۴ ذی قعده ۱۴۱۲ قمری- ميثاق‌ الهي‌، صرط‌ مستقيم‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سيما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. « و اذ اخذنا ميثاق‌ بني‌ اسرائيل‌».

 دو سه‌ تا آيه‌ است‌ در همين‌ قسمت‌ كه‌ مربوط‌ به‌ بني‌ اسرائيل‌ است‌ كه‌ كلمة‌ اخذنا ميثاق‌ دارد. دربارة‌ اين‌ جمله‌ و اين‌ كلمه‌ امشب‌ يك‌ مقداري‌ بحث‌ كنيم‌ ببينيم‌ اين‌ كلمه‌ يعني‌ چه‌؟ و آيا از اين‌ اخذ ميثاق‌ كه‌ مربوط‌ به‌ بني‌ آدم‌ هم‌ در بعضي‌ از آيات‌ هست‌. اين‌ به‌ چه‌ معنا است‌؟ ميثاق‌ يعني‌ چه‌؟ ميثاق‌ همان‌ وثيقه‌اي‌ كه‌ ما در فارسي‌ هم‌ تعبير مي‌كنيم‌. اگر يك‌ فردي‌ را بخواهند‌ از آن‌ اعتباري‌ بگيرند و متعهدش‌ كنند وثيقه‌ و يك‌ پشتوانه‌اي‌ از او مي‌گيرند. كه‌ از آن‌ تعهدي‌ كه‌ دارد تخطي‌ نكني‌. مثلا فرض‌ كنيد يك‌ قرار دادي‌ شما مي‌بنديد. گاهي‌ مي‌شود افراد فرق‌ مي‌كنند. گاهي‌ يك‌ فرد معتبري‌ است‌ قولش‌ كافي است‌. يك‌ افراد سست‌ اراده‌اي‌ هستند كه‌ اينها بايد لااقل‌ امضاء بكنند. بعضي‌ افراد سست‌تر و احتمال‌ خطر در اين‌ كه‌ به‌ قولشان‌ عمل‌ نكنند وجود دارند كه‌ اين‌ افراد را بايد از آنها‌ ميثاق‌ گرفت‌. ميثاق‌ به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ وثيقه‌اي‌ بايد از او‌ گرفت‌ متعهدش‌ كرد. گاهي‌ قسم‌ مي‌خورند. ديديد در ارتش‌ يا در بعضي‌ از كارهايي‌ كه‌ خيلي‌ اهميت‌ دارد‌ و به‌ طرف‌ اعتماد نمي‌كنند قرآن‌ را مي‌آورند‌ در جلويش‌ مي‌گذارند و مي‌گويند‌ بايد به‌ قرآن‌ قسم‌ بخوري‌ كه‌ تخطي‌ نكني‌. يا كار زياد اهميت‌ دارد يا شخص‌ كم‌ اعتبار است‌ و گاهي‌ مي‌شود‌ هر دو جهت‌ هست‌. هم‌ كار زياد مهم‌ است‌ و هم‌ طرف‌ كم‌ اعتبار است‌. اينجا خيلي‌ بايد دقت‌ كرد. ميثاق‌ غليظي‌ گرفت‌. در بعضي‌ از آيات‌ هست‌ «و اخذنا مثلا لهم‌ ميثاق‌ غليظا»، يك‌ ميثاق‌ غليظ‌، يك‌ ميثاق‌ بسيار محكم‌. اينطور ميثاقي‌ از افراد كم‌ اعتبار يا بخاطر يك‌ كار بسيار مهم‌.

 خداي‌ تعالي‌ از ما در عالم‌ زر كه‌ عالم‌ ميثاق‌ هم‌ به آن‌ مي‌گويند از تمام‌ بني‌ آدم‌ ميثاق‌ گرفته‌. يعني‌ پيمان‌ گرفته‌، تعهد داده‌ايم‌. و لذا در چيزهايي‌ كه‌ تعهد داده‌ايم‌ بخواهيم‌ يا نخواهيم‌ ما به‌ آنها پايبنديم‌. ممكن است‌ در عمل‌ كوتاهي‌ كنيم‌ اما در اعتقاد و در ضمير و در فطرتمان‌ به‌ آنچه‌ ميثاق‌ با خدا بسته‌ايم‌ پايبند هستيم‌. بعضي‌ فكر مي‌كنند انسان‌ اين‌ كه‌ مثلا خدا را قبول‌ دارد يا ظلم‌ را بد مي‌داند يا حسن‌ خلق‌ را خوب‌ مي‌داند يا دروغ‌ را بد مي‌داند و امثال‌ اينها را اينها يك‌ مسائل‌ فطري‌ است‌، غريضي‌ است‌، فطري‌ هست‌ غريضي‌ هست‌ ولي‌ از كجا به‌ وجود آمده‌؟ ما در عالم‌ ارواح‌ و در عالم‌ ذر در عالم‌ ارواح‌ اينها را ياد گرفتيم‌ مجلسمان‌ مقتضي‌ نيست‌ كه‌ من‌ زياد دربارة‌ عالم‌ زر و عالم‌ ارواح‌ حرف‌ بزنم‌ و بحث‌ كنم‌ اجمالا از بديهيات‌ دين است‌ مقدس‌ اسلام‌ است‌ كه‌ يا عالم‌ ارواحي‌ بوده‌ و عالم‌ ذري‌ هم‌ بوده‌ كه‌ ما در عالم‌ ارواح‌ يعني‌ تمام‌ ارواح‌ بشر تا روز قيامت‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا روز قيامت‌ اينها در آن‌ عالم‌ تعليم‌ گرفته‌اند. همة‌ علوم‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ آنها تعليم‌ داد. استادان‌ اين‌ مكتب‌ هم‌ لسان‌ الله‌ بود. لسان‌ خدا، زبان‌ خدا. يعني‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. اينها معلمين‌ مكتب‌ ارواح‌ بودند و تمام‌ انبياء، اولياء غير از اين‌ چهار ده‌ نفر هر چه‌ بود در آنجا همين‌ مطالب‌ را تعليم‌ گرفت‌.

 اين‌ را فكر نكنيد كه‌ با علم‌ و مثلا مسائل‌ اعتقادي‌ ما جور در نمي‌آيد نه‌. خيلي‌ هم‌ دقيق‌ و بلكه‌ استدلالهاي‌ عقلي‌ دربارة‌ اين‌ مسئله‌ من‌ دارم‌ ولي‌ خوب‌ مجلس‌ فعلا مجلس‌ اين‌ مجلس‌ مقتضي‌ بحثش‌ نيست‌، انشاء الله‌ اگر جمعه‌ دوستان‌ تشريف‌ آوردند آنجا محل‌ بحث‌ اين‌ مسائل‌ هست‌ و عرض‌ مي‌كنيم‌. ولي‌ اينها مضامين‌ روايات است‌. روايت‌ و چند تا آية‌ قرآن‌ دربارة‌ اين‌ كه‌ روح‌ ما قبل‌ از اين‌ بدن‌ بوده‌ و مورد لطف‌ پروردگار هم‌ بوده‌ و چيزهايي‌ هم‌ ما در آن‌ مطالب‌ ياد گرفتيم‌ و در عالم‌ ذر عالم‌ ميثاق‌ هم‌ به آن‌ مي‌گويند‌. يعني‌ عالمي‌ كه‌ پيمان‌ از ما گرفتند. يك‌ اعتقاد ما به‌ خدا، دو دوختن‌ پيغمبر و ائمة‌ اطهار. از تمام‌ مردم‌ زمين‌ اين‌ دو تا ميثاق‌ را گرفتن‌ و همه‌ بخواهند‌ يا نخواهند‌ به‌ وجود خدا معتقدند عرض‌ كردم‌ اينها هر كدامش‌ يك‌ ساعت‌ بحث‌ دارد‌ و اثبات‌ هم‌ مي‌كنم‌. يعني‌ همان‌ كمونيست‌ مادي‌ نافهم‌ را نمي‌فهمد‌، خودش‌ اين‌ را از نظر علمي‌ من‌ ثابت‌ مي‌كنم‌. و همان‌ سني‌ كه‌ به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ مي‌كند‌، خودش‌ بخواهد يا نخواهد علي‌ را دوست‌ دارد‌. اينها چيزهايي‌ است‌ كه‌ بحث‌ دارد‌ و من‌ هم‌ اينها را مي‌توانم‌ ثابت‌ كنم‌. از چيزهايي‌ كه‌ از ما ميثاق‌ گرفتن‌ عبادت‌ شيطان‌ را نكنيم‌. در سورة‌ ياسين است‌.« الم‌ عهد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الا شيطان‌». آيا من‌ عهد نكردم‌ با شما اي‌ پسران‌ آدم‌ اين‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيد. بندگي‌ شيطان‌ از تعهداتي‌ است‌ كه‌ در آن‌ عالم‌ داده‌ايم‌. والا در اين‌ عالم‌ كه‌ كجا خدا با ما عهد بسته‌ كه‌ ما بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. از چيزهايي‌ كه‌ در آن‌ عالم‌ ما عهد بستيم‌ و وثيقه‌ داديم‌ كه‌ به‌ آن‌ عمل‌ كنيم‌ زهد در دنياست‌، يعني‌ دل‌ به‌ دنيا نبنديم‌. يك‌ جلسة‌ امتحان‌ براي‌ ما گذاشتند قبل‌ از ورود تو آن‌ جلسه‌ معلم‌ به‌ ما مي‌گويد كه‌ وارد اين‌ جلسه‌ كه‌ شدي‌ كوشش‌ كن‌ تمام‌ حواست‌ ورقة‌ امتحانيت‌ باشد‌، به‌ سقف‌ نگاه‌ نكني‌، دل‌ به‌ آن‌ صندلي‌ كه‌ روش‌ نشسته‌اي‌ نبندي‌. اينها را تعهد مي‌كنيم‌ و همه‌مان‌ اين‌ تعهد را به‌ خدا داديم‌. فقط‌ در اين‌ ميان‌ انبياء به‌ تعهدشان‌ بيشتر عمل‌ كردند و خدا به آنها‌ اعتماد كرده‌ بود بقيه‌ ديگر اينها مورد اعتماد نبودند. ممكن‌ بود به‌ اين‌ تعهد عمل‌ كنند ممكن‌ بود به‌ اين‌ تعهد عمل‌ نكنند.

 در دعاي‌ ندبه‌ مي‌گوييم‌ «فشرطت‌ عليه‌ الزهد في‌ درجات‌ هذه‌ الدنيا و زخرفها» و  دربارة‌ انبياء است‌« و… قربتهم‌» يعني‌ چون‌ خدا تو مي‌دانستي‌ كه‌ آنها در دنيا وفاي‌ به‌ اين‌ ميثاق‌ مي‌بندند، ميثاق‌ مي‌كنند و آنها دنيا زهد مي‌ورزند لذا آنها را رهبران‌ مردم‌ قرار دادي‌ بقيه‌ مورد اعتماد نبودند. چون‌ در دنيا كه‌ آمدند خوب‌ دنيا آنها را جذب‌ كرد و توانستند پا بند به‌ دنيا نشوند و الا فطرت‌ انسان‌ يك‌ مقدار كه‌ انسان‌ عقل‌ سليمي‌ داشته‌ باشد‌ و بنشيند‌ فكر كند‌، دنيايي‌ كه‌ هيچ‌ چيش‌ در اختيار انسان‌ نيست‌. يك‌ خانه‌اي‌ شما اجاره‌ كرده‌ باشيد وارد شك‌ شهري‌ شديد، ده‌ روز مي‌خواهيد آنجا زندگي‌ كنيد و بمانيد يك‌ خانه‌اي‌ با تمام‌ وسايل‌ اجاره‌ كرديد. مي‌شود‌ هيچ‌ وقت‌ دل‌ به‌ اينجا ببنديد وقتي‌ كه‌ مي‌خواهند‌ از شما‌ بگيرند‌ بگوييد نه‌، نمي‌دهم‌. مال‌ مال‌ من‌ نيست‌، دل‌ نبايد بست‌. خيلي‌ زيبا است‌، خيلي‌ خوش‌ منظره‌ است‌ اما چون‌ مال‌ شما نيست‌ نمي‌توانيد به آن‌ دل‌ ببنديد، دلبستگي‌ به‌ اين‌ خانه‌اي‌ كه‌ ده‌ روز ديگر مي‌خواهيد از آنجا بيرون‌ بياييد اين‌ غلط است‌. حالا ده‌ روز نباشد‌، بيست‌ روز باشد‌، بيست‌ روز نباشد‌، يك‌ سال‌ باشد‌، يك‌ سال‌ نباشد‌ ده‌ سال‌ باشد‌، ده‌ سال‌ نباشد‌، شصت‌ سال‌ باشد‌، هفتاد سال‌ باشد‌ فرقي‌ نمي‌كند‌ به‌ هر حال‌ مدت‌ كم‌ و زياد شدنش‌ زياد اهميت‌ ندارد‌. بالاخره‌ تو بايد اين‌ بار را بگذاري‌ و بروي‌. بنابر اين‌ دل‌ بستن‌ به‌ اين‌ دنيا كار غلطي‌ است‌. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ ميثاق‌ با ما بسته‌اند زهد در دنيا است‌. كه‌ همين‌ دل‌ نبستن‌ به‌ دنيا، اولياء خدا اينطورند كه‌ اگر تمام‌ دنيا مال‌ اينها باشد‌، الان‌ در دنيا يك‌ مالك‌ خدا تعيين‌ كرده‌ كه‌ تمام‌ كرة‌ زمين‌ را سندش‌ را به‌ نام‌ شما نوشتند شما آوردند سندش‌ را به‌ شما دادند شما خوشحال‌ نشويد. «لا تاسوا‌ علي‌ مافاتكم‌ و لا تفرحوا‌ بما آتاكم‌»، اين‌ بما آتاكم‌ معنايش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ اگر گم‌ شد اهميت‌ نداشته‌ باشد‌ ولي‌ اگر ده‌ هزار تومن‌ گم‌ شد اينجا چرا حواسم‌ پرت‌ بشود‌. علي‌ ما فاتكم‌ يعني‌ اگر تمام‌ دنيا مال‌ شما باشد‌ از شما‌ گرفتند‌، ديروز مالك‌ تمام‌ دنيا بوديد، امروز هيچي‌ نداريد. فرقي‌ نكند‌ برايتان‌ و لا..بما آتاكم‌. سند دنيا را آوردن‌ نوشتن‌ دادن‌ دست‌ شما، شما خوشحال‌ نشويد. اين‌ حالات‌ خيلي‌ حالت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ است‌. اين‌ را معناي‌ زهد مي‌دانند. قرآن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در نهج‌ البلاغه‌ مي‌فرمايد« الزهد كل‌ الزهد». تمام‌ زهد، معناي‌ زهد واقعي‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا در قرآن‌ گفته‌ تمام‌ دنيا مال‌ تو باشد‌ خوشحال‌ نشو. تمام‌ دنيا را هم‌ از تو‌ بگيرند‌ بدحال‌ نشوي‌. اين‌ يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ زاهد، بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند زاهد يعني‌ كسي‌ كه‌ هيچي‌ ندارد‌. كسي‌ كه‌ فقير است‌. وارد مي‌شوند‌ توي‌ يك‌ خانه‌اي‌ مي‌بينند‌ نه‌ فرشي‌ نه‌ وضعي‌، نه‌ زندگي‌ يك‌ آدم‌ تنبلة‌ بيكاره‌اي‌ يك‌ گوشه‌اي‌ عبايي‌ به‌ دوش‌ گرفته‌ توي‌ اطاق‌ بي‌ فرش‌ نشسته‌ و مشغول‌ عبادت است‌. اين‌ همچين‌ فردي‌ را ما مي‌بينيم‌ مي‌گوييم‌ به‌ به‌ عجب‌ زاهدي‌ است‌. ولي‌ زاهد اين‌ نيست‌.

 يعني‌ معلوم‌ نيست‌ زاهد باشد‌، ممكن است‌ به‌ همان‌ پوسته‌اش‌ دل‌ بسته‌ باشد‌، و ممكن‌ هم‌ هستش‌ كه‌ دل نبسته‌ باشد‌. وارد يك‌ كاخي‌ شديد زندگي‌ بسيار رو به‌ راه‌ و مرتب‌، آيا اين‌ شخص‌ بوي‌ زهد را استشمام‌ نكرده‌ معلوم‌ نيست‌. مي‌گويند‌ يك‌ درويش‌ از پايين‌ شهر آمد، شنيده‌ بود كه‌ مردي‌ است‌ در اصفهان‌ به‌ نام‌ علامة‌ مجلسي‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ اين‌ مرد بسيار زاهده‌. ترسيم‌ زهد در ذهنش‌ يك‌ چيزي‌ بود. ماها يك‌ اشكالي‌ در كارهايمان‌ هميشه‌ هست‌ كه‌ از اشياء و از عقايد و از واژه‌ها و از مسائل‌ مختلف‌ يك‌ ترسيمي‌ تو مغزمان‌ داريم‌. آدم‌ خوب‌ كيست‌؟ يك‌ ترسيم‌ داريم‌، زاهد كيست‌؟ يك‌ ترسيم‌ داريم‌. مجتهد كيست‌؟ يك‌ ترسيم‌ داريم‌. يك‌ آدم‌ معتبر و بازاري‌ كيست‌؟ يك‌ ترسيم‌ داريم‌. مي‌آييم‌ يك‌ ترسيمي‌ كه‌ در ذهنمان‌ هست‌ با اين‌ شخص‌ تطبيق‌ مي‌دهيم‌  ببينيم‌ مطابقت‌ نمي‌كند‌ ردش‌ مي‌كنيم‌. ترسيم‌ ما اين‌ را بدانيد آنچه‌ كه‌ در مغز ما بايد ترسيم‌ بشود‌ اين‌ چيزي‌ است‌ كه‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ فرمودند. اگر غير از اين‌ ترسيم‌ بشود‌ اشتباه‌ كرديد. خدا پيغمبر، چون‌ خدا در صراط‌ مستقيم است‌.« ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌»، پيغمبر در صراط‌ مستقيم است‌، «انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌». علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و ائمة‌ اطهار در صراط‌ مستقيمند صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌. كه‌ در آيات‌ زيادي‌ از قرآن‌ هست‌ بلكه‌ صراحت‌ دارد‌ كه‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. البته‌ صراط‌ عليه‌ هست‌ در قرآن‌ ولي‌ در روايات‌ ممكن است‌ كه‌ گفته‌اند صراط‌ علي‌، حالا نباشد‌ هم‌ چهل‌ تا چهل‌ مورد صراط‌ مستقيم‌ ذكر شده‌ اكثرش‌ در روايات‌ سني‌ و شيعه‌ گفته‌اند منظور علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ است‌ و عقل‌ هم‌ همين‌ را مي‌گويد‌ اين‌ خيلي‌ بحث‌ ندارد‌. خوب‌ صراط‌ مستقيم‌ اينها هستند.

 ماها اگر مي‌خواهم‌ دقيقا آن‌ ترسيماتي‌ كه‌ در مغزمان‌ هست‌ اول‌ بايد از اين‌ الگوها ترسيم‌ كنيم‌ بعد بگوييم‌ كه‌ فلاني‌ خوب است‌ يا بد است‌! اگر يك‌ فرد وسواسي‌ كه‌ كنار حوض‌ آب‌ دستهايش‌ را اينجوري‌ مي‌آورد‌ كه‌ مثلا آب‌ با بدنش‌ ترشح‌ نكند‌ و دارد‌ مي‌رود‌ به‌ طرف‌ اطاق‌ مي‌گوييم‌ عجب‌ آدم‌ خوبي‌ است‌. نخير، عجب‌ آدم‌ بدي‌ است‌. به‌ جهتي‌ كه‌ هيچ‌ كار ايشان‌ تطبيق‌ با كار ائمه‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌كند‌. اگر يك‌ فرد را ديديم‌ كه‌ با مردم‌ اصلا حاضر نيست‌ معاشرت‌ بكند‌ و حرف‌ بزنه‌، يك‌ كبر و غروري‌ گرفتدتش‌ و نمي‌خواهد مردم‌ را اصلا به‌ حساب‌ انسانها بياورد‌ اين‌ شخص‌، ما مي‌گوييم‌ عجب‌ آدم‌ فوق‌ العاده‌اي‌ است‌. نخير خيلي‌ هم‌ آدم‌ پستي‌ است‌، به‌ جهتي‌ كه‌ ائمة‌ اطهار اينطور نبودند. ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرم‌ با بدها حتي‌ مي‌نشستند. با بدهايي‌ كه‌ تاريخ‌ بدتر از آنها در عالم‌ سراغ‌ ندارد‌ مي‌نشستند و گاهي‌ به‌ رويشان‌ هم‌ نمي‌آوردند كه‌ شما بديد. شما فكر مي‌كنيد پيغمبر اكرم‌ نمي‌دانست‌ اولي‌ و دومي‌ بدند. به‌ روي‌ اينها نمي‌آورد كه‌ بديد شما. ما ترسيمات‌ مغزيمان‌ يك‌ چيز ديگر‌ است‌. يعني‌ بدبختي‌ بشريت‌ هم‌ همين است‌ كه‌ يك‌ چيزهايي‌ فكر كرديم‌ مي‌آييم‌ با خوبان‌ دنيا اينها را تطبيق‌، شما باور كنيد اگر ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بيايند‌ در بين‌ يك‌ عده‌ مردم‌، نمي‌گويم‌ شماها، يك‌ عده‌ مردم‌ زندگي‌ چند روزي‌ بكنند چون‌ ما از امام‌ يك‌ ترسيمي‌ پيش‌ خيال‌ خودمان‌ داريم‌ مي‌بينيم‌ با اين‌ آقا تطبيق‌ نمي‌كند‌. اين‌ را ردش‌ مي‌كنيم‌. شما فكر نكنيد علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را اين‌ دوستانش‌ «ارتد الناس‌ بعد النبي‌ الا ثلاث‌»  اينها همين‌ ترسيمات‌ را داشتند. همين‌ فكر را دربارة‌ علي‌ داشتند. اين‌ فكرشان‌ عملي‌ نشد.

 طلحه‌ و زبير آمدند خدمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌بينند علي‌ عليه‌ السلام‌ يك‌ وضع‌ ديگري‌ دارد‌. لذا در مدت‌ خلافت‌ خلفاي‌ ثلاثه‌ يك‌ چيز ديگري‌ اينها در ذهنشان‌ رفته‌ بود كه‌ از بيت‌ و المال‌ بريزد و بپاشد و هر چه‌ قوم‌ و خويش‌ دارد به‌ اينها بهتر رسيدگي‌ كند‌. طلحه‌ و زبير وقتي‌ كه‌ اينها را ديده‌ بودند گفتند حالا كه‌ ما مي‌رويم‌ خدمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ علي‌ آمده‌ روي‌ كار حتما ديگر‌ وضع‌ زندگيمان‌ رو به‌ راه است‌. علي‌ هم‌ در همان‌ مجلس‌ اول‌ شمع‌ را خاموش‌ كرد نان‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ به‌ همة‌ مسلمانها مي‌داد به‌ عقيل‌ داد. و بيشتر هم‌ نداد براي‌ اين‌ كه‌ همه‌ حساب‌ كار خودشان‌ را بكنند. اين‌ ترسيمي‌ كه‌ تو ذهن‌ شما از خليفة‌ پيغمبر شده‌ او من‌ نيستم‌. او همين‌ سه‌ نفرند. لذا اين‌ مسئله‌ را خيلي‌ متوجه‌ باشيد. افكارتان‌ را اول‌ با اسلام‌ و دستورات‌ اسلام‌ و معارف‌ اسلام‌ و به‌ اصطلاح‌ ترسيماتي‌ كه‌ اسلام‌ از افراد خوب‌ و بد كرده‌ شما تطبيق‌ بديد بعد با افراد رو به‌ رو بشويد. ما در دنيا زهد را اينجور ترسيم‌ كرديم‌ كه‌ يك‌ فردي‌ كه‌ هيچي‌ ندارد‌، زاهد يك‌ فردي‌ كه‌ همه‌ چيز دارد‌ اين‌ زاهد نيست‌. لذا اين‌ درويش‌ آمده‌ خدمت‌ علامة‌ مجلسي‌. خودش‌ يك‌ كشكول‌ دارد‌، آمد وارد اصفهان‌ شد ديد يك‌ كاخي‌ را نشان‌ مي‌دهند‌، يك‌ ساختماني‌ را نشان‌ مي‌دهند‌ حالا كاخ‌ نسبت‌ به‌ همان‌ زمان‌ خودشان‌ يك‌ ساختمان‌ چند طبقه‌اي‌ شايد يا دو طبقه‌ لا اقل‌ اطاقهاي‌ مفصل‌، خدمه‌، نوكرها، نويسندگان‌، آخر‌ چون‌ علامة‌ مجلسي‌ يك‌ مكتبي‌ داشت‌، يك‌ عده‌ نويسنده‌ در خدمتش‌ بوندند والا اين‌ كتاب‌ بحار الانوار  كه‌ تنها يك‌ نمونه‌ از كتابهايش‌ از ده‌ها كتابي‌ كه‌ نوشته‌ يك‌ دانه‌ صد و ده‌ جلد است‌ و نمي‌توانست‌ بنويسد‌، واقعا كتابهاي‌ مرحوم‌ علامة‌ مجلسي‌ را بخواهد بخواند‌ خيلي‌ توفيق‌ دارد‌. يك‌ دوره‌ كتابهاي‌ ايشان‌ را بخوانيد. اين‌ خودش‌ توفيقي‌ است‌. بعضي‌ از علما يكي‌ از توفيقاتشان‌ اين‌ را مي‌دانند كه‌ يك‌ دوره‌ از كتابهاي‌ ايشان‌ را خواندند. حالا اين‌ كه‌ نوشته‌ و هر روايتي‌ را هم‌ كه‌ مطرح‌ مي‌كرده‌ زيرش‌ يك‌ بياناتي‌، يك‌ توضيحات‌ يك‌ اظهار نظري‌ كرده‌، اكثرش‌ را البته‌ اين‌ مرد خوب‌ بايد تشكيلاتي‌ داشته‌ باشد‌. اين‌ وقتي‌ كه‌ رسيد گفتند اين است‌ خانة‌ علامة‌ مجلسي‌. گفت‌ كه‌ عجب‌ ما اشتباهي‌ كرديم‌ كه‌ راه‌ دور را آمديم‌. اين‌ مگر مي‌تواند‌ زاهد باشد‌، اين‌ تفسيري‌ كه‌ در مغزش‌ از يك‌ زاهد شده‌ اين است‌. اگر كنار يك‌ فرض‌ كنيد خرابه‌اي‌ روي‌ يك‌ پوست‌ تختي‌ علامة‌ مجلسي‌ نشسته‌ بود بهتر اين‌ را قبول‌ مي‌كرد ولو بيكار، بيكار هم‌ باشد‌. گفت‌ نه‌ اشتباه‌ كرديم‌، حالا به‌ هر حال‌ گذشته‌، وارد منزل‌ شد و چندين‌ نفر آنجا بود يك‌ روز مرحوم‌ علامة‌ مجلسي‌ به‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌ بيا با هم‌ برويم‌ بگرديم‌. آمدند از شهر اصفهان‌ بيرون‌ رفتند. كجا برويم‌ خيلي‌ راه است‌، ايشان‌ گفتند مي‌خواهيم‌ اصحاب‌، اين‌ توضيحات‌ را من‌ مي‌گويم‌ شايد آنجا نباشد‌، مثل‌ اصحاب‌ كهف‌ برويم‌ توي‌ غار و اين‌ كوهها آنجا زندگي‌ كنيم‌. اين‌ گفت‌ چرا؟ شما به‌ من‌ نگفتيد كه‌ من‌ كشكولم‌ را بردارم‌، آخر‌ آن‌ كشكولم‌ آنجا ماند. مرحوم‌ مجلسي‌ گفته‌ بود به‌ او كه‌ تو دلت‌ بسته‌ به‌ آن‌ كشكول‌ هست‌. ولي‌ من‌ بسته‌ به‌ تمام‌ اين‌ خانه‌ و كاشانه‌ و اين‌ ثروت‌ نبوده‌، من‌ دارم‌ مي‌روم‌ اين‌ قصة‌ اصحاب‌ كهف‌ را بخوانيد خيلي‌ عجيب است‌. خداي‌ تعالي‌ اينجور افراد را دوست‌ دارد‌. با اين‌ استقامت‌. با اين‌ مقاومت‌. اصحاب‌ كهف‌ اينها فكر نكنيد اصحاب‌ معمولي‌ بودن‌. همه‌اشان‌ وزرا و شخصيتهاي‌ طراز اول‌ حكومت‌ دقيانوس‌ بودند.

 اينها به آنها‌ پيشنهاد شده‌ كه‌ از طرف‌ دقيانوس‌ كه‌ من‌ مي‌خواهم‌ ادعاي‌ خدايي‌ كنم‌ شماها هم‌ بايد قبول‌ كنيد اگر شماها قبول‌ نكنيد بقية‌ مردم‌ قبول‌ نمي‌كنند و تا فردا هم‌ مهلت‌، نظرتان‌ را اعلام‌ كنيد. اينها هم‌ همة‌ زندگي‌ را، رياست‌ را ول‌ كردن‌، خانه‌ را ول‌ كردن‌، زن‌ و بچه‌ را ول‌ كردند، تمام‌ را ول‌ كردند راهي‌ بيابان‌ شدند و رفتند توي‌ كهف‌، وارد كهف‌ شدند. البته‌ شايد غاركي‌ هم‌ بوده‌، غار كهف‌ فرق‌ مي‌كند‌. كهف‌ به‌ معناي‌ پناهگاه است‌، شايد حالا هر غاري‌ كهف‌ هست‌ ولي‌ هر كهفي‌ غار نيست‌. كهف‌ يعني‌ پناهگاه‌. لذا امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ را مي‌گوييم‌ و الكهف‌ حصين‌ يعني‌ پناهگاه‌ محكم‌. ولي‌ غار نمي‌شود‌ گفت‌ مثلا، در اينجا تعبير غار غلط است‌ ديگر‌. و لذا اين‌ دو تا كلمه‌ مترادف‌ نيست‌ اين‌ را متوجه‌ باشيد. وارد كهف‌ شدند، اصحاب‌ كهف‌. يك‌ جايي‌ است‌، يك‌ مقدار از كوه‌ وارد شده‌، يك‌ غار مانند آنجا وارد شدند، خسته‌ شدند و راه‌ دوري‌ آمدند رفتند كه‌ از دستر‌سي‌ دقيانوس‌ و سربازانش‌ دور باشند حالا در كجا هست‌ اين‌ غار اصحاب‌ كهف‌ در تركيه‌ احتمالش‌ هست‌، و به‌ هر حال‌ اينها از شهر حركت‌ كردند و رفتند تا به‌ آنجا و وارد غار شدند. خوب‌ تا اينجا با آنها بود. ببينيد انسان‌ بخواهد تربيت‌ بشود‌ و خدا دستش‌ را بگيرد‌ بايد يك‌ قدمش‌ را خودش‌ بردارد‌ بقيه‌اش‌ با خدا. تا اينجا با اينها بود كه‌ اينها از رياست‌ از پول‌، از دنيا از ثروت‌ دست‌ بكشند. تا اينجا با اينها بود، از اينجا با خداست‌. اينها ديگر‌ خوابيدند. رساندند خودشان‌ را به‌ (قطع‌ نوار). اما نگفتند. رفتند در غار و كهف‌ آنجا خوابيدند از آنجا خدا اينها را گرفت‌، خدا گرفتدشان‌، يعني‌ خدا در آغوشش‌ اينها را گرفته‌. اينها خوابيدند. بعضي‌ البته‌ آية‌ قرآن‌ است‌ كه‌ در غار سيصد سال‌ خوابيدند. و ذات‌ اليمين‌ و ذات‌ الشمال‌، خدا اين‌ پهلو و آن‌ پهلوشان‌ مي‌كند‌. خودشان‌ كه‌ خوابند هيچي‌ نمي‌فهمند. براي‌ اين‌ كه‌ نپوسند.

 چون‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ هميشه‌ يك‌ طرف‌ بخوابد طبعا زمين‌ مرطوب‌، روي‌ زمين‌ مي‌پوسد‌. «ذات‌ اليمين‌ و ذات‌ الشمال‌ و كلبهم‌ باسط‌ بالوصيد‌». اگر يك‌ سگي‌ هم‌ انسان‌ باشد‌ او هم‌ به‌ كمال‌ ممكن است‌ برسد‌، ديگره‌ از نظر ما سگ‌ حيواني‌ نجس‌تر و به‌ اصطلاح‌ دورتر از واقعيت‌ و امنيت‌ نيست‌ آن‌ هم‌ اگر انسان‌ ،انسان‌ باشد‌ همة‌ متعلقاتش‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌. لباسش‌ قيمت‌ پيدا مي‌كند‌. آب‌ دهنش‌ شفا دهنده‌ است‌. حتي‌ مثل‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ چشمهاي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ درد آمده‌ بود، پيغمبر اكرم‌ آب‌ دهن‌ به‌ چشم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ ماليدند شفا يافتند. اينقدر انسان‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌ كه‌ همة‌ متعلقاتش‌ پر ارزش‌ مي‌شود‌. لباسش‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌، خانه‌اش‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌. سگش‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌. سگ‌ اصحاب‌ كهف‌ روزي‌ چند پي‌ نيكان‌ گرفت‌، خوبان‌ شد. انسان‌ واقعا خوب‌ مي‌شود‌. اگر با خوبان‌ بنشيند‌. كوشش‌ كنيد رفيق‌ بد براي‌ خودتان‌ انتخاب‌ نكنيد. افرادي‌ كه‌ بدند اينها را دورشان‌ را قلم‌ بگيريد. «يوم‌ يعض علي‌ يده‌ يقول‌ يا..» دستش‌ را انسان‌ روز قيامت‌ گاز مي‌گيرد‌، مي‌گزد‌. ديديد بعضيها خيلي‌ ناراحتند اين‌ دستشان‌ را مي‌جوند. مي‌جود‌، و مي‌گويد اي‌ كاش‌ با فلاني‌ من‌ رفيق‌ نشده‌ بودم‌. «اتخذ فلان‌ خليلا». كاش‌ كه‌ او دست‌ من‌ نبود. «فلا ليت‌ بيني‌ و بينك‌» شرقه‌اي‌ شيطان‌ اي‌ شيطان‌ سيرت‌ اي‌ كاش‌ بين‌ من‌ و بين‌ تو دوري‌ دو مشرق‌ بود كه‌ دورترين‌ مكانهاي‌ روي‌ كرة‌ زمين است‌. «يا ليت‌ الاتخذ من‌ الرسول‌ سبيلا» اي‌ كاش‌ من‌ با پيغمبر راهي‌ داشتم‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر هست‌ من‌ چرا بروم‌ رفيق‌ ديگران‌ بشوم‌! وقتي‌ كه‌ علي‌ هست‌ چرا بروم‌ رفيق‌ ديگران‌ بشوم‌! يا ليلتا، ليتني‌ لم‌ اتخذ فلان‌، ان‌ الذكر، من‌ را گمراه‌ كرد از ذكر. ذكر قرآن است‌ در بعضي‌ از روايات‌ تفسير شده‌. يعني‌ خود آية‌ قرآن‌ هم‌ هست‌ نحن‌ نزلن‌ الذكر. ما را از ذكر از قرآن‌ دور كرد. يا ذكر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و خاندان‌ عصمت‌ باشند. با رفيق‌ بد اصلا انسان‌ نبايد بنشيند‌. انسان‌ را گمراه‌ مي‌كند‌ . با خوبان‌ بنشينيد با خوبان‌ باشيد. كه‌ اگر انسان‌ حتي‌ مثل‌ بدترين‌ حيوانات‌ هم‌ كه‌ باشد باز ارزش‌ پيدا مي‌كند. ديگر‌ «كلب‌ باسط‌ زراع‌ بالوسيط‌ »خداي‌ تعالي‌ از اين‌ سگ‌ دارد‌ تعريف‌ مي‌كند‌. آن‌ هم‌ سرش‌ را گذاشت‌ رو دستش‌ خوابيد. خوابيند بعد از سيصد سال‌ كه‌ بعضي‌ اين‌ طوري‌ تفسير كرده‌اند كه‌ سيصد سال‌ با ماه‌ شمسي‌ سيصد سال‌ مي‌شود‌ ولي‌ با ماه‌ قمري‌ نه‌ سال‌ اضافه‌ مي‌شود‌، بعيد هم‌ نيست‌ كه‌ از باب‌ تسعا كه‌ سيصد نه‌ سال‌  با ماه‌ قمري‌ و ماه‌ شمسي‌. به‌ هر حال‌  اينها در كهف‌ خوابيدند. خداي‌ تعالي‌ اينها زنده‌ كرد. يعني‌ بيدارشان‌ كرد. تا اينجا بيدارشان‌ كرده‌. حركت‌ كردند آمدند بيرون‌ يكيشان‌ آمده‌ غذا تهيه‌ بكند‌ مي‌بيند‌ كه‌ وضع‌ شهر عوض‌ شده‌. شهر نزديكي‌ مثلا اگر همين‌ دمشق‌ فعلي‌ باشد‌  خيلي‌ فرق‌ كرده‌، خيلي‌ تغيير كرده‌.

 يك‌ نفر از سيصد سال‌ قبل‌ برود‌ تو مشهد اصلا مشهد را نمي‌شناسد‌. يقينا سيصد سال‌ قبل‌ همين‌ جايي‌ كه‌ ما نشستيم‌ كه‌ الان‌ شايد وسط‌ شهر بلكه‌ اين‌ طرف‌ شهر بيشتر است‌  يك‌ وقتي‌ همين‌ جا بيابان‌ بوده‌. سيصد سال‌ قبل‌ هم‌ نمي‌خواهد صد سال‌ قبل‌. وارد اين‌ شهر مي‌شود‌ مي‌بيند‌ خيلي‌ فرق‌ كرده‌. پولش‌ را داد، پول‌ سيصد سال‌ قبل‌ تا حالا گرفتنش‌ گفتند كه‌ اين‌ پولها را از كجا آوردي‌؟  جريان‌ را گفت‌، گفتند عجب‌ آن‌ جمعي‌ كه‌ در زمان‌ دقيانوس‌ گم‌ شدند كه‌ هيچ‌ كس‌ جاي‌ اينها را پيدا نكرد. آخر‌ هفت‌ تا وزير تو هر مملكت‌ اصلا تو تاريخ‌ ثبت‌ مي‌شود‌. هفت‌ تا وزير يك‌ دفعه‌ گم‌ مي‌شوند‌ تمام‌ دنيا را هم‌ بگردند‌ پيداشان‌ نكنند‌ اين‌ خيلي‌ صدا مي‌كند‌. شما بودي‌؟ بله‌. پس‌ اجازه‌ بدهيد من‌ جلوتر بروم‌، آمدن‌ استقبال‌ خيلي‌ هم‌ به آنها‌ احترام‌ كردند و اينها. آمدند استقبال‌ اين‌ جلوتر رفت‌ خداي‌ تعالي‌ سنگي‌ انداخت‌، نه‌ اين‌ مردم‌ هم‌ هنوز لايق‌ هم‌ صحبتي‌ شما را ندارند، شما را نگه‌ مي‌داريم‌ براي‌ اين‌ كه‌ از اصحاب‌ و ياران‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ باشيد. يك‌ عده‌ از افرادي‌ كه‌ اينها خداي‌ تعالي‌ اينها را نگه‌ داشته‌ براي‌ ركاب‌ حضرت‌. يك‌ عده‌ اعجاز دارند، يكي‌ حضرت‌ عيسي‌ است‌، يكي‌ حضرت‌ خضر است‌، شايد حضرت‌ الياس‌ باشد‌، هفت‌ تا هم‌ اينها هستند. اينها هم‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ها را هم‌ نگه‌ داشته‌ كه‌ جز ياران‌ امام‌ زمان‌ باشند. يك‌ كاري‌ بكنيد، كاري‌ كه‌ آنها كردند همين‌ بوده‌ كه‌ از همه‌ چيز‌ گذشتند.

 ما هم‌ اگر همين‌ كارها را عينا بكنيم‌، آنها همه‌ چي‌ داشتند حالا ما كه‌ خيلي‌ هم‌ آنچه‌ داريم‌ اهميت‌ ندارد‌ كه‌ در راه‌ خدا بدهيم‌. ولي‌ خدا فرقي‌ برايش‌ ندارد‌. براي‌ پروردگار نگفته‌ وزير اگر آمد خودش‌ را مثلا فرض‌ كنيد فروخت‌ ما قبول‌ مي‌كنيم‌ ولي‌ اگر يك‌ فرد كاسب‌ عادي‌ اين‌ كار را كرد ما قبول‌ نمي‌كنيم‌،نه‌ همه‌ را قبول‌ مي‌كند‌.

 ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌. شرطش‌ ايمان است‌، انفسهم‌. و دعاي‌ عهد را كه‌ مي‌خوانيد اين‌ دعاي‌ عهد كه‌ معروف‌ هم‌ هست‌ كه‌ هر كس‌ چهل‌ روز بخواند‌ از ياران‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ خواهد بود. منتها بايد اين‌ چاشنيش‌ باشد‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ جان‌ و مال‌ و هر چه‌ دارد‌ در راه‌ خدا لااقل‌ آماده‌ باشد‌ كه‌ بدهد. انسان‌ به‌ دستورات‌ اسلام‌ بتواند‌ عمل‌ بكند‌. لذا خداي‌ تعالي‌ از ما ميثاق‌ گرفته‌ كه‌ ما دلبستگي‌ به‌ دنيا پيدا نكنيم‌. اين‌ يكي‌ از ميثاقهايي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ از ما گرفته‌ و ميثاق‌ زيادي‌ خدا، يعني‌ هر چه‌ در فطرت‌ ما هست‌ هر چه‌ كه‌ در غريزة‌ ما هست‌ اينها را خدا ميثاق‌ گرفته‌ من‌ جمله‌ محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. حالا بد نيست‌ چند دقيقه‌اي‌ همين‌ مسئله‌ را من‌ برايتان‌ ثابت‌ كنم‌ كه‌ همين‌ ناصبين‌، حتي‌ همين‌ دشمن‌ علي‌ اين‌ خودش‌ نمي‌فهمد‌، دوست‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌. خدا در فطرت‌ او گذاشته‌. من‌ از هر چي‌ از آدم است‌ شما سؤال‌ كنيد كه‌ علم‌ را دوست‌ داري‌ يا نه‌؟ مي‌گويد‌ بله‌. عالم‌ را چطور؟ بله‌. هر چه‌ عالم‌ علمش‌ بيشتر باشد‌ بيشتر دوستش‌ داري‌؟ بله‌. دقت‌ كنيد. آدم‌ پاك‌ معصوم‌ چطور، دوستش‌ داري‌ يا نه‌؟ هر چه‌ عصمتش‌ و پاكيش‌ بيشتر باشد‌، بيشتر دوستش‌ داري‌؟ بله‌. خيلي‌ خوب‌ عصمت‌ و علم‌ در هر كجا باشد‌ كه‌ اين‌ آقا دوستش‌ دارد‌ از ناصبين است‌. اين‌ در تشخيص‌ فرد اشتباه‌ كرده‌. مي‌گويد‌  علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اينها را ندارد‌، اگر بداند‌ كه‌ دارد‌ دوستش‌ دارد‌. ببينيد شما وارد يك‌ مجلس‌ مي‌شيد. اطلاع‌ داريد كه‌ يك‌ عالم‌ با تقوا تو اين‌ مجلسه‌ ولي‌ نمي‌شناسيدش‌ اشتباهي‌ يك‌ نفر ديگر‌ را گرفتيد. شما در واقع‌ مي‌دانيد كه‌ عالم‌ با تقوا او را دوست‌ داريد اين‌ يك‌ نفر را شما عوضي‌ گرفتيد. دقت‌ كرديد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را تمام‌ افراد اگر بدانند عالمتر از علي‌ پيدا نمي‌شود‌، و پاكتر از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نيست‌ يقينا همان‌ ناصبي‌ هم‌ دوست‌ دارد‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را. و لذا ببينيد اين‌ كه‌ مي‌گويم‌ در فطرت‌ انسان‌ گذاشتن‌ موضوعات‌ را نگذاشتن‌، مصاديق‌ يعني‌ با كي‌ تطبيق‌ مي‌كند‌ را نگذاشتند. اين‌ را در فطرت‌ انسان‌ گذاشتن‌ كه‌ انسان‌ اعلم‌ بشر را دوست‌ دارد‌، علم‌ را دوست‌ دارد‌ و پاكي‌ و عصمت‌ را انسان‌ دوست‌ دارد‌. شما در هر كجا، شايد هم‌ براي‌ بعضي‌ جا نيافتاده‌ باشد‌ ولي‌ اين‌ قطعي‌، قطعي است‌. شما از يك‌ ناصبي‌ از كسي‌ كه‌ به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ مي‌كند‌ بپرسيد علم‌ را دوست‌ داري‌؟ مي‌گويد‌ بله‌، عالم‌ را دوست‌ داري‌؟ مي‌گويد‌ بله‌. آدم‌ پاك‌ را چطور؟ مي‌گويد‌ بله‌، دقت‌ كرديد. منتهي‌ دليل‌ ندارد‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ فردي‌ باشد‌ كه‌ اينجوري‌.

