محرم ۱۴۱۵- تذكرات اخلاقی و تربیتی اخلاق ۷۷
تذكرات اخلاقی و تربیتی اخلاق ۷۷
بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سيما علي بقية الله روحي و ارواحُ العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا (اسراء/۲۸)
اي كاش معناي آيات قرآن را ميفهميديم و از دستورات پروردگار اطاعت ميكرديم و مستقيما مسائل را درك ميكرديم.
۱- تذكر اول
يكي از چيزهايي كه جدا بعنوان تذكر به عزيزانم عرض ميكنم اين است كه از هر گونه افراط و تفريط چه در فكرتان و چه در عملتان و چه در اعتقادتان دوري كنيد.
افراط و تفريط هر دو نادرست است. فرقي هم نمي کند. چه انسان وسواسي باشد، چه تارك الصلاة باشد. چه انسان در طهارت و نجاست وسواس داشته باشد، چه آنكه به هيچ وجه براي نجاست، نجاست قائل نباشد. هردو ی آن در نزد خدا مساويست.
چه انسان توي جاده كه راه ميره توي درّه طرف راست بيفتد و چه توي درّه طرف چپ بيفتد، فرقي نمي کند. كوشش كنيد كه انشاء الله تذكر اول من را امشب فراموش نكنيد. در عمل اكثرتان بحمدالله موفقيد، در فكرتان هم همينطور باشيد. اگر يک فرد وسواسي را ديديد كه در نماز وسواس داشت، در فكرتان با يك تارك الصلاة هيچ فرق نكند. اگر يك نفر در نجاست و طهارت وسواس داشت، با آن كسي كه مشروب خورده (و به قد و قواره خودش بول كرده و تمام هيكلش نجس است)، اگر در فكرتان اين دو نفر فرق بكنند، شما در صراط مستقيم نيستيد. اين مسئله خيلي حساس است. يعني در پيرو حرفهاي هفته گذشته، ما وقتي به كمال ميرسيم كه بنده خدا باشيم. هر كاري را كه خداي تعالي فرموده است بكن، بكنيم. هر كاري را هم كه فرموده نكن، نكنيم.
۲- تذكر دوم
تذكر دوم، در زندگي شما يك واجب النفقه داريد، يك مستحب النفقه. واجب النفقه زن و بچه شماست. نفقه ظاهري و معنوي آنها را بايد به آنها بدهيد.
نفقه ظاهري اينكه به قدر شئوناتشان، لباس، مسكن و خوراكشان را تأمين كنيد. اين واجب است. مثل نماز ظهر و عصر يا نماز مغرب و عشاء است. شما اگر نماز ظهر و عصرتان را ترك كرديد، نافله خوانديد، اين چقدر زشت است. همينطور اگر واجب النفقه تان را در فشار گذاشتيد يا نفقه بهشان نداديد و رفتيد به مستحقين و افراد خارج از اهل و عيال خودتان كمك كرديد، اينجا شما مثل كسي هستيد كه نماز واجبتان را ترك كرديد، نماز نافله خوانديد.
كوشش بكنيد كه در مرحله اول تا جائي كه شئوناتتان هست، نميخواهم بگویم كه بيشتر از شئوناتتان؛ زندگيتان را تأمين كنيد، به زنتان، به فرزندتان، برسيد، آنها را از خودتان راضي كنيد. لباس به حد كافي، خوراك به حد كافي، مسكن به حد شئوناتشان، در اختيارشان بگذاريد. هر چه زياد آمد حق داريد انفاق كنيد.
شما وقتي مثلا داريد نماز واجبتان را ميخوانيد اگر وقتتان ايجاب كرد، كار ضروريتري نبود، آنوقت نافله ميخوانيد. شما در مقابل زن و فرزندتان تعهداتي داريد. هم تعهدات الهي داريد و هم تعهدات اخلاقی، بايد نسبت به آنها كمال محبت و كوشش را بكنيد.
در بين رفقا گوشه و كنار شنيدهام كه به وضع زندگي خودشان درست نميرسند و گاهي انفاق هم دارند. اين عينا مثل كسي است كه نماز واجب را نخواند و نافله بخواند. نماز شب بلند شده خوانده، نماز صبحش را نخوانده است. نافله ظهر را هشت ركعت خوانده، اما خود نماز ظهر را نخوانده است. اول واجب النفقه.
درباره مستحبات انفاق، مسئله خمس و زكات، جزء واجبات است كه آنهم با همان واجب النفقه بايد با هم باشد. خداي تعالي عنايت كرده، فرموده آنچه كه خودت، زنت، بچهات اگر نيازمنديد آنها خمس ندارد. ولي آذوقه كه زياد آمده، سر سال است، آنچه كنار گذاشتي اعم از نقدينه يا ملك و املاك و پارچه و اينجور چيزها و سرمايه، اينها را بايد خمسش را بدهي، جزء واجبات است.
