۱۴۲۷/۳/۲۹ قمری – يادآوري عالم ارواح – فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت

يادآوري عالم ارواح – فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت          

 

 

بسمه تعالي……………….حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در جمعه آخر ماه ربيع الاول سال ۱۴۲۷ و در جمع سالكين الي الله در كلاردشت، ضمن قرائت آيه شريفه « وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ » قمر/۱۷ فرمودند : يكي از خصوصيات قرآن مجيد اين است كه بسيار فصيح و بليغ است . فصاحت، صنعتي از كلام است كه بايد كلمات بيان شده با يكديگر متناسب باشند و بلاغت يعني اينكه كلام بسيار ساده و روشن براي ديگران بيان شود و منظور گوينده را بخوبي برساند . فصاحت و بلاغت قرآن در حد اعجاز است . يعني اگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند و بخواهند كلامي در اين حد از فصاحت و بلاغت بياورند ، نمي توانند. لذا خداي تعالي مي فرمايد : « وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ » قمر/۱۷ ، «ما» قرآن را آسان قرار داديم و كار ديگران نبوده است . علت اينكه خداي تعالي قرآن را فصيح و بليغ و آسان قرار داده، اين است كه خودش فرموده: «لِلذِّكْرِ» براي تذكر و ياد آوري براي همه، چون خداي تعالي همه اسماء و نشانه ها و علوم مورد نياز بشر را در عالم ارواح، بوسيله روح مطهر پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله و خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام، به ارواح همه انسانها كه تا روز قيامت در كره زمين مي آيند ، تعليم داد و ۲۰۰۰ سال براي تثبيت آن علوم و حقايق، عالم ارواح طول كشيد . البته خداي تعالي مي توانست با يك اراده ، همان طور كه علوم را بلا فاصله پس از خلقت ارواح انسانها ، به آنها تعليم فرمود ، در روحشان تثبيت هم بنمايد ولي چون انسان مختار است و بايد با اختيار خودش، خوبيها را در وجودش تثبيت و بديها را از خود دور نمايد، لذا به اختيار ما قرارش داد كه آن علوم را در وجودمان تثبيت كنيم و اين كار ۲۰۰۰ سال طول كشيد . اين مطالب، قصه و تصورات و خيال پردازي نيست، تمامش از آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام است و حقايقي است كه بر ما گذشته است. 

۱۴۲۷/۴/۳ قمری – فرازپنجم – چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران

فرازپنجم-چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران     

 

 

بسمه تعالي………………معظم له در فراز پاياني فرمايشاتشان فرمودند: «صراط مستقيم» جاده اتوبان بسيار پهني است كه خداي تعالي براي رسيدن به خودش تعيين كرده و متاسفانه از زمان وفات پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله تا الان، دشمنان تا جايي كه توانسته اند در آن انحراف و خرابي ايجاد كرده اند. اولين انحراف اين بود كه بجاي خليفه تعيين شده از طرف خدا و پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله، جمع شدند و سقيفه اي ترتيب دادند و گفتند: خلافت بايد از ناحيه ما تعيين شود. با اين عمل، يك شكاف عجيبي در صراط مستقيم ايجاد نمودند كه تا امروز هم ادامه دارد. خليفه پيامبر بايد مثل پيامبر باشد، و الا خليفه بودنش معنا ندارد. در دعاي ندبه مي خوانيد « ولولا انت يا علي لم يعرف المومنون بعدي و كان بعده هدي من الضلال و نورا من العمي و حبل الله المتين و صراطه المستقيم » صراط مستقيم، علي بن ابيطالب عليه السلام است. باز در شكاف بعدي مردم از صراط مستقيم منحرف شدند و معاويه را با امام مجتبي عليه السلام عوض كردند، حضرت مجتبي عليه السلام را خانه نشين كردند و معاويه را برگزيدند. شكاف بعدي آن قدر عمق پيدا مي كند كه يزيد فاسق شرابخوار قمارباز را گرفتند و حضرت سيدالشهداء عليه السلام را شهيد كردند. در بعضي قسمتها، جاده صراط مستقيم آنچنان صدمه ديده كه اصلا قابل عبور نيست. در اين مواقع، ائمه اطهار عليهم السلام راهي براي ما از كنارگذر باز كرده اند كه نامش «تقيه» است. اگر چه كنارگذر، مسير خاكي و باريكي است ولي با احتياط و آهسته مي توانيد رد شويد. ائمه اطهار عليهم السلام هر جا كوچكترين دست اندازي در صراط مستقيم پيدا شده تابلويي بالاي آن زده اند كه: احتياط كنيد، مواظب باشيد. فكر ما را دشمنان آنچنان از صراط مستقيم منحرف كرده اند كه گويا قيامتي نيست و زندگي ابدي وجود ندارد. براي زندگي دنيايمان تلاش مي كنيم ولي براي زندگي آخرتمان هيچ تلاشي نداريم… تذكر آخر درباره احكام است. در احكام به سه نحو مي توانيد عمل نماييد: اول اينكه مجتهد باشيد. اگر فرصتش را نداريد، راه دوم اين است كه از مرجعي تقليد نماييد. و راه سوم كه براي سالكين الي الله در مرحله «صراط مستقيم» مناسب تر است، عمل به احتياط مي باشد. يعني از ميان فتاواي مراجع، احوط الاقوال را انتخاب كنيد و به آن عمل نماييد. اميدواريم خداي تعالي تمام اعمال و افكار و اخلاق ما را در صراط مستقيم قرار دهد.

۱۴۲۷/۴/۳ قمری – فرازچهارم-چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران

فرازچهارم-چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران   

 

 

بسمه تعالي………….معظم له در بخش ديگري از فرمايشاتشان فرمودند : مواظب باشيد سوءظن به كسي پيدا نكنيد ،« ضع فعل اخيك علي احسنه ». عمل برادر مومنتان را تا مي توانيد حمل بر صحت نماييد. در روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه اگر 50 نفر مومن، قسم خوردند كه فردي مرتكب گناهي شده و خود آن شخص گفت: من نكرده ام، حرف او را قبول كنيد و آن ۵۰ نفر را تكذيب نماييد. ولي در جامعه ما متاسفانه نه تنها حمل بر صحت نمي شود بلكه به شايعات و احتمالات قطعيت مي دهند و چند تا هم خودشان به آن اضافه مي كنند و ترويجش مي نمايند. بعضي اوقات اعمالي را كه حرام نيست ولي  مورد پسند عده اي در جامعه قرار نگرفته است آن چنان بزرگ و پخش مي كنند كه گاهي منجر به طرد افراد از اجتماع مي گردد. من در مقابل كسي كه از فردي نزد من بدگويي نمايد مي گويم: تو فاسقي، چون اگر حرفت درست باشد، نمّام و سخن چين هستي و اگر دروغ باشد، تهمت هم زده اي و من كلام فاسق را بر كسي كه تا بحال از او بدي نديده ام، ترجيح نمي دهم. اما اگر تحت تاثير چنين افراد نمّامي واقع شويد، كم كم از طرف مقابل، كينه اي در دل شما ايجاد مي شود و روابطتان با او سرد مي گردد و به جاهاي بدي منتهي مي گردد. اگر از كسي كينه اي پيدا كرديد، اين آيه را با خود بخوانيد كه « لَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا »حشر/۱۰. هر قدر هم كه آن فرد به شما بد كرده باشد، باز مسلمان و شيعه علي بن ابيطالب عليه السلام است. بنابراين نبايد فردي كه در صراط مستقيم است از كسي كينه اي داشته باشد يا به كينه اش عمل نمايد و خداي نكرده سبب تفرقه شود، چون يكي از گناهان بسيار بزرگ و مهم، ايجاد تفرقه بين مومنين است. تا مي توانيد همه با هم متحد و در كمال محبت و صميميت باشيد. در مجالستان نجوا نكنيد. طوري حركت نكنيد كه موجب غبطه سايرين گردد كه محزون شدن ديگران در رشد و كمالات شما اثر منفي دارد.

۱۴۲۷/۴/۳ قمری – فراز سوم – چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران

فراز سوم – چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران  

 

 

بسمه تعالي ……………….. معظم له در فراز سوم از فرمايشاتشان فرمودند : اگر كسي معتقد به اثر وضعي غذا باشد ، به نظر من مشرك است ، اثر وضعي يعني اينكه چه خدا بخواهد و چه نخواهد ، غذاي حرام در شما اثر مي گذارد . در حاليكه خداي تعالي به شما اجازه داده است غذايي را كه نمي دانيد آلوده به حرام است، بخوريد. نمي شود هم خداي تعالي اجازه دهد شما آن غذا را بخوريد و هم شما را از قربش دور كند . اعتقاد اينكه غذا ، مستقلا و « من دون الله » داراي قدرتي هست كه بدون اذن خدا مي تواند در شما اثر داشته باشد ، انسان را به كفر مي كشاند . خوردن سم يقينا حرام است، ولي اگر انسان سمي را با فشار ظالمي بخورد ، آيا اثر وضعي سم باعث مي شود انسان از خدا دور شود ؟ آيا ائمه اطهار عليهم السلام كه اكثرا توسط دشمنانشان مسموم مي شدند و با زور و فشار سم را مي خوردند ، پس از خوردن سم و بدليل اثر وضعي آن ، از خدا دور مي شدند ؟ اگر كسي ندانست كه در شيشه اي مشروب است و بجاي آب ، آن را خورد و تا صبح، مست و گيج خوابيد ، اين فرد در نماز صبح همان قرب و نزديكي را به خداي تعالي دارد كه در نماز مغرب و عشاء داشته، به جهت اينكه نمي دانسته و آن را خورده است . متاسفانه اين تفكر را صوفيه براي توجيه اعمال خود ترويج نموده اند ، چون وقتي عده اي نزد يكي از اقطاب صوفيه مي روند و مدتي به دستورات او عمل مي كنند و مي بينند اخلاقشان بهتر كه نشده ، بدتر هم شده است و به مكاشفات و روياهاي خوب كه اصل هدفشان نيز بوده نرسيده اند ، به قطبشان كه مراجعه مي كنند ، او مي گويد: شايد تو در بازار غذا خورده باشي و صاحب رستوران ، غذا را آلوده به نجاست كرده باشد ،يا شايد غذاي آلوده به حرام خورده اي و متوجه نبوده اي و لذا غذا در تو اثر وضعي داشته و تو را از خدا دور نموده است . بخاطر همين به جايي نرسيده اي! اما ائمه اطهار عليهم السلام اين طور نبودند ، با اينكه به همه چيز علم داشتند ولي مامور به ظاهر بودند…. در صراط مستقيم از هر گونه اسراف و تبذير دوري كنيد كه خداي تعالي فرموده است « إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ »اسراء/27، ديدگاهتان به اعمال بايد مطابق با ديدگاه خداي تعالي و خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام باشد ، اگر آنها عملي را حرام و عمل ديگري را حرامتر دانستند، شما هم به همان معتقد باشيد. براي مثال فرموده اند: « الغيبة اشد من الزناء » حرمت غيبت از زناء شديدتر است . ولي آيا ما به همان اندازه كه از فرد زناكار متنفريم ، از كسي كه در مقابل ما غيبت نموده ، بدمان مي آيد ؟

۱۴۲۷/۴/۳ قمری – فراز دوم- چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران

فراز دوم- چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران    

 

 

بسمه تعالي…………….. معظم له در فراز دوم فرمايشاتشان فرمودند : دومين تذكر به سالكين الي الله در مرحله «صراط مستقيم» اين است كه : بايد در اعمالتان در صراط مستقيم باشيد و خود را از هر گونه افراط و تفريط حفظ نماييد . نه مبتلا به تقدس بيش از حد و وسواس باشيد و نه از آن طرف به  بي بند و باري دچار شويد . « خير الامور اوسطها »، بهترين چيزها ، اين است كه انسان ميانه رو باشد . اعمال عبادي و مستحبات را در حد و اندازه اي انجام دهيد كه برايتان خسته كننده و كسالت آور نباشد . بعضي افراد در اثر افراط در عبادت و مستحبات، خود را مريض مي كنند ، در حاليكه حتي عبادات واجب ، اگر براي بدن ضرر داشته باشد ، نه تنها ثوابي ندارد ، بلكه شايد گناه هم داشته باشد . مواظب باشيد به وسواس در نجاست و طهارت دچار نشويد ، در شهر مكه تنها يك چاه آب وجود داشت ، كه هم كفار و مشركين و هم حيوانات نجسي مثل سگها از آن استفاده مي كردند ، در هيچ تاريخ و روايتي از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله نقل نشده است شكايتي درباره طهارت و نجاست و زندگي در شهر مكه نموده باشند و مسلما ايشان هم از همان چاه استفاده مي كرده اند . كسي كه به وسواس دچار است ، نمي تواند سير الي الله نمايد ، چون وسوسه از طرف شيطان است و فرد وسواسي ، پالان شيطان را روي دوشش انداخته و هر چه او مي گويد، عمل مي كند . نجاست ، اعتباري است كه خداي تعالي روي بعضي چيزها گذاشته است تا اگر متوجه آن شديد ، از آن اجتناب نماييد ، و الا اگر شما ندانيد كه مثلا لباستان نجس شده و با آن نماز بخوانيد ، نمازتان صحيح است. بنابراين نجاست داراي اصالت ذاتي نيست و نبايد نسبت به آن دچار وسواس باشيد . از آن طرف نسبت به اين مسائل ، بي توجه و بي بند و بار هم نباشيد… با مردم همان طور كه ائمه اطهار عليهم السلام معاشرت مي نموده اند ، زندگي كنيد . كسي بود كه دعوت ديگري را قبول نمي كرد، مي گفت: احتمال مي دهم او رباخوار و مالش آلوده به حرام باشد ، اين فرد اولا غيبت كرده و ثانيا شايد تهمت زده باشد ، تو كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله و ائمه اطهار عليهم السلام بالاتر نيستي! آنها حتي به خانه كفار مي رفتند و از غذايشان تناول مي فرمودند و هيچ وقت از مردم كناره گيري و دوري نمي كردند . 

۱۴۲۷/۴/۳ قمری – چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران

چهارمين گردهمايي مرحله صراط مستقيم در دفتر تهران     

 

 

بسمه تعالي ………………  در چهارمين گردهمايي مرحله «صراط مستقيم» كه در دفتر تهران، در شب سوم ربيع الثاني سال ۱۴۲۷ برگزار گرديد ، پس از تلاوت آياتي از قرآن و بيان سخناني توسط آقاي مهندس حسنلو ، حضرت آيت الله ابطحي مد ظله العالي به بيان مطالب مهمي پيرامون مرحله «صراط مستقيم» پرداخته و فرمودند : كسي كه از خواب و غفلت بيرون آمده و مرحله يقظه را گذرانده و بعد توبه نصوح كرده و مدتي در مرحله استقامت خودش را محكم در راه دين قرار داده ، اين شخص طبعا آمادگي حركت بسوي خدا و حركت در صراط مستقيم را دارد . همان صراط مستقيمي كه در هر نماز واجب و مستحب از خداي تعالي ، هدايت به آن را طلب مي كنيم . براي موفقيت در اين مرحله لازم است به تذكراتي كه داده مي شود و موافق فطرت و وجدانتان نيز هست ، عمل نماييد تا زحمتتان به ثمر نشيند و انشاءالله در زمان ظهور ، پاك و تزكيه شده ، با صورتي پر از نور به محضر حضرت بقيه الله ارواحنافداه مشرف شويد ، همانطوري كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله به علي بن ابيطالب عليه السلام فرمود « و شيعتك علي منابر من نور مبيضة وجوههم حولي في الجنة و هم جيراني ». تذكر اول : مهمترين چيزي كه در مرحله صراط مستقيم بايد به آن بپردازيد و ياد مطالبش را در وجودتان تثبيت نماييد ، اعتقادات صحيح است . اعتقادات شما تنها از پدر و مادر و كوچه و بازار نبايد بدست بيايد ، بلكه تمام اعتقاداتتان بايد تحقيقي و بدور از هر گونه افراط و تفريط باشد . اگر اعتقادتان درباره پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله از راه صحيحي بدست نيايد ، به همان جسارتها و توهين هايي كه كفار و مشركين به ايشان مي كردند ، دچار مي گرديد و شما هم ممكن است نستجيربالله قائل به جنون ، بيسوادي ، جهل ، سحر و امثال اين انحرافات نسبت به آن بزرگوار بشويد . معتبرترين و كاملترين ماخذ كسب اعتقادات صحيح ، قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام است . اعتقادي كه حتي از زبان سقراط و افلاطون و امثال اينها بدست بيايد ، فايده اي ندارد ، بلكه آن اعتقادي براي شما مفيد است ، كه از زبان امام صادق عليه السلام بدست شما رسيده باشد . بنابراين كوشش نماييد ، در اعتقادات در صراط مستقيم و در چهار چوب قرآن و روايات حركت نماييد و از آن منحرف نشويد . 

۱۴۲۷/۴/۷ قمری – فلاح و رستگاري – فراز پنجم از فرمايشات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت

فلاح و رستگاري – فراز پنجم از فرمايشات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت    

   

 

بسمه تعالي…………………. معظم له در فراز پاياني فرمايشاتشان فرمودند: بنابراين طبق دستور خدايي كه رحمان است، بايد انسان باشيم، تزكيه نفس كنيم تا روحمان تميز شود و حكمتي كه در عالم ارواح به ما تعليم داده اند به زبانمان جاري شود. چون خداي حكيم، هيچ وقت حكمت را به زبان كسي كه قلبش پر از آلودگي و صفات رذيله است جاري نمي كند. تو قلبت را از كينه توزي ها، حسادتها، تكبرها و صفات رذيله مختلف پاك كن، « إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ »شعراء/۸۹ باش تا آب حكمت، در دلت جاري شود كه فرموده است: « وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَي الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً »جن/۱۶. اگر مردم روي طريقه اسلام استقامت كنند، در صراط مستقيم حركت كنند، يك آب تميز و گوارايي به آنها مي چشانيم كه حيات آنها را تضمين مي نمايد. چون « مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ »انبياء/۳۰.  حيات شما به اين آب بستگي دارد. مثل اينكه شما به اداره آب محلتان برويد و درخواست انشعاب آب بكنيد. به شما مي گويند: اول برو، لوله آبت را از كثافات تميز كن، ما آب را به تو مي دهيم، اصلا آب مال شماست. اگر بگويي من حوصله تميز كردن لوله و مجراي آب را ندارم، به رستگاري نمي رسي . چون خداي تعالي ۱۱ قسم خورده و فرموده : « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا »شمس/۹. به تحقيق رستگاري مال كسي است كه تزكيه نفس كند. در ادامه خداي تعالي فرموده است « أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ »رحمن/8. در ميزان طغيان نكنيد. منظور از ميزان، تنها ترازو نيست. بلكه در وجود خودتان، در صراط مستقيم باشيد. از افراط و تفريط دوري نماييد. « وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ »رحمن/9. يك نمونه از افراط و تفريط، همين كم فروشي است. با عدالت، وزن را انجام دهيد و كم فروشي نكنيد. در ادامه آيات، خداي تعالي با كمال مهرباني به بيان نعمت هايش پرداخته كه « وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا »ابراهيم/۳۴. اگر بخواهيد نعمت هاي پروردگارتان را بشماريد، نمي توانيد حساب كنيد. « فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ »رحمن/۱۳. مكرر در اين سوره مي فرمايد: اي گروه جن و انس! كدام نعمت پروردگارتان را تكذيب مي كنيد؟ اميدواريم خداي تعالي همه ما را انسان واقعي قرار دهد و توفيق تزكيه نفس و سلامت قلب را به همه ما عنايت فرمايد. 

۱۴۲۷/۴/۷ قمری – نزول دوم قرآن – فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت

نزول دوم قرآن – فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت

 

 

بسمه تعالي…………………. معظم له در فراز چهارم از بياناتشان فرمودند : ادامه آيات سوره «الرحمن» اشاره به نزول دوم قرآن دارد كه آن معلوماتي كه از جانب ذات مقدس پروردگار به پيامبراكرم صلي الله عليه و اله تعليم  داده شده ، بايد در عالم خلقت پياده شود. عالم خلقت بايد حساب داشته باشد، لذا خداي تعالي در ادامه مي فرمايد: « اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ »رحمن/۵. خورشيد و ماه و ستارگان و بالاخره تمام مخلوقات داراي حساب و كتابي هستند. شب قدر تنها آن شبي نيست كه تقديرات ما در آن تعيين شود، بلكه پس از خلقت آسمانها و زمين كه شب و روز تشكيل شد، در شب قدر اول، خداي تعالي تقديرات همه موجوداتي كه در عالم هست، تعيين فرمود. مثلا خورشيد در چه مداري حركت كند، ماه در كجا باشد. آن قدر خورشيد و ماه منظم هستند كه اگر تا ۳۰۰ سال آينده قرار باشد خورشيد يا ماه بگيرد، الان زمان دقيقش قابل پيش بيني است. اگر اين كهكشانها نظم نداشته باشند و بي حساب در فضا ريخته شده باشند با هم تصادف مي كنند و وضع نامنظمشان آنها را به نابساماني مي كشاند. وسيله اين برقراري نظم در عالم، رسول اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام اند كه واسطه فيض اند و در دعاي ندبه مي خوانيم « اين السبب المتصل بين الارض و السماء ». ‌سماء‌ يعني بلندي و منظور خداست كه در ارفع بلندي هاست و رب اعلاي ماست و ارض يعني مادون و منظور، ما مخلوقات هستيم كه از خاكيم. اين ذوات مقدسه، واسطه فيض بين خدا و مخلوقات هستند. يعني خداي تعالي نظم جهان را با علمي كه به آنها داده برقرار نموده است. اگرچه دست خودش باز است و بوسيله بداء‌ ابراز قدرت مي فرمايد. در ادامه خداي تعالي مي فرمايد : « وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدَانِ »رحمن/۶. ستاره و درخت سجده مي كنند. اين درختي كه تا دو ماه قبل، يك چوب خشك بيشتر نبود، الان سبز شده و در هر شاخه، چند برگ و هر برگي و گلي يك رنگ دارد. اينها به امر و اراده الهي تكوينا گوش فراداده اند و در حقيقت خدا را سجده كرده اند. پيچكي كه ۵۰ متر طول دارد و برگ اولش با برگ آخرش از نظر رطوبت يكسان است، خدا را سجده مي كند. چون غير خدا نمي تواند چنين پمپي را در اين گياه قرار دهد.

۱۴۲۷/۴/۷ قمری – اهميت بيان – فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت

اهميت بيان – فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت  

     

 

بسمه تعالي…………………. معظم له در فراز سوم از بياناتشان فرمودند : نمونه انسان ، وجود مقدس حضرت سيدالشهداء عليه السلام است كه خداي تعالي مي فرمايد: « وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً » احقاف/۱۵ و انسان در اين آيه به وجود مقدس حضرت سيد الشهداء عليه السلام تفسير شده است. يا در آيه شريفه « هَلْ أَتَي عَلَي الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً » انسان/۱، انساني كه جزء نيكان است و در راس نيكان واقع شده به حضرت علي بن ابيطالب عليه السلام تفسير شده است. دوازده انسان نمونه به ما نشان داده اند كه بفهميم انسان يعني چه ، اگر انسان هميشه به فكر خوردن و خوابيدن و لذت بردن از مسائل دنيايي باشد و به فكر زندگي ابدي خود نباشد، اين انسان نيست. انساني كه همه افكارش معصيت و زشتي و انحراف است انسان نيست ، انسان آن كسي است كه اقتدا به رسول اكرم صلي الله عليه و اله كرده باشد كه خداي تعالي فرموده است : «و لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ »احزاب/۲۱ ، اقتدا به دوازده امام و فاطمه زهرا عليهم السلام كند. اگر شما يك حيواني پيدا كرديد كه كمي به انسان شبيه بود، آن را انسان نمي گوييد. انسان ارزشش، اهميتش و انسانيتش به روحش و صفات حميده اش مي باشد. همه حيوانات و آنچه در آسمان و زمين است را براي شما انسانها خلق كرده اند تا انسان باشيد ، خليفه خدا در روي زمين باشيد و داراي كرامات انساني شويد. اگر انسان به چهارده نور مقدس كه انسانهاي كامل و الگوهاي ما هستند اقتدا كند، حكمتي كه در عالم ارواح به او تعليم داده شده به زبانش جاري مي شود كه فرموده اند : « من اخلص لله اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمة من قلبه الي لسانه ». لذا در ادامه آيات سوره «رحمن» خداي تعالي مي فرمايد : « عَلَّمَهُ الْبَيَانَ »رحمن/۴ . خداي تعالي به انسان اين امتياز را در بين همه مخلوقات داده كه بتواند حكمت هايي كه در قلبش قرار دارد بيان نمايد ، و الا بقيه حرف زدنها لغو و بيهوده است. در روايات فرموده اند : در مسجد حرف دنيا نزنيد. در موقع اذان اگر حرف دنيا زديد، زبانتان موقع مرگ بند مي آيد. « من تكلم بكلام الدنيا عند الاذان يتلجلج لسانه عند الموت »، اساسا دنيايي كه لهو و لعب است و خداي تعالي فرموده: « إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ » محمد/۳۶ ، ارزش صحبت كردن درباره اش را ندارد و از طرفی خداي تعالي درباره مومنين فرموده است: « وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ » مومنون/3. پس خداي تعالي چرا بيان را به ما تعليم داده است ؟ براي اينكه بتوانيم حكمت هايي را كه در عالم ارواح به ما تعليم داده اند براي ديگران بيان كنيم. همچنين اين آيه دلالت بر اين دارد كه ما چيزي بلد بوده ايم كه به ديگران بگوييم و در عالم قبل از دنيا، معارف و علومي را به ما تعليم داده اند .

۱۴۲۷/۴/۷ قمری – نزول اول قرآن- فراز دوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت

نزول اول قرآن- فراز دوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت    

 

 

بسمه تعالي…………………. معظم له در ادامه بياناتشان فرمودند : خداي تعالي در ادامه آيات سوره «رحمن» فرموده است: « عَلَّمَ الْقُرْآنَ »رحمن/۲، كه اشاره به نزول اول قرآن كريم دارد ، يعني در آن وقتي كه خداي تعالي هنوز هيچ چيز خلقت نفرموده بود ، اول مخلوقش روح مقدس پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله بود كه داراي ظرفيت بسيار وسيعي بود،و علم نامحدود خداي تعالي بصورت معلومات و بنام قرآن در آن ريخته شد . در روايات مكررا پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله فرموده است: « اول ما خلق الله روحي » اول مخلوق خدا ، آن روح مقدس و قوه دراكه بسيار قوي بود كه علم الهي و مصلحت انديشي پروردگار در مخلوق ، از ابتدا تا وقتي كه عالم خلقت وجود دارد به او عنايت شد، چون او واسطه رحمانيت پروردگار به مخلوقات است، بنابراين بايد همه علومي كه براي موجودات عالم هستي لازم است دارا باشد . در دعاي ندبه مي خوانيم « و اودعته علم ما كان و ما يكون الي انقضاء خلقك » خدايا تو به وديعه و امانت گذاشتي علم ما كان و ما يكون را تا انقضاء خلق در رسول اكرم صلي الله عليه و اله. البته اعطاي علوم به روح مقدس پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله بلافاصله پس از خلقتش بوده و اين طور نبوده است كه مدتها روح مقدس رسول اكرم صلي الله عليه و اله جاهل و گمراه باشد ، چون در بعضي روايات فرموده اند: « اول ما خلق الله نور نبيك يا جابر » نور بايد علاوه بر اينكه خودش روشن است ، روشنگر چيزهاي ديگر هم باشد ، نور معنوي حتما علم دارد، لذا همزمان با خلقت روح پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله، علم الهي هم توام با خلقت، بر آن نازل شد. از نظر رتبه، بايد اول ظرف باشد بعد مظروف، ولي از نظر زماني، همزمان بود، همزمان با ايجاد روح، نور هم ايجاد شد، بنابراين خداي تعالي فرموده است:  « اَلرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ »رحمن/۱تا۳ ، يعني بعد از آنكه خداي تعالي خود را به رحمانيت معرفي فرموده و  قرآن را قبل از خلقت مخلوقات به روح مقدس پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله نازل فرموده است ، بعد انسان را خلق فرمود . چون خداي تعالي با ما مردم كره زمين و به زبان عربي و در قرآن اين مطلب را فرموده ، لذا منظور از انسان ، من و شما هستيم ، اما انسان حسابي، آن انساني است كه با حيوانات متمايز باشد . نمي شود يك انسان ، تمام صفات حيواني را دارا باشد و فقط بخاطر اينكه روي دو پا راه مي رود ، اسمش انسان باشد .

۱۴۲۷/۴/۷ قمری – رحمانيت و رحيميت، فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت

رحمانيت و رحيميت، فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در كلاردشت    

      

 

بسمه تعالي…………………. حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در اولين جمعه ماه ربيع الثاني، در جمع سالكين الي الله در كلاردشت، ضمن قرائت آياتي از سوره مباركه «رحمن» فرمودند : اين سوره مباركه به ما مي فهماند كه از اول خلقت، ذات مقدس پروردگار به همه مخلوقاتش مهربان بوده ، چون در روايات تفسير آيه شريفه « بسم الله الرحمن الرحيم » فرموده اند: « رحمان » به معناي مهرباني پروردگار است به عموم مخلوقات و « رحيم » مهرباني خداي تعالي است مخصوص مومنين. مردم با ايمان، از جانب پروردگار يك مهرباني خاصي دريافت مي كنند كه سايرين ندارند. اين مهرباني ، مهرباني مادي نيست كه مثلا در دنيا افراد مومن، ثروتمندتر و سالمتر باشند و نعمتهاي ظاهري را بيشتر و بهتر از ديگران داشته باشند، بلكه در مرحله اول ، مهربانی خاص پروردگار در هدايت است ، لذا فرموده است: « وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» عنكبوت/۶۹، كساني كه در راه ما جهاد بكنند ، زحمت بكشند و بر خلاف نفس اماره بالسوءشان عمل بكنند ، ما آنها را هدايت خاصي خواهيم كرد، از يك حقايقي آنها را بهرمند مي كنيم تا امام متقين باشند و بتوانند اهل تقوا را راهنمايي كنند. در ابتداي اين سوره مباركه خداي تعالي مي فرمايد: « الرَّحْمنِ » رحمن/1، يعني خدا آن كسي است كه به همه مخلوقاتش مهرباني يكساني دارد و بين خوب و بد فرقي نمي گذارد ، با مهرباني همه را خلق كرده و با مهرباني آنها را روزي مي دهد . البته مهرباني با محبت فرق دارد ، چون ممكن است خداي تعالي به چيزي مهربان باشد ولي به او محبت نداشته باشد، مثلا يزيد در آن وقتي كه قصد كرد حضرت سيدالشهداء عليه السلام را به شهادت برساند ، در آن موقع قطعا مورد غضب و تنفر خداي تعالي قرار گرفته و به هيچ وجه پروردگار متعال به او محبتي ندارد ، اما در عين حال به او نفس داده ، جان داده ، و مهرباني كرده ، يا در مثال ديگر ، شما از كوچه اي عبور مي كنيد ، سگ بسيار كثيف پر از مرض را مي بينيد كه در گوشه اي ايستاده و گرسنه است ، ممكن است شما به او غذايي روي مهرباني بدهيد ولي به هيچ وجه او را دوست نداريد . اين فرق بين مهرباني و محبت است ، كه با وجود مهرباني عام پروردگار ، فرموده است: « وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ » آل عمران/۵۷ يا فرموده است: « إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ »بقرة/۱۹۰ ، خدا افراد فاسق ظالم فاجر را دوست ندارد، ولي به آنها روزي مي دهد، سلامتي مي دهد، نعمت مي دهد. البته اين رحمانيت، از مختصات كره زمين است، والا در قيامت آنهايي كه مورد محبت خدا نيستند ، به عذاب شديدي مبتلا مي شوند . 

۱۴۲۷/۴/۱۴ قمری – راه تزكيه نفس – فراز پاياني از بيانات حضرت آيت الله ابطحي

راه تزكيه نفس – فراز پاياني از بيانات حضرت آيت الله ابطحي     

 

 

بسمه تعالي…………………..معظم له در بخش پاياني فرمايشاتشان فرمودند: پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله مامور شده است كه به شما حكمت تعليم بدهد. ممكن است بگوييد: پس چرا به ما تعليم نداده؟ شما يك كاغذ سفيد بياور تا او بنويسد. روي كاغذ سياه و كثيفي كه قابل نگاه كردن نيست چطور پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله حكمت را ثبت بفرمايد. در زمان خود آن حضرت هم افراد ناپاكي در محضر ايشان بودند كه اسلام را به ظاهر قبول كرده بودند اما نفسشان تزكيه نشده بود، حقيقت قرآن را درك نمي كردند. اگر شما يك كتاب بيهوده اي را كنار قرآن در كتابخانه گذاشتيد، نه از حكمت قرآن به آن كتاب منتقل مي شود و نه از مطالب بيهوده آن كتاب چيزي به قرآن سرايت مي كند. خداي تعالي مي فرمايد: « مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً »جمعه/5. مثل كساني كه تورات را زير بغل مي گيرند و هر روز مي خوانند، به الاغي مي ماند كه باري از كتاب را حمل كند ولي خودش از آن بهره اي نبرد. بنابراين فكر نكنيد تزكيه نفس كار بيهوده و بي فايده اي است. كثافاتي در روح انسان ممكن است باشد كه از هفتاد سال بوي بهشت استشمام ميشود ولي كسي كه داراي كبر باشد آن را استشمام نمي كند. هر يك از صفات رذيله، يك كثافت است كه اگر شب و روز مشغول تزكيه نفس باشيم باز كم است. البته خدا هم كمك مي كند. «‌ وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا »عنكبوت/۶۹. اگر كمك خداي تعالي نباشد، ما به هيچ وجه نمي توانيم موفق باشيم. تزكيه نفس هم فقط اين نيست كه در اتاقي بنشينيد و ذكر بگوييد و به خود تلقين تزكيه نفس كنيد. تزكيه نفس اين است كه اگر كارگري، به اندازه مزدت كار كن. اگر كارمندي، بموقع و درست كارت را انجام بده. اگر طلبه هستي، درسَت را خوب بخوان. اول صبح كه سر كار مي روي بگو: خدايا چون تو دوست داري، من اين كار را انجام مي دهم، براي رضايت امام زمان عليه السلام كار مي كنم . همين فكر و در كنارش درست كار كردن، انسان را تزكيه مي كند. همه شما هم در قبال يكديگر مسئوليد. «‌ كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته » همه مومن هستيد و بايد مرآت يكديگر باشيد. به يكديگر تذكر دهيد، امر به معروف و نهي از منكر كنيد و در موقع نماز، دست از همه كارها بكشيد كه اين كار براي شما بركت به همراه دارد.

۱۴۲۷/۴/۱۴ قمری – تزكيه نفس، راه رسيدن به علوم كتاب علي عليه السلام – فراز چهارم

تزكيه نفس، راه رسيدن به علوم كتاب علي عليه السلام – فراز چهارم  

 

 

بسمه تعالي…………………..معظم له در ادامه بياناتشان فرمودند: پس از وفات پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله، علي بن ابيطالب عليه السلام براي اتمام حجت و آشكار نمودن حقايق، آن كتاب را به مسجد آورد و فرمود: اين كتاب خداست. يك عده افراد ناپاك آن را نگاه كردند و ديدند با ناپاكيهايشان سازش ندارد، لذا آن را به علي بن ابيطالب عليه السلام برگرداندند و گفتند: كتاب تو براي خودت باشد. بعدها طلحه و زبير خيلي اصرار كردند ولي حضرت فرمود: ديگر اين كتاب را نخواهيد ديد مگر به دست فرزندم حضرت بقية الله ارواحنا فداه. از آن به بعد اين كتاب در دست ائمه اطهار عليهم السلام بود تا الان كه ان شاالله در زمان ظهور صغرا هستيم و اميدواريم جزء پاكان باشيم. چون اگر قبل از ظهور جدّا تزكيه نفس كنيد و خودتان را به مرحله كاملي از پاكي برسانيد و مردم و خودتان را گول نزنيد و محاسبه و مراقبه شديدي داشته باشيد به آن كتاب علي عليه السلام وصل مي شويد و كتاب علي عليه السلام هم به خداي عظيمي كه نهايت ندارد متصل است. لذا آب علم و حكمت كه از ناحيه خداي تعالي جاري شده و در قلب پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله وارد و از آنجا به قلب علي بن ابيطالب و ائمه اطهار عليهم السلام جاري و در كتاب علي عليه السلام تكوين شده ، به قلب شما هم سرازير مي شود ولي بايد تا مدتي قلبتان مانند سدي نفوذناپذير، آب حكمت را پشت خود ذخيره نمايد و در اين مدت به تميز كردن لوله ها و مجاري آن طرف سد بپردازيد كه بعد از پاكي « من اخلص لله اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمة من قلبه الي لسانه » خود به خود حكمت به زبانتان جاري مي شود. چون حكمت در قلبتان هست فقط بايد ظاهر شود. نمي شود سدي پر از آب باشد و از گوشه و كنار سرريز نكند. بدست خود انسان هم نيست. با هر كس صحبت مي كنيد، اگر خداي تعالي صلاح بداند حكمت را به زبانتان جاري مي كند. بنابراين تا خودتان را پاك نكرده ايد اجازه مس و درك آن كتاب را نداريد. چون هواي نفس و آنچه در دلتان مي گذرد را با آن حقايق و حكمتها مخلوط مي كنيد. به همين علت است كه فرموده اند : «‌ من فسر القران برايه فقد كفر ». افراد پاك صد در صد تسليم پروردگارند «‌ وَ مَا تَشَاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّه »دهر/۳۰. هر چه خدا مي خواهد آنها هم همان را مي خواهند و يك كلمه از خودشان حرفي نمي زنند.

۱۴۲۷/۴/۱۴ قمری – کتاب علی (علیه السلام) و احادیث – فراز سوم

کتاب علی (علیه السلام) و احادیث – فراز سوم     

 

 

بسمه تعالی………..معظم له در فراز سوم از بیاناتشان و در توضیح کتاب علی علیه السلام فرمودند: اگر مسائل و مشکلاتی نبود ، میتوانستیم بگوئیم روایاتی که در کتب ما هست در واقع همان کتاب علی علیه السلام است. مثلا روایاتی که در ۱۱۰ جلد بحارالانوار نقل شده اگر آن مشکل نبود همه از کتاب علی علیه السلام بود. مشکل این است که بین زمان ما و زمان ائمه اطهار علیهم السلام، فاصله زمانی طولانی افتاده و روایات، راویانی دارد که آنها برای ما نقل کرده اند و گاهی در بعضی روایات راویان ناشناخته ای هستند که ممکن است افرادی دروغگو و جاعل روایات باشند یا در روایت کم و زیاد کرده باشند اما کتاب علی علیه السلام یک حرف و حرکتش کم و زیاد نشده و مثل قرآن است. همین قرآن ما هم در آن کتاب هست. برای تقریب ذهن مثالی عرض میکنم: شما در صفحه اول روزنامه، تیتر و خلاصه مطالبی را می بینید که شرح آن در صفحات دیگر داده شده است. قرآن نسبت به آن کتاب چنین حالتی را دارد و مختصر و مجمل مطالبی است که مشروح آن در کتاب علی علیه السلام بیان شده. اگرچه قرآن بتنهائی ذکر است و خدایتعالی فرموده: "وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ " قمر/۱۷، اما هیچگاه در یک جلسه امتحان، تمام جوابها رابطور مشروح به یک دانشجو نمی گویند، بلکه برای کمک، اشاره ای از جوابها را در اختیارش قرار میدهند تا با دیدن آنها تمام مطلب را بیاد آورد. آن کتاب که قرآن را هم در خود دارد، اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند نمیتوانند ولو سوره کوچکی مانندش را بیاورند. از ویژگیهای آن کتاب این است که آن را بدست ناپاکان نمی دهند. همانطور که ظاهر آیه شریفه "لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ " واقعه/ ۷۹ دلالت بر این دارد که به قرآن نمیتوان بی وضو دست زد، در روایات فرموده اند: آن کتاب را افراد مطهری که خدایتعالی به طهارت آنها اشاره فرموده " إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً" احزاب/۳۳ می توانند مس کنند و نگه بدارند. یک فرد خبیث و ظالم و بی بندوبار ممکن است با وضو بتواند به قرآنی که در اختیار ماست دست بزند ولی به آن کتاب هرگز دسترسی نخواهد داشت مگر کسی مانند سلمان آن قدر پاک بشود که در باره اش بفرمایند: "سلمان منا اهل البيت" و به مرحله ای از تزکیه نفس برسد که صد در صد پاک شده باشد.

۱۴۲۷/۴/۱۴ قمری – كتاب علي عليه السلام – فراز دوم از تدريس حضرت آيت الله ابطحي

كتاب علي عليه السلام – فراز دوم از تدريس حضرت آيت الله ابطحي           

 

 

بسمه تعالي…………………..معظم له در ادامه فرمايشاتشان و در توضيح كتاب علي عليه السلام فرمودند: منظور از كتاب علي عليه السلام ، نهج البلاغه نيست. چون مرحوم سيد رضي فقط بخشي از كلمات و خطبه هاي اميرالمومنين عليه السلام را كه قابل هضم براي شيعه و سني و عموم مردم بود در آن جمع آوري نموده، و الا علماي شيعه دهها جلد كتاب بعنوان مستدرك كلمات علي بن ابيطالب عليه السلام نوشته اند. با اين حال آن قدر نهج البلاغه فصاحت و بلاغت دارد كه يك دانشمند اهل سنت در جواب اين سوال كه آيا كسي مي تواند مانند قرآن را بياورد جواب مي دهد: قرآن شاگردي در فصاحت و بلاغت دارد بنام نهج البلاغه كه اگر كسي بتواند مانند آن را بياورد، ممكن است ما احتمال بدهيم مثل قرآن را هم بياورد. باز هم اينها كتاب علي عليه السلام نيست. كتاب علي بن ابيطالب عليه السلام يك كتابيست كه در روايات فرموده اند: تا هفتاد زراع طول دارد و قطر هر يك از كتابهايش به اندازه ران شتر است كه حدودا به اندازه ده هزار صفحه مي شود. در اين كتاب همه چيز هست، احكام، معارف و در يك كلمه حكمت. چرا گفته اند كتاب علي عليه السلام؟ چون به خط علي بن ابيطالب عليه السلام نوشته شده و يك حرف از آن كم و زياد نگرديده است. در روايات فرموده اند: حتي ديه خدشي كه روي دست كسي عمدا بياندازيد در آن كتاب هست. درباره نهج البلاغه گاهي اسناد بعضي رواياتش قابل خدشه است ولي كتاب علي عليه السلام يك حرفش، يك حركتش مورد اختلاف نيست. تمامش صحيح است. پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله فرموده و علي بن ابيطالب عليه السلام نوشته است. پيغمبر هم از جانب خودش نفرموده، خداي تعالي مي فرمايد « وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي » نجم/۳،۴،۵.اين آيه ناظر بر اين كتاب است، يعني هر چه در اين كتاب هست از جانب خدا بوسيله جبرئيل كه امين وحي الهي است بر پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله نازل شده، با اين تفاوت كه كلمات قرآن معجزه است ولي كلمات آن كتاب لازم نيست معجزه باشد.

۱۴۲۷/۴/۱۴ قمری – توضيح آياتي از سوره مباركه واقعه

توضيح آياتي از سوره مباركه واقعه     

 

 

بسمه تعالي………………….. حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي، در تدريس هفتگي خود در جمع سالكين الي الله، به توضيح آياتي از سوره مباركه واقعه پرداخته و فرمودند : سوره هاي آخر قرآن، اكثرا مطالب تكان دهنده بيشتري در ارتباط با مبدا و معاد دارد كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمود : « شيبتني سورة هود و الواقعة ». خداي تعالي در اين سوره مباركه مي فرمايد : « فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُوم »واقعة/۷۵. مواقع نجوم از نظر ملكي اهميت چنداني ندارد كه خداي عظيم، قسم به آن را عظيم بداند و شايد منظور از نجوم، همان است كه در روايات فرموده اند: « اهل بيت پيغمبر، مانند نجوم كه براي اهل آسمان امانند، اينها هم براي اهل زمين امان هستند.» در تفاسير هم آمده كه منظور از مواقع نجوم، موقعيت هايي است كه اهل بيت پيغمبر داشته و دارند. يازده نفر آنها در مواقع خاصي واقع شدند و يك نفر آنها كه حضرت بقية الله ارواحنا فداه است در موقعيت خاصي است. ۱۱۷۰و چند سال است ما را در پس پرده غيبت قرار داده و در عين حال براي اهل دنيا و بلكه براي جميع عالم هستي امان است. خداي تعالي مي فرمايد: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ، فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ، لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ »واقعة/۷۷،۷۸،۷۹. آن قرآن كريم، در كتابي است كه تكوين و ساخته شده و در دست مواقع نجوم است. يعني خداي تعالي مطالب آن را وحي فرموده، پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله دريافت نموده، براي علي بن ابيطالب عليه السلام بيان كرده و آن حضرت نوشته و الان در دست حضرت بقية الله ارواحنا فداه است و در واقع همان كتاب علي عليه السلام است.

۱۴۲۷/۴/۲۱ قمری – علم حقيقي- فراز پنجم از تدريس حضرت آيت الله ابطحي

علم حقيقي- فراز پنجم از تدريس حضرت آيت الله ابطحي  

 

 

بسمه تعالي…………………….. معظم له در بخش پاياني فرمايشاتشان و در توضيح معناي علم فرمودند: در زمان پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله يك عده در مسجد دور فردي را گرفته بودند كه به نظر آنها خيلي دانشمند بود، تمام اشعار عرب را حفظ بود و انساب عرب را مي دانست. اگر كسي نام خود و پدرش را مي گفت او مي توانست تا حضرت آدم، اجدادش را نام ببرد. پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمود: چه خبر است؟ گفتند: «علاّمه». يعني فردي كه خيلي علم دارد. حضرت فرمود: «و ما العلاّمة». علاّمه «چيست»؟ نفرمود: «كيست». گفتند:‌ اشعار جاهليت و انساب عرب را بلد است. حضرت فرمودند: « انما العلم ثلاثة ». منحصرا علم 3 تا است. علم خداشناسي و اعتقادات، علم تزكيه نفس و علم احكام. ما نمي گوييم علوم دنيايي مثل فيزيك و شيمي بي ارزش است ولي دانشمندترين مردم دنيا در علوم دنيايي تا زماني كه زنده است مي تواند از علمش استفاده كند. اگر هم بعد از مرگش علم او براي مردم فايده اي داشته باشد باز چون براي مردم كار كرده است بايد مزدش را از مردم طلب كند و از خدا طلبي ندارد، مگر اينكه براي خدا انجام داده باشد. اگر براي خدا باشد اين علوم فضل است، اول آن 3 علم را بياموز بعد دنبال زيادي برو. مثل اينكه شما نماز شب را بخوانيد و نماز صبح را ترك كنيد. اگر براي خدا باشد اين كار بي ارزش است، چون نماز صبح واجب است و نماز شب مستحب. سني و شيعه روايت كرده اند از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله كه فرمود: « طلب العلم فريضة علي كل مسلم و مسلمة » علمي كه در اينجا فرموده اند همان علوم سه گانه است و همين علم است كه به درد دنيا و آخرتتان مي خورد و بر هر زن و مرد مسلمان، واجب است دنبال كسبش برود. شما براي ابد خلق شده ايد، نه دنيا. براي ابديت چه علمي لازم است؟ همين علوم سه گانه اي كه پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله فرمود و عبارتند از : اعتقادات، علم تزكيه نفس و علم احكام.

۱۴۲۷/۴/۲۱ قمری – حقيقت دنيا – فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در جمع سالكين الي الله

حقيقت دنيا – فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در جمع سالكين الي الله      

 

 

بسمه تعالي……………………..معظم له در توضيح آيه شريفه « اِعْلَمُوا أَنَّمَا اَلْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ »حديد/20 فرمودند: دنيا يك بازي بيهوده است، من يك وقتي فكر مي كردم كساني كه با مال آلوده به حرام زندگي خود را مي سازند به بچه اي مي مانند كه در كنار كوچه با خاكها مي خواهد خانه اي بسازد. چون آب گير نمي آورد، با بول خاكها را گِل مي كند و با آن گِل خانه اي كوچك مي سازد و به آن دلبستگي هم پيدا مي كند. اين بول همان مال حرامي است كه افراد وارد خانه و زندگيشان مي كنند و دل بستن به اين خانه و زندگي، همان عمل بچه گانه اي است كه انجام مي دهند. اگر چنين افرادي را ديديد، بخاطر ثروت و قدرتشان در مقابل آنها تعظيم نكنيد. ثروتي كه از راه حرام بدست آمده باشد، مالي كه محبتش در دل او جاگرفته باشد، چه ارزشي دارد؟ بعضي افراد آن قدر خودشان بي ارزشند كه بايد پول و ثروت به آنها شخصيت بدهد. شما ۱۰ كيلو طلا به گردن الاغي بياندازيد، اگر الاغ شايسته احترام مي شود به اين فرد هم احترام كنيد. افراد فاسق و فاجر نزد خدا محبوب نيستند. يك سالك الي الله بايد بواسطه تقوا و معروف ديگران را احترام و اكرام كند و بخاطر مشاهده منكر همه را فسخ نمايد. « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ »حجرات/۱۳ آن كسي را معظم بشماريد كه حقيقتا و واقعا، نه بصورت تظاهر، اهل تقوا باشد. خداي تعالي در قرآن، قارون را توصيف مي فرمايد: به قدري ثروتمند بود كه كليد خانه هاي پر از طلايش را يك عده باربر تنومند حمل مي كردند. به محض اينكه با دين يك مقدار سر ناسازگاري گذاشت، به نفرين حضرت موسي، زمين او را بلعيد و از همان زمان تا روز قيامت در دل زمين معذب است. در زندگي دنيا اهل تفاخر نباشيد. طوري لباس نپوشيد كه ديگري بخاطر اينكه نمي تواند چنين لباسي بپوشد با ديدن شما محزون شود كه اين محزون شدن ديگران اثر بدي در پيشرفت شما و روحياتتان دارد .

۱۴۲۷/۴/۲۱ قمری – قرض الحسنه – فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

قرض الحسنه – فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

 

 

بسمه تعالي……………………..معظم له در توضيح آيه شريفه « مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ »حديد/۱۱ فرمودند: امروز متاسفانه طوري شده است كه قرض الحسنه و ثوابهاي زيادش بكلي از بين رفته، انفاق به فراموشي سپرده شده و افراد به هم اعتماد كافي ندارند. خداي تعالي در اين آيه شريفه، قرض الحسنه را به خودش نسبت مي دهد و مي فرمايد : به من قرض دهيد. اما عده اي در بين اهل تزكيه نفس هستند كه با وجود عدم توانايي شان در اداي دِين، با چك و سفته، پول مردم را مي خورند و طرف مقابل را به گرفتاري و مشكلات مي اندازند. وقتي ربا كه فرع پول است خداي تعالي درباره اش مي فرمايد: « فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه »بقره/۲۷۹ اين كار كه خوردن اصل و فرع و همه پول است چه حالتي دارد؟ اگر شما يك گناه از فرد اهل تزكيه نفس ديديد، يك عمل خلاف تعهد ديديد، بدانيد كه اين فرد آدم غير متعهدي است و آدم غير متعهد، مبارز با خداست و جنگ با خدا كرده است و معنا ندارد كه در جلسات ما حضور داشته باشد. بعضي فكر مي كنند اين زرنگي است كه مال مردم را بخورند. ما در بين اهل تزكيه نفس، داريم كساني را كه مال زيادي بدستشان سپرده ايم و با وجود نيازمندي كاملي كه داشته اند هيچ استفاده اي ولو موقت از آن نكرده اند. هرچه در زندگي در اختيار شماست، ملك شما نيست، حتي بدنتان هم ملك شما نيست، ملك خداست و اگر قصد استفاده سوء و نامشروع از بدنتان، لباستان و حتي فكرتان داشته باشيد، خيانت كرده ايد و سالك الي الله اهل خيانت نيست.

۱۴۲۷/۴/۲۱ قمری – بيداري – فراز دوم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي

بيداري – فراز دوم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي         

 

 

بسمه تعالي……………………..معظم له در توضيح آيه شريفه « أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ »حديد/۱۶ فرمودند: خداي غريب، خداي مظلوم، در اين آيه شريفه به بندگانش مي فرمايد : آيا وقت آن نرسيده كه دلهايتان با ياد خدا خاشع شود؟ تا كي مي خواهيد در غفلت باشيد؟ تا كي مايليد همه چيز را بر ذكر و ياد خدا ترجيح دهيد؟ آيا وقتش نرسيده كه در مقابل قرآن كه ذكر خداست، دل انسان خاشع شود؟ مي گويند: دزدي در نيمه هاي شب به قافله اي دستبرد مي زد كه اين آيه شريفه را از زبان فردي كه در نماز شبش آن را مي خواند شنيد، اشكش جاري شد و صدا زد :‌ چرا خدا، وقتش شده، وقت آن شده كه دلم خاشع شود. اين دزد از خواب غفلت بيدار شد، نكند ما بيدار نشويم و مرده اي باشيم كه هرچه روي سرمان فرياد مي زنند تكان نخوريم و همان برنامه هاي قبل از يقظه را داشته باشيم. آن دزد وقتي اين آيه را شنيد، تكاني خورد، خودش را به مولايش امام صادق عليه السلام رساند و توبه كرد.

۱۴۲۷/۴/۲۱ قمری – توضيح آياتي از سوره مباركه حديد در تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي

توضيح آياتي از سوره مباركه حديد  در تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي

 

 

بسمه تعالي……………………..حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در روز جمعه بيست و يكم ربيع الثاني سال ۱۴۲۷ ، در تدريس هفتگي خود و در جمع سالكين الي الله به توضيح آياتي از سوره مباركه « حديد » پرداخته و فرمودند: من سالها قبل، ضمن بررسي كتب فلاسفه غرب و در مقايسه مطالب آنها با آيات شريفه قرآن، مي ديدم كلمات آنها مثل هل پوچي در مقابل صدها ميليون مرواريد، در مقابل كلام الهي بي ارزش و بي محتواست و مردم مسلمان، مثل گدايي هستند كه روي گنجينه هاي بسيار پرمحتوايي خوابيده و دست گدايي بسوي افرادي فقير و محتاج دراز كرده باشند. مطالب حكمت آميز قرآن، تمامش با آخرين نظرات اهل حكمت تطبيق مي كند. در عين حال وقتي يك دانشمند غربي وارد كشور مي شود همه برايش ارزش فوق العاده اي قائلند. شما سالكين الي الله و اهل تزكيه نفس كه مي دانيد خداي تعالي فرموده است « أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا »محمد/۲۴،  بايد در قرآن تدبر كنيد ، چرا تدبر نمي كنيد؟ آيا كليد باز كردن قفل حقايق قرآن را نداريد؟ اگرچه دوستان بحمدالله احترام ظاهر قرآن را در حد مطلوبي رعايت مي كنند و در موقع تلاوت قرآن دوزانو و مودب مي نشينند و با كسي صحبت نمي كنند، ولي احترام واقعي قرآن استفاده از كلمات حكمت آميز و درس گرفتن از مطالبش مي باشد.

