۲۹ ربیع الثانی ۱۴۱۵ قمری – تهذيب نفس و تربيت فرزند
تهذيب نفس و تربيت فرزند 29 ربيع2 1415
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. واصبر نفسك يدعون ربهم باقداف اليريدون وجه. يكي از كارهايي كه ما بايد در دنيا براي پيشرفت جنبههاي روحيمون بكنيم، زندگي با مردم خوب و كساني كه با خدا در ارتباطند هست. انسان از خصوصياتش اين است كه آفت پذيره. هم تحت تأثير خوبيها واقع ميشود و هم تحت تأثير بديها. در اثر معاشرت ممكن است انسان بد بشه و در اثر معاشرت نيز ممكن است انسان خوب بشه. البته اين كليت مال كساني است كه اونها اهل تزكية نفس نيستند. مردمان معمولي، مردماني كه خودشون را تحويل جامعه و طبيعت دادهاند و مردماني كه خودشون را به اين سيل اجتماع از نظر اخلاق سپردهاند. اينها تحت تأثير واقع ميشن. اما كساني كه يك راه و روش صحيحي را با كمال قدرت وبا كمال استقامت براي خودشون انتخاب كردهاند اينها حسابشون جداست. غالبا هم اينها يك افراد نادري هستند. افرادي هستند كه توي جامعه و يا بعد از ظهور انشاء الله مسئلة تزكية نفس همگاني ميشود و الا ظهور هر چه هم مردم به طرف كمالات و تزكية نفس حركت بكنند باز اكثريت قريب به اتفاق خودشون را به دست طبيعت سپردهاند. يعني انسان گاهي هدف نداره. اين نكته را امشب دوست دارم توجه كنيد. گاهي بعضي از افراد هدفي ندارند. از اول زندگي خودشون را به رسومات و به افكار اجتماعي به اونچه كه در اجتماعشون ميگذرده سپردهاند. و جامعة امروز ما يك بچه تا وقت سن هفت سالگي خوب بازي ميكنه. روايت هم داره ضريف يلعبد. بزرگش بازي ميكنه و محيط هم اكثرا ناسالمه. يعني در مدت اون هفت سال در يك محيط ناسالمي پرورش پيدا ميكنه كه همين محيط قبل از هفت سال را از واجباته كه پدر و مادر محيط را سالمش كنند. يعني نگن بچه است نميفهمه. حتي اگر مادر ميخواد شير به بچهاش بده بسم الله بگه. با وضو باشه. سخني كه در اطراف فرزند گفت و گو ميشود حرفهاي صحيح باشه ولو بچه است شيرخواره.
يك خرده بزرگتر شد و كلمات را احساس كرد، و فهميد معناي سخن را اگر پدر و مادر با هم تصميم بگيرند كه اينطور با هم مذاكره كنند كه كي اين غذا را كي به ما داده؟ مادر بگه خدا. يا مادر اگر سؤال كند پدر بگه خدا. و حرف از خدا و معنويت و كمالات با توطئهاي خودشون ميكنند با يكديگر در اطراف بچه اين مطالب مطرح باشه. اين اندازه جزء وظايف پدر و مادره. مادر سؤال كنه از پدر كه امروز پولي گيرت آمد؟ پدر بگه كه خداي تعالي به من محبت كرد. لطفي كرد. اگر اين برنامهها را داشته باشيد تا سن هفت سالگي بگذاريد بچه بازيهاش را بكنه اون هم بازيهاي سالم چون حتي در اين اندازه تأثير روحي داره. كه اگر شما يك عروسك چشم زاقه ميژوپي از بازار خريدي براش آوردي اين تأثير در روح او ميگذاره. اگر يك عروسكي كه موهاي سرش به اصطلاح شانه شده، و خلاصه يك عروسكي كه اگر اين تبديل به يك دونه آدم بشه بر خلاف دستور شرعه اگر به دستش داديد محيطش را ناسالم كردي. اسباب بازي خيلي مؤثر در بچه است. اگر ميخواي بچه ات در محيط سالم باشه اسباب بازيش را روش حساب كن. سخناني كه اطرافش گفته ميشه، اينها تا سن هفت سالگي عرض ميكنم روش حساب بشه. حتي طرز برخورد شما، گاهي ميشه پدر و مادرها ميان خيلي متدين ميشن، خيلي مؤدب بچه نشسته، پاهاش را دراز كرده. پدر مثلا براي او غذا ميياره، چايي ميياره. تعارفش ميكرده، بفرماييد. شما فكر ميكنيد عجب پدر مؤدبيه. نخير عجب پدر بي ادبيه. چون ادب معناش اينه كه هر كسي را به حد خودش احترام كنيد. بچه پاشو برو آب بيار. تو بنشين بچهات بره آب بياره. بچههاي پنج ساله به بالا احترام بچه سبب بي ادبي او ميشه. خلاصه از هر جهت محيط رشد بچه را سالم كنيد و بازيهاش هم سالم بگذاريد اين تا سن هفت سالگي بازي كنه.
بعضي از پدر و مادرها هم خيال ميكنند اين هنر كردند بچهها را با فشار وادار به مثلا حفظ آياتي از قرآن و چند تا سوره حفظ كرده و اين فشار يك تنفري در بچه به وجود مييارد از دين كه بعدها از دين فرار ميكنه. ما يك رفيقي داشتيم اين بچه همسن من بود. پدر او را به او فشار آورده بود كه هر وقت كسي اسمت را ميبره تو صلوات بفرست. تا باهات حرف ميزنند بگو يا الله. اين هم ميگفت خيلي هم ما غصه ميخورديم كه چرا ما يادمون رفته كه بسم الله و دائم صلوات بفرستيم. يك روز همين پدر آمد به من گفت كه فلاني بيا با پسر من بنشين و بهش تبليغ بكن كه اين نمازش را بخونه و بعد هم خيلي وضعش بد شد. ببينيد فشار روي بچه، يك وقت هست خودش حفظ ميكنه، بكنه. شما صبح كه داريد قرآن ميخونيد او هم داره گوش ميده قرآن را ياد ميگيره، بسيار خوب. اما اگر فشار آورديد ميخواييد امتياز شما كسب كنيد او را وسيلة امتياز خودتون قرار داديد و روي بچه فشار آورديد كه. چيزهايي كه فشار داره او چيز ياد بگيره اين را بدونيد عكس العملش در بزرگي از دين متنفر ميشه. همه وقت يادش ميياد اون پدر و اون قرآن و اون مسجد و اون ناراحتيهايي كه در اون وقت داشته و حالا نجات پيدا كرده. ديگه به طرف نه قرآن ميره، نه دين ميره نه نماز، نه مسجد. خيلي حواستون جمع باشه. اين كارها را نكنيد. اينها تند رويها، كند رويها اينها سبب انحراف از اون برنامههاي طبيعي ميشه. بچه را تا سن هفت سالگي همانطوري كه گفتم محيطش سالم، اسباب بازيش سالم، سخني كه در اطرافش گفته ميشود، سخن سالم خودش را بگذاريد بازي بكنه تا رشد طبيعيش را به دست بياره از هفت سالگي شروع كنيد به تعليم و تربيت.
از سن هفت سالگي تعليم و تربيت. و تعليماتي كه ميدهيد باز حساب داشته باشه. اين را اگر به جامعه فرزندتون را سپرديد اين شايد صدمه نبينه. اما يك برنامة طبيعي. بچه حالا هفت ساله شده، چكارش كنيم حالا كه هفت ساله شده. دختر و پسر چه برنامهاي داريد كه هفت ساله شدند. بايد برن مدرسه، خيلي خوب. براي سن نه سالگي چه برنامهاي داريد. هفت سالگي ديگه برنامهاي نداريم. هنوز مدرسهاش تمام نشده. و حال اين كه نه ساله دختر مكلفه. پسر در سن هشت سالگي. شخصي آمد خدمت رسول اكرم سؤال كرد يا رسول الله بچهام هشت سالهاشه نماز نميخونه. پسرها، من ميتونم اين را يك قدري بترسونمش، تنبيهش بكنم. حضرت فرمودند سؤال ميكني اين قدر خودت نميفهمي كه بايد اين كار را بكني. بعد در دبستان و دبيرستانش را تمام كرد. كجا بايد بره؟ دانشگاه. همهام ميخوان دكتر بشن، چون درآمدش بيشتره. بسيار خوب. بعدش چي؟ بعدش هم تا آخر عمر همين مسائله. سپرده شده به اجتماع، پول درآوردنه، خوردنه، مردنه. وقتي كه به اينطور به اجتماع سپرده شد اين آدم اون قدر ضعيفه كه تحت تأثير واقع ميشه همانطور كه در سن كودكي تحت تأثير واقع ميشد. در سن كودكي شما كه پدر بوديد با اوني كه مادر بوديد ميتونست اطرافش را كنترل كنند كه نگذارند اطرافش ناسالم باشه. اما وقتي بزرگ شد ديگه از كنترل هم بيرونه. از كنترل خارج ميشه سپرده ميشه به جامعه. جامعه هم بدونيد اكثر هم لا يعقلون، اكثرهم لا يعلمون، اكثرهم مشركون و اكثر مردم به سوي فساد با سرعت و سيل آسا حركت ميكنند. يك وقت انسان ميبينه، هفتاد سال، هشتاد سال، نود سال از عمرش گذشته با سيل طبيعت پيشرفته و هر وقت معصيت پيش آمده معصيت كرده، هر وقت معصيت نبوده خوب سالم بوده، اينطوري. به اين عده از افراد ذات مقدس پروردگار ميفرمايد واصبر نفسك الذين يدعون ربهم واعشير من دونه ربه. اي مردمي كه در توي سيل قرار گرفتهايد به يك گوشهاي خودتون را ببنديد. دستتون را به يك ريشة درختي بگيريد. يك جايي بمانيد. واصبر نفسك؟ كجا هر جا شد؟ نه لالذين يدعون ربه. يك عده هستند اينها خودشون را ساختهاند. يك عده هستند اينها كلجبل راسخ، مانند كوه محكمند.
انسان اگر توي سيل واقع شد، دستش را گرفت به يك ريشهاي كه اون ريشه هم داره، كنده شده. ريشه را هم ميبره. بايد به كوه محكم، بايد به كسي كه داراي استقامته، بايد به اونهايي كه محكم ايستادهاند به اونها انسان متوسل بشه. واصبر نفسك يعني نگه بدار. خودت اگر استقامت نداري با اونهايي كه استقامت دارند باش. دستت را به يك رسمان محكمي بگير. دستت را به يك عروة الوثقيي بگير. اصبر نفسك الذين يدعون ربهم. علامت اينها چيه؟ اينهايي كه داراي مقاومتند. اينهايي كه ميتونند انسان را پناه بدن. اينها يدعون ربهم ليلة والعشير. اينها شب و روز به ياد خدا هستند. ربهم پروردگار خودشون را صبح و شب، نه اين كه صبح ده دقيقه بشينند ذكر بگن، شب هم دقيقه ذكر. ايني كه در روايت هم داره كه حضرت بقية الله ميفرمايد كه من هر صبح و شام گريه ميكنم. بعضيها خيال ميكنند مثلا چند دقيقهاي. نه همين شب و روز. صبح و شب. اگر شما گفتيد صبح و شب من اين كار را ميكنم يعني دو روز و سه روز نه يعني كارم اينه. هر وقت يادم ميياد از كربلا اشكم جاري ميشه. اونهايي هم كه يدعون ربهم بالقضا و العشير. بعضيها برداشتشون اينه چند دقيقه صبح به ياد خدا هستند و با خدا ارتباط دارند. چند دقيقه هم شب. اين كه كاري نداره. اين كه هر كسي بالاخره اين دو ركعت نماز را ميخونه، نماز مغرب و عشاء را هم كه ميخونه. نه. معنيش اينه كه دائم در نمازند. خوشا آنان كه دائم در نمازند. الذينم عن صلاتهم دائمون. دائم. يعني هميشه به ياد خدا هستند، هميشه با خدا هستند. هميشه در ارتباط با خدا هستند. به حضرت عيسي حواريون گفتند من يجالس؟ با كي بنشينيم فرمود من يذكر هم الله رؤيته. كسي كه وقتي كه نگاهش ميكنيد به ياد خدا بيافتيد. اين چطور كسي بايد باشه؟ خيلي از افراد هستند وقتي انسان نگاهشون ميكنه انسان به ياد شيطان ميافته. يك جور لباس پوشيدند، يك جور قيافه درست كردند كه داره ميگه شيطان دستور داده، بندة شيطانم. بعضي افراد هستند كه سخنشون منحرف كننده است. افكارشون منحرف كننده است. اخلاق بايد انسان داشته باشه.
پيغمبر اكرم در وقتي كه صحبت ميكردند تبسم داشتند، اصلا لبهاشون دائما متبسم بود. شما اگر يك نفري را ببينيد هميشه اخمهاش را تو هم كشيده حتي مؤمن از خصوصياتش اينه كه حزنه في قلبه و بصره في وجه. در عين اين كه قلبش پر از حزنه اما صورتش بشاشه. حضرت سيد الشهدا در روز عاشورا داره كه هر چه بلا برش شدت ميكرد، صورت حسين ابن علي بشاشتر و برافروختهتر و خوبتر ميشد. اين علامت مؤمنه. مؤمن هيچ وقت از دعايش حتي به دشمنش فحش بيرون نميياد. المؤمن لا يكون فحاشا و لا سبابا. نه فحش ميدنه و نه سبع ميكنه. حتي ما حق نداريم به دشمنانمون، به دشمان خاندان عصمت و طهارت فحش بديم. فحش يعني چي؟ فحش اصلا مال مؤمن نيست. شما بگيد مثلا اي شمر مثلا فحش پدرسگ بهش بديد يا اين چيزها. شما حق نداريد. لعنش كنيد. لعن يك معناي عالي داره كه واقعا كمال معرفت را ميرسونه. لعني ميدونيد يعني چي؟ يعني خدايا تو اين قدر مهرباني، اين قدر خوبي كه من ميترسم يزيد و شمر را مشمول رحمت خودت بكني، خدايا اونها را رحمتت را بر اونها نازل نكن. خدايا از رحمت خودت دور كن. مؤمن يعني اين. لعن كنيد البته خدا اين را نميكنه. ولي اين ميرسونه كه من مرحلة معرفتم به خدا اون قدر بالاست كه يك وقت ممكنه كه خدا، ما يسئل عن لا يفعل. ازش سؤال نميشه هر چه ميكنه. يفعل الله ما يشاء. خدا هر چه را كه ميخواد ميكنه. آمد و روز قيامت گفت ما اين جهنم را اصلا لغوش كرديم و همه بايد برن تو بهشت. اينجا ميگي خدايا اين شمر و يزيد و اينها را ديگه نيارشون تو بهشت كه اينجا حوصلة ديدن اونها را نداريم، مثلا. اين معناي لعن. و لذا لعن كنيد.
بنشينيد لعن كنيد، لعن هم به عنوان فحش نيست. الهم العن اول ظالم الظلم بحق محمد و آل محمد و آخر طابع له ظالك، الهم العن الاسابط الجاهدت الحسين عليه السلام. ببينيد چقدر انسان معرفت داره كه خدايا اونهايي كه با اهل بيت عصمت و طهارت اذيت و ظلم كردند خدايا اينها مشمول رحمت تو نشند. يعني خدا تو اين قدر مهرباني كه من اين ترس را دارم. اين خوف را دارم. و اين هم مرحلة معرفت انسان بالا ميره هم دعا ميكنه هم تنفر و تبريش را از دشمنان خاندان عصمت و طهارت بيان كرده. والا فحش دادن، هيچ اصلا نبايد لا يكون، اصلا نفي ميكنه. فحاشي نكنيد. چون وقتي كه به دشمنانتون، به دشمنان خاندان عصمت و طهارت فحش داديد اون وقت عادت ميكنيد به دوستتون هم فردا فحش ميديد. اصلا زبان انسان نبايد به فحش، زبان مؤمن نبايد به فحش باز بشه. حالا بعضيها عادت كردهاند. عادت كردند فحش بدن. ما داشتيم پشت سر يك آقايي نماز ميخوانديم يك نفر رسيد ميخواست اقتدا بكنه تا گفت الله اكبر آقا سرش را برداشت. يك فحش بدي به اين بعد از نماز من بهش گفتم كه فلاني تو، پهلوي من نشسته بود. اين فحش چي بود؟ گفت من عادت كردم. والا خوب من آمدم پشت سر اين آقا نماز بخوانم. خوب معنا نداره، خيلي فحش بدي بود كه من انشاءالله هيچ وقت از زبانم بيرون نميياد ولو به نقل قول هم بيرون نميياد. عادت كرده بود. واصبر نفسك مع الذين يدعون بالقضات و العشير. بعضيها هر وقت نگاهشون انسان ميكنه واقعا انسان از قيافهها ميفهمه. يك خرده تو اين مسائل تو فكرش بريد اين قيافه، قيافة نورانيه. بشاشه. اين قيافه، قيافة الهيه. قيافة خدايي است. وقتي هم انسان مينشينه با اينها ميبينه همة حرفهاشون حكمته. همة سخنانشون پنده، اندرزه. حكمت آميره. شما با يك چنين افرادي اگر هم براتون مشكله زندگي كردن بعضيها مشكلشونه، اوائل مخصوصا. عروسي رفتن اين مجلس نشد كه همه نشتند به همديگه نگاه ميكنند. چكار كنيم آقا. خوب يك دمب و دومبي يك سر و صدايي. اينها مشكلشونه با، والا توي مجالس عروسي حقيقتش را بخواهيد واقعيتش را بخواهيد بايد همش ذكر خدا و خاندان عصمت و طهارت و مدح اونها حالا نميخواد گريه بكنيد، حالا هميشه كه انسان وقتي اسم خدا را ميبره كه نبايد گريه بكنه. همين الان يك خانمي از من پرسيد من هر چه ميكنم اشكم نميياد. گفتم خوب نياد، گفت آخه با خدا چه جور، حالا لازم نيست انسان وقتي با خدا مناجات ميكنه گريه بكنه. بخنده، كي گفته گريه بكن. اونهايي كه مأنوسند و مرحلة انس و كمال رسيدند مينشينند اونچنان لذت ميبرند از مناجات با پروردگار كه انسان وقتي كه نگاهشون ميكنه خيال ميكنه كه دارن ميخندند.
گريه هم گرية شوقه. صحبت ميكنه انس با پروردگار گرفته. گريه كردن كه دليل بر اشك مخصوصا، اشك آمدن كه دليل بر خوبي نيست. ميخواي خيلي خوب باشي يك مقدار پيار خرد كن بگير جلوي چشمت اشك بياد. اگر خوبي اينه. واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالقدات و العشير. كسي كه به ياد خدا هست هيچ وقت خيانت نميكنه. كسي كه به ياد خدا هست هيچ وقت دروغ نميگه. يعني نميتونه دروغ بگه، نميتونه خيانت بكنه. كسي كه به ياد خدا هست هيچ وقت فحاشي نميكنه. كسي كه به ياد خدا هست هيچ وقت بدي نميكنه به طور كلي. واصبر نفسك مع الذين يدعون و من معتقدم كه يا اهل تزكية نفس انسان بايد باشه يا هم با اينها اقلا زندگي كنه. يار اينها باشه. از اين آيه استفاده ميشه، باقدات و العشير يريدون وجه. گاهي انسان عبادت ميكنه، ذكر خدا را ميگه. هم صبح ميگه هم شب دائما هم مشغول ذكر و نمازه. ولي اراده كرده كه زندگيش خوب بشه. براي وسعت رزق، براي خدمت شما عرض شود گشايش كار، براي رفع گرفتاري، براي قضا و حوائج ولي ديگه يريدون وجه. منظورش خدا باشه. اونهايي كه منظورشون خداست. ببينيد در اين آية سورة هل عطي از قول علي و فرزندانش و فاطمة زهرا خداي تعالي ميفرمايد كه انما يطعمكم لوجه الله. ما شما از اطعام ميكنيم ،و يطعمون الطعام علي مسكينا و يتيما و اسيرا بعد ميفرمايد انما يطعمكم لوجه الله. يعني بعد هم خودش ميگه معناي وجه الله يعني چه. لا نريد منكم جزاء و لا شكورا. حتي ما منظورمون اين نيست، شما بگيد كه متشكرم. حالا گدا آمده در خونه شما، شما هر چي داشتي بهش دادي بعد هم پشتش را كرد و رفت. شما نبايد بشيد كه اين چرا تشكر نكرد. حضرت علي ميفرمايد لا نريد منكم جزاء بيا تو خونه اقلا اين حياط من را جارو كن، اين همه چيز بهت داديم. اين جزاش. آقاي مسكين بيا مثلا فرض كنيد كه اين سطل خاك را بگذار اون ورتر مثلا، يك همچين. نه لا نريد منكم جزاء و لا شكورا. آقا امير المؤمنين، آقا فاطمة زهرا، آقا امام حسن، امام حسين چرا اينطوري هستيد؟ ما نخاف من ربنا يوم عبوس القمطريرا. روز قيامت ما ميخواييم كارهامون براي خدا باشه. كه وقتي خداي تعالي، ما همة كارهامون براي خداي تعالي شد خدا به ما يك لطف و عنايتي داره و. دو تا دوست، دو تا دوست اگر يكي هر چي داره در راه دوستش بده اين هم داره هر چي داره در راه دوستش ميده. نخاف، روز قيامته روزي كه همة صورتها در هم كشيده شده محبت خدا به همه متوجه نميشه. شما اين را بدونيد حتي به بعضي از بهشتيها. بعضي از بهشتيها خوب بسيار خوبند. اما اگر تزكية نفس كامل كرده باشند همه بخاطر خدا ميرن تو بهشت. يعني با خدا دوستند و ميرن تو بهشت. معطليهاي صحراي محشر براي اينه كه همه به مقام اولياء خدا برسن. بخاطر خدا كار كرده باشند، پاك بشن. تزكية نفس كرده باشند. والا اگر بنا شد كه بخاطر همين چه كه الان در دنيا به ما ميگن با ما به اندازة عقلمون با ما صحبت كردهاند. به ما گفتند كه بهشت اينطور بود و اينطور مخته داره، اين طور فرش داره اين طور جوي شير و عسل و اينها داره اين براي اين كه ما الان به هر جوري هست من ميخوابم و ميدمم، باز بميرم و بدمم، هر جور هست بايد بدميم الان.والا بعد كه وارد بهشت شديم اگر به فكر اين باشيم كه گلابيهاي ما بيشتره يا گلابيهاي همسايه، زيادتر بود درگير ميشيم. باز همين گرفتاريهاي دنيا هست. بايد فقط خدا بگن. فقط پروردگار. همه هم اينجوري خواهند شد البته. اين را بدونيد توي بهشت همه اولياء خدا هستند. يك دونه آدم به اصطلاح چي ميگن گلابي خور، اين را گفته بوديم گلابي خور يك نفر بدش آمده بود. اما من باز ميگم. يك دونه گلابي خور، يك دونه تكيه دهنده، يك دونه كه يعني نيتشون اين باشه. چون اينجا راه نميدن. تو بهشت بايد خدا، محبوب، عشق، محبت، يگانگي، صميميت. هموني كه علي ابن ابيطالب داره. ميگه حبني صبرت علي حر نارك و كيف اصبر علي فراقك.
من تو را دوست دارم من وجتك اهلا لالعباده. ما نيستيم اينطوري. روز قيامت هم ممكنه تا قيامت هم نباشيم. اما شفاعت ميكنند. هر كس اينطور نباشه شفاعت ميكنند. شفاعت يعني جفت كردن، يعني تو اينطوري نبودي ولي اينطوريت ميكنند. اينجوري ميشي. ميرن ميرسوننت به همان مرحله. شفاعت اين نيست كه بيان آقا، خدايا اين هر چه بده به خاطر ما ببرش تو بهشت. خدا هم بگه چشم و خدمت شما عرض شود كه يك آدم حقه بازه، دروغگو كه عادت كرده به پشت هم اندازي و دروغگويي اين بياد با همين حال ببرنش تو بهشت. خوب اينجا حالا كه آمد. حالا كه آمده تو بهشت مشغول همان كارها ميشه. باز هم همان دروغها و، نه. شفاعت معناش اينه كه اين صفاتت را ما كمكت ميكنيم اينها را بريز دور. اينها را از خودت تزكيه كن. اينها را رفع كن ولي خدا بشو. حالا كجا؟ همين جا. همين جا تو صحراي محشر. تو از در بهشت ميتوني وارد بشي. شما در روايات اصلا عقلي هم نيست كه توي بهشت يك آدم حسود باشه. توي بهشت يك آدم بخيل باشه، توي بهشت يك آدم طماع باشه. توي بهشت يك محبت خدمت شما عرض شود كه به غير خدا باشه. اين روايات را بريد مراجعه كنيد. نداريم يك همچين چيزي. اصلا قبول نميكنه كه اونجا. اگر يك كسي، مثلا اين محبت به باغ و اينها داشت. خوب باغ همسايه را ميبينه. جنت عدن كه بهترين قسمتهاي بهشته خوب هست. فردوس هست. نه اين فردوس توي استان خراسان. بله اسم بقية بهشت فردوسه. حالا اوني كه توي فردوسه وقتي كه جنت عدن را نگاه ميكنند ميگن سيدها، ميگن مال پيغمبر و فرزندان پيغمبره بگن اينها جاي خودشون را خوب كردن همين حرفهايي كه تو دنيا هست. ببينيد مثلا يك رئيس جمهور يك قصر مفصل داره، تو اگر چيزي بيا پايين با ما تو كوخ زندگي كن نه تو كاخ. خوب هست. اگر بنا باشه اونجا هم از اين حرفها باشه اون وقت امتيازات خدمت شما عرض شود تقوا و علم كه خدا ذاتا روي تقوا و علم امتياز گذاشته كه فرموده ان اكرمكم اتقيكم. اين نميشه. پس چي نبايد باشه؟ اين حرفها نبايد باشه.
هر كسي هر چي خدا بهش داده، از خداي خودش ممنون باشه. عشق به خدا هم بورزه شروع كنه به قرآن خوندن و هر آيهاي را كه ميخونه مرحله از مقامش بالا ميره. اينها مال، يعني اگر تزكية نفس تو دنيا نكردي باشيد، يقين بدونيد در عالم برزخ در عالم برزخ نشد در قيامت تا پشت در بهشت. من نميگم شيعيان علي ابن ابيطالب. اونهايي كه اعتقاداتشون خوبه، حالا معصيت كار باشند، فاسق باشند اينها توي بهشت نميرن. ما هم بخيل نيستيم اين روايات را ما نگيم، نه ميگيم. روايت از اين بهتر نميشه كه پيغمبر اكرم فرمود: اربعة ان لهم شفيع الا القيامه. چهار دسته هستند كه من شفاعتشون ميكنم روز قيامت ولو جاء بذنوب اهل الارض. ولو اين كه گناهان تمام مردم زمين به گردنشون باشه. خيلي عجيبهها. من شفاعتش را ميكنم. شما نگيد شفاعت معناش اينه كه اينهايي كه تمام گناهان به گردنشه پيغمبر ميگه بيا برو تو بهشت. بخاطر ما. نه. تو اونجا باز همان گناهان زياد را شروع ميكنه. نه. كيند اين چهار نفر. اين روايت را سني و شيعه نقل ميكنند. روايتش هم صحيحه است. حتي حضرت رضا معني كردند خيلي روايت مطرح شدهاي است در دوران ائمه عليهم السلام. المكرم الذريتي. يكي كساني كه ذرية من را اكرام كنند. المحبه بقلبه و لسانه. به زبان دل دستشون داشته باشند و المعين لهم كساني كه به اونها كمك بكنند و القالي لهم حوائجهم يكي هم كسي كه حوائج اينها را برآره. پيغمبر ميگه من ولو ذنوب اهل الدنيا. شفاعت ميكنم. يعني اونجا گوشة محشر ميشوننش ميگن بابا تو بهشتي هستي، اما خودت را درست كن برو تو بهشت. با اون لباس كثيف نميشه. ما قبول كرديم. درست كنار مرز سر مرز ميگن ما ردت ميكنيم از اينجا اما بنشين اينجا گذرنامه ات را درست كن. بنشين اينجا برنامهات را درست كن. ما يك وقتي رفته بوديم كرمانشاه، اونجا نزديكه به عراقه. زمان شاه بود به بچهها گفتيم بياييد بريم كربلا اون وقتها ممنوع بودن رفتن به عراق.
بعد هم متوجه نشدن سوار ماشين شديم رفتيم قصر شيرين، از قصر شيرين هم رفتيم خسروي و، خسروي مرزهاش مثل كاروانسرايي است وارد اون هم شديم و افراد پليس آمد، آقا كجا؟ ميريم كربلا زيارت. گذرنامه داريد؟ گفتيم ندادن. ما توي به هر كي نميدادن. گفت خوب نميشه. گفتيم هيچ راهي نداره. گفتند نه. گفتيم خيلي خوب امام حسين ما تا اينجاش با ما بود. از اينجاش با امام حسينه. كنار مرز وايستاديم و به بچهها گفتيم بيان وايستند و زيارت دوره از علي ابن ابيطالب شروع كرديم تا امام عسگري همه را زيارت كرديم، يكي دو ساعت، يك حال خوبي هم، اتفاقا در زيارتهايي كه من فكر ميكنم انشاء الله خدا قبول كرده باشه همين زيارت بود. يك خدمهاي گمرك و رئيس گمرك اينها بيكار بودند. چون كسي نبود. آمدند دور ما جمع شدند اونها هم كم كم حالي پيدا كردند. رئيس گمرك گفت كه آقا به خدا ما را يك وقت نفرين نكنيد ما، گفتم نه ما به شما كاري نداريم ما شما را نفرين كنيم. ما ميدونيم كار شما نيست و مربوط به شما نيستش. حالا گاهي ميشه، ببينيد اين رئيس گمرك هم بگه برو، يك موانعي تو كار هست كه نميشه رفت. اگر پيغمبر اكرم، علي ابن ابيطالب همه امضاء بكنند پروندة شما را كه شما بهشتي هستيد. اما يك آدمي هستيد حسود. هنوز حسوديتون هست. كه آدم اين عذاب روحيش هيچ وقت دست ازش برنمي داره. اگر به فكر تزكية نفس نباشيد. خوب آقاي حسود را ميشه برد توي بهشت. شما باشيد حاضريد كه اين همساية شما آدم حسودي باشه كه خدمت شما عرض شود كه هر روز اذيتتون بكنه. يا يك نفر مريضي كه به زنهاي مردم با خيانت نگاه ميكنه. اونجا كه ديگه بنا نيست كه چادر چاقچول بكنند زنها، پوشيه بزنند. اين آقا را راهش نديد بهشت بگذاريد زنها راحت باشند، بگذاريد مردها راحت باشند بگذاريد ديوارها اين قدر مرتفع نباشه، بگذاريد اين خيانت نباشه. يك جوري باشه كه هيچ اينها نباشه، همه راحت زندگي كنند. فيها اولا تشتهي الانفس و تنزل اي. خوب اينجوري بايد باشه بهشت. پس همة افراد بايد تزكية نفس بكنند. از واجبات اوليه است. يعني هيچ واجبي من اين را مكرر گفتم هيچ واجبي به اين اندازه خدا روش نيايستاده كه يازده تا قسم در سورة والشمس بخوره و قسمهاي عجيب كه اتفاقا اين سوره را من وقتي كه در كاشان همين شب سه شنبة گذشته اين سوره را خوندند من بعدش بنا بود برم منبر و براي اينها صحبت كنند. رفقاي صميمي خودمون بودند، جمعي بودند. يك دفعه ديدم يك دري باز شد از سورة والشمس حالا اين را من اجمالا ميگم ميسپرمش دست آقاي نعمتي ببينم چي از آب درش ميياره. كه تمام مراحل كمالات را تا مرحلة انس با خدا در اين سورة والشمس اين قسمها را خداي تعالي بيان كرده اين باز شد و يك قدري هم توضيح دادم براي بعضيها. اين البته خوب مستمع البته نه اينكه، اونجا همه نخبهها بودند. اما در عين حال همچين فكر كردم خوب جا نيافتاد خداي تعالي قسمهاي عجيبي ميخوره.
يك بعد والشمس يعني خورشيد. يك بعدش پيغمبر اكرم. در واقع دو تا قسم خورده. خورشيد و در حقيقت به پيغمبر قسم، به علم پيغمبر قسم به علي ابن ابيطالب قسم، به امام حسن قسم، يكي يكي قسم ميخوره. آخه چي ميخواي بگي اينقدر قسم ميخوري؟ به امام حسين قسم، به فاطمة زهرا قسم به كي قسم، به كي قسم كه قد افلح من ذكييها. رستگار كسي است كه، رستگار تنها كسي است كه تزكية نفس كنه. يعني رستگاري هم اين را بدونيد ورود تو بهشته. چون مهم قضيه ورود تو بهشته و نجات از آتش جهنمه. شما نگيد كه كو نه همچين چشم به هم بزنيد ميرسه. اقا تا مردن چند روز؟ معلوم نيست. صد ساله ديگه آقا اين بچههاي كوچك هم نيستند. همه مرديمها. سنيها ميگن ديگه يك نفر از ما، از اين اهل مجلس ما نباشه. ما نه صد و بيست سال، خوب بيست سالهها كه نيستند. ديگه از بيست سال به بالا كه نيستيم. من و شما نيستيم. حالا ميگيم صد و پنجاه سال ديگه اينجاييم. صد و پنجاه سال ديگه هيچ كدوم نيستيم. هيچي. اين همچين تند ميگذره. بعد از مردن هم اگر آدمي باشه اهل اعتقادات و خوب و سالم و تزكية نفس نكرده باشه مثل آدمي كه خواب باشهها ديديد گاهي انسان، اصحاب كهف بهترين نمونه اشه، سيصد سال خوابيده، ميگه يوم او بعض يوم. يا يك روز يا نصفي از روز يك مقدار ما خوابيديم. اينجا تمام ميشه. باور كنيد اين قدر زود ممكنه قيامت برسه كه حساب نداره. اونجا پشت در بهشت ميمونيد. قد افلح من ذكييها و قد خواب من دسيسها ميياد همچين پشت سرش. اين ديگه تزكية نفس نكرده باشه اين خواب خسر، خدمت شما عرض شود كه بيچاره است. اينجا ديگه از اين صريحتر نميشه يا در سورة ميگه قد افلح من تزكي.
در روايات اون قدر گفته شده كه حساب نداره. حالا واصبر نفسك مع الذين يدعونهم بالقضات و العشير يريدون وجه. وجه خدا را اراده بكنند. يعني به مرحلهاي از كمال رسيده باشه كه همة كارش براي خداست. بندة خدا كه هيچ يعني بندگي نهايت درجه است. ولي بندگي گاهي انسان ميكنه براي حقوق. براي مزد، براي درآمد. اون پليسي كه من مثال زده بودم در چند هفتة قبل كه هفت تير به كمرش بسته و بندگي دولت را ميكنه براي يك دونه تير بدون اذن دولت خارج نميكنه اين حقوق، اگر يك روز بيخود تير اندازي كنه اين را بيرونش ميكنند. ولي گاهي يريدون وجه فقط چون خدا را دوست دارند. بعضي از اين جوانهاي انقلابي كه خيلي به انقلاب علاقه دارند، اسلحه اوايل انقلاب بهشون ميدادند بدون، رو محبت به انقلاب، رو محبت به امام، رو محبت به همه چيز به مملكت. كاري نميكردند اختلاف به وجود بيارن، يك تيراندازي بيجا بكنند، اينها نبود. يريدون وجه، براي مزد نيست براي بارك الله و مثلا اين حرفها نيست. يريدون وجه. فاطمة زهرا سلام الله عليها الگوست براي خانمها. حضرت امير المؤمنين عليه الصلاة والسلام براي ماها و هردوشون براي هم ماها و هم زنها. چون تقسيم هم درست نيست. اين تقسيمي كه حالا ما، خانمها الگوشون فاطمة زهرا يكي دو موضوع اگر حالا، يكي در مسئلة حجابه يكي در مثلا خوب شوهر داري است و الا كمالات روحي فاطمة زهرا براي انبياء الگوست. انبياء بايد خودشون را با اون تطبيق بدن. داراي يك كمالاتي است كه گاهي واقعا انسان بهتش ميبره. يگ دختري كه در سن هيجده سالگي اينقدر كمال! يك استقامت عجيبي فاطمة زهرا داره كه همه امون بايد اين را الگو قرار بديم. يك وقت نگيد كه او فاطمة زهرا بود و او علي ابن ابيطالب. اونچه كه اونها بودند و براي ما ظاهر نميشه، يعني يك جملهاي بگم يك شبهاي نشه براتون. مقاماتي كه اونها دارند و براي ما به اصطلاح الگو نيست و ما نميتونيم خودمون را به اون مقام برسونيم اون در مكنون خودشون هست غيبه. دقت كرديد. اونچه كه اظهار شده براي ماست. اونچه كه اظهار شده. مثل يك معلم. معلم سر كلاس مثلا اول يا دوم دبستان كه ميياد همة معلوماتش را كه به بچهها اظهار نميكنه كه. همة معلوماتش را، شايد دانشجو باشه آمده كلاس اول درس ميده. بايد همة معلوماتش را براي اين بچههاي كلاس اول و دوم اظهار كنه. نه اين طور نميشه. فاطمة زهرا هم همة معلوماتش را همة معارفش را، همة حقايق وجوديش را، همة نورش را، همة عظمتش را كه براي ماها معني نداره عنوان بكنه. علي ابن ابيطالب لذا عمر وارد بر پيغمبر ميشد، ابيذر آمد بيرون به ابيذر گفت كه كي بود پيش پيغمبر؟ گفت كه يك مردي بود من نشناختم. خوب عمر وارد شد. ديد علي ابن ابيطالب هست و پيغمبر دو نفر كس ديگه هم بيشتر نيست. گفت يا رسول شما ميگيد اين ابيذر راستگوست فلان. الان دروغ به ما گفت.چي گفت؟ گفت يك مردي اونجا بود كه من او را نشناختم. گفت راست گفت ابيذر. علي را نشناخت جز من و خدا. ابيذر خيلي مقام داره. اين گفت من نشناختم. تازه رسيده علمش به اينجا كه علي را نميشناسه، فهميده كه نميتونه بشناسه. و علي را، من را كسي نشناخت جز خدا و علي، و خدا را كسي نشناخت جز من و علي.
بله. اينجوريه. اونچه كه بايد هستند، اونچه كه هستند ما نميشناسيم، ابيذرش هم نميشناسه. ابيذر و سلمان بعد از سالها حتي وفات پيغمبر آمدند خدمت علي ابن ابيطالب كه آقا خودت را معرفي كن ما نميشناسيم تو را. معرفتي؟ و حضرت شروع كرد براي در اون روايات معرفي خودش. منظور اين را ميخواستم عرض كنم كه اونچه كه اونها هستند ما نميتونيم اونها را بشناسيم. البته يك چيزهايي، به همان اندازه كه ما بتونيم خودمون را با اونها تطبيق بديم. مثلا الف را روي تخت سياه نوشته معلم ما هم ميتونيم اون الف را بنويسيم. او ب نوشته ما هم ميتونيم ب را بنويسيم. ما هم با زحمت خودمون را كم كم تطبيق ميديم با معلم. والا اونها كجا و ما كجا؟ اصلا ما لتراب برب الاباب. فاطمة زهرا الگوي براي همه است. حتي انبياء. كدوم پيغمبره كه بتونه مثلا مؤثر باشه در رفع هم و غم پيغمبر. مؤثر باشه در رفع ضعفه پيغمبر. گفتند پيغمبر اكرم آمده بخانة فاطمة زهرا سلام الله عليها ميگه اني لاجد في بدني ضعفا. من يك ضعفي در خودم احساس ميكنم. خوب پيغمبر از نظر بعد بدني خسته شده. خستگي داره. حضرت فرمود ما اوذي نبي مثل ما اوذيت اينقدري كه من را اذيت كردند هيچ پيغمبري را اذيت نكردند. خيلي تحمل و صبر ميخواد. آدم قاتل دخترش را در جلوي چشمش ببينه و هيچ به روش نياره. پيغمبر خبر داشت و اودعته علم ما كان و ما يكون القضاء خلقك. اون وقت يك هميچين شرح صدري. الم نشرح لك صدرك. ولي خوب بالاخره اذيت ميشه. ان الذين يعضون الله و رسول العن الله دوا الاخره. خدا كسي كه پيغمبر خدا را اذيت كنه، خدا لعنت دنيا و آخرت را بر او قرار ميده. اذيت ميشه پيغمبر. طبعا ضعف بدني نه ضعف روحي درش پيدا ميشه. آمده خدمت، آمده به خانة فاطمة زهرا سلام الله عليها. ميگه اني لاجد في بدني ضعفا. خيلي عجيبه. قلت يا ابطي اني اعيظك بالله يا ابطي من الضعف. ماها خيال كرديم تعارف كردند به هم. گفته آقا من ضعف دارم، حضرت زهرا هم مثل تعارفهاي ما، نه اعيظك من تو را پناه ميدم به خدا. زير ساية خدا، از خدا ميخوام كه ضعفت برطرف بشه. و كساء عبا را ميكشه رو بدن، اون دست متبرك، اون دست پر بركت. اون دستي كه به مجرد اين كه عبا را به روي بدن پيغمبر انداخت ميگه فسرت انظر عليه فانظا وجه يتلئلؤ كانه بعد في ليلة تمامه و كماله. ميگه بيمهاش كردم تا عبا را انداختم دست متبرك. يك پيرمردي بود خدا رحمتش كنه در اين پايين خيابان از اولياء خدا بود. يك خانة محقري، صد و بيست سال، سي سال هم داشت. گفتم شما هيچ مريض نشدي؟ گفت چرا من جوان بودم مريض شدم متوسل شدم به حضرت رضا عليه الصلاة و السلام. خيلي مرضم سخت بود. يك حالت بيهوشي به من دست داده بود ديدم يك آقايي آمد كه من فهميدم حضرت رضاست. اين لحافي روي من كشيد. با انگشت روي من كشيد با انگشت روي اين لحاف كشيد الحاف المعاف. و من هر وقت احساس ميكنم كه ميخوام مريض بشم اين لحاف را ميكشم فوري خوب ميشم. گفتم ميشه من اون لحاف را ببينم گفت بله. آورد به خط كوفي هم نوشته شده بود الحاف والمعاف. بله و خدمتون عرض شود كه اين فاطمة زهرا آخه اين پيغمبر يك وقت هست يك شخصي معمولي انسان لحاف مياندازه اون هم امام لحاف مياندازه بايد معاف بشه. اما رو پيغمبر و فسرت انظر عيه فاذا يتلئلؤ كانه بدر في ليلة كماله و تمام .اون وقت اين دست را، اين دستي كه اين عبا را ميكشه روي بدن پيغمبر ضعف پيغمبر كه تمام ميشه بمانه، اون قيافة نورانيه پيغمبر جلوه ميكنه. من نميتونم شما راحت نشسته باشيد و من بگم با اين دست امت پيغمبر چه كردند. چراغها را خاموش كنيد تا بگم.
همتون ميدانيد كه چه كردند. اين قدر بود كه امام صادق عليه السلام وقتي ازش سؤال شد كه آقا علت وفات فاطمة زهرا چه بود؟ حضرت فرمود و كان سبب وفاتها، سبب وفات مادر ما زهرا اين بود كه قنفذ با غلاف شمشير به بازوي فاطمة زهرا زد. كه دست فاطمة زهرا شكست. تا امشب علي بن ابيطالب به صورت ظاهر از او مخفي كرده بود. در نيمههاي شب دارد آهسته، آهسته بدن محبوبة خدا فاطمة زهرا را غسل ميدهد اسماء ميگه يك دفعه ديدم علي دست از غسل دادن كشيد. سر به ديوار گذاشت بلند، بلند گريه ميكرد. آقاجان شما به ما گفتيد گريه نكنيد هر چي سؤال كردند گفت نه به اينها نيست كه گريه ميكنم. اسماء همانطوري كه داشتم بازوها را غسل ميدادم نميدونم علي ابن ابيطالب چه ديد و چه متوجه شد، فرمود دستم به بازوي فاطمة زهرا خورد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الهي عظم البلاء خدايا بلاي ما بزرگه. فراغ امام زمان ما،آيا ميشه با چشممون ببينيم كه وجود مقدسش آمده اونها را از قبر بيرون كشيده و آتش كشيده. دلهاي شيعيان خنك شده. الهي عظم البلاء و برح الخفا و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء و ضاقة الارض و منعت السماء و انت المستعان و عليك المشتكي و عليك معول في الشدة و الرخا اللهم صل علي محمد و آل محمد. اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.