۱۵جمادی الثانی ۱۴۱۳قمری – ۱۹ آذر ۱۳۷۱شمسی – تفسیر سوره توحید
تفسير سورة توحيد 19 آذر 1371
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
خدا صمد است. يعني الذي لا جوف له. معناش اين است كه خدا تو نداره. اين را بخوايم خوب معنا كنيم براتون بايد يك معناي خيلي خلاصهاي و آن اين است كه خدا مجرده. نه ابعادي داره. ذات مقدس پروردگار هست. اينقدر ميدونيم هست. و آنقدر ميدونيم كه متصف به صفات ماده هم نيست. آن حتي اتم را كه تصور كنيد، داراي جوفه، شكم داره، داخل داره. هر چيزي را كه تصور شما بكنيد يك ظاهري داره، يك باطني، يك پوستي داره، يك داخلي. تنها و تنها خداست كه نميشه يك چنين چيزي را براش تصور كرد. اذا بلغ الكلام فامسكوا. وقتي كه سخنتون به خدا ميرسه ديگه حرف نزنيد تفكروا في آلاء الله و لا تتفكروا في ذات الله. در آلاء خدا، نعمتهاي پروردگار فكر كنيد. در افعال پروردگار فكر كنيد. اما در ذات خدا فكر نكنيد. فتهلكوا. اگر در ذات خدا فكر كرديد هلاك ميشويد. هلاك شدنتون هم علتش اينه شما هر چي را كه نديديد و بخوايد دربارهاش فكر بكنيد، بايد با آن چيزي كه ديديد مقايسهاش كنيد. اگر با آني كه ديديد مقايسه نكنيد نميتونيد بفهميد. مثلا فرض كنيد ميگن يك پرندهاي بنام سيمرغ اين مثلا بالش 20 متره، 30 متره، 100 متره. مثلا سرش چقدر طولانيه. مثلا يك حيواني يك هيولاي بسيار بزرگي را براي شما شرح ميدهند. در قصهها، در حكايات، يا مثلا فرض كنيد كه رستم را براي شما در كتاب شاهنامه شرح ميده، ديو سفيد را شرح ميده. تمام اينها را با يك فردي، با يك انساني، با يك حيواني كه بالاخره كوچكش را ديديد بايد مقايسه كنيد آنوقت بزرگش را شما تصور كنيد. اگر چيزي را نديده باشيد و نتوانيد تصورش را هم بكنيد، چون نديديد نميتونيد تصورش را هم بكنيد، نميتونيد آن را با هم مقايسه كنيد. لذا وقتي كه از امام عليه الصلاة و السلام سؤال ميشه كه معني الله اكبر چيه. خدا بزرگتر است. خدا بزرگتر از چيه؟ خوب اگر خدا يك موجودي بود كه ميشد با بقية موجودات مقايسهاش كرد. خواهي نخواهي ميگفتيم اين بزرگترشه. فرض كنيد آسمانها، زمين، خدمتتون عرض شود كه تمام كهكشانها. خوب اينها را اول ما تصور ميكنيم بعد ميگيم خدا بزرگتر از اينهاست. حضرت فرمود نه. اينطور نگيد. بگيد الله اكبر. يعني الله اكبر من ان يوصف. بزرگتر از اينكه شما اصلا بتونيد وصفش را بكنيد. بزرگتر است از اينكه فكرش را بكنيد. معني سبحان الله و اين الله اكبرهاي مختلفي كه توي نماز هست، بيشتر به خاطر اينه. شما ميبينيد شروع ميكنيد به نماز ميگيد الله اكبر. يعني من هر چه توي اين نماز خدا را وصف كنم، خدا بزرگتر از آني است كه من وصفش را كردم. وقتي ميخوايد بريد به ركوع ميگيد الله اكبر. يعني حمد و سورهاي كه خوندم حتي. مثلا فرض كنيد شما گفتيد الحمد لله رب العالمين. خدا پروردگار عالمين. آن عالميني كه شما در تصورتون هست چقدره؟ تمام كهكشانها، صد برابر هم اضافه، يك ميليون برابر هم اضافه، تمام آن چيزي كه در توان فكريتون هست، بعله. در عين حال يك مثال براتون بزنم تا خوب مطلب براتون واضح بشه. در مقابل قدرت پروردگار مثلش اينه. اگر يك مهندسي پيدا بشه. خودش به تنهائي بنشينه توي باصطلاح كارگاهش. و يك سفينة فضانورد پرتاب كنه بطرف آسمان و اين بره به يكي از كرات بنشينه و آنجا را فتح بكنه و بعد هم سفينهاش برگرده به زمين. يك همچين هنر فوق العادهاي بكنه. شما آن را نديديد. اما ديديد كه توي منزل براي فرزند كوچكش يك بادبادك درست بكنه. و شما ميگيد به يك نفر ميخوايد اين را تعريف كنيد. ميگيد اين كسي است كه اينقدر قدرت فكري دارد كه اين بادبادك را درست كرده. اين چقدر توهينه به او. اگر شما گفتيد خدا كسي است كه تمام آسمانها و زميني كه من فكرش را ميكنم و يك ميليون برابر، صد ميليون برابر، اينها را درست كرده، شما خدا را از اين مهندس كوچكتر كرديد. حالا ميگم چرا. به جهت اينكه آن سفينهاي را كه اين شخص ساخته، اين سفينهاي كه اين فرد ساخته، اين سفينه محدود، يك كاريست محدود. بادبادك هم محدود. اما قدرت پروردگار نامحدود و اين خلقت آسمانها و زمين محدود، و محدود در مقابل نامحدود صفره. نميدونم خوب متوجه شديد يا نه.
بنابراين هرچه شما دربارة پروردگار بگيد. بگيد خدا آن كسي است كه آسمانها و زمين را خلق كرده باز بهش توهينه. پس چي بايد بگيم؟ بگيم يكي از كارهاي خدا آسمان و زمين خلق كردنه. الله اكبر. شما فكر نكنيد كه اين شما هستيد كه اگر يك چنين حرفي را زديد خداي تعالي را كوچك كرديد. نه اگر پيغمبر اكرم اينطوري كه ما فكر ميكنيم، بگويد خدا آن موجودي است كه همة آسمانها و زمين و از همه بالاتر، چون آسمان و زمين زياد مهم نيست. علي بن ابيطالب را خلق كرده. علي. علي كه يد الله. علي كه با يك اراده آسمانها و زمين را خلق ميكنه، حتي اگر بگيم علي بن ابيطالب را خلق كرده و قدرتش به اينجا محدوده، اگر اينجوري گفتيم خدا را كوچك كرديم. خدا بهتر از همة اين است كه بگيم نميشناسيمش. ما عرفناك حق معرفتك. پيغمبر اكرم فرمود خدايا ما تو رانشناختيم حق شناختنت را. نميتونيم هم بشناسيمت. الله اكبر من ان يوصف. حالا اين واصف، اين كسي كه وصف ميكنه پروردگار را، پيغمبر باشه، علي بن ابيطالب باشد يا افرادي مثل ماها. فرقي نميكنه. همه بايد بگن الله اكبر. همه بايد بگن سبحان الله. ايني كه در هر ركوع و سجده ميگيد سبحان الله، سرتون را روي خاك ميگذاريدو ميگيد خدا منزه است، منزه از چه؟ از هر چه كه وصف بشه. سبحان الله عما وصفوا. در سورة صافاته. خدا منزه است از آنچه كه وصف ميكنند عما يصفوا الا عباد الله المخلصين. بندگان خالص خدا خدا را وقتي وصف ميكنند درست وصف ميكنند. حالا چطور خدا را آنها درست وصف ميكنند و ديگران نادرست. ماها چون جز بادبادك از آن مهندس چيز ديگري را نديديم چون چيز ديگري را از او نديديم ميگيم به به اين مهندس اينقدر مهمه كه اين بادبادك را ساخته. اين وصف درسته. اما اگر گفتيم يكي از كارهاي جزئي اين مهندس اين است كه اين بادبادك به اين زيبايي را ساخته. درسته و بقية قدرت پروردگار را ما اصلا نميتونيم فكرش را حتي بكنيم. خدا صمده ما چيزي كه جوف نداره نميتونيم اين را اصلا فكرش را بكنيم. چي ميشه جوف نداشته باشه. باشه و جوف نداشته باشه. باشه و باطني و پوست و ظاهري و خدمت شما عرض شود اين حرفها نداشته باشه. نميشه. اصلا نميتونيم بفهميم. تصورش را نميتوانيم بكنيم.
و لذا دربارة ذات مقدس پروردگار بايد اينطور قائل باشيم كه خدا هست. فقط هست. سبحان الله عما يصفون. خدا را ما بايد فقط بدانيم كه هست. چي هست؟ فضولي موقوف. چقدر قدرت داره، حرف نزن، قدر نداره. چقدر ميتوني تو دربارهاش فكر كني؟ ابدا. لا تتفكروا في ذات الله. در ذات خدا فكر نكنيد. يك عده در قبل از اسلام پيدا شدند. آنها خواستند باصطلاح، ذات خدا را بشناسند. فلاسفهاي الان هم شايد باشند در دنيا يك عده از فلاسفه هستند كه اينها ميگويند ما حقايق همة اشياء را بشناسيم منجمله حقيقت خدا را. اين روايات دربارة همانهاست. كه كسي كه دربارة ذات خدا فكر كنه، اينهمه كه به ما گفتند بگيد سبحان الله، الله اكبر، شما ببينيد در نماز، شروع به اذان ميكنيد چهار مرتبه ميگيد الله اكبر. اذان را ختم ميكنيد يك دفعه بگيد الله اكبر. اقامه را شروع ميكنيد دو دفعه بگيد الله اكبر. اقامه را ختم ميكنيد، يك دفعه بگيد الله اكبر. نماز را ميبنديد اگر با استحبابش بخوايد عمل بشه هفت مرتبه بگيد الله اكبر كه يكيش تكبيرة الاحرامه. نماز را وقتي كه حمد و سوره را خوانديد بگيد الله اكبر، سر از ركوع برمي داريد بگيد الله اكبر، ميخواهيد بريد به سجده ميگيد الله اكبر سر از سجده، هر جا، همه جا اين كلمة الله اكبر هست و همه جا يعني خدا را نميشه شناخت، خدا بزرگتر از اوني است كه فكرش را بكنيد. خدا بالاتر از اين است كه شما بخواهيد بشناسيدش. اين الله اكبر را من و شما نميگيم تنها، امام زمان با اون عظمت و با اون قدرت همين الان هر شبانه روز مكرر در مكرر عرض ميكنه الله اكبر. سبحان الله به همين معناست. پس ما ذات خدا را نميتونيم بشناسيم. صمد يعني خدا از هر چيزي كه تصورش را ميكنيد، نه شما، هر مخلوقي ميكنه خدا بالاتر است مجرده، يعني از اونها برهنه است. پاكه، بعضي از نادونها ميگن روح بر خلاف گفتة ائمة اطهار عليه الصلاة والسلام اونهايي كه در صراط مستقيم نيستند اونهايي كه از راه خاندان عصمت منحرف شدند خدا را شكر كنيد كه خداي تعالي شما را در راه خاندان عصمت قرار داده. در صراط مستقيم قرارتون داده. انحراف پيدا نكنيد. عدهاي از علما، فلاسفه، بزرگان اينها معتقدند كه روح مجرده، اگر بعضيشون را هم اسم ببرم شما تعجب ميكنيد.
روح، اگر مجرد مطلقه، مجرد مطلق يعني يك دونه، كه هيچ امتيازي بين او و مجرد ديگري نباشه. اين كه فقط خداست و اگر مجرد نسبي كه هر چيزي نسبت به چيز ديگر مجرده. او كه زن نداره مجرد نسبت به كسي كه زن داره، اون كه لباس نداره نسبت به اونكه لباس داره مجرده. اينطوري ميشه ديگه. روح مجرده يعني چي؟ امير المومنين عليه الصلاة والسلام ميفرمايد، من در كتاب محضر استاد اين را نقل كردم، كه روح چيه؟ وقتي ميخوان اون را معرفي كنن يك جسمي، جسمي لطيف، جسم لطيفي داره. جسم يعني چي؟ يعين داراي قد و قواره است يعني يك جا هست يك جا نيست يك وقت بوده يك وقت نبوده. بله شما قائليد كه روح شما هميشه بوده و خدا هم خلقش نكرده؟ كي هم چي حرفي را وجدانش قبول ميكنه؟ معناي مجرد اين است كه روح هميشه بوده و هيچ وقت نبوده كه نباشه زمان نبايد داشته باشه والا زمان تا داشت مجرد مطلق نميشه. اگر گفتيم روح مكان نداره يعني همه جا هست. پس اين كه روح من و روح شما و روح اون و روح اين يعني چه؟ روح در بدن انسانه، ديگر مجرد مطلق معنا نداره. امام عليه الصلاة و السلام واقعا امروز دانشمندان دنيا دارن به اين حقيقت رسيدهاند ولو غير مسلمانند اما ما متاسفانه هنوز به اين حقيقت نميتونيم حاضر بشيم كه خودمون را برسونيم بخاطر اينكه ميگيم فلان عالم، فلان دانشمند. من اشتباهات دانشمندان بزرگ را در گذشته بخوام براتون نقل كنم بقدري زياده كه ميترسم اعتبار حرفهاي ديگرشون هم از دست شما بره.
خوب در زمان ديگه هم چنين اشتباهاتي داشتهاند. فلان دانشمند، فلان عالم، فلان آيت الله كه صدها كتاب هم نوشته مثلا ايشان نوشته بود كه مجرده. ايشان مثلا فرض كنيد فلان مطلب را فلان طور نوشته. و يكي از بديهاي ما مردم اين است كه هميشه به گويندة سخن بيشتر توجه داريم تا به اصل سخن. بر خلاف اون شعر كه، تو سخن را نگر كه حالش چيست، برگزارندة شعر ننگر. و بر خلاف قرآن الذين يتمعون القول فيتبعون احسن بر خلاف گفتة قرآن و شاعر و روايات كه انظر الي ماقان و لا انظر الي منقاط ما به گوينده بيشتر اهميت ميديم تا به كلام. اگر بعضي از كلمات را از توي بعضي از كتابها، من يك روز يك جملهاي را ميخواستم به يك نفر از بزرگان نشان بدم، بزرگ، آيت الله از فضلا بود ميخواستم بهش نشان بدهم انگشتم را گذاشتم روي اسم صاحب كتاب كه ايشان اسم صاحب كتاب را نبينه، بعد تحت تاثير واقع بشه. گفتم اين مطلب را، گفت خيلي اشتباهه نميدونست صاحب كتاب كيه؟ گفت خيلي اشتباهه. بحث كرديم گذاشتيم كنار دوتايي بحث كرديم و معتقد شديم كه اين حرف خيلي اشتباهه. بعد من انگشتم را از روي اسم صاحب كتاب برداشتم او تعجب كرد حالا بحثمون ميخواست شروع شه كه ايشان ميخواست بگه كه نه اين حرف درسته. اين گرفتاري است كه ما داريم هميشه كوشش بكنيد به سخن نگاه كنيد. من اينقدر گاهي خوشحال ميشم در شهرستانهاي مختلف هستند به من ميگن ما شما را نديديم اما از كتابهاتون مثلا استفاده كرديم، كتاب شما در فلان جا، فلان مطلب فلان اينها. اين معلومه ديگه حالا من بخاطر اينكه نميدونم ريس كجا هستم يا آيت الله كجا هستم و حجت الاسلام كجا هستم، براي اين جهات حرفهاي من را نگاه نكرده، همين طور كتاب را نگاه كرده و انظر الي ما قاله و اين خيلي خوبه.
نگيد كه روح مجرده، نگيد كه ملائكه مجردند ، ملائكه مجردند حتي با دند ميگي ميدوني يعين چي نميگه ملائكه مجرد است آخر مجردند يعني جمعي هستند كه مجرد، آخه جمع كه مجرد نميشه. ميگفت ملك مجرد است باز بهتر بود يا مثلا اجنه مجرد است، خوب اما اجنه مجردند اين غلطه. به هر حال خداست كه مجرده و كلمة صمد، ببينيد خدا مجرده. خداست كه همه جا هست، هيچ جا نميشه كه خالي از خدا باشه در عين حال با ماده هم مخلوط نشده. با هيچ چيز داخل في الاشياء نابالممازجه خارج عن الاشيا لافي المفارقه. حالا معنيش همينجور باشه ولي اين جمله درسته. در ميان همة اشياء هست نه اينكه با اشياء ممزوج شده باشه و جداي از همه چيز هست نه اينكه از چيزها بيرون باشه. خدا مجرد، يك چيزه. يك هستي كه ما نميتونيم بشناسيمش فقط موجوديتش را احساس ميكنيم، موجوديتش يعني چي؟ يعني ميدونيم هست، ميدونيم كارهاش را ببينيم. الان اگر يك روح فعالي بياد توي اين اطاق، مثلا يك اظهار وجودي از خودش بكنه من يك نمونهاش را ديدم حالا ميگم نترسيد ولي من اونشب كه ديدم نترسيدم اين لامپها را بهم ميزدند، چراغها را بهم ميزدند اول فكر كرديم زلزله شده، بعد ديديم نه يك لامپ را عقب جلوش كردن اگر زلزله بشه همه با هم ميجنبه. يك روح فعالي حالا بياد يك همچين كارهايي بكنه شما ميدونيد يك چيزي اينجا هست، يك نيرويي هست يك باصطلاح چيزي نميبينيد ولي هست ميتونيد بگيد چيزي نيست؟ نميتونيد. الان يك موجودي اينجا پيدا بشه، يك نيرويي در اين اطاق پيدا بشه كه خدمت شما عرض شود كه اين لوستر را عقب، جلوش كنه، اون پنكه را عقب جلوش كنه، تكان بده، يك همچين وضعي شما ميگيد يك نيرويي هست حالا اين چي هست نميدونيد.
خداي تعالي را اينقدر بايد بدونيد، كه يك خالقي هست كه خلق ميكنه، خدا خالقي است كه خلق ميكنه. رازقي است كه رزق ميده، رئوفي است كه مهربانه. رحماني است كه بخشندگي داره. رحيمي است كه محبت ميكنه و خلاصه اين صفات در او هست و حالا قدش چيه؟ قوارهاش چيه؟ چجوري هست؟ كيه هست؟ اصلا فكرش را نكن. نه اين كه مثلا فرض كنيد، حالا به شما ميگن فكرش را نكن بخاطر اينكه مثلا شما هنوز كوچكي بچهاي فكرت قد نميده نه اينها نيست. پيغمبر اكرم هم نبايد فكرش را بكنه. علي بن ابيطالب هم نبايد فكرش را بكنه. و اين الله اكبر را همه بايد بگن.
علي بن ابيطالب با همة عظمتش آيا ميتونه خدا را به كل ذاتش وصف كنه؟ نه الله اكبر. وصف افعال خدا را مخلصين ميتونن بكنند كه سبحان الله اما يصف الا عباد الله المخلصين حالا مخلصين كياهستند؟ اونهايي كه خودشون را خالص كردند و هيچ چيز غير از خدا نميشناسن. خوب اين يك معناي صمد. البته يازده معنا براي صمد ذكر شده كه اگر من بخوام شرح بدم و كلمة صمد را براي شما در همين مجلس كه نميشه بمانه اگر بخواد نوشته بشه يك كتاب ميشه. الله صمد. ولي مهمش اوني كه روايات داره و چندتا روايت هم داره همين الذي لا جوف له، خدا تو نداره خوب ما كه نميفهميم تو نداره يعني چي؟ چيزي مگر ميشه كه تو نداشته باشه. ديگه حالا اگر نميفهمي نفهم. يعني حرفش را هم نزن، فكرش را هم نكن، همون معناي مجرد هم همينه، و يك كسي را من ديدم روي منبر كه بعد من بهش اعتراض كردم و بعد او گفت كه من در يك كتابي ديدم اشتباه مال كتاب بوده و حق هم داشت. اينطور معنا ميكرد كه خدا تو پره. گفتم نه الذي لا جوف له، تو پر را نميگن هر چيزي، اونوقت هم رفته بود تو اتم و اينها كه اتم هم هست و توش خاليه و هيچي نيست كه توش خالي نباشه مگر خدا كه تو پره. گفتم، نه اول بايد براي خدا تويي تصور كني بعد اون تو را پرش كني بعد بشه تو پر.
خدا، ببينيد آخه روايت داره كه لا جوف له، خدا جوف نداره، خدا تو نداره اصلا. تو پر معناش اين ميشه، يعني تويي بايد باشه بعد پر بشه بعد بشه تو پر. و بعضي از كتابها ديديم راست ميگه تو كتاب نوشته، معناي صمد و معناي اين روايت را كه الذي لاجوف له يعني خدا تو پر است و رفته تو اين مسئله كه ماده تو خاليه، حالا شايد بعضي از آقايون كه مطالعه كرده باشن يادشون بياد كه كدوم كتاب يا چه كتابي را من ميگم كه لا جوف له يعين تو پره و اتم چون تو پر نيست و همه چيز هم از اتم تشكيل ميشه پس خدا ماده نيست و اينجوري برنامه را طرحش را ريخته. نه همين مطالبي را كه عرض كردم. معني لا جوف له يعني جوف نداره و هر چيزي جوف داره مجرد مطلق ذات مقدس پروردگاره.
الله صمد لم يلد، لم يلد را همتون ميگيد يعني خدا نميزايد، بله. توي ترجمههاي قرآن هم نوشتهاند خوب هيچ مردي نميزايد، لم يولد هم يعني زاييده نشده خوب حضرت آدم هم زاييده نشده. خيلي مهمه لم يلد يعني از چيزي خدا توليد نشده، اينجوري معناش را بكنيد، خدا از چيزي توليد نشده از چيزي گرفته نشده همة موجوداتي كه در عالم هستند از چيزي گرفته شدهاند. لا اقل از ماده توليد شدهاند. ميذارد اين مطلب را براي هفتة آينده و انشاء لله چون يك مقداري دوست دارم در اين ايام دربارة فاطمة زهرا سلام الله عليها هم حرف بزنم.
لم يلد، اين كلمة لم يلد را كه گفتم عرض كنم، يعني خدا از چيزي توليد نشده، توليد ديگه. اصلا بچه هم كه ميگن ولد به معناي توليده. يعني از پدر و مادري توليد شده است اينها از او گرفته شدهاند. به معناي زاييده شده يا زاييده نزاييده است خدا. ماها يك عده عجيبهها توي دانشگاههاي ما ميگن كه و نفقت فيه من روحي يعني ما از خدا توليد شديم از خدا توليد شديم. و معناي ويفقت فيه من روحي اين است كه خدا يك تكه از روحش را ما را خلق كرده. روح ما را خلق كرده اين همين لم يلد و لم يولد داره همين را ميگه كه هيچ چيز درست نيست. ماها از توليد شده نيستيم اين روحي، روح ما اگر از قطعهاي از خدا بود كه حالا ميخواست پنج ، شش ميليارد خدا از روحش تكه كنده باشه و تو بدن ما كرده باشه. و اين حلوله اين روحي هيچ معناي ديگري نداره و هر كس ميگه خدا دهانش را بشكنه، جز اينكه روح يعين، روحي يعني روحي كه منتصب به منه. روحي كه من دوستش دارم مثل بيت الله، ثارالله، مثل خدمت شما عرض شود يدالله، خدا خون داره؟ نه. خدا دست داره؟ نه. چرا ميگن علي يد الله؟ چرا ميگن سيدالشهدا ثارالله؟ يعني اين يك خون بزرگي است كه مربوط به خداست، در راه خدا ريخته شده. اين دستي است كه خداي تعالي هر اعمال قدرتي كه ميخواد توي اين مخلوق بكنه بوسيلة اين دست ميكنه. اين لسان الله، اين عين الله، معناش اينه. حتي گاهي ميشه كوچكش هم، همين ماها هستيم، بزرگش اون در سطح عالم و ما سوالله علي بن ابيطالبه يد الله، در سطح كوچكش هم به دل شما ميافته يك نفر دعا كرده توي خونه خدايا يك پولي براي ما برسون من امشب پول ندارم، به دل شما افتاده كه پاشيد بريد به او پول بديد. شما ميشيد يد الله فقط در همين امر جزئي.در همين امر جزئي. ما يك شب در قم بوديم ميخواستيم بريم منزل پول نداشتيم، به حضرت معصومه عرض كرديم كه بي بي ما پول نداريم ميخواهيم بريم خانه. اين جريان به زبانم آمد نميخواستم نقل كنم. چون قدر فاطمة زهرا سلام الله عليها را بدونيد. شب هم بود ديگه كسي كه ازش قرض بكنيم نديديمش، پيداش نكرديم تازه هم منزل گرفته بوديم يعني سه روز بود به يك منزل جديد منتقل شده بوديم مستاجر بوديم، منتقل شده بوديم و يك نفر از طلاب مدرسة حجتية قم به ما كمك كرد و اثاثية ما را آورد تو اون منزل. فقط او ميدانست آدرس ما كجاست. شب من در، شب سيزده ماه رجب هم بود، به حضرت معصومه سلام الله عليها عرض كردم كه بي بي ما خلاصه پول نداريم امشب احساس كردم كه به من فرمودند كه برو خونه ما برات ميفرستيم، البته كار ديگهاي هم نميتونستم بكنم شايد اين براي دلخوشي خودم، خودم به خودم تلقين كردم حالا هر چي بود، رفتيم خونه و نصف شب ديديم در ميزنند، خيلي هم تعجب كردم ما سه روزه آمديم هيچ كس نميدونيم كي خونة ما را بلد شده؟ در را باز كرديم يك نفر از دوستان مرحوم حاج ملا آقاجان بود كه من فقط يك دفعه او را با مرحوم حاج ملا آقاجان ديده بودم ايشان وارد منزل شد، و يك خردهاي به مانگاه ميكنه و گريه ميكنه و من هم تعجب كردم كه اين آخه چرا اين موقع شب؟ شام هم من نخورده بودم غذام را گذاشته بودم براي سحر، روزههاي قرضي داشتم كه روزههام را بگيرم، به ايشان پرسيدم شام خوردي گفت نه، ما هم سحريمون را داديم ايشان ميل كرد. بعد به من گفت كه من سر شب در تهران خوابيده بودم اونوقتها هم راه بين قم و تهران راه خاكي بود، و دو سه ساعت وقت تقريبا ميشد انسان خودش را به قم برسونه. در خواب ديدم پيغمبر اكرم نشسته و شما هم نشستيد به من فرمودند كه اين مقدار پول را برو بده به اين، و من از خواب بيدار شدم. خوب يك روزي ميبريم ميديم ديگه به هر حال معلوم شد كه حوالهاي بايد بره. باز دو مرتبه خوابيدم ديدم كه نه حضرت با تندي فرمودند همين امشب. من هيچ جاي شما را هم بلد نبودم فقط اسم شما را از مرحوم حاج ملا آقا جان، البته اون موقع مرحوم نشده بود، حاج ملا آقاجان شنيده بودم گفتم ميرم قم. اون كسي كه اينجور به من دستور ميده ميرم قم ببينم چي ميشه؟ اون آقا سيدي كه به ما كمك كرده بود اثاث مارا منتقل كرده بود به اين منزل تصادفا، خودش ميگفت من نصف شب پاشدم احساسه اين پيدا كردم كه بايد برم دستشويي آفتابه را برداشتم برم دستشويي ديدم اين حاجي وسط مدرسه ايستاده و اول كسي هم كه بهش برخورد ميكنه همينه. شما فلاني نيستي بله، منزلش را ميدوني؟ بله. اتفاقا توي اين قم جز من كسي ديگه منزل اين را نميدونه. من را ببر اونجا آقا ما فردا حساب كرديم ديديدم اگر يك قران كم بود كم بود، به اندازهاي كه بدهيهامون را بديم، پول دار بشيم يكي دو روزي به هر حال اين اندازه حضرت پول فرستاده اين ميشه يد الله.
كار خيري اگر در راه خدا انجام داديد شما ميشيد يد الله. اگر يك حرف خوبي كه مردم را به طرف خدا دعوت كرديد شما ميشيد لسان الله. آيات قرآن را اگر براي مردم خونديد شما ميشيد لسان الله اما اگر حرف دروغي به كسي گفتيد ميشيد لسان الشيطان. اگر مدحه مومنين را شنيديد گوشتون اذن الله است. اما اگر غيبت شنيديد گوشتون اذن الشيطانه. اين يك قائدة كلي است. اما در يك سطح بسيار وسيعي كه ماسوالله را شامل ميشه يد الله امير المومنين علي بن ابيطالبه، يد الله ائمة اطهار عليهم السلام، اونها بر تمام كرات، بر تمام مخلوقات، بر ملائكه بر اجنه بر ارواح بر تمام جمادات و غير جمادات اينها تسلط دارند و ارادشون ارادة خداست و قدرتشون بر همه احاطه داره و اينها خدمتون عرض شود كه يد الله الواسعه. عين الله واسعه هستند.
بنابر اين، البته يد الله هستند، عين الله هستند وجه الله هستند همة اينها هستند اما از ذات خدا گرفته نشدهاند. از خدا توليد نشدهاند هيچ كس از خدا توليد نشده است. هيچ كس از وجود خدا اصلا، بين خدا و خلق خدا تباينه، تباين. اون يك چيزيه ما يك چيز ديگه. بعضيها خيال ميكنن كه خلق خدا با خدا مثلا از مقولة تشكيك، تشكيك يعني چي؟ يعني ما خداي كوچكي هستيم خداي بزرگ هم خداي يك ما خداي پنجاهم، پيغمبر خدايي دوم، علي بن ابيطالب خدايي، اين حرفها چيه؟ اينها بسيار غلطه. خدا را از، خودشون فرمودند نزلون عن الربوبيه نگيد خدا. همش براي همين عده از افراد خرافي كه به نام فيلسوف، به نام افراد با فهم و با علم و با شعور توي جامعه ما مطرح شدند همش براي اينهاست نزلون علي الربوبيه. از مرحلة خدايي ما را بياريد پايين. نگيد خدا، فقول في ناما شئتم هر چي ميخواييد دربارة ما از وصف ما بگيد شما به اين زوديها از كنه معرفت و مقام ما نخواهيد رسيد. شما بگيد كه تمام ماسوالله تحت نفوذ، تمام ماسوالله را كه ميگيم يعني خدا را بگذاريد كنار بقيه هر چه هست، تحت نفوذ حجت ابن الحسن ارواحنا فدااست اون چيزي نگفته. مهم نيست حالا صد ميليون برابر اونچه كه خدا خلق كرده خدا باز هم خلق ميكنه. باز هم محدوده باز هم زير نفوذ امام زمان باشد. اينجوريه نزلون علي الربوبيه فقول في نام ما شئتم. شما توي يك كرة كوچكيد در مقابل اين همه كرات اون هم باز توي مملكت كوچكي در مقابل اين همه مملكت بعد باز هم توي يك شهري توي اين همه شهرهاي مملكت. باز توي يك خونهاي توي اين همه خونههاي اين شهر باز يك گوشهاي نشسته ميخواي.
چي هستي؟ شبها وقتي كه براي نماز شب بيرون ميياي يك چشمي به آسمان بدوزيد بگيد كه اين آيات را بخوانيد كه، ان في خلق السموات و الارض واختلاف اليل و النهار، لايات لاولي الاباب الذين يذكرون الله قيام و قعود و علي جنوبهم ميدونيد همين يعني چي؟ ببينيد نگاه كنيد آسمان.اين ستارهها را ببينيد اين ستارهها هر كدامش چندين، چند صد برابر زمينه اين آسمان اين خورشيد اين زمين اين جو، اينقدر اينها همه از هم فاصله دارن كه همين جور دارن با سرعت دارن ميچرخن بهم نميخورن. في خلق السماوت و الارض لايات نشانه هايي است براي كي؟ براي ما، نصف شب پاشديم نگاه ميكنيم ببينيم آسمان ابره يا نه؟ آسمان همين ابر و يك خرده هم اون ورتره ابره. اين بخارات و يك خرده اونورترش. ابره هوا يا ابر نيست؟ اگر ابره هوا فردا صبح برف ميياد بارون ميياد، اينقدر كوچك فكر ميكنيم. برو تو اعماق آسمانها ببين خدا چه كرده. كيه خداي تو؟ ايني كه تو را دعوت ميكنه ميگه بيا پيش من ببين كي دعوتت ميكنه؟ و كي تو را ميخواد؟ كي هست اون كسي كه به تو ميگه بيا با هم بنشينيم با هم حرف بزنيم؟ بيا با من مناجات كن، بيا با من ذكر من را بگو. الذين يذكرون الله قياما در حال ايستاده ذكر ميگه در حال نشسته ذكر ميگه. اينقدر خدا بزرگه، اينقدر مهربانه كه ميگه هر جا هستي با من باش. من چي كم دارم؟ من چه چيز كم دارم؟ واقعاها اليس الله بكاف عبده تو چي ميخواي كه خدا نداره و ميري به اين و اون متوسل ميشي. اليس الله به كاف من يك وقتي يك دوستي داشتم، خيلي به من محبت داشت هم برام ميتونست درس بگه، يعني برام ميگفت، هم درس ميگفت هم با من مباحثه ميكرد هم با من بازي ميكرد اونموقع كه سنم كم بود هم همچي بود. هم پول گاهي هم به من ميداد. يك روز ما رفته بوديم يك رفيق بي خودي گرفته بوديم اين به من گفت من چي كم دارم كه تو رفتي با اين حرف ميزني؟ با او رفاقت ميكني؟ ديدم نفهمي كردم، نفهمي. واقعا نفهميدم.
خدا چه كم داره كه شماها ميريد با غير خدا اينقدر زد و بند ميكنيد؟ چي كم داره؟ بهت پول نميتونه بده؟ كنذ الفقرا، خدا كنذ فقراست. چي كم داره؟ همين يك كلمه بگو چي كم دارد؟ برو با. حتي اينقدر مهربانه كه ديده تو ممكنه ابتدا نتوني خوب باهاش مانوس بشي ائمة اطهار را به لباس بشري آورده توي شما قرار داده گفته با او مانوس شو مثل اينه كه با من مانوس شدي. كه من عرفكم فقد عرف الله من احبكم من احب الله. با من مانوس بشو. اين هفته را اسمش را گذاشتن هفتة زن، هفتة فاطمة زهرا سلام الله عليها است.
خدا كنه مثل اون سال نشه كه ترجيح دادن، شنيديد اون دخترة توي سريال را بر فاطمة زهرا. و بوش ميياد من واقعا اگر دستم ميرسيد اين مصاحبهها را با اين مردم نادان نسبت به فاطمة زهرا نكنيد. فاطمة زهرا خيلي اهميتش بيشتر از اين حرفهاست. فاطمة زهرا سلام الله عليها را من، در كجا بود من يك وقت همين تازگي در وفات فاطمة زهرا پاي يك منبري نشسته بودم اين آقا تمام خطبة فاطمة زهرا را بلد بود حفظ بود. و روي منبر ميخوند من دقت ميكردم بخدا قسم اگر ده ساعت يك دانشمند بشينه توي يك اطاق خلوت بخواد اين جور جملات را سر هم بكنه و به عنوان كلام، بهترين كلام بخواد در اختيار مردم بخواد بگذاره نميتونه. واقعا اينطوره. تو بايد در مرحلة استقامت و كمالات اونقدر قوي باشي كه اگر در تمام عمرت حتي صدات را مرد نامحرم نشنيده حالا وظيفه ايجاب ميكنه كه حالا بياد در ميان مسجد اون هم در مقابل آشناها اون هم كساني كه ميشناسنش خطبه بخوانه. سخنراني كنه، حرفهاي پر معنا بزنه، مردهاي غصي القلبي كه در تحت تاثير پيغمبر قرار نگرفتند اونقدر گريه كنند كه شانه هاشون بلرزه، خوب اگر يك چنين زني در اسلام تربيت بشه خوب راه فاطمة زهرا را گرفته. اما يا اينقدر پر حرف و مرد و نامردي را نميشناسه جلو هر كسي واي ميايسته براش صحبت كردن و بي حيا و حرفهاي بد و حرفهاي بي ربط، يا اينكه اصلا نميتونه دوتا كلمة معمولي، افراط و تفريط معناش همينه. دوتا كلمة معمولي هم با مردا صحبت كنه. فاطمة زهرا را چرا؟ همين ديشب ديدم دارن مصاحبه ميكنند ديدم ميگه كه اگر زني كارمند دولت يا كارمند باشه اگر نشد چه اشكالي داره؟ اون يكي هم اون خانمه ميگه كه غلطه، نبايد اينطور باشه، بايد زن درآمد خودش داشته باشه. بايد زن خودش كار كنه و حال اينكه اسم غلطه، يعني اينكه اسلام غلط كرده است. اسلام آقايون ميگه كه مهر به زن بده تمام مخارج و خوراكش را بده، لباسش را بده، مسكنش را بده بگو بنشينه توي خانه بچهاش را تربيت كنه اين دستور اسلامه.
مگر خدا لعنت كنه اين رضا، اون محمد رضا را اون يك وقتي ميگفت من جمعيت ايران را دو برابر كردم مردم اول خيال ميكردند كه او چكار كرده كه دو برابر شده بعد ميگفت زنها را ما از خونها بيرون آورديم حالا مثل اينكه اگر زن توي خانه ميشست جزء ايران حساب نميشد. حالا اگر اينجوره همة مردم اين جمعيت پنجاه و پنج ميليون جمعيت ايران هميشه تو ايران باشند و موجوديتشون باشه هميشه هيچ كدوم هيچ كس توي خونه نره همة توي خيابونها راه برن آخه اگر زن تو خونه، ما نميگيم كه زن تو خونه بنشينه، مثلا محدود باشه، بالاخره مرد هم تو مغازهاش محدوده. من را يك وقتي پدرمون فرستاده بود در يك مغازهاي شاگردي، من ميديدم بايد از صبح ساعت هشت تا ظهر بايد از توي اين مغازه بيرون نيام باز از ظهر تا شب خوب ما هم اونجا محدوديم. شما كدوم يكيتون تو ادارتون محدود نيستيد؟ هر كس بالاخره يك جوري محدوده. حرفها چيه؟ بيايد يك خرده فرهنگ اسلامي را ببينيد چي ميگه؟ اگر يك زني صبح دويد رفت اداره و برگشت و مثل يك مرد اين كارها را كرد . اين ديگه محدود نيست. اين كه بيشتر محدوده. تو خونه بنشين خانم باش، اسلام اين را گفته، هر كس هم بگه كه اسلام غير از اين گفته در هر مرحلهاي دارد اينها، بعضي از بزرگان كه اين حرفها را ميزنند بخاطر اينكه ميبينند جامعه اين را ميخواد. خوب درگير ميشن با خود مردم ايران والا اسلام. اوني كه همة ائمه، همة معصومين همين بوده همه، همه اين بوده.
شما اين كتاب رياحين الشريعه را بگيريد بخونيد در حالات زنهاي خوبه اسلامي چيز نوشته، ببينيد كدام يكيشون كارمند بودهاند. تو هم بنشين خونت بچه هات را نگه دار. بچة تو، آخه مادري و دامن پاكه مادره كه خدمت شما عرض شود كه فرزندان خوب تربيت ميكنه. من الان اين حرفهارا جرات نميكنم بزنم، ولي جرات كرد، با ما چكار ميكنند مثلا آخرش ميگن كه نمييان اينجا، نيان ما همچي مسئلهاي نداريم از اينجا. ميترسند بعضيها بهشون بربخوره از خانمها كارمندي، چرا ايشان ميگه اينطور. كارمند يعني چي؟ بشين خودت را درست كن. بچههات را بساز. واجب است بر شوهر كه خرج تو را بده مطابق شئوناتت.
يك چيزي من لازم دارم و فلان، بعضي از حرفها. همين امروز يك كسي به من تلفن ميزد، اظهار ميكرد من با اينكه من ماهي چقدر حقوق دارم يك خانميبود، در عين حال هر كي ميياد براي حقوق من، من بهش ميگم بايد اين حقوقم را بدم به پدرم، ميگن نه و من تو خونه موندم، تو خونه مونده بخاطر اينكه سنش هم بالاست بخاطر اينكه هر كس هم كه ميياد ايشان ميگه كه حقوقم را بايد بدم به پدرم، اونها هم ميگن نه. با حقوقش ميخوان ازداواج بكنن. با درآمدش.
فاطمة زهرا سلام الله عليها چهار تا فرزند توي خونه اداره كرد در سن هيجده سالگي، نه سال زندگي كرده با علي بن ابيطالب. چهار تا بچه دوتا دختر، دو تا پسر. اينها را بهشون رسيد ساير خاندان عصمت همشون همينطور. خوب مااگر تو صراط مستقيم هستيم تو راه راست هستيم خوب يعني چي زنمون بايد بره كارمند دولت باشه؟ كارمند باشه، اينها رانشنويد از اين، اينها مجبورند، راديو و تلويزيون. اتفاقا با كساني مصاحبه ميكنه كه مطابق نظر خودشون.
همين خانمهاي بي چادر را ميره بيشتر باهاشون مصاحبه ميكنه. فاطمة زهرا سلام الله عليها كه انشاء لله شب تولده حضرت در مسجد بناست جشني باشه، مسجد حسين ابن علي عليه الصلاة والسلام و صبحش هم انشاء لله اينجا خدمت آقايون هستيم انشاء الله شرح ميدم كه فاطمه يعني چي؟ فاطمة زهرا اوني نيست كه تابحال به ما معرفي كردند. محدثه است، محدثه من بهترين صفت فاطمة زهرا را همين كلمة محدثه، محدثه يعني از عالم بالا، از جانب پروردگار خبرهاي جديد را بهش ميدادن. كما اينكه بعضيهاش را هنوز به علي بن ابيطالب نگفتند. و اينها خيلي عجيبه يعني از حوادث جديد از بدااين حالا شرحي داره خيلي مفصله. چون معصومين عليهم الصلاةوالسلام فقط چيزي را كه نميدونن بدا است مثلا الان خود امام زمان صلواة الله عليه چون بدا در كار هست نميدونه دقيقا زمان ظهورش كيه؟ اونوقت از جانب خدا وحي ميشه اينها در هفته دفعه اين خبرهاي جديد وحي ميشه از جانب پروردگار. مطالب مختلفي در روايات هست در مقابل او پيدا ميشه كه امام خبرهاي جديد را ميخونه. حالا گاهي براي اينكه مقام يك فردي را معرفي كنند اين نكته را خيلي دلم ميخواد توجه كنيد نكتهاي است كه شايد تو كتابها نوشته نشده به نظر من، خودم آمده كه يك روز علي بن ابيطالب وارد شد بر فاطمة زهرا،فاطمة زهرا از اخبار جديد يك حرفهايي زد كه علي بن ابيطالب عقب عقب رفت تو مسجد، مسجد و خانه خيلي چيز نبود، مثل اينكه عقب، عقب برن تو راهرو منزل، راهي نبود. الان هم ما اونجا نشسته بوديم جناب آقاي رفيعي كه داشتم راجع به تابوت داشتم صحبت ميكردم البته ايشان تو كتاب خواندند و حق هم دارن ولي گفتم آخه بين مسجد و خانة حضرت ديگه تابوت لازم نيست، بعد هم شب خدمت شما عرض شودكه كسي هم كه نبوده، بدن حضرت ديده نميشه بعد هم ايشان نقل كردن كه نميخوان بفهمن كه طرف مرده يا زنه. گفتم وقتي توي كفن هم بود كه زن و مرد حتي بيرون هم باشه بهرحال فهميده نميشه كه اين زنه يا مرده. بهرحال اصل موضوعش البته ايشان عرض كردم، شايد طرح شده در همان زمان فاطمة زهرا سلام الله عليها، طرح شده بخاطر اينكه واقعا اين مسئله مطرح بشه و حفظ حدود زن بشه. در هر حال اين مطلبي كه ميخوام عرض كنم، اين مطلب خيلي مهمه. حضرت امير عقب عقب رفتند توي مسجد. من از اينجا يك استفادهاي ميكنم و آن اينه كه يك اخبار جديدي از ناحية پروردگار به حضرت زهرا رسيده كه هنوز به حضرت امير نگفته بودند. و الا حضرت علي بن ابيطالب علم ما كان و ما يكون را داره. كل شيء احصيناه في امام مبين. قدر مسلمش علي بن ابيطالبه. اما از حوادث جديد، شخصيتها به همديگه كه ميرسند ميگن خبر تازه چيه؟ اين خبر تازه را به فاطمة زهرا گفته بودند و هنوز به علي بن ابيطالب نگفته بودند. كه علي بن ابيطالب تعجب كرد. يعني خلاف انتظارش بود كه خدا به فاطمه وحي بكنه ولي هنوز به علي بن ابيطالب نگفته باشند و واسطة وحي فاطمة زهرا بشه براي علي بن ابيطالب. عقب عقب رفت توي مسجد به پيغمبر گفت كه فاطمه يك همچين حرفهايي زده. رسول اكرم فرمودند كه فاطمة مني. فاطمه از ماست، از منه. همون روايت معروف. به قدري اين كلام مهمه، محدثه. بعضيها ميگن كه حالا ملائكه ميآمدند با حضرت زهرا حرف ميزدند. اينكه بعضي از اين خانمهايي كه توي مجلس ما نشستند تزكية نفس كردند، ملائكه باهاشون، ملائكه با همه اتون حرف ميزنند. آية شريفة قرآنه ديگه. ميفرمايد ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا. همون مرحلة استقامت را انسان خوب بگذرونه، تتنزل الملائكه، ملائكه وقتي ميآيند بيكار كه نميآيند، چي ميگن؟ ان لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التي كنتم توعدون. با انسان حرف ميزنند. دو تا مرحله را بگذرون. حضرت زهرا يكي از مقامات خيلي عاليهاش اين باشه كه ملائكه…، ملائكة خدامنا و خدام محبينا. حتي نميگه خدام شيعتنا، خدام محبين ما هستند. اين كه ميآمد ملك با حضرت صحبت ميكرد منظور اين است كه خبرهاي جديد را براي حضرت ميآورده، اخبار تازه. تازهاي كه حتي به علي بن ابيطالب گفته نشده، به پيغمبر گفته نشده. خبرهاي جديد. و اينه معناش، اين ارزش داره كه ما جزء فضائل فاطمة زهرا سلام الله عليها بگيم.
خوب ايام متعلق به اين بيبي است. من چند كلمه بخاطر اينكه چراغها خاموش بشه، يك حالي پيدا بكنيم. چون كمكم داريم به طرف سرور آل محمد عليهم الصلاة و السلام نزديك ميشيم و بهترين سرورها براي آنها، تولد فاطمة زهرا سلام الله عليهاست. اين ايام جاي خالي فاطمة زهرا را از نظر ظاهر علي بن ابيطالب و فرزندانش در ميان خانه ميديدند. گاهگاهي علي بن ابيطالب ميآمد سر قبر فاطمة زهرا. چراغها را خاموش كنيد حالي انشاء الله پيدا كنيم. اميدواريم خداي تعالي امشب ما را مورد نظر امام عصر ارواحنا فداه قرار بده. شما ديديد قبري را كه تازه ميت را درش دفن كرده باشند، يك مقدار خاك هست. ميآمد علي بن ابيطالب انگشتها را در ميان اين خاكها فرو ميكرد. اشك ميريخت، گريه ميكرد، آنقدر علي گريه ميكرد، سر قبر فاطمة زهرا كه خاك قبر بوسيلة اشك چشم علي بن ابيطالب گل ميشد. بعد دستها را از ميان خاك قبر بيرون ميآورد ميرفت طرف منزل. علي بن ابيطالب عليه السلام به قدري برش سخت گذشت، مخصوصا فرزندان فاطمة زهرا هم دور علي بن ابيطالب را ميگرفتند. راجع به مادر و ضرباتي كه به مادر وارد شده، مصائبي كه بر آن بيبي وارد شده است حرف ميزدند. يا امير المؤمنين چه دلي داشتيد آن وقتي كه كنار گودي قتلگاه ببينيد بدن حسينتون قطعه قطعه روي زمين افتاده. سر مقدسش روي نيزه از اين شهر به آن شهر. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. همه رو به قبله. بسم الله الرحمن الرحيم. الهي عظم البلاء، الهي عظم البلاء، الهي عظم البلاء بلاي فراق امام زمان بر ما سخته، عظم البلاء. الهي عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و اليك المشتكي و عليك المعول في الشدة و الرخاء. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحق فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب من ذلك. يا محمد يا علي. يا علي و يا محمد اكفياني فانكما كافيان. فانصراني فانكما ناصران. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. الغوث الغوث الغوث ادركني ادركني ادركني الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.