 

۱۴۲۷/۵/۱۹ قمری – فراز دوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

فراز دوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي       

 

 

بسمه تعالي………………معظم له در ادامه توضيح آيات هفتگي فرمودند: تقوا يعني خودنگهداري از بديها. يعني يك سالك الي الله بايد خودش را از انحرافات و عقايد باطل و كارهاي اشتباه و كارهايي كه او را از ياد خدا و لقاء پروردگار باز مي دارد، حفظ كند و فقط در صراط مستقيمي كه به محضر پروردگار و رضايت او منتهي مي شود حركت نمايد و در اين راه ، هيچ چيز مانعش نباشد. مثلا شما  قصد مسافرت به شهري را داريد و در راه كاملا احتياط مي كنيد كه از جاده منحرف نشويد و ماشينتان خراب نشود و خودتان هم تا  رسيدن به مقصد، سالم و پر انرژي باشيد. اگر چه راه مهم است ولي مهمتر از راه ماشين است و مهمتر از ماشين سلامت خود شماست. اگر به شما گفته شده است تقوا را در كنار مراحل تزكيه نفس داشته باشيد به اين معنا نيست كه تقوا در حاشيه باشد و بود و نبودش فرقي نكند، بلكه به اين معناست كه در حين رانندگي به سمت مقصد مورد نظر، متوجه انحرافات باشيد، محاسبه و مراقبه داشته باشيد، به پيچ و خمهاي جاده و علائم راهنمايي و رانندگي توجه نماييد. تقوا اساس كار است، اگر تقوا نباشد، نه راه و نه ماشين سالم به درد شما نمي خورد. راه، همين مسير تزكيه نفس است كه شما بايد از لحظه اولي كه به مرحله يقظه پانهاديد تقوا را داشته باشيد. اينكه به شما دستور داده شده واجبات را انجام دهيد و محرمات را ترك كنيد، اين معناي تقواست. هر جا خاندان عصمت با مردم صحبتي داشته اند توصيه به تقوا فرموده اند. امام جمعه كه بايد در صحبتهايش سفارش به تقوا كند براي اين است كه تقوا ريشه و اساس كارهاست. و خداي تعالي در اين آيات مطالب بسيار جالبي درباره تقوا بيان فرموده است.

۱۴۲۷/۵/۱۹ قمری – فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي      

 

 

بسمه تعالي………………معظم له در ادامه مبحث تقوا فرمودند: خداي تعالي در اين آيات مي فرمايد: « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً »طلاق/2. كسي كه تقوا داشته باشد، اولين فايده اش اين است كه خدا براي او گشايش و فرج در كارها مي رساند. منظور از فرج، تنها فرج امام زمان عليه السلام نيست، آن اساس فرجهاست. ولي فرج، براي هر شخصي در زندگي دنيا اهميت زيادي دارد. اگر تقوا داشته باشيد، خداي تعالي راه خروج از مشكلات و گرفتاريها و پيچيدگيهاي دنيا را به شما نشان مي دهد. در دنيايي كه « دار بالبلاء محفوفه »، خانه اي است به بلا پيچيده شده، از كجا بيرون برويم و چطور از بلاها فرار كنيم؟ راهش تقواست. تقوا يعني حواست جمع باشد و سر به هوا نباشي، و الا تصادف مي كني و در چاله مي افتي. تقوا اين  نيست كه در نماز و طهارت به وسواس بيافتيد، تقوا اين است كه انسان بد را بشناسد و بدي نكند. بد را انتخاب نكند، چيزي را كه بد باشد چه مردم بدانند يا خدا بداند آن را انتخاب نكند. فايده دوم تقوا اين است كه خداي تعالي مي فرمايد : « وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ »طلاق/3. خدا روزي فرد با تقوا را از جايي كه گمانش را ندارد و حساب نمي كند برايش مي رساند. مثلا شما درآمدتان خيلي كم و مخارجتان خيلي زياد است و درآمد بيشتري هم نمي توانيد داشته باشيد. اگر تقوا داشته باشيد سر سال خمسي مي بينيد علاوه بر اينكه براي مخارجتان كسر نياورده ايد بلكه مقداري هم اضافه داريد كه بايد خمسش را بدهيد. با خودتان فكر مي كنيد من اينها را از كجا آوردم، دزدي كه نكردم، كلاه هم سر كسي نگذاشتم. ما صدها مورد از اين قبيل را مي توانيم براي شما نام ببريم. از آن طرف خداي تعالي مي فرمايد: « أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً »طه/124. كسي كه تقوا ندارد و ازياد خدا غافل شده، به فكر اين است كه چطور جنس بدش را به يك فرد پولدار قالب كند، خوشحال است كه كارهايش به ظاهر روبراه است، ولي سرسال كه حساب مي كند مي بيند چقدر عقب افتاده، با خود مي گويد من كه همه كارهايم رديف بود اين ورشكستگي از كجا آمده است. مرحوم آقاي شيخ جعفرشوشتري يك وقتي فرموده بودند: 124هزار پيغمبر آمدند و گفتند موحد باشيد، من مي گويم يك قدري مشرك باشيد. ايشان در توضيح اين مطلب فرمودند: همه انبياء گفتند: فقط خدا، من عرض مي كنم: قدري خدا را هم در زندگيتان وارد كنيد.

۱۴۲۷/۵/۱۹ قمری – فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي    

 

 

بسمه تعالي………………معظم له در ادامه فرمايشاتشان درباره تقوا فرمودند: فايده دوم تقوا اين بود كه خداي تعالي روزي فرد با تقوا را از جايي كه گمانش را ندارد مي رساند. اين رزق و روزي، فقط رزق مادي نيست. بلكه شامل رزق معنوي هم مي شود. مثلا خداي تعالي فردي را سر راه شما مي گذارد كه از نظر معنوي دائما سيرتان مي كند. شما فكرش را نمي كرديد و خدا برايتان فراهم كرده است. خداي تعالي مي فرمايد: « يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ »طلاق/3.  بعد از تقوا، توكل را فرموده، چون كسي كه تقوا را به پايان برساند و از آن رزق « من حيث لا يحتسب » استفاده كند، طبعا همه چيز را به خدا واگذار مي كند، خدا كه روزي مادي و معنوي ما را مي دهد، راه خروج از گرفتاريها را هم بلد است، ما چرا حرفي بزنيم، بر او توكل مي كنيم و زمام اختيارمان را بدست او مي دهيم، هر چه او بفرمايد گوش مي دهيم و هر راهي بگويد عمل مي كنيم. بنا نيست شما خودتان راه نجات را پيدا كنيد، خدا شما را كفايت مي كند. در دعاها به خداي تعالي عرض مي كنيم « من وجدك فماذا فقد » خدايا كسي كه تو را پيدا كرده چه چيزي گم كرده است و كسي كه تو را گم كرده، چه دارد. فايده چهارم تقوا كه در همين آيات خداي تعالي فرموده است، آسان نمودن كارهاست. مي فرمايد: « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً »طلاق/4. كسي كه تقوا داشته باشد خداي تعالي كارهايش را آسان مي كند. شما راه را پيدا كرده ايد ولي خيلي مشكلات دارد. اگر تقوا داشته باشيد اراده پروردگار بر اين قرار گرفته كه در كار شما آساني قرار دهد. فايده پنجمي براي تقوا هست كه خداي تعالي فرموده : « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ »طلاق/۵. كسي كه تقوا داشته باشد خدا گناهانش را جبران مي كند. كسي كه مثلا از اين لحظه تصميم گرفته توبه كند و تقوا داشته باشد، خداي تعالي گناهان گذشته اش را جبران مي كند و در بعضي آيات ديگر مي فرمايد: گناهان گذشته را تبديل به حسنات مي كند. فايده ششم تقوا هم اين است كه « وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً »طلاق/۵. اجر او را بزرگ مي كند. كسي كه تقوا داشته باشد و عملي را بر اساس تقوا انجام دهد، ولو اينكه كارش كوچك باشد، ولي در نهايت كار مي بيند از آنچه تصور مي كرده بسيار بالاتر رفته است و خداي تعالي اجرش را عظيم كرده است.

۱۴۲۷/۵/۱۹ قمری – فراز پنجم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

فراز پنجم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي    

  

 

بسمه تعالي………………معظم له در فراز پاياني فرمايشاتشان درباره انفاق فرمودند: انفاق از «نفق» بمعناي جدا كردن است. مثلا شما امروز كاري انجام داده ايد و پولي بدست آورده ايد، بخشي از پول مربوط به مخارج خودتان و واجب النفقه تان است، بخشي را هم براي كارهاي خير و صحيح جدا مي كنيد. اين جدا كردن، همان انفاق است. بخشي از مال را جدا كنيد و در جايي كه خداي تعالي صلاح مي داند قرار دهيد. بطور كلي هر چه در اختيار شماست، از مال و اموال گرفته تا بدن و پيراهن، هيچكدام ملك شما نيست. توليتش را خداي تعالي در اختيار شما قرار داده است. ولايتش در دست شماست. مال شما نيست. اگر امشب سكته كردي و مال تو است فردا صبح نگهش دار. آنچه داريد، فقط توليتش در اختيار شماست و بايد خوب از آنها محافظت كنيد. يك متولي خوب، كسي است كه موقوفه را دقيقا حفظ كند و درآمد آن را خرج خود موقوفه كند و بخشي از آن درآمد را بعنوان حق الزحمه براي مخارج خود بردارد. انفاق دو بخش دارد: انفاق واجب و انفاق مستحب. انفاق واجب اين است كه واجب النفقه خود را كه زن و فرزندتان هستند در رفاه و آسايش كامل مطابق شئوناتشان قرار دهيد. هر چه از آن زياد آمد مي توانيد در جاهاي ديگر انفاق نماييد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد : «ان لا يري العبد فيما خوله الله اليه ملكا يرون المال مال الله يضعونه حيث امرهم الله» بنده خدا، پول و مال را در جايي قرار مي دهد كه خدا دوست دارد و امر كرده است و براي خود مالكيتي نمي بيند. مسئله سومي كه در اين آيات به آن اشاره شد موانعي است كه بر سر راه شما در سير الي الله قرار گرفته  و بايد از جلوي پايتان برداريد. انسان ممكن است راه را بلد باشد ماشين سالمي هم داشته باشد ولي چند سنگ بزرگ سر راهش قرار گرفته كه مانع حركت او شده است و خداي تعالي در اين آيات بعضي از اين موانع را بيان فرموده است. اول: مال و اموال است كه نبايد سالك الي الله براي خود مالكيتي در اموالش ببيند. اموالتان را دور نريزيد ولي با آن در راه خدا جهاد كنيد كه فرموده است :‌«وَ جَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»توبه/۴۰. مالتان را فقط در راه خدا خرج كنيد. اول آنچه خدا واجب كرده است مثل واجب النفقه و بعد مستحبات. مانع بعدي در راه شما، همسر و فرزندانتان هستند كه بايد كوشش كنيد آنها را با زمينه سازي مناسب با خود همراه نماييد. در جريان نزول آيه «هل اتي»، حضرت اميرالمومنين عليه السلام ، اهل بيت خود را وادار به انفاق نكردند، بلكه حضرت زهرا و امام مجتبي و حضرت سيدالشهداء عليهم السلام هر كدام جدا سهم خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند. زن و فرزندتان را طوري بسازيد كه مانع راهتان نشوند. از موانع غفلت آور خودتان را حفظ كنيد و اميدواريم همه شما موفق به اين كارها بشويد و در صراط مستقيم، توفيقاتتان روزبروز بيشتر شود.

۱۴۲۷/۵/۱۲ قمری – فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي       

 

 

بسمه تعالي……………….. حضرت آيت الله ابطحي مد ظله العالي در روز جمعه ۱۲ جمادي الاول سال ۱۴۲۷ و در جمع سالكين الي الله فرمودند: دو ماه جمادي الاول و جمادي الثاني تعلق خاصي به ملكه عالم هستي، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها دارد. متاسفانه دشمنان اسلام كوشش كرده اند با جعل رواياتي دروغين، فاطمه زهرا سلام الله عليها را زني احساساتي، متعصب، زودرنج و مردم آزار نشان دهند. بطور كلي هر كجا ديديد دشمنان اسلام روي يك موضوعي بيشتر حساسند، بدانيد كه آن چيز براي اسلام اهميتش بيشتر است و دشمن مي خواهد اين ريشه حساس را بزند تا بتواند دين مقدس اسلام را از بين ببرد و يكي از اين موضوعات بسيار مهم و حساس، مساله معرفت به مقام و عظمت فاطمه زهراست. اگر دشمن توانست فاطمه زهرا سلام الله عليها را فردي معرفي كند كه مثلا با همسرش علي بن ابيطالب عليه السلام نزاع و دعوا دارد طبعا آن بزرگوار را از مقام عصمت پايين آورده است. چون محال است كه دو نفر معصوم بخصوص معصوم از جهل با هم اختلافي پيدا كنند و اگر اختلافي پيدا كردند قطعا يكي از آن دو معصوم نيستند. در حاليكه عصمت فاطمه زهرا سلام الله عليها طبق احاديث فراوان و آيات قرآن مسلم است. 

۱۴۲۷/۵/۱۲ قمری – فراز دوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

فراز دوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي    

   

 

بسمه تعالي……………….. معظم له در توضيح مقام عصمت فاطمه زهرا سلام الله عليها فرمودند: فاطمه زهرا سلام الله عليها يقينا ذوي القربا و نزديكترين فرد به پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله بوده است. هم از نظر بدني نزديكترين فرد بوده و هم از نظر روحي و صفات حميده و براي ما ثابت است كه پيامبر اكرم و علي بن ابيطالب و ائمه اطهار عليهم الصلوه و السلام معصوم از جهل هستند. آيه تطهير چند مرتبه نازل شده و هر بار يكي از افرادي كه اين آيه شريفه در شانش نازل شده، فاطمه زهرا سلام الله عليها بوده است و كوثر كه بمعناي خير كثير است همان فاطمه زهرا سلام الله عليهاست. يكي از علماي اهل سنت بوسيله سوره هل اتي ۱۲ دليل بر عصمت علي بن ابيطالب و حضرت فاطمه زهرا و امام مجتبي و حضرت سيدالشهدا عليهم السلام براي من ارائه نمود. فاطمه زهرا سلام الله عليها آن قدر  نزد خداي تعالي عزيز است كه وقتي خدا او را به پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله عنايت كرد فرمود: « إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ » كوثر/۱. ما كوثر را به تو عطا نموديم. تمام الفاظ اين آيه بيانگر اين است كه خداي با عظمت، چيز بسيار مهم و گرانبهايي را به پيغمبرش عطا مي كند و پس از آن مي فرمايد: « فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَر» كوثر/۲. براي پروردگارت نماز شكر بجاي آور. پروردگاري كه تو را تربيت كرده و به تو عظمت داده، و براي اين عنايتي كه به تو شده شتر قرباني كن. كه بزرگترين و مهمترين قرباني ها شتر است. همه اينها بخاطر اين است كه خداي تعالي مي خواهد فاطمه زهرا سلام الله عليها را به پيغمبرش عطا كند، آيا مي شود اين عطاي پروردگار با اين همه اهميت و عظمت، داراي نقص و جهلي باشد؟ در آخر اين سوره بظاهر كوچك ولي بسيار با عظمت، خداي تعالي مطلبي را فرموده كه هر روز بيشتر از قبل اعجازش آشكار مي شود. مي فرمايد: « إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر» كوثر/۳. به تحقيق دشمن تو مقطوع النسل است.

۱۴۲۷/۵/۱۲ قمری – فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي      

 

 

بسمه تعالي……………….. معظم له در توضيح آيه آخر سوره مباركه كوثر فرمودند: من در تاريخ مطالعه كردم، ديدم روزي كه حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام به شهادت رسيد، ده هزار گهواره طلا و نقره كه تنها بچه هاي شيرخوار را در آن مي گذارند در ميان بني اميه در حركت بود. بني اميه همه دشمن فاطمه زهرا سلام الله عليها تربيت مي شدند و دشمني خود را به انحاء مختلف ابراز مي نمودند. در جنگ جمل اكثر كساني كه با علي بن ابيطالب عليه السلام جنگ مي كردند از بني اميه بودند. همه جاي حكومت اسلام را در دست گرفته بودند و آن قدر مغرور شده بودند كه يزيد مي گفت: « لعبت هاشم بالملك فلا…خبر جاء و لا وحي نزل» اسلامي در كار نبوده و اسلام آمده تا ما را شاه كند و ما هم كه شاه شديم. يكي از نويسندگان اهل سنت مي نويسد: بعد از ۵۰۰ سال از آغاز اسلام يك نفر را پيدا نمي كنيد كه صراحتا اعلام كند از نسل بني اميه است. اما امروز حدود ۸۰ ميليون سادات داراي نسب نامه در عالم وجود دارد. اينها نشانه هاي عظمت فاطمه زهرا سلام الله عليها هستند. خداي تعالي به پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله مي فرمايد: « إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر» كوثر/۳. اين دشمن تو كوتاه است. چون باطل هميشه موقتي است و جولاني دارد. « للباطل جولة » ولي حق و حقيقت دائمي است و دوام دارد. پيغمبر اكرم صلي الله عليه واله فرمود: «‌ كل حسب و نسب منقطع يوم القيامة الاّ حسبى و نسبى » و فاطمه زهرا سلام الله عليها در وصيتنامه اش فرمود: « واقرأ على ولدي السلام الى يوم القيامة » كه نشان دهنده بقاء نسل پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله تا روز قيامت است. در مقابل در زيارت عاشوراء مي خوانيم : « اللهم العن بني امية قاطبة » خدايا قاطبه و جمعيت بني اميه را از رحمتت دور كن. البته در ميان بني اميه انسانهاي خوبي هم پيدا شده اند كه خدماتي كرده باشند ولي عموم اين خاندان با فاطمه زهرا سلام الله عليها و ذريه اش در افتادند و همين دليل كافي است كه اين خاندان را دشمن اهل بيت بدانيم.

۱۴۲۷/۵/۱۲ قمری – فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي    

 

 

بسمه تعالي……………….. معظم له ضمن قرائت آيه شريفه «‌ هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»جمعه/۲. به توضيح آن پرداخته و فرمودند: خداي تعالي پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله را فرستاد تا آيات قرآن را بر مردم امي و بيسواد تلاوت كند. شما هم همين برنامه را انجام دهيد و قرآن را براي كساني كه سواد خواندن ندارند يا براي خودتان بخوانيد. نكند خداي نكرده روز قيامت قرآن از شما شكايت كند كه : خدايا اين مردم مرا مهجور قرار دادند. سپس مي فرمايد : «‌ و يزكيهم » كه تزكيه نفس بصورت عملي و موفق همين ۷ مرحله اي است كه ارائه شده  است. بعد از تزكيه نفس تعليم كتاب و حكمت است. اگر كسي را ديديد كه تزكيه نفس نكرده بدانيد قرآن را نمي فهمد ولو بظاهر بزرگترين مفسر قران باشد. حكمت همان حقايق و معارفي است كه در عالم ارواح به ما تعليم داده اند و در دنيا هم يكبار ديگر پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله به ما ياد مي دهد كه منظور از تعليم در اينجا همان تذكر است. در ادامه آياتي كه در اين هفته تلاوت نموديد خداي تعالي مي فرمايد : « مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»جمعه/۵.  مثل آنهايي كه تورات را زير بغل مي گذارند و هر روز به كنيسه مي روند ولي عملشان عمل توراتي نيست، به خري مي ماند كه در خورجينش بار كتاب حمل نمايد. اين حيوان چقدر از مطالب كتابها استفاده مي كند؟ كوشش كنيد شما اينطور نباشيد و از مطالب قرآن استفاده و به آن عمل نماييد.  اگر يهودي ها آيات الهي را مي فهميدند و حقيقتا وليّ خدا بودند، بايد تمناي مرگ مي كردند. چنانكه خدايتعالي در ادامه آيات مي فرمايد:‌ « قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ »جمعه/۶. اما شما اگر تزكيه نفس كنيد و از اولياء خدا شويد و قرآن را خوب بفهميد، تمناي مرگ و لقاء پروردگارتان را خواهيد نمود. 

۱۴۲۷/۵/۵ قمری – فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي

فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در جمعه اول ماه جمادي الاول    

 

 

بسمه تعالي………………حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در روز جمعه پنجم جمادي الاول سال ۱۴۲۷ و در جمع سالكين الي الله فرمودند: در آيات و روايات، مكرر فرموده اند كه دنيا ارزشي ندارد، نه ثروتش و نه فقرش اهميتي ندارد. بدليل اينكه در قرآن مجيد فراوان اين مسئله ذكر شده است كه انسان ابدي است، چه كافر باشد و چه مسلمان، چه خوب باشد چه بد. انسان با مردن برنامه هايش تمام نمي شود، هميشه خواهد بود و زندگي دنيا در مقابل حيات ابدي، مثل صفر در مقابل بينهايت است. همينطور خوشي ها و ناراحتي هاي دنيا در مقابل زندگي ابدي ارزشي ندارد. شما فرض كنيد يك فرد ثروتمند كه بسيار در رفاه و آسايش است، يك لحظه ناراحتي يا يك لحظه خوشي برايش ايجاد شود. اگر اين فرد عاقل باشد، اين يك لحظه را به حساب نمي آورد. بطور كلي هر چيزي كه گذرا باشد بالاخره فراموش ميشود. ما عالم ذر و عالم ارواح را با آن همه طول مدتش فراموش كرديم و انبياء بايد بيايند و به يادمان بياورند، آن وقت دنيايي كه نهايت 120 سال اگر كسي زياد عمر كند در آن مي ماند در مقابل بينهايت  چه ارزشي دارد؟ و يقينا يك روزي خواهد رسيد كه ما دنيا را بخاطر جزئي بودنش و بخاطر قابل توجه نبودنش فراموش مي كنيم. آن وقت در اين دنيا افرادي هستند كه همه فكرشان و همه توجهشان به همين دنياي لحظه اي است. حضرت اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد: « ليس منا من لم يحاسب نفسه في كل يوم مرة ». از ما نيست كسي كه در شبانه روز لااقل يك مرتبه به حساب خودش رسيدگي نكند و تمام فكرش همين دنياي لحظه اي باشد.

۱۴۲۷/۵/۵ قمری – فراز دوم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي

فراز دوم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي

 

         

بسمه تعالي………………معظم له در ادامه فرمايشاتشان فرمودند: اگر شخصي از مسافرت بيايد و شما هم مثلا يك آيت الله هستيد، براي شما عروسكي هديه بياورد كه صدايي هم مي كند. شما علاوه بر اينكه ناراحت مي شويد و از او تشكر نمي كنيد، بلكه اين مرد را بسيار بي عقل تصور مي نماييد. دنيا لهو و لعب و اسباب بازي است. اما آخرت حيات دائمي است. شما هم يك فردي هستيد كه دائما به فكر آخرت و اهل سير و سلوك و لقاء پروردگار هستيد. حالا يك نفر آمد و گفت: از فردا شما وزيري، مدير كلي، باور كنيد اگر انسان، انسان بشود و عاقل باشد، اين كار از آن عروسكي كه يك نفر براي يك آيت الله يا حكيم هديه آورده باشد مسخره تر است. اگر كسي به شما خانه و زندگي و ثروت زيادي هديه داد و فرد با تقوايي بود، بخاطر تقوايش از او متشكر باشيد، و الا هرقدر هديه اش ظاهرا بزرگ باشد، نبايد از ران ملخي كه مورچه به نزد حضرت سليمان برد، در نظر شما با ارزشتر باشد. كسي كه دنيا را همه چيز بداند و آخرت را اهميت ندهد، اين فرد فكرش پليد است. افكار پليد فقط فكر دزدي و خيانت و زنا نيست. اگر شخصي را ديديد كه مسافرتهاي طولاني در هواي گرم را تحمل مي كند و با بي دينيها مواجه مي شود تا مقداري پول بدست بياورد، فكرش پليد است. چون خداي تعالي مي فرمايد: « وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَي اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ » هود/6. دابة يعني جاندار. از آن موجود تك سلولي را شامل مي شود تا بزرگترين حيوانات همه را خدا روزي مي دهد. «علي الله رزقها» يعني بر عهده خداست كه روزي همه را بدهد.

۱۴۲۷/۵/۵ قمری – فراز سوم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي

فراز سوم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي        

 

 

بسمه تعالي………………معظم له در ادامه فرمايشاتشان فرمودند: خداي تعالي فرموده است: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً » طه/۱۲۴. انسان بايد وظيفه اش را انجام بدهد، كوشش بكند، حتي شبانه روز كار بكند، براي اينكه خداي تعالي دستور فرموده. شما اگر نماز شب يا نمازهاي يوميه را مي خوانيد پول مي گيريد؟ نه! كارهاي ديگرتان هم همينطور باشد. من نمي گويم پول نگيريد و كار بكنيد. بلكه كار را براي پول نكنيد. كارتان براي خدا باشد و روزي را خدا مي دهد. اگر شما اوامر پروردگار را عمل نماييد، خداي تعالي هم در همين دنيا هر چه بخواهيد به شما مي دهد. به شرط اينكه صد در صد كارهايتان براي خدا باشد. چون اگر نصف كار براي خدا و نصف ديگرش براي پول يا شهرت يا مردم باشد، خداي تعالي مي فرمايد: من شريك خوبي هستم. من قسمت خودم را به طرفم واگذار مي كنم. من نيازي به كار تو ندارم. خداي تعالي مي فرمايد: «‌ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا » زخرف/32. ما معيشت شما را بينتان تقسيم كرديم و در آيه ديگر مي فرمايد: « وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَي اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ » هود/6 تمامش در كتابي نوشته شده، قطعي شده. البته انسان بايد دنبال وسايل باشد و همه كارهايي كه يك كارگر معمولي انجام مي دهد، انجام دهد. با اين تفاوت كه او براي پول كار مي كند و شما براي خدا انجام مي دهيد. و اگر مي خواهيد به خدا برسيد بايد نحوه دوم كار كردن را تعقيب كنيد. 

۱۴۲۷/۵/۵ قمری – فراز چهارم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي

فراز چهارم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي 

 

 

بسمه تعالي………………معظم له در بخش ديگري از  فرمايشاتشان فرمودند: خداي تعالي در اين آياتي كه در هفته گذشته تلاوت كرديد مي فرمايد: « وَ لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » حشر/۱۹. شما مثل كساني كه خدا را فراموش كرده اند نباشيد. زيرا در اينصورت  خداي تعالي اراده مي كند كه شما خودتان را فراموش كنيد. شما فكر مي كنيد مردم دنيا پرست خودشان را فراموش نكرده اند؟ خدا انسان را خلق كرده براي اينكه ابدي باشد، اگر فراموش نكرده اند چرا مرگ را نهايت و پايان زندگي مي دانند؟ چرا آخرت بي نهايت را به دنياي محدود مي فروشند؟ خودتان را فراموش نكنيد، شما انسانيد. حضرت اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد: « رحم الله امرء عرف قدره و علم من اين و في اين و الي اين…» حد خودتان را بدانيد، بدانيد از كجا آمده ايد، به كجا مي رويد و كجا هستيد. اگر به شما بگويند: خدا مرگت بدهد، بدتان مي آيد و حال اينكه اولياء خدا تمناي مرگ مي كنند. اگر شما به ديدن يك زنداني رفتيد و از پشت ميله هاي زندان به او گفتيد خدا تو را از زندان آزاد كند، بدش مي آيد؟ خودتان را فراموش نكنيد كه اگر فراموش كرديد فاسقيد و با  فرد فاسق و لو از نزديكان شما باشد نبايد ارتباط داشته باشيد. امام صادق عليه السلام يكي از اصحابشان را ديدند كه با كسي كه مذاق تصوف و اعتقاد به جبر داشت صحبت مي كرد. بعد كه او را ديدند فرمودند: او كه بود كه با تو صحبت مي كرد؟ او گفت : دائي من است. حضرت فرمودند: از اين به بعد يا با او حرف مي زني يا با ما. چون او قائل به جبر  و صوفي مسلك است. فرد منحرف آن قدر با شما حرف مي زند تا شما را هم با خود به جهنم ببرد. كوشش كنيد تحت تاثير متصوفه و وهابيت كه بخصوص در زمان ما ظاهر عوام پسندي پيدا كرده واقع نشويد. امام هادي عليه السلام كسالتي پيدا كردند و به اصحاب فرمودند: يك نفر به كربلا برود و براي من دعا كند. يكي از افراد با معرفت عرض كرد: شما در مقام بالايي هستيد كه خاك كربلا با قدوم شما بايد تبرك شود. حضرت فرمود: پيغمبر بالاتر است يا كعبه؟ كعبه يك مشت سنگ است ولي همين پيغمبر، دور خانه كعبه طواف مي كرد. مكانهايي هست كه خداي تعالي در آن مكانها دعا را مستجاب مي فرمايد. «‌ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ » نور/36. يك خانه هايي هست كه خدا اجازه داده آنجا دعا مستجاب شود. لذا آن شخص به كربلا رفت و براي امام هادي عليه السلام دعا كرد و كسالت ايشان برطرف شد. پس كوشش كنيد تحت تاثير وهابيت واقع نشويد و توسلاتتان را زياد كنيد.

۱۴۲۷/۵/۵ قمری – فراز پنجم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي

فراز پنجم از تدريس هفتگي حضرت آيت الله ابطحي        

 

 

بسمه تعالي………………معظم له در فراز پاياني  فرمايشاتشان درباره حديث شريف كساء فرمودند: سند اين حديث، بسيار معتبر و مورد تاييد علماي بزرگي بوده است و در جلد اخير مجله خورشيد مكه مي توانيد آن را مطالعه نماييد كه از زمان ما تا زمان جابر بن عبدالله انصاري سندش نوشته شده و جابر خدمت حضرت زهرا سلام الله عليها رسيد و ايشان اين مطلب را فرمودند: كه يك روز پدرم بر من وارد شد و فرمود: « اني اجد في بدني ضعفا ». بخدا قسم درهاي رحمت را به ما نشان داده اند و ما نمي فهميم. سوال اين است كه آيا پيغمبر بالاتر است يا فاطمه زهرا ؟ چرا پيغمبر به فاطمه زهرا سلام الله عليها پناهنده شد و فاطمه زهرا سلام الله عليها هم بدون تعارف عرض كرد: «‌ اعيذك بالله يا ابتاه من الضعف ». من از خدا كمك مي گيرم براي رفع ضعف تو. از روايتي كه درباره امام هادي عليه السلام عرض شد، استفاده مي شود كه فاطمه زهرا عليها السلام مركز استجابت دعاست. مركز شفاي بيماران است. خداي تعالي او را معصوم از جهل قرارش داده. اگر انبياء و ائمه اطهار عليهم السلام معصومند، براي اين است كه حجت براي مردم تمام بشود. اما حضرت زهرا عليها السلام نه امام است و نه بصورت ظاهر پيغمبر، ولي معصوم از جهل است. سجده اي كه مي گويند براي غير خدا جايز نيست و نمي شود در سجده به غير خدا خطاب كرد، اينجا استثناء قائل شده اند و مي فرمايند: اگر حاجتي داري سر به سجده بعد از نماز بگذار و صد مرتبه بگو « يا مولاتي يا فاطمة اغيثيني ». پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمود: براي من كساء يماني را بياور « فغطيني به » روي من بكش. عبا خصوصيتي نداشته، دست فاطمه زهرا سلام الله عليها يك خصوصيتي داشت. حضرت زهرا عليها السلام مي فرمايد: وقتي پيغمبر را نگاه كردم، ديدم بلافاصله چهره ايشان مثل ماه شب چهارده مي درخشد. بعد هم امام حسن و امام حسين و علي بن ابيطالب عليهم السلام آمدند و همه زير كساء نشستند و آن قدر اين جلوس اهميت پيدا كرد و در همه عالم هستي نورافشاني نمود كه جبرئيل هم  از خداي تعالي اجازه گرفت كه ششمي آنها باشد. خداي تعالي هم فرمود: حالا كه مي روي اين آيه را هم ببر « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » احزاب/33. و يكي از جاهايي كه آيه تطهير نازل شد همين جاست. در آخر حديث كساء، علي بن ابيطالب عليه السلام از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله ميپرسد: « ما لجلوسنا هذا من الفضل… » اين نشست ما چه فضيلتي دارد؟ و پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله قسم مي خورد كه « والذي بعثني بالحق نبيا و اصطفاني بالرسالة نجيا ما ذكر خبرنا هذا في محفل من محافل اهل الارض ….» در هر جمعي از شيعيان و محبين ما اين حديث ذكر شود، ناراحتي هاي آنها برطرف مي شود، مرضهايشان شفا پيدا مي كند، حوائجشان برآورده مي شود. اميدواريم خداي تعالي همه ما را متوجه مقام با عظمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بكند، آن مقامي كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله دست فاطمه زهرا عليها السلام را مي بوسيد و مي فرمود: « فاطمة بضعة مني » فاطمه پاره تن من است، « من اذاها فقد اذاني » كسي كه او را اذيت كند من را اذيت كرده است.

۱۴۲۴/۲/۲۸ قمری – توضيح آياتي از سوره هاي حشر و مجادله – فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت

توضيح آياتي از سوره هاي حشر و مجادله – فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت       

 

 

بسمه تعالي………………… حضرت آيت الله ابطحي مد ظله العالي در روز جمعه مورخ ۲۸ ربيع الثاني سال ۱۴۲۷ و در جمع سالكين الي الله به توضيح آياتي از سوره هاي « مجادله » و « حشر » پرداخته و فرمودند : يكي از چيزهايي كه افراد بشر همواره درصدد دستيابي به آن بوده اند، فلاح و رستگاري مي باشد. خداي تعالي در سوره مباركه مجادله مي فرمايد: « لَا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كَانُوا آبَاءَ‌هُمْ أَوْ أَبْنَاءَ‌هُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » مجادله/22. شما افرادي كه ادعاي ايمان به خدا و روز قيامت را دارند زياد ديده ايد. افرادي كه مومن و مسلمانند، ولي اظهار دوستي با دشمنان خدا مي كنند. در اين آيه شريفه خداي تعالي يك جديتي از افراد بشر براي رسيدن به فلاح و رستگاري خواسته كه اگر پدر، مادر، فرزندان، برادران و خانواده انسان، دشمني با خداي تعالي بنمايند و شما با آنها دوستي كنيد نمي توانيد ادعاي محبت به خداي تعالي بنماييد. آن قدر انسان بايد در تعهداتش محكم باشد كه اگر همه نزديكانش بخواهند جلوي تعهدات او را بگيرند، از آنها دوري كند. چنين فرد متعهدي را خداي تعالي به حزب خودش دعوت مي كند، هر كسي كه حزبي تشكيل مي دهد از افراد متعهد و پابرجا ثبت نام مي كند. «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» هم خدا از آنها راضي است و هم آنها از خدا راضي هستند. اگر شما دوست متعهدي داشته باشيد كه همه وظايف و تعهداتش را سر وقت انجام دهد، از او راضي مي شويد. او هم بخاطر مزد خوبي كه شما به او مي دهيد از شما راضي است. خداي تعالي متعهد است و به ما روزي مي دهد، چه بخواهيم و چه نخواهيم «‌ يا من يعطي من لم يسئله و من لم يعرفه تحننا منه و رحمة » رحمانيتش شامل همه مي شود. ما هم بايد متعهد باشيم تا اين معنا درباره ما تحقق پيدا كند.

۱۴۲۴/۲/۲۸ قمری – تعهد – فراز دوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت

تعهد – فراز دوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت    

 

 

بسمه تعالي…………………معظم له در فراز ديگري از فرمايشاتشان درباره تعهد چنين فرمودند: يكي از چيزهايي كه ما نسبت به آن جدي نيستيم و خداي تعالي خيلي جدي است، مسئله تعهد است. و مكرر در قرآن مجيد به مسئله تعهد اشاره فرموده و منجمله مي فرمايد :‌ « أَوْفُوا بِالْعَهْدِ » اسراء/۳۴. تعهد داشتن در مقابل وعده ها، در مقابل قراردادها، در مقابل گفتارتان، در مقابل دينتان، در مقابل معاشرتهاي اخلاقی و اجتماعي تان. يكي از امتيازات انسان بر حيوانات، متعهد بودن است. شما در بين حيوانات كوچكترين تعهدي كه با عقل توام باشد، نمي بينيد. مثلا سر قرار حاضر شوند يا به طعمه ديگري دست درازي نكنند. از طرفي هر چه انسان متعهدتر باشد، انسانيتش بهتر و قوي تر است. و اين مطلب كاملا عقلي است. يعني در عالم ارواح به ما تعليم داده اند كه « انسان است و تعهدش ». انسان بايد خودش، خودش را متعهد كند. مثلا اگر شما كاري را با شوق زيادي شروع كرديد و در وسط كار متوجه شديد كار شما آن منفعت متصور را ندارد و اشتياقتان در انجام آن كار كم شد، براي اينكه خودتان را تربيت كنيد و روحتان را متعهد قرار دهيد، آن كار را با همان شوق ادامه بدهيد. البته اين در صورتي است كه اين كار ضرر نداشته باشد، و الا اگر ضرري داشته باشد و يا اصلا كار لغوي بوده  و شما خيال مي كرديد نفعي دارد، با همان جديت و قاطعيت، خودتان را نگه داريد و كار را رها كنيد و به حرف مردم هم كاري نداشته باشيد. اين بخش از تعهد مربوط به خود انسان و تربيت نفس بود. در مرحله دوم بايد انسان در مقابل مردم متعهد باشد. شما براي اينكه افراد را به خود جذب نماييد و  آنها را از خود راضي نماييد، راهي جز متعهد بودن نداريد. اگر از اول مي دانيد كه به تعهدتان نمي توانيد عمل كنيد و در عين حال عهد مي بنديد كه دروغگو هستيد. اگر قصد عمل به تعهد را داريد ولي در كار مشكلي پيش آمد و شما نتوانستيد بموقع به تعهدتان عمل نماييد، مسامحه كرده ايد. يك فرد متعهد طوري با ديگران قرار مي گذارد كه قطعا در موعد مقرر بتواند مثلا كار مورد نظر را تحويل دهد، اگر چه زمان عمل به تعهد را طولاني تر بگويد و مشتري از دستش برود. روزي را خدا مي دهد، مهم اين است كه شما فرد متعهدي بمانيد. 

۱۴۲۴/۲/۲۸ قمری – فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت

تعهدات عالم ذر – فراز سوم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت  

 

 

بسمه تعالي…………………معظم له در ادامه مبحث تعهد فرمودند: تعهد در مرحله سوم در مقابل خداي تعالي است. خداي تعالي در عالم ارواح بوسيله پيغمبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام، همه علوم قرآن را به ما تعليم فرمود. در وقتي كه پروردگار متعال، حضرت آدم را خلق كرد و روح را در بدنش دميد و ارواح انسانها را در بدنهاي ذره اي وارد نمود كه به آن « عالم ذر » مي گويند، در همان ابتدا پروردگار متعال از همه انسانها تعهد و ميثاق گرفت. اين مطلب شايد حدود ۲۰۰۰ روايت داشته باشد و در قرآن هم خداي تعالي مي فرمايد :‌ « وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي » اعراف/۱۷۲. خداي تعالي فرمود: آيا من رب شما نيستم؟ رب، يعني مربي، سازنده، تربيت كننده. نفرمود: الست برحمانكم يا برحيمكم . همه ما گفتيم: « بلي ». چرا. تو خداي ما هستي، مربي ما هستي، ما تحت تعليمات تو قرار گرفته ايم. لذا اسم اول عالم ذر، عالم ميثاق است. البته شناخت خداي تعالي نياز چنداني به تعهد ندارد. چون همه خدا را قبول دارند، حتي بت پرستها هم خدا را قبول دارند، فقط در صفات خدا اشتباه مي كنند. خداي تعالي مي فرمايد: « وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اَللَّهُ » لقمان/۲۵. لذا بعد از اينكه ما « بلي » را گفتيم، خداي تعالي پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله را به ما شناساند. اين همان كسي است كه ۲۰۰۰ سال روح شما را به اذن من تربيت كرد، بايد به نبوتش تعهد بدهيد. لذا كلمه اسلام دو كلمه است، شهادت به لااله الاالله و شهادت به رسالت پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله و خداي تعالي هم در قرآن مي فرمايد: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » نساء/59 و در سوره مباركه حشر نيز مي فرمايد : « وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا » حشر/7. هر چه پيغمبر برايتان آورد، بگيريد. چون حرفهايش حكمت آميز و سخنانش صد در صد صحيح است. اين ميثاق دوم پروردگار بود كه در مرحله اول، انبياء لبيك گفتند و اجابت كردند و در مراحل بعد، ارواح همه انسانها اين تعهد را دادند.

۱۴۲۴/۲/۲۸ قمری – تعهدات عالم ذر – فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت

تعهدات عالم ذر – فراز چهارم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت

 

 

بسمه تعالي…………………معظم له در فراز چهارم از بياناتشان، ادامه تعهدات عالم ذر را چنين بيان فرمودند: سومين تعهدي كه خداي تعالي از همه مردم در عالم ميثاق گرفت، ولايت علي بن ابيطالب و ائمه اطهار عليهم السلام بود. كافرترين مردم حتي فرعون و يزيد هم به ولايت علي بن ابيطالب عليه السلام آگاهند و بر آن تعهد بستند. من به يك نفر عالم اهل سنت گفتم: آيا شما يك نفر را در روي زمين پيدا مي كنيد كه علم را دوست نداشته باشد؟‌ گفت : نه. بلكه هر چه علم آن عالم بيشتر باشد انسان بيشتر دوستش دارد. گفتم: شما يك نفر را پيدا مي كنيد كه عصمت و پاكي را دوست نداشته باشد؟ گفت: نه، همه پاكي را دوست دارند، همه صداقت و درستي را دوست دارند. بحث ما بر سر شناخت فردي است كه داراي اين علم و عصمت است و ما معتقديم كه اصل علم و عصمت كه روح ايمان است، همان روح مطهر خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام است. نه اينكه ما بگوييم، ۳۰۰ آيه از قرآن در فضائل علي عليه السلام نازل شده است. معناي ولايت علي بن ابيطالب عليه السلام اين است كه او را عالم بدانيم، او را معصوم بدانيم و با محبت او را اطاعت نماييم. چون محبت ما به علي بن ابيطالب عليه السلام بخاطر علم و عصمتش مي باشد. لذا همه انسانها چه متوجه باشند و چه نفهمند، ولايت را قبول دارند. تنها در شناخت فرد داراي علم و عصمت دچار انحراف مي شوند. مطلب بعدي كه در عالم ميثاق از ما تعهد گرفتند، مربوط به آخرت بود كه بدانيد: همه شما الي الابد هستيد و هيچ وقت از بين نمي رويد و درباره دنيا هم از ما تعهد گرفتند كه: هر وقت وارد دنيا شديد، بايد امتحاني بدهيد. خداي تعالي مي فرمايد : « أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ » عنكبوت/۲. دنيا دار امتحان است. اينها تعهدات عالم ذر بود و هر كس به اين تعهدات بهتر و كاملتر عمل كند قطعا به خدا نزديكتر است.

۱۴۲۷/۴/۲۸ قمری – تذكر اخلاقی – فراز پنجم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت

تذكر اخلاقی – فراز پنجم از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در كلاردشت     

 

 

بسمه تعالي…………………معظم له در بخش پاياني فرمايشاتشان به يك مطلب اخلاقی كه در آيات هفتگي قرائت شده بود، اشاره نموده و فرمودند: اگر در مجلسي نشسته ايد و كسي وارد شد، به او جا بدهيد. خداي تعالي در اين آياتي كه تلاوت كرديد، مي فرمايد: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم » مجادله/11. در روايت مي فرمايند: كسي كه در جاي تنگ، چهار زانو بنشيند، احمق است. لذا براي ديگران جا باز كنيد. گاهي جا وسيع است و همه يك جا و خيلي تنگ نشسته اند، باز هم صحيح نيست. هر جايي كه بود بنشينيد. مجلس بالا و پايين ندارد. البته بعضي امتيازات را اسلام بوجود آورده است، مثلا هر كس با تقوا تر است، هر كس عالمتر است، بايد بيشتر احترامش كرد. خداي تعالي مي فرمايد: « يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ » مجادله/11. و مي فرمايد : « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ » حجرات/13. فرزند يك فرد ظالم و ستمگر، ولو پادشاهي باشد، لايق احترام نيست. اما فرزند يك فرد عالم و متقي يا فرزندان پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله و سادات، چون احترامشان احترام به پيغمبر است، فرموده اند به سادات احترام كنيد. پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله فرموده است: « اكرموا اولادي صالحهم لله و طالحهم لي » فرزندان من را اكرام كنيد. صالحشان را براي اينكه تقوي دارند و معصيت كارشان را بخاطر من. البته نحوه احترام كردن بايد طوري باشد كه خود شخص بفهمد بخاطر انتسابش به پيغمبر است، نه بخاطر گناهانش. بنابراين اگر در مجالس جا باز كنيد، خداي تعالي در قيامت كه افراد بسيار در فشارند و جا كم و حرارت زياد است و در روايت دارد كه عرق بدن انسانها تا زانو مي رسد، جاي شما را باز مي كند. چون روز قيامت « يوم الجمع » است، همه انسانها از زمان حضرت آدم تا آخر بايد حاضر شوند و طبعا جمعيت خيلي زياد است، حتي انبياء هم بايد براي شفاعت بيايند. آنجا شيعيان و فرزندان پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله يك قدري در وسعتند كه « وشيعتك علي منابر من نور مبيضة  وجوههم ». اميدوارم خداي تعالي همه ما را در صراط مستقيم و در هدايت كامل اهل يقين قرار دهد.

۱۴۲۵/۱۱/۱۳ قمری – ۱۳۸۳/۱۰/۶ شمسی – مسیحیت

مسیحیت

 

 

بسمه تعالی…….. مسیحیت یا به تعبیر قرآن مجید نصاری از معتبر ترین مذاهب جهان بعد از اسلام است ولی اگر به قرآن و کتاب انجیل دقت شود و آنها را تحت مطالعه دقیق قرار دهند به وضوح مشاهده خواهند فرمود که کتاب انجیل برای بشر مبتدی که هنوز به مسائل علمی نمی تواند کاملا دقت کند نازل شده و علاوه بر آنکه گفته میشود هر پاپ یا اسقفی آنرا تغییر داده و تحریف کرده اند ولی قرآن علاوه بر آنکه تغییر نیافته و تحریف نشده مضامینش و عمق مطالبش آنقدر علمی و پر محتوی است که همه متوجه میشوند کلاس قرآن بسیار بسیار بالاتر از کلاس انجیل است . 

۱۴۲۵/۱۱/۸ قمری – ۱۳۸۳/۱۰/۱ شمسی – حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام (علم و جهل)

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام (علم و جهل)

 

 

بسمه تعالی…………… حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند : «صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله » یعنی : هر انسانی که از روی علم و دانش که از جانب خدای تعالی و معصومین علیهم السلام رسیده است عمل کند بهترین صدیق و دوست را برای خود منظور کرده ولی اگر از روی جهل و نادانی زندگیش را تنظیم نماید دشمنش را برخود مسلط کرده و از همه خوبیها محروم گردیده است . پس ای عزیزان بکوشید حقیقت عقل را به دست آورید یعنی آن چه را قرآن و اهل بیت علیهم السلام به شما تعلیم داده اند بفهمید تا به همه خوبیها موفق شوید و از شیطان و ندانم کاری هایان دوری کنید و اعمال جاهلانه انجام ندهید تا جزء موفق ها و رستگار ها گردید .

۱۴۲۵/۱۱/۶ قمری – ۱۳۸۳/۹/۲۹ شمسی – حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

 

بسمه تعالی ……….. حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام عالم آل محمد ( صلی الله علیه و اله ) است که درباره زیارت آن حضرت وقتی که از امام جواد علیه السلام سوال می شود آیا زیارت پدر بزرگوارت افضل است یا زیارت جدت حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام در کربلا .حضرت امام جواد علیه السلام میفرماید : « و الله زیارت ابی افضل » یعنی به خدا قسم زیارت پدرم افضل است . زیارت حضرت رضا علیه السلام طبق روایات صحیح معادل هزار حج و هزار عمره قبول شده در ثواب است و حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند : کسی که مرا در غربتم زیارت کند در سه جا به دیدن او خواهم آمد اول : در عبور از صراط  دوم : در وقتی که نامه اعمال به دستش می رسد  سوم : در وقتی که اعمال انسان ها سنجیده می شود پس ای عزیزان در این ماه از زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام غفلت نکنید .

۱۴۲۵/۱۱/۵ قمری – ۱۳۸۳/۹/۲۸ شمسی – زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

 

بسمه تعالی  ………….. حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام امام هشتم مردم مسلمان است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن حضرت را پاره تن خود معرفی فرموده درباره عظمت آن حضرت همین بس که حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : به این زودی از اولاد من مردی در زمین خراسان دفن میشود که او هم نام من است و نام پدرش هم نام حضرت موسی بن عمران است کسی که قبر او را زیارت کند خدا گناهان قبل و بعد او را می آمرزد و لو آنکه به عدد ستاره های آسمان و قطرات باران و برگ درختان باشد زیرا با اظهار محبت به آن وجود مقدس انسان از همه گناهان و صفات رذیله پاک می شود و اگر آن را ادامه دهد و خود را پاک نگه دارد از اولیاء خدا خواهد بود .

۱۴۲۷/۵/۱۹ قمری – ۱۳۸۵/۳/۲۶ شمسی – فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي در تدريس هفتگي

فراز اول از بيانات حضرت آيت الله ابطحي مدظله العالي در تدريس هفتگي

"حضرت آيت الله ابطحي"

 

بسمه تعالي………………..حضرت آيت الله ابطحي در روز جمعه ۱۹ جمادي الاول سال ۱۴۲۷ در جمع سالكين الي الله به توضيح آياتي از سوره هاي منافقون، تغابن و طلاق پرداخته و فرمودند: آياتي كه در هفته گذشته تلاوت نموديد، به سه موضوع اشاره بيشتري دارد كه عبارتند از :‌ تقوا ، انفاق و موانع حركت بسوي خدا. اين سه مسئله اهميت خاصي براي سالك الي الله دارد. سالك الي الله يعني رونده بسوي خدا، يعني كسي كه راهي را براي خدا و رسيدن به خدا طي مي كند. شما سالك الي الله هستيد و بسوي ملاقات با پروردگارتان مي رويد. ملاقات با پروردگار يعني اينكه يك روزي در همين دنيا يا در آخرت و الي الابد به جايي مي رسيد كه هيچ چيز و هيچ كس و هيچ موجودي غير از خدا به دردتان نمي خورد. لذا خداي تعالي در آياتي كه تلاوت نموديد مي فرمايد: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَ لَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ »منافقون/۹. شما را اموال و اولاد ( و خيلي چيزهاي ديگر) از راه و ياد خدا باز ندارد. و كسي كه اينها او را غافل كند، ضرر كرده است. در دنيايي كه محل تجارت اولياء خداست، اين افراد ضرر كرده اند. مثل مسافري كه همه سرمايه اش را به تهران آورده تا در آنجا تجارت كند. آنجا همه پولش را بيهوده و بيجا خرج كرده و با دست خالي روي برگشتن با وطنش را ندارد  و نمي تواند زندگيش را اداره نمايد و مورد لعن و نفرين همه نيز واقع شده است.  

۱۴۲۶/۴/۱۶ قمری – ۱۳۸۴/۳/۴ شمسی – درباره خودم (ارائه دومقاله درباره اعجاز قرآن در سمینار مفاهیم قرآنی آیة الله گلپایگانی و استقبال ایشان)

درباره خودم
 
 
 
 
"اینجانب با دانشمند محترم آقای دکتر طالقانی"
 
 
بسمه تعالی …………….. در دوران زندگی مرحوم آیة الله گلپایگانی هر سال روز ۲۷ ماه مبارک رجب سالروز مبعث رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سمیناری از علماء بزرگ و مراجع و نویسندگان از روحانیین درباره مفاهیم قرآن بدستور آیة الله گلپایگانی و با همت آقای دکتر طالقانی تشکیل می شد و با لطفی که به اینجانب داشتند هر سال موفق بودم که در این سمینار شرکت کنم و مقالاتی درباره مسائل قرآنی ارائه دهم که منجمله دو مقاله بسیار مهم که در مقدمه کتاب « توضیح آیات قرآن » به چاپ رسیده و مستقلا هم تحت عنوان کتاب «دو مقاله» به طبع رسیده است. در این سمینار که گاهی من مقالاتم را می خواندم و گاهی بعنوان ریاست جلسه تعیین می شدم بسیار پر فیض بود و مورد تشویق مرحوم آیة الله گلپایگانی قرار می گرفتم . مسائلی که در آن سالها از ناحیه اینجانب مطرح شد یکی درباره اعجاز قرآن و آنکه اگر اعجاز قرآن را ثابت کنیم وجود خدای تعالی اثبات می شود. زیرا معنی معجزه این است که همه عوامل طبیعت عاجزند از آنکه بتوانند آن پدیده را بوجود بیاورند و هم رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ثابت می گردد زیرا تنها او است که خدای تعالی این معجزه را بوسیله او بر بشر نازل فرموده است و سوم محتوای قرآن حجیت پیدا می کند. زیرا تمام کلماتش بدون تحریف از جانب خدای تعالی حفظ شده و کوچکترین انحرافی در آن احتمالش نمی رود و دیگر درباره حقیقت ایمان از نظر قرآن و سوم چگونگی تفسیر قرآن و مطالبی از این قبیل در آن سالها ارائه شد که مورد لطف مرجع عالیقدر مرحوم آیة الله گلپایگانی واقع گردید و از زحمات دانشمند محترم جناب آقای دکتر طالقانی همه متشکر بودند و اجر ایشان با حضرت بقیة الله ارواحنا فداه خواهد بود .

۱۴۲۶/۴/۱۸قمری – ۱۳۸۴/۳/۶ شمسی – درباره خودم (دعوت به سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس یونان)

درباره خودم
 
 
 
"اینجانب با جناب حجة الاسلام آقای مسجد جامعی و آقای دکتر احمدی و یکی از کشیش های مسیحیت ارتدکس"
 
 
بسمه تعالی …………. در تاریخ ۳۱ / ۵ / ۱۳۶۹ از طرف حجة الاسلام و المسلمین آقای سید محمد خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، اینجانب به این مضمون برای سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت دعوت شدم :
«بسمه تعالی
جناب آقای حجة الاسلام و المسلمین سید حسن ابطحی
نظر به اهمیت ارتباط و تقارب میان ادیان و ضرورت ایجاد این ارتباط از طریق بحث و گفتگو و تجزیه و تحلیل مسائل مشترک مورد علاقه بین ادیان ، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در یونان اقدام به برگزاری سمپوزیومی تحت عنوان «اسلام و مسیحیت ارتدوکس» نموده است. بدینوسیله از جنابعالی دعوت می گردد تا در این سمپوزیوم شرکت فرمائید .
سید محمد خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی . »
لذا اینجانب در ۲۰ / ۹ / ۱۳۶۹ عازم ایتالیا شدیم یکی دو روز در شهر « رم » از مراکز علمی و فرهنگی آن شهر دیدن کردیم که مهمترینش دیداری از «واتیکان» و کلیسای بزرگ آن بود. این کلیسا بوسیله مجسمه هائی که با کمال زیبائی تهیه شده و نصب شده بود مطالب کتاب انجیل را توضیح می داد بالاخره پس از دو روز با هیئت همراه عازم یونان شدیم که شرح مفصل آنرا در کتابی بنام «مصلح آخر الزمان» نوشته ام و انشاالله در روزهای آینده نتیجه آنچه در آن سمپوزیوم انجام شد گزارش داده می شود .

۱۴۲۶/۴/۱۹ قمری – ۱۳۸۴/۳/۷ شمسی – درباره خودم (سمپوزیوم اسلام و مسیحیت در آتن، دفاع از اسلام)

درباره خودم
 
 
 
"اينجانب در سمپوزیوم اسلام و مسیحیت در آتن در حال اعتراض به مطالب یکی از دانشمندان مسیحی"
 
 
بسمه تعالی …………. روزهای جمعه و شنبه و یکشنبه و دوشنبه ۲۳ و ۲۴ و ۲۵ و ۲۶ آذر ماه ۱۳۶۹ در یونان جلسات متعددی قبل از ظهر و بعد از ظهر در « آتن پایتخت یونان » در سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت. با حضور دانشمندان مسلمان و مسیحی که از ممالک مختلف به « آتن » آمده بودند تشکیل شد و دهها دانشمند که از ایران و آمریکا و آلمان و شوروی (سابق) و یوگسلاوی (سابق) و کانادا و غیره آمده بودند. آنها در اطراف مسائل مختلف مورد اتفاق اسلام و مسیحیت سخن می گفتند. بعضی از مسیحی ها مطالبی را روی بی اطلاعی به اسلام نسبت می دادند که ما دفاع می کردیم. در یکی از این جلسات یکی از دانشمندان مسیحی می گفت که اسلام قائل به تناسخ است و استدلال می کرد به اینکه حضرت سید الشهداء علیه السلام وقتی در کربلا شهید شدند روح مقدسشان وارد بدن کبوتری گردید که من اعتراض کردم و گفتم ما از مسیحیت و مطالبی که در دین مسیحیت وجود دارد کاملا آگاهیم و از مطالب کتاب انجیل کاملا مطلعیم ولی تعجب می کنم که چرا شما دانشمندان مسیحی از قرآن و اصول دین اسلام اطلاعی ندارید. زیرا قرآن صریحا تناسخ را رد کرده و برای تناسخ هیچ دلیل عقلی و نقلی وجود ندارد و اسلام به هیچ وجه به تناسخ معتقد نیست و روح مقدس حضرت سید الشهداء علیه السلام وارد بدن کبوتری نشده است و این مطلب تهمتی است که به اسلام زده اند. بالاخره ما در این سمپوزیوم ناگزیر بودیم که هم از اسلام دفاع کنیم و هم مسائل مورد اتفاق اسلام و مسیحیت را بیان نمائیم و هم دور مطالب تفرقه انگیز نگردیم (انشاالله در روزهای بعد نتائج و مطالبی که من در آنجا بیان کردم درج خواهیم نمود) .

۱۴۲۶/۴/۲۰ قمری – ۱۳۸۴/۳/۸ شمسی – درباره خودم (سمپوزيوم اسلام و مسيحيت آتن، شروع مقاله)

درباره خودم
 
 
 
 
 
"اينجانب و جمعي از دانشمندان مسلمان و مسيحي در سمپوزيوم اسلام و مسيحيت در ‹‹آتن››"
 
 
بسمه تعالي……. در جلسات سمپوزيوم اسلام و مسيحيت در آتن در چهارمين روز ابتدا يكي از دانشمندان و كشيشان و استاد دانشكده الهيات <<آتن>> سخن گفت و سپس چند نفر از دانشمندان مسلمان و مسيحي مطالبي را درارتباط با وحدت عقائد اسلامي و مسيحيت سخن گفتند و پنجمين نفر در آن جلسه اينجانب بودم كه در ساعت ۱۰:۴۰ صبح روز دوشنبه ۲۶ آذر ماه ۱۳۶۹ در حالي كه همه مدعوين از همه ممالك حاضر بودند. مقاله خود را تحت عنوان مقام شامخ انسان و حكومت دين بر جهان از نظر اسلام و مسيحيت عنوان نمودم و مطلبم را با اين مقدمه شروع كردم:
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين. سلام بر انبياي بزرگ الهي. سلام بر منجي عالم بشريت حضرت مهدي (عليه السلام). سلام برشهداي راه آزادي و سلام بر رهبر انقلاب اسلامي كه اينان با تلاششان با صبر و استقامتشان ما را از فشار و ظلم ستمگران و قدرتمندان بي ايمان نجات داده و مي دهند. موضوع مقاله من درباره ‍‹‹مقام شامخ انسان و حكومت دين بر جهان›› است كه بالاخره روزي اين وعده الهي يعني حكومت دين بر جهان و بوجود آمدن عدل و داد و وحدت مردم دنيا با يكديگر كه در دين اسلام و مسيحيت و در كتب اسلامي و مسيحي به آن وعده داده شده و بسيار ظهور و بروز دارد تحقق پيدا كند و ما منتظر آن هستيم. (انشاء الله متن مقاله را در روزهاي آتي براي شما بيان خواهم نمود).

۱۴۲۶/۴/۲۱ قمری – ۱۳۸۴/۳/۹ شمسی – درباره خودم ( سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدس یونان، مقام شامخ انسان و حکومت دین بر جهان)

درباره خودم
 
 
 
"اینجانب در حال خواندن مقاله که از هفته نامه ایکونس در تاریخ ۱۶ ژانویه ۱۹۹۱ نقل شده است"
 
 
بسمه تعالی ……………. در سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت . در روز دوشنبه ۲۶ آذر ماه ۱۳۶۹ ساعت ۱۰:۴۰ دقیقه صبح نوبت سخنرانی به اینجانب رسید. موضوع بحث من « مقام شامخ انسان و حکومت دین بر جهان » بود این مسئله با اینکه بعضی از دوستان فکر می کردند که چون مربوط به امام عصر ارواحنا فداه است در این جلسات مقتضی نیست که بحث شود. ولی بعد از آنکه من مقاله را خواندم آنچنان مورد توجه دانشمندان بزرگ مسیحی و حتی استاد دانشگاه یونان آقای دکتر «واسیلیس یولچی» قرار گرفت که موضوع سخنرانی خود را که بعد از من می خواست درباره آفرینش و مشکل محیط زیست صحبت کند. گفت: من با شنیدن مقاله آقای ابطحی موضوع سخنم را عوض می کنم و از همین مقوله حرف می زنم . دکتر «یورکیوس استاتیس» در همان جلسه بعد از سخنرانی من گفت: «به نظر من باید برای مطالبی که آقای ابطحی فرمودند یک سمپوزیوم مستقلی ترتیب داد» حاضرین در جلسه با کف زدن مطلبش را تایید کردند . رئیس انجمن ایران و یونان آقای «تریچیس» شهردار آتن در تایید مطالب من گفت: ما در یک دنیای مشترک اما تقسیم شده زندگی میکنیم و ما باید با تمام افکار و روحمان ریشه های مشترکمان که بسیار زیاد و عمیق می باشد را بیابیم و انجام این کار بسیار ضروری می باشد . زیرا بشر دوباره خواستار صلح و صفا و وحدت است و ملتها خواستار صلح و برادری هستند و به همین دلیل هرروز دیوار های دولتها فرو می ریزد تا ارتباطات بهتر و بیشتر شود ملتها و دولتها و تمام رژیم ها تلاش می کنند تا جو معنوی و بشر دوستانه و توام با آزادی را بجویند و به صورت مشترک آنها را بیابند . (منظور رئیس انجمن ایران و یونان از این سخنان این بود که باید بوسیله مصلح آخر الزمان حکومت واحد جهانی بر پا شود تا بشر به آرامش و امنیت و وحدت برسد) انشا الله متن سخنرانی اینجانب در روز های بعد ارائه خواهد شد .

۱۴۲۶/۴/۲۲ قمری – ۱۳۸۴/۳/۱۰ شمسی – درباره خودم (سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس یونان، احیای طبیعت و عمران زمین و سلامت محیط زیست)

درباره خودم
 
 
 
"در سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت اینجانب و آقای مصطفوی و آقای دکتر احمدی دیده می شویم"
 
 
بسمه تعالی …………. در روزهای قبل درباره مقاله ای که در« سمپوزیوم » بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس مطالبی گفته شد و یک فراز از آن مقاله نوشته شد و اینک فراز دوم از آن مقاله تحت عنوان « احیای طبیعت و عمران زمین و سلامت محیط زیست ». اسلام ومسیحیت معتقدند که چون انسان خلیفة الله است و باید متخلق به اخلاق الله باشد ، یکی از مهمترین وظایفش از اول خلقت بشر تا بحال احیای طبیعت و حفظ منابع ارضی و استفاده از آن وعمران و آبادی زمین بوده است . در کتاب مقدس آمده که : « خدای تعالی انسان را برای آنکه کار زمین را بکند آفریده است » .( سفر پیدایش باب اول شماره ۶ ) َ پر واضح است که منظور از کار زمین ، احیای طبیعت و کوشش برای اکتشافات و استخراج منابع ارضی و آبادی زمین است و باید انسانها بکوشند که آنچه مایه سلامت محیط زیست و آبادی است برای زمین به وجود بیاورند .اسلام هم به این موضوع بسیار اهمیت داده ، آنجا که می گوید : « والارض وضعها للانام » زمین را برای بشر گذارده که کار آنرا بکند و در آن اشجار و گیاهان و باغ و بوستان ایجاد نماید و خدا برای بشر زمین را محل آسایش قرار داده ، آنچنان که گهواره محل استراحت طفل است . و در جای دیگر می فرماید : « هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها » . از این آیه کاملا استفاده می شود که خدای تعالی انسان را از زمین خلق کرده و از او می خواهد که زمین را آباد کند ، پس آبادی زمین و احیای طبیعت و سلامت محیط زیست در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است . در کتاب « تفسیر کبیر » فخر رازی می نویسد : « جمعی از سلاطین ایران دارای طول عمر عجیبی بودند ، یکی از پیامبران زمانشان ، از خدای تعالی سوال کرد که : علت طول عمر اینان چیست ؟ خدای تعالی فرمود : آنها شهرها و مملکت ها را آباد می کنند و طبیعت را احیاء می نمایند و محیط زیست را سالم نگه می دارند » .
 

۱۴۲۶/۴/۲۳ قمری – ۱۳۸۴/۳/۱۱ شمسی – درباره خودم (سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس یونان،احیای طبیعت و عمران زمین و سلامت محیط زیست)

درباره خودم
 
 
 
 
"در سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت اینجانب و آقای مصطفوی و آقای دکتر احمدی دیده می شویم"
 
 
 
بسمه تعالی …………. در روزهای قبل درباره مقاله ای که در« سمپوزیوم » بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس مطالبی گفته شد و یک فراز از آن مقاله نوشته شد و اینک فراز دوم از آن مقاله تحت عنوان « احیای طبیعت و عمران زمین و سلامت محیط زیست ». اسلام ومسیحیت معتقدند که چون انسان خلیفة الله است و باید متخلق به اخلاق الله باشد، یکی از مهمترین وظایفش از اول خلقت بشر تا بحال احیای طبیعت و حفظ منابع ارضی و استفاده از آن وعمران و آبادی زمین بوده است . در کتاب مقدس آمده که : « خدای تعالی انسان را برای آنکه کار زمین را بکند آفریده است » .( سفر پیدایش باب اول شماره ۶) َ پر واضح است که منظور از کار زمین ، احیای طبیعت و کوشش برای اکتشافات و استخراج منابع ارضی و آبادی زمین است و باید انسانها بکوشند که آنچه مایه سلامت محیط زیست و آبادی است برای زمین به وجود بیاورند .اسلام هم به این موضوع بسیار اهمیت داده ، آنجا که می گوید : « والارض وضعها للانام » زمین را برای بشر گذارده که کار آنرا بکند و در آن اشجار و گیاهان و باغ و بوستان ایجاد نماید و خدا برای بشر زمین را محل آسایش قرار داده ، آنچنان که گهواره محل استراحت طفل است . و در جای دیگر می فرماید : « هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها » . از این آیه کاملا استفاده می شود که خدای تعالی انسان را از زمین خلق کرده و از او می خواهد که زمین را آباد کند ، پس آبادی زمین و احیای طبیعت و سلامت محیط زیست در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است . در کتاب « تفسیر کبیر » فخر رازی می نویسد : « جمعی از سلاطین ایران دارای طول عمر عجیبی بودند ، یکی از پیامبران زمانشان ، از خدای تعالی سوال کرد که : علت طول عمر اینان چیست ؟ خدای تعالی فرمود : آنها شهرها و مملکت ها را آباد می کنند و طبیعت را احیاء می نمایند و محیط زیست را سالم نگه می دارند » .
 

۱۴۲۶/۴/۲۴ قمری – ۱۳۸۴/۳/۱۲ شمسی – درباره خودم (سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس یونان،حکومت انسان کامل بر جهان)

درباره خودم
 
 
 
"از راست به چپ : « اسقف یانولاتوس » و « آقای دکتر احمدی » و « آقای دکتر گریگوریس » و «اینجانب » و « آقای بی آزار سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در یونان » و « آقای عمید زنجانی » و « آقای لاریجانی » اعضای سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت در یونان »."
 
بسمه تعالی ………….. (در روزهای قبل درباره سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس فرازی از مقاله اینجانب ذکر شد و اینک فراز سوم از آن مقاله نقل می شود) . « حکومت انسان کامل بر جهان » طبیعی است که در این صورت یعنی چون بشر برای عمران و احیای زمین و به خاطر آنکه خدای تعالی او را مسلط بر تمامی موجودات عالم قرار داده (که در روزهای قبل توضیح داده شد) باید برای او حاکمیتی هم در نظر گرفته باشد و بدون تردید حاکمیت بدون قوانین جامعی که همه مردم آن را بپذیرند و به آن عمل کنند نمی تواند تحقق پیدا کند و مسلم است که اکثریت افراد بشر یعنی معتقدین به مذاهب بزرگ جهان تنها به قوانین الهی و حاکمیتی که از ناحیه او باشد تن داده و رضایت می دهند. بنابراین ، پروردگار متعال از روز نخست که بشر را بر روی زمین خلقت فرمود و او را جانشین خود قرار داد و به او دستور فرمود که کار زمین را بکند و در عمران و آبادی زمین بکوشد، هدفش این بوده که حکومت واحد جهانی به وسیله انسان کامل بر سراسر جهان مستقر فرماید تا هیچگونه اختلاف و نزاع و فسادی بوجود نیاید و مردم با کمال آرامش و صلح و صفا گرد یکدیگر زندگی کنند. من در کتاب «مصلح غیبی» صفحه ۱۹ ، توضیح داده ام که نه تنها مذاهب بزرگ عالم، بلکه تمامی مردم جهان بالاخص دانشمندان و فلاسفه عالم همیشه آروزی حکومت واحد جهانی را داشته و در پی بوجود آوردن آن تلاشهائی هم کرده اند. بنابراین ، آنچه را که من در این سمپوزیوم می خواهم اثبات کنم این است که بالاخره باید روزی دین بر جهان حکومت کند. زیرا هدف خدای تعالی از خلقت انسان در روی زمین، جز آبادی و حکومت او بر زمین نبوده و از نظر عقل و دانشمندان بزرگ جهان بشریت بدون حکومت واحد جهانی که از جانب پروردگار مقرر شده باشد روی سعادت را نخواهد دید. ما در این سمپوزیوم به یاری پروردگار اثبات می کنیم که اسلام و مسیحیت متفقا با هم وعده این حکومت را به بشریت داده و حتی متذکر شده اند که شخصی به نام حضرت « مهدی » و یا « قائم » و یا « پسر انسان » و یا « شیلو » و یا « روح راستی » و یا « تسلی دهنده » و یا « رهاننده » و یا « روح خدا » ( که همه اینها نام یک شخص است ) می آید و این حکومت را مستقر خواهد کرد .

۱۴۲۶/۴/۲۵ قمری – ۱۳۸۴/۳/۱۳ شمسی – درباره خودم (سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس یونان ، قرآن و وعده حکومت واحد جهانی)

درباره خودم
 
 
 
 
"اینجانب در حال خواندن مقاله"
 
 
بسمه تعالی …………… ( در روزهای قبل درباره سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس فرازی از مقاله اینجانب ذکر شد و اینک فراز «چهارم» از آن مقاله نقل می شود) . «قرآن و وعده حکومت واحد جهانی» در آیات بسیاری از قرآن کریم خدای تعالی وعده حکومت دین بوسیله مجری مقتدر عادلی را بر جهان داده و این امر را از بدیهیات دینی دانسته است .
۱ – در سوره توبه آیه ۳۳ می فرماید : «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهرَه علی الدین کله و لو کره المشرکون» این آیه که وعده حکومت و غلبه دین حق را بر تمام روشهای حکومتی جهان و ادیان مختلف عالم داده ، در سه سوره قرآن (سوره فتح و سوره صف و سوره نور ) به همین عبارت تکرار شده و این حقیقت را کاملا تاکید نموده است .
۲ – در سوره انبیاء آیه ۱۰۵ می فرماید : « ان الارض یرثها عبادی الصالحون » این آیه که وعده مالکیت و حکومت زمین را به صالحین داده به مضامین مختلف تکرار شده که منجمله فرموده : «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض» و یا فرموده : «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین». در این آیات خدای تعالی وعده حکومت صالحین و آنهائی که بنای ظلم را نداشته و پیرو عدل و داد بوده اند داده و آنها را وارث و خلیفه خود در زمین برای پیاده کردن حکومت واحد جهانی معرفی فرموده است . می بینیم که قرآن صریحا این مطلب اساسی دینی و سیاسی را مسلم دانسته و به آن وعده داده است که « ان الله لا یخلف المیعاد » . …………………………………………. . کتاب مقدس و وعده حکومت واحد جهانی» در سراسر کتاب مقدس از صلح و امنیت و حکومت دین بر جهان ، در آخر الزمان خبر داده شده که اگر بخواهیم آنها را مشروحا بیان کنم ، کتاب مفصلی خواهد شد . و اگر کسی در کتاب مزامیر ( یعنی زبور داود ) مراجعه کند به فراوانی مشاهده خواهد کرد که بسیار از حکومت و سلطنت الهی و دین بر جهان یاد شده و حتی در بعضی از قسمتهای آن از مردم جهان و از پیروان دین در خواست کرده که این حکومت را تبلیغ کنند و مردم را آماده حکومت الهی بر جهان بنمایند . چنانکه در مزمور نود و ششم می گوید : « در میان امتها گوئید خداوند سلطنت می گیرد ، ربع مسکونی پایدار می شود و جنبش نخواهد خورد ، قومها را به انصاف داوری خواهد نمود ، آسمان شادی کند و زمین مسرور گردد ، دریا و پری آن غرش نماید ، صحرا و هرچه در آن است به وجد آید ، آنگاه تمام درختان جنگل ترنم خواهند کرد ؛ زیرا که می ِآید ، زیرا که برای داوری جهان می آید ، ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد » .

۱۴۲۶/۴/۲۶ قمری – ۱۳۸۴/۳/۱۴ شمسی – درباره خودم (سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس در یونان، مصلح کل و مجری حکومت الهی در جهان)

درباره خودم
 
 
 
 
"گوشه ای از جلسه سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس در یونان"
 
 
بسمه تعالي …………… (در روزهای قبل درباره سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس فرازی از مقاله اینجانب ذکر شد و اینک فراز «پنجم» از آن مقاله تحت عنوان « مصلح کل و مجری حکومت الهی در جهان کیست » نقل می شود) . اسلام و مسیحیت متفقا با هم از مصلحی که دارای شرایط زیر است خبر داده و او را فرستاده الهی و نماینده پیامبران گذشته و برقرار کننده حکومت عدل جهانی می دانند و ما در این مقاله آنچه را که در معرفی این شخص کتب اسلامی بیان کرده و با کتب مسیحی توافق دارند نقل می کنیم و به نظر ما عمده مطلب باید در این بخش ذکر شود. زیرا آنچه را که اسلام و مسیحیت درباره او معتقدند و نشانه هائی که از او بیان کرده اند بسیار درخور اهمیت بلکه سرنوشت ساز آینده بشریت است و ضمنا باید متوجه این نکته بود که وجود مصلح جهانی از اعتقادات چهار دین بزرگ جهان ( اسلام ، مسیحیت ، یهودیت و زردشتیت ) است که حدودا چهار میلیارد از جمعیت کره زمین را امروز تشکیل می دهند می باشند و لذا باید آمادگی کاملی در مردم برای استقبال از این حادثه بزرگ تاریخ بوجود آورد و از آن غفلت ننمود. اگرچه خوشبختانه دنیای امروز بیشتر از گذشته به این حقیقت توجه کرده و خود را برای پذیرفتن حکومت عدل الهی آماده ساخته ولی در مقابل در همین زمان جمعی که به باطل وجود مصلح جهانی را معارض منافع خود می دانند مشغول تبلیغات ضد او شده و حتی صراحتا می گویند «باید کاری کرد که مانع از آمدن او بشود از باب نمونه فیلمی که بیان کننده پیشگوئی های «نوستر آداموس» است یادآوری می شود» ولی طرفداران ادیان بزرگ جهان می دانند که مجری حکومت عدل الهی برای برقراری عدالت و رفع ظلم می آید و او محال است که خودش بر هم زننده عالم وخراب کنند جهان باشد. چنانکه دشمنان او این معنی را علیه او تبلیغ می کنند (بر این اساس در مقاله ای که در سمپوزیوم یونان ارائه شد خصوصیات مصلح جهانی را به نحو کامل از کتاب مقدس و قرآن بیان نمودیم که اگر به کتاب مصلح آخر الزمان مراجعه شود بخوبی مستدلا توضیح این مطلب را می یابید ) .

۱۴۲۶/۴/۲۷ قمری – ۱۳۸۴/۳/۱۵ شمسی – درباره خودم (سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس در یونان، روح راستی)

درباره خودم
 
 
 
 
"جلسه ای از سمپوزیوم بین المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس در یونان"
 
 
بسمه تعالي ………… در روزهاي قبل فرازهائي از مقاله اينجانب كه در سمپوزيوم بين المللي اسلام و مسيحيت درباره « مصلح آخر الزمان » و وحدت كلمه ايندو مذهب دراين باره نقل شد و اگر بخواهيم تمام مقاله را در اينجا نقل كنيم بطول مي انجامد. خلاصه بعضي از مسيحي ها معتقدند كه «مصلح آخر الزمان» همان حضرت «مسيح» است كه خواهد آمد و دنيا را پر از عدل و داد مي كند ولي به صريح كتاب انجبل يوحنا باب ۱۵ شماره ۲۷ كه مي گويد : ليكن چون تسلي دهنده كه او از جانب پدر نزد شما آيد يعني «روح راستي» كه از پدر صادر مي گردد او بر من شهادت خواهد داد و شما نيز شهادت خواهيد داد و در كتاب « انجبل يوحنا » باب ۱۶ شماره ۷ مي گويد « راست مي گويم كه رفتن من براي شما مفيد است. زيرا اگر نروم « تسلي دهنده » نزد شما نخواهد آمد ولي اگر بروم او را نزد شما مي فرستم و چون او آيد جهان را بر گناه و عدالت داوري و ملزم خواهد نمود». بنابراين از كلمات فوق استفاده مي شود كه تسلي دهنده يا روح راستي غير از حضرت مسيح است و در آخر الزمان بعنوان « مصلح آخر الزمان » مي آيد و دنيا را پر از عدل و داد مي كند و دهها صفت براي مصلح آخر الزمان در كتابهاي تورات و انجيل و ساير كتبي كه در كتاب مقدس جمع آوري شده بيان گرديده كه دقيقا همه آنها در كتب اسلامي و قرآن از پيشوايان اسلام نقل گرديده است و شما مي توانيد بحث مفصل آنرا در كتاب « مصلح آخر الزمان » نوشته اينجانب ملاحظه فرمائيد و ما براي اختصار از نقل تمام مقاله ايكه در سمپوزيوم اسلام و مسيحيت ارتدكس كه در يونان بيان شد خود داري مي كنيم. و از همه مطالب کتاب مقدس و کتب اسلامی کاملا استفاده می شود که مصلح آخر الزمان غیر از حضرت مسیح است و نام او در کتب اسلامی « مهدی » یا « قائم » یا « صاحب الزمان » و در کتب مسیحیت « روح راستی » و یا « تسلی دهنده » یا « پسر انسان » یا « اصلاح کننده کره زمین » می باشد امید است زمان ظهور او را ما هم درک کنیم .

۱۴۲۶/۴/۲۸ شمسی – ۱۳۸۴/۳/۱۶ قمری – درباره خودم (دعوت از طرف موسسه ثقافيه اتحاد بين المللي مولفين جهت اعطاء دكترا در نو آوري و ابتكارات در فهم پاك)

درباره خودم
 
 
 
"اینجانب در حال اخذ دکترا از جناب آقای دکتر اسعد علی رئیس دانشگاه دمشق"
 
 
 
 
بسمه تعالي ………. يكي از مسائل مهمي كه در تاريخ زندگي من در سال ۱۹۹۹/۱۲/۲ ميلادي مطابق با ۱۴۲۰/۸/۲۴ هجري قمري اتفاق افتاد نامه اي بود كه به اينجانب به اين مضمون رسيد:
بسم الله الرحمن الرحيم صاحب العطوفة و السعادة آية الله الدكتور سيد حسن الابطحي، المكرم زادت حسناه السلام عليكم و رحمه الله و بركاته … و بعد: في مولد السيدة الزهراء (عليها السلام )، سنه ۱۴۱۸ هجري قمري … جاءت برقيه تهنئه من لجنه تنسيق المولفات العالميه : تقول: " آثار كم الجليله، المتعلقه بصاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه): لا تحد خيراتها: لأنها تأخذ بيد الانسان ليربح نفسه .. و تلك خلاصة رسائل الأخيار في الادهار و الأمصار… و بمثل رد التحيه الشاكرة للجهود في تقريب الموعود: نرجو تشريفنا بقبول لقب الابداع".. فقد رأي مفكرو اتحاد العربيه و مجمع بلاغتها: منحكم .. لقب {دكتوراه الابداع في فقه التسبيح} .. و لقب: {عضويه شرف شفافيه البلاغه و مقدس الاتصال}.. سياده الدكتور حسن الأبطحي : يسعد اللقب و حامليه التحدث عن خيرات آثارك علي نفوس أجيال بني آدم و بناته: و في جامعه دمشق: كانت أحدث التحيات .. وهي في مدونات الملف المتعلق بصاحب السعاده، دكتورنا الأكثر حداثه و شبابا.. و الشهادة بالفن مصاحبه .. و نلتمس الدعاء لأفقر الفقراء .. والسلام..
خلاصه نامه: اين نامه كه خلاصه اش اين است: به خاطر اينكه شما كتابهائي درباره حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه) نوشته ايد به شما لقب " دكترا در نو آوري و ابتكارات در فهم پاك " داده مي شود و نيز سمت عضويه اين موسسه به شما اعطاء مي گردد اميد است قبول فرمائيد و ما را مورد لطف خود قرار دهيد. از طرف موسسه ثقافيه اتحاد بين المللي مولفين كه به موجب قانون ۱۹۰۱ فرانسوي تشكيل گرديده، موسسات عبارتند: كشور فرانسه پاريس كشور آمريكا شهر مريلند و ايالت كاليفرنيا كشور كانادا استان انتاريو و شهر پيكر ینگ كشور انگلستان كشور سوريه شهر دمشق. اينجانب در تاريخ ۱۴ محرم ۱۴۲۳ مطابق با ۹ فروردين ۱۳۸۱ با تأخير سه سال براي دريافت و قبول دكترا به دمشق كه نزديكترين مركز به من بود رفتم و مورد لطف اساتيد دانشگاه دمشق واقع شدم . بعضي از آنها با اشعاري كه در مدح كتب من گفته بودند و بعضي با سخنرانيها و نوشته هاي خود از من استقبال كردند و از باب " من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق " از همه محبتهاي آنها بخصوص از دانشمند بزرگ و نويسنده عاليقدر جناب آقاي " دكتر اسعد علي " متشكرم اميد است حضرت ولي عصر (روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) به همه آنها عنايت خاصي بفرمايد.ضمنا اگر كسي به بخش ابداعات در همين سايت مراجعه كند نوآوري هاي زيادي كه مورد استفاده انشاالله واقع خواهد شد مشاهده مي كند .

۱۴۲۶/۴/۲۹ قمری – ۱۳۸۴/۳/۱۷ شمسی – درباره خودم (دکترای افتخاری برای کتاب های “مصلح غیبی” و “انوار صاحب الزّمان”)

درباره خودم
 
 
 
 
"مدرک دکترای اینجانب"
 
 
بسمه تعالي ………… اينجانب از روايات و آيات قرآن و تحقیق و موشكافي در آنها مطالبي به ذهنم رسيده بود كه وقتي براي افراد بي نظر و منصف و دانشمند نقل مي كردم، آنها بسيار مرا تحسين مي نمودند و گاهي بعضي از آن مطالب راهگشاي بسياري از مشكلات اين دانشمندان واقع مي شد. مثلا وقتي مراتب نزول قرآن كريم و فرق فلسفه و حكمت و تقسيم افراد بشر بعد از مرگ و امثال اينها را بيان مي كردم ( كه در بخش ابداعات همین سایت مشروح آنها بيان شده ) همه مي گفتند اينها نوآوري است ، اينها ابداع است و بر همین اساس مطالب بسیاری را از قرآن و روایات در خصوص وجود مقدس حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در کتاب مصلح غیبی و کتاب انوار صاحب الزمان علیه السلام وقتی بیان کردم و در این دو کتاب نوشتم و به زبان عربی کتاب مصلح غیبی ترجمه شد و بدست موسسه « الاتحاد العالمی للمولفین باللغة العربیة » رسید به من مدرک « دکترا » افتخاری اعطا کردند. این دکترا در ممالک مختلف مثل فرانسه و آمریکا و انگلیس و کانادا و سوریه اعتبار کاملی دارد و می توان در این ممالک با این دکترا فعالیتهائی در ارتباط با مصلح غیبی یا مصلح آخر الزمان و حکومت واحد جهانی و حکومت دین بر جهان انجام داد و بحمد الله تا حدودی موفق هم بوده ایم. امید است خدای تعالی هرچه زودتر مصلح آخر الزمان را برساند و دنیا را پر از عدل و داد کند و حکومت الهی را بر جهان مستقر فرماید .

۱۴۲۶/۵/۴ قمری – ۱۳۸۴/۳/۲۱ شمسی – درباره خودم (وظائف رئیس جمهور)

درباره خودم
 
 
 
"اینجانب در حال مذاکره با جناب آقای خاتمی رئیس جمهور و جناب آقای کروبی کاندیدای ریاست جمهوری دوره نهم"
 
 
 
بسمه تعالي ……………. اينجانب بعنوان يك ايراني ميهن دوست ومسلمان دلسوز در موقعيتي كه شش روز ديگر بيشتر به انتخابات رياست جمهوري ايران دوره نهم نمانده مطالبي را لازم دانستم به رئيس جمهور آينده عرض كنم:
۱ – رئيس جمهور ايران بايد بداند كه اين مملكت متعلق به امام عصر روحي فداه است و در حقیقت بايد آنحضرت در اين مملكت حكومت كند. زيرا آنحضرت نماينده خاص الخاص پروردگار است و طبعا ولي فقيه نايب عام آنحضرت است و رئيس جمهور رئيس قوه مجريه دستورات امام عصر عليه السلام و ولي فقيه است و كوچكترين تخطي از دستورات اسلام در هر ارتباطي که باشد او را در مقام خود تضعيف ميكند .
۲ – رئيس جمهور بايد آنچنان تزكيه نفس كرده باشد كه براي جاه و مقام و خودخواهي و بي عدالتي كاري نكند و در مقابل مردم تواضع داشته باشد و فراموش نكند كه امامش فرموده : «و اصطناع الخیر لکل برٍ و فاجر » یعنی باید به رعیت و کسانی که او را به عنوان رئیس انتخاب کرده اند چه خوب باشند و چه بد با محبت و عدالت و انصاف بر خورد کند .
۳ – رئیس جمهور باید ارتباط متوسلانه خود را با صاحب مملکت یعنی حضرت بقیة الله علیه السلام کاملا حفظ کند و در مشکلات به آنحضرت متوسل گردد و حل مشکلات مملکتی را به نفع مردم مملکتش از آنحضرت بخواهد .
۴ – رئیس جمهور باید از تجربیات گذشتگان از یکطرف و دستورات اسلام از طرف دیگر تحت برنامه صحیحی با نظارت ولی فقیه و سایر فقهاء کمال استفاده را بکند و پایبند به قانون اساسی که آنهم زائیده شده اجتهاد جمعی از مجتهدین منتخب مردم بوده است باشد .
۵ – رئیس جمهور باید مردمی باشد به نیازمندیهای مردم شهر و روستا آشنا باشد و بداند که مالک تمام منابع و درآمدهای دولت و مملکت مردم اند و تا جائیکه ممکن است اموال مملکت را بخصوص بدون رضایت مردم بی جهت و بیهوده مصرف نکند .
۶ – در ارتباط با ممالک دیگر کوشش کند که غیر مسلمانها را برمسلمانها مسلط نکند زیرا خدای تعالی فرموده : « لا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء » و کابینه خود را از مردان مدیر و متدین و پاک و دوستدار مردم و دانشمند انتخاب نماید ومدیران پرکار و منظم و دلسوز برای مردم و متعهد بر کارها بگمارد . ۷ – در مقابل منکرات از خود عکس العمل نشان دهد و استقامت داشته باشد و به هر بادی نلغزد .
۸ – همت زیادی در خصوص امر به معروف و نهی از منکر بخصوص در منکراتی که علنی انجام می شود داشته باشد و اسلام را فدای تمایلات مردم هوا پرست نکند .
۹ – مقام و موقعیت زن را از نظر قرآن و اسلام باید بشناسد و حجاب آنها را که در حقیقت پرچم اسلام است یعنی هر کجا زن با حجابی باشد نشان می دهد که آن مردم مسلمان اند و زنهای با حجاب طبعا پرچمداران اسلام اند را سفارش نماید .
۱۰ – تا می تواند مردم را با سیاست گذاری صحیح از بیکاری و بیهودگی و اعتیاد بخصوص نسل جوان را نجات دهد و آنها را بسوی استفاده از افکارشان سوق دهد و در اختراعات و اکتشافاتشان تشویقشان نماید .
 

۱۴۲۶/۵/۵ قمری – ۱۳۸۴/۳/۲۲ شمسی – درباره خودم (ارتباط ایران با ممالک دیگر)

درباره خودم
 
 
 
 
"اینجاب در جلسه ای با وزیر امور خارجه ایران جناب آقای خرازی"
 
 
بسمه تعالی …………….. من در جلسه ای درباره ارتباط ایران با ممالک دیگر گفتم: ایران مملکت پر قدرت از جهت ثروت و امکانات و معادن و منابع است و مردمی دارای سابقه کاری و استعداد و ابتکارات و اکتشافات و علم و دانش دارد. تحقیقا اکثر قریب به اتفاق دانشمندان علوم دینی و سایر علوم در گذشته از ایران بوده اند. کتب اربعه شیعه تالیف « شیخ کلینی» و « فیض کاشانی » و « شیخ طوسی » و جامع احادیث اسلامی از طریق اهل بیت عصمت علیهم السلام مرحوم « علامه مجلسی » همه از ایران بوده اند و جامع کتب صحاح سته اهل سنت مانند بخاری و ترمزی و مسلم و ابن ماجه و نسائی و احمد مولفین این کتب همه ایرانی بوده اند. مراجع تقلید اکثر قریب به اتفاقشان ایرانی بوده و دانشمندان بزرگ علوم مختلف دیگر مانند بوعلی سینا و محمد بن ذکریای رازی و شیخ بهائی ایرانی بوده اند و بالاخره همیشه ابتکارات در اکثر علوم در اختیار ایرانی ها بوده است. تا جائیکه از تمام دنیا به دانشگاه های ایران قدیم مانند دانشگاه جندی شاپور سرازیر می شدند و استقلال ایران به این وسیله محفوظ بود و بلکه محور علوم مادی و معنوی به حساب می آمد است . امروز هم که بحمد الله تا حدی اسلام بر ایران حکومت می کند باید خود را به همان وضع سابق در این مسائل برسانیم و در دنیا استقلال خود را در تمام ابعاد حفظ کنیم. لذا بر وزارت امور خارجه لازم است که حفظ شخصیت و آبروی ایران را در تمام دنیا بکند و نگذارد ابر قدرتها طمع بر تسلط و ایجاد ضعف در این مملکت پر ارزش و کم نظیر بنماید و آنهائی که در خارج از ایران زندگی می کنند و لو آنکه مادی هم باشند باید آبروی مملکت عزیزشان را حفظ کنند و بدبخت ترین مردم آنهائی هستند که با دشمنان ایران که در حقیقت دشمنان خود آنها هستند هماهنگ شوند و خود را تحت نفوذ بیگانگان قرار دهند و از آنها حمایت کنند و خود را در راهی که آنها قرار گرفته اند قرار دهند و اعمال نا صحیح و کارهای دور از عقل و انسانیت آنها را الگوی خود بدانند. امید است خدای تعالی توفیق به همه عنایت فرماید .

۱۴۲۶/۵/۶ قمری – ۱۳۸۴/۳/۲۳ شمسی – درباره خودم (آیة الله پروفسور گلپنارلی – جنایات آتاترک)

درباره خودم
 
 
 
 
"اینجانب با جناب آقای آیة الله پروفسور گلپنارلی"
 
 
بسمه تعالی …………….. اسلامبول (در ترکیه) نام فعلیش استانبول است و نام اسبقش قسطنطنیه بوده است. این شهر را پس از فتح اسلام بوسیله ابو ایوب انصاری اسلامبول که معنیش به فارسی شهری که پر از اسلام است گذاشتند. زیرا سه هزار مسجد داشت و همه مردمش مسلمان شدند ولی از جائیکه کمال آتاترک با اسلام و قوانین اسلام مخالف بود و استعمار کاملا او را تحت تاثیر خود قرار داده بود چند عمل باقی ماندنی در ترکیه انجام داد تا بتواند اسلام را از ترکیه محو کند:
اول : حروف عربی را به لاتین تبدیل کرد.
دوم : اسم اسلامبول که مرکز ترکیه است و بین آسیا و اروپا واقع شده است به استانبول تبدیل نمود تا نام اسلام روی این شهر نباشد.
سوم : رژیم ترکیه و قوانین آنرا به لائیک تبدیل نمود.
چهارم : حجاب زنان را که پرچم اسلام است از بین برد و حجاب را ممنوع نمود.
پنجم : اتحاد شکل را به لباسی که در آن زمان اروپائی ها می پوشیدند اجباری کرد. یعنی یک روحانی هرچه هم دانشمند باشد حق ندارد غیر از کت وشلوار لباس دیگری بپوشد. لذا در عکس می بینید که اینجانب در کنار بزرگترین دانشمند ترکیه که در حقیقت آیة الله گلپنارلی است با لباس معمولی به عنوان پروفسور گلپنارلی ایستاده ام. این مرد دانشمند کتابهای زیادی درباره مسائل مختلف اعتقادی و فلسفی و تاریخی و فقهی نوشته و از اولیاء خدا بوده است (که من شرح مختصری در کتاب شبهای مکه از حالات ایشان نوشته ام). آتاترک با رضا خان پهلوی متعهد بودند که ایران و ترکیه را با این پنج برنامه از دین اسلام خارج کنند و رژِیمشان را لائیک قرار دهند. اما در ایران چون شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام وجود داشتند و رهبری آنها را بدستور امام معصومشان فقهاء به عهده گرفته بودند و مرجعیت و ولی فقیه فرمانده معنوی و سیاسی آنها در حقیقت بود. در مقابل افکار انحرافی رضا خان پهلوی ایستادگی کردند و برای حجاب و اتحاد شکل و تغییر خط فارسی به لاتین کشته ها دادند و تنها در مسجد گوهرشاد مشهد برای حجاب خانمها ، دو هزار نفر کشته شد و نگذاشتند ایران بصورتی که امروز ترکیه بدبخت افتاده که از دین با داشتن کتب دینی به خط عربی و علمائی بزرگ ولی ناشناس و بجای مظاهر دینی مظاهر فساد و شرب خمر و زنا و قمار بیافتد. لذا در اینجا توصیه می شود که اگر مردم ایران می خواهند ملیت و دین و انسانیت خود را حفظ کنند پیرو ولی فقیه در همه حال باشند و نگذارند استعمار گران بر آنها مسلط شوند .

۱۴۲۶/۵/۷ قمری – ۱۳۸۴/۳/۲۴ شمسی – درباره خودم (انجمن حجتیه)

درباره خودم
 
 
 
 
"آقای شیخ محمود حلبی که درباره انتخابات سخنرانی میکند و آقای حاجی عابد زاده کنار ایشان دیده می شود"
 
 
 
بسمه تعالی …………… در زمان قیام مرحوم آیة الله کاشانی که در راس قوه مقننه یعنی مجلس شورای ملی معظم له قرار گرفته بود راهی پیدا شد که علما و دانشمندان به فکر رفتن در مجلس شورای ملی بیافتند و قوه مقننه را اصلاح کنند. من در آن موقع خیلی جوان بودم ولی همانطوری که در صفحات قبل گفتم دوست داشتم که در مسائل سیاسی دخالت کنم و تحرکی در این ارتباط داشته باشم. زیرا فکر می کردم که اگر مجلس اصلاح شود وضع مملکت بهتر خواهد شد. لذا در مشهد آقای شیخ محمود حلبی و آقای حاجی عابد زاده دو کاندیدای مجلس شورای ملی بودند و چنانکه در عکس دیده می شود این دو نفر کنار یکدیگر ایستاده اند و آقای حلبی مشغول سخنرانی درباره انتخابات مجلس است. ما هم بخاطر اینکه آنها دو مرد صالح هستند کمکشان می کردیم ولی بعدها معلوم شد که با بودن شاه در راس کار و نخست وزیری مانند مصدق. روحانیت نمی تواند کاری بکند. بعدها آقای شیخ محمود حلبی از معروفیت خوبی برخوردار شد و منبرهای بسیار موثری در مسجد گوهرشاد و سایر شهرهای بزرگ می رفت. در همان زمان و بعد ها مسلک بهائیت به پشتیبانی شاه و عواملش فعال شده بود. بطوریکه در مشهد یک محله وسیعی در بالای شهر (سعد آباد) را به خود اختصاص داده بودند که اگر یک مسلمان می خواست در آنجا زندگی کند در تقیه بود. طبق آماری که ما داشتیم ۱۵۰ خانوار از بهائی ها در آن محله زندگی می کردند. آقای شیخ محمود حلبی انجمن حجتیه را تاسیس کرد و عقائد صحیحی را به جوانهای متدین در مرحله اول تعلیم می داد و سپس پیدایش بهائیت و عقائد انحرافی آنها را برای جوانها توضیح می داد. همزمان با اوج گرفتن مبارزه با بهائیت و تبلیغات شدید بهائیت در محله سعد آباد (مرکز بهائیت) در مشهد من با کمک مرحوم آیة الله میلانی موفق شدم مسجدی بنام حضرت صاحب الزمان علیه السلام بسازم و این کار ما هیچ ارتباطی با انجمن حجتیه نداشت و گاهی مخالفتهائی هم از ناحیه بعضی از جوانهای انجمن با ما می شد ولی در هر حال تا اول انقلاب اسلامی ایران آنها بسیار خوب به دین و مذهب و امام عصر ارواحنا فداه خدمت می کردند. ولی بعد از انقلاب تنشی بین انقلابیون و انجمن حجتیه در سر مسائل جزئی بوجود آمد. شاید هم چون من از فعالیتهای انجمن اطلاع نداشتم این تنشها جزئی نبوده و بالاخره منجر به انحلال انجمن حجتیه شد. در آن زمان که اوائل انقلاب اسلامی بود بسیاری از احزاب و گروهها منحل شدند که من جمله حزب توده بود (که امروز همه آنرا فراموش کرده اند) ولی دشمنان امام زمان علیه السلام که می خواستند بوسیله خود مسلمانها اسلام و امام زمان روحی فداه را بکوبند نام انجمن حجتیه را با تصور اینکه این انجمن می خواسته با انقلاب مبارزه کند زنده نگه داشتند و شخصیتهای بزرگی را که احیانا بعضی از آنها قبل از انقلاب در جلسات آنها رفت و آمدی می کردند به این وسیله بکوبند و نگذارند که آنها کمک به انقلاب باشند. اگرچه امام عصر ارواحنا فداه نگذاشت نیت آنها عملی شود ولی بالاخره بی تاثیر هم نبود و من که حتی در جلسات آنها قبل از انقلاب و بعد از انقلاب شرکت نمی کردم و گاهی با من آنها بخاطر اینکه جمعی از مبلغین بهائی ها را مسلمان کرده بودم ونام خیابان و میدان سعد آباد (محله بهائی ها) را به نام خیابان صاحب الزمان علیه السلام و میدان صاحب الزمان تغییر داده بودم مخالفت می کردند. زیرا بعضی ازآنها دوست داشتند این کارها انحصاری آنها باشد حتی به آقای حلبی که آن زمان در تهران زندگی می کرد کارهای ما را بعنوان خودشان گزارش داده بودند. دشمنان که انشاالله خدا هدایتشان کند هر چند وقت یکدفعه برای اینکه من نتوانم به جامعه خدمت کنم مرا بعنوان رئیس انجمن حجتیه معرفی میکنند و کارهای مهمی که آن زمان علیه بهائیت و مسلمان کردن مبلغین آنها و از بین بردن اجتماع آنها کنار قبر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام انجام داده بودم به دیگران نسبت دهند یا آنها را بدست فراموشی بسپارند مرا به این عناوین معرفی میکنند ولی همه کارها در نزد خدای تعالی محفوظ است و چون معتقد به قیامتیم انشاالله اجرمان را از پروردگارمان دریافت خواهیم نمود .

۱۴۲۶/۵/۸ قمری – ۱۳۸۴/۳/۲۵ شمسی – درباره خودم (وحدت و یگانگی)

درباره خودم
 
 
 
"اینجانب در میان استقبال گرم علماء اهل سنت ترکمن صحرا ( شهر آق قلا )"
 
 
بسمه تعالي ………. بهترين و لازمترين و واجب ترين مسئله اي كه بايد مردم مسلمان رعايت كنند مسئله وحدت مسلمانان است ولي اين وحدت و یگانگی وقتي حقيقت پيدا مي كند كه افكار مردم مسلمان با يكديگر يكي باشد. اما اگر مردم مسلمان اختلاف در عقيده و يا اختلاف در سليقه و يا اختلاف در اعمال داشته باشند هرقدر هم كه ظاهر وحدت را حفظ كنند نمي توانند وحدت واقعي داشته باشند. زیرا بالاخره این اختلاف يك روز ظاهر مي شود و تفرقه بین آنها بوجود می آید . بنابراين بايد فرقه های مختلف اسلامي با كمال صفا و انصاف گرد يكديگر بنشينند و با گفتگو اختلافات خود را رفع كنند. در همين راستا اينجانب مكرر با علماء اهل سنت در مکه و مدینه و در سوریه و بیشتر از همه در ایران با گفتگو توانسته ام اختلافات عقیده ای را تا جائی که تعصبات آنها و موقعیتشان اجازه می داد رفع کنم و وحدت در عقیده و در سلیقه و در اعمال بوجود آورم. کتاب شبهای مکه گویای یکی از جزئی ترین کارهایی بوده که در این راستا انجام داده ام. عکس فوق که نموداری از آنچه در ایران انجام داده ام بوده و در ترکمن صحرا علمای اهل سنت شهرهای آق قلا و گمشان در آق قلا از طرف حوزه علمیه اهل سنت به استقبال اینجانب آمده و جلساتی در مشهد و تهران و آقلا در ارتباط با حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و بعضی از مسائل مورد اختلاف بین ما و علماء اهل سنت برگذار گردیده که نتیجه اش این بود که وقتی من با جمعی از همراهان به حوزه علمیه ترکمن صحرا رفتیم دیدیم که علماء اهل سنت نام مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را با عشق و علاقه به در و دیوار در استقبال از ما زده اند. ضمنا از کمک های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام کاملا برخوردار بودیم. مثلا یکی از علماء اهل سنت وقتی به مشهد آمده بود و به حرم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شده بود قسم می خورد که در مکاشفه ای حضرت رضا علیه السلام را دیده ام و آن حضرت سخنان اینجانب را تایید فرموده بودند که خود آن عالم در میان جمع زیادی از حاضرین در جلسه کانون بحث و انتقاد دینی مطلب را مشروحا بیان می کرد. به هر حال بهترین راه برای بوجود آمدن وحدت بین مذاهب مختلف اسلامی در مرحله اول عمل به مشترکات است و در مرحله دوم گفتگو و انصاف و ترک تعصبات قومی و قبیله ای و وحدت کلمه است. امیدواریم خدای تعالی این توفیق را به ما مرحمت بفرماید .

۱۴۲۶/۵/۹ قمری – ۱۳۸۴/۳/۲۶ شمسی – درباره خودم (علماء اهل سنت آق قلا)

درباره خودم
 
 
 
 
"منظره دیگری از استقبال علماء اهل سنت در آق قلا از اینجانب"
 
 
بسمه تعالي …………….. همانگونه كه در روز قبل گفتم اهل سنت تركمن صحراء مردمانی هستند که در اثر انصاف علماء منصفشان تا حدی انعطاف پذیرند. من با آنها در مسائل وحدت و رفع اختلاف بسیار حرف زده ام. آنها علی بن ابی طالب و ائمه اطهار علیهم السلام را برترین افراد بشر می دانند و توسلات زیادی به آنها دارند. به امام زاده ها احترام می گذارند و از آنها حاجت می خواهند. مقام معظم رهبری را قبول دارند و به ولایت فقیه اعتقاد دارند. علمای ترکمن بسیار مایلند با علما و مراجع شیعه ارتباط داشته باشند و از آنها استفاده علمی بکنند. اینها با وهابی های از اهل سنت که متاسفانه آنها با آنچه فطرت و حقیقت و قرآن و روایت تطبیق می کند بر خلاف اهل سنت ترکمن مخالفند. زیرا آنها روز به روز شکاف خود را با سایر مسلمانها عمیق تر می نمایند. علماء ترکمن افضلیت علی بن ابی طالب علیه السلام را بر سایر خلفاء قطعی می دانند و علی علیه السلام را پس از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله افضل امت می دانند. من با آنها بخصوص با امام جمعه آق قلا حاج شیخ میرزا علی که در عکس دیده می شود در این مسائل صحبت کرده ام و ایشان در جلسات ما حضور داشتند و همه مطالب را تایید می کردند. آقای شیخ ملا بایرام نفر دیگری بود که بسیار به وحدت شیعه و سنی معتقد بود و می خواست تا جائی که ممکن است این مطلب عملی شود. در حوزه علمیه آق قلا با علماء اهل سنت درباره حضرت بقیة الله ارواحنا فداه و طول عمر آن حضرت و اینکه او فرزند حضرت امام حسن عسگری علیه السلام است و نامش حضرت مهدی است و او مهدی موعودی است که در صدها حدیث و روایت اهل سنت آمده می باشد گفتگو کردم و همه مطالب را ایشان قبول داشتند .
امید است خدای تعالی وحدت بیشتری با گفتگو و تفاهم و توفیق به مسلمانان جهان عنایت فرماید آمین .

۱۴۲۶/۵/۱۳ قمری – ۱۳۸۴/۳/۳۰ شمسی – درباره خودم (کلاسیک کردن مراحل تزکیه نفس)

درباره خودم
 
 
 
 
"جمعی از دوستان اهل تزکیه نفس"
 
بسمه تعالي ……………. یکی از مسائل مهم اسلامی که شاید بر هر مسلمانی وجوبش قطعی باشد مسئله تزکیه نفس است. زیرا بدون تردید رستگاری و فلاح در این دنیا و در آخرت مربوط به تزکیه نفس است. آنجا که خدای تعالی پس از یازده قسم در سوره «شمس» فرموده: «قد افلح من زکیها» یعنی قطعا و تحقیقا رستگاری و موفقیت منوط به تزکیه نفس است. لذا من از اوائل جوانی که عشق و علاقه مفرطی به تزکیه نفس و رستگاری کاملی داشتم و در پی اهل معنی حرکت می کردم دیدم هیچ یک از علما و بزرگان راه صحیحی را برای تزکیه نفس به من ارائه نمی دهند. همه معتقدند که اگر انسان واجباتش را انجام دهد و محرمات را ترک کند تزکیه نفس می شود. من بعد از عمل به این دستورات (یعنی ترک محرمات و انجام واجبات) دیدم در عین حال صفات رذیله ای در نفسم وجود دارد و اعمال صالحه را با فشار بر خودم تحمیل می کنم و حال آنکه اولیاء خدا با اشتیاق کامل اعمال عبادی را انجام می دهند لذا متوجه شدم که باید راه بهتری برای تزکیه نفس وجود داشته باشد که اکثرا از آن غافلند. لذا من سالها زحمت کشیدم تا توانستم مراحل تزکیه نفس را بصورت کلاسیک در آورم و بحمد الله با الهامات الهی و مکاشفات علمی و تحقیق و تدبر در آیات قرآنی و احادیث نبوی به این نتیجه رسیدم که باید مراحل تزکیه نفس را به این ترتیب انجام دهیم : …………
اول – یقظه و بیداری از خواب غفلت را در خود ایجاد کنیم .
دوم – توبه و بازگشت به سوی خدا داشته باشیم .
سوم – استقامت و پایداری در همه چیز در خود بوجود بیاوریم .
چهارم – در صراط مستقیم دین قرار بگیریم .
پنجم – تقوی و محبت به خدای تعالی را در خود ایجاد کنیم .
ششم – جهاد با نفس کنیم .
هفتم – بندگی وعبودیت را در خود صد در صد بوجود بیاوریم . که شرح این مراحل را در روزهای آینده بیان خواهم نمود .
بر این اساس جمعی از علما و دانشمندان و مسئولین و تحصیل کرده ها و افراد عادی این مراحل را با شرائطی که بعدا خواهم گفت انجام دادند و صد در صد موفق به تزکیه نفس شدند . در عکس فوق جمعی از دوستان اهل تزکیه نفس را مشاهده می فرمائید.

۱۴۲۶/۵/۱۴ قمری – ۱۳۸۴/۳/۳۱ شمسی – درباره خودم (اهمیت تائید استاد تزکیه نفس توسط خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام)

درباره خودم
 
 
 
 
"جمعی از دوستان اهل تزکیه نفس"
 
 
بسمه تعالي ……………. بر همه دوستاني كه براي تزكيه نفس به ما مراجعه مي كردند روشن شده بود كه از مهمترين واجبات الهی در دنيا برای یک مسلمان تزكيه نفس است و تردیدی نیست که این کار بسیار مشکل است و نیاز کاملی به استاد دارد. زیرا هر کار جزئی که انسان می خواهد بکند و خودش علم به آن ندارد باید حتما به استادی و یا کسی که تجربه کرده و راه انجام آن را تعلیم گرفته مراجعه کند و الا یا موفق نمی شود و یا بسیار معطل می گردد و لذا وقتی دوستان به ما مراجعه می کردند و اصرار داشتند که تزکیه نفس کنند ما کاملا آنها را روشن می کردیم که این راه بسیار خطرناک و مدعیان دروغین و کسانیکه ادعا استادی دارند زیادند و چون اکثرا منحرفند باید دقت بیشتری در پیدا کردن استاد بکار بست و ما با دستور خاصی که مورد پسند عقل بود توسلاتی به ائمه اطهار علیهم السلام را به این افراد می دادیم و به آنها می گفتیم که اگر ائمه اطهار علیهم السلام شما را به ما ارجاع دادند و خودتان مطمئن شدید که از ناحیه آنها بوده است ما خدمت گذار شما خواهیم بود. لذا تا وقتی من در مشهد بودم این افراد را به حرم حضرت رضا علیه السلام می فرستادم و آنها با توسلات چند روزه از حالت غفلت به یقظه و بیداری موفق می شدند و مطمئن می گردیدند که اولا انسان باید در دنیا تزکیه نفس کند و ثانیا انسان در این راه استاد لازم دارد و ثالثا استادش باید مورد اعتماد او باشد و با اشاره معنوی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام برای آنها استاد تعیین می شد که قلب آنها صد در صد آرامش پیدا می کرد و آنها با جدیت کامل بدستورات استاد عمل می کردند و به هیچ وجه از دستور او تخطی نمی نمودند. استاد هم در مرتبه اول اعتقادات آنها را تصحیح می کرد و در مرتبه دوم ۲۵ ماده که همه آنها برای سالک الی الله لازم بود از آنها التزام می گرفت (که آن ۲۵ ماده را در روزهای آینده در همین برنامه یادآور می شویم).

۱۴۲۶/۵/۱۶ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲ شمسی – درباره خودم (تنظیم قطعنامه تزکیه نفس)

درباره خودم
 
 
 
 
 
"جمعي از دوستان اهل تزكيه نفس"
 
 
بسمه تعالي ………….. اينجانب پس از تحقيقات علمي به اين نتيجه رسيدم كه خداي تعالي و پيغمبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام با اين تاكيدي كه درباره تزكيه نفس فرموده اند حتما راههاي حركت در آن را هم به ما نشان داده اند و صراط مستقيمي كه همه روزه در نماز از خداي تعالي مي خواهيم به ما معرفي فرموده اند ولي پس از سالها كه در آيات و روايات تحقيق كرديم و راه را پيدا نموديم و عده اي را راهنمائي كرديم ديديم در عين حال اكثرا موفق به تزكيه نفس نمي شوند. پس از آن تحقيق بيشتري نموديم متوجه شديم كه موانعي سر راه آنها گاهي پيدا مي شود كه اين سعادت را از آنها مي گيرد و لذا پس از تحقيق زياد بيست و پنج ماده كه مانع راه آنها بود و اكثرا مبتلا به بعضي از آنها بودند و هر يك از آن مواد ممكن است سدي سر راه آنها باشد بدست آورديم . بر همين اساس قطعنامه اي براي ورود به مراحل تزكيه نفس و رفع آن موانع به اين شرح تنظيم كرديم كه مقدمه آنرا در امروز و مواد بيست و پنج گانه ايكه آنرا بايد متعهد شوند در روز بعد به عرض مي رسانيم و كسي كه اين قطعنامه را قبول نداشته باشد مراحل را به او پيشنهاد نمي كنيم ‹‹ مقدمه اين قطعنامه اينست ›› :
 
……………………………. بسم الله الرحمن الرحيم …………………………….
 
……….‹‹ قطعنامه شرايط ورود به مراحل تزكيه نفس ›› ……….
 
بدون ترديد يكي از موفقيتهايي كه بايد بشر به آن برسد تزكيه نفس است. اگر چه اين راه بايد براي همه مردم باز باشد ولي چون بعضي از افراد بشر در خواب عميقي فرورفته اند به طوري كه نه مقصد را مي شناسد نه علت خلقت را مي دانند و نه حاضرند قدمي در راه كمالات بردارند ، لذا توجهي به شرايط آن ندارند و ما پس از مطالعات زيادي كه در آيات و روايات داشته ايم شرايط زير كه از واجبات اين راه است و اگر كسي يكي از اين شرايط را نداشته باشد بداند كه بدون ايجاد اين شرايط وارد مراحل تزكيه نفس نشده و خود را بي جهت معطل ننمايد .
(بقيه مطالب را د ر روز بعد مطالعه فرمائيد)

۱۴۲۶/۵/۱۷ قمری – ۱۳۸۴/۴/۳ شمسی – درباره خودم (قطعنامه ورود به مراحل تزکیه نفس، موارد اول تا دوازدهم)

درباره خودم
 
 
 
"جمعي از دوستان اهل تزكيه نفس"
 
 
 
بسمه تعالي ……………. مواد قطعنامه ورود به مراحل تزكيه نفس از اين قرار است:
اول : بايد انساني كه مي خواهد تزكيه نفس كند (چه زن چه مرد) به هيچ وجه گناه نكند هر چند ترك گناه براي او زحمت داشته باشد و اگر گناه بكند بداند كه تمام ثوابهايش نابود مي شود و يا لااقل از راه باز مي ماند
دوم : بايد قبل از ورود به مراحل تزكيه نفس واجباتش را صحيح انجام دهد مثلا حمد و سوره نماز و ساير اذكار نمازش را صحيح بخواند و مسائل و احكام اعمال عباديش را در حد ضرورت بداند .
سوم : سواد خواندن قرآن شريف را بدون غلط داشته باشد .
چهارم : دفترچه اي براي حساب سال خمسي اش داشته باشد و خمس مالش را بدهد .
پنجم : پدر و مادر چه در قيد حيات باشند و چه در قيد حيات نباشند احترام در گفتار و در اعمال و اظهار محبت با خضوع و خشوع نسبت به آنها بايد داشته باشد .
ششم : داراي سواد كافي در علوم سه گانه كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم بر همه مسلمانها واجب فرموده يعني اعتقادات _ اهميت تزكيه نفس و علم احكام و دستورات اسلامي داشته باشد و بخصوص اعتقاداتش را كامل كند .
هفتم : اعتياد به هيچ چيز كه آن اعتياد مانع راهش شود نداشته باشد .
هشتم : به هيچ نحوه و نسبت به هيچ چيز وسواس نبايد داشته باشد .
نهم : هر زمان امتحاني براي آنها تنظيم شد با جديت براي جواب دادن حاضر باشد .
دهم : لا اقل از اذان صبح تا طلوع آفتاب بيدار باشد و خود را به اين روش اسلامي عادت دهد .
يازدهم : در محضر استاد تزكيه نفس تا جايي كه ممكن است ادب را رعايت كند و تمرين ادب را بنمايد .
دوازدهم : در منزل غير، بخصوص كساني كه در صراط مستقيم با شما هماهنگ نيستند وقتي كه وارد مي شود نگاه به اطراف نكند . از چيزي كه مربوط به صاحبخانه است تجسس نكند . به تزئينات منزل صاحبخانه دست نزند مگر در آن چيزي كه خدا آنرا حرام كرده است كه از باب نهي از منكر اگر مفسده اي ندارد نهي كند . (بقيه مواد قطعنامه در روز بعد تذكر داده خواهد شد)

۱۴۲۶/۵/۱۸ قمری – ۱۳۸۴/۴/۴ شمسی – درباره خودم (قطعنامه ورود به مراحل تزکیه نفس، موارد سیزده تا بیست و پنج)

درباره خودم
 
 
 
 
"جمعي از دوستان اهل تزكيه نفس"
 
 
 
بسمه تعالي ……………. در روز گذشته دورازده ماده از قطعنامه شرايط ورود به مراحل تزكيه نفس را نوشتيم و اينك بقيه مواد قطعنامه:
سيزدهم : بكوشد و بلكه خود را عادت دهد كه زياد حرف نزند كه كم حرفي و به ضرورت سخن گفتن براي سالك الي الله لازم است .
چهاردهم : به هيچ وجه كسي را تحقير نكند و خود را به تواضع در مقابل مردم عادت دهد و عجب و تكبر نداشته باشد .
پانزدهم : اگر ازدواج كرده اند بين زن و شوهر صفا و صميميتي وجود داشته باشد و تنها عدالت در خانه حاكم نباشد و بلكه گذشت و ايثار و اغماض شعار اهل خانه باشد.
شانزدهم : شوهر در خانه بايد وسائل رفاه اهل خانه را تا حد امكان و مقدور فراهم كند و به هيچ وجه نبايد بگذارد كه در خانه بي عدالتي ظاهر شود.
هفدهم : زناني كه مي خواهند قدم در راه تزكيه نفس بگذارند اگر ازدواج كرده اند در خانه بنشينند و حسن تبعل داشته باشند و از كارمندي و شغل آزاد كه مجبور باشند از خانه براي آن كار بيرون بيايند و مايه درآمد آنها باشد استعفا دهند و كارهاي بيروني را به مردان بي كار جامعه وا بگذارند.
هيجدهم : دخترهايي كه هنوز شوهر نكرده اند بايد در خانه فقط علوم سه گانه فوق را ياد بگيرند و خانه داري و تربيت فرزند و شوهر داري را از پدر و مادر بياموزند و اگر وقت اضافي داشتند به علوم ديگر از اين علوم بپردازند.
نوزدهم : خانمهايي كه سالك الي الله اند بايد بكوشند كه براي هيچ كس حتي محارم خود و حتي در جلسات خانمها آرايش نكنند و آرايششان تنها براي شوهرشان باشد.
بيستم : خانمهائي كه سالك الي الله اند بايد حجابشان چادر باشد و اگر پوشيه نمي زنند به قدر ضرورت فقط چشمهاي خود را باز بگذارند و بقيه صورت را بپوشانند.
بيست و يكم : خانمهائي كه اهل تزكيه نفس اند به هيچ وجه نبايد با مرد نا محرم مرتبط باشند تا مبادا آن مردها سوء استفاده كنند كه واكنش گناه آن مردها براي اين خانمها خواهد بود .
بيست و دوم : جزوات قرآن را با دقت و با توجه به ترجمه و برداشت بخوانند و هر فردي از كساني كه اهل تزكيه نفس هستند بايد داراي جزوه مستقلي باشند زيرا مبلغي كه در مقابل جزوه مي دهند به عنوان صدقه است و براي پيشرفت روحي همان فرد مفيد است.
بيست و سوم : يك سالك الي الله قبل از ورود به مراحل تزكيه نفس بايد اين سه كتاب را با دقت مطالعه كند ۱ : كتاب اتحاد و دوستي ۲ : كتاب در محضر استاد ( جلد ۱و۲) ۳ : كتاب سير الي الله.
بيست و چهارم : تا مي تواند از لحظات زندگي خود كمال استفاده را بكند و وقتش را به بطالت نگذراند و در كارهاي مفيد فعال باشد.
بيست و پنجم : زن و مردي كه سالك الي الله هستند بايد بكوشند كه طبق امر پروردگار وابستگانشان را از آتش جهنم نجات دهند . يعني از همه بد آموزيها دوري كنند مثلا از محيطي كه افراد مريض روحي در آن هستند خود و فرزندانشان را دور نگه دارند.
اميد است با قاطعيت كامل دوستان به موارد بالا عمل كنند .

۱۴۲۶/۵/۱۹ قمری – ۱۳۸۴/۴/۵ شمسی – درباره خودم (جدیت در تزکیه نفس)

 

درباره خودم
 
 
 
"جمعي از علما و دوستان اهل تزكيه نفس"
 
 
بسمه تعالي …………. به اعتقاد من موفق شدن به تزكيه نفس به اين آساني نيست.
يعني اينگونه نيست كه به مجرد اينكه انسان تصميم بگيرد كه صفات رذيله اش را از بين ببرد و صفات حميده را جايگزين آن بكند تزكيه نفس شده باشد و يا آنكه تصميم بگيرد كه واجبات را انجام دهد و محرمات را ترك كند تزكيه نفس كرده باشد. بلكه تزكيه نفس شرط اولش بيداري و يقظه كامل است. يعني آگاه بودن به همه حقايقي كه در آينده زندگي ابديش بايد بداند و به آنها با جديت كامل عمل كند و زير نظر استادي تجربه ديده با صبر و حوصله و در دراز مدت خود را براي گذارندن مراحل تزكيه نفس آماده نمايد و كوشش كند در صراط مستقيم صد در صد حركت كند و خود را در مراحل هفتگانه تزكيه نفس با تمرين و امتحانات پي در پي از صفات رذيله برهاند و همچون حضرت موسي عليه السلام در مقابل حضرت خضر عليه السلام صد در صد در مقابل استادش تسليم باشد و اگر لازم شد مانند حضرت موسي در محضر حضرت شعيب عليه السلام در هجرت و دور از وطن به رياضت هاي شرعي بپردازد. در اين صورت اگر جدي باشد مي تواند مراحل تزكيه نفس را با پشتكار داشتن طبق دستور استاد آنهم استادي كه تنها به گفتن و موعظه اكتفاء نكند بلكه از او امتحان بگيرد و بر او سخت بگيرد و او را تنبيه كند و اگر پذيرا نبود رهايش كند (اين مطلبي بود كه در طول زماني كه من با اولياء خدا تماس داشتم برداشت نموده بودم).

۱۴۲۶/۵/۲۰ قمری – ۱۳۸۴/۴/۶ شمسی – درباره خودم (شرائط استاد تزکیه نفس – تمرکز سالک الی الله بر مرحله خودش)

درباره خودم
 
 
 
 
"جمعي از دوستان اهل تزكيه نفس"
 
 
 
بسمه تعالي ……………. همه عقلا و دانشمندان معتقدند كه انسان براي مشكل ترين علوم كه تزكيه نفس باشد از همه بيشتر به استاد احتياج دارد و كساني كه مي گويند استاد لازم نيست بسيار در اشتباه اند. اكثر مسالك انحرافي به مسئله استاد اهميت نمي دهند.
استاد بايد فقط رموز و راههاي موفقيت به كمالات رسيدن را به شاگرد نشان دهد و از خود حتي كلمه اي كه خدا و پيغمبر و ائمه اطهار عليهم السلام نگفته اند بعنوان برنامه رسمي و ديني نگويد. زيرا خداي تعالي به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده : اگر يك جمله غير از آنچه به تو گفته ام به ما نسبت بدهي قطع وتينت خواهم نمود. بنابراين بايد دستورات استاد از آيات و روايات استفاده شود و فقط او عهده دار فهم خصوصيات روحي شاگرد است يعني امراض روحي او را تشخيص دهد و داروي معالج روحي او را بشناسد و براي او تجويز كند و با صميميت و محبت او را از امراض روحي نجات دهد. از خصوصيات برنامه اي كه من از روايات و آيات بدست آوردم و روي صدها نفر تجربه كرده ام و موفقيت آميز بوده است اين بوده كه سالك الي الله بايد مراحل هفتگانه را يكي پس از ديگري با حوصله و جديت بگذراند و تمام تمركزش در هر مرحله اي كه هست به همان مرحله باشد و حتي حوائجي كه بايد از خدا بخواهد تقويت همان مرحله اش باشد و اگر سالها طول مي كشد چيزي از امور مختلف روحي جز پيشرفت در مرحله اش از خدا نخواهد تا همان مرحله اش كامل شود. البته انسان در مدتي كه در مراحل كار مي كند اگر از دنیا برود شهيد است و اگر صفات رذيله اي در او باشد که در مراحل بعد بايد آنها را از بين ببرد نبايد بگذارد كه آنها ظاهر شوند. مثلا اگر در دل صفت كبر و يا جاه طلبي دارد كه بايد در مرحله هفتم از بين ببرد اگر در مراحل پائين تر است نبايد تكبرش و يا جاه طلبيش را اظهار كند. عينا مانند مريضي كه درد دارد ولي جلوي ناله اش را بايد بگيرد (اين بود شرائط معاشرت با استاد كه از مقدمات تزكيه نفس است) .

۱۴۲۶/۵/۲۱ قمری – ۱۳۸۴/۴/۷ شمسی – درباره خودم (وزیر ارواح)

درباره خودم
 
 
"حضرت آیة الله امام خمینی رضوان الله تعالی علیه"
 
 
 
بسمه تعالی……………. در شب ۱۷ خرداد ۱۳۶۸ که سه روز قبلش حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه رحلت فرموده بودند معظم له را در خواب دیدم. در کنار باغ با صفائی بودند. موقع نماز مغرب بود. به من گفتند برویم کنار آن رودخانه نماز مغرب و عشاء را با هم بخوانیم. در راه که می رفتیم به من فرمودند با اینکه تو شاگرد من بودی چرا در کارهای سیاسی من وارد نشدی؟ من گفتم: چون شما مثل آقای بنی صدر و آقای بازرگان را روی کار آورده بودید و آنها از نظر اعتقادی مورد پسند من نبودند و شما هم دستور خاصی نفرموده بودید من به کارهای قبلیم طبق دستور خودتان ادامه دادم. (نا گفته نماند که وقتی حضرت امام رحمة الله علیه در نجف بودند و من ایشان را در منزلشان ملاقات کردم از فعالیتهای من سئوال فرمودند. گفتم: کانون بحث و انتقادی تشکیل داده ایم و پاسخ سوالات و مشکلات جوانها را می دهیم. فرمودند: به این کار ادامه دهید که بهترین و لازم ترین کارها است) ایشان به من در خواب فرمودند: حالا که دوست خودتان روی کار آمده است حالا چرا ؟ (ضمنا یک روز قبل از این خواب آیة الله خامنه ای بعنوان رهبر انقلاب در مجلس خبرگان تعیین شده بودند و منظور امام در عالم رویا ایشان بودند) من به حضرت امام در خواب عرض کردم: حالا در خدمت حاضرم. ایشان فرمودند: من سفارش شما را به آقای خامنه ای خواهم نمود. اینجا من از خواب بیدار شدم با خود فکر می کردم که آیا چه خواهد شد؟ دقیقا شب بعد در عالم رویا می دیدم که سوار ماشین شخصی خودم هستم و در کنار راننده ام نشسته ام. آیة الله خامنه ای در روی بلندی که دو طرف آن باغ بزرگی بود و از وسط آن جاده ای عبور می کرد از آن بلندی با ما سخنی داشتند. راننده ام سرش را از شیشه ماشین بیرون آورد و جواب معظم له را می داد. من به او گفتم: ایشان رهبر انقلاب است چرا اینگونه بی ادبانه با ایشان حرف می زنی؟ خودم از ماشین پیاده شدم ، معظم له هم از آن بالا پائین آمدند و مرا در بغل گرفتند و بسیار اظهار محبت کردند و فرمودند امام سفارش شما را به من کرده اند. من شما را بعنوان « وزیر ارواح » تعیین می کنم انشا الله موفق باشید. من از خواب بیدار شدم در حالی که نمی دانستم معنی این خواب چیست. چیزی نگذشت که با مطالعه آیات قرآن و احادیث راه تزکیه نفس را به من تعلیم دادند که انشاءالله آنچه در این مدت شانزده سال انجام داده ام و یا تجربه کرده ام به عرض خوانندگان محترم می رسانم. ( ضمنا مکرر بوسیله نامه این خوابها را برای رهبر معظم انقلاب نوشته ام و به عرض ایشان رسانده ام )

۱۴۲۶/۵/۲۲ قمری – ۱۳۸۴/۴/۸ شمسی – درباره خودم (شروع تدریس تزکیه نفس و اعتقادات توسط حضرت آیة الله ابطحی، و یادگرفتن احکام و قرآن توسط شاگردان)

 

درباره خودم
 
 
 
 
"اینجانب در حال تدریس برای دوستان اهل تزکیه نفس"
 
 
بسمه تعالی …………… من از سال ۱۳۴۱ که در مشهد به تبلیغ دین از راه تاسیس کانون بحث و انتقاد دینی مشغول بودم تا می توانستم سخنی از معنویات و سیر الی الله به زبان جاری نمی کردم. مگر آنکه از من تحت عنوان سئوال پرسیده می شد و لذا از همان زمانی که در روز قبل توضیح دادم و آن رؤیا را مشاهده کردم، جمعی که آمادگی برای تزکیه نفس را داشتند و معتقد بودند بلکه مشاهده می کردند که قیامت و آخرتی هست به من مراجعه کردند و راه تزکیه نفس را از من پرسیدند. من هم بطور غیر عادی جمعی را در مرحله یقظه و توبه آنچنان تربیت کردم که اقل کارشان ترک محرمات و انجام واجبات بود و ترتیب برنامه شان از این قرار بود که آنها دفتری تهیه می کردند و من به تناسب روحیاتشان و امراض روحیشان مطالبی را به آنها دستور می دادم و خلاصه اش را در دفترشان می نوشتم و از آنها با کمال جدیت و قاطعیت می خواستم که باید عمل کنند. به آنها تذکر می دادم که باید مطابق دستور قرآن کریم برای رشد و کمال صد در صد بدون چون و چرا طبق دستور استادتان مانند حضرت موسی در مقابل حضرت خضر علیهما السلام عمل کنید و متعهد باشید. آنها هم به این تعهد عمل می کردند و برنامه خودشان را دقیق انجام می دانند. در کنار برنامه تزکیه نفس اعتقاداتشان را با درس های منظم و پی در پی که خودم عهده دار آنها بودم و در ظرف یکسال در ۳۰ نوار برای آنها گفتم و امتحان گرفتم و دستور خواندن قرآن در هفته ۳۰ آیه که هر روز هفته همان ۳۰ آیه را تکرار کنند تا روخوانی قرآن برایشان روان گردد و یاد گرفتن احکام از رساله عملیه مراجع که برای آنها الزامی بود و نوشتن روحیاتشان در دفتر شان و هرچند مدت یک مرتبه برای کنترل به اینجانب ارائه دهند و سالهای بعد که یک دوره به ترتیب فوق قرآن خوانده شد باز دوباره به همان ترتیب ولی با ترجمه قرآن که اینجانب به قلم سلیس ترجمه کرده بودم روزی ۳۰ آیه با ترجمه قرائت می کردند (بقیه مطالب در روز بعد توضیح داده می شود) .

۱۴۲۶/۵/۲۳ قمری – ۱۳۸۴/۴/۹ شمسی – درباره خودم (ابتکار برداشت از آیات اخلاقی قرآن)

درباره خودم
 
 
 
 
"جمعی از دوستان اهل تزکیه نفس در دفتر مشهد"
 
 
 
بسمه تعالی ……………. در روز قبل گفتم که با خواندن قرآن و ترجمه دوستان اهل تزکیه نفس در هر مرحله ای که بودند با معارف قرآن بطور اجمال آنها را آشنا کردم.
سپس وقتی که این دوره از قرآن هم تمام شد به دوره دوم آنها را کشانده و دستور دادم که از اول قرآن روزی ۲۰ آیه بخوانند و به ترجمه آن باز هم دقت کنند و علاوه برداشت هائی از آیات تزکیه نفس و اخلاق برایشان بطور مختصر نوشتم و به همان ترتیب قبل هفته ای ۲۰ آیه که هر روز آنرا تکرار می کردند با ترجمه و برداشت همه افراد تحت پوشش مراحل تزکیه نفس که با جزوه ای به آنها ارائه می شد قرائت کنند . رفته رفته جمعیتی متجاوز از ۳۰۰۰ نفر هم روخوانی قرآن را و هم ترجمه قرآن را و هم برداشتی از آیات اخلاقی قرآن را یاد گرفتند و دوستان روحانی که در شهرهای مختلف بودند در آن هفته ای که آن ۲۰ آیه تلاوت می شد آنها را در منبر بازهم برای دوستان توضیح می دادند و خودم هم هر هفته روزهای جمعه در هر کجا که بودم درباره همان آیات و رموزی که از آن آیات استفاده می شد سخن می گفتم و دوستان بوسیله تلفن مطالبی را که می گفتم مستقیما برای حدود ۳۰ جلسه در شهرهای مختلف که مراکز مهمش مشهد و تهران و قم و اصفهان و شیراز بود پخش می کردند و همه اینها در موقع خواندن قرآن آنچنان ادب و سکوت و استماع را رعایت می کردند که بی نظیر بود. همه اهل تزکیه نفس شده بودند. همه تحت فرمان خدای تعالی قرار گرفته بودند. و این ابتکار در تهذیب نفس از نظر خودم به قدری اهمیت داشت و به قدری پر فایده بود که از نظر عقل و عقلاء از کشف همه مسائل اکتشافی مادی که در دنیا اتفاق می افتد ارزشش بیشتر بود ولی متاسفانه علاوه بر آنکه از این تجربه و اکتشاف و موفقیت استقبال نشد و از طرف مسئولین تقدیری نگردید مکرر در مملکت اسلامی و مملکت صاحب الزمان روحی فداه اعتراض های مغرضانه ای هم انجام شد و این موفقیت محسود بعضی از بی خردان هم واقع گردید . امید است خدای تعالی اجر این موفقیت را منظور فرماید و ما را از کید حسود ها و جهال حفظ نماید .

