۱۰ جمادی الاول ۱۴۱۵ قمری – صراط مستقيم دين اخلاق ۸۶
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. يسئلونك عن الذوالقرنين.
در اين سورة كهف از اين جهت براي استقامت و مقاومت و پايداري مفيد است كه دقيقا در راه استقامت و مقاومت صراط مستقيم را به انسان نشان ميده. بعضي فكر كردند كه اگر انسان خواست زاهد بشه، عابد بشه، اهل ورع و تقوي باشد، اهل تزكية نفس باشد؛ بايد تارك دنيا باشه. دنيا را ترك كنه و مشغول عبادت اصطلاحي باشه. اين سوره به انسان اين مطلب را كاملا بيان ميكنه كه همانطوري كه براي خدا بايد پشت پا به دنيا زد مثل اصحاب كهف، اگر پيش آمد، همانطور مثل ذوالقرنين هم بايد تمام دنيا را گرفت. شما فكر نكنيد كه يك بعد قضيه را متوجه باشيد، مثل اصحاب كهف باشيد. هم اصحاب كهف را خدا در قرآن معرفي كرده و هم ذوالقرنين را. هيچكدامشون هم پيغمبر نبودند. اصحاب كهف هم پيغمبراني نبودند، ذوالقرنين هم معلوم نيست پيغمبر بوده. ذوالقرنين احتمالا همين كورش شاه دو هزار و پانصد سال قبل ايران بوده. چون تحقيقاتي كه شده، كارها مربوط به اوست. البته ما چون شاه و، از شاهها خيلي بدي ديديم، دلمون نميآد بگيم شاهي خدا در قرآن تعريفش را كرده. ولي شاههاي زمان ما، شاههايي كه با اسلام درافتادند اينطوري بودند. كورش چون دو تا شاخ روي كلاهش ميگذاشت، اسمش را گذاشته بودند ذوالقرنين، يعني صاحب دو شاخ و كارهايي كه او كرد همان كارهايي است كه ذوالقرنين كرده. لذا بعضي از مورخين، بعضي از مفسرين قرآن، آنهايي كه اهل تحقيقند، ميگن همين كورش كبير و همين سلطان دو هزار و پانصد سال قبل ايران بوده كه اين كارها را كرده. حتي عصبها، دنبال آن وسيلهاي كه داشت، آن نيرويي كه داشت، آن قدرتي كه داشت، حركت كرد و از شرق تا غرب عالم را گرفت. از جايي كه، وقتي انسان نگاه ميكرد، خورشيد را خيال ميكرد از توي آب در ميآد. كنار دريا اگر ايستاده باشيد و آنطرف دريا را، ساحل را نبينيد، فكر ميكنيد كه خورشيد از توي آب در ميآد و اگر بيائيد اينطرف، و آنطرف آب باز مغرب باشه، نگاه كنيد، خيال ميكنيد كه خورشيد توي آب فرو رفته، آب فرو ميره. وجدها تطلع من عين سمعه. ذوالقرنين خورشيد را ديد كه، اينجوريهها، نميگه اينجوري بود، اينجوري به نظرش آمد كه از توي آب همچين صاف، بيرون ميآد. و وقتي هم كه فرو ميرفت ديد كه در آب غروب ميكنه. خلاصه اين آيه كه ذوالقرنين از شرق تا غرب عالم را تصرف كرد. رسيد به همون پشت ديوار چين كه احتمالا سد ذوالقرنين همان ديوار چين باشه. اينجا مردم اينطرف شكايت كردند كه اين يك عده هستند از اين چينيها كه اينها ما را اذيت ميكنند. دو قبيله بودند بنام يأجوج و مأجوج، اينها فساد ميكردند در روي زمين كه ظاهرا در بعضي از تواريخ الان هم هست، قبيله بنام يأكوك و مأكوك، الان هم در آنطرف ديوار چين هستند. و تحقيقاتي كه يك وقتي ما ميكرديم در تاريخ، به همين نتيجه رسيديم كه سد ذوالقرنين همين ديوار چين باشه. طرف، باصطلاح شرق عالم. و خلاصه از چين تا اروپا ذوالقرنين همه را تصرف كرد. ببينيد خيلي نيرو ميخواد، خيلي اراده ميخواد كه با، خدا نميفرمايد كه با معجزه اين كار را كرد. ميفرمايد كه واتبع تبعهم. بوسائل روز اين كار را كرد. وسائل آن روز اسب بود و شمشير و خدمت، حركاتي كه از اين قبيل.
اين آيات ميخواد به ما بگه كه شما بايد در موفقيتهاي دنياييتون قدرت ذوالقرنين را داشته باشيد. در پشت پا زدن به دنيا، موفقيت اصحاب كهف را داشته باشيد. اينجوري باشيد. بعد ميفرمايد هل انبئكم بالاخبرين اعمالا. ميخوايد شما را، خدا ميگه، ميخوايد شما را خبر بدم آنهايي كه از نظر عمل از همه ضررشون بيشتره. خسران خودش ضرر و زيانه. اخسرين، ضرر بيشتري كردند، آنها بدترينند. آيا من خبر بدم به شما هل انبئكم بالاخسرين اعمالا. ميخوايد خبرتون بدم كيها خسارت بردند. اگر بخواهيم جملات بعد اين آيه را ترجمه كنيم آنهايي كه استقامت ندارند و ضعيفند، اينها اخسرين اعمالند. الذين ظلت سعيهوا في الحياة يا، درست ميخونم؟ الذين ظل سعيهم في الحياة الدنيا و يخسرون انهم يحضرون صبحا. الذين ظل سعيهم في الحياة الدنيا و هم يكون يخسرون يستبون انهم يحسنون. ببينيد خيلي مطلب روشنه. آنهايي كه ظل سعيهم في الحياة الدنيا. يعني سعيشون به جايي نرسيد. بعضيها هستند، چرا اينجوري شدم، براي اينكه استقامت نداشتم. چرا اينطوري شدم؟ براي اينكه تدبير معيشت نداشتم. چرا اينجوري شدم؟ براي اينكه هر روز يك كاري ميكردم. چرا اينطوري شدم؟ براي اينكه هر ساعتي تحت يك برنامهاي بودم. يك آدم با اراده، با قدرت، پشتكار دار نبودم. ظل سعيهم في الحياة دنيا. اينجور بيهوده بود. كار هم كردندها ولي بيهوده بود. كارهاي بيفايده كردم. حساب نشده كار كردم. و هم يحسبون، بدترش اينه كه فكر ميكنند الذين يحسنون صنعا. فكر ميكنند كار خوب ميكنند.
مردم بر سه قسمند. يك دسته هستند كه آن كس كه، آن كس كه بداند و بداند كه بداند. اين خيلي خوبه. يك عده اينجوريند. يك عده هستند كه نميدونند اما ميدونند كه نميدونند. يك دسته هم هستند كه نميدونند كه نميدونند. كه در، آن كس كه نداند و نداند كه نداند، در جهل مركب ابد الدهر بماند. آدمهاي مغرور، آدمهاي كه ميگن ما خودمون كسي هستيم. آدمهايي كه سر در مقابل خدا و پيامبر ميآرن. سر در مقابل راهنماها فرود نميآرن. آدمهاي مغرور خودخواه بي ارزش. ببينيد. ميگه و هم يحسبون فكر ميكنند كه هم يحسنون نيكو عمل ميكنند. اينها كساني هستند كه اولئك الذين كفروا بآيات رب. اينها كساني هستند، شما ميگيد همة كساني كه در راه باصطلاح سستي و ضعف حركت ميكنند كه كافر نيستند. خدا فرقي نميگذاره، اين افراد كافرند، بدرد هم نميخورند. اولئك الذين كفروا بآياتهم. در مقابل قرآن سر فرود نميآرن، در مقابل قوانين سر فرود نميآرن. برنامه ندارند هر كاري كه دلشون ميخواد ميكنند، هر راهي را كه دلشون ميخواد ميرن. اينها ارزش كاري ندارند، ارزش وجودي ندارند. اگر انسان اين را بدونيد، اگر انسان ايمان به خدا داشته باشه و كافر نباشه، آخه كافر هم مراتبي داره، اگر ايمان داشته باشه و كافر نباشه در مقابل دستورات پروردگار سر فرود ميآره. شما ميگيد مگر ما چيكار كرديم؟ شما اين را بدانيد كه در تمام كارهاتون ذات مقدس پروردگار نظر داشت. شما صبح از خواب كه پاميشيد تا شب كه مشغول كاريد، در تمام حركاتتون بايد خدا نظارت داشته باشه. شما نميتونيد بگيد كه خوب يك نمازي خدا از ما خواسته. نه. اينطور نيست. چشمتون بايد تحت كنترل ايمان باشه. گوشتون تحت كنترل ايمان باشه، زبانتون تحت كنترل ايمان باشه، حتي قلبتون، ارادهاتون تحت كنترل ايمان باشه. تحت كنترل ذات مقدس پروردگار باشه. فكرتون حتي تحت كنترل پروردگار باشه. صددرصد فكرتون و بايد باشه. شما فكر نكنيد كه باصطلاح هر چيزي خيال كرديد خوبه خوبه. هر چيزي هم فكر كرديد بده بده. حتي با خدا هم گاهي درگير ميشيم كه خدايا اين كاري كه من ميدونم خوبه تو چرا خوب نميدوني و چرا عمل نميكني؟! من مكرر گفتم ما بندة خدا كه نيستيم بمانه. گاهي ميشه كه خدا ميخواهيم بندة ما بشه. نستجير بالله. عملمون اينهها. خدا به ما فرق بين بنده و مولا اينه كه هرچي مولا ميگه بنده بايد بدون چون و چرا عمل بكنه. اما هر چي بنده به مولا ميگه مولا اگر صلاح دونست عمل ميكنه، اگر صلاح ندونست عمل نميكنه. ما بيائيم ببينيم برعكس هستيم يا نه. هر چي خدا به ما گفته ما اگر صلاح دونستيم عمل ميكنيم. نه الان صلاح نيست ما نماز بخونيم. باشه يك ساعت ديگه. الان صلاح نيست ما راست بگيم، الان صلاح نيست كه ما غيبت نكنيم. همه نشستند دارند غيبت ميكنند، مجلس را چرا بهم بزنيم! الان صلاح نيست كه ما گناه نكنيم. ببينيد مصلحت دست ماست. اما اگر خدا يك حاجت ما را برنياره، ما ميدونيم با خدا. ايني كه همة انبياء را كشتند و همة ائمه را كشتند، اگر خدا خودش را نشون ميداد از پس خدا هم برمي آمدند. تو، ما ديشب نشستيم دعا كرديم يك ساعت! چرا مستجاب نكردي؟ من شايد متجاوز از ده نفر در اين مدت عمرم ديدم كه اينها حرم حضرت رضا رفتند، حاجتشون را حضرت رضا نداده، از حضرت قهر كردند. اينها كفر محضه. ما ديگه به حرم نميريم. ما ديگه با خدا ارتباطي نخواهيم داشت. اگر يك حاجتي داشتيد خدا بهتون نداد و كسل شديد حتي، شما نميتونيد به كمالات برسيد. كسل شديد. خدايا چه، چه علت داره آخه. چرا من نميفهمم. خوب تو خيلي چيزها را نميفهمي. گاهي اينجوريهها. حالا خدايا چه ضرر داره يك خونهاي به ما بديم ما مستأجر نباشيم اينقدر منت صاحبخانه بالاي سرمون نباشه. خوب تو دعات را كردي. چرا خدا گوش به حرف ما نداد. تو چه ميفهمي مصلحتت در اين هست يا نيست. بندة خدا آن كسي است كه خوشحال هم بشه وقتي كه خدا گوش به حرفش نداد. بگه كه حتما خدا يك مصلحتي در كار من بوده كه، اين حاجت، خوب شد خدا معلومه من را دوست داره كه اين حاجتي كه من خيال ميكردم خوبه، به من نداده. ماها خودمون نميفهميم. ببينيد يكي هست دستش شكسته. وقتي كه ميبرندش پيش شكستهبند، دو تا دست به طرف اين شكستهبند درازه، هر دو با التماس دارند از شكستهبند تقاضايي ميكنند متضاد. پدر ميگه اين دستش را اگر ميخواي دو مرتبه بشكني بشكن. هر چي هم دردش ميگيره اين را جا بنداز. بچه هم دستش درازه به طرف شكستهبند كه دست به دست من نزن. مصلحت در كدوم يكيه؟ در آني كه پدر ميگه. چرا؟ به جهت اينكه عقلش از بچه بيشتره. فهمش بيشتره. اون آينده را در نظر ميگيره، اين همين الان را در نظر ميگيره. ماها هم در مقابل خدا بايد لااقل اين را قبول داشته باشيم خدا را به اندازة يك پدر باعقلتر از خودمون. خدا به ما ميگه كه اين كار صلاح تو نيست. پول داشتن صلاح تو نيست، گرسنگي صلاح تو هست. اگر يك وقت بخاطر گناه و معصيت داره مؤاخذهات ميكنه آنجا برو گناهت را استغفار كن، توبه بكن. همين راه و روش توبه را انتخاب بكن. اگر نه. من توبه كردم، گناهي هم نكردم، هيچوقت هم فكر نكنيد به اينكه شايد شما گناه كرده باشيد و خودتون هم نفهميده باشيد. نه. گناهان مشخصه. اين را بدونيد. گناهان مشخصه و باصطلاح عذاب گناهان هم مشخصه. اگر گناه كردي، سرت را بگذار به سجده بگو لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين. و اگر گناه نكردي، خدا مصلحت تو را اين ميدونه. تو زن نداشته باشي، تو خونه نداشته باشي، تو پول نداشته باشي، آخه چرا؟ تو اگر ميدونستيم كه بهتر ميتونستيم حرف بزنيم. چرا؟ نميدونيم. نه من و شما ندونيم. گاهي اين چراها را انبياء هم نميدونند. چرا فلاني بايد اينقدر ثروتمند باشه. چرا فلاني بايد اينقدر فقير باشه. چرا فلاني بايد اينقدر گرفتار باشه. اينها را خدا ميدونه. اگر اعتقاد به خدا داريد بايد بگيم آقا هر چي تو بگي. يكي وصل و يكي هجران پسندد يكي درد و يكي درمان پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد. اينجوري بايد باشيم.
هل انبئكم بالاخسرين اعمالا. الذين ظل سعيه في الحياة الدنيا انهم يحسبون انهم يحسنون صمعا. اولئك الذين كفروا. اگر خداي نكرده مغرور شدي گفتي هر كاري را كه من ميكنم خوبه و همة چيزها درسته. كسي حق نداره در كار من دخالت كنه. معصيتهاي بزرگ را ميكنند. يكي از معصيتهاي بزرگ كه يك وقت ممكنه خداي نكرده دامنگير شماها باشه، اين است كه فكر كنيد بعضي چيزها را خدا به شما گفته بدون دليل يا بدون برهان، يا امام فرموده يا ائمة عليهم السلام فرمودند و عمل كنيد و فكر اينهم نكنيد كه شايد شيطان بهتون گفته باشه. و هم يحسبون انهم يحسنون صمعا. اولئك الذين كفروا بآيات الله. ما آيات الهي را زير پا گذاشتيم. آيات الهي كيها هستند؟ ائمه اطهار عليهم الصلاة و السلام. نحن آيات الله. ما آيات خدا هستيم. و اين عده افراد به لقاء خدا هم نميرسند. اين صفت را از خودتون دور كنيد. من آنچه كه ميخوام امشب از اين آياتي كه براتون خونده شد براتون عرض كنم اينه كه خيال نكنيد كه هر كاري ميكنيد خوبه. هر كاري از كارهاي شما تطبيق با دين كرد، خوبه. من ديشب در يك جلسهاي كوچكي بود صحبت ميكردم همين مطلب بود تا وقتي كه رسوماتتون را كنار نگذاشتيد، رسومات. رسم ما مشهديها اينه، رسم شما تهرانيها اونه، رسم اون اصفهاني اين حرفها نيست. همه يك رسم دارند و اون رسم اسلام. اون ترسيم اسلام. بدِ بدي و خوبي را كي تشخيص ميده. داماد را اگر نبرن توي، با عروس توي زنها ننشونن تو مجلسه زنانه بده اين بدي و خوبي را كي بايد تشخيص بده. تو با همين عقل ضعيفت، يا مردمان شهوتران كثيف با اون عقل كثيفشون. يا دين بايد تشخيص بده. اگر من ريشم را نتراشم بده، ميگن مگر تو عزاداري؟ بدي را كي بايد تشخيص بده. اگر من ببينيد من لباسي را فلان لباس را نپوشم بده. بد اوني است كه خدا بگه بده، خوب هم اوني است كه خدا بگه خوبه. بد اوني است كه ائمة اطهار بگن بده، خوب اوني است كه ائمة اطهار بگن خوبه. ماها بد و خوبي سرمون نميشه. ما در مقابل خدا چي بدي و خوبي سرمون ميشه. ما از يك بچة يك ساله هم پايين تريم در مقابل ذات مقدس پروردگار.
لذا كوشش بكنيد من اين را امشب مخصوصا ميخواستم اعلام بكنم بعضي از دوستان ما متأسفانه هنوز به اصطلاح منتقل مرضي شدند، در جاهايي كه يك مجلسي دارند، يك برنامهاي دارن، يك برنامة ازدواجي دارن ميخوان ازدواج كنند. ميبينيم كه بد امتحان ميدن. اين را بدونيد كه همة رسومات را الان بايد بريزيد كنار. يعني توبه، همة رسومات را بريزيد بيرون. تمام ساختههاي افكار بشري را در مسائل مختلف بايد بريزيد دور والا راه خدا را انتخاب نكرديد. تمام اونچه كه اعتقاد بي خود داريد و از راه غير معصومين به دست آورديد بايد بريزيد دور. تمام اعمال سرخودانة، خود سرانه را بايد بريزيد دور. بيايد تو خط. اگر نياييد تو خط توبه واقع نشده. اصلا ما نميتونيم فرصت نميكنيم شرح بديم در همان مرحلة توبه گفته بشه. من توبه كردم. چهل روز هم زحمت كشيدم توبه كردم، چه فايده داره توبه. ما هنوز بدبخت يك رسميم. يك فكري تو هنوز دست و پات غل و زنجيرها كه وقعدت بي اغلالي و حبسني ان نفعي بعد آمالي و خدعتني الدنيا بغرورها هنوز تو گرفتار اين مسائلي. تو چي توبه يعني چه؟ روز اولي كه شروع به توبه ميكنيد بايد تمام اينها را بريزيد دور. اين را الان دارم بهتون ميگم. حالا دير گفتيم از حالا اول كاره. همه را بريزيد دور، بياييد تو خط. چون اگر نيائيد توي خط نميتونيد موفق بشيد. اگر ريل قطار روي، يعني اين چرخهاي قطار روي ريل راه آهن نيفته نميتونه بره جلو. تا آخر كج ميره، ميافته توي دره، اينطرف و آنطرف. اصلا بايد صدردصد بيائيد توي خط. اگر يك روزي ديديد كه اون، البته در مرحلة استقامت بايد خودتون را تقويت كنيد كه باصطلاح تحت تأثير هيچي واقع نشيد. المؤمن كالجبل الراسخ. مؤمن بايد مثل كوه روشن باشه. عواصق، عواصق ميدونيد چيه؟ اين بادهاي تند طوفانزا، اين بادهاي تند طوفانزا او را تكان نده. تا چه برسه يك نسيمي بياد. يك نسيمي آمد آقا را برده. اين ميشه همج الرعاع… اتباع كل ناعق يميلون مع كل الريح. اينها به هيچ صراطي موفق نيستند. ببينيد خدا چي ميفرمايد. من اين آياتي كه اينها، كفروا بآيات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم. كار خوبشون اصلا حبط ميشه. شما اگر تحت تأثير رسوماتتون باشيد، تحت تأثير دستورات شيطاني باشيد، يك افكار…، يك مثال ميزنم براتون. يك افسر ارتش جمهوري اسلامي، خيلي هم با قدرت، فرض كنيد خيلي جاها را هم فتح كرده، يك روز رفته خدمت صدام و در مقابل صدام سر تعظيم فرود آورده. ميگن همه حبط شد. اصلا همة آن زحماتت به درد نميخوره. اين معناي حبط عمله. يك عمل شيطاني انجام بديد شماها خداي نكرده، يك بي تعهدي از خودتون نشون بديد، من اون مطلبي كه اون هفته گفتم واقعا ميخواستم شما را يك خوردهاي متعهدتون كنم. عجيبه واقعا. من يك چيزهايي ميشنوم گاهي از بعضي از دوستان! آقا تعهد ميكنه اصلا فراموش ميكنه. دربارة اسماعيل صادق الوعد كه خدا ميگه فاذكر في الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد. اين اسماعيل صادق الوعد يك، غير از آن اسماعيل پسر ابراهيم خليله. اسماعيل اينهم يكي از پيغمبرهاست. خدا ميگه اسم او را توي كتاب ببر، توي اين قرآن جاوداني كه تا روز قيامت بايد اين قرآن، اين شخصي كه باصطلاح اسمش اسماعيله، توي قرآن كتاب جاوداني اسمش را ببر. اين خيلي مهمه. ما الان وقتي كتاب مينويسيم خيلي سختمونه اسم كسي را توي كتابمون ببريم. مخصوصا اگر يك آدم خيلي پائيني باشه. خيلي هر كي باشه در مقابل خدا خيلي پائينه. اما خدا اسمش را با عظمت ميبره. ميگه چرا اسمش را ميبرم؟ مثلا. انه كان صادق الوعد. وعدههايش راست بود. وعدههاي راستش. در يكي از دهات، يك دهي بود، به رفيقش گفت كه تو برو شهر فلان كار را بكن، يا رفيقش به او گفت من ميرم شهر فلان كار را ميكنم. شما همينجا باشيد من ميآم. گفت خيلي خوب. وعده كرد. همينجا باشيم تا بيام. اين بابا رفت و يادش رفت. يادش رفت كه با حضرت اسماعيل همچين قراري گذاشته. حضرت اسماعيل همانجا موند. گفت حالا براي اينكه باصطلاح پيغمبري بوده، همانجا مشغول تبليغ شد و توي همان ده زندگي كرد و زندگيش را همانجا تشكيل داد و همه چيز. اون بعد از يكسال يادش افتاد. ما يك رفيقي داشتيم حضرت اسماعيل. اين اونجا من گفتم بمون برم ببينم آنجا هست يا نه؟ بعله. ديد از اينجا تكان نخورده. وعده است. المؤمن عند، يا انما المؤمنون عند شروطهم. مؤمن با شرطش هست، مؤمن پاي امضايش ايستاده. مؤمن با تعهدش اصلا ارزش داره. متعهد بايد باشه، ميگن فلاني متعهده، يعني اگر عهدي كرد سر عهدش هست. قد افلح المؤمنون. الذين في صلاتهم خاشعون و الذينهم لآمانتهم و عهدهم راعون. شما اين را بدونيد در وقتي كه وارد اين مراحل شديد، شرط ضمني شده و بعضيهاتون شرط باصطلاح زباني شده كه ما هر چي ميگيم بايد گوش كنيد. عهد كرديد خودتون، عهد كرديد. آنوقت در سر يك چيزهاي خيلي جزئي، اون آقا از آن آقا پول گرفته سر وعدهاش نياورده بده. اون يكي از اون يكي تعهد كرده موعدش عمل نكرده. من اگر بخوام بشمرم، حالا اگر من بگم يك نفر فرض كنيد يك جوري بوده و من خبر دارم، خيال ميكنه من فقط او را ميگم. نه. الحمدلله رفيق زياد داره آن آقايي كه فكر ميكنه من دارم او را ميگم، نه رفيق زياد داره و من ذهنم اگرچه تقسيم بشه روي مثلا افراد، يك دهمش مثلا به شما ميرسه. بعد هم، من نيامدم تعارفتون كنم. ما اگر ميخواستيم منبر بريم و تعارف كنيم و از اين حرفها، خوب وضع ديگهاي داشتيم. من آمدم اينجا انشاء الله ميخواهيم، باصطلاح خودمون، آنچه كه شماها قبول كرديد و تعهد كرديد اگر يك نقصي در شماها ديديم بهتون بگيم. يا تعهد نكنيد، مثل نذر، ببينيد سه چيز هر مستحبي را بر انسان واجب ميكنه. نذر. نذرش را فقط ما ميفهميم، عهد و قسم. شما به رسالهها مراجعه كنيد. اگر شما نذر بكنيد واجبه. عهد بكنيد واجبه، قسم هم بخوريد واجب ميشه. تعهد هم، اين را بدونيد، تعهدات گاهي تعهدات زبانيست گاهي اصلا جريان معلومه. شما سوار تاكسي شدي با تاكسيران طي نكردي. خوب ميگه منكه طي نكردم هر چي دلم ميخواد ميدم. و او بگه من هر چي دلم بخواد ميگيرم. نه. يك تعهدي ضمني هست. هر چه اين كيلومترشمار مياندازه او را بايد تو بدي. نه او حق زياد گرفتن داره نه تو حق كم دادن داري. يك كاري يك شخصي آمد براتون طي نكرد، بايد بريد در بازار ببينيد اجرت المثلش چيه همون را بايد بهش بديد. او هم حق زياد گرفتن نداره، شما هم حق كم دادن نداريد. تعهدات گاهي ضمنيه. فرق اين جلسة ما و اين مجلس ما و مجالس روضههاي ديگه در همينه كه من روي يكيك شما موظفم كه فكر كنم، حساب بكنم و شماها يك يكتون در مقابل من متعهديد. و اين را بدونيد هر كدام از شماها به تعهداتتون عمل نكنيد، عقب ميافتيد. اصلا بدتر از اينه كه اصلا باشيد توي اين جلسه، نباشيد توي اين جلسه. نميتونيد نيائيد. فكر نكنيد من الان هر چي ميگم تعهد تعهد، خيال نكنيد براي اون نميدونم چندرغاز ماهانهاي است كه ميدن و او را هم از آنور رد ميشه. نه. پول از كسي گرفته باشه تعهد ميدن نداديد. خلاف تعهد عمل كرديد. اون زودتر يعني تو زودتر ببينش. بگه آقا من نميتونم برسونم. چيكار كنم؟ ببين چي ميگه؟ رفيق شماست. شما همه با هم رفيقيد. صميميت داريد، صفا داريد، وفا داريد، به هم برسيد. كمك كنيد به همديگه. منتهي برو بگو كه من نميتونم سر دو روز ديگه مانده به چكم، اين را به تو دادم، نميتونم برسونم. نه اينكه بري چكت ببينه در حسابت چيزي نيست. اينها نبايد در شماها وجود داشته باشه. خدا از اين به بعد اگر يك نفر شما يكي از اين كارها بكنه، از نظر من كه ميافته، من نفرينش ميكنم كه از نظر خدا و پيغمبر هم بيفته. با همين شدت. بريد زودتر به كارتون برسيد. چك دادي، سر، دو روز جلوترش، سه روز جلوترش، ميدوني خودت نميتوني برسوني، حالا مگه چيكار ميخواد بكنه؟ ما كه رفيقيم. فوقش ميخواد ببره بندازه به زندان. اگه خواست اين كار را بكنه به حاج آقا ميگيم چغليش را ميكنيم. اينجوري نباشيد يك وقت خداي نكرده. ميگم ديگه. اينها را من دارم الان اعلام ميكنم و يقين هم بدونيد تأثير داره. همين دعاهايي كه جمعيتي حدود هزار نفر زن و مرد، اينها مبتلا به كسالت نشدند، همين عاديشون، براي چي براي اينكه طبق دستور خدا عمل نكردند. ما بايد تربيت بشيم، برسيم به جايي. لنگ نزنيد توي راه. تعهداتتون را عمل كنيد، وعدههايي كه ميديد عمل كنيد. آقا فلان ساعت من ميآم. نيامد، دو ساعت بعدش هم نيامد. اصلا نيامد. چي شد آقا. يادم رفت. تو غلط كردي. يادم رفته. من راستي ميگم. اصلا ترك تحفظ، خدا را تو در نظر نگرفتي كه يادت رفته. اصلا يادم رفته غلطه. شما ميگيد كهاي آقا يادش ميره آدم. مرحوم آية الله العظيم حاج آقا حسين قمي رحمة الله عليه از مراجع تقليد بودند، در كربلا بودند. يك تاجر كربلايي از ايشان دعوت ميكنه آقا فردا شب با چند نفر شام بيائيد منزل ما. ايشان خودشان ميروند، زن صاحبخانه ميآن ميگن آقا نيستند خونه. ميگه ايشان خودش ما را دعوت كرده بودند. ميگه حالا نيست و به ما هم چيزي نگفته. ايشان برميگردند. فردا آن تاجره را ميبينه. ميگه آقا ما ديشب آمدم شما نبوديد. ميگه آقا باور كن من فراموش كردم. ايشان يك جمله بهش ميگه. ميگه اگر استاندار كربلا را تو، آنجا محل استانداريه، دعوت كرده بودي فراموش ميكردي؟ يك خورده فكر كرد گفت نه اون را فراموش نميكردم. حالا چرا ما را فراموش كردي او را فراموش نكردي؟ چرا اينجوري شده. چونكه اهميت به اين نداده. اگر فرض كنيد كه شما يك قراري با رئيس جمهور بگذاريد كه فلان وقت من خدمت شما ميرسم يا ايشان شما را كار داشت، يا تعهدي داشته باشيد، از همين الان، شب هم خوابت نميبره. همهاش توي فكري كه من فلان ساعت، نيم ساعت زودتر بروم و پشت در بايستم، عيبي نداره، ترافيك ميشه باشه. احتمال ترافيك را ميديد، احتمال نميدانم چي، همة احتمالات را ميديد و خدمتتون عرض شود كاري ميكنيد كه اين احتمالات جلوتون را نگيره. بده. اهميت داديد. براي خدا هم همين اهميت را بديد. وعدة با دوستتون، رفيقتون، قرار با دوستتون، رفيقتون قرار با خدا و تعهد با خداست. اين را بدونيد. ميبينيد كه پروردگار متعال ميگه كسي كه ميخواد لقاء ما را ميخواد بايد سست نباشه، جدي باشه. چه اشكال داره، چه ضرري ميكنيم آقايون كه ما طبق قراردادهامون عمل بكنيم. يا قرارداد نگذاريم، يا اگر گذاشتيم عمل بكنيم. من خودم نذر كم ميكنم. يك وقتي جوان بودم. ديدم تنبلي ميكنم در اعمال عباديم، نذر كردم نماز شب بخونم، نذر كردم چه بكنم، نذر كردم… يك مشت نذر همچين هم دست و پاي ما را بسته بود اين نذرها كه چه بگم. رفتم خدمت يكي از علما، يكي از اساتيد. گفت اول بايد بشيني پيش من نذر بكني كه نذر نكني. اين يك. بعد هم ما صيغة نذر نخونده بوديم و بلد نبوديم راه نذر را، ايشان يك يك نذرهاي ما را بهم زد و گفت نه اينها درست نيست. خيلي خوب. و از همان وقتي كه ايشان به من، به من بعد فرمود كه تو همان تكاليفي كه خدا بهت واجب كرده انجام بده نميخواد يك چيزي را اضافه بر خودت واجب كني. همانها را درست انجام بده نميخواد. ما خيلي كم نذر ميكنيم. تعهداتم هم خيلي كم مثلا با احتياط، خوب انسان بايد بترسه از خدا، هي تند تند چك بنويسه، نميدونم، امضا بكنه، هر جائي گفتند يك امضاء بزن امضاء بزنه. خوب يعني چي؟! قراردادي را فورا پاش را امضا بكنه. معاويه امضاي خودش را پاره كرد. و الا امضا كردي بايد عمل بكني. خيلي كوشش بكنيد انشاء الله از همين امشب، اين فكر نكنيد مال فلان مرحله است يا فلان، من حرفهايي كه در شبهاي دوشنبه ميزنم مال تمام مراحله. از مرحلة اول توبه تا فناء في الله همه بايد ايني كه ميگم گوش كنند. تعهد داشته باشيد. و الان اگر هر كدامتون تصميم قطعي نگيريد بر اينكه به تعهداتتون عمل بكنيد، بدونيد پيش خدا باصطلاح مطروديد. به لقاء خدا نميرسيد، بيخود معطليد. ظنكم حواس في الدنيا. يعني همة كارهاتون كجروي و گمراهيه. كاسبيد باشيد، روحاني هستيد باشيد. نكن. و يك مسئلة ديگه هم كه باز تذكرش لازمه، اينجا ساعت هم نيست كه ما ببينيم، تذكرش لازمه براي دوستان اين است كه كوشش بكنيد به بزرگترهايتون احترام بگذاريد. ببينيد فرزند نسبت به پدر، فرزند نسبت به مادر، مادر و پدر تنها به همان پدري كه انسان ازش متولد شده منحصر به او نيست. سه تا انسان پدر داره. سه تا هم، يا دو تا هم مادر. اب ولدك. پدر و مادر خودش. چقدر من احترام ميگذارم؟ چقدر. و لا تقل لهما اف. شرطش هم ايمان نيست. شرطش چيه؟ شرطش پدر بودن. همين كافيه. و لا تنهرهما. باهاشون خوب صحبت بكن كه زياد شنيديد و مقيد باشيد. مقيد باشيد. اگر پدرتون زنده است احترامات ظاهري. من نظرم اينه كه دست پيغمبر اكرم بوسيدن و دست سادات را بوسيدن و دست پدر و مادر را براي خدا بوسيدن، اين ثواب زيادي داره. دست ديگران را روايت داره كه نبوسيد. دقت كرديد. خيلي بايد احترام كرد. و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه. ببينيد. من آخوندم و پدرم خوب يك آدم عواميست. چرا من در مقابل او تعظيم كنم؟ واخفض لهما جناح الذل من الرحمه. ديديد يك كبوتري بالش را پهن كرده همچين در مقابل، همچين خيلي روي زمين خوابيده. در مقابل پدر و مادر خودتون را ذليل بدونيد. ذليل. آنهم نه اينكه حالا او احساس بكنه كه شما ناراحتيد از اين كار. گاهي ميشه انسان خودش را ناراحت نشون ميده. ميگه چون خدا گفته چيكار كنم و چون حاج آقا گفته اينطور، من ميرم مثلا دست بابام را ميبوسم. ما به بعضي از دوستاني كه جوانند ميگيم برو دست پدرت را ببوس، ميره بهش ميگه كه حاج آقا گفته. اين بدتره. من الرحمه. با مهرباني، برو بگو باباجون چون خيلي دوستت دارم دستت را ميبوسم. قربون خاك پات ميشم. اب ولدك. اب زوجك. پدر زن. پدر زن حكم پدر را داره. احترامات بايد همانطور محفوظ باشه. و اب علمك. اگر از كسي چيزي ياد گرفتيد براي خدا البته باشه. دست پدر و دست سادات و دست پيغمبر اكرم. پدر و زن و (قطع نوار). پدر زن هم عين پدره. يعني بايد احترام كرد. همة اين بدبختيها و اين گرفتاريهايي كه هست مال رعايت نكردن اين موضوعه. مال رعايت نكردن اين موضوعه. دقت كنيد رعايت بكنيد اگر پدر زن شما اومد تو خونة شما مثل پدر خودتون احترامش كرديد زن شما با شما دعوا نميكنه كه چرا فاميل من را احترام نميكني، فاميل خودت را احترام، اين همه دعواهاي فاميلي بوجود نميياد. خداي تعالي ميدونه چي بگه، اسلام ميدونه چكار بكنه. زنت را ميبينه، پدر خودت هم كه ميياد كمال تواضع را در مقابلشون داري، پدر او هم كه مييا كمال تواضع را در مقابل ميكني ديگه راحت ميشه. ديگه فرقي بين پدر من و پدر خودش نميگذاره.
شما را به خدا همين عمدة گرفتاريهاي، دعواهاي زن و شوهرها را حل نميكنه. يكي هم پدري كه به شما چيز ياد بده. اين را خوب، اين طبعا حالا زياد بحثش را نكنيم چون تا حدي كه لازمه شما الحمد الله احترام ميكنيد. مادر هم همينطوره و چندين برابر از پدر بيشتر. يكي مادر خودتون، مادري كه شما را متولد كرده. در مقابلش تواضع. ميگه من نسبت به كي احترام كنم؟ رسول اكرم ميفرمايد امّك. مادرت. بعد؟ مادرت. بعد؟ بعد هم مادرت. بعد پدرت. مادر را خيلي مواظب باشيد. حضرت سجاد صلوات الله عليه با مادرش غذا نميخورد. احترام ميكرد. از حضرت سؤال كردن كه چرا شما اينقدر احترام آخه خيلي زياده؟ فرمود من ميترسم آخه با او، چون خوب در يك ظرف غذا ميخوردند من ميترسم بخوام يك چيزي بردارم او قبلا فكر كرده باشه كه او برداره. و من زودتر بردارم و اونچه كه او اراده كرده عملي نشه. خيلي عجيبه. نميگم حالا با مادرتون غذا نخوريد بريد اون اطاق تنها غذا بخوريدها گاهي اين افكار مقدس معابانه براي ما پيش ميياد. نه با مادر غذا بخوريد اما احترام بكنيد. حالا كه ظرفهاي ما همه جداست و از ظرف هم هم غذا نميخوريم. آب دهن مادر و پدر براي فرزند ولو مريض باشند، آقاي دكتر ميگه بابا اينها ميكروب داره، فلان داره. نه ميكروب هم داشته باشه، ما پر ميكروبترين جاهايي كه توي الان همين مشهد بگيم هست ضريح امام رضاست. چون هر چي مريضه ميياد خودش را به ضريح ميماله. و همان ضريح را انسان بمكه انسان شفا ميگيره. دست بماله، من خيلي اتفاق افتاده، دست ماليدم به ضريح اتفاقا معلومه يك كسي قبل از ما رفته آب دهن ماليده دست ماتر شده ديگه آب ديگهاي هم نيست اين را ما ماليديم به صورتمون. و شفا هست. شفاست. اين مسئلة مكروب و اينها را توي اين مسائل مهرباني و دستورات الهي كنار بگذاريد چون مكروب را هم خدا روي ضررش (قطع نوار) هم ميتونه ضررش را بگيره.
دقت كرديد. پدرت تا مريض ميشي پدر جان يك قدري آب دهن بمال به پيشانيم خوب ميشم. اگر به دستورات اسلام عمل كنيم، پدر خدمت شما عرض شود اون پدر معصيت كارمون را همچين رامش ميكنيم كه حساب نداره. آخه تو از كجا ميگي، ميبيني كه من معصيت كارم، ميگي خدا گفته، فلاني، حالا بگيد فلاني گفته، فلاني گفته كه آب دهن شما براي من شفاست. اون وقت اينجوري ميشه كه خدمتون عرض شود همه مييان به طرف دين، همه مييان به طرف اسلام. نه، نه. دين هم گفته با تو حرف نزنم. توي تلويزيون مخصوصا اخيرا خيلي زياد بچههاي بي تربيت را ميياره در مقابل پدرها در مسائل ازدواج، در مسائل مختلف اينها را اصلا نگاه نكنيد. اينها در همان فرهنگ هنر پيشگي خودشون در زمان اون هم طاغوت بودند همين جور منتقل شدند مال اونهاست. اين آرايشي كه خدمتتون عرض شود كه عروس، عروس را مييارن در مقابل چشم پنجاه ميليون جمعيت، آرايش كرده. اون وقت ميگن زنها اين جور بيرون نيان. اگر، ما يك زني آرايش كرده بياد بيرون، راه بره نهايت صد تا مرد ميبيندش شما پنجاه اقلا بيست و پنج ميليون مرد دارن اين را ميبينن. حالا، شما داشته باشيد. مادر، مادر جان يك چند تا، اين سورة حمد را بلدي، من نميگم مادر مقدس تهذيب نفس كردهات را. اون كه براي همه شفاست. اما نه مادر معصيت كاره، تهذيب نفس (قطع نوار).
مادر جان حمد را بلدي؟ بله. يك هفت تا حمد بخون من كسالت دارم رفع بشه. شما اونهايي كه مادر دارن ميدونن چقدر مادرشون بهشون محبت پيدا ميكنه. اوني كه ميخواي بگي يك غذاي خوبي براي من درست كن بگو هفت تا حمد براي من بخون. بكشونش طرفت. در مقابل مادر و پدر خيلي احترام كنيد. يكي هم مادر زنتون. مادر زن هم در حكم، يا مادر شوهر. حالا مجلس آقايونه. والا ميگفتم مادر شوهرتون. مادر زن ما اين حرفها را تو خانمها هم ميگيمها. مادر زنت. آقا مثل مادر احترامش ميكني. خيلي هم به شما اظهار علاقه ميكنه. دوستش داشته باشه. بيشتر متوجه اين جهت باشه كه بيا دعا بخون براي من. تو دعا بكن. من وضع مزاجيم خوب نيست تو دعا بكن. من دلم ميخواد به كمالات برسم. به مادر زنت بگيد. ميگه من خودم هم به كمالات نرسيدم تو دعا كن براي من خودت هم ميرسي.به خدا قسم همين دستورات را عمل كنيد اينقدر عالي ميشه. يا اگر زني به شما تعليماتي داد اون هم مثل مادر ميشه كه حالا بحثي ندايم. و انشاء الله كوشش بكنيم كه نسبت به مادر نسبت به پدر، نسبت به بزرگتر واقروا كباركم دستوره. بزرگتر.
محمد ابن مسلم آمد خدمت امام سجاد صلوات الله عليه عرض كرد آقا خيلي مردم بد شدند هي نشست از بدي مردم، ما هم كه يك خرده مقدس ميشيمها همه را بد ميدونيم. حضرت فرمود كه يك برنامه بهت ميدم. اون برنامه را بايد عمل كني، الان من هم به شما ميدم بايد عمل كنيد. گفت: حضرت فرمود كه، هر كس سنش از تو كمتره مثل فرزندت باهاش رفتار كن. اوني كه سنش از تو (قطع نوار) رفتار كن. اوني كه با تو مساويه مثل برادر باهاش رفتار كن.
خوب حالا متاسفانه ما نه پس به پدرمون احترام ميگذاريم و نه به فرزندمون محبت ميكنيم نه به برادرمون. نه اون مسلمانها. محمد ابن مسلم مسلمان به او گفتند. گفتند با مردم اينجور باشيد. حالا اگر شيطان اومد گفت چرا من آدم به اين خوبي اون آدم به اون فاسقي. من بيام از او احترام بكنم. به شيطان جواب بده، حضرت ميفرمايدها. به شيطان جواب بده. بگو كه من به گناهان خودم يقين دارم اما گناهان او را شك دارم. هيچ وقت نميشه اوني كه يقينيه ترجيح پيدا كنه بر اوني كه مشكوكه. متوجه شديد. اگر بزرگتر از تو بود، نگو او گناه بيشتر كرده، من كمتر. بعضيها اينجوري ممكنه فكر كنن. او در ايمان به خدا بيشتر بوده و عبادت بيشتر كرده و من كمتر عبادت كردم. اگر از تو كوچكتر بود، بگو من بيشتر گناه كردم او گناه كمتر كرده. اينجوري بشينيد قضاوت كنيد و همه احترام و محبت قائل بشيد. بعد خداي تعالي در آخر اين سوره ميفرمايد كه قل انما انا بشر مثلكم چقدر افتخار براي پيغمبر با اون عظمت بگه من هم مثل شما هستم اما به شرط اينكه به اين استقامت، به اين دستورات عمل بكنيد. پيغمبر مثل شماست. والا پيغمبر مثل ماها نيست. حيواني كه، اولئك كلانعام بل هم اقل اونهايي كه به اين دستورات عمل نميكنن، اونهايي كه تعهد ندارند، اونهايي كه مسئول نيستند، اونهايي كه وظايفشون را عمل نميكنند، اونهايي كه خدا نميشناسن، اونهايي كه مردم آزاري ميكنند اينها مثل پيغمبر نيستند، پيغمبر هم مثل اينها نيست. انا بشر مثلكم در صورتي كه ما انشاء الله به اين دستوراتي كه تو اين سورة مباركه هست چون آخر سورة نتيجة همة سوره را بيان ميكنه. دستوراتي كه تو اين سوره هست كه عمدهاش استقامت، و محكم بودن و قوي بودن دنيا را داشتن، آخرت را داشتن، خدا را در حقيقت داشتن و پشت پا به دنيا زدن و براين خاطر خدا و دنيا را تحصيل كردن براي خاطر خدا. وكي لا تعصوا علي ما فاطتكم و لا تفرقوا بما آتاكم. اگر اينجوري شديم پيغمبر ميفرمايد كه انما انا بشر مثلكم ولي يوحي عليه.
به من وحي ميشه. من واسطة شمام . از خدا ميگيرم به شما ميدم.انما الاهكم الاه واحد فمن كان يرجوا لقاء ربه. ببينيد نتيجة همة اينها كسي كه اميد رسيدن به كمال و لقاء پروردگار را داره فليعمل عمل صالحا كار خوب ميكنه. تو خط صحيح باشيم تو صراط مستقيم باشيد و شيطان و نفس اماره را شريك خدا قرار نده، رفيقش را شريك خدا قرار نده، دوستانش را شريك خدا قرار نده. ولا يشرك عبادت ربه احدا. اين هم سورة كهف. خدايا شنيدي ربنا اننا سمعنا منادي، منادي للايمان ان آمنوا بربكم فآمنا. خدايا ما ايمان آورديم خدايا شاهد باش من از قول اين جمعيت ميگم كه هممان انشاء الله اين لحظه تصميم ميگيريم به همة دستورات تو مخصوصا اونچه كه در اين سوره در خصوص استقامت و تعهد و مسئوليت و اينها هست عمل كنيم و شيطان را شريك تو قرار ندهيم. و نفس امارة باسوء را انشاء الله در راه تو قرار بديم و رامش كنيم و جزء نفسهاي مطمئنه انشاء الله قرارش بديم و انشاء الله جزء بندگان تو باشيم. شهادت فاطمة زهرا سلام الله عليها نزديكه. انشاء الله از پس فردا شب در منزل، مجلس هست. كوشش بكنيد انشاء الله حتما بياييد، بنشينيم دور يكديگر عزاداري بكنيم براي مادر همتون براي مادر عزيزمون فاطمة زهرا سلام الله عليها. خدا قسمتتان كند برويد مدينه، از در جبرئيل كه وارد ميشويد مقابلتون خانة فاطمة زهرا سلام الله عليهاست و طرف چپ قبر مطهر اون حضرت ديده ميشه. يك دري داره كه معمولا وهابيها ايستادند نميگذارند انسان اون در را ببوسه. من يك روز با حسرت نگاه ميكردم به اون در اينجا خانة مادر ماست چرا نميگذارند ما وارد بشيم. خيلي حسرت خوردم. براي نگاه كردن از همين چند قدمي هم شرطه آمد من را اون طرف كرد. همانجا نشستم به مظلوميت فاطمة زهرا گريه كردم. در عالم رؤيا ديدم فاطمة زهرا اونجا ايستاده به من اظهار محبت ميفرمود ولي دست راستش را گذاشته بود روي صورتش.
من در عالم رؤيا متوجه نشدم كه چرا فاطمة زهرا اين كار را كرده ولي وقتي بيدار شدم يادم آمد از اون سيلي كه به صورت زهرا زدند و هر وقت علي بن ابيطالب وارد منزل ميشد ميديد زهراي اطهر دستش را روي صورتش گذاشته، كه چشم علي بن ابيطالب به كبودي صورت زهرا نيافته. همه رو به قبله.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.