۲۲ شوال ۱۴۱۴-مذمت بغض و کینه و حسد
مذمت بغض و كينه و حسد 22 شوال 1414
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. رب نغفر لنا ذنوبنا رب نغفر لنا و لاخواننا سبقونا بالايمان و لا تجعل في قلوبنا غل للذين آمنوا.
بحث ما در شبهاي جمعه به سورة انا انزلناه رسيده بود و ميخواستم دربارة اين سورة مباركه صحبت كنم. ولي اين آيه خيلي جلب توجه كرد كه داشتند قرائت ميكردند. نميشه از اين آيه گذشت. ربنا اغفر لنا خدايا ما را ببخش. و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان. و برادراني كه اينها در ايمان بر ما پيشي گرفتند. و لا تجعل في قلوبنا قلل للذين آمنوا خدايا در دلهاي ما كينه نسبت به كساني كه ايمان آوردهاند قرار مده. اين دو جمله خيلي اهميت داره و اوقاتي را بايد صرف بحث و گفتگو دربارة اين دو جمله از اين آياتي كه تلاوت شد بشود. ولي اجمالا انسان وقتي كه دعا ميكند پيغمر اكرم هم در يك روايت فرمودند و عمل پيغمبر هم بر همين است كه اگر خواستيد دعا كنيد اول خودتون را دعا كنيد. مخصوصا در خصوص بخشش گناهان. اول دعا براي خودتون بكنيد. به جهت اينكه وقتي انسان پاك شد، خدا بخشيدش، دعاش طور ديگري مستجاب ميشود. اما وقتي كه كثيف بود، رو نداشت در خانة خدا برود، اين شخص دعاش نسبت به ديگران هم مستجاب نميشه. لذا در روايات هست، اهل سنت هم نقل كردهاند كه پيغمبر اكرم وقتي كه دعا ميكرد، ابتدا خودش را پاكي خودش را، بخشش خودش را از خدا ميخواست. بعد هم براي مردم.
در نماز شب با اينكه دستور اينه كه چهل مؤمن را دعا كنيد، بنظر من اول بايد انسان هفتاد مرتبه استغفار بكنه بعد سيصد مرتبه العفو بگه، اول طلب بخشش براي خودش بكنه و طلب عفو براي خودش بكنه و بعد چهل تا مؤمن را دعا بكنه. اينجا هم خداي تعالي ميفرمايد كه از قول مؤمنين كه خدايا ما را ببخش. ما را بيامرز. و الاخوان للذين سبقونا بالايمان. برادراني كه پيشي گرفتند در ايمان بر ما، آنها را هم ببخش. اين پيشي گرفتن در ايمان خيلي حرف داره. هم از نظر زمان و هم از نظر سبقت. كيفيت، خداي تعالي ميخواد انسان بسازه. افرادي كه انسان نيستند در مسابقات وقتي كه يك عده دارند مسابقه ميدهند حالا هر مسابقهاي، در ورزش باشه، در مسابقات ديگر، يك نفر جلو افتاده آن را هيچوقت دعاش نميكنند. ميگن كه اي كاش اين عقب بيفته. ببينيد دين مقدس اسلام چقدر انسانسازه، ميگه اينها كساني هستند كه وقتي يك نفر را ميبينند در مسابقة ايماني جلو افتاده، شما در بين دوستانتون ميبينيد يكنفر خيلي پيش رفته. ماشاءالله. نه يك دونه گناه ميكنه، نه يك دونه معصيت ميكنه، واجباتش را خوب انجام ميده، يك حال توجهي. در ايمان از شما پيشي گرفته. شما در آنجا علاوه بر اينكه ناراحت نميشيد، دعاش هم بكنيد. اينجوري اسلام انسان را دوست داره. برخلاف تمام مسابقات ديگر. حالا در مسابقات مردم از يكديگر و بر يكديگر، معمولا اينطوره كه حالا اگر كاري نكنه كه او عقب بيفته، پايي توي پاش مثلا در دويدن نيندازند، نميدونم يك كاري نكنند كه او عقب بيفته، ديگه دعاش نميكنند. ديگه آني كه عقب افتاده نميگه خدايا من و اوني كه جلو داره ميره، او را خدايا ببخش، من دوستش دارم. نميخوام پاش به سنگي برخورد بكنه، به زمين بيفته. ببينيد چقدر انسان با كمال ميشه اگر خطي را كه خدا به انسان داده، انسان پيروي بكنه. آن خط خدائي. يك سر سوزن نسبت به هيچكس، چه ثروتمند باشه طرفش، چه شخصيت بيشتري داشته باشه، چه قدرت بيشتري داشته باشه، هر چي باشه. هر ارزش بيشتري بر اين شخص مؤمن داشته باشه، اين را ناراحتش نميكنه. ميگه بهبه خوشا به حالش. ما هم راضيم كه تو جلو باشي. ما هم راضيم كه تو بهتر باشي. دعا هم ميكنه خدايا بهش بيشتر بده. خدايا اين شخص را بيشتر عنوان بده، بيشتر موقعيت بده، بيشتر مقام بده.
ربنا اغفر لنا و لاخواننا. ببينيد با چه كلمه شروع ميكنه ذات مقدس پروردگار. خدايا ما را ببخش و به برادران ما اخواننا كلمة برادر ميگه، آني كه سبقت گرفته او را اول با جملة برادر كه هيچ حسادتي، كينهاي هيچي توي كار نباشه. مبادا خدا نكنه كه شماها در يك چيزي كه يك نفري بر شما مقدم شده، شما در دلتون ناراحت باشيد و گاهگاهي هم بزبان جاري بكنيد كه بعله ما هم اگر دزدي ميكرديم حالا پولدار بوديم. يعني او دزدي كرده. ما هم اگر اين و اون را ميديديم حالا رئيس فلان اداره بوديم. يعني او اين و اون را ديده. ببينيد كينة خودش را، آن نارحتي خودش را با اين كلمات اظهار ميكنه. ارزشي نداره طرف آمده در آن پست نشسته. ما هم اگر دست و پائي ميكرديم. ما هم اگر ميرفتيم مثلا رئيس بالاتر را ميديديم، پولي بهش ميداديم، رشوهاي بهش ميداديم، همة اينها يعني او داده، او كرده و اينها همهاش يا تهمته يا غيبت. اگر واقعا كرده، غيبت و اگر نكرده تهمت. و تمام اينها را تهمت به پاتون مينويسند. خيلي توي ماها شايعه اين كارها. فكر نكنيد كه، يك نفر با شما همكلاس بوده آمده جلو. بعد هم شده فرض كنيد يك مهندس، يك عالم، يك دكتر، يك شخصي شده. حالا او شده رئيس شما شديد دفتردار همين رئيس. بله ما با هم بوديم. حالا تو بهرحال حالا او به هر جهتي سبقت گرفته بر تو. اين باطنت هميشه ناراحت و بعد هم گاهگاهي اظهار ميكنه انسان. اين اظهارش خيلي. البته باطن هم ناراحت باشه مريضه اين انسان. بايد بگه تعز من تشاء. و خدايا تو عزيز ميكني هر كه را بخواي. يك لياقتي خدا در او ديده. اگر ميخواهيد همچين مرضي ازتون رفع بشه ميدونيد چيكار بايد بكنيد؟ تا يك همچين فردي در رديف شما بوده حالا بالاتر از شماست، آن مقام بالاتر و پست بالاتر را گرفته، بعله لياقت داشته. او يك مزايايي داره. يك باطن پاكي حتما داره. تا ميگن آقا تو هم با او با هم بوديد. چرا او آنجا تو اينجا؟ بعضي وقتها هست اينجور جريانات. مردم هم تحريك ميكنند. من فكر ميكنم آقا اين پست مال شما بود. او بعله. همين كه گفتي بعلهها، دين و ايمانت و همه چيزت را بهم ريختي. نه آقا. او لياقت داشته. من كجا ميتونم مثل او كار بكنم؟ ميتونم مثل او خدمت بكنم؟ كجا ميتونم اين بار مشكل را، خدمت علي بن موسي الرضا آمدند گفتند أأنت صاحب هذا الامر؟ توئي كه دنيا را پر از عدل و داد ميكنيد بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد. امامها همهاشون مساوي هستند. حضرت بقية الله هيچ مزيتي بر علي بن موسي الرضا نداره. زمانشون اقتضاد نداره. زمان حضرت رضا اقتضا نداشت كه كار حضرت بقية الله را بكنه. در عين حال حضرت احترامي از امام زمان ميكنند. من! من ميتونيم يك چنين نميگه زمان من. حتي به خودش نسبت ميده. آن كسي كه بياد آن كسي است كه من در مقابلش ولو فرزند منه، اينها را من از مجموع مطالب عرض ميكنم، ولو فرزند منه ولي وقتي نام مقدسش برده ميشه، من دستم را روي سرم ميگذارم، بلند ميشم ميگم صلي الله عليه صلي الله عليه صلي الله عليه. امام صادق عليه الصلاة و السلام به ياد حجة ابن الحسن اشك ميريزه. نه اينكه فكر كنيد امام زمان مثلا عليه الصلاة و السلام و جان همهامون به قربانش، ايشون يك مزايايي داره. نه زمانشون. زمان ايشان اقتضاش اينه كه ميتونه دنيا را پر از عدل و داد كنه. زمان حضرت رضا، زمان حضرت سجاد اين اقتضا را نداشت. در عين حال يك سر سوزن مثلا آنطوري كه علي بن جعفر كه در قم دفنه، ايشان عموي علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلام هستند. پسر امام جعفر صادقه، مرد دانشمند، عالم، همين الان حتي معين علما و بزرگان و مراجع تقليده. روح مقدسش. يك همچين شخصيتي. وقتي حضرت رضا سنشون كم بود. پسر برادره. ايشان تشريف آوردند. ايشان بلند شدند، ايستادند، تعظيم كردند. آقا شما عموشون هستيد. اين بچه است. علي بن جعفر فرمود كه اين شخص را خدا بر من امام قرار داده. شماها ميفهميد يا خدا؟ چون مردم آقا نميگذارند انسان در راه مستقيم حركت كنه. حواستون جمع باشه. گاهي ميشه ايمانتون را، آبروتون را، حيثيتون را پيش خدا رفقا از بين، همين باصطلاح دوستان، دوستان نادان. ميگن يك خرسي ميخواست يك نفري را مواظب باشه كه مگس به صورتش نشينه. مگسي آمد ول نميكرد مگسه. رفت يك سنگي آورد زد توي سر اين شخص كه مگس را بكشه. بعضي دوستهاي اينطوريه. خدا ميدونه اين مثال كاملا تطبيق ميكنه با آن دوستي كه وقتي ميرسه به شما آقا اين پست و مقام فلاني مال تو بودهها. تو بيخود اينجا نشستي. اين همان سنگيه كه به سر تو ميزنه و حال دانسته يا ندانسته. مواظب باشيد هم خودتون هم دوستانتون اينجور مطالبي نداشته باشيد. يك وقت نگيد كه ما يك وقتي بله آنها كين؟ ما اگر علمه اينجاست، اگر دانشه اينجاس، اگر چه هست. يا مثلا فرض كنيد شما هستيد هر كدومتون در يك شغلي. يكي ميبينيد كارش بهتر گرفته حالا در هر جهتي. دعاش كنيد، محبت بهش بكنيد، اظهار علاقه، هر چه محبتتون به او بيشتر باشه، ارزش انسانيتون بيشتره. اين خلاصه. و نگذاريد دوستانتون بيان شما را كوك كنند، تحريك كنند عليه اون شخص. كه اون ارزشش بيشتر از شماست. اين خيلي درس بزرگي است امشب ما از اين آيات قرآن ميگيريم. ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان. اينهايي كه سبقت گرفتند. شما توي مسابقه سابقوا الي مغفرت من ربكم. چون خدا ما را وادار به مسابقه كرده. سبقت بگيريد بر يكديگر. فاستبوقا الخيرات. به هر خوبي كه شما خوب ميدونيدش بر هم سبقت بگيريد. اما سبقت شماها نبايد ماية كينة شما باشه. اگر يك وقتي ديدي نميشه ديگه، اون الان جلو ميره و مسابقه را ميبره و خدمت امام زمان خيلي پر ارزش ميشه و من چيكار كنم از اين بيشتر نميتونم اين حرفها، يك كينهاي شيطان در دلتون انداخت فورا بگيد ربنا لا تجعل في قلوبنا غل لذين آمنوا. خدايا كينة مؤمنين را در دل ما نينداز. يك سر سوزن كينة يك مؤمن در دلتون باشه خداي تعالي شما را توي بهشت نميبره. اين را بدونيد. يك سر سوزن. اگر كينة يك فرد با ايمان ولو بحق روايت داره كه ميگمها. ولو بحق در دل شما باشه، اي آقا ما را با خاك يكسان كردند. خوب روز قيامتي هست، خدائي هم تو داري، تو هم وكيلي داري بنام ذات مقدس پروردگار، رسيدگي ميكنه. اگر يك دادگاهي شما و يك نفري را اين كسي كه به شما ظلم كرده، يك دادگاه عدل حسابي هست. بهتر از خودتون او به وضعتون رسيدگي ميكنه. ديگه توي راه كه ميخواي بري دادگاه، چون خاطرت جمعه. ميدوني بهتر از خودت رسيدگي ميكنند،ديگه توي راه سقلمه به اين رفيقتون كه دارند ميبرندتون دادگاه، نميزني. اگر او هم دعوا ميكنه ميگي خوب آنجا معلوم ميشه. آي فلان فلان شده. من دلم از تو پره. اينها درست نيست. يك دادگاه عدل الهي هست كه دقيقا رسيدگي ميكنه. لا يقادر صغيرة و كبيرة الا احصاه. هيچي يرا فروگذار نميكنه. فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره. اگر ايمان به اينها داري. فمن يعمل مثقال شرا يره. اگر ايمان داري ديگه چه ناراحتي داري؟ من تا زهرم را روش نريزم. تو مگر عقربي كه زهر داشته باشي. تو مگر ماري كه زهر داشته باشي؟ تو مؤمني. مؤمن زهر نداره. نه من آقا همچين آدم خوبي هم نيست. بدتر. ما يك كسي دعوا داشت، اصلاح ميكرديم. آقا من اينجور هم كه فكر كرديد آدم خوبي نيستم. ببخشيد ما خيال ميكرديم تو آدم خوبي هستي. نصيحتت ميكرديم. چرا آدم خوبي نباشي؟ خدا خوب خلقت كرده چرا تو بد باشي. غل و كينه در دلتون از احدي نباشه. از احدي. شما ميگيد از دشمنان اهل بيت چطور؟ دشمنان اهل بيت بخاطر دشمنيشون به اهل بيت شما بهشون كينه داريد، كينة شخصي نداريد كه. پدر كشتگي كه باهاشون نداريد. چون آنها كينة به دوستان شما دارند، شما هم بايد نسبت به آنها كينه داشته باشيد و شدت كينه را هم داشته باشيد. منتهي نه بخاطر شخص او. شخص او كسي نيست. بخاطر محبتت. اين را بدونيد انسان اگر كسي را دوست داشته باشه، محاله كه دشمن او را دوست داشته باشه. اگر كسي را دوست داشته باشه، دوستانش را حتما دوست داره. اگر كسي اهل بيت عصمت و طهارت را دوست داره مگر ميتونه دشمنانش را دوست داشته باشه. براي ما فرقي نميكنه هر كه را خلقش نكو نيكش شنو خواه از نسل علي خواه از عمر. اينجوري ما نيستيم. نه .ما با احدي با فردي، با حتي كفار با هر انسان دوپايي، كينة شخصي نداريم. كينة ما بخاطر عملشه. آقا اين عمل را نكن اين كار را نكن. اين دشمني را نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت نكن. اين را ميگيم. و الا نبايد كينهاي باشه. حتي روايت داره كه اگر شما دو نفر باشيد با يكديگر بي محبتي بكنيد، قهر كرديد، من با او حرف نميزنم، او هم با شما حرف نميزنه، تقصير او هم هست. لا هجرة فوق ثلاث. از سه روز بيشتر نبايد طول بكشه. اسلام ممنوع كرده. حرامه. الان من در اين مجلس دارم عرض ميكنم. همة دوستان بشنوند، اگر با كسي قهري بيشتر از سه روز طول كشيده، شما را خدا از نظر مياندازه. ولو تقصير او باشه. بريد عذرخواهي كنيد. هيچ طور نميشه. هيچ شكستي به شما وارد نميشه. از دو حال خارج نيست. يا وجدان داره يا وجدان نداره. اگر يك آدم با وجدانه خودش ميفهمه كه شما آمدي عذرخواهي كردي تو خيلي آدم خوبي هستي تو خيلي بهتر از او هستي. عذرخواهي او ميخواست بكنه. اگر هم كه نه وجدان نداره، بعضيها اصلا وجدان ندارند. عذرخواهي كردي اين بدتر ميشه. در عين حال خدا را از خودت راضي كردي. ولي مواظب باش ديگه سرت را كلاه نگذاره. چون روايت داره كه مؤمن از يك سوراخ دو دفعه گزيده نميشه. تو انگشتت را كردي توي اين سوراخ، يك زنبور زد سر انگشتت. باز دو مرتبه نبكن. با اين آقا رفيق شدي، با يك آقاي فاسق رفيق شدي، آشنا شدي، كسي كه متجاهر به فسقه تو رفتي باهاش رفيق شدي. كسي كه امر الهي اعتا نكرده، ميآد به تعهدش با تو توجه بكنه؟ يك آدم معصيتكار چون همة مردم عهدي كردند با خداي تعالي، اگر نماز ميخونه كه در همين دنيا ميگه اياك نعبد و اياك نستعين، اينجا عهد با خدا ميبنده. اگر هم نماز نميخونه، در عالم ذر تعهد تكويني داره كه بايد حالا اين تعهد تكويني يك بحثي داره مفصل كه نميخوام الان وقتتون را بگيرم، ولي تعهد تكويني داره كه بايد بندگي خدا را بكنه. خوب ايني كه بندگي خدا را، عهدش را با خدا شكسته، با تو شريك شد، تو با او شريك شدي. آيا ممكنه كه اين با تو تعهدش را عملي بكنه؟ قرارداد نوشته بنويسه. معاويه آمد توي مسجد كوفه گفت من با حسن بن علي يك قراردادي نوشتم. امضاء هم كرديم. اما ببينيد دارم پاره ميكنم زير پا مياندازم. آدم فاسق اينجوريه. كسي كه فاسقه نگيد كه ما يك نفري رفتيم باهاش، خيلي هم آدم خوبي بود، البته نماز نميخوند ولي خيلي آدم خوبي بود. نميفهميم. خيلي آدم خوبي بود ولي بهائي بود. آخه من نميفهمم خوبي چيه؟ رفتيم باهاش شريك شديم سر ما را كلاه گذاشت. حالا چيكار كنيم؟ خوب بندة خدا چطور يك آدم خوبي بوده. يك دونه گناه بكنه آدم خوبي نيست. هر كي ميخواد باشه. يك دونه گناه. شما ميگيد پس فقط معصومين خوب هستند. نخير بين معصومين و گناهكارها، يك عده هستند گناه نميكنند معصوم هم نيستند. اگر محال بود يك چنين چيزي كه بعضيها فكر ميكنند محاله خدا به ما امر نميكنه كه معصيت نكنيم. حتي خود خدا ميگه بگيد ربنا لا تحملنا لا طاقة لنا به. واجبات الهي و ترك محرمات بقدري آسانه، بقدري آسانه كه از هر كاري كه شما بگيد آسونتره. حتي از معصيت كردن آسونتره معصيت نكردن. ميگيد نه بيائيد بشينيم حساب كنيم. معصيت كردن زحمتش، يك جواني سرش را مياندازه پائين ميره مسجد نمازش را ميخونه ميآد. به زنهاي مردم نگاه نميكنه. اين آسونتر زندگي را ميگذرونه يا آن كسي كه به هر زني كه ميرسه نگاه ميكنه، گاهي متلك ميگه، شوخي ميكنه، ميگرن پدرش را در ميآورند. يك جائي ديديد زدنش. اين كه سختتره. دروغ گفتن آسونتره يا دروغ نگفتن؟ در اين اوضاع مملكت اسلامي مشروب پيدا كردن و قاچاقي خوردن آسونتره يا نخوردن. بشينيم به واقع حساب كنيم. جز شيطان و نفس چيزي نيست. چه كاري هست كه باصطلاح چه ترك گناهي هست كه باصطلاح تركش آسونتر از عملش نباشه؟ خوب بيائيد بشينيم حساب بكنيم. ولذا عرض ميكنم معصيت نكردن. اين خانمي كه دو ساعت، يك ساعت با كم و زيادش، جلوي آينه خودش را كاكلش را چه جوري بگذاره بيرون و لباسش را چه جوري بپوشه كه مردها را متوجه خودش بكنه، اين بيشتر زحمت ميكشه يا خانمي كه چادرش را مياندازه سرش، پوشيهاش را مياندازه، حالا زيرش هر چه بود، هر لباسي پوشيده بود ميره بيرون كارش را ميكنه ميآد. كدوم يكي آسونتره كارشون؟ بشينيم حساب كنيم. آن خانمي كه، چون خانمها هم هستند توي مجلس، اگر نيستند شما از قول ما به خانمتون بگيد، به خانمها بگيد. آن خانمي كه خودش را معطر ميكنه، گاهي يك خيابان را معطر ميكنه و مردها دنبالش راه ميافتادند. اينهمه خودش را خرج آرايش ميده، اينهمه نميدونم موش را چه ميكنه، طلا به سر و گردنش مياندازه، به مردم نشون ميده. اين آسونتره يا نه يك خانمي بدون اين حرفها، فقط براي شوهرش، فقط و فقط، اين كارها را ميكنه و شوهرش را از خودش راضي ميكنه و بقيه را ديگه نميكنه. جايز نيست شرعا، عرفا، وجدانا حتي من به بعضي از خانمها كه اهل كمالات هستند آدمند باصطلاح اهل كمالاتند. گفتم خودتون را زينت نكنيد، آرايش نكنيد بيائيد توي مجلس. بجهت اينكه بقية اين خانمها كه ميآن توي مجلس و تو را ميبينند يا دارند مثل تو يا ندارند. اگر داشته باشند كه هيچ. اگر نداشته باشند يا غصه ميخورند يا ميرن شب به شوهرشون فشار ميآورند كه اون شوهر او چيش كمتر از توه؟ او همچين كرده همچين كرده. كه يكي از آقايون به من ميگفت كه يك وقتي كه توي فاميل ما يك عروسي ميشه، از همان وقتي كه خبر ميدن عروسي چند روز ديگه هست، عزاي من هست تا يك ماه دو ماه بعدش. چون از آن روز شروع ميشه كه تو بايد براي من لباس عروسي بخري كه يك لباسي كه قبلا هم نپوشيده باشم بعد در اين مجلس بپوشم. اگر بخريم كه من در فشار، اين لباسهاي گران من در فشار ميافتم. عزاست براي من. اگر هم نخرم پدر من را تا، تا وقتي يادش بره. در ميآره. آنوقت باعثش كيه؟ باعثش همين چشم و هم چشميهاست. باعثش همين خانمي است كه آمده توي مجلس نشسته، اين قسمت بالا را گرفته، با كمال جهل و ناداني و بي ايماني، فقط بخاطر لباس مرتبش يا زينت آلاتش آن بالا نشسته و زنها را متوجه خودش كرده و شب همين خانمها همهاشون كه تزكية نفس نكردند. بگن دنيا مال تو بيشعور، دنيا مال تو بي ارزش، ما ايماني داريم كه تو يك سر سوزنش را نداري، اينها كه همة خانمها ندارند. نگاش ميكنند، يك آهي ميكشن. توي دلشون ميگن شب ميريم سر وقت شوهرمون. اقلا اين مجلس كه گذشت مجلس بعدي بتونيم از عهده بر بيائيم. فكر نكنند خانمها كه ما از راه حلال داريم، چرا زينت نداشته باشيم، چرا آرايش نداشته باشيم. با شخصيت نريم. اين گرفتاريها را داره. گرفتاريها را داره. حتي اگر كسي اهل تزكية نفسه، حالا من اين مطالب را چون اكثر آقايوني كه اينجا تشريف دارند يا در خانمها، انشاء الله اهل تزكية نفسند. افرادي كه اهل تزكية نفسند، خانمهايي كه اهل تزكية نفسند. برنامهاشون كه براي شوهرشون تمام شد هر چي كه ميتونند آرايششون را از بين ببرند و بعد بروند توي مجالس زنهاي ديگه. غلطه اينكه من اين را براي شوهرم كردم بقيهاش باشه براي ديگران. بقيهاش باشه براي ديگران. كه البته همه اين كار را نميكنند. حالا بقيهاش را هم براي شوهرش نگه نميدارند. آرايش كرده خودش را برده توي اين مجلس عروسي، اقلا خوش انصاف اين تهش را بگذار براي شوهرت. نه. ميآد خونه لباسهايش را در ميآره. من ميگم تهش را براي مردم هم نگذار تو تهش را براي شوهرت هم نميگذاري. ماها اصلا از صراط مستقيم خدا ميدونه خارجيم. ببينيد خدا چي ميخواد؟ ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان. سبقت در هيچ كاري صحيح نيست مگر در ايمان.
حتي اگر در ورزش هم شما سبقت ميگيريد، بخاطر خدا باشه. بخاطر اينكه يك شيعه رفته در فرض كنيد كه بازيهاي نميدونم بين المللي چه، بگن كه شيعهاي از ايران آمد در فرض كنيد فوتبال اول شد. اين ميتونه، همان ورزشكار، همان فوتباليست باصطلاح، همان كسي كه ميره براي اينكار، ميتونه نيت خدائي داشته باشه. من خودم در هند بودم، تصادفا با بازيهاي نميدونم بين المللي چه، تصادف كرده بود. آنجا من ديدم اين ايرانيها، واقعاها، يك البته زماني بود كه با عراق در جنگ بوديم. اين ورزشكارهاي ايراني آمده بودند آنجا. واقعا باريك الله. اولا يك يا حسيني سبز جلوي سرشون بسته بودند. حالاي توي هند كه از تمام دنيا. بعد هم براي اينكه عراق و ايران هردوش از نظر حروف لاتين هردو الف تقريبا. اين دو تا را پشت سر هم انداخته بودند، گفتند نه يك خورده فاصله بيندازيد. ورزشكارها كه وارد ميدان ميشدند، يك زن جلوي پرچمشون ميآمد. گفتند نه ما زن جلومون نبايد باشه. يك زن لختي تقريبا. گفتند زن جلومون نباشه. خانة فرهنگ دهلي ميگفتند، خيلي باريك الله. آثار ايمان درشون بود. ميگم همان مسابقه را ميشه اينها ببرند كه من امشب يادمه، من خودم دعاشون ميكردم كه اينها در مساقه اول بشوند. آبروي شيعه و ايرانه. اين مسابقه ميشه گفت مسابقة در فوتبال يا در كشتي، للايمان. ميشه بگيم. يعني از يك طريقي ميشه چسبوندش.
اما اگر آمد مسابقة در تجملات، مسابقة در خدمتتون عرض شود كه خودخواهي و خودفروشي و هر چه غير از خدا بالاخره باشه، اين جزء مؤمنين كه سبقونا للايمان نيستش. نيست.
و اگر در ايمان حالا آمد و فرض كنيد كه من چند روز قبل براي يكي از دوستان نقل ميكردم. يك منبري، منبرش هم خيلي خوب، ميتونست مسابقه با منبري ديگه بده كه او را از بين ببره و اين درخواست صاحب مجلس هم بود. سابقها زياد بود حيدري نعمتيها. اين درخواست بود. اگر اين كار را اين شخص ميكرد، هم پول خوبي گيرش ميآمد علي الظاهر. اين شخص ميگه من رفتم آن مجلس هم مجلسش بهتر از مجلس ماست. هم اين منبري با تقواتر از منه. دليلي نداره كه من او را بخاطر صدام يا بخاطر تن صحبتم، طرز حرف زدنم، او را از بين ببرم. و ميگفت از همة پول و ماديات و اينها صرفنظر كردم و به امام زمان متوسل شدم و گفتم آقا به من لطفي بكن، و لطفي كرد و آن منبري را از بين نبرد، او را تخريب نكرد، مجلس او را خراب نكرد. اينجوري بايد انسان باشه. اگر يك كسي كار را بهتر از شما كرد تعريفش كنيد.
و بعد هم مهم قل. قل. يعني كينه. يك عده افراد هستند آقا اينها بايد بگيم كه مفسد بي غرض. بعضي وقتها انسان فساد ميكنه بدون غرض. نا خود آگاه. نافهمي. روي عادت. يك نفري آمد يك وقتي پيش من نمامي ميكرد. فلاني پشت سر شما فحش داده. اين را ميگم ياد بگيريد. آمد به من يك همچين جملهاي گفت. گفتم من يقين ندارم. تو الان يقينا فاسقي. همينطوري بگيدها. بگذاريد اين افراد نمام از توي جامعهاتون بيرون بره. نگيد باريك الله ما را بيدار كرديد فلاني را شناختيم. آمده ميگه به شما كه فلاني پشت سر شما حرف زد. اين بخاطر همين عملش، اين شخص شد نمام و فاسق. اين يقينا فاسقه. خوب انسان حرف فاسق را هم نبايد قبلو بكنه. چون خداي تعالي در قرآن ميفرمايد ان جائكم فاسقا بنباء فتبينوه. اگر يك فاسقي آمد يك خبري براي شما آورد، شما گوش به حرفش ندهيد. تحقيق بكنيد. بيشتر تحقيق بكنيد. آن البته در كارهاي مهم، آن البته مربوط به جنگ و اينها بود، در كارهاي مهم جنگي تحقيق بكنيد و فورا لشگركشي نكنيد. اين فاسقه. فتبينوا. چون حرف فاسق هيچ اعتباري نداره، هيچ ارزشي نداره. شما هم به همين جهت اعتنائي نكنيد. ان جائكم فاسقا بنباء، خوب اين آقا نمامه آمده در مقابل شما و ميگه فلاني فحشتون داد، بد و بيراه گفت پشت سرتون، شما قبول نكنيد. خيلي خوب. آن يكي، آني كه بد و بيراه گفته حالا به اين حساب، معلوم نيست گفته باشه. او مشكوكه فسقش. ولي اين ثابته فسقش. ولذا با اين بد بشو نه با او. خوب دقت ميكنيد؟ من عين اين عمل كردم بعد معلوم شد او نگفته اصلا. آن شخص اين حرفها را نزده.
مواظب باشيد كينه در بين شماها بوجود نياد و آنقدري كه اسلام به ائتلاف، به وحدت، به محبت، به يگانگي با يكديگر، به ايثار اهميت داده، به هيچي اهميت نداده. اينقدري كه به اين مسئله اهميت داده. تمام ائمة دين كه رفتند توي خانهها نشستد، براي اينكه بين مسلمانها تفرقه نشه. علي بن ابيطالب بعد از پيغمبر، بعد از وفات رسول الله، كه همون روزهاي اول تحمل كرد كه فاطمة زهرا را بزنند، آنهمه اذيت و آزار وارد بكنند، شما بريد تحقيق بكنيد براي چي بود؟ چرا علي شمشير را دستش، گردن دو سه تا ميزد راحت ميشد. چرا نكرد؟ براي اينكه تفرقه بوجود نياد. حضرت امام مجتبي كه با معاويه بيعت كرد براي چي بود؟ امام بعقيدة ما اراده بكنه، قلوب را برميگردونه. مقلب القلوبه. همة قلوب را به خودش متوجه ميكرد. لشگر عظيمي برپا ميكرد. ميرفت معاويه را از بين ميبرد. چرا نكرد؟ اولا بنا نيست كه روي جبر قلوب را عوض كنه. اون روي اختيار باشه. و بعد هم كه وقتي روي اختيار بود، يكعده طرفدار امام مجتبي ميشدند، يك عده طرفدار معاويه، بين مسلمانها جنگ ميشد. حضرت سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام حتي تمام كوشش علي الظاهر اين بود كه يزيد بن معاويه نياد روي كار. چون يزيد ميخواست اسلام را از بين ببره. و بعد هم كه قيام كرد با يزيد جنگ ميكرد نه با مسلمانها. دوست داشت حضرت سيد الشهدا كه مسلمانها به اسلام رو بياورند. اينقدر وسيله درست كرد. اولي كه برخورد كرد با لشگر حر بن يزيد رياحي، ايستاد براي اينها خطبه خوند، حرف زد، با اينها صحبت كرد. اينها آمدند پشت سر سيد الشهدا نماز خوندند. آب به آنها داد. براي اينكه وحدت حفظ بشه. با يزيد ميگه بيعت نميكنم. براي اينكه يزيد مسلمان كه نيست هيچ، ميخواد اسلام را از بين ببره. بيعت سيد الشهدا با يزيد بيعت با از بين بردن اسلام بود. بعد هم روز عاشورا، شب يازدهم، روز تاسوعا اينقدر به اينها پيغام داد كه بيائيد دست از اينها برداريد. من با شما جنگ نميكنم. شما اگر طرفدار يزيد نباشيد من باهاتون جنگي ندارم. شماها همهاتون مسلمانيد، پيرو خاندان عصمتيد، چون اهل كوفه پيرو خاندان عصمت، من با شما دعوايي ندارم، جنگ ندارم. ولي آنها دست برنداشتند. آنها به امر يزيد كار ميكردند. به امر ابن زياد كار ميكردند.
امام سجاد عليه الصلاة و السلام كه توي خانه نشست و دعا ميخوند و يك كارهاي از نظر ظاهر شخصي ولي با موجي كه بعدها موجش تمام دنيا را گرفت، بخاطر اينكه درگير نشه با بني اميه. و همينطور تا الان كه امام زمان عليه الصلاة و السلام غائبه و الا بياد خوب اقلا يك عده شيعيان هستند. همين شماها كه اينطور در جبهههاي جنگ بخاطر فرمان نايب امام زمان رفتيد، اينطور جانفشاني كرديد. اينجور خدمت شما عرض شود كه عراق را سر جاي خودش نشونديد، اينهمه كار كرديد. خوب اگر امام زمان عليه الصلاة و السلام بياد، خودش، يقينا همة شيعيان تحت فرمانشند. ولي بقيه چي؟ بقيه نه. چون زمينه نداشته، تابحال نداشته. آنوقت دو دستگي ميشد، جنگ ميشد، مردم كشته ميشدند. وضع مردم بدتر(قطع صداي نوار)
عدل و داد برقرار كنه. و تمام انبياء و اولياء در كلماتشون، در آيات قرآن، در كتاب تورات و انجيل، در تمام اينها مسئلة وحدت، اتحاد، برابري، برادري، رفاقت، اهميت داده شده. و چيزي كه مفسد اين برادري و دوستي است غله. و لا تجعل في قلوبنا غلل للذين آمنوا. خدايا كينه در دل ما قرار نده. اگر يك وقت ديديد از يك كسي كينه داريد، يك گوشه بريد بشينيد اين دعا، همين آيه را اشكال نداره، تكرار كنيد. ربنا لا تجعل في قلوبنا غل للذين آمنوا. ربنا لا تجعل في قلوبنا غل للذين آمنوا. روايتي من براتون بخوانم كه يك قاعدة كلي به دستتون بياد. و آن اينه كه هر آيهاي از آيات قرآن را براي هر حاجتي بخوانيد،مفيده. ولو معناش دلالتي نداشته باشه. و اگر يك دعايي را چهل مرتبه بگيد تنها اگر باشيد، خدا مستجاب ميكنه. اگر يك حاجتي داريد، يا چهل نفر دور هم جمع بشيد، يك دعا را بكنيد. خدا مستجاب ميكنه. بيست نفريد دو دفعه اين دعا را بكنيد. ده نفريد چهار مرتبه. پنج نفريد هشت مرتبه. يك نفريد چهل مرتبه. خوب همين چهل مرتبه اين تقريبا مأثوره. از ممكنه از بگيم كه از خاندان عصمت عليهم الصلاة و السلام رسيده. بشينيد بگيد ربنا لا تجعل في قلوبنا غلل للذين آمنوا ربنا لا تجعل في قلوبنا. ميبينيد همة كينهها، همة ناراحتيها، مخصوصا كينة شخص خاصي از دلتون ميره بيرون و هيچوقت توي بهشت افرادي كه داراي كينه باشند راهشون نميدهند. يك مطلبي را اينجا بگم.
در ملكوت در بهشتي كه ملكوت حرم علي بن موسي الرضاست، اگر كينه داشته باشيد شما را توي بهشت راهتون نميدهند. يعني شما ميريد توي حرم، ميريد آنجا نفرين هم به رفيقتون ميكنيد. اما نه امام رضا بهتون اعتنا ميكنه، نه خدا، نه ملائكة خدا نه هيچكس. چون توي بهشت وارد نشديد. قبل از اينكه بخوايد بريد حرم، ببينيد كينهاي چيزي از كسي توي دلتون نباشه. اگر بود بنشينيد آنجا توي رواق، از اذن دخول شايد واجبتر باشه. بگيد ربنا لا تجعل في قلوبنا غلل للذين. خدايا من او را بخشيدم كه من را اذيت ميكرد. خدايا حضرت سجاد عليه الصلاة و آله اين كارها را ميكرد. حضرت سجاد غلامان زيادي ميخريد. چون زماني واقع شده بود كه از طريق غلام و كنيز اينها را تبليغ ميكرد، مردم را تبليغ ميكرد حضرت. اينها را تربيت ميكرد. تربيتهاي عالي. ميگه سعيد به مصيب مردم آمدند در بيابان، هر چه دعا كردند، باران نيامد. من يك غلام سياهي ديدم آمد رفت، فرداي آن روز، سرش را گذاشت روي زمين. خدايا باران رحمتت را بر اين مردم نازل كن. هنوز سرش را از روي زمين بلند نكرده، ابرها آمد و باران آمد. من عقبش را گرفتم ببينيم اين كجا ميره. ديدم رفت خانة امام سجاد. يك همچين بردههايي را تربيت ميكنه. كافر بودهها. يعني بردهاي را كه ميگم از كفارند. اين آمده توي خانة امام سجاد اينجور تربيت شده. فرداش رفتم خونة امام سجاد گفتم آقا يكي از اين بردههات را من ميخوام. حضرت فرمود اينها هستند، زيادند برو ببين. ميگجه هر چي گشتم نديدمش. معلوم شد ايشان خوب يك از آن بردههاي منزوي، در اصطبلي آنجاها كار ميكنه. گفتم ايشان را من ميخوام. حضرت گفت مال تو. چون ميتوانستند ببخشند به همديگه. مال تو ببرش. آمديم توي كوچه گفت فلاني چي باعث شد من را از آقايم، مولايم جدا كردي. آخه من خدمت امام بودم. آنجا را بر. گفتم آقاجون از اين به بعد تو مولاي مني و من بندة تو. من خيال نكن برده ميخواستم، من آن جريان را كه ديدم من بندة تو هستم. گفت خدايا حالا كه سر من فاش شد، مرگ من را برسون. گفتم آقا ناراحت نشو برگرد خونة امام سجاد. من تا اينجاش راضي نبود. برگشت خانة امام سجاد خيلي با عجله، خوشحال، اگر كسي را از محبوبي جدا كنند، ماهي را زا توي آب بيرون بيندازند، همانقدر ميدوه. ميگه فردا حضرت فرستادند، چون حضرت بخشيده بود، فرستادند دنبال من كه اين بندة تو، غلام تو از دار دنيا رفته. بيا تشعيش كن. يك همچين افرادي را ميساختند. آنوقت حضرت ميخواست تكميلشون كنه. چند روز مانده به آخر ماه رمضان اينها را جمع ميكرد. به اينها ميفرمود كه شما بشينيد از خدا بخواهيد كه خدا مرا از آتش جهنم نجات بده تا منهم شما را همهاتون را آزاد كنم. آنها هم ميگفتند امام سجاد، علي بن الحسين را از آتش جهنم آزاد كن. حضرت ميفرمود همهاتون آزاديد. روز عيد فطر بيائيد سرمايه بهتون بدهم. روز عيد سرمايه بهشون ميداد، ميرفتند بين مردم، بني اميه را يك جهت مهم سرنگوني بني اميه بوسيلة اين غلامان و كنيزاني بود كه تربيت شدند، بين مردم تبليغات ميكنند.
اينجوري بايد پاك شد. چه اشكال داره بگيم خدايا او را ببخشش. خدايا من فلاني را اذيتم كرده. خدا ميدونه من علماي بزرگي را ديدم. يكي از علماي محترم منهم باهاش ايستاده بودم. از خوبان. اين رسيد يك نفري بهش يك حرفي زد و بعد يك آب دهان توي صورت اين. گفت كه بهبه صورتم تبرك شد و يك معانقهاي با اين كرد. اين بقدري شرمنده شد كه سرش را پائين انداخت و رفت. شرمنده شد طرف. نگيد من به غرورم برخورد. تو غرور نبايد داشته باشي اصلا كه بربخوره بهش. غرور يعني فريب. فريب خوردي تو كه تا حالا خيال ميكني كسي هستي و حالا غرورت را پايمال كردند. غرور نبايد داشته باشيد تا به غرورت بر بخوره و بخواي از غرورت دفاع بكني. انسان بايد انسان باشه.
بهرحال از خدا بخواهيد كه هيچ كينهاي از احدي از مؤمنين در دلتون نباشه. مخصوصا براي مال دنيا. و در مسابقات كوشش بكنيد كه بر همه پيشي بگيريد. در ايمان نه در چيزهاي ديگه. اگر يك چيزهاي ديگه هست اگر جنبة ايماني اگر داشت، شما سبقت بگيريد. و از همة مسابقات و از همة خيرات ميدونيد چيه كه بايد انسان سبقت بگيره؟ اين است كه بتونه خودش را به جايي برسونه كه از ياران امام زمان باشه. يك كاري بكنيد كه پيش امام زمان، محضر بقية الله از همه محبوبتر باشيد. نميشه مگه؟ چرا ميشه. هر وقت آقا ميخواد يكنفر آدم باصطلاح برازندة لايقي را انتخاب بكنه، بگه فلاني. چشم قربان. هر چه ميگن بگي چشم.
يك شخصي بود بنام كليب اين در كوفه بود. از امام صادق هر روايتي ميرسيد ميگفتند همچين كاري بكن، ميگفت چشم. اسمش را گذاشتند كليب تسليم. چون بقيه اينطور نبودند. كليب تسليم. يعني تسليم ابن ابي يعقور ميآد خدمت امام صادق ميگه آقا اين انار را شما دو نيمش كنيد. انار سالم. نصفش را بگيد حرام نصفش را بگيد حلال. من توي دلم هم خطور نميكنه كه اين نصفه چرا حرام آن نصفه چرا حلال. تا چه برسه به اينكه سؤال بكنم. چون امام معصومه داره ميگه.
آن جمال آمد وارد شد با يك خراساني داره حضرت صحبت ميكنه. آنهم اينجا خراسان يك دوستاني شما داريد، واقعا هم دوستاني داشت حضرت منتهي دوستان حسابي نه. دوستاني كه انشاء الله امام زمان بياد، صلوات ميفرستيم، نون ميگيريم خدمت شما عرض شود كه جيبمون پر پول ميشه، آخه يك دوستان اينجوري هستند. زندگي روبراه ميشه. عمرمون زياد ميشه. امثال اينها. يك دوستي اينطوريه. دوستي به خودشه نه به امام زمان و مردم و عدل و داد. اما يك دوستي هم هست. اما يك دوستي هم هست ميگه آقا بياد بگه بكن، من بكنم برسم به بهشت. برسم به خدا. علامتش هم اينه آن چيزي كه از ائمه رسيده اگر شما الان انجام داديد، آنوقت هم اين كار را ميكنيد. از در وارد شد اين خراساني هم داره صحبت ميكنه، شما دوستاني داريد چرا اينجور غريب مانديد. همينطور داشتند صحبت ميكردند، باصطلاح ساربان، اين جمال، اين شتربان آمد، و حضرت فرمودند آن تنور پر آتش بود. آن تنور ميبين؟ بله قربان. برو آن تو. برو آن تو بشين. چشم. از همه چا هم بي خبره. چشم رفت. اين خراساني حواسش پرت شد. آخه اين بيچاره چه كرده بود؟ چه كرده بود؟ چرا آمد. اين بدبختيش بود. تو چيكار داشتي بياي اينجا امروز. مدتي رفت تو و آتيش هم همينطور شعله ميكشه. حواسش اصلا پرت شد. حرف را به مشهد و خراسان، مشهد آنوقتها نبودهها، ما از باب اينكه ما توي مشهديم ميگيم. حضرت فرمودند ميخواي بريم از رفيقت خبري بگيريم؟ بعله آقا بريم ببينيم چي شد؟ حضرت رفتند ديدند كه نشسته مثل حضرت ابراهيم خليل كه در وسط آن آتش يا نار كوني بردا و سلاما لابراهيم. هم برد و هم سلامت نشستند. حضرت فرمودند چند تا از اينها در خراسان داري؟ عرض كرد هيچي. هيچي. اصلا خوابشم نميديديم، فكرشم نميكنيم. بايد انسان عبد باشه، بنده باشه. انشاء الله طوري باشيد در مسابقة اينكه از ياران، چون احتمال حالا، ما چيزي نميگيم، وقت تعيين نميكنيم، چيزي هم نميگيم كه شماها حرف بزنيد. احتمال داره كه ظهور حضرت وليعصر به همين زوديها باشه. احتمالش كه هست. هر كسي كه احتمال نده اصلا مسلمان نيست. آيات قرآن را منكر شده. يأتي بغتة. يك دفعه ميآد. خوب يك كاري بكن كه تا آمد، تو اول باشي. تو در مسابقه پيشي گرتفه باشي. فاستبقوا الخيرات. بر همة خوبيها، پيشي بگيريد.
خدايا ما دو تا كار ميتونيم در اين ارتباط بكنيم. يكي همت يكي سلامت نفس. حضرت ابراهيم را خدا وقتي قبول كرد و از شيعيان علي بن ابيطالب قرارش داد و از خصيصين خاندان عصمت قرارش داد حضرت ابراهيم را، وقتي كه اذ جاء ربه بقلب سليم با قلب سالم رفت در خانة خدا. قلبتون را سالم كنيد، تزكية نفس كنيد، صفات و امراض روحي را از بين ببريد، قلب سليم داشته باشيد تا مقرب به امام زمان. هر چه سالمتر باشيد امام زمان بيشتر شما را به خودشون نزديكتر ميكنند. اذ جاء ربه بقلب سليم. تا تشريف آورد آقا تو حاضري؟ بعله من چند ساله حاضرم. راست هم بگيد. همة كارهاتون را هم كرده باشيم. من چند ساله آقا منتظرم. منتظر دروغي هيچ بدرد نميخوره. ما اكثرا منتظر دروغي هستيم. آقا منتظري پس بيا. نه حالا اجازه بدهيد، ببخشد. ما يك خورده چك و سفتههامون را برسيم. وضعمون را فلان بهمان. خوب اينجوريه.
در اين مسابقه انشاء الله سبقت بگيريد. اول تزكية نفس، كمالات، پاكي، سلامت روح و انشاء الله خودتون را به مقام قرب حضرت بقية الله برسونيد تا اگر شما نرفتيد حضرت بياد دنبالتون. بخدا قسم ميآد. ميآد دنبالتون. بر ميداره ميبرتتون. اينقدر قضايا الان توي ذهنم جولان داره كه حضرت افراد خوب را چطور انتخاب ميكنه، رفاقت ميكنه. گاهي پياده راه ميره او سواره است.
علامة حلي سوار اسبه داره ميره. ميگه يك عربي پياده داره ميآد. باهاش صحبت ميكنه. خوب اين داره پا به پاي ما ميآد. براي اينكه خسته نشه بد نيست صحبت كنيم. توي راه هم تنها نباشيم. صحبتهاي عادي و معمولي كمكم. بعد ديد اين جوابهاي خيلي بالائي ميده. خوب وقتي انسان با يكنفري ميبينه اون بالا جواب ميده، اونهم ميآد بالا. هي مسائل. يك مسائل بسيار غامض. آقا مثل آب خوردن داره حل ميكنه. تا رسيد به يك جائي كه علامة حلي با ساير علما اختلاف داره. آنوقتها كتابها چاپ شده نبود كه همه يك جور، اگر غلط داره، همه غلط داشته باشه، اگر درست بود همه درست باشه. كتابها غالبا خطي بود و به يك مطلبي را كه نظر خود علامه بود گفت، ايشان مخالفت كردند. گفت نه اينطوره چون دليلي نداريم، روايتي نداريم. گفت كتاب تو، رفتي نگاه كن، كتاب تو اين روايت را توي حاشيهاش نوشته. تو به چشمت نخورده. حق داري. با خودش گفت كه اين كيه كه از كتاب من اونهم خطي، توي حاشية كتاب من كه خود من ده مرتبه با كم و زيادش، اينجا را نگاه كردم، او بهتر از من برخورد كرده. گفت شايد آقا باشه. اگر توي ذهنتون يك وقتي روي يك دلايلي يا همينطوري آمد كه شايد آقا باشه، انشاء الله همينجوري قبول كنيد. چون آقا توي ماها هست و نميگذارند كه اگر امام زمان نباشه، شما توي ذهنتون اين مسائل بياد. بعد هم شما عشقتون ايجاب ميكنه كه هر كه را بينم گمانم كه توئي. يك نفر دنبال يك نفري اگر بگرده بياد توي اين مجلس، يك نگاهي توي همه ميكنه. آيا رفيق ما، دوست ما، آن كسي كه من دنبالش ميگردم توي اين مجلس نشسته يا نه. نميره يك گوشه بشينه بگه نه بابا اينجاها معلوم نيست. علامة حلي گفت كه شايد آقا باشه. گفت در زمان غيبت كبري ميخواست، ببينه چيه؟ در زمان غيبت كبري ميشه كسي خدمت امام زمان برسه و بشناسه. در همين موقع آن چوبي چيزي دستش بود، شلاقي دستش بود افتاد. اين آقا دولا شد اين را برداشت، داره ميده به دستش. گفت چطور نميشه خدمت امام زمان رسيد و حال اينكه الان داره شلاقت را به دستت ميده. گفت آقاجون قربونت برم. از روي اسب براي اينكه راه به اين شخص بد نگذره. اينقدر مهربان. اينقدر آقا. اينقدر عزيز. بخدا قسم ما نميدونيم نميتونيم بفهميم كه اين بزرگواري كه در بين ما هست در ميان ما راه ميره با ما حرف ميزنه، اين چقدر قلب مهرباني داره چقدر با محبته، چقدر نسبت به ما اظهار علاقه ميكنه كه اگر يك قطره از درياي محبت امام زمان را ما ميداشتيم، نميتونستيم طاقت بياريم. آنقدر قضايا هست.
آن شخص وارد شد از در، سيد بحر العلوم نشسته. يك شيخ سلماسي كه از شاگردان و از خصيصين ايشانه پهلوش نشسته. از در وارد شد اينطور نشست. گفت آقا در زمان غيبت ميشه خدمت امام زمان رسيد؟ ايشان چيزي نگفت. معلومه كسي كه اينقدر شعور نداشته باشه، ميشه رسيد يا نرسيد، در اينجهت ترديد داره، معلومه خيلي دوره. ايشون سلماسي ميگه كه گفت چطور نميشه رسيد در حالي كه مكرر حضرت من را در بغل گرفته و من را مكرر فشرده به خودش. بحر العلوم. چطور نميشه؟ اينقدر آشناست با امام زمان كه در راه كواريز كه نزديك كربلاست، يك جمعيتي ميآيند براي عزاداري به كربلا، ديدند سيد بحر العلوم داره ميآد، يك عده طلاب، خوب مرجع تقليده، يك عده دوستانش هم اطرافش هستند. يك دفعه عباش را گذاشت كنار، قباش را كند. حالا لخت لخت كه نميدونم. ولي رفت وسط سينه زنها مشغول سينه زدن شد. كار از يك مرجع تقليد، از يك پيرمرد خيلي بعيده. بعد هم كه سينهاش را زد آمد كنار گفت آقا شما چرا اينكار را كرديد. گفت ديدم حضرت بقية الله داره توي اينها سينه ميزنه، بر ابا عبد الله الحسين داره عزاداري ميكنه. اين عزاداريها را قدرش رابدانيد.
السلام عليك يا ابا عبد الله. السلام عليك يابن رسول الله. السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين. الذين بذلوا مهجوا دون الحسين عليه السلام. يا ابا عبد الله. يوم عاشورا يوم تبركت بهي بني اميه و ابن آكلة الاكباد. بخاطر اينكه شما را به قتل رسوندند، بني اميه روز عيد قرار دادند، روز عاشورا را. و ابن آكلة الاكباد اللعين بن اللعين علي لسانك و علي لسان نبيك يا الله. خدايا اين مردمي كه ملعونند. پيغمبر اكرم اين را آمد در منبر فرمود من ديشب در عالم رؤيا ديدم كه بوزينهها بر منبرم بالا ميروند. اين آيه نازل شد و ما جعلنا الرؤية التي اريناك فتنة للناس و شجرة الملعونه في القرآن. اين شجرة ملعونة بني اميه كه در مقابل خاندان عصمت قرار گرفتهاند كه در زيارت عاشورا ميفرمايد اللهم العن بني امية قاطبة. خدايا بني اميه را همهاشون را لعنت كن. اينها همهاشون بد بودند. همهاشون زنازاده و خبيث بودند. چه كردند با خاندان عصمت و طهارت؟ در لب آب كنار شط فرات به طفل شيرخوار ابي عبد الله الحسين آب ندادند. لعن الله امة قتلتك و لعن الله امة ظلمتك و لعن الله امة سمعت بذلك فرضيت به.
يا ابا عبد الله. يا ابا عبد الله ميشه يك شب جمعه با اين جمع كنار قبرت، اين زيارت را بخونيم و اشك بريزيم؟ كنار آن قبر شش گوشه. روي مرقد مطهر ابي عبد الله نوشته است السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره. اگر با چشم دل نگاه كنيد، ميبينيد روي قبر مطهرش نوشته هذا قبر الحسين اين قبر آن حسيني است كه با لبهاي تشنه او را شهيد كردند. يا بقية الله يا صاحب الزمان. يكي از وسائل تقرب به امام زمان، اشك ريختن بر عزاي سيد الشهدا عليه الصلاة و السلامه. چون خود آن وجود مقدس گريه ميكند بر سيد الشهدا صباحا و مسائا.
يا بقية الله. يا صاحب الزمان. شب جمعه است. اگر ميخوايد جاي امام زمان را امشب بدانيد. يقينا امشب چون مستحبه و امام هم ترك مستحب نميكنه، يقينا امشب يك سري كنار قبر ابي عبد الله الحسين ميزنه. من از يكنفر از اولياء خدا سؤال كردم كه تو كه در حرم مطهر سيد الشهداء، امام زمان را ديدي حضرت كجا بيشتر مينشستند؟ يك جائي را به من نشان داد كه در مقابل قبله، يعني وقتي كه انسان رو به قبله بشينه، در مقابلش قبر سيد الشهداء، قبر علي اكبر، قبور هفتاد و دو تن شهيد قرار گرفته كه گفتم چه جاي خوب. خدا انشاء الله قسمتتون كنه. من قول ميدم اگر در خدمتتون مشرف شدم، آن محلي كه آقا وليعصر مينشستند و ايشان يعني به من گفتند، من به شما نشان ميدهم. بريم آنجا بايستيم عرض كنيم السلام عليك يا وارث آدم صفت الله. السلام عليك يا وارث نوح نبي الله. عيبي نداره الان با چشم دل همان جا باشيد. آنهائي كه ميتونند سفر روحي كنند مانعي نداره. آنهائي هم كه نميتونند در همون عالم فكر و خيال خودشون اين سفر را بكنند. يكي از بزرگان ميگفت همينطور، يكي از دوستانتون ميگفت همينطور كه داشتند وضع كربلا را روشن ميكردند و بيان ميكردند، يك وقت من خودم را در همين مجلس در كربلا در كنار قبر ابي عبد الله ميديدم. السلام عليك يا وارث ابراهيم خليل الله. السلام عليك يا وارث موسي كليم الله. السلام عليك يا وارث عيسي روح الله. السلام عليك يا وارث محمد حبيب الله. السلام عليك يا وارث امير المؤمنين علي ولي الله. السلام عليك يا وارث الحسن المجتبي. السلام عليك يا وارث الانبياء و الاولياء. السلام عليك يا وارث الله. السلام عليك رحمة الله و بركاته.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.