۱۵ شوال ۱۴۱۳ قمری- ۱۹ فروردین ۱۳۷۲ شمسی – تفسير سورة كافرون
تفسير سورة كافرون 19 فروردينماه 1372
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
مطلبي كه اين سوره بايد در اين سورة مباركه توجه بشود دو چيزه. يكي بندگي خدا كه فكر ميكنم يك مقداري دربارهاش صحبت كردم. دوم قاطعيت يك انسان، روشن شدن خطش، و باصطلاح يا زنگي زنگ يا رومي روم. انسان بايد خودش را مشخص كند، شخصيتش را مشخص كند، اين مسئله در اين سورة مباركه دقيقا تعيين شده. لا اعبد ما تعبدون. من عبادت نميكنم آنچه را كه شما عبادت ميكنيد. خيلي ساده و راحت. بدترين شعري كه من تابحال شنيدم اين شعر بوده. چنان با نيك و بد سر كن كه بعد از مردنت عرفي، مسلمان با آب زمزم شويد و هندو بسوزاند. اين يعني منافق باش. يعني دو رو باش، يعني بالاخره مشخص نشود كه تو مسلماني يا هندو هستي. قرآن بر خلاف اين مطلب را فرموده. ميفرمايد كه لا اعبد ما تعبدون. من خطم را روشن ميكنم. من بندگي نميكنم آنچه را كه شما بندگي ميكنيد. و من آنچه را كه شما عبادت ميكنيد عبادت نميكنم. و آنچه را كه من عبادت ميكنم شما عبادت نميكنيد. جدا بشيم از هم. بيائيم تكليفمون را روشن بكنيم. يا مسلمان واقعي به تمام شرايط اسلام عمل بكنيم. يا بريم يك مذهب ديگهاي انتخاب كنيم. اگر اين مذهب به دردتون نميخوره يك مذهب ديگه. اگر اين مذهب حق نيست، بريد مذهب حق را پيدا كنيد. يك مسلمان بي حال بي شخصيت مثل پشه. كه وقتي يك مختصر هواي باصطلاح متغير ميشه، باد ميآد، اينهم به همان طرف ميره. شبهاي تابستان اگر روي پشت بام خوابيده باشيد ميگيد خدا كنه يك بادي بياد اين پشهها را ببره. پشه، اين همج الرعاء، هر طرف باد بياد همانطرف ميره. توي مجلس ايام نوروز امتحانتون را حتما داديد. توي مجالس فاميلي ميشينيد، نشستند غيبت ميكنند، حرف شوخي و لاطائلات ميزنند شما هم جزء آنها شديد. شبهاي احياء يا الله گفتيد. نه آن يا اللهتون به درد ميخوره نه آن مجلس. آدم بايد شخصيت داشته باشه. انسان انسان بايد باشه. پشه نبايد باشه، همج الرعاء نبايد باشه. يك انسان، امتيازش با حيوانات اين است كه حيوانات را يك افساري به گردنشون مياندازند و عقب سر آن كسي كه افسار را ميكشه، البته همة حيوانات هم باز اينطور نيستند، حيوانات (نامفهوم) بعضي از حيوانات ميخوان شخصيتشون را ميخوان انتخاب كنند. يك الاغ وقتي كه پاش يكدفعه روي يك پلي فرو رفته باشه، ما انسانها صد دفعه پامون توي پل خراب شده فرو ميره، بازهم ميريم. ده ده دفعه گناه ميكنيم و كتكش را هم ميخوريم باز هم نميفهميم.
افراد زيادي ما ديديم كه اينها گناه كردند، بعد از گناه كتكشون را خدا زده مريضون كرده، بي پولشون كرده، گرفتاري براشون بوجود آورده چون دوستستشون داشته اونوقت خداي تعالي، باز هم اون كار را كردن. در روايت است كه امام عليه الصلاة و السلام فرمود المومن لا يضعر مومن دو دفعه يعني دو مربته از يك سوراخ گزيده نميشه. انگشتت را كردي تو يك سوراخ زنبور بود، دو مرتبه نكن. ديدي يك كاري را كردي ضرر داشت خوب خودت هم پشيمان شدي، دو مرتبه نكن. ماها انسان واقعي نشديم هنوز، تا وقتي كه شخصيت نداريم. شخصيت يك مسلمان اين است كه دقيقا بگه لا اعبدوا ما تعبدون. وارد مجلس شد نشستهاند مجالس عروسي تشكيل دادهاند زن و مرد مخلوط و معصيت و تشكيلات، من وارد نميشم آقا چرا نميياي تو، لا اعبدوا ما تعبدوا شما همتون داريد شيطان را ميپرستيد من كه شيطان پرست نيستم نمييام تو. اين را بايد بگيد آقايون، بايد اعلام بكنيد، بده. بد تويي كه نميفهمي اين حرفها را. بد چيه؟ بده من بگم كه آقايون غيبت نكنيد. بد اون است نگي آقايون غيبت نكنيد. تو بد و خوبي سرت نميشه. بده كه من بگم آقايون موسيقي نزنيد. بده كه من بگم كه فلاني فلان گناه را نكن. همين كلامت دليل بر اين است كه تو اصلا بدي و خوبي سرت نميشه. تو اصلا از بچه كوچكتري. از پشهاي پستتري، كف روي دريايي.
علي بن ابيطالب در يك سخن ديگر ميفرمايد، قصاء، قصاء اين كفهاي روي آب هست، آب از اونور سرازير بشه اونها هم ميرن از اينور سرازير ميشه اينها هم از اينور. يك خردهاي، جداها همة انبياء اولياء آمدند كه شخصيت شما را مشخص كنند. شما را تكليفتون را روشن كنند. كان الناس امت واحده، خداي تعالي همه را وقتي خلق كرد يك امت واحده همه بيشعور، همه بيفهم، همه بي درك. گفت اينجوري بوديد فبعث الله النبيين المبشرين و منذرين خدا پيغمبرها را مبعوث فرمود كه مردم را تكليفشون را روشن كنند. فريق في الجنه و فريق في السعير. يك دسته برن به طرف بهشت يك دسته هم برن به طرف جهنم.
رسما وضعتون را با دوستانتون روشن كنيد، دوست عزيز من تا حالا با تو خيال ميكردم تو آدم خوبي هستي، نه حالا با تو نميفهميدم رفيق بودم تو هم نميفهميدي با من چرا رفيقي. از حالا من مسلمانم يك دونه گناه نميخوام بكنم، يك دونه مكروه هم انجام نميدم و اگر تو با من رفيقي رفيق باش والا خداحافظ شما. من ديروز اين حرفها را براي زنها گفتم. و بايد هم براي شما بگم. زنتون اهل معصيت و گناهه، خانم از اين به بعد نبايد معصيت توي اين خونه بكني، معصيت كردي بايد خطمون جدا بشه ايني كه اسلام ميگه كه مرد مومن با زن غير مومن يعني زن كافره ازدواج نكنه و باطله ازدواجش براي اين كه دو تا خطند. او ميخواد بره كليسا مثلا او ميخواد بره مسجد. او ميخواد گوشت خوك بخوره او ميخواد گوشت گوسفند بخوره. اصلا همه جا با هم دعوا دارند. همه جا با هم حرف دارند. خوب اين در مرحلة اعلاشه. مرحلة پايينش، اين ميخواد گناه بكنه اين نميخواد گناه بكنه، اين ميخواد نوار به اصطلاح ويدئو بگذاره اين نميخواد بگذاره، هميشه دعواست ديگه زندگي نشد كه. خطتون را بنشينيد، يك ساعت، دو ساعت يك شبانه روز دو شبانه روز، دعواتون هم ميشه اين دعواي اول به از صلحه آخره. بشينيد خطتون را روشن كنيد بگيد كه من اين به اصطلاح قانون نامة زندگيمه، رسالة توضيح المسائل را بگذاريد جلوي زنتون بگيد اين قانون نامة زندگيمه هر جا با هم اختلاف داشتيم به اينجا مراجعه ميكنيم در احكام. هر جا در مثلا عقايد يا صفات روحي با هم اختلاف داشتيم با هم به فلان مدرك به فلان مثلا مسئلة اسلامي مراجعه ميكنيم.
ميخواي يا علي زندگي كنيم، نميخواي ما نميتونيم هر روز دعوا داشته باشيم صاف و پوست كنده اين دستور اسلامه. ما افرادي را ديديم كه پنج شش تا بچه دارن هنوز نتونستند اين زن و شوهر با هم كنار بيان هنوز اختلاف دارن. اين فاسقه اون مومن، اون نماز شب خونه اين نماز صبح نخونه. تا اين حد. اين كه زندگي نشد اين جهنمه كه شماها داريد. يك سرهاش كنيد از اين سورة مباركه اين معنا استفاده ميشه كه كارتون را يكسره كنيد. يا قاطعيتي داشته باشيد، قاطعيت يعني انسانيت. قاطعيت اين است كه من فهميدم اين كار خوبه به قيمت جانمم تمام شده بايد انجام بدم. هيچ كس را هم نميشناسم تا اين حد. خداي تعالي در قرآن ميفرمايد كه ولا تقل لهم اف به پدر و مادرتون اف نگيد. احترامشون بكنيد و قل لهم ميسورا. با زبان خيلي خوب باهاشون رفتار بكنيد. چه بكنيد، چه بكنيد. بعد از خدا و عبادت خدا پدر و مادر و ان جاهداك علي ان تشرك به فلا تطعهما. اگر گفتن كه بيا مشرك بشو، البته شرك درجاتي هم داره، از معصيت گرفته، آمدن ميگن پدر و مادره ديگه ميگن بيا طابع شيطان بشو بگو نه. يك كار معصيتي را پيشنهاد كردن بگو نه. فلا تطعهما. شما حق نداريد پدر و مادرتون ولو اينكه از شما قهر ميكنن، چند روز اصلا با شما حرف نميزنن، عصباني ميشن گريه ميكنن، ميگن بابا يك دروغ بگو. خدا گفته نگو. من تو را كه احترام ميكنم بابا جان، نه نه جان شماها را كه احترام ميكنم بخاطر خداست. خدا گفته احترامت بكنم. اگر تو را خدا نگفته بود احترام بكنيد ماهم مثل حيوانات، حيوانات وقتي كه بچه هاشون بزرگ ميشن ديگه همديگر را نميشناسن. خوب ما هم نميشناختيم همديگر را.
اينكه ميشناسيم اينكه عاطفه داريم خدا گفته. تو ميخواي با خدا مخالفت كني؟ نه. پهلوي مادرت نشستي مادرت داره غيبت ميكنه، مادر جان ميدوني غيبت معناش چيه؟ اگر الان به تو بگن زنا بكن، تو حاضري نگيد اين حرفها بده من به مادرم، نخير خدا گفته بگيد، بگيد تا بفهمه معناي غيبت چيه؟ تو حاضري زنا بكني؟ بله بدترش را داري انجام ميدي. بدترش. الغيبت اشد من الزنا. غيبت نكنيد. نه اين، حالا گوش بده، نه گوش نده. بدش ميياد، بياد، گريه ميكنه نفرينت ميكنه، نفرينش هيچ تاثيري نداره. نفرينش با من هيچ. به هيچ وجه حاضر نشو در مقابل دينت. من الان دارم به همتون ميگم مادرتون نفرينتون كرد و گريه هم كرد و هر چه كرد كه شمايك دقيقه به غيبتي كه او ميكنه گوش بديد و شما گوش نداديد گناهش گردن و ثوابش مال شما.
هيچ طور نميشه. آخه ظلمه نخير او داره به شما ظلم ميكنه كه شما را داره جهنميتون ميكنه. حضرت امير المومنين عليه الصلاة والسلام آهن را داغ كرد، آهن را داغ كرد برد به دست برادرش چسبوند. گفت: برادر ميخواي من را بسوزاني. حضرت فرمود تو ميخواي من را تو آتش جهنم بسوزاني من چيزي نگفتم، تو. اين آتش دنياست. آتش دنيا، آتش دنيا كه خوب ميشه درست ميشه. آتش جهنمه كه اولئك اصحاب النارهم فيها خالدون. انسان بايد تكليفش را در دنيا روشن كنه. من اين را امشب ميخوام واقعا خوب، همة دوستانمون بعد از ماه رمضانه ديگه ما يك ماه رمضان بر ماگذشته و شبهاي احياء و روزه و همة اين حرفها را داشتيم و اينهاو تكليفمون را با خدا روشن كنيم يا صد در صد مسلمان يا ايها الذين ادخلوا في صلم كافهاي كساني كه ايمان آورديد داخل بشيد در تسليم، تسليم محض هر چه خدا ميگه اون را عمل كنيد. ولا تطبعوا خطباط الشيطان. اين خطاباط شيطان اين قدمهايي كه شيطان ميخواد شما برداريد شما برنداريد. و پيروي نكنيد از شيطان. آخه تا كي ما ميخواييم از شيطان همينجور بي فايده گفت كه خر عيسي اگر بمكه رود باز آيد همان خر است كه بود. حرت كرده رفته به مكه، ما يك همسفري داشتيم در سفر حجمون، اين همة گناهان را ميكرد و آخرش هم اسمش شد حاجي. و اينجور افراد وقتي كه برن مكه و برگردن پستتر ميشن چون اونجا سنگه محكه. افراد ميبيني بعضيها حاجي شدن خيلي از قبلشون كه حاجي نبودن بدترن.
ولا تطبعوا خطباط الشيطان. يك تحقيقي بكنيد در دينتون آقايون اينجور نباشيد كه نميدونيم دين اسلام واقعا حقه يا نه؟ ما يك مقداري اينطوري هستيم. آيا دين اسلام حقه يا نه؟ اين را نميدونيم. خوب يك چند روزي تحقيقي بكنيد. تحقيق بكنيد دين اسلام حق شد من حالا كه فهميدم اين راه حقه كوچكترين انحرافي پيدا نخواهم كرد. شما ميخواييد بريد يك شهري يك مسافرتي ميخواييد بريد اول يك تحقيقي ميكنيد كه راه اون شهر كجاست و از كجاست. وقتي كه راه را پيدا كرديد ميافتيد توي جاده و ديگر كوچكترين انحراف هم پيدا نميكنيد. يك ذره فرمان را ميكشيد به طرف راست يا طرف چپ ميافتيد تو دره به مقصد نميرسيد. ما مسلمانها اين را كه ميبينيد هيچ به مقصد نميرسيم جوانيهامون هم مثل پيريهامونه، پيريهامون هم مثل جوانيهامونه، خدمتتون عرض شود كه هميشه كارهامون روي عادت.
يك نفر ميگفت: چهل ساله بود، اين شخصي پي برده بود توي حمام اونوقتها كه خزينه بود ميگفت من ديدم اين داره يك غسل هم ميكنه گفتم اين چه غسلي است داري ميكني گفت غسل حيض، مرد تو مردي، گفت من بچه بودم دو ساله، سه ساله يادمه مادرم هم اين غسل را ميكرد ما هم همينجور اين غسل را ميكنيم تا حالا. نخنديد. به خدا قسم بعضي از عقايد ما، بعضي از اعمال ما بعضي از نمازهاي ما همينطوره تقليد، اون هم تقليد از پدر و مادر. اون تقليد از همسايه اون هم تقليد از يك آدم بيسوادي مثل خودمون. خيلي از بدعتها هست توي ماها هست بدعته اصلا. چرا آقا اين بدعت را انجام دادي حالا نميخوام اسم ببرم. چرا اين بدعت را اين كار را چرا انجام ميديد؟ همه ميكنن ما هم ميكنيم. شب چهارشنبه سوري از روي آتش ميپريد اونور چرا اين كار را ميكنيد؟ همه ميكنن ما هم ميكنيم ديگه. حالا اين پدر و مادر مسلمانش، حالا نميدانم اين خانم مسلمان بوده اين غسل را ميكرده، ما كه داريم از روي آتش ميپريم از اجداد زرتشتيمون اين كار را ياد گرفتيم. بيفايده. او يك وقتهايي شايد ده پشت قبلمون زرتشتي بودن. اينها آتش پرست بودند اين كار را ميكردند دادن به پسرشون اون هم به فرزندشون اون هم به فرزندش حالا رسيده به ما. ايام نوروز همينطور بعضي از مسائلش. روز سيزده نوروز خوب تازه گذشته چون اينها بد نيست هنوز يادتونه. چند ماهي نگذشته كه بگيم فراموش كرديد. يك پيرمردي را من ديدم كه اين ناراحت بود دم غروب بود گفتم چرا ناراحتي؟ گفت من امروز بيرون نرفتم از خانه. خوب ما هم بيرون، من غالبا روز سيزدة نوروز بيرون نميرم. من هم نرفتم گفت تا بيرون نره، از شهر بيرون نره سيزده را بدر نكنه نحصيش تا ساله ديگه ميمونه. شما را به خدا اين بدتره اين غير عقلائي تره اين حرف يا يك مرد چهل ساله غسل حيض بكنه. غسل حيض باز اقلا يك تميزي داره يك چيزي داره. يك مدرك اساسي براي يك عده از انسانهاي مسلمان داره. اما اين چي؟
اينكه من عرض ميكنم ما مسلمان حسابي نيستيم مال اينه. اونقدري كه سيزده به در را ماها اهميت ميديم فرهنگ ما اهميت ميده شما را بخدا شبهاي قدري كه در قرآن با او صراحت آمده ما اهميت ميديم. شب قدر شب بيست و سوم. ميتونستيد بريد حرم تحويل سال هم بريد حرم. ببينيد كدام يكي شلوغتر بود؟ كدام يكي شلوغتر بود؟ اينكه من عرض ميكنم ما مسلمان حسابي نيستيم براي اين ميگم. ما چكارهايم؟ چييم؟ مسلمانيم بايد تمام قوانين اسلام را مو به مو عمل كنيم و بلد باشيم. روز قيامت از انسان سوال ميكنند كه چرا بلد نبودي؟ شما نگيد كه اونهايي كه مسئله دونن و عمل نميكنن بيشتر معصيت ميكنند، نخير. روز قيامت دو تا سوال از اوني كه بلد نبوده و عمل نكرده ميپرسند، يكي چرا ياد نگرفتي؟ چون تحصيل علم دين ولو به اندازة مسئله ياد گرفتن بر هر مسلماني واجبه و اگر كسي مسائل و احكامش را بلد نباشه يك واجب ترك كرده. و اگر عمل هم نكرد دو تا واجب ترك كرده. اين فردي كه مسائل را بلده ولي عمل نميكنه اين يك واجب را ترك كرده. چرا بلد نشدي؟ چرا ياد نگرفتي؟ همة كارها را بلد شدي اين كار را چرا بلد نشدي؟ انسان بايد مسائل دينش را اقلا اون چرا كه مورد ابتلاشه، يعني ممكنه پيش بياد اينها را بلد باشه.
بعضيها مييان به من ميگن ما ميخواييم تزكية نفس كنيم خوب قدم اول اين است كه تمام محرمات را ترك كن و تمام واجباتت را انجام بده، يك قدمه اوله تا اين كار انجام نشه شما نميتوني يك قدم به سوي خدا برداري. يك قدم بسوي خدا برداري. بر فرض شب و روز هم كه عبادت بكني يك گنتاه كه كردي مثل اين است كه يك جواني را پر از جواهرات بكني تهش را هم سوراخ كني هي ميريزه ازش. اولائك ليحبطن عمله، درباره افراد معصيت كاره شما آمدي زيارت رضا صلوات الله عليه گناه ميكني اين ثواب زيارت حضرت رضا عليه الصلاة والسلام هزار حج، هزار عمره و خيلي، خيلي ثواب داره كيسههاي جواهرات را پر كردي اما وقتي به شهرت ميرسي ميبيني اينها خالي شده، دو سه تا تو راه غيبت كردي، گناه كردي خدمتتون عرض شود كه معصيت كردي اين تهش را سوراخ كردي همين جور كه ميرفتي ريخته. خالي شده تا اونجا ثواب بهت ميدن از اون ور هم ميگيرند. ماها بيايم و واقعا امشب شب جمعه است، خوب گفتم كه پانزدهم اين ماه شهادت حضرت همزه و جريان احد و خوب الگوي خوبي است جناب همزه سيدالشهداء براي اينكه انسان خودش را نشان بده. حضرت همزه عليه السلام ايشان عموي پيغمبره. سنش بيشتر از پيغمبره، تشخيص داد كه اسلام حقه با همة فشارها ايستاد. شنيديد زياد هم شنيديد تا اينكه در جنگ احد خوب شهادت پيدا كرد، شهيد شد و خدا قسمتتون كنه بريد در مدينه در احد قبر مطهرش را زيارت كنيد. حتي جگرش را در آوردند، پيغمبر اكرم وقتي كه ديد بقدري ناراحت شد كه فرمود اگر دستم به اينها برسه، هفتاد نفرشون را ميكشم. آيه نازل شد كه، فان عاقبتم بعاقبوا مثل ما عقبتم به اگر خواستيد مجازات كنيد البته دربارة پيغمبره نه اينكه پيغمبر خلاف واقع فرموده باشه، هفتاد نفر قريش به اندازة يك موي حضرت همزه ارزش نداشتند، ولي چون پيغمبره بايد كاري بكنه كه الگو باشه ممكنه بعدها كه مثلا يك نفر كه كشته ميشه بگن هفتاد نفر در مقابلش كشته بشه پيغمبر اين كار را كرد. يك نفر و اون را هم اگر ببخشي بهتره. خيلي عجيبه. وقتي كه پيغمبر اكرم آمد وارد شهر مكه شد آمدند اينهايي كه خيلي اذيت كرده بودند، آزار داده بودند پيغمبر اكرم را، مثل ابوسفيان و هند و امثال اينها حضرت همه را بخشيد، بخشيدشون.
وحشي كه پيغمبر را اونطور آزار كرده بود و حضرت همزه را كشته بود و مصلش كرده بود فرمودند كه من تو را نميكشم اما جلوي چشمم نباش. چون هر وقت من تو را ميبينم به ياد عمويم همزه ميافتم. همزه يك وجود پر قيمت با استقامتي كه، تكليف خودش را با اسلام روشن كرده بود همه بايد اينطوري باشن. مسلمان، من يك وقتي ميگم استادم به من گفت كه من دارم بهت ميگم يا مسلمان باش يا برو يك دين ديگه را انتخاب كن. در اونجا هم رفتي باز مسيحي كامل عياري باش آخه هر جا انسان ميره بايد همون باشه. يك آدمهاي بي حاله بي، كه حضرت امير فرمود قد ملئتم قلبي قيحا قاتلكم الله شما دل من را پر از خون كرديد خدا شماها را بكشيد. حاضرم يك نفر از اصحاب معاويه را بگيرم كه شماها را بكشه. آخه اينقدر انسان بيحال.
در تابستان به شماها ميگم بريد جنگ ميگيد هوا گرمه. در زمستان ميگم بريد ميگيد سرده. كسي كه از سرما و گرما بترسه از شمشير بيشتر ميترسه. اينطوري بود هميشه اينهايي كه، آخه چرا بايد اهل حرف اينهايي كه طرفدار حقند در كارشون سست باشن و آدمهاي كم عرضهاي باشند. باور كنيد الان شيعه در دنيا اگر عرضه داشته باشه اگر شخصيت داشته باشه نبايد بگذاره كه اينطور به سرش هجوم بيارن. در تمام دنيا اينطوره. اگر يك شيعهاي اين با عرضه باشه مثل همونطوري كه دشمنان با عرضهاند. وهابيها كه اكثر اعتقاداتشون با وجدانيات هر فرد عوامي مخالفه. باور كنيد ميگن بوسيدن حرامه. بوسيدن ضريح حضرت رضا حرامه. يك وجداني را بياريد بگيد حضرت رضا را انسان ميشه دوست داشته باشه ضريحش را نبوسه. خدمتتون عرض شود كه همينطور معمولي ميگن حضرت رضا را، پيغمبر را شما دوست داشته باش اما ضريحش را نبوس. امثال اينها. شفاعت غلطه. فرض بفرماييد كه توسل نميخواد خدا در خانهاش بازه. توسل نميخواد، واسطه نميخواد خدا. دو، قضاياي خيلي عادي. من يك قضيهاي از بچگيم يادم بود به يك وهابي گفتم خيلي تعجب كرد خيلي علمي شد براش. گفتم من بچه بودم يك كار بدي كرده بود پدرم ميخواست من را بزنه، ميخواست من بفهمم كه من كار بدي كردم هم ميخواست به اصطلاح من را نزنه، بچهام دوستم داره نميخواست من را كتك بزنه. تا من كتك نخورم هميشه يك كار بد را ميكنم. حالا از يك راهي متوجه شديم رفت همساية مغازهاش را ديد گفت كه من اين را ميخواهم تنبيهش كنم ولي نميخوام بزنمش، چوب را كه بلند كردم يا مثلا خواستم كه بزنمش شما بيا دست من را بگير. اين چند تا فايده داشت يكي اينكه خوب اين همسايه پيش من محبوبيتي پيدا ميكرد، يكي اينكه ما كتك نميخورديم يكي اينكه ما فهميده بوديم كه اين كار ما كار بدي است خوب حالا اين را ما فهميديم اين آمد با خيلي تندي و تشر و دعوا، و فلان واينها تا خواست شروع كنه همسايه گفت آقا چكار ميكني بچه است، اون نفهميده اين دفعه به من ببخشش. اونوقت دفعة ديگر اگر اين كار را بكنه ما چه ميكنيم، چه ميكنيم، خيلي خوب.
خوب اين معناش، آقا از اين مسئله روشنتر چيزي هست. نه جدا، اين معناش شفاعته، اين معناي واسطه بودنه اين معناي اين است كه وقتي كه شما يك كار بدي كردي، گناهي كردي برو دست به دامن امام رضا بشو، دفعة بعدش خود من، من اون دفعه چون فهميدم كه چكار كرده يك كار بدي كرده من خودم رفتم به همون همسايه گفتم اين بابامون امشب ممكنه حسابي ما را بزنه، حالا من خودم اومدم بهت خبر ميدم بيا يك كاري بكن، خوب اين واسطه قرار دادنه. كار به اين سادگي را، مسئلهاي به اين واضحي را، وجداني را اين حيوانهاي دو پا كه واقعا نميشه اسمشون را گذاشت انسان. چه شيعه باشند، چه سني باشن فرقي نميكنه اين را منكرن. پيغمبر با اون عظمتش خدا واسطه قرارش داده و چرا خداي تعالي خودش نميبخشه؟ بايد اينها واسطه بشن. براي اينكه اينها محبوب مردم واقع بشن محبوبيت پيدا بكنن توي مردم. همون، همون فلسفهاي كه تو اون جريان مغازة همساية ايشان بود، همينجور. سه چيز يكي اينكه من بفهمم چقدر گناه كردم، چه كار بدي كردم كه اگر اصلا در دلش عفو ميكرد گفت هر كاري كردي باريك الله پسرم دفعة ديگر ميرفتم بدترش را انجام ميدادم. دوم اينكه محبوبيتي از همسايه در دل من پيدا بشه، سومم اينكه او مهربانه من را نزنه. خوب شما بگيد كه آيا اين كار غير عقلاييه؟ اين را مردم معمولي و عوام، خدمت شما عرض شود كه شفاعت و واسطه گري و اينها را اصلا نخوندن بلد نيستند اينها ميكنن اين كار را. در يك مسئله به اين سادگي كتابها نوشتن كه اين ميشه يا نميشه؟ اين توسلات درسته يا نه؟
توي يك مجلس با شكوهي يك وقتي من منبر نبودم يكي از علما منبر بود داشت راجع به توسل صحبت ميكرد يك آقايي از اون گوشه بلند شد، نخير توسل غلطه. مجلس را بهم ريخت من با خودم فكر كردم اين عجب آدم احمقيه. ميگه توسل غلطه. واقعا اينطوره خود من در تهران اون اوائل جوانيمون منبر ميرفتيم جمعيت هم خيلي زياد بود يك شب دم در به من گفت كه آقا، يك كسي كه آقا دربارة توسل شما امشب صحبت بكنيد. ما هم از باب اينكه خوب صاحب مجلس وقتي يك چيزي ميگه ما بايد عمل بكنيم، صاحب مجلس هم بود تا حدي. رفتيم راجع به توسل و دربارة محبت به خاندان عصمت و چه و اينها، ضمنا ديديم يك عمامه گندهاي اين كه ميگم واقعا حيف انسان رو من بگذارند، اون گوشه نشسته ما اول كه صحبت را شروع كرديم فكر كرديم كه خوب يكي از علماست، نميشناختمش، يكي از علماست و بايد خيلي مواظب حرفها و حرفها بزنيم. وسطهاي حرفمون به اين روايت رسيدم كه، روايت زياده يعني متواتر هست تا يك حدي، كه ائمة اطهار عليه الصلاة والسلام فرمودهاند كه نزلون علي الربوبيه وارفعونا ان حدود البشريه ان خطوط البشريه يك جملات مختلفي داره فقولوا فينا ما شئتم. اين را من داشتم ميگفتم خيلي گرم صحبت و اون وقتها هم مثل حالا صحبت نميكرديم خيلي مسلسل و تند و همچين اجتماع پسند.
ديديم آقا بلند شد وايستاد گفت: آقا اين روايتها دروغه نيست. گفتم، معناش اينكه كه من الان اينجا روي منبر جعل كردم، اگر خيلي هنرمند بايد باشم كه يك همچي عباراتي را جعل بكنم من اينجا. گفت نه اينها سندش صحيح، گفتم نه اينها متواتره، سندش را من فردا شب من براي شما مييارم چون اينها محفوظات هم بودش داشتم ميگفتم، ديدم مجلس را داره بهم ميزنه فهميدم كيه. در ضمن يك كسي به من نزديكتر بود به من گفت اين آقاي كيه. حالا اسمش را من نميخوام بشنويد اين اسم نحص را. كه يك مكتبي براي خودش درست كرد. توي يك كتابش نوشته كه يك فردي آمد در خانه من گفت يا ابوالفضل، گفتم اگر من را ميگي اسمش ابوالفضل بود، اگر من را ميگي لبيك، اگر اون ابوالفضل كربلا را ميگي كه اون مرده و هيچ اثري ازش نيست و حرف بيخود نزن. اتفاقا در همون موقع در اين سر گردنة، الله اكبره خدمتتون عرض شود كه دره گرم يك ارمني راننده، اين را اكثر مشهديها قضيهاش را ميدونن اين ماشينش فرمانش يا ميبره يا پنچر ميشه اين ميره طرف دره گردنة بسيار تنديه. ميگه يا ابوالفضل. اين ماشين، اون طاير به اصطلاح روي هوا وايميايسته اونجا. و اين را همه شنيدن و ديدن در همون موقع. خدا رحمت كنه مرحوم علامه اميني صاحب الغدير را. در يك مجلسي در خدمتشون بوديم در تهران، يك معتمري از علما تشكيل داده بودند از ايران هم يك نفري را دعوت كرده بودند يك نفر از همين وهابي مسلكها. علامة اميني ميگفت من به او گفتم چرا تو را مييان از مصر دعوت ميكنن، من را دعوت نميكنن. ميدوني چرا تو را دعوت ميكنن؟ براي اينكه هرچه راجع به شيعه بگيد ميگيد كه عوام شيعه. چرا لعن ميكنيد؟ براي اينكه عوام شيعه لعن ميكنه ما نميكنيم، چرا شفاعت ميگيد؟ عوام ميگن ما نميگيم. چرا سينه ميزنيد براي سيدالشهدا؟ عوام ميگه.
بيان من را دعوت كنن تا من اونجا تو اون كنفرانس ثابت كنم كه خدا و پيغمبر و فاطمة زهرا از كتابهاي خودشون اينهايي را كه شيعه لعن ميكنه خدا لعنتشون كرده. بيان تا من ثابت كنم تا شفاعت يعني چي؟ ايشان براي من قضيه را نقل ميكرد، در يك مجلسي نشسته بوديم كه فلاني رفته براي معتمل در مصر و از ايران فقط اون رادعوت كردن ولي كس ديگر را دعوت نكردن. و علتش را من به خود اون طرف ميفرمود، گفتم. اينه. اونوقت انسان اينقدر نادان. نافهم، ما هم البته چند شب ديگه رفتيم منبر و خداي تعالي هم بهمون كمك كرد هر شب راجع به توسل با مدارك صحبت كرديم تا مردم اون محل، چون ايشان خانهاش همونجا بود، مردم اون محل به سرش ريختند و مجبور شد از اون محل اون آخوند نفهمه، خدمت شماعرض شود كه وهابي از اونجا فرار كنه بعدها آمد اين اطراف مشهد و قوچان و اينجاها يك مسائلي را مطرح كرد و يك عدهاي را چيز كرد و ما باز اينجا هم رفتيم در كانون بحث و انقاد شعبهاش را در قوچان ترتيب داديم و بحمدالله، اينقدر انسان نادان كه بگه توسل بيخوده. ما دائما داريم توسل ميكنيمها، حالا من نشسته باشم اينجا بلندگو خراب باشه ميگم آقاي فلاني بياييد، توسل همينه ديگه، خودم بلد نيستم، خودم نميتونم، خودم، به اصطلاح يك واسطه ميخواد. يك چيز خيلي ساده. تشنهام ميگم آب بده. حالا يك چيزي در توان اين آقاست براي من انجام بده يك چيزي در توان امامه براي من انجام بده، يك چيزي در توان فلان ولي خداست براي من انجام بده، اين معناي توسله.
خيلي ساده، روشن و اينقدر ميخوام عرض كنم كه ماها حتي عقايدمون را نميريم اصلاح كنيم. سر اين مسائل گيريم. بيان واقعا قاطعيت پيدا بكنيم در دينمون. با مردم با رفقا با دوستانمون با افراد بد، افرادي كه مجبورتون ميكنن كه بر خلاف اسلام در كارهاي زرتشتيها را انجام بدي، اقلا اعتقاد نداشته باشيد كه، به اين معنا اعتقاد نداشته باشيد كه اگر روز سيزده از خونه نتوانستيد بريد بيرون، نحصي ميياد شما را تا آخر سال ميگيره، پس به خودتون اين نحصي را تلقين نكنيد، ميگيردتون، واقعا ميگيره. اقلا اين اندازه فكرمون درست باشه. حالا عملمون درست نيست. و همينطور كارهاي ديگر را. گاهي مقدسيهامون زياد ميشه.گاهي بي بند و باريمون زياد ميشه، مثل يك آدمي كه گيجهها از اين ور بلند ميشه از اونور، از اون ور بلندش ميكنن از اون ور ميافته. هواسش نيست نميتونه روي يك صراط مستقيمي حركت كنه. نميتونه يك راه راستي را بره. اينجور نبايد بود.
معناي اين سورة مباركه اينه كه لا اعبدوا ما تعبدون و لا انتما عابدون ما اعبد. خيلي صريح واضح، جدي. اي بندگان شيطان، اي بندگان شيطان. اي كساني كه بندگي شيطان را ميكنيد من عبادت نميكنم شيطان را. تو هم كه عبادت نميكني خدا را. من چرا؟ نخير تو هم نميكني. دروغ ميگي. در شبانه روز يك كار شيطاني بكني بندگي خدا را نكردي تو. من مثال زدم براتون يك وقتي همين تازگيها بود گفتم يك سرباز سر مرز وقتي جنگ بين ايران و عراق بود، اين در شبانه روز يك دفعه ميره گوش به حرف صدام هم ميده ميياد باز اينور، در شبانه روز يك دفعه. ميره تحت فرمان اونطرف، اون جبهه، يك چيزي از اونها گوش ميده خيلي هم چيزهاي جزئي، خيلي جزئي ميگن فرض كن برو يك ده مني نان براي ما بيار اين ميره ميياره.من قبولش ميكنم. يك تبسم اگر به صورت صداميها بكنه اين سرباز را بيرونش ميكنن. شماها همتون، اقلا اگر ارتش رفته باشيد كه ميدونيد اگر نرفته باشيد هم حدسش را ميتونيد بزنيد يك تبسم، يك خندهاي بكنه به سربازهايي كه عراقي هستند. شيطان عدوه خداست. الم احد عليكم يا بني آدم ما تعبدوا الشيطان. شما در شبانه روز اگر يك دفعه گوش به حرف شيطان داديد، يك عمل طبق دستور شيطان كرديد. شما را خدا قبول نميكنه حق هم داره قبول نكنه، بندة او نيستيد. بندة تمام عيار او لااقل نيستيد. يا اين طرف يا اون طرف. شيطان هم قبولت نميكنهها. روز قيامت در قرآنه شيطان ميگه بيخود تو در عقب سر ما آمدي، دروغ ميگن اينها من را كجا ديدن؟ نه شيطان را شماها ديديد نه كتابي براتون فرستاده، نه مبلغي داره، نه هيچي، هيچي. روز قيامت ميگه خدايا من كجا، كجا من را ديدن؟ كي من بهشون گفتم؟ بيارن دليل بيارن. پس بياييم امشب واقعا تصميم بگيريم چون من از منبر رفتن و حرف زدن و اينها فقط ميخوام نتيجه بگيرم. هميشه هم اينطور بودم. بيائيم تصميم بگيريم كه انشاء الله يك كوچكترين كاري را مطابق دستور شيطان نكنيم. رسما بگيم لا اعبد ما تعبدون. به شيطان سيرتها بگيم كهاي شيطان سيرتها ما بندگي نميكنيم آنچه را كه شما بندگي ميكنيد. و لا انتم عابدون ما اعبد. شما هم كه شيطان پرستيد، شيطان بهتون گفته اين گناه را بكنيد شما هم بندگي خدا را نميكنيد. لكم دينكم و لي دين. دين شما مال خودتون، دين ما هم مال خودمون. ما روز سيزده به در ميريم حرم حضرت رضا، حرم چون خلوت ميشه. روز سيزده اين را بدانيد هر چي در موقع تحويل سال حرم شلوغه، در موقع سيزده بدر حرم خلوته. چون شيطان درموقع تحويل حرمه، واقعا حرمهها. من ثابت ميكنم كه شيطان موقع تحويل ميره آنجا، جمعيتش هم آنجا جمع شدند. و روز سيزده هم توي بيابانهاست. ولذا اينها مريدهاش آن طرف ميروند. روز سيزده شما بريد حرم، روز تحويل سال هم بريد توي بيابانها مشغول مناجات با خدا بشيد. اين اگر بخوايد جدا بشه، و لكم دينكم ولي دين. ايني را كه ميگم از باب مثال عرض ميكنم. و الا در تمام كارها. هر كاري كه، حتي لباسي را كه اهل كفر ميپوشند شما نبايد بپوشيد. من تشبه بقوم فهو منهم. يك لباسي مخصوص آنهاست، شما پوشيديد، شما را خداي تعالي جزء آنها قرار ميده. حتي لباس، حتي قيافه اتون. حتي خدمتتون عرض شود كه طرز حركاتتون، بايد شما صددرصد طبق دستور اسلام، همه چيزتون، عملا، امام زمان صلواة الله عليه تشريف بياره بگه باريك الله. هيچ ايرادي توي وجود تو نيست. اگه يك وقت اينجوري شديم ما مسلمان حسابي هستيم. هيچ ايرادي نيست. باريك الله. آقا سرم، صورتم، لباسم، جائي ايراد داره؟ نه. باريك الله. كفشم؟ نه. تشريف بياريد خونه را ببينيد. خونه آمد. نه باريك الله. زنم، خوب زنيه، باريك الله. بچه هام، اگه اينجوري شديد آنوقت حضرت شما را بعنوان اصحاب و يار خودش انتخاب ميكنه. يقين بدونيد. اما وقتي نيستيد، خودتون هم نبايد توقع داشته باشيد. واقعش توقع بيجاست. بياد خونتون را ببينه عكسهاي خدمت شما عرض شود، چه عكسهاي بدي زدي به در و ديوارت. تا ميخواد.
من يك وقتي وارد منزل و خونة يك كسي شدم، ديدم ما را دم در خيلي معطل كردند. به اندازهاي كه تقريبا داشت بهم توهين ميشد. آنجا. بعد آمدم ديدم حق داشته بيچاره ما را معطل كرده. روي آن را بپوشانه، آن قاب را بكنه، روي آن، خونه را روبراهش كنه كه ما بدمون نياد، يك يك ربعي ما بايد معطلي داشته باشيم. اين اقلش بود. باز من فهميدم چون بعضي هايش را نتوانسته بود حمل و نقلش كنه، روش پرده انداخته بود. متأسفانه امام زمان مثل من نيست كه از داخل خونهات اطلاع نداشته باشه. چرا اينجوري هستي؟ خونهات را روبراه كن. قيافه ات را روبراه كن. قلبت را حتي بايد روبراه كني. قلبت بايد امام زماني باشه. دلت بايد پاك باشه. من اين مثلا حقد و كينه، نميتونم از دلم بيرون كنم. خوب برو گمشو. نميتوني برو گمشو. يك مؤمن، يك مسلمان چرا نميتوني از دلت حقد و كينهاش را بيرون كني. و لا تجعل في قلوبنا قل للذين آمنوا. آخه به من فحش داده. خوب تو برو عذرخواهي بكن. برو بهش بگو كه تو فحش دادي، وجدان داره ميفهمه. به من بد نگاه كرده.
خدا رحمت كنه مرحوم آية الله ميلاني، ميگفت من يك استادي داشتم. ديدم يك مدتي اين استاد با من همچين سر سنگينه. چون گاهي سوء ظنها سبب كينه ميشه. من خودم روم نشد. رفتم به يك نفر گفتم برو از ايشان بپرس چرا با من اينجور سنگيني. رفت ايشان سؤال كرد. ايشان گفت كه بعله اين شاگرد منه، پيش من درس خونده، چه فلان اينها. اين ادب نداره. توي كوچه به من رسيده، ادا اصول درآورده، سلام هم نكرده، رد شده. آمد به من گفت. من گفتم راست ميگه من حالا يادم آمد حق با ايشانه. من يك دفعه عطسهام گرفته بود، اين دماغم ميسوخت. ايشان هم از جلو داشت ميآمد. من هي ميخواستم عطسه بزنم و اينها، همينجور از كنار ايشان رد شدم، سلام هم طبعا نتوانستم بكنم. خوب. سوء ظنه ديگه، پيدا شده. رفتم گفتم آقا من عطسهام گرفته بود. ببخشيد من نتونستم عرض ارادت بكنم. آخه سوء ظن نداشته باشيد. شايد يك عذري داشته. سلامت نكرده عذري داشته. تو سلام كن. فحشت داده، عصباني شده از كوره در رفته. خدا را شكر كن كه تو بر غضبت آنچنان مسلطي كه به ديگري فحش نميدي. او ضعف داره. حالا تو بگذر. اينجوري باش. نميدونم من نميتونم خدمت شما، حسود نباشم. نميتونم كينه نداشته باشم. نميتونم مثلا فلان صفت بد را نداشته باشم. خوب تو نميتوني با جزء ناتوانهاي عالم توي جهنم زندگي كن. يكي از اين صفات رذيله در وجودت باشه توي بهشت راهت نميدهند ولو شيعة علي بن ابيطالب باشي. البته شيعيان علي بن ابيطالب را تزكيهاشون ميكنند در روز قيامت توي آن هواي گرم و بعد ميبرندشون به بهشت. و معناي شفاعت هم همينه. و الا هيچ آدم ولو تزكية نشدة صددرصد تزكيه نشده را توي بهشت نميبرند. اين را بدانيد. خلاصهاش اينكه بايد امام زمان عليه الصلاة و السلام طوري باشه كه وقتي ميآد توي خانهات، توي زندگيت، توي قلبت، توي اعتقادت، توي مغزت، هر جائي را ببينه بگه باريك الله. بگه باريك الله. آنوقت تو اين را بدون چه دعا بكني چه دعا نكني از ياران خوب امام زماني. و اگر غير از اين باشه، هر چقدر دعا بكني خدايا من را از ياران خوب امام زمان قرار بده، تا اينكارها انجام نشه، قرار داده نميشيد. اين همچين لا اعبد ما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد و انتم عابدون ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد. لكم دينكم و لي دين. حرف تمام.
خوب وفات امام صادق از يكطرف نزديكه، شب شنبة آينده، طبق آنچه كه، البته توي تقويمها شب يكشنبه را نوشتهاند بخاطر اينكه يك روز ماه جلوتر ديده شد و جنگ احد و شهادت حضرت حمزة سيد الشهدا بوده و جنگ احد بسيار جنگ پر مصيبتي براي مسلمين بوده. خانهاي از خانههاي مهاجر و انصار نبود جز آنكه عزادار بودند. و اينهم بخاطر يك ضعف و عدم استقامت و طمع، پيغمبر اكرم دستور فرموده بود كه آن تنگة بين دو تا كوه هست، كه ما رفتيم آنجا را ديديم، اينجا را مسلمانها از دست ندهند، نگه دارند. خوب رفتند و مسلمانها شكست دادند كفار را و اينها هم فرار كردند. بعد آمدند از اين پشت، مسلمانها چشمشون به اينطرف بود كه ميديدند دارند غنائم را جمع ميكنند، اينها مسلمانهايي كه توي جنگ بودند، و مسئله حل شده. اينها چرا اينجا وايستند؟ هر چه فرماندهاشون گفت نريد، اينها ول كردند و رفتند و كفار هم از همان راه آمدند حمله كردند و مردم مسلمان را، حتي علي بن ابيطالب زخمهاي زيادي برداشت، پيغمبر اكرم دندانش شكست، حمزة سيد الشهدا شهيد شد. خيلي صدمه وارد شد. در عين حال خداي تعالي همانجا اين آيه را نازل كرد. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين. شما هيچ سستي به خودتون راه نديد، محزون نباشيد. شما بر ملأ خواهيد بود. شما در دنيا با عظمت خواهيد شد اگر مؤمن باشيد، اگر ايمان داشته باشيد. و خرابي قبرستان بقيع هم ظاهرا همين ايام بوده كه خدا لعنت كنه وهابيها را. دشمنترين مردم روي زمين حتي از يهوديها دشمنتر اين وهابيها هستند. توي خودتون راهشون نديد. توي شيعهها هم حتي گاهگاهي پيدا ميشه. توي خودتون راهشون نديد. هيچ. اينها آدم نيستند. بخدا قسم اگر چشم معنويتون باز بشه، ميبينيد اينها شكل حيوانات هستند. اصلا قيافهاشون عوض ميشه. كسي كه بي اعتناي به خاندان عصمت كه بيمنه رزق الوري، بوجوده و بوجوده ثبت في الارض و السماء. ما هر چه داريم از اينها داريم و توسلاتتون را زياد كنيد و خداي تعالي هم، حالا كه اينها، اين وهابيها اين حرفها را دارند القاء ميكنند، خداي تعالي هم مستقيم حوائجتون را شايد ديرتر بده تا اينكه با توسل حاجت بگيريد. چون باب المبتلي به الناس و مردم بايد در اين خانه بروند. اگر يك مانعي پيدا شد، بايد بيشتر آنها را به طرف اين خانه بكشانند. و لذا ميبينيد كه معجزات زياد شده، معجزات ائمة اطهار حتي امامزادهها زياد شده براي اينكه جبران اين تبليغات سوء وهابيها را بكنند.
وليكن لا يوم كيومك يا ابا عبد الله. همة اين مصائب از روز كربلا، از روز شهادت حسين بن علي بوجود آمد. ما هر چه داريم از عزاداري بر سيد الشهدا داريم. روز عاشورا را اينطوري بعضي از شعرا توصيف كرده بودند، يوم ابو الفضل استجار به الهدي. روزي كه ابو الفضل عليه السلام آنقدر شخصيت پيدا كرده بود كه حضرت سيد الشهدا هم به او متوجه بود. ميگن وقتي اين شعر را گفت، خودش يك خوردهاي سختش بود، اين جمله آخر خيلي مهمه، استجار به الهدي. بعد شب در عالم رؤيا حضرت سيد الشهدا را ظاهرا ميبينه. حضرت ميفرمايد يوم ابو الفضل استجار الهدي. بخدا قسم، نام حضرت ابو الفضل برده شد. بخدا قسم ابو الفضل كه نه ظاهرا امام است و نه پيغمبر است و آنقدر معجزه داره. من قضية مرحوم آية الله اميني را كه گفتم، اين جملهاش را ميخواستم بگم كه خوب شد آنوقت نگفتم و حالا يادم آمد. ميگفت بعد من به آن عالم گفتم، آن كه در مصر دعوتش كرده بودند. او وقتي به من گفت كه آخر شيعه هم خيلي مسائل را ميگه. ميگه كه يا ابو الفضل حاجتم را بده، يا ابو الفضل قرضم را بده، يا ابو الفضل چه بكن، آقاي اميني ميفرمودند من و تو اگر شيعة واقعي باشيم، بايد اين كارهايي را كه مردم از ابو الفضل ميخواهند بايد از ما بخواهند. حضرت ابو الفضل عليه الصلاة و السلام بايد دنيا و آخرت را درست كنه. مرحوم ميرزاي قمي را يك قمي خواب ديده بود. او سؤال كرده بود كه آيا حضرت معصومه مردم قم را روز قيامت شفاعت ميكنه؟ ايشان فرموده بودند كه شفاعت مردم قم بعهدة ماست. حضرت معصومه تمام مردم كرة زمين را ميتونه شفاعت كنه. ايني. اينه مسئله. حضرت ابو الفضل عليه الصلاة و السلام، وارد شريعة فرات ميشه. به خدا قسم كارهايي كه ابو الفضل كرده، اگر در مكتبهاي علمي بخوان اين را بعنوان درس بگذارند، همه نميتونند ياد بگيرند. وارد شريعة فرات شد. با آنهمه زحمات. آب را برداشته كه بخوره. ميخواهيد چراغها را خاموش كنيد حال عزايي پيدا بكنيم. انشاء الله اميدواريم همة ما امشب مورد لطف آقا وليعصر ارواحنا فداه قرار بگيريم. آب را روي آب ريخت و ذكر عطش الحسين. به ياد لبهاي تشنة سيد الشهدا افتاد. مشك را پر از آب كرد، همت ابو الفضل اين است كه آبها را به خيمهها برساند. گاهي يادش ميآد كه اطفال سيد الشهدا آن لحظهاي كه رفت پردة خيمه را بالا زد. نگاه كرد ديد اطفال پيراهنهاي عربي را بالا زدند، شكمها را روي زمين مرطوب گذاشتند و از رطوبت زمين استفاده ميكنند، تمام همتش اين است كه آبها را به خيمهها برساند. يك وقت ديدند ابو الفضل صدا زد برادر برادرت را درياب. عائس من الحياة عازم علي الموت. حسين بن علي با عجله خودش را رساند. راوي ميگه من ديدم حسين بن علي همينطور كه داره ميآد بطرف صداي ابو الفضل، در بين راه دو مرتبه از روي اسب پياده شد و از روي زمين چيزي را برداشت و بوسيد. وقتي خوب نگاه كردم ديدم دستهاي ابو الفضل روي زمين… اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. آقايون با توجه. گرفتار زياد داريم، يك عده مريض دارند، التماس دعا گفتند. مريضهايي كه به ما امروز التماس دعا از شهرستانها گفتند. حوائج حاجتمندان، گرفتارها، همه را در نظر بگيريم. متوسل به آقامون و مولامون و سرورمون و آني كه همه از او فراموش كردند و انشاء الله شما به يادش خواهيد بود، از امام زمانمون بگيريم امشب. آقاجان ما جز در خانة شما، در خانة ديگري را بلد نيستيم. ما راه نزديكتر به رسيدن به مقاصدمون و گرفتن حوائجمون را از خدا، از طريق شما ميدانيم. همه با توجه، اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الهي عظم البلاء، الهي عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و اليك المشتكي و عليك المعول في الشدة و الرخاء. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحق فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب من ذلك. يا محمد يا علي. يا علي و يا محمد اكفياني فانكما كافيان. فانصراني فانكما ناصران. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. الغوث الغوث الغوث ادركني ادركني ادركني الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل. يا بقية الله، يا صاحب الزمان، يك عده محتاج، فقير، مبتلا، گرفتار در خانة شما آمدهايم. به جان مادرتون زهرا همين امشب، در اين مجلس هر كس هر حاجتي دارد، با دست با كرامتتون به او حاجتش را مرحمت بفرمائيد. الهي آمين.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.