۱۳ رجب ۱۴۱۳ قمری – ۱۷ دی ۱۳۷۱ شمسی – فضائل حضرت علي عليه السلام
فضائل حضرت علی علیه السلام 13 رجب 1413
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین. سیدنا و نبینا ابو القاسم محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علی آله الطیبین الطاهرین لا سیما علی سیدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، یدالله فوق ایدیهم.
در ضمن زیارات متعدده و روایات كثیره و آیات قرآن، خدای تعالی و خاندان عصمت علیهم الصلاة و السلام صفات و القابی برای حضرت امیر المؤمنین علی علیه الصلاة و السلام فرمودهاند كه قابل تحمل و تأمل و شرح صدری میخواهد كه این معانی را درك كند.
در قرآن شریف ید الله فوق ایدیهم كه در تفاسیر شیعه و سنی گفتهاند «یدالله» علی علیه الصلاة و السلام است، «صراط مستقیم» علی علیه الصلاة و السلام است، عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام است.
در زیارتها لسان الله، علیست، اذن الله علیست، عین الله علیست، جنب الله علیست و بالاخره نفس الله علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام است كه هر یك از این كلمات و معانی، من با همه كم بضاعت علمیم در این باب درباره هر یك از این كلمات میتوانم متعهد بشوم كه ده ساعت صحبت بكنم، یعنی برای كلمه یدالله فقط.
آنقدر درباره علی بن ابیطالب فضائل زیاد است كه گفت
كتاب وصف تو را آب بحر كافی نیست – كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم.
من یك وقتهایی فكر میكردم كه مبالغه انگیزترین اشعار این شعر باشد، برخورد كردم به یكی دو آیه قرآن، قرآن یك كلمه مبالغه ندارد، هر چه هست واقعیت است. خدای تعالی در قرآن میفرماید قُل لَوْ كانَ البحرُ مدادًا لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبحرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا.
اگر تمام دریا، مركب بشود و بخواهند كلمه خدا را، كلمات خدا را بنویسند دریا آبش تمام میشود ولی كلمات پروردگار تمام نخواهد شد، ولو اینكه یك دریای آزاد دیگری بهش ضمیمه بشود، در یك آیه دیگر میفرماید هفت دریا، اینها همهاش خشك میشود و سخنان پروردگار و كلمات خدا تمام نمیشود.
در روایت دارد كه در شب معراج جبرائیل با رسول اكرم میرفتند، به قطاری از شتر كه عبور میكردند رسیدند، پیغمبر ایستاد ببیند این شترها كجا میروند؟ جبرئیل گفت من از روز اول تابحال نتونستم این قطار شتر را انتهایش را ببینم، اینها همهاش مثالهایی است برای ما میزنند، باید شكافته شود و رویش حرف زده بشود، و شما هم هرچه بایستید اینها تمام نمیشود، پیغمبر اكرم فرمود اینها چی بار دارند؟ عرض كرد كتاب فضائل پسر عمت علی بن ابیطالب را.
اینها برای ما غیر قابل هضمه، یعنی هضمش خیلی مشكله، یك غذای سنگینی را انسان بخواهد بخوره، باید یك قدری بجوشوننش، یك قدری بپزنش، یك قدری چاشنی بهش بزنند، خلاصه قابل هضم كنند، این هنر برای همه كس میسر نیست، همه آشپز نیستند، همه غذا نمیتوانند بپزند، آنهم این غذاهای روحی ثقیل سنگین با این مزاجهای ضعیف ما.
ما چه میفهمیم؟ هفت تا دریا اگر بخواهد، اینها بدهندش توی خودكار مثلا، اینها نوشته بشه، كلمات خدا تمام نمیشود و امام علیه الصلاة و السلام فرمود «نحن كلمات الله».
این را هم ضمنا بدونید، این را چطور ما میتونیم هضمش كنیم؟ چطور میتونه انسان هضم کند كه مثلا فرض كنید كه چی مثلا علی بن ابیطالب داره كه این اندازه فضائل هست؟ علی كیه مگر كه ید اللهش گفتند، عین اللهش گفتند، تعارف كردند، ما به یك نفر كه خیلی علاقه بهش داریم میگیم كه این چشم منه، ما دروغ میگیم، ما تعارف میكنیم، فلانی دست منه، ماها غالبا دروغ میگیم یا تعارف میكنیم، اما خدا هم دروغ میگه؟
ید الله فوق ایدیهم، این آیه در سوره انا فتحنا، سوره فتح وارد شده، در وقتی است كه پیغمبر اكرم از مردم بیعت میگیره، بیعت ضمیمهاش ولایت علی بن ابیطالبه، میخواد به مردم بگوید كه اگر با من دست میدید، با خدا دست دادید، دست من دست خداست، دست خدا، دست علی بن ابیطالبه و اگر امروز با من بیعت میكنید، شما خودتون را در مقابل خدا، «إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ» و «انَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»
كسانی كه زیر درخت، درختی بوده، حالا مفصله شرحش؛ با تو بیعت كردند اینها جز این نیست كه با خدا بیعت كردند، ید الله فوق ایدیهم.
امام میفرماید ید الله علی بن ابیطالبه، ید الله امروز امام زمان شماست، این، فوق ایدیهم.
دست خدا دست علیست، علی بن ابیطالب دست خداست، حالا شما بیائید بنشینیم با هم ببینیم این چه معنا داره؟ آیا همانطوری كه ما نسبت به یكدیگر تعارف میكنیم میگیم فلانی دست ماست، آیا همینه معناش؟ نه.
تمام قدرت پروردگار آنچه كه از آن قدرت، اینهایی را كه میخوام بگم خیلی خلاصه میگم، هم وقت كمه، هم مطرح كردند، تمام قدرت پروردگار، قدرت پروردگار بینهایته، این معلوم باشه، اما آنچه كه متوجه خلقش میشود، و مخلوقش میشود، خوب طبعا چون مخلوق محدوده، یك بخشی از قدرت پروردگار اعمال میشود تا مخلوق بوجود بیاد، آنچه كه مربوط به مخلوقه و اظهار میشود و خلقی به وجود میآید، این بخش از قدرت در وجود مقدس علی بن ابیطالبه.
یعنی اگر خدا میخواد اظهار قدرت بكند، بوسیله علی بن ابیطالب اظهار قدرت میكند. همانطوری كه شما وقتی میخواید اظهار قدرت بكنید، با دستتون اظهار قدرت میكنید، دست مظهر قدرت انسانه، حتی گاهی میشود كه انسان قدرتش را آنچه كه دارد بهش متوجه میشود، نمیرسد، در عین حال دست را به استقبال آن خطر مثلا میفرستد، سقف داره پائین میآد، دستش را انسان بالا میكند، این معناش اینه كه بالفطره و بالذات ما دوست داریم كه وسیله اعمال قدرتمون دستمون باشه.
اینی كه گفتند ید الله علیست، منظور اینه كه هر چه خدای تعالی میخواد در مخلوقش اظهار قدرت بفرماید بوسیله علی بن ابیطالب خواهد فرمود و معنای دیگری هم براش تصور نمیشود.
اصلا شما! مگر چه معنای دیگری داره ید الله، شما بشینید باصطلاح تحلیلش كنید و این كلمه را سنیها هم در كتابهاشون نقل كردند كه علی ید اللهه، علی بن ابیطالب دست خداست، این چه معنا داره؟
علی علیه الصلاة و السلام اذن اللهه، گوش خداست، یعنی هر چه كه خدا میخواد از بندگانش بشنوه، بوسیله علی بن ابیطالب میشنوه.
یعنی اگر شما حاجتی داشته باشید، حتما باید به این وسیله متوسل بشوید تا حاجتتون برآورده بشه، راه دیگری نداره، اگر یك انسانی گوشهایش را گرفت، شما هر چی حرف بزنید باهاش بیفایده است، اگر علی از كسی بیزار بود، هر چه با خدا مناجات کند بیفایده است
و علاوه، اینها ید الله هستند، اذن الله هستند، تحت فرمان پروردگار هم هستند. یعنی اگر كسی مثلا دستش تحت اختیارش نبود، اون برای خودش كار میكند منهم یك چیز دیگری اراده كردم، این دست، دست من نیست، دست فلجی است. علی بن ابیطالب بنده خداست، تحت فرمان پروردگاره «و عباد مكرمون لا یسبقونه بالقول وهم بامره یعملون»، تحت فرمان خداست.
علی بن ابیطالب وجه اللهه، وجه الله یعنی چی؟ به امام زمان صلوات الله علیه میگیم كه « أَیْنَ وَجهُ اللهِ الذى الیه یتوَجَّهُ الاَولِیاء».
یا باید بگیم این كلام معنا نداره یا خیلی ما اشتباه میكنیم، و نمیشود هم حتی، یعنی گاهی میشود یك غذایی را خیلی كه میپزننش باز هم قابل هضم نیست برای مزاجهای ضعیف، برای مزاجهای مریض، دعا كنید در امروز كه كسالتهای روحی رفع بشه.
ما نه اینكه اهل بدن و مادیات هستیم، الان دو تا معجزه سرطان، حضرت امیر، روز تولد خوبش كرد، ما میگیم بهبهبه، اما چون اهل كمالات روحی نیستیم، امراض روحی برامون فرقی نمیكند مریض باشیم، مریض نباشیم هیچ فرقی نمیكند، از حسادت داریم میتركیم، جانمون به لبمون آمده، مهم نیست، طبیعیه خیال میكنیم انسانه، بخدا قسم یك مرض حسد، یك مرض طمع، یك مرض حب دنیا، یك مرض چی بگم، همین خیانت، این امراضها، هر یكیش كبر، غرور خودخواهی اینها هر یكیش از صد تا سرطان بدتره و آنها هم آمدند برای معالجه این امراض، اینها برای معالجه جنبههای حیوانی ما نیامدند.
شما اگر الاغتون را یك وقت بردارید به مطب آقای دكتر، بگید آقا این الاغ را آوردم معالجهاش كنید! اونهم تواضع كرد، خودش را شكست، گفت بیار، یك آمپولی زد، یك كاری كرد این الاغه معالجه شد، دیگه نرید بشینید بگید این دكتر این الاغ را معالجه كرد.
نمیگم معجزات را نقل نكنید، نه نقل كنید، چون ماها دركمون، میخوام مطلب را بهتون بگم، ماها دركمون بیشتر از این نیست، ما فقط الاغ میبینیم و مرض الاغی و خدمتتون عرض شود كه دامپزشك، از این تجاوز نمیتونیم بكنیم، و الا «طبیبٌ دَوَّاربطبه». حضرت رسول اكرم كه دور میزد برای معالجه مردم، آیا معالجه امراض بدنیشون را معالجه میكرد یا امراض روحیشون را؟
منتهی بعضی چیزها قابل هضم نیست، همین الان همینجا، توی همین مجلس، ده تا سرطانی باشه، ما همه جمعیتی كه اینجا داریم یك عدهاشون اهل تزكیه نفس و كمالات هم هستند و اینها. ده تا مریض سرطانی را آورده باشند این كنار خوابونده باشند، اینها همه پاشند صحیح و سالم بعد از جلسه، شماها همهاتونها بیشتر تعجب میكنید و خوشحالید یا ده تا آدم فرض كنید حسود، حسود از این مجلس دیگه میبینه حسادت نداره، كینه نداره، واقعا روحش سالمه، ده تا مرض هم داشته خوب شده.
میگیم بابا این حرفها چیه؟ نه دانشكدهای برای شناخت امراض روحی داریم، شما خیال نكنید این دانشكدههای روانپزشكی و اینها، هنوز ما نمیتونیم خودمون را در سنین بالا حتی كنترل كنیم كه مخالفت امر الهی را نكنیم، هنوز خدا را نشناختیم، هنوز نمیدونیم كه خاندان عصمت علیه الصلاة و السلام از ما چی میخوان؟ كبر و غرور و خودخواهیمون آنچنان ما را بیچاره كرده كه كشتتمون، چه عرض كنم، حالا میخوام بگم كه بعضی مسائل، اصلا چطور میتوانیم اینها را هضم كنیم.
علی علیه الصلاة و السلام وجه الله است، این وجه الله الذی یا وجه الله التی یتوجه الیه الاولیاء، وجه خدایی كه اولیاء خدا به او متوجه بشن وقتی میخوان متوجه خدا بشن، این را من برای شما نمیتونم حتی بپزمش و بعد تحویل بدم. نمیتونم. اگر خیلی، چند نفر خصوصی بشینم براشون توضیح بدم. در دعای ندبه هم هر روز، جمعهها میخونیم. یا معنی نداره اصلا یا نمیشود توضیح داد. ولی كلمه وجه الله را میتونم توضیح بدم. یك خورده قابل هضمه.
كلمه وجه الله یعنی صورت خدا، این تشبیه شده به وجه ما تقریبا. خدای تعالی با كودك سر و كارش افتاده، چون كه با كودك سروكارت فتاد، با زبان كودكی باید گشاد. زبان كودكی با ما حرف زده. میخواد به ما بگه كه همه صفات درونی تو گاهی از صورتت ظاهر میشود. مخصوصا قیافه شناسها میشناسند. غیر قیافهشناسها هم گاهی بعضی از صفات باطنی انسان در صورتش ظاهر میشود. مثلا شما عصبانی بودید. عصبانیت یك صفت روحیه، یك حالت روحیه ولی در قیافهاتون معلوم میشود. خوشحالید، معلوم میشود. اگر پشتتون را لخت كنید، از پشتتون نه غضبتون نه خوشحالیتون فهمیده نمیشود اما از صورت فهمیده میشود. تمام صفات درونی انسان، قیافهشناسها از صورت میشناسند. اگر میخواید خدا را بشناسید باید به علی نگاه كنید. اما هر چشمی نه. یك عده اینقدر نافهم و كم دركند كه طرف اخمها را كشیده، خیلی هم غضب كرده، در عین حال طرف نمیفهمه درك نمیكند.
یا مثلا طرف خیلی خوشحاله، او درك نمیكند. بعضی قیافهشناسها هستند كه تمام صفات درونی را از صورت میشناسند. بعضیها هستند كه وقتی علی را دیدند انگار خدا را دیدند. علی بن ابیطالب را كه مشاهده میكنند واقعا اینطوره كه مرآت تمام نمای الهی را تماشا میكنند. من عرفكم فقد عرف الله كسی كه شما را شناخت بتحقیق خدا را شناخته. اینهم تا حدی اجمال معنای وجه الله.
اذن الله اگر خدا بخواهد حرف كسی را گوش بدهد بوسیله علی بن ابیطالب گوش میدهد. برو دستت را بنداز دامن علی بن ابیطالب، حرفت را به علی بگو او به خدا بگه تا خدا تو را حاجتت را بدهد. دقت كردید؟ آیه شریفه قرآن میفرماید كه وَلَو انهم اذ ظَلَموا أانفسهم جاءوكَ فَاستغفروا االلهَ وَاستَغفَرَ لَهم الرسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابا رَحيمًا. اگر رسول استغفار كرد آنوقت خدا را تواب و رحیم پیدا خواهید كرد. حتما باید این واسطه باشه.
من با یك عالم وهابی خدا میداند، بحث كردم برای او ثابت كردم كه راه نزدیكتر به خدا برای قضای حوائج این است كه ما توسل به ائمه اطهار و پیغمبر اكرم و اینها بكنیم. چون وقتی مطلبمون به اینجا رسید كه باید حتما انسان وسیلهای داشته باشه، گفت فقط شما میگید راه منحصر به فرد اینطرفه، گفتیم نه خدا اجازه داده كه گاهی مستقیما حرف بزنیم. و الاّ ما میگفتیم یك راه بیشتر نیست و واقعا یك راه بیشتر برای كسانی كه حاجتمتندند نیست.
متوسل بشو آنها كه شنیدند، خدا هم میشنوه. خدا آنها را گوش خودش قرار داده. آنها اذن الله هستند.
آنها لسان اللهند. زبان خدا هستند. هركس ادعا بكند یك كلمه در احكام دین بخصوص و در معارف حقه از طریق غیر معصومین چیزی دریافت كرده، اشتباه میكند و راه انحراف رفته. یعنی چه در اعتقادات، چه در معارف حقه و چه در مسائل اخلاقی و چه در احكام، یك كلمه از غیر امام صادق و امام باقر، و امام صادق و امام باقر هم از غیر پیغمبر اگر بیان بشه این انحرافه. یك كلمه. روایات زیادی هم در این باب داره و پیغمبر اكرم هم لا ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی.. همهاش از جانب خداست.
ببینید سلسله مراتب جلو میره. خدا میگه، خدا مطلب را بیان میكند منتهی از زبانش. زبانش كیه؟ پیغمبر، ائمه اطهار علیهم الصلاة و السلام. اینها لسان اللهند
و از همه بالاتر. این باز یكخورده هضمش مشكله. از آن غذاهای سنگین روحیه كه علی علیه الصلاة و السلام نفس پیغمبراست. خوب این در قرآن هست و سنی و شیعه هم قبول دارند كه در آن آیه مباهله است كه فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَنِساءَنا وَنِساءَكُم وَأَنفُسَنا وَأَنفُسَكُم
این دیگه زیاد هم شنیدید و منهم زیاد نمیخوام در اطرافش بحث كنم. كه پیغمبر اكرم وقتی فرمود انفسنا، نفس پیغمبر علی بن ابیطالب بود. جان او خود من، یعنی علی یعنی من. من یعنی علی. من شجرة واحده. از یك درختیم. نفسك نفسی لَحْمُکَ مِنْ لَحْمى،وَ دَمُکَ مِنْ دَمى. خون تو خون منه. گوشت تو گوشت منه. وَالْإیمانُ مُخالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَما خالَطَ لَحْمى وَ دَمى تا بقیه دعای ندبه.
اینها یكی هستند. نفس پیغمبر یعنی خود پیغمبر. هر جا علی برود مثل اینكه پیغمبر رفته هر جا پیغمبر برود مثل اینكه علی بن ابیطالب رفته. هر چه پیغمبر بگوید مثل این است علی علیه السلام فرموده. هر چه كه علی بگوید مثل اینكه پیغمبر صلواته و سلامه علیه و آله و سلم فرموده است. فرقی نیست. لسان خدا هستند.
تا میرسیم به اینجا كه نفس الله. در قرآن آمده. عرض كردم یك خوردهای ثقیله. و یحذرکم الله نفسه. شما به تفسیر برهان نگاه كنید. خدا میترسانه شما را از نفس خودش. در ذیل این آیه شریفه میفرماید كه نفس الله علی بن ابیطالب. حالا تا اینجا میگید ما شدیم علی اللهی. نه. نه. ما علی اللهی نشدیم. ما میگیم كه عرض كردم همینجا مشكله، سر دل آدم اینها گیر میكند. نمیتونه هضمش کند. نه علی اللهی شدن اینجور نمیشود.
درسته. هر چی تو میگی، تو چیزی نمیگی.(قطع صدای نوار)
بوده است كه این را خلق كرده. همین یك جمله. ما به اینجا میرسیم كه علی بن ابیطالب نفس اللهه. یعنی همانطوری كه نفس پیغمبره، آنجا میتونید هضم كنید، همینطور نفس الهیه. یعنی آنچه علی میبینید خدا میبینید. آنچه علی نمیبیند خدا نمیبیند. نه اینكه چشمش را ندارد كه نمیبیند. لا تصرف عنی وجهك. خدایا رو از من بر نگردون. انظر الیك. خدایا به من نگاه كن.
گاهی میشود یك كارهایی، یك اعمالی خدای تعالی نسبت به انسان انجام میدهد، مثل اینكه انسان را ندیده گرفته، ندیده انسان را. و جملاتی دیگر هم هست كه درباره علی بن ابیطالب من فكر میكنم از همه مهمتر این جمله است. كه خدای تعالی میفرماید كه قل كفی بالله شهیدا بینی و بینكم و من عنده علم الكتاب. ای پیغمبر این مردم تو را قبول نمیكنند به پیغمبری. بگو شاهد من یكی خداست یكی هم كسی است كه نزد او علم كتابه. بعضی از مفسرین كه خیلی با علی بن ابیطالب مخالف بودند، خواستند بگن كه این عبد الله ابن السلام هست و چه هست و اینها، ولی خوشبختانه هم اهل سنت و هم شیعه از پیغمبر اكرم نقل كردند كه منظور از و من عنده علم الكتاب، علی بن ابیطالب است. این كتاب چه كتابی است؟ اگر منظور قرآن باشه
یا این آیه را دربارهاش در وصفش بگیم كه و لا رطب و لا یابس الا فی كتاب مبین. یا آن آیه شریفه دیگه كه ما فرطنا فی الكتاب من شیء. هیچ چیز را فروگذار نكردیم در قرآن. علم همه چیز بیان شده. پس علی بن ابیطالب دارای همه علمه. الف و لام الكتاب هم از نظر اهل ادب مسلم مسلم است كه كل كتاب منظوره. یا كتاب معهود. اگر الف و لام الف و لام عهد هم كه باشد، باز تمام علم كتاب منظوره. علم كتاب را بهش دادیم. خوب علاوه بر این ما در مقابل این یك علم الكتاب، علم من الكتابی هم داریم توی قرآن.
این را بدونید قرآن بعضیش بعضی دیگر را تفسیر میكند، ولی امام باید این كار را بکند. این اعتقادی است خود من تحقیقش هم كردم، در كتاب دو مقاله بیان كردیم كه امام علیه الصلاة و السلام باید تفسیر آیات را با آیات بکند و خوشبختانه این آیه را تفسیر كردند كه كسی كه علم كتاب را دارد این شخص همان مثل همان كسی است كه بعضی از علم كتاب را داره. آن كی بوده؟ آصف بن برخیا. آصف بن برخیا دربارهاش خدای تعالی میفرماید كه و قال الذی عنده علم من الكتاب، حضرت سلیمان روی تختش نشسته بود. هدهد خبر آورد كه یك شخصی هست، یك خانمی هست بنام بلقیس كه ایشان ادعای پادشاهی میكند و يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ و خورشید پرست هم هستند. و لها عرش عظیم. این خانم یك تخت بسیار بزرگی داره. معلومه چشم هدهد را تختش گرفته. یك تخت بسیار بزرگ.
حضرت سلیمان گفت كه من یعطینی بعرشها. كیه كه برای من تختش را بیاره. قال عفریت من الجن. یكی از اجنه گفت كه انا آتیك به قبل ان تقوم من مقامك. تا وقتی كه تو اینجا نشستی من میرم میآرم. خلاصه به این تعبیر. تا وقتی اینجا نشستی من میرم میآرم. شش ماه راه و رفتن و آوردن.
حضرت سلیمان یك تأملی كرد یك نفر كه آصف بن برخیا بود، گفتش كه انا آتیك قبل ان یرتد الیك طرفك. چشمت را بهم بزنی من میآرم، آورد دیگه، معطل نكرد چون چشم بهم زدن كه كاری نداره. اینجا خدا از این شخص، اسم آصف بن برخیا را نمیبره الذی عنده علم من الكتاب، كسی كه در نزد او بعضی از علم كتاب بود، همهاش نبود. یك همچین با این علمش یك همچین كاری كرد. چون از طریق علمی این كار را كرد. از امام علیه الصلاة و السلام سؤال میشود كه این چقدر از علم كتاب را داشت. آخه من، من تبعیضیه است. بعضی از علم كتاب را داشت عاصف بن برخیا. بعض غالبا زیر پنجاه درصده. و الاّ اكثر میشود. عنوان اونی كه نداره بعض میشود. بعض را هم معمولا از نظر محاورات خودمن همینطوره اگر گفتیم بعضی از مثلا ثروتش را به ما داد، یعنی كمتر از نصفش را، و الا میگیم نصفش را.
انسان میخواد بدانه چقدر كمتر بوده؟ چقدر كمتر از نصف بوده؟ امام صادق میفرماید كه به اندازهای كه یك مگس بالش را بزنه توی اقیانوس، این چقدرتر بشه، چقدر آب برمیداره. آصف بن برخیا همین اندازه از علم كتاب داشت. این علم را دارد و این قدرت را از خودش نشان میدهد بقدر بال مگسی از اقیانوس علم علی بن ابیطالب دارد و خوشبختانه هر دو آیه را هم، همینهایی را كه الان گفتم، اهل سنت نقل كردهاند. این كتاب احقاق الحق، خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی نجفی مرعشی، جامع این كتاب، ایشان روایاتش را نقل كردند از اهل سنت. خوب شما حساب كنید كه كتاب وصف تو را آب بحر كافی هست یا نیست؟ كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم.
بخدا قسم ما علی بن ابیطالب را نشناختیم، شیعیان. جرج جرداق مسیحی میگه من علی را در آسمان هفتم میبینیم و وصفش میكنم و شیعه او را در زمین میبیندش. آن مسیحی میگه. ولو مسیحی دیگه نبود. این اواخر آمده بود نجف و با علمای نجف رفت و آمد میكرد. ولی خوب آن وقتی كه این كتاب را نوشته بود مسیحی بود. علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام، در وصفش آن دانشمندان اروپایی، از مكتشفینه. میگه كه ای كاش ما زمان علی بن ابیطالب میبودیم. علی روی منبر میفرماید كه سلونی قبل ان تفقدونی. قبل از اینكه من را نبینید، از من سؤال كنید. من به طرق آسمانها واردم.
سعد وقاص كه یك فرد خوب پدر عمر سعده دیگه، این میخواد علی بن ابیطالب را ناراحت کند. از جا برمیخیزه میگه سر و صورت من چند تا مو داره؟ تو كه راست میگی. این فهمیده كه در یك سطح بالایی باید سؤالش باشه. اما بیشتر از این عقلش نمیرسه. حضرت میفرماید كه من بخوام بگم برای تو ثابت نمیشود تو باید بنشینی بشماری ببینی درست گفتم یا درست نگفتم. اما یك چیزی برات بگم كه تو برات ثابت بشه. تاریخ ثابت میكند و آن اینه كه یك كرخهای، یك بچهای توی خانه داری، این فرزند مرا حسین بن علی را میكشه.
عمر سعد را گفت و این كار هم شد. آن شبی كه مشورت میكرد از یاران و دوستانش، همه بهش گفتند كه نكن. نرو كربلا. امام حسین را شهید نكن. چون مردمی كه اطرافش بودند، یا دوستان خاندان عصمت بودند یا دشمنان بودند. دشمنان یادشون بود كه علی بن ابیطالب توی مسجد كوفه جلوی جمع یك همچین پیش بینی را كرده. میخواستند پیش بینی علی بن ابیطالب عملی نشه. دوستان هم روی علاقهای كه به سید الشهدا داشتند و به اهل بیت عصمت نهیش میكردند. در عین حال شیطان آمد باهاش حرف زد. از شر شیطان خودتون را به خدا پناه بدهید. شیطان آمد باهاش وسوسه كرد. خودش توی اطاق تنها نشسته بود. كی گفته بهشتی هست، جهنمی هست، آخرتی هست. نقدا دم غنیمته. نقد را به نسیه نده.
این كاری كه همه ما خدای نكرده، منتهی ما ارزون میفروشیم او گرانتر فروخت. اگر ما ارزان بفروشیم از او بدتریم. ما دینمون را، ایمانمون را به یك مشتری، به یك پول مختصر، توی ادارات با یك مقدار رشوه میفروشیم. او با حكومت ملك ری آنوقت معامله میخواست بکند. اأترك ملك الري و الري منيتي. آیا من ملك ری را ترك بكنم و حال اینكه این آرزوی من بوده. میگند كه قیامتی هست، بهشت و جهنمی هست اگر بود كه ما قبل از مردن توبه میكنیم. اگر هم نبود كه ما زندگی راحتی در دنیا داشتیم و قبول كرد و رفت.
علی علیه الصلاة و السلام یك همچین فردی است. آن دانشمند میگه كاش بجای سعد وقاص ما نشسته بودیم. مشكلات فضائیمون را میپرسیدیم. میپرسیدیم كه به چه وسیله ما به كره ماه، كرات دیگر مسافرت كنیم. او داره خودش با زبان خودش میفرماید كه من راههای آسمان را بهتر از شما كه راههای زمین را بلدید، بلدم. سلونی قبل ان تفقدونی. كسی سوال نكرد.
خدایا در این روز عظیم، بزرگترین حاجت ما حتی قبل از فرج حجت ابن الحسن، شاید همه توی ذهنتون بیاد كه من بزرگترین حاجت میخوام بگم فرج امام زمانه. نه قبل از فرج حجة ابن الحسن و قبل از این حاجت، خدایا معرفت ائمه اطهار را به ما مرحمت كن. مرحمت خودت را به ما عنایت كن. خدایا آیات و روایات و مطالبی كه در زیارتهای اهل بیت عصمت و طهارت رسیده و ما نمیتونیم هضمش كنیم، خدایا به آبروی حجة ابن الحسن، به آبروی مولود امروز، این مطالب را این معارف را قابل هضم برای ما قرار بدهد.
خوب انشاء الله امیدواریم كه عیدی كاملمون را با معرفت، فرج امام زمانمون قرار بدهد. چون همه این تاریكیها و گرفتاریها مال زمان غیبته. و الا در زمان حضور سلمان و ابیذر بعد از سالها كه در معارف زندگی كردند، سلمان و ابی ذر اینها با هم میگن بریم از علی بن ابیطالب، معرفت علی را یاد بگیریم. میآن خدمت علی بن ابیطالب حضرت میفرماید، جریان مفصله، در كتاب بحار الانوار و در كتاب الزام الناصب این روایت مفصلا نقل شده. حضرت اینها را خیلی تشویق میفرماید و جمله خلاصهاش اینه كه درباره معرفت امام به اینها میفرماید مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ.
این جمله خیلی عجیبه. با نورانیت، با چراغ، با نور باید علی را شناخت. تو به تاریكی علی را دیدهای زین سبب غیری بر او بگزیدهای. آنهایی كه علی بن ابیطالب را در ردیف مردمان معمولی تصور میكنند به نظر من بزرگترین جسارت را به علی بن ابیطالب كردهاند. هرچه هم علی را دوست داشته باشند. یك وقت هست میگن كه یك مرجع تقلید، یك آیة الله، یك دانشمند بسیار بزرگ اینجا نشسته. میگند آقا اول ایشان یك قمارباز كثیف بیسوادی، اول ایشان بعد جنابعالی. این بزرگترین توهینه به او. ما دوستت داریم اما اول ایشان بعد شما. اینجوریه جریان.
یك فردی كه سیصد آیه به تصدیق آنها، از نظر ما نصف قرآن، نازل شده یك تنها سوره هل اتی تنها همین آیهای كه تلاوت كردم، یك همچین فردی، كسی كه یك آیه آنهم به زور،گفتند این آیه را نقل نكنید برای ابی بكر خواهش میكنم، هم ضعیف الایمان معرفی كردی، هم خیلی ترسو، یك آیه برداشتند تابلو زدند. از این آیاتی كه در وصف علی بن ابیطالب هست هیچ جای مسجد الحرام یا مسجد النبی تابلو نزدند. ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ اذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا
تا اینجاش دو نفری، ۖ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا كه از آنجا سكینه هم حتی، یعنی آرامش هم حتی به این شخص ندادند و پهلوی پیغمبر، شما كدوم یكیتون، پهلوی پیغمبر نشسته باشید از چی میترسید؟ نه جدا.
من فكر میكنم ضعیف الایمانتر از همه اگر توی همین مجلس كسی باشه، زانو به زانوی پیغمبر توی غاری نشسته باشه، دیگه از هیچ چیزی نمیترسه لا اقل. صریح قرآنه اینقدر كه پیغمبر گفت لا تحزن. خدا با ماست بالاخره. حالا نمیخوایم این را توضیح بدیم، شرح بدیم. حتی المقدور نمیخواد، پیغمبر میكشند. خوب خدای تعالی وعده كرده دین او را نگه میداره هنوز اوائل دینه. فكر كرده بود كه مثلا اینها میآیند با او، آخه بعضی افراد هستند، یكی آمده بود پیش من گفت آقا من خیلی مخفی آمدم پیش شما. گفتم چرا؟ ترسیدم بعضیها ببیند من، گفتم بیخود آمدی، كی گفته بیائی متهمت كنند به اینكه ما اینقدر ضعیف، با پیغمبر میترسید. برای چی میترسید؟ چرا محزون بود؟ نه سؤالی است.
من اینها را از سنیها پرسیدم خدا میداند، چرا محزون بود. پیغمبر فرمود، اینقدر هم، آخه یك وقت هست حزن كمیه، پیغمبر هم نمیگه لا تحزن، خدا هم نقل نمیكند اما وقتی كه پیغمبر فرموده معلومه حزن شدیدی بوده. در روایت داره كه آنقدر بدنش میلرزید، دندانهاش بهم میخورد كه صدای دندانهاش ممكن بود كفار را خبر کند، كه یك آدم ترسوئی دیدید كه آدمی كه میترسه، حتی صداش هم ممكنه بیاد بیرون، اینجا نشسته. آنوقت این آیه را خدا قسمتتون کند بروید پشت باب جبرئیل، از باب جبرئیل كه وارد شدید، آنطرف كه قبر ابی بكره، آنجا یك تابلوی بزرگی، ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فانزل الله سكینته علیه.
این را بعضیها میگن این را خدا بر پیغمبر نازل نكرده، بر ابی بكر نازل كرده و حال اینكه نه، مسلمه كسی كه یك خورده دقت کند فانزل الله سكینته علیه و ایده بجنود لم ترونها
وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا تا آخر آیه. كفروا السفلی بعله … و كلمة الله هی العلیا. خب.
آنوقت شما را به خدا اگر یك همچین فردی خوب این دیگه دو دو تا چهارتا، حالا من همینجور كتاب دست بكنم بیارم برای شما، سیصد آیه درباره علی بن ابیطالب كه یكیش هل اتی است، یكیش مثلا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم، یكیش الذین آمنوا و الذین آمنوا و یقیمون الصلوة و شما را به خدا كسی كه سیصد آیه اینطوری با كسی كه یك آیه آنهم اینطور داره، آنوقت بگیم اول این بعد او. این توهین نیست به او. این جسارت نیست. این كم دركی نیست. دیگه زمان زمانی نیستش كه ما با تعصبات جاهلانه بخوایم این مسائل را حل و فصل بكنیم.
خدایا ظهر روز سیزدهم ماه رجب روز اول ایام البیض، روزهای بسیار پر بركت و بسیار پر عظمت و روز تولد آقامون و مولامون امیر المؤمنین كه خدایا یك مختصر به ما معرفت دادی، ما فهمیدیم كه علی تا هست نوبت به دیگران نمیرسه.
خدایا معرفت ما را نسبت به علی بن ابیطالب زیاد كن.
نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بامام زماننا یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد.
خدایا به آبروی آقامون حجة ابن الحسن و به آبروی امام زمان ما را برسان.
همه ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بدهد.
قلب مقدسش را از ما راضی بفرما.
خدایا معرفت كامل خاندان عصمت را به همهامون مرحمت فرما.
پروردگارا به آبروی حجت ابن الحسن قسمت میدهیم رفع گرفتاریهای شیعه را بفرما.
خدایا زیر سایه امام عصر همه ما را به آنچه وظائفمون ایجاب میكند و وظائف دینیمون ایجاب میكند موفق بفرما.
خدایا مسئولین این مملكت، این مملكت، كسانی كه برای خدا در این مملكت خدمت میكنند، زیر سایه امام زمان همهاشون را حفظ بفرما.
دشمنان این مملكت، دشمنان شیعه را، دشمنان اسلام را به آبروی حجة ابن الحسن ذلیل بفرما.
خدایا به آبروی امام زمان عیدی كاملی به همهامون مرحمت بفرما.
ما را به كمالات روحی و معنوی برسان.
ما را به مقام اولیاء خودت و به مقام خلفای خودت در روی زمین برسان.
خدایا به آبروی حجة ابن الحسن قسمت میدهیم و تقاضا میكنیم و خواهش میكنیم كه قلب مقدس امام زمانمون را از ما راضی بفرما.
چشمهایمون را لایق زیارتش بفرما.
گوشهای ما را لایق شنیدن صدای مباركش بفرما.
خدایا لبهای ما را لایق بوسیدن دست و پای امام زمانمون بفرما.
امواتمون غریق رحمت بفرما. مرضهای روحیمون شفا عنایت بفرما.
مریضهای اسلام شفای كامل عنایت بفرما.
امواتمون غریق رحمت بفرما.
و عجل لفرج مولانا.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.