اگر باز هم از اينها زياد آمد، آنوقت در اختيار شماست که روضه خواني بكنيد، مهمان دعوت بكنيد، پول به فقرا بدهيد، كمك به دوستانتان بكنيد، اين را مواظب باشيد، خيلي هم بايد دقت بكنيد و الاّ يك سالك الي الله، يك كسي كه به سوي خدا دارد حركت می کند، همان شرايطي را دارد كه يك راننده توي جاده اتوبان دارد. نمي گویم جاده باريك، ولی با سرعت دارید مي روید، بايد تمام علائم راهنمائي را رعايت كنيد. تمام پيچها را مواظبت كنيد. طرف اگر ميخواهد سريع برود مانع ندارد از طرف چپ حركت كند. اما اگر ميخواهد آهسته برود، بياید طرف راست. براي اينكه ديگران بتوانند از او سبقت بگيرند.
بعضي از شماها هستيد كه، يك چيزي را بهتان بگویم مثل آن راننده ناشي هستيد كه می آید طرف چپ، راه ديگران را مي گيرد الَّذينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ ، سد راه خدا ميكنيد.
ما ايني كه به شما ميگویيم كه برنامههاتان را به همديگر نگوئيد، اعمالتان را به يكديگر نگوئيد، از يكديگر سؤال نكنيد، شما خيال ميكنيد كه ما حسوديمان مي شود که از هم اطلاع داشته باشيد، نه! بعضيهاتان كندرو هستيد، بعضيهاتان تندرو. كندروهاتان بايد طرف راست حركت كنند، تندروها طرف چپ. تا می توانند مزاحم يكديگر نباشند.
شما مي گویي آقا من ميخواهم تندرو باشم. خوب بشو! گاز بده برو! البته تو دست فرمانت هم خوب نيست! باید افراط و تفريط نداشته باشی. تو كه فرمان را گاهي اينطرف سمت راست ميپيچاني گاهي آن طرف، نمي تواني از آنطرف بري. از اينطرف آهسته حركت بكن.
بايد دقيقا از نيم ميليمتر، دستت را به طرف راست پيچاندن يا چپ پيچاندن، خودت را حفظ كني. تو گاهي دلت طرف چپ ميپيچد. تمام اين قرآني كه اينجا خوانده ميشود يك ربع ساعت است، تو نمي تواني اين يك ربع ساعت دو زانو بنشيني. اينقدر، هنوز استعداد نداري. آنوقت ميخواي يك ساعت در حضور حجة ابن الحسن ارواحنا فداه دو زانو بنشيني؟! اين كلام خداست. اين كلام، درست است از زبان بشر بيرون ميآید، اما آن بشر هم مال خداست. صداي خدا كلام خدا از درخت بيرون آمد ، حضرت موسي علي نبينا و آله و عليه السلام، ايشان در آن نيمه شب يك درختي را ديد كه می گوید إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ (طه/۱۴). من خدا هستم. درخت نمي گفت من خدا هستم، صدا از آنطرف ميآمد.
چطور شد يك قاري قرآن، يك مسلمان، يك انسان، در هر كجا، توي اين مجلس كه الحمدلله يك شيعه علي بن ابيطالب، يك فرد در راه تزكيه نفس، اينطور افراد قرآن ميخوانند. اما از هر كسی؛ توي مجالس ختم خوانده می شود و آنجا شما نميتوانيد خودتان را كنترل كنيد! حضرت موسي وقتي كه وارد شد در كوه طور، خداي تعالي فرمود إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ (طه/۱۲). كفشهايت را بكن. چشم. إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى(طه/۱۲). هر جا قرآن خوانده می شود، آنجا وادي مقدس است هرجا باشد. و الاّ خداي تعالي اجازه نميدهد آنجا قرآن خوانده بشود.
إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً، تا كفشهايش را حضرت موسی كَند، ادب را رعايت كرد، ادب حضور را قبول كرد، خداي تعالي فرمود وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى (طه/۱۳). من انتخابت كردم، اختيارت كردم. ادب حضور را بايد انسان رعايت كند تا انتخاب بشود، تا اختيار بشود.
۳- تذکر سوم
كوشش بكنيد كه توي جاده، در صراط مستقيم تمام علائم راهنمائي را ياد بگيريد، من گاهي به بعضي از دوستان مي گویم كه مرحله صراط مستقيم خيلي اهميت دارد. در صراط مستقيم بايد كوشش بكنيد تمام مسائل و احكامتان را بلد باشيد. عقائدتان محكم باشد و درست باشد. افكارتان صحيح باشد. می گویم همين كه فكر بكنيد كه اي بابا! مگر آن آدم وسواسي با آن آدم تارك الصلاة، فرق می کند، او كه آدم خوبي است!؟
شخصي خدمت حضرت صادق عليه الصلاة و السلام آمد. يك نفر را تعريف ميكرد، حضرت هم گوش ميداد. گفت ولیكن وسواس دارد. حضرت فرمود ( به تعبير من كه تو اين همه تعريف می کنی) وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ اَلشَّيْطَانَ (كافي ، ج۱، ص: ۱۳) اين چطور اصلا عقلي دارد كه از شيطان اطاعت می کند. چه فرقي می کند شيطان به او بگوید كه مثلا الله اكبر را ده دفعه بگو يا بگوید اصلا نگو. اين احمق ترهست كه زحمت هم ميكشد نماز باطلي هم تحويل ميدهد. آن نماز نميخواند، راحت. صبح راحت مي خوابد نمازش را نمي خواند. اين پا شده، يك ساعت توي وضو معطل شده، شيطان معطلش كرده، يك مدتي هم سر نماز. فرقش چيست؟ اينها را بايد بفهميد.
يعني فكرتان اين باشد كه آن وسواسي اگر بدتر از تارك الصلاة نباشد، بهتر نيست. اگر آن كسي كه از آن طرف جاده افتاده توي دره، با كسي كه اين طرف جاده افتاده توي دره چه فرقي می کند؟ هيچ فرقي نمي کند. ميگفت كه فلاني تقواي ما را از ما گرفت. گفتم چه جوري تقوايت را ازتو گرفت؟ گفت: ما يك نمازي ميخوانديم، يك حالي داشتيم، يك توجهي داشتيم، يك فرد خوبي را ايشان مذمت ميكرد. ایشان اصرار كرده كه تو وسواس نداشته باش. یعنی تقوا را وسواس مي دانست. كه تقوایش را از او گرفته است! خيلي فرد خوبيست! ببين چه وضوئي ميگيرد!
حضرت اميرعلیه السلام به حسن بصري رسيد گفت اينقدر آبها را اسراف نکن ]أَرَقْتَ مَاءً كَثِيراً يَا حَسَنُ[ . آب ميريخت ولي كدام تارك الصلاة برميگردد به اميرالمؤمنين اينطور جواب ميدهد که او داد كه: تو ديروز خون مردم را ريختي ما نگفتيم اسراف نكن، ما يك مقدار آب ميريزيم ميگویی اسراف نكن. (بحار الأنوار ط – بيروت، ج۳۴، ص:۲۹۵) تارك الصلاة همچين حرفي نمي زند. تارك الصلاة سرش پائين است و می گوید من يك آدم معصيتكاري هستم، از خدا ميخواهم مرا ببخشد و بيامرزد. اما اين آدم! ايني كه فكرش اين است كه وسواسي كه دارد، اين تقواست. چطور!
در خرج كردن ها بايد تقدير بكنيد، در اين آيه شريفه خدا به پيغمبرش ميفرمايد كه دستت را آنچنان باز نگذار كه خودت بعد بنشيني، هم ملوم باشي هم محسور باشي. و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا. آدم هاي ولخرج، آدمهايي كه زياد از حد انفاق ميكنند، شما نگویيد (چون اشكال شده است) حضرت امير صلوات الله عليه نان خود و زن و بچهاش را به يتيم و اسير و مسكين داد! در همين ماه ذيحجه. وقتي آمد درب خانهاش يك يتيم آمد و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا. خوب حضرت امير نان خودش را داد ولی چرا نانِ حضرت امام حسن و امام حسين و حضرت زهرا را به يتيم و اسير و مسكين داد؟! جوابش چيست؟ جوابش را خود آيه قرآن داده است، می گوید وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْکيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً (انسان/۸) این جمع است.
يعني خود فاطمه زهرا سلام الله عليها، خود امام حسن علیه السلام، خود امام حسين علیه السلام، خود علي بن ابيطالب علیه السلام، اينها اطعام طعام ميكنند. نه اینکه علي بن ابيطالب علیه السلام از آنها بگيرد به اينها بدهد. يعني همه شان مثل هم در يك صراط، در يك راهند. علي بن ابيطالب همان لحظهاي كه گفت اين نان را من ميخواهم بدهم، همان لحظه فاطمه زهرا هم همين، هم رديف، يعني تبعيت هم نكرده اند خودشان دادند و الاّ اگر حضرت امير نانش را ميداد به سائل، يقين بدانید كه حضرت زهرا نميخواست بدهد، نميداد. حضرت علي هم اعتراضي نمي كرد. امام حسن مجتبي هم همينطور، حضرت سيد الشهدا هم همينطور. بايد انسان اول واجب النفقهاش رسیدگی کند. زندگيتان را اداره كنيد. نكند شما يك وقت فكر بكنيد حالا كه در راه تزكيه نفس واقع شديد، مخصوصا ما يك قضايايي در كتاب هایم نوشتيم و بعضيها ميآیند می گویند شما اينطوري بوديد و فلان، هر كسي يك موقعيتي دارد، يك برنامهاي دارد، يك اشتباهاتي حتي ممكنه كرده باشد.
۴- تذکر چهارم
تقدير معيشت داشته باشید، شما بايد بنشينيد خرجتان را با قناعت حساب بكنيد. دخلتان را هم حساب بكنيد. كوشش بكنيد كه دخلتان مطابق خرجتان باشد. مطابق باشد. اين كمال است.
در روایتِ الکَمالُ کُلُّ الکَمالِ است،. در رديف التفقه في الدين است. در این روایت سه چیز بیان شده است:
يكي اينكه مجتهد باشيد، فقيه در دين باشيد – اَلتَفَقَّهُ في الدّين
يكي داراي استقامت و به اصطلاح صبر در نائبه داشته باشيد – وَ الصَّبرُ عَلی النائِبَة
يكي هم تقدير معيشت داشته باشید. معيشتتان را اندازه گيري كنيد – وَ التَقديرِ المَعيشَة.
الکَمالُ کُلُّ الکَمالِ اَلتَفَقَّهُ في الدّين وَ الصَّبرُ عَلی النائِبَة وَ التَقديرِ المَعيشَة) بحار الانوار ،ج ۷۸ ،ص ۱۷۲) چون اين را رعایت نکنید گرفتاري برایتان بوجود ميآورد.
نگوئید اين حرفها چيست امشب ميزني! اين مطالب گاهي می شود مانع از پيشرفتتان می شود. شما تقدير معيشت نكرديد، خداي نكرده ورشكست شديد، يك مشت طلبكار ديگر نميگذارند شما شب دوشنبه در جلسه بيائيد. مي گویيد خوب مگر شب دوشنبه چه خبره؟ الان می گویم.
۵- تذکر پنجم
از سفر مکه كه برگشتم، ما انشاء الله تصميم داريم ، شايد يكي از هدايايي باشد كه براي شما آوردم كه هر چهل روز يكدفعه حتما، (آقاي نعمتي می گوید نميرسيد،) يا حالا به هرحال آنهايي كه انتخاب مي كنم لااقل، چهل روز يكدفعه بايد حتما شما را ببینم.
برایتان ولو دو دقيقه هم شده صحبت بكنيم. يك بررسي بشويد. بعضيها مدتها ميگذرد نميبينم شان. محبت دو طرفي است. نه آنها از ما خوششان ميآید نه ما. البته به بعضيها برخورد نكند، بعضيها گرفتاري دارند. من همه تان را خدا ميداند دوستتان دارم. و همه تان را واقعا مثل فرزند دوست دارم. ولي نه.
اين چهل روز يكدفعه، نه اينكه شما برويد يك چهل روز چهل روز يكدفعه پيش من بيائيد. نه. چهل روز يكدفعه بايد بنشينيم خصوصي، وضع روحيتان را ببينم. حتما انشاء الله. مثلا همين ديروز و پريروز، روزي هفت، هشت، ده نفر را ديدم. بايد ببينم. ببينم چه كار كرديد آخر.
ايشان يك جملهاي را امشب به من گفتند كه همچين خيلي من را تكان داد. گفت اين آقايان مشهدي ها به صد و سيزده نفر رسيدند. گفتم پس انشاء الله يك عده ديگه بايد تكميل بشوند، چون همه اين جمع كه جزء آنها نيستند كه. چون بعضيها خيلي كندند. خدا مي داند مثل تراكتور راه ميرويد. بايد از جاده آسفالته بيرونتان انداخت. خيلي كند حركت ميكنيد. بعضي از شما، نه، خوبید مثل ژيان راه ميرويد. همچین… بله، من راضيم.
اما انشاء الله دلم ميخواهد يك جوري بشود كه اين قافله انشاء الله هر چه زودتر به خدا برسد. هر چه زودتر به كمال برسند. هر چه زودتر چقدر؟ چه اشكال دارد حضرت بقية الله ارواحنا فداه بيایند و صد و سيزده نفرشان را از توي شماها انتخاب كنند؟ ما طمَعش را داريم. من كه واقعا اين را دلم ميخواهد. حالا شما خودتان، خودتان را لايق ندانید نميدانم. البته الان هيچكدام مان، حتي خود من لياقتش را ندارم. اما بايد انسان كوششش را بكند. همه تان لايق خواهيد بود. همه تان الان لايق هستيد. يعني ميتوانيد برسانيد، تنبلي نكنيد. جدي باشيد.
من بيشتر دوستاني كه ديروز و امروز ديدم، بيشتر سفارشم اين بوده كه سستي را كنار بگذاريد. يا كاري را نكنيد يا اگر كرديد جدي باشيد، لا إِلَى هَؤُلاءِ وَلا إِلَى هَؤُلاءِ (نساء/۱۴۳) نباشيد.
ببينيد شما همه تان بايد مثل آن راننده ماهر پايه يك حسابي، پشت فرمان نشسته باشيد و تمام علائم را هم بدانید. تمام علائم. مكاشفاتتان، خوابهاي خوبتان، ملاقاتهايتان، طي الارض هايتان، اينها همه نهايتا جزء علائم است. بلد باشيد. اين راهي را كه داريد مي رويد، عرض كردم،
كوشش كنيد سد راه ديگران هم نباشيد. سد راه، بعضي از شما، ايني كه من می گویم سد راه نباشيد، بعضي از شما متأسفانه سد راهيد. همين امروز چند نفر از يكي از شهرها، به من تلفن ميزدند، گريه ميكردند كه دو سه ماهه فلاني سد راه ما شده است. بعضيها مي آیند جلو و ميايستند. تراكتور را آورده، حالا تراكتور هم نيست، سنگ، فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ (بقره/۷۶) أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً، يك سنگ آورده وسط جاده همينجور انداخته است ماشينها ميرسند چيكارش كنند؟ يا اينكه يك آدم بي راهي، اين تابلوي علامت مثلا راهنمائي را گذاشته باشند آنجا و رویش فلش اشتباه زده باشد كه راه از اينطرف است. آن بيچاره هم بپيچد و توي دره بيفتد.
راه خدا مستقيم است آقايان. هيچ اعوجاج ندارد، هيچ پيچ ندارد، هيچ خدمت شما عرض شود دست انداز ندارد. هيچي. فقط تو فرمان را قرص بگير و برو. به چپ و راست هم نگاه نكن. مزاحم مردم هم نباش. من صريحا خدمت آقايان عرض ميكنم. بعضي از شماها مزاحم ديگران هستيد. علاوه بر اينكه پيشرفت نميكنيد گناه هم ميكنيد و روز قيامت هم خدا عذابتان می کند. ميگویيد كجا؟ من چند تا نمونهاش را می گویم. ايني كه وايستادي هي ميگي آقا تو خطت چيه؟ تو در چه مرحلهاي…
بعضي از شما اعمالتان سد راه خداست. يك عملي انجام ميديد، يك جوري حركت ميكنيد توي جامعه كه مي گویند اگر راه خدا اين است، ما كه قبول نداريم. اگر اهل تزكيه نفس اينجوريند ما كه نميخواهيم. زنت می گوید اگر اين اخلاق، اخلاق اولياء خداست، ما بيزاريم از اولياء خدا. بچهات می گوید اگر اين دروغهايي كه تو به من ميگویي همه اولياء خدا اينطوري هستند، پس بهتر همان كه ما از اولياء خدا نباشيم. اينها همهاش را شما سد راه خدا شديد.
اگر اينكه شما در خانه يك طور، بيرون از خانه يك طور هستي، اگر وليّ خداها همه همينطورند، ما نميخواهيم. كوشش بكنيد كه اينها را، اينها همه صدّ عن سبيل الله است. من همين امروز به بچههاي خودم مي گفتم. مي گفتم من از هيچ گناهي بيشتر از گناهي كه يك نفر را منحرف كنم براي خودم سراغ ندارم. يك كاري بكنم كه اين طرف از اسلام زده بشود ، از دين، حالا يك وقت هست من وظيفه خودم را انجام ميدهم و كار درستي مي كنم و او اشتباه می کند، آنجا را نمی گویم. اما يك وقت هستش كه نه؛ من اشتباه كردم. من يك كاري را، ولو مباح كردم كه او بيزار از دين شده است. يك اخلاقی از خودم نشان دادم، يك حركتي كردم.
به يكي از روحانيون در همين سفر مكه با اينكه مسئوليت داشت، افراد بهش مراجعه ميكردند، اين با بي حوصلگي و بد اخلاقی جوابشان را ميداد. همه كه ميآمدند بيرون ميگفتند عجب آدم بد اخلاقی، اگر روحانيت اين است فلان. من رفتم بهش گفتم شما چرا اينجور با مردم برخورد ميكني؟ گفت آقا خسته شدم. گفتم برو بخواب. در را ببند، كسي را راه نده. اگر راه دادي بايد اخلاق يك ولي خدا را تو داشته باشي. برو بخواب. در اطاق را ببند، ميخواهي من دم در اطاقت بايستم بگویم آقا خوابند. همينجور بهش گفتم. با اينكه او من را استاد خودش ميدانست، خيلي احترام می کرد، گفتم من مي ايستم تا تو خستگي ات را بگيري. بعد كه گرفتي بعدش در را باز ميكنيم مردم بيایند بهت مراجعه كنند.
اخلاق، دو روئي نداشته باشيد، دو رنگي نداشته باشيد. كه هر يك از اينها شما بشويد، صدّ عن سبیل الله، همان سنگي كه توي جاده افتاده است. آن سنگي كه آن وسط افتاده كه ماشينها نميتوانند عبور كنند، آن مي شويد شما. می گویند اين جاده نيست اينجا. برميگردند.
نگوئید من نميدانم حوصله ندارم. حوصله نداري از بین مردم بيرون برو. نميدانم، اعصابت خورده برو يك گوشهاي استراحت كن. بالاخره كاري نكنيد، شماها هر كدامتان معروف شديد به اينكه از اهل تزكيه نفس و اهل كمالات هستيد، مردم شما را به اين عنوان شناختند، كوشش بكنيد صدّ عن سبيل الله نباشيد. اينهم يك تذكر.
خيلي بايد كوشش بكنيد. حتي گاهي می شود خنده بيجا سبب صدّ عن سبيل الله می شود. گاهي عبادتهاي زياد صد عن سبيل الله است. يك جوري برخورد مي كنيد كه، من به يك نفر ميگفتم كه تو پدرت روحاني است، چرا روحاني نميشوي؟ گفت من نميتوانم مثل او روحاني بشوم. گفتم چطور؟ گفت او از صبح اذان صبح پامی شود مشغول نماز هست تا اول آفتاب. بعد هم، خيلي هم، واقعا هم راست ميگفت خيلي آدم خوبي بود. گفت من نميتوانم.
گفتم كسي نگفته تو مثل او باش. تو اگر ميل داشتي عبادت بكن.
۶- تذکر ششم
پس تحميل نكنيد عبادت را بر ديگران، بر بچههایتان، بر زنتان. تحميل نكنيد. عبادت را بگذاريد روي ميل انجام بدهند. بنشانيد فرزندتان را، زنتان را، برایشان صحبت كنيد، خدا را برایشان ثابت كنيد كه اگر تو خوابت برد او براي نماز بيدارت كند. ما در اين مسافرت در مدينه سيزده نفر در يك اطاق بوديم. خوب آن بندههاي خدا بعضيهایشان شب تا صبح مشغول عبادت بودند. من مثلا نماز صبح هم را خواب بودم. همه هم نه. بعضيهایشان خواب بودند.
من به اين رفيقم گفتم بيدارشان نكني. گفت چرا؟ گفتم به تو سپردند كه اينها را بيدار كني؟ گفت نه. گفتم حق نداري بيدار كني، اصلا جايز نيست. نگوئید كه اِ رفيقم است، بايد بيدارش كنم. نه. خواب را بدون اجازه بيدار كردن حرام است،. براي نماز صبح؟ بله. او که تكليف ندارد.
خوب بايد بعضي از كارها را ما اصلا نميتوانيم بفهميم. چرا، يك وقت هست فرزندتان است، تربيت بايد بكنيدش. صبح بيدارش كنيد با نوازش، خيلي با محبت، پاشو نمازت را بخوان. روز اول آمديد بيدارش كرديد، تو خودت وقتي جوان بودي خوابت سنگين بود. روز اول بيدارش كرديد، روز دوم هم آمدي يك لگد بهش ميزني، روز سوم داد ميزني كه من هر روز بايد بيایم تو را بيدارت كنم از خواب. اينها افراط و تفريط است.
اين جاده كه داريد مي رويد، اينها را خيلي مواظبت كنيد. اين همان فرمان پيچاندن اينطرف و آنطرف است. افرادي هستند كه به شما سپردهاند، سفارش كردند كه آقا اگر شما موقع نماز صبح بيدار بوديد ما را هم بيدار كن. خوب اينجا امانت است، بايد اين كار را بكنيد. اما اينكه شما مثلا فرض كنيد كه بدون دليل، هر كي توي اطاق هست همه را، يا سر و صدا توي اطاق بكنيد، يا بلند دست را بهم بزنيد كه بيدار بشوند، اينها هيچ وظيفه شما نيست بلكه بعضيهايش هم حرام است. اين تذكرات را دقت بكنيد. انشاء الله مواظبت بكنيد. چون همه اينها ممكن است بعضيهاش مانع راهتان و موفقيتتان بشود.
۷- تذکر هفتم
از چيزهايي كه باز لازم است تذكرش براي دوستان اينكه در همين آياتي كه تلاوت شد در سوره اسراء، آمده كه وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ (اسراء/۳۴) . به عهد وفا كنيد. شما تمامتان پيش من عهد كرديد كه هر چه من بگویم گوش كنيد. لذا چيزهايي كه من می گویم به شما، اگر واجب الهي نباشد، واجب عهدي هست. بايد حرفها را گوش بدهيد. كارهاي جزئي تان نيایيد به من بگوئید من مثلا ميخواهم ازدواج بکنم، ازدواج خوب است، ازدواج بكنيد، خدمتتان عرض شود كه ادب شما ايجاب می کند بيائيد به من تذكر بدهيد، خبر بدهيد، اما ديگر حالا ضرورت ندارد كه همه مسائلش را با من مطرح كنيد.
اما كارهايي كه مربوط به راهتان هست بايد دقيقا تحت كنترل باشد و بررسي بشود. و هر چه بهتان گفته می شود دقيقا عمل كنيد. اگر من با شما نيستم خدا هست. يعني خداي تعالي ميداند كه شما عمل كرديد و اينجا كه عمل نكرديد خلاف تعهد كرديد. با بعضي از دوستان برخورد ميكنيم، ميگویيم چطور شده كه شما اينهمه وقت توي اين مرحله مانديد؟! خيلي مانديد. می گوید كه من گاهي انجام دادم اعمالم را گاهي ندادم.
و واقعا دنبال اين هستم كه چرا اين دراين مرحلهاش، چرا اينقدر زياد مانده است. بعضيها خيلي ماندند. من به طور كلي بگویم. اين مراحل حداكثرش يك سال، حداقلش مربوط به همتتان است. بعضيها خيلي بيشتر از يكسال طول دادند. چرا مانديد؟ گاهي عمل كردم گاهي عمل نكردم. گاهي در فكرش بودم گاهي در فكرش نبودم. يك ازدواج، اصلا بهت باد ميخورد بطور كلي فراموش می شود يك مدتي. يك كسالتي پيش ميآید همينطور. يك مسافرتي پيش ميآید همينطور. خوب اگر بنا بشود كه با يك مسافرت، با ازدواج، با خدمتتان عرض شود كه مسائل اينطوري شما از كارتان عقب بمانيد، از تعهدتان صرف نظر بكنيد، شما به چه درد ميخوريد؟!
كوشش بكنيد انشاء الله، از خدا كمك بگيريد، ياري بگيريد از ذات مقدس پروردگار كه انشاء الله برنامههایتان، اعمالتان را دقيق انجام بدهيد. يك صورتي آقاي نعمتي براي من تهيه كرده بودند. اينهايي كه در اين مدتي كه تو نبودي، خيلي بي حال، خيلي بي همت، خيلي بي فعاليت، كه ما بعضيهايشان را ضامنشان شديم. گفتيم حالا بايد رعايتشان كنيم. و الاّ صورت را طوري تنظيم كرده بود كه اعلام كنيم و از دائره خارجشان كنيم.
می گوید شما تعهداتتان را خوب عمل نميكنيد. ولي خوب حالا باز هم صرف نظر شد و انشاء الله اميدواريم كه كوشش بكنيد ديگر از اين ليستها برایمان ننويسند. جلسات خصوصيتان را خيلي مواظب باشيد. برنامههایتان را خيلي مواظب باشيد.
اينها تذكراتي بود كه لازم بود من عرض بكنم و انشاء الله اميدواريم كه در اين ماه محرم كه ماه سرعت است. بعضي از زمانها و بعضي از مكانها يك سرازيري دارد كه انسان در آن سرازيري ديگر احتياج به گاز دادن و خدمتتان عرض شود كه كنترل كردن هم حتي، ندارد. ماه رمضان است، ماه محرم است، ماه رجب است، اينها سرازيری است. جاده سرازير شده به طرف خانه خدا، به طرف خدا. و ماه محرم شايد سرازيري اش شديدتر باشد و خيلي پر ارزش است. باد هم پشت سرتان، سرازير. ديگر نه بنزين ميخواهد مصرف كنيد، نه گاز بدهيد. فقط فرمان را قرص بگيريد كه انحراف پيدا نكنيد. هر چه هم ماشين انسان سريعتر حركت می کند بايد كنترل را بيشتر داشته باشد. اين را هم بدانید.
ماه محرم به خاطر ابي عبد الله الحسين عليه الصلاة و السلام، جاذبه سيد الشهدا. ان للحسين في قلوب المؤمنين، اين قلب ما مثل يك قطب نماست. سيدالشهدا و ولايت حسين بن علي هم مثل آهنربا. اين طرف خودش ميكشاند. در قلوب مؤمنين براي حسين بن علي يك محبت تكويني، مكنونا، خداي تعالي قرار داده كه وقتي می گویند يا حسين اين مثل چه عرض كنم، نميخواهم تشبيه به هر چيزي بكنم، مثل يك كشتي نجاتي است كه باد پشت سرش قرار گرفته باشد، آنطور سريع ميبرد. و كوشش بكنيد انشاء الله در اين ايام محرم و بخصوص روز عاشورا، تمام نواقص تان را جبران بكنيد. و اين را هم عرض بكنم، يك دانه گناه تمام اعمالتان را خراب می کند. شماها ديگر نبايد گناه بكنيد. يك معصيت اگر بكنيد مثل اين است كه جُوالي را پر از جواهر كرده باشيد، ته آن را سوراخ كرده باشيد. نگوئید امام حسين ميبخشد، امام حسين ميآمرزد. شما كه از اين حرفهايتان بايد گذشته باشد.
ايامي است كه هر صبح و شب بايد بر ابي عبد الله الحسين گريه كنيد. هر كدام كه در مرحله تان زيارت عاشورا هست كه زيارت عاشورا را صبح به صبح بخوانيد. هر كدام هم كه نيست، الان به همه تان عرض ميكنم، زيارت وارث را صبح ها بخوانيد. زيارت وارث، كوتاه هم هست.
السَّلامُ عـَلَيـْكَ يا وارِثَ آدَمَ صـَفـُوةِ اللهِ
السَّلامُ عـَلَيْكَ يا وارِثَ نـوُحٍ نَبــِيِ اللهِ
السَّلامُ عـَلَيـْكَ يـا وارِثَ إبـراهيـمَ خـَليـلِ اللهِ .
تا مي رسيد به آنجا كه
السَّلام عَلَيْكَ يا ثارَ اللهِ وابـنَ ثارِهِ والوِتـرَ المَوتـوُرَ
وِتْر، وتر يعني چه؟ يعني خون به ناحق ريخته شده.
وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا. (اسراء/۳۳)
در ظاهر عبارت اين آيه هر كس كه مظلوم كشته بشود، خداي تعالي براي او وليي قرار ميدهد و او را مسلط ميكند بر قاتل. اما در تأويل اين آيه شريفه ميفرمايند منظور از مقتول مظلوم، ابي عبد الله الحسين عليه الصلاة و السلام است. و وليّ اش هم امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداست.
خداي تعالي اين وعده را فرموده كه يك روزي حجة ابن الحسن عليه الصلاة و السلام خواهد آمد و طلب خوب سيدالشهدا را خواهد كرد.
فَلَا يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُورًا. زياد هم در قتل، حضرت وليّعصر اسراف نمي کند، انه كان، امام عصر عليه الصلاة و السلام منصور است. ياري ميشود. انه كان منصورا.
انشاء الله اميدواريم كه ما ببينيم، ما هم شريك باشيم، همانطوري كه در زيارت عاشورا هست، و ان يرزقني طلب ثاركم مع امام منصور. خدا روزي كند طلب خون شما را ما با امام منصور، امامي كه ياري شده است، كه انه كان منصورا. با آن امام طلب خون ابي عبد الله الحسين را بكنيم. اين بزرگترين شرافتي است كه انشاء الله خواهيم داشت.
یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِكَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ.
لَعَنَ اللهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ .
در زيارتي از زيارتهاي ابي عبد الله ميخوانيم لبیکَ داعِىَ اللهِ (زیارت امام حسین علیه السلام در اول رجب) ، آن لبيك را بايد درست بگوئيد.
روز عاشورا و نظر الي يمينه و شماله، يك نگاهي به طرف راست كرد، يك نگاه به طرف چپ كرد.
و لم يره احد من اصحابه، احدي از يارانش را نديد. همه روي زمين قطعه قطعه افتاده بودند، شهيد شده بودند.
یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیرِ بنِ قَین
فقوموا من نومتکم ، أیها الکرام
وادفعوا عن حرم الرسول الطغاة اللئام
برخيزيد از خاندان عصمت دفاع كنيد.
بعضي اهل معنا نوشتند و گفتند كه اين بدنهاي مقدسات همه در حركت، همه اظهار كردند آقا ابي عبد الله الحسين، همانطوري كه ما با تو عهد كرديم كه اگر هفتاد مرتبه ما را بكشند، قطعه قطعه كنند، بازهم دست از ياري تو برنميداريم.
ولي امام حسين با اشاره فرمود نه. من هم به همين زودي به شما ملحق خواهم شد. صدا زد هل من ناصر ينصرني.
شما بعد از هزار و سيصد سال مي گویيد لبيك داعي الله.
همه با توجه، اگر ميخواهيد به خدا برسيد، اگر قصد داريد به طرف خدا حركت كنيد، اگر ميخواهيد بنده خدا بشويد، امشب بيائيم با حسين بن علي، اين جمله را در ميان بگذاريم.
الان فرض كنيد ابي عبد الله، چون در بعضي از روايات و بعضي از حكم اشاره شده كه هميشه اين صدا در گوش مؤمنين هست كه هل من ناصر ينصرني. الان بايد در گوش شما هم اين صدا باشد.
حسين بن علي به آن نيزه تكيه زده، صدا ميزند هل من ناصر ينصرني. شما با توجه، جدا با توجه، با يك توجهي كه فرض كنيد آقا ابي عبد الله آنجا ايستادهاند، بگوییم آقا اگر ما آن روز نبوديم ياري ات كنيم، فرزند عزيزت حجة ابن الحسن كه هست.
همه با توجه بگویيم لبيك داعي الله، لبيك داعي الله.
آقاجان اگر آن روز نبوديم با عمر سعد و لشگر ابن زياد جنگ كنيم، امروز با زبانمان، با عملمان، با حركاتمان، با دشمنان شما جنگ ميكنيم. شما را ياري ميكنيم.
زير سايه فرزندت آقا بقية الله انشاء الله طلب خونت را خواهيم كرد.
امسال عاشوراي ما همان عاشورايي باشد كه امام عصر ارواحنا فداه طلب خون ابي عبد الله الحسين را بكند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.