۱۸ ربیع الثانی ۱۴۱۵ قمری – استقامت اصحاب کهف اخلاق ۸۴
بعد از اينها هفتة گذشته توجه كردند و انشاءالله عمل كردند، هر روز اين سوره را تا پنجاه آيه خواندند و معانيش را در نظر گرفتند اين را در فرصتي انشاءالله سؤال ميكنم از آقايون ايشان طبعا لذت ديگري از اين آيات و تلاوت آيات بردند. قرآن مجيد يك ظاهري دارد كه در ترجمة تفسير جز ظاهرش بيشتر نميتوانند، بنويسند. اگر انسان عميقتر باشد در تحصيل حقايق و معناي قرآن بيشتر اين لذت ميبرد. اينقدر كه عمق اطلاعات انسان در قرآن باشد بيشتر لذت ميبرد. انشاء الله كوشش كنيد آيات بعد را باز مطالعه كنيد، بخوانيد، ترجمهاش را درك كنيد. (نامفهوم).
و آيات قرآن را خوب انشاء الله بفهميد. موقعي كه يكي از اين آيات را تلاوت كردند در نظر گرفتم كه براي شما يك مقداري توضيح بدم. اصحاب كهف. همانطوري كه شنيدهايد اينها فتية آمن بربهم، اينها جوانمردان بودند. فتية يعني جوانمرد. دربارة حضرت ابراهيم خداي تعالي ميفرمايد، فت يعني جوانمرد. كسي كه داراي استقامت باشد جوانمرد است، فتية امنوا بربهم يعني جوانمرداني كه ايمان به پروردگارشون داشتند. اينها شخصيتهايي بودند در دربار دقيانوس. قضاياش مفصله كه من نميخوام قصة اونها را كامل نقل كنم، اينها حدودا هفت نفر بودند تصميم گرفتند كه دنيا را ترك كنند چون براي كسي كه داراي استقامت شد، هم ميتونه به آساني دنيا را ترك كنه هم مثل زوالقرنين ميتونه دنيا را بگيره.
اين چيزي كه ميخواييم در شما بوجود بيايد اين است، كه هم به آساني دنيا را ترك كنيد، هم به آساني دنيا را بگيريد. اگر خدا دوست داشته باشيد شما دنيا را بگيريد ميگيريد طبعا آسان ميشه بخاطر اينكه خدا پشتيبان شماست. و اگر بنا شد كه دنيا مال شما باشد و تركش كنيد به آسان تركش كنيد. ببينيد اصحاب كهف دنيا را به آساني ترك كردند. و من امشب ميخوام دربارة اين موضوع حرف بزنم كه اگر انسان طوري كه شد كه دنيا را به آساني توانست ترك بكنه، اصحاب كهف اينها حتما خانه داشتند زندگي داشتند، زن داشتند، بچه داشتند، دلبستگيهايي داشتند وابستگيهايي داشتند، اينها همش بود. مردماني بودند در بعضي از تواريخ نوشته اينها بعضيهاشون وزير بودند. شخصيتهاي درجه يك مملكت بودند كه دقيانوس آمد به اينها گفت اگر شماها به من ايمان نياوريد بقية مردم به ايمان نميآوردند شما علم مردم هستيد، شما وجه مردميد، شما مردمي هستيد كه چشم مردم به شما دوخته شده. وقتي كه حفظ دينشون به اين مسئله منتهي شد كه بايد دنيا را ول كنند حركت كردند رفتند به سوي كهف. كهف به معناي پناهگاه است. يك حملهاي به اينها شده بود از ناحية بي ديني و فساد، از نظر بي ديني و بي اعتقادي يك حملهاي به اينها شده بود، كه اينها پناهنده شدند به غار كهف گاهي غار است گاهي شخص است، گاهي اطاقه، گاهي پياده رو است. شما اگر وسط خيابان، خدمتتون عرض شود يك ماشين ديديد ترمزش بريده داره به طرفتون ميياد، رفتيد پشت يك چناري مثلا خدمتتون عرض شود كمين گرفتيد اينجا رفتيد پشت كهف. پناهگاه، پناهگاههايي كه در زمان جنگ ساختند اينها همش كهف بود. منتهي كهف اصحاب كهف غار بود. يك غاري. حالا اين غار در شام است يا در تركيه است اختلافي هست كه تعضي ميگن در شام است كه در جبل الغافيه الان هم هست و جاش هم مشخص هست و اساميشون را هم اونجا نوشتن. اينها پناهگاه پيدا كردند از اين فسادي كه به طرفشون آمد از اين ناراحتي كه براشون پيش آمد. توي غار ظاهرا ديگر هيچي نداشتند، نه زن داشتند، نه فرزند داشتند نه فرش داشتند نه لحاف داشتند، هيچي. هوا مناسب بود، خسته هم بودند، راه دوري هم آمده بودند در غار خوابيدند و سگشون هم دستاش را پهن كرد، سرش را گذاشت روي دستهاش و خوابش برد.
اين خلاصة قضية اونها و بعد از سيصد سال هم باز بيدار شدند، خبري از شهري گرفتند و باز دو مرتبه آمدند توي كهفشون و تو پناهگاهشون خوابيدند. آيهاي كه من جلب توجهم را كرد، اين است ربنا آتنا من لندك رحمه. خدايا به ما عطا كن از جانب خودت اين مهرباني و محبت را. از جانب پروردگار اگر رحمت به انسان برسه، همه چيز انسان درست ميشه و تامين ميشه ربنا آتنا من لدنك رحمه. معدن رحمت كيا هستند؟ همه هر چيزي كه معدن داشته باشد از همان معدنش گرفته ميشود. در زيارت جامعه كه زيارتي است مورد تاييد حضرت بقية الله ارواحنا مقدمه التراب الفداء ميگه السلام علي اهل بيت النبوه تا و معدن الرحمه. سلام بر شما اي اهل بيت پيغمبر و منزل رسالت و مختلف الملائكه و معدن من الرحمه. معدن رحمت روح پاك خاندان عصمت عليهم الصلاة و السلام است. و رحمت پروردگار شامل همه ميشه در دعاي كميل ميگيم و برحمتك التي وسعت كل شي. ما مطيعيم به رحمت تو كه شامل همه چيز شده. يعني همه چيز مشمول رحمت پروردگار است. منتهي رحمت بر دو بخش تقسيم ميشود، رحمت خاصه و رحمت عام.رحمت عامه شامل همه ميشه حتي فرعون و شداد و نمرود و اينها. همانكه هستند اينها روزي ميخورند، همينكه نفس ميكشند همين كه مريض نشدند، همين كه سالمند، همين كه كور نيستند اينها رحمت عامة پروردگار است و مهرباين عامة پروردگار است كه شامل همة اينها شده است. و يك رحمت خاصه هم داريم كه اينها از اين رحمت خاصه تقاضا كردند كه ربنا آتنا من لدنك رحمه. يك رحمتي هست خصوصي از جانب پروردگار كه بايد ما كاري بكنيم كه اين رحمت شامل حال ما بشه. و از جانب اهل بيت عصمت و طهارت هم اين رحمت ميرسه. چون معدن اونها هستند. در يك دعاي ديگري هست كه در ماه رجب خوانده ميشه يعني به خدا عرض ميكنيم كه يا مرسل الرحمه من معادنها. هميشه رحمت از معدنش ارسال ميشه. ما هر چيز خالصي، يكي اينكه اصله از معدن بايد گرفته بشه، اگر بخواييد بفهميد كه اصل است يا اصل نيست اين فيروزهاي كه از معدن ميرسه اصل است والا مصنوعي است. والا درست كردنش. حالا اصحاب كهف گفتند ربنا آتنا من لدنك رحمه. خدايا به ما عنايت كن از جانب خودت. رحمت. يعني در همان زمان هم از جانب ائمة اطهار طبعا ميخواسته رحمت به اينهاكه هدفش اونها هستند. و حي لنا من امرنا و شداء يكي از چيزيهايي كه خيلي مهم است براي ما بخصوص رشد است. رشد روحي. بزرگ شده. درخت رشد ميكنه انسان رشد ميكنه. رشد و كمال گاهي از نظر بدني است گاهي از نظر روح است. يقينا به ما نميگفتند كه اگر خدايا قد را مثلا يك متر چند سانت است يك چند سانتي اضافهاش كن، اينجور رشد را نميخواستند. شما چرا وقتي كه بچتون را دعا ميكنيد ميگيد كه خدايا رشدي بهش بده اين بچه ضعيف است چاقش كن، بزرگش كن. اما اونها يقينا اين منظورشون نبوده. رشد روحي ميخواستند و بايد انسان براي رشدش دعا بكنه. از خدا بخواهد. خدا محيا كنه وسيلة رشد انسان را. بعضي از افراد هستند كه وسيلة رشدشون مثلا فرض كنيد يك فشار فوق العاده زيادي است تو زندگي. اين فشار فوق العاده در زندگي براي انسان پيش ميياد يا از نظر فقريا از نظر مرض يا از نظر غربت كه ما در حالات اولياء خدا همة اينها را داريم. ايوب عليه السلام از نظر فشار بدني و جسمي و خيلي از چيزهاي ديگر رشد كرد به كمال رسيد. حضرت ابراهيم با برخورد به بعضي از مطالب و امتحانات بسيار بزرگ كه واقعا بسيار طاقت فرساست بعضي از امتحاناتي كه به حضرت ابراهيم شده. يك دانه فرزند داره اون هم فرزند صالح، پاك، اون هم پيغمبر، اون هم كسي كه بناست در آينده نصف اهل بيت عصمت و طهارت از وجود اين شخص باشه خداي تعالي بهش امر ميكنه كه پاشون اين را ببر و ذبحش كن. و اون هم ميگه چشم، پسرش هم ميگه چشم. شما حساب بكنيد اون لحظاتي كه اون پدر و پسر به طرف مسلخ ميرفتند، به طرف مذبح ميرفتند به طرف نور ميرفتند چه حالي داشتند. و ميبايد چه حالي داشته باشند. ميگن كه لابد دوتاييشون گريه ميكردند. نه نداره كه دوتايي گريه ميكردند. لابد پدر لااقل گريه ميكرده و متاثر بوده، نداريم. لابد بچهه از ترس بدنش ميلرزيده نخير اصلا اينطور نبوده و رفتند تا اون لحظة آخر هم پيشرفتند. چون كار كار صحيحي در واقع نبود خداي تعالي گفت بس است. گاهي انسان رشدش به فقره، فقير بايد باشه بعضي از اوقات رشد انسان به اين است كه دست او را يك شخصي بگيره. ميبينيم حضرت موسي، به خضر ميگه كه طلعت طبعوك ان تعلمني من ما منك رشدها، من پيروي از تو بكنم كه تا خداي تعالي از اونچه به تو داده به من هم رشدي، كمالي عنايت بشه، كه البته بهترينش و راحت ترينش و موفقترينش هم همين است كه انسان از اين طريق رشد بكنه. آخه گاهي ميشه انسان زحمت را ميكشه ولي فايدهاي نميبره.
زحمت را ميكشه، بعضي از افراد بودند كه وضعشون بدتر از اصحاب كهف بوده، لذا طبيعت كار اونها را رسونده، والا سر دوراهي نبودند كه، مجبور بودند كه بخاطر ترس از سلطان، از شاه، قدرت، خدمت شما عرض شود كه به پناهگاهي پناه ببرند و اونجا بمانند و راه ديگهاي نداشتند. اما اصحاب كهف دو تا راه داشتند: يكي اينكه قبول كنند، يكي اينكه رضاي مخلوق را بر سخت خالق ترجيح بدهند. و يكي ديگر اينكه نه. هر كاري كه ميخواد مخلوق بكنه بكنه و آنها بروند به طرف كمال. چون دو تا راه داشتند و راه صحيح را انتخاب كردند، رشد آنها در اين جهت بوده.
حضرت موسي ميتوانست اينقدر منت نكشه از حضرت خضر، خيلي منت كشيد و خيلي او بهش بي اعتنايي كرد. اما نه. ميخواد از حضرت خضر استفاده بكنه. چون خداي تعالي ميفرمايد دربارة خضر كه آتيناه من لدنا علما. ما يك چشمهاي در دلش باز كرده بوديم كه از حكمت به قلبش وارد ميشد. آتيناه من لدنا علما. اين ميگه هل اتبعك ان تعلمك منا رشدا. همان علم سبب رشد انسان ميشه، همان واقع بيني، همان پيشبيني، همان حقيقت بيني، همانچه كه در حضرت خضر بود. آن سبب ميشه كه، اگر تو تبعيت از او بكني، رشد ميكني. به جهت اينكه تبعيت معادلهاش رشد و كماله. اگر طرف داراي رشد و كمال و علم از جانب پروردگار باشه و قلبش مملو از حكمت باشه و حكمت از قلبش به زبانش جاري شده باشه كه من اخلص لله اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمه من القلبه الي لسانه. آنجا اينها ميگن و هي لنا من امرنا، آخه مشكلي براي من پيش آمده. يك مسئلهاي براي من پيش آمده. من امرنا رشدا. خدايي كه قصة اصحاب كهف را در اول سورة كهف قرار داده و براي پيغمبر اكرم بيان ميكنه، بعد از اين قضيه فورا به پيغمبر اكرم خطاب ميكنه و لا تقولن لشيء اني فاعل ذلك قطا ان لا يشاء الله. حتما اي پيغمبر نگوئي كه من فردا فلان كار را ميكنم. خيلي عجيبه. تا اينجوري ما نشيم انسان درستي نشديم. شما فردا اين كار را ميكنيد. آقا تو چك مينويسي من سر وقت پول توي حسابت ميريزم. بگو انشاء الله. اين انشاء اللة لفظي نگو. من به يك مهماندار هواپيمايي گفتم اينكه ميگه ما فلان دقيقه تو فلان جاي تهران روي زمين مينشينيم، يك انشاء اللهي هم بگو. گفت ميترسند مردم. گفتم خوب انشاء الله چند دقيقة ديگه توي فرودگاه تهران ما به زمين مينشينيم. مردم ميترسند ميگند لابد يك خبريه كه اين ميگه، ما اينقدر پرت شديم از صراط مستقيم. اينقدر دوريم. اگر شما به دوستتون گفتيد ظهر انشاء الله ميآم، ميگه نه جدي بگو. ميگم انشاء الله ميآم ديگه. نه شما شايد نيائيد. انشاء الله ميدونيد يعني چه؟ يعني اگر خدا بخواهد. يعني تمام اختيار من دست خداست. يعني من بندة خدا هستم. يعني من مقهور ذات مقدس پروردگارم. اين معناي انشاء الله است. يعني اگر خدا اراده كنه من اين قدرت را دارم كه اين كار را بكنم. لا حول و لا، معني لا حول و لا قوة الا بالله در انشاء الله است، معني لا اله الا الله در انشاء الله است، معني همه كاره بودن خدا در انشاء الله است. معني بل يداه مبسوطتان، دست خدا بازه و تمام كارها دست خداست؛ در انشاء الله است. اون دوست ميگفت معني انشاء الله يعني معلوم نيست كار انجام بشه. بعله راسته. براي ماها كه اعتقاد به وجود خدا نداريم، واقعا نداريمها. ميگه اين آقا خودش تصميم نگرفته ميگه انشاء الله. معلومه خودش صددرصد تصميم نگرفته، خدايي هم كه توي كار نيست پس كار لغو ميشه. لذا مسافرين هواپيما ميترسند، تو هم جدي خيال ميكني حرف نزد، همهاش مال اينه كه اعتقاد به خدا ما نداريم. اما پيغمبر كه ما معتقديم قلب عالم امكانه، ارادة پروردگاره، مشيت اللهه، دست خداست، وجه خداست، چشم خداست، زبان خداست و لا ينطق عن الهوي ان هو الا وحيا، هواي نفس، و هر چي ميگه وحيه در عين حال ميگه حرفي كه ميخواي بزني بگي فردا اين كار را ميكنم، اين را بدون انشاء الله نگو. ببينيد. چه كنترلي داره روي استقامت شما. مردمي را معرفي ميكند ذات مقدس پروردگار كه اين مردم حركت كردند، همه چيزشون را ترك كردند، با كمال قدرت راهي را انتخاب كردند كه به خدا برسند و رضايت پروردگار را بدست بيارند، همه چيز را ترك كردند. بالاخره آنها هم يك چيزهايي داشتند ديگه. همه چيز را ترك كردند. حتي مثل ما يك چمداني هم دستشون نبود. سگه عقب سرشون افتاد كه ببينه چرا، اينها گفتند سگ ممكنه سروصدا كنه، ما ميخوايم مخفي حركت كنيم، مزاحممونه. حالا نوشته سگ به زبان آمد و گفت كه من هم ميخوام عقب شما باشم، محافظ شما باشم. سگ اصحاب كهف روزي چند پي نيكان گرفت مردم شد. معاشرت با افراد خوب، واي بر آدمي كه از آدمهاي خوب بدش بياد. آخه يك چيزهايي گاهي انسان احساس ميكنه كه بعضيها عجيب، آدم، فلاني چون آدم خوبيست من خوشم نميآد ازش. خيلي عجيبهها. به همين نحو ميگند. خيلي، نهايت را عرض نميكنه، خيلي خشكه، آقا، يك جلسة فاميلي داشتيم، اين آمد با هم نشسته بوديم، گپ ميزديم، حرف ميزديم، صحبت ميكرديم، شوخي ميكرديم، ميخنديديم، شب خوشي را داشتيم. اين آقا آمد گفت اين زن نامحرمه، آن مرد نامحرمه، اينطور، هر چي كاسه و كوزة ما را بهم زد. اينقدر بعضيها پرتند، پستند. اي كاش خداي تعالي اينها را به شكل انسان خلق نميكرد. چرا اينقدر بعضيها پستند؟ چرا بعضيها اينقدر دورند؟! اصحاب كهف همه چيزشون را ترك كردند رفتند. تا وارد غار شدند، چون تا اينجا وظيفة اينها بود، از اينجا خدا گرفتشون. شما قدمهاتون را براي خدا برداريد تا آنجا كه ميتوانيد شما بريد، خدا از آنجا در بغلتون ميگيره. شما اگر يك بچه را يك شب دو سه ساعت بخواهيد پذيرائيش كنيد. اين بچه افتاده، خواب. ممكنه جاش را خيس كنه، ممكنه خدمتتون عرض شود كه، يك طرف خوابيده باشه، من الان آنجا نشسته بودم زير پام نميدونم چي بود، خوب محل نگذاشتيم. وقتي ميخواستم پاشم بيام اينجا ديدم پام مال خودم نيست. با اينكه مثلا شايد چند دقيقهاي بيشتر نبود. يك طرف افتاده بچه، سرش را بگذاريد روي بالش.
ميبينيد دستش مثلا زير سينهاش گير كرده، ميبينيد يك مگس نشسته، ميزنيد ميبينيد اين را چقدر، يك دو سه ساعت ديگه حوصله اتان سر ميرود. سيصد سال خدا اينها را اينور و اونورشون كرد. وقتي كه خورشيد طلوع ميكرد، از اون پهلوشون ميكرد، وقتي كه غروب ميكرد از اون پهلوشون ميكرد. اينها روي زمين نم و مرطوب نپوسن، گوشهاي از بدنشون، رگها بسته نشه، خواب نره دستشون، سيصد سال. اينقدر محبت از جانب پروردگار. تازه وقتي هم كه بيدارشون ميكنه خداي تعالي يعلم عند الله الحق، ميخواد خبرشون بده كه اينها حواسشون نيست، مثل همة ماها. ما حواسمون نيست كه خدا چقدر به ما محبت ميكنه. گفتم اين آقا را كه خدا نگذاشته اصلا سرطان بگيره، حالا گاهي ميشه ماها همه اين جمع كه اينجا هستن، خدا مرضهاي مختلف را از شما دفع كنه و اينكه مريض بشيد بعد خدا شفاتون بده. بچه گوشش را بپيچان، نافهمي بهش بكنم بعد ببخشمش اين مهمتر است يا اينكه از اول كاري نكرده باشه يا اينقدر دوستش داشته باشم كه هيچ گوشش را هم نپيچم. اينكه مهمتر است ماها الان بيشتر در حقمون معجزه شده. شماها الان در حقتون بيشتر معجزه شده. پروردگار، من چند روز قبل يك، به قول شماها چون من كه از اين حرفها زياد بلد نيستيم به قول شما دوستان كه بعضيهاتون الحمدالله بيشتر اهل مكاشفه هستيد يك مكاشفهاي پيش آمد من تمام هوش و حواسم حتي در مشاهد مشرقه در مكه بودم شماها هستيد الان شب و روز كارم اين است كه انشاء الله شماها رشد كنيد، ترقي كنيد دستتون را ما بديم به دست امام زمان خيالمون راحت بشه.
و بعضي از شماها هيچ به فكر اينكه شايد، اينجوري اين حرفهايي كه من ميزنم شايد راست باشه، نيستيد. در فكر شماها بودم، داشتم دعا ميكردم، يك حالتي شبيه خواب بهم دست داد، من خودم متوجه نبودم گفتم اين جمع اينهايي كه بحمد لله با، در راه تزكية نفس صحيح قدم برداشتند اينها مريض نگذاشتيم بشن. من بعد فكر كردم اين راستهها. خوب ما هر روز با اين جمع رفقايي كه داريم هر روز بايد تو بيمارستان به عيادت يكيشون لااقل بريم. مريض نشدن، گرفتاريهاي بد فوق العاده پيدا نكردند. و من ناراحتيهايي كه اسم بردم، حالا من نميخوام بگم چون مربوط به همه نيست چون بعضيها شل خودشون حركت ميكنن، خودشون هم گرفتار ميشن، مشخص نشد، ديدم نشد.يكي جدي هست و بعد يك قدري فكر كردم ديدم راست هم هست. اينجا تهران، رفقاي شهرستان اينها. ميگيم اقوام و خويشاوندانشون بعضيهاشون مريضي چيزي بشن، ولي بقيه اشان نه الحمد الله، شما هم هستيد توي جريان. تا حالا اينجوري بوده. خيلي عجيبهها مثلا شما يك جمع هزار نفري پيدا بكنيد هفتهاي، دو هفته، ماهي حداقل يك دفعه يكيشون تو بيمارستان نباشه و اين مرض بيمارستاني نداشته باشه. و اگر جديتر انشاء الله حركت كنيد اهل معنويات كه ماها نيستيم اقلا بخاطر اينكه دنيامون محفوظ بشه، مريض نشيم اگر جدي حركت كنيد من فكر ميكنم حتي سرماخوردگي هم پيدا نميكنيد.
حتي كوچكترين ناراحتي هم پيدا نميكنيد، اين حتي اشاره شده بهش. ترميم ميشه، الان حدودا ده ساله، ده ساله، بعضيها تازه آمدهاند، ده ساله يك هميچي پيش آمدي براشون نشده. يك ناراحتي فوق العادهاي يك مثلا فرض كنيد آبروريزي، هيچ چيزي براشون پيش نيامده. البته عرض كردم با اينكه معلوم نيست ذات مقدس پروردگار از ما صد در صد راضي باشه، اما در عين حال خداي تعالي اين لطف را، اين عنايت را كرده. و همين خودش شكر داره، همين خودش محبتي است كه خداي تعالي ميكنه. شماها مثل اصحاب كهف حركت بكنيد ببينيد خدا چقدر پذيراييتون ميكنه. سيصد سال نگه ميداره توي غار مرطوب، سرما خوردگي هم پيدا نميكند. و وقتي هم كه بيدارشون كرد بدون اينكه بفهمند، ما حواسمون نيست، نميشه ناز بكنيم. يكي هم گفت كه چقدر خوابيديم، چقدر اينجا مونديم؟ يكيشون گفت، يك روز. چون خيلي معلوم خوابيدن. يكيشون گفت بعضي از روز يعني نصف روز. پاشيد بريد يك ورق را برداريد حالا اون اسكناس بوده يا حواله بوده، چون اينها دولتي بودند، كپن داشتند، يك چيزي، ورق داره توي قرآن. اينها را برداريد، بريد يك قدر غذا تهيه كنيد كه گرسنه امان شده. آمدند. فليطلبت، خيلي مواظب باشيد، اين كلمة فليطلبت از كجاي سوره است؟ وسط است دقيقا وسط كلمات قرآن را بشماريد فليطلبت وسط قرآن است. و لا يشعرن بكم احدا يعني جلوي من مينشيني مواظب باش ازت سؤال ميكنم.
ولا يشعرن بكم احدا، مواظب باشيد كسي نشناسه شما را، هيچ كس نفهمه. آخه اونها آدمهاي معروفي بودند. اون هم با احتياط از كوه پايين آمد، اطراف را نگاه ميكنه، اصلا شهر فرق كرده، اين عجب اوضاعي است. مشهد سابق، سيصد سال قبل، با حالا چقدر فرق كرده مثلا. خوب آمد در، آخه در ظرف يك شبانه روز كه اينقدر فرق نميكنه، خلاصه گشت و يك نانوايي پيدا كرد مثلا، آمد غذا بخره، پول را كه ديدند گفتند اين مال عهد دقيانوس است، تازه دارن اينها كم كم ميفهمند كه اينها يك جرياني شده. من نميخوام قصه را نقل كنم، قصه را من تو پاسورخانه مفصل نقل كردم از كتب مربوطه ميتونيد نگاه كنيد. ميخوام اين را عرض كنم كه ما خيلي از نعمتهاي الهي را متوجه نيستيم. همانطوري كه اون بچه توي گهواره متوجه نيست وقتي كه پسر بزرگ ميشه به قد و قوارهاي ميرسه، موقعي ميگه كه چرا خداي تعالي به ما گفته است كه اينجور با پدر احترام كنيد، پدر را مواظب باشيد؟ ميشنويد كه خيلي افراد دانشمند ولي تزكية نفس نكرده اينها نسبت به پدرهاشون خدمت شما عرض شود كه بي ادب هستند. شما يك دكتر، يك مهندس، يك پروفسور تزكية نفس نكرده را پيدا كنيد كه همين اندازه كه عمل كرد عمل بكنه. اين معناي تزكية نفس است. چقدر قيمت داره. به خدا قسم آقايون شما اكثرتون جوانيد، اكثرتون هنوز داراي فرزند ميشيد يا فرزند داريد، اگر ميليونها خرج كنيد كه فرزندانتون را اهل تزكية نفس بشن، براي نفع خودش، بخدا قسم ميارزه. و اگر يك قران خرج كنيد براي اينكه پسرتون يك دكتري بشه، يك مهندسي بشه ولي تزكية نفس نكرده باشه، يك قران بيخود خرج كرديد. زيادي خرج كرديد حسابش دو، دو تا چهار تاست. ميبينيد. هيچ، مثلا حتي خودم هم هنوز نفهميده بودم كه ايشان اينجا چرا ميشينه، اينجا چرا نشسته نميشينه پا ميشه ميره بيرون، گفتم شايد مثلا خيلي از من خوشش نميياد ميره اونطرفها. چه نكتهاي را مواظبند. و بحمد لله اينجا لازم است، حرف پيش آمد بايد بگه ديگه انسان، الحمد الله اينها تربیتی خود آقاي فاني است. تمام فرزندانشون تقريبا همينطورند. تنها ايشون نيست و پدر بايد اينطور باشه. پدر بايد فرزندش را خوب تربيت كنه، نفعش برمي گرده به خودش. ما الحمد الله بچههاي كم سنتر از ايشان داريم كه اينطوري هستند. خدا را شكر. به چهرة شما كه الان دارم نگاه ميكنم به خدا قسم اگر در بهشت بودم و به شجرة طوبي نگاه ميكردم و به آب كوثر نگاه ميكردم اينقدر لذت نميبردم. خدا ميدونه نميخوام براتون تعريفتون را بكنم، نه. خوشحالم كه يك عده پيدا شدند، فت آمنوا بربهم. ايمان به پروردگارشون پيدا كردند. هر چند روز يك دفعه كه دفترهاشون را مييارن به من ميدن خدا ميدونه شماها نميدونيد چون از هم ديگر اطلاع نداريد، غوغايي است در اين دفترها، در اين مطالب من خوابهاي خوب كه يكيش، بعضي از علماي هفتاد ساله، هشتاد ساله يعني به يكي از اين خوابها افتخار ميكنند كه توي كتابهاشون نوشتهاند. به خدا قسم اينها خيلي قيمت داره. وقتي بدانيد كه فتا، به اونهايي كه در كتاب حضرت بقية الله فكر نكنيد كه اونها محفوظ نميماند، در كتاب حضرت، آقاي كي و آقاي كي؟
خدا اينقدر مهربان است، تو همين قرآن، قرآن كتاب جاويد الهي است ميگه وذكر في كتاب اسماعيل انه كان الصادقه فت خيلي مهمهها شما ببينيد اگر من، مثلا من يك نويسندة معمولي اگر اسم يك كسي را به احترام در كتابم برده باشم شما ميبينيد اين شخص خيلي افتخار ميكنه خيلي سرافراز است و حال اينكه خوب من يك نويسندة معمولي هستم. خدا سفارش ميكنه به پيغمبر كه اين آيه را يك وقت نيافته، وذكر في الكتابي اسماعيل را ياد بكن. وذكر في الكتاب ابراهيم مثلا، مريم، يونس. اينها را اسم ميبره، احترامشون ميكنه انه كان صادقا فت انه كان مخلصا، انه كانا صديقا، افرادي كه حتي بعضيهاشون پيغمبر نبودند. يعني نبي بودند ولي رسول نبودند. مثل لقمان، يك سوره به نام لقمان هست و لقد آتينا الكتاب و الحكمه، حكمت بهش داديم، كلماتش را نقل كرده خداي تعالي، سخنانش را براي مردم بيان كرده اون هم براي امت پيغمبر. بعد هم با يك احترامي از او نام برده. فكر نكنيد كه من همان را ميگم، نه شماها با اخلاص باشيد، يك كتابي حضرت بقية الله خواهد آورد، در عظمت، البته در همان محور قرآن است، تفسير قرآن است، خارج از قرآن نيست و يك كتابي است بسيار قطور كه در نزد بقية الله است اسامي همة شماها اگر يك صفت خوبي لااقل داشته باشيد. انه كان صادقا وصف لااقل. انه كان مخلصا با اخلاص خودتون را به مقام اخلاص برسونيد خودتون را به مقام توحيد برسونيد، خودتون را به مقام كمالات برسونيد، سستي نكنيد، پيشرفتتون را اهمييت بديد. حركتي داشته باشيد. خداي تعالي حتي اگر مثلا نستجيب بالله ايشون فراموش نميكنه، ايشون لسان الله است، ايشون قلبش مركز مشيت خداست. حالا اگر رو فرض محال كه ايشون هم فراموش كنه، خدا ميگه خداي مهربان اذكر في الكتاب آقاي كي. كمالتون انشاء الله بيشتر باشه و حي لنا هميشه اين دعا بد نيست ربنا آتنا من لدنك رحمه و حي لنا من امرنا و شدا اين دعايي است، كه حتي توي خدمتتون عرض شود كه نماز هم ميتونيد بخونيد، اين از اون ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الاخرت حسنه براي شماها لازمتر است. ربنا آتنا من لدنك رحمه و حي لنا من امرنا لشدا. اين را انشاء الله كوشش كنيد زياد بخونيد و انشاءالله خداي تعالي مستجاب كند.
خوب هم كلام خدا را شنيديد و هم يك مقداري ما با زبان الكنمون براي شما در يك چند جملهاي عرض كرديم و كوشش بكنيد كه در يك روايت داره كه اونقدري كه خدا بندگي به وسيلة اتكا به بدا ميشه به وسيلة هيچ چيز بندگي نميشه. و اون همين است كه همة كارها مربوط به آيند دست خداست. شما ول كنيدها نه، شما بكنيد ولي انشاء لله را نه لفظش را معناش را حقيقتش را فراموش نكنيد. هميشه انشاء الله، انشاء الله بگيد. (قطع نوار) انسان همة كارها را مربوط به خدا بدونه كارهاي خودش را هم مربوط به خدا بدونه كارهاي بدش را مربوط به خودش بدونه.
والسلات و السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك يابن رسول الله، السلام عليك ايها الشهيد، السلام عليك يا ايهاالغريب، السلام عليك ايها الامظلوم، السلام عليك يا ثارالله وابن ثاره، و الوتر الموتور، السلام عليك ارواح التي هلت بفنائك، السلام عليك و علي اخيك ابوالفضل العباس ابن امير المؤمنين. والسلام عليك و علي اصغر و علي اكبر. والسلام عليك يا مولاي يابن رسول الله. السلام عليك يابن امير المومنين، السلام عليك يا حسين ابن علي، يا رحمة الله الواسعه. يا باب نجات الامة، يا سفينة النجات، يا علم الهدي يا مولا يا اباعبدلله. لقد عظمت المصيبت. بك علينا علي جميع الاهل الاسلام و جلت و عظمت مصيبتك في السماوات علي جميع اهل السماوات و لعن الله امة قتلتك و لعن الله امة ظلمتك و لعن الله امة سمعت بذلك و رضيت به. يا مولاي يا ابا عبد الله. قتلوك يا سيدي و ما عرفوك. قتلوك يا سيدي عطشانا. قتلوك يا ابا عبد الله و ما علي فيه. السلام عليك يا مولاي و رحمة الله و بركاته.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.