۲۳ رجب ۱۴۱۳ قمری – ۲۷ دی ۱۳۷۱ شمسی – قرب و بعد الهي اخلاق ۳۵
قرب و بعد الهي اخلاق 35
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و السابقون السابقون اولئك المقربون.
مطلبي كه ميخواستم امشب عرض كنم اين است كه اين جلسه دربارة يك دوره اصول اعتقاداته. تفويض شده. و بايد افرادي كه از اول نبودند، اينها متوجه باشند كه من همينطوري منبر نميروم. يك سلسله مطالبي بوده كه به اينجا رسيده و ما رسيديم به روح در عالم برزخ و بعد از مرگ. طبعا شايد چند ماهيست كه ما در همين مسئله مطلبمون ادامه پيدا كرده. چون همة مطالبي كه بايد دربارة انسان و زندگي انسان گفته بشود، مربوط به بعد از مرگه. وقتي كه از اين دنيا ما رفتيم. يكي از آن مطالب كه براي روح انسان مسئله هست بعد از مردن، قرب به پروردگاره. چه اشخاصي و چه افرادي مقربند؟ و قرب يعني چه؟ قربت الي الله چه معنا داره و چگونه روح ممكن است كه به خدا نزديك باشد؟ طبيعي است كه معني قرب يعني نزديك بودن فلان چيز قريب به فلان چيزه يعني نزديك به فلان چيز. قرب پروردگار يعني نزديك بودن به پروردگار. تقرب الي الله يعني قربتا الي الله يعني نزديك شدن به سوي خدا، به خدا. اعمال عبادي ما براي تقرب به خداست. براي نزديك شدن به خداست. اين نزديك شدن چه معني ميده. و اگر نماز براي تقرب به خدا نباشد، يا قبول نيست و يا باطل است اين يعني چي؟ نزديك شدن اساسا چه معنا داره؟ فلاني به خدا نزديكه. و فلاني از خدا دوره. بعد از تصور اينكه خدا در همه جا هست احاط به كل شي احاطه به همه چيز دارد نزديك و دوري چه معنا دارد. نزديك شدن و نزديك بودن به خدا از نظر بعد مكاني نيست. مثلا من در زمينم خدا در آسمان و از خدا دورم. نه. اين را همه كس ميدونه. از نظر زماني هم معلومه كه نيست.
خدا چندين سال قبل بوده و من حالا هستم اين هم كه معنا نداره. خدا باز به معنايي كه ما ميفهميم معنا نداره. كه انسان از خدا دور باشه. جدا باشه. مثلا خدا در تهران باشه ما در مشهد به فراقش مبتلا بشيم. يك عاشق و معشوق وقتي به فراق يكديگر مبتلا ميشن چه از نظر مكاني از هم جدا باشند اين هم كه معنا نداره. در بهشت خدا هست در جهنم هم خدا هست. علي بن ابيطالب كه ميفرمايد و حبني يا الهي صبرت علي حر نارك و كيف اصبر علي فراقك يعني چه؟ من چطور توي جهنم صبر به جدايي از تو بكنم. اينها اگر يك مسئله را متوجه باشين كه همة هدف هم همينه معناي قرب را ميفهميد. و اون اينه كه قرب و نزديك بودن واقعي از نظر روحيه است. از نظر صفات دروني است. در اصطلاحات خود ما هم هست. ما البته اين دوري زماني و مكاني را اشتباه ميكنيم كه ميگيم اين دوري و نزديكي است. دوري و نزديكي واقعي و حقيقي همين معنايي است كه ميخوام عرض كنم.
دوري و نزديكي زماني و مكاني به جهت اينكه ما در اين دنيا هستيم و تحت تأثير ديدنها و احساسات ظاهريمون هستيم فكر ميكنيم كه دوري و نزديكي مكاني و زمانيه. دوري و نزديكي دوري و نزديكي روحي است. شما ميبينيد بعضي از افراد هستند كه از نظر روحي به شما خيلي نزديكند يعني سنخيت روحي دارند. در خيلي از صفات با شما يكي هستند. مثلا شما سخييد او هم سخي است. شما بخيليد او هم بخيله. شما مسلمانيد او هم مسلمانه. شما صفات حميده داريد او هم صفات حميده داره. اين شخص را خودتون هم به زبان خودتون ميگيد او به من روحا خيلي نزديكه. ما با هم فاصلة روحي داريم با فلاني. شما سخييد او بخيله. ميگيد ما فاصله با هم داريم و حال اين كه پهلوي هم نشستهايد. فاصله يعني با هم تضاد داريد. با يكديگر منافات داريد. يك چيزهايي من ميخوام كه اون نميخواد، يك چيزهايي كه اون ميخواد من نميخوام. يك حالاتي او داره كه من ندارم، يك حالاتي من دارم كه او نداره. دربارة اويس قرني گفتهاند كه فاصلة بين اويس قرن، فاصلة بين مكه يا مدينه و يمن بود. او در يمن زندگي ميكرد و پيغمبر اكرم در مدينه يا مكه تشريف داشتند ولي فاصلة روحي نداشتند. به هم نزديك بودند. ولي بعضي از منافقين مثل ابابكر و عمر و امثال اينها اينها پهلوي پيغمبر نشسته بودند ولي فرسنگها از نظر روحي با يكديگر فاصله داشتند.
گفت در يمني پيش مني، پيش مني، در يمني. قرب سوري در طريق عشق بعد معنوي است. عاشق ار معشوق را بي وصل بيند عاشق است. و اگر انسان از نظر كمالات روحي متخلق به اخلاق پروردگار بشه، به قرب الهي رسيده اگر متخلق به اخلاق پروردگار نباشه از خدا دوره. نماز كه ميخوانيد قربت الله بايد باشه. يعني شما را نماز به خدا نزديك كرده باشه. يعني اگر تا الان خداي جواد، خداي رحمن، خداي رحيم، او ميخواسته با شما انس داشته باشه و بخاطر اينكه تو رحمان و رحيم و جواد و غفور نيستي با تو انس نگرفته. يك نماز بخوان و در سورة حمد در هر ركعتي چهار مرتبه كلمة رحم را به زبان جاري كن يا بله در هر نماز در هر دو ركعت نماز انسان شش مرتبه كه باز به يك معنا دوازده مرتبه كلمة رحمان و رحيم، يعني هر دوش از يك ماده است. كلمة مهربان بودن خدا را به زبان جاري ميكنيد. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد الله الرب العالمين. الرحمن الرحيم. در سورهاي هم كه ميخواد بخونه، حالا هر سورهاي كه بخونه ميگه بسم الله الرحمن الرحيم. در هر ركعتي شش مرتبه. و در هر دو ركعت نمازي دوازده مرتبه معناي مهرباني خدا را به زبان جاري ميكنه. با تويي كه مهربان نيستي به كسي. كينه توز و كينه دل هستي، خوب فاصله داره خدا. دو ركعت كه نماز خوندي اين جمله را دوازده مرتبه به زبانت جاري كردي بايد معناي رحم را در دلت به وجود بياره. اين نماز والا نمازت قربت الي الله نيست.
نمازت تقربي براي تو به خدا به وجود نياورده و ساير كارها. كم كم بايد همة كارهات قربتا الي الله باشه. يعني هر كاري كه ميكني بگي خدايا براي تو ميكنم. هر كاري انجام ميدهي، هر كاري كه انجام ميدهي بگي كه براي نزديك شدن به خدا انجام ميدم و واقعا تو را به خدا نزديك كند. الصلات قربان كل تقي. نماز هر با تقوايي را به خدا نزديك ميكنه. اگر نماز خوندي ديدي صفات رزيله ات از بين نرفت البته ممكنه با يك نماز صفات رزيلة انسان همش از بين نره اما با نمازها با عبادتها، با كارهايي كه موجب قرب توست به خدا اگر تو را به خدا نزديك نكرد و صفات حيواني و شيطاني باز هم درت بود، بدان قربتا الي الله نبوده. اگر حتي دو تا دوست بهم ميگن من قربانت گردم، قربانت گردم. اين قربانت گردم را اينها اصلا معناش را نميفهميم كه به هم ميگيم. يعني من با تو يك صميميتي پيدا كنم كه نزديك به تو بشم. نزديك بهت بشم. من و تو روحياتمون يكي بشه. در يك مسير قرار بگيريم. با يك صميميت با هم زندگي بكنيم. با يك صفايي، با يك وحدتي با هم باشيم. اين معناي قربانت گردم است. معناي قربانه. كلمة تقريبا نيمه فارسي قربان. بله قربان، قربانت گردم. اينها توي زبانهاي ما زياده. ولي خوب همان طور كه دروغ به دوستانمون ميگيم و هيچ قصد نزديك شدن به دوست نداريم و بلكه توي دلمون دوست داريم كه حتي يك لحظه باهاش حرف نزنيم و فاصلة زيادي داشته باشيم و اين كلمه را در عين حال ميگيم به خدا هم همين جور. خدا ميفرمايد اونهايي كه صادقا، اونها مقربند. والصابقون الصابقون اولئك المقربون.
هر كس سبقت بگيره در مسابقهاي كه قبلا براتون عرض كردم روح شما در مسابقة فاستبع الخيرات در اين مسابقه بر يكديگر سبقت بگيريد. يك مسابقه ديديد، مسابقة دويدن باشه، مسابقة چرخ سواري باشه، هر مسابقهاي باشه دربارة امور معنوي دستور اين است كه به بالا دست خودتون نگاه كنيد اوني كه از شما جلوتره شما بايد از او جلوتر باشيد. فالتبع الخيرات. سابقوا الي مغفرته در امور مادي به زير دستتون نگاه كنيد كه شكرتون زياد بشه من اين را دارم اون نداره، الحمد الله. اما در امور معنوي هميشه به اوني كه پيشرفتش بيشتر بوده، موفقتر بوده، بهتر درس خونده، بهتر كار كرده، بهتر عبادت كرده، بهتر به كمالات رسيده، بهتر روحش را تزكيه كرده به او نگاه كنيد و سبقت را ببريد. شما هم در مسابقه اول باشيد. كسي كه در سبقت بر ديگران پيشي بگيره در مسابقه برنده باشه. در شناخت كمالات و در موفقيت به كمالات موفقتر باشه كه اينها اسمشون سابقونه. كه اينها فرض كنيد حالا از باب مثل فرض بفرماييد يك مسابقة دويدني هست يك عده يا يك چند تا اينها موفق شدن كه جلوتر از همه به خط پاياني برسند. اينها سابقونند. اينها جايزه دارند. اولائك المقربون. كساني كه در راه رسيدن به خدا مسابقه را ببرند، و كساني كه همه چيزشون خدا باشه در اين دنيا لااقل همه چيزشون. حتي هر چه دارند. عرض كردم روز اول آب پاكي را پروردگار روي دست همه ريخته. فرموده خدا، جان شما را ميخره و ان لهم الجنه. ان الله الشتري من المؤمنين انفسهم و جاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله. جهاد كنيد در راه خدا به جانتون و به مالتون. يعني جانتون را بديد، مالتون را بديد، خدا شما را خريده.
مال خودتون نيستيد. بنابر اين اين قدر از طرف خدا اظهار محبت شده. او تواب است. خداي تعالي تواب است. تواب معناش اين است كه زياد، زياد به طرف بندهاش ميياد از طرف او مانعي نيست. ولي چون تو بايد خودت را به او نزديك كني او نبايد خودش را به تو نزديك كنه. ببينيد دو نفر كه يكي خوبه و يكي بد، يكي صفات بد داره، يكي صفات خوب. كدوم يكي بايد خودش را به ديگري نزديك كنه. اوني كه صفات بد داره بايد خودش را پاك كنه و صفات حسنه داشته باشه و خودش را به اوني كه خوبه نزديك كنه. اگر بگوييم كه او بياد به او نزديك بشه يعني او صفات او را پيدا كنه. ما بايد خودمون را به معصومين نزديك كنيم. ما بايد خودمون را به خدا نزديك كنيم. ما بايد خودمون را به اولياء خدا نزديك كنيم. اگر خدا بخواد به ما نزديك بشه با همة بديهايي كه داريم معناش اين است كه با اون معنايي كه عرض كردم كه معناي نزديك شدن چي هست معناش اين است كه خدا مثل ما بخيل باشه، مثل ما حسود بشه، خدا مثل ما جاهل نستجيب بالله بشه و امثال اينها. بلكه اين راه ماست منتهي خداي تعالي دست ما را ميگيره. شما حركت كن به طرف خدا، خدا دستت را بگيره. اگر حركت نكردي به طرف خدا، خدا معنا نداره كه به طرف تو حركت كنه. سبقت را بايد تو ببري تا مقرب بشي. تمام اعمال انسان كه يكي از مراحل اعلاي تقواست اين است كه بايد تمام اعمال انسان براي خدا و بخاطر قرب به خدا باشه. اگر انسان آخه، اين را بايد توضيح بدم كه تقوا سه مرحله داره. طبق فرمايش امام صادق در، به نقل از كتاب مصباح الشريعه. تقوي يك مرحلهاش ترك محرمات و انجام واجبات. يعني طوري خودت را ساخته باشي كه محرمات را ترك كني و واجبات را خود به خود انجام بدي. نه اينكه به زور وادار كني خودت را به ترك محرمات و به زور وادار كني خودت را به انجام واجبات. اين زور انسان خودش را وادار بكنه و ترك محرمات خودش را وادار كنه اين مثل كسي است كه چيزي را اهلش نيست خودش را وادار به اون كرده.
مثلا فرض كنيد كه يك غذايي را شما ميل نداريد به زور بخوريد. يك غذايي را خيلي ميل داريد نميگذارند بخوريد. اين مال آدمهاي مريضه. اگر باطن انسان مريض نباشه انسان هيچ وقت ميل به گناه پيدا نميكنه هر چي هم باشه. قطعه، قطعهاش بكنن. به تمام معنا شهوت برش غلبه پيدا كرده باشه و جز حرام چيز ديگري در اختيارش نباشه اصلا مثل اينكه شهوتي نداره يك همچين حالتي. هر وقت اينجوري شديد بدونيد از نظر روحي تا حدي سالميد. تازه پا در مرحلة اول تقوا گذاشتيد. ترك محرمات انجام واجبات. اين كه ميگن ترك محرمات اگر به زور وادار كردن اين را شامل نميشه. خوب اكثر مردم خيلي از محرمات را نميتونن انجام بدن. خوب همه كه همة محرمات را انجام نميدن. تو شراب پيدا نكردي كه بخوري والا يك مجلسي باشه كه همه دارن ميخورند تو هم ميخوري. تو مجلس قمار پيدا نكردي كه قمار بازي نميكني، تو كسي را پيدا نكردي كه غيبتهايي كه ميخواي بكني را گوش بده والا غيبت ميكردي. تو از نظر روحي ممكنه از نظر ظاهري حالا، ببينيد دو جور خداي تعالي حكم داره همان جور كه در يك مملكت هم ممكنه دو جور حكم باشه. يك حكم براي نظام اجتماع ميگن معصيت نبايد بكني. مريض هم هستي معصيت نبايد بكني. تو مسافري ديگه از اين بالاتر كه نيست تو مسافري نبايد توي اين خيابان روزه بخوري اين براي حفظ نظام اجتماعي. توي فرض كنيد سر چهار راه رسيدي هيچ ماشيني هم نيست نصف شبه، چراغ قرمزه شما وايستادي اين كار خوبي كرديد يا كار بدي. چون احترام به قانون ممكلت گذاشتي كار خوبي كردي هيچ كس نميگه كار بدي كردي. بابا ماشين نميياد برو. ميگه نه.
احترام به قانون خوبه بايد هم همه رعايت كنند حتي يك نفر يهودي، مسيحي، يهودي مسيحي توي مملكت هست اين آيا ميتونه در ماه رمضان روزه بخوره بياد بيرون يك سيگار بكشه. نبايد اون هم. ببينيد من مكلف به فروع نيستم نباش. كيان اسلام بايد در مملكت اسلامي حفظ بشه. يك قوانيني خداي تعالي اين طوري گذاشته. تو مريضي نالهات ميياد حق نداري توي خدمتون عرض شود كه سالني كه همة مريضها خوابيدن ناله بكني. والا ناله تو ناله ميافته و همة مريضها اعصابشون خرد ميشه. متوجهيد. اين قوانين اين مال آدم مريض و غير مريض. اوني كه ميگه مرحلة اول تقوا ترك محرمات و انجام واجباته معنيش اين نيست كه هر كس كه به زور خودش را وادار كرد، معصيت نكرد. يك سال هم شده اين يك دونه معصيت نكرده. اين با تقواست. ميخواييد اگر باور نميكنيد به روايات مراجعه كنيد. تق بالقلوب داره. تقواي قلب ميخواد. اين تقواي عملي است. اين جلوگيريه. يك اسب وحشي را كردي توي اسطبل اين نميتونه بياد بيرون لنگ و لقد بزنه به اين و اون. اين تقوا، اين وحشي گري به اصطلاح فرقي نكرده. شما قلبت را كنترل كردي حالا فرض كنيد به خاطر يك نفري معصيت نميكنه براي اين كه پيش نمازه مردمه خوب بده كه پيش نماز معصيت خدا را بكنه. به زور خودش را وادار كرده. اگر كسي به زور خودش را وادار به ترك گناه كرد اين را متقي نميگن اگر يك خرده تفحص عميق بكنند خوب آقايون اهل علم و فضلا هستند ديگه. تفحص عميق بكنند ميبينند اين تقوا كه ميگن اين تقواي قلبيه نه تقواي عملي. اين تقوا، تقوا نيست اين هيچه.
اين هيچي نيست. شما يك نفري اگر يقين بدونيد كه اگر گناه گيرش بياد ميكنه اين تقوا داره .الان همين خيليها تو خونه هاشون تقوا دارند به جهت اين كه گناهي پيدا نميكنن كه انجام بدن. تقواي قلب. بايد اين قدر قلب سالم باشه كه محرمات را ترك كنه و واجباتش را انجام بده. يعني روي ميل اوليهاشها. اين مرحلة اول تقوا. مرحلة دوم تقوا و بالاتر تقوا اين است كه يك اشتياقي به كارهاي خوب پيدا بكنه كه مستحبات را هم انجام بده و مكروهات را هم انجام بده. ببينيد اين مرحله هي زيادتر ميشه. عشق و علاقه است. يعني اين هم باز طبيعي و فطري انسانه. يعني بايد از باطن بجوشهها. اين مرحلة دوم تقوا هم بايد از باطن بجوشه. باز انسان ممكنه خيليها هستند خودشون را وادار كردند به انجام مستحبات. خيال ميكنند اگر زياد عبادت كردند آدم بهتري هستند. والسابقون السابقون سبقت را در عبادت ميدونند. سر شب تا صبح عبادت كردن. خوب يكي ديگه هم سر شب تا صبح عبادت كرده با هم رديف هستند. سبقت را آدم نميتونه در عمل ببره. فاطبق الخيرات، خيرات بيشتر منظور خوبيهاي باطني است. مستحبات و مكروهات هم دقيقا از باطن انسان، باطن انسان تقواي دل داشته باشه و مستحبات را هم انجام بده و مكروهات را هم ترك كنه. البته انسان ميتونه همة مكروحات را ترك كنه. همة مستحبات را نميتونه انجام بده. مستحبات به اندازهاي كه شفاي امراض روحيش باشه. همان طور كه گفتم مستحبات مثل داروست. توي يك داروخانه كه انسان وارد ميشه به اندازهاي كه معالجة مرض را بكنه بايد از اون داروخانه استفاده بكنه.
مثل باغ گله. لازم نيست حالا وارد باغ گل بشي و هر چي گل هست تو بچيني و همه را دستت بگيري. يك دونه گل ميچيني. روايت زيادي داريم كه عمل كم مداوم بهتر از عمل زياد غير مداومه. مسلمانيد هميشه مسلمان باشيد. مرحلة سوم تقوا كه ميخواستم عرض كنم اين است كه همة كارهات براي خدا باشه، همة كارهات. غذا ميخوري، غذا خوردن دو جور غذا خوردن هست. يك غذا خوردن هستش كه براي خداست. يك غذا خوردن براي نفسه. شما دارو ميخوريد يك وقت هست دارو را براي دستور طبيب معالجتون ميخوريد يك وقت هست براي خوشمزگيش ميخوريد. يك داروي خوشمزهاي گير آورديد ميخوريد. دارو را بايد براي معالجة مرضتون بخوريد اگر دارو را همان طور كه طبيب دستور داده، طبق دستور طبيب دوا را خورديد به طبيب نزديك ميشيد. طبيب ميياد ميگه كه شما چه جوري اين داروها را خورديد؟ همان جور كه گفته بوديد صبح ساعت شش يك دونه. ظهر يك دونه، عصر هم غروب يك دونه. بعدش هم يك ليوان آب خوردم همش طبق دستور. باريك الله اين آدم ميبنه مقرب او شده. نزديك شده به او. اما اگر گفت كه آقا ما صبحي هر سه تا قرص را خورديم. ميگه تو بيخود كردي. خوب چه فرقي ميكنه خوب صبح ميخواسته طبق دستور خودم، هواي نفس خودم. تو ميخواستي سه قرص را امروز بخوري بعد ديدم كه چرا سودا چنان كشد كه يك جا كشد كسي. نه. صبحي همة قرصها را خوردم. اينجا دور ميشي از طبيب. طبيب ميگه برو گم شو من ديگه به تو كاري ندارم. غذا ميخوريد. اين را هنوز براي اكثر شماها زوده اين حرف. غذا ميخوري هر كاري ميكني مثل دوا خوردن باشه. دوا خوردن. اينها را ميگم حالا لازم نيست همتون عمل كنيد چون براتون، براي بعضيها كه هنوز به اون مرحله نرسيدن زوده.
ولي خوب به عنوان طرح. وقتي كه ميخوان يك نقاشي بكنن اول با مداد خدمتون عرض شود كه خطش را ميكشند. خوب ما چون اميدواريم كه انشاء الله همة شماها به مقام مخلصيني كه در اين مرحلة از تقوا هست برسيد. خيلي مهمه. كه انسان به جايي برسه. من ديدم فردي را خدا رحمت كنه يكي از علماي قم كه كم اسم شريفشون برده ميشه. آقاي فاطمي بودند از علماي قم بودند ما شبهاي پنج شنبه ميرفتيم خدمتشون. ايشان يك شب خصوصي به من گفت همين حرف را، ميگفت من چيزي نميخورم عملي را انجام نميدم مگر مثل يك دارو خوردن، مثل دارو خوردنه براي من. آدم دارو را بيشتر از اون اندارهاي كه طبيب گفته نميخوره. براي خاطر گفتة طبيب. براي معالجة بدنش ميخوره. خوشمزه باشه يا بد مزه ميخوره. بله. هيچ وقت شده بگيد اين داروي خوشمزهاي است ما دو سه تا از اين شيشههاي شربت خوشمزه را بكشيم بالا. نميخوريم يك قاشق مرباخوري. قاشق مرباخوري را قاشق آش خوريش هم نميكنه. ميگيد آقا توي نسخهاش نوشته مرباخوري. يك قطرهاي ميدن به شما ميگن توي يك استكان آب ده قطره، همچين دقيق ميشمريد از ركعات نمازت بهتر حواست جمعه كه ده قطره يازده قطره نشه. ده قطره نه قطره نشه. چرا؟ براي اين كه بدنت را دوست داري.حالا چرا توي نماز حواست پرت ميشه؟ براي اين كه نمازت را دوست نداري، خدات را دوست نداري. روحت را دوست نداري. اگر به اون مرحله انسان برسه هر كاري كه انسان ميكنه قربتا الي الله است. ديگه خداي عزيز خداي مهربان، خدايي كه جانمون به قربانش بعد مهربانيش سرازير ميشه. ميگه نفس تو تسبحه قبول دارم.
ديگه نفس انسان مجبوري ميكشه. نفس كه انسان عمل خود انسان نيست. به هر حال عملي است كه انسان طبيعي است. ميگه نفست، خوابت عبادته. در حقيقت خداي مهربان انسان را در آغوش ميگيره باريك الله تو خوب، مريضي اما خوب مريضي. به فكر علاج خودت هستي. اما يك مريضي اگر طبيب بياد بالاي سرش ببينه كه هر چي كه گفته نخور خورده، هر چي كه گفته بخور نخورده، يك روز، دو روز، ده روز دعواش ميكنه كه چه، فلان ميبينه كه نه اصلا اون ميگه بمير، تو مريض نيستي تو خود رأيي.
خداي تعالي به ما، ما تا حالا كي شده كه هنوز من دارم براي شماها ميگم كه زوده كه من براي شماها اين حرف را بزنم. ببينيد چقدر جاي تأسفه. كه تمام كارهامون مثل يك مريضي باشه كه در مقابل يك طبيب خدمتون عرض شود شايد طبيب مسيحي، خوب فرقي نميكنه براي ما مسيحي باشه، مسلمان باشه، فاسق باشه گفته اين كار را بكن. من يك روز يادمه يك نفر سكته كرده بود طبيب بهش گفته بود ترشي نخور يك غذاي ترشي بهش داده بودند خورده بود. اينقدر ناراحت شد، نميدونست اين قدر ترشيش هم ضعيف بعد بهش گفتن چند تا ليمو توش بوده، اين قدر ناراحت شد كه من فكر ميكنم سكتة دوم كرد و فوت شد بخاطر اون ناراحتي بعدي بود. كه چرا، دكتر گفته كه ترشي نخورم، چرا ترشي ريختي توي غذاي من. ميگم اين قدر كم بود كه خودش نفهميده بود بعد بهش گفتن. شما را به خدا بياييم و همين اندازه تقوا در مقابل خدا داشته باشيم. همين اندازه كه در مقابل اين طبيب فاسق فاجر، ريش تراشيدة بدون هيچ چيز ما داريم خدا را همين اندازه. ماها خدا را دوست داريم. ماها به خدا قسم، خدايا تو ميدوني كه اين را روي اعتقاد عرض ميكنم، كه اگر خداي تعالي ما را به بدترين عذاب معذبمون كنه جا داره. چون توهيني كه ما به خدا ميكنيم به، آخه ايني كه گفتن و اشهد ان محمد عبده و رسوله. عبده و رسوله اون عبوديت، اون عبوديتي كه او داره، اون عبوديتي كه پيغمبر اكرم داره اين ارزش داره اينها كه عبوديت نيست. چه ارزشي براي خدا قائل شديم.
همة كارهامون رامي كنيم بعد دو ركعت نماز حواس پرت ميخونيم بعد هم، من مكرر گفتم ما جاهامون را با خدا عوض كرديم. الان حساب دقيق بكنيم ميبينيم كه ما معبوديم و خدا بنده. نستجيب بالله. هر چه خدا به ما گفته يا ما عمل نكرديم يا بد عمل كرديم. و هر چه، ما ميگيم بايد خدا خوب عمل كنه. اگر يك حاجتي داشته باشيم از خدا بخواهيم از خدا كه خدايا اين حاجت ما را برآور. اگر حاجت ما را برنياوره، براش وقت تعيين ميكنيم. تا فلان وقت. حاجت ما را برآوردي، آوردي، نياوردي من ديگه نماز نميخونم. نخون. اصلا نمازت الانش هم فايدهاي نداره. من ديگه حرم امام رضا نميرم. ما زياد اينجا مشهد ميبينيم. مييان با لجبازي با تو مشهد ميياد حرم نميره. ميگم چرا نميري حرم؟ ميگه بخاطر اينكه امام رضا بهش گفتم فلان حاجت مرا بده، نداده. با نوكرش هم انسان اينطوري رفتار ميكنه كه ماها با مولامون اينطوري رفتار ميكنيم؟! ماها با نوكر پستمون هم، اينطور كه ما با خدا رفتار ميكنيم، با يك مرد عادي، با يك فرد عادي، من مكرر گفتم، اينقدر به خدا بي اعتنائي كرديم كه خداي تعالي ميفرمايد ألم يعلن الذين آمنوا ان تخشع قلوبهم بذكر الله. هنوز نوبت خدا نشد. خدايا ما را بيامرز. خدايا ما نميفهميم، بندگان جاهلت هستيم. امام سجاد ميفرمايد الهي من ان تغضبت عليك. خدايا من كيم كه تو به من غضب بكني. من چه ارزشي دارم كه تو با من با غضب روبرو بشي. كدوم كارمون مطابق دستور پروردگاره. خدايا ماه رجبه، ماه رحمت توست. فردا شب هم شب وفات ولي تو، آن بندة تو كه وقتي توي زندان افتادند، آن زندانهاي سخت، السلام علي المعذب في قعر السجون. و ظلم المطامير. در آن سياهچالها. سياه چاهها. در آنجا ميگه خدايا من جاي خلوتي از تو ميخواستم به من عنايت كردي. ما كجا و بندگان خوب تو كجا. ما كجا و تقوي كجا. اينهمه سفارش شده كه حتي در نماز جمعه مردم را به تقوي دعوت كنيد. اينهمه اصرار شده، تقوي اين نيست كه ما بگيم كه هر كاري كه ميكنيم بگيم قربة الي الله. فقط به لفظ. فقط به زبان. بايد واقعا قربة الي الله باشه. هر كاري كه ميكنيم يك قدم ما را به خدا نزديك بكنه. براي خدا باشه. ولي چاره نداريم. به ما گفتند باز هم خوشحال باشيد كه شماها اين حرفها را ميفهميد. ماها اين حرفها را خوشحاليم كه باز مثل ساير مردم نيستيم كه اين حرفها را نفهمند. يا خداي نكرده عناد با اين حرفها داشته باشند.
خدايا از خودمون خسته شدهايم. نفس امارة بالسوء، از اين نفس امارة به بدي ما خسته شديم. و شيطان يغرني. قد ملأ بالوسواس قلبي. خدايا شيطان دلهايمون را پر از وسوسه كرده. خسته شديم خدا جان ما را بگير. اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتك العصم. ميبينيد كه هر مرحلة از كمال برسيد، خودتون را معصيتكارتر ميدونيد. به هر مرحلهاي از كمال برسيد، باز هم خودتون را در مقابل پروردگارتون مقصر ميدونيد. ما با همين چيزهايي كه معقوله، اگر مقايسه بكنيم خدايمون را، ميبينيم چقدر بي اعتنا به خدا هستيم. در يك حديث قدسي خودش ميفرمايد اي بندة من، اگر يك بچه را نگاه بكني تو بعضي از اعمال خلاف را انجام نميدي. اما تو در محضر من همة كارهاي خلاف را انجام ميدهي. الهي البست الخطايا ثوب مذلتي. خدايا من اسير نفس و شيطان شدم. من را از تو دور كردند اينها. به آبروي موسي بن جعفر دست ما را بگير. ما را از اولياء خودت قرار بده. اگر نميخواستي ما را از اولياء خودت قرار بدهي، چرا ما را به اين فكرها انداختي خدا. ما هم مثل حيوانات دوپاي ديگر توي كوچه و بازار راه ميرفتيم و اين درد را نداشتيم. اين فكر را نداشتيم خدا.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.