۶ ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – ۹ اردیبهشت ۱۳۷۲شمسی – تفسیر سوره کوثر

 تفسير سورة‌ كوثر 9 ارديبهشت‌ 1372

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ وانحر ان‌ شانئك‌ هوالابتر. در هفتة‌ گذشته‌ يك‌ مقدار دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ اشاره‌اي‌ كردم‌ كلمة‌ پر معنايي‌ كه‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ هست‌ كلمة‌ كوثره‌، كوثر در تفاسير نوشته‌اند كه‌ منظور خير كثيراست‌.

 خوبيهاي‌ زياد، اي‌ پيغمبر ما به‌ تو خوبيهاي‌ زيادي‌ عنايت‌ كرديم‌. دوازده‌ معنا براي‌ اين‌ كلمه‌ در تفاسير اهل‌ سنت‌ حتي‌ آمده‌. اونچه‌ كه‌ براي‌  پيغمبر اكرمي‌ اون‌ هم‌ از ناحية‌ پروردگار با عظمت‌ كوثر و خوبي‌ زياد گفته‌ مي‌شود بايد يك‌ چيز بسيار مهمي‌ باشد. مثلا فرض‌ كنيد به‌ ما وقتي‌ بگويند كه‌ به‌ شما خوبيهاي‌ زيادي‌ داديم‌ طبعا به‌ مقتضاي‌ شخصيتمون‌ اين‌ است‌ كه‌ پولدار باشيم‌، سلامتي‌ داشته‌ باشيم‌، خانة‌ خوبي‌ داشته‌ باشيم‌، زندگي‌ مرتبي‌ داشته‌ باشيم‌ اين‌ مناسبت‌ شخصيت‌ ما خوبيهايي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ به‌ ماداده‌ باشند همين‌ هاست‌. ولي‌ اگر بخواهند به‌ يك‌ فرض‌ كنيد به‌ يك‌ رييس‌ جمهوري‌ بگن‌ ما به‌ تو خوبيهاي‌ زيادي‌ داديم‌ اون‌ ديگه‌ يك‌ خانه‌ و سلامتي‌ و اينها را تقريبا بايد تحت‌ الشعاع‌ قرار بده‌ يك‌ چيزهاي‌ مهمتر مثلا موفق‌ بشود يك‌ مملكتي‌ را فتح‌ بكند، عدالت‌ را بر مملكت‌ مستقر بكند، تورم‌ را از بين‌ ببرد، يك‌ چيزهايي‌ از اين‌ قبيل‌. اين‌ را عرض‌ كردم‌ بخاطر اينكه‌ خوبيها نسبت‌ به‌ افراد فرق‌ مي‌كند. مخصوصا از جانب‌ پروردگار گفته‌ شده‌ باشد. از جانب‌ خداي‌ با عظمت‌ اون‌ هم‌ با اين‌ منت‌، كه‌ ما به‌ تو عطا كرديم‌، عطيه‌ معمولا بدون‌ استحقاقه‌ يعني‌ انسان‌ در مقابل‌ عملي‌ عطيه‌ را نمي‌گيره‌، هديه‌ را نمي‌گيره‌. در اثر محبت‌ هديه‌ كننده‌ به‌ اون‌ كسي‌ كه‌ هديه‌ بهش‌ داده‌ شده‌، انجام‌ خواهد شد. بخاطر نماز پيغمبر نبود اين‌ عطيه‌. بخاطر اعمال‌ عباديش‌ نبود بخاطر اين‌ بود كه‌ چون‌ پيغمبر بسيار خوبه‌ و خدا زياد دوستش‌ داره‌ يك‌ هديه‌اي‌ مناسب‌ مقام‌ علوهيت‌ بايد به‌ پيغمبر اكرم‌ داده‌ بشود.

 مناسب‌ مقام‌ علوهيت‌ باشه‌ چون‌ ان‌ الهدايا علي‌ مقدار مهديها، هديه‌ها به‌ مقدار شخصيت‌ هديه‌ كننده‌ است‌. مورچه‌ وقتي‌ مي‌خواد هديه‌اي‌ را براي‌ حضرت‌ سليمان‌ ببره‌، ران‌ ملخي‌ مي‌بره‌. اما يك‌ نفر شخصيت‌ دار اگر يك‌ چيز كم‌ قيمتي‌ را براي‌ ديگري‌ ببره‌ بهش‌ اعتراض‌ مي‌شه‌ ببين‌ با اين‌ همه‌ پولي‌ كه‌ داره‌ با اين‌ همه‌ قدرتي‌ كه‌ داره‌ با اين‌ هم‌ شخصيتي‌ كه‌ داره‌ چي‌ آورده‌. هدايا به‌ مقدار هديه‌ كننده‌ بايد باشد. شخصيت‌ هديه‌ كنند منظور بشود هديه‌ به‌ مناسبت‌ اون‌ شخصيت‌. خدا بخواهد به‌ كسي‌ هديه‌ بدهد مطابق‌ شخصيت‌ خودش‌، عظمت‌ خودش‌ بايد به‌ طرف‌ بده‌، حالا گاهي‌ مي‌شه‌ طرف‌ گنجايش‌ و پذيرش‌ اون‌ هديه‌اي‌ كه‌ مناسب‌ شخصيت‌ خداست‌ نداره‌. خدا نهايت‌ به‌ من‌ و امثال‌ من‌ اگر سلامتي‌ داد و پول‌ و فراواني‌ داد و خانة‌ مرتبي‌ داد، بيشتر از اين‌ ما استعدادش‌ را نداريم‌. ولي‌ اگر هديه‌ گيرنده‌ اون‌ هم‌ يك‌ شخصيت‌ بسيار با عظمتي‌ باشد، ثاني‌ خدا باشد، نفر دوم‌ بعد از خدا در عالم‌ وجود باشد. طبيعي‌ است‌ كه‌ بايد هديه‌اي‌ بسيار با عظمت‌ و بزرگ‌ از طرف‌ بزرگي‌ به‌ بزرگي‌ داده‌ شود. از باب‌ مثال‌ كه‌ گفت‌، خاك‌ بر فرق‌ من‌ و تمثيل‌ من‌، ولي‌ اگر يك‌ رييس‌ جمهوري‌ بخواد براي‌ يك‌ رييس‌ جمهوري‌ بخواد هديه‌ ببرد اين‌ ديگه‌ فرض‌ كنيد يك‌ گلدون‌ يا فرض‌ كنيد يك‌ قابي‌ اين‌ جور چيزها هديه‌ نمي‌برد يك‌ چيزي‌ كه‌ مناسب‌ هديه‌ دادن‌ يك‌ ريس‌ مملكت‌ به‌ يك‌ رييس‌ مملكت‌ ديگر باشد خواهد داد.

 اينها را عرض‌ مي‌كنم‌ براي‌ اينكه‌ مسئله‌ كاملا براتون‌ روشن‌ بشد. كه‌ خدا مي‌گويد اي‌ پيغمبر ما به‌ تو چيزي‌ عطا كرديم‌ اون‌ هم‌ در حال‌ امتنان‌. يعني‌ با منت‌ گذاشتن‌ اون‌ هم‌ بعد بگويد كه‌ بايد در مقابل‌ اين‌ عطيه‌اي‌ كه‌ ما به‌ تو داديم‌ شكر كني‌ نماز شكر بخواني‌ فصل‌ لربك‌، و بخاطر اينكه‌ اين‌ هديه‌ با عظمت‌ را دريافت‌ كرده‌اي‌ بايد قرباني‌ كني‌ آن‌ هم‌ نه‌ گوسفند بلكه‌ شتر قرباني‌ كني‌، وانحر. و اسم‌ اين‌ هديه‌ كوثره‌، كوثر، خدا مي‌گه‌ خير كثير شخص‌ بزرگ‌ اگر چيزي‌ را بزرگ‌ دانست‌ خيلي‌ بزرگه‌. خداي‌ بزرگ‌ كه‌ الله‌ اكبر، خدا بزرگتر از اين‌ است‌ كه‌ به‌ لفظ‌ بياد اين‌ خداي‌ بزرگ‌ مي‌گويد خير كثير. خوبي‌ بزرگ‌، خوبيهاي‌ بزرگ‌ به‌ تو عطا كرديم‌ و ان‌ شانئك‌ هو الابتر. شان‌ء تو دشمن‌ تو او مقطوع‌ خواهد بود، قطع‌ مي‌شه‌. يعني‌ با دادن‌ اين‌ خير كثير اونچنان‌ دشمنان‌ منكوب‌ مي‌شن‌ كه‌ هيچ‌ اسمي‌ و يادي‌ از نسلشون‌ باقي‌ نمي‌مانه‌. نمي‌تونند در مقابل‌ اين‌ خيل‌ كثير عرض‌ اندام‌ كنند. نمي‌توانند خودشون‌ را نگه‌ بدارند باقي‌ نمي‌مانند. ان‌ شانئك‌ هوالابتر.

