۱۸ شوال ۱۴۱۴ -اثبات وجود خدا،توحید اخلاق خ ۴۷
اثبات وجود خدا، توحيد اخلاق خ 47
بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمدلله و صلاة و سلام علي رسول الله و علي آله آله الله لا صي ما علي بقية الله روحي و ارواح العالمينه لترابه مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
دربارة خداي تعالي دلائل زيادي هست كه وجود خدا را ثابت ميكند و بهترين دلائل، دليل نظمه. نظم يعني هر چيزي را كه شما منظم ديديد خواهيد گفت كه يك ناظمي داشته. مثلا فرض كنيد وارد يك اطاقي ميشويد ميبينيد كه يك سفرة منظمي انداختهاند. همه چيز در جاي خودش هست. يقين ميكنيد كه يكنفر اين سفره را منظم كرده. ميگيد كه يك كسي سفره را انداخته، پهن كرده. ميگيم ممكن است خودش پهن شده باشد. تصادفا اين ظرفها اينطوري چيده شده باشد. به شما ميخندند ميگند كه نه. اين نظمي كه داره يك ناظمي حتما داشته. عالم مسلما منظم است. هر چيزي كه بنا بوده كه با هم تفاوت داشته باشد و مصلحت ايجاب ميكرده كه متفاوت باشد متفاوت است و هر چيزي كه مصلحتي نداشته براي نظمش و متفاوت بودنش، آنجا متفاوت نيست. همه مثل همند. از باب نمونه حيوانات در شكل و قيافه غالبا شبيه به همند. اگر صد تا كبوتر سفيد باشد شما نميتونيد اينها را با هم تشخيص بديد. يا حيواناتي كه يك رنگند. ده هزار مرغابي سفيد باشد شما نميتونيد يك دونهاش را از ديگري تشخيص بديد. ضروري هم نيست اين كار. يا سلولهاي بدن انسان با هم تفاوت ندارند. حشرات با هم تفاوت ندارند. از يك راه ديگري همديگر را ميشناسند.
اما گاهي انسان ميبيند كه يك چيزهايي لازمه كه با هم تفاوت داشته باشد. مثلا انسانها با يكديگر. شكلها با همديگر. تن صداها با يكديگر. اينها با هم تفاوت دارند. شما دوستتون را در ميان صدها هزار جمعيت تشخيص ميديد و قيافهاش با آنها هيچ تطبيق نميكنه. خداي تعالي انسانها را طوري خلق كرده كه همه مثل هم نيستند. مثل صدتا كبوتر كه همه مثل همند، انسانها نيستند. كه خداي تعالي ميفرمايد كه لتعارفوا، براي اينكه همديگر را بشناسيد. همديگر را تشخيص بديد. مرد غريبهاي را به جاي پدرتون نگيريد. زن شوهرش را عوضي نگيره، مرد زنش را فرزندش را اينها را اشتباه نكند. لتعارفوا. جعلناهم لشعوبا و قبائل لتعارفوا. براي اينكه همديگه را بشناسيد. بلكه اگر در ميان چهار ميليارد جمعيت كرة زمين اگر دو نفر صددرصد شبيه باشند دوقلو باشند با يكديگر شبيه نيستند. شباهتي با يكديگر ندارند. حتي دوقلوها شباهتي يك مقدار دارند. ولي يك تفاوتهايي با يكديگر هم دارند. اگر تفاوت ظاهري نباشد لااقل نقش سر انگشتانشون، خطوط سر انگشتانشون با هم متفاوته. اگر در سراسر عالم دو نفر سر انگشتانش با هم يكي باشند، علم انگشت نگاري بهم ميخوره. چون يكي ديگه دزدي ميكنه ميآيند اين شخص را ميگيرند.
در تن صداها، صداي دو نفر در سراسر كرة زمين شبيه به هم نيست. با اينكه همة صداها از يك حلقوم، از يك دهان و اينها بيرون ميآيد. يعني ساختمانش اكثرا شبيه به همه ولي تن صداها فرق ميكنه. مثلا شما صداي پدرتون را كه پشت ديوار ميشنويد ميگيد اين پدر من آمد. ميگند از كجا ميدوني؟ ميگه اين صداي اونه. و آنهايي كه اهل دقت هستند ميگند در سراسر عالم دو نفر صداشون صددرصد شبيه يكديگر باشد مثل همان نقش سر انگشتان، پيدا نميشود. ببينيد اينجا مصلحت در متفاوت بودنه. مصلحت در اين است كه افراد با هم فرق داشته باشند. خداي تعالي اينها را با هم فرق گذاشته. اما در چيزهاي ديگر، در حشرات، در حيوانات، اين مصلحت نيست. چون اينها نميخواهند آنطوري با هم معاشرت داشته باشند. اگر هم يك وقتي با هم معاشرت دارند از يك راه ديگري ميفهمند اين كيه و كدام يك از همنوعانشونه و خداي تعالي اينها را شبيه به هم خلق كرده. و اين خودش يك نشانة وجود خداست. و اساسا در وجود خدا كسي شكي نداره. يك مقدار غفلت نداشته باشه انسان شكي نيست. در آيات قرآن آمده كه و لن سئلتهم من خلق السماوات و الارض، اگر از اين مردم سؤال بشه كه خالق آسمان و زمين كيست؟ نميتونند چيز ديگري بگند جز اين اينكه بگند الله. و يقولن الله. به جهت اينكه خيلي مطلب روشنه. يا ما بايد بگيم كه اين عالم را خدا خلق نكرده و هميشه بوده كه اين حرف درست نيست. به جهت اينكه چيزي كه تغيير پذيره، چيزي كه رو به زواله، چيزي كه تفاوت ميكنه، اين نميتونه دائمي باشه. پس اين عالم نبوده. البته بحث علمي در اينجا هست كه اصل اول و دوم ترموديناميك اين حرف را ميزنه كه شايد براي بعضي سنگين باشه. و الا هر چيزي كه ولو در ده هزار سال، يك سر سوزن ازش كم بشه، اين يك روزي بالاخره پيدا شده و خلق شده. نميتونيم بگيم اين ابدي بوده. چون اگر ابدي، ازلي بود اگر ميخواست ازلي باشه، بايد ابدي هم باشه. و اگر هم ازلي باشه، حالا ازلي هم، در ازليت هم اين از بين رفته، ميخواد رفته باشه. اين البته سنگينه بخوام مطلبش را توضيح بدم. هر چيزي كه تغيير ميكنه هر چيزي كه كم ازش ميشه، هر چيزي كه جابجا هنوز داره ميشه. ده تا بشكة آب را گذاشتيد يك جا يك بشكه ميبينيد پره، يك بشكه ميبينيد خاليه اينها همش هم با هم با لولههاي رابط به هم ربط دارند. و كم كم داره از بشكة پر به بشكة خالي آب وارد ميشه. شما نميتونيد بگيد كه هميشه اين بشكه همين طوري بوده. نه اون تازه اينطوري شده و وقتي كه همش در سطح مساوي قرار گرفت بايد بگيم كه قديم بوده و اين كه خورشيد داره به زمين نور ميده و زمين جاذبهاش را به طرف ماه ميده اين در حال جابجايي شدنه و اين دليل بر اين است كه عالم تازه به وجود آمده.
حالا عرض كردم اين بحثهاش يك خرده مشكله ولي همين اندازه شما بدونيد هر چيزي كه ازش كم ميشه يك روزي هم بوجود آمده. آيا خدا اين عالم را به وجود آورده يا خودش به وجود آمده؟ خودش كه غلطه بگيم كه اون چيزي كه نيست، يك چيزي را كه هست را به وجود آورده باشه. پس بايد معتقد باشيم كه يك موجودي كه تغيير ناپذيره و قادر هست و عالم هست او اين عالم را به وجود آورده و اسم اون را ميزاريم خدا يعني خدا هم هست اسمش. حالا پس در اينجا ما زياد بحث نداريم كه خداي تعالي آيا هست يا نيست؟ چون بي عقلترين يا نادانترين مردم يا بايد بگوييم كه غافلترين و خوابترين مردم اون كسي است كه به وجود خدا معتقد نباشه. ولذا انبياء و اولياء هم كه آمدند براي اثبات وجود خدا زياد بحث نكردند. ميگن مرحوم سيد نعمت الله جزايري يك روز ميخواست يك كتابي بنويسه در اثبات وجود خدا. يك كلفتي در منزلش بود وارد شد سؤال كرد كه شما چه ميخواييد بكنيد؟ گفت كه من ميخوام در اثبات وجود خدا كتاب بنويسم. ايشان، اون زن با اينكه بي سواد بود گفت، افي الله شك فاطر السموات والارض. آيا در وجود خدا هم شكي هم هست؟ كه شما ميخوايي كتاب بنويسي و ننوشت. چون دربارة وجود خدا شكي نيست. شما به هر جا نگاه كنيد به يك پيچك نگاه كنيد به يك چسبكي كه به ديوار بالا ميره نگاه كنيد. شما در تابستان به يك چسبك من يك روز نگاه ميكردم ديدم پنجاه متر از ريشه تا سر ساقه فاصله هست. از نظر محاسبت اگر انسان يك پمپ قوي هم توي استخري بگذاره و آب را با فشار بخواد به پنجاه متري اون هم توي اون ساقة باريك، اون هم خالي نيست. تو اون ساقة باريك بخواد آب را به پنجاه متري برسونه محاله و اون سر ساقه در مقابل آفتاب داغي قرار گرفته كه در هر كي دقيقه يك قطره آب را تبخير ميكنه و خشك ميكنه. ولي اين گياه و برگهاي اين گياه در سر پنجاه متري از آب زمين، آنهم از رطوبت زمين ميگيره و خودش را با نشاط نگه ميداره. آيا اين كار از نظر يك شخص عاقل، دليل بر وجود خدا نيست؟ اين را كي انجام ميده. چه پمپ قوي پاي اين گياه گذاشتند كه اينطور آب را، آنهم آب نيست، رطوبت زمين از اعماق زمين به سر ساقه، به سر پنجاه متري ميرسونه. برگ درختان سبز در نظر هوشيار البته، ماها كه غافليم ميخوريم و ميخوابيم و وجود بي ارزشي شديم. يك خمرة نجاست درست كني شديم در واقع. بيفايدة محض. اگر عقل خودش را تازه دعوا نكنيم و اسباب زحمت براي ديگران و زندگيها را تلخ نكنيم، تازه يك وجود بيفايدهاي كه غذاهاي به اين خوبي را تبديل به نجاست ميكنه هستيم. حواسمون جمع نيست. اگر كه غافل باشيم اينطوريمها. اگر كه غافل نباشيم و متوجه ذات مقدس پروردگار باشيم و ارتباط با خدا داشته باشيم و انس با ذات اقدس اله داشته باشيم، نه. خدا همة اينها را براي اين خلق كرده. و الا نه غافل باشيم، با خدا هيچ ارتباطي نداشته باشيم. فكر هم نكنيم در اين مسائل. خوب چه فايدهاي داريم؟ وجودمون چه ارزشي داره؟
پس اگر غافل انسان نباشه شكي در وجود خدا نميتونه بكنه. خدا را در همه جا ميبينه. امير المؤمنين فرمود لم اعبد رب لم اره. من خدايي را كه نبينم عبادت نميكنم. تا ميگن ديدن خدا خيال ميكنيم كه حتما ديدن خدا هم مثل ديدن پشه است كه بايد با اين چشم گوشت و پي و ماديمون ببينيم. نه اينطور نيست. خدا را با چشم خدائي بايد ديد. خدا را بايد با چشم روحي كه ميفرمايد و نفخت فيه من روحي بايد ديد. چشم ديگه لياقت ديدن خدا را نداره. پس روي اين حساب در خدا شكي نيست. حتي از كثرت اينكه خدا همه جا هست ما نميبينيمش. چون تعرف الاشياء باضدادها. انسان چيزي را كه ميخواد اگر يك چيزي را ببينه بايد ضدش را پيدا بكنه تا او را تشخيص بده. شما الان هوا را احساس نميكنيد. خيال ميكنيد هوا چيزي نيست. يك جا در بي هوائي محض كه فورا انسان خفه ميشه يا اينكه در هواي كثيف قرار بگيريد، ببينيد چقدر احساس ميكنيد كه هواي لطيف ارزش داره. يكي از بزرگان و علما در كتابش مثالي زده. ميگه يك روز ماهيهاي دريايي، دريا از بزرگترشون سؤال كردند اينكه ميگند حيات ماهي به آبه، اين آب كجاست كه ما نديديمش. او گفت كه منهم نديدم. ولي ميگند يك ماهي بزرگي در فلاني اقيانوس هست او آب را ديده. او به اينها گفت يك جا نشون بديد كه آب نباشه تا من آب را به شما نشون بدم. انسان، همين ماهيها را اگر بيندازند بيرون از آب، آنوقت ميفهمند كه آب يعني چي؟ يك جا نشون بديد كه قدرت پروردگار در آنجا احاطه نداشته باشه تا خدا را ما به شما نشون بديم. پس در خدا شكي نيست. و لأن سألتهم من خلق السماوات و الارض. يقولون الله. اگر از اين مردم سؤال بكني كه كي آسمان و زمين را خلق كرده ميگند خدا. خوب.
بنابراين ميبينيم انبياء هم وقتي مبعوث ميشوند دربارة اثبات وجود خدا حرف نميزنند. پيغمبر اكرم، پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم، وقتي كه مبعوث شدند به مردم نگفتند كه، با اينكه مردمان جاهل بيسوادي بودند، به آنها نگفتند كه بيائيد معتقد به خدا بشيد. هيچ نداريم كه پيغمبر اكرم يك كلمه به اين مردم در ابتداي بعثتش بفرمايد كه بيائيد معتقد به خدا بشيد. چون خودشون خدا درست كرده بودند، نياز داشتند به خدا. صدها خدا درست كرده بودند و در خانة كعبه گذاشته بودند. شما حتي اگر بريد هندوستان، توي جنگلهاي هندوستان ميبينيد كه يك دهاتي هندي، با اينكه سرش نميشه كه خودش را حتي نظافت بكنه ولي يك خدا براي خودش درست كرده براي خودش گذاشته. در اصل وجود خدا هيچ كس حرفي نداره. منتهي در اين كه خدا چه صفاتي داره همش بحثه. بحث مهم دربارة صفات خداست. اگر صفات خدا را هم مثل ذات مقدس پروردگار ميشناختند اين مردم دنيا اين قدر با هم اختلاف نداشتند كه يكي بگه خورشيد خداست، يكي بگه ماه خداست، يكي بگه ستاره خداست. يكي بگه كه گاو مثلا مقدس است. يكي بگه كه مثلا بت خداست يكي علي را خدا بدانه، يكي حسين ابن علي را خدا بدانه. هر كسي يك چيزي را خدا بدانه.
اگر همه در صفات خدا اگر در صفات خدا اعتقاد به ذات مقدس پروردگار متفق بودند اين همه مسلكهاي مختلف، اعتقادهاي مختلف وجود نداشت. لذا روز اولي كه پيغمبر اكرم مبعوث شد. همه شنيديد آمد روي كوه حرا كه به اصطلاح جبل النور ميگنش در مكه ايستاد و مردم را جمع كرد و صدا زد قولوا لا اله الا الله تفلحوا. نفرمود كه بگيد خدايي هست. گفت بگيد خدا يكيست. فرق ميكنه بگند خدايي هست يا بگن خدا يكيست. خدا يكيست از صفات پروردگاره. اما خدايي هست، اثبات وجود خداست. دربارة وجود خدا حرف نزد. گفت بگيد خدا يكيست. يعني خدا را قبول داريد شما خودتون، ولي وحدانيتش را قبول نداريد. قولا لا اله الا الله. لذا تأكيد شده به كلمة لا اله الا الله مردم توجه كنند. خدا را يكي بدونيد. خداي تعالي را متعدد ندونيد. شرك بدترين ظلمه. ان الشرك لظلم العظيم. اگر كسي متعدد خدا را بدانه، بزرگترين ظلم را كرده. ظلم هم به معناي نديده گرفتن حقه. حق كسي را انسان نديده بگيره، اين ظلم كرده. شرك ظلم بزرگيست. ان الشرك لظلم العظيم. بالاترين ظلمها اين است كه انسان حق وحدانيت پروردگار را در نظر نگيره و خدا را يكي ندونه. فرمود لا اله الا الله. بگيد لا اله الا الله تا رستگار بشيد. چون تمام رستگاري در گفتن لا اله الا اللهه. در روايات زيادي داريم كه كسي كه لا اله الا الله بگه در روز قيامت حتما وارد بهشت ميشه. من قال لا اله الا الله مره من يبقي ذنوبه ذره. كسي كه يك مرتبه لا اله الا الله بگه يك سر سوزن از گناهانش باقي نميمانه. حضرت علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلام وقتي كه به نيشابور رسيدند و مردم نيشابور از حضرت تقاضا كردند كه براشون يك روايت از پيغمبر اكرم نقل كند، ايشان حديث سلسلة الذهب را فرمودند. سلسلة الذهب يعني سلسلة سندش همهاش با طلا بايد نوشت و از طريق خاندان عصمت رسيده. فرمود كه من از پدرم، پدرم از پدرش امام صادق، امام صادق از پدر بزرگوارش امام باقر، امام باقر از پدر عظيم الشأنش حضرت سجاد، امام سجاد از پدر شهيدش حسين بن علي، حسين بن علي از پدر بزرگوارش امير المؤمنين، امير المؤمنين از پيغمبر اكرم، پيغمبر از جبرئيل، جبرئيل از خدا شنيد كه خدا فرمود كلمة لا اله الا الله حصني فمن دخل في حصني امن من عذابي. كلمة لا اله الا الله اين حصن منه. حصن به معناي يك حصاري كه سابق دور شهرها ميكشيدند، دور خانهها ميكشيدند، ديوارهاي بلندي داشت. كسي نميتوانست در آن ديوارها تجاوز كنه، دزدي حق ورود نداشت، انسان از تمام ناراحتيها نجات پيدا ميكرد. حضرت فرمود كه خدا گفته كه كسي كه لا اله الا الله بگه و اين كلمه را بفهمه و عمل بكنه، در حصار پروردگار واقع شده و كسي كه در حصار خدا واقع شد، اين از عذاب الهي ايمنه.
از همينجا مطلب تصحيح ميشه كه خيليها هستند كه ميگند لا اله الا الله. اسم بتشون را اله گذاشتند ميگند هيچ خدايي جز اين بت ما نيست مثلا. لا اله الا فرعون. ممكنه كه يك همچين برداشت بدي در عين حال بشه. در حالي كه ناقة مباركشون حركت ميكرد و فقط يك لحظه، پردة محمل را كنار زده بودند كه مردم ايشان را ببينند كه جمعي با ديدن ايشان غش كردند روي زمين افتادند كه مفصل نوشتهاند. بعد حضرت دستور فرمود ناقه را نگه دارند. مردم باز متوجه شدند. مخصوصا اين حركت را كردند بخاطر اينكه اهميت موضوع را به مردم بفهمانند كه تنها با گفتن كلمة لا اله الا الله انسان وارد حصار خدا نميشه. بايد از راهش وارد بشيد. شرطي داره. شما اگر از ديوار حصار خواستيد بريد بالا، شما هم ميشيد مثل همان دزدي كه ميخواد از ديوار بالا بره و خدا راهتون نميده. بايد بيائيد از راه خودش، صراط مستقيم، صراط الذين انعمت عليهم، صراط كساني كه به آنها خداي تعالي نعمت داده، نه صراط كساني كه به آنها غضب كرده و نه گمراهان، صراط مستقيم. كه ميگيم اهدنا الصراط المستقيم. مهمه قضيه اينجاست كه از راه خودش. فرمود بشرطها، شرط داره اين لا اله الا الله گفتن. و يكي از شرطهايش منهم. پشت سر من اگر حركت كرديد. پشت سر مأمون خليفه اگر حركت كرديد وارد اين حصار نميشيد. چون خود او دزده. دزد هيچوقت از در نميتونه وارد بشه. بايد از راه خودش وارد بشيد. از صراط مستقيم. ايني كه اينهمه اهميت دادند به صراط مستقيم كه در تمام نمازها شما لا اقل در شبانهروز ده مرتبه در نماز واجبتون ميگيد اهدنا الصراط المستقيم، خدايا ما را به راه راست هدايت كن، و نه تنها شما ميگيد، همة اولياء خدا هم ميگن. همة مردم مسلمان هم ميگند، اهدنا الصراط المستقيم، خدايا ما را به راه راست هدايت كن. آن راه راست چيه؟ كيه؟ قرآن است و عترت. بايد از راه قرآن و عترت وارد بشيد.
قرآن آمده صفات الهي را به شما معرفي بكنه. خود خدا ضرورت نداره. خدا را اگر، انسان از دو حال خارج نيست. يا آنقدر شعور داره كه اين مسئلة به اين روشني را بفهمه يا شعور نداره. اگر شعور نداره كه دربارة مسائل ديگه هم نميشه باهاش صحبت كرد. اگر هم شعور داره دربارة خدا خودش ميفهمه كه خدائي هست. خدا را حتي ميبينه. ولي صفات خدا مشكله. ولذا انشاء الله در هفتههاي آينده دربارة صفات الهي صحبت ميكنيم. كه تقسيم ظاهري صفات پروردگار از اين قراره: صفات خدا بر دو بخش در مرحلة اول تقسيم ميشه. يكي صفات ذاته، يكي صفات افعاله. باز همة صفات به دو بخش تقسيم ميشه. يك بخشش صفات ثبوتيه است، يك بخشش صفات سلبيه است. اينها را انشاء الله در هفتههاي آينده بحث ميكنيم براتون و اميدواريم خوب توجه كنيد و دربارة توحيد و يكتاپرستي و وحدانيت پروردگار اگر چه يك مقدار مشكله و بعضي ممكن است متوجه نشوند، ولي در عين حال ايني كه ما گاهي روي افرادي كه ميآيند توي اين مجلس حساب ميكنيم. بعضيها را ميگيم تشريف نياورند، از نظر سني كم باشند چون يك شخصي كه ميخواد يك مطلبي را بگه بايد رعايت افكار همه را بكنه. اگر يك نفر در بين شما خداي نكرده گمراه بشه، ثواب هدايت همة شما از بين ميره. اصرار زياد نداشته باشيد يك بچة كم سني كه نميتونه اين مطالب را بفهمه توي مجلس بياريدش. افرادي كه درك اين مطالب علمي را نميكنند، من الان اين مطالبي را كه گفتم خيلي سادهاش كردهام. باز هم احساس ميكنم بعضي اصرار دارند و در واقع خانمها بدونند كه اين محبت به فرزندشون، محبت به دوستشون نيست كه اصرار داشته باشند توي اين مجلس كه من ميخوام دربارة عقائد صحبت كنم، اينها را بياورند. اين را به آقايون مردها هم گفتم. ولي كاري كردند در آخر كه متأسفانه كه ما مجبور شديم اين بحثهاي علمي را ترك كنيم براي آنها. ولي شماها لازم داريد، كس ديگري ممكنه براتون نگه. بنابراين با آوردن يك بچه، يك دوستي كه نميتونه هنوز اين مسائل را بفهمه؛ ظلم به همه كرديد و طبعا من مجبور ميشم كه مطالب را از نظر علمي، فلسفي، مسائل سطح بالا را براي افراد نگم و طبعا گناهش به گردن آن كسي است كه يا خودش ميدونسته اين مطالب را درك نميكنه و بخاطر اينكه او درك نميكنه، من البته بعضيها را ميشناسم، ممكنه مطالب را خوب نگيرند. ولي انحراف هم پيدا نميكنند. اما بعضي هستند كه مثلا حالا من نميدونم اين خانمي كه از وسط پا شد رفت، اين چيكار داشت؟ هر كاري داشته باشه نميخواست بره. چون اين مطلب من نصفش را گوش داده، نصفش را گوش نداده. آني كه دير ميآيد، نصفش را گوش ميده نصفش را گوش نميده. آني كه يك هفته ميآد، يك هفته نميآد؛ اين آدم ارزشي از نظر من نداره. هر چي خوب هم باشه. به جهت اينكه اين شخص يكي از گناهان كبيرهاي كه ميكنه اين است كه من را مجبور ميكنه كه من حقايق و مطالب علمي را براي آنهايي كه مرتب ميآيند نگويم. و جدا راضي نيستم كساني كه عذر موجهي ندارند اگر دارند خوب نيايند. كسي اصراري نداره كه پاشند بيان اينجا. ما يكنفر از شما را با خواهش بنده نبوده كه شما بياييد حتي توي اين راه. يك نفر از شما. حتي فرزند خودم را من خواهش نكردم من تقاضا ازش نكردم. بلكه اگر بوده اصرار طرف بوده. حالا كه اصرار كرديد اومديد نميتونيد منظم بياييد، عذر داريد نياييد. و من راضي نيستم يك هفته بياييد، يك هفته نياييد. اين شب علت اين كه ما در شبهاي دوشنبه را فقط براي آقايون گفتم كه فقط حرفهاي بيدار كننده براتون خواهم زد. همين شبي كه آمدن اونجا دفترهاشون را بگيرن يك نفرشون نيامده بود. سي تا دفتر الان پيش ما مونده. حالا امروز هم معلوم ميشه خانمهايي كه دفترهاشون پيش ما هست و امروز داده ميشه بهشون كيا نمييان. و يقينا كساني كه نيامده باشن، كه از همين هفته انشاء الله مشخص ميشه و هميشه اينها از نظر ما زياد ارزش ندارند هر چي هم خوب باشند. چون بزرگترين بديها بي نظمي و نامرتبي و اينهاست. بعضي از خانمها هستند به من تلفني ميگن كه ما چنين عذري داريم خوب من عذرشون را ميپذيرم. ولي بعضيها همه چيز را اهميتش را بيشتر ميدن تا اين جلسه يا اين برنامه. ايام نوروزه ميخواييم بريم ديد و بازديد. مهمان برامون آمده، مدرسهمون حالا كه تعطيله مييان ولي چند روزه ديگه كه مدرسهها باز بشه خانم معلمند براي حقوق ماهي چندرغاز آن را نميتونه ترك بكنه بياد اينجا. اين را ميتونه ترك بكنه، خدا را، دينش را حتي ميتونه ترك بكنه. و همينجور چيزها. لذا ما اخيرا مخصوصا به خانمهايي هم كه باصطلاح ميپذيرند سفارش جدي ميكنم كه اگر دختر است توي خونه است، پدر و مادر بايد صددرصد راضي باشند و اگر باصطلاح شوهر داره، شوهرش بايد صددرصد راضي باشه و قبول داشته باشه. خودش حالا لياقت نداره بياد توي برنامة سير الي الله، حالا خودش معتقد باشه كه من لياقت ندارم بايد زنم بره و لياقت پيدا بكنه. و الا قبول نكنيد. هر چي گريه بكنند، گريه بكنند. اگر يك كسي آمد پيش شما گريه كرد كه من را بينداز توي چاه، شما مياندازيدش؟ نه. براي ما هم گرفتاري درست ميشه و ما قبول نميكنيم.
دفترهاي خانمها امروز بهشون تقديم ميشه. دفترهايتون بهتون داده ميشه.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.