۴ شعبان ۱۴۱۳ قمری- ۸بهمن ۱۳۷۱ شمسی- تفسير سورة‌ نصر معناي‌ خواب‌ و تائب‌

 تفسير سورة‌ نصر معناي‌ خواب‌ و تائب‌ 8/11/1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اذا جاء نصر الله‌ و الفتح‌. و رأيت‌ الناس‌ يدخلون‌ في‌ دين‌ الله‌ افواجا. فسبح‌ بحمد ربك‌ و استغفره‌ انه‌ كان‌ توابا.

 يكي‌ از صفات‌ پروردگار كه‌ در همين‌ سورة‌ مباركه‌ ذكر شده‌ و براي‌ توضيح‌ جملات‌ اين‌ سوره‌ به‌ همين‌ جمله‌ رسيده‌ايم‌، كلمة‌ توابه‌. خداي‌ تعالي‌ تواب‌ است‌. معناي‌ تواب‌ چون‌ صفت‌ مبالغه‌ است‌ يعني‌ بسيار توبه‌پذير. يا بسيار به‌ سوي‌ بندگانش‌ سريع‌ بر مي‌گردد. يك‌ مثال‌ ساده‌ كه‌ غالبا هم‌ براي‌ بعضي‌ از دوستان‌ عرض‌ كرده‌ام‌ در معني‌ تواب‌ اين‌ است‌ كه‌ ما تائبيم‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار توابه‌. ما به‌ سوي‌ خدا مي‌رويم‌، خدا به‌ سوي‌ ما با سرعت‌، با كيفيت‌ خيلي‌ زيادتر به‌ طرف‌ ما مي‌آد. در بعضي‌ از روايات‌ دارد كه‌ شما يك‌ قدم‌ به‌ سوي‌ خدا برويد، خدا ده‌ قدم‌ به‌ طرف‌ شما مي‌آد. اين‌ كلمة‌ ده‌ يا هفت‌ يا هفتاد كه‌ در بعضي‌ از روايات‌ آمده‌، غالبا منظور كثرته‌. يعني‌ شما يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا برداريد خدا زياد به‌ طرف‌ شما مي‌آد. يا مثلا كسي‌ كه‌ ده‌، كسي‌ كه‌ يك‌ حسنه‌ داشته‌ باشه‌ و له‌ عشر امثالها. اينجا هم‌ بعضي‌ از مفسرين‌ گفته‌اند كه‌ منظور زياده‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ در جاي‌ ديگر هست‌ كه‌ كساني‌ كه‌ انفاق‌ ميكنند در راه‌ خدا الذين‌ ينفقون‌ في‌ سبيل‌ الله‌ كمثل‌ حبة‌ انبتت‌ سبع‌ سنابل‌. في‌ كل‌ سنبلة‌ مأة‌ حبه‌. خوب‌ اينجا ميشه‌ هفتصد تا. يك‌ بر هفتصد. پس‌ معلومه‌ كه‌ يك‌ بر ده‌ تنها نيست‌. و خيلي‌ هست‌ در روايات‌ زياد داريم‌ كه‌ هفت‌ و هفتاد و ده‌ و اينها منظور كثرته‌.

 بنابراين‌ اگر گفتيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ده‌ قدم‌ به‌ طرف‌ ما مي‌آد، نه‌ اينكه‌ منظور ده‌ برابر ما به‌ طرف‌ ما بياد. اگر ما يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا برداشتيم‌ ما به‌ قدر توانمون‌ به‌ طرف‌ خدا بريم‌. خدا هم‌ حالا به‌ قدر توان‌ نگيم‌، با همان‌ عظمت‌ خودش‌ به‌ سوي‌ ما توجه‌ ميكنه‌. يك‌ مثالي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ اگر بخوايد خوب‌ روشن‌ بشه‌ براتون‌ مطلب‌ مثلا انسان‌ يك‌ رفيقي‌ داره‌، يك‌ معشوقي‌ داره‌، دو نفر همديگر را دوست‌ دارند. يك‌ نفر هيچي‌ نداره‌. نه‌ پا داره‌، نه‌ قدرت‌ داره‌، نه‌ پول‌ داره‌، نه‌ وسيله‌ داره‌. هيچ‌ هيچي‌ نداره‌. يكي‌ در مقابل‌ همه‌ چي‌ داره‌. هم‌ ماشين‌ داره‌ هم‌ پول‌ داره‌ هم‌ قدرت‌ بدنيش‌ خوبه‌. ايني‌ كه‌ قدرت‌ نداره‌ ميگه‌ من‌ آمدم‌. عشق‌ تو، محبت‌ تو، علاقه‌ام‌ به‌ تو مرا داره‌ حركت‌ ميده‌. سينه‌ خيز مي‌آم‌. خوب‌ معلومه‌ اگر خبر به‌ او برسه‌، طبعا اينطوره‌ كه‌ تا اين‌ مي‌آد يك‌ حركت‌ جزئي‌ بكنه‌، او هر مقدار هم‌ راه‌ دور باشه‌، خودش‌ را به‌ اين‌ طرف‌ ميرسانه‌. مخصوصا اگر محبت‌ او به‌ اينهم‌ بيشتر باشه‌. ما در مقابل‌ خداي‌ تعالي‌ فقيريم‌. انتم‌ الفقراء الي‌ الله‌. همة‌ شما فقيريد. حالا گفتن‌ لازم‌ نداره‌. هيچي‌ نداريم‌. محتاج‌ محض‌. حتي‌ اختيار هيچ‌ چيزمون‌ را نداريم‌. اختيار اينكه‌ تا فردا صبح‌ زنده‌ حتما باشيم‌ نداريم‌. هيچي‌. فقير محض‌. و الله‌ هو الغني‌. خدا غنيه‌. خدا قوي‌ حميده‌. خداست‌ قويه‌. خدا همه‌ چيز داره‌، همه‌ چي‌. ما هم‌ هيچي‌ نداريم‌. خوب‌ يك‌ آدمي‌ كه‌ هيچي‌ نداره‌ و از آنطرف‌ محبت‌ خدا به‌ ما آنقدر زياده‌ كه‌ ما نمي‌تونيم‌ براش‌ حدي‌ قائل‌ باشيم‌. ان‌ الله‌ يحب‌ التوابين‌. كساني‌ كه‌ رو كنند طرف‌ خدا، خدا آنها را دوست‌ داره‌. كساني‌ كه‌ به‌ طرف‌ خدا حركت‌ بكنند بگن‌ ربنا الله‌، پروردگار ما خداست‌، آنها را پروردگار خيلي‌ دوست‌ داره‌. يحب‌ التوابين‌. و بعد هم‌ مي‌فرمايد يحب‌ المتطهرين‌. آنهائي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كنند، قلبشون‌ را پاك‌ كنند، دلشون‌ را از آلودگي‌ نجات‌ بدن‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ توابين‌ را دوست‌ داره‌ و محبتش‌ تكميل‌ ميشه‌ در خصوص‌ كساني‌ كه‌ خودشون‌ را تطهير كنند از آلودگيها. پس‌ خدا محب‌ ماست‌. ما را دوست‌ داره‌، خيلي‌ هم‌ دوست‌ داره‌. ماها اگر بدونيم‌ خدا چقدر ما را دوست‌ داره‌، شايد، و اعتقاد داشته‌ باشيم‌ و يقين‌ داشته‌ باشيم‌ و اعتماد داشته‌ باشيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را خيلي‌ دوست‌ داره‌، خدا ميدونه‌ قالب‌ تهي‌ مي‌كنيم‌. و لولا آجال‌ كتب‌ الله‌ لهم‌ لماتوا شوقا الي‌ الدوام‌. اهل‌ تقوي‌ و متقين‌ در آن‌ خطبة‌ همام‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ در نهج‌ البلاغه‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر آجالشون‌ نبود، يعني‌ اگر خداي‌ تعالي‌ مقدر نكرده‌ بود كه‌ هر كسي‌ در يك‌ وقتي‌ بميره‌ و خدا نگهشون‌ باصطلاح‌ نميداشت‌، اينها، لماتوا شوقا الي‌ الله‌. از كثرت‌ شوق‌ و محبت‌، محبت‌ خدا را مي‌ديدند، آن‌ كشش‌ پروردگار را مشاهده‌ مي‌كردند، آن‌ عنايات‌ حضرت‌ حق‌ را احساس‌ مي‌كردند، ديگه‌ نمي‌تونستند حتي‌ يك‌ لحظه‌ بمانند. كه‌ نمونه‌اش‌ خود همام‌ بود. وقتي‌ كه‌ كلمات‌ امير عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ اينجا رسيد و صعق‌ همام‌ صعقة‌. يك‌ دفعه‌ يك‌ فريادي‌ كشيد، منفجر شد كه‌ جانش‌ در همان‌ صعقه‌اش‌، همان‌ فريادش‌ بود و از بدنش‌ خارج‌ شد.

 خدا خيلي‌ ما را دوست‌ داره‌. همان‌ بهتر كه‌ ما غافل‌ باشيم‌ و مشغول‌ آخورمون‌ باشيم‌ و گرفتار زرق‌ و برق‌ دنيا باشيم‌ و نفهميم‌ كه‌ خدا چقدر ما را دوست‌ داره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ آنقدر خداي‌ تعالي‌ بشر را دوست‌ داره‌. يك‌ وقتي‌ خدا مي‌خواست‌ انسان‌ را خلق‌ كنه‌ فرمود اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ مي‌خوام‌ جانشيني‌ براي‌ خودم‌، جانشين‌ يعني‌ يك‌ كسي‌ كه‌ خيلي‌ با من‌ مأنوس‌ باشه‌، انس‌ با من‌ داشته‌ باشه‌، با من‌ شب‌ و روز حرف‌ بزنه‌، هميشه‌ به‌ ياد من‌ باشه‌، من‌ به‌ ياد او باشم‌. اذكروني‌ اذكركم‌. شما به‌ ياد من‌ باشيد تا منهم‌ به‌ ياد شما باشم‌. اگر خدا را ما در دنيا فراموش‌ كرديم‌، خدا ما را فراموش‌، نه‌ اينكه‌ خدا، به‌ آن‌ معناي‌ فراموشي‌ ما، مثل‌ كسي‌ كه‌ اصلا ما را نميشناسه‌. با يك‌ دوستي‌ انسان‌ برخورد ميكنه‌، مثلا فرض‌ كنيد توي‌ يك‌ محلي‌ مخصوصا در پشت‌ ميزش‌ كه‌ در سر پستش‌ هست‌، آنجا اصلا با آدم‌ حرف‌ نزد. ميگيم‌ مثل‌ اينكه‌ فلاني‌ ما را فراموش‌ كرده‌. حالا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ اليوم‌ ننساكم‌ روز قيامت‌ ما اين‌ مردم‌ را، اينها را فراموش‌ مي‌كنيم‌ همانطوري‌ كه‌ در دنيا اينها ما را فراموش‌ كردند. كما نسوا لقاء يوما. و در بعضي‌ از دعاها عرض‌ مي‌كنيم‌ و لا تسرف‌ عني‌ وجهك‌. خدايا از ما صورت‌ برنگردان‌. خداي‌ تعالي‌ اگر توجهش‌ را از ما برگردونه‌، آني‌ ما را به‌ حال‌ خودمون‌ وا بگذاره‌ ما از هر حيواني‌ هم‌ پست‌تر مي‌شيم‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ با همة‌ اينها محبت‌ خدا نسبت‌ به‌ ما زياده‌ و آنقدر زياده‌ كه‌ اگر بخوايم‌ بگيم‌ كه‌ آيا محبت‌ مجنون‌ به‌ ليلي‌ چقدر بود؟ ميگيم‌ نه‌ او استعداد اين‌ اندازه‌ محبت‌ را نداشت‌. يعني‌ ظرفش‌ كوچك‌ بود و الا خودش‌ را اينطور از دست‌ نمي‌داد. يك‌ وقتي‌ يادمه‌ يكي‌ از شاگردان‌ مرحوم‌ استاد اخلاقمون‌، خدا رحمتش‌ كنه‌، همين‌ حاج‌ ملا آقا جان‌، اين‌ يك‌ حالت‌ فوق‌ العادة‌ عجيبي‌ در عشق‌ به‌ پروردگار پيدا كرده‌ بود. خدا را همينجور يا الله‌ مي‌گفت‌ و مي‌سوخت‌. حتي‌ بعضي‌ از افراد فكر مي‌كردند كه‌ اين‌ يك‌ حالت‌ رواني‌ پيدا كرده‌. يك‌ روز آمد به‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌، ديديم‌ كه‌ حالش‌ معمولي‌ شد. آمد به‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌ من‌ در عالم‌ رؤيا مي‌ديدم‌، در عالم‌ مكاشفه‌ بود در عالم‌ رؤيا كه‌ يك‌ چراغ‌ پر حرارتي‌ گذاشته‌ شده‌ و يك‌ ظرف‌ غذاي‌ كوچكي‌ هم‌ روي‌ اين‌ آتش‌. آتش‌ خيلي‌ زياد به‌ طوري‌ كه‌ هر چي‌ توي‌ اين‌ ظرف‌ هست‌ داره‌ با جوشش‌ از ظرف‌ بيرون‌ مي‌ريزه‌. حتي‌ در ظرف‌ هم‌ مي‌خواد كنده‌ بشه‌، بيفته‌. آتش‌ زياد، ظرفيت‌ كم‌ و معلومه‌ ديگه‌. مي‌گفت‌ شما آمديد، به‌ استاد مي‌گفت‌، شما آمديد پيچ‌ به‌ اصطلاح‌ پريموس‌، از اين‌ پريموسهاي‌ سابق‌ را باز كرديد، يك‌ خورده‌اي‌ هوايش‌ را خالي‌ كرديد، يك‌ خورده‌اي‌ ملايم‌ شد، معمولي‌ مي‌جوشيد. واقعا ما استعداد نداريم‌. آن‌ محبتي‌ كه‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نسبت‌ به‌ پروردگار داره‌ و آن‌ معرفتي‌ كه‌ او به‌ خدا داره‌، اگر يك‌ سر سوزنش‌ را به‌ ما بدهند ما منفجر ميشيم‌. استعداد مي‌خواد، خدا فوق‌ العاده‌ به‌ ما محبت‌ داره‌. فوق‌ العاده‌ به‌ ما حبش‌ زياده‌.

 و لذا وقتي‌ كه‌ ما يك‌ نامه‌اي‌، يك‌ اظهاري‌، يك‌ مختصر جدي‌ بگيم‌ خدايا به‌ سوي‌ تو آمديم‌، اني‌ تائب‌، من‌ دارم‌ مي‌آم‌، خداي‌ تعالي‌ توابه‌. ببينيد، تا تو حركت‌ كردي‌، او خودش‌ را از فرسخها راه‌ به‌ تو رسوند. در همين‌ ماه‌ مبارك‌ شعبان‌ دعاهاي‌ خيلي‌ عجيبي‌ داره‌. اين‌ دعاها را با توجه‌ بخوانيد. خيلي‌ پر انرژي‌، پر ويتامين‌، حالا هر چي‌ مي‌خوايد اسمش‌ را بگذاريد. خيلي‌ عالي‌. در همين‌ دعاي‌ مناجات‌ شعبانيه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ به‌ پروردگار كه‌ خدايا نور چشم‌ ما را، نور چشم‌ دل‌ ما را آنقدر زياد كن‌ كه‌ اين‌ حجب‌ نور را بشكافه‌. حتي‌ تخرج‌ حجب‌ النور. آخه‌ ما يك‌ حجاب‌ نوري‌ داريم‌. اكثرا در كتابها و شايد در كلمات‌ بزرگان‌ اين‌ معني‌ شرح‌ داده‌ نشده‌. يك‌ نفر از علما به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ فقط‌ من‌ در كتاب‌ تو ديدم‌ كه‌ اينطور شرح‌ داده‌ شده‌ باشه‌ كه‌ آيا حجاب‌ نور و حجاب‌ ظلمت‌ چيه‌؟ حجاب‌ نور و ظلمت‌ بين‌ ما و خدا هست‌. حجاب‌ ظلمت‌ آن‌ علاقه‌ها و آن‌ محبتهايي‌ است‌ كه‌ ما به‌ گناهان‌ و به‌ معصيتها و بعضي‌ از صفات‌ رذيله‌ داريم‌. اين‌ حجاب‌ ظلمت‌. حجاب‌ نور هر محبت‌ به‌ غير خدا ولو حلال‌ باشه‌. مثلا شما عبادت‌ مي‌كنيد براي‌ رفتن‌ به‌ بهشت‌. خوب‌ براي‌ خدا نيست‌ در واقع‌ براي‌ بهشت‌ رفتنه‌. محبت‌ داريد به‌ عبادت‌ براي‌ بهشت‌. در واقع‌ بهشت‌ را دوست‌ داريد، در واقع‌ زندگي‌ راحت‌ را دوست‌ داريد. نماز شب‌ مي‌خونيد براي‌ وسعت‌ رزق‌. اينها حجابه‌ ولي‌ حجاب‌ نوراني‌. يعني‌ شما، حجابي‌ نيست‌ كه‌ مبغوض‌ پروردگار باشه‌. اين‌ حجابي‌ است‌ كه‌ مبغوض‌ نيست‌. خدا خودش‌ اجازه‌ فرموده‌ كه‌ شما براي‌ وسعت‌ رزق‌ نماز شب‌ بخونيد. اما اگر مي‌خوايد از حجاب‌ خارج‌ بشيد براي‌ خدا نماز شب‌ بخون‌. براي‌ اينكه‌ خدا دوست‌ داره‌ نماز شبت‌ را بخون‌. براي‌ اينكه‌ خدا مي‌خواد نماز شب‌ بخون‌. حالا ولو اينكه‌ فقيري‌. ماها اكثرا حساب‌ دنيامون‌ را مقدم‌ بر آخرتمون‌ قرار ميديم‌. ميگيم‌ براي‌ اينكه‌ كارمون‌ پيشرفت‌ كنه‌. البته‌ اينطور هم‌ هست‌ كه‌ نماز شب‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ در هر وضعي‌ كه‌ هست‌ به‌ كمال‌ آن‌ جهت‌ انسان‌ را ميرسانه‌. و باصطلاح‌ به‌ فتهجد به‌ نافلة‌ لك‌. عسي‌ ربك‌ ان‌ يبعثك‌ مقاما محمودا. مقام‌ محمود هر كسي‌ بالنسبه‌ به‌ خودشه‌. شما رفتيد درس‌ طب‌ مي‌خونيد، مقام‌ محمود طبابت‌ چيه‌؟ اينه‌ كه‌ انسان‌ يك‌ پرفسور استادي‌ كه‌ قلب‌ را پيوند كنه‌ و مغز را پيوند كنه‌؛ به‌ آنجا برسه‌. اين‌ مقام‌ محمود همين‌ راهيه‌ كه‌ تو داري‌ ميري‌. مقام‌ محمود هر كسي‌ نسبت‌ به‌ خودشه‌. با نماز شب‌ انسان‌ به‌، البته‌ اگر راه‌ صحيحي‌ باشه‌ها. يعني‌ مثلا يك‌ دزدي‌ را بگيم‌ نماز شب‌ بخونه‌ رئيس‌ دزدها ميشه‌. اين‌ نه‌. كارهاي‌ صحيح‌. كارهاي‌ حلالي‌ كه‌ خدا اجازه‌ فرموده‌. كارهايي‌ كه‌ چه‌ در امور دنيا، چه‌ در امور آخرت‌. يك‌ طلبه‌ اگر مقيد باشه‌ كه‌ نماز شب‌ بخونه‌، مجتهد ميشه‌، مرجع‌ تقليد ميشه‌. يك‌ منبري‌ اگر مقيد باشه‌ نماز شب‌ بخونه‌، منبري‌ خوبي‌ ميشه‌، سخنگوي‌ خوبي‌ ميشه‌. و همينطور. ممكنه‌ براي‌ دنيا باشه‌. اما حجابه‌. خدا هم‌ اجازه‌ داده‌. حجابه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ بين‌ تو و محبوبت‌ يك‌ فاصله‌اي‌ بنام‌ بهشت‌، يك‌ فاصله‌اي‌ بنام‌ نمي‌دونم‌ همين‌ مقام‌ محمود غير از آن‌ مقام‌ محمودي‌ كه‌ نصيب‌ پيغمبر اكرم‌ ميشه‌. پيغمبر اكرم‌ مقام‌ محمودش‌ آن‌ شفاعت‌ كبري‌ است‌. كه‌ نهايت‌ درجة‌، نهايت‌ چيزي‌ كه‌ آرزوي‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌ اين‌ بوده‌ كه‌ مردم‌ همه‌ به‌ خدا برسند. به‌ آنچه‌ او رسيده‌ برسند. از آن‌ لذائذي‌ كه‌ رسول‌ اكرم‌ در انس‌ با پروردگار استفاده‌ ميكرده‌، مردم‌ هم‌ استفاده‌ كنند. اين‌ بوده‌.

 و لذا اگر كسي‌ به‌ آن‌ مرحله‌ از كمال‌ و انس‌ رسيد، به‌ مقام‌ محمود عبوديت‌ رسيده‌. يك‌ بندة‌ خدا، يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌، يك‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد خودش‌ را به‌ خدا برسونه‌، اين‌ مقام‌ محمودش‌ چيه‌؟ اينكه‌ جزء مخلصين‌ باشه‌، آنهائي‌ كه‌ خالص‌ خالصند. خالص‌. مخلص‌، يعني‌ در وجودش‌ جز خدا هيچي‌ نباشه‌. هيچي‌ جز خدا نخواد. فكري‌ جز خدا نداشته‌ باشه‌. كاري‌ جز براي‌ خدا نكنه‌. اين‌ شخص‌ جزء مخلصينه‌. كه‌ خيلي‌ زحمت‌ داره‌ انسان‌ خودش‌ را به‌ اين‌ مقام‌ برسونه‌. هر كسي‌ كه‌ تا آمد و دو ركعت‌ نماز خوند مخلص‌ نميشه‌ها. بايد در وجودش‌ يك‌ سر سوزن‌، در مرحلة‌ اول‌، صفات‌ رذيله‌ نباشه‌. يك‌ سر سوزن‌ محبت‌ غير خدا نباشه‌. يك‌ سر سوزن‌ كار براي‌ غير خدا نكنه‌. فقط‌ و فقط‌ خدا. و حالا مسئلة‌ شرح‌ مقام‌ مخلصين‌ مفصله‌ كه‌ مجالسي‌، جلساتي‌ مي‌خواد كه‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنيم‌. اين‌ در دعاي‌ ماه‌ مبارك‌، در مناجات‌ ماه‌ مبارك‌ شعبانه‌ كه‌ خدايا در اين‌ ماه‌ ما را به‌ جائي‌ برسون‌ كه‌ تمام‌ حجابها پاره‌ بشه‌. من‌ باشم‌ و تو، تو باشي‌ و من‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ ديگه‌ بين‌ من‌ و تو فاصله‌اي‌ نباشه‌. حتي‌ جبرئيل‌ هم‌ ديگه‌ فاصله‌ نباشه‌. پيغمبر اكرم‌ در معراج‌ وقتي‌ كه‌ رفت‌، اينها جنبة‌ مثال‌ اكثرا براي‌ ما داره‌، رفت‌ تا جائي‌ كه‌ جبرئيل‌ گفت‌ ديگه‌ من‌ نمي‌آم‌. نمي‌تونم‌ بيام‌. لو دنوت‌ ام‌ ان‌ قدم‌ لحترق‌. اگر يك‌ قدم‌، يك‌ ميليمتر، از اين‌ جلوتر بيام‌، من‌ از بين‌ ميرم‌. من‌ استعداد آنجا را ديگه‌ ندارم‌. اين‌ البته‌، جا، منظور جاي‌ مكاني‌، حالا ممكنه‌ در يك‌ بعد جنبة‌ مكاني‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، و الاّ از جنبه‌، از جهت‌ كيفي‌. يعني‌ اين‌ حالتي‌ كه‌ تو، اين‌ ظرفيتي‌ كه‌ تو پيغمبر داري‌، هيچ‌ موجودي‌ در عالم‌ نداره‌ كه‌ بتونه‌ به‌ قاب‌ قوسين‌ برسه‌. قاب‌ قوسين‌ مي‌دونيد، دو تا كمون‌، قوس‌، دو تا كمون‌ اينها سرهاشون‌ را به‌ هم‌ دادند ميشه‌ يك‌ واحد، يك‌ دايره‌. او ادني‌، بلكه‌ اين‌ شكم‌ قوس‌، شكم‌ قوس‌ بچسبه‌، اين‌ خيلي‌ نزديكه‌. پيغمبر اكرم‌ رسيد به‌ جائي‌ كه‌ با خدا طوري‌ يكي‌ شد كه‌ يك‌ واحد تشكيل‌ دادند. يك‌ دائره‌ تشكيل‌ دادند. يك‌ وجود مثل‌ اينكه‌ شدند. خيلي‌ كار مي‌خواد كه‌ مخلوق‌ تراب‌، ما لتراب‌ و رب‌ الارباب‌، به‌ جائي‌ برسه‌ كه‌ بصورت‌ ظاهر لااقل‌، تعبيراتي‌ بكنيم‌ كه‌ مي‌فهميم‌، از نظر وجود، از نظر باصطلاح‌ مقام‌ با خدا انسان‌ يكي‌ بشه‌. بلكه‌ از اين‌ نظر. اينجور بايد توبه‌ كرد. تواب‌ اگر انسان‌ مي‌خواد بهش‌ توجه‌ بكنه‌، بايد بره‌ به‌ طرف‌ خدا. همانطوري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ رفت‌. معراج‌. الصلاة‌ معراج‌ المؤمن‌. نماز معراج‌ مؤمنه‌. انسان‌ معراج‌ ميكنه‌ ميرسه‌ به‌ خدا و آنوقت‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار مأنوس‌ ميشه‌، انس‌ مي‌گيره‌. ببينيد در سورة‌ حمد برنامه‌ داده‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌، الرحمن‌ الرحيم‌، مالك‌ يوم‌ الدين‌. تا اينجا انسان‌ داره‌ ميره‌ به‌ طرف‌ خدا. حجابها را پاره‌ ميكنه‌، ميره‌. آنجا با خدا انس‌ ميگيره‌. اياك‌ نعبد. من‌ بندة‌ تو هستم‌، من‌ تحت‌ فرمان‌ تو هستم‌. اياك‌ نعبد. ولي‌ در مقابل‌ اين‌ كلمه‌ كه‌ من‌ بندة‌ تو هستم‌، اين‌ را عرض‌ كنيم‌ به‌ پروردگارمون‌ كه‌ فقيريم‌، محتاجيم‌، هيچي‌ نداريم‌، بايد تو به‌ ما كمك‌ كني‌ و تو كمك‌ ما هستي‌ و منهم‌ از تو كمك‌ مي‌خوام‌ و تنها از تو كمك‌ مي‌خوام‌ و ميگم‌ اياك‌ نستعين‌.

 خوب‌ تا اينجا ميگيم‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. خوب‌ حالا راه‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ چيه‌؟ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. راه‌ راست‌. از راه‌ راست‌ برو. از صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ بكن‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ گمراه‌ شدند نه‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ مغضوبند، مورد غضب‌ واقع‌ شده‌اند نه‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنها، پروردگارا نعمت‌ دادي‌، دستشون‌ را گرفتي‌، بهشون‌ محبت‌ كردي‌، بهشون‌ عنايت‌ كردي‌. صراط‌ امام‌ سجاد، صراط‌ ابو الفضل‌ العباس‌، به‌ خدا قسم‌ چون‌ ميگيم‌ كه‌ لا يقاصدنا احد، امام‌ سجاد و سيد الشهدا را بگذاريد كنار، ما خودمون‌ را نمي‌توانيم‌ قياس‌ كنيم‌. ابو الفضل‌ العباس‌. اين‌ باب‌ الحوائج‌. ايشان‌ در صراط‌ مستقيمند. مطيع‌ محض‌، يك‌ پارچه‌ نيرو و قدرته‌، اما تحت‌ فرمان‌ سيد الشهداست‌. شما شب‌ و روز تاسوعا و عاشورا را يك‌ قدري‌ در حالات‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ دقت‌ كنيد. ببينيد چقدر مطيعه‌. با اينكه‌ فرماندة‌ سپاه‌ سيد الشهداست‌، اما آب‌ بدون‌ اجازة‌ آقا حسين‌ بن‌ علي‌ نميخوره‌. حركتي‌ بدون‌ اجازة‌ مولاش‌ و امامش‌ نميكنه‌. وقتي‌ كه‌ شمر آمد پشت‌ خيمه‌ها، روز تاسوعا، صدا زد اين‌ بني‌ اختنا، به‌ تعبير ما قوم‌ و خويشهاي‌ ما كجا هستند. يك‌ نسبتي‌ با حضرت‌ ام‌ البنين‌ داشت‌، از نظر فاميلي‌ حالا، از بني‌ كلاب‌ بود. او مي‌خواست‌ ابو الفضل‌ و برادرهاي‌ ابو الفضل‌ را از لشگر سيد الشهدا خارج‌ بكنه‌ تا نيرو را تضعيف‌ بكنه‌. هدفش‌ اين‌ بود. تحت‌ همين‌ عنوان‌ آمد اين‌ بني‌ اختنا. پسران‌ خواهر ما كجا هستند؟ ابو الفضل‌ در مقابل‌ سيد الشهدا نشسته‌ بود، سرش‌ را پائين‌ انداخت‌، خجالت‌ كشيد. به‌ خدا قسم‌ خيلي‌ خجالت‌ داره‌ كه‌ يك‌ فاسق‌ به‌ انسان‌ اظهار محبت‌ بكنه‌ در بين‌ اولياء خدا. شما تا ولي‌ خدا نشيد، تا آدم‌ خوب‌ نشيد، تا آدم‌ حسابي‌ نشيد نمي‌تونيد بفهميد كه‌ يك‌ فاسق‌ آمده‌ ميگه‌ آقا سلام‌. انسان‌ به‌ قدري‌ ناراحت‌ ميشه‌. چه‌ ارتباطي‌ بين‌ من‌ و تو هست‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ بقدري‌ خجالت‌ كشيد كه‌ حساب‌ نداره‌. سرش‌ را انداخت‌ پائين‌. و حال‌ آنكه‌ كاري‌ نكرده‌ بود حضرت‌ ابو الفضل‌. حتي‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ شايد با شمر احوالپرسي‌ نكرده‌ بود. با بعضي‌ افراد بد راه‌ نريد، ننگتون‌ باشه‌ هر چه‌ مقام‌ داشته‌ باشه‌ اين‌ شخص‌، هر كه‌ مي‌خواد باشه‌، ننگتون‌ باشه‌ كه‌ با افراد فاسق‌ صحبت‌ كنيد. يك‌ شخصي‌ براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كرد. مي‌گفت‌ يك‌ شخصي‌ آمده‌ بود توي‌ خيابان‌، خيلي‌ همچين‌ ديديم‌ يك‌ حالي‌ داره‌. گفتيم‌ چيه‌؟ گفت‌ شاه‌ با من‌ صحبت‌ كرده‌. اِ. بعله‌ به‌ ما چند تا فحش‌ داده‌. معلومه‌ ما را آدم‌ حساب‌ كرده‌! بعضي‌ وقتها خدا ميدونه‌ انسان‌ گاهي‌ مي‌بينه‌ افرادي‌ را ولو در هر پستي‌ باشند، حالا، اگر فاسق‌ بودند، اگر از اولياء خدا بودند كه‌ افتخاريست‌، اما اگر فاسق‌ بودند نگيد ما با فلان‌ شخص‌، نگيد ما، ميگه‌ من‌ با فلاني‌ رفيقم‌. فلاني‌ رشوه‌گيره‌. اي‌ آقا همه‌ رشوه‌ گيرند. با آدم‌ فاسق‌ ولو فسق‌ كمي‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، رفيق‌ نشيد و به‌ وجودش‌ هم‌ افتخار نكنيد. ارزش‌ هم‌ نداره‌ كه‌ اصلا حرفش‌ را بزنيد. اما افراد متدين‌. خوب‌. بسيار خوب‌. ولو بيكاره‌اند. ولو بي‌ ارزشند، ولو شغل‌ معمولي‌ دارند. متدين‌ باشه‌، معصيتكار نباشه‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سرش‌ را انداخته‌ پائين‌، شايد هم‌ عرق‌ كرده‌ باشه‌ از خجالت‌. حضرت‌ سيد الشهدا صلواة‌ عليه‌ و آله‌ بهش‌ فرمودند كه‌ جوابش‌ را بده‌ ام‌ كان‌ فاسقا. اگر چه‌ اين‌ اومده‌ حالا با اينكه‌ فاسقه‌. من‌ ميدونم‌ تو با او هيچ‌ ارتباطي‌ نداري‌. جوابش‌ را بده‌. تا حسين‌ بن‌ علي‌ به‌ او نفرموده‌ بود جوابش‌ را بده‌، جواب‌ نداد. اينقدر عجيبه‌. و تا سيد الشهدا به‌ او نفرموده‌ بود كه‌ برادر برو آب‌ بردار بيار، نرفت‌. و در شريعه‌ ذكر عطش‌ الحسين‌، وقتي‌ كه‌ آب‌ را برداشت‌، روي‌ دست‌ آورد، شما فكر نكنيد كه‌ براي‌ يك‌ لحظه‌ حاضر شد آب‌ بخوره‌ و آب‌ را برداشت‌ بعد پشيمان‌ شد. نه‌. من‌ اين‌ را عقيده‌ ندارم‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ آب‌ را كف‌ دستش‌ ميكنه‌، مي‌خواد به‌ دنيا نشان‌ بده‌، به‌ من‌ و شما درس‌ بده‌ چون‌ استاد دانشگاه‌ اسلامه‌، درس‌ بده‌ كه‌ من‌ مي‌تونستم‌ آب‌ را بخورم‌. اگر برنميداشت‌ كف‌ دستش‌ نگه‌ نميداشت‌، ما امروز فكر مي‌كرديم‌ نتونسته‌. خوب‌ شايد تا ده‌ قدمي‌ شريعه‌ رسيده‌ بعد نرسيده‌ به‌ آب‌. نه‌. آب‌ را برداشت‌. بعد انسان‌ وقتي‌ كه‌ آب‌ را توي‌ دستش‌ مي‌گيره‌، يك‌ آدم‌ عطشان‌، عطشش‌ زياد ميشه‌. آب‌ را مي‌ريزه‌ فذكر عطش‌ الحسين‌. به‌ ياد تشنگي‌ حسين‌ بن‌ علي‌. يا نفس‌ هوني‌ و الحسين‌ معطشا. اي‌ نفس‌ من‌، اين‌ نفس‌ خودش‌ را نمي‌فرمايد. نفس‌ آنهائي‌ را كه‌ مي‌خواهند بي‌ وفائي‌ كنند نسبت‌ به‌ حسين‌. هوني‌، خار باش‌. و الحسين‌ امام‌ تو، رهبر تو، آقاي‌ تو تشنه‌ باشه‌ تو اينجا آب‌ بخوري‌. ببين‌ چقدر زيباست‌. در تمام‌ دوران‌ زندگي‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ سر سوزن‌ از تحت‌ فرمان‌ آقا ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ دور نشد. اينجاست‌ كه‌ بايد تمام‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، يعني‌ امام‌ سجاد و ساير ائمه‌، بيان‌ در مقابل‌ قبرش‌ بايستند بگن‌ السلام‌ عليك‌ يا ابو الفضل‌ العباس‌ تا اينكه‌ بگن‌ المطيع‌ لله‌ و لرسوله‌ و لامير المؤمنين‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ رسيده‌ به‌ مقام‌ خلوص‌، به‌ مقام‌ مخلصين‌. مخلَص‌ با مخلِص‌ فرق‌ ميكنه‌. مخلِص‌ كسي‌ است‌ كه‌ عبادتش‌ را خالص‌ ميكنه‌، شايد در خيلي‌ از ماها عبادتمون‌ را خالص‌ بكنيم‌ و جزء مخلِصين‌ باشيم‌. مخلصين‌ له‌ الدين‌. اما مخلَص‌ آنهايي‌ كه‌ پاكند، نه‌ تنها، خودشون‌ پاكند. يك‌ موقع‌ هست‌ ميگيم‌ كارش‌ را پاك‌ كرده‌ اما بعضي‌ وقتها خودش‌ را پاك‌ كرده‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ نفر شغلي‌ داره‌، اما آدم‌ خائني‌ است‌، ولي‌ اين‌ كارش‌ نقدا تؤام‌ با خيانت‌، غشي‌ توي‌ كارش‌ نزده‌. اين‌ كارش‌ خالصه‌. اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ آب‌ ليمويي‌ گرفته‌، توي‌ شيشه‌ كرده‌، خالصه‌. اين‌ كارش‌ خالصه‌. خالص‌ كننده‌ است‌. اما گاهي‌ خودش‌ خالصه‌، وجودش‌ خالصه‌. مخلَصه‌. از نظر ادبي‌ مخلِص‌ با مخلَص‌ اين‌ فرق‌ را داره‌.

 و لذا شيطان‌ با مخلَصين‌ كاري‌ نداره‌. ميگه‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌ الا عبادكم‌ منهم‌ المخلَصين‌. من‌ مخلَصين‌ را، آخه‌ نميتونم‌. نميتونه‌ وارد بشه‌. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ ما اگر يك‌ قدم‌ روي‌ اخلاص‌ برداريم‌ به‌ طرف‌ خدا، خدا به‌ طرف‌ ما مي‌آد. خدا به‌ طرف‌ ما مي‌آد. انه‌ كان‌ توابا. خدا هميشه‌ هم‌ توابه‌. هميشه‌. يعني‌ حتي‌ يك‌ لحظه‌ نيست‌ كه‌ خدا تواب‌ نباشه‌. توابه‌. انه‌ كان‌ توابا. به‌ سوي‌ تو مي‌آيد. و لذا كوشش‌ بكنيد كه‌، مخصوصا شبهاي‌ عزيزي‌ مثل‌ اين‌ شبهاي‌ ماه‌ شعبان‌، الذي‌ كان‌ رسول‌ الله‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ (اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و ادعه‌ في‌ صيامه‌ و قيامه‌. دعوش‌ اين‌ بود، عادتش‌ اين‌ بود كه‌ در ماه‌ شعبان‌ روزهاش‌ روزه‌ ميگرفت‌، شبها هم‌ مشغول‌ عبادت‌ بود. البته‌ از همه‌ نخواستندها. ولي‌ شعبان‌ حفظته‌ منك‌ بالرحمة‌ و الرضوان‌. شعبان‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا اين‌ ماه‌ را پيچونده‌ به‌ رحمت‌ و مهرباني‌ خودش‌ و رضوان‌ خودش‌. و ماه‌ پيغمبره‌. و هذا شهر نبيك‌. خدايا اين‌ ماه‌، ماه‌ پيغمبره‌. كساني‌ كه‌ مي‌خوان‌ به‌ پيغمبر اقتدا كنند، در اين‌ ماه‌ بايد خودشون‌ را خوب‌ بسازند و اين‌ را هم‌ عرض‌ كنم‌. چون‌ بايد هفتة‌ آينده‌ به‌ استقبال‌ نيمة‌ شعبان‌ كه‌ جاء الحق‌ و زهق‌ الباطل‌ ان‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا، شايد قبل‌ از نيمة‌ شعبان‌ امسال‌ آقامون‌ و مولامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ظاهر بشوند و اينهمه‌ گرفتاريها را برطرف‌ كنند. دعيتم‌ فيه‌ اليه‌ ضيافة‌ الله‌. خدا ما را دعوت‌ كرده‌ در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ براي‌ مهماني‌ خودش‌، يك‌ مهماني‌ فوق‌ العاده‌اي‌ در پيش‌ داريم‌ آقايون‌. بيائيم‌ لباس‌ تقوامون‌ را از حالا تهيه‌ كنيم‌. اگر شما يك‌ مهماني‌ داري‌ يك‌ ماه‌ ديگه‌، اي‌ كاش‌ ما لازم‌ نبود به‌ اين‌ مثالها متوسل‌ بشويم‌ و فهم‌ اين‌ را داشتيم‌ كه‌ اين‌ مثالها را نمي‌خواست‌ بزنيم‌. ولي‌ چه‌ كنيم‌؟ چه‌ كنيم‌؟ ان‌ الله‌ لا يستحيي‌ ان‌ يضرب‌ مثلا ما بعوضة‌ و ما فوقها. واقعا شايد اين‌ را بدونيدها، خدا كه‌ به‌ بعوضه‌، به‌ مگس‌ يا پشه‌ مثال‌ ميزنه‌ اين‌ نه‌ اينكه‌ خدا ديگه‌ چيز ديگه‌اي‌ گيرش‌ نيامده‌. نه‌. ماها بيشتر از اين‌ نمي‌فهميم‌. مثال‌ بايد زد تا مطلب‌ را انسان‌ برسونه‌. شما يك‌ ماه‌ ديگه‌ دعوتي‌ داريد. رئيس‌ جمهور هست‌، ولي‌ فقيه‌ هست‌ آنجا، تمام‌ علماء، مراجع‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود وزرا هستند. شما هم‌ هستيد. خوب‌ الان‌ چيكار مي‌كنيد. لباستون‌ هم‌ خيلي‌ خرابه‌. يك‌ دست‌ لباس‌ بيشتر نداريد. آنهم‌ توي‌ مغازة‌ مكانيكي‌ مي‌پوشيد مي‌ريد زير ماشين‌ و چرب‌ و چركينه‌. مي‌خوايد چيكار كنيد؟ بي‌ فكر همينجور. يك‌ ماه‌ ديگه‌. ميگيد خوب‌ مي‌ريم‌ آنجا مي‌شينيم‌ ديگه‌. راه‌ نمي‌دهند. راهت‌ هم‌ بدهند همه‌ با چشم‌ تحقير بهت‌ نگاه‌ مي‌كنند. دلم‌ نمي‌خواست‌ اين‌ مثال‌ را بزنم‌. چون‌ مثال‌ خيلي‌ فرقشه‌. ميزبان‌ كيه‌؟ ميزبان‌ شخص‌ اول‌ مملكت‌. چيكار مي‌كنيم‌؟ از الان‌ ميگم‌ يك‌ پارچة‌ خوبي‌ از راه‌ قرض‌ هم‌ شده‌، قسطي‌ هم‌ شده‌، هر جوري‌ هم‌ شده‌ يك‌ دست‌ لباسي‌ كه‌ به‌ آن‌ مجلس‌ بخوره‌، لااقل‌ اگر هم‌ مي‌خوان‌ رديف‌ كنند، ما شمارة‌ صدم‌ باشيم‌ از شمارة‌ يك‌ باشيم‌ و ما را توي‌ رديف‌ راهمون‌ بدهند. اين‌ كار را مي‌كنيد؟ من‌ كه‌ فكر مي‌كنم‌ شماها هر كدومتون‌ همچين‌ مجلسي‌ بخوايد بريد، لباس‌ هم‌ يك‌ دست‌ بيشتر نداشته‌ باشيد و كثيف‌ باشه‌، چركين‌ باشه‌، بالاخره‌ اندازة‌ شما نيست‌. هر جوري‌ باشه‌ يك‌ كاريش‌ مي‌كنيد. آن‌ مجلس‌، ماه‌ رمضان‌ خدا ميزبانه‌. گوش‌ كرديد؟ تمام‌ شخصيتهاي‌ طراز اول‌ كه‌ در رأسش‌ امام‌ زمان‌ قرار گرفته‌ توي‌ آن‌ مجلس‌ هستند. شما فكر نكنيد هر كه‌ روزه‌ گرفته‌ توي‌ آن‌ مجلسه‌. نه‌. اولياء خدا، شخصيتهاي‌ اول‌ عالم‌ وجود، امام‌ زمان‌، سيصد و سيزده‌ نفر اوتاد، ابدال‌. حالا ائمة‌ ديگر ميگيم‌ شايد در آن‌ عالم‌ برنامة‌ ديگري‌ داشته‌ باشند، آنهائي‌ كه‌ توي‌ اين‌ عالم‌ هستند و روزه‌ ميگيرند. اوتاد هستند، هشت‌ نفر كه‌ كرة‌ زمين‌ بخاطر بركت‌ وجود آنها اصلا برپا هست‌. اينها اصلا قابل‌ مقايسه‌ با يك‌ رئيس‌ جمهور يا يك‌ وزير هست‌؟! امام‌ زمان‌ كه‌ مي‌بينيم‌ بزرگان‌ دين‌، مراجع‌ تقليد، رهبران‌ عظم‌ الشأن‌، اينها ميگن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. روح‌ من‌ و روح‌ تمام‌ مردم‌ دنيا فداي‌ خاك‌ پاي‌ او. ايشان‌ هم‌ هست‌. نگيد ماه‌ رمضان‌ ما روزه‌ مي‌گيريم‌، همين‌ روزه‌ گرفتن‌. در روايت‌ داره‌ كه‌ خيلي‌ افراد هستند كه‌ روزه‌ گرفتن‌ اينها، فقط‌ از روزه‌ گرفتن‌ يك‌ گرسنگي‌ و تشنگيش‌ بهرمند مي‌شوند. اگر اين‌ فكر كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ توي‌ مغز شما نباشه‌، روزه‌ گرفتن‌ فقط‌ يك‌ رفع‌ تكليفه‌. همين‌. يك‌ رفع‌ تكليف‌. به‌ ضيافة‌ الله‌ نرفتيد. اينها هم‌ هستند. شما مي‌خوايد بريد كنار اينها با همين‌ لباس‌! با همين‌ افكار! با همين‌ كثافتها، با همين‌ حقه‌ بازيها، با همين‌ دروغها، با همين‌ غيبتها، با همين‌ بدخواهيها نسبت‌ به‌ مردم‌. اينها همه‌اش‌ يك‌ لكة‌ كثافتيه‌ كه‌ روي‌ لباس‌ ما افتاده‌. نگيد ما كه‌ غيبت‌ نمي‌كنيم‌ جلو رويش‌ هم‌ ميگيم‌، خيلي‌ بد مي‌كنيد تو حرف‌ بد را در حضور بگي‌ بدتره‌. ما دروغ‌ نميگيم‌. ولي‌ به‌ مشتري‌ خوب‌ نميشه‌، دنياست‌، دار همينجوري‌ اگر ما دروغ‌ نگيم‌ آنها به‌ ما دروغ‌ ميگن‌. ما معصيت‌ نميكنيم‌ فقط‌ چند قلم‌ نميدونم‌، بعله‌، نمي‌خواهم‌ تشريح‌ فاحشه‌ بشه‌. خوب‌ با همين‌ كثافتهايي‌ كه‌ روي‌ لباسمون‌ چسبيده‌ مگه‌ راهت‌ مي‌دهند؟! در كنار كفشها مي‌نشوننت‌. تحقيرت‌ مي‌كنند. به‌ خدا قسم‌ انسان‌ بايد خودش‌ بفهمه‌، تحقير ميشه‌ در محضر اولياء خدا، اوتاد، ابدال‌. شما هنوز نمي‌دانيد اوتاد و ابدال‌ يعني‌ چه‌؟ گفتم‌ اوتاد آنهائي‌ هستند كه‌ كرة‌ زمين‌ بخاطر بودن‌ آنها در كرة‌ زمين‌، زمين‌ برپاست‌. خدا يعني‌ به‌ خاطر او نگهش‌ داشته‌. ميگيد امام‌ زمان‌. امام‌ زمان‌ كرة‌ زمين‌ چيزي‌ نيست‌. امام‌ زمان‌ ما سوي‌ الله‌ بخاطر وجود حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ هست‌. اوتاد همين‌ كرة‌ زمين‌ كوچيك‌ ما كه‌ هيچ‌ چيزي‌ هم‌ به‌ حساب‌ نمي‌آد، اين‌ را بخاطر اونها. ابدال‌ كيند؟ يك‌ عده‌ هستند توي‌ صف‌ وايستاند. ابدال‌ معناش‌ اينه‌، يكي‌ از آن‌ اوتاد از دار دنيا بره‌ و از اين‌ زندان‌ خلاص‌ بشه‌، يكي‌ ديگه‌ از اين‌ ابدال‌ را مي‌گذارند جاش‌. اينها هم‌ تقريبا تالي‌ تلو اوتادند. اولياء خدا، و آنها سر اين‌ سفره‌ هستند توي‌ ماه‌ رمضان‌. دعيتم‌ فيه‌ الي‌ ضيافة‌ الله‌. از همه‌ اتون‌ دعوت‌ كرده‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ مهماني‌. لباس‌ تقوي‌ بايد بپوشيم‌. و لباس‌ التقوي‌ ذلك‌ خير لكم‌. يك‌ لباس‌ تقوي‌، يك‌ كت‌ و شلواري‌ هستيد، كت‌ و شلوار فاستوني‌ خوب‌ و قيمتي‌، آخوند مثل‌ بنده‌ هستيد يك‌ دست‌ عبا و قبا و عمامه‌. بالاخره‌ بايد يك‌ كاري‌ كرد. لباس‌ تقوي‌.

 و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد از همين‌ الان‌، من‌ چرا الان‌ مي‌گم‌ بايد روز آخر ماه‌ شعبان‌ اين‌ حرفها را بزنم‌. نه‌ آنجا ديگه‌ ديره‌. آنجا به‌ لباس‌ درست‌ كردن‌ ديگه‌ نمي‌رسيد. از همين‌ الان‌ بايد تمرين‌ ماه‌ رمضان‌ را بكنيم‌. بعضي‌ از اولياء خدا، دو ماه‌ رجب‌ و شعبان‌ را تمرين‌ مي‌كردند. ارتباطتون‌ را با خدا برقرار كنيد. وارد ميشيد توي‌ اين‌ مهماني‌، نگن‌ آقا شما كجا؟ صاحبخانه‌ با من‌ آشناست‌. خدا اين‌ را مي‌شناسيد؟ بعله‌، تو از اولياء مني‌، تو از ياران‌ مني‌، تو بوسيلة‌ دستت‌، زبانت‌، بيانت‌، قلمت‌، همه‌ چيزت‌ ياري‌ من‌ مي‌كردي‌. اگر خداي‌ نكرده‌ كسر داريد، خوب‌ اولش‌ امام‌ حسين‌ را گذاشته‌ كه‌ رحمة‌ الله‌ الواسعه‌. ببيند خودش‌ زمينه‌ را درست‌ كرده‌. اينها خياطهاي‌ لباس‌ درست‌ كن‌ شما هستند. لباس‌ تقوي‌ آماده‌، دوخته‌، بيا بپوش‌. بعد حضرت‌ ابو الفضل‌. بعد امام‌ سجاد كه‌ من‌ الان‌ فرصت‌ ندارم‌، وقت‌ گذشت‌، فرصت‌ ندارم‌ بگم‌ اينا چه‌ ترتيبي‌ داره‌. چه‌ جوري‌ واقعا اين‌ تولدها پشت‌ سر هم‌ روي‌ چه‌ حسابي‌، اينهاست‌. كدوم‌ يكيشون‌ بدوزند؟ و از همه‌ بالاتر، وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌. اين‌ آقايي‌ كه‌ به‌ قدري‌ مهربانه‌، نميدونم‌ من‌ چي‌ بگم‌؟ خدا مي‌دونه‌ نمي‌تونم‌ قضايا را نقل‌ بكنم‌. ماها چقدر از او غافليم‌ و او چقدر به‌ ياد ما هست‌! يك‌ شب‌ من‌ خودم‌ در بالاسر حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌، داشتم‌ زيارت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را مي‌خواندم‌. آقا آخه‌ ما پسر عموي‌ شما هستيم‌، سرم‌ را گذاشته‌ بودم‌ به‌ سجده‌، ظاهرا خوابم‌ برده‌ بود. ديدم‌ آقا مي‌فرمايند كه‌ ما شب‌ و روز به‌ فكر تو هستيم‌، به‌ ياد تو هستيم‌. تو به‌ ياد ما نيستي‌، تو ما را فراموش‌ كردي‌. اگر يك‌ وقت‌ هم‌ به‌ ياد امام‌ زمانمون‌ بيفتيم‌، ازش‌ توقع‌ داريم‌ كه‌ قرضمون‌ را ادا كنه‌، نميدونه‌، از همين‌ چيزها كه‌ اصلا ارزش‌ نداره‌ انسان‌ با امام‌ زمانش‌ در ميان‌ بگذاره‌. هيچوقت‌ نخواستيم‌ آقا ما را آدممون‌ كن‌، ما را از اين‌ كثافت‌ بيرون‌ بيار، دست‌ ما را بگير، خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. آقاجون‌ تو را خداي‌ تعالي‌ با اينهمه‌ زحمت‌ كه‌ ما مي‌دونيم‌ چقدر تو زحمت‌ مي‌كشي‌، چقدر ناراحتي‌. هزار و صد و پنجاه‌ و هشت‌ ساله‌، امروز با يكي‌ از دوستان‌ حساب‌ مي‌كرديم‌، خداي‌ تعالي‌ اين‌ وجود مقدس‌ را در اين‌ زندان‌ دنيا، كه‌ ماها نمي‌فهميم‌ يعني‌ چه‌؟، عادت‌ كرديم‌ به‌ اين‌ دنيا، در اين‌ زندان‌ دنيا براي‌ اينكه‌ ماها را هدايت‌ كنه‌، ما را پناه‌ بده‌، باصطلاح‌ ما را از خطرات‌ نگهداري‌ بكنه‌، قرارش‌ داده‌. هنوز ما حاضر نيستيم‌ كه‌ بگيم‌ لبيك‌. يا صاحب‌ الزمان‌ لبيك‌. اي‌ كاش‌ همين‌ را مي‌گفتيم‌ لبيك‌ آقا تشريف‌ مي‌آورد.

 يا بقية‌ الله‌. امروز روز تولد امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌. آقا امام‌ سجاد در دوران‌ عمرشون‌، در دوران‌ عمر شريفشون‌ خيلي‌ اذيت‌ كشيدند. جريانات‌ كربلا را شنيديد، جريانات‌ اسارت‌ كوفه‌ و شام‌ را شنيده‌ايد، بعد هم‌ تشريف‌ آورد در مدينه‌. دائما اشك‌ مي‌ريخت‌. و بوسيلة‌ اشكش‌ كه‌ از شما هم‌ توقع‌ همين‌ را دارند، مسئلة‌ كربلا را زنده‌ نگه‌ مي‌داشت‌ و يكي‌ از كارهاي‌ مهم‌ امام‌ سجاد، احياء قضية‌ كربلا بود. آب‌ مي‌ديد گريه‌ ميكرد. اگر مي‌ديد گوسفندي‌ را مي‌خوان‌ ذبح‌ كنند تشريف‌ مي‌آورد مي‌پرسيد آيا اين‌ گوسفند را آبش‌ داديد يا نه‌؟ عرض‌ مي‌كردند آقا ما برنامه‌امون‌ اينه‌ كه‌ وقتي‌ مي‌خوايم‌ گوسفندي‌ را بكشيم‌، قبل‌ از آن‌ آبش‌ مي‌ديم‌. حضرت‌ مي‌ايستاد، اشك‌ مي‌ريخت‌، مي‌گفت‌ پدر مرا كنار آب‌ فرات‌ با لبهاي‌ تشنه‌ شهيد كردند. دائما امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ حتي‌ در يك‌ حديث‌ ديدم‌ امام‌ سجاد عليه‌ السلام‌ از ايشان‌ دعوت‌ كردند كه‌ يك‌ مجلس‌ عروسي‌ هست‌، شيعيان‌ هستند، محبين‌ شما هستند. آقا شما تشريف‌ بياوريد در اين‌ مجلس‌. حضرت‌ فرمود ما بعد از قضية‌ شهادت‌ پدرم‌ در كربلا، به‌ اينگونه‌ مجالس‌ نمي‌رويم‌. اين‌ شيعة‌ خالص‌ عرض‌ كرد آقا ما توي‌ مجلس‌ عروسي‌ هم‌ ذكر مصيبت‌ پدرت‌ سيد الشهدا را داريم‌. حضرت‌ فرمود اگر اينطوره‌ من‌ مي‌آم‌. در تمام‌ دوران‌ عمرش‌ بر عزاي‌ سيد الشهدا اشك‌ مي‌ريخت‌ و به‌ مردم‌ اهميت‌ قضية‌ كربلا را معرفي‌ ميكرد. تا امروز كه‌ از دار دنيا، تا امروز، يعني‌ امروز، من‌ اشتباه‌ كردم‌، امروز روز تولده‌. در چنين‌ روزي‌ حضرت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ متولد شد و به‌ دست‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ رسيد. اين‌ وجود مقدس‌، بقدري‌ خوشحال‌ شد. زين‌ العابدين‌، امام‌ سجاد، آنقدر عبادت‌ مي‌كرد، بندگي‌ خدا را مي‌كرد كه‌ در بعضي‌ از روايات‌ داره‌ كه‌ خطاب‌ شد به‌ آن‌ حضرت‌ انت‌ زين‌ العابدين‌. تو زينت‌ بندگان‌ خدا هستي‌. امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در دوران‌ عمرش‌ اين‌ وضع‌ را گذروند. البته‌ من‌ يادم‌ مي‌آد در بعضي‌ از كتابها، كتاب‌ پاسخ‌ ما فكر مي‌كنم‌، سه‌ كار در دوران‌ عمر امام‌ سجاد بوسيلة‌ امام‌ سجاد انجام‌ شد. يكي‌ صحيفة‌ سجاديه‌. شما فكر نكنيد اين‌ كتاب‌ صحيفة‌ سجاديه‌، البته‌ دعاهاي‌ زيادي‌ هست‌ كه‌ مجموعا هشت‌ كتابه‌. يكيش‌ اين‌ صحيفة‌ سجاديه‌ است‌. هشت‌ تا صحيفة‌ سجاديه‌. تمام‌ معارف‌ در اين‌ كتاب‌ ريخته‌ شده‌ كه‌ در بعضي‌ از گفته‌ها هست‌ كه‌ اخت‌ القرآن‌. يك‌ كتاب‌ از آسمان‌ در اسلام‌ به‌ زمين‌ آمد. يك‌ كتاب‌ هم‌ از زمين‌ به‌ آسمان‌ رفت‌ براي‌ خدا. و بعد هم‌ غلامان‌ و كنيزان‌ را تربيت‌ مي‌كرد و در بين‌ مردم‌ مي‌فرستاد تا مردم‌ را هدايت‌ كنند كه‌ مفصله‌ جريانش‌. امشب‌ بعد از سه‌ تولد و سه‌ عيد بزرگ‌، تولد حضرت‌ سيد الشهدا، تولد حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ و تولد امام‌ سجاد، شب‌ جمعه‌ هم‌ كه‌ هست‌، شب‌ عيد بزرگ‌ مسلمانها، جمعه‌. حالا آنهائي‌ كه‌ عيدي‌ هايشون‌ را نگرفته‌اند و به‌ محبوبشون‌ نرسيده‌اند، امشب‌ شب‌ دعا و تضرع‌ و زاريست‌ در خانة‌ خدا.

 يا بقية‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌. آقاجان‌ ما از شما امشب‌ عيديمون‌ را مي‌خواهيم‌. اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ با توجه‌، شب‌ جمعه‌ است‌ و شب‌ دعا و شب‌ تضرع‌ و زاري‌ در خانة‌ خدا. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *