۲۰ ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۲ شمسی – تفسیر سوره کوثر
تفسير سورة كوثر4 23 ارديبهشت ماه 1372
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. انا اعطيناك الكوثر. فصل لربك و انحر. ان شانئك هو الابتر.
در اطراف اين سوره مباركه و مطالبي كه دربارة اين سوره از خاندان عصمت و طهارت نقل شده، در هفتههاي گذشته مطالبي عرض كردم. يكي دو جملة آخر سوره باقي ماند. ان شانئك هو الابتر. در معناي شانئك گفتهاند كه معناش اين است كه مبغضك، اون كسي كه نسبت به تو بغض دارد. اون كسي كه ميخواد تو اذيت كند اون كسي كه با تو دشمن است اون كسي كه ريشة قلبش، بعضي از افراد هستند كه نميتوانند فضيلتي را براي كسي ببينند. اون كسي كه نميتواند فضيلتي را براي تو اي پيغمبر ببيند. اون كسي كه باطنش بر خلاف فطرت انساني تمايل به نيكي و افراد نيك ندارد. بعضي از افراد مردم در اثر عدم تزكية نفس حالت حسادت و بغض نسبت به كساني كه داراي فضيلتند دارند و ام يحسودون الناس علي ما آتاهم الله من فضله. يك عده هستند كه حسادت ميكنند نسبت به كساني كه خداي تعالي به اونها يك فضيلتي داده. فضائل ديگران را نميتوانند ببينند. يك فرقي بين حسادت و سبقت هست. اين را آقايون غالبا اشتباه ميكنند وقتي كه سوال ميكنند ميگويند كه ما مبتلا به حسادت شديم. اشتباهه اگر انسان طالب به اين باشد كه از همة مردم بهتر باشد و در مسابقه سبقت را ببرد اين معناش حسادت نيست. در تمام مسابقات اينطوره كه اون كسي كه ميخواداول باشد دوست دارد كه خودش اول باشد طبعا ميخواد كه ديگران بعد از او باشند طبعا در تمام مسابقات اينطوره.
فسطبق الخيرات هم كه خداي تعالي در قرآن ميفرمايد تو اگر توانش را داري از همة مردم بهتر باش. و اين را بخواه اين حسادت نيست. سابقوا الي مغفرت من ربكم سبقت بگيريد بر يكديگر سبقت بگيريد، يك دوچرخه سواري كه ميخواد مسابقه را ببره دلش ميخواد كه هيچ كس به او نرسه و او اول بشه. اين را اسمش را حسادت نميگن. حسادت اينكه من حالا پيشرفت ميكنم، نميكنم نبايد او يك چنين فضيلتي را داشته باشه اينچنين اگر گفتم، اين حسادته. من نميخوام فلاني داراي فضيلتي باشه. خودم را ميخورم، ناراحتم اذيت ميشم كه چرا مثلا فلاني پول داره، فلاني سلامتي داره، فلاني فرض بفرماييد كه داراي فضائل باطني است خودم در مسابقه نيستم ولي اين ناراحتي را از داشتن ديگران ناراحتم. اين را ميگن حسادت كه اين از امراض بسيار بده. و يك عده در زمان پيغمبر اكرم بودند كه به همين معنا نسبت به فضائلي كه خدا براي پيغمبر اكرم قائل شده حسادت ميكردند.
ام يحسودون الناس علي ما آتاكم الله من فضله و لقد آتينا آل ابراهيم الكتاب والحكمه و آتيناهم ملك عظيما. يك عده هستند كه اكثرشون جزء بني اميه بودند همين شجرة ملعونه كه اينها حسادت ميكردند به اونچه كه خدا از فضلش به اونها عنايت كرده بود. خدا ميفرمايد ما به آل ابراهيم آل ابراهيم پيغمبر و اولاد پيغمبرند، ما به آل ابراهيم، آتينا آل ابراهيم كتاب، كتاب به آل ابراهيم داديم به پيغمبر و آل پيغمبر ما كتاب داديم همين قرآن با عظمتي كه امروز به عنوان معجزة باقية رسول اكرم در بين دنيا و بالاخص مردم مسلمان هست. والحكمه حكمت هم دادهايم. كه گفتم حكمت شناخت حقايق اشياء است، متكيا به وحي و الهام از جانب پروردگار.
ولقد آتيناالقمان، ولقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمه و آتيناهم ملك عظيما كه در بعضي از تفاسير دارد منظور از ملك عظيم اين سيترة اسلام در امروز نيست فقط. چون در رديف اين اسلام ما مسحيت هم شايد همين مقدار پيرواني دارد اون ملك عظيمي كه خدا به پيغمبر و آل ابراهيم عنايت كرده بعد از ظهور حجت ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است. كه يظهره علي الدين كله ولو كره المشركون بر تمام دنيا اين دين مقدس، حكومت اين دين، اين دين با عظمت بر تمام دنيا حكومت خواهد كرد . اين ملك با عظيمي كه خداي تعالي در قرآن وعده كرده براي آل ابراهيم بعد از ظهور حجت ابن الحسن عليه الصلاة والسلام خواهد بود. يك عده نميتونن اين ملك عظيم را ببينند. يك عده هستند كه نميتوانند و ناراحتند از اينكه يك پيغمبري اينها ظاهر بينند همان ظاهر را ميبينند. يك فردي فرزند عبدالله اون هم يتيم در بين خودشون بزرگ شده حالا داراي يك چنين محبوبيتي است كه خداي تعالي بهش وعده كرده كه تو اي رسول ما اگر از دنيا هم كه بروي اين دينت باقي ميماند. دشمنانش ميگفتند جاء الابتر اون كسي كه مقطوعه، اون كسي كه قطع ميشه منتظر باشيد بالاخره عمرش را ميكنه و از دنيا ميره. اينها نميتوانستند اين عظمت را ببينند. در زمان خودش وقتي ابوسفيان از اون چادر نگاه كرد با عباس ايستاده بود، نگاه كرد ديد پيغمبر اكرم با يك ابريق آب آمده ميخواد وضو بگيرد و مسلمانها ريختهاند و قطرات آب وضوي رسول اكرم را ميگيرند و به عنوان تبرك به سر و صورت خودشون ميمالند گفت كه من كسري و قيصر را ديدم هيچ كس هيچ شخصيتي هيچ سلطاني اينگونه محبوبيت نداره. كه عباس گفت اين پيغمبر است، اين از جانب خداست اين را با كسري و قيصر نبايد مقايسه بكني.
خداي تعالي در اين آية شريفه در اين سورة مباركه، اين سوره با حجم كوچكش بقدري پر اهميته ميفرمايد ان شانئك، اين كلمة شانه يك عده مبقضند كه در راس اونها بني اميه است.
بني اميه اينها كوششها كردند كه بتوانند جاي پيغمبر اكرم را بگيرند. ابوسفيان وقتي كه اين عظمت را ديد، آدمهايي كه اهل دنيا هستند نميرن به اصل مطلب پي ببرند ببينند اين عزت را خدا به اونها داده يا دسترنج خودشونه. يك فرد عزيزي را اگر انسان ببينه يك خردهاي دقت كنه ببينه كي اينقدر او را عزيز كرده؟ ان العزت للله و لرسوله و للمومنين، عزت مال خداست. ان العزت للله. هر كس ميخواد در دنيا عزيز باشه يكي اينكه بداند عزت مال خداست. مال پيغمبره و كساني كه ايمان به خدا و پيغمبر داشته باشند. ايمان عزت است. ابوسفيان نميتونه فكر بكنه كه اين عزتي كه پيغمبر داره از كجاست. ميگه شايد ما هم بتوانيم بدست بياوريم. لذا فعاليت كردند بني اميه خودشون را در حكومت جاي دادند و اول كسي كه در حكومت اسلام لباس خلافت به بر كرد عثمان ابن عفوان است. اين شخص آمد خليفه شد، اقوام و خويشاوندانش را پر و بال داد. بيت المال را اختصاص به اينها داد. معاويه را پر قدرت كرد اونچنان به او قدرت بخشيد كه توانست با علي بن ابيطالب مركز دائرة علم و حقيقت و نور با او مبارزه كنه و بعد هم فرزندش يزيد آمد و همان مطالبي كه دربارة زندگي نكبت باره بني اميه شنيدهايد به جايي رسيد كه قد لعبت هاشم بلمك فلا خبر جاء ولا وحي نظر كه خواست ريشة اسلام را بكنه اينها تصميم داشتند اسلام را از بين ببرند. ولي به قول ملا ميگه كه مصطفي را وعده كرد الطاف حق، تو بميري نميرد اين سبق. خداي تعالي وعده كرده ليظهرها علي الدين كله ولو كره المشركون.
در اين سورة مباركه ميگه ان شانئك، دشمن تو، مبغض تو، اون كسي كه به تو حسادت ميكنه، اون كسي كه نميتواند اين عظمت و بزرگي تو را ببيند يا رسول الله هو الابتر. جملة دوم ابتر. ابتر با الف است و ب و ت دو نقطه و ر. يعني مقطوع، مقطوع. در صلواتها هست كه پيغمبر اكرم فرمود لا تصلوا علي صلاة بترا، در بعضي روايات مبتوره. به من صلوات مقطوع، قطع شده نفرستيد. يا رسول الله، سوال شد از پيغمبر كه صلاة بترا چيه؟ صلاة مبتوره چيه؟ فرمود ان تصلوا علي و لا تصلوا علي آلي. بر من صلوات بفرستيد و بر آل من نفرستيد. اين كاري كه اهل سنت ميكنند البته در برنامههاي رسميشون نه چون در نمازهاي عيد و جمعه و در خطابطشون، خطبه هايي كه ميخونند اينها چون دستورات خاصي وارد شده از پيغمبر اكرم و ائمة اطهار از سابق بوده و دست همون عده از حسادت كنندگان نيافتاده اينها در خطباتشون ميگن كه الهم صل علي محمد و آل محمد يا و علي آل محمد كما صليت، حتي در نماز در تشهد نماز اينها ميگن الهم صل علي محمد كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد. اما در وقتي كه اسم پيغمبر را ميبرند. يك چند جمله دربارة صلوات بهتون عرض كنم. كه اسم پيغمبر اكرم را اگر كسي شنيد و صلوات نفرستاد بعضي از علما و مراجع گفتهاند كه فعل حرام كرده، يعني واجبه كه انسان صلوات بفرسته و بعضي از علما ميگن كه استحباح موكد داره، تاكيد شده. حتي در نماز هستيد يك نفر ميبينيد صلوات فرستاد پهلوتون، اسم پيغمبر اكرم را برد شما توي نماز همانجا را نگه بداريد، وسط سورة حمديد صلوات بفرستيد بعد بقيه را بخونيد چون اين استحباح داره. كه من، در روايت داره كه كسي كه اسم پيغمبر اكرم را بشنوه و صلوات بر پيغمبر اكرم نفرسته اين شخص اقطع طريق الجنه. راه بهشت را خطا كرده، گم كرده، اخطاء طريق الجنه. و باز در وسائل الشيعه هست روايت صحيحه است كه فرمود صلوات را بر من همه با هم بلند بفرستيد. چرا؟ بجهت اينكه نفاق را از بين شما بيرون ميبره. و صلوات هم از دعاها و عباداتي است كه بايد انسان به عنوان دعا و عبادت اين كار را انجام بده.
گاهي ميشه من مثلا ميخوام روي منبر آب بخورم گلوم گرفته ميگم چندتا صلوات بفرستيد، شما هم، من هم به خاطر آب خوردن ميگم صلوات بفرستيد، شماها هم بخاطر اب خوردن ما صلوات ميفرستيد اين صلوات خوب همون اندازهاي كه ميبينيد ارزش داره. صلوات را بايد با توجه به پروردگار، الهم اي خدا، اي پروردگار ما درود و رحمتت را بر پيغمبر و آل پيغمبر بفرست. اين حال ميخواد، توجه ميخواد براي اينكه من صدام گرفته يا يك آقايي از در وارد شده يا هواسها ميخوام جمع بشه يا فرض كنيد كه مثل قرآن هم كه غالبا ما تو مجالسمون ميخونيم، قرآن بخونيم تا مردم بيان، جمع بشن. نميدونم، خدمتون عرض شود كه تا چايي بدن شما هم چند آيه قرآن بخونيد، اينها توهينه به قرآن و، وقتي كه يك نفر داره قرآن ميخونه بحمدالله مجلس ما اينطوره خدا را شكر ميكنم هم از دوستان ممنونم هم از پروردگار كه وقتي قرآن خوانده ميشه احدي نبايد حرف بزنه كه هيچ، اذا قرا القرآن فاستمعوا له و انستوا. دو تا كار، يكي گوش به قرآن بديد يكي هم حرف نزنيد. حالا يكي ممكنه بگه من هر دو كار را ميكنم، نه نميشه. دو تا كار را بايد نكني. يكي كار را بايد حرف نزني يكي هواستون پرت نباشه، گوش بديد. در صلوات هم بايد دعا كنيد. حالت دعا به خودتون بگيريد و لذا من مكرر گفتم كه اگر خواستيد صلوات بفرستيد با توجه صلوات بفرستيد، با توجه به پروردگار صلوات بفرستيد والا فايدهاي، خوب حالا، همان اندازه فايده داره كه يك فاصلهاي بشه كه يك منبري آب بخوره و شما هم بهش يك مهلتي بديد كه او آبش را بخوره.
صلوات بهترين اذكاري است كه در ميان اذكاري به اصطلاح دستور شده بهترينش صلواته. چون هم درش دعا هست كه دعا مخ عبادته، هم ولايت هست كه اظهار محبت به خاندان عصمت و طهارته و هم ذكر خداست. هيچ دعايي، هيچ ذكري به اين به اصطلاح جامعيت وجود نداره. صلوات دعاي مستجابي است هر كي صلوات بفرسته مستجابه، از اون دعاهايي است كه استجابتش قطعي است. حتي اگر يك كافر هم صلوات بفرسته مستجابه. و لذا در روايت داره كه اگر خواستيد دعاتون مستجاب بشه يك صلوات اول بفرستيد يك صلوات دوم اون حاجتتون هم در وسط بذاريد در روايت اين طور هست كه خدا حيا ميكنه كه اول و آخر يك عمل واحد شما را قبول كنه و دعاي اول و آخر شما را مستجاب كنه و وسطش را مستجاب نكنه. دعا را بايد انسان در وسط، حالا بعضي از افراد هستند كه خوب اينها مربوط به ذوقيات و فكر خودشونه، كه يك حاجتي كه دارن صد تا صلوات ميفرستند. صد تا صلوات مثلا بفرستيد مثلا اونوقت در بين اين چهل مرتبه، چون روايت داره كه اگر يك دعا را چهل مرتبه، از خدا خواستيد، اگر چهل نفر هستيد يك دفعه دعا كنيد، اگر بيست نفر هستيد دو دفعه دعا كنيد، اگر ده نفر هستيد چهار مرتبه، اگر يك نفر هستيد چهل مرتبه يك دعايي را از خدا بخواهيد. و اين چهل تا را تو صدتا صلوات پخشش كنيد. اين ديگه انشاء الله اگر صلاحتون باشه، آخه گاهي بعضي از دعاها، ما الان عصاان تحب شي شر الكم اين بچه دستش شكسته مثلا، بردنش پيش شكسته بند اين بچه خواهش ميكنه از پدر از شكسته بند، كه دست به دست من نزنيد. درد ميياد پدر مهربان، شكسته بند طبيب ميگه اعتنا نكن، گريه ميكنه اعتنا نكن، داد ميزنه اعتنا نكن بگير دستش را جا بنداز. اين معنا عصا ان تكره شي و هو شر لكم. عصا ان تحب شي و هو شر لكم شما ميخواييد دست به دستون كسي نزنه. طبيب هم دست نزنه. آمپول هم بهتون نزنن. ماها يك همچي حالتي در مقابل خدا داريم. ما نميفهميم ميگيم اشكالي نداره اين يك كاري است كه صد در صد براي ما لازمه، ميگيم بله، ولي خوب خدا باز هم بهتر ميدونه. با خدا در دعا دعوا نكنيم دعا كنيم. بعضيها دعوا ميكنند. چرا خدا نداد؟ من ديگه حرفش را نميزنم ديگه پا نميشم نماز شب بخونم، ديگه پا نميشم نماز اول وقت بخونم، ديگه حرم حضرت رضا صلوات الله عليه نميرم. آخه چرا؟ رفتم اونجا حاجتم را بگيرم. دعوا داري؟ فرق مولا با بندهاش اينكه مولا هر چي گفت بنده بايد اطاعت كنه. ولي بنده هر چي گفت مولا خواست اطاعت ميكنه، نخواست اطاعت نميكنه اين فرقه. اگر تو مولاي خدا و حضرت رضا هستي خوب بگو هر چي. اگر او هست، شما پيشنهادت را ميدي حرفهات را ميزني، خودش هم بهت گفته ادعوني استجب لكم، و انسان دعا ميكنه اجابت ميكنه. حالا اگر دعاهاي ما به اصطلاح مصلحت باشه جزء اون دعاهايي نباشد كه ما نميدونيم عاقبتش را. خيلي از اوقات شده براي من كه زياد اتفاق افتاده، حالا براي شماها نميدونم، خيلي از چيزها را دوست داشتيم انجام بشه و نشده، بعد متوجه ميشيم كه خوب شد كه نشد. خيلي از چيزها را هم دوست داريم كه انجام نشه و بعد ميبينيم كه چه خوب شد كه شد. اين معناي محدود بودن فكر ماست عقل ماست، محدود بودن مصلحت انديشي ماست، ماها نميتونيم اينها را به اصطلاح دقيق بفهميم. آخه چه اشكالي داره من كه اينجا نشستم اينهمه هم بدهي دارم خدا يك ميليون تومان به ما بده. چه اشكالي داره؟
ظاهرا من هم اشكالي نميبينم شما هم كه اشكالي نميبينيد، پس چرا نميده؟ خدا يك اشكالي ميبينه در اون وقتهايي كه بليطهاي بخت آزمايي بود، صد هزار تومان به يك نفر اصابت كرد در زمان شاه اين سكته كرد و مرد. قبل از اينكه فردا بره پول را بگيره. تو كه جنبه نداري، حالا چه اشكالي داره پدر به من يكي از اين هزار تومانيهاي جديد بده. تو بچه، تو يك مثلا ده توماني بهت بدن برو نخود و كشمش بگير بخور ديگه بيشتر از اين پول دستت باشه ديگه اذيتت ميكنه. دزدها مييان دور و برت را ميگيرند. دشمنيهايي به وجود ميياد. حالا ديگه مصالح انسان نميتونه كنترلش كنه. اگر ما مصلحتها را ميفهميديم كه اينطور نبوديم. در دعا اين را بدونيد مستجاب ميشه با شرط اينكه مصلحتتون باشه. اول صلوات آخرش صلوات و وسط دعا. و صلوات بر پيغمبر را كوتاه نفرستيد. نگيد الهم صل علي محمد، و بعد ديگه بقيهاش را نگيد چون از نظر سني و شيعه اينجور صلوات فرستادن يا حرامه يا مكروهه. اگر روي بغض باشه با آل محمد كه حرامه. يعني حرام نه اصلا اين آدم جزء دشمنان پيغمبره، پيغمبر ميگه هر كي من را دوست داره بايد آل من را هم دوست داشته باشه. من با آلم هستم، من با فرزندانم هستم. يكي من قبول دارم يكي را من قبول ندارم نميشه. حالا يك كسي مثلا بگه كه من و پسرم ميياييم خونة شما، اگر من را دوست داري پسر من را هم احترام كن. بگيد نه آقا پسرت بيرون، خودت بيا تو. اين نميشه كه، اين معلومه كه دوست نداريد. يا حرامه رواياتي كه هست نهي داره چون يا مكروهه. و در بعضي از ادعيه هست كه اين را ضمنا يك ايرادي بر اين زيارت آل ياسين دعاي بعد از زيارت كه الهم صل نبي الرحمة و كلمة نورك ديگه آل نداره توش و بعد تمام ميكنه تا آخر. اين جوابش اين است كه تمامش دعاي بر گل سر سبد آل پيغمبره كه همة سادات و ائمه راضيند كه بر امام زمان انسان دعا بكنه و رحمت را از خدا بخواد ولي بر اونها نخواسته باشه چون منظور از آل محمد اونكه در تمام صلواتها هست مثلا معصيت كار و اينها كه نيست. تنها اين نيست منظور مهمش حضرت بقية الله است. چون او اگر باشه بقيه هستند. او اگر قدرت داشته باشه او اگر مشمول رحمت پروردگار باشه او اگر فرجش برسه او اگر دستش باز باشه او اگر تشكيل حكومت بده آل پيغمبر زندهاند حتي حسين بن علي زنده است حتي امام سجاد زنده است همة ائمه عليه اصلاة والسلام زندگي شون به ظهور وقيام حجت ابن الحسن ارواحنا فدااست. لذا اين دعا چون بعدش تمامش دعا به گل سرسبد آل پيغمبره لذا اشكالي نداره كه اينجا اسم آل به اون صورت برده نشه اين صلوات مبتوره يا صلاة بترا نيست.
جملة بترا را داشتم معنا ميكردم يعني كوتاه، مقطوع، بي آخر، اين جور چيزي را ميگن بترا يا ابتر. اي پيغمبر شانع تو، شانع تو يعني دشمنان تو، اونها ابترند. اونها مقطوع النسلند. اونها ارزش وجودي ندارند. ما اي پيغمبر در روايات هست، براي تو قرار داديم كه هر حسب و نسبي روز قيات منقطع ميشه يعني حسب و نسبها بالاخره يك نسل دو نسل ده نسل حالا مربوط به عظمت اون صاحب نسله، يك مرجع تقليد مثلا يكي دو نسل اين نسبش باقي ميمونه اين نوة مثلا فلان آيت الله، فلان مرجع است. اين نوة مثلا سلاطين قاجاره اين نوة مثلا حالا چه در حق چه در باطل شخصيتهاي حق و باطل بالاخره هر چه بخواد بمانه يك نسل دو نسل، سه نسل، ده نسل باقي ميماند. ولي تا روز قيامت ديگه لا ان سابقينا روز قيامت ديگه نسبي باقي نميمونه. يوم يفر المرء من اخي يومئذ در اون آية شريفه ميفرمايد كه لو انسا و بينهم الله. نصبي ديگه نيست همة نسبها قطع ميشه ولي چون نسب پيغمبر خيلي اهميت داره دنيا آخرت بهشت، همه جا، كل حسب و نسب اين روايت را سنيها هم نقل كردن و مورد اتفاق بين سني و شيعه است كه كل حسب و نسب منقطع يوم القيامه روز قيامت همة حسبها و نسبها، حالا من فرزند نميدونم فلان سلطانم فرزند نميدونم فلان جمعيت هستم نميدونم فرزند مثلا فلان آيت الله هستم اولاد شيخ انصاري هستم مثلا خوب هستند ديگه اين شخصيتهايي كه بودند. اينها همه منقطع ميشن ديگه قطع ميشه منقطع ميشه. جز حسب و نسب پيغمبر اكرم. الا حسبي و نسبي.
اين بخاطر عظمت رسول اكرمه. يعني اونقدر پيغمبر اكرم عظمت داره كه اين حسب و نسبش هميشه باقي است و اثراتش هم باقيست و بايد هم باقي باشه اگر ما خوب طبعا طبق قياسي كه نسبت به شخصيتهاي دنيايي داريم. بنابر اين ان شانئك هو الابتر. اونهايي كه تو را نميتونن ببينند. اينهايي كه مبغضه تو هستند.
يك دانشمند سني مذهب كتابي نوشته به نام سادات الدارين ظاهرا مال كتابهاي قديمي است باز او از يك دانشمند قديمي كه ظاهرا در قرن پنجم زندگي ميكرده، ميگه كه روزي كه حسين بن علي عليه الصلاة والسلام شهيد شد در كربلا از سيد الشهدا جز يك فرزند اون هم مريض، يعني امام سجاد از نظر ظاهر اونقدر مريض بودند كه ديگه خودشون را زحمت كشتن امام سجاد را ندادند گفتند اين تو همين اوضاع و احوال و اسارت و اينها از بين ميره. يك فرزند مريض حسين بن علي بيشتر نداره. و او نوشته كه در همون وقت در همون زمان هزارها گهوارة طلا و نقره در از فرزندان بني اميه در حركت بوده. خيلي عجيبهها. بني اميه اونقدر پر عظمت و بين هاشم اينطوري شده. فرزندان فاطمة زهرا اينطوري. و هر يك از خلفاي عباسي و اموي كافي بودند براي اينكه اولاد پيغمبر را مقطوع كند قطعش كنند. هر يكيشون، همين هارون الرشيد در كتاب علوم اخبار الرضا هست كه وقتي قضية حميد ابن قحطبه را نقل ميكنه ميگه كه قضية حميد ابن قحطبه، در يك شب حدودا شصت نفر را از فرزندان پيغمبر را كشت به امر هارون الرشيد و ريخت در چاه. بعد از اون مينويسد كه مكرر اين جريان، از طريق هارون الرشيد انجام ميشد. يعني سادات را جمع ميكرد وقتي كه به اين جمعيت به اين مقدار ميرسيد اينها را به وسيلة يكي از اين عمالش ميكشت. و هر يك از اينها كافي بودند كه نسل پيغمبر را قطع كنند. ولي در عين حال، عجيبهها يك آماري ديدم حالا نميدونم صحت داره يا نه، هشتاد ميليون الان فرزند پيغمبر سادات در روي كرة زمين هست، هشتاد ميليون. خيليهها از يك نفر اون هم با اين همه دشمنان اين همه آفاتي كه به اين شجرة طيبه خورده. شجرة طيبة اصلها ثابة و فرعها في السماء يك شب تفسير اين آيه را عرض كردم. تعطي اكلها كل هي، اكلش يعني خوردني اين درخت طيبه، اونچه كه مورد استفادة اين شجرة طيبه است در تمام زمانها زمستان وتابستان ديگه نداره، يك درختي را تصور بكنيد كه زمستان و تابستان نداشته باشه هميشه ميوه داشته باشه. چهار فصل. تعطي اكلها كل هي. يك هميچين شجرة طيبهاي پيغمبر اكرم به عنوان نسل طيبهاش و ذرية پاكش در بين مردم گذاشته وقتي مرحوم آيت الله نجفي مرعشي هم رحمة لله عليه ايشان هم يك جريان نقل كردن يك جريان هم من خودم نذير اين را داشتم هموني كه مربوط به خودم هست عرض ميكنم. كه يكي از اين كشيشهاي مسيحي كه يك وقتي ما خيلي با اينها در ارتباط بوديم اون اين را گفت كه دو چيز در بين شمامسلمانها هست. ميخواست دربارة حقانيت مذهب خودش تقريبا حرف بزنه. اين را استدلال ميكرد ميگفت دو چيز در بين شما مسلمانهاهست كه اگر اون دو چيز در بين ما بود ما امروز دنيا را گرفته بوديم. فرصت به شما نميداديم و اون دو چيز يكي فرزندان پيغمبر هستند كه هميشه اينها دفاع از حريم پيغمبر ميكنند يكي كلماتي كه قطعا و يقينا خود پيغمبر گفته.
ما اين دو چيز را نداريم يكي قرآن و روايات، قرآنش كه حرفي درش نيست كه از دو لب پيغمبر به ما رسيده حالا البته نميگفت وحيه، در مقام بحث و مباحثه بوديم با هم نميگفت وحيه، ميگفت كه كلمات پيغمبره. از دو لب پيغمبر رسيده. ما يك كلمه از دو لب عيسي شنيده باشيم نداريم. يعني الان بگيم كه آقا اين كه تو كتاب انجيله حضرت عيسي گفته. انجيل چون محفوظات چهار نفر از شاگردان حضرت عيسي است.
مال حضرت عيسي نيست. انجيل عيسي ما نداريم انجيل يوقا و يوحنا و مدا و مرقوس و اينها داريم يكي اين، يكي هم فرزندان پيغمبر. اين تعطي اكلها كل هي اين خيلي مهمه و حضرت عيسي فرزند نداشت، حضرت عيسي اصلا ازدواج هم نكرد. و داراي فرزند نبود اگر فرزندان او ميبودند ما براشون يك احترام خاصي قائل بوديم و چه ميكرديم كه حالا بحثمون مفصل بود و خلاصه همين جا پايانش نبود. ما مطالب ديگهاي گفتيم. اين مسئلة شجرة طيبة وجود فرزندان پيغمبر اون هم در بعد علمي و معنوي و هم در بعد ظاهري. اين خيلي اهميت داره كه ان شانئك هو الابتر. اما در مقابل از بني اميه كسي باقي نماند. شما فكر ميكنيد خوب شايد باشند ما خبر نداريم، نه. اين را بدونيد كه عربها مقيد به حفظ نسل هستند. ماها مقيد نيستيم حتي ساداتمون اينقدر براي نسلشون ارزش قائل نبودند كه شجره اشان را حفظ كنند. ولي عربها را من خودم باهاشون برخورد داشتم اون مدتي كه در نجف بوديم و مسافرت ميكرديم از نجف پياده ميآمديم گاهي كربلا، در راه به بعضي از اين عربهاي اصيل، به اصطلاح اعراب ميگن برخورد ميكرديم يك عرب بي سواد چادر نشين ميديديم يك كاغذ ميياره كه من از نسل خالد بن وليد هستم، حالا خالد بن وليد كيه؟ كه تو از نسلش باشي؟
من از نسل مثلا فرض كنيد ابوموسي اشعري هستم. يك برخورد عجيبي داشتيم در يكي از چادرها ميگفت كه دعا كنيد شما كه فرزند پيغمبريد كه ما يك روز يك سگي آمد در خيمة ما من گفتم كه رو يبن موسي ابن اشعري ميخواستم به سگ فحش بدم گفتم اي پسر موسي اشعري. رو. ميگفت يك نفر از اين مهمانهاي ما بلند شد گفت انا ابن موسي الاشعري، من شجره دارم من از فرزندان ابوموسي اشعري هستم، ابوموسي اشعري همون كسي كه با علي بن ابيطالب در افتاد و اونوضع. و خنجرش را كشيد من را بكشه، گفتم كه آخه تو مهمان ما هستي، و خلاصه ما فرار كرديم و او تعقيب ما و بله، تا اينكه خلاصه ما خودمون را نجات داديم در اونجا و يك جريان ديگري شد اين الان زندانه اين بياد بيرون ممكنه من را بكشه شما دعا كنيد ما از شر اين خلاص بشيم گفت شجره داشت كه پسر موسي، از اولا موسي اشعري است.
خوب اينها كه نسلشون را اينجور حفظ ميكنند بايد الان بني اميه زياد باشه. آخه شما نگيد كه بني اميه آخه چه ارزشي. اينها پيش ما ارزش ندارند. يك عده هستند كه سوريا مثلا در سوريه اينها الان عاشق معاويه و يزيد و بني اميه هستند. خود دمشق انشاء الله مشرف ميشيد براي زيارت حضرت زينب، يكي شمرده بود صد و پنجاه مركز مهم به نام بني اميه است همين الان. ساحة الامويه، يك ميدان مهمي در شام هست به نام ميدان بني اميه. مسجد اموي كه شنيديد ديگه. مهمترين مسجدش. و امثال اينها زياد هست و الان علاقه مندند. و شجره اشون را حفظ ميكردند ولي خدا ميخواد كه اينها را قطع كنه. اثري ازشون نباشه، اثارشون نباشه، فرزندانشون ديگه از بين بره، هر چه كوشيدند بني هاشم را از بين ببرند امروز ميبينيد در هر جا، من فكر ميكردم در ايران چون شيعه هستند سيد زياده يك وقت رفته بوديم در هندوستان در يك شهري به نام نوقاوان سادات، گفتم چرا اينجا نوقاوان ساداته؟ گفتند اينجا يك سيدي از نوقان سادات بود ناقانه خراسان آمده اينجا مونده و همة اين فرزندان اون هستند. هفتاد هزار سيد تو اون شهر بود كه من مجبور شدم اين سورة كوثر را اونجا عنوان كردم.
بعد در امروها يك عده سادات زيادي هستند در شهرهاي مختلف هندوستان سادات با شجره، چون اونجا شجره اشان را حفظ كردهاند. و اين مسئله زياد مهم نيست به نظر من، ولو از معجزات پيغمبر اكرمه ولي مهم اين است كه بوسيلة همين فرزندان فاطمة زهرا و فرزندان پيغمبر انشاء لله خواهيد ديديد يك روز دنيا پر از عدل و داد ميشه. حالا اون اهمييت. دنيا پر از عدل و داد خواهد شد و انشاءالله اين ناراحتيها پايان پيدا خواهد كرد.
دنياي بعد از ظهور نسبت به دنياي قبل از ظهور. مثل بهشت است نسبت به زندان. صدها گرفتاري داريم، هر كاري ميكنيم از اين گرفتاريها نجات پيدا نميكنيم. فكر ميكنيم اين گرفتاري ما مربوط به اين است كه اين شخص در راس كاره اون را عوضش ميكنيم ميبينيم نه باز هم گرفتاريم. اين گناهان مربوط به اين است كه نميدونم اين فرد گناهكار است و در راس كاره يك آدم عادل را ميگذاريم ميبينيم باز هم گناه ميكنيم. گرفتاري پشت سر هم، ناراحتيها، بدبختيها، گرانيها، تورمها، انسان را فلج ميكنه. بي عدالتيها كه واقعا انسان گاهي ميبينه كه چقدر بايد بر سر بشر بي عدالتي بشه. هر كاري ميكنيم ميبينيم نه نميشه، و همة اينها دليل بر اين است كه ما، مثل اين است كه شما بخواهيد توي يك زندان، دريك جايي كه توي جهنم بخواد انسان يك محيط خنكي را براي خودش درست بكنه نميشه. دنيايي كه پر از ضلم و جوره، دنيايي كه يك ميشي را بذارن وسط صد تا گرگ دورش باشن مگه ميتونه اين ميش به حاله ميشيش بمونه. مگر اين موجود، در روايت هست كن ضعبا و الا اكلتك ضاع، گرگ باش والا گرگها ميخورنت.
گاهي انسان ميبينه كه در بعضي از جنگهايي كه در گذشته بود و اينها واقعا اگر ما اين جنگها را نميكرديم ميگفتيم خوب اينها به هر حال عراقيها هم شيعه هستند بيان، بيان يك زيارت امام رضا هم مييان و بعد هم مييان خدمتون عرض شود، فرقي نداره ما و اونها نداريم ميآمدند وضعمون را ميدونيد چه ميكردند؟ بايد انسان گرگ باشه يعني حالت گرگي لااقل به خودش بگيره. عكس العمل داشته باشه. آمر به معروف و ناهي از منكر منظور اين نيست كه گرگ باش يعني بي دليل نيشها و حيوانات اهلي را بدر. نه در مقابل گرگ انسان بايد گرگ باشه. اينجوري. و اين وضع ادامه خواهد داشت تا وقتي كه اون فرزند پاكه فاطمة زهرا بياد. و لذا آقايون از خدا بخواهيد كه خدا هر چه دعا داريد در اين جهت بكنيد كه فرج آقا امام زمان را برساند. و فكر هم نكنيد كه حالاها كو. نه خيلي نزديكه انشاء الله. بعضيها معتقدند دير هم شده. يعني خيلي زودتر از اينها بنا بود امام عصر ارواحنا فدا ظاهر بشه و گناهان ما و بي توجهيهاي ما و بي محبتيهاي ما خوب يك خرده سبب شد كه آمادهتر بشيد. يك خرده بهتر بشيد والا بعضي حالا من كه اعتقادم اين است كه نه بايد به هيچ وجه وقت تعيين نكرد نه بگيم زودتر بنا بوده نه ديرتر. نه فلان وقت بعضيها كه وقت تعيين ميكنند در روايات هست كه اينها را تكذيبشون كنيد به جهت اينكه خداي تعالي در قرآن ميفرمايد يمه الله ما يشاء و يصبت و عنده ام الكتاب هيچ كس از آيندة اينطوري اين مسائل حساس جهاني اطلاع نداره جز خداي تعالي.
دعا كنيد افضل الاعمال انتظار الفرج بهترين اعمال اين است كه شما انتظار فرج امام زمان را داشته باشيد و كسي هم كه منتظر يك محبوبي هست طبعا از خدا ميخواد كه خدايا برسونش، بياد، چشمش به دره كه كي از در وارد ميشه. اونهايي كه انتظار واقعي را دارن اينها هر روز صبح جمعه كه حركت ميكنند از خواب بيدار ميشن منتظرند كه صداي دلرباي امام عصر ارواحنا فدا را بشنوند كه علي يا اهل العالم، انا امامكم المنتظر من امام منتظر شما هستم همان كه انتظارش را داشتيد من هستم و خواهم آمد. يا بقية لله شب جمعه است. ايام زيارتي مخصوص حضرت ثامن الاحج ارواحنا فدا هست. يا بقية الله شما را بخاطر حضرت علي بن موسي الرضا قسمتون ميدهيم كه عنايتي كنيد خودتون فرجتون را از خداي تعالي بخواهيد. الا يا اهل العالم ان جدي الحسين، چراغها را خاموش كنيد حال عزايي به خودمون بگيريم انشاء الله امشب آقا و مولامون حجت ابن الحسن نظر لطفي به اين مجلس خواهد كرد. السلام عليك يا اباعبد الله، و علي ارواحناالتي هلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابدا ما بقية و بقي ليل و النهار و لا جعل الله آخر الاجر مني لزيارتك السلام علي الحسين و علي علي ابن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين. يا ابا عبدلله لقد عظمت الرضيه جلت المصيبه، يا جدا فراموش نميكنم اون ساعتي را كه عصر نوزدهم است به طرف خيمهها صدا ميزد اولي اولين، من امت ان قتلت، واي بر امتي كه كشتند پسر دختر پيغمبرشون را. اهل بيت عصمت و طهارت اطراف زوالجناح را گرفتند، هر كسي سخني داشت با زوالجناح، يا الله، يا رسول الله. يا بقية الله يا صاحب الزمان. سكينه صدا زد پدرم وقتي از خيمهها رفت لبانش تشنه بود بگو ببينم آيا آب به لبهاي عطشانش رسوندند؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.