۱۸ جمادی الثانی ۱۴۱۳ قمری – ۲۲ آذر ۱۳۷۱ شمسی – تذكرات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ اخلاقی‌ ۳۱

 تذكرات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ اخلاقی‌ 31

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 چند تا تذكر خدمت‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ موجب‌ تأثر منه‌. اول‌ اينكه‌ اين‌ صندوق‌ تعاون‌ براي‌ اين‌ تشكيل‌ شده‌ كه‌ به‌ يكي‌ از آيات‌ قرآن‌ ما عمل‌ كنيم‌ و آن‌ آيه‌ مورد تأييد حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ هم‌ واقع‌ شده‌ بود و خودش‌ ماية‌ تزكيه‌ و تطهيره‌. كه‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها. چون‌ در تمام‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ اين‌ مسئله‌ مؤثره‌ و دوستان‌ حالا كه‌ صورت‌ را به‌ من‌ دادند، مي‌بينم‌ بعضي‌ها خيلي‌ مسامحه‌ كردند. مسامحة‌ زيادي‌. اين‌ صندوق‌ به‌ نفع‌ شخص‌ بنده‌ نيست‌. يعني‌ من‌ شايد يك‌ قرونش‌ را استفادة‌ شخصي‌ ندارم‌. اگر چه‌ من‌ روز اول‌ گفتم‌ شما فرض‌ كنيد كه‌ اين‌ پولها را به‌ من‌ مي‌ديد. اين‌ بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ اختيار داشته‌ باشيم‌ اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ جائي‌ يك‌ موردي‌ مورد توجه‌ واقع‌ شد و دستور آقا وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ ولو ضمني‌، حالا صريحا نباشه‌، ضمني‌ شد و يقين‌ كرد انسان‌ كه‌ براي‌ يك‌ چنين‌ جائي‌ حضرت‌ راضي‌ هستند كه‌ ما اين‌ پول‌ را خرج‌ كنيم‌، ديگه‌ احتياج‌ به‌ اينكه‌ از فرد فرد شما اجازه‌ بگيريم‌ نداشته‌ باشه‌. لذا اينجوري‌ گفتم‌. و الاّ دفتر دست‌ جناب‌ آقاي‌ مغيثيه‌. من‌ حتي‌ بعنوان‌ قرض‌ الحسنه‌ هم‌ از اين‌ صندوق‌ نگرفته‌ام‌. و بعضي‌ از دوستان‌ اين‌ را هم‌ بدونند كه‌ اگر تأخير بيندازند قطعا و يقينا در پيشرفتهاي‌ روحيشون‌ مؤثره‌. يعني‌ در كند پيشروي‌ كردن‌ مؤثره‌. و چون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد خذ من‌ اموالهم‌ صدقة‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها. بها اين‌ كلمة‌ بها يعني‌ بوسيلة‌ اين‌ صدقه‌ اينها را پاكشون‌ و تزكيه‌اشون‌ كن‌. چون‌ معلومه‌ كه‌ اين‌ معنا درش‌ مؤثره‌. يعني‌ اگر مؤثر نبود كه‌ بها معنا نداشت‌. من‌ خودم‌ حتي‌ يك‌ وقتي‌ اشتباه‌ مي‌كردم‌، آقايون‌ اشتباه‌ ميكردند فكر مي‌كردند كه‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقة‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ صل‌ عليهم‌ نه‌. بها. يعني‌ بوسيلة‌ اين‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌. و بعضي‌ از رفقا جدا من‌ حتي‌ صورت‌ را آوردند كه‌ اسمهايشون‌ را بخونم‌، من‌ باز چون‌ دفعة‌ اولشونه‌ ملاحظه‌ ميكنم‌. دفعة‌ اول‌ را ملاحظه‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ دفعات‌ بعد اين‌ كار را نكنند. و ماهي‌ يك‌ چيزي‌ پول‌ دادن‌، اين‌ زياد اقتصادي‌ نباشيد، بگيد از كجا بياريم‌، چه‌ بكنيم‌، و چه‌ جوري‌ اين‌ را حلش‌ بكنيم‌. چگونه‌ اون‌ را پيدا بكنيم‌. شما اراده‌ بكنيد، خداي‌ تعالي‌ بهتون‌ چندين‌ برابرش‌ را ميرسونه‌. اگر نمي‌تونستيد بديد من‌ هيچوقت‌ نميگفتم‌ كه‌ اين‌ كار را بكنيد.

 اين‌ يك‌ مطلب‌. و اين‌ را هم‌ بدونيد من‌ اكثر مجالس‌ جشن‌ و مجالسي‌ كه‌ جنبه‌هاي‌ عمومي‌ داره‌ كه‌ خودتون‌ هم‌ اكثرا شركت‌ مي‌كنيد، مي‌خوام‌ ثوابش‌ شامل‌ حال‌ همه‌اتون‌ بشه‌. آقاي‌ فاني‌ اطلاع‌ دارند كه‌ براي‌ تمام‌ مجالس‌ جشن‌ و عزاي‌ اين‌ منزل‌، يا مثلا با كمال‌ اصرار ميگفتيم‌ كه‌ بانيش‌ من‌ باشم‌ و مدتي‌ هم‌ مخارجش‌ را ميداد. ولي‌ من‌ دوست‌ داشتم‌ كه‌ همة‌ شماها در اين‌ كارها شركت‌ كنيد. هم‌ پولتون‌ حلالتره‌، هم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اخلاصتون‌ بيشتره‌ و هم‌ براي‌ شما مفيدتره‌. اين‌ يك‌ مطلب‌.

 مجالس‌ جشني‌ از اينجا از حالا به‌ بعد در پيش‌ داريم‌. يكي‌ روز تولد حضرت‌ زهراست‌ سلام‌ الله‌ عليها. بعد تولد حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و بعد مبعث‌ پيغمبر اكرم‌ هست‌ و بعد تولد حضرت‌ سيد الشهدا هست‌، تولد حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ هست‌، تولد حضرت‌ امام‌ سجاد هست‌ و از همة‌ اينها مهمتر، نيمة‌ شعبان‌ در پيش‌ است‌. لذا يك‌ مشت‌ جشنهاي‌ پر اهميت‌ پر ارزش‌ در پيشه‌ و من‌، اين‌ را هم‌ بدونيد آقايون‌ حتي‌ اگر بعضي‌هاش‌ را مخصوصا اگر يك‌ باني‌ درست‌ و حسابي‌ داشته‌ باشه‌ و بهتر هم‌ خرج‌ بكنه‌، ما ترجيح‌ ميديم‌ اگر صندوق‌ پول‌ داشته‌ باشه‌ از صندوق‌ خرج‌ كنيم‌. اين‌ يك‌ مطلب‌.

 مطلب‌ دوم‌ مسئلة‌ رسيدگي‌ آقايونه‌ به‌ زندگي‌ هاشون‌. زندگيهاي‌ ماديتون‌ را يك‌ مقداري‌ اصلاح‌ كنيد. يعني‌ يك‌ خورده‌اي‌ به‌ وضعتون‌ رسيدگي‌ كنيد. كوشش‌ كنيد كه‌ هر كدام‌ از شما حساب‌ سال‌ نداره‌، حتما و حتما دفترچه‌اي‌ تهيه‌ بكنه‌ و يك‌ روزي‌ را براي‌ حساب‌ سالش‌ تعيين‌ بكنه‌ و حساب‌ سال‌ داشته‌ باشه‌. چون‌ هر مكلفي‌ برش‌ واجبه‌ كه‌ حساب‌ سال‌ داشته‌ باشه‌. اكثرتون‌ داريد. چون‌ اكثرتون‌ را مي‌دونم‌ داريد. ولي‌ گاهي‌ برخورد ميكنم‌ يك‌ فردي‌ مثلا يكي‌ دو مرحله‌ هم‌ از كمالات‌ را گذرونده‌ و شايد تقصير من‌ باشه‌. ولي‌ اين‌ تقصير بخاطر عفت‌ نفسي‌ است‌ كه‌ من‌ خودم‌ دارم‌. با خودم‌ فكر مي‌كنم‌ اگر من‌ به‌ اين‌ آقا گفتم‌ كه‌ بيار حساب‌ سالت‌ را بكن‌، چون‌ همان‌ روز اول‌ بايد بگم‌، در مرحلة‌ توبه‌ بايد اين‌ كار انجام‌ بشه‌، اين‌ خيال‌ ميكنه‌ كه‌ من‌ آمدم‌ مثلا ازش‌ پول‌ مي‌خوام‌. نه‌. اين‌ را مطمئن‌، البته‌ شماها كه‌ الحمدلله‌ مطمئن‌ هستيد و هر كدامتون‌ هم‌ مطمئن‌ نيستيد شما را به‌ جان‌ حضرت‌ حجت‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ نيائيد. اگر يعني‌ من‌ نميگم‌ حتما مطمئن‌ باشيد كه‌ من‌ طمع‌ مادي‌ به‌ شماها ندارم‌. آن‌ ميل‌ خودتونه‌. اما اگر يه‌ كسي‌ فكر ميكنه‌ كه‌ من‌ طمع‌ اينجوري‌ بهش‌ دارم‌، اين‌ خواهش‌ را دارم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ نياد. چون‌ تاريك‌ ميكنه‌ مجلس‌ ما را. و ما مي‌خواهيم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ خيلي‌ با صفا باشيم‌. ايني‌ كه‌ نميگم‌ در اوائل‌ سيرشون‌، آنها بخاطر اين‌ است‌ كه‌ اين‌ هنوز آشنا نشده‌ با روحيات‌ من‌. و الاّ شماها الحمد لله‌ آشنا هستيد و لذا اين‌ عفت‌ نفس‌ من‌ اينطوره‌ كه‌ من‌ ميگم‌ بايد غيبت‌ نكني‌ و ازش‌ التزام‌ ميگيرم‌ غيبت‌ نكنه‌ در همان‌ مرحلة‌ اول‌ توبه‌، اين‌ مسئلة‌ خمسش‌ را بهش‌ نميگم‌. و يكي‌ دو تا مرحله‌ را هم‌ گذرونده‌. ميبينم‌ اِ اين‌ حساب‌ سال‌ نداره‌! و خيلي‌ اين‌ براي‌ من‌ مشكل‌ ميشه‌ گاهي‌. براي‌ خود من‌ مذمت‌ مي‌كنم‌. لذا همه‌اتون‌، بدون‌ استثناء، چه‌ پول‌ داريد چه‌ نداريد، چه‌ درآمدي‌ داريد چه‌ نداريد، چه‌ استحقاق‌، چه‌ ثروتمنديد چه‌ مستحق‌ باشيد. همه‌اتون‌ بايد يك‌ روزي‌ را بعنوان‌ روز اول‌ سالتون‌ تعيين‌ بكنيد و مسئلة‌ حساب‌ سال‌ هم‌ اينطوريه‌ كه‌ روز اول‌ تكليف‌، يا روز و ساعتي‌ كه‌ اول‌ فايده‌ به‌ دستتون‌ رسيده‌، اين‌ را بايد بعنوان‌ روز اول‌ سالتون‌ تعيين‌ كنيد. و هر چه‌ داريد حساب‌ بكنيد. خوب‌ يك‌ دفترچه‌ هم‌ داشته‌ باشيد و هر سال‌ هم‌ مرتب‌ بهش‌ رسيدگي‌ بكنيد. خوب‌ اكثرتون‌ عرض‌ كردم‌ اين‌ را داريد، نمي‌خوام‌. ولي‌ اين‌ را الان‌ ميگم‌ كه‌ بعد از يكي‌ دو تا از مراحل‌ را گذرونديد من‌ مي‌بينم‌ همه‌اش‌ از بين‌ رفته‌ بايد برگرديد از اول‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تمام‌ اين‌ برنامة‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود توبه‌ و اين‌ مسائل‌ را كه‌ انجام‌ داديد، روي‌ زمين‌ غصبي‌ انجام‌ داديد، روي‌ فرش‌ غصبي‌ انجام‌ داديد و باطله‌. اين‌ كار را هم‌ بكنيد.

 اينهم‌ مسئلة‌ دوم‌ الان‌ اعلام‌ كردم‌ و ديگه‌ بعد از اين‌ كسي‌ نگه‌ كه‌ من‌ نميدونستم‌، چيكار بايد بكنم‌ و حالا مثلا مشكله‌، افرادي‌ هستند پول‌ توي‌ بانك‌ گذاشتند بيكار، مي‌آن‌ ميگن‌ آقا بيا دست‌گردان‌ بكن‌ كه‌ ما مال‌ را مثلا فلان‌ مقدار بيائيم‌ ببريم‌. خوب‌ اين‌ معلومه‌ كه‌ نمي‌خواد بده‌ يا سختشه‌ كه‌ بده‌. شماها روز اولي‌ كه‌ پا توي‌ اين‌ راه‌ گذاشتيد، اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌، به‌ اكثرتون‌ هم‌ گفتم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌، راهش‌ را، راه‌ بسوي‌ خودش‌ را با دو تا شرط‌ شروع‌ كرده‌. اول‌ اموالتون‌ را بديد بعد هم‌ جانتون‌ را. و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. اين‌ ديگه‌ يك‌ آيه‌اي‌ است‌ در قرآنه‌ و همه‌ هم‌ مي‌دونند. جهاد كنيد بوسيلة‌ مالتون‌ و جانتون‌ اگر مي‌خواهيد در راه‌ خدا حركت‌ كنيد. جانتون‌ را بايد بديد مالتون‌ را هم‌ بايد بديد. مي‌بينيد كه‌ حضرت‌ خضر وقتي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ را با خودش‌ حركت‌ داد ببره‌، ازش‌ توقع‌ داشت‌ كه‌ هيچي‌ نگه‌. او براش‌، براي‌ حضرت‌ موسي‌ براش‌ مشكلتر بود كه‌ مثلا خدمتتون‌ عرض‌ شود اينكه‌ ببينه‌ آدمي‌ را حضرت‌ خضر كشت‌ تا آنكه‌ بگه‌ خودت‌ را من‌ مي‌خوام‌ بكشم‌. آن‌ مشكلتر بود. جانش‌ را داده‌ بود، مالش‌ را هم‌ داده‌ بود، اين‌ امر مشكل‌ را كه‌ در مقابل‌ خودش‌ كه‌ آدمكشي‌ باشه‌؛ اين‌ را نمي‌تونست‌ هضمش‌ كنه‌. آنهم‌ تازه‌ باز دستور هضمش‌ را داد بهش‌. حالا ماها كه‌ اين‌ امتحانات‌ را نداريم‌، امت‌ مرحومه‌ هستيم‌، امتي‌ هستيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما مهرباني‌ كرده‌. ولي‌ اگر قدم‌ اول‌ را انسان‌ در راه‌ دينش‌ برنداره‌ و آن‌ جهاد با نفس‌ و مال‌ هست‌، اين‌ ديگه‌ توي‌ راه‌ خدا نيفتاده‌. اصلا توي‌ راه‌ نيفتاده‌. و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. اين‌ ديگه‌ خيلي‌، سه‌ تا كلمه‌ است‌، جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. در راه‌ خدا. شما ميگيد اين‌ مال‌ كيه‌؟ اگر مال‌ شما اولياء خدا نباشه‌ كه‌ ما يك‌ عده‌اتون‌ را به‌ مرحلة‌ اولياء خدا رسيديد. اگر مال‌ شما نباشه‌ مال‌ مردم‌ معموليه‌؟! مال‌ كيه‌؟ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. خدا ميخره‌ جان‌ مردم‌ را و تمام‌ اختيارات‌ شما را خريده‌ كه‌ بندة‌ خدا باشيد، اين‌ خيال‌ كرديد كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، مال‌ ائمة‌ اطهار. ائمة‌ اطهار آنها كه‌ در عالم‌ زر همه‌ چي‌ را در راه‌ خدا داده‌ بودند. اين‌ مال‌ من‌ و شماست‌ كه‌ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ بان‌ لهم‌ الجنه‌. بهشت‌ را بهتون‌ در مقابل‌ ميده‌. بهشت‌ هم‌ دو تا بهشت‌ ما داريم‌. يكي‌ بهشت‌ سيب‌ و گلابي‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ مخده‌ و حور العين‌ و امثال‌ اينهاست‌. يكي‌ هم‌ بهشتي‌ است‌ كه‌ في‌ مقعد صدق‌ عند مليك‌ مقتدر. در محضر ائمة‌ اطهار نشستن‌ و در رديف‌ آنها قرار گرفتن‌ و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ فرمودند كه‌ كساني‌ كه‌ در دنيا از جانشون‌ و مالشون‌ در راه‌ خدا بگذرند، در بهشت‌ با من‌ همسايه‌ خواهند بود. همنشين‌ خواهند بود. شما لذتي‌ كه‌ در محضر انشاء الله‌ خاندان‌ عصمت‌ در بهشت‌ خواهيد ديد و برد، آنقدره‌ كه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ حور العين‌ همه‌ منتظر شما هستند در بهشت‌، وارد بهشت‌ شديد. ماهها، سالها، بهتون‌ ميگن‌ آقا بيا. بگيد ما الان‌ اينجا نشستيم‌ و داريم‌ به‌ قيافة‌ پيغمبر اكرم‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، قيافة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، قيافة‌ امام‌ زمان‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، شما فكر نكنيد قيافة‌ آنها هم‌ همين‌ تصوري‌ كه‌ شما از قيافة‌ آنها داريد، همين‌ تصوره‌. نه‌. يك‌ لحظه‌ گرش‌ ببيني‌ و جسارت‌ اين‌ شعر خوب‌ ديگه‌ بيشتر از اين‌ نميشه‌ گفت‌. يعني‌ ديگه‌ آدم‌ تصوري‌ نميتونه‌ بكنه‌. و الا يوسف‌ كجا و آن‌ واقعيت‌ و معنويت‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ كجا. يوسف‌ يك‌ لكة‌ سياهي‌ است‌ توي‌ صورت‌ پر نور حجة‌ ابن‌ الحسن‌. اصلا طرف‌ نسبت‌ نيستند. گرش‌ ببيني‌ و دست‌ از ترنج‌ بشناسي‌، روا بود كه‌ ملامت‌ كني‌ زليخا را. يك‌ نگاه‌ انسان‌ به‌ امام‌ زمانش‌ بكنه‌، آن‌ امام‌ زماني‌ كه‌ هست‌، كه‌ اولياء خدا مي‌بينند، آن‌ بقية‌ اللهي‌ كه‌ چي‌ بگم‌؟ تازه‌ ما هر چي‌ كه‌ بگيم‌ از آنچه‌ كه‌ ديديم‌ بيان‌ خواهيم‌ كرد. با تصور آنچه‌ كه‌ ديديم‌، با مقايسة‌ به‌ اصطلاح‌ با آنچه‌ كه‌ ما ديديم‌ ما ميگيم‌. و الا ما نميدونيم‌ يعني‌ چي‌؟ نور بگيم‌. همين‌ نورها را فكر مي‌كنيم‌. معنويت‌ بگيم‌، همين‌ معنويات‌ را در نظر مي‌گيريم‌. زيبايي‌ بگيم‌ همين‌ زيبايي‌ هايي‌ كه‌ ديديم‌ در نظر مي‌گيريم‌. اما حالا شما توي‌ كرة‌ زمين‌ يك‌ زيبا صورتي‌ را در همين‌ زمان‌ ما مي‌شناسيد كه‌ به‌ اندازة‌ يوسف‌ زيبائي‌ داشته‌ باشه‌؟ كه‌ خيلي‌ پائين‌تر از امام‌ زمان‌ ماست‌. كه‌ انسان‌ وقتي‌ چشمش‌ به‌ او مي‌افته‌، دستش‌ را ببره‌ نفهمه‌. يك‌ همچين‌ فردي‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ نباشه‌. اگه‌ نه‌ اعلامش‌ مي‌كردند. آنوقت‌ ما نميتونيم‌ مقايسه‌ كنيم‌، نمي‌تونيم‌ درك‌ كنيم‌ زيبائي‌ يعني‌ چه‌. نمي‌تونيم‌ حتي‌ همون‌ زيبائيهاي‌ ظاهر را نميتونيم‌ درك‌ كنيم‌. يك‌ ولي‌ خدا، همين‌ خود شماها، خدا ميدونه‌ اي‌ كاش‌، يعني‌ همين‌ امروز با يكي‌ از دوستان‌ صحبت‌ بود كه‌ نيستش‌ توي‌ مجلس‌، مسافرت‌ رفت‌. مي‌گفتم‌ كه‌ انسان‌ اگر همون‌ باطن‌ خودش‌ را ببينه‌، خودش‌ آنقدر زيباست‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. همين‌ خودتون‌. يكي‌ از الطاف‌ پروردگار كه‌ به‌ ما شده‌ غفلته‌. غفلت‌. الان‌ شما يقين‌ داريد كه‌ خدا اينجا هست‌. و همة‌ خطورات‌ قلبي‌ ما را ميدونه‌. اين‌ را يقين‌ داريد ديگه‌. امام‌ زمان‌ هم‌ عين‌ اللهه‌. بعد از خدا همينطور ما را داره‌ مشاهده‌ ميكنه‌. صريح‌ قرآنه‌ و قل‌ اعملوا و سير الله‌ عملكم‌ و رسوله‌ و المؤمنون‌. خوب‌ اين‌ خدا ميبينه‌، پيغمبر مي‌بينه‌، مؤمنين‌ هم‌ مي‌بينند. كه‌ تفسير شده‌ مؤمنين‌ به‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ السلام‌. ما اين‌ را يقين‌ داريم‌. اما غفلت‌ داريم‌. شما ميگيد ما غافل‌ نيستيم‌. چرا. هر چه‌ بگيد بازهم‌ غافليد. هر مرحله‌اي‌ از كمال‌ كه‌ برسيد باز هم‌ غافليد. ميدونيد چطور معلوم‌ ميشه‌ غفلتتون‌؟ الان‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ بيان‌ با بدنشون‌ آنجا بنشينند. شما همانجور كه‌ الان‌ هستيد هستيد؟! شما براي‌ بدن‌ مقدس‌ حضرت‌ احترام‌ قائليد يا براي‌ روحشون‌؟ طبيعتا در مرحلة‌ اول‌ براي‌ روحشون‌. ولي‌ غفلت‌ هست‌. ماها از خودمون‌ حتي‌ غافليم‌. ما نمي‌دونيم‌ خدا چي‌ ما را ساخته‌. اگر بدونيم‌، اگر بدانيم‌ كه‌ خدا چه‌ موجود جميلي‌ خلق‌ كرده‌! و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. اينقدر اين‌ جميله‌، اينقدر روح‌ شما زيباست‌، آنقدر پر قيمته‌، كه‌ هر چه‌ خدا زيبايي‌ داره‌ شما هم‌ زيبايي‌ داريد. خداي‌ تعالي‌ فقط‌ نسبت‌ داده‌ به‌ خودش‌. متأسفانه‌ عينا روح‌ ما كه‌ مناسب‌ با عرايض‌ شبهاي‌ دوشنبة‌ گذشته‌امون‌ هم‌ باشه‌، اين‌ مطالب‌ را عرض‌ كنم‌. آنقدر به‌ روحمون‌ كثافت‌ بار كرديم‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ مخفي‌ شده‌، بد شده‌، بد قيافه‌اي‌ شده‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ يك‌ خورده‌اي‌ انسان‌، خوب‌ شماها متوجه‌ هستيد تزكية‌ نفس‌ بكنيد، بيشتر از اين‌ متوجه‌ بشيد برخورد ميكنيد به‌ يكنفر، اينقدر متشنج‌ ميشيد، اين‌ كيه‌؟ اين‌ چيه‌؟ اين‌ چرا آمد توي‌ مجلس‌ ما. باور كنيد. نميخوام‌ اين‌ را باصطلاح‌، چون‌ اين‌ خيلي‌ پيش‌ پا افتاده‌ است‌، خيلي‌ مرحله‌اش‌ بالا نيست‌. الان‌ اكثر شماها تلفن‌ مي‌زنيد به‌ من‌ ميگيد ما با مردم‌ ديگه‌ نمي‌تونيم‌ زياد رفت‌ و آمد داشته‌ باشيم‌، مخصوصا مردم‌ معصيتكار و حق‌ هم‌ داريد. ايني‌ كه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آن‌ شيخ‌ كه‌ وارد اطاق‌ مسجد سهله‌ شد، آنجور حالي‌ پيدا كرد، آن‌ زياد براي‌ ماها اتفاق‌ افتاده‌، براي‌ شماها هم‌ اتفاق‌ افتاده‌. منتهي‌ شماها مي‌دونيد چي‌ هستيد؟ صبر مي‌كنيد. صبر مي‌كنيد. يك‌ جائي‌ پر از دود باشه‌ ميگيد بالاخره‌ مي‌گذرانيم‌. اين‌ دوده‌. ما روحمون‌ اينقدر پاك‌ و تميز بايد باشه‌ كه‌ در آن‌ شوشتري‌ كه‌ در كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ نوشته‌ام‌، آن‌ با اينكه‌ آدم‌ خوبي‌ بود. ميگه‌ وقتي‌ من‌ را بردند خدمت‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، توي‌ اطاق‌ نشستم‌، من‌ مي‌تونم‌ اينجوري‌ برات‌ توضيح‌ بدم‌ كه‌ مثل‌ يك‌ شاگرد مكانيك‌ كه‌ از زير ماشين‌ درآمده‌، پر از روغن‌ و سياه‌، سر و صورتش‌ كثيف‌، اين‌ را ببرند توي‌ يك‌ مجلسي‌ كه‌ فرض‌ كنيد رئيس‌ جمهور نشسته‌ و وزرا نشستند، يك‌ چند دقيقه‌اي‌ بخواد بنشينه‌. درسته‌ از اينجا دل‌ نميخواد بكنه‌. اما خودش‌ خجالت‌ ميكشه‌ كه‌ اينجا بشينه‌. ميگه‌ برم‌ زود خودم‌ را تميز كنم‌ بيام‌. شماها بايد خودتون‌ را زود تميز كنيد تا بتونيد با آنها بنشينيد. تميزي‌ روح‌ آنقدر ارزش‌ داره‌ كه‌ اگر خدا ميدونه‌، شما بدونيد كه‌ چقدر زشته‌. شما از همينجا كه‌ مي‌آئيد بيرون‌، توي‌ خونه‌، تا حرم‌ كه‌ مي‌ريد يقينا بدونيد كه‌ چند تا از اولياء خدا چشمشون‌ به‌ شما مي‌افته‌ و اگر سياهي‌ تاريكي‌ در شما باشه‌، مي‌بينند شما را و مخصوصا خوب‌ در اماكن‌ مقدسه‌. حالا اگر شما صورتتون‌ يك‌ مقداري‌ مثلا گريس‌ روي‌ پيشانيتون‌ ماليده‌ باشيد و يك‌ مقدار فرض‌ كنيد چه‌ بگم‌، كثافت‌ اين‌ گريس‌ كه‌ من‌ ميگم‌، چون‌ آني‌ كه‌ هست‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ بكنم‌. و الا يك‌ مقداري‌ نجاست‌ بايد بگم‌ به‌ صورت‌ ماليده‌ باشيد. چون‌ گناه‌ و معصيت‌ و رذائل‌ روحي‌ نجسه‌. آنوقت‌ با همين‌ صورت‌ پر از تعفن‌ و نجاست‌ بريد توي‌ مردم‌. حاضريد؟ اگر حاضريد خوب‌ اين‌ صفات‌ رذيله‌ را هم‌ از خودتون‌ دور نكنيد. بقدري‌ روح‌ شما پر ارزشه‌، خدا ميدونه‌اي‌ كاش‌ ميشد من‌ مي‌تونستم‌ بيان‌ بكنم‌ كه‌ روح‌ يعني‌ چه‌؟ و شما چه‌ هستيد! و خداي‌ تعالي‌ چي‌ دربارة‌ شما گفته‌! خدايي‌ كه‌ ماسوي‌ الله‌ تحت‌ اختيارشه‌. ماسوي‌ الله‌ چيه‌؟ ما سوي‌ الله‌ يك‌ نقطة‌ كوچكي‌ است‌ در اختيار خدا. اين‌ خدا در قرآن‌ ميگه‌ و لقد كرمنا بني‌ آدم‌. ما اكرام‌ كرديم‌، مثل‌ ميهماني‌ كه‌ وارد ميشه‌، بلند ميشيد جلوي‌ پاش‌، احترامش‌ مي‌كنيد، مي‌ريد بالا مي‌نشانيدش‌، دستتون‌ را به‌ سينه‌ مي‌گذاريد، احترام‌ مي‌كنيد، ميگن‌ اكرامش‌ كردند. كرمنا بني‌ آدم‌. اين‌ اكرام‌ در چيه‌؟ در همين‌ كه‌ كاه‌ و جو آخورتون‌ درست‌ كرده‌؟! اينه‌ اكرام‌؟! اينكه‌ اكرام‌ مركب‌ زير پاته‌. اين‌ اكرامي‌ كه‌ كرده‌ چيه‌؟ يك‌ استعدادي‌ خدا بهت‌ داده‌، يك‌ آمادگي‌ روحي‌ داده‌ كه‌ تو بشي‌ خليفة‌ الله‌. خليفة‌ الله‌ را شما نمي‌تونيد بازهم‌ درك‌ كنيد يعني‌ چي‌؟ يعني‌ ببينيد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يكي‌ از بزرگترين‌ فضائلش‌ اين‌ است‌ كه‌ خليفة‌ رسول‌ اللهه‌. خليفة‌ پيغمبره‌. شما البته‌ ايني‌ كه‌ مي‌خوام‌ بگم‌، نمي‌خوام‌ مزيتي‌ براي‌ شما بر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نستجير بالله‌ عرض‌ كنم‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌، اگر ما خليفة‌ الله‌ بشيم‌ مثل‌ يك‌ سر سوزني‌ است‌ در مقابل‌ اقيانوس‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اقيانوس‌ خليفة‌ اللهه‌ و اصل‌ خليفة‌ الله‌ اونه‌. ولي‌ چقدر اهميت‌ داره‌ كه‌ كسي‌ خليفة‌ پيغمبر بشه‌! و صدها و ميليونها برابر اهميت‌ خليفة‌ اللهي‌ بيشتره‌ و خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ روي‌ زمين‌ خليفه‌ام‌ را مي‌خوام‌ قرار بدم‌. شما را خلق‌ كرده‌. شماها را ساخته‌. و توفيق‌ هم‌ بهتون‌ داده‌. و روحتون‌ را به‌ حد كمال‌ رسونده‌. شما گير كجا هستيد؟ گير خانه‌، زندگي‌، يك‌ چيزهاي‌ پستي‌ كه‌ به‌ خدا قسم‌ به‌ زندگيهايي‌ كه‌ ما بهش‌ دل‌ بستيم‌، شماها الحمد لله‌ اكثرتون‌ دلبستگي‌ آنجوري‌ نداريد، ولي‌ عموم‌ مردم‌ بسته‌اند؛ عينا چون‌ من‌ نشستم‌ حساب‌ كردم‌ يك‌ مثالي‌ كه‌ واقعيت‌ را بخواد نشون‌ بده‌ چيه‌؟ يك‌ مثالي‌ كه‌ زندگي‌ ما را از نظر اولياء خدا واقعيتش‌ چيه‌. كاخ‌ ساختيم‌، خيلي‌ هم‌ زندگيمون‌ خوبه‌. به‌به‌ عجب‌ زندگي‌ ساختيم‌. وارد يك‌ خانه‌اي‌ من‌ شدم‌، واقعا همه‌ گفتند به‌به‌ عجب‌ زندگي‌ داره‌. زندگيهاي‌ خوب‌، چند طبقه‌ ساختمان‌، پول‌ چه‌ جور توي‌ گاوصندوق‌، توي‌ بانك‌ چه‌ جور، اصلا همه‌ چي‌. همه‌ چي‌، سلامتي‌، همه‌ چي‌ درست‌. اين‌ زندگي‌ را ميگم‌. مثالي‌ كه‌ من‌، بي‌ ادبي‌ هم‌ هست‌ نمي‌دونم‌ چيكارش‌ كنم‌. مثالي‌ كه‌ به‌ نظر من‌ رسيده‌ يك‌ وقتي‌ اين‌ را ديده‌ بودم‌. يك‌ بچه‌اي‌ كنار كوچه‌ بول‌ كرده‌ بود، اين‌ دقيقا همانه‌ها، گل‌ درست‌ كرده‌ بود با بول‌ خودش‌. يك‌ خانه‌ ساخته‌ بود و بهش‌ مي‌گفتند پاشو دستهايت‌ را بشور بيا غذا بخور، دل‌ نميكند از اينجا. خوب‌ اين‌ پولهاي‌ حرام‌، اين‌ پولهايي‌ حرامي‌ كه‌ توي‌ دست‌ و بال‌ همة‌ مردم‌ هست‌، اهل‌ دنيا هست‌، آيا از بول‌ نجستر نيست‌. آيا اين‌ ساختمانهايي‌ كه‌ اينجور ما را گرفته‌ نمي‌گذاره‌ تكان‌ بخوريم‌.

 يكي‌ از اين‌ ضد انقلابها بود در اوايل‌ انقلاب‌، به‌ من‌ گله‌ ميكرد من‌ مورد بي‌ مهري‌ واقع‌ شدم‌، چه‌ و اينها. و گذرنامه‌ام‌ هم‌ درسته‌ و ميتونم‌ برم‌ خارج‌. گفتم‌ چرا نميري‌؟ خيلي‌ ثروت‌ داشت‌. دم‌ در خونه‌اش‌ بودم‌ در تهران‌. گفت‌ بيا اين‌ خانه‌ را نگاه‌ بكن‌. رفتم‌ ديدم‌ بعله‌ خيلي‌… گفت‌ اين‌ مرا نگه‌ داشته‌. اين‌ خونه‌ام‌ را چيكار كنم‌؟ گفتم‌ حق‌ داري‌. خونه‌ خيلي‌ مفصل‌، در آن‌ زعفرانيه‌ بود. گرفتندش‌، نفهميدم‌ اعدامش‌ كردند يا نه‌. بهرحال‌ اين‌ اينقدر گير اين‌ خونه‌ بود كه‌ همون‌ لحظه‌ واقعا مي‌تونست‌ فرار كنه‌ از ايران‌، ميتونست‌ بره‌، همة‌ كارهايش‌ را هم‌ كرده‌ بود. گير اين‌ خونه‌ بود. زندانش‌ كه‌ حتما كردن‌ ولي‌ نمي‌دونم‌ اعدامش‌ كردن‌ يا مثلا حالا هر چي‌كه‌ بود. ما اينجورييم‌ ما اينجور گرفتاريم‌. قدم‌ اول‌ اين‌ راه‌ اين‌ است‌ كه‌ خودت‌ را بشناسي‌. من‌ عرف‌ نفسه‌ فقد عرب‌ ربه‌. خودت‌ را بشناس‌. من‌ چجور خودم‌ را بشناسم‌؟ من‌ كييم‌؟ راست‌ مي‌گي‌ نمي‌توني‌ بفهمي‌ كيي‌. يك‌ خرده‌ كار بكن‌ ببين‌ كيي‌. برو حمام‌، خودت‌ را بشور بعد بيا تو آيينه‌ نگاه‌ كن‌. يك‌ فرض‌ كنيد كه‌ سابقها گلخند بود نمي‌دونم‌ شماها حالا ديگه‌ گلخند نديديد. گلخند، يك‌ آتشخانه‌اي‌ بود كه‌ اون‌ زير مي‌كندند براي‌ اينكه‌ خزانة‌ حمام‌ را گرم‌ كنند. و غالبا با از اين‌ نفتهاي‌ سياه‌ و هر آشغال‌ ماشغالي‌ پيدا مي‌كردند مي‌ريختند اون‌ زير كه‌ بالاخره‌ بسوزونند اين‌ خزانة‌ حمام‌ خيليه‌ها آب‌ اين‌ را گرم‌ مي‌كند. اونوقت‌ يك‌ گلخنتابي‌ بود، اين‌ گلخنتاب‌ نيم‌ ساعت‌ هم‌ كه‌ مي‌رفت‌ اونجا برمي‌ گشت‌ تمام‌ اين‌ بدنش‌ سياه‌ بود، من‌ ديده‌ بودم‌ واقعا وحشت‌ آور بود فقط‌ اين‌ چشمهاش‌، سفيدي‌ چشمهاش‌ سفيدي‌ مي‌زد توي‌ هيكلش‌. و تمام‌ لباسها كثيف‌ معلومه‌ لباسهاي‌ پارة‌ اينطوري‌. اين‌ وضعش‌ بود. يك‌ روز يك‌ جواني‌، كه‌ جواني‌ حدود بيست‌ و پنج‌ سال‌ داشت‌ اين‌ گلخنتاب‌ بود. اين‌ را من‌ زياد مي‌ديدمش‌ سه‌ راه‌ نزديك‌ منزل‌ ما حمام‌ بود و گاهي‌ مي‌آمد در كنار كوچه‌ مي‌نشستند خوب‌ بدم‌ هم‌ مي‌آمد ازش‌. اين‌ رفته‌ بود حمام‌ از حمام‌ در آمده‌ بود من‌ نشناختمش‌. به‌ قدري‌ زيبا گفتم‌ تو فلاني‌ هستي‌ گفت‌ بله‌، بقدري‌ دلم‌ سوخت‌ كه‌ هنوز اثر ناراحتي‌ اون‌ وقت‌ در دلم‌ هست‌ كه‌ اين‌ بيچاره‌ چرا مي‌رفت‌ اونجا؟ خوب‌، تأمين‌ زندگي‌ ايجاب‌ مي‌كرد كه‌ گلخنتابي‌ بكنه‌. حالا همة‌ ماها اينجوريم‌. حالا اين‌ باز مثالي‌ است‌ كه‌ نميرسونه‌ مطلب‌ را. يعني‌ نميشه‌ بگيم‌ كه‌ اون‌ انسان‌، روح‌ انسان‌ چقدر ارزش‌ داره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ همه‌امون‌ مثل‌ هم‌ هستيم‌. همه‌ گلخنتابيم‌ و همه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود سياه‌ و چرك‌ و چرب‌ و چركين‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ لباسها همه‌ يك‌ جور، اصلا نمي‌تونيم‌… يك‌ حمامي‌ برو. حمام‌ هم‌ با يك‌ دفعه‌ و دو دفعه‌ آدم‌ تميز نميشه‌. آنجور آدمها تميز نمي‌شدند. مي‌رفتند سوراخهاي‌ ريز بدنشون‌، توهاش‌ سياه‌ بود. پشت‌ ناخنهايشون‌ سياه‌ بود. آخه‌ با چقدر صابون‌ بزنه‌ تا سفيد بشه‌. بايد هفت‌ هشت‌ دفعه‌ بره‌ حمام‌ تا تميز بشه‌. خيلي‌ كثيف‌ شديم‌ ماها. ما اقلا پانزده‌ سال‌ توي‌ گلخنتاب‌، توب‌ گلخن‌، توي‌ گلخنيم‌. از زماني‌ كه‌ انسان‌ از مادر متولد ميشه‌ توي‌ گلخن‌ هست‌ تا خدمتتون‌ عرض‌ شود پانزده‌ سالگي‌، حداقلش‌. از پانزده‌ سالگي‌ انسان‌ شروع‌ ميكنه‌ به‌ اگر به‌ تكليفش‌ عمل‌ بكنه‌، شروع‌ ميكنه‌ به‌ تميز كردن‌ خودش‌ و اكثر ماها هم‌ كه‌ نه‌. تازه‌ شروع‌ ميكنيم‌، امروز يك‌ كسي‌ به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ مي‌خوام‌ جشن‌ تكليف‌ براي‌ بچه‌هاشون‌ چند تا هستند بگيرند. اجازه‌ هست‌ توي‌ آن‌ جشن‌ تكليف‌ سنتور بزنند و برقصند و اينها. از منهم‌ اجازه‌ مي‌خواست‌ بگيره‌. گفتم‌ خوبه‌ جشن‌ تكليف‌ اسمش‌ را نگذارند. جشن‌ شروع‌ به‌ معصيت‌ اسمش‌ را بگذارند. جشن‌ تكليف‌ كه‌ ديگه‌ اين‌ حرفها نيست‌. اصلا نمي‌تونند بعضي‌ها بفهمند. من‌ به‌ همان‌ واسطه‌اش‌ گفتم‌. گفتم‌ آنوقت‌ شما اينها را قبول‌ بكن‌ بعنوان‌ شاگرد بيان‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را، اين‌ فرهنگ‌ اينه‌. خيال‌ ميكنه‌ يك‌ عده‌اي‌ دور هم‌ جمع‌ شدند اگر رقاصي‌ نكنند و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ از اين‌ كارها نكنند، اصلا اين‌ كار درست‌ نيست‌. جشن‌ تكليف‌ مي‌خواد بگيره‌، اينجا هم‌ بايد معصيت‌ بكنه‌. به‌ جان‌ شما اين‌ را يكي‌ از، البته‌ از آقايون‌ نيست‌، ولي‌ يك‌ خانمي‌ كه‌ از باصطلاح‌ خانمهاي‌ خيلي‌ مرحلة‌ بالاست‌، اول‌ ميگفت‌ فلاني‌ را شما قبول‌ بكنيد، بعد هم‌ به‌ من‌ ميگفت‌ جشن‌ تكليف‌ اينها ميگن‌ توش‌ سنتور بزنيم‌… گفتم‌ تعجب‌ كردم‌. ما اينيم‌. ما اينقدر كثيفيم‌. ماها نمي‌تونيم‌ بفهميم‌ كه‌ خدا يعني‌ چه‌؟ و نمي‌تونيم‌ نفس‌ خودمون‌ را بشناسيم‌. بيائيم‌ و خودمون‌ را واقعا تميز كنيم‌. يك‌ خورده‌ به‌ خودمون‌ برسيم‌. يك‌ خورده‌اي‌ شستشو كنيم‌. اين‌ توبه‌ براي‌ همينه‌. يك‌ كسي‌ بهش‌ برنامة‌ توبه‌ داده‌ بوديم‌. ميگفت‌ دائيم‌ ميگه‌ تو اينقدر گناه‌ نداري‌ كه‌ چهل‌ روز بايد توبه‌ بكني‌! گفتم‌ آخه‌ تو مي‌خواستي‌ توبه‌ را براش‌ معنا بكني‌. دائيت‌، خوب‌ او نمي‌فهمه‌ كه‌ توبه‌ يعني‌ چه‌؟ چهل‌ روز كه‌ كمه‌، ما پانزده‌ سال‌ خودمون‌ را كثيف‌ كرديم‌، اگر اول‌ تكليفمون‌ خودمون‌ را تميز كنيم‌ لااقل‌ بايد پنج‌ شش‌ سال‌ خودمون‌ را تميز كنيم‌. چهل‌ روز بهتون‌ گفتند توبه‌، توبه‌ بعد هم‌ معناش‌ استغفار كه‌ نيست‌. معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ مي‌خواهيم‌ به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنيم‌. مجهز بشيم‌ براي‌ حركت‌ بسوي‌ خدا. اينقدر سست‌، اين‌ يكي‌ دو تا تذكر بود كه‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ تذكر ديگه‌ كه‌ بعد مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ اين‌ بود كه‌ من‌ الان‌ حساب‌ مي‌كنم‌ تقريبا نزديك‌ هشتاد نفر آقايون‌ حالا يك‌ عده‌اشون‌ مشهد نيستند البته‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ چهل‌ پنجاه‌ نفر اينجا هستيد. در اين‌ هشتاد نفر به‌ اندازة‌ هشت‌ نفر از اولياء خدائي‌ كه‌ جدي‌ هستند در كارها، كار نمي‌كنند. با اينكه‌ همه‌اتون‌، البته‌ همه‌اتون‌ آدمهاي‌ بسيار خوب‌، انتخاب‌ شده‌، من‌ اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ در روز شايد به‌ طور متوسط‌ چهار پنج‌ نفر در هر روز، البته‌ يك‌ روز يكنفر، يك‌ روز پنج‌ نفر، يك‌ روز شش‌ نفر، چه‌ بوسيلة‌ تلفن‌، چه‌ بوسيلة‌ ملاقات‌ از من‌ تقاضا مي‌كنند و من‌ شايد توي‌ پنجاه‌ نفر، يك‌ نفر را انتخاب‌ ميكنم‌. و شماها انتخاب‌ شده‌ايد. و اين‌ حرفي‌ درش‌ نيست‌. و همه‌اتون‌ با همتيد. آن‌ مرحلة‌ اولي‌ كه‌ بعد از مرحلة‌ توبه‌ ميگذرانيد، مرحلة‌ استقامته‌ و بايد هم‌ قوي‌ باشيد و هستيد. و يا اينكه‌ شايد تقصير من‌ بوده‌ و شايد هم‌ باز قصور من‌ بوده‌. چون‌ من‌ تقصير دربارة‌ شما نكردم‌. من‌ نتونستم‌ بقية‌ آيه‌ را شرح‌ بدم‌ كه‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها، تا اينجا مربوط‌ به‌ صدقه‌ است‌. و صل‌ عليهم‌. بر اينها صلوات‌ بفرست‌. از خدا طلب‌ رحمت‌ خاصه‌ را بكن‌. من‌ اين‌ را به‌ شما ميگم‌، هر يكنفر كه‌ در اين‌ جمع‌ اضافه‌ ميشه‌، يك‌ باري‌ روي‌ دوش‌ من‌ گذاشته‌ ميشه‌. يعني‌ مثل‌ يك‌ حمالي‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ حالا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ كيلو هم‌ بيشتر وزن‌ نداشته‌ باشه‌، هي‌ آوردند گذاشتند. هي‌ مي‌گذارند، مي‌گذارند. خلاصه‌ كم‌كم‌ سنگين‌ ميشه‌. من‌ حرم‌ ميرم‌ شماهم‌ براي‌ همديگه‌ زيارت‌ كنيد، منهم‌ كه‌ ميرم‌ براي‌ همه‌اتون‌ زيارت‌ ميكنم‌. معناي‌ صل‌ عليهم‌ اينه‌. برايتون‌ دعا ميكنم‌. براي‌ يك‌ يكتون‌ گاهي‌ به‌ اسم‌ دعا ميخونم‌. خوب‌ اين‌ يك‌ باري‌ است‌ بهرحال‌ خيال‌ ميكنم‌ كه‌ چون‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد كه‌ و استقم‌ كما امر و من‌ تاب‌ معك‌. كسي‌ كه‌ تابه‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ توبه‌ كرده‌ به‌ سوي‌ خدا، حالا بعضي‌ها ميگن‌ كه‌ كسي‌ كه‌ به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كرده‌ با تو، حالا اين‌ فرقي‌ نميكنه‌، من‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ پيغمبر باشم‌، اينها دستورات‌ كليه‌. خطاب‌ به‌ پيغمبره‌ ولي‌ همة‌ علما اين‌ مسئوليت‌ را دارند. همة‌ كساني‌ كه‌ رهبران‌ ديني‌ هستند اين‌ مسئوليت‌ را دارند. همه‌ اينجوريند. و الا بگيم‌ اينها مال‌ پيغمبر بوده‌، از خصائص‌ پيغمبر بوده‌، ديگه‌ به‌ ما هيچ‌ ارتباطي‌ نداره‌. نه‌. اين‌ را بدونيد كه‌ هر كسي‌ كه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر حتي‌ ميكنه‌ و ديگري‌ حرف‌ او را قبول‌ ميكنه‌، اين‌ تمام‌ آن‌ خطاباتي‌ كه‌ به‌ پيغمبرشون‌ شده‌ دربارة‌ او هم‌ هست‌. مخصوصا حالا روحاني‌ باشه‌، مخصوصا شغلش‌ اين‌ باشه‌، مخصوصا مثل‌ ما مسئوليتي‌ را پذيرفته‌ باشه‌. اينجا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ شما براي‌ اينها طلب‌ رحمت‌ كن‌. صل‌ عليهم‌. صلوات‌ مخصوص‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر و صابرين‌ و اينهاست‌ و ميرسه‌ به‌ اينكه‌ بايد رهبران‌ براي‌ كسي‌ كه‌ با اينها در راه‌ خدا حركت‌ كرده‌، فاستقم‌ كما امر و من‌ تاب‌ معك‌، كسي‌ كه‌ با تو توبه‌ را شروع‌ كرده‌، راه‌ به‌ سوي‌ خدا را حركت‌ كرده‌، بايد آنها هم‌ استقامت‌ كنند. استقامت‌ مال‌ آنها هم‌ هست‌. كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد شيبته‌ صورته‌ لمكانت‌ هذه‌ الآيه‌. حضرت‌ صادق‌ مي‌فرمايد لمكانت‌ هذه‌ الآيه‌. سورة‌ هود مرا پير كرد براي‌ مكانت‌ اين‌ آيه‌. هر چي‌ مي‌خواست‌ آنها كه‌ باهاش‌ تعهد كردند كه‌ به‌ سوي‌ خدا بروند، اين‌ قافله‌، خوب‌ قافله‌ است‌ ديگه‌، آنهايي‌ كه‌ كاروانچي‌ بودند مي‌دونند. يك‌ كارواني‌ كه‌ حركت‌ مي‌دهند، عين‌ همين‌ برنامة‌ ما عين‌ همان‌ كاروان‌ حجه‌. فرقي‌ نميكنه‌. بلكه‌ يك‌ خورده‌اي‌ ظريفتر. منتهي‌ خوب‌ الحمدلله‌ اينها در راه‌ خوبي‌ هستند. كه‌ اينهايي‌ كه‌ كاروان‌ حج‌ دارند مي‌دونند كه‌ چقدر سخته‌ با يك‌ عده‌اي‌ انسان‌ حركت‌ كنه‌ و بره‌ و اينها را هم‌ راضي‌ برگردونه‌. شما هر چه‌ استقامتتون‌ كم‌ باشه‌ خدا ميدونه‌، خدايا تو شاهدي‌ كه‌ من‌ راست‌ ميگم‌، من‌ يك‌ نفر يك‌ ماه‌، دو ماه‌ اين‌ اعمالش‌ را انجام‌ بده‌ و حركتي‌ نكرده‌، پيشرفتي‌ نكرده‌، اينقدر رنج‌ ميبرم‌ كه‌ گاهي‌ سردرد ميشم‌ كه‌ چرا اين‌ تكان‌ نخورده‌. چرا اين‌ حركت‌، چرا اين‌ بهتر نشده‌. چرا اين‌ وضع‌ روحيش‌ كاملتر نشده‌. يك‌ نفر از شما يك‌ وضع‌ خداي‌ نكرده‌ شيطان‌ ببينه‌، خوب‌ مي‌بينند به‌ من‌ خيلي‌ علاقه‌ دارند، محبت‌ دارند، و من‌ بهشون‌ ميگم‌. يك‌ دونه‌ گناه‌ بكنيد مثل‌ اينكه‌ يك‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ من‌ زديد. مثل‌ يك‌ سنگي‌ به‌ سر من‌ زديد. كوشش‌ بكنيد كه‌ خداي‌ نكرده‌ دروغ‌ گناه‌، هيچي‌. گناه‌ اصلا نبايد دوروبر اين‌ جمع‌ لااقل‌ باشه‌. حتي‌ فكرش‌ هم‌ نياد.

 مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظيم‌ حاج‌ آقا حسين‌ قمي‌ مي‌گفت‌ از روي‌ الاغ‌ داشتم‌، آنوقتها خوب‌ مركب‌ سواريشون‌ الاغ‌ بود، داشتم‌ مي‌رفتم‌. الاغ‌ پاش‌ بند شد من‌ با سر خوردم‌ به‌ زمين‌. بعد كه‌ ايشان‌ را برداشته‌ بودند، لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. ازشون‌ سؤال‌ كردند كه‌ خوب‌ شما چه‌ گناهي‌ كرديد؟ آخه‌ پيرمرد مرجع‌ تقليد به‌ آن‌ پاكي‌. چه‌ گناهي‌ كردي‌ ميگي‌ هي‌ لا اله‌ الا الله‌، آخه‌ اين‌ كه‌ ميگي‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، ايني‌ كه‌ من‌ خوردم‌ به‌ زمين‌ من‌ خودم‌ تقصير دارم‌. فرموده‌ بودند كه‌ من‌ يك‌ فكر گناهي‌ آمد زود هم‌ ردش‌ كردم‌. فكر گناه‌ او را خدا حفظ‌ ميكنه‌. فكر گناه‌ نبايد باشد توي‌ مغزتون‌. يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ بگيد كه‌ حالا كه‌، خدا مي‌بخشه‌. خدا همه‌ را ممكنه‌ ببخشه‌، شماها را نمي‌بخشه‌. مي‌خواستيد نيائيد توي‌ اين‌ راه‌. چرا نمي‌بخشه‌؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ شماها را دوستتون‌ داره‌. چرا نمي‌بخشه‌؟ براي‌ اينكه‌ شماها را مي‌خواد جانشين‌ خودش‌ كنه‌. سخت‌ ميگيره‌.

 حضرت‌ يوسف‌ در روايات‌ داره‌ كه‌ يك‌ روز توي‌ آينه‌ نگاه‌ ميكرد. گفت‌ به‌به‌. من‌ اگر با اين‌ زيبايي‌ غلام‌ بودم‌ خيلي‌ قيمتم‌ بالا بود. يك‌ روز برادرانش‌ ايستاده‌ بودند در كنارش‌. فكر كرد آيا كسي‌ جرأت‌ داره‌ به‌ من‌ بگه‌ بالاي‌ چشمت‌ ابروست‌. برادرهاي‌ به‌ اين‌ خوبي‌، همه‌ رديف‌ ايستاده‌اند مگه‌ ميشه‌. همين‌ برادرها، خدا كردها، براي‌ اينكه‌ تو تكيه‌ات‌ را به‌ برادرهات‌ ندي‌. تكيه‌ به‌ زيبائيت‌ نكن‌. تو مي‌خواي‌ پيغمبر بشي‌. تو مي‌خواي‌ جانشين‌ من‌ باشي‌. تو غير از سايريني‌. سايرين‌ هر كاري‌ مي‌خوان‌ بكنند بكنند. اول‌ كتكي‌ كه‌ خورد، و اول‌ اذيتي‌ كه‌ ديد از دست‌ همين‌ برادرها ديد. و روزي‌ هم‌ كه‌ خواستند به‌ غلامي‌ بفروشندش‌، صريح‌ قرآنه‌، بثمن‌ بخس‌ دراهم‌ معدوده‌. ثمن‌ بخس‌ يعني‌ پولي‌ كه‌ بازار قبولش‌ نمي‌كنند، پول‌ زمان‌ شاه‌ مثلا، پولي‌ كه‌ سوراخ‌ شده‌ باشه‌ اگر سكه‌ باشه‌، دراهم‌ معدوده‌. معدوده‌ يعني‌ همينكه‌، آخه‌ يك‌ وقت‌ پول‌ زياده‌ آدم‌ بايد يك‌ مدتي‌ بشماره‌. يك‌ وقت‌ اينقدر كمه‌ كه‌ نه‌. همينكه‌ مي‌بينه‌ اصلا خودش‌ شمرده‌ ميشه‌. معدوده‌ است‌ اصلا. معدوده‌ يعني‌ شمرده‌ شده‌. مثلا چهار تا اسكناس‌، همينجور كه‌ مي‌گذاريم‌ توي‌ دست‌ انسان‌، ديگه‌ چهار تا اسكناس‌! كه‌ نبايد شمردش‌. معدوده‌. بردند فروختندش‌. و كانوا فيه‌ من‌ الزاهدين‌. خيلي‌ هم‌ زهد نشون‌ دادند. يعني‌ خوب‌ براي‌ حضرت‌ يوسف‌ ارزش‌ قائل‌ نشدند. شماها و ماها اين‌ يوسف‌ روحمون‌ را خيلي‌ ارزون‌ مي‌فروشيم‌. حتي‌ از يوسف‌، حتي‌ از آن‌ تجار هم‌ ارزونتر مي‌فروشيم‌. آخه‌ چي‌ را ما معامله‌ مي‌كنيم‌. با يك‌ دروغ‌، با يك‌ چيز بيخود. روم‌ نشد من‌ اين‌ گناه‌ را نكنم‌! چقدر ارزون‌. ببينيد آنها از زاهدين‌ بودند، زاهد اينجا يعني‌ آدمي‌ كه‌ هيچ‌ چيز در مقابل‌ همه‌ چيز. همه‌ چيز را ميده‌، حالا يك‌ زاهدي‌ هست‌ دنيا را ميده‌ هيچي‌ هم‌ نمي‌خواد انتخاب‌ كنه‌ براي‌ خودش‌. ولي‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ هر چي‌ خوب‌ داره‌ ميده‌. اينهم‌ ميگن‌ زاهدين‌. چي‌ را آخر تو در مقابل‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ معامله‌ گرفتي‌؟ تو خدا را فروختي‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ هيچي‌ هم‌ در مقابلش‌ نگرفتي‌. هيچي‌. شماها نبايد اينطور باشيد كه‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌ قرار بگيريد خداي‌ نكرده‌ روم‌ نشد مثلا جلوي‌ گناه‌ را بگيرم‌. منهم‌ به‌ گناه‌ افتادم‌. اين‌ ضعفها را از خودتون‌ دور كنيد. در روز، خدا رحمت‌ كنه‌ شيخ‌ بهائي‌ را، ميگه‌ در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌. تو با خدا قرارداد بستي‌. اگر جريان‌ را يك‌ وقتي‌ فرصت‌ بشه‌ انشاء الله‌ من‌ جريان‌ عالم‌ زر را كه‌ فكر ميكنم‌ تنها از روايت‌ نيست‌ و مشاهداتي‌ است‌ تقريبا براتون‌ نقل‌ كنم‌، آنوقت‌ شما مي‌فهميد خدا چقدر با شماها، شما را آدم‌ حساب‌ كرده‌، چقدر، اصلا از آدم‌ هم‌ بالاتر. نشسته‌ قرارداد با شماها امضا كرده‌ در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌، خداي‌ با آن‌ عظمت‌ ميگه‌ الست‌ بربكم‌. منتظره‌ ببينه‌ شما چي‌ ميگيد. روز ميثاق‌ اسمش‌ را گذاشتند. ميثاق‌ يعني‌ قرارداد بستن‌. امروز به‌ بستر لا خفتي‌. امروز اصلا هيچي‌. در چاه‌ طبيعت‌ تن‌ ماندي‌. حالا اشعارش‌ يادم‌ نيست‌ ولي‌ شعر خوبيه‌. اله‌ اله‌ كه‌ تو چه‌ بي‌ دردي‌ كه‌، چه‌ بي‌ دردي‌. تكاني‌ بخور.

 جدي‌ باشيد انشاء الله‌ و اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همتون‌ كمك‌ كنه‌ و منظور، انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد و جدي‌ خودتون‌ را از اولياء خدا قرار بديد. اسمتون‌ اين‌ باشه‌ كه‌ بيائيد توي‌ اين‌ مجلس‌ و پاشيد بريد نباشه‌. به‌ خدا قسم‌ چه‌ در اين‌ مجلس‌ چه‌ در مجلس‌ زنها، اينقدر افراد به‌ من‌ ميگن‌، من‌ با اينكه‌ يكي‌ از بزرگترين‌ بديها را براي‌ خودم‌ دل‌ شكستن‌ افراد ميدونم‌، ميگم‌ نه‌. آنوقت‌ مي‌آئيد اينجا، سست‌، كم‌ اراده‌، و با خداي‌ نكرده‌ بعضي‌هاتون‌ با يك‌ افكاري‌، انشاء الله‌ خودتون‌ را تميز كنيد، پاك‌ كنيد، اينجا باشه‌، اين‌ مجلس‌ باشه‌ يك‌ حمامي‌ براتون‌ اسمش‌. حالا من‌ حاضرم‌ گلخن‌تابتون‌ باشم‌ و شماها اينجا خودتون‌ را تميز كنيد. باشه‌ ما كثيف‌ باشيم‌، سياه‌ باشيم‌، خداي‌ تعالي‌ انشاء الله‌ مزد ما را جمع‌ ميكنه‌ يكجا، يك‌ حمام‌ تميزي‌ هم‌ آخر ما را مي‌بره‌ و از اين‌ دنيا اگر خواست‌ ببره‌، ما با اين‌ آرزو. و الاّ مي‌ترسم‌ يك‌ وقتي‌ همة‌ شماها بريد توي‌ بهشت‌ و ببينيد من‌ توي‌ جهنم‌ دارم‌ ميسوزم‌. و اميدواريم‌ انشاء الله‌ كه‌ اينجوري‌ نشه‌. ولي‌ عيبي‌ نداره‌. گفت‌ از آن‌ گناه‌ كه‌ نفعي‌ به‌ غير رسد چه‌ باك‌. شما اقلا خودتون‌ را تميز كنيد توي‌ اين‌ مجلس‌. وقتي‌ يك‌ جلسه‌ اين‌ را گذاشتيم‌ بخاطر اينكه‌، نه‌ اين‌ جلسه‌، جلسه‌ شبهاي‌ جمعه‌ هم‌ همينطوره‌. حتي‌ جلسة‌ كانون‌ را من‌، نميدونم‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ همين‌ امروز بود مي‌گفتم‌، من‌ همة‌ جلسات‌ را كه‌ تشكيل‌ ميدم‌ فقط‌ در مرحلة‌ اول‌ براي‌ دوستانه‌، حالا اگر دوستان‌ قدر نمي‌دونند كه‌ بيان‌، در اعتقادات‌ بايد كار كنين‌، در كانون‌ الان‌ زياد متفرقه‌ ولي‌ بالاخره‌ مسائل‌ اعتقادي‌ اصيل‌ را كه‌ من‌ دلم‌ مي‌خواد دوستان‌ بلد باشند بهشون‌ ميگم‌. خوب‌ من‌ مي‌بينم‌ بعضي‌ها يعني‌ همة‌ كارهايمون‌ يك‌ خورده‌اي‌ مسامحه‌ داره‌ ميشه‌. و من‌ جدي‌ دارم‌ ميگم‌. مسامحه‌ ميشه‌ هيچ‌ تعهدي‌ در مقابل‌ هيچ‌ كدومتون‌ ندارم‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ خودتون‌ مسامحه‌ كرديد. جلسة‌ شب‌ جمعة‌ ما شايد باز مفيد باشه‌ براتون‌. اين‌ شبها، مثل‌ امشب‌ كه‌ اصلا برنامه‌ اينه‌. يعني‌ من‌ همين‌ الان‌ اگر باصطلاح‌ چشم‌ دل‌ را باز كنيد، مي‌بينيد كه‌ من‌ دارم‌ آب‌ مي‌ريزم‌ به‌ سر همه‌اتون‌ و باصطلاح‌ صابون‌ مي‌زنم‌. بهرحال‌ اين‌ دنيا، اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ زندگي‌ دنيا آلودگي‌ داره‌. و شما من‌ اينجا مي‌نشينم‌ خيلي‌ صدام‌ خوبه‌ كه‌ دعا بخونم‌ براتون‌. ميشينيم‌ دعا مي‌خونم‌، يا خودتون‌ نمي‌تونيد دعا بخونيد! شما مي‌تونيد بهتر بخونيد حالتون‌ هم‌ بهتر از اينه‌. اين‌ مي‌خوام‌ اينجا يك‌ حمامي‌ بشه‌ كه‌ همه‌اتون‌ شستشو بشيد. اگر خودتون‌ حمام‌ سر خانه‌ نداريد، اينجا حمام‌ عموميه‌، اقلا شستشو بكنيد. و حرفهايي‌ هم‌ از كلمة‌ اول‌ كه‌ ميگم‌ تا آخر، خود من‌ البته‌، تشخيص‌ من‌ اينه‌ كه‌ نمي‌خوام‌ منبر بروم‌ و وقت‌ بگذرونم‌. براي‌ اينكه‌ گفتم‌، گفتم‌ من‌ اصلا نرم‌ منبر چي‌ ميشه‌. نه‌ كسي‌ بهم‌ پول‌ ميده‌ منبر ميرم‌، نه‌ باريك‌ الله‌، نه‌ احسنت‌، نه‌ هيچي‌. انشاء الله‌ پيش‌ خدا، فقط‌ و فقط‌ الان‌ خود من‌ از اولي‌ كه‌ مي‌نشينم‌ تا آخر، تا بعد از دعا، تا بعد از نماز حضرت‌ بقية‌ الله‌، نماز استغاثه‌ كه‌ ميرسيم‌، تمامش‌ احساس‌ ميكنم‌ كه‌ دارم‌ صابون‌ مي‌زنم‌ سر شماها را، دارم‌ آب‌ مي‌ريزم‌، من‌ دلاك‌ شما هستم‌، من‌ گلخنتاب‌ شما هستم‌، من‌ حمامي‌ شما هستم‌، نمي‌دونم‌ چه‌ اسمي‌، هر اسمي‌ كه‌ دلتون‌ مي‌خواد اسمش‌ را بگذاريد. بهرحال‌ و شماها بايد تميز باشيد هميشه‌. تا آن‌ يوسف‌ وجودتون‌ ظاهر بشه‌. خدا كنه‌ شما خودتون‌ هم‌ يك‌ آينة‌ خوبي‌ گيرتون‌ بياد و ببينيد. يك‌ آينة‌ تميزي‌ گيرتون‌ بياد و بعد از شستشو ببينيد خودتون‌ را. اي‌ يوسف‌ مصر برآ از چاه‌. شما بايد از چاه‌ طبيعت‌ تن‌ بيرون‌ بيائيد. پس‌ انشاء الله‌ تذكرات‌ ما را توجه‌ بكنيد. يك‌ جوري‌ نباشه‌ مثل‌ آن‌ بچه‌هايي‌ كه‌ مي‌برندشون‌ حموم‌ گريه‌ ميكنند، اوقات‌ تلخي‌ مي‌كنند، مادر مهربان‌، پدر مهربان‌، حالا هر كس‌ اينها را توي‌ فشار قرارشون‌ ميده‌، فشاري‌ نداره‌. حمام‌ ترس‌ نداره‌ كه‌. اينجا كه‌ ترسي‌ نداره‌. همه‌اتون‌ بايد با كمال‌ شهامت‌ تصميم‌ بگيريد تميز بشيد. بهترين‌ صابونها، بهترين‌ آبها، كه‌ از آب‌ كوثر هم‌ بهتره‌ الان‌ داره‌ استفاده‌ ميشه‌. آيات‌ قرآن‌، علوم‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌، اين‌ آيات‌ قرآن‌، اين‌ كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ يك‌ صابوني‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از هر كثافتي‌ خارج‌ ميكنه‌. كلامكم‌ نور. اي‌ خاندان‌ عصمت‌ سخن‌ شما نوره‌. با نور شما را مي‌شورند. كلامكم‌ نور. و امركم‌ رشد. اوامر شما انسان‌ را رشد ميده‌. و من‌ الماء كل‌ شي‌ء حي‌. آن‌ شاعر گفت‌ آب‌ آب‌ ولايت‌ است‌ بالله‌. آبي‌ كه‌ محبت‌ خاندان‌ عصمت‌، دلم‌ مي‌خواست‌ شما مي‌فهميديد كه‌ ديدن‌ سيرت‌ واقعي‌ امام‌ زمان‌ چقدر لذت‌ داره‌، چقدر لذت‌ داره‌. آنوقت‌ محبتتون‌ را ظاهر ميكرديد، اين‌ محبتتون‌ به‌ اصطلاح‌ شكوفا ميشد، مثل‌ آب‌ دوش‌ خيلي‌ پر باصطلاح‌ زيادي‌ كه‌ به‌ سر شما مي‌ريزه‌، يك‌ دفعه‌ صابون‌ هم‌ كه‌ زديد، يك‌ دفعه‌ تمام‌ بدن‌ مثل‌ بلور، مثل‌ نور. آنوقت‌ شما مي‌آمديد خودتون‌ را توي‌ آينه‌ مي‌ديديد يا لااقل‌ همديگه‌ را. مي‌تونيد الان‌ هم‌ ببينيد. الان‌ هم‌ خدا را شكر كه‌ يك‌ مقايسه‌هايي‌ هست‌. بريد خودتون‌ را با مردم‌ كوچه‌ و بازار مقايسه‌ كنيد، زندگي‌ هايتون‌ را، زن‌ و بچه‌هايتون‌ را. باور گاهي‌ نمي‌كنند. من‌ به‌ بعضي‌ها گاهي‌ يادآوري‌ ميكنم‌. آقا تو پارسال‌ چه‌ جوري‌ بودي‌ امسال‌ چه‌ جوري‌ هستي‌؟ تو ده‌ سال‌ قبل‌ چه‌ جوري‌ بودي‌ امسال‌ چه‌ جوري‌ هستي‌؟ زندگي‌هايي‌ كه‌ همه‌اش‌ توافق‌، همه‌اش‌ صميميت‌، اگر هم‌ يك‌ وقتي‌ كسر داره‌ بدونيد يكيتون‌ كثيفيد، باهم‌ نمي‌تونيد زندگي‌ كنيد. من‌ الان‌ بعضي‌ از شماها را مي‌شناسم‌ ديگه‌. همينطور نگاه‌ مي‌كنم‌، خوب‌ اونهم‌ ميگه‌ كه‌ من‌ همه‌اش‌ را كه‌ اطلاع‌ دارم‌، آن‌ كسي‌ كه‌ من‌ اطلاع‌ دارم‌ مي‌بينم‌ كه‌ كلي‌ اينها زندگيشون‌ فرق‌ كرده‌. خوب‌ قدرداني‌ بكنيد، اين‌ نظافت‌ را قدرداني‌ بكنيد. انشاء الله‌ مقيد باشيد و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ در آينده‌ بهتر از گذشته‌ فعال‌ باشيد و همت‌ داشته‌ باشيد. يكي‌ از دستورات‌ اسلام‌ كه‌ ماية‌ نظافت‌ انسان‌ ميشه‌ تعظيم‌ شعائر الهيه‌، و من‌ عظم‌ شعائر الله‌ فانها من‌ تقوي‌ القلوب‌. اصلا خودش‌ از تميزي‌ باطن‌ آدمه‌. شعائر الهي‌ را اهميت‌ بديد. اينهمه‌ ماشاء الله‌ جمعيت‌ هستيد، تولد حضرت‌ زهرا را بشينيد فكر بكنيد چه‌ جوري‌ كنيد كه‌ تعظيم‌ شعائر الهي‌ بشه‌. باهم‌ جلسه‌ داشته‌ باشيد. تولد حضرت‌ امير چكار كنيم‌ كه‌ تعظيم‌ شعائر الهي‌ باشه‌. جدي‌ باشيد. اين‌ تقواي‌ قلبه‌. كي‌ مي‌خوايد شما از اين‌ ثمرة‌ بحمدالله‌ شجرة‌ طيبة‌ وجودتون‌ استفاده‌ بكنيد. ثمره‌ برداريد. وسائل‌ هم‌ تاحدي‌، تا اندازه‌اي‌ كه‌ شماها كار كنيد در اختيار هست‌. اين‌ كانون‌، من‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌، اين‌ كانون‌ را يا از پول‌ شخصي‌ خودم‌ يا از پول‌ افرادي‌ كه‌ حلال‌ و طيب‌ و طاهر بوده‌، نه‌ دزدي‌ شده‌، نه‌ گرگي‌ شده‌، نه‌ هيچي‌ اينها ساخته‌ شده‌. هيچكس‌ هم‌ حقي‌ بر اين‌ تشكيلات‌ نداره‌. خونة‌ من‌ در اختيار شما، كانون‌ در اختيار شما، آنهم‌ در ميدان‌ صاحب‌ الزمان‌، آنهم‌ جائي‌ كه‌ الحمد لله‌ در گذشته‌ در زماني‌ كه‌ بهائي‌ها اينجا فعال‌ بودند، اين‌ زمينها را خداي‌ تعالي‌، من‌ يك‌ مكاشفه‌اي‌ داشتم‌ كه‌ اين‌ را به‌ كسي‌ نگفتم‌، در همان‌ اوائل‌ كه‌ من‌ تقريبا مأموريت‌ بود كه‌ اينجا اين‌ كارها را بكنم‌، اين‌ زمينها را يك‌ افراد پاكي‌ وقف‌ مسجد گوهرشاد كردند. آنوقت‌ بهائي‌ها بيان‌ اينجا زندگي‌ بكنند و استفاده‌اش‌ را آنها بكنند. تو بايد اينجا را از وجود اينها پاك‌ بكني‌ و نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ در اين‌ ميدان‌ و خيابان‌ گذاشته‌ بشه‌ و اين‌ قبل‌ از انقلاب‌ بود. و الحمدلله‌ همة‌ وسايل‌ هم‌ در اختيارتون‌. ديگه‌ همت‌ از اين‌ به‌ بعد با شماست‌. همت‌ كنيد. من‌ مي‌خوام‌ چيكار؟ من‌ بيشتر از اين‌، آقاي‌ يونسي‌ ميدونه‌، از همة‌ كارها را بايد من‌ بكنم‌؟! نه‌ آقاجون‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همه‌امون‌ را از بهترين‌ اوليائش‌ قرار بده‌. همه‌امون‌ از اصحاب‌ امام‌ زمان‌ باشيم‌. انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ بشه‌ كه‌ در رديف‌ اصحاب‌ سيد الشهدا، در رديف‌ مسلم‌ بن‌ عوسجه‌، و انشاء الله‌ حتي‌ اظهار محبت‌ و نظر لطفي‌ هم‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ و علي‌ اكبر و قاسم‌ بن‌ الحسن‌، به‌ خدا قسم‌ قدر خودتون‌ را نمي‌دونيد. آن‌ شخص‌ ميگفت‌ كه‌ يك‌ طلبة‌ پاكي‌ بود، يك‌ روحاني‌ پاكي‌ بود، من‌ ديده‌ بودمش‌. ميگفت‌ توي‌ مدرسة‌ هندي‌ در كربلا طلبه‌ بودم‌، هيچي‌ هم‌ نداشتم‌. يك‌ عده‌ از ايران‌ آمده‌ بودند، همه‌اشون‌ شب‌ بود، مهمان‌ ما شدند. گفت‌ من‌ اينجوريه‌ها، خدا به‌ ما عقل‌ بده‌، خدا ما را زودتر از خواب‌ غفلت‌ بازهم‌ بيدار كنه‌ تا ما اوليائمون‌ را بشناسيم‌، محبت‌ اينها را متوجه‌ باشيم‌. ميگه‌ من‌ از توي‌ مدرسه‌ آمدم‌ بيرون‌. گفتم‌ حالا اينها را مي‌گذارم‌ اينجا گفتند شام‌ نخورديم‌. اگر هم‌ شد يك‌ چيزي‌ تهيه‌ ميكنم‌ مي‌آرم‌ براشون‌. ولي‌ خوب‌ خيلي‌ مأيوس‌ بودم‌، آخر شب‌، بازاري‌ هست‌ روي‌ تل‌ زينبيه‌، تل‌ زينبيه‌ جاي‌ مرتفعي‌ است‌ توي‌ كربلا و آنجا بازاره‌، بازار كوچكي‌ است‌. توي‌ آن‌ بازار وارد شدم‌ ديدم‌ يك‌ مغازه‌ بازه‌. وارد مغازه‌ شدم‌ ديدم‌ يك‌ سوپري‌ است‌ همه‌ چي‌ داره‌. يك‌ آقايي‌ هم‌ آنجا هست‌. گفتم‌ كه‌ آقا شما نسيه‌ به‌ من‌ مي‌دهيد يك‌ چيزي‌ بخوام‌؟ گفتند بعله‌. ما هم‌ ديديم‌ اين‌ همه‌ چيز داره‌، حتي‌ نون‌ گرم‌ هم‌ داره‌. غذا، پختني‌، غير پختني‌، ما هم‌ گفتيم‌ كه‌ حالا كه‌ ايشان‌ به‌ ما نسيه‌ ميده‌ ما اين‌ مهمانها را خوب‌ پذيرائي‌ كنيم‌، زوار سيد الشهدا هستند. همه‌ چيز گرفتيم‌. اينقدر زياد شد كه‌ من‌ نمي‌توانستم‌ ببرم‌. البته‌ مدرسة‌ هندي‌ تا تل‌ زينبيه‌ خيلي‌ راه‌ نيست‌. شايد به‌ اندازة‌ اينجا تا آن‌ مسجد حسين‌ بن‌ علي‌، ظاهرا آنجوري‌ كه‌ من‌ يادمه‌ زياد راه‌ نيست‌، اينقدر راهه‌. ولي‌ خوب‌ در عين‌ حال‌ اينها را نمي‌تونم‌ ببرم‌. گفتم‌ شما نمي‌بنديد من‌ دو سه‌ دفعه‌ برم‌ بيام‌؟ گفتند نه‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ تو بري‌ بياي‌. من‌ الان‌ چند نفر را صدا مي‌زنم‌ كمكت‌ بكنند. گفت‌ آن‌ آقا آمد دم‌ در صحن‌، صدا زد برادر ابو الفضل‌، علي‌ اكبر، قاسم‌، ديدم‌ يك‌ جوانها آمدند به‌ من‌ كمك‌ كردند. اينها را آوردند رسوندند. غذا دادم‌ آنها خوردند. خوب‌ خيلي‌ خوشحال‌ كه‌ الحمدلله‌ خدا درست‌ كرد ولي‌ غافل‌. اين‌ غفلت‌ها ضمنا نعمته‌ها. آنها خودشون‌ شما را غافل‌ مي‌كنند. شما الان‌ فهميديد كه‌ جريان‌ چي‌ بوده‌. ولي‌ او تا فرداش‌ هم‌ نفهميد. گفت‌ فردا آمدم‌ كه‌ ببينم‌ خلاصه‌ كي‌ پول‌ را بهش‌ رد كنم‌ بدم‌، ديدم‌ يك‌ همچين‌ مغازه‌اي‌ نيست‌. و واقعا هم‌ نيست‌. چون‌ آنجا مغازه‌هاي‌ كوچكي‌ هستش‌، يك‌ دفعه‌ متوجه‌ شدم‌ كه‌ اين‌ آقا چطور به‌ ما نسيه‌ داد، چطور همه‌ چيز داشت‌. چطور آمد گفت‌ ابو الفضل‌، قاسم‌، اينقدر به‌ من‌ مهربانند براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ گناهان‌ ما؟ براي‌ اينكه‌ ما خليفة‌ اللهيم‌، ما اگر پاك‌ باشيم‌، تميز باشيم‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ ما خيلي‌ اظهار محبت‌ ميكنه‌.

 يك‌ روايتي‌ داره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اوليائي‌ تحت‌ ردائي‌. اولياء من‌، دوستان‌ من‌، مطيعين‌ من‌ اينها زير اين‌ رداي‌ من‌ هستند. اينها را كسي‌ غير از خود من‌ نمي‌شناسه‌. هر كس‌ اينها را يك‌ سر سوزن‌ اذيت‌ كنه‌ آنها را اولياء خدا را، خوب‌ بيائيم‌ از اولياء خدا بشيم‌.

 خدايا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ما را قدردان‌ اين‌ راهي‌ كه‌ در پيش‌ گرفته‌ايم‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. ما را از اولياء خودت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *