۶ جمادیالاول ۱۴۱۵ قمری- نبوت‌ ۶ (شناخت‌ رسول‌) اخلاق‌ خ‌ ۶۳

 نبوت‌ 6 (شناخت‌ رسول‌) اخلاق‌ خ‌ 63

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌. واللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجميعن‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 قرآن‌ را كه‌ تلاوت‌ كردند من‌ خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ اين‌ صبية‌ ما بخوند ولي‌ يك‌ مطلبي‌ به‌ نظرم‌ آمد چون‌ آدمهاي‌ حرف‌ مفت‌ گو زيادند، بعد ممكنه‌ كه‌ همين‌ اندازه‌ برن‌ بگن‌ كه‌ فلاني‌ گوش‌ مي‌داد يا نشست‌ و خانمي‌ قرآن‌ خوند. بعد اين‌ مطلب‌ به‌ همين‌ صورت‌ پخش‌ بشه‌ و من‌ براي‌ احتياط‌ گفتم‌ كه‌ حالا از روي‌ نوار خونده‌ بشه‌ تا اون‌ كه‌ خانمها دقيق‌ هم‌ به‌ آيات‌ قرآن‌ گوش‌ بدن‌ و صحيح‌ هم‌ بخونند، خوندنش‌ را ياد بگيرند و هم‌ اين‌ كه‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ كه‌ قرآن‌ را صداش‌ را اون‌ كلام‌ خداست‌ حالا گاهي‌ كلام‌ خدا از درخت‌ مي‌ياد بيرون‌. مثل‌ جريان‌ حضرت‌ موسي‌ كه‌ از جانب‌ درختي‌ حضرت‌ موسي‌ ديد كه‌ صداي‌ خدا مي‌ياد. يا از توي‌ ضبط‌ صوت‌ باشه‌ يا از حلقوم‌ كسي‌ باشه‌ همش‌ مال‌ خداست‌ و كلام‌ هم‌ كه‌ كلام‌ خداست‌. فقط‌ گوش‌ خدايي‌ شما لازمه‌ كه‌ اين‌ آيات‌ را بشنوه‌ و انشاءالله‌ كوشش‌ كنيد همان‌ ادبي‌ كه‌ بايد داشته‌ باشيد و تمرين‌ ادب‌ و به‌ اصطلاح‌ تواضع‌ در مقابل‌ كلام‌ خدا از همين‌ جا شروع‌ مي‌شه‌. تمرينش‌. بايد شماها تمرين‌ كنيد كه‌ در مقابل‌ كلام‌ خدا چگونه‌ تواضع‌ كنيد. انشاء الله‌ هفتة‌ آينده‌ همه‌ دفترها را بياريد يك‌ هفته‌ بايد دفترها برسي‌ بشه‌. و هفتة‌ بعد انشاء الله‌ تحويل‌ بگيريد. اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد يكي‌ از بحثهاي‌ ما را حاوي‌ بود. بحثهاي‌ نبوت‌ ما. كه‌ ما دربارة‌ نبوت‌ بحث‌ مي‌كرديم‌. دربارة‌ شناخت‌ پيغمبر. پيغمبر از صفات‌ و خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ بايد به‌ لغاتي‌ كه‌ مردمي‌ كه‌ تحت‌ تبعيتش‌ هستند آشنا باشه‌. مثلا حضرت‌ موسي‌ به‌ زبان‌ عبري‌ بايد لااقل‌ آشنا باشه‌ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ مردمي‌ كه‌ اون‌ وقت‌ بودند همه‌ زبانشون‌ عبري‌ بود. چيزهايي‌ كه‌ لازمه‌ براي‌ يك‌ فرد با كماله‌ بايد داشته‌ باشه‌. نوشتن‌ يكي‌ از وسايل‌ تبليغه‌. بايد پيغمبر نوشتن‌ را بلد باشه‌. چون‌ اگر وسايل‌ تبليغ‌ در اختيار اون‌ پيغمبر نباشه‌، اون‌ پيغمبر برنامه‌اش‌ ناقص‌ مي‌مانه‌. دربارة‌ پيغمبران‌ گذشته‌ چون‌ تاريخ‌ صحيحي‌ غير از اونچه‌ در قرآن‌ آمده‌ در اختيارمون‌ نيست‌ ولي‌ دربارة‌ پيغمبر اسلام‌ بعضي‌ از سنيها و سني‌ مسلكها كه‌ خدا انشاء الله‌ اينها را هدايتشون‌ بكنه‌ اينها فكر مي‌كنند پيغمبر اكرم‌ سواد نداشت‌. امام‌ باقر لعنت‌ مي‌كنه‌ اينها را، مي‌گه‌ خدا لعنت‌ كنه‌ اينها را چطور مي‌گن‌ پيغمبر اكرم‌ سواد نداشت‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد من‌ پيغمبر را فرستادم‌ براي‌ اين‌ كه‌ ليعلمهم‌ الكتاب‌. تعليم‌ خوندن‌ و نوشتن‌ به‌ مردم‌ بده‌. كتاب‌ بدون‌ خوندن‌ و نوشتن‌ نه‌ تعليم‌ داده‌ مي‌شه‌ نه‌ تعليم‌ گرفته‌ مي‌شه‌. يك‌ عده‌ از شيعيان‌ هم‌ هستند كه‌ اينها هميشه‌ مثل‌ ثروتمندهايي‌ كه‌ اينها گدا طبعند. هميشه‌ مي‌گن‌ دستشون‌ به‌ گدايي‌ به‌ طرف‌ ديگران‌ و حال‌ اين‌ كه‌ روي‌ گنج‌ نشسته‌اند. اينها مبغوض‌ خدا و پيغمبرند. كسي‌ كه‌ بره‌ منابع‌ مطالبش‌ راو مسائلش‌ را و احكامش‌ را از اهل‌ سنت‌ دريافت‌ كنه‌ و با داشتن‌ ائمة‌ اطهار و مخصوصا پيغمبر اكرم‌ و امام‌ صادق‌ و ائمه‌اي‌ مثل‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كشكول‌ گداييش‌ را برداره‌ بره‌ در خانة‌ كسي‌ مثل‌ ابوحنيفه‌ و محمد ابن‌ ادريس‌ شافعي‌ و احمد ابن‌ مالك‌ و انس‌ ابن‌ مالك‌ و احمد ابن‌ حنبل‌ و اينها اين‌ شخص‌ ديوانه‌ است‌ علاوة‌ بر اين‌ كه‌ يك‌ آدم‌ گدا طبعي‌ است‌، اينطوري‌ هم‌ هست‌. ما با اين‌ افراد هيچ‌ كاري‌ نداريم‌ اين‌ كتابهايي‌ كه‌ اينطوري‌ هم‌ هست‌ نخونيد. در هر سطحي‌ از تحصيلات‌ هستيد صراط‌ مستقيم‌ اون‌ است‌ كه‌ سخنان‌ خاندان‌ عصمت‌ در بينتون‌ باشه‌. چه‌ اگر سخني‌ براي‌ ديگران‌ مي‌گيد و چه‌ گوش‌ مي‌ديد و چه‌ مي‌خوانيد و چه‌ مطالعه‌ مي‌كنيد كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را موضوع‌ فكرتون‌ و علمتون‌ و دانشتون‌ قرار بديد. چون‌ اونها معصومند، اونها صراط‌ مستقيمند و شما هم‌ بايد توي‌ صراط‌ مستقيم‌ باشيد. اگر مي‌بينيد يك‌ سني‌ مسلك‌ يا سني‌ يا كسي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ جسارت‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ پيغمبر سواد نداشت‌ توي‌ غار حرا، مشغول‌ مناجات‌ با خدا بود يك‌ دفعه‌ يكم‌ صدايي‌ شنيد كه‌ اون‌ هم‌ كه‌ شماها كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستيد مي‌دونيد چقدر مبتزل‌ و پايينه‌. پيغمبر در سن‌ چهل‌ سالگي‌ تازه‌ صدايي‌ شنيده‌ و وحشت‌ كرده‌. خدا دهن‌ اينها را بشكنه‌. وحشت‌ كرده‌ و ترسيد نفهميد كه‌ چي‌ هست‌ و بعد جبرئيل‌ گفت‌ اقراء بعد او هم‌ گفت‌ كه‌ من‌ خوندم‌ بلد نيستم‌ و بعد او گفت‌ اقراء باسم‌ ربك‌ الذي‌ خلق‌. به‌ اسم‌ خدا بخوان‌ تا بلد بشي‌. اين‌ حرفها جسارتهايي‌ است‌ به‌ پيغمبر و گوينده‌اش‌ اگر با توجه‌ بگه‌ و به‌ قصد اهانت‌ بگه‌ كافره‌. پيغمبر با هفتاد زبان‌ زندة‌ زمانش‌ مي‌گفت‌ و مي‌نوشت‌. هم‌ خوندن‌ را بلد بود هم‌ نوشتن‌ را كه‌ اين‌ كار بسيار كوچك‌ و جزئي‌ است‌. پيغمبر اكرم‌ علاوة‌ بر خوندن‌ و نوشتن‌ علوم‌ و اولين‌ و آخرين‌ را داشت‌. ما در دعاي‌ ندبه‌ اعتقادمون‌ اين‌ است‌ كه‌ اوعودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ النقضاء خلقك‌. خدايا تو به‌ وديعه‌  گذاشتي‌ در وجود پيغمبر قرار دادي‌ علم‌ گذشته‌ و آينده‌ را تا وقتي‌ كه‌ خلقت‌ تمام‌ بشه‌ يعني‌ تا بي‌ نهايت‌. و پيغمبر اگر خوندن‌ و نوشتن‌ را اون‌ هم‌ با هفتاد زبان‌ بلد نبود و بلكه‌ با همة‌ زبانهايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌. اين‌ كلمة‌ هفتاد غالبا در روايات‌ به‌ معناي‌ كثرته‌. مثل‌ شما به‌ بچه‌اتون‌ مي‌گيد هفتاد مرتبه‌، صد مرتبه‌ بهت‌ گفتم‌ كه‌ اين‌ كار را نكن‌. يعني‌ زياد بهت‌ گفتم‌. يا اين‌ كه‌ امام‌ مي‌فرمايد هفتاد موضوع‌ (قطع‌ نوار) زبانهاي‌ زندة‌ دنيا چون‌ پيغمبره‌ بايد بلد باشه‌. نمي‌شه‌ با اشاره‌ مطالب‌ را به‌ مردم‌ بگه‌. با تمام‌ زبانها هم‌ مي‌خوند هم‌ مي‌نوشت‌. البته‌ توجه‌ داشته‌ باشيد كه‌ پيغمبر اكرم‌ خطاط‌ نبوده‌. اگر مي‌خواسته‌ بهترين‌ خط‌ را بنويسه‌ مي‌نوشت‌ ولي‌ ضرورت‌ نداشت‌ كه‌ خطات‌ درجة‌ اعلا باشه‌. البته‌ غلط‌ نبايد بنويسه‌. مثلا يك‌ جمله‌اي‌ را كه‌ با صاد بايد با صاد نوشته‌ بشه‌ ايشان‌ با سين‌ بنويسه‌ و متوجه‌ نباشه‌ و يا سين‌ را با صاد بنويسه‌. يك‌ غلط‌ املائي‌، انشايي‌ اينها البته‌ پيغمبر اكرم‌، گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ مردم‌ غلط‌ تلقي‌ مي‌كنند مردم‌ غلط‌ اين‌ را باهاش‌ برخورد مي‌كنند. يعني‌ مثلا يك‌ جملة‌ غلطي‌ توي‌ مردم‌ معروف‌ شده‌. الان‌ شما در بين‌ شماها يك‌ غلطي‌ معروف‌ هست‌. كه‌ اكثرتون‌ هم‌ استعمال‌ مي‌كنيد. پيغمبر البته‌ اگر صحيحش‌ را استعمال‌ كرد شما نگيد كه‌ اون‌ غلط‌ مي‌گه‌، روي‌ كلام‌ خودتون‌ بنشينيد فكر كنيد. مثلا حالا از باب‌ نمونه‌ مي‌گيد كه‌ من‌ به‌ فلاني‌ مشكوكم‌. اين‌ غلطه‌ها. به‌ فلاني‌، كه‌ گاهي‌ مي‌ياد اينجا يك‌ سري‌ مي‌زنه‌ و مي‌ره‌ من‌ مشكوكم‌. اينجا درستش‌ چيه‌؟ كي‌ مي‌تونه‌ بگه‌؟ بله‌، هيچكدومتون‌ نمي‌دونيد كه‌ بايد بگيد كه‌ شاكم‌ و او مشكوكه‌. او مشكوك‌ هست‌ نه‌ من‌، من‌ شاكم‌، شك‌ كننده‌ هستم‌ من‌ فائلم‌ اون‌ مفعلول‌، من‌ شاكم‌ او مشكوك‌. حالا از باب‌ نمونه‌. اينجا اگر پيغمبر اكرم‌ فرمود  من‌ شاكم‌ شما نگيد چرا نگفت‌ مشكوكم‌ اين‌ تو غلط‌ مي‌گفتي‌ معروف‌ هم‌ باشه‌ ولو اين‌ كه‌ در بين‌ همة‌ مردم‌ هم‌ اين‌ كلام‌ معروف‌ باشه‌ او درستش‌ را مي‌گه‌.

 اما اگر يك‌ چيزي‌ همان‌ را به‌ عكس‌ پيغمبر آمد گفت‌ من‌ نسبت‌ به‌ فلاني‌ شاكم‌ اين‌ نمي‌گه‌ پيغمبر هيچ‌ وقت‌ غلط‌ الفاظ‌ را ادا نمي‌كنه‌ دليلش‌ هم‌ رواياتي‌ كه‌ هست‌ يك‌ كلمه‌ غلط‌، غلط‌ ادبي‌ در تمام‌ روايات‌ و كلمات‌ پيغمبر اكرم‌ ديده‌ نمي‌شه‌. ولي‌ خط‌ پيغمبر حالا بهترين‌ خط‌ باشه‌ ولي‌ اگر يك‌ خط‌ معمولي‌ ديديد، در روايت‌ دارد كه‌ ائمة‌ اطهار خطشون‌ معمولي‌ است‌ نه‌ خيلي‌ خط‌ بدي‌ دارند كه‌ اصلا نشه‌ خوند نه‌ هم‌ خط‌ خوبي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ خطاطها مي‌نويسند اينجوري‌. و اونچه‌ هم‌ كه‌ تا بحال‌ از خطهايي‌ كه‌ از ائمه‌ عليه‌ السلام‌ رسيده‌ بخصوص‌ خط‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا همينطوري‌ بوده‌. قيافة‌ شما قيافة‌ ناقصي‌ نيست‌، قيافة‌ پيغمبر و ائمه‌، شما حالا مي‌گيد كه‌ امام‌ بايد زيباترين‌ شكلها و قيافه‌ها را داشته‌ باشه‌. اين‌ طور نيست‌ معمولي‌. حتي‌ در احاديث‌ و روايات‌ و تاريخ‌ هست‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌نشست‌ و يك‌ عده‌ از اصحاب‌ هم‌ مي‌نشستند و دائره‌ وار مي‌نشستند نه‌ يكي‌ بالا و يكي‌ پايين‌. وقتي‌ كه‌ يك‌ نفر نمي‌شناخت‌ پيغمبر را، متحير مي‌موند كه‌ پيغمبر كدام‌ يكي‌ از اينهاست‌. حالا اگر يك‌ زيبايي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ مثل‌ حضرت‌ يوسف‌ مي‌داشت‌ خوب‌ ديگه‌ شناخته‌ مي‌شد. يعني‌ هر كدام‌ زيباترند همان‌ پيغمبره‌. يا در اون‌ جريان‌ اون‌ عالم‌ بزرگ‌ كه‌ در كرمانشاه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ با دوازده‌ نفر به‌ منزلش‌ آمدند كه‌ در كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ من‌ نقل‌ كردم‌، صاحب‌ خانه‌ از علما بود ديد همه‌ يك‌ جورند تقريبا، و شخص‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را نشناخت‌. يعني‌ فرقي‌ بين‌ اين‌ دوازده‌ نفر نبود. يا اون‌ عالم‌ محترم‌ ديگر كه‌ در حرم‌ حضرت‌ رضا با يك‌ وسايلي‌ متوجه‌ مي‌شه‌ كه‌ حضرت‌ در حرمند و سه‌ نفر به‌ نظرش‌ مي‌يان‌ كه‌ يكي‌ از اينها حضرته‌ مي‌گه‌ كه‌ يك‌ نفرشون‌ جلوي‌ ضريح‌ نشست‌ دو نفر رفتند بالا سر. من‌ تو ذهن‌ خودم‌ اوني‌ بود كه‌ جلوي‌ ضريح‌ نشسته‌ در پيش‌ رو نشسته‌ اين‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند. مي‌گفت‌ من‌ بالاي‌ سر ايشان‌ وايستادم‌ كه‌ زيارتشون‌ را بخونند و من‌ بعد عرض‌ حال‌ كنم‌. ديدم‌ بعد از لحظاتي‌ اون‌ كه‌، اون‌ دو نفري‌ كه‌ رفته‌ بودند بالا سر يكيشون‌ آمد به‌ اين‌ شخص‌ عرض‌ كرد كه‌ انتحن‌ المهدي‌، يعني‌ امام‌ زمان‌ رفت‌ پاشو بريم‌. و اين‌ هم‌ پاشد و سريع‌ رفت‌ كه‌ من‌ به‌ گردشون‌ نرسيدم‌.

 پس‌ معلومه‌ كه‌ انسان‌، اين‌ مي‌خواد اين‌ مطلب‌ را بهتون‌ بفهمونم‌ كه‌ امام‌ و پيغمبر گاهي‌ مي‌شه‌ قيافه‌ هاشون‌ با قيافه‌هاي‌ ديگران‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. اما اين‌ را بدونيد كه‌ ناقص‌ نيست‌. مثلا خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ امام‌ زمان‌ را شما ببينيد كه‌ عينك‌ داشته‌ باشه‌ ولي‌ چشمش‌ يقينا كم‌ نور نيست‌ اون‌ را شايد زده‌ بخاطر اين‌ كه‌ شما نشناسيدش‌، مثل‌ نقابي‌ كه‌ روي‌ صورت‌ مي‌انداختند، در قديمها مردها هم‌ گاهي‌ مي‌خواستند شناخته‌ نشن‌ نقاب‌ روي‌ صورتشون‌ مي‌انداختند مرسوم‌ بود. حالا مرسوم‌ نيست‌ ولي‌ اون‌ وقتها مرسوم‌ بود يا براي‌ اين‌ كه‌ شناخته‌ نشن‌ يا براي‌ اين‌ كه‌ عفتشون‌ و زيباييشون‌ ايجاب‌ مي‌كرد كه‌ اين‌ كار را بكنند. موسي‌ مبرقع‌، پسر امام‌ هادي‌ كه‌ قبر مطهرش‌ در قم‌ هست‌ كه‌ سادات‌ برقعي‌ و رضوي‌ از او هستند ايشان‌ وقتي‌ وارد قم‌ شد، رو صورتش‌ نقاب‌ انداخته‌ بود. از همانجا هم‌ اسمش‌ مبرقع‌ يعني‌ نقاب‌ انداخته‌ شد. و بخاطر اين‌ كه‌ يك‌ زيبايي‌ داشت‌ كه‌ هر چشمي‌ نمي‌تونست‌ ببيندشون‌. هيچ‌ كدام‌ از ائمه‌ نقاب‌ نمي‌انداختند و معمولي‌ بودند. عينك‌ هم‌ اگر يك‌ وقتي‌ حالا دلائلي‌ شديدي‌ داشتيد كه‌ يك‌ آقايي‌ مثلا حضرت‌ ولي‌ عصره‌، و عينك‌ زده‌، نگيد چشمهاش‌ كم‌ نور بوده‌. نه‌ ممكن‌ است‌ مثل‌ نقاب‌ باشه‌ كه‌ شما را مثلا پرتتون‌ كنند. چون‌ معناي‌ غيبته‌، به‌ هيچ‌ شكل‌ امام‌ زمان‌ ديده‌ نمي‌شه‌ در چشم‌ شماها تصرف‌ مي‌كنند. اون‌ حقيقت‌ واقعي‌، قيافة‌ مخصوصي‌ كه‌ با اون‌ قيافه‌ از مادر متولد شده‌، اون‌ قيافه‌ كم‌ افراد مي‌بينند اگر هم‌ ببينند دو دفعه‌ بيشر نمي‌بينند، دفعة‌ دوم‌ به‌ يك‌ قيافة‌ ديگر مي‌بينند براي‌ اين‌ كه‌ خوب‌ اگر حضرت‌ را مردم‌ فضولند به‌ هر حال‌ به‌ هم‌ نشون‌ مي‌دن‌ اگر با يك‌ قيافه‌ هميشه‌ ظاهر بشه‌ و توي‌ مردم‌ حركت‌ كنه‌ يكي‌ كه‌ شناخت‌ به‌ ديگران‌ مي‌گه‌ و معرفي‌ مي‌كنه‌. لذا حضرت‌ در چشم‌ طرف‌ تصرف‌ مي‌كنند. مكرر ديده‌ شده‌ كه‌ مثلا دو نفر يك‌ آقا را در يك‌ لحظه‌ ديده‌اند يكي‌ به‌ يك‌ شكل‌، يكي‌ به‌ شكل‌ ديگر. يكي‌ مثلا به‌ شكل‌ يك‌ آدم‌ مسن‌، يكي‌ به‌ شكل‌ جوان‌. اين‌ بخاطر اينه‌ كه‌ مسئلة‌ غيبت‌ و مسئلة‌ پنهاني‌، پنهان‌ بودن‌ محفوظ‌ بمانه‌. والا امام‌ عصر يا ائمة‌ ديگر يا خود پيغمبر اكرم‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و صلم‌ قيافشون‌ با قيافة‌ سايرين‌ زياد فرقي‌ نداشته‌ ناقص‌ هم‌ نبوده‌. كر باشه‌، كور باشه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ مثلا يك‌ وضعي‌ باشه‌ مثلا كوسه‌ باشه‌، ريش‌ نداشته‌ باشه‌، يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ ور صورتش‌ كج‌ باشه‌ يك‌ هميچين‌ چيزهايي‌ كه‌ در نقص‌ در قيافه‌ هست‌ اينها حتما نيست‌ ولي‌ زيبايي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ هم‌ مشخص‌ باشه‌ نه‌ نداره‌، يعني‌ نبايد داشته‌ باشند و نداشتند پيغمبر اكرم‌ هم‌ نداشت‌، ائمة‌ اطهار هم‌ نداشت‌. چرا در بين‌ ائمه‌ مي‌گن‌ حضرت‌ مجتبي‌ زيباتر از سايرين‌ بوده‌ كه‌ البته‌ باز هم‌ معمولي‌ بوده‌.

 به‌ هر حال‌ اون‌، پيغمبر خطش‌، اين‌ را مي‌خواستم‌ بگم‌ پيغمبر اكرم‌ و همة‌ پيغمبران‌ خطشون‌ خط‌ معمولي‌ بود. و لذا هيچ‌ بعيد نيست‌ كه‌ نامه‌ هايي‌ كه‌ به‌ قيصر روم‌ كه‌ الان‌ هم‌ باقي‌ است‌ اون‌ نامه‌ و به‌ سلطان‌ ايران‌، چون‌ نامه‌هاي‌ مهم‌ را حضرت‌ با نام‌ خودشون‌ مي‌نوشتند و دست‌ خودشون‌ در موقعي‌ هم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌خواد از دار دنيا بره‌ و توي‌ بستر كسالت‌ و سكنات‌ موت‌ افتاده‌اند مي‌فرمايد اوتوني‌ بدوات‌ و بياز براي‌ من‌ كاغذ و قلم‌ بياريد تا لاكتب‌، ببينيد اين‌ كلمة‌ لاكتب‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ من‌ بنويسم‌. چون‌ هر كي‌ ديگه‌ مي‌نوشت‌ قبول‌ نمي‌كردند. اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بجاي‌ پيغمبر مي‌نوشت‌. مي‌گفتند اين‌ از خودش‌ درآورده‌. عثمان‌ و سايرين‌ هم‌ كه‌ طبعا اگر مي‌نوشتند ما شيعه‌ را مي‌گفتيم‌ از خودش‌ درآورد اگر خلاف‌ نظرمون‌ بود اگر موافق‌ نظرمون‌ هم‌ كه‌ باشه‌ اونها قبولش‌ نمي‌كردند بنابر اين‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد يك‌ كاغذ و قلم‌ بياوريد تا من‌ براي‌ شما بنويسم‌. ببينيد خيلي‌ صريح‌ سني‌ و شيعه‌  هم‌ اين‌ روايات‌ را نقل‌ كردند پس‌ معلومه‌ پيغمبر مي‌تونست‌ بنويسه‌. كارهاي‌ مهم‌ را خودش‌ انجام‌ مي‌داد ولي‌ خوب‌ به‌ خاطر گرفتاريهاي‌ زياد كارهاي‌ زياد مشكلات‌ زياد كه‌ طبيعي‌ بود كسي‌ كه‌ در ظرف‌ بيست‌ و سه‌ سال‌ صد غزوه‌ رفته‌، صد تا جنگ‌ براش‌ پيش‌ آمده‌ با مردم‌ درگيره‌، قرآن‌ را بايد تعليم‌ بده‌، مردم‌ را بايد تزكية‌نفس‌ بكنه‌ راهنمايي‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌ و يذكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ والحكمه‌ اين‌ ديگه‌ فرصت‌ اين‌ كه‌ براي‌ هر كسي‌ نامه‌ بنويسه‌ نبود. نامه‌ها را به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ كاتب‌ وحي‌ بود مي‌فرمايد كه‌ بنويسه‌ و لذا يك‌ كتاب‌ الان‌ در دست‌ حضرت‌ بقية‌ اللهه‌ كه‌ سني‌ و شيعه‌ نقل‌ كردند و بخصوص‌ روايات‌ زيادي‌ داره‌ كه‌ پيغمبر فرموده‌، چون‌ اين‌ را بدونيد اگر يك‌ نويسنده‌ يك‌ چنين‌ شانسي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ يك‌ تند نويس‌ و امين‌ در اختيارش‌ باشه‌ كه‌ او بنويسه‌ و او بگه‌ اين‌ نويسنده‌ خيلي‌ موفقه‌. اون‌ حتي‌ امروز هم‌ در دنياي‌ امروز مطرحه‌. چون‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ را از نظر فني‌ بهتون‌ بگم‌. خود من‌ اين‌ توفيق‌ را ندارم‌ ولي‌ اگر موفق‌ بشه‌ خيلي‌ خوبه‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ هم‌ خودش‌ مي‌نويسه‌ هم‌ خودش‌ مي‌گه‌ بايد هم‌ فكر بكنه‌ هم‌ دستش‌ كار بكنه‌ اينها با هم‌ همانگي‌ كاملا ندارند و لذا معطل‌ مي‌شه‌ يعني‌ اگر يك‌ نفر نويسنده‌ باشه‌ و يك‌ نفر هم‌ به‌ اصطلاح‌ بگه‌ مطالب‌ را تنظيم‌ بكنه‌ مطالب‌ را اون‌ فقط‌ بنويسه‌ و اين‌ فكر نكنه‌ در مطالب‌ ولي‌ اين‌ فكر بكنه‌. اين‌ كار تقسيم‌ بشه‌ بين‌ دو نفر اين‌ خيلي‌ سريع‌ كار پيش‌ مي‌ره‌. يعني‌ شما ممكنه‌ تنهايي‌ كه‌ خودتون‌ بگيد و خودتون‌ بنويسيد يك‌ صفحه‌ بنويسيد ولي‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ تند نويس‌ در اختيارتون‌ باشه‌ كه‌ او فقط‌ بنويسه‌ اون‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ ده‌ صفحه‌ ممكنه‌ در همان‌ مدتي‌ كه‌ يك‌ صفحه‌ را خودش‌ تنها مي‌نوشت‌ ده‌ صفحه‌ بنويسه‌.

 لذا پيغمبر اكرم‌ وحي‌ بهش‌ نازل‌ مي‌شه‌. خيلي‌ تشكيلات‌ مفصلتر بود. غير از ما بود كه‌ مثلا حالا به‌ وسيلة‌ اون‌ نم‌ نمي‌كه‌ از حكمت‌ در قلبمون‌ به‌ اصطلاح‌ جاري‌ مي‌شه‌ اون‌ نم‌ نم‌ يا اون‌ مختصري‌ كه‌ به‌ هر حال‌ هست‌ اين‌ را تا انسان‌ جمعش‌ كنه‌ و بياردش‌ روي‌ قلم‌ كلي‌ كار داره‌ اما پيغمبر خودش‌ منبع‌ حكمته‌. يعني‌ اقيانوس‌ حكمته‌. فقط‌ يك‌ نفر مي‌خواد اين‌ را روي‌ قلم‌ بياره‌. مي‌نشست‌ از جانب‌ پروردگار وحي‌ و الهام‌ مي‌شد. جرَت‌ از قلب‌ پيغمبر جاري‌ مي‌شد من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. به‌ زبانش‌، به‌ زبانش‌ كه‌ جاري‌ مي‌شد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌نوشت‌. تقسيم‌ شده‌ بود كارها و نويسنده‌ هم‌ البته‌ بايد يك‌ قدري‌ آگاه‌ باشه‌ از مطالب‌ چون‌ گاهي‌ ممكنه‌ كه‌ آگاه‌ نباشه‌ غلط‌ بنويسه‌. نه‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، پيغمبر مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نيست‌. نويسنده‌ مي‌خواد و لذا حضرت‌ صادق‌ گاهي‌ اين‌ كتاب‌ را نشان‌ داده‌. ائمة‌ اطهار بيشتر نشان‌ داده‌اند ولي‌ بيشتر امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نشون‌ مي‌داد.كه‌ بخط‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و گفتار پيغمبر. و اين‌ كتاب‌ بقدري‌ قطور بود كه‌ اصحابي‌ كه‌ آن‌ كتاب‌ را ديده‌اند ميگويند به‌ قطر ران‌ شتر. مي‌دونيد ران‌ شتر شايد ده‌ هزار صفحه‌ كاغذ و كتاب‌ را روي‌ هم‌ بگذارند، تازه‌ بشه‌ آنقدر. شايد باز هم‌ ريز نوشته‌ بودند، مثل‌ ما كاغذ حروم‌ نكرده‌ بودند و خيلي‌ حوصلة‌، چون‌ كتابهاي‌ قديمي‌ اينطور بوده‌. مثلا از مشهد مي‌خواستند بروند براي‌ كربلا سه‌ ماه‌ چهار ماه‌ توي‌ راه‌ بودند. يك‌ همچين‌ حوصله‌هايي‌ داشتند. لذا كتابها را هم‌ مي‌خونند. حالا ايني‌ كه‌ مي‌بينيد كتاب‌ بايد خدمت‌ شما عرض‌ شود سرفصل‌ داشته‌ باشه‌ و فلان‌ داشته‌ باشه‌ و نميدونم‌، باصطلاح‌ خط‌ داشته‌ باشه‌ و اين‌ حرفها؛ اين‌ بخاطر همين‌ كم‌ حوصلگي‌ ماست‌. الان‌ شما اين‌ كتاب‌ سادة‌ قديمي‌ را بگذاريد جلوتون‌ چشمتون‌ تا چشمتون‌ به‌ آن‌ صفحه‌ بيفته‌، سياه‌ ميشه‌ اصلا. نمي‌تونيد پنج‌ خطش‌ را بخونيد. اين‌ بخاطر كم‌ حوصلگي‌ و كم‌ استقامتي‌ و ضعف‌ ماست‌ كه‌ كتابهاي‌ ما امروز سفيدي‌ بيشتر از خط‌ و نوشته‌ داره‌. و الا در گذشته‌ كتاب‌ پر مي‌نوشتند حتي‌ حاشيه‌هاي‌ ريزي‌ هم‌ اطرافش‌ مي‌نوشتند و بايد با ذره‌بين‌ خونده‌ بشه‌. الان‌ كتابهاي‌ قديمي‌ هست‌ كه‌ با اينكه‌ چاپيه‌، اينجوري‌ نوشته‌ شده‌. ديديد طبعا. بخواهيد راه‌ نزديك‌، همين‌ سيوطي‌ و جامع‌ المقدماتي‌ كه‌ الان‌ طلبه‌ها مي‌خونند چاپهاي‌ جديدش‌ را نميگم‌، چاپ‌ حتي‌ در روايت‌ هست‌ كه‌ عرش‌ خدش‌، مثلا اگر شما يك‌ كسي‌ آمد با يك‌ سيم‌ نازكي‌ يك‌ خطي‌ انداخت‌ همين‌ اندازه‌. اين‌ چقدر ديه‌ داره‌، چقدر بايد او پول‌ بپردازه‌، اينها توي‌ احكام‌ فعلي‌ ما نيست‌، در آن‌ كتاب‌ بود. تمام‌ احكام‌ صريح‌ بيان‌ كرده‌. پيغمبر اكرم‌ دائما كارشون‌ اين‌ بوده‌ كه‌ با هم‌ حتي‌ راه‌ مي‌رفتند، دائما اين‌ مطالب‌ را مي‌گفتند و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌نوشت‌. ايني‌ كه‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌نوشت‌ و پيغمبر ميگفت‌، اين‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ خودش‌ بلد نبوده‌ بنويسه‌. عرض‌ كردم‌. بهترين‌ و موفقترين‌ نويسنده‌ها آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ بگويد و ديگري‌ بنويسه‌. مرحوم‌ مجلسي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ بحار الانوار كه‌ صد و ده‌ جلده‌ و مثل‌ اين‌ كتاب‌ شايد دهها جلد ديگه‌ هم‌ نوشته‌، اين‌ اگر مي‌خواست‌ تمامش‌ را خودش‌ بنويسه‌، موفق‌ نميشد. يك‌ عده‌ كتّاب‌ بودند. كتّاب‌ به‌ معناي‌ نويسندگان‌، اينها دورو برش‌ بودند. مي‌نشسته‌ و ميگفته‌ و مي‌نوشتند.

 علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همه‌ را نوشت‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا رفتند و سقيفه‌ تشكيل‌ دادند و خليفه‌ تعيين‌ كردند و فاطمة‌ زهرا را آنطور كتك‌ زدند و در خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را آتش‌ زدند و حسنين‌ را زير دست‌ و پامال‌ كردند. بعد از آن‌ چند روزي‌ كه‌ گذشت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كتابش‌ را برداشت‌ آورد. گفت‌ اين‌ كتاب‌ گفتار پيغمبره‌ و خط‌ من‌. گفتند ما به‌ كتاب‌ تو احتياج‌ نداريم‌. چون‌ مي‌دونستند كه‌ آنجا، او را اگر قبول‌ كنند خودشون‌ را رد كردند. لذا كتاب‌ را قبول‌ نكردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كتاب‌ را برد در منزل‌. طلحه‌ و زبير آمدند گفتند اين‌ كتاب‌ را شما بده‌ خصوصي‌، حضرت‌ گفت‌ نه‌ اين‌ كتاب‌ بايد در دست‌ همه‌ باشه‌، همه‌ قبولش‌ كنند. چون‌ اختلاف‌ ممكنه‌ بشه‌. اين‌ را من‌ ميگم‌. يا بايد دست‌ امام‌ معصوم‌ باشه‌ تا وقتي‌ كه‌ بتونه‌ يك‌ روزي‌ به‌ همه‌ بده‌. من‌ نمي‌خوام‌، اينهايي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ توضيحي‌ است‌ كه‌ من‌ ميدم‌. حضرت‌ فرمود من‌ نمي‌خوام‌ شيعه‌ يك‌ كتاب‌ و يك‌ برنامة‌ خاصي‌ داشته‌ باشه‌، سني‌ يك‌ برنامه‌. من‌ مي‌خوام‌ مردم‌ با فهم‌ و درك‌ بيايند جلو. اختلاف‌ بين‌ مردم‌ مسلمان‌ نباشه‌. لذا كتاب‌ را داد به‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌. حضرت‌ امام‌ حسن‌ هم‌ دادند به‌ حضرت‌ امام‌ حسين‌. اينها لوازم‌ امامته‌ كه‌ در ائمه‌ هست‌. حتي‌ از انبياء گذشته‌ هم‌ به‌ پيغمبر رسيده‌ و از پيغمبر به‌ حتي‌ ذوالفقار مثلا، از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ امام‌ حسن‌ رسيد. هر چي‌ كه‌ از انبياء به‌ پيغمبر رسيده‌ بود، به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ دادند. يك‌ صندوقي‌ كارش‌ هم‌ خيلي‌ مشكل‌ نيست‌. چون‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ خيلي‌ حجم‌ زيادي‌ نداره‌. نهايتش‌ يك‌ صندوقي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ همة‌ اينها را توي‌ آن‌ گذاشتند. حالا چرا اينجور دست‌ به‌ دستش‌ مي‌كنند؟ چرا توي‌ موزه‌اي‌ قرارش‌ نمي‌دهند به‌ مردم‌ نشون‌ نميدهند؟ اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ اين‌ براي‌ تماشا نيست‌. اينها براي‌ عمله‌. براي‌ پياده‌ شدنه‌. كتاب‌ دانشگاه‌ را اگر به‌ دانشجوها درس‌ دادند و كتاب‌ حوزه‌ را اگر طلاب‌ علوم‌ ديني‌ درس‌ ندهند، يك‌ جا پشت‌ شيشه‌ بگذارند تماشايش‌ كنند، به‌ درد نميخوره‌. اينها ودايع‌ امامته‌. لذا اين‌ ودايع‌ يكيش‌ همين‌ كتابه‌. يك‌ يك‌ دادند تا رسيد به‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. در زمان‌ حضرت‌ صادق‌، چون‌ حضرت‌ چهار هزار طبق‌ برخي‌ از نقل‌ها و گفتارها، حضرت‌ چهار هزار شاگرد داشتند. طبعا زماني‌ بود كه‌ بين‌ بني‌ اميه‌ و بني‌ العباس‌ جنگ‌ بود و اينها مشغول‌ كارهاي‌ سياسيشون‌ بودند، امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ پخش‌ معارف‌ دين‌ را كردند. يعني‌ از اين‌ فرصت‌ استفاده‌ كردند اينها و اين‌ كار را كردند. و لذا وقتي‌ كه‌ يكي‌ از شاگردها ميگفت‌ آقا اين‌ روايتي‌ كه‌ خونديد كجا نوشته‌، ما توي‌ كتابها نديديم‌. حضرت‌ مي‌رفت‌ آن‌ كتاب‌ را مي‌آورد، خيلي‌ هم‌ سنگين‌ بود. مي‌آورد ورق‌ ميزد. ميگفت‌ ببين‌ عين‌ كلامه‌، من‌ از خودش‌ چيزي‌ نميگم‌، عين‌ كلامه‌ پيغمبره‌ و نوشته‌ مال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اينهم‌ خط‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. باز زمان‌ هارون‌ و مأمون‌ و حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و ساير ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ كه‌ امروز روز چهارشنبه‌ است‌، متعلق‌ است‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و امام‌ جواد و امام‌ هادي‌، اين‌ چهار امام‌ خيلي‌ غريب‌ بودند. اينها را وارد بعضي‌هايشون‌ را اجبارا وارد كارهاي‌ سياسي‌ كرده‌ بودند. و لذا بغير از علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ بخاطر علم‌ دوستي‌ مأمون‌ حضرت‌ باز يك‌ مقداري‌ دستشون‌ باز بود و مطالب‌ زيادي‌ مثل‌ امام‌ صادق‌ از حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا نقل‌ شده‌، بقيه‌ ديگه‌ نتونستند اين‌ كتاب‌ را به‌ مردم‌ نشون‌ بدهند و به‌ دست‌ امام‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ رسيد. حضرت‌ امام‌ عسگري‌ هم‌ كه‌ در تمام‌ دوران‌ عمر در ميان‌ يك‌ عسگر، يعني‌ لشگرگاه‌ يعني‌ پادگان‌، آنجا زندگي‌ ميكرد. از اين‌ جهت‌ هم‌ به‌ امام‌ عسگري‌، عسگري‌ مي‌گويند. عسگري‌ يعني‌ لشگري‌ مثلا. توي‌ امامي‌ كه‌ توي‌ لشگرگاه‌ زندگي‌ ميكنه‌. براي‌ اينكه‌ محصورش‌ كنند، محدودش‌ كنند، كسي‌ رفت‌ و آمد نكنه‌ با حضرت‌. و حضرت‌ عسگري‌ صلواة‌ الله‌ و روحي‌ له‌ الفدا، ايشان‌ دادند به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. كه‌ اين‌ كتاب‌ و ودايع‌ تمام‌ ائمه‌ و انگشترهايشون‌، شمشيرهايشون‌، حتي‌ حرزشون‌، چيزهايي‌ كه‌ مخصوص‌ يك‌ امام‌ يا يك‌ پيغمبر بود، همه‌اش‌ رسيد به‌ حضرت‌ وليعصر. اينها ضمنا بدونيد جزء ثروت‌ نيست‌. اينها بگيم‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ثروت‌ اجدادش‌ بهش‌ رسيده‌. نه‌. اينها مال‌ مردمه‌. ولي‌ مردم‌ لياقت‌ ندارند كه‌ از اينها استفاده‌ كنند. تا زماني‌ كه‌ ظهور كند و دنيا را وقتي‌ كه‌ آرام‌ كرد، پر از عدل‌ و داد كرد، مردم‌ آمادگي‌ پيدا كردند، آنوقت‌ اينها را در اختيار مردم‌ مي‌گذاره‌ و صندوق‌ امانات‌ را در اختيار مردم‌ ميگذاره‌ كه‌ منجمله‌ اين‌ كتابه‌. و الان‌ در قبل‌ از غيبت‌، قبل‌ از ظهور هم‌ خوب‌ افرادي‌ هستند كه‌ امتيازات‌ قبل‌ از، امتيازات‌ زمان‌ ظهور را قبل‌ از ظهور بهشون‌ دادند. اينها هم‌ مي‌تونند از آن‌ كتاب‌ و از آن‌ ودايع‌ استفاده‌ بكنند با اجازة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌.

 و منظورم‌ از همة‌ اين‌ مطالب‌ اين‌ بود كه‌ پيغمبر بايد وسيلة‌ تبليغ‌ در اختيارش‌ باشه‌. و آن‌ چيه‌؟ نوشتن‌ و خواندن‌ و گفتن‌. اگر پيغمبري‌ گنگ‌ باشه‌، خوب‌ به‌ درد نمي‌خوره‌. يا نتونه‌، خجالت‌ بكشه‌ نتونه‌ حرفش‌ را بزنه‌، به‌ درد نميخوره‌. حضرت‌ موسي‌ بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند گنگ‌ بود گفت‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌ و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌. اين‌ عقدة‌ از زبان‌ را خدايا عقدة‌ مرا از زبانم‌ بردار. اين‌ چون‌ خيلي‌ مهمه‌. گاهي‌ انسان‌ روي‌ يك‌ خجالتي‌ زبانش‌ مي‌گيره‌. فرعون‌ اين‌ آقازاده‌ را بزرگش‌ كرده‌. حالا مي‌خواد از طرف‌ خدا بره‌ بالاي‌ سرش‌ و بكشدش‌. و علاوه‌ يك‌ نفر از اينها را كشته‌. الان‌ خودش‌ محكوم‌ به‌ اعدامه‌ يك‌ همچين‌ آدمي‌. اون‌ آمده‌ وارد كاخ‌ فرعون‌ مي‌خواهد بشه‌. ميگه‌ خدايا اين‌ لكنت‌ زبان‌ مرا خودت‌ كنترل‌ كرد. چون‌ حضرت‌ موسي‌ خيلي‌ با حيا بود. آنقدر با حيا بود كه‌ مدتي‌ كه‌ با حضرت‌ خضر راه‌ ميرفت‌، يك‌ كلمه‌ حرف‌ نميزد. سرش‌ پائين‌ بود، اوامر او را گوش‌ مي‌داد. فقط‌ سه‌ جا، آنهم‌ بعد از مدتي‌، يعني‌ اگر حضرت‌ خضر آدم‌ كشته‌ اينها دو نفري‌ با هم‌ بودند. بالاخره‌ نميشه‌ كه‌ اين‌ بگه‌ من‌ نكشتم‌ به‌ من‌ چه‌؟ هر دوشون‌ تحت‌ تعقيب‌ بودند. سابقة‌ آدمكشي‌ هم‌ مي‌دونه‌ چقدر آدم‌ را اذيت‌ مي‌كنند. يا كشتي‌ را سوراخ‌ كرده‌. اينها ناگزير، بي‌ اختيار تقريبا از زبانش‌ در آمد. لذا ميگه‌ من‌ در همين‌ برنامه‌هايي‌ كه‌ ملاحظه‌ كرديد در سورة‌ كهف‌، مي‌فرمايد كه‌ من‌ فراموش‌ كردم‌ وقتي‌ كه‌ اعتراض‌ ميكنه‌، ميگه‌ من‌ فراموش‌ كردم‌ و شيطان‌ اين‌ فراموشي‌ را به‌ من‌ دست‌ داد. يعني‌ ديدم‌ تو آدم‌ كشتي‌ من‌ خوب‌ ناراحت‌ شدم‌. الان‌ شماها فرض‌ كنيد خودتون‌ را بگذاريد جاي‌ حضرت‌ موسي‌. واقعا هم‌ خضر باشه‌، پيغمبر، و واقعا هم‌ تعهد داده‌ باشيد. يك‌ كار خلاف‌ شرعي‌ بكنه‌ شما هيچي‌. همه‌اتون‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ شايد داشته‌ باشيد. اصلا ما به‌ اون‌ مرحله‌ كه‌ شايد به‌ اين‌ زوديها موفق‌ نشيم‌ برسيم‌. ايني‌ كه‌ ميگه‌ و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌، خدايا عقدة‌ زبان‌ مرا بردار؛ اين‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ من‌ كم‌ روئي‌ نكنم‌، زبانم‌ لكنت‌ نخوره‌ كه‌ من‌ به‌ فرعون‌ بگم‌ كه‌ خدا غير از توئه‌. تو خدا نيستي‌. نميتونم‌ بهش‌ بگم‌. اين‌ مرا بزرگ‌ كرده‌. مهربانيها به‌ من‌ كرده‌. ببينيد پدر، مادر، دوست‌، كسي‌ كه‌ يك‌ عمر به‌ شما مهرباني‌ كرده‌، اگر فرمان‌ الهي‌ آمد شما نبايد اينجا بگيد كه‌ اِ بيا تو، ناجوره‌ كه‌ من‌، نه‌. در مقابل‌ امر الهي‌ و واجباتتون‌ نه‌ پدر، نه‌ مادر، نه‌ فرزند، نه‌ خاله‌، نه‌ دختر خاله‌، نه‌ پسر خاله‌، نه‌ عمه‌، نه‌ عمو، هيچكس‌ به‌ حساب‌ نمي‌آيد. اما اگر پدر و مادر يك‌ كار مستحبي‌ را اسلام‌ بهت‌ گفته‌، يا حتي‌ پدرشوهر، يك‌ كار مستحبي‌ را گفت‌ نكن‌، نكن‌. يك‌ كار مكروهي‌ را گفت‌ بكن‌، بكن‌. اما اگر آمد و يك‌ كار حرامي‌ را بگه‌ بكن‌، تو بگي‌ چون‌ پدرمه‌ من‌ بايد گوش‌ بدم‌، نه‌ نميشه‌.

 لذا حضرت‌ موسي‌ در مقابل‌ فرعون‌ ايستاد، خيلي‌ هم‌ قرص‌ ايستاد و لكنت‌ لسان‌ هم‌ پيدا نكرد. اين‌ را از خدا خواسته‌ بود. يعني‌ كمك‌ الهي‌ بود. و الاّ پيغمبر گنگ‌ نيست‌. بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند حضرت‌ موسي‌ زبانش‌ مي‌گرفت‌. نه‌ اينطور نيست‌. هيچكدام‌ از پيغمبرها زبانشون‌ نمي‌گرفت‌. چون‌ زبان‌ و قلم‌ دو وسيلة‌ تبليغه‌ براي‌ انسان‌. اگر اين‌ دو چيز نباشه‌ انسان‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نميتونه‌ موفق‌ باشه‌.

 خوب‌ اين‌ شرح‌ مربوط‌ به‌ نبوت‌ و آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كرديد و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ شماها را موفق‌ بداره‌ به‌ آنچه‌ كه‌ مرضي‌ او هست‌. يك‌ مطلبي‌ كه‌ اين‌ بهم‌ تقريبا الهام‌ شد و خيلي‌ مهمه‌. روزهاي‌ اولي‌ كه‌ اين‌ خانم‌ عطائيان‌ از دار دنيا رفته‌ بودند، خوب‌ ايشان‌ توي‌ تزكية‌ نفس‌ خودتون‌ مي‌دونيد نبودند، دخترهايشون‌ توي‌ تزكية‌ نفس‌ و الحمد لله‌ خيلي‌ هم‌ با كمالند؛ بودند. من‌ احساس‌ كردم‌ كه‌ روح‌ ايشان‌ آزاده‌. در همان‌ اول‌. خيلي‌ تعجب‌ كردم‌. بعد تحقيقاتي‌ كه‌ داشتيم‌ اين‌ بود كه‌ با قيد ضمانت‌ آزادشون‌ كردند. يعني‌ ضمانتشون‌ اينه‌ كه‌ وصيتهايشون‌ را عمل‌ بكنند وصي‌ ايشان‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ وصيتها عمل‌ شد لذا من‌ به‌ شماها توصيه‌ ميكنم‌ كه‌ اگر كسي‌ به‌ شما وصيت‌ كرده‌ كه‌ نمازي‌ مثلا، يا روزه‌اي‌ يا مثلا فلان‌ پول‌ را به‌ مستحق‌ بدهيد، اين‌ را نگيد حالا باشه‌ چند روز. اگر زندان‌ مثلا فرض‌ كنيد طرفتون‌ باشه‌ ميگيد يك‌ شب‌ هم‌ زندان‌ نمانه‌. زود مي‌رويد باصطلاح‌ اون‌ بدهيش‌ را ميديد كه‌ يك‌ شب‌ هم‌ توي‌ زندان‌ نمانه‌. لذا بايد زود به‌ كارهاي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ از دار دنيا رفته‌، پدرتون‌ باشه‌، مادرتون‌ باشه‌، هر كسي‌ از اقوامتون‌ باشه‌، اگر بهش‌ علاقمنديد بيشتر از همه‌ به‌ اين‌ مسئله‌ برسيد. من‌ شب‌ اولي‌ كه‌ مادرم‌ از دار دنيا رفته‌ بود كه‌ خيلي‌ مادرم‌ به‌ من‌ اظهار علاقه‌ ميكرد بخاطر اينكه‌ آنوقت‌ ايشان‌ يك‌ پسر بيشتر نداشت‌ و شيش‌ تا هم‌ دختر داشت‌. شماها مي‌دونيد كه‌ يك‌ دونه‌ پسر خيلي‌ بهش‌ علاقمند بود، خيلي‌ علاقه‌ داشت‌. اتفاقا چون‌ من‌ در مرحله‌اي‌ بودم‌ كه‌ اين‌ امتحان‌ مي‌خواست‌ براي‌ من‌ باشه‌، قم‌ درس‌ مي‌خوندم‌، آمدم‌ مشهد. يكي‌ دو روز وفات‌ حضرت‌ زهرا بود، روز وفات‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ سه‌ شنبة‌ آينده‌ است‌ و سال‌ مادر ما هم‌ هست‌. ضمنا اين‌ تذكر را هم‌ بدهم‌ انشاء الله‌ هر سال‌ هم‌ ما يك‌ سالي‌ براي‌ ايشان‌ مي‌گيريم‌ ولو يك‌ مختصري‌. ايشان‌، من‌ نشسته‌ بودم‌ ايشان‌ هم‌ نشسته‌ بود داشتيم‌ با هم‌ صحبت‌ ميكرديم‌. ايشان‌ اينجور سرش‌ را كج‌ كرد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ دلم‌ از حال‌ رفت‌. من‌ رفتم‌ سرش‌ را گرفتم‌ كه‌ نخوره‌ به‌ زمين‌. روي‌ زانوي‌ من‌ فوت‌ كرد همانجا. خيلي‌ در من‌ تأثير فوق‌ العاده‌اي‌ كرد. شب‌ ايشان‌ را، شب‌ اول‌ كاري‌ كه‌ من‌، چون‌ عصري‌ دفنشون‌ كرديم‌ در باغ‌ رضوان‌ آنوقت‌، شب‌ اول‌ كاري‌ كه‌ كردم‌ يك‌ مستحقي‌ را پيدا كردم‌، چون‌ پول‌ نداشتم‌ زياد كه‌ رد مظالم‌ زيادي‌ بدهم‌، اول‌ كاري‌ كه‌ كردم‌ يك‌ مستحقي‌ را پيدا كردم‌، هزار تومان‌ آنموقع‌ هزار تومان‌ هم‌ زياد بود، ولي‌ گفتم‌ بايد بيشتر رد مظالم‌ بدهم‌. اين‌ هزار تومان‌ را بيست‌ مرتبه‌ دست‌ گردان‌ كردم‌. گفتم‌ من‌ به‌ شما ميدهم‌ شما اگر صلاح‌ ميدوني‌ به‌ من‌ ببخش‌. او هي‌ بخشيد به‌ من‌ باز من‌ بهش‌ دادم‌ كه‌ در واقع‌ بيست‌ هزار تومان‌ ما رد مظالم‌ داديم‌. بعد خوابش‌ را ديدم‌ گفت‌ من‌ راحت‌ شدم‌ و يك‌ روزي‌ گير مي‌افته‌ انسان‌. حق‌ مردم‌، حق‌ خود خدا، البته‌ خدا بيشتر مي‌گذره‌، اينها خيلي‌ اهميت‌ داره‌. خمس‌، زكات‌، اگر به‌ گردن‌ انسان‌ باشه‌. اينها را خداي‌ تعالي‌ ميگه‌، مگه‌ اين‌ وسط‌ يك‌ كسي‌ باشه‌ از وضع‌ اطلاع‌ داشته‌ باشه‌ ضامن‌ قبول‌ مي‌كنند. كه‌ يك‌ كسي‌ بگه‌ من‌ ضامن‌. با قيد ضمانت‌ آزاد باشه‌ روحش‌ تا وقتي‌ كه‌ نيازمنديهايش‌ را بده‌، تزكية‌ نفسش‌ هم‌ مي‌كنند و آزاد ميشه‌. ما احساس‌ كرديم‌ كه‌ ايشان‌ با قيد ضمانت‌ آزاد شدند. فورا به‌ خانمها گفتم‌ خودشون‌ هم‌ چيزهاي‌ مفصلي‌ ديده‌ بودند كه‌ من‌ چيزي‌ نديده‌ بودم‌ در مقابل‌ چيزي‌ كه‌ آنها ديده‌ بودند. ولذا فورا به‌ فكر نماز و روزه‌ و اينها كه‌ خدا انشاء الله‌ حفظشون‌ كنه‌، من‌ واقعا چقدر دعاشون‌ كردم‌ كه‌ چقدر، يك‌ سر سوزن‌ علاقة‌ به‌ دنيا در مقابل‌ آن‌ محبتهايي‌ كه‌ به‌ مادرشون‌ داشتند، نداشتند و چه‌ اعتقاد خوبي‌ به‌ عالم‌ آخرت‌ و چقدر جدي‌ و دقيق‌. من‌ پريشب‌ها فكر كردم‌، چون‌ حتي‌ چند نفر را هم‌ ديده‌ بودم‌ حمد و سوره‌ هايشون‌ را هم‌ گوش‌ داده‌ بودم‌ كه‌ نمازهايي‌ كه‌ ايشان‌ وصيت‌ كردند بخوانند. يعني‌ تقريبا سي‌ سال‌ نماز و ده‌ سال‌ اينجور كه‌، خوب‌ منهم‌ ايشان‌ در وصيتنامه‌اشون‌ من‌ را ناظر بر كارهايشون‌ تعيين‌ كرده‌ بودند. و لذا نظارت‌ داشتم‌. ديدم‌ كه‌ اين‌ را ما به‌ ده‌ نفر هم‌ كه‌ بديم‌ خيلي‌ طول‌ ميكشه‌ و ايشان‌ ممكنه‌ كه‌ معطل‌ بشوند. چون‌ مي‌دونيد با قيد ضمانت‌ اگر يك‌ زنداني‌ را آزاد بكنند اين‌ بالاخره‌ دلهره‌ داره‌ و من‌ تصميم‌ گرفتم‌ كه‌ يك‌ جوري‌ بشه‌ كه‌ زودتر انجام‌ بشه‌. و حتي‌ شب‌ دوشنبة‌ گذشته‌ تقريبا هشت‌ سال‌ از نمازشون‌ را دادند به‌ دو نفر بخوانند كه‌ او، مي‌دونيد دو نفر هشت‌ سال‌ نماز را بخوانند خيلي‌ طول‌ ميكشه‌. يك‌ دفعه‌ يك‌ چيزي‌ بهم‌ الهام‌ شد كه‌ انشاء الله‌ خانمها با صميميت‌ بهم‌ كمك‌ كنند ايشان‌ سه‌ چهار تا خوبي‌ پيدا ميكنه‌. يكي‌ اينكه‌، حالا مطلب‌ اينه‌ كه‌ شماها روي‌ تعداد، من‌ حالا نمي‌دونم‌ تعدادتون‌ چند نفره‌؟ اگر صد نفر باشند روزي‌ سه‌ روز، هر نفري‌ سه‌ روز روزه‌ بگيرند، ده‌ سال‌ روزة‌ ايشان‌ تمام‌ ميشه‌. اگر خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ نمازشون‌، نمازشون‌ بيست‌ و دو سال‌ مانده‌. اين‌ را من‌ به‌ يكي‌ از اين‌ خانمها گفتم‌ بررسي‌ بكنه‌ ببينه‌ نفري‌ چقدر، براي‌ چند نفر. البته‌ نماز را بيشتر به‌ خانمها مي‌خواهيم‌ بدهيم‌ و روزه‌ را به‌ آقايون‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ آقايون‌ روزه‌ را راحتتر مي‌گيرند. خانمها ممكنه‌ روزه‌ را سخت‌تر بگيرند. حاج‌ خانم‌ ما با اينكه‌ خودش‌ ميگه‌ من‌ از ماه‌ رمضان‌ روزه‌ دارم‌ با اينحال‌ ميگه‌ هر چي‌ شما بگيد من‌ مي‌كنم‌. حالا بهرحال‌. كي‌ بود حساب‌ كرده‌ بود اين‌ نمازها را؟ خانم‌ شهرياري‌ كجاست‌؟ چه‌ جوري‌ حساب‌ كرده‌ بوديد كاغذ را مثل‌ اينكه‌ من‌ برنداشتم‌. هر نفري‌ يك‌ ماه‌ نماز. حالا هر كس‌ كه‌ حاضره‌ اين‌ كار را بكنه‌ خودش‌ را معرفي‌ بكنه‌. ببينيد حالا، بعد هم‌ بگيد چرا ما بكنيم‌؟! علتش‌ اينه‌. كه‌ من‌ روز دوشنبه‌ رفته‌ بودم‌ مسجد حضرت‌ بقية‌ الله‌ الاعظم‌ كه‌ شماها ممكنه‌ بعضي‌هاتون‌ خبر هم‌ نداشته‌ باشيد و بعضي‌ از شما هم‌ خدمتهايي‌ كرديد. ديدم‌ مردها، مردهاي‌ محترم‌، بعضي‌هايشون‌ رئيس‌ اداره‌ هستند، بعضي‌هايشون‌ معاون‌ اداره‌ هستند، بعضي‌هايشون‌ تاجر محترم‌ هستند. اينها از نظر مادي‌، بعضي‌هايشون‌ هم‌ از نظر مرحله‌اي‌، ولي‌ خدا هستند. آنجا داشتند بيل‌ مي‌زدند. مسجد را دارند مي‌سازند. ما آن‌ پولي‌ را كه‌ حدودا ششصد تومانه‌، البته‌ هشتصد و پنجاه‌ تومان‌ بود اكثرش‌ را ما داديم‌، ششصد تومان‌ را پولش‌ را خرج‌ مسجد بكنيم‌. يعني‌ مسجد، نه‌ اينكه‌ شما فكر كنيد نمازش‌ را ما بخونيم‌ پولش‌ را ما خرج‌ كنيم‌. نه‌. هر كس‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ نماز خونده‌ يا روزه‌ گرفته‌، آن‌ پول‌ مال‌ اونه‌. اون‌ پول‌ را ميده‌ به‌ مسجد و در پول‌ دادن‌ به‌ مسجد ثواب‌ ميبره‌. دقت‌ كرديد؟ يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد شما الان‌ خودتون‌ پول‌ نداريد بديد من‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ خانمي‌ آمده‌ بود اينجا شوهرش‌ ديروز ميگفت‌ من‌ يك‌ گناه‌ كردم‌. ميخواد بفروشه‌ پولش‌ را بده‌ به‌ مسجد. از من‌ پرسيد كه‌ شما اين‌ كار را اجازه‌ ميديد كه‌ بكنه‌؟ گفتم‌ تو شوهرشي‌ اجازه‌ ميدي‌ بده‌ بكنه‌. گفت‌ منكه‌ از خدا مي‌خواهم‌. گفتم‌ اين‌ راه‌ امام‌ زمانه‌. اين‌ ديگه‌ هيچ‌ چيز نيست‌ و انشاء الله‌ اين‌ مسجد مثل‌ مسجد جمكران‌ ساخته‌ ميشه‌ و تابحال‌ كراماتي‌ داشته‌ و انشاء الله‌ در ثوابهاي‌ آينده‌اش‌ همه‌اتون‌ شريكيد. حالا كار شما كه‌ كار آسونيست‌ ديگه‌، شما يكي‌ يك‌ ماه‌، دو ماه‌ بيشتر، چون‌ تا دو ماه‌ ما بيشتر نمي‌خواهيم‌ طول‌ بكشه‌ اين‌ نماز خانم‌ عطائيان‌. هر كدام‌ قبول‌ بكنيد مخصوصا آنهايي‌ كه‌ حمد و سوره‌اشون‌، البته‌ همه‌ بايد حمد و سوره‌اشون‌ درست‌ باشه‌. و الا مرحلة‌ توبه‌ را بيخود گذرانده‌ايد. حمد و سوره‌ هايتون‌ سالمه‌، هر كي‌ هم‌ شك‌ داره‌ چون‌ ما مي‌خواهيم‌ نماز سالم‌ خونده‌ بشه‌. اهل‌ تزكية‌ نفس‌ اين‌ نمازها را خونده‌ باشند. روايت‌ داره‌ كه‌ اگر چهل‌ تا مؤمن‌ بعد از مرگ‌ يك‌ كسي‌ بگويند خدا رحمتش‌ كنه‌، آدم‌ خوبي‌ بود، اگر آدم‌ بدي‌ هم‌ باشه‌ مي‌بخشدش‌. خدا ميگه‌ من‌ چطور روي‌ چهل‌ نفر مؤمن‌ را به‌ زمين‌ بيندازم‌، بگم‌ اينها دروغ‌ مي‌گويند. حالا اگر شماها انشاء الله‌ توانستيد كه‌، من‌ خودم‌ وقتي‌ آيت‌ الله‌ خوانساري‌ كه‌ در تهران‌ تشريف‌ داشتند و مرجع‌ تقليد بودند، فوت‌ كردند. شنيدم‌ نمازشون‌ را يك‌ نفر وصيت‌ كردند بردند نماز بخونند. من‌ به‌ پسرشون‌ گفتم‌ كه‌ يكسال‌ نمازشون‌ را هم‌ من‌ مي‌خونم‌. پسرشون‌ گفت‌ پس‌ پولي‌ هم‌ گذاشته‌اند براي‌ اين‌ كار. گفتم‌ نه‌ من‌ پول‌ نمي‌خواهم‌. من‌ همينطوري‌ مي‌خوام‌ اين‌ افتخار را داشته‌ باشم‌ كه‌ براي‌ آيت‌ الله‌ خوانساري‌ نماز بخونم‌. شب‌ بعدش‌ آيت‌ الله‌ خوانساري‌ را در خواب‌ ديدم‌ فرمودند من‌ نماز به‌ گردنم‌ نيست‌. من‌ اين‌ كار را كه‌ كردم‌ بخاطر اينه‌ كه‌ يك‌ پولي‌ مي‌خواستم‌ به‌ آدمهاي‌ خوب‌ برسه‌. فكر كردم‌ اينهايي‌ كه‌ نماز استيجاري‌ مي‌خونند هم‌ خوبند هم‌ بخاطر اين‌ نماز يك‌ عبادتي‌ كردند. پول‌ بايست‌ به‌ آنها برسه‌. لذا اين‌ وصيت‌ را اينجوري‌ كردم‌ و اگر تو پول‌ نميگيري‌ كه‌ نخواهي‌ گرفت‌، لازم‌ نيست‌ نماز بخوني‌. گفتم‌ بسيار خوب‌. ما هم‌ نخونديم‌. منتهي‌ بعد براي‌ ايشان‌ يك‌ هدايايي‌، يك‌ طلب‌ مغفرتهايي‌ كرديم‌.

 حالا اينطوريه‌. اين‌ براي‌ كساني‌ كه‌ مخصوصا نمي‌توانند كمكي‌ به‌ مسجد بكنند، بهترين‌ كمك‌ الان‌ اينه‌ كه‌ از همين‌ نمازها، البته‌ ما مي‌خواهيم‌ زود انجام‌ بشه‌. اگر شما دو ماه‌ را توي‌ يك‌ ماه‌ مي‌خونيد، اگر سه‌ ماه‌ را به‌ يك‌ ماه‌ مي‌خونيد، اشكال‌ نداره‌ كه‌ بگيد من‌ سه‌ ماه‌ مي‌خونم‌ يا چهار ماه‌ مي‌خونم‌. ولي‌ اگر كه‌ نمي‌تونيد، وقتتون‌ ايجاب‌ نميكنه‌، كمتر بگيد و انشاء الله‌ تا يك‌ ماه‌ ديگه‌ بايد تمام‌ نماز و روزة‌ ايشان‌ تمام‌ بشه‌. ديشب‌ هيفده‌ نفر بودند توي‌ يك‌ جلسه‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ مسجد، تا من‌ گفتم‌ گفتند ما روزه‌هايشون‌ را ميگيرم‌. گفتم‌ بيشتر از سه‌ روز شما لازم‌ نيست‌ روزه‌ بگيريد و به‌ صد نفر مي‌خواهيم‌ بدهيم‌ و بيشتر از اين‌. ايشان‌ ميگه‌ من‌ پانزده‌ روز نماز بخونم‌ پانزده‌ روز هم‌ روزه‌ بگيرم‌. ميگم‌ نه‌ شما يك‌ ماه‌ نماز بخونيد بهتره‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *