۲۴ رجب ۱۴۱۳ قمری- ۲۸ دی ۱۳۷۱ شمسی- کنترل کردن غضب
كنترل كردن غضب 28 دي 1371
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس.
يكي از صفات رذيلة انسان اين است كه انسان نسبت به مردم حقد و كينه داشته باشد و مردم را زود عفو نكند. مؤمن از خصوصياتش اين است كه اگر حتي بهش ظلمي شد، آن ظالم را اگر ظالمپروري نميكند، ببخشد. غيضش را كظم كند. فرو بنشاند. از مردم بگذرد. عفو كند. از خصوصياتي كه بسيار ظاهر بود در زمان موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام از اين امام همام، اين امام عظيم الشأن در بين مردم، كظم غيظ بود. و لذا نام مقدس اين بزرگوار را كاظم پيغمبر اكرم گذاشت. و شايد از جانب پروردگار اين لقب به آن حضرت داده شده. همة ائمه كاظم بودند. ولي چون زمان حضرت موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام مصادف بود با نظرات مردم در خصوص امام. بعضيها ديگران را امام ميدانستند. و حضرت موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام دشمنانشون را ميديدند. اظهار تنفر از آنها نميكردند، كظم غيظ ميكردند. و لذا نام مقدس ايشان كاظم شد. در يك چنين شبي كه دور يكديگر جمع شدهايم، براي اقامة عزاي حضرت موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام، بد نيست از اين مكتب اين درس را امشب بياموزيم و انشاء الله به اين درس عمل كنيم. و آن اين است كه هر مؤمني كه كينه در دلش بيشتر از برادران مؤمنش باشد، اين شخص را خداي تعالي دوست نداره. كينه در دلتون نباشه. روايات زيادي داريم كه بعضياش به اين مضمون است كه لا هجرة الا ثلاث. قهر كردن و دوري كردن از برادر مؤمن بيشتر از سه روز نبايد طول بكشد. اگر با كسي نزاعي كرديد، حق هم با شماست، انسان هيچوقت نميگه حق با منه. هميشه حق را با، بعله، ميگه حق با منه و طرف داره ظالمه، ظلم ميكنه. كه من مكرر گفتم يكي از صفات بسيار بد انسان اين است كه هميشه ميخواد بديها را به ديگران نسبت بدهد. حالا در واقع هم حق با شما باشه، بيشتر از سه روز حق جدائي نداريد. سه روز كه شد، اگر نرفتيد و به هر صورتي كه شده او را از خودتون راضي نكرديد و باصطلاح معمولي آشتي نكرديد، خداي تعالي نماز و اعمالتون را قبول نميكنه. لا هجرة فوق ثلاث. مؤمن بايد كوشش كند كه كينة كسي را در دل نداشته باشد. ربنا لا تجعل في قلوبنا غل للذين آمنوا. خدايا در دل ما غل و كينة كساني كه ايمان دارند قرار نده. و براي اينكه رفع اين كينهها بشه، ببينيد دلتون نسبت به يكنفر خلاصه نرم نميشه. خيلي اذيتتون ميكنه. خيلي ناراحتتون كرده. دلتون آرام نميگره. همين آيه را مكرر بخونيد. ربنا لا تجعل في قلوبنا غل للذين آمنوا. اين اشكال نداره كه انسان روزي صد مرتبه، دويست مرتبه، هر چي كه دلش ميخواد، اين دعاست و آية قرآن هم هست. هم بعنوان آية قرآن ثواب داره و هم دعائيست كه خدايا كينة كساني كه ايمان دارند در دل من قرار نده. چون دل مؤمن جاي كينه نسبت به برادر مؤمن نيست. مهربان باشيد. با يكديگر الفت داشته باشيد. در احاديث متعددهاي وارد شده كه المؤمن مألوف. مؤمن اهل الفته. لا خير فيه من لا يألف و لا يؤلف. در كسي كه الفت با مردم نميگيره و الفت ديگران را هم قبول نميكنه، در يك چنين شخصي خيري قبول نداشته باشيد. خيري وجود نداره. اگر يك دوستي با شما گرم صحبت شد و با شما طرح دوستي ريخت، شما دوستي او را قبول كنيد. نهايت ميترسيد كه خوب سرتون كلاه بگذاره. كلاهتون را قرص بگيريد كه سرتون را يا كلاه نگذاره يا كلاهتون را برنداره. هردوش درسته. چه انسان كلاه سرش بره و چه كلاهش را بردارند، اين در هر دو صورت خدمتتون عرض شود كه تعبير خيانت نسبت به طرف كردنه. خوب اين كارش آسونه. انسان بايد خيلي زرنگ باشه. المؤمن فطن. مؤمن زيركه، مؤمن باهوشه، مؤمن حواسش جمعه و با افراد رفاقت ميكنه. اما در عين حال مواظبه كه كلاه سرش نگذارند. چون گاهي ميشه رفاقتها براي كلاه گذاشتن هست. يك شخصي ميآيد خيلي يك مدتي اظهار محبت ميكنه، اظهار ديانت حتي ميكنه. شما چون يك فرد متديني هستيد ميخواد بوسيلة ابراز ديانت شما را به خودش جلب بكنه. مطمئن بشيد نسبت به او. وقتي كه مطمئن شديد، كلاه سرتون بگذاره. خوب. شما نسبت بهش مطمئن بشيد، آرامش پيدا كنيد، رفيق باشيد، كلاهتون را هم قرص بگيريد. هر دوش ميشه. روايت داره در زماني كه فساد بر عدل غلبه پيدا كرد، اكثر مردم مثلا فرض كنيد خائن شدند، شما در ظاهر، ايني كه من عرض ميكنم از مجموع چند روايته، شما در ظاهر نسبت به آنها با محبت برخورد كنيد، با دوستي و صميميت برخورد بكنيد، ولي در باطن با سوء ظن برخورد كنيد. يعني احتمال اينكه سرتون را كلاه ميخواهند بگذارند. سوژه دستش نديد، راه كلاه گذاشتن روي سرتون را در اختيارش نگذاريد. ولي اگر عدل و انصاف و اينها در جامعهاي زيادتر بود، در بين يك جمعي بيشتر بود، در يك عده از دوستاني صميمت و صفا بيشتر بود، در يك چنين برخوردهايي، اينجا با حسن ظن برخورد كنيد و ظنتون هم نسبت به طرف خوب باشد. اگر يك وقتي كلاهي يك سرتون رفت در يك چنين وضعي، خداي تعالي جبران ميكنه.
منظورم اين است كه درسي كه امشب ما بايد از اين شب عزيز، شب بيست و پنجم ماه رجب از شهادت حضرت موسي بن جعفر صلواة الله و سلامه عليه بگيريم اين باشد كه در دلمون حقد و كينه نسبت به برادران مؤمن نداشته باشيم. كظم غيظ كنيم. غضب نكنيم. غضب از چيزهايي است كه بايد انسان خيلي حواسش را جمع كنه كه در وجودش نباشه. البته غضب از صفاتي است، از صفات باصطلاح بدي است كه اگر از آن بيجا مصرف، استفاده بشه، بد ميشه. و بيشتر بيجا استفاده ميشه. ايني كه در روايات هست كه لا تغضب، شخصي آمد خدمت پيغمبر اكرم. عرض كرد كه من را يك نصيحت كنيد و اين نصيحتتون هم خيلي كوتاه باشه و هم خيلي جامع. بعضي افراد هستند خيلي حوصله ندارند، وقتش هم ندارند. دنيا آنچنان آنها را گرفته كه وقت شنيدن كلمات حكمتآميز را ندارند. خيلي مختصر و كوتاه، من ميخوام برم. پيغمبر اكرم فرمود لا تغضب. غضب نكن. ايني كه فرموده است غضب نكن، غضب در وجود انسان اگر هيچي نباشه و يك شخصي مثلا باشد كه غضب نداشته باشه. اين بدرد نميخوره. اين يك كمالي را نداره. غضب تقريبا مثل اين گازه كه توي لولهها هست. گاز بايد باشه و دائما هم بايد باشه، يك لحظه هم قطع نشه. ولي شير گاز بسيار محكم آببندي شده باشه كه يك سر سوزن ازش نفوذ نكنه. و هر وقت لازم شد، بازش كنيد ازش استفاده كنيد. گاهگاهي غضب براي بشر خيلي مورد نيازه. ميبينيم كه فاطمة زهرا سلام الله عليها يك غضب كرده و اظهار غضب فرموده، شيعيان را يا هر مسلماني را هدايت كرده. نسبت به آنهايي كه اذيتش كردند، غضب كرد. پيغمبر اكرم فرمود ان الله يغضب لغضب فاطمه و يرضي لرضاها. خداي تعالي غضب ميكند بخاطر غضب فاطمه و راضي ميشود بخاطر رضاي فاطمه. آن دو نفر در عيادت فاطمة زهرا وقتي آمدند. فاطمة زهرا از آنها سؤال كرد كه آيا شما شنيديد از پيغمبر اكرم كه فرمود فاطمة بضعة مني، فاطمه پارة تن منه. من اغضبها فقد اغضبني. در رواياتي هست، اين كلمهاي كه عرض كردم در صحيح بخاريه، خود اهل سنت نقل كردند. ولي روايات ديگري در كتب ديگر اهل سنت هست كه من آذاها فقد آذاني. كسي كه فاطمه را اذيت كنه من را اذيت كرده. ولي من اغضبها هم در اين كتاب هست كه فقد اغضبني. كسي كه او را به غضب بياره، من را به غضب آورده. و كسي كه مرا به غضب بياورد، خدا را به غضب آورده. اين را شنيديد؟ گفتند بعله، شنيديم. عرض كرد خدايا شاهد باش كه اينها من را به غضب آوردند، و مرا اذيت كردند و من هر صبح و شام اينها را نفرين ميكنم. بزرگترين حجت بر بطلان ادعاي اينها همين مسئله است كه در كتب اهل سنت نقل شده. ميبينيد كه غضب گاهي لازمه. اشداء علي الكفار. مؤمنين، اصحاب پيغمبر، آنهايي كه در محضر رسول اكرم بودند، اينها نسبت به كفار تند بودند. غضب ميكردند. عمر ميگه در جنگ احد وقتي مسلمانها كه من هم با آنها بودم، فرار ميكرديم علي بن ابيطالب با يك قيافة غضباني، پر از غضب، پشت سر ما داشت ميآمد. گفت اول بايد شماها را از بين ببرم كه هر وقت در مدت عمر يادم از آن قيافة غضبان علي بن ابيطالب ميآيد، بدنم ميلرزه. علي غضب داره. اما اين علي بن ابيطالب به قدري مواظب غضبش هست كه وقتي با بچة يتيم، با زني كه شوهرش را در جنگ از دست داده، با ضعفا و مستضعفين برخورد ميكند اگر انسان حالات علي بن ابيطالب را در آن وقت مشاهد بكند، چون شنيدن كي بود مانند ديدن، براي ما نقل كردند، اگر ميديديم فكر ميكرديم كه در وجود علي بن ابيطالب يك سر سوزن غضب نيست. در ميان جنگ وقتي علي عليه الصلاة و السلام را ميديدند، فكر ميكردند كه يك سر سوزن در وجود اين مرد رحم نيست. اشداء علي الكفار، رحماء بينهم. در بين خودشون كه بودند، با كمال مهرباني، مؤمنين بايد در بين خودشون مألوف باشند، اهل الفت باشند، من لا خير فيه من لا يألف و لا يؤلف، كسي كه الفت ديگران را نميپذيره، كسي كه با مردم الفت نميگيره و مأنوس نميشه، در وجود يك چنين شخصي خيري وجود نداره.
پس كظم غيظ كردن يكي از صفات حميدة انسانه و غيظ بيجا و غضب بيجا كه كنترل در دست انسان نباشه، گاهگاهي براي اكثر ما پيش ميآيد كه ميگيم كه كنترل از دستم در رفت، به قدري من را فلاني ناراحت كرد كه بچهام كنارم بود، زدم توي صورتش. گاهگاهي بعضي از افراد، بيرون دعوا كردهاند با مردم، شب ميآيند با زنشون دعوا ميكنند. غضبشون را آنجا اظهار ميكنند. اين مال نداشتن كنترله. مال نداشتن كظم غيظه. مال اين است كه انسان انسان واقعي نيست. يك انسان واقعي و انسان خودساخته، من يكي را ديدم. داشت اينطرف يك نفر وايستاده بود واقعا از بدان، داشت باهاش دعوا ميكرد خيلي تند. اينطرف يكي از دوستانش ايستاده بود. گاهي ميخواست باهاش صحبت بكنه ميديديم يك دفعه اين قيافه با يك برگشتن، كلي عوض ميشه. انسان خودساخته اينطوريه. لولة گازي كه شيرش محكمه، هر وقت ببنديدش، يك سر سوزن، حتي صابون ميزنند، من ديدم، يك كسي اينجا لولة گاز را ميكشيد، به من گفت صابون داريد. گفتم صابون براي چي؟ آورديم. يك خوردهاي كف صابون زد. گفتم اين را چرا زدي؟ گفت ميخوام ببينيم اگر يك ذره گاز از آن گوشه و كنار بيرون ميآيد با اين باصطلاح حباب درست كردن كف صابون ما بفهميم. بعضيها اينطورند. يك سر سوزن غضبشون را بيجا از وجودشون اظهار نميكنند. ماه رمضان روزه ميگيريد. عصر كه ميشه كنترل غضبتون از دستتون در ميآيد. يك نفر به من ميگفت كه آقا با من حرف نزن، من آدم نيستم. گفتم چرا؟ گفت روزه هستم. تو روزه گرفتي كه آدم بشي، تو آدم نيستي يعني چي؟ گرسنه، بندة شكم. بعضيها هستند بندة شكمند. يعني عبد البطن. من لا معاش له لا معاد له. كسي كه معاشش درست نباشه دين نداره. يعني دينش بر اساس معاششه. اگر زندگيش روبراه بود مسلمانه. اگر روبراه نبود مسلمان نيست. اين روايتي است شايد هم درست هم باشه. اما اين بخاطر اكثريت مردمه. و الا ميخواست ابي ذر غفاري كه در ربذه از گرسنگي مرد دين نداشته باشه ديگه. چون من لا معاش له. كلي نيست منظور. بعضيها هستند اكثر مردم، عبد البطنند. بندة شكمند. تا وقتي كه وضع شكمشون روبراه باشه مسلمانند. وقتي كه روبراه نبود، ديگه نه. اصل ماه رمضان انسان بايد يكپارچه خدائي شده باشه. ديگه به ياد خدا باشه. رحم و عطوفت الهي درش ظاهر شده باشه. مظهر صفات خوب پروردگار باشه. چرا غضبت را نميتوني كنترل كني به جهت اينكه گرسنته؟ بايد خوش اخلاقتر باشيد. شما شنيديد در جنگ خندق پيغمبر اكرم عليه و آله صلواة الله، ايشان با شكم گرسنه، سنگ به شكمشون ميبستند. يعني يك جوري ميكردند كه شكم بره عقب، گرسنگي كمتر احساس بشه. خيلي از حرفها همين مطالبي كه گاهي مشكلاتي بوجود ميآره يكي همين سنگ يعني چي به شكم بستن. نه گاهي يك چيزي كه باصطلاح برجستگي داشته باشه، زير شال محكم ببندند. شما گاهي كه گرسنهاتون ميشه دستتون را فشار بديد روي شكمتون، گرسنگيتون كم ميشه. ايني كه نوشتند سنگ به شكم ميبستند، معنايش شايد اينطور باشه. خوب بهرحال گرسنه بودند. شما هيچ شنيديد آن خلق عظيم پيغمبر تغيير كرده باشه آنجا. عصباني باشه؟ كسي حق حرف زدن با پيغمبر اكرم را نداشته باشه؟ نه. اخلاق رذيلة بايد از انسان بره، اخلاق حسنه جايش را بگيره تا انسان اينجوري بشه. ديگه گرسنگي و غير گرسنگي، اينها برايش مفهومي نداره. غضب پيغمبر اكرم فقط در مقابل دشمنان دين بود كه بعضي از كفار وقتي كه با پيغمبر برخورد ميكردند، همان پيغمبر انك لعلي خلق العظيم، وقتي كه برخورد با او ميكردند و نصرته في الرعب. يك ترسي از پيغمبر در وجود اينها پيدا ميشد كه جرأت حرف زدن نداشتند. در دعاي ندبه ميخونيم و نصرته في الرعب. خدايا تو پيغمبر را ياري كردي به رعب. شما مهربان باشيد. نگيد كه طرف اگر خيلي بهش محبت بكنم، خودش را گم ميكنه. بي ادبي ميكنه در مقابل من. نه. تو وظايفت را انجام بده. مهربان باش. خداي تعالي خودش يك رعبي اگر مقتضي باشد در دل طرف از تو مياندازه كه همه احترامات تو را حفظ ميكنند. ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يجعل لهم الرحمان ودا. كساني كه ايمان داشته باشند و عمل صالح بكنند. عمل صالح ماها فكر ميكنيم چيه مثلا؟ غالبا نميدونيم عمل صالح يعني چه؟ كار خوب. كار خوب هم خواهي نخواهي توي مقدسها نماز خوندنه، روزه گرفتن، دعا خوندن، مفاتيح داشتن و اينهاست. نه. عمل صالح آنطوري كه من برداشتم از روايات تفسيرية صالح و عمل صالح در قرآن هست اينه كه عمل شايستة به مقام انسانيت. هر چيزي، يك چيزي نسبت به آن صالحه، شايسته است. شما صالح را برداريد شايسته بگذاريد جايش. از توي حيوانات وارد بشيد. از يك اسب چيه شايسته؟ چه شايسته است؟ دويدن. از يك گاو چه شايسته است. يك گاو شايسته چيه؟ شير خوب بده. اما اگر يك اسبي شير داد ولي ندويد. اين را ميگند اسب شايستهاي نيست. يك گاوي خوب ميدوه ولي شير نميده. اينهم گاو شايستهاي نيست. يك انسان بايد ببينيم براي چي خدا خلقش كرده. انسان را براي چي خلقش كردند؟ ما هم ميدونيم اسب را براي دويدن، گاو براي شير دادن، خدمتتون عرض شود گوسفند براي گوشتش. بشينيم حساب بكنيم، همه چيز معلومه. فقط ما انسان را نميدونيم براي چي خدا خلقش كرد. خوب بريم به قرآن مراجعه بكنيم. خوب براي يك مسلمان مطلب اصلي قرآنه. قرآن ميفرمايد اني جاعل في الارض خليفه. وقتي انسان را ميخواد خلق كنه فرمود من ميخوام روي زمين خليفة خودم، جانشين خودم، مظهر صفات و اسماء خودم، خلق كنم. و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون. ميخوام بنده خلق كنم. ميخوام من معبودش باشم و او بندة من. يعني هر چه گفتم عمل كنه. عباداتش به جاي خود، از نظر روحيات هم آنچه را كه من گفتم خوبه، او در خودش پياده كنه و آنچه را كه من گفتم بد است از وجودش دور كنه. خوب. اين معلومه. پس يك انسان صالح كيه؟ حالا روي اين حساب. آن انساني است كه خليفة الله بشه. آن انساني است كه بندة خوب خدا بشه. حقيقت عبوديت را در خودش ايجاد كرده باشه. خوب. پس ان الذين آمنوا. اول ايمان. ايمان هم معناش آرامش. ايمان غير از اعتقاد و علمه. بعد از اعتقاد و علم، يك آرامشي در انسان بايد پيدا بشه. فكرش راحت بشه. به آنچه كه اعتقاد داره پابند باشه. آرامشي درش بوجود بياد. اطميناني پيدا كرده باشه. مورد خطاب يا ايتها النفس المطمئنه بشه. خوب. پس ايمان، عمل صالح، بقيهاش را بگذار به عهدة خدا. نگو كه من بايد كاري بكنم كه مردم خوششون بياد. چون من را دوست داشته باشند. نه. تو ايمان و عمل صالح بكن، يك انسان شايسته بشو، خداي تعالي محبت تو را در دلها قرار ميده. سيجعل الرحمان ودا. خيلي هم صريحه. خدا محبت او را در دلها مياندازه. علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام چون اين آيه تأويلش چون ائمة اطهار در رأس همة فضائلند، يك نمونة بارزي را كه در روايات آمده، علي بن ابيطالب را معرفي كردند. علي عليه الصلاة و السلام كارهايي در دوران زندگي كرد كه از نظر اجتماعي خيلي مردم دشمنش بودند. در دعاي ندبه هست كه از جنگ بدر و جنگهاي مختلف، احقادي در دلها پيدا شد. احقادا، حقدها، كينهها، احقادا بدريا و خيريتا و حنينيتا و غيرهم. اغضب علي عداوته. حقد و كينهاي در دلهاي مردم، همينهايي كه مسلمان بودند بالاخره با جنگ مسلمان شدند. يكي برادرش كشته شده، يكي پدرش كشته شده، يكي پسرش كشته شده. آمدند حالا مسلمان شدهاند. و همهاشون كينه دارند. با خود پيغمبر كه نميتونند اظهار كينه كنند و در تمام جنگها هم علي بن ابيطالب بوده. كينهاشون را نسبت به علي اظهار كردند. احقادا بدريتا و خيبريتا و حنينيتا و غيرهم فعذبت علي عداوته و اكبت علي حتي قتل الناكثين و القاسطين و المارقين. كه حتي در زمان خلافتش هم با اين دو دسته، مارقين و ناكثين و اينها جنگ كردند. پس هيچ دليلي بر اينكه علي را كسي دوست داشته باشه از نظر ظاهر نبود. اما چون عمل صالح داشت، چون مؤمن واقعي بود، نگيد اين كلمه براي علي بن ابيطالب كوچكه. نه ايمان واقعي اول مال پيغمبره. آمن الرسول بما انزل اليك من ربه. ايمان واقعي مال اينهاست. مؤمن واقعي اينها هستند جعل لهم الرحمان ودا. خداي تعالي همة اين دشمنيها را تبديل به محبت ميكنه. الان شما اگر بخواهيد در دنيا يك مردي كه از نظر همه محبوب باشه و دشمن يا نداره يا يك عده غير انسانها و ولدالزناها باهاش دشمن باشند، علي بن ابيطالبه. آنقدر كه اشعار در فضائل علي گفته حتي در فضائل پيغمبر اكرم گفته نشده. آنقدر كتاب كه در فضائل علي بن ابيطالب نوشته شده، نه از طريق شيعه، نه، مسيحيها، يهوديها، سنيها، آنقدر كه روايت در فضائل علي بيان شده، دربارة هيچكس بيان نشده. اين معناي سيجعل الرحمان لهم الودا. تو نيكي ميكن و در دجله انداز، كه ايزد در بيابانت دهد باز. تو محبت خودت را نسبت به خدا اظهار بكن. تو كارهاي صحيح و عمل صالح را انجام بده، كينه از مردم در دل نداشته باش كه عمدة محور اعظم در اين مسئله است. كوشش كنيم همين امشب جدا تصميم بگيريم اگر كسي از ما ناراحته يا ما كينة كسي را در دل داريم بخاطر موسي بن جعفر كه كاظم است، آن كينهها را بيرون بريزيم و از خدا بخواهيم به ما كمك بكنه. من شايد براتون يك وقت ديگه هم گفته باشم. يك نفري در قم استاد من بود. اون يك كتابي نوشته بود و از يك شخصي تعريف كرده بود. يك شخصي كه دشمن آن شخص بود، آن شخصي كه تعريف شده بود در اين كتاب، اين رسيد به ايشان تصادفا سيد هم بود، يك آب دهني انداخت به صورت اين مؤلف، اين دوست خدا كه بنظر من از اولياء خداست. اينهم دستي به صورتش كشيد و گفت صورتم تبرك شد و فلاني بدان يك ذره كينه از تو در دلم نيست. ما فكر ميكنيم اين كارها مال ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلامه. نه. در بين مردم معمولي و اولياء خدا هم هست. ميتونيم ما هم خودمون را همينطور كنيم. حضرت امام سجاد عليه الصلاة و السلام يكي از پسرعموهايشون با كارد حمله كرد به ايشان. خوب نگذاشتند. حضرت تشريف آوردند منزل، وضو گرفتند به اصحابشون فرمودند مايليد بريم جواب اين پسرعمويمون را بدهيم؟ عرض كردند آقا ما دوست ميداشتيم همانجا اجازه ميداديد جوابش را ميداديم. اينها خيال كردند كه مثلا حضرت ميخواهد تلافي كنه. راوي ميگه من در راه كنار حضرت سجاد ميرفتم ديدم اين آيه را ميخونه. و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس. فهميدم حضرت ميخواد او را عفوش كنه. آمدند در زدند در خانهاش اون باز رفت كارد را برداشت آمد. حضرت فرمودند اين پاكت پول را بگير، هر وقت كاري داشتي به من مراجعه كن. من دوست تو هستم. و در حديث داره كه حضرت سجاد عليه الصلاة و السلام، دقت كنيد، پولهايي براي بني اعمامش ميفرستاد از سهم سادات و به آنها ميگفت كه، به آن واسطهها، شما نگيد كي اينها را فرستاده. اونها ميرفتند آن پول را ميدادند به آن سيد مثلا. آن سيد ميگفت كه خدا تو را رحمت كنه، خدا دست شما به اصطلاح ما درد نكنه. اما خدا چه كنه اين پسرعمويمون را امام سجاد را، هيچوقت به فكر ما نيست. اينجوري بودند. در اين زمينه آنقدر روايات در شرح حال ائمة اطهار هست كه حساب نداره. اگر يك انسان بخواهد خودش را مظهر صفات پروردگار بكنه، اگر بخواهد متخلق به اخلاق الله باشه، بايد يك يك از اين صفات رذيله را از خودش دور بكنه. كينه يعني چي؟ آنهم نسبت به شيعه! حالا شيعه فاسقه، فاجره، ظالمه. خوب در يك صورت، آنهم شيطان گولتون نزنه كه اين صورتش همان صورته. در يك صورت، ظالمپروري نكنيد. شقي را، البته فرق انجيل و قرآن همينه، انجيل ميگه حتي شرير هم حتي به صورتت طپانچه زد، طرف راستت را طپانچه زد طرف چپت را بگير. اما قرآن ميگه نه، و في القصاص حيات يا اولي الالباب. اگر يك شرير، شرير، قيد شرير، يعني شرير كسي كه شروره. ما ديديم. قديمها توي محله داشها و الواتها توي محله ميداندار بودند، شريري، اون سر بلند كرده بايد همه ازش بترسند. هر كي يك خوردهاي ترسش كم ميشد يك اذيتي بهش وارد ميكردند كه ترسش باز به جاي خودش بيايد. آن شرير پيدا شد سر جايش بنشانيد. قصاصش كنيد. سيلي زد سيلي بزنيد تا بدانه سيلي زدن و سيلي خوردن چه معني داره. اين يك مسئلهاي است كه خيلي استثنائي است و مربوط به حكومت اسلامي است و حاكم اسلام. و شايد اگر حاكم عادلي در رأس مملكت اسلامي باشه نوبت به مردم نميرسه كه شرير را سركوب كنند. بايد شكايت كنند و حكومت عادل مملكت به وضعش برسه. نه اينكه در زمان طاغوت به وضعش كه نميرسيدند، تأييدش هم ميكردند. اين آدمي است كه به دردمون ميخوره. بد نيست. بياريم حتي استخدامش كنيم مردم را خوب سركوب كرده و آرامشون كرده. در جمهوري اسلامي هم انشاء الله زودتر به وضع افراد شرير كه در يك جائي مثلا ازشون گزارشاتي داده ميشه و مردم آزاري ميكنند برسند كه اين تا وقتي كه ميآيند به حسابش برسند كارهايش را نكنه. بهش برسند. بهرحال انشاء الله آن ايدهآلش، آن واقعيتش بعد از ظهور خواهد بود كه انشاء الله آقا بقية الله ارواحنا فداه تشريف بياورند. چون احاط بكل شيء علما. اوست كه ديگه احتياج به گزارش نداره. احاط بكل شيء علما. اوست كه قادر علي كل شيء. بر همه چيز قدرت داره، احاطة بر همه چي داره. اوست كه آينة تمام نماي پروردگاره كه محيط علي كل شيء. و قل اعملوا و سير الله عملكم. با واو عاطفه و رسوله و المؤمنون. و كل شيء احصيناه في امام مبين. علم هر چيزي را در امام مبين قرار داديم.
شما فكر كرديد موسي بن جعفر سلام الله عليه در ميان زندان وقتي كه افتاده، ايشان محدود شده و در همانجاست و هيچي اطلاع نداره. مصيب ميگه من يك روز صبح آمدم ديدم كه غل و زنجير هست ولي موسي بن جعفر نيست. خيلي پريشان شدم. اين آقا چه شد. هارون حالا جواب هارون را چه بدهم؟ ميگه همينطور كه توي فكر بودم، ديدم صداي زنجيرها بلند شد. نگاه كردم ديدم آقا خودش داره زنجيرها را به گردن و دست و پاي خودش مياندازه. گفتم آقا كجا تشريف داشتيد؟ بايد به شيعيانشون برسند. اين شتيته، انشاء الله اگر نيشابور رفتيد قبرش در كنار شهر هست. اين خانم بخاطر اطاعت پروردگار، حضرت موسي بن جعفر آنچه كه او فرستاده قبول ميكنند و بقيه را قبول نميكنند و ميفرمايند كه به او بگو كه وقتي كه ميخواهد از دار دنيا بره، من خودم به بالينش خواهم آمد. امام زمان هر زماني وقتي كه انسان از دار دنيا ميره، مخصوصا دوستان، به بالين آنها ميآيند. و آمد حضرت موسي بن جعفر. ولي بايد ظالم را معرفي كرد. اگر اين كارها انجام نميشد، اين ظلمها را موسي بن جعفر بر ملأ نميكرد، ما امروز هارون الرشيد را نميشناختيم كه در كنار قبرش كه دو تا قبر، يكي قبر بهترين خلق خدا، يكي قبر بدترين خلق خدا در كنار هم باشه. اگر موسي بن جعفر را مثل فردايي و من يك دو جمله فقط بعنوان اينكه من روضهخوان آقا جدم، چون يك افتخاري كه من دارم اين است كه با سي پشت دقيقا سي پشت به حضرت موسي بن جعفر ميرسم، شجره دارم و بتونم شب شهادت جد بزرگوارم كه يكي از افتخاراتم، نه يكي از افتخاراتم، تمام افتخار من در دنيا خدا ميدونه نه به تحصيلاتمه، نه به كتاب نوشتنمه، نه به هيچي هيچي، يك چيزي كه فكر ميكنم حتي شب اول قبر بگم، اينكه من با يك سلسله نسبي به حضرت موسي بن جعفر ميرسم. آقا، موسي بن جعفر، جمعي از اهل خراسان رفته بودند به بغداد، زندان آقا و امامشون را پيدا كنند. بالاخره رسيدند كنار زندان بغداد. سؤال كردند آيا امام ما در اين زندان است؟ كسي به آنها گفت بعله الان آزاد ميشود. اينها منتظرند امامشون از ميان زندان آزاد بشه. يك وقت ديدند يك جنازهاي را كه چهار نفر به دوش گرفتهاند از ميان زندان خارج شد. يكي هم فرياد ميزند هذا امام الرفضه. اين امام رافضيهاست. اين موسي بن جعفره.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.