۱۹ ذی الحجه ۱۴۱۳ قمری – ۲۰ خرداد ۱۳۷۲ شمسی – اهمیت دادن به نماز
اهميت دادن به نماز 20/3/72
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
دربارة اين سورة مباركه در هفتههاي گذشته مطالبي عرض شد. امشب دربارة نماز كه خداي تعالي در اين آيهاي كه تلاوت كردند ميفرمايد فويل للمصلين. واي، ويل به معناي فارسيش اگر بخوايم بگيم، تقريبا واي شديد. يعني واي بر تو. شدت واي را ميرسونه. ولي در بعضي از روايات هست كه ويل يك چاهي است در توي جهنم كه هر جا خداي تعالي ميفرمايد ويل مثلا لفلان، اين شخص را توي آن چاه ويل مياندازند. حالا هر چه باشه معناش، خداي تعالي در مقام عتابه، در مقام سرزنشه، در مقام اين است كه ميخواد بگد اين كار را نكنيد، اين طور نباشيد. واي بر نماز خوانهايي كه نمازشون را سهل انگاري ميكنند. واي بر نمازگزاراني كه نماز را اهميت نميدهند. واي بر نمازگزاراني كه نماز را سبك ميشمارند. حقيقت نماز را درك نكردند. اين كلمة عن صلاتهم ساهون، خيلي مسائل را شامل ميشه. سهو تنها نيست. خيلي چيزها را انسان ممكنه سهو كنه. شما فكر كنيد اشتباه گرفتيد نماز را با كارهاي ديگه. اين يك نوع سهوه. انسان گاهي خيال ميكنه نماز هم خوب يك كاريست. يكي آمده ميگه چرا دخترها، با اينكه ضعيفترند، بايد از نه سالگي كه تمام شد نماز بخونند ولي پسرها از پانزده سالگي به بعد؟ چرا؟ اين چه ظلمه خدا به دخترها كرده؟ اين نماز را سهو كرده. نماز را خيال كرده يك تكليفه. اگر حقيقت نماز را درك ميكرد اعتراض از آنور بود كه چرا پسرها را ديرتر بهشون گفتهاند نماز بخونيد.
الذين هم عن صلاتهم ساهون يعني در نماز سهو كردند. حالا يا در ركعاتش سهو ميكنه يكي در اصل خود نماز سهو ميكنه. اصل خود نماز چي هست؟ آيا يك تكليفي است بر دوش ما آنجوري كه ميگفت يك نفر نمازت را اول وقت بخون سرحال ميشي، چاق ميشي. چطور؟ انسان وقتي نمازش را نميخونه همهاش فكر ميكنه يك بار تكليفي روي دوششه و هي غصه ميخوره كه نمازش را نخونده. اما اگر نمازش را اول وقت خوند، راحت ميشه. مثل اينكه كوه ميخواد بكنه. اين نماز را سهو كرده. با اينكه ميگه اول وقت بخون نماز را، ولي نماز را سهو كرده. اين نماز را خيال كرده كه يك تكليف تحميلي برخلاف وجدان، بر خلاف خواستة روح انسان، بر خلاف حقيقت، يك كار پر زحمت، واقعا آدم فكر ميكنه پنج دقيقه نماز طول ميكشه، براي آنهايي كه نماز را سهو كردندها، يعني نماز را عوضي گرفتند، پنج دقيقه نماز خوندن باور كنيد بيشتر از دو ساعت كار بدني پر زحمت براشون زحمت داره. دليلش چيه؟ توي مسجد كه ميروند، اولا اينها توي مسجد نميروند، توي خونه نماز را همچين سريع ميخونند كه در روايات داره يك نفر اينطور نماز ميخوند حضرت فرمود مثل كلاغي كه منقار روي زمين ميزنه. واقعا نمازها بعضي از نمازها، ما يك وقت رفته بوديم كاشان، يك امام جماعت ديديم اينجوري نماز ميخونه. من سفارش كردم به دوستمون جناب آقاي مقتدائي، به اين امام جماعت بگيد نمازتون به هر حال حالا خودت نميدونم چيكار ميكني؟ ولي اينهايي كه پشت سرت نماز ميخونند من چند تاشون را ديدم دو طرف ديدم من هم رفته بودم براي نماز، ما كه عقب افتاديم. ديديد من نماز را تند ميخونم، اون ديگه خيلي جوري كه من نتونستم. بعضي را ديدم سبحانه، سبحان ربي، سبحانش را نرسيده به سجده ميگفتند. ربي در سجده، اعلي و بحمدش باز موقع بلند شدن. اينهايي كه اينجور نماز را سريع ميخونند، ميخوان كلك را بكنند، اينها نماز را سهو كردهاند. اينها نه اينكه نماز را سهو كردند. نماز را با چيز ديگه عوضي گرفتند. حالا من بعد توضيح ميدم كه نماز يعني چه تا شما بفهميد همهاشون سهو كردند.
نماز يك كار پر زحمتي براي انسان نيست، براي حيوانات چرا. الان شما بخواهيد يك حيواني را سرش را بگذاريد روي سجده. خيلي سخته. بني اسرائيل اينطور بود. اينها سجده براي خدا نميكردند. جبرئيل يك سنگي را ميگرفت ميگفت سرتون را بگذاريد به سجده وگرنه ميزنم توي سرتون. اينها سرشون را ميگذاشتند روي سجده از آن زير هم نگاه ميكردند حالا رفت آنور، سرشون را بردارند. عادتشون ميخواستند بدهند به سجده كردن. حالا چرا سجده را خدا از ما خواسته؟ اينها يك مطالبيه مربوط به بعد. اما اينجور نماز خوندن، سهو كردن در نمازه. عن صلاتهم ساهون. شما اشتباه گرفتيد نماز را با يك كار تحميلي. نماز ميدونيد يعني چه؟ يعني سخن گفتن با خدا. يعني خدا شما را به حضور پذيرفتن. ببينيد. يك وقت هست انسان، يك نفر، فرض كنيد كه يك شخصيتي داره توي اين اجتماع. يك شخصيتي. يك شخصيت ظاهري. قدرتهاي علمي با قدرتهاي ظاهري قابل مقايسه نيست. ما چون اكثرا ماها به قدرتهاي ظاهري بيشتر فكر ميكنيم. براي يك رئيس اداره بيشتر ارزش قائليم تا براي يك روحاني. براي يك شخص عادلي كه اين گناه نميكنه و واجباتش را انجام ميده، آنقدر ارزش قائل نيستيم كه حالا نميدونم براي رئيس شهرباني كه حالا نيستي، رئيس چي بگم، حالا يك رئيسي. چون او به درد ما ميخوره اين به درد ما نميخوره. اين را ميخوايم چيكارش كنيم؟ جز مزاحمت چيز ديگري نداره. اون اقلا توي آن اداره وقتي كارمون گير كرد ميريم پيشش. اگر پشت ميزش هم مثل اينور ميزش باشه و بهمون اعتنا كنه و سرش شلوغ نباشه، خوب يك وقتي با هم رفيق بوديم توجهي ميكنه و كارمون را زودتر راه مياندازه. خدائي هم كه توي كار نيست. عملاها اينجوريم. به خدا قسم ماها اكثرمون، و ما يؤمن اكثر بالله الا و هم مشركون. عملا اكثرمون معتقد به خدا نيستيم. اعمالمون اينجوري ميگه. يك وقتي من ميگفتم كه اين قدر كه ما توكل داريم به خدا اگر به يك هروئيني بي عرضهاي توكل داشته باشيم، او بدش ميآد. شما او را بفرستيد بگيد برو يك چيزي براي من بيار. هي هم پشت سرش نگاه كنيد، تو داره چيكار ميكنه؟ چيز خوبي ميآره؟ ميآره اصلا يا نميآره؟ بعد دل توي دلمون نباشه. ماها نسبت به خدا اينجوريمها. نگيد نه ما كه اينجور نيستيم. نه. نه. همينجوريد. اگر اينجوري نيستيد شما را به خدا به حقوق اداره اتون بيشتر متكي هستيد يا به خدا؟ اگر حقوق اداره اتون بنا بشه قطع بشه بيشتر ناراحت هستيد يا اگر خدا قطع بكنه؟ آن نه. اين كاري نداره شايد توي ماها انشاء الله يك آدم حسابي باشه كه همه را در راه خدا بده اما امشب كه رفتيد منزل، شب جمعه است بايد عبادت كنيد. بهترين عبادتها همين فكر در اينه كه آيا من بيشتر تكيهام به حقوقمه، درآمدمه، پول توي بانكمه، زندگيمه يا به خدا؟ فكر بكنيد. اگر فكر كرديد و ديديد خداي نكرده بيشتر اتكا به اين داريد، خودتون را درست بكنيد. اين بهتر از دعاي كميله، بهتر از نماز شب، بهتر از اين است كه توي حرم حضرت رضا تا صبح بشينيد اشك بريزيد. ده دقيقه اين فكر. بهتر از اين است كه كنار خانة كعبه، كنار حجر الاسود بشينيد و با خدا راز و نياز كنيد. ميگيد نه، روايات زياد داريم. ده دقيقه بشينيد فكر بكنيد كه من در چه وضعي هستم. نماز، ارتباط با خداست. با خدا هم صحبت شدن. با يك قدرتمند بناست فردا ساعت 8 صبح بريد صحبت كنيد. استاندار. استاندار به شما اجازه فرمودهاند كه شما بريد در اطاقشون باهاشون خصوصي صحبت كنيد. از حالا خواب نداريد، خوشحال. حالا اين استاندار هر كي هم ميخواد باشه. عادل باشه، عادل نباشه، استاندار زمان شاه هم كه باشه، بالاخره قدرتي است ديگه. من كسي هستم كه فردا ميخوام برم با ايشان صحبت كنم. خدا با اين آقا چقدر فاصله داره؟ چقدر عظمتش بيشتره؟ چقدر؟ اگر ما معتقد باشيم. صبح ميخواي نماز صبحت را بخوني، از خواب بعضي هامون مخصوصا اين شبها، شبهاي كوتاه، ميخوام بگم چطور الذين هم عن صلاتهم ساهون، اين شبهاي كوتاه، صبح كه انسان دير پا ميشه. نزديك آفتاب هم كه پا ميشه نمازش را هي چرت ميزنه، هي چشمهايش را باز ميكنه كه و هيچ توجهي هم به نماز نداره و يك كسي به ما ميگفت آقا نميشه تابستانها اين نماز صبح را حذفش ميكردند. نماز صبح خيلي مشكله. اون سابقها برق نبود، همان اول مغرب، بعد از نماز مغرب و عشا يك غذايي ميخوردند و ميخوابيدند، صبح پا ميشدند. اما حالا خيلي مشكله. به دو علت مشكله. يكي اينكه خدا را نشناختيم، خدا را قبول نداري، نگيد آقا قبول داريم. آنجوري كه بايد قبول داشته باشيم، به خود خدا قسم قبولش نداريم. يكي هم اينكه خوب اين راديوها، اين تلويزيونها، اين شب نشينيها طوري شده كه صبح خواب سيري نكرده باشيم. اما اصلش آني است كه خدا را قبول نداريم. شما نگيد ما خدا را قبول داريم. قبول داريد و قبول نداريد. قبول داريم و قبول نداريم. من خيلي بخوام با شما همراه باشم، يعني من دارم از خودم حرف ميزنمها، خدا را همچين قبول داريم توي عقيدهامون. مگه ميشه خدا نباشه؟! مگه ميشه اين آسمانها و زمين را خدا خلق نكرده باشه؟! قبول نداريم براي اينكه عملمون نميرسونه كه خدا را قبول داشته باشيم. الان كدام يكي از ماها هستيم كه، من چون در سطح بالا صحبت ميكنم. شماها را ميشناسم اكثرتون آدمهايي هستيد اهل تهذيب نفس و كمالات، اينجور براتون صحبت ميكنم. كدام يكي از شما الان خوشحاليد كه خدايا زودتر صبح بشه ما نماز بخونيم، با تو ملاقات كنيم، خدايا نماز شبمون عجبا من محب كيف ينام. من يك نفر را سراغ داشتم، اين تا حدودا يك ساعت سرش را كه ميگذاشت روي متكا، گريه نميكرد و خدا جان نميگفت و اظهار ارادت به خدا نميكرد، خوابش نميبرد. اينجور آدمي مظهر خدا را توي خواب ميبينه. حالا تو هي بشين دعا بخون امام زمان را توي خواب ببيني. عجب من محب كيف ينام كل نوم علي المحب حرام. عجب از عاشقي كه خواب كند خواب بر عاشقان حرام بود. خواب انسان بايد در اثر فشار طبيعي باشه. اي بابا ما چرا خوابمون نميبره؟ قرآن ميفرمايد كه و جعلنا نومكم ثباتا. ثبات ميدوني يعني چي؟ يعني در برگيرنده. خواب بياد شما را در بغل بگيره. ما اصرار داريم خواب را در بغل بگيريم. ميخوابيم خوابمون نميبره. يا پر خوردي، شب اينقدر غذا خورديم، سنگيني معده نميگذاره كه بخوابيم. يا اينكه باصطلاح حواسمون جاي ديگه است و بعد هم كه ميخوابيم، خواب غافلين داريم. بعضي خوابها خواب غافلينه. آني كه عرض كردم خواب ذاكرينه. كساني كه ذاكرند آنقدر با خدا حرف ميزنند تا خوابشون ببره. بعد هم روحشون را خدا ميگيره تا صبح خوابهاي خوب، اگر خود خدا را كه خوب، تجسم، خداي تعالي مجسم نميشه كه ما خواب خدا را ببينيم، اما مظهر خدا كه هست. همهاش خوابهاي خوب، من به يك جواني گفته بودم كه مراحل تزكية نفست را وقتي كه ميپيمائي يك دفتري هم داشته باش و تمام خوابهايي را كه ميبيني در آنجا بنويس. بعد از چهل روز بود، دفترش را كه آورد من باورم نميآمد كه يك نفر هر شب دو سه تا خواب از ائمة اطهار ببينه. دو سه تا خواب. پر كرده بود دفتر.
ماها خوابمون خواب غافلينه. اگر خوابمون خواب ذاكرين باشه. ميگيد نه تجربه بكنيد. نه براي اينكه خواب ببينيد. چون خيلي پستيه كه آدم با خدا مناجات بكنه كه خواب ببينه. نه ولش كن. قبل از خواب، چون لحظات خوب است، قبل از خواب و قبل از توي رختخواب بلند شدن، يك حالتي تقريبا به انسان دست ميده كه انسان يك خوردهاي حالت انقطاع از خارج پيدا ميكنه. چون انقطاع بطور كامل تا پيدا نشه، خواب نميآد. و وقتي هم انسان بيدار ميشه، يك چند لحظهاي، شايد چند دقيقهاي اين حالت انقطاع را داره. چون خواب بوده، از همه چيز منقطع بوده، به فكر گرفتاريها و مسائل و اينها نيفتاده. اين دو وقت با خداي خودتون در ارتباط باشيد. انقطاع پيدا شده از دنيا، ارتباط را با خدا برقرار كنيد. يك مدتي اين كار را بكنيد ميبينيد در بيداري و خواب، هر دو با خدا هستيد. هر دو با ائمه هستيد، هر دو با كمالات هستيد، با معنويات هستيد. ايني كه ميبينيد روايت داره و من اصبح فلم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم اين اصبح يعني از خواب بيدار بشه، آنجا از همه چيز منقطعه. اما اگر يك گرفتاريي، يك چيزي مهمي، سر شب كه خوابيده در فكر آن بوده، اول چيزي كه به ذهنش ميآد و در فكرش خطور ميكنه، همان چيزي است كه قبل از خواب باصطلاح گرفته بوده. صبح وقتي كه از خواب بلند ميشي، اول چيزي كه به فكرت ميافته اهتمام به امور مسلمين باشه، توجه به خدا باشه. اين معناي من اصبحه. چرا نميگويند خدمت شما عرض شود كه فكر عصرش را، حالا عبارت عربيش را نتونم، مثلا من امسي، شب بكنه و لم يهتم بالامور المسلمين. چرا اينجوري نميگويند؟ اصبح چون اگر شما يك گرفتاري داشته باشيد، محاكمهاي داشته باشيد فردا، سر شب محاكمه توي ذهنتون، فردا چي بگم، چي بگم، تا از خواب هم بيدار ميشيد ميگيد برم اونجا چي بگم، برم چه جوري محاكمه را جواب بدم، اهميت چون براتون داره. اگر كسي از خواب بيدار ميشه و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم. مسلمان بايد به فكر مردم مسلمان باشه. مسلمان بايد به فكر خدا باشه. مسلمان بايد با خدا در ارتباط باشه. نماز اجازة ملاقاته. خدا اجازه داده كه بيا با من حرف بزن، بيا تا من باهات حرف بزنم. بيا تا در ارتباط با همديگه باشيم، بيا با هم حرف بزنيم، صحبت كنيم. ملاقاتها كدومش خوبتره؟ آنكه خصوصي باشه. خصوصي. ملاقات عمومي نماز جماعته. دستور هم هست همه جمع شدند ميگند اياك نعبد و اياك نستعين. دسته جمعي رفتند به ملاقات خدا و واجب هم هست، اهميت خاصي داره و بعد عرض ميكنم. امشب معلوم نيست فرصت باشه. اما ملاقات خصوصي نماز شبه. نماز شب. مخصوصا شبهاي كوتاه. ملاقات خصوصي آخر شب است كه از خواب بلند ميشي ميآي به آسمان نگاه ميكني، همه خوابيدهاند. سرو صداها همه خوابيدهاند. به آسمانها نگاه ميكني. ان في خلق السماوات و الارض و اختلاف الليل و النهار آيات لاولي الالباب الذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم. ببينيد آيه چي ميگه؟ آنهايي كه خدا را ياد ميكنند در حال ايستادن، در حال نشسته، در حال خوابيده، در هر حال با خدا حرف ميزنند. انس با خدا دارند، ارتباط با پروردگار دارند. قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السماوات و الارض. اينها را ميخونند و اشك ميريزند. تا اينجا به ياد خدا و صنع پروردگار. از اينجا خداي تعالي اجازه ميده كه باهاش صحبت كنند. ربنا ما خلقت هذا باطلا. خداي ما، محبوب ما، عزيز ما، اي كسي كه ما را تربيت كردي، اي كسي كه ما را رشد دادي، اي كسي كه ما را خلق كردي، ما خلقت هذا باطلا. اينها را، اين عظمت، اين ستارهها، اين ماه، اين آسمان، اين افلاك را باطل خلق نكردي، بيهوده خلق نكردي. ما خلقت هذا باطلا. سبحانك. تو پاكي. همة گرفتاريها مال منه. من بدم، من ضعيفم، من فقيرم، ما خلقت هذا باطلا سبحانك وقنا عذاب النار. خدايا ما را از آتش جهنم، از آتش دنيا، از آتش بدبختي، وقنا عذاب النار. يك جملهاي در اينجا بهتون عرض كنم. در قرآن هر كجا كلمة نار گفته شده، بعيد نيست شامل همة آتشهاي، همه جور آتشها بشه. آتش بدبختي، خيلي آتشه. آتش فقر. آمد خدمت امام صادق گفت كه يك آتشي به جانم افتاده كه داره جانم را ميسوزانه؟ چيه اين آتش؟ آتش فقر. عجيب آتش قوييه. آتش بيشعوري، كم دركي، كم تفكري، بي سوادي، بي معرفتي، بي محبتي به خدا و ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام. اينها آتشه. نميتوني بفهمي كه نصف شب وقتي پاشدي با خدا حرف ميزني، اين اگر بعضيها يك كسي آمده بود پيش من ميگفت آقا نماز شب خيلي سخته نميشه اجازه بديد ما نماز شب را نخونيم. گفتم نه نخون. اگر به اجازة ماست نخون. او نميدونه كه نماز يعني چه؟ نماز شب يعني چه؟ نخون. اين آتشه بي محبتي به خدا كه به جان شما افتاده، تو را توي رختخواب خوابانده، آتش جهل و ناداني. خود شيطان آتشي است به جان تو افتاده ميگه معصيت خدا را بكن. وقنا عذاب النار. عذاب آتش را خدايا از ما بردار. اين آيات را بخون. بعد وضو بگير، در آن نصف شب، گفت كه تا نخوري نداني. اينجور آدم پاشه از خواب، چرت هم نزنه، ملاقات خصوصي داره با خدا، خدا اجازة ملاقات خصوصي بهش داده، بعد بياد نماز را بخونه، خودش را پاك بكنه با يازده ركعت نماز، در قنوت آخر نماز اين يازده ركعت، دست را به درگاه پروردگار هذا مقام عائذ بك من النار. اين جا كجاست كه ايستادي؟ جاي كسي است كه پناه ميبره از آتشهايي كه گفتم. آتش بدبختي، آتش بيچارگي، آتش شقاوت، آتش برزخ، آتش جهنم، همة آتشها. آتشهايي كه به جون انسان ميافته و انسان را بيچاره ميكنه. اينجا جايي كه من ايستادم عائذ بك من النار. هذا مقام عائذ بك من النار. اين را هفت دفعه بگو و بعد استغفار كن، طلب بخشش كن از پروردگار. خداي عزيزت را از خودت راضي كن. به سوي خدا برگرد. هفتاد مرتبه استغفر الله ربي و اتوب اليه. العفو بگو، عفو بخواه، گذشت بخواه. تو خيلي كوتاهي كردي و اينقدر با عظمت ميشه آن نصفة شب، آنقدر شخصيت پيدا ميكني كه چهل نفر از مؤمنين را ميتواني شفاعت كني. چهل نفر. شما نگيد اي زحمت، من چهل نفر را از كجا بيارم. هي يك كسي نوشته بود و يك كسي، نه. اين شفاعته. ميگي خدايا او را ببخش. اللهم اغفر لفلان. ما اينها را نميفهميم. ايني كه ميگم اولئك صلاتهم ساهون يعني اين. ما حالا سهو كرديم، اشتباه گرفتيم. ببينيد با يازده ركعت نماز خوندن و يك مقدار استغفار و العفو انسان به جائي ميرسه كه چهل نفر را شفاعت كنه. چهل نفر را از خدا بخواد كه گناهانشون را ببخشه. خيلي مهمهها. به شما ملاقات خصوصي دادند. با حضرت حق ملاقات كردي و آنقدر هم رو پيدا كردي كه چهل نفر از دوستان و آشناهايت را، و همهاش هم نريد سراغ سلمان و ابي ذر. بعضيها ميرن سلمان را ميگن اللهم اغفر سلمان. سلمان نميخواد. هر چه گناهكارتر باشه بهتر. يعني براي، مؤمن باشه، شيعة علي بن ابيطالب باشه. چون اون غير شيعيان ديگه به شما اجازه نميدهند كه شفاعتشون بكنيد. آنها را ولشون كن فعلا، آنها كارشون از جاي ديگه خرابه. اين تنها با باصطلاح شفاعت تو و واسطه شدن تو درست نميشه كارشون. اونها از نظر اعتقاد، چون اعتقاد خيلي مهمه. اونا از نظر اعتقاد كارشون خرابه و به اين زودي هم شما را اجابت نميكنند. آنها را ولشون كن. شيعه باشه، شيعة معصيتكار. يك كسي از بزرگان ميگفت و منهم خودم ياد گرفته بودم يك مدتي اين كار را ميكردم. شما هم ياد بگيريد ميگفت همينطور كه من چهل مؤمن را در نظر ميگرفتم، منتظر بودم كه ببينم كي ميآد توي ذهنم. يك دفعه يك نفر آمد توي ذهنم، يك نفر هم پشتش وايستاده اون خيلي معصيتكاره. گفتم از اين رد بشم. گفتند نه، او را، بهش توي همان الهامات قلبي كه داشتم گفتند نه. اين معصيتكارتره، مخصوصا مرده باشه، مخصوصا از دنيا رفته باشه، مخصوصا اقوامتون باشه. چهل نفر را به شما اجازه ميدهند واسطة براي بخششون بشي. و اين را فكرش را كرده بوديد كه من چرا اين نصفه شب چهل نفر را، مقامتون رفته بالا. خودتون را كه راه ميدهند هيچ. خودتون را كه بخشيدند هيچ، چهل نفر را هم حاضرند بخاطر تو ببخشند. اين كم مقامه؟ شما را به خدا ما اگر اينجور فكر بكنيم دربارة نماز شب خوابمون ميبره و نماز شبمون را نخونيم؟
پس ديديد كه ما الذين عن صلاتهم ساهون ما سهو كرديم نمازمون را. بعد هم با خدا حرف ميزنيم. نكاتي كه توي نماز هست، هر نمازي اينطوره زياد سبحان الله داره توش، زياد الله اكبر داره. سبحان الله يعني چه؟ يعني فلاني، هر چه كه خدا را وصف كني، سبحان الله كه تو بتوني به كنه معرفت خدا برسي و خداي عظيم را بتواني وصف كني. بدان كه در جاي بسيار بزرگي ايستادهاي. الله اكبر يعني چه؟ يعني خدا بزرگتر از آن است كه من بتونم وصفش كنم. نماز يك مغزي داره. هر عبادتي يك مغزي داره، اما نماز هم يك مغزي داره. اين را بدونيد. انسان مغز داره، همة ارزشش و اهميتش هم به مغزشه. نماز هم يك مغزي داره. مغز هر عبادتي دعاست. الدعا مخ العباده. دعا مغز عبادته. نماز هم يك مغزي داره، يك اعضاء و جوارحي داره. مغز نماز چيه؟ صلوات بر پيغمبر و آل پيغمبر (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). خوب اين حرف ما يك ادعايي بود. شما ميگيد چطور نماز مغزش اينه؟ حالا عرض ميكنم. ببينيد توي نماز هيچ دعاي واجبي كه به قصد دعايي خونده بشه جز صلوات وجود نداره. اهدنا الصراط المستقيم. اين دعا هست. ولو اينهم خودش مربوط به اين جهته. اين دعا هست ولي بايد به قصد قرآني بخونيدش. يعني خدا داره ميگه بگيد اهدنا الصراط المستقيم. قنوت دعا هست، ميخونيد ربنا آتنا في الدنيا حسنه ميخونيد. اما به قصد مستحب بخونيد. بعد هم ديگه هيچ دعاي واجبي توي نماز نيست. شما سرتاسر نماز را، نماز كه حفظتون هست الحمد لله. از اول نماز كه شروع ميكنيد تا آخر نماز، دعاي واجب نداريم كه به قصد دعايي بتونيم بخونيم جز صلوات در تشهد. ببينيد چقدر اهميت داره صلوات. اين را بهتون بگم بزرگترين ذكر و پر ارزشترين ذكر صلواته. چون هم توش دعاست كه مخ عبادته. هم ولايته، اظهار محبت به خاندان عصمت و طهارته. هم ذكر خداست. اما لا اله الا الله تنها ذكر خداست. يا الله ذكر خداست. هيچ ذكري، لا حول و لا قوة الا بالله، ذكر خداست. هيچ ذكري نيست كه اين سه خصوصيت را داشته باشه و معجون كاملي باشه، تمام باصطلاح مادي، تمام ويتامينها را داشته باشه. صلوات خيلي اهميت داره. صلوات زياد بفرستيد. شب و روز جمعه خداي تعالي ملائكهاي را ميفرسته روي كرة زمين مأمورند كه فقط صلواتها را، مثلا شما ده تا صلوات فرستاديد، ده تا صلوات به حساب شما ور ميدارند ميبرند آنجا توي بايگاني ميگذارند. فقط مأمور صلواتند. فردا عصري دم غروب كه اين ملكي كه موكل شماست جيبش خالي نباشه، اقلا يك دو سه هزار تايي صلوات فرستاده باشيد، اقلا هزار تا كه در روايت داره اقلش. در شب و روز جمعه هزار تا. هزار تا خيال نكنيد خيليه. هزارتا!! هزار تا صلوات را ساعت بگذاريد همين امشب كه بفهميد خيلي كار مهمي نيست. ما گاهي كنار كوچه، توي آفتاب، با رفيقت كه تازه برخورد كردي يك ساعت صحبت ميكني. هزار تا صلوات يك ساعت طول نميكشه. با خدا ميخوايد صحبت كنيد. خيلي مهمه. من نميخوام معناي صلوات را براتون بگم. ميترسم به خودتون خيلي بباليد. صلوات ميدونيد چيه؟ يعني شما واسطه ميشويد كه خدا رحمتش را بر پيغمبر اكرم و ائمة اطهار و فرزندان پيغمبر نازل كنه. شما واسطة اين جريان ميخوايد بشيد. ببينيد چقدر مقامه، چقدر با عظمته اين كار. نماز كه معراج مؤمنه، انسان وقتي كه نماز ميخونه، الله اكبر مثل برق كه سوار براق شده باشه ميره بالا. الصلاة معراج المؤمن. ميره بالا و شيطان را از خودش دور ميكنه. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. چون امشب نميرسم كه راجع به نماز اصلش صحبت كنم، در يك لحظه، در يك چشم بهم زدن، ميره خدمت خدا. خوب معراجش تمامه. خدا شروع ميكنه باهاش حرف زدن. سورة حمد و قل هو الله، يا حمد و يك سورة ديگه، اينها كلام خداست، خدا باهاش حرف ميزنه. اين تعظيم ميكنه، سر به خاك ميگذاره، باز دو مرتبه بلند ميشه باز خدا باهاش حرف ميزنه، باز تعظيم ميكنه، باز سر به خاك ميگذاره. بعد مينشينه حالا ميخواد نتيجة تمام اين دو ركعت نماز را اين معراج را انجام بده. اول ميگه به جائي رسيدم كه اشهد لا اله الا الله وحده لا شريك له. حالا فهميدم كه خداست كه تنها مؤثر در تمام چيزهاست و شهادت بر رسالت رسول اكرم هم ميده. حالا تا اينجا خوب خدا با اين صحبت كرده اينهم اظهار ارادت كرده به خدا و فرستادة خدا، چي ميخواد؟ چي ميخواد؟ من به جايي رسيدم، آنقدر بالا رفتم، آنقدر به تو نزديك شدم كه اينجا محبوبها، آنهائي كه خيلي دوستشون دارم ميخوام دعاشون كنم. معشوق اصلي انسان بايد خدا باشه اما اظهار محبت را نسبت به پيغمبر اكرم و ائمة اطهار بكنه. اينها درس خداست. شما يكي را خيلي دوست داريد ميگيريد دستش را ميبوسي، صورتش را ميبوسي. اظهار محبت را نسبت به دست او، صورت او ميكني. روح طرف مثلا يك فردي است با كمال، داراي علم و دانش، يك مرجع تقليد مثلا، شما وقتي ميرسيد دستش را ميبوسيد، پيشانيش را ميبوسيد. صورتش را ميبوسيد. اين دست و صورت اين آقا با مردم ديگه فرقي نداره؟ چرا ميبوسيد؟ ميگي اين يك روح باعظمتي داره. روح را نميشه بوسيد. خدا را نميشه، اين وهابيهاي احمق نادان كهاي كاش اينها را خدا حيوان خلق ميكرد، خدا وهابي خلقشون نكرده ولي كاش اينها حيوان ميشدند، حيوان هم شدند، مسخ شدند. اينها خيال ميكنند اگر انسان خدا را دوست داشته باشه ولي اظهار محبت به متعلقات خدا نداشته باشه. خوب شما وقتي امام رضا را دوست داريد ضريح را ميبوسيد. ضريح امام رضاست؟ نه. ولي خوب تعلق به حضرت رضا داره. قبر مطهر را ميبوسيد. در صحن را ميبوسيد. بعضيها در، آنوقتها كه دروازه داشت مشهد، در دروازة مشهد را ميآمدند بخاطر حضرت رضا ميبوسيدند. اين يك فلسفة طبيعي فطري است. و الا خدا را كه نميشه بوسيد، به خدا كه نميشه اظهار محبت كرد. دست خدا را ببوس. دست خدا كيه؟ حضرت بقية الله. صورت خدا كيه؟ وجه الله علي بن ابيطالب. ضريح را انسان، آن كسي كه ميره ضريح را ميبوسه آيا بخاطر طلا و نقره ميبوسه؟ خوب طلا و نقره جاهاي ديگه هم هست. اينها نميفهمند. واقعا يك چيزهاي، علامت مسخ شدن همينهها. انسان گاهي باطنش مسخ ميشه. يعني ميشه حيوان. به ظاهر انسانه ولي به باطن حيوان. كنار ضريح پيغمبر ايستاده بودم داشتم ضريح را ميبوسيدم. گفتم هذا حديد. گفتم خيال كردي كه من از جايي آمدم كه آهن را نميشناسند. خوب هذا حديد. يعني چه؟ گفت حديد را نميبوسند. اينقدر بهش خنديديم. گفت چرا ميخندي؟ گفتيم ديگه جواب ابلهان خاموشي است. من بخاطر آهن، آهن كه بيرون هم بود. اين يك مقدار آهن بيرون ريخته بودند ميخواستند ساختمان درست كنند. از آنجا ديده ميشد. گفتم آنجا آهنهايش خيلي هم خالصتره. اينقدر آدم بيشعور، بي درك و بي شعورتر از آنها، آنهايي هستند كه يا احتمال بدهند اينها راست ميگن يا برن عقب سر اينها. هذا حديد. خيال كرد ما از ايران آمديم آهن شناس نيستيم. آهن هم نبود اتفاقا. يك نقرهاي بود. اينقدر بي درك.
انسان كسي را دوست داشته باشه، من خدا ميدونه اين را ديدم. يك عاشقي معشوقش را، روش نميشد بهش اظهار عشق كنه. لباسش را كنده بود رفته بود يك جا. اين اينقدر لباس او را بوسيد تا بي حال شد. حالا اين لباس با لباس ديگه چه فرق داره؟ خوب اين تعلق به محبوبم داره. لباس او را ميبوسيد. مسموع او را دوست داره، هر چه به او تعلق پيدا كنه دوست داره. خوب وجه خدا كيه؟ السلام علي وجه الله. سلام بر روي خدا، بر وجه خدا. اين وجه الله الذي اليه يتوجه الاولياء. كيه؟ امام زمان عليه السلام. شما چرا ديروز اينهمه اظهار محبت به علي بن ابيطالب كرديد؟ اگر علي هم مثل بعضيها مخالف با خدا بود و پيغمبر، بهش اظهار ارادت ميكرديد؟ علي بخاطر اينكه لسان اللهه. اذن اللهه. وجه اللهه. يد اللهه. جنب اللهه. بلكه نفس اللهه. هر كدامش هم يك معناي خاصي داره كهاي كاش ماها اين معناها را ميفهميديم. وجه الله. السلام علي وجه الله. السلام علي اذن الله. حتي نفس الله. يعني اگر نستجير بالله خدا قلب داشته باشه، قلب خداست. همانطوري كه نفس پيغمبره. در آية شريفة مباهله، چون امشب نميخوام روضه بخونم. امشب هم شب جشن و سرور ماست. من امشب نميخوام روضه بخونم. همهاش را هم نبايد با گريه گرفت. با خنده هم ميشه. اونها اصرار ندارند كه ما هميشه گريه كنيم. يكي از چيزهاي اشتباهي كه شده اينه كه ما بايد همهاش بگرييم. من خدا ميدونه فاصلة بين اينكه… نه. خدا ميدونه يك مجلسي چيزي بر معلوماتم افزوده شد، آن مجلس باحاله. حال يعني رشد، كمالات، رفتن به سوي آنچه كه انسان نميدانه. يخرجونهم من الظلمات الي النور. از ظلمات، همينكه شما بدونيد معناي وجه الله يعني چي، همين فرقي كه بين شما و وهابيها هستش. آنها از توي نور آمدند توي ظلمت و شما از توي ظلمت رفتيد توي نور. يخرجونهم من الظلمات الي النور. از ظلمات به نور ميآره. نور يعني علم. العلم نور. و الا خوب شما گريه كرديد و قلبت هم گرفتي و عيديت هم گرفتي و همة اينها، خوب نهايت اكثر عيدي هايي هم كه ما ميخوايم ماديه، قرضمون ادا بشه، نميدونم خونه درست بشه، زن خوبي براي مجرها گير بياد. از اين حرفها. ولي آني كه معنويت داره ايني است كه انسان از ظلمت. يك نقطة تاريك در قلبت باشه. ندوني معناي وجه الله يعني چه؟ معني يد الله يعني چه؟ چطور ميشه كه من خدا را دوست داشته باشم ولي اظهار محبتم را به ائمه عليهم السلام بكنم. اين را فهميديم. همانطوري كه وهابيها نميفهمند. شما از ظلمت آمديد توي نور. اينجور مجالس را بايد انسان دوست داشته باشه. شب قدر از امام سؤال شد كه شايد هم امام نباشه. الان يادم نيست، كه بهترين اعمال شب قدر چيه؟ گفتند كه از ظلمت جهل بيائي توي نور علم. تحصيل علم بكني. جواني پاي منبر پيغمبر اكرم نشسته بود. حضرت خيلي بهش دقيق شدند، نگاش ميكردند. معلومه اين نگاه جور ديگه است. عرض كردند آقا چرا اينجوري به من نگاه ميكني؟ فرمودند كه تو هفت روز بيشتر زنده نيستي. كارهاي مهمي بكن. عرض كرد چيكار بكنم؟ شما بگيد. حضرت فرمودند كه تحصيل علم كن. علم هم علم رياضي و فيزيك و اينها هم كه به درد اين هفت روز نميخوره. نه ليسانسي به انسان ميدهند، نه دكترايي، نه مدركي. بميره هم ميخواد چيكارش بكنه. تحصيل علم اينه كه، اصلا اين را بدانيد علم در زبان پيغمبر و اهل بيت به علم معارف و احكام و تزكية نفس گفته شده. بقيه را زياد علم بهش نگفتهاند. اگر هم گفتهاند بحمل شايع بقول علما گفتهاند. نه بحمل واقعي. بحمل شايع يعني نميدونم چه جوري اين اصطلاح علمي را براتون بگم؟ متعارف به هر چيزي ميگند علم، به هر علمي ميگن علم، به هر دانستني ميگن علم. متعارفي. طبق روز، رسم. و الا به حقيقت، حقيقت علم آن علمي است كه شما را از ظلمت به نور بكشونه و در اين دنيا و در عالم برزخ و در قيامت به دردتون بخوره. ايني كه من گاهي ميگم ما معتقد به قيامت و عالم برزخ و اينها نيستيم، همة همتمون اين است كه همين دنيامون را درست كنيم. دبستان ميري براي چي؟ براي اينكه انسان توي دنيا باسواد باشه. دبيرستان؟ خوب براي اينكه انسان توي دنيا بايد ديپلم داشته باشه. نميدونم درس دانشگاه براي چي ميخوني؟ خوب انسان بايد دكتري، مهندسي توي اين دنيا، هيچ نميگيد توي آخرت. چون اصلا آخرت براي ماها مطرح نيست. نه جدا. همين امروز يك جواني از باختران، كرمانشاه جديد و باختران قديم و كرمانشاه اسبق، چون اينها اسمهاشون تغيير كرده. از آنجا به من تلفن ميزد كه من ميخوام بيام درس روحانيت بخونم، پدر و مادرم نميگذارند. گفتم مگر پدر و مادرت مسلمان نيستند؟ گفت چرا آقا مسلمانند. گفتم پس چطور نميگذارند؟ مسلمان كه با سرباز امام زمان مخالف نيست. مسلمان كه با درس قرآن مخالف نيست. هي اصرار كرد. گفتم نه معلوم نيست مسلمان باشند. تو يك تحقيقي بكن. پسره را نزديك بود توي شك بيندازيم در مسلمان بودن پدر مادرش.
من اين جمله را از مرحوم آيةالله خوانساري دارم. يك جواني آمده بود از كاشان، حالا از علما شده همان جوان، خدمت مرحوم آية الله خوانساري. گفت من ميخوام بيام درس بخونم توي حوزه، پدر مادرم نميگذارند. گفت مگر پدر مادرت مسلمان نيستند. گفت چرا آقا. گفت نه. كسي كه ميگه برو نوكر مردم بشو و نوكر امام زمان نشو، اين معلوم نيست مسلمان باشه. ولو اينكه نخست وزير بشه. نخست وزير حالا نيست، رئيس جمهور بشه. نوكر مردمه. شما الان، يعني اگر نوكر نباشه به درد اين كار نميخوره. ما احترامشون ميكنيم ميگيم جناب آقاي رئيس جمهور. ولي در واقع يعني نوكر، خدمتگزار انتخاب ميكنيم. اما يك عالم، يك روحاني، اين نوكر امام زمانه. به مردم كاري نداره. اگر آقا وليعصر فرمودند كه برو خدمت به مردم بكن، ميكنه. فرمودند رئيس جمهور بشو ميشه. فرمودند ولي فقيه بشو، ميشه. فرمودند برو كفشهاي مردم را جفت كن ميگه چشم. نوكر آقاست نه نوكر مردم. حالا كيه كه اين حرف را بفهمه؟ هيچكس. بچهام بره تحصيلات عاليه بكنه آنجا بهتر به درد مردم ميخوره. خيلي خوب. چيكارت كنيم. نميفهمي ديگه نميفهمي. بعد هم وقتي جوان يك قدري بزرگ شد، ريشش را ميتراشه، يك كراوات هم ميزنه بعد پدر پيرش هم بعنوان نوكر توي خانهاش انتخاب ميكنه، خوب ما كه ميخوايم بريم يك نوكر بگيريم، حالا كه آقاي دكتر شده، خوب اين پدرمون با زنمون محرمه، همين باشه. اين اگر خيلي پسري باشه كه پدرش را جمع آوري كنه. حالا من نميخوام بگم كه دكتر و مهندس. ولي ما كجا به ياد آخرتمون هستيم. چقدر؟ اقلا تو تحريك نميكني براي موفقيت به كمالات روحي فرزندت را، مانعش نشو. حالا خدا نور معنويت را در دلش تابيده، محبت امام زمان را در دلش تابيده، فكرش به اينجا رسيده كه نوكر امام زمان بشه بهتر از اينه كه نوكر هر كس و ناكسي بشه، تو ديگه جلوش را نگير. روسياه نشو در مقابل امام زمان.
خوب امشب و اينها خدا لعنت كنه آنهايي را كه روحانيت را از نظر مردم پست معرفي كردند و الان هم مشغولند. الان هم مشغولند. بيشترش از زمان آن پدر و پسر ملعون انجام شد و حالا هم دشمناني كه مثل آب زير كاه هستند، دارند اين فعاليت را ميكنند. بهرحال شبهاي عزيزي است. ولايت. ولايت را انشاء الله ديروز پذيرفتيد. دست به دست علي بن ابيطالب داديد و شماها الحمد لله از عالم زر اين ولايت را آورديد. خداي تعالي شيعيان را شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا. يعني گلشون را، معلومه شيعه بودند، روحشون شيعه بوده در قبل، آن گلشون را كه ميخواستند بسازند، آن بدنشون را از فاضل طينت خاندان عصمت و طهارت خلق كردن يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا. هر وقت ما خوشحاليم خوشحالند. ديروز بعضي از آنهايي كه يك خوردهاي تزكية باطن كرده بودند ميديدم كه اصلا نميتونند روز پاي خودشون بايستند. بس كه خوشحال بودند. روز عاشورا هم نميتونند از كثرت حزن روي پاي خودشون بايستند. اينها علامت تشيعه. روز نيمة شعبان بقدري سرحال و بحال و با توجهند كه حساب نداره. اينها علامت تشيعه. علامت پاكي طينته.
خدايا به آبروي آقامون حجة ابن الحسن همة ما را از شيعيان خوب امير المؤمنين علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام قرار بده. الهي آمين. من چند دقيقهاي از آقاي فاني تقاضا ميكنم يك مدحي دربارة مولا امير المؤمنين بخوانند و ضمنا هم شيريني بيارند. ايشان هم اجازه بدهند شيريني را تقسيم بكنند و بعد انشاء الله ميايستيم زيارت آل ياسين را، چون زيارت آل ياسين ديگه ما هر هفته اينجا ميخونيم. يك كسي شايد اينطوري گفته باشه كه ارواحي هستند ميآيند اينجا در اين زيارت آل ياسين با شما شركت بكنند. روايت هم داره و آنها را دست خالي برشون نگردانيم. سه تا صلوات بلند بفرستيد. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. براي سلامتي آقا امام زمان صلواتي مرحمت بفرمائيد. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. بسم الله الرحمن الرحيم. يا رحمان يا رحيم. اللهم كل وليك الحجة ابن الحسن. صلواتك عليه و علي آبائه في هذه الساعه و في كل ساعه. وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا. حتي تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا.
از امر خدا و احمد نيك سرشت، از امر خدا و احمد نيك سرشت بر سر در باغ خلد جبريل نوشت بر خصم علي ورود اكيدا ممنوع، بر خصم علي ورود اكيدا ممنوع. چون ويژة شيعة علي هست بهشت. اي سر خفي، نور جلي، ادركني. اي دست خداي ازلي ادركني. تو دست خدايي و من افتاده زپاي. يا حضرت مرتضي علي ادركني. يا حضرت مرتضي علي ادركني. اي نفس نبي، شخص ولي، ادركني. سر صمد لم يزلي ادركني. مولاي فقيران، شه مردان الغوث، يا پير دخيل يا علي ادركني. اگر هزار بشير آمد و نذير آمد، محمد است (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) كه بي مثل و نظير آمد. به دور باد شه عادلي كه پيش درش قصور آية قيصري قصير آمد. ز آسمان رسالت فتاد ختم رسل، كه چرخ منزلت از طلعتش منير آمد. علي ولي خدا، علي ولي خدا صاحب ولايت بود. علي ولي خدا صاحب ولايت بود. كه نصرت حق به او ناصر و نصير آمد. به پاس خدمت پيمان، شه ولايت شد. كه مست جام ولا از خم غدير آمد. صلوات. اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
الا يا مؤمنين طي شد غم و عيد غدير آمد. كنون هنگام عيش و عشرت برنا و پير آمد. چو بگذشت از مه ذي الحجه يك ده روز، جبرائيل به راه مكه نزد مصطفي از حق بشير آمد. بگفتا البشاره، البشاره يا نبي الله. چنين روزي تو را در دار دنيا بي نظير آمد. به امر حق علي را كن وصي خويشتن امروز. كه در عهد الست او بر تو چون شاهي، امير آمد. بنا شد از جهاز اشتران آن دم يكي منبر. فراز او محمد (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) آن شهنشاه سرير آمد. ندا كرد ايها الناس اين زمان بر گرد هم آئيد. كه اكنون امر معظم از خداوند كريم آمد. الا يا ايها الناس اين زمان اعلام ميدارم. علي ابن عم من بر شما مردم امير آمد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.