 دربارة‌ خدا هم‌ همينطور است‌ حالا بحثش‌ مفصل است‌، و لذا تمام‌ مردم‌ بخواهند‌ يا نخواهند‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ دارند‌. بخواهند‌ يا نخواهند‌ حضرت‌ ولي‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را به آن‌ اعتقاد دارند و دوست‌ دارند‌. همين‌ روز يك‌ زرتشتي‌ آمده‌ بود در اينجا نوشته‌ بود كه‌ ما زرتشتيها معتقديم‌ به‌ امام‌ زمان‌ اين‌ كتاب‌، شايد اين‌ كتابهاي‌ ما را خوانده‌ بود و ما هم‌ معتقديم‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ بيام‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ با هم‌ صحبت‌ كنيم‌. زرتشتيها قبول‌ دارند كتاب‌ نوشتن‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌. دربارة‌ اين‌ كه‌ يك‌ نفر در آخر الزمان‌ خواهد آمد و دنيا را پر از عدل‌ و داد خواهد كرد اين‌ را تمام‌ مردم‌، اين‌ كلمة‌ صاحب‌ الزمان‌ جهان‌ در انتظار است‌، واقعا همة‌ جهان‌ در انتظارند. منتهي‌ شخصش‌ را نمي‌شناسند‌. سني‌ وهابي‌ مي‌گويد‌ كه‌ او شايد متولد نشده‌ باشد‌. مسيحيها مي‌گويند‌ شايد كه‌ خود حضرت‌ عيسي‌ برگردد‌ يك‌ فردي‌ به‌ نام‌ پسر انسان‌ بيايد و دنيا را پر از عدل‌ و داد مي‌كند‌. يك‌ عده‌اي‌ زرتشتيها هم‌ يك‌ چيز ديگويد‌ مي‌گويند‌، بودائيها يك‌ چيز ديگر‌ مي‌گويند‌ همه‌ معتقدند حالا حتي‌ به‌ شخصش‌ معتقدند و الا اگر كسي‌ خدا را بشناسد‌ و قبول‌ داشته‌ باشد‌ پروردگار را و بعد هم‌ خوب‌ خدا هم‌ عادل است‌ ديگر‌، كسي‌ خدا را بشناسد‌ و قبول‌ داشته‌ باشد‌ و عدل‌ الهي‌ را هم‌ قبول‌ داشته‌ باشد‌. يعني‌ بشر اين‌ را بداند‌ هيچ‌ بشري‌، بدون‌ هيچ‌ زمامداري‌ بدون‌ هيچ‌ فردي‌ كه‌ آنها را به‌ تمام‌ حقايق‌ هدايت‌ كند‌ در دنيا رها و ولشان‌ مي‌كند‌. اين‌ برخلاف‌ عدل‌ الهي‌ است‌. عدل‌ الهي‌ ايجاب‌ مي‌كند‌ كه‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ جان‌ همه‌مان‌ به‌ قربانش‌ و روحي‌ ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا، ايجاب‌ مي‌كند‌ يك‌ چنين‌ فردي‌ باشد تا دنيا را پر از عدل‌ و داد كند. لذا در قرآن‌ شريف‌ مكرر به‌ اين‌ مضمون‌ كه‌ يك‌ آيه‌اش‌ را مي‌گويم‌ هست‌. «انما انتم‌ منذر و لكل‌ قوم‌» در روايات‌ دارد‌ اول‌ كسي‌ كه‌ آمد روي‌ كرة‌ زمين‌ حجت‌ خدا بود. حالا در بخش‌ ما حضرت‌ آدم‌ بود. و آخرين‌ فرد اگر دو نفر باشند اول‌ بايد آن‌ شخص‌ از روي‌ زمين‌ برود‌ بعد امام‌، نمي‌شود‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ بدون‌ امام‌ بشريت‌ در روي‌ كرة‌ زمين‌ زندگي‌ بكند‌. خوب‌ اين‌ مسئله‌ را ما واقعا قبول‌ هم‌ داريم‌ يك‌ خرده‌ هم‌ فكر كنيم‌ خودمان‌ اعتقاد پيدا مي‌كنيم‌ ولي‌ ايمان‌ به او‌ نداريم‌ متأسفانه‌. يعني‌ نمي‌توانيم‌ ايمان‌ پيدا كنيم‌. تو زندگي‌ امام‌ زمان‌ را وارد كنيم‌. ببينيد يك‌ فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ خانه‌اي‌ اگر پدر توي‌ خانه‌ نباشد‌. يا باشد‌ توي‌ يك‌ اطاقي‌ نشسته‌ باشد‌ كه‌ بچه‌ها نبينندش‌، خيلي‌ فرق‌ مي‌كند‌. ما بايد در همة‌ خانه‌هامان‌ در تمام‌ اصطلاحاتمان‌ امام‌ زمان‌ را مثل‌ همان‌ پدري‌ كه‌ تو اطاق‌ پهلويي‌ نشسته‌ به‌ هر حال‌ نظارت‌ دارد‌ وارد تو برنامه‌مان‌، توي‌ مجالس‌ هست‌ اينجوري‌ بگوييم‌ والا دروغ‌ مي‌گوييم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را دوست‌ داريم‌. امام‌ زمان‌ همه‌ جا هست‌. در بين‌ ما هستند. لنفسي‌ عن‌ من‌ مقيد اين‌ كلمة‌ لم‌ من‌ ما يعني‌ از بين‌ ما از بين‌ اين‌ جوانها الان‌ امام‌ زمان‌ بيرون است‌، نمي‌توانيم‌ يك‌ هميچين‌ حرفي‌ بزنيم‌. از بين‌ اين‌ مردمي‌ كه‌ در كرة‌ زمين‌ بيرون است‌، نه‌. اين‌ كه‌ مسلم‌ بيرون‌ نيست‌ چون‌ امام‌ زمان‌ را اگر به‌ اين‌ معتقد نباشيم‌ كه‌ خيلي‌ كارمان‌ خراب است‌. من‌ معتقدم‌ تو هيچ‌ اجتماعي‌ نيست‌ كه‌ به‌ وجود بيايد الا اين‌ كه‌ امام‌ زمان‌ از آنها خالي‌ نيست‌، در بين‌ آنهاست‌.

 حالا لازم‌ نيست‌ كه‌ با آن‌ بدن‌ به‌ اصطلاح‌ كه‌ از حضرت‌ نرگس‌ متولد شده‌ با آن‌ بدن‌ باشد‌، هستند. جورهاي‌ مختلفي‌ دارد‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در يك‌ شب‌ در يك‌ لحظه‌ چهل‌ جا بود، چهل‌ جا با صد هزار جا فرقي‌ نمي‌كند‌ با اين‌ برنامه‌. چه‌ فرقي‌ مي‌كند‌ حالا چهل‌ جا باشد‌، نشستند به‌ هم‌ خبر دادند. والا علي‌ مي‌خواست‌ اراده‌ كند‌ در صد هزار جا هم‌ بود. در صد ميليون‌ جا هم‌ مي‌بود، فرقي‌ ندارد‌، امام است‌، اراده‌ بكند‌، امام‌ «مقادير امور تحبت‌ عليكم‌ و تستر من‌ بيوتكم‌». خدا همانطور كه‌ اراده‌ مي‌كند‌ كه‌ اذا اراد الله‌ و يقول‌ له‌ كن‌ فيكون‌ مي‌گويد‌ باش‌، هست‌. حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ هم‌ اين‌ بندگان‌ معموليش‌ خدا گفته‌ كه‌ عبد اتعني‌ حتي‌ عجعلك‌ مثلي‌…تا اين‌ كه‌ من‌ انفاضا تقول‌ لشي‌ كن‌ فيكون‌.. تو مي‌گويي‌ به‌ هر چيز كه‌ باش‌ هست‌ و من‌ هم‌ به‌ هر چيز كه‌ بگويم‌ باشد‌ هست‌. خوب‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ بندة‌ معمولي‌ در اثر خوندن‌ نوافل‌ به‌ اينجا مي‌رسد‌، يك‌ حجت‌ خدا، يك‌ نور الهي‌ كه‌ مثله‌ كمشكات‌ اين‌ شخص‌ خوب‌ وقتي‌ كه‌ اراده‌ بكند‌ صد هزار بدن‌ در تمام‌ مجالسي‌ كه‌ تشكيل‌ مي‌شود‌ باشد‌، باشد‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ و لذا خيلي‌ قدر مجالسي‌ كه‌ مخصوصا روي‌ اخلاص‌ برقرار مي‌شود‌، مخصوصا بي‌ آلايشي‌، حالا انشاء الله‌ نصيب‌ همه‌امان‌ بكند‌ اين‌ مجالسي‌ كه‌ مرضي‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ باشد‌. در اين‌ مجالس‌ بدانيد حجت‌ ابن‌ الحسن‌ تشريف‌ دارند. و هستند. و لازمة‌ زندگي‌ اين‌ را خودمان‌ را دور از امام‌ زمانمان‌ ندانيم‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ هميشه‌ مورد لطف‌ و توجه‌ ايشان‌ باشيم‌. هميشه‌ مورد عنايت‌ ايشان‌ باشيم‌.

 به‌ هر حال‌ ماه‌ ذي‌ قعده‌ است‌ متعلق‌ به‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام است‌. يازدهم‌ اين‌ ماه‌ كه‌ ظاهرا روز پنج‌ شنبه‌ است‌، روز پنج‌ شنبة‌ آينده‌ ظاهرا تولد حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضاست‌ و بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌ زيارتي‌ مخصوص‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضاست‌. بيست‌ و پنجم‌ اين‌ ماه‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا افضل‌ اعمال‌ روز ده‌ الارض است‌ و روز آخر ماه‌ هم‌ تولد فرزندش‌ جواد الائمه‌ است‌. ماه‌ تمامش‌ ظاهرا مي‌شود‌ گفت‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ رضاست‌ و شما هم‌ بحمد الله‌ در مشهديد از ماههاي‌ محترم‌ خدا هست‌ ماه‌ ذي‌ القعده‌. پسر شبيب‌ آمده‌ روز اول‌ محرم‌ خدمت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ حضرت‌ بهش‌ فرمودند اسائل‌ انت‌ ابن‌ شبيب‌، اي‌ پسر شبيب‌ آيا روزه‌ هستي‌؟ عرض‌ كرد بله‌، روزه‌ بود، روز اول‌ ماه‌، روز اول‌ سال‌، روز اول‌ محرم‌، روز اول‌ ماه‌ قمري‌ است‌ كه‌ مهمتر از روز اول‌ سال‌ شمسي است‌. خوب‌ روزه‌اش‌ مستحب است‌ انشاء الله‌ يادتان‌ باشد‌ توفيقي‌ پيدا شد روزه‌ بگيريد. بعد فرمود كه‌اي‌ پسر شبيب‌ هلال‌ ماه‌ محرم‌ كه‌ ظاهر مي‌شد حزن‌ ما اهل‌ بيت‌ شروع‌ مي‌شود‌. لحظه‌ به‌ لحظه‌. شب‌ دوم‌ بيشتر مي‌شود‌، شب‌ سوم‌ بيشتر مي‌شود‌، شب‌ چهارم‌ بيشتر مي‌شود‌، اي‌ پسر شبيب‌ جدم‌ حسين‌ را در كربلا با لبهاي‌ تشنه‌ كشتند. بعد منظورم‌ اين‌ جمله‌ بود، يابن‌ شبيب‌ ان‌ كنتي‌ باكيا لشي‌ فبكي‌ علي‌ الحسين‌ يا فبكي‌ علي‌ جدي‌ عل‌ الحسين‌. اگر خواستي‌ به‌ چيزي‌ گريه‌ كني‌، يعني‌ اگر مصيبتي‌ برايت‌ وارد شد هر مصيبتي‌ كه‌ برسد يقينا مصيبت‌ سيد الشهدا عليه‌ السلام‌ بالاتر است‌ و محبت‌ تو هم‌ بايد چيزي‌ كه‌ از دست‌ دادي‌ يقينا به‌ امام‌ حسين‌ بيشتر است‌. يعني‌ ببينيد انسان‌ وقتي‌ كه‌ محبتش‌ به‌ چيزي‌ بيشتر بود و اين‌ هم‌ مصيبتش‌ بيشتر است‌ مسائل‌ ديگر‌ را اصلا در نظر نمي‌گيرد‌. لذا حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ كه‌ مجالسي‌ دعوتش‌ مي‌كردند مي‌فرمود كه‌ ما مجالس‌ سرور نمي‌رويم‌، عرض‌ مي‌كرديم‌ آقا مجالس‌ جشن‌ ما هم‌ اينطور است‌ كه‌ ما مصائب‌ سيد الشهدا را مي‌خوانيم‌ در همانجا هم‌ روضه‌ مي‌خوانيم‌. حضرت‌ مي‌فرمود حالا كه‌ اينطوره‌ مي‌آيم‌ به‌ مجالس‌ شما. خيلي‌ اهميت‌ دارد مصائب‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌.

 شب‌ جمعه‌ است‌، شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. يك‌ جمله‌اي‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در همين‌ جا دارد‌ كه‌ فرمود يابن‌ شبيب‌ جدم‌ حسين‌ را كشتند همانطوري‌ كه‌ گوسفند را مي‌كشند. ما عرض‌ مي‌كنيم‌ آقا گوسفند را با لبهاي‌ تشنه‌ نمي‌كشيم‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *