۳۰ رمضان ۱۴۱۰ قمری – شرح فرازهايي از دعاي ندبه شب عيد فطر
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاةو السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سيما علي بقيةالله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.« ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا».
شب جمعه است. عيد فطر است. در نماز عيد فطر يك دعا تكرار ميشود. نه مرتبه تقريبا. در ركعت اول در قنوت پنج مرتبه، در ركعت دوم چهار مرتبه اين دعا را ميخوانيم.« اللهم اهل الكبرياء و العظمه و اهل الجود و الجبروت…» تا آخر دعا. معناي عيد از عاد يعود است. يعني انسان برگرده به يك جريان جديدي. يك جريان تازهاي، يك مدتي انسان به يك مناسبتهايي كسالت روحي پيدا كرده يا كسالتهاي جسمي. يك عيد پيش ميآيد. انسان عود ميكند به نشاطي. لذا در هر هفته در اسلام دستور داده شده يك روز را عيد بكنيد. در مسيحيت هم روز يكشنبه و در يهوديها هم، ميان يهوديها هم روز شنبه. روز يكشنبه مدرك درستي ندارد. ولي روز شنبه در قرآن اشاره شده كه روز شنبه دست از كار بكشيد، خطاب به بني اسرائيل است. اكثرشان چون كنار درياي مديترانه بودند و اورشليم و آن قسمتها بودند، ماهيگير بودند. به آنها دستور داده شد كه روز عيد را يك خردهاي استراحت كنيد، راحت باشيد، روز شنبه را عيد بگيريد. و اينها هم روز شنبه را تعطيل كردند. يك مشت افراد طماعي بودند توي بني اسرائيل هم كه روز شنبه ميرفتند يك گودالي ميكندند، يعني ماهي نميگرفتند، كاسبي هم نميكردند. اماگودال را ميكندند. گودالي ميكندند، ماهيها سرازير ميشدند توي آن گودال جمع ميشدند. صبح يكشنبه راحت، به اندازة دو برابر قبل ماهي ميگرفتند. كه در آيات قرآن هست. اصحاب سبت اينها بخاطر اين كلاه گذاري كه كردند، اين حقهبازي كه كردند، خدا اينها را تبديل به بوزينهاشان كرد. به شما گفتند كار نكنيد، تعطيل كنيد. شما كار، بازي در آورديد، كار نكرديد. يعني ماهي نگرفتيد اما رفتيد گودال كنديد، ماهيها آنجا جمع شدند. صبح يكشنبه سر ساعت هفت رفتند همة ماهيها را يكجا گرفتند. به ما مردم مسلمان هم خداي تعالي دستور داده روز جمعه كار نكنيد. در زمان رسول اكرم، پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) در مسجد براي نماز جمعه تشريف ميبرد. در صبح جمعه اول وقت، در دستورات اسلام اين است كه يك خردهاي نظافت كنيد، غسل جمعه كنيد. ناخنها را بگيريد، اصلاح كنيد، لباس خوب بپوشيد كه متأسفانه شيعه خيلي كم به اين مسائل ميپردازد ولي اهل سنت بهتر توجه ميكنند؛ و خودتان را تميز كنيد. حدود يك ساعت به ظهر برويد به مسجد. يك مقداري دربارة مسائل مختلفة اجتماعيتان صحبت كنند برايتان و بعد هم نماز جمعه را بخوانيد. دو تا خطبه بايد خوانده بشود كه خطبههاي نماز جمعه ارزشش به ارزش همان نماز جمعه است. بايد دقت بشود، مردم خوب گوش بدهند. توجه بكنند. و بعد از نماز جمعه هم برگردند به خانههايشان براي استراحت. در زمان پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، وقتي پيغمبر در مسجد ميايستاد براي نماز، مسلمانها هم شبيه به يهوديها، كه «اذا رأوا بتجارة او لهوا انفضوا اليها و تركوك قائما». پيغمبر را تنها ميگذاشتندش توي مسجد. مشغول نماز بودند. تا صداي لهو و لعب ميآمد، علامت ابلاغ تجاري كه براي فروش اجناسشان بود يك آهنگهايي بود كه ميزدند. معلوم بود يك عده تاجر آمدهاند براي چيز فروختن. طبيعي است كه هر كي زودتر برسد، جنس بهتري گيرش ميآيد. و هر كسي ديرتر برسد، آن چيزهايي كه عقب زده شده، آنها در اختيار او قرار ميگيرد. حالا كي وارد مكه شدهاند اين تجار؟ آن وقتي كه پيغمبر مشغول نماز جمعه است. صداي آهنگ بلند ميشه، طبل و هر چه بوده، صدايش بلند ميشود. اينها عجله ميكنند. نماز را ول ميكنند عجله ميكنند براي اينكه جنس بهتري گيرشان بيايد.« اذا رأوا تجارة او لهوا انفضوا اليها و تركوك قائما». خداي تعالي در اينجا ميفرمايد:« قل ما عند الله خيرا»، آخر شماها مسلمانيد! شما خداشناسيد. بگو در آنچه كه در نزد خدا هست براي شما بهتر است از لهو و تجارت و اينجور مسائل. اگر خدا به تجارت شما بركت ندهد، ميخري فردا ضرر ميكني. اگر به تجارت شما پروردگار متعال كمك نكند، اگر نفع هم ببريد، يك كسالتي به تو متوجه ميشود كه بايد تمام درآمدت را خرج آن كسالت بكني، بعلاوه درد و مرض و ضعف و ناراحتي و اينها را هم بايد تحمل كني. «قل ما عند الله خيرا من اللهو و من التجاره». روزهاي عيد براي استراحت است. عيد براي اين است كه انسان تجديد قوايي بكند. تجديد نيرويي بكند. يك قدري استراحت كند. در همين نماز عيد فطر يا عيد قربان كه دو تا عيد هست كه نماز خاصي دارد. عيدين ميگويند. قبل از نماز عيد مستحب است انسان غسل بكند. بعد از خانه كه بيرون ميآيد تكبير بگويد. «الله اكبر، الله اكبر، علي ما هدانا و له الشكر علي ما اولانا». كه سابقا كه مردم بيشتر به اين مسائل توجه داشتند، تمام كوچه و بازار، البته عيد فطر را الان هم بهتر عمل ميكنند. اگر نعمت عيد فطر را خدا از ما نگيرد. يكي از بدبختيهاي مردم، خدا ميداند اگر ما بدانيم درك نماز عيد فطر و برنامة شب عيد فطر چقدر اهميت دارد، اين اختلاف ماه، خدا ميداند بدانيم چقدر ضرر كرديم! اگر ما متوجه آنچه كه در روايات وارد شده كه چقدر ثواب و چقدر فايده و چقدر بهره از شب و صبح عيد، عيد فطر انسان ميبرد، اگر ظهر روز عيد فطر به او خبر دادند كه امروز آخر ماه رمضان نبوده، امروز اول ماه شوال است. بايد از غصه همانجا دق كند. اگر ده ميليون تومان يك دفعه به انسان خبر بدهند آقا ضرر تو شد. چه حالي انسان پيدا ميكند؟! از آن حال خيلي بدتر. بايد يك همچين حالتي ما داشته باشيم. گاهي به بعضي از افراد، خوب مثل امروزي، وقتي خبر ميرسيد كه امروز عيد است، خوشحال هم ميشدند. فورا هم برويم يك چيزي بخوريم. خداي تعالي، باصطلاح، روز عيد فطر را واجب كرده كه روزه را بخوريد و روزه حرام، و روز آخر ماه رمضان كه باشد، واجب است كه انسان روزه بگيرد. چرا؟ بخاطر اينكه كارها منظم باشد. از آدمهايي كه هر چه پيش آمد خوش آمد خدا خوشش نميآيد. مرتب. الان يا عيد فطر است، يا اينكه عيد فطر نيست. اگر عيد فطر نيست و آخر ماه رمضان است، يك قطره آب بخوري، شصت روز بايد روزه بگيري. كفارة اين، يعني دو ماه پيدرپي، كفارة اين روزه خوردنت و همين يك روز را هم بايد قضا كني و گناه هم كردي. اما حالا اگر آمد و يك نفر مقدسيش گرفت. روز عيد فطر گفت منكه روزه را گرفتهام، امروز ديگر را هم ميگيرم. همان كتك مال اين شخصي است كه امروز را روزه بگيرد. يك طرف بايد بشود. قوانين الهي و حدود پروردگار همينطوره. ماها شل گرفتهايم كارها را.
به يكي از بزرگان، به يكي از علما گفتهاند شما به اين مقام رفيع از كجا رسيدهايد؟ ظاهرا مربوط به سيد ابن طاووس است، يا سيد ابن بحر العلوم. يكي از اين بزرگاني كه خيلي مقامشان رفيع بود. ايشان در جواب فرموده بودند كه براي ما مستحب و مكروه وجود نداشت. يا واجب بود، يا حرام. مستحبات با واجبات ما انجامش ميداديم و مكروهات را هم با محرمات تركش ميكرديم. يك همچين حالتي. شب عيد فطر كه خدا ميداند من دلم ميخواهد امشب باشد. حالا شماها همهتان ميگوييد كه نه شايد امشب نباشد. اما اي كاش امشب باشد. چرا؟ به جهت اينكه ديشب غافل بوديم. نميدانستيم عيد است. تا ساعت دوازده شب من خودم نشستم و در فكر بودم، از بعضي جاها خود من تلفن ميكردم كه ببينم عيد فطر هست. يك نماز دارد هزار مرتبه قل هو الله را بايد انسان در آن نماز بخواند. بقدري انسان را پاك ميكند كه تمام عبادات ماه رمضان من معتقدم يك طرف، اين نماز هزار قل هو الله شب عيد فطر يك طرف. خوب اين از دست رفت. صبح عيد انسان حركت ميكند، يك روحانيتي، من آنوقتها كه خيلي بيشتر مقيد بودم، فراموش نميكنم. با اينكه خوب شبها نميخوابيديم، صبح عيد، صبحهاي ماه رمضان معمولا خواب بوديم. قبل از آفتاب يك روحانيتي، يك نشاط عجيبي ديده ميشد. جمعيت آمده بودند، الله اكبر ميگفتند، «اهل الكبرياء و العظمه، الله اكبر، علي ما هدانا، و له الشكر علي ما اولانا». اينها را ميگفتند و جمعيتي از در منزل حركت ميكرديم ميرفتيم مسجد نماز عيد فطر را ميخوانديم. بعد هم در آن قنوت عجيب نماز عيد فطر، قنوت عجيبي است. «اللهم اهل الكبرياء و العظمه و اهل الجود و الجبروت و اهل اللعفو و الرحمه. جعلت للمسلمين عيدا و لمحمدا صلي الله عليه و آله و سلم (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) زخرا و شرفا و مزيدا.» اينها را انسان بخواند و يك نشاطي پيدا بكند. و بعد هم فطريهاش را بگذارد كنار، قبل از البته نماز عيد انسان بايد فطريه را بگذارد كنار. زكات سلامتي يك سالش را تأمين كند. با چقدر؟ با چهل تومان پول. آن روز چهل تومان بود. چهل توماني كه شما بخواهيد از اينجا تا آن خيابان سوار ماشين بشويد، تاكسي از تو ميگيرد. يك سال تمام، براي خودتان، براي زنتان، براي فرزندانتان، براي كسي كه نونخور شما است، قبل از مغرب آمده و بعد از مغرب هم ميره. همين قدر نانخور شما براي آن ساعت اذان مغرب عرفا گفته ميشود. اين شخص اينها را بدهيد، سلامتي اينها را تضمين كنيد. جدا اگر ما باورمان بيايد اين مسئله كه ما يكسال سلامتي وجود خودمان و زن و فرزندمان را با چهل تومان تأمين كنيم. اين را باورمان بيايد. چقدر ناراحتيم كه عيد بهم خورده. چقدر بايد انسان ناراحت باشد. اين دعاها، اين عبادتها، يكي از دعاهايي كه در روز عيد فطر وارد شده كه براي عشاق امام عصر ارواحنا فداه ضرورت دارد هر صبح عيد خوانده بشود، دعاي ندبه است. اگر امروز عيد فطر بوده دعاي ندبه لازم بوده بخوانيم. اگر فرداست عيد فطر، دعاي ندبه را بايد دو چندان بخوانيم. يعني دعاي ندبه ميدانيد يعني چه؟ يعني دعاي گرية با صدا، داد و فرياد، عقدهاش تركيده. ميگويند بگذار گريه بكند، اين شخص ديگر نميتواند خودش را نگه بدارد. روز عيد است، روز جمعه است. همة مردم خوشحالند. اما آني كه در فراق امام زمان دارد ميسوزد، ميگويد:«اي كاش من هم خوشحال ميشدم. چون خوشحالي براي من جز با ظهور امام زمان معني ندارد. شما عشاق مجازي را اگر ديده باشيد. هر چه اطرافش افراد خوشحالتر باشند او محزونتر است. اصلا نميتواند خوشحالي را تحمل كند. صبح از خواب بلند شده همه عيد گرفتهاند، لباسهاي نو پوشيدهاند. به طرف مساجد دارند حركت ميكنند. اينهمه برنامهها. اين ميگويداي كاش من هم روز عيد فطري مأمون به حضرت رضا عليه الصلاةو السلام پيغام فرستاد كه امروز شما نماز عيد را بخوانيد. حضرت فرمود من آنطور نماز خواهم خواند كه جدم پيغمبر ميرفت براي نماز. نه سلاطين جبار باصطلاح طاغوتي. بله. نماز عيد رفتن بايد كفش را كند، تحت الحنك را حضرت رضا انداخت. پياده به طرف مصلي دارد حركت ميكند. اين وزرا و اين شخصيتها و رجالي كه هميشه با مأمون ميرفتند براي نماز، اينها وقتي كه ديدند رهبرشان، امامشان، آقاي مطلقشان، امام جماعتشان لااقل، پياده، با پاي برهنه با اين حالت عجيب دارد اشك ميريزد و حركت ميكند به طرف مناجات با پروردگار، همه لباسها را كندند، لباسهاي زينتي را كندند، كفشها را كندند. از اسبها فرو ريختند. به مأمون خبر دادند يك وضع خاصي پيدا كرده. اگر حضرت رضا همينطور، خوب طبعا خطبه هم خواهد خواند. چون همان دو تا خطبهاي كه در نماز جمعه مستحب است و بلكه واجب است، در نماز عيد فطر و عيد قربان هم، چون نمازش مستحب است، اين دو تا خطبهاش هم مستحب است. يعني بايد خوانده بشود. اگر در خطبهها با اين حال، هنوز حرف نزده علي ابن موسي الرضا عليه الصلاةو السلام، اينجور مردم را تحت تأثير قرار داده. اگر سخنراني بكند، خطبه بخواند، بكلي بني العباس و همه را از جا ميكند و ريشهكن ميكند و مياندازه كنار. وسط راه يك نفر مأمور فرستاد كه آقا شما نميخواهيد نماز جمعه برويد. نماز عيد برويد. هر كس هميشه ميرفته، او خواهد رفت. و بقدري مصيبت وارد كردند. اذيت كردند حضرت علي ابن موسي الرضا را كه حساب نداشت. ميتوانند ببينند پيغمبروار اين مملكت، اين جمعيت، اين مسلمانها حركت كنند؟ الان كه شما به ممالك اسلامي برويد ميبينيد گاهي بعضي از روساي جمهور و گاهي بعضي از اين شيوخ كه در خليج و اطراف هستند، اينها براي نماز ظهر نميآيند. تا در مصلي يا نماز عيد، تا در مصلي با محافظ و ماشينهاي عجيب و غريب، آنجا هم وقتي ميآيند وارد محراب ميشوند، تمام لباسهايشان پر از جواهرات و تزئينات و كسي هم جرأت ندارد با آنها حرف بزند. و بعد هم برميگردند توي خانههايشان. اين نماز عيد يا نماز جمعه ارزش ندارد. نماز عيدي ارزش دارد كه امام جمعه، امام عيد، اين رهبر، در حضور مردم قرار بگيرد با همان لباسي كه مردم دارند با مردم روبرو بشود. خودش را خاضع بكند، كفش پايش نباشد، اين كه علي بن موسي الرضا كفشش را كند خيال نكنيد كه كفش كندن و پابرهنه راه رفتن ثواب دارد. حضرت ميخواست بگويد كه من با شماها يكي هستم. وحدت دارم با شماها. حضرت امير المؤمنين علي ابن ابيطالب عليه الصلاةو السلام در نهج البلاغه به مالك اشتر ميفرمايند اي مالك اشتر، بين خودت و مردم يك رابطهاي قرار بده. يكي دو ساعت در روز يك جوري باشد كه هر كس خواست بيايد تو را ببيند، بتواند بيايد. چون افراد قوي با تو برخورد نكنند بهرحال با اطرافيان و دوم و سومها برخورد ميكنند. اين افراد ضعيفند كه هر چه بالايشان فشار ميآيند نميدانند چهكار كنند. بيايند مستقيم با تو صحبت كنند، با خودت حرف بزنند.
عيد معنايش اين است. ما الان در صبح عيد بايد دعاي ندبه بخوانيم. دعاي ندبه را با حال و توجه و با توجه عجيب به حضرت بقية الله ارواحنا فداه. من چون حالا به هرحال يا امروز عيد بوده يا فردا عيد بوده، من سر اين مسائل زياد معطل نميشوم. به هرحال فردا هم مثل امروز است اگر امروز عيد بوده. فردا هم عيد است. همان عيدي است چهار عيد ما داريم كه دعاي ندبه در اين چهار عيد وارد شده. كه يكيش روز جمعه است، يكيش عيد غدير است، يكيش عيد قربان است و يكيش هم عيد فطر است. حالا شما فردا به هر دو نيت ميخواهيد دعاي ندبه را بخوانيد يا تنها به نيت جمعه. فرقي نميكند. اين دعاي ندبه مال عشاق است. مال كساني است كه عشق به امام زمان دارند. يك كسي به من ميگفت كه من وقتي دعاي كميل ميخوانم، عربي دان بود، بهتر حال ميآيم تا دعاي ندبه. گفتم خوب بله، آدم معصيتكار گنهكار بايد دعاي كميل بخواند. آدمي كه گنهكار است، بايد بشيند رو به قبله شب دعاي كميل بخواند و اشك بريزد. «اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتك العصم»، خدايا اين گناهاني را كه باصطلاح هتك همه چيز مرا ميكند، گناه آبروي آدم را ميبرد. گناه وقتي زياد شد. يك شخصي آوردندش خدمت اميرالمؤمنين علي ابن ابيطالب. حضرت به او گفتند چند دفعه است دزدي ميكني؟ گفت دفعة اوله. يك قدري تأمل كردند. گفت خيلي خوب. ثابت شده دزديش. بياوريد حد برش جاري كنيم. گفت حالا كه ميخواهيد حد جاري كنيد، من هفتاد مرتبه دزدي كردهام. حضرت فرمود من همينطور توي همين فكر بودم كه چطور خدا همان دفعة اول تو را مفتضح كرده. من هم توي همين فكر بودم. انسان گاهي آنقدر گناه ميكند كه هتك ميشود. پاره ميشود آن باصطلاح آبرويش، آن حفاظتش، آني كه ميخواسته محفوظ بماند. آبرويش از بين ميرود. و خدا نكند همچين چيزي بشود. ديگر خدا ول كرده، «اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعاء». گاهي انسان يك گناهاني دارد كه دعايش حبس ميشود. همة شرايط دعا درش جمعه. همهاش. خوب گريه كرده، شب جمعه، نيمة شب، صورتش را هم روي خاك گذاشته. خلاصه ميگويد چرا من اين دعايم مستجاب نميشود؟ يك گناهي كردي كه او دعا را حبس كرده. همين دعاي حضرت امير. «اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعا». گاهي انسان ميبينيد همينجور هر چه بلا هست ميآيد توي اين خانه اين. بچهاش مريض است، زنش مريض است، خودش هم مريض است، پول هم ندارد. گرفتارند.
خوب يكي هست اينجوري. يكي هست اهل محبت است. اهل عشق است. به امام زمان عاشق است. گنهكار هم ممكن است باشد. اين شخص از دعاي ندبه بيشتر خوشش ميآيد. چرا؟ براي اينكه مطابق حالش است. اگر ديديد كه، البته اينها در صورت فهميدن معاني دعا است. اگر ديديد از دعاي ندبه بيشتر خوشتان ميآيد تا دعاي كميل، پس بدانيد كه عشق و محبت امام زمان صلواةالله عليه در دل شما است. من يكي از اولياء خدا را ديدم. اين براي من ميگفت و يكي دو مرتبه هم من بودم با او ديدم درش. كه دعاي ندبه را هيچوقت نميتوانست به پايان برساند. يعني در آنجا كه ميرسيد كه و« اين ابن النبي المصطفي و ابن علي المرتضي و ابن خديجه»، آنجا غش ميكرد ميافتاد ديگر بقيهاش را نميتوانست بخواند. دعاي ندبه ببينيد چه خصوصيتي دارد! انسان كه شروع ميكند در اول دعاي ندبه شكايت ميكند به خدا. «الحمد لله رب العالمين و صل الله علي سيدنا محمدا (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) اجمعين و سلم تسليما كثيرا». تا اينجا خوب مقدمة هر حرفي است. «اللهم لك الحمد علي ما جرا بك فيه قضائك به اوليائك.» خدايا ما در مقابل تو خضوع ميكنيم. اما قضاي تو، قضاوت تو، بخاطر بدي مردم، يك جرياني را يك چيزهايي جاري شد بر اوليائت. «الذين استخلصتهم بنفسك و دينك». آن اوليائي كه هم براي تو خالص بودند هم براي دين خالص بودند. هم مخلصين له الدين بودند هم مخلَصين بودند. بعد اينها انبياء بودند. و بعضي «اولدته من غير عبد». بعضي از اينها را بدون پدر و مادر متولد، يعني بوجودشان آوردي. بعضي از اينها را حضرت آدم را اول ميفرمايد كه اينها را خلقشان كردي. بعضي از اينها را براي خودت خليل قرار دادي. بعضي از اينها را سوار سفينهشان كردي و يك يك از انبياء اولوالعزم را ميگويد تا ميرسد به پيغمبر اكرم.« فكان كمن تجبت». اين پيغمبر همانطور بود كه تو اختيارش كردي. «سيد من خلقت.» آقاي تمام مخلوق. برتر بر تمام مخلوق تو بود. سيد من خلقت. ميگويد من خلقت. خيلي اين جمله عجيب است. يعني تمام كساني كه خلق شدهاند، جمادات و نباتات و حيوانات كه توي جريان نيستند. اينها ارزشي هم ندارند كه بخواهند در مقابل ذوي العقول باشند. من خلقت، از عالي تا داني، ملائكه، بشرهاي گذشته، تمام موجوداتي كه در آسمانها هستند كه در احاديث داريم آنها چشم بر هم زدن خلاف دستور پروردگار را انجام نميدهند. از جن و انس.« سيد من خلقت. و صفوة من اصطفيته». از همه بهتر بود. خلاصهاش. يك همچين پيغمبري را براي ما فرستادي. ولي ما حالا قدرش را دانستيم؟ «قدمتوه علي انبيائك». اين جمله را توجه كنيد. خدايا تو اين پيغمبر را مقدم بر همة انبياء قرار دادي. «كنت نبيا و الآدم بين الماء و الطين». من پيغمبر بودم آدم در بين آب و گل بود.« قدمته الي انبيائك و بعثته الي ثقلين من عبادك». پيغمبر مبعوث شده بر ثقلين، هم بر جن و هم بر انس. بر تمام انبياء پيغمبر مبعوث شده. تمام انبياء بايد پيروي از رسول اكرم بكنند. منتهي امير المؤمنين پيغمبر ما ميفرمايد «كنت مع الانبياء سر»ا. من با انبياء گذشته سران بودم، يعني پنهاني بودم. پنهاني كمكشان ميكردم. علي بود كه تمام انبياء را حالا خصوصيات را نميخواهم بگويم كه وقت زياد گرفته بشود. علي ابن ابيطالب بود كه عليه الصلاةو السلام روح علي همان روح القدسي است كه تأييد ميكند تمام انبياء را كه من يك تحقيقي دربارة روح القدس ميكردم كه اين چيست كه تمام انبياء را تأييد ميكند؟ به اين نتيجه رسيدم كه آن روح پاكه روح القدس يعني روح پاك. آن روح پاكي كه در روز اول خداي تعالي بنام پيغمبر اكرم و علي ابن ابيطالب خلق كرده. آن روح است كه تمام انبياء را تأييد ميكند، كمك ميكند. «كنت مع الانبياء سرا و مع محمد صلي الله عليه و آله علانيه». (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و بخاطر عظمت پيغمبر علني آمدم به كمك رسول اكرم. روزي كه پيغمبر اكرم مبعوث شده بود دستور داده بودند كفار قريش كه پيغمبر اكرم را سنگباران كنند. خوب پيغمبر است، رحمة للعالمين است، چيزي نميگويد. اينها هم سوء استفاده كرده بودند. پيغمبر اكرم علي ابن ابيطالب را گاهي زير عبايش قايم ميكرد، مخفيش ميكرد. تا بچهها ميآمدند علي را ول ميكرد. اينها فرار ميكردند. بعد اينها بلد شده بودند. ميآمدند از زير نگاه ميكردند ميديدند اگر چهار تا پا زير عبا دارد عبا راه ميرود كه معلوم است دوتايش مال علي ابن ابيطالب است دوتايش مال پيغمبر است دور و بر پيغمبر نميآمدند. از آن لحظات اول با پيغمبر اكرم بود. از تولد تا يك مدت زماني روح علي ابن ابيطالب كمك ميكرد پيغمبر اكرم را بعد هم در ظاهر در جنگ خيبر علي ابن ابيطالب چشمهايشان درد گرفته به صورت ظاهر براي اين كه قدر علي را بدانند. پرچم را دادند دست اولي رفت شكست خورد، دومي رفت شكست خورد فرمود «لآتينه رايه،» فردا من پرچم را به كسي خواهم داد كه هم خدا و پيغمبر او را دوستش دارد و هم او خدا و پيغمبر را دوست دارد. شب اين قريش اين مسلمانها گفتند هر كه باشد فوق العاده فضيلت اين جريان است. همهشان از خدا ميخواستند كه اينها باشند. چون فكر نميكردند علي ابن ابيطالب عليه الصلاة و السلام بيايد توي ميدان. فردا صبح پيغمبر اكرم فرمود كه علي ابن ابيطالب كجا است؟ گفتند آقا ايشان چشمشان درد ميكند. فرمودند كه بياريدش. آوردند آب دهان ماليدند به چشم و امير المؤمنين علي عليه السلام. حضرت چشمهايشان كه به صورت ظاهر براي امتحان مسلمانها آن طوري بود درست شد و پرچم را دادند دستش. آنچنان فتح كرد، فاتح خيبر شد.