 خوب‌ بسيار خلاصه‌ و مختصر ولي‌ واضح‌ عظمت‌ اين‌ عطية‌ الهي‌ را فهميديد. اين‌ خير كثير چيه‌؟ عرض‌ كردم‌ روايات‌ متعددي‌ دارد حوض‌ كوثر است‌، نهر كوثر است‌، شفاعت‌ كبري‌ پيغمبر است‌. و اونچه‌ كه‌ از همه‌ اهميتش‌ بيشتره‌ فاطمة‌ زهرا و ذرية‌ پاكه‌ اون‌ بي‌ بي‌ است‌ بالاخص‌ با قرينه‌ قرار دادن‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. بالاخص‌ با قرينه‌ قرار دادن‌ شأن‌ نزول‌ سورة‌ مباركه‌، كه‌ عاص‌ لعين‌ از بني‌ اميه‌ بود در ميان‌ مسجد الحرام‌ نشسته‌، پيغمبر اكرم‌ وارد شدند فرمود، با اونها شايد هنوز سخني‌ نگفته‌ و دارد عبور مي‌كند عاص‌ گفت‌، جاء ابتر. پيغمبري‌ كه‌ اگر از دنيا برود كسي‌ نيست‌ كه‌ كارهاي‌ او را تعقيب‌ كند مطالب‌ او را نگهداري‌ كند، گاه‌ گاه‌ يك‌ دشمني‌ كه‌ بر انسان‌ هجوم‌ مي‌كند مي‌گه‌ خوب‌ وقتي‌ مرد راحت‌ مي‌شيم‌. يك‌ مزاحمي‌ وقتي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ پيدا مي‌شود، مي‌گه‌ انشاء الله‌ از دنيا كه‌ رفت‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ كار او را تعقيب‌ كند، بني‌ اميه‌ شجرة‌ ملعونه‌ بودند كه‌ در زيارت‌ عاشورا مي‌گوييم‌، الهم‌ العن‌ بني‌ امية‌ غاطبة‌ خدايا غاطبة‌ بني‌ اميه‌ را لعنت‌ كن‌. خوبشون‌ هم‌ خوب‌ نبوده‌. و اين‌ شجرة‌ ملعونه‌اي‌ بوده‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قران‌ ذكر كرده‌ و اينها را به‌ صورت‌ بوزينه‌ در رويا به‌ پيغمبر اكرم‌ نشان‌ داده‌ كه‌ بر منبرش‌ بالا مي‌روند و اينها چند ماهي‌ چند سالي‌ حكومت‌ مي‌كنند، با قرينه‌ قرار دادن‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر، نسل‌ و ذرية‌ پيغمبر را خوب‌ معرفي‌ مي‌كنه‌ كه‌ اون‌ چه‌ از خير كثير بيشتر منظور است‌ در اين‌ كلمة‌ مباركه‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. و به‌ اتقاق‌ مسلمانان‌ دنيا اگر ذرية‌ فاطمة‌ زهرا نبودند اسلام‌ باقي‌ نبود. اگر لازم‌ بود با معاويه‌ صلح‌ كنند كه‌ اسلام‌ باقي‌ بماند صلح‌ كردند. اگر لازم‌ بود كشته‌ بشوند و زن‌ و فرزندشون‌ اسير بشه‌، و در كربلا اون‌ همه‌ فجايع‌ بوجود بياد و اسلام‌ حفظ‌ بشود اين‌ كار را ذرية‌ فاطمة‌ زهرا انجام‌ دادند. اگر بنا بود كه‌ در گوشه‌اي‌ بنشينند و با خوندن‌ دعا صحيفه‌هاي‌ سجاديه‌ را در بين‌ مردم‌ پخش‌ كنند و مردم‌ از اين‌ صحف‌ و صحائف‌ استفاده‌ كنند كردند.

 اگر بنا بود با علومشون‌ با رواياتشون‌ با احاديثشون‌ مثل‌ احاديث‌ امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ اسلام‌ را حفظ‌ كنند انجام‌ دادن‌ و اگر بنا بود در گوشة‌ زندان‌ و در قعر سجون‌ در ظلم‌ مكامير در اون‌ فشارهاي‌ فوق‌ العادة‌ هارون‌ الرشيد دين‌ اسلام‌ را حفظ‌ كنند كردند، و اگر بنا بود با مسافرتهاي‌ طولاني‌، ايام‌ تعلق‌ دارد به‌ امام‌ هشتم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. مسافرت‌ از مدينة‌ اون‌ زمان‌ اون‌ هم‌ رفتن‌ به‌ سوي‌ دشمن‌ اون‌ هم‌ دشمني‌ كه‌ به‌ هيچ‌ چيز رحم‌ نمي‌كند، دشمن‌ قدرتمند. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ آلاف‌ التهيه‌ والثنا حركت‌ كرد آمد تا دين‌ مقدس‌ اسلام‌ حفظ‌ بشه‌. و بالاخره‌ انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ آخرين‌ فرزندش‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ خواهد آمد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ال‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و يملئوا الارض‌ قسطا و عدلا بعد ما مئلت‌ ظلما و جورا.تمام‌ كرة‌ زمين‌ را تمام‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ را، به‌ طرف‌ كمالات‌ به‌ طرف‌ علم‌ و دانش‌ به‌ طرف‌ تقوا به‌ طرف‌ عدالت‌ دعوت‌ مي‌كند و دين‌ مقدس‌ اسلام‌ را تا روز قيامت‌ پابرجا مي‌كند كه‌ ليظهره‌ علي‌ الدين‌ كل‌ ولو كره‌ المشركون‌. امشب‌ به‌ مناسبت‌ ايامي‌ كه‌ متعلق‌ است‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌، اثار وجودي‌ اين‌ امام‌ بزرگوار اين‌ امامي‌ كه‌ و من‌ ثارت‌ به‌ عرض‌ خراسان‌، خراسان‌. كسي‌ كه‌ زمين‌ خراسان‌، خراسان‌ شد. خراسان‌ از خورشيد آستان‌ گرفته‌ شده‌، خورشيد وجود مقدس‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در اين‌ آستان‌ مقدسه‌ كه‌ قرار گرفته‌ تمام‌ دنيا را منور كرده‌. عالم‌ آل‌ محمد اسم‌ (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) اسم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در روايات‌ آمده‌. علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ سنت‌ و مسيحيت‌ را مامون‌ جمع‌ مي‌كرد، بعضي‌ از مورخين‌ نوشته‌اند كه‌ چون‌ مامون‌ عالم‌ دوست‌ و علم‌ دوست‌ بود از  اين‌ جهت‌ هميشه‌ در، دربارش‌ علما بطور وفور بودند بعضيها هم‌ بودند كه‌ مي‌خواست‌ حضرت‌ رضا عليه‌ اصلاة‌ والسلام‌ را در بين‌ بني‌ هاشم‌ و طرفدارانش‌ به‌ يك‌ صورتي‌ مفتضح‌ كند. در يك‌ جا اگر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا يا در يك‌ مسئله‌ اين‌ امام‌ عزيز مثلا نمي‌توانست‌ جواب‌ بگويد كافي‌ بود براي‌ اينكه‌ خط‌ باطلي‌ روي‌ امامت‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بكشد. اما معرفت‌ به‌ مقام‌ امام‌ نگذاشت‌. نمي‌دونست‌ كه‌ امام‌ از نظر قرآن‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ خدا در سورة‌ ياسين‌ درباره‌اش‌ فرموده‌ و كل‌ شي‌ احسيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌. در امام‌ علم‌ همه‌ چيز را خدا قرار داده‌. كل‌ شي‌ چه‌ علوم‌ مادي‌ و چه‌ علوم‌ معنوي‌. لذا علما جمع‌ مي‌شدند با اهل‌ انجيل‌ با انجيلشون‌ با اهل‌ تورات‌ با توراتشون‌، با علماي‌ اهل‌ سنت‌ با رواياتي‌ كه‌ خود اونها نقل‌ كرده‌اند. اونچنان‌ بحث‌ را تمام‌ مي‌كرد كه‌ مامون‌ روز به‌ روز مجبور مي‌شد اظهار ارادتش‌ را به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا زيادتر كنه‌. و اونچنان‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در مقابل‌  امام‌ زمان‌ تواضع‌ مي‌كرد نام‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را در مقابل‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌بردند دست‌ را مي‌گذاشت‌ روي‌ سر بلند مي‌شد از جا در مقابل‌ نام‌ امام‌ زمان‌ و مي‌فرمود صل‌ الله‌ عليه‌، صل‌ الله‌ عليه‌.

