۶ ذوالحجه ۱۴۱۳ قمری – ۷ خرداد ۱۳۷۲ شمسی – تفسیر سوره ماعون
تفسير سورة ماعون 3 27/3/1372
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
چند هفتهاي است كه دربارة اين سورة مباركه عرايضي تقديم حضورتون شد. و به تفسير اين جملة اواخر سورة مباركه رسيدهايم كه الذين هم يراعون. يك عده نماز گزاران هستند كه اينها نمازشون را سهو ميكنند. كه بحث مفصلي دربارة منظور از سهو در هفتة گذشته عرض كردم. و اينها يراعون. ريا ميكنند. ما اكثر واژههاي اسلامي و قرآني را معناش را نفهميديم. گاهي در نهايت درجة رياكاري هستيم. يك مسئلهاي را كه نميخوايم اظهارش بكنيم، ميگيم اگر بگيم ريا ميشه. گاهي در مقام خلوص هستيم. فكر ميكنيم ريا ميكنيم. ريا يك معناي خاصي دارد كه اكثر رياهايي كه ما فكر ميكنيم رياست، ريا نيست، و اكثر چيزهايي كه ما فكر ميكنيم ريا نيست ريا است.
ريا به معناي ارائه است. نشان دادن. انسان گاهي اعمالش را فقط براي اينكه مردم ببينند انجام ميده. نماز را اگر در خلوت باشد يا كسي نبيند نميخونه. ولي حالا كه جلوي مردم واقع شده نماز ميخونه. به مردم نشان ميدهد كه من نمازخونم. اين يك معناي رياست. ريا باز در كيفيت نماز ممكن است باشد. نماز ميخونه چه در خلوت باشد چه در جلوت. اما در بين مردم بهتر نماز ميخونه تا در خلوت. در بين مردم وقتي نماز ميخونه با قرائت بهتري، با حال بهتري، با توجه، يعني آن توجه واقعي كه نيست، با اظهار توجه بيشتري نمازش را ميخونه. اما وقتي تنها هست يك نماز سريع بي مبالات بي طمأنينهاي ميخونه. اين هم آن طمأنينه و موالاتي كه داره و حال و توجهي كه از خودش اظهار ميكنه، اينهم رياست. گاهي از اوقات انسان در كميت شرايط نماز ريا ميكنه. مثلا فرض كنيد. اگر در بين مردم باشه ركوع و سجودش را طول ميده و مثلا قنوتش را طول ميده مستحباتش را زياد ميكنه اما در بين مردم كه نبود، در خلوت، نه اين كارها را انجام نميده اينهم رياست.
گاهي ريا در اداي يك كلمه است. مثلا فرض كنيد كه بعضي از كلمات نماز را بهتر ميگه اگر در بين مردم بود. ولي وقتي كه تنها باشه اينطور مقيد نيست. هر يكي از اينهايي كه عرض كردم نماز انسان را علاوة بر آنكه باطل ميكنه، معصيت هم انسان كرده. يعني هر يكي از اين چند خصوصيت از چه در اصل نماز باشه، چه در كيفيتش. چه در كميت شرايطش، چه در تكرار كلمات يا اداء كلمات به يك نحو خاص اينها نماز را باطل ميكنه. علاوة بر اينكه نماز نخونده معصيت هم كرده. از اينها بگذره بعضي از چيزها ريا نيست. مثلا شما ديشب نماز شب خونديد. صبح آمديد به مردم ميگيد من نماز شب خوندم. اين ريا نيست. خودنمائي هست. اين يك مرض ديگه است. خودنمائي است. باصطلاح انسان خودش را متقي نشان دادن كه اگه نباشه، هست. اما اين گفته كه من ديشب نماز شب خوندم، نماز شب ديشب شما را باطل نميكنه. ممكنه اگر روي خودنمائي باشه، امراض روحي اينطوري باشه، اين از نظر اخلاقی يك آدم بدي است به جهت اينكه مريضه، اما ريا اسمش نيست. اگر شما وضوتون را مثلا خوب گرفتيد. در بين مردم و در خلوت مساوي بود. شما دلهره نداشته باشيد كه مبادا اين كار من ريا باشه. يا نمازتون را در خلوت همانطور ميخونيد كه در بين مردم ميخونيد. اينجا دلهره نداشته باشيد. چون شيطان ميآد ميگه كه نمازت را يك جوري بخون كه مردم فكر كنند شما نماز را خوب بلد نيستي. شيطان از آنطرف به بعضي از مقدسها آنقدري كه شيطان به افراد متدين كار داره با افراد بي بندو بار كار نداره. ترتيب كار را اگر عرض كنم كه شيطان چه جوري فعاليت ميكنه، كفار و مشركين را هيچ كار نداره. آزادشون گذاشته. آنها خيلي كم به امراض روحي مبتلا ميشوند از طريق وسوسه. آنهايي كه از نظر عقايد كارشون خرابه اينها را كاريشون نداره. شما ميريد در مسجد الحرام، باور كنيد يك نمازي ميخونند كه اي كاش توي مساجد ما هم يك همچين نمازهايي خونده ميشد. از صد هزار جمعيت كوچكترين صدايي بلند نميشه، كوچكترين بي نظمي ديده نميشه. نه سيگار ميكشند، نه چايي ميخورند، نه غذا ميخورند. اگر كسي حالا معتكف شده باشه، در يك گوشهاي پنهاني، و الا سفرة غذا بيندازند توي مسجد، مسجد جاي خوردن نيست. مسجد غذاي روحه. توي مساجد مثلا مساجد ما من برام زياد اتفاق افتاده. روز عاشورا در يك شهر بوديم غير از مشهد، البته مشهد هم هست، منتهي حالا من آنجا را ميگويم. اول ظهر كه اذان گفتند سفره را انداختند. گفتيم اين اذان را براي غذا خوردن گفتند. گفتند آقا جمعيت زياد نميشه نماز خوند. گفتم ميشه. سفره با اينكه افتاده بود. چون جدا آنجا غذا خوردن از نظر اخلاقی حرامه. آخه مسجد را براي نماز خوندن ساختند. اذان را براي نماز خوندن ميگويند. شما نماز را ميگذاري كنار سفره مياندازيد. تقريبا يك جنبة مبارزهاي پيدا كرد. گفتند غذا را كشيديم. گفتم بيخود كشيديد. من تنهايي تا نمازم را نخونم سر اين سفره نمينشينم. مهمان هم بود جايي هم نداشتيم بريم. و الا اگر فشار ميآوردند قهر ميكردم. آقا غذاها را نگه داشتند. همة مردم نمازشون را خواندند. نه غذا سرد شد نه سفرهها اوضاعش بهم خورد نه مردم ناراحت شدند. فقط و فقط شيطان داشت فعاليت ميكرد كه نمازي كه بايد توي مسجد خوانده بشه، خوانده نشه. توي مسجد سيگار ما ميكشيم توي مسجد خدمتتون عرض شود هر كاري كه بشه. بعضي از كارها نميشه و الا آنها را هم ميكرديم. اما توي مسجد الحرام جز عبادت، جز،
آخه شيطون چرا ميآد به سراغ اين مسجد كوچك سر محله ما و ما را اينقدر منحرف ميكنه و اين جمعيت مفصل را منحرف نميكنه؟ ميگيم آنها را از جهت ديگر منحرف كرده. آنها علي را ول كردند و ديگري را به جاي علي گرفتند. آنجا كار را تموم كرده. ولي شماها را نه. اگر نمازتون را درست خوانديد و اعمالتون را درست انجام داديد جاتون توي بهشته. شيطان يك عده را كار نداره آنها كه از نظر عقيده انحراف دارند. همهاش ميآيد سراغ كساني كه در اعتقادات درستند. از نظر اعتقادات درستند. اينها خطرناكند براي شيطان. اينها را بايد خرابشون كرد. بي نظمشون ميكنه، رياكارشون ميكنه، اگر خيلي آدم خوبي باشه ميآيد توي خلوت و توي جلوت نمازش را ميخونه ميگه اگر تو خيلي يك محاسني داشته باشي و توي مردم زياد پيدات بشه مردم ميگويند تو آدم رياكاري هستي. پس بيا ريشت را بتراش شيطان ميگدها، توي مسجد هم كمتر پيدات بشه صف اول هم ننشين. مبادا مردم بگويند كه تو رياكاري. ميگيم كهاي فلان فلان شده. تو بخاطر اينكه اخلاص ما را حفظ كني اينجور به ما برنامه ميدي؟ نه براي اينكه توفيقاتت را كم كني. صف اول جماعت هر كس بايستد ثوابش بيشتر از، اگر يك سفرهاي باشه يك طرفش مرغ باشه يك طرفش مثلا عدس پلو باشه. كدوم طرف مينشيني؟ يكطرف غذاي خوبتري باشه يك طرف مثلا غذاي معموليتر. اول نگاه ميكني آنجا. آنجا جا تنگه بيا اينور، نه ما اينجا ميشينيم. چون صف اول جماعت كه تا صف اول تكميل نشده صف دوم نبايد نشست. حالا نبايد حرامي نيست. يعني به طور حرمت نيست ولي خوب فرقي نميكه. يكي از بزرگان اهل معنا ازش پرسيدند كه شما از كجا به اين مقام رسيديد. فرمود اول خودم را درست كردم يعني تزكيه نفس كردم. بعد هم احكام خمسه چون احكام ما بر پنج قسمه. واجب و حرام و مكروه و مستحب و مباح. ما از احكام خمسه، دو تا حكم بيشتر نداشتيم. واجب و حرام. هر كاري را كه خدا ميخواست، دوست داشت كه من انجام بدم اينها واجب بود براي ما. هر كاري را هم دوست نداشت حرام بود براي ما. ديگه مكروه و مباح نداشتيم.
تا صف اول جا هست صف دوم نبايد نشست. تا صف دوم جا هست نبايد نشست. ميره آن عقب مينشست. چرا رفتي آنجا؟ اي آقا ما كجا لياقت داريم. دروغ ميگهها. اكثرا دروغ ميگويند. ما كجا لياقت داريم، خوب لياقت پيدا كن. آقا بيا برو جلو مردم پشت سرت نماز بخونند. آقاما لياقت نداريم. لياقت پيدا كن. بدبخت تو چهل سال از عمرت گذشته هنوز لياقت پيدا نكردي؟ كاري نداره. ترك محرمات انجام واجبات. اين يك قدم اول دينه. قدم كوچك دينه. اصلا قدمي نيست در راه كمالات. ترك محرمات و انجام واجبات كه شرط براي امام جماعته، اصلا قدم حساب نميشه. اصلا قبل از تكليف اين قدم را برداشته بودي. نه واجبي برت بود كه انجام بدي نه محرمي بود كه ترك كني. ميگه نه آقا من عادل نيستم. تو هنوز گناه ميكني؟ تو چند سال از تكليفت گذشته هنوز گناه ميكني؟ بازهم واجباتت را ترك ميكني. نه آقا، خدا نكنه ما گناه كنيم. حالا اينجا داره بايد تعادل وجهه حفظ بشه. تا اونجا كه ميگفت مه ليافت ندارم، شكسته نفسي ميكرد حالا اينجا داره جدي ميگه اينجا ميخواد تعادل را حفظ كنه. خدا نكنه من گناه بكنم واجباتم را انجام ندم. خوب پس بيا برو جلو بايست. اينجوري هستيم ما. و همة اينها شيطان كار ميكنه. شيطان فعاليت ميكنه.
ميآد به ما ميگه كه ريا ميشه. تو اينقدر ضعيفي كه اگر، يك وقتي من با يكي از اولياء خدا نشسته بودم توي يك مجلسي. آدم خوبي بود به نظر من شايد از اولياء خدا بود. از اين كلامش شايد معلوم بشه. يك آقائي وارد مجلس شد. از شخصيتها بود. مردم صلوات فرستادند ايستادند براش. ايشان رفت بالاي منبر گفت آقايون اين كارها را نكنيد. اين نفس امارة من ممكنه خيلي من را اذيت كنه. من وارد ميشم نه صلوات بفرستيد نه بلند بشيد. من ميرم خودم بالاي منبر و اينها. خوب از نظر منهم خيلي آدم خوبي به نظر رسيد و. اين كه كنار من نشسته بود گفت اي بيچاره. از زبانش در آمد. من ول نكردم. گفتم منظورتت چيه؟ گفت چه خوب بود كه اين صلوات فرستادنها و قيام و قعودها در او اصلا تأثير نميكرد. ايشان به من گفت. گفتم ببين چي ميگه. يعني تمام مردم كرة زمين، تمام مردم كرة زمين اگر در مقابلت ايستادند، دستت را بوسيدند، رأي بهت دادند، تو را بزرگت كردند. بردنت بالا هيچ ناراحت نشي، تمام هم كوبيدنت هيچ ناراحت نشي. آني كه خدا ميخواد اينه. بندهاش ميخواد اينطور باشه. لكيل لا تأسوا علي ما فاتاكم. اين كلمة ما فاتكم كه در اين آية شريفه است فكر نكنيد كه مادياته. ماديات كه چيزي نيست براي اولياء خدا.
تمام دنيا براي شما باشه بالاخره ازت ميگيرند. اين را معلوم نيست قرآن بخواد بگه. تمام احترامات مال شما باشه. تمام رأيها، همه آمدند رأي دادند شما بايد بشي رئيس جمهور، شما بايد بشي شخص اول دنيا نه مملكت. تمام كرة زمين. هيچ خوشحال نشي. كه بهبه عجب به من مردم محبت دارند. لكيلا لا تأسوا علي مافاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم. همچين آدمي ميتونيد پيدا بكنيد. يك همچين آدمي كه اين سوره بيان كرده جز،نگيد نيستها، هست. منتهي ماها نديديم. يك وقت فكر نكنيد كه نيست فقط علي بن ابيطالب. بعضيها ميخواند خودشون را شيطان ميآد ميگه كه اگر بگي كه هست ميگن تو چرا اينجور نيستي؟ تو را ديدند وقتي كه خدمتتون عرض شود بچه اتون يك خورده مريض شده چقدر زير و رو شدي، يك خوردهاي مالت گم شده چقدر حواست پرت شده، تو را ميشناسند. خوب من چيكار كنم كه من كه مردم به من نظر پستي نداشته باشند. بايد بگم اين كار اين آيه دربارة علي بن ابيطالب نازل شده. دربارة ائمة اطهاره. خوب اگه دربارة ائمه اطهار، خدا با ائمة اطهار صحبت كرد. چرا در اختيار ما گذاشت. ميخواست ما را جيزك باصطلاح بده. ميخواست بگه يك همچين مقامي هست و به شما داده نميشه. نخير اينطور نيستش. توي اين اولياء خدا افرادي هستند كه اگر تمام كرة زمين مال آنها باشه و تمام احترامات كرة زمين مال آنها باشه و تمام خوبيها، تفريحها، خوشيها، همة اينها مال اونها باشه اينها خوشحال نميشوند، مهم نميدونند. اينقدر شرح صدر دارند كه اصلا به فكرش نيستند.
و لا تأسوا علي مافاتكم. همة اينها مال تو بود ازت گرفتند. هميشه خودش را انسان مقايسه بكنه با كساني كه از خودش برترند و هي غصه بخورد و هي در فشار خودش را قررا بده. براي افراد ضعيف مريض گفتند كه هميشه در امور مادي به زيردست خودتون نگاه كنيد. تو سالمي اون مريضه. يكي ديگر را پيدا كن همسن خودت مريض. پيدا نميكني برو توي بيمارستان هست. همسن خودت. تو كم پولي يك كسي كم پولتر از خودت پيدا كن نگاه كن كه شكرت زياد بشه. اي بابا فلان قوم و خويشم، فلان همسايه، فلان كس اينها پولدارتر از منند. من در مقابل اينها چه كنم؟ هيچ هيچ كاري نميخواد بكني. آنهايي كه از تو پائينترند اگر بخواهند اين حرف را دربارة تو بزنند چيكار ميكنند، هر كسي در وضع خودش، در حال خودش. قانع بما ان رزقه الله. بهترين انسانها آن كسي است كه به آنچه خدا بهش داده قانع باشه. يك شخصي فقير بود آمد خدمت امام صادق عرض كرد كه آقا من خيلي وضعم بده. حضرت فرمود چطور؟ گفت نه پول دارم نه زندگي دارم نه هيچ. حضرت فرمود اگر تمام اين كرة زمين پر از طلا و نقره باشه بهت بدهند حاضري با ولايت ما معاوضه كني؟ گفت نه. حضرت فرمودند پس تو خيلي ثروتمندي. تو خيلي چيز داري، تو توي راه واقع شدي، توي اين برنامه واقع شدي، آمدي در خانة خاندان عصمت و طهارت.
عنوان بصري هشتاد سال از عمرش ميگذشت. اين شاگرد مالك بن انس بود. خود مالك بن انس چه چيزي هست كه شاگردش باشه. بعد از هشتاد سال فهميد كه اشتباه كرده. آمد در خانة امام صادق. امام صادق راهش نداد. خوب تو را از روز اول راه دادند. تو را از سن جواني راهت دادند. هر چه كرد راهش ندادند. گفت برو پيش همان كسي كه هميشه بودي. هشتاد سال آدم در خانة يك فرد صوفي بي ربط منحرف با او كار داره ميكنه حالا ميآد. حالا وقت حواس جمع شدنه؟ رفت توي مسجد پيغمبر اكرم. در مدينه بود. دو ركعت نماز خوند متوسل شد گفت يا الله يا الله در روايت عين اين تعبيره كه خدايا اعتف قلب جعفر بن محمد الصادق عليه. خدايا اين دل امام صادق را به من مهربان كن. اين ما را راه بده آخه. ميگه برگشتم در زدم. بايد گفت ايمانش نسبتا خوب بوده. اين بخاطر اين است كه مدتها دنبال حقيقت گشته و پيدا نكرده. حالا رسيده خوب بايد بياد. وارد شد. حضرت بهش اجازه فرمودند. بهش گفتند اسمت چيه؟ گفت عبد الله. حضرت فرمود كه خدا به اين نام تو را به اصطلاح پابندت كنه. اين نام در تو واقعيت پيدا كنه يك همچين تعبيري. بعد حضرت دربارة عبوديت باهاش صحبت كردند. منظورم كه وقتي آمده بود بيرون ميگفته كه اگر هيچ چيز من از امام صادق گيرم نيامده بود جز آن دعايي كه كرد خدا تو را بندة واقعي خودش قرار بده.
حالا ولايت اينقدر ارزش داره، به شما داده، به شما عنايت كرده. شما از فقر ميناليد. تو خيلي ثروتمندي امام فرمود بهش. خيلي ثروتمندي. يك خوردهاي به خودمون بياييم. خداي تعالي لطف كرده در تمام اين جمعيت كرة زمين يك عدهاي را انتخاب كرده كه شيعة علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام باشند و در راه كمالات قدم بردارند. شيطان هم ميآيد مستقيم به سراغ اينها. از طرف ريا كردن و خودنمائي كردن نتونسته كاري بكنه، ميآيد ميگه اگه مرتب رفتي مسجد و صف اول هم ايستادي، مردم به تو ميگويند رياكار. نكن. اين شيطان ميگه نه از خودش بپرسيد كه تو كي هستي كه به من اين حرف را ميزني؟ اگر گفت من از طرف خدا آمدم، خيلي خوب شما بعد از اين صف اول نماز جماعت واي نيستا. بعد هم چرا بايد تو اينقدر ضعيف باشي كه صف اول نماز جماعت حال تو را عوض كنه. صف دوم حالت را مثلا عوض كنه نسبت به صف سوم. ميگم آن شخص گفت آن ولي خدا گفت اي بيچاره. چرا اينقدر ضعيفي كه صلوات مردم تو را تحت تأثير قرار ميده. بي اعتنائي مردم تو را تحت تأثير قرار ميده. قيام مردم تو را تحت تأثير قرار ميده. قعود مردم تو را تحت تأثير قرار ميده. آخه تو چرا اينقدر ضعيف بايد باشي. واقعا بيچاره است. بيچارة چي؟ بيچارة يك موضوع واهي. شما در دوران انقلاب ديديد چطور يك عده بالا رفتند چطور يك عده پائين آمدند. يك عدهاي كه در عرش به اصطلاح از نظر ظاهر بودند افتادند در آن اعماق تاريكيها. يك عدهاي از آن پايين آمدند از نظر ظاهر ديديد ديگه. توي همين رئيس جمهوريهاي كه همين دوران انقلاب، نه زمان شاه، همين دوران انقلاب. مردم همه رأي دادند، همه طردش كردند همه فحشش دادند. همه بالاش بردن. همه پائين. اينه. آخه تو چرا بايد براي يك به اصطلاح جوي كه بوجود آمده. حالا اينها اكثرا جو سازيه. اگر كه يكي دو نفر افراد ظاهر الصلاح يك گناهي را به من نسبت بدهند و به همديگر بگويند و آن يك كلاغ چهل كلاغش بكنند، فردا ميبيني همه به من تف و لعنت ميكنند. اينجوريه. يك مسئلهاي هم كه حالا مثلا پيش اومده به همديگه بگويند، يك جوسازي هايي هست، هميشه هم بود. آنچنان جو سازي كرده بود معاويه علي بن ابيطالب را وقتي كه گفتند علي بن ابيطالب را توي محراب عبادت شمشير به فرقش خورد. مردم ميگفتند علي مگه نماز ميخونده؟ چطور شده رفته توي محراب. از آنطرف دربارة معاويه يك جو سازيهايي كرده بودند كه مردم خيال ميكردند معاويه بهترين خلق خداست. هيچ چيزي نبايد انسان را تحت تأثير قرار بدهد. شما فكر ميكنيد كسي كه پولدار شد خيلي راحته؟ به خدا قسم كسي كه پولدار شد از همة افراد من ميخوام بگم آن پولدارها خيلي بيشتر ناراحتند از بي پولها. بي پولها ناراحتيشون فقط اينه كه پول ندارند. حالا ميخواستند يك غذاي مرتبي بخورند، حالا غذاي نامرتب ميخورند. اما پولدارا اينقدر گرفتارند. حالا كسي نگفته شما پولدار نباشيد نه. ولي براي پول نداشتن غصه نخوريد.
شيطان به سراغ افراد اينطوري ميآيد. من زياد نميخواستم در مسائل مختلف وارد بشوم فقط ميخواستم در مسئلة ريا. شيطان اول ميآد به سراغ ما. شما را از نماز جماعت مياندازه. ميخواي گريه بر سيد الشهدا بكنه. گريه بر امام حسين ديگه تباكي. تباكي يعني ريا كردنه. الان ميخواستم بگم كه بعضي از رياها اشكال نداره. يكي اين تباكيه. يعني انسان خودش را مثل گريه كنندگان قرار بدهد. خوب گريهام نميآد جيكار كنم؟ سرت را بنداز پائين خودت را وادار به گريه بكن. مردم نگويند شما گريه نميكني. بعضي چيزها جنبة شعاري داره. شما اگر توي همين اوائل انقلاب مثلا فرض كنيد توي تظاهرات شركت نميكرديد ميگفتي ريا ميشه، همه هم اينطور ميگفتند. آنوقت چطوري بود. يا چراغاني در شب نيمة شعبان نكني كه ريا ميشه. يا همانطوري كه گفتم محاسن نداشته باشي كه ريا ميشه. يا ظاهر الصلاح نباشي كه ريا ميشه. اين بعضي هاش حسابي داره. ريا يعني انسان فقط براي مردم كار كردن و براي خدا كار نكردن. اين معناي رياست. شيطان ميآد اين زمينهها را در انسان بوجود ميآره و انسان را از حقايق باز ميداره. شما را توي حرم رفتيد يك حال توجهي داريد. آقا آنجا نشسته. حتما حضرت رضا عليه الصلاة و السلام هست. شما بريد توي حرم ببينيد چند نفر با اين توجه دارند زيارت ميكنند. شما هم ميرويد ميخوايد با همون توجه زيارت كنيد ميگوئيد ريا ميشه. اين كلمة ريا ميشه آنچنان توي مغز انسان ميآد. نمازش را عقب مياندازه، نمازش را به جماعت نميخونه، خدمت شما عرض شود نمازش را با حال نميخونه، توي حرم نميره، توي حرم حال نداره و همه كار. بعضي از كارها اصلا بايد ريا بشه. يعني به مردم نشان بدهد انسان. منتهي براي خدا به مردم نشان بده. اين را خوب متوجه باشيد. در قلبتون براي خدا داريد اين كار را ميكنيد. اما براي خدا به مردم نشان ميدهيد. يكيش انفاقه. انفاق را شما مثلا فرض كنيد توي اين مجلس آمديد يك كاري خيري ميخواد انجام بشه.
ما يك وقتي در يكي از اين دهات مشهد مرا دعوت كرده بودند كه سخنراني كنم و حرف بزنم. يك عده از پولدارهاي اطراف ده را هم دعوت كرده بودند كه من حرف بزنم پول جمع كنم از اينها براي ساختن يك مدرسة علوم دينيه كه الحمد الله ساخته هم شد. قبل از اينكه من برم منبر، آنوقت پنج هزار تومان خيلي پول بود، من يادمه آنموقع بيست هزار تومان يك خانة دويست و پنجاه متري ميدادند توي مشهد. من خودم آنموقع هيجده هزار تومان يك خونه خريدم دويست و چهل متر بود. پنج هزار تومان خيلي پول بود. آمد در گوش من گفت من پنج هزار تومان ميدم. شما نگذاريد كسي بفهمه. گفتم چرا؟ گفت ريا نشه. گفتم ريا بشه گناهش گردن من ثوابش براي تو. باهاش يك مقداري صحبت كردم. گفتم حرفهاي من به اينجا كه رسيد تو پاشو بگو پنج هزارتومان من دادم. گفتم وقتي به كجا رسيد پاشو، اول كس هم باش. و بقية مالكيني كه آن اطراف ده آنجا بودند، طبعا اينها هم چشم و هم چشمي ديگه، او ميگه من چهار تومان دادم، اون ميگه من سه تومان دادم، اون يكي ميخواد بالا دست تو بزنه ميگه من شش تومان دادم. خدا ميدونه اين برنامه را ما پياده كرديم، هموني كه اول ميگفت ريا ميشه. بلند شد گفت پول آن مدرسه، مدرسة بزرگيه حالا هم هست، پول آن مدرسه تقريبا در همان مجلس تعهد شد و يك عده همراشون نبود، تعهد شد، دادند. شما نگو آهسته من بدم كه ريا نشه. گاهي ميشه چرا. يك مرد مستحقي است، يك فردي است مستحق و آبرومند. تو حالا جلوي مردم كلاهت را برداشتي و ميگي براي اين آقا پول بدهيد. ما يك همچين جرياني را ديدم. يك آقاي ناشي بلند شده بود توي مسجد براي يك نفري پول جمع كرده بود. بعد صاحبش را گم كرد. اين بندة خدا آدم آبرومندي بود. از خجالت پا شده بود، همان وقتي كه داشتند برايش پول جمع ميكردند، فرار كرده بود. بعضيها آبرومندند. اين كارهايي كه توي اين مساجد انجام ميشه هيچ كدومش را خدا ميدونه اين را به قاطعيت ميگويم، اين كلاه برداشتن و پول جمع كردن و پول ولو مستحق باشه خدا و امام زمان راضي نيست. اين آدم اگر آبرومنده، من مكرر در مسجد صاحب الزمان كه مرتب به مسجد ميرفتم اين كار را ميكردم. به فقيره ميگفتم بيا اينجا. تو هر چي اين جمع بخوان بدن من بهت ميدهم. مثل اينكه يك مزة ديگري داشت يك قرون يك قرون پول گرفتن ميگفتش كه نه من خودم ميگيرم. به خادم مسجد ميگفتم اين را بيرونش كن اين مستحق نيست. و الا للفقراء الذين احسبوا آية شريفه كه ميرسه يحسب هم الجاهل عن التعفف. آنقدر اينها عفت نفس دارند كه جاهلها فكر ميكنند اين آدم ثروتمندي است. اصلا يك آدم ثروتمندي است اين شخص. فقرش را هيچ احساس نميكنه. گاهي است نه براي يك كاري است يك جوري است كه انسان هم خودش تشخيص ميده كه بايد علنا پول بده تا مردم هم تشويق بشوند و بدهند كه اكثرا كارهاي اجتماعي اينطوريه.
ريا در گرية بر سيد الشهدا مستحبه كه انسان به مردم نشان بدهد. خوب اگر انسان در مجلس عزاداري، ايام محرم هم نزديكه، شما نشستيد. گريتون نميآد. اينجوري سرتون را بالا گرفتيد و توي صورت روضه خوان نگاه ميكنيد. همه بر فرض اينطوري باشند، اصلا اين مجلس برپا نميشه. من يك وقت بچه بودم نشسته بودم پاي منبر يك روضه خون من هم نگاش ميكردم. اين روضه خون معلوم بود عصباني شده. در بين اينكه گرم براي مردم روضه ميخوند شوري شده بود براي مردم خم شد به من گفت سرت را بنداز پائين. دعوام كرد من از آنجا فهميدم كه اين تباكي يك مسئلهاي است. خوب آقا سرت را بنداز پائين. اين بچهها، جوآنها، نادآنها، تباكي خيلي مهمه. اما خودت را مثل عزادارها، گريه ات نميآد نياد، قلبت مريضه كه بر عزاي فرزند عزيز فاطمة زهرا تو اشكت نميريزه. خوب مرضت را اظهار نكن. نگذار مردم بفهمند كه تو مريضي. من بكي اين روايت را اتفاقا خيال ميكنند بعضيها كه درست نيست. اما درسته منتهي شرايط داره. من بكي او ابكي او تباكا كسي كه گريه بكنه كه اين معلومه، كسي كه بگرياند ديگران را. خدا رحمت كنه مرحوم حاج ملا آقا جان يكي از كارهاش روضه…ميگفتند حاج ملا آقا جان مجنون. چون اصلا فاميليش مجنون بود. اين آقا روضه خواني ميكرد. خدا ميدونه تا مينشست روي منبر ميگفت آقا ابي عبد الله الحسين. خودش شروع ميكرد به گريه كردن. گاهي ميشه روضه خوان خودش گريه نميكنه. ديگران گريه ميكنند. خوب اينهم عيبي نداره خوبه ابكي است. من بكي و ابكي. اما گاهي هم خودش انسان گريه ميكنه، اين خيلي خوبه. به من ميگفت تو هر وقت ميخواي مقتل را مطالعه كني ايني كه ميبيني روضه خونها اشكشون نميآيد آنجا كه مطالعه ميكنند بياييند براي مردم بخونند آنجا خوب معمولا مقيد نيستند كه گريه بكنند. اين حالت براشون عادت شده. وقتي هم كه ميآيند توي مردم بخونند گريه اشون نميگيره. اگر خواستي مقتل را مطالعه كني به فكر اين باش كه اين روضه را براي خودت ميخواي بخواني. همونجا هم گريه كن تا وقتي بين مردم آمدي گريه بكني. مصيبت را لمس كن. احساس كن. اين تباكي خودش ابراز حزن است. شما بريد توي يك مجلسي. حالا مثلا فرض كنيد قبل از اينكه مجلس عزاداري، يك كسي پدرش مرده يك مجلس عزايي گرفته، تعزيهاي گرفته، شما قبلش هم يك نفر صد هزار تومان بهتون داده اينقدر خوشحال شديد كه حد ندارد. حالا با همون خوشحالي، توي دلتون ميخنديد، رويتون باز، همينطور ميخنديد. آنجا ولو دلت خوشحاله ولي صورتت را درهم بكش، خودت را اهل مصيبت قرار بده. همدردي بكن با صاحب مجلس. اينه كه گفتند در مجالس عزاتون اگر خواستيد بر چيزي گريه كنيد بر سيد الشهدا گريه كنيد و در مجالس عزاداري براي مثلا متوفي يك جمعي، خوب همة اينها كه ميآيند توي اين مجلس همه غصه ندارند براي فوت اين آقا هر كي بوده. همه غصه ندارند. اما وقتي روضة سيد الشهدا خونده بشه، همه گريه ميكنند، همه متحد ميشوند چون همه بر حسين بن علي عليه الصلاة و السلام محزونند. اينجور ريا هم اشكالي نداره.
گاهي يك آدمي است كه بعنوان يك متدين شناخته شده. اينهم گاهي ميشه بايد كارش را نشان بده به مردم. تو توي مجلس مؤدب باش تا بچهات هم مؤدب باشه، رفيقت هم مؤدب باشه. در مقابل پدر پسر بزرگ مؤدب باشه تا پسر كوچك هم مؤدب باشه. در مقابل يك عالم ميخواي فرزندت مؤدب باشه، تو ادب كن تا او هم ادب كنه. ريائاها براي اينكه به بچه ات نشان بدي كه چطور بايد مرد ادب داشته باشه. اينها همه رياست ميخوام نشون بدن. اگر بچم نبود من اين كار را نميكردم. عملا تربيتش كنم. عملا ميخوام نماز خوندن را به او ياد بدهم. اينها رياهائي است كه اگر واجب نباشه مستحبه و اشكال هم ندارد. گاهي ميشه كه ريا نيست و شما فكر ميكنيد كه ريا هست. گاهي ميشه گفتم ريا هست و شما فكر ميكنيد ريا نيست. ريا نيست يعني شما (قطع صداي نوار)
ذكري از يك شخصي ميشه. بعضي از مقدسها هستندها ميخوان ريائا غيبت نكرده باشند. ميگن فلاني را حرفش را نزن به غيبت ميافتيم. معلومه خيلي آدم بديه كه اگر حرفش را آدم بزنه غيبت ميشه. ديديد ديگه لابد. كه از بدترين غيبتها اين غيبته. فلاني را ميگي؟ چه عرض كنم. خدا عاقبت همة ما را بخير كنه. ديديد. من ديدم حالا شما شايد با مقدسها زياد برخورد نكرديد ولي من زياد. اي آقا. بعضيها واقعا، حالا صحبت از فلانيه، بعضيها واقعا گرگند در لباس ميش. پدر بابا را درآورديد تو در غيبت. يعني بدترين غيبتها را كرديد. من غيبت كردم؟ حرفي نزدم. همين سرت را تكون ميديد غيبته. فلاني. يك همچين. خيلي مواظب باشيد كه اينها، همين سر تكان دادن اين يك ريائي است كه تو ميخواي غيبت نكني و او را هم خرابش ميكني و در حقيقت غيبته و ايني كه در روايت داره كه ريا گاهي، تعبير خيلي عجيبي استها، كه در شب تاريك مورچه مثل سنگ اگر عبور بكنه جاي پاش معلوم ميشه؟ نه. گاهي ريا اينطور در انسان وجود داره و خودش هم فكر ميكنه نيست. افرادي هم كه اطرافش هستند فكر نميكنند كه اين رياكاره. بالاخره آني كه ميخواستم عرض كنم. الذينهم يراعون ريا ميكنند معناي ريا را فكر ميكنم تا حدي براتون عرض كردم و انشاء الله هفتة بعد و يمنعون المائون را عرض ميكنم.
ماه محرم نزديكه. ظاهرا سه شنبه اول ماه محرم است. و اول سال 1314 قمري است. سال واقعي اسلام. من يك خواهش از رفقاي خودم لااقل دارم كه شماها كوشش كنيد كه همانطوري كه حساب ماههاي شمسي را بلديد، بخاطر چك و سفته و اينها، اين بخاطر چكي داريد، سفتهاي داريد، ادارهاتون چه روزي تعطيله و امثال اينها. خوب اينها همه حفظيم. الان از هركدومتون بپرسند امروز چندم برج بوده، حتي من هم كه خيلي ارتباط ندارم ميدونم بيست و هفتم بوده ظاهرا. اما امروز چندم ماه ذيحجه است؟ بيست و ششم. حالا چطور شده كه اين چند تا بلدند، ولي غالبا ماها يادمون ميره.براي چك و سفته و اداره و هر چيزي، ماههاي شمسي را خوب حفظيم بيايم براي خدا ماه قمري را هم حفظ بشيم. چون هر روزش يك عبادتي داره. براي خدا. ميگيد چطور براي خدا؟ خدا صريحا در قرآن ميفرمايد ان عدّة الشهور عند الله اثني عشر شهرا في كتاب الله تا ذلك الدين القيّم روش قيم و درست و صحيح اين است كه به اين ماهها توجه بشه. خدا ميگهها. و بعد ميفرمايد كه به خودتون ظلم نكنيد در اينكه اين ماهها را نميدونيد و اين ماههاي حرام را نميدونيد. ماه حرام كدومه؟ اصلا ماه حرام يعني چي؟ بعضي فكر ميكنند حرومه؟ چيش حرومه؟ نميفهمند. ماه حرام معناش اينه كه احترام داره،از احترام گرفته شده. ماههايي است كه احترام داره. ذيقعد و ذيحج و محرم و رجب. اين چهار ماه چهار ماه محترمي است. براي خدا ببينيم حالا از اين به بعد رفقاي خودمون، از اين به بعد من امتحانتون ميكنم. شب جمعه ميپرسم چندم برجه چندم ماهه؟ حواستون جمع باشه كه بدونيد چندم برجه چندم ماهه. هردوش را بدونيد. اگر برج را نميدونستيد من زياد مؤاخذتون نميكنم اما ماه را حتما بدونيد.
ذلك الدين القيم. و اين ايام هم ايام بسيار متبركي است كه سورة هل اتي را كه جناب آقاي ثاني ميخوندند من به ياد اين سه روز روزة حضرت امير المؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين و فضة خادمه. ببينيد زن خدمتگزار چقدر مقامش بالا ميره كه در عبادت به اين مهمي كه يك سوره دربارهاش نازل شده، ميآد در رديف اينها. خودتون را بكشونيد، برسونيد كه در عبادت، در بندگي، در توجه به خدا، در كار، در همه چيز در رديف، يعني اقلا پشت سر ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام، آنها آقا هستند. در رديف خودشون قرارتون بدهند. و يطعمون الطعام. اين كلمة يطعمون جمعه اطعام ميكنند. همه نوشتهاند كه علي بود فاطمة زهرا و حضرت امام حسن و امام حسين و فضه. فضه هم آمده توي اينها. علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا. امشب اگر خواستيد بريد در خانه خدا، در خانة علي بن ابيطالب بگيد آقا، يا در خانة حجة ابن الحسن، كه علي ما امام زمانه، امام حسن ما حضرت بقية الله، امام حسين ما حضرت حجت ارواحناه فداهه. تمام ائمه ايشانند براي ما. امام زمان ماست. امام عصر ماست. امام زندة ماست، امام ماست، واسطة بين ما و خداست. هر چه ميخوايم بايد بريم در خانة ايشان. بگيم يا ايها العزيز مثنا علي الجور و اوفنا الكيل و تصدق علينا ان الله يجذب المتصدين.
برادران يوسف وقتي كه قحطي آمد گفتند ما بضاعتي نداريم، پولي نداريم. پول ببضاعة المضجات. يعني خيلي پول كمي آورديم در مقابل نيازي كه داريم. حالا ما همون را هم نداريم. امشب بدونيد همة ماها بايد بدونيم كه ما يتيم آل محمديم. يتيميم. ليس اليتيم هو الذي قد مات والده. يتيم آن كسي نيست كه پدرش يا مادرش مرده باشه. ليس اليتيم الذي قد مات والده ان اليتيم يتيم العلم و الادبي. يتيم آن كسي است علم و ادب نداره. علم و ادبش را از سرچشمة ولايت نگرفته باشد. ما هر چه علم و ادبي داشته باشيم در مقابل آن علم و ادبي كه حضرت بقية الله از ما انتظار داريه هيچه. يتيميم. اسيريم. كدوم اسير اسيرتر از ماست كه اسير هواي نفسه. اسير شيطانيم. هر چي نفسمون ميگه، هرجا ما را ميكشانه ميريم. اسيريم. و يتيما و اسيرا و مسيكنا. مسكين هم كه ديگه مسكنت به تمام معنا به ما خورده. مسكينيم. فقيريم محتاجيم. يك وقتي ديده بودم يكي از خوبان دم در حرم حضرت رضا عرض ميكرد خدمت حضرت كه انا اليتيم. انا المسكين. انا الاسير. شما هم كه و يطعمون الطعام. طعامي هم كه ميديد به مردم اين طعام ظاهري نيست. طعام ظاهري را حاتم طائي هم ميداد. طعام ظاهري را الان هم يك عده ممكنه باشند اطعام كنند. هر كس پول داشته باشه و سخاوت هم داشته باشه، خوب طبيعي است كه اطعام ميكنه. آن طعام روحي و معنوي كه بايد بشر انتظار از شما داشته باشه، آن را به ما لطف كنيد كه ميدهند. بگيد كه ما يتيميم، ما اسيريم، ما مسكينيم، اطعموني. طعاممون ميدهند. يا اهل البيت النبوه. اي خاندان عصمت و آنقدر اين جهت، اين كلمات اگر انسان بتونه با يك زبان خودماني، چون آنچه كه اهميت داره در زيارتها و توجهات، توجه انسان است به آن معنويات و امام و خداي تعالي. و الا الفاظ همهاش براي بوجود آوردن توجه است.
اصحاب سيد الشهدا در محضر ابي عبد الله الحسين از طرف مكه حركت كردند به طرف كربلا بيايند. خبر شهادت مسلم بن عقيل بن سيد الشهدا رسيده. همه متوجهاند كه اين راهي را كه دارند ميروند، بسوي شهادت دارند حركت ميكنند. علي اكبر ميگه كه من ديدم پدرم سرش را روي زين اسب گذاشته منهم متوجه پدرم هستم، مواظب پدرم هستم. يك وقت ديدم سر مباركش را بلند كرد صدا زد انا لله و انا اليه راجعون. گفتم اين كلمه را براي چي فرموديد؟ چون اين كلمه را معمولا در موقعي اولياء خدا ميگويند كه يك عده يا كسي از دار دنيا رفته باشه. اين كلمة استرجاع را در همچين موقعي ميگن. اينجا كه خبري نيست. حضرت فرمود سرم را كه گذاشته بودم روي زين اسب، يك منادي ندا ميكرد كه اين جمعيت ميروند و مرگ به استقبالشون ميآيد. ببيند چطور فرزند تربيت ميكنند خاندان عصمت و طهارت.
علي اكبر عرض ميكنه او الاثني علي الحق. ما برحقيم. ما داريم به طرف حق ميريم. اين كلمه را من ميتوانم اينطوري تفسير كنم، اينطوري ترجمه كنم. ما كه به كمالاتي رسيديم، ما كه از مرگ نميترسيم، ما كه به سوي خدا داريم حركت ميكنيم. او الاثني علي الحق. پدر گفت چرا فرزند. ما بر حقيم، به سوي حق ميرويم به سوي خدا حركت ميكنيم. فرمود اذا لا نبالي بالموت. ما از مرگ چه باك داريم. نميخواست پدرش را چيز ياد بده. ميخواست اظهار وجود بكنه. ميخواست علي اكبر بگه كه پدر من همان فكري را دارم كه تو داري. روز عاشورا هم خودش را نشان داد. حالا ميخوايد چراغها را خاموش كنيم. شب جمعة آخر ذيحجه است. شب جمعة آخر ساله. يك سال گناه كرديم، يك سال معصيت كرديم. امشب بايد در خانة خدا برويم. روز عاشورا، ابي عبد الله الحسين، صبح عاشورا كه صف آرائي كرد. لما اصبع الحسين يوم عاشورا و صلي باصحابه صلاة الصبح قام خطيبا. ايستاد خطبه خوند و صف آرائي كرد. يكي از اصحاب صدا زد تا ما زنده باشيم نبايد بگذاريم يك نفر از بني هاشم به ميان لشگر بره. خوب اصحاب باوفاي سيد الشهدا اين كار را كردند. اصحاب تمام شدند. نوبت به بني هاشم رسيد. اول كسي كه آمد در محضر ابي عبد الله الحسين، علي اكبر بود. اجازة ميدان خواست. سيد الشهدا هم بدون معطلي به او اجازة ميدان دادند. اما ديدند حسين دست زير محاسن كرده. با خداي تعالي مناجات ميكنه. از لسان خدا از زبان خدا اين آيه را تلاوت ميكنه. ان الله اصطفي آدم و نوحا و ابراهيم و آل ابراهيم و آل عمران ذرية بعضها من بعض. اين آيه را تلاوت كرد. بعد صدا زد خدايا شاهد باشد. اللهم اشهد هؤلاء القوم الغلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسوله. خدايا شاهد باش يك جواني را به طرف اين جمع فرستادم كه از همه جهت شبيهترين مردم است به پيغمبر اكرم. حضرت علي اكبر رفت به جنگ نماياني كرد. جنگ عدهاي را به خاك هلاكت انداخت. برگشت به طرف پدر از پدر تقاضاي آب كرد. العطش قد قتلني و ثقل الحديد اجحدني. پدر عطش مرا كشت. سنگيني اسلحه من را به سختي انداخت. آيا راهي به يك شربت آب داري كه به من مرحمت كني. حسين بن علي دهان به دهان فرزندش گذاشت. علي اكبر به طرف لشگر برگشت. در ميان لشگر شمشيري آمد به فرق نازنين علي اكبر. در مقتل دارد علي اكبر سرش را گذاشته روي سر اسب. دستها را به گردن اسب انداخته. لشگر كفار اطراف اسب او را گرفتند. با شمشيرهايشون به بدن علي اكبر زدند. فقد دعوا بسويف اربا. بدن علي اكبر را قطعه قطعه كردند. از روي اسب به روي زمين افتاد. حسين بن علي خودش را با عجله به بالين علي اكبر رسوند. يك وقت هم ديدند كه حسين بن علي از جا برخاست و گفت جوانان بني هاشم بياييد و بدن علي اكبر را به طرف خيمهها ببريد. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. الهي عظم البلاء. و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء و ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و اليك المشتكي. و عليك المعول في الشدة و الرخاء اللهم صل علي محمد و آل محمد اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم و فرج عنا بحقهم فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب من ذلك. يا محمد يا علي. يا علي يا محمد. اكفياني فانكما كافيان. و انصراني فانكما ناصران. يا مولانا يا صاحب الزمان. يا مولانا يا صاحب الزمان. يا مولانا يا صاحب الزمان. الغوث الغوث الغوث. ادركني ادركني ادركني. الساعه الساعه الساعه. العجل العجل العجل
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.