در اينجا ما ميگوييم كه در همين دعاي ندبه «و فلما قضا نحبه». اينها در مقام گله و شكايت و تاريخ بيان كردن و خدايا ما به اينها معتقديم در دعاي ندبه. وقتي كه اميرالمؤمنين را پيغمبر اكرم روي دست بلند كرد، فرمود:« والمن والا و عادما عادا، والنصر نصره، واخذل من خذله ، و قال من كنت انا وليه علي اميره». هر كس من پيغمبر اويم، اين علي امير او است. تا اين كه بعد يك يك از مصائبي كه به خاندان عصمت وارد شد. «و علي الاطائب من اهل بيت محمد و علي (الهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). صل الله عليه و آله فليبكي الباكون». از اينجا شروع ميشود به حزن به اندوه و آنچه كه از اهل بيت پيغمبر و علي وارد شده. اطائب يعني پاكان اولاد علي و پيغمبر اكرم. بايد گريه بكنند گريه كنندگان. هر كسي كه اهل گريه است بيايد بنشيند گريه كند.« و لمثلهم فالتذرف الدموع، و يضج الضاجون و يعج العاجون». ببينيد داد بايد بزنيد، ضجه بزنيد. چند بار تو دعاي ندبه ضجه ميزنند. چند تا غش ميكنند. كه چه؟ اين الحسن و اين الحسين. آخر اين سيدا شباب اهل الجنه كجا رفتند؟ كو امام حسن، كو امام حسين؟ امام حسن قبرش را ما ميدانيم كجا است، در قبرستان بقيع كه به خدا قسم هيچ قبري خرابتر از قبر امام حسن در قبرستان بقيع حتي، خدا لعنت خدا وهابيها را. خدا لعنت خدا سنيها را، خدا لعنت كند تمام كساني كه با اهل بيت پيغمبر اين طور رفتار ميكنند. اين الحسن، اين الحسين؟ حسين من كو؟ آن امام حسيني كه پيغمبر اكرم روز دوشش سوارش ميكرد. او بايد بيايد در كربلا به خدا قسم از اولين تا به آخرين در تمام جنگها اگر دقت كنيد هيچ كس را مثل حسين ابن علي نكشتند. لبها تشنه، بدن قطعه، قطعه. به اين مرحله رساندند بايد ول كنند بعضي مطالب هست توي كتابها مقتل كه من، من هيچ وقت نميخوانم كه اسبها چطور، فلان اينها. هيچ وقت نميتوانم. يك وقتي من رفته بودم حرم، ديدم يك دري آنجا باز است، دفعة اولي بود رفتم تو گفتند اينجا گودي قتلگاه است ما اينجا نشستيم يك مقدار گريه كرديم آمديم توي مسافر خانه مرحوم حاج ملا آقاجان نشسته بود، گفتم حاج اقا من الان رفتم تو گودي قتلگاه، او پريد به من گفت: تو سيدي، رفتي آنجا نمردي و آمدي بيرون! به خدا قسم يك هميچين حالتي. تو سيدي، رفتي آنجا جايي كه، ماها چه ميگوييم.« اين الحسن و اين الحسين؟ آين ابناءالحسين». اين فرزندان امام حسين چه شدند؟
امام سجاد در بقيع است، امام باقر در بقيع است، امام صادق در بقيع است حالا يكي دو سه نفرشان هم در، بقيهشان هم در عراقند. همان دست كفار، شما فكر نكنيد كه هر كس كه اسمش را مسلمان گذاشت، مسلمان است خدا لعنت كه آن مسلمانهايي كه بدتر از كفارند. اين آقا علي ابن موسي الرضا آمده خوب شيعيان دور و برش هستند و انشاء الله قدرش را ما ميدانيم، يعني ما مجاورين ميدانيم كه چقدر قلب مقدسش را ميرنجانيم. آن آقاي بزرگوار از علماي محترم مشهد بود از اولياء خدا بود ميگفت كه وارد حرم شدم در عالم رؤيا ديدم بدن حضرت رضا در وسط است. رويش يك پارچهاي انداختند، يك ملافحهاي افتاده باد آمد و اين ملافه را عقب زد ديدم بدن امام سوراخ، سوراخ است. گفتم آقا ما شنيده بوديم شما را با سم شهيد كردند اينها چيست؟ فرمود اين معصيت كارهايي كه ميآيند در حرم من با حال معصيت تيري است كه بدن من ميزنند.« اين الحسن و اين الحسين، اين ابناء الحسين، صالح بعدصالح و صادق بعد الصادق، اين السبيل بعد السبيل و اين الخيرة بعد الخيرة اين الشموس الطالعه اين ابناء المنيره». خوب تا امام عسگري كه ميدانيد چه بلاها به سر اينها آمده. امام عسگري را از اين جهت ميگويند عسگري كه در لشگرگاه امام زنداني بودند از اول تولد تا وفاتش. امام هادي هم چقدر اذيت كشيد. جاي داد و فرياد اينجا است. «اين بقية الله.» ايني كه نه اثري از او حتي، باز اينها قبرشان هست ميرويم كنارشان يك سلامي عرض ميكنيم، عرض ادب ميكنيم. «اين بقيةالله التي من العترة الهادية». اين آقا كجا است. يا بقيةالله فردا عيد است. روز جمعه در زيارتش ميخوانيم. «المتوقع فيه ظهورك». روزي است كه توقعت ميرود كه در اين روز ظهور شما اي آقاي ما، توقع ظهور شما را داريم. «.والفرج فيه مؤمنين علي يديك». فرجي براي ما برسد تا كي ذليل باشيم، تا كي تو سري خور باشيم! تا كي اين همه مردم دنيا عليه ما فعاليت كنند. شما اينجا نشستيد ميگوييد ما چه دشمني داريم؟ دشمن ما نداريم. چهار ميليارد و هشتصد ميليون اين جمعيت اين كرة زمين دشمن خوني شما هستند. اگر دويست ميليون شيعه آن هم با اين اختلافات با اين گرفتاريها. «اين بقية الله التي لا تخلو من العترة الهاديه». اينجا انسان رسيده به اسم معشوقش در دعاي ندبه تا اينجا همين طور دارد ميگويد، آمده جلو آمده جلو حالي پيدا كرده بايد بگويد:« اين بقية الله».
يك نفر ميگفت من دعاي، از اولياء خدا بود، راست ميگفت. گفت به اينجاي دعاي ندبه رسيدم يك حالتي بهم دست داد نميدانستم در چه وضعي هستم؟ ديدم در حرم حضرت رضا عليه الصلاةو السلام هستم دارم آنجا دنبال امام زمانم ميگردم. بعد ديدم رفتم كربلا. تمام جاها را گشتم. همينطور كه اين جملات را ميخواندم، «اين بقية الله التي لا تخلو من العترة الهاديه اين المعد لقطع دابر الظلمه اين المرتجي لازالة الجور و العدوان تا اين ابن النبي المصطفي و ابن علي المرتضي و ابن خديجة الكبري و ابن فاطمة الزهرا»، ميگويد تمام جاها را تا اين جملات گشته بودم. تا رسيده بودم كنار خانة خدا. يك وقت چشمم افتاد به آقا وليعصر در همان حال خودم. ديدم دستها را به در خانة كعبه زده، پشتش به جمعيت است، دارد دعا ميكند. عباي نازنينش را گرفتم. گفتم:« بابي انت و امي و نفسي لك الوقاء و الحمي». پدر و مادرم قربانت، كجا بودي؟ «بابي و انت و امي». پدرم به قربانت، مادرم به قربانت، جانم به قربانت. اي پسر صافيه، اي پسر سادات، اي پسر آقاها، اي آقاي آقاها، تو كجا بودي؟ ميگفت همينطور عبايش را گرفته بودم تكان ميدادم. يك وقت ديدم كه، جملات اين قسمت را كه خواندم آنوقت ديدم برگشت به من فرمود كه كار در دست خدا است. از خدا بخواه. ميگويد اينجا گفتم «اللهم لك الحمد علي، اين قسمت، اللهم انت كشاف الكرب و البلوي». اي خدا تو كرب و اندوه را توئي كه كشف ميكني، توئي كه باز ميكني. «انت كشاف الكرب و البلوي و اليك استعدي فعندك العدوي و انت رب الآخرة و الدنيا.» حالا دارم با خدا مناجات ميكنم. دستم به دامان آقا وليعصر، اينجور بايد دعاي ندبه بخوانيد. دستم به دامن آقا وليعصر دارم اينجوري ميگويم. «فاغث يا غياث المستغيثين»، اي پناه بي پناهان پناهم بده. «عبيدك المبتلي». اين بندة كوچك ضعيفت مبتلاي به فراق امام زمانش است، «عبيدك المبتلي و اره سيده يا شديد القوي». آقايش را به او نشان بده اي خدايي كه شديد القوي هستي،« و ازل عنه به الأسي و الجوي و برد غليله يا من علي العرش استوي و من اليه الرجعي و المنتهي». ميگويد بعد نگاه كردم ديدم اين گرفتارها، اينجا آدم وقتي ميرود در مكه اطراف مسجد الحرام، اطراف كعبة معظمه ميبيند اينها همينطور دارند ميچرخند. فرقي بين علي و عمر نميتوانند بگذارند. فرقي بين حق و باطل نميتوانند بگذارند. اين مردم اينجور دارند زحمت ميكشند، رياضت ميكشند. به اين جمله رسيدم. «اللهم و نحن عبيدك». همة ما بندگان تو هستيم اينها هم بندگان تو هستند. منتهي از آقايشان دور افتادهاند. لازمة اين دور افتادن همينه. انسان وقتي كه از سرچشمة فيض استفاده نكرد، به آبهاي گل آلود برخورد ميكند.« اللهم نحن عبيدك التائقون الي وليك المذكر بك و بنبيك خلقته لنا عصمة و ملاذا». ببينيد چقدر اين جملات دقيق به اين مطلب ميخورد. خدايا تو او را براي ما در اين دنيا نگه داشتي كه پناهگاه ما باشد. «و اقمته لنا قواما و معاذا و جعلته للمؤمنين منا اماما فبلغه منا تحية و سلاما» سلام ما را به او برسان. اين ارادتمان را به او ابلاغ كن. اين جور بايد انسان دعاي ندبه را بخواند. در اين روزهاي پر بركت حالا چه جمعه باشد چه عيد قربان باشد، چه عيد غدير باشد، چه عيد فطر باشد.
خدايا به حق خودش قسمش ميدهيم حالا كه عيد قربان و جمعه حالا يا در دو روز پهلوي هم قرار گرفته باشد يا در يك روز باشد، فرقي نميكند. حالا كه اينطوري است و عيدي ما را خدايا بايد دو چندان بدهي، عيدي ما را ظهور آقامان امام عصر قرار بده. الهي آمين. آن اواخر دعا ميگوييم كه «و اجعل مستقره لنا مستقرا و مقاما». خدايا محلي كه او اقامت دارد، هرجا هست، اينها را جدي ميگويي؟ امام عسگري فرمود فرزندم در وسط بيابانها زندگي كن. در جائي كه دور از مردم باشي. «و اجعل مستقره لنا مستقرا و مقاما». ما را هم همانجا باشيم. خدايا ميشود يك روزي، المفقودون، يك عدهاي هستند اينها اسمشان مفقودون است. نصف شب گم ميشوند. ميروند خدمت آقا امام زمان. ما متأسفانه براي باور كردنش براي ما حرف است. اينكه نيستيم بماند، نديديم بماند. باور كردنش بايد بحث بشود. اي واي بر شيعه! چقدر شيعه بدبخت شده در اثر دور افتادن از امام زمان. يك عده نيمه شب مفقود ميشوند. نيستند. كجا رفته آقا؟ در هم بسته رفته. ميگفت در شيراز پنج روز پشت سر هم هر روز ميرفتم پشت سر امام زمان نماز ميخواندم. گفتم عجب مردم بدي هستند اين مردم. پنج نفر بيشتر نميآيند پشت سر آقا نماز بخوانند. صبح ايشان اينجا نماز ميخوانده. اينها شبها كه ميشود حركت ميكنند، بخدا قسم اينها هست، حركت ميكنند. زنشان، بچههايشان، گاهي اگر اهل باشند متوجه ميشوند، اگر هم اهل نباشند متوجه هم نميشوند.بلندميشوند ميآيند خدمت آقا ميرسند. آقا دستور ميدهد مأموريت ميدهد، برويد به فلاني، اكثر اينهايي كه به آنها رسيدگي ميشود از طرف آقا وليعصر كه خيال ميكنند، بعضيها خيال ميكنند خود آقا وليعصر است. اينها مأمورهاي آقا هستند.« و اجعل مستقره لنا مستقرا و مقاما و اتمم نعمتك بتقديمك اياه امامنا». نعمتت را تمام كن. حالا كه ما را، اگر ما را در آنجايي كه او مستقره ما هم مستقر شديم نعمتت تمام بشود به اينكه يك روز پرچم «انا فتحنا لك فتحا مبينا»، ميگفت در عالم رؤيا ديدم روي تمام خانههاي مردم مشهد يك پرچم خورده رويش نوشته «انا فتحنا لك فتحا مبينا». انشاء الله يك همچين روزي خواهد آمد. «و اتمم نعمتك بتقديمك اياه امامنا». او را جلوي ما بگذار. «و اتمم نعمتك بتقديمك اياه امامنا حتي توردنا جنانك». تا توي بهشت. توي بهشت هم ولش نميكنيم. از امام زمان چه بهتر.« حتي توردنا جنانك و مرافقة الشهداء من خلصائك». تا اينكه ميرسد كه، چقدر خوب است «و اسقنا من حوض جده،» خدايا به ما روز قيامت كه ميشود اينقدر انسان تشنهاش ميشود، اينقدر عطش رويش فشار ميآورد كه حساب ندارد. تا ميرسد در بهشت ميبيند كه امامش، امام زمانش يك جامي پر از آب كرده آقا بگير بخور، رفع تشنگيت بكن.« و اسقنا من حوض جده صلي الله عليه و آله بكأسه و بيده ريا رويا هنيئا سائغا لا ظما بعده يا ارحم الراحمين». انشاء الله دعاي ندبه خوانديد. هر وقت دعاي ندبه خوانديد يادي هم از ما بكنيد. يادي از امام عصرتان بشود. فقط به خواندن يك دعاي ندبه توي يك مجلسي اكتفا نكنيد كه خوشحال بشويد دعاي ندبه خوانديد و ثواب برديد. نه. دعاي عشق است، دعاي محبت است، دعاي گريه است، دعاي فرياد است. من شب عيد (قطع صداي نوار)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.