 گاهي‌ بعضي‌ از افراد مي‌آمدند خدمت‌ حضرت‌، حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ عرض‌ مي‌كردند اانت‌ صاحب‌ هذاالامر؟ عظمت‌ حضرت‌ امام‌ هشتم‌ را كه‌ مي‌ديدند اون‌ همه‌ قدرت‌ اون‌ همه‌ علم‌، اون‌ همه‌ دانش‌، اون‌ همه‌ محبوبيت‌ در ميان‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ محبوبتر از حضرت‌ رضا در ميان‌ همين‌ مردم‌ معمولي‌ كسي‌ نبود. البته‌ الان‌ نه‌. الان‌ همة‌ شيعيان‌، همة‌ ائمه‌ را دوست‌ دارن‌. اما در زمان‌ زندگيشون‌، در زمان‌ حياتشون‌، در زمان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ حضرت‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ يك‌ عده‌ اصحاب‌ و دوستان‌ دارن‌ اينها خيلي‌ اظهار محبت‌ مي‌كردند اما اونقدري‌ كه‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مردم‌ شيعه‌ اظهار علاقه‌ مي‌كردند به‌ حضرت‌ اميرالمومنين‌ نمي‌كردند. و همينطور يك‌ يك‌ ابتهه‌. اونقدر محبوب‌ است‌، اونقدر با عظمت‌ است‌ گاه‌ گاهي‌ واقعا مامون‌ با تمام‌ قدرتي‌ كه‌ داشت‌ مي‌ترسيد اين‌ مردم‌ حضرت‌ يك‌ اشاره‌اي‌ بكنه‌ مردم‌ بريزن‌ و اونها را از بين‌ ببرند.

 لذا تا مي‌تونست‌ عظمت‌ و قدرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را محدود مي‌كرد. كنترل‌ مي‌كرد. قضية‌ نماز عيدشون‌ را شنيديد و قضاياي‌ ديگر ولي‌ وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در توس‌ از دار دنيا مي‌رود و از اونجا بناست‌ جنازه‌ را تا محل‌ دفن‌ اون‌ حضرت‌ تشييع‌ كنند حدودا شايد بيست‌ و پنج‌ كيلومتر راه‌ باشه‌ اين‌ راه‌ طولاني‌ را مردم‌ تشييع‌ مي‌كنند و حتي‌ صدها هزارها زن‌، مهريه‌ها را به‌ شوهرها مي‌بخشند كه‌ بتوانند در تشييع‌ جنازة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا شركت‌ كنند. و شوهرها اجازه‌ بدهند كه‌ در تشييع‌ جنازه‌ شركت‌ كنند. محبوبيت‌ فوق‌ العاده‌ و تا حدي‌ است‌ كه‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ را ابن‌ الرضا مي‌گن‌. بخاطر عظمت‌ و معروفيت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌. اين‌ شخصيت‌ با عظمت‌ در مجالس‌ علمي‌ كتابهايي‌ كه‌ در مسائل‌ علمي‌ نوشته‌ شده‌، بحثهايي‌ كه‌ حضرت‌ داشتند مطالب‌ زيادي‌  هست‌ در يك‌ جا، در يك‌ بحث‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ مي‌پرسند چه‌ فضيلتي‌ فرزندان‌ پيغمبر بر سايرين‌ دارن‌؟ حضرت‌ دوازده‌ مزيت‌ از قرآن‌ بيان‌ مي‌كنه‌ كه‌ يكيش‌ اينه‌، من‌ امشب‌ به‌ عنوان‌ اينكه‌ اميدواريم‌ همة‌ ما از فرزندان‌ پيغمبر باشيم‌ و يك‌ بشارتي‌ امشب‌ بهتون‌ بدم‌ كه‌ وقتي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ظهور مي‌كنند اكثر شيعيان‌ را به‌ عنوان‌ فرزندان‌ پيغمبر معرفي‌ مي‌كند. چون‌ از نظر علم‌ و قرآن‌ و روايت‌ و عقل‌ ثابته‌ كه‌ كسي‌ كه‌ مادرش‌ سيداست‌ مادرش‌ از نسل‌ پيغمبره‌ مساوي‌ است‌ با كسي‌ كه‌ پدرش‌ از نسل‌ پيغمبره‌. چون‌ مربوط‌ به‌ جنبه‌هاي‌ بدني‌ است‌. از نظر شركت‌ در انعقاد نطفه‌ پدر و مادر مساوي‌ هستند، از نظر روايات‌ ما، امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ فرزندان‌ پيغمبر هستند. از نظر قرآن‌ هم‌ صريحا خداي‌ تعالي‌ حسن‌ و حسين‌ را دو فرزندان‌ پيغمبر ميدانه‌. بحثش‌ مفصله‌ كه‌ در كتاب‌ انوار زهرا من‌ بحثش‌ را كردم‌ و هيچ‌ جاي‌ ترديد نيست‌. يعني‌ اگر شما گفتيد ايني‌ كه‌ مادرش‌ سيده‌ با آني‌ كه‌ پدرش‌ سيده‌، اين‌ سيدتر از آنه‌. همين‌ كلمه‌ را گفتيد بر خلاف‌ ضرورت‌ مذهب‌ تشيع‌ عمل‌ كرديد و پيرو عمر شديد. چون‌ اين‌ كلمه‌ و اين‌ ابتكار مال‌ ايشانه‌. گفت‌ كه‌ بنونا بنو ابنائنا. ايشان‌ البته‌ فكر سياسيش‌ خوب‌ بود. در فكر سياسي‌ در اسلام‌ من‌ او را كم‌ نظير مي‌دانم‌. در كاري‌ كه‌ خلاف‌ انجام‌ ميشه‌، معمولا آن‌ كسي‌ كه‌ قدم‌ اول‌ را برميداره‌ و جلو مي‌افته‌، معمولا فحشها متوجه‌ او ميشه‌. و خودش‌ را خليفه‌ نكرد با اينكه‌ قدرتش‌ را داشت‌. ابابكر را جلو انداخت‌ كه‌ علي‌ الحساب‌ تا جاده‌ صاف‌ ميشه‌، فحشها را مردم‌ به‌ او بدهند، بگن‌ قدم‌ اول‌ را او برداشته‌. و براي‌ اينكه‌ بعدها نوبت‌ خودش‌ كه‌ شد، خوب‌ هر وقت‌ كه‌ بخواد ميتونه‌ اين‌ پيرمرد را از بين‌ ببره‌، حالا يا از بين‌ ببره‌ يا هر كاري‌ بكنه‌، وقتي‌ نوبت‌ خودش‌ شد، يك‌ چيز خيلي‌ او را مي‌ترساند و آن‌ حسن‌ و حسين‌ عليهم‌ السلام‌ بودند. از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ زياد نمي‌ترسيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در تمام‌ جنگها شركت‌ كرده‌ بود و مردم‌ عرب‌ خيلي‌ متعصبند، حقد و كينة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را در دل‌ داشتند. در دعاي‌ ندبه‌ ميگيم‌ كه‌ احقاد بدرية‌ و خيبرية‌ و حنينية‌ و غيرهن‌ ابغضت‌ علي‌ عداوته‌. مردم‌ حاضر نبودند زير بار علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بروند چون‌ بالاخره‌ يكي‌ از اقوامشون‌ به‌ دست‌ علي‌ كشته‌ شده‌ بود. و از ديگري‌ هم‌ كه‌ در مقابلش‌ علم‌ بشه‌، نمي‌ترسيد. فقط‌ از امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌، اينها فرزند پيغمبر توي‌ مردم‌ باشند و كس‌ ديگري‌ ادعاي‌ خلافت‌ بكنه‌. و لذا فورا اين‌ مطلب‌ را طرح‌ كرد كه‌ بنونا، بنو ابنائنا. پسران‌ ما، پسران‌ پسران‌ ما هستند. و فرزندان‌ دختران‌ ما، فرزندان‌ مردهاي‌ غريبه‌ هستند. يعني‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ فرزند علي‌ بن‌ ابيطالبند ديگه‌، فرزند علي‌ بن‌ ابيطالبند. خود پدر را ما كنار گذاشتيم‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ فرزندانش‌. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ اين‌ پيش‌ بيني‌ را، خوب‌ پيغمبر است‌، و اودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلقك‌. پيغمبر اكرم‌ گاهي‌ دو دست‌، دست‌ امام‌ حسن‌ را به‌ يك‌ دست‌، دست‌ امام‌ حسين‌ را به‌ يك‌ دست‌، مي‌گرفت‌ مي‌آمد توي‌ مردم‌. ابنان‌، اين‌ دو تا پسر ما، امامان‌، هر دوشون‌ امامند. قاما او قعدا. چه‌ قيام‌ بكنند، چه‌ توي‌ خانه‌ بنشينند، چه‌ صلح‌ بكنند، چه‌ جنگ‌ بكنند. هر دو امامند. آنقدر به‌ اينها اظهار محبت‌ مي‌كرد. گاهي‌ حسن‌ عليه‌ السلام‌ را روي‌ شانة‌ راست‌ مي‌گذاشت‌، امام‌ حسين‌ را روي‌ شانة‌ چپ‌، توي‌ شهر مدينه‌ حركت‌ مي‌كرد، توي‌ مردم‌ حركت‌ ميكرد. به‌ اينها مي‌گفت‌ اگر، واقعا عجيبه‌، اينها را توي‌ روايت‌ نقل‌ كردند. كه‌ اگر عربها بچه‌هاي‌ عرب‌ شتر دارند، منهم‌ براي‌ شما سواري‌ دهندة‌ خوبي‌ هستم‌. گاهي‌، شما مي‌دونيد امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌، بچه‌ هم‌ كه‌ باشند بزرگند. ولي‌ مي‌خواد به‌ مردم‌ بفهمانه‌ كه‌ اينها بچه‌هاي‌ منند، اينها فرزندان‌ منند.

 در سجده‌ است‌. ديدند پيغمبر سجده‌ را طول‌ داد. بعضي‌ها خوب‌ بلند مي‌شوند نگاه‌ مي‌كنند. ديدند اين‌ دو آقا زاده‌ رفتند روي‌ پشت‌ پيغمبر. كوچيكند. پيغمبر بخاطر اينكه‌ اينها ناراحت‌ نشوند، سر از سجده‌ بر نميداره‌. هي‌ ميگه‌ سبحان‌ ربي‌ الاعلي‌ و بحمده‌. آن‌ خدائي‌ كه‌ اين‌ دو نور را به‌ من‌ عطا كرده‌، اين‌ دو فرزند را به‌ من‌ داده‌ و به‌ اين‌ وسيله‌ به‌ همة‌ مردم‌ مي‌فهماند كه‌ اينها فرزندان‌ من‌ هستند. ولي‌ با اين‌ كلمه‌ كه‌ متأسفانه‌ تا امروز كه‌ ما هستيم‌ پيروي‌ از او مي‌كنيم‌ حتي‌ شيعيان‌ گفت‌ بنونا بنو ابنائكم‌ و بناتنا بنوهن‌ ابناء رجال‌ الاباعي‌. و ما هم‌ همينطور ميگيم‌ بعله‌. بعله‌ فلاني‌، تو كي‌ سيد شدي‌؟ من‌ مادرم‌ سيده‌. خوب‌ تو شبهاي‌ جمعه‌ سيدي‌. اين‌ چه‌ حرفيه‌!! كسي‌ كه‌ شبهاي‌ جمعه‌ سيده‌، ساير اوقات‌ هم‌ سيده‌ ديگه‌. شبهاي‌ جمعه‌ مثلا چي‌ ميشه‌ كه‌ سيد بشه‌.

 و لذا ميگي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ مأمور به‌ باطنه‌، به‌ حقيقته‌، حقايق‌ را ظاهر ميكنه‌. يكي‌ كه‌ تحت‌ تأثير بنونا بنو ابنائنا نيست‌. آنجا اكثر شيعيان‌، چون‌ شما كه‌ اطلاع‌ نداريد، شايد مادربزرگ‌ پدرتون‌، مثلا فرض‌ كنيد سيد باشه‌. قاطي‌ شده‌ ديگه‌. اكثر شيعيان‌، اينها فرزندان‌ پيغمبرند و اينها از نسل‌ پيغمبرند. اين‌ جمله‌ را گفتم‌ توي‌ مجلس‌، يك‌ وقتي‌ ما تعريف‌ از سادات‌ مي‌كرديم‌، يك‌ جواني‌ رفته‌ بود شب‌ با مادرش‌ دعوا كرده‌ بود كه‌ تو چرا نرفتي‌ زن‌ يك‌ سيد بشي‌ من‌ سيد بشم‌. حالا براي‌ اينكه‌ توي‌ مجلس‌ نريد انشاء الله‌ با مادرها دعوا كنيد، اين‌ را بدونيد. ماها خوب‌ سيادتمون‌ ظاهر شده‌، شماها انشاء الله‌ امام‌ زمان‌ ظاهر ميكنه‌.

 و لذا حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، يكي‌ از فضائل‌ سادات‌ را اين‌ ميدونه‌ كه‌ مي‌فرمايد در سورة‌ و الصافات‌، دقت‌ كنيد، در سورة‌ و الصافات‌ خدا به‌ پيغمبران‌ اولوالعزم‌ سلام‌ ميكنه‌، ميگه‌ سلام‌ علي‌ نوح‌ في‌ العالمين‌. به‌ حضرت‌ آدم‌ سلام‌ نميكنه‌. سلام‌ علي‌ ابراهيم‌، پيغمبر اولو العزمه‌. سلام‌ علي‌ موسي‌ و هارون‌. البته‌ هارون‌ خوب‌، برادر و طفيلي‌ از حضرت‌ موسي‌ بهش‌ سلام‌ شده‌. هارون‌ هم‌ خيلي‌ آنهم‌ مرد خوبي‌ بود، خيلي‌ اذيتش‌ كردند. جدا آدم‌ گاهي‌ دلش‌ به‌ حال‌ هارون‌ ميسوزه‌ كه‌ ان‌ القوم‌ استضعفوني‌ و كادوا يقتلونني‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ از كوه‌ طور برگشت‌ و ديد همه‌ بت‌ پرست‌ شده‌اند اخذ برأس‌ اخيه‌ يجره‌ اليه‌، موهاي‌ جلوي‌ سرش‌ را گرفت‌. موي‌ جلو سر بلند هم‌ باشه‌ اسباب‌ دردسره‌. گاهي‌ اينجوري‌ ماية‌ اينطور برنامه‌ها ميشه‌. اخذ برأس‌ اخيه‌، سرش‌ را نگرفت‌، موهاي‌ سرش‌ را گرفت‌. يجره‌ اليه‌، كشيدش‌. گفت‌ چرا گذاشتي‌ اينها بت‌ پرست‌ بشوند؟ قال‌ يابن‌ ام‌. ان‌ القوم‌ استضعفوني‌، مرا ضعيف‌ كردند. من‌ كه‌ مثل‌ تو قدرت‌ تو را كه‌ ندارم‌ كه‌. تو اصلي‌، و كادوا يقتلونني‌. نزديك‌ بود مرا بكشند. اگر من‌ بيشتر حرف‌ مي‌زدم‌ مرا مي‌كشتند. در مقابل‌ مردم‌ آبروي‌ مرا نبر. اينجور ما دو تا با هم‌ دعوا كنيم‌ كه‌ مردم‌ به‌ روي‌ سرمون‌ مي‌ريزند. راسته‌ دو تا دوست‌ در مقابل‌ مردم‌، يك‌ زن‌ و شوهر در مقابل‌ مردم‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود دو تا برادر در مقابل‌ مردم‌، دعوا نكنند. به‌ جهت‌ اينكه‌ وقتي‌ خودتون‌ با خودتون‌ دعوا كرديد، ديگران‌ هم‌ دعوا مي‌كنند.

 سلام‌ علي‌ موسي‌ و هارون‌. آنجا عرض‌ كردم‌ اصل‌ حضرت‌ موسي‌ است‌، هارون‌ خوب‌، طفيليه‌ ديگه‌. خداي‌ تعالي‌ چون‌ هميشه‌ همراه‌ او هميشه‌ هست‌ و در تمام‌ مشكلات‌ با او هست‌، او را ردش‌ نميكنه‌. بعد مي‌فرمايد سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌. تا آنروز آقايون‌ بدونند، تا زمان‌ حضرت‌ رضا، حتي‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ نشنيده‌ بودند كه‌ سلام‌ علي‌ الياسين‌ كه‌ توي‌ قرآنهاي‌ ما الان‌ هست‌. و اين‌ بر خلاف‌ قرائت‌ اهل‌ بيته‌. اين‌ را بدونيد. چون‌ اگر سني‌هايي‌ كه‌ آنجا جمع‌ بودند، اينها مي‌خواستند اشكال‌ كنند به‌ حضرت‌ رضا. مي‌گفتند آقا قرآن‌ را غلط‌ خوندند. ما اگر الان‌ بخونيم‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌، ما يك‌ كسي‌ آنجا نشسته‌ باشه‌. ما توي‌ يك‌ مجلسي‌، دورة‌ قرآن‌ بود، يك‌ وقتهايي‌ رفته‌ بوديم‌. سورة‌ و الصافات‌ افتاد و تصادفا همين‌ آيه‌، آن‌ آقاي‌ استاد قرائت‌ هم‌ آن‌ بالا نشسته‌، شخصيتي‌ هم‌ بود. ما رسيديم‌ به‌ همين‌ آيه‌، من‌ گفتم‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌. گفت‌ نه‌ آقا الياسين‌. گفتم‌ نه‌ آل‌ ياسين‌. آخه‌ قرائت‌ اهل‌ بيت‌، ما پيرو قرائت‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارتيم‌. قراء سبعه‌ اينها هفت‌ تا قاري‌ بودند روي‌ كلمات‌ قرآن‌ اعراب‌ گذاشتند. همشون‌ هم‌ با هم‌ اختلاف‌ دارند. شما مجمع‌ البحرين‌ را ورداريد نگاه‌ كنيد مي‌بينيد در تمام‌ آيات‌ اختلاف‌ هست‌. ملك‌ يوم‌ الدين‌، مالك‌ يوم‌ الدين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ديديد بعضي‌ از قرآن‌ خونهاي‌ مصري‌ را اون‌ جورهاي‌ مختلفي‌ مي‌خوانند، قالت‌، قلت‌ لك‌، اينها همش‌ با هم‌ فرق‌ مي‌كنه‌. ملك‌ يوم‌ الدين‌، مالك‌ يوم‌ الدين‌ حالا زياد هست‌ كه‌ خود اينها به‌ انهاي‌ مختلف‌ مي‌خونند يعني‌ خود قراء به‌ قرائتهاي‌ مختلف‌ مي‌خوانند. و يك‌ دسته‌ از قرا هم‌ ائمة‌ اطهار بودند كه‌ اين‌ قرائت‌ اهل‌ بيت‌ است‌. البته‌ ما قرانمون‌ را نبايد با قرآن‌ اهل‌ سنت‌ تغيير بديم‌. حالا. اما تا روزي‌ كه‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌، اين‌ روايت‌ روايت‌ صحيحه‌اي‌ در كتاب‌ اخبار الرضا هست‌ و به‌ بعضي‌ از مسائلش‌ مراجع‌ عمل‌ كردند.

 در اين‌ روايت‌ چنين‌ قضيه‌اي‌ است‌ كه‌ نشسته‌ حضرت‌ با علماي‌ سني‌ كه‌ جمع‌ زيادي‌ بودند دور مامون‌ بودند داره‌ بحث‌ مي‌كنه‌، يك‌ نفر اونجا نگفت‌ آقا سلام‌ علي‌ ال‌ ياسين‌، معلومه‌ تا اون‌ زمان‌ هنوز اين‌ طرح‌ داده‌ نشده‌ بوده‌. كه‌ اين‌ فضيلت‌ بسيار مهم‌، خيلي‌ مهم‌ است‌. آل‌ ياسين‌ به‌ تصديق‌ تمام‌ مفسيرين‌ ذرية‌ پيغمبر هستند تا روز قيامت‌. ذريه‌ پيغمبر تا روز قيامت‌ چون‌ آل‌ شامل‌ ذريه‌ مي‌شه‌، ياسين‌ هم‌ كه‌ اسم‌ پيغمبره‌ خوب‌ ديگه‌ صريح‌ خود قرآنه‌ ياسين‌ والقرآن‌ الحكيم‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌فرمايد كه‌ ياسين‌ كيه‌؟ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ مي‌پرسند مي‌گن‌ پيغمبر. حضرت‌ مي‌فرمايددر رديف‌ پيغمبران‌ اولي‌ العظم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ فرزندان‌ پيغمبر سلام‌ گفته‌. و گفته‌ است‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌، در يك‌ جاي‌ ديگه‌ هم‌ اضافة‌ بر اونچه‌ كه‌ بر انبياء اولي‌ العظم‌ گفته‌ شده‌ سلام‌ گفته‌ شده‌، يك‌ آية‌ ديگر هم‌ هست‌ و سلام‌ علي‌ الذين‌ الصطفي‌ كه‌ همة‌ مفسرين‌ گفته‌اند  كه‌ مصطفين‌ در اين‌ آيه‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا تا روز قيامتند.

 اين‌ را حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ فرمود. و همه‌ تصديق‌ كردند عرض‌ كردم‌ يك‌ نفر نگفت‌ آقا شما قرآن‌ را اشتباه‌ خونديد. گاهي‌ بر ائمه‌ ايراد مي‌گرفتند كه‌ شما معلومه‌ قرآن‌ نخونديد. يك‌ نفر پيدا شده‌ بود در زمان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ خيلي‌ مقدس‌ بود، ماها آخر ميزاني‌ براي‌ قدس‌ و تقوا نداريم‌. آقا كي‌ مقدسه‌؟ چه‌ ميزاني‌ داري‌ تو؟ كي‌ با تقواست‌؟ هر كس‌ نماز زيادتري‌ بخونه‌، عبادتي‌ بكنه‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ تحت‌ الحنكي‌ داشته‌ باشه‌، اشك‌ رواني‌، رخ‌ زردي‌، خوب‌ اينها تقواست‌ از نظر ما. زندگي‌ نداشته‌ باشه‌ خونه‌ نداشته‌ باشه‌، مال‌ زيادي‌ نداشته‌ باشه‌، نون‌ و نمك‌ بخوره‌ مثلا نه‌ اينها تقوا نيست‌، تقوا اول‌ معرفت‌ امام‌ است‌. و بعد اقتداي‌ به‌ امام‌. در زمان‌ حضرت‌ صادق‌ يك‌ نفر پيدا شده‌ بود معروف‌ شده‌ بود در بين‌ مردم‌ خيلي‌ با تقواست‌، خيلي‌. از تقوا و زهد به‌ او تعريف‌ مي‌كردند. حضرت‌ فرمود يك‌ روز من‌ به‌ فكرم‌ رسيد كه‌ من‌ برم‌ ببينم‌ كه‌ اون‌ كيه‌ كه‌ اينقدر مردم‌ تعريفش‌ را مي‌كنند. گفت‌ بله‌ ديدم‌ مي‌ياد پشت‌ سرش‌ آمدم‌ ديدم‌ آهسته‌ رفت‌ در دكان‌ ميوه‌ فروشي‌ دو تا انار كرد زير لباسش‌ و صاحب‌ مغازه‌ نفهميد خوب‌ اين‌ يك‌ تقوا و زهدش‌ كه‌ معلوم‌ شد، در مغازه‌ نانوايي‌ هم‌ كه‌ رفت‌ يك‌ نوني‌ آهسته‌ كرد زير لباسش‌. حضرت‌ مي‌گه‌ من‌ همينجور عقب‌ سر اين‌ رفتم‌ ديدم‌ رفت‌ توي‌ يك‌ خرابه‌اي‌ و يك‌ چند تايي‌ اونجا فقيري‌ بود اينها را داد به‌ اونها. من‌ گرفتم‌ گفتم‌ اين‌ چه‌ كاري‌ بود. گفت‌ تو مگر قرآن‌ نخوندي‌، منظورم‌ اينه‌. به‌ امام‌ صادق‌ مي‌گه‌ تو مگر قرآن‌ نخوندي‌، گفتم‌ خوب‌ چرا؟ قرآن‌ كجاش‌ نوشته‌ كه‌ بايد انار دزديد بايد نان‌ دزديد. گفت‌ كه‌ من‌ دو تا اناري‌ يك‌ سگه‌ پام‌ نوشتن‌ درست‌، دو تا سگه‌، حسابش‌ را داشته‌ باش‌ خيلي‌ اهل‌ حساب‌ و رياضيش‌ خوب‌ بوده‌. يك‌ نون‌ هم‌ دزديدم‌ اين‌ هم‌ يك‌ گناه‌ حالا دو تا گناه‌.بردم‌ به‌ فقير، خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد من‌ جاء بالحسنه‌ فلهو عشر امثالهم‌ هر كس‌ يك‌ كار خوب‌ بكنه‌ خدا ده‌ برابر بهش‌ جزا مي‌ده‌ خيلي‌ خوب‌ دو تا انار كه‌ ما دزديديم‌ خدا دو تا انار از ما طلبكاره‌، يك‌ نان‌ هم‌ يك‌ نون‌ طلبكاره‌، بعد اينها را وقتي‌ كه‌ مي‌خواد بده‌ ده‌ تا انار داديم‌ به‌ فقير خوب‌ ده‌ تا بهمون‌ مي‌ده‌، دوتاش‌ را مي‌ديم‌ به‌ خودش‌ باز براي‌ ما بيست‌ تا انار براي‌ خودمون‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ هيجده‌ تا انار مي‌مونه‌. ده‌ تا نون‌ به‌ ما بدهكاره‌ خداي‌ تعالي‌ يكيش‌ را به‌ طلبش‌ مي‌ديم‌ باز نه‌ تا براي‌ خودمون‌ مي‌مونه‌ امام‌ صادق‌ فرمود اي‌ بدبخت‌ مگر اين‌ آيه‌ را نخوندي‌ كه‌ انما يتقبل‌ الله‌ من‌ المتقين‌. خدا كار خوب‌ را از اهل‌ تقوي‌، لا اقل‌ بايد تقواي‌ اين‌ كارت‌ را انجام‌ داده‌ باشي‌. من‌ خمس‌ نميدم‌، زكات‌ نميدم‌، سهم‌ امام‌ نميدم‌. اما همينجوري‌ پول‌ به‌ فقرا ميدم‌. به‌ درد نميخوره‌. تقوي‌ را رعايت‌ نكردي‌. دزدي‌ مي‌كنم‌، چپاول‌ مي‌كنم‌، ظلم‌ مي‌كنم‌، مال‌ مردم‌ مي‌خورم‌ ولي‌ خيلي‌ هم‌ آدم‌ خوبي‌. هر كس‌ هم‌ چيزي‌ ازش‌ مي‌خواد بهش‌ ميده‌. خوب‌ اين‌ همينطوريه‌. گاهي‌ به‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ايراد مي‌گرفتند كه‌ شما مگر قرآن‌ نخونديد. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ شما مگر قرآن‌ نخونديد؟! به‌ امام‌ كه‌ تمام‌ علوم‌ قرآن‌ در قلبش‌ هست‌، به‌ اين‌ شخص‌ ميگن‌ قرآن‌ نخوندي‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ معرفت‌ ندارند.

 لذا در زيارت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ روايات‌ عجيبي‌ هست‌. در زيارتها اينجور روايت‌ حتي‌ براي‌ سيد الشهدا يا براي‌ پيغمبر اكرم‌ نيست‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را زيارت‌ كند الف‌ حجة‌ مبرورة‌ و الف‌ عمرة‌ مقبوله‌. و هزار عمرة‌ بهش‌ مزد. و حضرت‌ مي‌فرمايد و كنت‌ انا و آبائي‌ شفاء يوم‌ القيامه‌. هم‌ من‌، هم‌ آبائم‌ شفيع‌ او هستند روز قيامت‌. حضرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد ستدفن‌ رجل‌ من‌ ولدي‌ بارض‌ خراسان‌ يقال‌ لها طوس‌. آنموقع‌ مشهد نبوده‌. زود است‌ كه‌ دفن‌ بشود يكي‌ از فرزندان‌ من‌ در سرزمين‌ خراسان‌ كه‌ اسم‌ آن‌ محل‌ طوسه‌. علي‌ فمن‌ زاره‌ في‌ غربته‌. البته‌ بعدش‌ مي‌فرمايد اسمه‌ اسمي‌ و اسم‌ ابيه‌ اسم‌ ابن‌ عمران‌ موسي‌، اسم‌ ايشان‌ اسم‌ منه‌، علي‌. و اسم‌ پدرش‌ موسي‌ است‌. علي‌ فمن‌ زاره‌ في‌ غربته‌ غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌. خدا گناهانش‌ را مي‌بخشه‌ ما تقدم‌ منها و ما تأخر. كه‌ واقعا بعضي‌ هاش‌ را انسان‌ سختشه‌ معنا كنه‌. نه‌ اينكه‌ ما بخيليم‌، ماها خدا بخشيده‌. آخه‌ ميگن‌ بخيل‌ دو جوره‌. يكي‌ خودش‌ بخل‌ داره‌ از اينكه‌ خودش‌ چيزي‌ به‌ يكي‌ بده‌. يكي‌ اينكه‌ يكي‌ ديگه‌ داره‌ به‌ يكي‌ ديگه‌ چيزي‌ عنايت‌ ميكنه‌، اين‌ ناراحته‌. الان‌ اگر بگيم‌ خدا گناهان‌ اول‌ و آخر شما را مي‌بخشه‌ با يك‌ زيارت‌ با معرفت‌ بر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، خوب‌ اين‌ روايته‌. من‌ چيكار كنم‌. ميگن‌ نه‌ اينها را نبايد گفت‌. مردم‌ جري‌ ميشن‌. خدا اين‌ فكر را مي‌كرد كه‌ مردم‌ چي‌ ميشن‌. مي‌خواست‌ نگن‌ تا ما نگيم‌. غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌ ما تقدم‌ و ما تأخر ولو مثل‌ كان‌ ما عدد النجوم‌. اگر چه‌ گناهانش‌ مثل‌ عدد ستاره‌ها باشه‌ و قطر الامطار، به‌ عدد دانه‌هاي‌ باران‌ باشه‌، و ورق‌ الاشجار، به‌ اندازة‌ برگهاي‌ درخت‌ باشه‌. خيلي‌ عجيبه‌. اينها را ما همينطور يك‌ چيزي‌ مي‌شنويم‌. پاي‌ منبر كه‌ نشستيم‌ خوب‌ براي‌ ثوابش‌، يك‌ چيزي‌ منبري‌ ميگه‌ يك‌ چيزي‌ شنونده‌ مي‌شنوه‌. من‌ اينجا كه‌ مي‌شينم‌ها از اول‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خداوندا، پرودگارا، يا توسلي‌ دارم‌، حالا گفتن‌ شرح‌ توسل‌ خيلي‌ كوتاهه‌، يك‌ چيزي‌ به‌ زبان‌ من‌ جاري‌ كن‌ به‌ درد مردم‌ بخوره‌ و ظرف‌ واقعا بايد آنهائي‌ كه‌ پاي‌ منبر مي‌نشينند، آن‌ كسي‌ كه‌ در بالاي‌ منبر هست‌ اينجوري‌ تصور كنه‌ كه‌ اينها همه‌ ظرفها را آوردند، منتظرند يك‌ چيزي‌ توي‌ اين‌ ظرفها ريخته‌ بشه‌. ظرف‌ خالي‌ بياد ظرف‌ خالي‌ بره‌ نباشه‌. برنامه‌هايي‌ از قبيل‌ مثلا، يك‌ منبري‌ را من‌ ديدم‌ گفتم‌ آقا تمام‌ منبري‌ كه‌ تو رفتي‌ امروز توي‌ روزنامه‌ نوشته‌ بود. بسه‌ ديگه‌. توي‌ روزنامه‌ آدم‌ بياد روي‌ منبر حرف‌ بزنه‌. منبر پيغمبر اكرم‌. اينها را توي‌ روزنامه‌ نوشته‌ بود. اين‌ مسائلي‌ كه‌ تو ميگي‌ اينها توي‌ مجلات‌ هم‌ بعضي‌ وقتها نوشته‌. چيزي‌ بايد گفته‌ بشه‌ كه‌ اثري‌ داشته‌ باشه‌. خدا ميدانه‌ كه‌ من‌، الان‌ اين‌ روايت‌ را خود من‌ معتقدم‌ كه‌ اگر كسي‌ با معرفت‌، زيارت‌ كنه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را، خدا يك‌ سر سوزن‌ گناه‌ براش‌ باقي‌ نمي‌گذاره‌.

 يكي‌ از دوستان‌ ما مكاشفه‌اي‌ داشت‌ مناسبه‌ اين‌ را عرض‌ كنم‌. مي‌گفت‌ كه‌ من‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا شدم‌، زيارت‌ كردم‌ برگشتم‌. اين‌ را در مكاشفه‌ مي‌ديدم‌. مي‌ديدم‌ كه‌ اين‌ حرم‌ حضرت‌ رضا مثل‌ مغازة‌ جواهر فروشيه‌ و حضرت‌ رضا هم‌ مثل‌ يك‌ فرد، مثلا، كسي‌ كه‌ جواهر فروشه‌، جواهري‌ باصطلاح‌. و من‌ اين‌ نفسم‌ مثل‌ يك‌ جواهريست‌، مثل‌ يك‌ انگشتر فرض‌ كنيد، فيروزه‌اي‌، عقيقي‌، ولي‌ خيلي‌ كثيفش‌ كردم‌. كثيفش‌ كردم‌. رفتم‌ وارد شدم‌ خيلي‌ كثيف‌. ديديد بعضي‌ها دستشون‌ روغنيه‌، به‌ انگشترشون‌ مي‌مالند، كثيف‌ كردند. مي‌گفت‌ تا من‌ وارد شدم‌ اين‌ جواهر فروش‌ انگشتر مرا گرفت‌. گفت‌ با اين‌ كثافت‌ كه‌ نميشه‌ نگاش‌ كرد. برد آن‌ پشت‌ تميزش‌ كرد، خوب‌ براقش‌ كرد آورد. گفت‌ اين‌ جواهره‌، خيلي‌ قيمتيه‌. قيمتش‌ هم‌ خيلي‌ زياده‌. بدون‌ اينكه‌ من‌ بگم‌ تميزش‌ كن‌ها، تميزش‌ كرد. منظورم‌ اينه‌. اينكه‌ غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌، منظور اينه‌. بدون‌ اينكه‌ شما بگي‌ آقا تميز كن‌، من‌ را ببخش‌، از خدا بخواه‌ گناهان‌ مرا ببخشه‌، اصلا او جواهر شناسه‌، تو نمي‌فهمي‌ كه‌ چي‌ داري‌. ماها خودمون‌ درك‌ نداريم‌ كه‌ چي‌ در وجودمون‌ هست‌. و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. مثل‌ خداست‌ آني‌ كه‌ در وجود ما هست‌. منتهي‌ كثيفش‌ كرديم‌. برد تميزش‌ كرد آورد. گفت‌ كه‌ اين‌ جواهر خيلي‌ قيمتيه‌ و من‌ يك‌ خريدار پر پولي‌ را سراغ‌ دارم‌ كه‌ اين‌ را مي‌خره‌ ازت‌. ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ بان‌ لهم‌ الجنة‌. خيلي‌ مهمه‌. بهشت‌ را خدا در مقابل‌ اين‌ نفس‌ شما ميده‌. شما مثلا فرض‌ كنيد يك‌ انگشتر داشته‌ باشيد، يك‌ جواهري‌ داشته‌ باشيد. اين‌ را بگن‌ آقا، تمام‌ كرة‌ زمين‌ را بهت‌ ميدهند در مقابل‌ اين‌. خيلية‌ ديگه‌. نه‌ از كرة‌ زمين‌ بيشتر. چون‌ و جنة‌ عرضها السماوات‌ و الارض‌. بهشتي‌ كه‌ وسعتش‌ به‌ اندازة‌ آسمانها و زمينه‌. اينها آية‌ قرآنه‌. گفت‌ يك‌ همچين‌ معامله‌اي‌ ميكني‌ يا نه‌؟ ماها غالبا ميگيم‌ نه‌ لازمش‌ داريم‌. باز مي‌آريم‌ كثيفش‌ مي‌كنيم‌. باز مي‌ريم‌ حرم‌ باز تميزش‌ مي‌كنيم‌. باز كثيفش‌ مي‌كنيم‌. كم‌كم‌ مثل‌ اين‌ فيروزه‌هائي‌ كه‌ هست‌، ميگن‌ خيلي‌ كه‌ توي‌ روغن‌ بماليش‌، از قيمت‌ مي‌افته‌. ثم‌ كان‌ عاقبة‌ الذين‌ اساء سوئا. عاقبت‌ كساني‌ كه‌ گناه‌ مي‌كنند.

 من‌ يك‌ چيزي‌ امروز به‌ نظر آمد. بد نيست‌ براي‌ همة‌ آقايون‌ بگم‌. گرفتاريهاي‌ فردي‌، بعضي‌ها هستند كارشون‌ رديف‌ نميشه‌، رديف‌ نميشه‌. همين‌ امروز دو تا نامة‌ اينطوري‌ براي‌ من‌ فرستاده‌ بودند كه‌ ما دست‌ به‌ طلا كه‌ مي‌زنيم‌ ميشه‌ سنگ‌. كارمون‌ درست‌، روبراه‌ نميشه‌. من‌ اين‌ را تحقيق‌ كردم‌ آقايون‌ و بعنوان‌ هديه‌ امشب‌ بهتون‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ هر كس‌ گرفتاري‌ داره‌، كارش‌ رديف‌ نميشه‌، باصطلاح‌ سر و ساماني‌ پيدا نميكنه‌، نكبت‌ توي‌ زندگيش‌ وارد شده‌، از سه‌ حال‌ خارج‌ نيست‌. يا يك‌ گناهي‌ را عادت‌ بهش‌ كرده‌ و قبحش‌ هم‌ از نظرش‌ رفته‌ و انجام‌ ميده‌. اين‌ يك‌. دوم‌ يك‌ نفري‌ از مظلومها، يك‌ مظلومي‌، اين‌ از تو دلگيره‌. ظلم‌ بهش‌ كردي‌ و خودت‌ يادت‌ نيست‌. گاهي‌ ميشه‌ آدم‌ يك‌ كاري‌ كرده‌، گاهي‌ ميشه‌ يك‌ نفر با يك‌ نگاه‌ محزون‌ ميشه‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌، نگاههاتون‌، سخنتون‌، كلامتون‌. نشستيد غيبت‌ مي‌كنيد آبروي‌ يك‌ نفر را بردي‌. و او ممكن‌ بوده‌ كلي‌ براي‌ اون‌ شخص‌ مفيد باشه‌ و حالا نيست‌ و اين‌ شخص‌ حالا از شما دلگرفته‌ است‌. دلگرفته‌ باشه‌ يك‌ نفر مخصوصا مظلوم‌ باشه‌. تا وقتي‌ او از شما راضي‌ نشه‌ شما همين‌ گرفتاريها را داريد. يا يك‌ مال‌ حرامي‌ قاطي‌ اموالت‌ شده‌. مال‌ حرام‌. اين‌ سه‌ چيز را من‌ تفحص‌ كردم‌. يعني‌ صد مورد افرادي‌ كه‌ اينطوري‌ بودند. گفتم‌ روش‌ فكر كنيد، رفتند آوردند گفتند راست‌ گفتي‌. ما متوجه‌ نبوديم‌ و ترك‌ كردند و درست‌ هم‌ شده‌. خيلي‌ مواظب‌ بكنيد. اين‌ سه‌ مورد، گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ گناه‌ ميكنه‌ ولي‌ گناه‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ گناه‌ كرده‌، گناه‌ هم‌ خيلي‌ بزرگ‌. اما يك‌ دفعه‌ ازش‌ سر زده‌. اين‌ ممكنه‌ باصطلاح‌ توبه‌ بكنه‌ و نكبت‌ نمي‌آره‌ توي‌ زندگي‌ اونجوري‌ كه‌ يك‌ گناة‌ صغيرة‌ مدام‌، نكبت‌ مي‌آره‌. يك‌ مال‌ حرامي‌ كه‌ توي‌ زندگي‌ انسان‌ وارد شده‌، انسان‌ هم‌ اهميت‌ نميده‌.

 اين‌ جواهر وجود شما وقتي‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ ميشه‌ حضرت‌ تميزش‌ ميكنه‌. چه‌ بخواي‌ چه‌ نخواي‌. او تميز ميكنه‌. بعد پيشنهاد خريداري‌ ميكنه‌. ان‌ الله‌ اشتري‌، از طرف‌ خدا. فروختي‌ كه‌ خوشا به‌ حالت‌. انشاء الله‌ اگر حرم‌ مشرف‌ شديد امشب‌ يا فردا، با اين‌ توجه‌ مشرف‌ بشيد كه‌ آقا ما حاضريم‌ جانمون‌ را، نفسمون‌ را، شما واسطه‌ بشيد بفروشيد به‌ خدا. اختياراتتون‌ را بديد دست‌ خدا. به‌ خدا قسم‌ خدا بهتر از ما ميدونه‌ چيكار بكنه‌. ماها خيلي‌ دخالتهاي‌ بيجا مي‌كنيم‌. عسي‌ ان‌ تحبو شيئا و هو شر لكم‌. چه‌ بسا چيزهايي‌ هست‌ كه‌ شما خيلي‌ دوست‌ داريد، آخه‌ ماها خيلي‌ اشتباه‌ مي‌كنيم‌، خيلي‌ اشتباه‌ مي‌كنيم‌. اگر بشينم‌ من‌ براي‌ شما شرح‌ بدم‌ كه‌ چقدر شما اشتباه‌، همه‌امون‌ها، چقدر ما اشتباه‌ در زندگيمون‌، 90 درصد كارهامون‌ اشتباهست‌. بفروش‌ به‌ خدا جانت‌ را، مالت‌ را، زندگيت‌ را. خدا نميگذاره‌ يك‌ دونه‌ اشتباه‌ توي‌ زندگيت‌ وارد بشه‌. و عسي‌ ان‌ تكرهوا شيئا و هو خيرا لكم‌.

 خدايا ما را از زائرين‌ خوب‌ حضرت‌ رضا قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا ثوابهايي‌ كه‌ براي‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا قرار دادي‌ براي‌ ما هم‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. ما را از مجاورين‌ خوب‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارد در اين‌ ماه‌، روز بيست‌ و سوم‌ زيارتي‌ مخصوص‌ آن‌ حضرته‌. بيست‌ و سوم‌ ذيقعد. بطور كلي‌ اين‌ ماه‌ تعلق‌ خاصي‌ به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داره‌. چون‌ يازدهم‌ تولد آن‌ حضرت‌ كه‌ روز دوشنبه‌ است‌ ظاهرا و ما انشاء الله‌ مجلس‌ جشنمون‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد قبل‌ از ظهر از ساعت‌ 10 تا 12 خواهد بود. و روز بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌ زيارتي‌ مخصوص‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. روز بيست‌ و پنجم‌ كه‌ روز دفع‌ الارضه‌، افضل‌ اعمال‌ روز دفع‌ الارض‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. و آخر ماه‌ هم‌ كه‌ وفات‌ امام‌ جواد، فرزند عزيز حضرت‌ رضا عليه‌ السلامه‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ دو نفر از فرزندانش‌ بضعه‌ گفته‌. بضعه‌ يعني‌ پارة‌ تن‌. يكي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا يكي‌ هم‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. ستدفن‌ بضعة‌ مني‌ بارض‌ خراسان‌. پارة‌ تن‌ من‌. امشب‌ برويم‌ در خانة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا اميدواريم‌ كه‌ اگر چه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌ كه‌ اينجور تعبير ميكرد، مي‌گفت‌ كه‌ اگر يزيد سر سيد الشهدا را در وسط‌ گذاشته‌ بود و در اطرافش‌ گناه‌ مي‌كرد؛ ما مجاورين‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بدن‌ مقدس‌ حضرت‌ رضا را در وسط‌ گذاشتيم‌ و اطرافش‌ گناه‌ مي‌كنيم‌. مرحوم‌ آشيخ‌ حبيب‌ الله‌ گلپايگاني‌ ميگفت‌، از بزرگان‌ بود، از اوتاد بود. مي‌گفت‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا شدم‌ ديدم‌ بدن‌ حضرت‌ در وسط‌ پا به‌ قبله‌ درازه‌ و روي‌ بدن‌ مقدسشون‌ يك‌ پارچة‌ سفيدي‌ كشيده‌ شده‌. بادي‌ آمد آن‌ پارچه‌ را آنطرف‌ كرد. ديدم‌ بدن‌ حضرت‌ سوراخ‌ سوراخه‌. عرض‌ كردم‌ آقا من‌ شنيدم‌ بودم‌ شما را با سم‌ شهيدتون‌ كردند. اينها چيه‌ در بدنتون‌؟ فرمود بعضي‌ از زوار كه‌ گناه‌ مي‌كنند، وقتي‌ مي‌آيند در حرم‌ مثل‌ تيري‌ است‌ كه‌ به‌ بدن‌ من‌ مي‌زنند. در عين‌ حال‌، آقا شما كريميد. شما حتي‌ راضي‌ نمي‌شديد كه‌ مأمون‌ هم‌ مفتضح‌ بشه‌. ما امشب‌ متوسل‌ به‌ شما خواهيم‌ شد. امام‌ رئوف‌ است‌. السلام‌ علي‌ الامام‌ رئوف‌. سلام‌ بر امام‌ مهربان‌، امام‌ عزيز، خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، ميگفت‌ يك‌ شب‌ در حرم‌ حضرت‌ رضا بودم‌. متوجه‌ شدم‌ يكنفر مورد غضب‌ واقع‌ شد. من‌ شب‌ در عالم‌ رؤيا حضرت‌ رضا را ديدم‌ عرض‌ كردم‌ آقا ما نشنيده‌ بوديم‌ شما غضب‌ بكنيد. امام‌ مهربانيد حضرت‌ رضا. شفا ميده‌ امراض‌ را اما غضب‌ به‌ كسي‌ نميكنه‌. حضرت‌ فرمود عمويم‌ ابو الفضل‌ اينجا بودند. اين‌ شخص‌ هم‌ خيلي‌ بي‌ حيائي‌ كرد. ايشان‌ به‌ او غضب‌ كردند. به‌ قدري‌ رئوفه‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ وقتي‌ كه‌ به‌ اباصلت‌ فرمود درهاي‌ حجره‌ را ببند، چون‌ طبعا با آن‌ محبوبيتي‌ كه‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارد، تا مردم‌ متوجه‌ بشوند كه‌ آن‌ حضرت‌ مريضه‌، مي‌آن‌ سؤال‌ ميكنن‌، آقا چه‌ كسالت‌ داريد؟ چرا افتاديد؟ حضرت‌ مجبور ميشه‌ بگويد كه‌ مأمون‌ مرا سم‌ داده‌، لذا فرمود درها را ببند، كسي‌ به‌ ديدن‌ من‌ نياد. چراغها را خاموش‌ كنيد حالا كه‌ حال‌ توجه‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را داريد عرض‌ كنم‌. اباصلت‌ ميگه‌ قبل‌ از ظهري‌ بود كه‌ ما رفتيم‌ به‌ كاخ‌ مأمون‌ و برگشتيم‌، ظهر شد. حضرت‌ با اينكه‌ در ميان‌ حجره‌ يتململ‌ تململ‌ السليم‌. مثل‌ مار گزيده‌ به‌ خود مي‌پيچد، مرا صدا زد فرمود آيا غلامان‌ غذا خورده‌اند يا نه‌؟ گفتم‌ آقا با اين‌ حالي‌ كه‌ شما داريد، چگونه‌ ممكن‌ است‌ غلامان‌ غذا بخورند. حضرت‌ آمد نشست‌، سفره‌ انداختند. خودش‌ را كنترل‌ كرد، غلامان‌ نشستند، غذا خوردند. وقتي‌ رفتند باز مثل‌ مارگزيده‌ به‌ خود مي‌پيچد. ميگه‌ من‌ متحير در ميان‌ منزل‌ ايستاده‌ بودم‌. درها هم‌ بسته‌ است‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ جواني‌ كه‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ است‌ وارد منزل‌ شد. آقا شما از كجا وارد شديد؟ منكه‌ درها را بسته‌ بودم‌. فرمود همان‌ كسي‌ كه‌ من‌ را از مدينه‌ به‌ طوس‌ به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ آورده‌ ميتواند از در بسته‌ هم‌ وارد كند. متوجه‌ شدم‌ امام‌ جواد است‌. وارد حجره‌ شد. علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا برخاست‌ فرزندش‌ را در بغل‌ گرفت‌. يك‌ وقت‌ هم‌ ديدم‌ امام‌ جواد از ميان‌ حجره‌ بيرون‌ آمد، صدا زد اباصلت‌ پدرم‌ از دار دنيا رفت‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *