۲۹ صفر ۱۴۱۵ – تقوا و مراتب آن
تقوا و مراتب آن 29 صفر 1415
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و وصينا الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و اياكم ان اتقوا الله.
يكي از واژههايي كه در روايات و در قرآن مجيد مكرر در مكرر گفته شده و به آن سفارش شده، تقواست. شبهاي گذشته دربارة نفاق و كفر و اسلام بحث كرديم. امشب دربارة تقوي و عصمت بطور مختصر عرايضي انشاء الله عرض خواهيم كرد. تقوي از وقا يقي گرفته شده. به معناي نگهداشتن، نگهداري. انسان بايد چه آنكه ايماني بهش هست و چه آن كسي كه مسلمان است و ابراز اسلام كرده كه مراتب اسلام را ديشب عرض كردم. هر شش مرحلة اسلام و همة مراتب اسلام بايد مردم مسلمان تقوي داشته باشند. گاهي تقوي تحميليست. انسان بايد به خودش تحميل كند. به هر طوري كه هست خودش را نگهدارد. مريض هم بايد خودش را، آن مريض روحي هم بايد خودش را از گناه نگه بدارد. آن كسي كه سالم است و روحش پاك است، آنهم كه طبعا خودش نگهداشته ميشود. لذا تقوي كه به معناي نگهداري خود است مراتبي دارد. مرتبة اول تقوي اين است كه انسان حالا كه گفت من مسلمانم، حالا كه پابند به قوانين اسلام شد، واجبات را انجام بدهد و محرمات را ترك كند. گاهي انسان از نظر روحي به قدري مريضه كه بسيار مشكل است بتواند محرمات را ترك كند. عينا مانند مريضي كه درد بسيار دارد. در بيمارستان روي تخت در جايي كه جمعي از بيماران هستند، طبيب ميآد بهش ميگه كه در اين محل ناله نكن. به جهت اينكه مزاحمتي براي ديگران داري. يا فلان عملي را كه اقتضاي روحت و جسمت هست انجام نده. اينجا اين مريض هر مقدار هم درد داشته باشد براي حفظ نظام عمومي و نظام اجتماع بيمارستاني بايد ناله نكند. افراد معصيتكار هم، آنهايي كه قلبشون، روحشون مريض است و خواهي نخواهي دوست دارند معصيت كنند، در اسلام دستور آمده كه تقوي داشته باشيد. يعني خودتون را از گناه و معصيت حفظ كنيد. تو كه توي اجتماع زندگي ميكني نبايد گناه بكني. گناه تو سبب ميشود كه ديگران جري ميشوند در گناه و نظام اجتماع بهم ميريزد و همه اهل معصيت ميشوند. اينكه ميبينيد شيطان بخاطر يك نافرماني اينهمه مطرود واقع شد بخاطر اين بود كه وقتي خداي تعالي حضرت آدم را خلق كرد، فرمود اسجدوا لآدم، براي آدم سجده كنيد، فسجد الملائكة كلهم اجمعون الا ابليس. ابليس سجده نكرد. ابي و استكبر و كان من الكافرين. ابا كرد، استكبار كرد، تكبر كرد و از كفار محسوب شد. چرا خداي تعالي براي يك گناه اينطور با شيطان برخورد ميكند؟ به جهت اينكه معصيت او سبب شد كه ديگران يعني ارواح انسانها كه ديدند شيطان گناه كرد، معصيت كرد، سنگ اول را او انداخت، همه دانستند كه ميشود نافرماني كرد. اين يك مسئلة بسيار مهمي است. من به برادران عزيزم عرض ميكنم تا ميتوانيد گناه علني نكنيد. حرمت خدا را در اجتماع نشكنيد. حرمت قوانين الهي را از بين نبريد. گناه علني سبب ميشه كه خدا را شديدا به غضب ميآره. لذا خداي تعالي به شيطان فرمود فاخرج انك رجيم و ان عليك لعنتي الي يوم الدين.خارج بشو به جهت اين كه تو رونده شدهاي، بيرون شدهاي، مطرود واقع شدي. و بر تو لعنت من باد تا روز قيامت. چرا؟ به جهت اين كه در عالم ارواح تمام ارواح، ارواح من و شما، ارواح عالم زر اينها پاك بودند معصيت نكرده بودند حتي خطور در فكرشون نميكرد كه آيا ميشود كه گناه خداي بزرگ را انجام داد.
به مجرد اين كه شيطان معصيت كرد، پنجاه در صد به اصطلاح به طرف گناه رفتن را براي بشر راه را باز كرد و لذا به همه عرض ميكنم گناه علني راه گناه باز كردن براي ديگرانه. كوشش كنيد گناهتون علني نباشد معصيت هر چند بزرگ باشد، انسان در خفا انجام بدهد احتمال اين كه خدا اون را ببخشد بيشتر از اون وقتي است كه يك گناه كوچك را در بين مردم انجام بده. در بين مردم توي قهوه خانه مثلا بنشيند قمار بازي كند، شطرنج بازي كند، معصيت كند، زنش با بد حجابي بيرون بياد يا مثلا فرض كنيد معصيتهاي كوچك و بزرگ ديگر. اين گناهان حرمت خدا را ميشكند. اين گناهان خدا را به اصطلاح از اون عظمتش پايين مييارد. مواظبت كنيد كه گناه علني نكنيد. لذا ائمة اطهار عليهم الصلاة والسلام هميشه در سفارشتون به تقوا، همين تقواي مرحلة اول همين تقواي درجة اول را سفارش ميكردند و اين تقواي درجة اول كه ترك محرمات باشد و انجام واجبات اين از مسائلي است كه بايد عموم مردم رعايت كنند. چه اونهايي كه روحشون مريضه. و چه اونهايي كه روحشون سالمه همه بايد معصيت نكنند واجبات را انجام بدن. دو نفر انسان ممكنه پيدا بشه كه هست، زياد هم هست كه يكي بي ميل به گناه و دومي شديدا علاقهمند به همان گناه. هر دو بايد گناه را ترك كنند. منتهي اين شخصي كه متمايل است شديدا به گناه بايد برود قلبش را روحش را معالجه بكند. مثل اون دو تا انساني كه يكي شديدا ميخواد ناله بكنه در اثر درد و يكي نه سالم است و نالهاي نداره. هر دو بايد در اين جمع ناله نكنند. اوني كه مريضه بايد خودش را معالجه هم بكنه، اوني كه مريض نيست نه الحمد الله مريض نيست و سالمه. تقواي درجة اول كه براي همه هست از يك بزرگي از اولياء خدا تقاضا كردند كه يك وصيتي بكند، سفارشي بكند، اون بزرگ گفت من همان سفارشي را كه خداي تعالي، وصيتي كه پروردگار به همة افراد بشر فرموده من هم به شما ميگويم.
همين آيهاي بود كه تلاوت كردم. كه خداي تعالي ميفرمايد و وصينا الذين اوتوا الكتاب. ما به اونهايي كه در قبل از شما كتاب داديم يعني تورات و انجيل داديم. يعني زبور و صحف داديم. به اونها سفارش كرديم، وصيت كرديم، اونهايي كه قبل از شما بودند، اين وصيت را به اونها و اين سفارش را به اونها كرديم و اياكم به شما هم همين سفارش را ميكنيم كه چه ان التقل الله. تقوا داشته باشيد. همه تحت قانون الهي قرار بگيريد. همه تحت يك قانون حركت كنيد. به خدا قسم اگر مردم مسلمان به همين آيه عمل ميكردند امروز ما امام زمانمون در پردة غيبت نبود. به جهت اين كه مردم از دو حال خارج نيستند. يا افراد مريض روحي، امراض قلبي دارند. مرضهاي روحي دارند. اهل گناه و معصيتند. يك عده هستند معصيت شيرينه براشون. گناه براشون خيلي خوبه. از گناه لذت ميبرند. اينها مريضند. حرفي نيست كه مرض روحي دارند. مرض روحيشون هم معلومه. مثلا اگر مرض محبت دنيا داشته باشند طبعا خيانت ميكنند، ظلم ميكنند، طمع به مال مردم دارند خودشون را طوري در بين مردم به شكل، از نظر ظاهر مؤمنين و از نظر باطن يك مريض سرسخت بي علاجي هستند در بين مردم به عنوان منافق اينها را اسلام ذكر كرده كه در شب اول عرض كردم. اين منافقين در بين مردم هستند يك عده اينطوري هستند. يك عده هم هستند كه نه اهل تزكية نفس، به كمالاتي رسيدهاند نه حب جاه دارند، نه حب مال دارند، نه حب رياست دارند به همة حالتشون دربارة ذات مقدس پروردگار و در تمام اوقات و لحظات عمرشون به ياد خداي تعالي هستند. هر دو دسته اگر اهل گناه نبودند، معصيت نميكردند طبعا امام عصر ديگه غائب نميشد. غيبت حضرت منا، از ماست. به جهت اين كه وقتي ما با خداي تعالي رعايت قوانين الهي را نكرديم و با خدا درگير شديم، جنگ با خدا كرديم با امام زمان جنگ كردن ديگه آسانه طبعا و مشكلي وجود نداره و همان برنامه هايي كه ما با اجدادش انجام داديم. يعني امام مجتبي و سيد الشهدا و ساير ائمه را ما مردم ما بشر به قتل رسونديم و محزونشون كرديم همينطور امام زمان عليه الصلاة و السلام را هم ميكشيم يا مسموم ميكنيم.
بنابر اين اين يگانة عصر، اين يك دانهاي كه از روح خدا، از عظمت خدا، از مظهريت خدا باقي مانده اين را خداي تعالي بايد حفظ كند تا بشر لياقت پيدا كند تا بتواند او را پذيرا باشد. وقتي كه توانست پذيراي وجود مقدس حضرت بقية الله باشد او را ظاهر كند. پس ميبينيد همين درجة اول تقوا رعايتش سبب ظهور حضرت ميشود و عدم رعايتش سبب غيبت وجود مقدس امام عصر عليه الصلاة و السلام ميشود. مرحلة دوم تقوا، مرحلة دوم تقوا اين است كه انسان دلش را روحش را از امراض حفظ كنه. نگه بداره. يعني اگر داراي امراض روحي هست اين امراض روحي را معالجه كنه. و خلاصه طبق اونچه كه در آيات و روايات قرآن هست خودش را تزكيه كنه، تهذيب نفس كنه. نفسش را رام كنه. نفس امارة بالسوئش را نفس مطمئنه يا راضيه و مرضيه كنه. اين نفس سركشه. انسان را بالاخره اگر تزكيه نكرد از پا در ميياره. انسان را به چاهها و راههاي بد ميكشانه. شما يك اسب وحشي چموش را سوار بشيد و مثلا در وسط بيابان حركت كنيد. او اونچنان شما را به اين طرف و آن طرف ميبره و در شايد در ميان چاهي گودالي سرنگون كنه و چند لگد هم به سرتون بزنه و فرار كنه. نفس انسان اگر تزكيه نشد، تزكيه نشد، پاك نشد، مطمئنه نشد و مورد خطاب پروردگار قرار نگرفت كه يا اليتهاالنفس المطمئنه، اين نفس انسان را بيچاره ميكنه و به راههاي باطل ميكشانه. انسان را به جهنم بالاخره سرنگون ميكنه. پس بايد انسان مرحلة دوم تقوا را هم در خودش پياده كنه و قلبش و روحش را از امراض روحي و قلبي پاك كنه. پس مرحلة اول اعضاء و جوارح و معصيتها بايد از او، از اعضاء و جوارح دور بشه. مرحلة دوم بايد از امراض روحي از درون انسان پاك بشه.
مرحلة سوم تقوا اين است كه انسان از هر فكري از هر نيتي كه بر خلاف خواست پروردگار باشد خودش را نگه بداره. يعني يك انساني بشه كه حتي فكر گناه را هم نكنه. فكر معصيت هم نكنه. معصيت را در بعضي از احاديث تشبيه كردن به زهر. يا به نجاست. اگر شما يك كاسة زهري در مقابلتون باشد يا در شيشه در اطاق وجود داشته باشه هيچ فكر اين كه من بردارم اين زهر را بخورم در مغزتون ميياد؟ ابدا. فكرش هم نميياد. فكر اين كه مثلا يك مقداري نجاست انسان بخوره. انسان توي مغزش اصلا اين فكر ممكنه بياد مگر ديوانه باشه.
گناه و معصيت هر چه كوچك باشد، فرقي نميكنه كه انسان زهر را يا نجاست را يك انگشت بخوره يا مثلا يك قدح بخوره فرقي نميكنه هردوش بده. هر دوش زشته. انسان نبايد به فكرش بياد. يك انسان با تقوا، در مرحلة تقواي كامل بايد اين طوري باشد كه حتي فكر گناه را نكند. دربارة مرحوم آيت الله العظمي حاج حسين قمي كه مرجع تقليد بودند نقل ميكنند يك نفر، از علما نقل ميكرد ميگفت من در خدمت ايشان بودم. يك ناراحتي براشون پيش آمد. ايشان مدتي فكر كرد. چون انسان عاقل اين طوريه كه وقتي يك ناراحتي براش پيش ميياد يك پيچي تو كارش ميافته، يك نعمتي از دستش ميره بايد فكر كنه كه چه گناهي كرده كه اين ناراحتي براش پيش آمده.
چرا خداي مهربان اين گوشمالي را بهش داده. چرا اون الرحم الراحمين اون خدايي كه از هر موجودي به انسان مهربانتره، چرا يك چنين ابتلائي براي او پيش آورده يك خرده فكر كنه. چون اگر فكر نكرد، زجر را ميكشه ناراحتي را ميكشه، رشد و ترقي هم پيدا نميكنه، تربيت هم نميشه. فكر بكنيد. اين دستور را داشته باشيد از خاندان عصمت و طهارت كه هر وقت براتون يك ناراحتي پيش آمد يك مقداري فكر كنيد كه چرا من اين ناراحتي پيش آمده. اين غده چرا روي دست من بيرون آمده. اين زخم چرا دست من شده. اين تب را چرا من كردم؟ اين ناراحتي چرا در من به وجود آمد؟ انسان يك خرده فكر كنه. چرا اين ورشكستگي براي من پيش آمد؟ چرا اين طور آبروم توي مردم رفت. و امثال اينها كه اكثر و بيشتر ما مردم بالاخره يك همچين مسائلي در شبانه روز داريم ولي فكر نكرده گناه را مياندازيم گردن مردم و روزگار و زمانه و رفيق بد و امثال اينها. هيچ وقت در اعمال خودمون فكر نكرديم. يك مقدار ايشان فكر كردند. خوب يك مرد عاقل در اون وقت، البته هنوز به مقام مرجعيت نرسيده بودند يك مرد عاقل، هر چه فكر كرد ديد گناهي ازش سرنزده. بعد يادش آمد يك فكر گناه در مغزش آمده كه خدا اين طور ناراحتش كرده از روي الاغ افتاده روي زمين و صورتش خراشيده شده. اين چنين باشيد. شخصي كه در درجة اعلاي تقوا ميخواد باشه بايد دقيق باشه، فكر گناه را هم نكنه. و اين را هم بدانيد كه اگر خدا دوستتون داشته باشه گوشماليتون ميده. بعضيها را انما لهم ليزداد اثم ما بهشون مهلت ميديم. بچهاي را كه از خونه بيرونش كرديد و ديگه قابل هدايت نيست و قابل تربيت نيست، بره هر كاري توي خيابان و بيابان بكنه. انما نملي لهم ليزدا اثم و لهم عذاب اليم. روز قيامتي هم هست اينها از دست ما فرار نميتونن بكنند. و لا يمكن الفرار من حكومتك. خدايا هيچ ممكن نيست فرار كردن از حكومت تو. انسان ممكنه يك جنايت كار در ايران مثلا باشه وقتي كه ديد گناهش اونقدره كه ميخوان اعدامش كنند، فرار ميكنه، پناهنده به يك مملكت ديگه ميشه. اما در حكومت الهي به هيچ جا نميتوني پناهنده بشي.
فسروا الي الله هر چه فرار كنيد باز در دام الهي هستيد و بالاخره قيامتي هست و روز محشري هست و بهشت و جهنمي هست. پس چرا انسان خودش را تزكيه نكنه و خودش را نسازه. و خودش را آمادة براي انس با پروردگار نكنه. اين مرحلة كامل تقواست و بسيار مردم دستور دارن. يعني حتي در خطبههاي نماز جمعه بايد دربارة تقوا سخن گفته بشه. در تمام سفارشاتي كه از طرف خاندان عصمت و طهارت در قرآن مجيد من همين امروز يك مقداري در آيات قرآن نگاه ميكردم مكرر در مكرر خداي تعالي فرموده اتقل الله. تقوا داشته باشيد. در اثر معرفتتون به خدا خودتون را از گناه نگه بداريد. خدايي هست. خدا ناظر اعمال ماست. در خانه اگر بداخلاقی با زن و فرزندت كردي خدا در اينجا هم ميبينه در ميان بازار و كوچه اگر گناه كردي اونجا را هم خداي تعالي ميبينه. و مرحلة بالاتر مرحلة تقوا، عصمته. كه ما هممون موظفيم معصوم باشيم. شما ميگيد چهار ده تا معصوم بيشتر نداشتيم. اين معصوم درجة اعلا راسته، چهار ده نفر بيشتر نبودند. اما در قرآن خداي تعالي مكرر در مكرر ميفرمايد واعتصموا بالله. انسان وقتي كه به اون مرحلة از تقوا رسيد ميشينه با خداي خودش انس ميگيره، انس با خدا پيدا ميكنه. شما ببينيد يك دوستي داريد بخاطر اين كه شما را مثلا منافع شما در دست اوست معصيت و گناه او را نميكنيد، نافرماني او را نميكنيد. يا طمعي به او داريد نافرماني به او نميكنيد. اما كم كم رفتيد نزديك شديد در ميان خانه با او بوديد شب و روز با او زندگي كرديد، با او انس گرفتيد او را شناختيد بهش محبت پيدا كرديد، به عشق پيدا كرديد. انس با او پيدا كرديد اينجا به جايي ميرسيد كه معصوم ميشيد.
معصوم يعني چه؟ يعني نگه داشته شده. نگه داشته شده از گناه كه سهله، از هر بدي. نگه داشته شده از تمام شرارتها، بديها، و بلكه تمام خوبيها در تو وجود پيدا ميكنه. در اون دعا ميخونيم كه ادخلنا في (قطع نوار) خدايا من را و ما را داخل كن در هر خيري كه پيغمبر و آل پيغمبر را داخل كردي. و اخرجنا من كل سوء اخرجت محمد و آل محمد (الهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) خدايا من را خارج كن از هر بدي كه پيغمبر و آل پيغمبر را خارج كردي. انسان به اونجا ميرسه. انس با خدا پيدا ميكنه. واعتصموا بالله. طلب عصمت كنيد به وسيلة انستون با خدا. به وسيلة آشناييتون با خدا. خوشا به حال اونهايي كه به مرحلة انس با پروردگار رسيدند. اون چنان محبت به خدا دارند كه وحشت از مردم پيدا ميكنند. گاهي نميدونم براتون اتفاق افتاده يا نه، يا با يك كسي كه خيلي دوستش داريد يا در كاري كه خيلي علاقه داريد يا در يك فكري كه براتون خيلي مهمه قرار گرفته باشيد يك دفعه يك نفر بخواد وارد بشه و اين وضع شما را بهم بزنه. براي دانشمندان زياد اين مسئله پيش ميياد. نشسته مطالعه كرده يك بررسي علمي كرده الان ميخواد به نتيجه برسه و نتيجه را يادداشت كنه يك نفر وارد ميشه. يك نفر معمولي. حرفهاي عادي هم ميزنه. اونچنان انسان در دل ناراحت ميشه كه حساب نداره. با خداي عزيز، با خداي رحمن و رحيم انسان نشسته انس گرفته داره حرف ميزنه ديگه از مردم، حالا مردم هر چه باشند هر كه باشند وحشت داره. مبادا الان در اطاق عبادت من يك نفر وارد بشه مزاحم من و محبوبم، مانع مناجات من با خدا بشه. خوشا به حال اونها.
آرزو نميكنيد كه شما هم ولو در عمرتون يك ساعت يك چنين حالتي پيدا كنيد كه قطعا مگر انسان در خواب غفلت باشه. مگر انسان خداي نكرده روحش مرده باشه والا آرزو لااقل ميكنيد. و خوشا به حال اونهايي كه به مرحلة انس رسيدن. از مردم وحشت دارند.اينها با شناخت پروردگار، اينها با انس با خدا به مقام عصمت، عصمت از يعني نگه داشته شدن از خطا و اشتابه وضعشون با خدا يكي ميشه. چشمشون چشم خدايي ميشه، گوششون گوش خدايي ميشه. زبانشون زبان خدايي است. وقتي كه حتي با ديگران صحبت ميكنند چون از يك طرف متصل به خدا هستند از يك طرف با مردم حرف ميزنند خداي تعالي از زبان اونها با مردم حرف ميزنه. از چشم اونها به مردم نگاه ميكنه از ارادة اونها با مردم معامله ميكنه ميشه ارادة اونها، ارادة خدا. نمونهاش خاندان عصمت و طهارت البته اقيانوس بي نهايت اونها و قطرهاش ممكن است اولياء خدا و اين عده باشند كه واعتصموا بحبل الله يا واعتصموا بالله عمل كردند. و اعتصموا بالله. خودتون را پاك نگه بداريد به وسيلة شناخت خدا و انس با خدا. واعتصموا بحبل الله يعني خودتون را پاك نگه بداريد به وسيلة معرفتتون به امام زمانتون. چون در روايت دارد كه حبل خدا امام زمان هر زمانه. به وسيلة امام زمانتون از انس با امام زمان شمافكر نكنيد كه ماها يك گوسفنداني هستيم كه هيچ چوپان را نميشناسيم. خدا به ما اجازه داده كه اون قدر رشد پيدا بكنيم كه با امام زمانمون انس داشته باشيم. صبح خدمت حضرت برسيم، شب خدمت حضرت برسيم، هر وقت اراده كنيم خدمت امام زمان برسيم. مأنوس با او باشيم. او را خدا خلق كرده در دنيا قرار داده براي ما.
خلقته لما عصمت و له ملازا در دعاي ندبه هست او را ملاز ما قرار داده. عصمت ما كه اگر ما به وسيلة او معصوم شديم، پاك شديم و اون وقت به اين جمله عمل شده، و اين جمله تحقق پيدا كرده. و در قرآن مجيد آمده يا اليها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا يعني رابطه پيدا كنيد با امام زمانتون. همان طوري كه با خدا رابطه ميخواييد داشته باشيد، همانجوري كه خداي تعالي فرموده است واعتصموا بحبل الله و اعتصموا بالله هم فرموده. يك مورد واعتصموا بحبل الله است شش مورد واعتصموا بالله. هر دوش هم اينه معناش كه امام زمانتون را بشناسيد و به وسيلة او معصوم بشيد، پاك بشيد اعتصام پيدا كنيد. اين اعتصام كه در بعضي ترجمهها نوشتن كه چنگ زدن. چنگ زدن يعني چي؟ خودتون را نگه بداريد با انس با امام زمان. با انس با خدا. و لغطا معصوم ميشيد شما. اين حضرت معصومه سلام الله عليها واقعا معصومه بود.
بعضي از امام زادههاي محترم مثل حضرت زينب صلوات الله عليها مثل حضرت ابوالفضل عليه السلام اينها معصوم بودن منتهي شما ذهنتون نره معصوم مثل حضرت امام مجتبي. نه. اين مرحلة پايين عصمت يعني ديگه اصلا همة مشتريها ميدونن كه شما گناه نميكنيد. آرامش پيدا كردن. مراجعين همه ميدونن كه كوچكترين خيانت به اونها نميشه. اگر ارتباطشون با شما باشه. آرامش پيدا ميكنند همانطوري كه نسبت به انبياء انبياء سند مردم اطمينان داشتند. نفس شما ميشه نفس مطمئنه. نفسي كه همه بهش اطمينان دارند. ممكنه اين آقا، شبهاي گذشته دربارة نفاق گفتم. ممكنه اين آقا پيش روي من و پشت سر من دو جور باشه، ابدا. اين منافق كه نيست بمانه. خودش را به وسيلة انس با خدا از همة بديها حفظ كرده. آيا ممكنه اين شخص در مال در شغلش در اونچه كه داره غش بزنه، ابدا. ممكنه پشت سر من غيبت كنه؟ هرگز، ابدا. غيبت اين كه در همان مرحلة اول تقوا، مرحلة اول اسلام كه در شبهاي گذشته عرض كردم در اونجا كارش را تمام كرده. غيبت كه از گناهان كبيره است. حتي اگر در جلوي روي من ميگه آقاي فلان، پشت سرم هم همين آقا را ميگه. پشت سر سبكتر اسم من را نميبره. يك همچين حالتي داره. اينجاست كه اگر انسان به اين مرحله رسيد، به كمال انسانيت اگر رسيد در صف معصومين قرار گرفت كه روايت داره علما امتي، كاانبياء بني اسرائيل هم داره افضل من انبياء بني اسرائيل هم هست. علما فكر نكنيد كه مثلا يك طبيب عالمه، يك مهندس عالمه، يك مجتهد عالمه. اينها يك مشت اطلاعاتي است كه بلد شدن، يك صنايعي است، يك قراردادهايي است اينها را بلد شدن شما بلد نيستيد.
عالم ميدونيد كيه؟اوني كه خودش را تزكيه كرده باشه، خدا را شناخته باشه، معتقد به وجود خدا بشه. انس با پروردگار پيدا كنه. سخني بگويد و سخني بشنود. كه و من يعطي الحكمه. كه اين اسمش حكمته. فقد اوتي خيرا كثيرا كسي كه بهش حكمت داده شده باشه حتي ممكنه به يك فردي كه سواد خوندن و نوشتن نداره حتي به او اين علم داده بشه ولي به يك مجتهد اعلم داده نشه. ممكنه به يك بيسواد اين علم داده بشه، علم خداشناسي واقعي. يوم دل علي ذاته باذاته بك عرفتك. خداي به وسيلة خودت من تو را شناختم. من دست نياز به درگاه تو دراز كردم، معصيت نكردم، قلبم را پاك كردم، لايق شد دل من كه نور معرفت تو در دل من بتابه اين با خوندن و نوشتن نيست.
محاله كه انسان با خوندن و نوشتن فقط موفق به اين جهت بشه. و العلم نور، يك نوري است خدا در دل افرادي كه باهاش انس دارند ميتابانه. دل انسان روشن ميشه، اون وقت تمام اعضاء وجود انسان خدايي ميشه و لازم نيست كه انسان ديگه زياد با مردم انس داشته باشه. خودش تنها با خداي تعالي مأنوس ميشه. و لذا واعتصموا بالله، واعتصموا بحبل الله. و عصمت مقام ارفع اوني است كه انسان صد در صد يد الله باشه كه امام مجتبي عليه الصلاة و السلام كه جانمون به قربانش امروز روز شهادتش بود اين امام غريب اين امام مظلوم اين امامي كه خداي تعالي او را حجت خودش قرار داده. در روايات زيادي هست، مضامين مختلفي هست دربارة امام عليه الصلاة والسلام كه عبادت الرب في مقادير اموره تحبت عليكم. ماها اماممون را نميشناسيم. شايد يكي از اولياء خدا ميگفت، ميگفت به ما گفتن كه خدا را نميشه شناخت. ما تا يك حد فطري به خدا معرفت پيدا كرديم و تمام شد اما به ما گفتن بايد امام را بشناسيد اين هم نميشه شناخت، امام را نميشه درك كرد. اجمالا اين طور عرض كنم اگر مثلي بخواييم بزنيم بايد اينطور بگوييم كه روح و بدن. مثل خدا، مثل روحه و مثل ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام مثل دست، چشمه، مثل صورته، مثل گوشه، مثل زبانه. لذا فرمودند اينها يد اللهند. يعني هر قدرتي را اين را من با قاطعيت عرض ميكنم و اونچه هم ميگم خيلي كم گفتم دربارة ائمة اطهار عليهم الصلاة والسلام به اندازة عقل خودم عرض ميكنم و به اندازهاي كه از روايات استنباط شده. هر چه خدا بخواد اعمال قدرت در مخلوقش بكنه به وسيلة امام انجام ميده.
مثل اين كه شما بگيد هر چه من بخوام اعمال قدرت بكنم به وسيلة دستم. خداي تعالي هر سخني را بخواد گوش بده بوسيلة امام گوش ميده. خداي تعالي هر كلامي را بخواد به ما بگويد به وسيلة امام و به وسيلة پيغمبر به ما ميگه. چون اونها لسان اللهند اونها عين اللهند، اونها اذن اللهند، اونها يد اللهند. اين موضوع مسلمه. ارادت الرب في مقادير اموره تحبت عليكم و تستر من بيوتكم قلوبنا آئيت لمشيت الله. دلهاي خاندان عصمت، قلوب خاندان عصمت محل مشيت خداست، محل ارادة پروردگاره. ولي يك چيز در امام هست اين را خوب دقت كنيد. علم امام و احاطة علمي امام اختيارش در دست خود امامه. يعني گاهي امام ميخواد يك چيزي را ندونه، اختيار داره ميتونه ندونه. يك چيزي را ميخواد بدونه هر چه باشه ميدونه. اين اختيار در دست خود امامه. يعني اگر اراده كنه، تصميم بگيره كه هيچي را ندونه اينجا بنشينه چشمهاش را هم بگذاره روي هم حتي ندونه كه پهلوش كي نشسته اين اراده و اختيار در دست خود امامه. اين در روايات هم هست و اين از عظمت امامه كه خداي تعالي اين لطف را به امام كرده كه اختيار علمش را هم داده دست خودش. ما اختيار چشممون، گوشمون، زبانمون، دستمون هم حتي گاهي در اختيار ما نيست. اما امام حتي اختيار علمش، حالا اين معناش چطوري ميشه اين يك بحث مفصلي داره كه اگر يك شب موفق شدم براي دوستان خصوصي انشاءالله عرض ميكنم كه چطور ممكنه كه امام عليه الصلاة و السلام اختيار علمش در دست خودش باشه.
گاهي خدا بهش ميگه ندون، بنده است، بندة خداست. گاهي ميفهمه، نميگه خدا، ميفهمه كه خدا ميخواد هيچي ندونه، نميدونه. گاهي هم كه ميفهمه كه خدا ميخواد همه را بدانه، ميدانه. بندة خداست و لذا امام مجتبي عليه الصلاة والسلام.شايد با اين خلاصهاي كه عرض كردم مشكلات دربارة زهر خوردن امام و امثال اينها رفع شده باشه. امام عليه الصلاة و السلام مسموم شده. مكرر حضرت مجتبي را مسموم كردن. چون معاويه فكر ميكرد بالاخره يك روزي ميشه مردم نسبت به اين مظلوم، اين مظلوم تاريخ كه من معتقدم حتي از حضرت سيد الشهدا حضرت مجتبي مظلومتر بوده. خيلي مشكله من يك وقتي در قطار با يكي دو نفر از جوانها مسافرت ميرفتم. يك جواني توي كوپة ما بود اين ازش پرسيديم اسمت چيه يك اسمي گفت كه معلوم ميشد اين يك مذهب ديگهاي داره. گفتيم مذهبت چيه؟ گفت سني هستم. يك جواني كه همراه ما بود به يكي از خلفا تب كرد. خوب اين خيلي زياد من اهميت نداد، عكس العملش اين بود كه او هم به امير المؤمنين علي ابن ابيطالب جسارت كرد. من ديدم اين جوان شيعه اون رگهاي گردنش حركت كرد، صورتش سرخ شد، بلند شد اگر من مانعش نشده بودم شايد تو كوپة قطار او را ميكشت. چرا تو به علي بن ابيطالب جسارت كردي! شما ببينيد معرفت ما نسبت به علي چقدره؟ به قدر يك سر سوزن از اقيانوس معرفت امام مجتبي هست. ابدا. در عين حال من يقين دارم در مقابل هر يك از شما يك جسارت مختصري به علي عليه الصلاة و السلام بكنه يقينا شماها بي تاب ميشيد. نميتونيد خودداري كنيد. اونچنان متأثر ميشيد كه ميگيد توي اين مجلس جاي من نيست. من به يك عالم وهابي كه اون روز وهابي بود گفتم در كتاب في ذلال القرآن در تفسير سيد قدس يك جسارت به علي بن ابيطالب شده. به خدا قسم اگر اين طور كه تو ميگي باشه من تمام كتابهاش را ميريزم توي بيابان. كه وقتي فرداش رفتم بهش نشان دادم، خيلي ناراحت شد با اينكه سني بود، وهابي اون روز بود. اون چنان ناراحت شد، به علي كسي ميتونه جسارت بكنه! اون وقت شما فكر كنيد با اون همه معرفت كه حضرت مجتبي به امير المومنين داشت. علاوه پدرشه، علاوه با معاويه عهد نامه امضاء كرده كه به علي جسارت نشه. علاوة بر همه دارن اين را بدعت در دين ميگذارن و جز برنامه قرارش ميگذارند كه بعد از هر نماز به علي بن ابيطالب جسارت بشه. كه حتي يك شامي بي عقل، بي شعور اين بعد از نماز يادش رفته بود كه اين عقيبات نمازش را بخونه، حركت كرده بود رفته بود در خارج شهر يادش اونجا آمده بود اونجا نشسته بود به علي بن ابيطالب لعن كرده بود، و به خاطر شكرانة اين كه اينجا اين تعقيب نمازش به يادش آمده يك مسجدي ساخت به نام مسجد ذكر.
شما ببينيد حضرت مجتبي برش چه ميگذره؟ اون هم نه يك روز، عاشورا يك روز بود و تمام شد، نه يك روز، نه دو روز مدتها بلكه در بعضي تواريخ داره كه يك عده از مسلمانها علي بن ابيطالب را لعن ميكردن. شما ببينيد چه بر امام مجتبي ميگذره. شما يك كلمه شنيديد كه در حرم علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلام جسارت شده به حرم مطهر من افرادي را ميشناختم و به من خبرش را دادن كه در شهرهاشون اونقدر گريه كرده بودن تا حالت ضعف بهشون دست داده بود. غش كرده بودند. اون وقت به علي بن ابيطالب اين همه جسارت. در زمان امام مجتبي نتونستن قبر علي بن ابيطالب را معرفي كنند براي اين كه مبادا خوارج برن جسد علي بن ابيطالب را از ميان قبر خارج كنند. شما ببينيد چقدر فشار بوده، خدا لعنت كنه معاويه ابن ابي سفيان را. خدا لعنت كنه بني اميه را غاطبتا. كه يك چنين شجرة ملعونهاي بودند در جامعه. برادران عزيز من به خدا قسم روي محبت شديد عرض ميكنم كه تا زوده ريشههاي اخلاق فاسد را از دلتون بيرون بياريد يك معصيت كوچك، يك بي حرمتي كوچك، حتي بي حرمتي كوچكي به پدر و مادر گاهي ميشه خدا ميدونه انسان را به اونجا ميرسونه كه انسان ميشه يزيد ابن معاويه. تا اين شجرة ملعونه در دلتون هنوز تازه جوانه زده اين را ريشه كنش كنيد. برخلاف هواي نفستون عمل بكنيد. ظلم نكنيد. بي حرمتي نكنيد. ادب را رعايت كنيد، تقوا را رعايت كنيد.
بياييد تو جرگة مردمان متدين با خدا اين دو روز دنيا به هر حال هر طور باشد ميگذره. و اسمي از انسان به خوبي ممكن است بعد از انسان برده بشه. شما يك قدم به طرف خدابياييد. ببينيد چطور دلهاتون منور ميشه و چه بندگي پر از لذتي داريد. اين طوري ميشه كه حضرت مجتبي يك روز وارد شد در يك جمعي ديد همة اينهايي كه فاطمة زهرا را كتك زدن نشستن اينجا. شما ميگيد مگر غير از قنفض كس ديگري هم فاطمه را زده بود؟ چهل نفر بودند اون روز كه ريختند به سر فاطمة زهرا. و هر كدام يك اذيتي به فاطمة زهرا وارد كردند. حضرت يك يكي اونها را معرفي كرد. تو مغيره با چوب به بازوي مادر من زهرا زدي، تو چه كردي، تو چه كردي. اونقدر امام مجتبي محبوب پيغمبر اكرم بود كه در روايت دارد كه پيغمبر اكرم فرمود هر كه بر حسنم گريه كند روز قيامت چشمش گريان نخواهد شد. چراغها را خاموش كنيد شب شام غريبان رسول اكرمه.
شب شام غريبان امام مجتبي است. مجلسمون بايد مثل قبرستان بقيع تاريك باشه. ديشب تذكر دادم يكي از اولياء مدينه به من خصوصي ميگفت، ميگفت من گاهي ميرم كنار قبرستان بقيع. الان طوري قبرستان بقيع را ساختن كه داخل قبرستان، يعني قبور ائمة بقيع از بيرون ديده ميشه. ميگفت من ميرفتم نصفهاي شب يك سلامي به ائمة اطهار عرض كنم گاهي از شبها ميديدم يك خانمي در قبرستان بقيع كنار قبر امام مجتبي نشسته. اونهايي كه مدينه رفتهاند ميدونند كه در قبرستان بقيع نميگذارند به هيچ وجه كسي وارد بشه اون هم زن. يقينا مادرش فاطمة زهرابوده. جناده امروز آمده كنار بستر امام مجتبي نشسته حضرت فرمود يا جناده استعد لسفرك حس القبل حلول، قبل از اين كه مرگ به سراغت بياد خودت را آماده كن، آمادة مردن كن. دارد او را وصيت ميكند، توصيه ميكند، سفارش ميكند يك مرتبه جناده ميگه ديدم حال امام مجتبي به هم خورد. از زينب سلام الله عليها طلب تشتي كرد. تشت را آورد در مقابل امام مجتبي گذاشت.
امام مجتبي سر در ميان تشت كرد. از حلقوم مباركش خون در ميان تشت ريخت. خوني كه در از گلو بريد. با همان سادگي كه ديشب عزاداري كرديد من دوست دارم آغاز عزاداري اين را به وسيلة خودم انجام بشه. همه با حال حزين كنار قبر امام مجتبي در قبرستان بقيع خودتون را قرار بديد. با اين بدن شما را راه نميدن اين موقع شب بريد كنار قبرستان بقيع. اما با روحتون بياييد وارد قبرستان بشيد. شايد فاطمة زهرا هم باشد. شايد حضرت بقية الله هم كنار مادرش ايستاده باشد. يا امام المجتبي.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.