۶ محرم ۱۴۱۵ قمری – امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر

 امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر 6 محرم‌ 1415

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ المرسلين‌ سيدنا و نبينا ابوالقاسم‌ محمد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد) آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ ائدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 من‌ مطالعه‌ كردم‌، تحقيق‌ كردم‌ فكر كردم‌ كه‌ هيچ‌ مصيبتي‌ جدا بالاتر از مصيبت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ نيست‌. لذا فرمودند ان‌ كنت‌ باكيا لشي‌ ابك‌ علي‌ الحسين‌ اگر خواستي‌ بر چيزي‌ كني‌ بر حسين‌ ابن‌ علي‌ گريه‌ كن‌. چون‌ هيچ‌ مصيبتي‌ بالاتر از مصيبت‌ او بزگوار نيست‌. اون‌ شهداي‌ چند ساله‌اي‌ كه‌ ما داشتيم‌ برويد از اونهايي‌ كه‌ فرزند داده‌اند، شوهر داده‌اند، برادر داده‌اند بپرسيد كه‌ آيا هيچ‌ شده‌ كه‌ يك‌ طفل‌ شيرخوار را در مقابل‌ لشگر صدام‌ ببرند آب‌ از اونها بخوان‌ اونها با تير دو شعبة‌ زهر آلود جوابش‌ را بدن‌؟ آيا هيچ‌ شده‌ يك‌ شهيدي‌ را بعد از شهادت‌ بدنش‌ را با سم‌ اسبها روي‌ زمين‌ خرد كنند؟ چقدر تفاوت‌ بين‌ شهداي‌ ما كه‌ بزرگترين‌ آرزومون‌ اين‌ است‌ كه‌ شهداي‌ ما با شهداي‌ كربلا محشور بشن‌. در عين‌ حال‌ هيچ‌ شهيدي‌ اين‌ سابقه‌ را نداره‌. حتي‌ سيد الشهدا حضرت‌ همزة‌ ابن‌ عبدالمطلب‌ ايشان‌ شهيد شدند خيلي‌ هم‌ زياد به‌ ايشان‌ صدمه‌ وارد كردند اما وقتي‌ كه‌ آمديدند كه‌ ايشان‌ را مصلح‌ كرده‌اند يعني‌ زبان‌ ايشان‌ را بريده‌اند، بيني‌ ايشان‌ را بريده‌اند ،جگرش‌ را درآورده‌اند اما باز هم‌ زير سم‌ اسبها پامالش‌ نكرده‌ بودند.

 ديگه‌ حضرت‌ همزه‌ تشنه‌ نبود اونقدري‌ كه‌ در روايت‌ دارد روز عاشورا اونقدر عطش‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ فشار آورده‌ بود كه‌ آسمان‌ را ديگه‌ حضرت‌ نمي‌ديد، نور از چشم‌ مباركش‌ رفته‌ بود. كجا سابقه‌ دارد كه‌ شهيدي‌ را وقتي‌ كشتند سرش‌ را به‌ روي‌ نيزه‌ بلند كنند با اون‌ همه‌ معجزه‌ و كراماتي‌ كه‌ از او مي‌بينند در عين‌ حال‌ توجه‌ نكنند و اين‌ همه‌ منازل‌ بعضي‌ نوشته‌اند متجاوز از چهل‌ روز اين‌ سر مقدس‌ از اين‌ منزل‌ به‌ اون‌ منزل‌ از اين‌ شهر به‌ اون‌ شهر در مقابل‌ هر كافر و هر بي‌ ديني‌ قرار بگيرد اون‌ هم‌ با چوب‌ خيزران‌ به‌ لبهاي‌ يا حسرتا علي‌ العباد ما يعطيهن‌ الرسول‌ الا كانوا به‌ يستهزئون‌. اون‌ شخص‌ وقتي‌ كه‌ ديد سر مقدس‌ سيد الشهدا دارد مي‌خوند ان‌ حسبت‌ ان‌ صابرك‌ عهد والرحيم‌ كانوا من‌ آياتنا عجبا. صدا زد آقا ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ مسئلة‌ شما بيشتر است‌. يك‌ يك‌ از ائمه‌ كه‌ فرمودند ما منا الا مسموم‌ او مقتول‌. هيچ‌ يك‌ از ما نبود مگر اين‌ كه‌ يا مسموش‌ كردند يا او را كشتند و حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را هم‌ مسموم‌ كردند هم‌ كشتند. چون‌ اون‌ تير سه‌ شعبة‌ زهر آلود وقتي‌ بر قلب‌ نازنينش‌ وارد شد در اون‌ زمانها رسم‌ بود چون‌ وسائل‌ قتالشون‌ همينها بوده‌ كه‌ شمشير را مثلا در جام‌ زهر مي‌خواباندند، خشكش‌ مي‌كردند باز دو مرتبه‌ مي‌خواباندند كه‌ خوب‌ زهر آلود بشه‌. حرمله‌ روز عاشورا هفت‌ تا تير كه‌ در ميان‌ سم‌ اونها را گذاشته‌ بود و سم‌ به‌ اونها خشك‌ شده‌ بود يكيش‌ را به‌ حلقوم‌ علي‌ اصغر زد. يكي‌ ديگر را به‌ قلب‌ مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ زد. هر يك‌ از ائمه‌ با وضع‌ خاصي‌ شهيد شدند، كشته‌ شدند. استحضا شدند، مسخرشون‌ كردند، اين‌ يگانه‌ گوهر باقي‌ مانده‌ كه‌ با سوز دل‌ مي‌فرمايد من‌ غريبم‌ من‌ مظلومم‌، كسي‌ به‌ ياد من‌ نيست‌. اين‌ عزيز زهرا اين‌ قطب‌ عالم‌ وجود اين‌ يگانه‌ مخلوقي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تنها با او مأنوس‌ است‌. اين‌ هم‌ هزار و صد و چند سال‌، صد و پنجاه‌ و چند سال‌ در دنيا در اين‌ زندان‌ بايد در يك‌ گوشه‌اي‌ بماند هيچ‌ كس‌ به‌ فكرش‌ نباشد كسي‌ از او ياد نكند. حتي‌ اگر يك‌ نفري‌ ادعا بكند كه‌ من‌ با اون‌ حضرت‌ ملاقات‌ كردم‌ او را باستهزاء بگيرند، يا حسرت‌ علي‌ العباد. چقدر بندگان‌ خدا، اين‌ كساني‌ كه‌ خدا خلقشون‌ كرده‌ براي‌ بندگي‌، براي‌ اينكه‌ با آنها حرف‌ بزند، خليفة‌ او باشند. اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. چقدر خوابند. چقدر در غفلتند. حالا اي‌ كاش‌ تنها خدا و دين‌ و ائمه‌ را فراموش‌ ميكردند. سر نزاع‌ و دعوا با خدا دارند. كسي‌ كه‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ بكند، با خدا محاربه‌ كرده‌. دربارة‌ بعضي‌ از گناهان‌ رسما خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ فرموده‌ است‌ فاذنوا بحرب‌ من‌ الله‌. بيان‌ با من‌ جنگ‌ كنند. تارك‌ حج‌ جنگ‌ با خدا ميكنه‌. تارك‌ نماز جنگ‌ با خدا ميكنه‌. رباخوار جنگ‌ با خدا ميكنه‌. اينها تصريح‌ شده‌. خداي‌ نكرده‌ مبتلا نشيد به‌ اين‌ گناهان‌ بزرگ‌. شخص‌ غيبت‌ كننده‌ جنگ‌ با خدا ميكنه‌. كسي‌ كه‌ سوء ظن‌ به‌ برادران‌ مؤمنش‌ دارد جنگ‌ با خدا ميكنه‌. كسي‌ كه‌ وحدت‌ و اتفاق‌ و اتحاد مسلمانها را بهم‌ ميزند جنگ‌ با خدا ميكنه‌. كوشش‌ كنيد جنگ‌ با خدا نكنيد. رسما خدا مي‌فرمايد فاذنوا بحرب‌ من‌ الله‌. اعلام‌ جنگ‌ كنيد اگر مي‌خواهيد اين‌ كار را بكنيد. يك‌ انساني‌ كه‌ همه‌ چيزش‌ وابسته‌ است‌ به‌ خداي‌ تعالي‌. محتاج‌ به‌ پروردگاره‌. سرتاپا داد وااحتياجا ميزنه‌ اينطور با خدا جنگ‌ كنه‌! اينهمه‌ خدا پيغمبر فرستاده‌، قرآن‌ فرستاده‌، سخنان‌ پر ارزش‌ خاندان‌ عصمت‌ بيان‌ شده‌. اعتنا نكنه‌ و خيلي‌ عجيبه‌ اين‌ آية‌ شريفه‌. من‌ هر وقت‌ سورة‌ ياسين‌ يا خودم‌ ميخونم‌ يا در قرائتي‌ مي‌شنوم‌ اين‌ آيه‌ مرا تكان‌ ميده‌. يا حسرة‌ علي‌ العباد ما يأتيهم‌. نعت‌ ميكنه‌ ميگه‌ نيامد رسولي‌ مگر اينكه‌ اينها استهزائش‌ كردند. ماها الان‌ پيغمبر اكرم‌ را داريم‌ استهزاء مي‌كنيم‌. خيال‌ نكنيد كه‌ ما الحمد لله‌ نه‌، پيغمبرها را استهزاء نمي‌كنيم‌. چرا امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود كه‌ اگر كسي‌ نمازش‌ را سبك‌ بشماره‌ به‌ شفاعت‌ ما نميرسه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ كسي‌ كه‌ نماز را سبك‌ مي‌شماره‌ اين‌ به‌ خدا و پيغمبر استهزاء كرده‌. اهميت‌ نداده‌. كسي‌ كه‌ گناه‌ ميكنه‌ معلومه‌ براي‌ قانون‌ پروردگار ارزش‌ قائل‌ نشده‌. كسي‌ كه‌ واجبي‌ را ترك‌ ميكنه‌ براي‌ خدا و براي‌ قانون‌ الهي‌ اهميت‌ قائل‌ نشده‌ و استهزاء كرده‌. استهزاء شما خيال‌ كرديد همه‌اش‌ فقط‌ خنديدنه‌! وقتي‌ كه‌ اعتماد به‌ خدا نمي‌كنيم‌. اين‌ روزها صحبت‌ از امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌. من‌ فكر ميكنم‌ اكثرش‌ ديدم‌ مصاحبه‌اي‌ داره‌ ميشه‌، دو نفر با هم‌ مصاحبه‌ مي‌كنند دربارة‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر. يكيشون‌ همانجا يك‌ منكري‌ را انجام‌ داده‌. نشسته‌. در مقابل‌ چشم‌ پنجاه‌ و پنج‌ ميليون‌ جمعيت‌. آنوقت‌ اينها مي‌تونند امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بكنند! باباجان‌. يا ريش‌ تراشيدن‌ حرامه‌ يا حلال‌. اگر حلاله‌، اعلام‌ كنيد تا ما هم‌ بتراشيم‌. همه‌ بتراشيم‌. اگر حرامه‌، اين‌ آقاي‌ ريش‌ تراشيدة‌ سه‌ تيغ‌ كرده‌ چطور آمده‌ نشسته‌ داره‌ دربارة‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر صحبت‌ ميكنه‌. لابد ديشب‌ همه‌اتون‌ ديديد. همانجا صداي‌ ما نمي‌رسيد. ميگفتيم‌ آقا خودتون‌ لطفا اين‌ منكر را انجام‌ نديد. امشب‌ هم‌ باز صورتش‌ را داشتيم‌ مي‌آمديم‌ ديديم‌ يك‌ شرايطي‌ را براي‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر داره‌ آقايي‌ كه‌ توي‌ راديو نشناختم‌ كي‌ بود، ميگه‌ كه‌ گفتم‌ الحمدلله‌ من‌ كه‌ راحت‌ شدم‌. من‌ هيچي‌ اين‌ شرايط‌ را ندارم‌. اول‌ بايد انسان‌ خودش‌ همة‌ واجباتش‌ را انجام‌ داده‌ باشه‌ و منكراتش‌ را هم‌ ترك‌ كرده‌ باشه‌. الحمد لله‌ ماها خوب‌ هيچكداممون‌ اينجوري‌ نيستيم‌ ديگه‌. از غلط‌ترين‌ حرفها اين‌ حرفه‌. امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر واجبه‌ حتي‌ بر كسي‌ كه‌ همة‌ كارهاي‌ حرام‌ را ميكنه‌. شما به‌ رساله‌ها مراجعه‌ بكنيد. ببينيد كه‌ استثناء كردند آدمهاي‌ معصيتكار ديگه‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بهشون‌ واجب‌ نيست‌. تمام‌ كارهاي‌ حرام‌ را يكنفر انجام‌ بده‌ و تمام‌ واجبات‌ را هم‌ ترك‌ كنه‌. اگر امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر نكرد، اينهم‌ يكي‌ ديگه‌ از آن‌ كارهاي‌ بدي‌ كه‌ ترك‌ كرده‌ و نكرده‌. و الاّ اين‌ يكي‌ را گناه‌ پايش‌ نمي‌نويسند. اي‌ آقا پس‌ رطب‌ خوردن‌ منع‌ رطب‌ چون‌ كند. آيات‌ قرآن‌ را فراموش‌ كرديم‌ به‌ يك‌ شعري‌ كه‌ مال‌ يك‌ سني‌ كه‌ باز او هم‌ نظر داشته‌ كه‌ مردم‌ را از امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بيندازند، اين‌ را گفته‌. اگر اين‌ جوره‌ آقا رطب‌ خورده‌ منع‌ رطب‌ چون‌ كند، دكترها بايد تمامشون‌ سرخ‌ كردني‌ هيچ‌ روز نخورند. نميدونم‌ غذايي‌ كه‌ فشار خون‌ را بالا ميبره‌ نخورند، پايين‌ ميبره‌ نخورند. چون‌ ممكنه‌ كه‌ مريضهايي‌ برايشون‌ بياد كه‌ اينها مبتلاي‌ به‌ اين‌ كسالتها باشند. خوب‌ آقا، آقاي‌ رطب‌ خورده‌، منع‌ رطب‌ چون‌ ميكني‌؟! همة‌ دواها را صبح‌ آقاي‌ دكتر خودش‌ بخوره‌. همه‌ را ديگه‌، بخوره‌ براي‌ اينكه‌ وقتي‌ ميگه‌ تو اين‌ دوا را بخور خودش‌ خورده‌ باشه‌. پس‌ اِ قضية‌ پيغمبر اكرم‌ چي‌ ميشه‌؟ دروغه‌ آقا. دروغه‌. بيائيد از من‌ بپرسيد. من‌ اثبات‌ مي‌كنم‌ همچين‌ مسئله‌اي‌ نيستش‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ بچه‌ ميگه‌ برو فردا بيا. چون‌ من‌ امروز خودم‌ خرما خوردم‌ فردا من‌ از صبح‌ خرما نخورده‌ باشم‌، بعد به‌ تو بگم‌ خرما نخور تا تأثير بكنه‌. همچين‌. عين‌ همين‌ مي‌مانه‌ كه‌ دكتره‌ بگه‌ آقا فردا تو بيا من‌ امروز صبح‌ مثلا فرض‌ كنيد عسل‌ خوردم‌. تو نبايد عسل‌ بخوري‌. من‌ فردا بهت‌ بگم‌ عسل‌ نخور. ايني‌ كه‌ من‌ عرض‌ ميكنم‌ در شب‌، يكي‌ از شبهايي‌ كه‌ در هفتة‌ گذشته‌ بود و جمعي‌ از دوستان‌ بودند گفتم‌ يكي‌ از مشكلات‌ ما در رسيدن‌ به‌ راه‌ كمالات‌ و ايني‌ كه‌ مي‌بينيد اكثر علما اين‌ كار را ترك‌ كردند و حاضر نيستند كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را با افراد كار كنند، به‌ جهت‌ اينكه‌ توي‌ مغز اين‌ مسلمانها، خوب‌ خوبهايشون‌، يك‌ خرافاتي‌ پر كرده‌اند كه‌ درآوردن‌ اينها مشكلتر از تزكية‌ نفسه‌. از طريق‌ صوفيها، از طريق‌ كوفيها، از طريق‌ نميدونم‌ زنها، از طريق‌ مردهاي‌ خرافي‌ و از طريق‌ افراد بيسواد، از طريق‌ افراد خودرأي‌ خودخواه‌ خودسليقه‌. يك‌ چيزهايي‌ توي‌ مغزها وارد شده‌ كه‌ نميشه‌ بيرونش‌ آورد. نميشه‌. و الاّ صراط‌ مستقيم‌، راه‌ راست‌ تعيين‌ شده‌. هر چه‌ كه‌ روايت‌ شايد آن‌ مقداري‌ كه‌ من‌ يادمه‌، متجاوز از ده‌ تا روايت‌ داريم‌. اين‌ روايتها ميگه‌ كه‌ هر چي‌ كه‌ از دو لب‌ صادقين‌، از زبان‌ پيغمبر اكرم‌ نرسيده‌، اينها ارزشي‌ نداره‌. هرچي‌ مي‌خواد باشه‌. از هر كي‌ مي‌خواد باشه‌. شما دينتون‌ را از كي‌ مي‌گيريد؟ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) فرمود كه‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌ شما را به‌ خدا نزديك‌ بكنه‌ الا اينكه‌ من‌ به‌ شما گفتم‌. و چيزي‌ هم‌ نبود كه‌ شما را از خدا دور بكنه‌ جز اينكه‌ من‌ شما را از اون‌ نهي‌ كردم‌. ديگه‌ چي‌ مي‌خواهيد. ديگه‌ حالا ابوسعيد ابوالخير هر فرمايشي‌ كه‌ فرمودند مال‌ خودشون‌. اگر يا امثال‌ ايشان‌، كاري‌ نداريم‌، چون‌ ايشان‌ يك‌ عده‌ بعضي‌ از كارهايمون‌ را خودمون‌ نمي‌دونيم‌، دستورات‌ ايشانه‌. يا بقية‌ اهل‌ تصوف‌. يا يك‌ قلندر ديگه‌. يا يك‌ بوق‌ عليشاه‌ ديگه‌. اينها حرفهايي‌ كه‌ گفتند از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا از دو لب‌ خاندان‌ عصمته‌ كه‌ خوب‌ نسبت‌ بديد به‌ امام‌ صادق‌، نسبت‌ بديد به‌ امام‌ باقر، نسبت‌ بديد به‌ ائمة‌ اطهار. يا اينكه‌ مربوط‌ به‌ اينها نيست‌. اگر مربوط‌ به‌ آنها نيست‌، ما ديگه‌ پشت‌ سر شما حركت‌ نمي‌كنيم‌. بايد انسان‌ متعبد در مقابل‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشه‌. كاري‌ نكند كه‌ عملا آنها را استهزاء كرده‌ باشه‌. امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر واجب‌ است‌ بر هر فردي‌. همينقدر گفت‌ لا اله‌ الا الله‌ محمدا رسول‌ الله‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ ولي‌ الله‌، و سنش‌ به‌ پانزده‌ سالگي‌ رسيده‌ بود و دختر هم‌ به‌ نه‌ سالگيش‌ تمام‌ شده‌ بود. اين‌ شخص‌ برش‌ واجب‌ است‌ كه‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بكنه‌. حالا چه‌ خودش‌ معصيتكار باشه‌ چه‌ درستكار. و حرف‌ هم‌ تأثير داره‌. شما بدونيد اين‌ را. حرف‌ در بعضي‌ها، همه‌اش‌ به‌ گردن‌ طرف‌ نيندازيد. شما نخواستيد دستور يك‌ آمر بمعروف‌ و ناهي‌ از منكر را عمل‌ بكنيد، ميگيد كه‌ خودش‌ اهل‌ عمل‌ نبود در من‌ تأثير نداشت‌. نه‌ اينطور نيست‌. پيغمبر اكرم‌ كه‌ اهل‌ عمل‌ بود. در ابوجهل‌ هر چه‌ حرف‌ زد تأثير نداشت‌. چون‌ گاهي‌ قلوبهم‌ كالحجاره‌ او اشد قسوه‌. مثل‌ سنگه‌. بلكه‌ از سنگ‌ هم‌ بعضي‌ها سخت‌ترند. از سنگ‌ هم‌ سخت‌ ترند. چون‌ از سنگ‌ گاهي‌ يك‌ آبي‌ منفجر ميشه‌ و بيرون‌ مي‌آيد. و ان‌ من‌ الحجارة‌ لما يشقق‌ منه‌ انهار. گاهي‌ آب‌ از سنگ‌ مي‌آيد بيرون‌. اما از قلوب‌ اينها هيچ‌. اگر اين‌ ايام‌ محرم‌ خداي‌ نكرده‌ پاي‌ منبرها نشستيد ديديد هيچ‌ تكان‌ نخورديد، هيچ‌ تغيير روحيه‌ نداديد، هيچ‌ حرفها درتون‌ اثر نكرد، خيلي‌ متأثر باشيد. قلبتون‌ قساوت‌ گرفته‌. گريه‌ كردن‌ علامت‌ بر اين‌ نيست‌ كه‌ قلب‌ خوبي‌ داريد. و الا اشك‌ گاهي‌ با پياز خورد كردن‌ هم‌ مي‌آيد. اشك‌ ريختن‌ دليل‌ نميشه‌. به‌ قول‌ آن‌ دانشمند ميگفت‌ اشك‌ از روزي‌ كه‌ برادران‌ يوسف‌ دروغي‌ پيش‌ پدرشون‌ گريه‌ كردند، توي‌ دلشون‌ خوشحال‌ بودند كه‌ يوسف‌ را سرنگونش‌ كردند، ولي‌ از چشمهايشون‌ مثل‌ باران‌ اشك‌ مي‌ريخت‌. و جائوا ابائا عشائا يبكون‌. همه‌اشون‌ دسته‌جمعي‌ گريه‌ مي‌كردند. اما مي‌دونيد دل‌ قسي‌ كدوم‌ دلي‌ است‌؟ مي‌خواد اشك‌ از چشمش‌ بريزه‌ مي‌خواد نريزه‌. آن‌ دلي‌ است‌ كه‌ در رديف‌ شمر، در رديف‌ ابن‌ زياد، عمر سعد، معصيت‌ خدا را ميكنه‌. اللهم‌ العن‌ عن‌ اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد و آل‌ محمد. خدايا لعنت‌ كن‌ آنهايي‌ را كه‌ ظلم‌ كردند به‌ حقوق‌ آل‌ پيغمبر و آخر تابع‌، اينجا شامل‌ ما هم‌ ممكنه‌ خداي‌ نكرده‌ بشه‌. شما نگيد مگر ما معصوميم‌. اين‌ حرف‌ هم‌ از آن‌ حرفهاي‌ بسيار غلطه‌، مگر ما معصوميم‌ كه‌ گناه‌ نكنيم‌. اگر گناه‌ نكردن‌ فقط‌ مال‌ معصومين‌ بود، خدا به‌ شما تكليف‌ نميكرد. چرا؟ چرا گناه‌ تو ميكني‌؟ گناه‌ كردن‌، من‌ مكرر گفتم‌، مشكلتر از گناه‌ نكردنه‌. دروغ‌ گفتن‌ آقا مشكلتره‌ يا ساكت‌ بودن‌؟ غيبت‌ كردن‌ مشكلتره‌ يا حرف‌ نزدن‌؟ شما اگر مشكلاتش‌ را فكر كنيد، ميگيد نه‌، اگر حرف‌ نزنيم‌ بهتره‌. كينة‌ مردم‌ را در دل‌ نگرفتن‌ آسونتره‌ يا هميشه‌ در حال‌ كينة‌ با مردم‌ و حسادت‌ و اينها باشيد؟ بايد انسان‌ تابع‌ شيطان‌ نباشه‌. اگر يك‌ دونه‌ گناه‌ كرديد آقايون‌، اگر يك‌ دونه‌ گناه‌ خانمها بكنند، اينها بخواهند يا نخواهند، ولو اينكه‌ شب‌ عاشورا خودشون‌ را بكشند از گريه‌، ولي‌ اين‌ گناه‌ را ادامه‌ بدهند، اين‌ را بدونيد كه‌ تابع‌ عمر سعد هستند و از او پيروي‌ مي‌كنند.

 من‌ يك‌ وقتي‌ با يك‌ مردي‌ همسفر بودم‌. اين‌ آقا خيلي‌ اهل‌ گناه‌ بود. حالا با ما كه‌ بود زياد توفيق‌ گناه‌ كردن‌ نداشت‌ ولي‌ خوب‌ صبحها براي‌ نماز صبحش‌ اگر بيدارش‌ هم‌ مي‌كرديم‌ ناراحت‌ بود. خوب‌ من‌ مي‌ديديم‌ به‌ زنها نگاه‌ ميكنه‌ و گناهان‌ ديگه‌اي‌، زياد گناه‌ داشت‌. ما خيلي‌ توي‌ راه‌ نصيحتش‌ كرديم‌. شما نگيد كه‌ شما چطور با او مسافرت‌ كردي‌؟ ديگه‌ حالا گاهي‌ پيش‌ مي‌آيد. يك‌ شب‌ ديدم‌ كه‌ زودتر از من‌ پاشده‌ براي‌ نماز. داره‌ گريه‌ ميكنه‌ در خانة‌ خدا. دستها را بلند كرده‌ مناجات‌ ميكنه‌. من‌ آمدم‌ گفتش‌ كه‌ اذان‌ گفتند؟ گفتم‌ ديگه‌ نزديكه‌. خيلي‌ حال‌ گريه‌اي‌ داشت‌. من‌ خيلي‌ تعجب‌ كردم‌. نخواستم‌ از حال‌ بيندازمش‌. بعد خودش‌ گفت‌. گفت‌ كه‌ من‌ حرفهاي‌ شما را اصلا بهش‌ توجه‌ نمي‌كردم‌. گفتم‌ حالا همسفريم‌. بگذار هر چي‌ ميگه‌ بگه‌. اوقاتش‌ را تلخ‌ نكنيم‌، ردش‌ نكنيم‌. ولي‌ ديشب‌ يك‌ خوابي‌ ديدم‌. گاهي‌ يك‌ خواب‌ انسان‌ را از خواب‌ بيدار ميكنه‌. ديشب‌ خواب‌ ديدم‌ صحراي‌ كربلا بود. يك‌ طرف‌ اصحاب‌ سيد الشهدا ايستاده‌اند و يك‌ طرف‌ هم‌ اصحاب‌ عمر سعد. ما هم‌ اين‌ وسط‌ وايستاديم‌. شما هي‌ آمدي‌ شونة‌ من‌ را گرفتي‌ هي‌ هولم‌ ميدي‌ به‌ طرف‌ اصحاب‌ سيد الشهدا. من‌ سختمه‌، همينطور كه‌ هول‌ ميدادي‌، من‌ قدم‌ به‌ قدم‌، زوركي‌ مي‌رفتم‌ آنطرف‌. يك‌ طرف‌ ديدم‌ مرا حسين‌ بن‌ علي‌ دست‌ مرا گرفت‌ به‌ طرف‌ خودش‌ كشيد و من‌ توي‌ اصحاب‌ سيد الشهدا وارد شدم‌. بخدا قسم‌ آقايون‌ در اين‌ جريان‌ كربلا يك‌ عده‌ بودند اينطوري‌ بودند. ميگفتند كه‌ خيمه‌هامون‌ را ببريم‌، با هم‌ خوب‌، آنوقتها سفرها باصطلاح‌ با الاغ‌ و اسب‌ و اينها بود. خوب‌ با همين‌ حركت‌ كرده‌ بودند. منزلهاي‌ معيني‌ بود در راه‌ كه‌ اكثرا در يك‌ جا منزل‌ ميكردند. اين‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ آنطرفتر من‌ را خيمه‌هايم‌ را بزنيد كه‌ با حسين‌ من‌ روبرو نشم‌. يك‌ جا مجبور شدند تصادف‌ بكنند. حسين‌ بن‌ علي‌ دستش‌ را گرفت‌ آوردش‌، الان‌ جزء آنهايي‌ است‌ كه‌ ميگيم‌ بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌. پدر و مادرم‌، نه‌ شما، امام‌ ميگه‌ پدر و مادرم‌ به‌ قربانت‌. من‌ را انداختند توي‌ اصحاب‌ سيد الشهدا. از خواب‌ پريدم‌. ديگه‌ فلاني‌ من‌ گناه‌ نميكنم‌. و همينطور هم‌ بود. داراي‌ توفيقاتي‌ بود. البته‌ اين‌ صحبت‌ شايد مال‌ حدود، بعله‌، بيست‌ و پنج‌ سال‌ سي‌ سال‌ قبل‌ و اون‌ آدم‌ خوبي‌ بود. حالا بيائيم‌ ما و خواب‌ نديده‌ انسان‌ در بيداري‌ بيدار بشه‌ بهتر از اينه‌ كه‌ خواب‌ او را بيدار بكنه‌. ما يك‌ وقتي‌ به‌ يك‌ نفري‌ مي‌گفتيم‌ فلان‌ گناه‌ را نكن‌ اين‌ ميكرد. يك‌ شب‌، يك‌ روز رفتيم‌ ديديم‌ كه‌ نه‌ ديگه‌ ترك‌ كرده‌. گفتيم‌ چطور شد ترك‌ كردي‌؟ گفت‌ كه‌ چند شب‌ قبل‌ شما را در خواب‌ ديدم‌ گفتي‌ اين‌ گناه‌ را نكن‌. گفتم‌ خوش‌ انصاف‌ من‌ در بيداري‌ اينقدر بهت‌ گفتم‌ تو گوش‌ نكردي‌. حالا در خواب‌ مرا ديدي‌ گوش‌ كردي‌؟! خيلي‌ بده‌ انسان‌ در بيداري‌، با چشم‌ باز، با گوش‌ باز، اينهمه‌ معجزات‌ و كرامات‌ را ببينه‌ دست‌ از گناه‌ نكشه‌. آنوقت‌ يك‌ خواب‌ ببينه‌ و از خواب‌ بيدار بشه‌ از خواب‌ غفلت‌. بيائيم‌ و واقعا از اين‌ بهار رحمت‌ الهي‌ كه‌ بوسيلة‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بر ما دميده‌ استفاده‌ كنيم‌ و انشاء الله‌ همه‌امون‌ بر حسين‌ بن‌ علي‌ گريه‌ كنيم‌. گرية‌ روي‌ معرفت‌ بر سيد الشهدا كار استغفار را ميكنه‌. كار توبه‌هاي‌ چهل‌ روزه‌ و شايد چند چله‌ را ميكنه‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ اين‌ ايام‌ را استفاده‌ بكنيم‌.

 شب‌ جمعه‌ است‌. آنهم‌ شب‌ جمعة‌ اول‌ ماه‌ محرم‌، شبها كوتاهه‌. من‌ زياد نمي‌خوام‌ معطلتون‌ كنم‌. شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. در سابق‌ رسم‌ بود حالا نميدانم‌، شايد حالا هم‌ رسم‌ باشه‌. شب‌ هفتم‌ و روز هفتم‌ هر جا مي‌رفتيد و برويد مصيبت‌ علي‌ اصغر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را مي‌خوانند. بعضي‌ از مقاتل‌ ميگند دو تا طفل‌ شيرخوار در روز عاشورا هدف‌ تير سه‌ شعبة‌ زهرآلود شدند. يكي‌ در همان‌ روز عاشورا متولد شده‌ بود كه‌ وقتي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ آمدند كنار خيمه‌ها، قنداقة‌ اين‌ طفل‌ تازه‌ متولد شده‌ كه‌ اسمش‌ عبد اللهه‌، به‌ دست‌ سيد الشهدا دادند. حسين‌ بن‌ علي‌ آمد ببوسه‌ اين‌ طفل‌ را، تير سه‌ شعبة‌ زهر آلود آمد كه‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضيع‌ المرمي‌ في‌ هجر ابيه‌. سلام‌ بر آن‌ عبد الله‌ شيرخواري‌ كه‌ در بغل‌ پدر هدف‌ تير سه‌ شعبة‌ زهر آلود شد. لعن‌ الله‌ قاتله‌ حرملة‌ ابن‌ كاهل‌ الاسدي‌. يكي‌ هم‌ علي‌ اصغره‌. كه‌ وقتي‌ سيد الشهدا صدا زد هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌. آيا كسي‌ هست‌ كه‌ مرا ياري‌ كند؟ البته‌ اينجا حرفهايي‌ اهل‌ ذوق‌ گفتند كه‌ علي‌ اصغر در ميان‌ گهواره‌ يك‌ حركتي‌ به‌ خودش‌ داد يعني‌ پدر من‌ هنوز هستم‌. آوردند علي‌ اصغر را به‌ دست‌ پدر دادند. حسين‌ بن‌ علي‌ نگاه‌ كرد به‌ صورت‌ اين‌ طفل‌. شبهاي‌ عزاست‌، چراغها را خاموش‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *