۱۴ شعبان ۱۴۱۳ قمری- صراط مستقيم نظم در امور، اخلاق ۳۷
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي اهل البيت الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
وزنوا بالقسطاس المستقيم.
يكي از كارهايي كه سالك الي الله بايد خيلي رعايت كنه، نظم در كارها و امور و زندگي خودش ميباشد. امير المؤمنين عليه السلام فرمود ايكم بنظم اموركم. بر شما باد كه امورتون را منظم كنيد. كسي كه در صراط مستقيم، همان صراط مستقيمي كه در هر نماز از خداي تعالي به امر پروردگار تقاضا ميكنيم كه اهدنا الصراط المستقيم، آن صراط مستقيم اگر بخواهيم توسعهاش بدهيم شامل تمام كارهايي كه در شب و روز انجام ميدهيم ميشود. يكي از كارها يعني انسان قطعا، يقينا، بايد كارهاي خوب را انتخاب كنه. مقياس در خوبي هم عرف نيست. يعني شما ميخواهيد كار خوب را انتخاب كنيد. خوب چي هست؟ خود اينكه آيا كار خوب چي هست، اين بايد يك مقياسي داشته باشه. مقياس، عرف نيستش. مقياس خانواده و فرهنگ نيست. مقياس شما حكومت و قوانين حكومتي نيست. مگر قوانين حكومتي طبق اسلام تنظيم شده باشه. مقياس و ميزان شما حتما و حتما دينه. و الاّ از صراط مستقيم خارج ميشيد. دين. دين مقدس اسلام وقتي كه ما گفتيم مسلمانيم، بايد مقياسمون باشد براي اعمالمون. يك دونه عبادت بدون تجويز دين جز زحمت و خسارت براي ما چيز ديگري نيست. رسم ما اين است، براي كسي كه سالك الي اللهه، غلطه. شهر ما اينطور رسمه ما بايد اين كار را بكنيم، براي يك فردي كه راه راست را ميخواد حركت كنه زشته. مثل اين است كه پشت فرمون نشستيد بگيد من عادت كردم دستم را به طرف چپ نگه دارم. ميري ميافتي توي دره. رسم من اينه. نخير. رسومات را بايد گذاشت كنار. قوانين غير اسلام را بايد گذاشت كنار. هر چيزي كه منافات با اسلام داره، چه هواي نفست باشه، چه شيطان باشه، چه دوستان دوروبرت باشند، چه آداب زندگي يك شهر باشه. فرقي نميكنه. اينها را بايد انسان بگذارد كنار و بهترين را انتخاب بكنه. بهترين عمل، بهترين زندگي، بهترين هم بوسيلة اسلام، بوسيلة احكام اسلام بايد تنظيم بشه. ماها بندهايم. بندة خدا بايد طبق دستورات خدا عمل بكنه. ما از خودمون رأي نبايد داشته باشيم. از خودمون نظر نبايد داشته باشيم. در هيچ كاري. در هيچ عملي. در هيچ فكري. يك فردي كه جهاد ميكنه، جهاد في سبيل الله ميكنه، با نفسش ميخواد مبارزه بكنه، اين شخص اگر گفت من سليقهام اينطوره، اين مطيع نفسشه. حالا چه ميخواد در جهت افراط باشه چه در جهت تفريط. ميزان واقعي، قسطاس مستقيم، اسلامه. كارهاتون را اول ببينيد چه كاري بهتره آن را انتخاب كنيد طبق برنامة اسلام. و نظم بديد به زندگيتون. منظم كنيد. محاسبه و مراقبه از اساسيترين دستورات سير و سلوكه. اگر محاسبه و مراقبه انسان نداشته باشد هيچي نداره. محاسبه چيه؟ بشينيد حساب بكنيد كارها كدومش بهتره. عرض كردم بهتر هم نه با ذوق شما. من ذوقم اينطوري ميگيره. ذوق تو هواي نفس توئه. جامعة ما اينطوري اقتضاء ميكنه. جامعة شما شايد يك جامعة كفري باشه، تو هم بايد طرف كفر بروي؟! دوستان بدشون ميآد من اين كار را بكنم. خجالت ميكشم. اين حرفها نبايد باشه. دقيقا آنچه كه خوبه از نظر اسلام لا يخافن احد منكم الا ذنبه. هيچيك از شما جز گناهتون نترسيد. هر كس هر چي ميخواد بگه. بالاخره اين دنيا كه شايد پنج ميليارد، شش ميليارد؛ يك ميلياردش مسلمانند. تازه آنهم از يك ميليارد سيصد ميليونش شيعه باشند. اين سيصد ميليون همهاشون هم كه با شما خوب باشند، پنج ميليارد و هفتصد ميليونش با شما بدند. يك عدهاي هم كه ميخواد با شما بد باشند، آنهم روي آنها. مسئلهاي نيست. مردم چي ميگن؟ هر چي ميخوان بگن. شما فقط و فقط از خدا بايد بترسيد. فقط و فقط. نه باز از خود خدا بترسيد. خدا ترس نداره، خدا ظالم كه نيست. خدا مهربانه، رحمانه، رحيمه. از گناهتون بايد بترسيد كه حكيم علي الاطلاق، خدايي كه حكيم است و حكم ميكند و قاضيست. به دست قضاي الهي مبتلا نشيد. آنجا از قضاي الهي كه قضا را براتون معنا كردم مكرر. كه قضا چيه؟ كه يك كار بدي كه انسان ميكنه، خدا حكم ميكنه، قضاوت ميكنه كه تو بايد مبتلاي به اين ناراحتي بشي. اللهم تجعل نفسي مطمئنة بقضائك راضية بقضائك. بقضاي الهي راضي باشيد. توي يك محكمة قاضي وقتي وارد شديد، يك قاضي عادلي آنجا نشسته، هر دو طرف دعوا، چه آن طرفي كه حقه چه آن طرفي كه ناحقه، هر دو وقتي بيرون ميآن ميگويند كه، مخصوصا آنكه به ضرر او حكم داده شده، ميگه اين چه محكمهاي بود! اگر خداي تعالي براتون يك حكمي صادر فرمود در اثر اعمال خودتون و بي توجهي خودتون و بي نظمي خودتون، نگيد اين چه حكمي بود! راضية بقضائك. بقضاي الهي راضي باشيد. چون خداي تعالي از صد تا كار بدي كه تو كردي، يك چندتاش را، آنهم براي تنبه تو، براي گوشمالي تو، براي اينه تو اين راههاي بد را ادامه ندي، يك برنامهاي كه يك خوردهاي مبتلات ميكنه. اينجا راضي بقضاي الهي باش. راضية بقضائك.
انسان اگر كارهايش را طبق برنامة دين منظم بكنه كه من مكرر به دوستان عرض كردم. اكثر شماها تا اين مرحله آمديد كه بايد تمام برنامههاي زندگيتون منظم باشه و به مرحلة صراط مستقيم، راه راست، راه صحيح، دور از افراط و تفريط، يك سر سوزن انحراف نه طرف راست نه طرف چپ، اين مرحله را از سرتون رد كرديد و رسيديد. آنهايي هم كه نرسيدند ميرسند بهرحال. معني اين مرحله اين است كه كوچكترين انحرافي نداشته باشيد. كوچكترين بي نظمي در زندگيتون نباشه. چه مانعي داره يك دفتري داشته باشيد همهاتون محاسبه كنيد. محاسبه معناش اينه كه حساب كنيد بهترينش را انتخاب كنيد و بعد هم مراقبت داشته باشيد كه مبادا يك كاري را اشتباه بكنيد. يك كاري كه براي شماها ضرر داره، اشتباه بكني. نبايد اين كار را بكني. اين نظم عموميه. اين يك مطلب كه من جدا از دوستان ميخوام كه كارهايتون منظم باشه. من در عين اينكه متشكرم از همة دوستان كه برنامههاي جشن نيمة شعبان را خوب برگزار كردند. همه تصديق ميكنند كه خوبه و اگر من بگم كه بسيار خوب بود، منهم اينطوري بگم شما را از اين حدي كه هستيد ترقيتون ندادم، شما را اينجا نگرتون داشتم. براي اينكه تشويق بيجا انسان را از رشد باز ميداره. اگر به يك عدهاي كه در مسابقه شركت كردند، ممكنشونه يك قدري تندتر حركت كنند، يكنفر گفت خوب ميدويد در مسابقه. اگر به مجرد اينكه گفت خوب ميدوي، اين ديگه بيشتر از اين نميدوه. سست ميشه در مسابقه. و لذا من خيلي توقعم بيشتر از اين بود كه كارهاتون منظمتر از اين بشه. نميخوام مطالبم را به اينجا منتهي كنم. اين يك كار جزئي بود. بهرحال انشاء الله همهاتون مورد لطف حضرت بقية الله خواهيد بود و همهاتون زحماتتون مرضي، آن شبي كه آقاي احسان پور بود ظاهرا، خواب ديده بودند در يك ماه و نيم قبل بود. كه براي نيمة شعبان بايد مجلس كاملا با شكوه تنظيم بشه، ما از همانجا فهميديم كه مأموريتي داده شده كه بايد همهامون كار بكنيم. اگر منظم بود بهتر از اين كار انجام ميشد. حالا هر كسي هم نيندازه گردن ديگري. يك مقداري سست حركت كرديد. انشاء الله جبران كنيد. اين يك مطلب. نميخواستم دربارة اين مطلب زياد صحبت بكنم. اگر يك سنگ را كه بايد پنجاه نفر، شصت نفر بگيرند بلند كنند، بلند كردند دوستان پنج شيش نفر انداختند، ولش كردند. آن پنج شيش نفر را خفه ميكنه، سنگ هم بلند نميشه، كاري هم انجام نميشه. بايد تا آخر باشيد. بايد جدي باشيد. بايد دقيق باشيد. اين آقاي اسدي نميدونه چه موقعي بايد بياد. و الا اگر كسي غير از آقاي اسدي بود راهش نميدادم. و الاّ ما در هفته يك شب شماها را منظم ميكنيم كه در دورة هفته خودتون منظم باشيد. شما نگيد حالا چي ميشه وسط جلسه بياد. نه. امروز من، در تمام كارهايم، حالا، يك كسي امروز به من ميگفت چرا ميگي در را ببندند، چه بكنند، شما چرا ميگيد؟ راست هم ميگن. در شأن سن و وضع من، اينه كه اينجا بشينم هر كسي هر كاري كرد هيچي نگم. ولي خدا من را اينجوري نساخته. دلم ميخواد همانطوري كه استاد من، كوچكترين كاري را كه ميكردم به من ايراد ميگرفت، ما بايد لحظه به لحظه، دقيقا همة كارهاتون را بهتون ميگم. بعضيهايش را هنوز هم روم نميشه. حالا كمكم انشاء الله. به بعضي از رفقا ميگم توي اين جلسه بيائيد، بهتون ميگم اينجور بكن بايد بگي چشم. ما گاهي با بعضي از رفقا همينجا دعوا كرديم. بايد منظم بود. هفتهاي يك شب ما شما را منظم ميكنيم بقيهاش هم با خودتون. سر ساعت به نماز جماعت بنا داريد بريد، نگيد حالا به ركعت دوم من ميرسم. همينطوره كه الان اگر كسي وارد اين جلسه بشه من عصباني ميشم، ناراحت ميشم؛ يقين بدونيد خدا نه بخاطر اينكه شما ركعت دوم آمديد، بخاطر اين بي نظميت! بي نظميت بده. تو كه ميتوني بيايي. ركعت، خوب، يك نماز دو نماز ميكنند. سابقها اجازه ميدادند بعضي از مراجع وسط نماز انسان فرادا بكنه. اين چه جماعتي! نه خدا احتياج به اين نماز تو داره. بخدا قسم ما خيال ميكنيم ما داريم هي به خدا كمك ميكنيم. خدايي كه ما خلق كرديم، واقعاها، خدا را ما خلق ميكنيم گاهي. اون خدايي كه هست ما نميپسنديم. اين خدايي كه ما خلق كرديم بعله بايد كمك كرد بهش، خدمت بهش كرد، ضعيفه، بيچاره است. اون خدايي كه ما خلقش كرديم. اون خدايي كه ما را خلق كرده احتياجي به نمازمون نداره. بوسيلة نماز ميخواد شما را در صراط مستقيم قرار بده. ميگه بگيد اهدنا الصراط المستقيم. بوسيلة نماز خداي تعالي ميخواد شما را عارف بحق خودش قرار بده. نماز، خوب تو شب تا صبح نماز بخون. كجا، خدا ديگه چاق ميشه. خدا مثلا پولدار ميشه؟ خدا قويتر ميشه؟ اين حرفها چيه! تو هم كه چيزي استفاده از اين كارهات نميكني. به جهت اينكه آدمي كه بنا شد بي نظم باشه، آني كه ارزش داره صفات خوب روحيه. انسان انسان بشه. بدخواه مردم نباشه، تقلب نداشته باشه، محبت دنيا در دلش نباشه، نسبت به ديگران مهربان باشه. كينة مردم در دلش نباشه. غيبت نكنه، دروغ نگه، ايمانش قوي باشه، آرامش داشته باشه، راضي به رضاي حق باشه، خدا را ببينه و عبادت كنه، محبوب را، حجة ابن الحسن را مشاهده كنه و قربانش بره. اينها ارزش داره. اينها. نماز بخون. گفت كه خر عيسي اگر به مكه رود اگر بيايد همان خر است كه بود. هي بره و بياد. اينقدر اين جمعيت عجيبي كه چند ميليون جمعيت به مكه ميروند، آدم نگاه ميكنه واقعا اينها ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج. چقدر ضجه و ناله زياده اما چقدر حاجي كمه. ضجه ميزنند، سر و صدا، آن جمعيت عجيب. چند تاشون اينها مرضي امام زمانند؟ عدة زياديشون كه سنيند اصلا. شب و روز، زمستان و تابستان، دورة سال، هر چه عبادت بكنند، دليل من دارم، دليل علمي؛ كه هر چه عبادت بكنند، تمام دورة سال را روزه بگيرند، هر سال به مكه بروند، خداي تعالي به رو اينها را مياندازه به آتش جهنم. ميگيد اِ! بعله. چرا آقا؟ براي اينكه اين طبق برنامه عمل نكرده. شما يك عمله ميآريد اينجا، يك كارگر ميآريد آقا اين ديوار را خراب كن. اين بيچاره اين ديوار را خراب نميكنه. ميره آن ديوار و اين ديوار و اين ديوار را خراب ميكنه. خوب سه تا ديوار خراب كرده، عرق كرده، شب مثل مردهاي افتاده. ميگي آقا تو من اين ديوار را گفته بودم خراب كن. تو. نه من دلم خواست اينها را خراب كنم. تو غلط كردي دلت خواست اينها را خراب كني. پولش كه نميديد يك دست كتك هم بهش ميزنيد. اين ديوارها را نميخواستيم خراب كنيم. برنامه داره اينجا. اين اداره برنامه داره. اين خدمت شما، نه اينها هرچي هستند ميدونند. اين پادگان حساب داره. وقتي ميگه به چپ چپ بايد همانجور كه ميگه انجام بديد. حالا شما بگيد نه من دلم ميخواد از اينور وايستم. خيلي هم زحمت كشيدم. برنامه داره. اين دين مقدس با اينهمه عظمت هر كاري تو دلت ميخواد بكن. درسته؟! بعد هم كي به تو گفته كه تو عبادت كن؟ عمر گفته. كي گفته تو عبادت كن؟ ابو حنيفه گفته. خداي تعالي ميگه كي گفت ابو حنيفه امامته؟ چي جواب ميده. معطل ميكنه. سني كه روز حشر شفيعش عمر شود، كوري بيايد و عصاكش كور دگر شود. فكر نكنيد كه فقط اين مسئله مال سنيهاست. بنده و جنابعالي هم وقتي روي سليقهامون كار كرديم همينطور ميشه. سليقه نبايد توي كار بياد. طبق برنامه. طبق نظام. به شما گفتند آقا اين كار را بكن. من يك وقتي عقب يك استادي كه از اولياء خدا بود، خدا رحمتش كند، علماي خوب، خيلي مرد خوبي بود. چند روز دويدم. روز آخر دلش به حال ما سوخت. مثل اين آقاي موسوي بود، همچين قيافة مظلوم حق به جانبي هم داشتيم. وقتي خيلي دنبالش دويديم گفتش روز هفت تا لا حول و لا قوة الا بالله بخون. من خيلي تعجب كردم. آخه اينهمه مدت، الان هم من هم دارم از اين دوستان. بعضيها ميآن پيش ما، خيال ميكنند ما روزي ده هزار، صد و ،بعله، يك كسي به يك كسي گفته بود كه، جلوي من نشسته يادم ميافته، يك كارهايي! ده هزار مرتبه بگو يا علي. ده هزار مرتبه بگو لا اله الا الله. خوب. هي بگو بگو بگو. هفت تا لا حول و لا.. آقا اين. گفت تو به اين كلمة مقدس ميخواي بي توجه باشي! همين دليل بر اينه كه چند روزه معطلي. گفتيم چشم. لا حول و لا قوة الا بالله را بعدش گفت تو بعد از هر نماز هفت مرتبه بگو. خدا ميدونه در مدت چند روز يك حالي پيدا كرده بودم كه ميگفتم اگر بخوام دستم را تكان بدم اين حول و قوه مال خداست من حق در، حق تصرف در ملك خدا ندارم. مانده بودم چيكار كنم؟ حق تصرف، البته اينهم مال نپختگي بود، بعد مطلب حل شد. اگر يك دونه قرص ريز دادند به شما گفتند اين اعصابت را تمامش را آرامش ميده، اين؟! بعله. حجم كار كه مهم نيست. تحت برنامة صحيح بودن مهمه. ابوحنيفه را كي براي تو تعيين كرده كه امام تو باشه؟ كي؟ هارون الرشيد. هارون الرشيد كيه؟ خليفة پيغمبر. جدا عجيبهها. ايني كه به شما گفتند آقا خودت مرجع تقليدت را پيدا بكن نگفتند كه هر كس اسمش حسن باشه، حسين باشه، تقي باشه، اينها نه. من كان من الفقهاء. كسي كه از فقهاست. اول فقيه. صائن لنفسه. من در هر كلمهاش ميتونم يك ساعت حرف بزنم. اين صائن لنفسه خيلي مهمه. صائن لنفسه خلاصهاش اين است كه خودش را بتونه نگه بداره. انسان آقا در يك پست و مقامي قرار بگيره خودش را بتونه نگه بداره. توي جاده نگه بداره، توي صراط مستقيم نگه بداره. يك راننده ميگن كه، رانندهاي ميگن خوبه كه اين خودش را بتونه توي جاده نگه بداره، پرت نشه از جاده. خودش را بتونه كنترل بكنه. سريع هم حركت بكنه، به كمال هم برسه و كنترلش هم خوب باشه. صائن لنفسه. در عين اينكه خودش را نگه ميداره، دين را هم نگه ميداره. حافظ دين باشه. حافظا لدينه. خوب. خوب هر جوري كه دلم خواست حافظ دين و صائن نفس باشم؟ نه. مخالفا لهواه. يعني هر چي كه دلت ميخواد نه. خيليها. دل يعني چي؟ دل اصلا نبايد تو داشته باشي. دلي داشته باش كه آن دل درش خدا باشه. حاكم در دل شما فقط بايد خدا باشه. خوب. مخالف هواي نفست باش. من دلم ميخواد شب نيمة شعبان عبادت كنم. خوب تو نگفتي خدا ميخواد، گفتي دلم ميخواد. برو تا صبح توي حرم باش. صبح هم خسته بيا چرت بزن. بعد هم هيچي. حالا مخصوصا اگر سني، من يك چند تا سني را در مكه، شبها ميرفتم توي مسجد الحرام به مردم نگاه ميكرديم عوض اينكه عبادت كنيم. ببينيم اينها چه جورند. چه جور جونورهايي هستند. يك جونور را ديدم اين در حجر اسماعيل ايستاده اينقدر گريه ميكرد. اينقدر حال خوبي داشت. لذا ميگم اين حالهاي خوب خيلي ارزش ندارهها. يك يا اللههايي ميگفت. خوب بعدش نشستيم باهاش صحبت كرديم. گفتم كه من يك سؤالي دارم. شما خيلي آدم خوبي هستيد. خيلي هم آدم متواضعي بود از بعضي جهات. گفت بپرس. گفتم كه اين نمازها را من نميدونم كي گفته بخونيم. خدا گفته؟ گفت بعله. گفتم آخه اين نماز را چه جوري گفته. خدا به ما وحي كرده؟ گفت نه. به پيغمبر اكرم گفته. گفتم پيغمبر اكرم گفته كه اينجوري، گفت نه ابو حنيفه گفته. گفتم خوب ابوحنيفه را كي تعيين كرده؟ پيغمبر؟ ميتوني يك روايتي را براي من بگي كه پيغمبر اكرم فرمود مردم از ابو حنيفه تا روز قيامت تقليد كنيد. موند. گفت چيه پس؟ گفت پيغمبر اكرم فرموده كه از علي پيروي كنيد. علي هم فرموده از امام حسن مجتبي پيروي كنيد. حالا خوبه. بعد ديدم ولي با اين حرفها هدايت نميشه. يك يك از ائمه را گفتم. گفت پس اين جمعيت همه دارند اشتباه ميكنند؟! گفتم اين جمعيت كه چيزي نيست. اين تازه يك ميليون نفره. شما برو چين يك ميليارد و دويست ميليون، اينها را چي ميگي؟ برو هندوستان، چند ميليون، نزديك به يك ميليارد، اينها جلوي بت تعظيم ميكنند. يك جوان رانندهاي بود. اين اول به ما گفت من مسلمانم. بعد سوار اين ماشينهاي سير و سفر مقيد بوديم نشيم. چون احتياط ميكرديم، باران و اينها، گفت مسلمانم. رسيد جلوي بتخانه، دو تا دستش را از فرمون ول كرد يك تعظيمي كرد به بت. گفتيم تو كه گفتي مسلمانم. دروغ گفته بود. اينها جونورند. اينها انسان نيستند. حالا اينقدر عبادت بكنند، حال خوبي هم داشته باشند. حال لازم نيست، بندگي ميخوان. شما ببينيد در سراسر قرآن، ما خلقت الجن و الانس الا لحال داشتن! ديگه بريد. و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون. بنده بشيد. بنده. بنده يعني چي؟ يعني هر چي گفتند بگيم چشم. خوشت بياد يا خوشت نميآد. زحمت داره يا زحمت نداره. بنده اينجور ايستاده. هيچوقت هم فشار نميآره روي مولا كه اين حاجت را من حتما ميخوام. مكرر گفتم كه فرق ما با خدا، فرق بنده با مولا اين است كه هر چي مولا ميگه ما بگيم چشم، و عمل كنيم. هر چي ما ميگيم، مولا دلش خواست چشم ميگه، نخواست هم نميگه. اگر ما جامون را عوض كرديم، اسم را هم بايد عوض كنيم. هر چي خدا گفته ما ميگيم نه چشم. هيچ اعتنا نميكنيم. ولي هر چي ما ميگيم خدا بايد فورا بگه چشم. اين جامون را عوض كرديم با خدا. خدا شده بنده نستجير بالله. ما شديم مولا. نبايد اينطور باشه.
خيلي انشاء الله دقت بكنيد اين مطلب دوم را كه، يعني همون مطلب اول هست كه در ميزان مستقيم، وزنوا في القسطاس المستقيم. خودتون را با ميزان مستقيم وزن كنيد. روز، شب، در محاسبه اتون اين باشه اين عملتون را بگذاريد در كفة ترازوي دين. اگر اين عقربههاش مقابل هم وايستاد باريك الله، بردار بگذار كنار. باز يه عمل ديگهاتون، عمل ديگهاتون، عمل ديگهاتون، تمامش را. كوشش بكنيد اينطور باشيد. دوستان ما بعضيها در عين اينكه به ما ميگن هر چي تو بگي ما گوش ميكنيم، در عين حال ميبينم كه وقتي من اينطوري باشم، خداي تعالي طبعا ديگه او متكبره. ما كه متكبر نبايد باشيم ولي خدا متكبره. وقتي ميبينه انسان نه، به زبان ميگه من هر چي تو بگي گوش ميكنم، ولي در قلب يا در عمل نميكنه. اين شخص، من خودم اينجوريم، من خودم ببينم دو سه قلم اينجوريه ميگم ولش كن. حالا براي اينكه دلش نشكنه باشه. ديگه براش ارزشي قائل نيستم. خداي تعالي از باطن ما اطلاع داره. تا ببينه ما گوش به حرف خدا نميكنيم، ميگيم بندة خدا هستيم، ميگيم اياك نعبد. به خدا قسم همين كلمة اياك نعبد را هر روز داريم دروغ ميگيم. تنها تو را عبادت ميكنيم. كسي كه هر چي دلش ميخواد، ميگم در مقابل هر عملي كه انجام ميديد بايد يك علامت سؤال بگذاريد كه آقا اين را تو ميخواستي، دلت ميخواست يا خدا؟ اگر ميگفتي خدا ميخواد و تونستي ثابت كنيها؛ بدون كه موفقي. اما اگر كه در مقابل هر عملي سؤال بكني، ميگي دلم ميخواست. خودم ميدونم، اختيار خودم را دارم. تو بندة خدا نيستي. دلم ميخواست و من خودم ميدونم و هر چي بخوام ميكنم و به كسي ارتباط نداره؛ اين بندة خدا نيست.
خوب امروز روز ميلاد مسعود حضرت بقية الله بود. خوشا به حالتون. خوشا به حالمون كه يك روز ديگر از نيمههاي، از روزهاي نيمة شعبان در دوران عمرمون باز داشتيم. من امروز دوستان خودم را و دوستان اين جلسه را، اكثرا كه يادم بود و توجه داشتند، چشمهايشون را ميبوسيدم. شما فكر نكنيد كه ما كه آقا را نديديم. كجا خبر داريد؟! آقا حتما بايد بشينه پهلوي شما بگه آقا من فلاني هستم. آنوقت بعد هم بهتون بگه حاجتي چيزي داريد بگيد من بهتون بدم و شما هم ولش نكنيد و از اين…. تازه حاجتهاي ما چي هست؟ حاجتهاي بي ربط. شخصي خدمت حضرت رسيده بود ميگفت هر چي فكر كردم چي از حضرت بخوام؟ بخدا اگر اين كارها رسم بشه، اين مسائل، حضرت هر كس كه دلش بخواد خدمت حضرت برسه و ملاقات با امام زمان بكنه، كمكم مثل اين احضار ارواحهها كه بازي شدهها، مينشينند براي سرگرمي، اينجوري در ميآد. اين شأن آقا نيست. خدمت حضرت رسيده بود. هر چي ميگفت فكر كردم چي بگم، چه سؤالي بكنم؟ يادم نيامد. مگه اختيار دست خودته كه يادت بياد. ميگه پرسيدم اين ني قليان را توي، اين قسمت آب قليان، يك ني آن تو داره، اگر آن بيفته توي آب در اصفهان ظاهرا، ميگن آقا پول گيرش ميآد. آقا اين راسته؟ پهلوي يكي از مراجع تقليد يك وقت نشسته بوديم. يك نفر آمده بود سؤال ميكرد كه آقا راسته اين مسئله، خيلي با طمطراق هم سؤال ميكرد، اين مسئلهاي، ميگفت، شل غم خورده مرده. ايشان يك خوردهاي خنديد. ما خيلي عصباني شديم، استادمون بود آن مرجع. گفتيم تو، فلان فلان شده آمدي با مرجع تقليد، اين سؤاله كه تو ميكني؟! كه شل غم خورده مرده؟! شل، يك شلي، پاش شل بوده، اينجوري ميخواست بگه، غم خورده مرده. آنوقت شلغم خورده مرده. اين يك چيزي است، بخدا قسم حضرت بقية الله الان بيان اينجا بشينند، خيلي خيلي آدمهاي خوبي باشيم چند تا خواب براش نقل ميكنيم و چند تا حوائجمون را ميخواهيم. و بعد… ميشينيم ميگيم اي آقا آن آقايي كه ما، شايد امام زمان نباشه. به جهت اينكه اون يك خال داره. اين خالش را ما نديديم. دنبال خالش ميگرديم و دنبال ابروي پيوستهاش ميگرديم و از اين حرفها. به من ميگن چرا مثلا يك نامهاي كه يقين دارم، من خودم يقين دارم كه خط حضرت بقية اللههه. چرا به ما نشون نميدي؟ چرا آن امضاي امام زمان در قرآن را به ما نشون نميدي؟ ميگم آخه تو، اين شد كه عرض ميكنم، ميگم تو برميداري نگاه ميكني اين امضاش را خوب ننوشته. اينجاش خدمت شما عرض شود كه از نظر رسم الخطي درست نيست. من اگر انسان باشم، نميخواد علاقه داشته باشم، به غيرتم برميخوره كه محبوبي به اين عزيزي كسي بهش ايراد بگيره. من اين را يقين دارم كه اين خط حضرته. آخه ماها ارزشي براي دوستيمون، براي محبوبمون قائل نيستيم. و اين رضا عن كل عيبه كليلتو. آدم يك كسي را كه دوست داره اگر صد تا عيب هم داشته باشه نميخواد عيبهايش را ببينه و نميبينه. يك موجودي كه گل سر سبد خلقته. خداي تعالي ايني كه ميگن اگر او نبود هيچي را خلق نميكرد. مگر خلقت، مگر خلقت عالم بخاطر شناختن خدا نبوده؟ مگر خدا نميخواست شناخته بشه؟ مگر خدا نميخواست بندة واقعي داشته باشه؟ ماها هستيم آني كه خدا را معرفي ميكنيم؟! آني كه خداي تعالي ميفرمايد خلقتك خلق لكي اعرف. بوسيلة ما خدا شناخته ميشه؟! بوسيلة ما انسان شناخته نميشه تا چه برسه به خدا. ما اگر مردم ببينند شك دارند كه ما حيوان دو پا هستيم يا انسانيم! انسانيت شناخته نميشه از ما، خدا ميخواد شناخته بشه! بندة خدا، آن بندهاي كه، شما ميگيد ما بندة خدا هستيم، شما هيچ كاري نميتونيد بكنيد كه بندة خدا هستيد. اگر بهت بدهند اين حالت را كه ماسوي الله تحت اختيارت باشه. يعني اراده بكنيها، پنج ميليون ستاره توي آسمون پيدا بشه. اراده. كه امام زمان هست اينطور. يعني اگر غير از اين باشه آن بندة مطلق نيست. اراده بكنيد تمام آنچه كه خدا خلق كرده، ده برابرش دو باره خلق بشه. اين حالات را بهت بدهند در عين حال يك موئي را ايجاد نكني، يك موئي را از بين نبري بدون اذن پروردگار. يك مو! يك مريض را شفا ندي، يك آدم سالم را مريض نكني. اينه معناي بندگي. و الاّ و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون. ماها را ميگن؟! بنده يعني ماها بندهايم؟! من اثبات ميكنم ما و حال اينكه بنده نيستيم، ميخوايم بر خدا مولويت به خرج بديم. خدا را بندة خودمون قرار بديم. يك سردرد بگير ببين با خدا چه جور حرف ميزني. يك خوردهاي جيبت خالي بشه، نون نداشته باش ببين با خدا چه درگيري داري. ببين هيچ مولايي نسبت به بندهاش، هيچوقت خدا با تو اينجور رفتار كرده براي ترك نماز واجبت يا روزة واجبت يا اعمالي كه تو با خدا براي يك روز گرسنگي برخورد داري؟! اينها معناي اين است كه ما بندة خدا نيستيم. خدا بنده ميخواد. بنده خواسته خلق كنه. يك موجودي كه خدا را معرفي بكنه. يك آية الله العظمي. آية الله به هركي ميشه گفت. اما آية الله العظمي مخصوص ائمة اطهار عليهم السلامه. كه ميفرمايد علي بن ابيطالب اي آية اعظم مني. نشانة بالاتر خداست. او را ميبيني خدا را ميبيني. در قدرت همينطور. هر كس بگه علي بن ابيطالب يا امام زمان نميتونند عالم را در يك چشم بهم زدن خلق بكنند، اينها معرفت به امام ندارند. ميتونند خلق كنند. حالا بايد خلق بكنه؟! اين ما هستيم كه هر كاري را بتونيم بايد بكنيم. ما كه ميتونيم يك مشت بزنيم توي سر يك كسي، بايد بزنيم. ما كه ميتونيم يك كسي را كه مثلا يك كسالتي داره شفا بديم، بايد فورا شفا بديم. هيچ مصالح را در نظر نميگيريم. هيچي. ما بايد مصالحي كه خدا در نظر ميگيره در نظر بگيريم. لا ابرح الاكمه و الابرص باذن الله. حضرت عيسايي كه از خدمة خيلي كوچك امام زمان صلواة الله عليه است، خدمة بزرگتر هم داره امام عصر. (قطع صداي نوار) زانوهايش را در بغلش ميگيره و ميفرمايد اگر من زمان او را درك ميكردم تا وقتي زنده بودم خدمتگزارش بودم، يك همچين دوستان بزرگي داره امام. من و شما حالا، دشمن نيستيم. و الاّ امام صادقه، امام صادق ميگه كه اگر من زمانش را درك ميكردم شب و روز خدمتگزارش بودم، تا زنده بودم خدمتگزارش بودم. آنوقت يك همچين آقايي اسباب بازي بشه براي ما مثل احضار ارواحمون. من در احضار ارواح حالا عرض كنم. احضار ارواح اولا غلطه. به جهت اينكه اين روح آزاد اولياء خدا تو ميخواي بياري ازش بپرسي، از يك نفر شك داره بپرسه كه اسم پدر من چيه؟ آن يكي ميگه توي خانة ما الان چه خبره؟ آن يكي ميگه چي شده؟ اينها مگر ميآن؟ مگر اولياء خدا ميآن تو بازي باهاشون بكني! آنهايي كه اهل درك هستند، فهم هستند. چرا. شب و روز نيمة شعبان مخصوصا در حرم مطهر علي بن موسي الرضا، در مجالس و محافل، چشمشون طبعا به امام زمان ميافته. خوشا به حالشون. من اكثر دوستان را امروز دوست داشتم چشمشون را ببوسم. چون يقينا توي شما جمع، يك عدهاتون، حالا نگم همهاتون، يقينا چشمتون به امام زمان افتاده. حالا شما نشناختيد. مگر حضرت وليعصر صلواة الله عليه را نشاني داره كه شما بشناسيد؟ مگر يك گاهي ميشه انسان صددرصد اعتماد داره كه اين آقاست. من خودم يك وقتي عقب سر يك نفر راه افتاده بودم. صددرصد تمام نشانهها و علائم ميرسوند ايشان امام زمان صلواة الله عليه باشه. خوب شك داشتم. گفتم توي حرم برداشت با مفاتيح زيارت خوند معلومه امام زمان نيست. ايشان هم رفتند توي حرم و مفاتيح برداشتند و زيارت خوندند. اگر امام زمان صلواة الله عليه هم باشند اين كار را كردند كه من برم. برو رد كارت. بعله. گفتم ديشب، كي بود ميگفت؟ يكي از آقايون، قضية رجل صابوني، دين بايد توش نميشه هم خدمت شما عرض شود هم آشغال پاشغال باشه هم امام زمان صلواة الله عليه باشه. اي يك دلة صد دله، تو يك دله كن. اگر خواهي آري دامن او را بكف، برو دامن از هر چه جز اوست برچين. بايد انسان اينطوري باشه.
حالا انشاء الله كمكم در اين مراحل، به اين كمالات خواهيم رسيد و اميدواريم انشاء الله امشب عيدي ما را قبل از فرج، ما دعايي بهتر از فرج نداريم. من يك چيزي گاهي به ذهنم ميآد شايد به ذهن شما هم بياد. حالا آمديم و الان فرج شد، آقا تشريف آوردند. معلوم نيستش كه همة ما را فورا در يك چشم بهم زدن به كمالات روحي برسونند. آنوقت ما در درجات مختلف هستيم و همينجوري قبولمون بكنند. پس از ايشون بخواهيم قبل از فرج، يعني از نظر رتبه نه زمان، از نظر رتبه همهامون از اوليائش بشيم. از مخلصينش باشيم. از عارفينش باشيم، از بندگان خالصش باشيم. از كساني باشيم كه جز او كس ديگه قبلة ما، محبوب ما، معشوق ما نباشه. الحمد لله. باز هم خدا را شكر ميكنيم كه به ما اجازه دادند اين حرفها را بزنيم، اين حرفها را بشنويم. به ما اجازه دادند نام مقدسشون را بر زبان جاري كنيم. به ما اجازه فرمودند كه محبتشون را ولو كم، در دلمون قرار بديم. الحمد لله.
حالا به وجود مقدسش، براي وجود مقدسش، يك بخشي از همان دعاي بعد از زيارت آل ياسين را ميخونم و انشاء الله فقط بعنوان دعا خوندن نباشه.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.