۱۱ ربیع الثانی ۱۴۱۵ قمری – در تشریح مکاشفات – اخلاق ۸۳
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله و الصلاة والسلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لایبصرون و سواء علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون
انسان یا مرده است چون در این جهت فرقی نمیكند خدای تعالی یك پردهای جلوی رویش و یك پرده هم پشت سرش یك سدی در مقابل صورتش و یك سدی در مقابل پشت سرش قرار داده و اینها را بیهوششان كرده كه هیچ چیز را نمیبینند. ای پیغمبر یكسان است چه اینها را بترسانی چه نترسانی، اینها متوجه نمیشوند. و ایمان نمی آورند. اولین چیزی كه برای روندگان راه كمال به وجود می آید در سیر الی الله مكاشفه است. من امشب یك مقداری درباره مكاشفه برایتان حرف بزنم. خیال نكنید مكاشفه یك چیز فوق العادهای است كه نصیب فقط اولیاء خدا میشود. اگر مكاشفه نداشته باشید یا خواب هستید یا مرده. منتهی شما معنی مكاشفه را نمیدانید. فكر میكنید مكاشفه یعنی یك منظرهای را ببینید یك شخصی را ببینید یك مثلا كربلا ببرند شما را. بعضیها هستند به خواب بیشتر اعتقاد دارند تا به دلائل علمی و اعتقادی. یك نفری بود به او میگفتم ریشت را نتراش مكرر هم به او گفتم، میتراشید. از رفقای سالكین الی الله نبود البته. این آقا دیدم ریش گذاشته، از او پرسیدم چطور شد شما، گفت پریشب شما را در خواب دیدم به من گفتی ریشت را نتراش. گفتم بی انصاف ما در بیداری اینقدر به تو گفتیم، بعضیها اینطوری اند خواب را بیشتر از بیداری اهمیت میدهند. مكاشفه را هم خیال میكنند یك چیز فوق العادهای است. چون معنی مكاشفه را نمیدانند. هر كس از خواب غفلت بیدار شد، بیدار شدن همانا، مكاشفات برایش پیدا شدن همان بلكه مشاهدات كه حالا شرح خواهم داد.
یك مكاشفه از علی بن ابیطالب برایتان نقل كنم. علی علیه الصلاة و السلام میفرماید كه، من یك شب در یكی از باغهای فدك بیل دستم بود میخواستم زمین را بیل بزنم. یك وقت دیدم یك خانم بسیار خوشگل كه من فكر كردم بنت عامر است. ظاهرا بنت عامر یك دختر خیلی، یك زن خیلی زیبایی بوده كه در قریش زیباتر از او نبوده. به من پیشنهاد كرد كه بیا با من ازدواج كن تا تمام گنجهای روی زمین را در اختیارت بگذارم، البته كلمه مكاشفه چون دارد اینجا حضرت میفرماید در مكاشفهام. گنجهای روی كره زمین را در اختیارت بگذارم دیگر بیل نزنی. گفتم تو كه هستی؟ گفت من دنیا هستم. دنیا ، ببینید اینجا در مكاشفه به صورت زنی در آمده. شاید دنیا برای زن به صورت مرد خوش تیپی دربیاید چون آنچه كه كشش دارد برای مرد، زن است و آنكه كشش دارد برای زن، مرد است. حضرت میگوید من به او گفتم كه برو یك شوهر دیگری بگیر. من به درد تو نمیخورم. بخاطر اینكه من با تو ازدواج نمیكنم و هیچ یك از اینهایی كه تو به من میخواهی در اختیار من بگذاری من به آن نیازمند نیستم. و حضرت امیر المؤمنین میفرماید كه من با او ازدواج نكردم. ماها طوری هستیم كه اگر به صورت پیرزن چروكیده هم ببینیمش با عجله به طرفش میرویم. یا دنیا غرّی غیری، امیر المؤمنین فرمود ای دنیا غیر من را گول بزن. نمیتوانی من را گول بزنی. شماها اگر پیرو علی بن ابیطالب باشید باید همینطور باشید. مكاشفه در واقع یك چنین چیزی است. گاهی انسان در صورت و در منظره و در اینطور چیزها مكاشفهاش هست. این مكاشفه نازله است. یعنی مكاشفه خیلی پایین است. مثلا شما ببینید میان خواب و بیداری ببینید یك نفر وارد شد آمد به شما یك كاری یا یك حرفی زد. یا اینكه رفتید كربلا برگشتید مثلا یا رفتید حمام، لازم نیست كه حتما كربلا انسان برود. امثال اینطور چیزها، عین یك خواب است. یك خوردهای از خواب آمده یك قدم جلوتر. این مكاشفه همانطوری كه خواب ، بعضی وقتها انسان خواب میبیند، بعضی وقتها نمیبیند، بعضی وقتها خوب میبیند، بعضی وقتها بد میبیند همانطور مكاشفه هم همانطور است. مكاشفه شیطانی هست، رحمانی هست، خوب هست، بد هست. طبیعت مختلفی ممكن است داشته باشد. اینها همه را میگویند مكاشفه، این هم اختیارش در دست شما نیست كه شما هر وقت دلت بخواهد، همان طور كه خواب در اختیار شما نیست مكاشفه هم همینطور است. هر وقت شما بخواهید بروید مكاشفه بكنید! یعنی همانطوری كه شما نمیتوانی بروی بخوابی تا خواب پیغمبر اكرم را حتما ببینی نمیتوانی در مكاشفهات هم یك چنین كاری بكنی. این مكاشفات را كه تصادفا به وجود میآید و گاهی به وجود میآید و بعضی از اوقات پیش میآید اینها را مكاشفات سفلوی و پایین میگویند خیلی هم اهمیت ندارد. من یكی از اولیاء خدا را دیدم كه میگفت هیچ وقت من خوابی را برای كسی تعریف نكردم. خوابها آن قدر اهمیت ندارد كه انسان بخواهد به آن تكیه بكند یا معتقد باشد. به جهت اینكه یك چیزی كه هشتاد درصدش تخیل و غیر واقعی است به آن نمیشود اعتماد كرد. هشتاد درصد. یعنی شما یك هفته هر چه خواب میبینید بنویسید، اگر یكی، دوتایش ارزش داشته باشد والا بقیهاش یا خیالات است یا تعبیراتی دارد كه اكثرا نمیتوانند تعبیر كنند و یا این كه ده درصدش، بیست درصدش نهایتا خوابهای صحیح خوشحال كننده باشد. مكاشفات هم همینطور است. این یك نحوه مكاشفه است. این مكاشفه را من نمیگویم كه باید همه داشته باشند. این مكاشفه این قدر ارزش ندارد كه خدای تعالی برای اولیائش منظور كرده باشد. آن قدر اهمیت ندارد كه انسان وقتی قلبش پاك شد و محبوب خدا شد تازه خدا یك چنین چیزی به او بدهد. این مثل این است یك گلابی به انسان بدهند نصف بیشترش پوسیده باشد. هیچ وقت به دوست صمیمیشان یك چنین گلابی را هدیه نمیدهند. مكاشفه بالاتر و مرحله بالاتر، این است كه انسان یك مساله علمی را كشف كند این خیلی مهم است.مثلا نشسته دارد در روایات و آیات مطالعه میكند یك دفعه یك مطلبی برایش باز میشود این هم مكاشفه است اما این خیلی اهمیت دارد.
در وقتی كه قرآن میخوانید اگر دقت كنید، جدی باشید، وقتی آیات قرآن را ترجمه اش را فهمیدید میبینید كه یك مطالب ظریف خوبی فهمیدید از این مقدار از آیات كه هر روز دارید میخوانید كه اسم این مكاشفه عالیه است. منظره ما زیاد داریم میبینیم، تا وقتی بیداریم داریم میبینیم دیگر بس است، تا وقتی كه چشممان را گذاشتیم روی هم كه دلیل ندارد باز هم ببینیم. لازم هم نیست. یک معانی از این آیات قرآن دستتان میآید. خدا میداند همین الان نشسته بودم اینجا ایشان كه این سوره را میخواند در همین آیه كه و جلعنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم ببینید یك كسی یك دیوار بتنی جلویش گذاشته باشند یك دیوار بتنی هم پشت سرش گذاشته باشند، و بیهوشش هم كرده باشند فاغشیناهم غش هم كرده باشد. این دیگر راهی به جایی پیدا نمیكند. حالا شما میخواهی بروی دستش را هم بگیری نمیتوانی بروی، از بالای سر بكشی بالا كه نمیشود. خودش هم حركتی ندارد كه شما، من این معنا را دیدم همین امشب. قبلا شاید به فكرش نبودم كه اگر پر توان ترین اشخاص از وسط دو سطح بخواهد یك نفر را بالا بكشد و راهش ببرد، خودش هم هیچ حركتی نداشته باشد. این اصلا محال است. لذا به پیغمبر اكرم میفرماید كه، أأنذرتهم، ام لم تنذرهم لایومنون، اینها راه پیدا نمیكنند. به خدا قسم بعضیها اینطورند. افتادند تو دو تا سد. این معنای مكاشفه است این مكاشفه صحیح است. این مكاشفه است ارزش دارد كه شما اگر بدانید در اثر توجه به دنیا و غفلت در یك چنین درد سری می افتید هیچ وقت غفلت نمیكنید هیچ وقت طرف دنیا نمیروید. من بین ایدیهم و من خلفهم سدا. سد یعنی شما همان معنایی كه از سد میفهمید. به این بند گلستان كه با آجر درستش كردند در عین اینكه آب را پشتش نگه میدارد، اما اگر یك آب مهیبی مثل سد كرج بخواهد پشتش قرار بگیرد همه را میكند و میبرد، به این نمیگویند سد. به این میگویند بند. سد آن است كه هر چه نیرو انسان به خرج بدهد، نیرویی پرتوان تر از نیروی پیغمبر اكرم كه خدای تعالی به او میگوید سواء علیهم أأنذرتهم، ام لم تنذرهم لایومنون در اول سوره بقره میفرماید كه همین عبارت را دارد بعد میفرماید كه ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم غشاوة آقا اینها غش كردند. وسط دو تا دیوار محكمی كه هر چه نیرو بیاید نمیتواند بكند آن را. آن وسط این پایین غش كرده. شما میتوانید این را بیرون بیاورید؟ هیچ كس نمیتواند تكانش بدهد. خدا نكند آنجا بیافتید. انسان در اثر ندانم كاری هایش به آنجا میافتد به او میگویند آقا این گناه را نكن میگوید دیگر از ما گذشته. چه از تو گذشته؟ این را غافل نباش، تا كی میخواهی از دایره انسانیت خارج باشی؟ تا كی میخواهی یك موتور نجاست درست كن باشی؟ تا كی میخواهی در این وضع بد زندگی، صبر كنی؟ نه، من تحقیق كردم دیدم كه این راه درست نیست. تزكیه نفس واجب نیست. خوب باشد، باشد كه تا بمیرند در عین خودپرستی، اینطور میشود. و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم علاوه بر اینكه سد دو طرفش هست، فاغشیناهم فهم لا یبصرون. غش هم كرده این جا. هیچ جایی را هم نمیبیند. این به عنوان مكاشفه خوب. مكاشفه خوب آن مكاشفهای است ، مكاشفه عالیه آن مكاشفهای است كه تند تند مسائل علمی برایتان كشف بشود. من آدم عامی محض كه سواد فارسی هم حتی نداشت میشناختم مینشست میگفت بیا حاج آقا بیا بنشین ببین اینهایی كه من می گویم درست فهمیدم یا نه. خدا می داند مطالبی كه می گفت میدیدم با آخرین نظرات دانشمندان علمی، آخرین نظریه شان، تطبیق می كند. این معنی مكاشفه است. می گوید من اینطور فهمیدم. یك زن بیسواد بدون تحصیل، نه دانشگاه رفته، نه دبیرستان رفته، نه دبستان رفته، نه راهنمایی رفته، هیچكدام. ولی تهذیب نفس كرده. گاهی یك مطالبی را برای من می گوید كه من خدا می داند بهتم می زند. نمی تواند با الفاظ صریح بگوید، می گوید من اینطور میفهمم. انسان بهتش می زند. تو اینها را از كجا فهمیدی. اینها معلوم است که مكاشفه است. مكاشفه عالیه هم هست. قلب این شخص، قلب كسی كه تزكیه نفس كرده و پاك شده، یك راهی باز كرده به دریای حكمت. وقتی كه انسان قلبش به دریای حكمت روزنهای باز كرد میبینید كه آب زلال حكمت وارد قلبش می شود و به خدا قسم بزرگترین دانشمندان، گاهی انسان دچار حیرت می شود كه این فیلسوف بزرگ چرا این مطلب را نفهمیده. برای این است كه در سد افتاده و غش هم كرده. توی سد افتاده و غش كرده. یك سد بنام فلسفه، یك سد بنام عیب خودخواهی و كبر، این داخل افتاده به همین هم خوش است و همین جا هم غش كرده. اینها هیچ چیز را نمیبینند. ما دانشمندانی داریم كه شاید متجاوز از دویست تا، سیصد تا كتاب نوشتند. من اگر مطالبشان را بیاورم برای شما بخوانم، شما كه قلبتان بالاخره نم نمی لااقل از آن دریای حكمت یك رطوبتی زده. من نمیخواهم هندوانه زیر بغلتان بدهم، بگویم نه الحمد لله یك نهر بزرگی باز شده، و لو در قلب بعضی از شما بحمدالله یك چشمه كوچكی باز شده، اما اگر بخواهیم همه را بگوییم، یك نمی زده. و چون این نم زده كه اگر جمعش بكنی در شبانهروز گاهی ممكن است یك قطرهای بشود، با همین یك قطره، شما میخندید به این دانشمند دویست تا كتاب نوشته كه چه؟ این مطلب به این سادگی را نفهمیده. علتش این است كه شما اگر بروید پشت سد، یك سر سوزن هم نم از آن طرف سد نداده. اگر یك ذره نم بدهد كمكم این زیاد می شود و سد را از بین می برد. سد سیمانی بزرگ، اكثرتان سد كرج را دیدهاید، اینطور سدی اگر یك گوشهاش، یك ذره نم بدهد ، كه از آن طرف سد آمده باشه به این طرف سد، یکوقت آب می ریزند اینها را نمی گویم. از آن طرف سد، از وسط سد یك نمی آمده باشد این طرف، این بدانید رو به خراب شدن است. نباید نم بدهد. و این دانشمندان، دانشمندان بزرگ، شما فكر نكنید ابو حنیفه یك دانشمند كوچكی است، ما چون سنی بوده به او اعتنا نداریم. تا الان شاید پانصد میلیون دارند از او تقلید میكنند. همین الان. بعد از هزار و دویست سال كه از وفات او گذشته. از او تقلید می كنند. دانشمندان بزرگی از او تقلید میكنند. ولی او این قدر آن سدی كه روی قلبش قرار گرفته آن قدر محكم است كه فرق بین علی و ابوبكر را نگذاشته. نه روی تعصب. فرق بین خدا و هارون الرشید را نگذاشته. هارون الرشید را ترجیح داده بر خدا. شما می گویید این چقدر باید سدش قوی باشد، یك نم هم نداده. یك سر سوزن حقیقت را هم نفهمیده. و امثال این دانشمند، دانشمندان زیادی هستند. كه و جعلنا من بین، مكاشفه برای اینها نگذاشتهاند، كشف هیچ چیز برایش نشده، هیچ چیز برایش باز نشده، هیچی نفهمیده. از این قبیل دانشمندان متأسفانه، توی شیعه داریم، در میان شیعیان هم همین است. بزرگ، توی این همه كتاب، خدا می داند گاهی من یك مطلبی را جرأت نمی كنم برایتان بگویم چون یا باورتان نمیآید این دانشمند گفته باشد، یا می گویید تو نمیفهمی، او اصلا طرف نسبت با تو نیست! راست هم می گویید، از نظر ریش و عمامه و معروفیت و شخصیت، اصلا من یك قطره هم در مقابل او نیستم، نمی شود حرفی زد. اما نفهمیده. من میآیم برایتان توضیح میدهم. انشاء الله شاید به آنجا برسید كه اگر یك، به اندازه نخی آب بیاید در قلبتان از آن منبع حكمت، از آن دریای حكمت، از دریای حكمت علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام، بحر المواج كه می گویند.
شما طالب حقیقتید، همین كه شیعه هستید، همین كه دوست دارید به سوی كمالات بروید، همین كه دوست دارید ببینید خدا چه گفته عمل بكنید. همین یك نمیهست. هر كس بیشتر بهتر. و لذا من همه حرفم امشب این است كه كوشش بكنید كه به این مكاشفه توجه بكنید. این مكاشفات برای مجلس گرم كردن بد نیست. من دیدم مثلا فرض كنید كه كربلا اینطوری بود، چه آنطوری بود و چه آنطوری بود. یا مثلا حتی همین مكاشفه امیر المؤمنین علیه الصلاة و السلام یك مطلب علمی را بیشتر توضیح می دهد و تشریح بسیار فوق العادهای است. نمیخواهد بگوید كه من مثلا نیمه شب در نخلستان فدك كه آن روز مال فاطمه زهرا هم بود، چون در همان روایت هست كه متعلق به فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده داشتند بیل میزدند، میخواسته برای شما یك قصهای را نقل بكند. یك زنی را دیدم در مكاشفهام و همین اندازه. نه. میخواسته بگوید دنیا یعنی چه. میخواسته بگوید دنیا را من… یك روایتی نقل شده كه من سندش را درست نفهمیدم كه طلقتك ثلاثا، این گونه روایات باید اول گرفته بشود بعد طلاقش داده بشود. چون معمولا زن را وقتی طلاقش میدهند كه یك مدتی گرفته باشند. من معتقدم این روایت درست نیست. این روایت درست است كه حضرت امیر صلواة الله علیه میفرماید من با تو ازدواج نمی كنم برو با كس دیگری ازدواج كن. و الاّ طلقتك ثلاثا، باید زن دائمی هم باشد تا سه طلاقهاش كنند. زن عقد موقت احتیاجی به طلاق ندارد. فسخ باید بكنند. حالا اگر هم باشد آن هم میخواهد بگوید كه اصلا به هیچ وجه تو به من برنمی گردی، تو به طرف من نمیتوانی بیایی. به جهت اینكه زنی را كه انسان سه طلاقه می كند، سه مرتبه طلاقش می دهد، یعنی سه مرتبه رجوع می كند و طلاقش می دهد، بعد او را نمی تواند بگیرد، به هیچ عنوان نمی تواند او را بگیرد. مگر اینكه این یك شوهر دیگری بكند، باز او طلاقش بدهد، باز ایشان دو مرتبه زن بعد از شوهر كرده را بگیرد. من این را نمیفهمم، هیچوقت هم ندیدید شما پای صحبتهای من زیاد بودید، هیچ وقت من این طلقتك ثلاثا را روی منبر نگفتم. و اشكالم هم همین است كه علی دنیا را هیچ وقت نگرفت، مخصوصا ازدواج دائم هم قصد داشته باشد. بعد ببیند مناسب نیست طلاقش بدهد. این را نفهمیدم، یعنی به دلم نمیچسبد. ولی این روایت خیلی خوب است. این میخواهد بفهماند كه یك شیعه علی بن ابیطالب هم نباید با یك چنین زنی، هر چه هم زیبا باشد. آخر او روی زیبایش را به علی بن ابیطالب نشان داده. به ماها روی زیبایش را هم نشان نمی دهد. در عین حال این قدر ما به دنیا علاقه مندیم. چون دنیایی كه ما داریم دنیایی است پر از مرض، پر از گرفتاری، دوندگی، بیچارگی، بعد هم یك نانی با مشكلات بدست آوردن و بعد خوردن و بعد مریض شدن و امثال اینها. آن چهره دنیایی كه با ما روبرو هست، آن چهره صورت چروكیده زن نود ساله مو سفید به درد نخور است! چون می داند احتیاجی به این نیست كه برای ما چهره پر محبتش را، زیبایش را نشان بدهد. می گویند یك وقتی شیطان روی شانهاش یك مقداری ریسمان انداخته بود. یك كسی خواب دیده بود. گفته بود كه ریسمان من كو؟ چون این ریسمانها را میخواست برای افراد كه به گردنشان بیندازد و به گمراهی بكشاند. گفت ریسمان من كو؟ گفت تو كه ریسمان نمیخواهی. بعضیها ریسمان نمی خواهند. خودشان دنبال شیطان میدوند. واقعا هم اینطور است. ماها دنبال دنیا میدویم. نه احتیاج به این است كه صورت زیبایش را به ما نشان بدهد، نه هیچ چیز. همان صورت چروكیدهاش هم بهتر از صورت زیبای بهشت جاودان پروردگار كه پر از حور العین است، میپسندیم.
مكاشفات بهترینش آن مكاشفاتی است كه جنبه علمی داشته باشد. تا از خواب غفلت بیدار شدید، این را بدانید، مكاشفه باید برایتان بدست بیاید. یعنی از خواب غفلت همین كه بیدار شدید، چشمانتان باز می شود. از میان سد میآئید بیرون. و الا تا توی سد هستید و تا غش كرده هستید در وسط این دو سد، در خواب غفلتید یا مردید. وقتی انسان از این دیوار سد بیرون آمد كه عالم را دید و متوجه به حقایق شد، همین خودش مكاشفه است. مكاشفه شروع می شود و شما هم از وسط دو تا سد نجات پیدا كردید. دیگر اینجا فرق می كند. سواء علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون نیست. اینجا وقتی كه در مقابل حرفهای خوب قرار می گیرید مثل آیات قرآن كه در آن آیه میفرماید انما المؤمنون الذین اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا. وقتی كه آیات خدا بر اینها خوانده می شود، ایمانشان زیاد می شود. سواء علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم نیست. اگر در یك جلسه ای نشستید ایمانتان بیشتر شد، شبهای جلسه اگر برای شما ارزش داشته باشد به خدا قسم تمام كارهایتان را تعطیل می كنید و حاضر می شوید. گاهی می شود انسان گویا بیرون آمده و بیرون نیامده است از توی این سد. گویا غش كرده و غش نكرده است. بنظر می رسد خواب و بیدار است. من جدا از بعضی از دوستان گله مندم و یك دفعه هم گفتم اگر دو هفته پشت سر هم نیایید به این جلسه، من راضی نیستم بیایید منزل من. زمین مال من است، خانه مال من است من راضی نیستم. بروید دیگر نیایید اینجا. مگر اینكه عذر موجهی داشته باشد. این مجلس هم از دو حال خارج نیست. همین الان شما بیایید بگویید اگر در این مجلس كه میآیید ایمانتان زیاد می شود، مفید است برایتان، بیایید. و باید مرتب هم بیایید، باید دقیق هم بیایید. بدون تأخیر هم بیایید. چه اشكال دارد مریضید بیایید آن گوشه دراز بكشید. توی آن اطاق، آن اطاق مال مریضها باشد. یعنی چه؟ خدا می داند من همین امروز صبح یك جلسه فوق العادهای داشتم، تمام مدتی كه آنجا نشسته بودم دلم درد می كرد و دوستان شاهد هستند، هیچ به روی خودم نیاوردم. اهمیت می دهم. الان هم بی كسالت نیستم. یعنی صددرصد رفع نشد. آخر چطور شد كه ما این قدر اهمیت میدهیم برای پیشرفت شما و خودتان اهمیت نمیدهید برای پیشرفتتان. شما بیایید خودتان یك خورده فكر بكنید. ببینید همچین نیمه غش كرده هستید یا نیستید. شما همه تان را نمی گویم، آنهایی كه اهمیت نمی دهند، یك هفته میآیند یك هفته نمیآیند. نیایید. دیدید كه چند هفته قبل دو نفر از رفقا آمدند، وسط آمدند بیرونشان كردم. دلیلی ندارد، اگر این جلسه ارزش ندارد برایتان، خوب من هم خودم را زحمت نیندازم. من برای یك ساعتی كه اینجا مینشینم، بلكه با رفت و آمدش حدودا شاید دو سه ساعت وقت مرا بگیرد، می نشینم یك صفحه كتاب مینویسم، صد هزار نفر میخوانند. میبینید كه نوشتههای من الحمدلله در مردم اثر دارد.
مكاشفات این است كه انسان یك چیزی بفهمد. شما الان اگر اینجا یك مطلبی دستتان آمد، این خودش یك مكاشفه است. این خودش یك چیزی است كه فهمیدید. یعنی كشف یك حقیقتی. مكاشفه یك چیز شاخ و دم داری نیست. كشف یك واقعیت. كشف یك چیز. مكاشفه اینطوری كه بعضیها تعبیر كردند بین خواب و بیداری بیشتر، البته مال افراد ضعیف و غیر كملین، در بین خواب و بیداریست. یعنی یك مقداری از خواب دارد یك مقداری هم از بیداری. یعنی گوش میشنود، ولی چشم خواب رفته. چشم نمیبیند و خواب است، گوش میشنود. حالت بین خواب و بیداری. یك مسائلی برای انسان حل می شود. ولی بهترش و بالاترش این است كه انسان بیدار باشد. بیدار باشد و اگر مسائل علمی كشف شد، باز هم اسمش مكاشفه است. اگر چیزهایی انسان دید در بیداری، اسمش مشاهده است. این را بدانید. قلب انسان كه همان روح انسان است، قلب كه ما می گوییم منظور این قلب صنوبری شكل نیست. قلب همان روح است، روح انسان اسمش قلب شده روایات دارد بخاطر اینكه در گردش است، استقرار ندارد. البته برای كسانی كه در مراحل بالا هستند استقرار پیدا می كند. اما ما گاهی اقبال داریم، گاهی ادبار داریم. قلب ما گاهی در انبساط است، گاهی در انقباض است. گاهی انسان یك حال نشاط عبادی خوبی دارد. گاهی كسل است. گاهی مهربان است، گاهی قسی القلب می شود. چون این قلب گردش دارد ، مدام میگردد، خودمان هم می گوییم یك چیزی منقلب می شود، انقلاب، گردش، به این جهت قلب گفتند. و الا معنای دیگری هم ندارد. و به آن قلب صنوبری مانند هم كه هست در وجود انسان این هم از این جهت قلب می گویند، به جهت اینكه حیات و بقاء روح در بدن به وسیله همین قلب هست. بوسیله همین دل هست. دل بگویید، قلب بگویید، اسمش را عرب می گوید قلب، ما می گوییم دل. ولی اصل قلب اسم روح انسان است. یعنی روح انسان در حقیقت خدای تعالی هم در قرآن میفرماید كه اذ القلوب لدی الحناجر، وقتی كه قلب به حنجره مثلا نزدیك می شود. روح به حنجره، قلب كه از جایش تكان نمی خورد. حالا و در روایات هم همین معنایی كه عرض كردم ترجمه شده و گفته شده و منظور از قلب، روح انسان است و این قلب انسان و روح انسان گاهی می شود در اثر تزكیه نفس یك ارتباطی با حكمت پیدا می كند. آنجا كه می گوید من اخلص لله اربعین صباحا، جرت ینابیع الحكمة من قلبه الی لسانه. او قلبش پر از حكمت شده و بعد جریان پیدا می كند از قلبش به زبانش. و الا شروع ورود حكمت به قلب انسان از مرحله یقظه شروع می شود. یعنی نمی می دهد، كمكم این نم به چكه چكه میافتد. می بینید در شبانهروز یك چكه افتاد. یك چیزی برایت كشف شد، یك چیزی را فهمیدی از حكمت، یك حقیقتی را درك كردی، یك قدم به طرف كمال برداشتی. كمكم این چكهها زیاد می شود، زیاد می شود، زیاد می شود، بطوری كه دائما دیگر مثل لوله آفتابه در قلب شما، بیشتر از این ظرفیت ما نداریم. نگویید حالا سیل آسا بیاید. اگر سیل آسا بیاید میبینی زندگی انسان را برمیدارد می برد اصلا. نه. بقدر لوله آفتابه هم اگر بیاید، به اندازه نخ باریك هم اگر بیاید، از آن دریای حكمت علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام، از آن دریای حكمت الهی، از آن دریای حكمت پیغمبر اكرم و حضرت بقیة الله اگر به اندازه یك نخ باریك هم بیاید خوب است. شما یك استخر درست میكنید، استخر سیمانی كه یك ذره رطوبت ندهد. این را یاد بگیرید. اگر یك باغی داشتید، آب چشمه باریكی داشتید یك استخر سیمانی خوبی درست كنید، این بیاید، یك هفته بیاید پر می شود. آنوقت یك دفعه ول میكنید تمام باغ یك هكتاری را آب می دهد. این مثال دقیقا تطبیق می كند، شخص سالك الی الله، كسی كه میخواهد به درد مردم بخورد باید مدتها صبر بكند. حتی المقدور حرف نزند. اگر آمد و شما یك كاسه آب درون استخرتان جمع شده، یك كاسه آب را برداشتید ریختید پای درخت، نه به درد این درخت می خورد، نه هیچوقت هم توی استخر شما آب هست.
لذا دستور این است كه صمت داشته باشید. صمت یعنی چی؟ یعنی كم حرف بزنید، مصرف نكنید، بگذارید جمع بشود، همه افراد میتوانند همدیگر را ارشاد كنند، یك ارشاد ظاهری است. پیغمبر اكرم نه اینكه استخر قلبش پر نبود. خدای تعالی روزی كه خلقش كرد، دریا خلقش كرد و همانجا هم پرش كرد. اما برای اینكه ما بفهمیم الگوست، ماها درك بكنیم، تا سن چهل سالگی حرف نزد. تا خوب كامل، یعنی انسان در سن چهل سالگی كامل می شود. این را بدانید، تا خوب كامل نشدید در ارتباط با معنویات زیاد حرف نزنید. این حكمتی كه در دلتان هست، زیاد مصرفش نكنید. پای هر درخت خشكی نریزید. انسان گاهی می شود، سلیقه ندارد، وارد نیست به كشاورزی. آب را ول می كند توی زمینهایی كه اصلا درخت ندارد. یا اگر درخت هم هست، درختهای خشك یا علف یا گیاه. هیچ بدرد نمی خورد. آب را مصرف كرده، هدر داده، این حكمتی كه خدا ان شاء الله به شما خواهد داد. و الان نمنمی آمده و ان شاء الله برای جمعی از شما مثل نخ باریكی دارد میآید، این را پای هر درختی ندهید. همه لیاقت رشد را ندارند. هر درختی رشد نمی كند. هر درختی ثمر نمی دهد. ولذا من این جهت را محدود میكنم. بعضی از اوقات بعضیها، مثلا، خوب مراحلشان هم بالاست، قلبشان هم واقعا پر شده از حكمت الحمدلله، اما من چون میدانم مایه كاملی ندارد، اگر استخرش را خالی بكند بعد چیزی به او نرسد، یك خوردهای با احتیاط میگویم صبر كن. این هست. پس یكی از شرایط اینكه شما قلبتان مملو از حكمت ان شاء الله بشود و از فهم و درك و حقایق و علم و ایمان، این است كه تا میتوانید اسرار را به هر كسی نگویید. ما چرا این جلسه را محدودش میگذاریم، میگوییم همه نیایند؟ چون هر درختی قابل رشد نیست. اگر هم رشد بكند به درد نمی خورد. فایدهای ندارد، اینجا كه جمعی حاضر شدید شماها من حتی این كه اصرار دارم كه هر هفته مرتب بیایید، برای اینكه هفتهای یك دفعه حتما باید آبیاری بشوید. اگر یكی از شماها دو هفته، سه هفته یك دفعه آبیاری نشود، زرد می شوید، رشدتان عقب میافتد. كمالاتتان عقب میافتد. من با اینكه میدانید خیلی برایم مشكل است من مثلا من بروم تهران، قرار گذاشتم ماهی یك دفعه بروم، چون رفقای آنجا میبینم خوب آبیاری نمی شوند. مسئولیت هم دارم. شما می گویید این ذوقیات خودش است. به خدا قسم اینها همهاش از همان استخر، میآیم بر می دارم، ظرف می كنم میدهم به شما. اینها حقیقت است كه دارم عرض می كنم. اینها حكمتی است كه تمام اینها در لابلای روایات و آیات قرآن هست، من در این مثالها برای شما دارم عرض می كنم. پس سكوت كنید. پای هر درختی حرفهایتان را نریزید. هر كسی لیاقت ندارد كه شما خوشتان آمده، یك راهی را حركت كردید، میبینید كه پسر عمهتان، دختر عمهتان، اینها خدایی بد نیستند، نمازهایشان را اول وقت میخوانند، خوب بخوانند! بیا برویم پیش فلانی. نه نیاریدش. هیچ زحمت هم شما نكشید و اگر خدا بخواهد، میآید خودش. و اگر هم خدا نخواهد نمیآید. اگر شما به زور آوردیدش گرفتاری درست می كند. برای اینكه خیلیها اینطوری هستند. گرفتاری درست میكنند. خدای تعالی به پیغمبر اكرم میفرماید كه انّك لن تهدی من احببت عجیب است. تو ای پیغمبر، عمویت را خیلی دوستش داری، خوب عمو است دیگر هرگز نمیتوانی هدایتش كنی. فلان قوم و خویشت را هرگز نمیتوانی هدایتش كنی. حضرت امیر المؤمنین فرمود اگر بجای عباس و عقیل، حمزه و جعفر میبودند این دو نفر نمیگذاشتند خلافت غصب بشود. او هم عموی پیغمبر است این هم عموی پیغمبر است. او برادر علی بن ابیطالب است این هم برادر علی بن ابیطالب است. اینها هدایت نشده هستند متأسفانه، عقیل و عباس توی سد افتادند و جسارت نباشد به این آقایان، ولی غش كرده بودند كه وقتی عقیلرا علی بن ابیطالب به او یك قرص نان اضافه نمیدهد بلند می شود میرود نزد معاویه برای دنیا دارد كار میكند و عباس هم نفسش بیرون نمیآید با اینكه عموی پیغمبر است كه بگوید خلافت حق علی بن ابیطالب است و میرود با آنها رفاقت میكند، اما اگر حمزه بود، اگر جعفر طیار بود، اینها قلبشان مملو از حكمت بود، حكمت را پخش میكردند. شجاعتش را هم داشتند، استقامتش را هم داشتند قوی هم بودند نمیگذاشتند علی بن ابیطالب تنها بماند. شما هم باید همینطور باشید.
به هر حال لازم بود در این مسائل یك عرایضی عرض كنم. كوشش بكنید ان شاء الله كه تا میتوانید خودتان را مرتبط با حكمت كنید. شماها كلام خدا را شنیدید و خیلی مؤدب گوش دادید كه واقعا امشب فكر میكردم از نظر ظاهر با این موعظه هایی كه عرض شد كه هر هفته انشاء الله آیات معینی را با توجهی كه شما ان شاء الله پیدا میكنید بخوانیم این مربوط به این ادب ظاهری شما بود امشب. و شبهای هفتههای گذشته كه همه دو زانو مؤدب در استماع آیات شریفه قرآن. اگر چه بعضیها استماع صد در صد باز هم نمیكردند به منبر نگاه میكردمند و ان شاء الله از این به بعد تمام توجه به تلاوت آیات قرآن و كسانی كه میتوانند تا جایی كه برایشان ممكن است مؤدب دو زانو بنشینند و آیات را سخنان الهی را گوش دادیم یك مقداری هم ما دربارهاش، درباره یك كلمهاش صحبت كردیم و حالا میخواهیم به پروردگارمان به خدای عزیزمان، با محبوبمان حرف بزنیم او با ما حرف زد. ما سخنان او را نفهمیدیم. فرمایشات او را درست دقت نكردیم. ولی خدای تعالی حرفهای ما را میشنود، سخنان ما را متوجه است بلكه علمک بحالی کفی عن مقالی خدایا كلت لسانی زبان ما گنگ است ما در مقابل تو چه بگوییم خدایی كه از سویدای دل ما اطلاع دارد. خدایی كه همیشه در مقابل ماست، همیشه در كمین ماست، انّ ربك لبالمرصاد. ما چطور میتوانیم با خدا حرف بزنیم؟ ولی خدای تعالی به ما اجازه داده چند كلمهای با او حرف بزنیم. خدایا خودت راهنماییمان كن. ما چه بگوییم با تو. حوائجمان را قبل از اینكه ما به فكرش بیفتیم به ما عنایت كردی. یا من یعطی من سئله و یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمة. خدایا ما را قبل از اینكه خلقمان كنی، قبل از اینكه در این دنیا واردمان كنی، همه نیازمندی هایمان را برای ما مرتب كردی در نظر گرفتی، خدایا حالا در خانه ات آمدهایم. ما هم یك كلمهای حرف میزنیم ولی خودمان نمیگوییم. زبان ما پروردگارا گویای سخنانی كه در شأن تو باشد نیست.
جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.