۲۲ صفر ۱۴۲۴ قمری- ۵ اردیبهشت ۱۳۸۲ شمسی- جلسه هجدهم اعتقادات- ولایت
@ متن سخنراني 22 صفر المظفر 1424 مصادف با 5 ارديبهشت 1382 و 25 آوريل 2003
1- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
2- عبارت قرآني آغازين(مائده/55)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»([1])
3- معرفت امام عليه السلام
اگر چه ميخواستم اين هفته بحث ولايت و امامت را تمام كنم ولي اصرار بعضي از خوبان كه مطالب را خوب دقّت ميكنند و انشاء اللّه ميروند كه زيربناي وجوديشان، روحيشان را كه اعتقادات باشد كاملاً درست كنند؛ بعضي از واژههايي كه در قرآن و يا در روايات نسبت به ائمّهي اطهار و چهارده معصوم عليهم الصلوة و السلام آمده كه من سختم بود آنها را هم در مجلس توضيح بدهم خواهش كردند كه آنها را هر طور ممكن است عرض كنم. در هفته گذشته، معني عيناللّه و يداللّه و وجهاللّه و اذناللّه و لساناللّه را تا حدي توضيح دادم جملاتي كه باقي ماند: يكي «جنباللّه» است، و ديگري «نفساللّه» و سومي «كلمةاللّه» است اين سه اسم كه روي چهارده معصوم پاك عليهم الصلوة و السلام در روايات گذاشته شده اگر چه مشكل است توضيحش، ولي از خدا كمك ميگيرم كه هم بتوانم توضيح بدهم و هم انشاءاللّه شما بفهميد([2]).
C امام عليه السلام جنب الله است
اوّل كلمهي «جنباللّه»: جنب به معناي كنار، به معناي همجوار و اين مطلب و اين كلمه در روايات مكرّراً بيان شده، «نَحْنُ جَنْبُاللّهِ([3])، عَلِيٌّ جَنْبُ اللهِ([4])».
c معناي «جنب الله»
جنب به معناي آن چيزي است كه لياقت دارد كه در كنار خدا و كسي كه در كنار خدا قرار گرفت و همنشين پروردگار بود و ممسوس در ذات خدا بود؛ آن كسي است كه تمام صفات الهي را به قدر ظرفيتش داشته باشد،
c چرا خداي تعالي براي خودش جَنبي قرار دادهاست؟
درست است كه «مَا لِتُرَابِ وَ رَبِّ الْاَرْبَابِ»، خدا كجا و مخلوقش كجا؟ امّا پروردگار متعال براي آنكه اين فاصله عجيب و عميق بين مخلوق و خالق برطرف شود، براي خودش يك جنبي قرار داده، كناري قرار داده، واسطهاي قرار داده كه افراد متديّني كه ميخواهند بسوي خدا حركت كنند، از اين راه حركت كنند يعني راه ديگري نروند.
c درك دقيق معنا و مفهوم «جنب الله»
شيطان هم جنبي دارد، رفيقي دارد، همنشيني دارد و خداي تعالي هم همنشيني دارد.يعني همانطوري كه اگر در يك مجلسي قرار گرفتيد، يك دفعه چشمتان به يك دوست صميميتان ميافتد در مجلس جا نيست امّا وقتي او را ديديد اشاره ميكنيد: «بيا پهلوي من بنشين، تو با من رفيقي، تو با من هماهنگي، تو با من همصفت و همراهي»، كنار خودتان مينشانيدش؛ هر كس ببيند اين تصور در وجودش قطعي است كه اين شخص وارد از دوستان بسيار صميمي اين شخص است، چرا؟ به خاطر اينكه پهلوي خودش نشاند، چرا؟ به خاطر اينكه او را مقرّب خودش قرار داد. در حقيقت مقربترين،
# مقام قرب الهي يعني چه؟
مقرب كه ميگوييم و «قرب الياللّه» كه ميگوييم؛ يعني در صفات به پروردگار نزديك بودن و الاّ خداي تعالي كه مكاني ندارد كه پهلو داشته باشد يا جايي باشد كه به او نزديك انسان بشود، از نظر مكاني «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»([5])، از رگ گردن خدا به همه حتي به دشمنان دين نزديكتر است.
# 14 معصوم عليهم السلام مقربترين هستند
پس اين قرب، اين همجواري، اين جنب و پهلوي او قرار گرفتن فقط و فقط در بُعد معنوي است؛ يعني صفات الهي را اين چهارده معصوم عليهم السلام آنچنان در وجودشان ظاهر و بارز است كه آنها كنار خدا هستند، آنها با خدا هستند،
# ائمهي اطهار عليهم السلام معالحق هستند
كه در روايات دارد، «عَلَي مَعَ الْحَقِّ»([6])، حق مطلق خدا است و علي با حق است و حق با علي است، حق مطلق؛ يعني راستي و صداقت مطلق، واقعيّت مطلق؛ يعني آن كسي كه محال است حادثهاي بر او وارد شود، محال است از نظر عقلي كه نباشد. امّا شخصي كه باصطلاح ما مخلوق است و خلق شده همه حوادث ممكن است بر او وارد شود. مخلوق؛ يعني مركز هجوم حوادث، مركز هجوم نابوديها، در ميان مخلوقات خدا چه حيوانات، چه انسانها، چه اجنه و چه ملائكه، چهارده نفرند كه اينها چون به خدا متصلند، چون جنباللّهاند به هيچ حادثهاي و هيچ مشكلي و هيچ فنايي برخورد نميكنند،
$ اهميت دنيا و متعلقات و حوادث آن
حادثهاي دنيايي اينها حادثه نيست نه براي شما و نه براي آنها، كشته شدن و از بين رفتن «انشاءاللّه» از هفته آينده دربارهي مرگ و عالم برزخ كه سخن گفتم آن وقت ميفهميد كه مُردن و زنده بودن و مريض شدن و بيچاره شدن در دنيا اينها اصلاً قابل ذكر براي يك بشر نيست، براي ما افراد ضعيف، افرادي كه تمام حواسمان متوجّه دنيايمان هست، نه به خدا فكر ميكنيم، نه به قيامت فكر ميكنيم، نه به بهشت و جهنم فكر ميكنيم، اينها مسأله است و الاّ براي ائمّهي اطهار عليهم الصلوة و السلام اينها به هيچ وجه مسأله نيست. اگر مثلاً فرض كنيد شما مركبي داشته باشيد، مركب شما كه مثلاً فرض كنيد ميخواهيد صد سال در دنيا زندگي كنيد يك روز به شما يك مركبي دادند اين مركب حالا شَل باشد، كور باشد، هر حادثهاي بر او وارد شود براي شما اهميّت ندارد، بلكه از مركب هم يك خردهاي نزديكتر لباس شما، لباستان اگر گوشهاي قبلاً كثيف شد به جايي گير كرد، پاره شد و يا مثلاً در جايي گذاشته بوديد شما صدها دست لباس داريد در جايي گذاشته بوديد بنزين ريختند و آتش دادند شايد ده روز بعدش فراموش كنيد، برايتان اهميّت ندارد، اين بدن در دنيا همينطور است؛ براي كسي كه ميداند كه از كجا شروع كرده و به كجا ختم ميشود يا بگويم اصلاً ختم نميشود، يك همچنين فردي؛ صد سال توي دنيا برفرض در تمام اين صد سال مبتلا به سرطان باشد مسألهاي نيست. چند صد سال بعدش را فراموش ميكند، يادش ميرود، تا چه برسد به اينكه يك ساعت در جبهه به او مثلاًخمپاره بخورد و قطعه قطعه شود، بدن است، لباس است كه انشاءالله اين مسأله خيلي اهميّت دارد و اميدوارم از هفتههاي آينده خوب دقّت كنيد و اين معنا را بفهميد كه تمام سعادتتان به همين معنا است و شناختن اين معنا است. بگذريم،
$ ائمه اطهار عليهم السلام تحت تأثير هيچ چيز واقع نميشوند
ائمّه اطهار هيچ حادثهاي برايشان پيش نيامد و نخواهد آمد و هيچ چيز آنها را تحت تأثير قرار نميدهد؛ يك روز ايمانشان قوي باشد، يك روز ايمانشان ضعيف باشد، يك روز دچار به افسردگي باشند از نظر روحي، يك روز مثلاً اعتقاداتشان كامل و يك روز ناقص، ابدا،
$ مقام باعظمت خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام
آنها ممسوس، آنها جنباللّهاند، آنها ممسوس در ذات خدا هستند، فقط فرقشان همين است كه آنها مخلوقند و خدا خالق، خدا هر چه برايش امكان داشته كه در ممكن قدرتنمايي كند در روح مقدّس خاندان عصمت و طهارت قدرتنمايي كرده كه در مقدمه اذن دخول بعضي از حرمهاي مطهره هست كه «اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي»، خدا را شكر ميكنيم، حمد ميكنيم كه براي ما ائمّهاي قرار داد – خوب دقّت كنيد – ائمّهاي قرار داد كه اگر بنا بود خودش به طور محال در مكاني، در مكاني مجسم بشود، اينها ميشدند، «اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَينَا بِحُكَّامٍ يَقُومُونَ مَقَامَهُ لَوْ كَانَ حَاضِراً فِي الْمَكَانِ»([7]) بنابراين، نميدانم توانستم معني جنباللّه را عرض كنم يا نه.
معني جنباللّه اين است كه كنار خدا، داراي همهي امتيازاتي كه پروردگار دارد جز احديّت و جز خالقيّت مطلق و جز علم مطلق كه آنچه خاندان عصمت دارند معلومات و يادگرفتههايي است از پروردگار.
C امام عليه السلام نفس الله است
و امّا معناي «نفساللّه»،
c معناي نفس
نفس در لغت به معني خود است – خوب دقّت كنيد – ميگويند فلاني خودش آمد، نفسش آمد، به شما گفتهاند تزكيهي نفس كنيد، يعني خودتان را پاك كنيد، خود، خوديّت.
c علي عليه السلام نفس پيغمبر صلي الله عليه و آله است
در بعضي از روايات و آيات قرآن اين جمله به ائمّهي اطهار اطلاق شده، در قرآن آمده كه «وَيُحَذِّرُكُمْ اللَّهُ نَفْسَهُ»([8])، خدا شما را از نفسش ميترساند. در قرآن مجيد وقتي كه نصاري نجران با رسولاكرم بنا شد مباهله كنند خداي تعالي به پيغمبراكرم فرمود: «قُلْ»، بگو: «تَعَالَوْا نَدْعُ»، بگو بياوريد در اين محفل، «أَبْنَائَنَا وَأَبْنَائَكُمْ»، ما فرزندانمان را بياوريم شما هم فرزندانتان را بياوريد، «أَبْنَائَنَا وَأَبْنَائَكُمْ وَنِسَائَنَا وَنِسَائَكُمْ»، زنهايمان را ما ميآوريم شما هم زنهايتان را بياوريد، «وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ»؛ درباره اين آيه خيلي حرف است چرا گفته است ابناءنا، چرا فرموده است نسائنا، كه فقط فاطمه زهرا را آورد؟ خيلي حرف است كه اينها بماند. آن جملهاي كه ميخواهم استفاده كنم اين است كه فرمود: «وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ»([9])، قطعاً، يقيناً طبق روايات سني و شيعه منظور از كلمهي «أَنْفُسَنَا» علي ابن ابيطالب است خودمان را، چرا پيغمبر اينجا فرمود: خودمان را بياوريم، دعوت كنيم؟ آخر انسان خودش را كه به جايي كه مال خودش است كه دعوت نميكند! چرا فرمود خودمان را، علي را خودش تصور كرد، آيا علي ابن ابيطالب از نظر شكل و قيافه مثلاً اينها دو برادر دو قلو بودند، شبيه به هم هر كدامشان رفتند مانعي نداشته باشد؟ نه از چه جهت، پيغمبر فرمود «وَأَنْفُسَنَا»؟ يك مقدار بسيار مختصر اگر فكر كنيد به اين نتيجه ميرسيد كه چون پيغمبراكرم هر چه داشت از علم و تقوا و ايمان و عصمت علي ابن ابيطالب داشت، چيزي كم نداشت جز اينكه نام اين علي است و نام او محمّد صلي اللّه عليه و آله وسلم، فرق ديگري نبود. شما اگر فرق ديگري كه كلمه «أَنْفُسَنَا» را به آن اطلاق كرد پيدا كرديد ابدا،
c چگونه امام عليه السلام نفس الله است؟
خداي تعالي چرا اين جمله را براي علي ابن ابيطالب يا ساير ائمّه فرموده؟ چون خدا با مخلوقش هيچ تناسبي ندارد، من الان برايتان توضيح ميدهم.
خداي تعالي چند صفت و چند موضوع دارد كه عقل ميگويد دومي ندارد. (يكي ازليتش، يكي مجرد بودنش و صفات ذاتش) به هر حال كه نميشود بگوييم دو تا موجود در عالم وجود دارد كه يكي او است و يكي هم خدا است، نه، عقل ما ميگويد. پس باصطلاح اهل علم در درسهاي علميمان گفتهايم و شنيدهايم از اين صفات علي ابن ابيطالب وقتي كه ميگويند: «أَنْفُسَنَا»، منصرف است، مثلاً اگر گفتند پيغمبر نفس علي است و علي نفس پيغمبر، شما ميدانيد كه هر دويشان از مثلاً فرض كنيد از فاطمه بنتاسد متولّد نشدهاند و هر دويشان از آمنه متولّد نشدهاند، از اين منصرف است، از اينكه اينها هر دويشان در يك سن هم باشند باز ما چون ميدانيم آنها سنهايشان با هم فرق ميكند از اين هم منصرف است ، معناي انصراف يعني اين؛ چيزي كه باقي ميماند اين است كه هر چه از صفات و خصوصيّات پيغمبر دارد علي ابن ابيطالب هم دارد، همينطور هر چه از صفات و خصوصيّاتي كه ميتواند يك ممكن از خداي تعالي داشته باشد علي ابن ابيطالب عليه الصلوة والسلام دارد، ازلي نيست، ابدي نيست، خالق نيست و علم مطلق و مجرد نيست، امّا بقيّه هست، اين مطلبي است كه در ماه رجب كه چهار ماه ديگرانشاءالله بهسراغتان ميآيد در دعاي رجبيه ميخوانيد «لافَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ اِلَّا اَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»([10])، جدايي نيست بين خدا و بين ائمّهي اطهار. «ولات امر»، ولات مطلق الهي آن اوليايي كه از طرف پروردگار كه چند هفته قبل تذكّر دادم ولايت خاصالخاص دارند بين آنها و تُويِ خدا فرقي نيست، جز اينكه آنها مخلوق تواند و بنده تو هم هستند و الاّ در صفت رحمانيّت، رحيميّت و كل صفاتي كه از خدا به مخلوقش اظهار ميشود اينها دارا هستند. اين معني نفساللّه است، «وَيُحَذِّرُكُمْ اللَّهُ نَفْسَهُ »([11])
در زيارت اميرالمؤمنين عرض ميكنيم: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَفْسَ اللّهِ»([12])، اي نفس خدا! اين هم معناي نفساللّه و
C امام كلمهالله است
معني «كلمةاللّه»، كلمةاللّه، البته دربارهي حضرت عيسي هم اين گفته شده،
c اقسام كلمهالله
كلمةاللّه، طبق همان صفاتي كه در هفته گذشته عرض كردم به خاص و خاصالخاص و عام تقسيم ميشود: «كلمةاللّه العام»، «كلمةاللّه الخاص»، «كلمةاللّه الخاصالخاص».
c معناي «كلمه» و شناخت كلمهالله عام
اوّل معني كلمه را عرض كنم، چون وقتي كه به ما ميگويند كلمه يعني حرفي كه ما زديم اين را توي ذهنمان ميآيد ولي يك قدري وسيعتر از اين است.
«كلمه» چيزي است كه آنچه در باطن انسان است به وسيله او ظاهر ميشود، الان من امروز براي شما حرف ميزنم، هر چه كه در باطن دارم، هر چه كه ميفهمم براي شما با سخنم عرض ميكنم، اظهار علم به هر وسيلهاي كه انجام شد آن ميشود كلمه آن شخص.
خداي تعالي بشر را خلق كرده، موجودات مخلتف را خلق كرده، همهي اينها كلمةاللّهاند، منتها عام، همه كلمةاللّهايم، يعني اظهار قدرت پروردگار؛ اظهار خلقت پروردگار، قرآن را كه كلمةاللّه ميگوييم، كلام خدا ميگوييم مال اين است كه هر چه خدا از علم ميخواسته در اختيار بشر بگذارد در قرآن گذاشته اين شده كلمةاللّه و خلاصه معني كلمه اظهار آنچه در باطن است، حالا به وسيله زبان باشد، به وسيله اشاره باشد، به وسيله ايجاد يك چيزي باشد، شما وارد يك اتاقي ميشويد ميبينيد ده تا مجسمه بسيار زيبا اينجا گذاشته شده ميفهميد صاحبخانه با اين علمش يك چيزي به شما گفته و آن اينكه من مجسمه سازم، توي يك عكّاسي وارد ميشويد ميبينيد عكسهاي زيادي آنجا هست معلوم ميشود صاحب اين مغازه عكاس است و همينطور، خداي تعالي ماها را خلق كرده با خلقش سخن گفته كلمهاي فرموده؛ يعني من اين قدرت را دارم، من اين خالقيّت را دارم، من رازقم كه دارم به همه روزي ميدهم، پس – بنابراين، معني كلمه را فهميديد حالا هر چه بشر خداي تعالي كه سهل است، اگر هر چه خلق كرده همه به يك معنا اسمش كلمةاللّهاند، اين معناي كلمةاللّه العام.
c اولياء الهي كلمهي خاص خدا هستند
«كلمةاللّه الخاص» چه هست؟ آخر كلمة الله العام حتي حيوانات را هم شامل ميشود، كلمةاللّه العام حتّي حيوانات را هم شامل ميشود اگر يك فردي هم روحش را درست كرد، صفات حميده پروردگار را در خودش به وجود آورد، خليفةاللّه شد در حد خودش و اخلاق انساني پيدا كرد كه همان اخلاق الهي است كه «تَخَلَّقُوا بِاَخْلاقِ اللّهِ»([13]).
اگر اين طوري شد كه اكثراً اولياء خدا اينطورند، اينها كلمةاللّه الخاصند، يعني يك خصوصيّاتي در اين هست كه بهتر خدا را نشان ميدهد سخن خدا را بهتر معرّفي ميكنند. شما اگر وارد مثلاً يك اتاقي شديد ديديد كه يك مشت مجسمههاي گِلي بيارزش اينجا هست شما پي به هنر مجسمهساز نميبريد يا لااقل ميگوييد اين همين است. امّا اگر يك مجسمه بسيار زيبا، بسيار حسّاس ديديد درست كرده، بهتر نشان ميدهد هنر آن مجسمهساز را، اولياء خدا بهتر خدا را معرفي ميكنند، اخلاقشان، كردارشان، رفتارشان همه چيزشان روي حساب، در صراط مستقيم، دقيقاً طبق آنچه خدا خواسته اين را ميگويند كلمةاللّه الخاص كه
# رمز موفقيت اولياء الهي
حضرت عيسي از اين قبيل بود و «وَكَلِمَتُهُ»([14]) كه خدا در قرآن ميگويد روي اين اساس ميگويد. كلمةاللّه الخاص، يك كلمهاي است كه تمام مردم وقتي نگاهش ميكنند، حرفهايش را گوش ميدهند، مطالبش را ميشنوند، ميگويند: اين ارتباط با خدا دارد. حتماً خدا هست، خداي تعالي در قرآن ميفرمايد: «قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»([15]). اين علم كتاب را دارد و در يك جا دربارهي آصف بن برخيا، آصف بن برخيا كلمةاللّه خاص است كه وقتي حضرت سليمان گفت: تخت بلقيس را كيست براي من بياورد؟ گفت: «أَنَا آتِيكَ»([16])، من براي تو ميآورم چشمت به هم نخورد، چشم بهم خوردن خيلي سريع است و آورد. اين كلمةالله خاص است؛ يعني در ممكنات تصرّف ميكند، ميتواند با خدا آنچنان پيمان بسته باشد كه از قدرت پروردگار يك چنين استفادهاي بكند كه از خدا بخواهد كه خدايا! اين تخت بلقيس را تو ميتواني بياوري من كه زورم نميرسد يك ارتباطِ خيلي فوري.
$ اسم اعظم خدا
تعبيراتي در كلمات افراد هست كه اينها «اسم اعظم» دارند، من يك جملهاي دربارهي اسم اعظم برايتان عرض كنم، نميدانم توي جاهاي ممنوعي كه يك عدّه خاصي حق دارند بروند رفتيد يا نه؟ اينها يك اسمي دارند، يك رمزي دارند رمزش ممكن است هيچ معنا هم نداشته با شد، هيچ مناسبتي هم نداشته باشد ولي آن رمز را كه ميگويند كلمه رمز شب مثلاً وقتي آن كلمه را آن شخصي كه ميخواهد وارد منطقه ممنوعه بشود گفت، ميگويند: بفرمائيد بفرمائيد. اسم اعظم پروردگار، همه اسمهاي خدا اعظم است همهاش، منتها بعضيهايش به درد بعضي جاها ميخورد نه اينكه فكر كنيد، باز آن مثلاً «الف» و «لام» و «ه» اينها مؤثّر است بعضيها خيال ميكنند اين حروف مؤثّر است، بسيار حرف بيخودي است. اگر بگويند حرف، حروف مستقلاً مؤثّر است شريك براي خدا تعيين كردهاند و پيدا كردهاند، نه. آن كلمه را ميگويند، ملائكه ميآيند كمكش، ميبرندش و او را برگردانند، منتها بايد اوّل وليّخدا شد، بعد «امانتدار» شد، امانتدار. تو را ميبرند توي انبار مهمّات، اگر يك چند تا از آن مثلاً هفت تيرها برداري زير لباس قايم كني ميگيرند و كتكت هم ميزنند، علاوه بر اين خداي تعالي ميداند كه اين آدم متغلبي است، اصلاً به او نه كلمه رمز ميدهد نه وليّي از اولياءش قرارش ميدهد.
گاهي كلمه اسم اعظم «علي» است، بعضي جاها كار ميكند، اسم اعظم «حسين» است، البته خداي تعالي حتي در اسم اعظم حرف بيربط بيارزش را قرار نداده، اسماء خودش و اسماء اوليائش را قرار داده، امّا آصف بن برخيا مثلاً حال من نميگويم اين جمله را گفت ميگويد: «يا علي»، تخت حاضر ميشود، يا علي گفتن هم لازم نيست همه حروفش را بگويد، همين قدر بگويد: «يا»، تخت حاضر است يك چشم بهم زدن اين اولياء خدا اسم اعظم را بلدند، البتّه نه اينكه همهي اسم اعظم همه اختيارات در اختيار اينها باشد هر وليّ خدايي را پيدا كرديد نه اين جوري نيست، براي ضرروت و الاّ آصف ابن برخيا با اين قدرتي كه داشت يك مغازه حمل اثاثيه اين جوري چه ميگويند، اينجوري باز ميكرد خيلي درآمد داشت، خيلي هم مشكلات مردم رفع ميشد، نه! يك دفعه به او گفتند اين كار را بكن و كرد، يا آنقدر نزديك بود به خدا، كه خداي تعالي به او اجازه داد براي اينكه توي قرآن بيايد، براي اينكه بشر بداند به كجا ممكن است برسد، براي اينكه مردم را درس بدهد، اين كار را كرد والاّ هميشه اين كارها نبود؛ يعني اگر خدا ميخواست هميشه بود، ببينيد و در قرآن خوب دقّت كنيد در اين آياتي كه مربوط به حضرت عيسي است ميگويد: «وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ»([17])، همه جا ميگويد: «باذناللّه يا باذني»، اذن خدا، اجازه خدا، اراده خدا، حضرت عيسي اگر از من بپرسيد بالشخصه قدرت حتّي يك مورچه را نداشت، امّا در ارتباط با خدا هر چه خدا لازم بود قدرت در اختيارش ميگذاشت. در اختيار ما نميگذارد چرا در اختيار ما نميگذارد؟ خوب اين سؤالي است و در اختيار حضرت عيسي و عليابن ابيطالب گذاشته است؟ نه خودمان خودمان را بهتر ميشناسيم، الان شب يك دعا كنيم فوراً مستجاب بشود ببينيد با اين چقدر دكّان باز ميكنيم، چقدر با آن فخر بر ديگران ميفروشيم، چه ميكنيم؟! دوستان هر كس به شما گفت كه آقا فرموده است: تو بايد اين كار را بكني. اعتنا نكنيد؛ آخر يك چيزي كه من هميشه از آن پرهيز ميكنم و شماها بعضيهايتان متأسفانه مبتلا به اينها هستيد همين ارتباطات دورغي يا بعضيهايش شيطاني يا بعضيهايش برفرض راست، ميآييد براي مردم ميگوييد، نكنيد اين كارها را هيچ، انسانيّت انسان ارزش دارد.
$ عبوديت
من اگر بنا بود مكاشفاتي را نقل كنم خيلي از اينها نقل ميكردم، مكاشفاتي كه ارزش دارد «مكاشفات علمي» است، بنشين ببين علي ابن ابيطالب چقدر بزرگ است، اين را كشف كن، اين مكاشفه برايت اهميت دارد حالا مثلاً نشستي داري [ميگويي:] «السلام عليك يا علي [ابن ابيطالب]، يك دفعه ميبيني در حرم جلويت باز شد، وارد حرم شدي، خوب چي ميشود تو به كجا رسيدي؟ خوب در بيداري هم همين كار ميشود، نگوييد كه اين جور چيز به اين مهمي! بله!، بله من شماها را ميخواهم «انشاءالله» خيلي از اين بالاترها باشيد يعني صد درصد در اختيار خدا باشيد، خداي تعالي ميگويد كه زير دست يك بوزينه كه بدتر از بوزينه است خودتان قرار بدهيد، ريسمان به گردنتان بيندازند، بكشندتان، ببرند شما را توي مسجد، بگوييد: چشم. بگويد: در خيبر را بكن، بالا نگه دار لشكر عبور كنند، بگو: چشم هيچكدامشان برايت فرقي نكند، نه آن غصّهات بدهد، نه اين افتخاري برايت باشد، ميتوانيد برسيد به اينجا، ميگوييد: اين كار علي ابن ابيطالب بود اگر تنها كار علي بود، بيان نميكردند، يك معلم توي كلاس اگر برداشت روي تخته سياه يك چيزي نوشت، براي خودش ننوشته براي تو نوشته، هر دعايي كه در دعاهاي صحيفه سجّاديه ميبينيد براي شما است و الاّ نصف شب يكي پا ميشود من و شما پا ميشويم با خدا مناجات ميكنيم فردا بر نميداريم بنويسيم بدهيم دست مردم، اينها براي ما است، آن ارتباط خاصالخاصي كه آنها با خدا دارند نه براي ما قابل فهم است، نه هم براي ما ميگويند، نه هم لازم است كه ما بدانيم. دقّت كرديد.
پس اولياء خدا آنهايي كه خاصند مثل آصف ابن برخيا، مثل حضرت عيسي، مثل انبياء بزرگ، مثل صالحين، مثل صديقين، مثل شهداء بعد از اين عالم اينها كلمةاللّه الخاصند،
c امام عليه السلام كلمه خاصالخاص الهي است
امّا «كلمةاللّه الخاصالخاص»، خاصالخاص كه بايد ما ائمّهي اطهار را به اين عنوان بشناسيم، بايد بشناسيم، هر چه خدا، هر چه خدا، ببينيد من با اين تعريف كه عرض ميكنم همينجور ياد بگيريد كه مبتلا به شرك و انحراف نشويد. ببينيد به يك نقّاش يك تابلو ميدهند يك متر در يك متر است، ميگويند روي اين نقاشي كن، اين تابلو محدود است كه بيشتر از اين نقاشي نكرده، اين تو هستي كه نميتواني بيشتر از اين بفهمي. خداي تعالي بينهايت در علم و قدرت است اصلاً قابل فهم براي ما نيست علم و قدرت پروردگار، امّا در ممكن، ممكن را يك تابلو تصوّر كنيد در ممكن آن حدّي كه امكان داشته خدا علم قرار بدهد، امكان داشته قدرت قرار بدهد، امكان داشته كه صفاتش را در آنها قرار بدهد در اين چهارده معصوم عليهم الصلوة و السلام قرار داده باز فردا بعضيها تلفن به من ميكنند تعجب ميكنم من اينقدرهمه جان ميكَنم، زحمت ميكشم، توضيح ميدهم، باز بعضيها حضرت جواد سنش كم بود، علمش كمتر بود، حضرت اميرالمؤمنين سنش بيشتر بود پس علمش بيشتر بود، من وقتي اين سؤالات را گوش ميدهم ميگويم: «يا حسرتا»! من چي دارم ميگويم براي من و شما سن مطرح نيست، نبايد باشد، ان شاء الله برايتان شرح ميدهم. سن يعني چه؟ آني كه سنش زياد است اگر خوب از امتحان بيرون آمده باشد خوش بهحالش، زودتر امتحانش را داده، آن كسي هم سنش كمتر است اگر ميخواهد امتحان بدهد «ان شاء الله» خدا توفيقش بدهد همين!
آني كه سنش بيشتر است ايمانش بيشتر است نه اينجور نيست، خيلي افراد پيرمرد بيايمانتريناند و خيلي جوانها هستند با ايمانتريناند. اصلاً سن مطرح نيست ميخواهم انشاءاللّه كمكم آماده بشويد براي آنچه كه دربارهي قيامت و معاد ميخواهم صحبت كنم، ان شاء الله گوش بدهيد آن كسي كه كلمةاللّه الخاص الخاص است كه حضرت عيسي انبياء كلشان حتي حضرت ابراهيم و هيچ يك از صالحين، هيچ يك از اولياء خدا به آن مقام نميرسند اين كلمةاللّه الخاص الخاص است كه هر چه بايد خداي تعالي در كره زمين نه، در تمام ماسوي اللّه از علم قرار بدهد به اينها داده از قدرت انجام بدهد، به اينها عنايت كرده، منتها فرق همين است كه او ازلي است او نامحدود است و اينها در همين محدوده عالم خلقت قدرت و علم دارند و اين كم نيست و براي ما هم فرقي نميكند. لذا «وَقُلْ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»([18]).
# آيا ميدانيم وقتي ميگوييم «ياصاحبالزمان» يعني چه؟
حالا متوجّه مقام امام عصر عليه السلام شديد روز جمعه است دعاي ندبه خوانديم، هي ميگوييد: «اَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْاَرْضِ وَ السَّمَاءِ»([19])، معناي اين جمله را امروز شايد با اين سه كلمهاي كه ترجمه كردم و من خودم واقعاً در مقابل حقايق مثل يك بچّه شيرخواري هستم كه هيچي نميفهمم ولي خوب چه كنم ديگر حالا اين منبر پيغمبر و اين محافل پر نور شماها به دست افرادي مثل من افتادهاست. آيا ميشود آقا بيايد با شما صحبت كند، «كلمةالله الاعظم»، كلمةالله الخاص الخاص آن كلمةاللّهي كه در قرآن خداي تعالي فرموده كه اگر تمام درياها مركب بشود، (اين صريح قرآن است) اگر تمام درختها قلم بشود، اگر هفت برابر اين دريا، دريا اضافه كنند، «لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي»([20])، قبل از اينكه كلمات خدا تمام بشود، كلمات خدا و ائمّهي اطهار، فضائلشان تمام بشود، درياها تمام ميشوند، حالا ميدانيد اسم كه را ميبريد وقتي ميگوييد: «يا صاحبالزمان»، ميدانيد چقدر لياقت پيدا كردهايد كه اسم يك چنين موجودي به شما اجازه دادهشده كه به او عرض ارادت كني و روز جمعه خودتان را ميهمان آقا بدانيد، «مَوْلايَ اَنَا مَوْلاكَ … هَذَا يَومُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ»([21]).
آقاجان! امروز ما توقع داريم، اگر بگوييد شما ليقات داريد همهمان ميگويم: نه، يك وقتي من بچّه بودم، استادم به من، گفتم: چرا من خدمت آقا نميرسم، حتّي آنقدر بچّه بودم فكر ميكردم خدمت امام زمان رسيدن يعني خدمت بدنشان بايد برسم، اين را ميپرسيدم، ايشان به من گفتند كه تو هنوز بچّهاي، گفتم: «اگر به لياقت ما باشد كه سلمان هم لياقت ندارد خدمت امام زمان برسد، – حالا اين حرف من نميدانم چطور گفتم – اگر به آقاي آنها باشد به يك سنگي هم ممكن است اين لياقت را بدهند». ايشان بلند شد لبهاي من را بوسيد گفت: بارك اللّه! حالا آقا اين حرف را ما از بچگي گفتيم وقتي گفتيم كه استادم به ما گفت: تو بچّهاي، حالا هم بچّهايم، حالا هم نميفهميم شما يعني چه، ما يعني چه؟ ولي به لطفتان، به كرمتان، به محبّتتان، به رحمانيّت و رحيميّتتان عنايتي كنيد، «وَ اَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ فَاَضِفْنِي وَاَجِرْنِي يَا مَوْلايَ وَ اَنْتَ كَريِمٌ مِنْ اَوْلادِ الٌكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَ الْاِجَارَةِ»([22]).
4- روضهي امام حسين عليه السلام
صلّي اللّه عليك يا اباعبداللّه، ايّام اربعين اباعبدالله الحسين است، اميدواريم كه ما ان شاء الله از عزاداران ابيعبداللّه الحسين در اين دو ماهي كه عزاداري كرديم قرارمان بدهد و همهمان را از ياران حجةابن الحسن قرار دهد.
5- دعاي ختم مجلس
نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه، يا رحمن يا رحيم يا غياث المستغثين
عجل لوليك الفرج
عجل لمولانا الفرج
خدايا! فرج امام ما، امام عزيز ما را الساعة برسان، همهي ما را لايق محضرش قرار بده
پروردگارا! همهي ما را لايق شنيدن صداي مباركش قرار بده
همهي ما را چشمهاي همهي ما را لايق زيارت بدن مقدسش قرار بده
پروردگارا! ايمان كامل به ما مرحمت بفرما، توفيق تزكيهي نفس به ما عنايت بفرما
همه ما را از اولياء خودت قرارمان بده
پررودگارا! به آبروي وليعصر قسمت ميدهيم گرفتاريهاي شيعه را در كره زمين بالاخص شيعيان عراق را برطرف بفرما
خدايا! زيارت خانهات، زيارت قبور ائمّهي بقيع و رسول اكرم و زيارت ائمّهي عراق را همين امسال نصيب همهمان بفرما
از همه آفات و بليّات همه ما را حفظ بفرما
امواتمان را غريق رحمت بفرما.
[1] مائده/55
[2] «أَنَا عُرْوَةُ اللهِ الْوُثْقَى وَ كَلِمَةُ اللهِ التَّقْوَى وَ أَنَا عَيْنُ اللهِ وَ لِسَانُهُ الصَّادِقُ وَ يَدُهُ وَ أَنَا جَنْبُ اللهِ الَّذِي يَقُولُ أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتِى عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللهِ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» معانيالأخبار: 17
[3] غايه المرام، مكيال 2/10
[4] نهج الايمان: 568، كشف اليقين: 24
[5] ق/16
[6] «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ» احتجاج: 1/97، صوارم المهرقه: 148، بحار: 33/331«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَارَ» شهب الثواقب: 72، الشافي في الامامه: 1/202، شرح احقاق الحق: 1/58، الغدير: 3/176، بحار: 28/368«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَي الْحَوْضِ» الغدير: 3/177، غايه المرام: 1/245، منهاج الكرامه: 72، استغاثه: 1/9، بحار: 29/15، اسناد بسيار زياد
[7] بحار 99/115
[8] آل عمران/28
[9] «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»آل عمران/61
[10] مكيال: 2/296، البيان في عقائد اهل الايمان: 121، «لافَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا اِلَّا اَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ» بحار: 95/393، مصباح الكفعمي: 529، مصباح المتهجد: 803
[11] آل عمران/28
[12] «اَلسَّلامُ عَلَي نَفْسِ اللهِ الْعُلْيَا»، «اَلسَّلامُ عَلَي نَفْسِ اللهِ الْقَائِمَةِ» مكيال: 2/296
[13] بحار: 58/129، جامع السعادات: 3/116
[14] نساء/171
[15] رعد/43
[16] نمل/40
[17] آل عمران/49
[18] توبه/105
[19] بحار 99/106، مكيال 1/38، مفاتيح الجنان، دعاي ندبه
[20] كهف/109
[21] «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ اَنَا مَوْلاكَ… هَذَا يَومُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ»بحار: 99/215، جمال الاسبوع: 37
[22] «000أَنَا يَا مَوْلايَ فِيْهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَريْمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي000» همان مأخذ
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.