقيم‌، معناش‌ همينطوري‌ يك‌ خورده‌ پيچ‌ داره‌. راه‌ بر سوي‌ من‌ راسته‌. معناش‌ اينه‌. ولي‌ صراط‌ علي‌ مستقيمه‌. ببينيد چقدر جاده‌ آسفالت‌ و صافه‌. چقدر راحت‌. راه‌ علي‌ مستقيمه‌. اگر صراط‌ عليّ مستقيم‌ خونديد، اين‌ تحريف‌ نكرديد قرآن‌ را، روايت‌ هم‌ داره‌. قرائته‌ مربوط‌ به‌. چرا؟ حالا بگم‌ معناي‌ قرائت‌ يعني‌ چي‌. ببينيد. قرآن‌ اول‌ كه‌ نازل‌ شد، بر مردم‌ عرب‌ نازل‌ شده‌. مثل‌ كتاب‌ فارسي‌ كه‌ براي‌ فارسي‌ زبانها مي‌نويسند. اين‌ ديگه‌ زير و زبر نمي‌گذارند براش‌. يعني‌ حركاتت‌ را رويش‌ نمي‌گذارند. خودشون‌ بلدند چطور بخونند. ديگه‌ كتاب‌ فارسي‌ را شماها ميگيريد مي‌خونيد، هيچ‌ احتياجي‌ به‌ حركات‌ نيست‌. چرا گاهي‌ بعضي‌ از نويسنده‌ها ويرايش‌ خيلي‌ جالبي‌ مي‌كنند، يك‌ ويرگولي‌، يك‌ نقطه‌اي‌، يك‌ علامت‌ تعجبي‌ كه‌ معنا يك‌ خورده‌ روشنتر بشه‌. و الا حركات‌ را روي‌ كلمات‌ نمي‌گذارند. قرآن‌ هم‌ همينطور بوده‌. قرآن‌ هم‌ همينطور بود.

 يك‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عبور مي‌كرد، ديد يك‌ نفر قرآن‌ را غلط‌ ميخونه‌. يك‌ جور ميخوانه‌ كه‌ معناش‌ غلط‌ ميشه‌. كه‌ اگر بگم‌ چي‌ مي‌گفت‌ باز خودش‌ شرحي‌ مي‌خواد. حالا غلط‌ مي‌خوند. عربه‌ گاهي‌ ميشه‌. انسان‌ نميتونه‌ باصطلاح‌ رديف‌ كلمات‌ را جورش‌ كنه‌. غلط‌ مي‌خونه‌. حضرت‌ مبتكر نحو و ادبيات‌ عرب‌ بودند فلذا المبتكر هذا الفن‌، مرحوم‌ شيخ‌ بهائي‌ در صمديه‌ است‌، آنوقتهايي‌ كه‌ ما صمديه‌ مي‌خونيم‌ اين‌ در جامع‌ المقدمات‌ بود. كه‌ المبتكر لهذا الفن‌. فن‌ صرف‌ و نحو علي‌ عليه‌ السلام‌ مبتكرشه‌. آمد و مطالبي‌ را فرمود. كل‌ فاعل‌ مرفوع‌، كل‌ مفعول‌ منصوب‌. مطالبي‌ كه‌ خوب‌ اينها را برداشتند. اين‌ قرائي‌ پيدا شدند، يك‌ افراد اديب‌ باسوادي‌ پيدا شدند و اينها آمدند قرآن‌ را خوندند. درستش‌ را خوندند. حركات‌ گذاشتند و خيلي‌ هم‌ با هم‌ اختلاف‌ دارند در خيلي‌ از جاها. همين‌ ملك‌ يوم‌ الدين‌، يك‌ عده‌ از قراء مالك‌ يوم‌ الدين‌ خوندند و اگر كتاب‌ تفسير مجمع‌ البيان‌ را مطالعه‌ بكنيد چون‌ قرائتهاي‌ مختلف‌ را نوشته‌ مي‌بينيد كه‌ در اكثر آيات‌ قرائتها مختلفه‌ و بنابراين‌. ببينيد صراط‌ عليّ با صراط‌ علي‌ فرقش‌ فقط‌ در حركاته‌. چه‌ اشكالي‌ داره‌؟ با اين‌ روايتي‌ هم‌ كه‌ داريم‌ چه‌ اشكالي‌ داره‌  بگيم‌ كه‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. عليّ علي‌ فرقش‌ در حركات‌ اينه‌ كه‌ عَلَيّ سه‌ تا فتحه‌ بايد روي‌ سه‌ تا حرف‌ گذاشت‌. وقتي‌ علي‌ مي‌خونيم‌ يك‌ فتحه‌ روي‌ عين‌ يك‌ كسره‌ زير لام‌ باصطلاح‌ چون‌ صراط‌ اضافه‌ شده‌ بر علي‌ و علي‌ مجرور و تنوين‌ هم‌ زير ي‌ علي‌. صراط‌ علي‌.

 راه‌ علي‌ راسته‌. كوچكترين‌ نقطة‌ ضعفي‌ حتي‌ از نظر مخالفين‌ علي‌ نداره‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كسي‌ نتونست‌ بگه‌ كه‌ فلان‌ جا اشتباه‌ كردي‌، فلان‌ جا كج‌ رفتي‌. حتي‌ آنهايي‌ كه‌ دشمنش‌ بودند، آنها هم‌ نتوانستند كوچكترين‌ ايرادي‌ بر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگيرند. پس‌ صراط‌ مستقيم‌ علي‌ است‌. ميزان‌ اعمال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. ميزان‌. شما مي‌خوايد ببينيد عملتون‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌، ببينيد اگر علي‌ در اينجا بود، اين‌ كار شما را مي‌كرد يا نمي‌كرد؟ خودتون‌ مي‌توانيد بفهميد. يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ به‌ من‌ گفته‌ بود كه‌ در فلان‌ محل‌ فلان‌ طور باش‌. من‌ فكر مي‌كردم‌ فلاني‌ يك‌ آدم‌ باشخصيتيه‌، اگر اينجا بود چكار مي‌كرد؟ چه‌ جور فكر مي‌كرد؟ چه‌ جور غذا مي‌خورد. اين‌ راههاي‌ ميزان‌ تعيين‌ كردن‌ براي‌ خودشه‌ انسان‌. هميشه‌ براي‌ خودتون‌ ميزان‌ تعيين‌ كنيد. اعمال‌ اولياء خدا را براي‌ خودتون‌ ميزان‌ قرار بدهيد. اعمال‌ ائمه‌ را ميزان‌ قرار بديد. افرادي‌ كه‌ باصطلاح‌ يا افراطي‌ هستند يا تفريطي‌، اينها از ميزان‌ خارج‌ هستند.

 من‌ مكرر گفتم‌ اين‌ افراد وسواسي‌ها كه‌ نجاست‌ و طهارتي‌ كه‌ خيلي‌ خودشون‌ را مي‌خواهند تميز نگه‌ دارند، پاك‌ نگه‌ دارند از اسلام‌ نيست‌. همون‌ اسمش‌ را گذاشته‌اند وسواسي‌، خوبه‌. براي‌ اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. در مكة‌ مكرمه‌ يك‌ چاه‌ آب‌ بيشتر نبوده‌ مسلما و از چاه‌ هم‌ با موتور آب‌ نمي‌كشيدند. با سطل‌ آب‌ مي‌كشيدند. و آنجا سگ‌ بوده‌، كافر بوده‌، همه‌ هم‌ بودند. در عين‌ حال‌ هيچوقت‌ شكايتي‌ از اينكه‌ من‌ در اينجا چطور طهارت‌ و نجاست‌ را رعايت‌ كنم‌ نبوده‌، مي‌بينيد روي‌ همين‌ اصل‌، ماها اكثرا وسواسي‌ مي‌شيم‌. چون‌ اگر ما را توي‌ يك‌ همچين‌ جائي‌ بگذارند برامون‌ مشكله‌ كه‌ باصطلاح‌ از راحت‌ باشيم‌، بالاخره‌ راحت‌ نيستيم‌. يه‌ همچين‌ جائي‌. شما فرض‌ كنيد توي‌ يك‌ دهي‌ هستيد، يك‌ چاه‌ آب‌ بيشتر نيست‌ و از اين‌ چاه‌ هم‌ با سطل‌ آب‌ مي‌كشند و شما بخوايد يك‌ مدتي‌ آنجا زندگي‌ كنيد. انسان‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌، در تمام‌ كارهاتون‌.

 مثلا آيا غيبت‌ كردن‌ بدتر از زنا كردن‌ هست‌ يا نيست‌. همه‌اتون‌ مي‌گيد بله‌ روايت‌ داره‌. الغيبة‌ اشد من‌ الزنا. شايد اكثر شما اين‌ روايت‌ را حفظ‌ باشيد. خيلي‌ خوب‌. ولي‌ آيا واقعا همينطوره‌؟ يعني‌ فكر ما اينه‌. ما يك‌ زاني‌ را كه‌ به‌ چشممون‌ مي‌بينيم‌ زنا كرده‌ بيشتر ازش‌ بدمون‌ مي‌آيد يا كسي‌ كه‌ غيبت‌ كرده‌ بيشتر بدمون‌ مي‌آد؟ خودمون‌ بنا بشه‌ زنا بكنيم‌ بيشتر ناراحتيم‌، يعني‌ خودمون‌ را كثيف‌ و باصطلاح‌ معصيتكار مي‌دونيم‌، يا اگر غيبت‌ كنيم‌. اين‌ مال‌ انحراف‌ فكريه‌، انحراف‌ عمليه‌. يا اينكه‌ چون‌ نزديكه‌ بد نيست‌ اينها گفته‌ بشه‌، عيد غدير آيا اهميتش‌ بيشتره‌ يا عيد نوروز؟ همه‌اتون‌ مي‌گوئيد عيد نوروز اهميتي‌ نداره‌. اما خودمونيم‌ شما بيشتر به‌ فكر عيد نوروزيد يا عيد غدير؟ يك‌ نفر پريروزها تلفني‌ از من‌ سؤال‌ مي‌كرد كه‌ حاج‌ آقا من‌ خيلي‌ كار دارم‌، كار مي‌كنم‌ و ضعف‌ بهم‌ دست‌ ميده‌. توي‌ اين‌ روزهاي‌ كوتاه‌ كه‌ همه‌ روزه‌ ميگيرند هيچ‌ طوريشون‌ نميشه‌، من‌ نمي‌تونم‌ روزه‌ بگيرم‌ آيا ميشه‌ بخورم‌؟ گفتم‌ مگه‌ كارت‌ چيه‌؟ گفت‌ خياطم‌. خوب‌ نكن‌. ميگه‌ نميشه‌. شب‌ عيده‌ قول‌ داديم‌ به‌ همه‌. خوب‌ شب‌ عيد غدير هم‌ همينجوري‌؟ شب‌ تولد حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ همينطوريد؟ اينها انحراف‌ فكري‌، اينا اشتباهاتي‌ است‌ كه‌ ما داريم‌. يك‌ مسلمان‌ اصلا نبايد به‌ فكر عيد نوروز باشه‌. خوب‌ باشه‌. اصلاها. مگر چقدر موقعيت‌ پيش‌ ما داره‌؟ حالا يك‌ بحثهايي‌ است‌ دربارة‌ عيد نوروز كه‌ اگر زير آية‌ اصحاب‌ رس‌ را در همين‌ كتاب‌ برهان‌، تفسير برهان‌ بخوانيد مي‌بينيد كه‌ تأسيس‌ عيد نوروز از كجا شروع‌ شد و چقدر مورد حمايت‌ طواغيت‌ و طاغوتهاي‌ مثل‌ هارون‌ الرشيد و اينها بوده‌ و چقدر از اين‌ راه‌ فشار روي‌ ائمة‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آوردند. حالا نميخوام‌ سنتها را بهم‌ بزنيم‌ و حرفي‌ بزنيم‌. اما ماها از توي‌ راه‌ خارجيم‌، توي‌ صراط‌ مستقيم‌ خارجيم‌. عيد نوروز توي‌ ماه‌ رمضان‌ افتاده‌، دم‌ افطار به‌ فكر خريد بازارند براي‌ عيدشون‌. مسلمان‌ همينطوره‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در مسجد الحرام‌ بودم‌ موقع‌ تحويل‌ سال‌. خودمم‌ غافل‌ بودم‌ كه‌ الان‌ موقع‌ تحويل‌ ساله‌. ولي‌ مي‌دونستم‌ الان‌ آن‌ ساعات‌ هست‌. در مسجد الحرام‌ كنار يك‌ عالم‌ بزرگي‌ كه‌ در آنوقت‌ خيلي‌ با ما رفيق‌ بود و كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ را من‌ نوشتم‌ دربارة‌ مطالبي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ او است‌، نشسته‌ بودم‌. ايرانيها جمع‌ شده‌ بودند، عمره‌ آمده‌ بودند. جمع‌ شده‌ بودند يك‌ گوشه‌، يك‌ دفعه‌ هم‌ شروع‌ كردند دست‌ زدن‌ و سوت‌ زدن‌ و اين‌ عالم‌ بزرگ‌ مكه‌ پرسيد چي‌ شد؟ گفتم‌ كه‌ از اين‌ لحظه‌ بهار آمده‌. گفت‌ خوب‌ بياد. وقتي‌ زمستان‌ مي‌آد چي‌ ميشه‌، تابستان‌ مي‌آد چي‌ ميشه‌ مگه‌. خوب‌ من‌ چيكار كنم‌. خدا نصيبتون‌ نكنه‌ كه‌ طرفداري‌ از كسي‌ بخوايد بكنيد كه‌ خودتون‌ به‌ اون‌ كس‌ و به‌ كار او اعتقاد نداشته‌ باشيد. از آنطرف‌ هم‌ چه‌ كنيم‌ آخه‌؟ يك‌ مسئله‌اي‌ نبود كه‌ ما بگيم‌ يك‌ عده‌ جهال‌ اين‌ كار را مي‌كنند. اتفاقا يك‌ عده‌ از علما هم‌ توي‌ آنها بودند. آنها هم‌ نشسته‌ بودند. بعضي‌ از شخصيتها بودند، و چون‌ يك‌ جا جمع‌ شده‌ بودند منتظر تحويل‌ سال‌ بودند. آن‌ ساعت‌ نگاه‌ كرده‌ بودند، ديگه‌ ديدي‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا چند سال‌ قبل‌ چقدر آدم‌ كشته‌ شد زير دست‌ و پاي‌ مردم‌ و توي‌ حرم‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ من‌ بودم‌ يك‌ سال‌، آنقدر فشار بود كه‌ من‌ به‌ ياد صحراي‌ قيامت‌ افتادم‌. چون‌ در صحراي‌ قيامت‌ داره‌ كه‌ زير پاي‌ انسان‌ ،اينقدر عرق‌ انسان‌ مي‌كنه‌ كه‌ تا قوزك‌ پاش‌ آب‌ واي‌ ميايسته‌. اينها آدم‌ ميگه‌ مبالغه‌ است‌. ولي‌ توي‌ حرم‌ امير المؤمنين‌ من‌ ديدم‌. يك‌ جا وايستاده‌ بوديم‌. ديدم‌ زير پاي‌ من‌ تره‌. گفتم‌ چيه‌؟ گفتم‌ شايد من‌ تازه‌ وارد شده‌ بودم‌. يك‌ نفر گفت‌ اين‌ عرق‌ مردمه‌. گفتم‌ يعني‌ چي‌؟ يك‌ چند دقيقه‌ خودمون‌ وايستاديم‌ ديديم‌ راست‌ ميگه‌. اينقدري‌ كه‌ از من‌ عرق‌ ميريزه‌ اگر از هر كسي‌ بريزه‌ همينجورها ميشه‌ آب‌ راه‌ مي‌افته‌. توي‌ حرم‌ امير المؤمنين‌، كنار قبر آقا، همه‌ منتظر، گوش‌ به‌ زنگ‌ ساعت‌ چيز زده‌ بشه‌، تحويل‌. تحويل‌ يعني‌ چه‌؟ شما همه‌ عقلاي‌ شهريد. اصلا يعني‌ چه‌؟ چطور ميشه‌؟ تخم‌ مرغ‌ را بگذار روي‌ آينه‌ مي‌چرخه‌؟ ما كه‌ نديديم‌. هيچ‌ كار، هيچ‌ چي‌ نميشه‌. هر لحظه‌اي‌ به‌ لحظة‌ بعد تحويل‌ داده‌ ميشه‌. بخوايد معناش‌ را بفهميد اين‌ لحظه‌ الان‌ دائما داره‌ اين‌ دقيقه‌ به‌ دقيقة‌ بعد تحويل‌ ميشه‌. آنوقت‌ ما اينقدر براش‌ اهميت‌ قائليم‌. بالاخره‌ ما به‌ آن‌ عالم‌ گفتيم‌ كه‌، نشستيم‌ ديگه‌ حالا چيكار كنيم‌. فلسفه‌ بافي‌. اكثر فلسفه‌ بافي‌ها اينطوره‌. گفتيم‌ كه‌ آقا ايران‌ حالا ببينيد شما مي‌پسنديد يا نه‌؟ اگر نمي‌پسنديد هيچي‌. گفتيم‌ در ايران‌ سرماي‌ شديدي‌ هست‌ زمستان‌. برف‌ مي‌آيد. شرحي‌ داديم‌ از سرماي‌ شديد آنجاها مثلا فرض‌ كنيد اردبيل‌ و آنجاها را در نظر گرفتيم‌. خيلي‌ شديد و مردم‌ توي‌ خانه‌ها همه‌ مجبورند زنداني‌ بشوند، چه‌ بشن‌ چه‌ بشوند، و لذا بهار براي‌ اينها خيلي‌ اهميت‌ داره‌. وقتي‌ بهار ميشه‌ مثل‌ اينكه‌ همه‌ از زندان‌ نجات‌ پيدا كردند و لذا اينها گفت‌ خوب‌ حالا توي‌ ايران‌ باشه‌. اينجا چه‌ خبره‌؟ اينجا چطور شد. راست‌ ميگه‌، عربستان‌ سعودي‌ زمستانش‌ مثل‌ بهاره‌، بهارش‌ مثل‌ تابستان‌ اينجاست‌. گفتيم‌ اين‌ روي‌ عادته‌. ما يك‌ همچي‌ حرفي‌ زديم‌. خوب‌ معلومه‌ كه‌ اون‌ حاضر نيست‌ قبول‌ بكنه‌. اينها كارهاي‌ خرافيه‌.

 ما يك‌ وقتي‌ در تركيه‌ بوديم‌ يك‌ درياچه‌اي‌ است‌ در تركيه‌، مثل‌ اينكه‌ آنجا رسمه‌، كارهاي‌ ما همينطوره‌ شب‌ چهارشنبه‌ و اينها همونه‌، منتهي‌ ما چون‌ زياد كرديم‌ برامون‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. آنجا ماست‌ ميبرند، درياچه‌اش‌ بزرگه‌ يعني‌ توش‌ كشتي‌ و اينها راه‌ ميره‌، ماست‌ ميبرند آن‌ درياچه‌ را دوغش‌ كنند. مي‌گند هر وقت‌ دوغ‌ شد، دنيا پايان‌ پيدا ميكنه‌. آقا ماست‌ مي‌آرند زياد و آنجا ميريزند. بخدا قسم‌ كارهاي‌ ما شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ اينقدر خنده‌ داره‌ براي‌ آنها كه‌ حساب‌ نداره‌.

 ول‌ كنيد ديگه‌ زماني‌ است‌ كه‌ همه‌ باسوادند. همه‌ متدينند. توي‌ جمهوري‌ اسلامي‌، زير ساية‌ علما، مراجع‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ اين‌ خرافات‌ را ديگه‌ ولش‌ كنيد. شب‌ چهارشنبه‌ آتيش‌ توي‌ خيابانهاي‌ مشهد، كنار قبر حضرت‌ رضا، جدا كه‌ دشمنان‌ ايران‌، دشمنان‌ اسلام‌، ميگن‌ كه‌ اين‌ شيعه‌ها هنوز آتش‌ پرستيشون‌ را ول‌ نكردند. بعد اينهمه‌ اهميت‌ مال‌ عيد نوروز. خوب‌ يك‌ خورده‌اش‌ هم‌ اقلا براي‌ عيد غدير. عيد غدير را من‌ يك‌ جا تلفن‌ زدم‌ خدا ميدونه‌ توي‌ شهرهاي‌ ايران‌. خدا ميدونه‌ توي‌ شهرهاي‌ ايران‌ كاري‌ داشتم‌، از شهرهاي‌ شمال‌ بود اول‌ گفتم‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌. گفت‌ براي‌ چي‌ آقا؟ گفتم‌ امشب‌ شب‌ عيد غديره‌. گفت‌ اِ توي‌ شهر ما هيچ‌ خبري‌ نيست‌.

 شب‌ نيمه‌ شعبانمون‌ همينطور. شب‌ نيمة‌ شعبان‌ شبي‌ است‌ كه‌ براي‌ چندمين‌ بار اين‌ آيه‌ نازل‌ شده‌. جاء الحق‌ و زهق‌ الباطل‌ ان‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا. روي‌ بازوي‌ راست‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شده‌ و نوشته‌ شده‌. يك‌ شب‌ نيمة‌ شعبان‌ گذشت‌ هيچ‌ راه‌ دوري‌ نمي‌رويم‌، شب‌ نيمه‌ شعبان‌ بيست‌ و پنج‌ شب‌ قبل‌ بود. ده‌ پانزده‌ شب‌ ديگه‌ هم‌ مانده‌ به‌ عيد نوروز. ببينيد اصلا خودتون‌، كدوم‌ يكي‌ شادتريد؟ شيعتنا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا. ببينيم‌ شيعة‌ جمشيد و زرتشتي‌ها هستيم‌. در خوشحالي‌ آنها بيشتر خوشحاليد يا در خوشحالي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌؟ ديگه‌ فاصله‌اش‌ زياد نيستش‌. مجموعا فاصله‌اش‌ يك‌ ماه‌ و نيم‌ هم‌ كمتره‌. مي‌بينيد خودتون‌ بررسي‌ كنيد. ايني‌ كه‌ ما بايد هر روز بگيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. اين‌ است‌ كه‌ ما هر روز بايد از خدا طلب‌ كمالات‌ بكنيم‌. نشد دربارة‌ عالم‌ الغيب‌ و الشهاده‌ مي‌خواستم‌ صحبت‌ كنم‌. لذا حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا فرمودند بشرطها و انا من‌ شروطها. يعني‌ وقتي‌ شما لا اله‌ الا الله‌ را درست‌ گفتيد كه‌ پشت‌ سر من‌ راه‌ بيفتيد. شما توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا مي‌ريد مي‌گيد السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌. السلام‌ عليك‌ يا مقتداي‌. هيچ‌ فكر كرديد به‌ اين‌ كلمه‌؟ مقتدا. يعني‌ من‌ به‌ تو اقتدا كردم‌. توي‌ يك‌ مسجدي‌ رفتيد، يا آقايي‌ اون‌ جلو داره‌ نماز ميخونه‌، يكي‌ هم‌ اينجا. او ايستاده‌ اين‌ ركوع‌ كرده‌، او ركوع‌ ميكنه‌ اين‌ داره‌ سجده‌ مي‌كنه‌. ميگيد دو نفر دارند نماز مي‌خواند. هيچوقت‌ ميگيد اين‌ آقا به‌ او اقتدا كرده‌؟ ولي‌ يك‌ وقت‌ ميريد مي‌بينيد اين‌ ركوع‌ ميكنه‌، او هم‌ ركوع‌ ميكنه‌. او سجده‌ ميكنه‌ اينهم‌ سجده‌ ميكنه‌. هر كاري‌ او ميكنه‌ اين‌ هم‌ مي‌كنه‌. اين‌ ميشه‌ مقتدا. اقتدا. اگر به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا گفتيد السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌، السلام‌ عليك‌ يا مقتداي‌، بايد هر كاري‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ ميكنه‌ شما هم‌ بكنيد. هيچ‌. هيچ‌ فرقي‌ نگذاريد. عند الله‌ هيچ‌ فرقي‌ نداشته‌ باشه‌.

 انشاء الله‌ روز عيد فطر، عيد خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، خيلي‌ نزديكه‌ به‌ عيد نوروزه‌. در قنوت‌ نماز عيد فطر مي‌خونيد الذي‌ جعلت‌ للمسلمين‌ عيدا و لمحمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌ ذخرا و شرفا و مزيدا. روز عيد فطر، روز شرف‌ اينهاست‌، آقايي‌ اينهاست‌. ببينيم‌ چقدر با عيد نوروز فرق‌ مي‌كنه‌؟ اگر با عيد نوروز فرق‌ نكرد، تازه‌ مشركيم‌. اگر عيد نوروز را بهش‌ اعتنا نكرديم‌ و عيد فطر را بهش‌ اهميت‌ داديم‌، مسلمان‌. اگر بعكس‌ شد ديگه‌ خودتون‌ مي‌دونيد.

 عيد فطر، عيد قربان‌، روز جمعه‌، روز عيد غدير اينها چهار عيد بزرگ‌ مسلمانهاست‌. چهار عيد بزرگ‌ كه‌ شادماني‌ انسان‌ در اين‌ چهار عيد بايد به‌ درجة‌ اعلي‌ برسه‌. و لذا گفتند در آن‌ روز شيعة‌ خاندان‌ عصمت‌ اول‌ صبح‌ غمش‌ زياد ميشه‌. ميدونيد چرا؟ يك‌ جائي‌ كه‌ همه‌ خوشحالند شما به‌ آن‌ معشوقت‌ نرسيدي‌، مي‌بيني‌ همه‌ خوشحالند تو نمي‌توني‌ خوشحال‌ باشي‌، مي‌شيني‌ گريه‌ مي‌كنند. يك‌ وقتي‌ كه‌ همه‌ خوشحالند، همه‌ عيد دارند تو يك‌ آرزويي‌ داري‌ و به‌ آن‌ آرزو نرسيدي‌ بايد بنشيني‌ گريه‌ كني‌. لذا گفتند در اين‌ چهار عيد و يا هر وقت‌، بنشيني‌ و دعاي‌ ندبه‌ بخوني‌. چون‌ تو عاشق‌ آن‌ كسي‌ هستي‌ كه‌ با اين‌ حرفها، اگر او نباشه‌ عيدي‌ براي‌ تو نيست‌. اگر او باشه‌ هر روزش‌ عيده‌. من‌ وجدك‌ ماذا فقد. كسي‌ كه‌ تو را آقا ديد، و داره‌ چي‌ نداره‌؟ و كسي‌ كه‌ تو را نداره‌، چي‌ داره‌؟ صبح‌ جمعه‌، صبح‌ عيد قربان‌، صبح‌ عيد فطر، صبح‌ عيد غذير بنشين‌ زانوهات‌ را بغل‌ بگير بگو اين‌ ابن‌ النبي‌ المصطفي‌ و ابن‌ علي‌ مرتضي‌ و ابن‌ خديجة‌ الكبري‌ و ابن‌ فاطمة‌ الزهرا. اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا. اين‌ المنثور علي‌ من‌ اعتدا عليه‌ و الدرا. اين‌ المضطر الذي‌ يجاب‌ اذا دعا.

 شب‌ جمعه‌ است‌. انشاء الله‌ امشب‌ همون‌ شبه‌. اين‌ المضطر الذي‌ اذا دعا. در مسجد سهله‌ سر به‌ سجده‌ مي‌گذارد تا صبح‌ مي‌گويد عمن‌ يجب‌ المضطر اذا دعا فيكشف‌ السوء. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و نجعلهم‌ ائمة‌ ما اينها را ائمه‌ قرارشون‌ ميدهيم‌. عمن‌ يجيب‌ المضطر اذا دعا و يكشف‌ السوء و يجعلكم‌ خلفاء الارض‌. خدا اينها را، همين‌ مضطري‌ كه‌ ما او را مضطر كرديم‌، اعمال‌ ما او را مضطر كرده‌، از طرفي‌ ما را دوست‌ داره‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. پناهگاهي‌ است‌ براي‌ ما، نگهدارندة‌ ماست‌، مثل‌ پدري‌ مهربانه‌. از طرفي‌ ما اونقدر كارهاي‌ زشت‌ و ندانم‌ كاري‌ مي‌كنيم‌ كه‌ حضرت‌ در حال‌ اضطرار قرار ميگيره‌ ميگه‌ عمن‌ يجب‌ المضطر اذا دعاها فيكشف‌ السوء. اين‌ المضطر الذي‌ اذا يجاب‌ دعا. يا بقية‌ الله‌. جمعي‌ از دوستانت‌ در اين‌ مجلس‌ جمع‌ شدند. آرزوي‌ ملاقات‌ تو را دارند. مايلند با شما حرف‌ بزنند. روزهاي‌ عيد بگن‌ و جعل‌ مستقره‌ لنا مستقرا و مقاما. خدايا محل‌ زندگي‌ آن‌ حضرت‌ را محل‌ زندگي‌ ما هم‌ قرار بده‌.

 شب‌ جمعه‌ است‌. شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ است‌. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ توجه‌ بيشتر انشاء الله‌ پيدا كنيم‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ ايها الشهيد. السلام‌ عليك‌ ايها لمظلوم‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. زينب‌ كبري‌ روي‌ تل‌ زينبيّه‌ ايستاده‌، برادر را مي‌خواد پيدا كنه‌. يك‌ وقت‌ چشمش‌ ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاد. و وجدهم‌ مكفوفا علي‌ وجهه‌. نگاه‌ كرد ديد برادرش‌ به‌ رو به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. دوان‌ دوان‌ آمد كنار بدن‌ پاره‌ پارة‌ برادر. دستها را زير بدن‌ برادر كرد. روي‌ دست‌ بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ را بلند كرد. صدا زد خدايا اين‌ قرباني‌ را از آل‌ محمد قبول‌ بفرما. خدايا قسمت‌ كن‌ همين‌ امسال‌ برويم‌ كنار آن‌ قبر مطهر عرض‌ ارادت‌ كنيم‌. زير ساية‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ سلام‌ عرض‌ كنيم‌. يا ابا عبد الله‌ قتلوك‌ و ما عرفوك‌. و من‌ الماء منعوك‌. قربانت‌ بريم‌ اين‌ اشعار را نسبت‌ مي‌دهند به‌ خود ابي‌ عبد الله‌. شيعتي‌ ما ان‌ جرفت‌ اسم‌ فذكروني‌. يعني‌ شيعيان‌ من‌ اگر آب‌ گوارائي‌ خورديد به‌ ياد من‌ باشيد. او سمعت‌ بغريب‌ و شهيد اندبوني‌. اي‌ كاش‌ مي‌بوديد، مي‌ديديد. ليتكم‌ في‌ ما شي‌ء جميعا تنظروني‌. اي‌ كاش‌ روز عاشورا همه‌اتون‌ مي‌بوديد مرا مي‌ديديد. يا بقية‌ الله‌. همه‌ رو به‌ قبله‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء. الهي‌ عظم‌ البلاء. الهي‌ عظم‌ البلاء. و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌. دوستان‌ قدر اين‌ مجلسها را بدونيد. هفتة‌ گذشته‌ يك‌ پسر بچه‌اي‌ در سنين‌ شايد شش‌ سال‌، كمتر بيشتر، پدرش‌ آورد دم‌ در به‌ من‌ نشانش‌ داد. موقعي‌ كه‌ چراغها را خاموش‌ كرده‌ بودند، يك‌ همچين‌ موقعي‌، خانموها هم‌ چراغ‌ را خاموش‌ كنند. گفت‌ ديدم‌ يك‌ آقايي‌ وارد مجلس‌ شد، ابروها سياه‌ پر پشت‌، يك‌ خال‌ مشكي‌ روي‌ صورتش‌. با آنچنان‌ معصوميتي‌ اينها را مي‌گفت‌ كه‌ من‌ خم‌ شدم‌ چشمهايش‌ را بوسيدم‌. ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌. و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ و فرج‌ عنا بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ يا محمد. اكفياني‌ فانكما كافيان‌. و انصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌. ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌. الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌. العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *