۱ جمادی الاول ۱۴۱۳ قمری – ۵ آذر ۱۳۷۱شمسی – تفسیر سوره فلق
تفسير سورة فلق. 5/9/71
يك خانمي را آوردن اينجا با چرخ هم آوردنش. هر دو كليهها از كار افتاده بود. خيلي وضع بدي داشت طبعا وقتي كه وارد اين منزلش كردند من گفتم شايد آوردند اين خانم را براي اينكه شفاش را، خوب دوستان دعا كنند و بگيرند. ايشان بوسيلة يكي از همراهانش درخواست كرده بود كه من يك چند كلمهاي باهاش صحبت كنم. من هم رفتم گفت كه فلاني من اينجا نيامدم براي اينكه كسالت بدنيم را از امام زمان شفاش را بخوام. يك دو تا كسالت روحي و مرض روحي دارم امدم شفاي اون را ميخوام خيلي من تكان خوردم اون شب. او در فشار و ناراحتي فوق العادهاي بود. با همون كسالت هم از دنيا رفت ولي تمام فكرش اين بود كه يكي دوتا مرض روحي هست اينها بايد معالجه بشه. بعد به من گفت كه مرض بدن را بالاخره اگر هم خوب بشه، مثلا فرض كنيد كه امشب شفاي مرض من را شما بگيريد خيلي من باز دو مرتبه زنده باشم پنجاه سال. ولي اگر مرض روحيم باقي بمانه من از همين الان مردة روحي هستم الابد. و حتي در بهشت من را راه نميدن حالا يك ميليون ساله، دو ميليون ساله، بيشتر انسان از سعادت دوره. خيلي من تكان خوردم. بهش تحسين كردم و من يقين دارم از اولياء خدا شد و از دار دنيا رفت يك برخورد ديگر هم كه داشتيم يكي از علماي محترم معروف ايشان آمده براي مشهد به زيارت و از هر دو چشم نابينا شده بود و اتفاقا روزي كه من به ملاقاتشون رفته بودم دو روز قبل سكتة قلبي هم كرده بودكه روي بستر افتاده بود عدهاي از علماي مشهد هم به ديدن ايشان رفته بودند. طبعا هر كدام از اين علما كه بودند در مجلس معجزهاي از حضرت علي بن الرضا كه خودشون ديده بودند براي ايشان نقل ميكردند كه مثلا فلان شب كوري شفا داده شد، فلان وقت مريضي معالجه شد و فلان ساعت مثلا فلان فرد افليج با توسل به علي ابن موسي الرضا شفا داده شد اينها را كه نقل كردند شايد حدود يك ساعت، از اين مطالب علما و حضار براي ايشان نقل ميكردند و ايشان سرشون پايين بود و گوش ميداند. بعد سرشون را بلند كردن گفتن الان من چند روزه من مشهدم يك مرتبه از حضرت رضا عليهالسلام نه كسالت قلبيمو متذكر شدم و شفاش را خواستم نه چشمم را. از خدا بخواهيد شما آقايون از حضرت علي ابن موسي الرضا بخواهيد كه من با ايمان كامل از دنيا برم با روح سالم از دنيا برم، روحم مريض نباشه. ما عندكم ينفد. هر چه كه در نزد شماست از بين ميره، اين بدن بالاخره از بين خواهد رفت اونچه كه باقي است، اون چيزي است كه در راه خدا قرار بگيره و ما عند الله باق. يك جانبازي، به اصطاح اون روز ما حرف ميزديم كه در جبه يك پاش را از دست داده بود گفت كه من آقا يك پا پيش خدا دارم. ولي دست و پاهام و ساير بدنم براي خودم مونده و در واقع يك پا بيشتر نداره. او گفت من يك خرده دقت كردم ديدم ميخواد بگه كه، اين پا را كه از دست دادم، از دست ندادم اين را در امانات الهي براي قيامتم گذاشتم.
بقيهاش هست در معرض خطر. انسان يكي پولي را گذاشته توي بانك اين محفوظه مثلا حالا اگر بانكها اعتباري داشته باشه. بانك الهي اعتبار داره، او محفوظه. اوني كه تو جيبشه احتمال خرج كردن داره، احتمال دزد داره، احتمال از بين رفتن و گم شدن داره. ما اگر اينجوري فكر بكنيم يك مومن حسابي هستيم، ما عندكم ينفع، گفت آقا چي داري؟يك خونهدارم، زن دارم فرش دارم، بچه دارم. اينها ينفد. ينفد يعني چي؟ يعني هيچ، از بين رفتني. تا همون لب قبر بيشتر با شما نيستند هل عتي الانسان من الدهر لم يكن شيء مذكورا. آنچنان انسان فراموش ميشه كه آيا نه فكر كنيد كه خوب ما مثلا آدمهاي گمنامي هستيم، فراموش ميشيم. نه. آدمهاي معروفش هم فراموش ميشوند. معروفترين افراد توي كتابها گاهي به مناسبتي اسمشون برده ميشه و خدا نكنه كه به نام بد انسان معروف بشه. مثل يزيد و افرادي مثل دشمنان خاندان عصمت و طهارت. و الاّ نامي از انسان باقي نميمانه. هيچ. لم يكن شيئا مذكورا. يعني اصلا چيزي كه قابل ذكر باشه نيست اين شخص. همين آدمي كه فلانكس بوده.
ميگويند كه بهلول ميرفته سر قبرستانها لگد ميزده به اين قبرها ميگفتهاي دروغگوها. گفتند تو اينها را از كجا ميشناسي ميگي دروغگو؟ وقتي اينها زنده بودند ميگفتند شهر ما، كوچة ما، محلة ما، خانة ما، زن ما، بچة ما، و خلاصه چيزهاي زيادي را به خودشون نسبت ميدادند. كو؟ كو؟ ما عندكم ينفد. چشمهاي زيباي پرنورت ينفد. گوش تيز شنوايت ينفد. بدن سالم خوش تيپت ينفد. لباست ينفد. ينفد ميدونيد يعني چي؟ يعني هيچ. از كلمة ينفد ما در فارسي خوب نميتونيم بگيم چي بگيم در مقابلش. يعني هيچ. لم يكن شيئا مذكورا. زنت، بچه ات، زندگيت، هر چه بگي. همة تزئيناتت، پولهات، همهاش ينفد، ينفد. چي باقي ميمانه؟ ايمانت، روحت، روح سالمت، روح تزكيه شده ات، ارتباطتت با امام زمان، ارتباطتت با ائمة اطهار، محبتت به خاندان عصمت، بغضت به خاندان عصمت، اينها باقيست. اينها باقيست. اين فكر نكنيد كه از نظر اين مجلس، همة متدينين به اديان جهان همين حرف را ميزنند. همه. و از جزء اعتقادات همة اديانه. همة مسلمانها. ديگه اين آية قرآنه ما عندكم ينفد و ما عند الله باق. پس چرا ما به فكر تربيت روحمون نيستيم.
همين ديروز بود. من واقعا ناراحت بودم. يك دانشكده درست نكردند كه اعتقادات مردم را آنجا اصلاح كنند. يك كلاس نداريم، در مشهد كه نداريم در شهرهاي ديگه شايد انشاء الله باشه، كه براي مردم درس اعتقادات بگويند كه مردم همه اعتقاداتشون خوب بشه. اعتقادات ما و شما و همه اعتقاداتي است كه پدر و مادرمون به ما القاء كردند. همانطور كه مسيحيها پدرمادرشون بهشون القاء كردند مسيحيت درسته، يهوديها بهشون پدرمادرشون القاء كردند كه يهوديت درسته. آخه يك درس عقائدي، اينها از كجا معلوم. حالا خوشبختي ما اينه كه تصادفا ما توي دامن اسلام و تشيع افتاديم. ولي شما كاري نكرديد. روحتون را از نظر اعتقادي بايد بسازيد. از همه مهمتر كه اين مربوط به ديني هم نيست، سلامت روح را بايد انسان بدست بياره. عزادار هست، در مجلس سيد الشهدا هست، خوب هم گريه ميكنه اما حسوده. اين مريضه. و شما بدونيدها من اين را مكرر گفتم تا يك سر سوزن حسادت در وجود انسان باشه، انسان را در بهشت راهش نميدهند. اينجا ديگه جاي حسادت نيست. اينجا گرفتاريهايي كه در دنيا داشتيم در آنجا نميشه بود و داشت. ميگيد شيعيان علي بن ابيطالب و اينهمه محبت پس چي ميشه؟ نگرتون ميدارند اينقدر توي قيامت توي آن آفتاب گرم، آنقدر نگرتون ميدارند تا تزكية نفس كنيد. من يك وقتي گفتم هر روز ما پنجاه هزار سال طول ميكشه. آخه خوب ببينيد. مردم قيامت از دو حال يا از سه حال خارج نيستند. يك عده اهل عذابند كه بي حساب ميروند جهنم. معطلي نداره. يك عده هم اهل بهشت هستند كه انهم لمحضرون الا عباد الله المخلصون. آنها هم ميروند توي بهشت. يك عده هم اهل شفاعت هستند شفاعت ميشوند. آنجور شفاعتي كه نه فكر ميكنيد. معناي شفاعت اين نيست كه تند و تند حضرت باصطلاح زهرا سلام الله عليها تند تند هم هست، اما چون جمعيت زياده هر چي تند هم باشه زودتر از پنجاه هزار سال نميشه انجام داد. آنها را بگيرند بكنند توي بهشت. حالا آنجور هم باشه، دو روز نهايت، نه ده روز طول ميكشه پس چرا پنجاه هزار سال؟ شفاعت، اين را بدونيد، معناش از شفع ميآد، يعني جفت كردن. شما يك در ساختي يك پنجره هم داري. اينها به هم نميخوره. بالاخره بايد يك مدتي يا در را بتراشي يا پنجره را بزرگ كني، يك كاري بكني تا اينها جفت بشه. جفت اين نيست كه شما برداريد در كوچك را بگذاريد توي پنجرة بزرگ، همينجوري وايستونيش .جفت اين نيست. اين به درد نميخوره. جفت نشد. متوجه شديد؟ شفاعت معناش اينه كه حضرت سيد الشهدا روي شما كار ميكنه تا شما به درد بهشت ميخوريد. زحمت توي دنياتون كمتره اگر طبق دستوري كه آنها دادند شما خودتون را بهشتي كنيد. البته شايد خود ائمه اينجوري نباشند، يك عدهاي را، عدة زيادي، ميلياردها جمعيت را ميگويند كه اينها اهل بهشتند. خوب حالا بسازيد خودتون را بريد توي بهشت. تميز كنيد خودتون را بريد توي بهشت. چون ما يقين دارمي كه بدون نظافت نميشه رفت توي بهشت. خوب بكنيد. شما خيال كرديد كه شفاعت معناش اينه كه، شايد هم شما تقصير نداريد. ما منبريها، ما گويندگان، ما آخوندها خوب معناي شفاعت را به شما نفهمانديم. شفاعت يعني جفت كردن. از شفع ميآد. شما نماز شفع داريد و نماز وتر. نماز شفع يعني دو ركعتي، يعني جفت. مثال هم براتون زدم يعني شما بايد اين در را با اين پنجره جفتش كنيد، بهم برسانيد. يا پنجره را كوچيك كنيد يا در را بزرگ كنيد. بالاخره نميشه كه از كنارش باد بياد بره.
در روز قيامت، اين پنجاه هزار سال مال اينه كه بعضيها طول ميكشه كه اينها بيدار بشوند. خيلي وقت ميخواد. آخه اين بنده خدا خائن بوده، حسود بوده، نميدونم طماع بوده، هواي دنيا برش مسلط بوده. اين را اگر بخوان با همين مرضها بفرستندش توي بهشت، همه را مريض ميكنه. يك امراض مسري موذي، اينجام بايد قل اعوذ برب الفلق بخونيم. در توي بهشت هم بايد بگيم من شر ما خلق. من شر حاسد اذا حسد. آنجا هم بايد از گرفتاريهايي كه مردم بوجود ميآورند، ما پناه به خدا ببريم. آنجا كه ديگه شب و روز خواب نداشته باشيم. آنجا ديگه در و ديوار و ديوارهاي بلند و قفل و خدمت شما عرض شود، قصرهاش اين حرفها نبايد داشته باشه. بايد همه خوب باشند. ديگه تمام مردم به هم محرم باشند. صفا داشته باشند. زندگي طيبهاي كه انشاء الله نمونهاش را بعد از ظهور آقا وليعصر خواهيم ديد، البته نمونهاش را، نمونة بهشت بعد از ظهور حضرت حجة ابن الحسن عليه الصلاة و السلام خواهيم ديد، آنجور زندگي بايد داشته باشيم. حضرت زهرا شفاعت ميكنند، تمامه…، حتي بعضي از مؤمنين اقوامشون را شفاعت ميكنند، اما دست به كار ميشوند، مشغول تزكية نفس. حالا بگيد خيلي خوب. ما حالا نقدا توي دنيا لذائذمون را استفادهاش را بكنيم، آنجا اگر بدانيد يك ساعت وايستادن توي آنجا، ميگيد كه اي كاش ما در دنيا هزار سال زحمت ميكشيديم يك ساعت اينجا واي نميايستاديم. در روايت داره قيامت آنقدر وضعش عجيبه و خرابه، از نظر آب و هوا كه ميگند خدايا ما را از اينجا نجات بده ولو الي النار. ولو اينكه ما را ببريد توي جهنم. اينهمه جمعيت كرة زمين كه از زمان حضرت آدم تا آخر مردند، همه زنده شدند. آب خبري نيست. چلوكبابي و رستوران و نميدونم خانواده و اين حرفها، يوم يفر المرء من اخيه همه از هم فرار ميكنند. در فشار. آنچنان انسان عرق كرده كه پاهاش توي آب ميخوره. من يك وقتي اين را، شب گرمي بود، در حرم حضرت امير صلوات الله عليه بودم. من ديدم زير پام آبه. خيال كردم، تازه من وارد حرم شده بودم، حرم خيلي شلوغ بود. شب ظاهرا نوروز بود. گفتم به يكي اين آب چيه؟ گفت عرقه. من باور نكردم. عرق آخه، اين آب راه افتاده. يك چند دقيقه وايستادم ديدم نه حق با اونه. اينقدر من عرق كردم و داشت از پاهام ميريخت كه از هر كسي دو سه قطره بريزه همينجور ميشه. عرق، گرفتاري، خورشيد آمده، تاريكي، خدا نياره براتون در يك چنين جائي گرفتار بشيد. و آنوقت آنجا، آقا ما را زودتر بفرستيد بريم بهشت. بهشت نميشه. تابلو زده يك نفر حسود نبايد وارد بشه، يك نفر بخيل نبايد وارد بشه. يك نفر طماع نبايد وارد بشه. يك نفر دنيا پرست و مال پرست و مال دوست نبايد وارد بشه. هيچ. آدم تزكيه شدة صاف و صوف. خوب چيكار كنيم؟ اينجا وايستا تا درست بشي. عقايدت خوبه باريك الله. اعتقادات خوبه علي بن ابيطالب را خليفة بلا فصل پيغمبر ميداني، آنهايي كه اعتقاداتشون خرابه كه خيلي عقبند. ولي اين صفات را نبايد داشته باشي.
من شر حاسد اذا حسد. حسود خيلي در همين دنيا هم ضرر داره ميكشه. حسادت ميدونيد چيه؟ ام يحسدون الناس علي ما آتاهم الله من فضله. يك عده هستند به محبتهاي الهي كه نسبت به بعضي داده شده. اكثر ائمه عليهم السلام كه كشته شدند و شهيد شدند بخاطر حسادته. و ضمنا معناي حسادت را هم بهتون بگم كه بعضي از سؤالاتشون استفاده ميشه كه معني حسادت را نميدونند. حسادت با غبطه، با مسابقه فرق ميكنه. شما يك وقت هست ميخواهيد اول آدم خوب باشيد، اول ثروتمند حتي باشيد. اول با شخصيت باشيد. اول رئيس باشيد. حالا هر چي. خوبه يا بد؟ به كسي كاري نداريد. خودتون تلاش ميكنيد كه اول بشيد. اين مسابقه است. اين حتي در كارهاي خوب خداي تعالي انسان را در اين مسابقه وادار كرده. گفته سابقوا الي من رب مغفرتهم. اكثرهم خيرات. در خيرات و مغفرت پروردگار سبقت بگيريد. در همين مسابقات ورزشي كه هست، خوب حسادت نيست. اين ميخواد اول بشه. عيبي نداره. خوب هم هست. اگر غير از اين باشه مردم پيشرفت نميكنند. مسابقه را ببريد. بهترين باشيد، شما كوشش بكنيد در مشهد اول ولي خدا باشيد. اين دستوره، همون فاستبقوا الخيرات. اين را حسادت نميگويند. آقا من ميخوام اول باشم. برو خيلي هم خوبه و از اين افراد هم تقدير شده، تشويق شده. يكي ديگه هم غبطه است كه لازمة سبقت و موفقيت در مسابقه اين است كه انسان غبطه بخوره. فلاني جلو افتاده، من به حال او غبطه ميخورم. غبطه يعني چي؟ يعني دلم ميخواد جاي او باشم. دلم ميخواد از او هم جلوتر باشم. اينهم عيبي ندارهها. خوبه. خوش به حال فلاني كه جلوتر از همه است. خوش به حال فلاني كه نماز شبش را مرتب ميخونه. شما هنوز نيستيد، هنوز راه نيفتاديد، ولي ميگيد خوش به حال فلاني، اينهم خوبه. حسادت اينه كه انسان نه ميخواد جلو بيفته، نه از كار او خوشش ميآد. ميگه اين ديگه نبايد راحت باشه. اين نبايد پول داشته باشه، اين لياقتش را نداره. اين حسادته. فلاني!!! آدم بيعرضه رفته در فلان پست نشسته. نميگه منهم برم جاي او، منهم كاش جاي او باشم، من از او جلوتر باشم. همهاش چشمش را دوخته ميگه او نبايد باشه. نبايد پول داشته باشه. نبايد مثلا فرض كنيد كه فلان مقام را داشته باشه. اين حسادته. اين بدترين صفات رذيله است كه انسان داره. اين تا وقتي كه در باطن انسان هست و هي داره خودش را ميخوره كه چرا فلاني داراي فلان امتيازه و ناراحته از داشتن او اينچنين امتيازي را، اين آدم خدمتتون عرض شود مريضه. مريض. روايت داره كه حسود قبل از آنكه به ديگري ضرر بزنه به خودش ضرر ميزنه. اعصابش را خورد كرده كه چرا فلاني موفقه، چرا فلاني نميدونم پولداره، چرا فلاني خونة خوبي داره. چرا فلاني سالمه. خودش را ميخوره. قبل از اينكه به او صدمه بزنه داره به خودش صدمه ميزنه. اگر يك چنين صفتي خداي نكرده در كسي بود، اين از مضرترين صفاته. اين را يقين بدونيدها، صد برابر، هزار برابر، دست كم، از سرطان حنجره كه ممكنه انسان را خفه در يك لحظه بكنه، بدتره. به جهت اينكه سرطان، آدم ميخواسته پنجاه سال ديگه زنده باشه، حالا ميميره. ولي اين مرض از همين الان كشته انسان را، الي الابد كشته.
خوب اين حسادت در باطن انسان باشه و انسان با كمال فشار نگذاره ظاهر بشه. گناه به پاش نمينويسند. ولي مريضه. مثل مريض، مريض سرطاني كه درد زيادي داره ولي ناله نميكنه كه مردم ناراحت نشوند. ولي اين مريضه. و ما بايد از شر حسود وقتي كه حسادتش را ظاهر ميكنه، در اين سورة مباركه، اذا حسد. حسادتش را ظاهر ميكنه. گاهي بعضي افراد هستند در تواريخ آمده و بوده، فكر هم نكنيد خيلي كم هم هست، در صد نفر شايد پنجاه نفر اينجوري باشند، وقتي انسان خودش را تزكيه نكرد، خودش را نساخت مبتلا ميشه به حسادت. مبتلا ميشه به اين امراض. انسان گاهي خودش را بدنام ميكنه و مياندازه گردن همسايه كه اين همسايه بدنام بشه. گاهي خودش را به كشتن ميده، اينهايي كه عرض ميكنم خلاصهاي است از قضاياي زيادي كه در تواريخ نقل شده، خودش را به كشتن ميده براي اينكه آبروي همسايه را ببره و اون همسايه از شخصيتش پائين بيفته. قضاياي زيادي در اين ارتباط هست كه نقلش زياد لزومي نداره.
ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام يك فضائلي از خداي تعالي دريافت كردند. خداي تعالي به پيغمبر و آل پيغمبر يك عناياتي كرده. من زياد ديدم وقتي كه يك خورده فضائل سادات را پيش يك غير سيدي ميگه انسان، نه آقا اينجورها هم نيست. اي بابا. من كه نميگم. اين توي رواياته، آيات قرآنه. نخير! زياد داريمها. مثلا همين سورة كوثر، فاطمة زهرا، مادر سادات، به سادات خيلي محبت كرده. نخير. اون يك روايتي هست كه سنيها نقل كردند اولا. بعد هم توي روايت دروغ داره، بعد هم خدمتتون عرض شود كه، صد تا با كم و زيادش حالا، اشكال هم داره. اين روايت را، اين كارهاي ما علما هستشها. نه اينكه فكر كنيد شما، شما كه روايت بلد نيستيد بعضي هاتون. ميبينيد كه حضرت سجاد فرمود كه نميدونم خدا خلق كرده آتش را براي كسي كه معصيت كنه ولو كان سيدا قرشيا. ميگيم بعله سيد قرشي با سيد فاطمي فرق ميكنه. خود راوي اسمعي سنيه. اسمعي ميگه، خود اسمعي ميگه من وارد مسجد الحرام شدم ديدم يك آقايي گريه ميكنه و افتاد و غش كرد و يك شعري را به امام سجاد توي همين روايت نسبت ميدهند كه به نظر من جسارت به امام سجاده و ما شيعه نبايد تلفظ كنيم. به خدا قسم من الان دلم ميخواد، يعني ميخوام اين شعر را بگم ناراحتم. از قول امام سجاد اسمعي نقل ميكنه كه امام سجاد فرمود كه خدايا جنايتكارتر از من توي كرة زمين پيدا نميشه. جنايتكارتر، خوب زماني كه يزيد بوده، وليد بن يزيد بوده، بني اميه بودند. بعله، فليري كجنايتي.كسي جنايتي كرده باشه. چكار كرده بود كه اينقدر. اقا خدا ميدونه ان يحسدون الناس علي ما آتاهم الله من فضله و لقد آتينا علي آل ابراهيم كتاب، ما يك عده حسوديم، حسودي ميكنيم. بگو خدايا، حالا به جاي اينكه حسودي كنيم بگو خدايا ما را هم جز محبين كه محبين خاندان عصمت در رديف فرزندان پيغمبر و آل پيغمبرند، خدايا مارا جز محبين قرار بده. يك حركتي بكن يك كاري بكن كه از همة سادات روز قيامت تو جلوتر باشي. حضرت صادق فرمود ولايتي لعلي احبتي من ولايتي ببينيد ولايت خيلي ارزش داره. ولايت من وعلي بن ابيطالب كه من ولايت علي بن ابيطالب را دارم، امام صادق..ميفرمايد از اينكه من تولد از فرزندان امام صادقم براي من ارزشش بيشتره.
خوب بله براي شما هم همينطوره شما فكر نكنيد يك شيعة خالص و خوب اين كمتر از يك سيده، خدمتتون عرض شود كه من اگر گفتيم كه اولاد پيغمبر اين فضيلت، يك فضيلت پيش افتاده كه همة شيعيان قبول دارند. اينكه زكات بخاطر چرك كف دست مردمه و صدقة سر سادات حرامه و براي اونها خدا خمس را تعيين كرده. خمس ميدونيد چيه؟ يك سفرهاي است كه يك طرف خدا نشسته يك طرف پيغمبر نشسته، يك طرف امام نشسته يك طرف هم فرزندان پيغمبر نشستهاند يك همچين سفرهاي به اصطلاح با شخصيتي است. زكات اينطور نيست. زكات حرامه بر، خوب اينكه ديگه نميتونيم تو همة رسالهها هم نوشتهاند در اين فضيلت به نظر من بالاترين فضائل ساداته. همة فضائل هم، اكثر فضائل، اكثر فضائل سادات بخاطر فاطمة زهراست، حتي ساداتي كه اينها اولاد علي بن ابيطالبند ولي از فاطمة زهرا نيستند. مثل اولاد حضرت ابوالفضل العباس و اولاد ديگري كه از علي بن ابيطالب هستند. اون فضائل اولاد فاطمه را ندارند، خداي تعالي بخاطر فاطمه، يك كسي ميگفت كه خدا به بهانه، به بهانه ميخواد افراد را ببره به بهشت. خوب چه بهانهاي از اين بالاتر كه اين بچة فاطمه زهراست. اين فرزند فاطمة زهراست. اين دوست فاطمة زهراست. آقا دوستي فاطمة زهرا خيلي اهميت داره. اين دلهاي شما كه محبت فاطمة زهرا درش هست اونقدر پرارزشه، اونقدر قيمت داره كه شايد با قاطعيت بشه گفت كه آتش جهنم يقينا دور و برش نميياد. نميياد. اون شخص راهزن سر راه سيدالشهدا را ميگرفت، دزد بود. سابق زياد بود. يك شب خوابش برد اين را مرحوم علامة اميني در كتاب الغدير ميفرمايد، از سندهاي بسيار صحيح. يك شب به اصطلاح قافله دير آمد اين شخص خوابش برد، خوابيد قافله اومد عبور كرد، خاك كف پاي اسب زوار سيد الشهدا روي بدن اين نشست در همون موقع ميبينه كه قيامته، او را دارن ميبرنش طرف جهنم. ميبرنش به طرف جهنم آتش ازش فرار ميكنه. بالاخره صدايي آمد از طرف آتش كه در بدن و لباس اين خاك كف پاي زوار ابي عبد الله الحسين است ما چطور اين را بسوزانيم؟ از خواب بيدار شد ديد قافله رد شده و متوجه همين معنا شد همين سبب هدايتش شد، همين باعث شد كه شعر بگه. شعرش اونقدر پر ارزش بشه كه در كتاب الغدير درج بشه.
خوب ببينيد از همين جا شروع ميشه. حالا اگر يك نفر محبت حسين بن علي را داشته باشه، عزادار سيد الشهدا باشه، عزادار فاطمة زهرا باشه، محبت خاندان عصمت در دلش باشه، آتش كجا ميسوزانه؟ آتش كساني را ميسوزانه كه اينها هيچ چيز در وجودشون جز خرافات نباشه اين را شما بدونيد جهنم مال اقسمتها تملعها من الكافرين من الجنة و الناس اجمعين و ان تخلد في هل معاندين، خلود مخصوصا مال معالدينه. اينهايي كه دشمنند ولي مني كه يك مشت گناه دارم اتسلط من النار ساجدة آيا در اين صورتهايي كه سر به سجده گذاشتند در مقابل عظمت تو روي خاك پيشاني را گذاشتيم آتش مسلط ميشه؟ و علي السن نطقت بتوحيدك صادقه و زباني كه به توحيد تو باز شده، به محبت خاندان عصمت باز شده، حسين جان گفته، فاطمه جان گفته، شب عزاي حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها در مجلس عزاي فاطمه نشسته گريه كرده، و علي السنن نطقت بتوحيدك صادقه و علي القلوب بعترفت به الهية اين دلهايي كه من روضه نميخوانم شما اينجور داريد گريه ميكنيد، دلتون شكسته اين حال را پيدا كرديد آتش برش مسلط بشه؟ هيهات. اين كلام امير است. اين كلام مولاست ميگويد، هيهات ماذالك الظن اصلا چنين گماني بخدا. اگر يك چنين گماني به خدا پيدا كرديد كه عزادار حسين بن علي، عزادار فاطمة زهرا در آتش جهنم ميسوزه اين سوگند خداست، خودش گفته، هيهات ما ذالك الظن بك و للمعروف من فضلك. اصلا از فضل تو از رحمت تو يك چنين چيزي شناخته نشده، اصلا خدايي كه اينطوري باشه ما اصلا نميشناسيم. و لا مشبه مقامات الاهل دين من برك و احسانك اصلا شبيه به كارهاي تو نيست ايني كه من برم به جهنم. ببينيد با چه قاطعيتي.
فباليقين ابطح خيلي عجيبه. ميگه باليقين اقطع، لو لا ما حكمته من جاهدي و من اخلادي معانديك لجعلة النار. اگر اين دشمنان نبودند اگر معاويه نبود، اگر يزيد نبود، اگر پيروان اونها نبودند اگر اونهايي كه پهلوي مادر ما فاطمة زهرا را شكستند نبودند، اگر اينطور نبود اگر مغره بود كه امام حسن مجتبي روي بام فرمود اي مغيره تو مادر من را كتك زدي اگر اينها نبودند لا جعلت النار كل بردا و سلاما اصلا آتشي در كار نبود. محبت اهل بيت عصمت اين طور انسان را از جهنم و آتش و عذاب نجات ميده. بايد يك كاري بكنيم در دنيا و كه گرفتار كفرو ظلالت و اينها نشيم. كاري بكنيم اين صفات رزيله را از خودمون دور كنيم. امراضي ممكن است باعث شرمندگي ائمة اطهار بشه در روز قيامت نداشته باشيم. روز قيامت هر كسي با امام خودش محشور ميشه يك دسته با علي بن ابيطالبند، يك دسته با امام حسن مجتبي هستند، يك دسته با ابي بكر هستند يك دسته با عمرند يك دسته با عثمانند، يك دسته با معاويه هستند، يك دسته با امام صادقند، يك دسته با علي بن موسي الرضا هستند هر امامي امام هر زماني بوده با شيعيان خودش حركت ميكنه و انشاء الله ما هم با حجت ابن الحسن روحي فداء جان هممون به قربانش اگر دير به ما دادن خوبش را دادن، بهترينش را دادن. اگر تو اين دنياي ظلماني كه عظم البلاء و برح الخفا و انكشف القطاء و زاقت الارض دنياي تنگ و تاريك پر از مخمصه و بي عدالتي اگر قرارمون دادن يك امامي هم در مقابل بهمون دادن كه مهربان است.
روز قيامت اول كه انسان حركت ميكند در صحراي محشر اگر تزكية نفس كرده باشه ميبينيد كه يك جايي از آب كوثر دست امام زمانه به شما ميده كه تشنه نباشيد، از دنيا آمدي از راه آمدي، رفع عطش كن. رفعنا من حوض جدهي صل الله عليه و آله و صلم و بكسه و بيده ولي سابق لازمه بعده يا ارحم الراحمين. به دست امام زمان. با جام امام زمان كه انشاء الله ديگه لا زمعه بده ديگه تا زنده هستيد به روايت صحيحتر فردا شب، شب وفات فاطمة زهراست. يعني سه تاريخ و سه نقل، براي شهادت فاطمة زهرا داريم.
اول بعد از چهل و پنج روز كه خوب ضعيفه، نسبت به اين دو سند ديگر ضعيفه بعد روايت هفتاد و پنج روزه، بعد هم كه از همه صحيحتره روايت نود و پنج روز. نود و پنج روز سوم جمادي الثاني ميشه، و بيشتر احتمالش هست كه فاطمة زهرا در يك چنين روزي از دار دنيا رفته باشه و لذا انشاء الله فردا شب هم كه شب وفاته اينجا مراسم هست و انشاء الله عزاداري كنيم براي اين بي بي معصومه. المغصوبة حقا، حقش را غصب كردند. مجهلوت قدرا، قدرش مجهول بوده، فاطمة زهرا را نشناخت. وقتي كه پيغمبر اكرم دچار حالت ضعف ميشه ميياد پناهندة فاطمة زهرا ميشه. اني لاجد في بدني ضعفا قلت اعيذك بالله من تو را پناه ميدم به خدا يا ابطي من الضعف. خيلي عجيبه. بعد ميفرمايد ما ذكر خبرنا هذا في محفل من محافل، من بيشتر فكر ميكنم بيشتر بخاطر اين نكتهاش باشه چون نكته خيلي حساسه دوستان يادشون باشه كه هر وقت ناراحتي و كسالتي پيدا كردند به فاطمة زهرا پناهنده بشن. پيغمبر ميياد خانة فاطمة زهرا ميگه اني لاجد في بدني ضعفا من در بدن خودم ضعف احساس ميكنم. فورا فاطمة زهرا ميگه يا ابطي اين ارديك بالله يا ابطي من الضعف از ضعف تو را من به خدا پناه ميدم. بعد كساء يماني را مياندازد روي پيغمبر ميدونيد بعد چي ميگه؟ ميگه فصرت انظر عليه من برگشتم نگاه كردم با يك عبا انداختن روي پيغمبر ضعف كه رفت هيچ، اذا اليتلالؤلؤ وجه يتلالؤلؤ كانه بدر في اليلة يك مريضي كه ضعف داره يك دفعه ديدم كه صورتش مثل ماه شب چهارده داره ميدرخشه. بعد هم ديگه اثري، خبري از ضعف نيست. علي بن ابيطالب آمد، حسين بن ابيطالب آمد همه را در بغل گرفت، چه روز خوشي بود آنروز. و آية شريفة انما يريد الله ليذهب و انكم راس اهل البيت و يطهركم تطهيرا نازل شد. اگر ميخواهيد آقايون زندگيتون خوش باشه، اگر ميخواهيد تمام ناراحتيها رفع بشه، اگر ميخواييد خوش و خرم زندگي كنيد پناهنده بشيد به فاطمة زهرا و بخاطر همين جملات هست كه، من اينتجوري فكر ميكنم چون مطلب زيادتري درش نيست چون آية قرآن درش هست و ميگه ما ذكر خبرنا هذا، اين روايت ما را بگيد به مردم. و در محفلي از محافل اهل عرض اين روايت خوانده نميشه مگر اينكه در بين اينها اگر هم و غمي داشته باشه، هم و غمش رفع ميشه. اگر ناراحتي داشته باشه ناراحتيش رفع بشه، اگر كربي داشته باشه كربش رفع بشه، خدايا ما ميدونيم كه فاطمة زهرا پيش تو خيلي عزيزه. سجده فقط و فقط براي خدا، اين ديگر معروف است ما در بين روايات در جايي كه سجده براي غير خدا هم اجازه دادهاند اين است كه بعد از نماز استغاثه به فاطمة زهرا سرت را بگذار به سجده بگو يا مولاتي، يا فاطمة اغيثيني، اي فاطمة عزيز اين محبوبة خدا، اي معشوقه، كلمة معشوقه، محبوبة بر اشد محبت اين عزيز اي كسي كه پيغمبر ميگه فداها ابوها، پدرش به قربانش. اين كسي كه فاطمه را وقتي پيغمبر ميبينه دست فاطمه را ميبوسه. اي فاطمهاي كه لولاها، اگر او نبود خدا هيچ چيز را خلق نميكرد، اي فاطمهاي كه وقتي كه سوال ميشه در همين حديث صحيح كساء كه كيه در زير اين كساء؟ ميگه كه هم فاطمة و ابوها. اينقدر لطيفه اين مطلب كه حساب نداره. يك بزرگي كه در يك مجلسي باشه ميگن فلاني هست و برادرش، فلاني هست و مثلا فلان قوم و خويش، اونها اونقدر مثل اين شخص اينقدر اهمييت ندارند كه اسمشون را بگن. و خداي تعالي به نام فاطمه چقدر اظهار علاقه ميكنه، ميگه هم، به ملائكه ميگه، هم فاطمة و ابوها و بئنوه و بنوها. فاطمه اين زير خوابيده است و پدرش، فاطمه خوابيده است و دو فرزندان فاطمه. جبرييل ميگه اجازه هست برم و قاطي بشم؟ ام السلمه با اون عظمت زنه پيغمبره، خيلي خانم بزرگوار، از خانمهايي است بسيار پر ارزش، ميياد حضرت رسول اكرم ميگه انت علي، انت خير، تو خوبي، تو در راه و روش خوبي هستي اما اينجا جاي تو نيست. تو جزء اينها نيستي خديجة كبري هم فكر نكنيد جزء اينها باشه، نه، نه. اينها انوارشون از اون عالم بالا آمده. خلقكم الله انوار فجعلكم بعرشهبحلقين ، حتي منا عليكم خوب فاطمة زهرا است. ولي به شما يك چيزي عرض كنم و اف بر اين دنيا، يك مطلب عجيبي گاهي من حالا شايد به عنوان اينكه شيعه هستم يا به عنوان اينكه ادعاي بزرگي است، به عنوان سيد هستم، فرزند فاطمة زهرا هستم فكر ميكنم عايشه هشتاد سال در دنيا بمانه مادر ما زهرا در سن هيجده سالگي اون هم با پهلوي شكسته با دست كبود شده با صورت سيلي خرده از دار دنيا بره. چراغها را خاموش كنيد انشاء لله برادران و دوستاني كه از اردبيل تشريف آوردند كه عزاداري آذربايجانيها معروف مخصوصا دوستان امام زمان. اين ياران امام زمان كه انشاء الله از اينجا هم جمعي حركت ميكنند توقع دارم كه انشاء الله مجلس ما را امشب، يا فاطمة الزهرا. از امام صادق پرسيدند آقا علت شهادت مادرت زهرا چه بود؟ فرمود: عند قنفذ مولا عمر. فنقذ آنچنان ضربهاي به بازوي مادرم زهرا زد مادرم در سن هيجده سالگي شهيد شد. (بقية نوار نامفهوم بود)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.