۱۴۲۶/۵/۲۴ قمری – ۱۳۸۴/۴/۱۰ شمسی – درباره خودم (خصوصیات کلی مراحل یقظه و توبه)

درباره خودم
 
 
 
"جمعی از دوستان اهل تزکیه نفس"
 
بسمه تعالی …………. مراحل تزکیه نفس که هر یک مدتی که استاد تعیین می کند. باید طول بکشد و شاگرد باید فقط و فقط روی همان مرحله افکار و اعمالش را متمرکز کند. مثلا در مرحله یقظه که غالبا حدود شش ماه طول می کشد باید در این مدت تنها و تنها در رفع غفلت و بی توجهی زیادی به زینتهای دنیا فکر کند و نفس خود را صد در صد بدون غفلت از یاد خدا و قیامت بسازد و تربیت کند . دعا و حاجتش رفع غفلت باشد. از خدا بخواهد که غفلت را از او بردارد. آیاتی که تذکر دهنده خدا و قیامت است بسیار تلاوت کند. تا بتواند در مرحله یقظه و بیداری کامل شود و در مرحله توبه که حد اکثرش چهل روز طول می کشد با توجه به اینکه در لحظه اول از همه گناهان و انحرافات گذشته باید بازگشت کند و بسوی معرفت خدا و انجام دستورات خدا برگردد و از همه معاصی توبه و استغفار نماید باید انجام دهد و سپس چهل روز دعاهائی که برای طلب توبه و مغفرت وارد شده آنها را بخواند و هر مقدار معاصیش بزرگتر و بیشتر است باید در این مدت بیشتر ریاضت بکشد و خود را از لذائذ دور نگه دارد. نماز توبه بخواند و اگر استادش دستور روزه های مستحبی را داد انجام دهد. در این مدت آنچنان با خدایش انس بگیرد که در روزهای آخر بتواند از پروردگارش بخواهد که گناهان او را به حسنات تبدیل کند و او را از بندگان صالح خودش قرارش دهد. با هر یک از اعضاء بدن که گناه بیشتری با آن کرده است برای آن عضو استغفار بیشتری کند و آن عضو را از آلودگی با توبه نصوح پاک کند ( انشا الله بقیه مراحل تزکیه نفس را در روزهای بعد توضیح خواهیم داد ).

۱۴۲۶/۵/۲۵ قمری – ۱۳۸۴/۴/۱۱ شمسی – درباره خودم (خصوصیات کلی مراحل استقامت، صراط مستقیم، تقوی و محبت، جهاد با نفس، عبودیت)

درباره خودم
 
 
 
 
"جمعی از دوستان اهل تزکیه نفس در مرحله جهاد و عبودیت که امتحان کتبی می دهند"
 
 
بسمه تعالی ………….. پس از آنکه مرحله توبه تمام شد. برای موفقیت در راه دستور مرحله استقامت و ثبات به سالک الی الله داده می شود. در این مرحله کسانیکه می خواهند تزکیه نفس کنند باید صبر و اعتماد به نفس و قاطعیت و نترسیدن از غیر خدا را در وجود خود کاملا پیاده نمایند. تا بتوانند در راه کمالات با همه مشکلاتی که هست مبارزه نمایند و در فشارهائی که از طرف شیطان و نفس اماره بر آنها وارد می شود دارای تحمل باشند. (البته مدت و کیفیت دستورات استقامت نسبت به افراد فرق می کند که باید استاد آنرا تشخیص دهد)
پس از این مرحله، مرحله صراط مستقیم را باید سالک الی الله تمرین کند. یعنی عقائدش را ، اعمالش را ، افکارش را از هرگونه افراط و تفریط حفظ کند و نگذارد سر سوزنی از راه راست منحرف شود (که تشخیص این موضوع از نظر زمان و کیفیت کار به عهده استادش خواهد بود)
مرحله بعدی مرحله تقوی و محبت است. سالک الی الله در این مرحله باید محبت های مجازی را کنار بگذارد و محبتش را به خدای تعالی متمرکز کند و هرکس و هرچه به خدا نزدیکتر است آنرا بیشتر دوست داشته باشد و به همین جهت خدا را اطاعت کند و بخاطر محبتی که به ذات مقدس متعال دارد و به او متمرکز شده کمال تقوی را رعایت کند و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام را به خاطر خدا دوست داشته باشد. ( که راهنمائی این موضوع و مدتیکه باید سالک الی الله در این مرحله باشد بعهده استاد است).
پس از این مرحله نوبت مرحله جهاد با نفس می رسد یعنی سالک الی الله باید بداند که نفس بسیار سرکش و اماره به سوء است و باید کنترل شود. هرچه خدا دوست دارد همان را به نفسش تحمیل کند و آنچه نفس و شیطان بر خلاف خواست خدا می خواهند عمل نکند. تا کم کم نفس خواسته هایش خواسته های خدا باشد و اماره به خوبیها گردد ( تشخیص تحقق این مسئله در وجود سالک الی الله بعهده استاد است ) .
مرحله بعدی که آخرین مرحله تزکیه نفس است مرحله عبودیت است که در این مرحله انسان باید بنده و کارمند رسمی خدا گردد. یعنی به هیچ وجه برای شیطان و نفس کار نکند و تنها خدا را عبادت کند و معنی « ایاک نعبد » را در خود بوجود آورد. غضب و صفات شیطانی را علاوه بر آنکه عمل نمی کند باید در نفس خود آنها را از بین برده باشد. تا او از اولیاء خدا گردد و تمام صفات رذیله طبعا در این مرحله باید از بین رفته باشد و تزکیه نفسش کامل شده باشد و الا باید نواقص مراحلش را زیر نظر استادش جبران کند. ( با این برنامه صدها نفری که دقیقا و جدا به دستورات استاد عمل کرده اند در طی حدود ۱۲ سال از صفات رذیله پاک شده و موفق به تزکیه نفس گردیده اند. که با امتحان و نوشتن شرح حالشان در دفترشان خود را کاملا نشان داده اند).
امید است خدای تعالی این ابتکار و این موفقیت را از ما قبول بفرماید .

۱۴۲۶/۵/۲۶ قمری – ۱۳۸۴/۴/۱۲ شمسی – درباره خودم (نتیجه جهادبانفس و عبودیت)

درباره خودم

 

 

"جناب آقای وفائی خود را در ارتباط با تزکیه نفس می خوانند"

 

بسمه تعالي….جمعي از دوستان كه بعضي حدود ۱۸ سال در مراحل تزكيه نفس و كمالات روحي كار كرده بودند و آنهايي كه در مرحله جهاد با نفس و مرحله عبوديت به بالا بودند در روز ۱۶ ربيع الاول ۱۴۲۶ مطابق با ۱۳۸۴ يعني شب ميلاد مسعود حضرت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و تولد حضرت امام صادق علیه السلام دعوت شدند تا با آنها گفتگو شود و برجستگان آنها براي ديگران سخنراني كنند و يا مقاله ‏اي بخوانند كه جدا بعضي از آنها به حقايق و مطالب حكمت‏ آميزي رسيده بودند. زيرا انسان پس از تزكيه نفس و خالص نمودن روح خود از همه رذائل در قلبش از جانب پروردگار حكمت كه همان شناخت حقايق اشياء و معارف حقه است جاري مي‏گردد و اگر لااقل ۴۰ روز اين خلوص را ادامه دهد مي‏تواند آن حقايق را به زبان جاري كند كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله  فرمودند: «من اخلص لله اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمة من قلبه الي لسانه» يعني اگر كسي كه تزكيه نفس كرده و مراحل كمالات را طي نموده و لااقل ۴۰ روز در مرحله خلوص و اخلاص مانده چشمه‏ هاي حكمت از قلبش به زبانش جاري مي‏شود. اين دوستان بحمداللّه با چند سال زحمت و رياضت‏هاي شرعي زير نظر استادشان به كمالي رسيده بودند كه سخنان حكمت آميزشان مي‏توانست راهگشاي سالكين الي اللّه باشد. خداي تعالي توفيق بيشتري به همه ما عنايت بفرمايد.

۱۴۲۶/۵/۲۷ قمری – ۱۳۸۴/۴/۱۳ شمسی – درباره خودم (خصوصیات مرحله عبودیت)

درباره خودم

 

"جناب آقای چمنی مقاله خود را در ارتباط با تزکیه می خوانند"

 

بسمه تعالي….همانگونه كه در روز قبل گفتم بحمد اللّه جمع زيادي تحت پوشش مسئله مراحل تزكيه نفس قرار گرفته‏ اند و از اين ميان آن‏هايي كه در مرحله عبوديت بوده ‏اند چون مي‏ بايست تمام صفات رذيله از آنها رفع شده باشد براي آنها امتحان كتبي و نوشتن مقاله منظور شده بود و سميناري براي امتحان آنها ترتيب داده شده بود كه در آن سمينار به نكات زير اشاره شد: ….

يك: بايد همه افراد اهل تزكيه نفس در مرحله عبوديت بررسي كنند كه اگر يكي از صفات رذيله در روحشان وجود دارد يا با نظر استادشان و يا اگر مي‏توانند خودشان ببينند كه اين صفت رذيله مربوط به كدام يك از مراحل است كه بايد در اين صورت به آن مرحله برگردند و در آن مرحله دوباره كار كنند تا اين صفت رذيله از آنها برطرف شود….

دوم: حالا كه شما بحمد اللّه تزكيه نفس كرده ‏ايد بايد همه با هم متحد باشيد و همه يك روح در بدن‏هاي مختلف خود را بدانيد و يك عقيده و يك فكر و يك هدف داشته باشيد وحدتتان را حفظ كنيد و خدمتگذار يكديگر باشيد…..

سوم: شاكر اين لطف پروردگار بوده و بدانيد كه اگر خداي تعالي كمكتان نمي‏كرد و توفيق به شما عنايت نمي‏فرمود نمي‏توانستيد نفس اماره بالسوء خود را اين گونه رام كنيد كه به هيچ وجه حتي ميل به گناه هم نداشته باشيد. داراي استقامت باشيد. در صراط مستقيم بوده و از هر گونه راه هاي انحرافي مانند راه هاي متصوفه و شيخيه و اعتقادات منحرفه محفوظ باشيد. تنها خدا را دوست داشته باشيد و جهاد با نفس كرده باشيد و بنده رسمي خدا باشيد. زيرا خداي تعالي مي‏فرمايد: «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» و خدا را شاكر باشيد كه شما را خودش تزكيه نفس كرده و از اولياء خودش قرارتان داده است اين همه موفقيت بخاطر كمك‏ هاي حضرت بقيه اللّه ارواحنا فداه و توسل به آن حضرت بوده كه ان‏ شاءاللّه براي رسيدن به كمالات روحي بيشتر بايد اين توسلات ادامه داشته باشد و هيچ گاه شما آن وجود مقدّس را از ياد نبريد تا موفق شويد و از راههاي منحرف ديگران محفوظ بمانيد.

۱۴۲۶/۸/۴ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۸ شمسی – درباره خودم (شکر عنایات پروردگار متعال)

درباره خودم

 

"خيابان بين الحرمين در کربلا که حرم مطهر حضرت سيدالشهداء از دور نمايان است"

 

درباره خودم

بسمه تعالي……..امروز كه روز ميلاد مسعود حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است در پايان عرايضم درباره خودم در سخنان روز خطاب به كساني كه غير از آنچه در اين زندگي نامه نوشته‏ ام مي‏گويند و مايلند تهمت بزنند و غيبت بكنند اين را بدانند كه «ان اللّه يدافع عن الذين آمنوا» و بدانند كه من از اين بادها نمي‏لغزم و درس استقامت را در جواني از استادم ياد گرفته ‏ام و به صدها نفر درس استقامت را داده ‏ام.

من از اول عمرم تا به امروز در هيچ حزب و هيچ گروهي چه سياسي و يا غير سياسي نبوده ‏ام هميشه طرفدار حق بوده‏ ام ولو آن كه منافع دنيويم به خطر افتاده باشد. براي زندگي خودم و خانواده ‏ام كوشيده‏ ام كه در توسعه مالي باشم و هيچ گاه از وجوهات و پول بادآورده استفاده نكرده ‏ام و هيچ گاه چشم طمع به مال مردم نداشته ‏ام. گاهي اگر مريدان ثروتمندي بسويم آمده‏ اند آنها از من استفاده مادي كرده ولي من كوشش كرده ‏ام كه از آنها استفاده مادي نكنم. خودم را يك روحاني متمول و داراي عزت نفس معرفي كرده ‏ام و در اين جهت از انبياء كه مي‏فرمودند: «لا اسئلكم عليه من اجر» پيروي نموده‏ ام . هميشه از جواني تا امروز ديگران از من توقع مالي داشته ولي من به هيچ وجه توقعي از كسي نداشته ‏ام. زندگيم با حق التاليف و خريد و فروش املاك و استفاده از آنها كه پروردگارم به آنها بركت خاصي داده گذشته است. همه دوستان مي‏دانند و مشاهده كرده ‏اند كه الطاف پروردگار و نعمت‏هاي او آن چنان سرشار براي من بوده كه اگر غير از اين را بگويم ناشكري كرده و بدستور «و اما بنعمة ربك فحدث» عمل نكرده‏ ام.

خدايا تو را شكر مي‏كنم كه به كوري چشم دشمنان امام عصر علیه السلام كه من خود را محب آن حضرت مي‏دانم و او «معز الاولياء» است به وسيله آن بزرگوار همه نعمت‏هاي مادي و معنوي به طوري كه با مقايسه با ديگران كه به آن حضرت اظهار محبت نمي‏كنند خودم و متعلقينم بالاخص كساني كه از آنها گوش به دستوراتم داده‏ اند و امر به معروف و نهي از منكر مرا پذيرفته ‏اند از جهات مختلف به بهترين وجه زندگي كرده‏ ايم و خداي تعالي به من عنايات زيادي داشته است كه اگر بخواهم شرحش را بنويسم و بيان كنم همه دچار حيرت مي‏شوند و شايد حسودها حسادتشان تشديد شود ولي اين قدر مي‏گويم كه مرا محبوبم به اذن پروردگارش از مهالك حتمي در مدت عمرم نجات داد از فقر و بيچارگي كه زمينه ‏اش را شديدا داشتم مرا نجات داد از انحرافات اعتقادي كه زمينه ‏اش برايم مهيا بود در سايه قرآن و كلمات اهل‏بيت علیهم السلام نجات داد از امراض مختلف بدني كه بسوي من در طول زندگي هجوم آورده بودند و گاهي خودشان را نشان مي‏دادند نجات داد و از امراض روحي كه ممكن بود با استقامتي كه از جواني در خود ايجاد كرده بودم خودم و مردمم و شايد مملكتم و دينم را به باد بدهم تزكيه‏ ام فرمود و استادي به من معرفي كرد كه او را از حضرت بقيه اللّه علیه السلام گرفته بودم مرا نجات داد.

اميدوارم نعمت‏هاي خدا را تا حدي كه او را از خود راضي كنم بيان كرده باشم و لو اين كه فرموده است: «و ان تعدوا نعمة اللّه لاتحصوها»

از خوانندگان محترم تقاضايم اينست كه آنچه در اين نوشته ‏ها مي‏خوانند آنها را مبالغه تصور نكنند آنها را خلاف واقع فكر نكنند و هر چه مي‏خواهند بگويند همين‏ هايي باشد كه نوشته ‏ام.

۱۴۲۶/۵/۲۸ قمری – ۱۳۸۴/۴/۱۴ شمسی – درباره خودم (پیشرفت چشمگیر در تزکیه نفس در اثر توسل به خاندان عصمت علیهم السلام)

درباره خودم

 

"جمعی از دانشمندان و نویسندگان اهل تزکیه نفس"

 

بسمه تعالي….به تجربه ثابت شده و از روايات و آيات قرآن هم كاملاً استفاده مي‏شود كه اگر انسان بتواند براي رسيدن به كمالات و يا تزكيه نفس هميشه متوسل به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بخصوص حضرت بقيه اللّه ارواحنافداه باشد پيشرفت چشمگيري خواهد داشت. بنابراين دوستان اهل تزكيه نفس كه در مدت ۱۶ سال با آنها كار كرده‏ ام بخوبي متوجه اين مسئله شده ‏اند و بطور كلي من معتقدم كه در دنيا و آخرت و بلكه هميشه تا انسان زندگي مي‏كند و باقي است بايد واسطه او با خداي تعالي معصومين علیهم الصلوه والسلام باشند. زيرا آنها «لسان اللّه»اند كه پيام پروردگار را و آنچه مايه تكامل و ترقي روح انسان است از طرف خداي تعالي به سالكين الي اللّه مي‏رسانند و آنها «عين اللّه»اند كه از احوال انسانها بايد مطلع باشند و آنها «يداللّه»اند كه از طرف پروردگار اعمال قدرت مي‏كنند تا سالكين الي اللّه به مقامات عاليه برسند و بالأخره هيچ گاه انسان از وساطت آنها بي ‏نياز نمي‏شود.

بعضي از متصوفه معتقدند كه انسان به مقامي مي‏رسد كه مي‏تواند مستقلا از جلال و جمال الهي استفاده كند و نيازي به وساطت اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام ندارد! چه فكر اشتباهي زيرا ما اجازه نداريم كه حتي يك كلمه از غير زبان پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از جانب خداي تعالي دريافت كنيم. براي دوستان اهل تزكيه نفس به تجربه ثابت است كه با وساطت اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام موفقيت‏هاي زيادي داشته‏ اند و از اين راه به كمالاتي رسيده اند. لذا كساني كه مي‏خواهند به كمال مطلوب برسند بايد همه روزه توسلاتي به اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام داشته باشند و از اين راه به كمالات روحي نائل گردند.

۱۴۲۶/۵/۲۹ قمری – ۱۳۸۴/۴/۱۵ شمسی – درباره خودم (شروع بهشت از همین دنیا)

درباره خودم
 
 
 
 
"جناب آقای مهندس حجه الاسلام ابراهیمی مقاله خود را در باب تزکیه نفس قرائت می کنند"
 
 
بسمه تعالی …………….. بحمدالله و المنه توانستیم در مدت ۱۶ سال جمع زیادی را با ترتیب خاصی بنحو کلاسیک وادار به تزکیه نفس کنیم. این افراد از تحصیل کرده های دانشگاهی و بعضی از اساتید دانشگاه و علماء و طلاب حوزه و نویسندگان و صاحب امتیاز مجلات پر تیراژ که بعضی از آنها در اثر تزکیه نفس مدارک تحصیلی مهندسی و دکترای خود را منظور نکرده و به تحصیل علوم دینی مشغول شده که از باب نمونه نام تعدادی از این افراد ذکر می شود : جناب آقای ابراهیمی (که مقاله خود را در تصویر فوق می خوانند) و آقای قنبری و آقای مسعودی و آقای امیری مهندسین کشاورزی و آقای علیرضا جهانی و آقای حمید رضا جهانی مهندسین برق و اقای دره گرایی مهندس راه و ساختمان و آقای موسوی گیلانی استاد حوزه و دانشگاه و عده زیادی از این قبیل افراد که وقتی لذت و شهد تزکیه نفس و سیر الی الله را چشیدند همه مناصب مختلفی که در انتظار شان بود ترک کردند و مدارک خود را کناری گذاشتند و به تهذیب نفس پرداختند و مقدمات راهنمائی مردم را در خود بوجود آوردند.
من معتقدم که اگر کسی تزکیه نفس کند بهشتش از همین دنیا شروع می شود و لذت مناجات با خدا را درک می کند و می فهمد که امام سجاد علیه السلام آن وقتیکه فرموده : « فانت لاغیرک مرادی و لک لا لساوک سهری و سهاری و لقائک قرة عینی و وصلک منی نفسی و الیک شوقی و فی محبتک ولهی …….. و فی مناجاتک روحی و راحتی و عندک دواء علتی …….. فکن انیسی فی وحشتی ……… و ولی عصمتی …….. و لا تبعدنی منک یا نعیمی و جنتی و یا دنیای و آخرتی » چه گفته است و چه لذتی انسان از این مناجاتها می برد. انسان اگر بتواند تزکیه نفس کاملی بکند و خود را به لقاء پروردگار و انس با او برساند مانند اولیاء خدا از همه قدرتها و از همه لذتها و از همه خوشیها بهرمند می گردد. ای کاش می توانستیم به مردمی که در خواب غفلتند بفهمانیم که لذت انس با خدا که پس از تزکیه نفس بوجود می آید چقدر پر ارزش است ولی همانگونه که مزه شیرینی را نمی توان به خواب آلودگان و یا مردگان فهماند همانگونه نمی شود لذت انس با پروردگار و خلوص و فناء فی الله را به مردم غافل و دنیا دوست فهماند .

۱۴۲۶/۶/۲ قمری – ۱۳۸۴/۴/۱۷ شمسی – درباره خودم (شهادت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها)

درباره خودم
 
 
 
"شهادت حضرت فاطمة زهراء را تسلیت می گویم"
 
 
بسمه تعالی …………….. امروز و امشب شب و روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. فاطمة اطهر سلام الله علیها تنها کسی است که معنی واقعی «ذی القربی» پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که محبت به او و مودت او اجر رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. خدای تعالی در قرآن به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده : « قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی » و وجود فاطمه زهرا سلام الله علیها برای مسلمانهای صدر اسلام و امروز برگه امتحان در این دنیایی که دار امتحان بوده است می باشد. ولی مسلمانها در این امتحان در صدر اسلام اکثرا مردود شدند. زیرا علاوه بر آنکه نتوانستند به او اظهار محبت کنند و اجر رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را بدهند. آنچه توانستند به او بی اعتنائی و اذیت و آزار نمودند و از مهاجر و انصار با کثرتی که آنروز داشتند به یاری آن حضرت نیامدند و بلکه او را در سن ۱۸ سالگی شهیدش کردند و امروز که حدود ۱۴۰۰ سال از آن جریان می گذرد. اکثریت مسلمانها اجر رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را باز هم نمی پردازند و فکر نمی کنند که چرا مرقد مطهر حضرت زهراء سلام الله علیها مخفی است. اگر اصحاب و بالاخص شخصیتهای بزرگ مسلمان در صدر اسلام کمترین اظهار محبتی به فاطمه زهراء سلام الله علیها می داشتند. لااقل قبر مطهر او را فراموش نمی کردند و جای دفن آنحضرت را می شناختند. آنها یا روی بی مهری تشیع جنازه نکردند و تا سر قبر مطهر حضرت زهراء سلام الله علیها نرفتند که محل قبر مطهر آن حضرت را بشناسند که این خود بر خلاف سفارش قرآن و اجر رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و یا همانگونه که تاریخ نوشته است بزرگان از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که اهل حل و عقد بوده اند آنقدر فاطمة زهراء سلام الله علیها را اذیت کردند که آنحضرت وصیت کرد. مرا شب غسل دهید و شب کفن کنید و شب دفن کنید و کسی را برای تشیع جنازه من خبر نکنید و تا به امروز جز شیعیان یعنی مسلمانان واقعی و پیروان حقیقی قرآن روز وفات فاطمة زهراء سلام الله علیها را احترام نمی کنند و به عزا نمی نشینند و یادی از آن حضرت نمی کنند و فضائل آن حضرت را بیان نمی کنند و تنها شیعه است که به گفته های خدای تعالی و قرآن و سخنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره فاطمة زهراء سلام الله علیها که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است : « فداها ابوها » و فرموده : « فاطمة بضعة منی » و فرموده : « فاطمة سیدة نساء العالمین » و از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیش از یک فرزند که فاطمة سلام الله علیها باشد. باقی نمانده و او تنها برگه امتحانی مردم مسلمان بوده است. لذا تنها کسانیکه این اجر رسالت را درست پرداخت کرده اند. و سر فراز در دنیا و آخرت بوده اند. فرقه ناجیه از فرق اسلامی هستند و آنها روز قیامت بوسیله پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و فاطمة زهراء سلام الله علیها و فرزندان معصومش شفاعت می شوند …… «الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله » .
 

۱۴۲۶/۶/۴ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۰ شمسی – درباره خودم (شب شهادت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها و عظمت ایشان)

 درباره خودم

 

 

بسمه تعالي……..مثل ديشبي بود در سال ۱۳۳۵ يعني شب چهارم جمادي الثاني كه روز قبلش سالگرد شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بود و آن شب حضرت علي بن ابي طالب علیه السلام حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را غسل مي‏داد.

من در عالم رؤيا مي‏ديدم كه در خانه علي بن ابي طالب علیه السلام كه درش به مسجد باز مي‏شد با جمعي از فرزندان حضرت علي بن ابي طالب علیه السلام و فاطمه زهراسلام الله علیها هستم. شمعي كنار بدن فاطمه اطهر سلام الله علیها روشن است كه نيمي از صورت و بدن آن مخدره ديده مي‏شود و علي بن ابيطالب علیه السلام دستور فرموده ‏اند كه كسي صدايش را به گريه بلند نكند. من و جمعي از فرزندان آن حضرت كه من آنها را در تاريكي نمي‏ديدم آهسته گريه مي‏كرديم تا آن كه غسل فاطمه زهرا سلام الله علیها تمام شد. حضرت اميرالمومنين علیه السلام دستور فرمودند كه ما فرزندانشان با مادرمان حضرت فاطمه سلام الله علیها وداع كنيم. من آهسته با گريه شديدي كه عارضم شده بود مي‏گفتم اي مادر پهلو شكسته و گريه مي‏كردم كه از كثرت حزن و اندوه و گريه از خواب پريدم.

واقعا آيا اجر و مزد رسالت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله با تنها فرزندي كه از آن حضرت باقي مانده بود همين بود؟ امام علیه السلام فرمود: «من ادرك فاطمه فقد ادرك ليله القدر» اگر تنها به همين حديث مسلمانان توجّه مي‏كردند قدر فاطمه زهرا را مي‏دانستند زيرا در شب قدر قرآن نازل شده و قرآن همه ‏اش حكمت است و حكمتي كه از طرف خداي تعالي نازل گردد خير كثير است و به كسي كه خير كثير عطاء شود همان كسي است كه كوثر به او عطا شده است و كوثر در قرآن منظور فاطمه اطهر سلام الله علیها و فرزندان آن حضرت علیهم السلام است كه در مقابل سرزنش بني ‏اميّه كه به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله گفتند «ابتر» ! عطا شد و همانگونه كه شب قدر بهتر از هزار ماه است فاطمه زهرا سلام الله علیها بهتر از زندگي هزارها روزگار پرارزش بشر است و او كتاب و لوح محفوظ علم الهي است كه به عنوان كوثر به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله عطا شده است. پس كسي كه فاطمه زهرا سلام الله علیها را درك كند و بشناسد و معرفت آن حضرت را بفهمد همه خوبي‏هاي شب قدر را درك كرده است و از اين جهت در روز گذشته گفتيم كه وجود مقدّس فاطمه زهرا سلام الله علیها برگه امتحاني مردم مسلمان بعد از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بوده است. «السلام عليك يا فاطمه الزهراء اشفعي لنا عند اللّه» .

۱۴۲۶/۶/۵ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۱ شمسی – درباره خودم (مذاق ساده نویسی و دوری از فلسفه بافی)

درباره خودم

"اینجانب در سن ۱۶ سالگی وقتی که در مدرسه نواب مشهد بودم"

 

بسمه تعالي……..خاطره ‏اي از جوانيم همان وقتي كه در سن ۱۶ سالگي بودم و از درس مرحوم آقاي مدرس كه در مسجد گوهرشاد مشهد كتاب شرح لمعه را تدريس مي‏كرد.

اين فكر به مغزم خطور كرد كه چرا حوزه ‏هاي علميه به روش قديم از كتابهاي قديمي كه بسيار مشكل نوشته ‏اند و نظرات قديمي را داشته ‏اند استفاده مي‏كنند؟ مسائل علمي اكثرا عوض شده بخصوص آنچه مربوط به افكار بشري است. اگر مي‏بينيم مسلمان‏ها قرآن را حفظ كرده ‏اند و تغييري در عباراتش نداده ‏اند و يا رواياتي كه از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و اهل بيتش علیهم السلام رسيده است و در چهار چوب خود باقي مانده است اين بخاطر آن است كه قرآن كلماتش ساخته و پرداخته خدا است و روايات مضامينش باز از جانب خدا است و بر اين دو چيز معارف و احكام اسلام استوار است و دستبرد به اين دو ثقل اسلام را از بين مي‏برد لذا مسلمان‏ها اصل و نظم آنها را حفظ كرده‏ اند ولي چرا بايد حوزه‏ هاي علميه هنوز همان كتاب شرح لمعه كه بعضي از احكامش عوض شده مانند «منزوحات بئر» و احكام «برده داري» را بخوانند و يا كتاب رسائل و مكاسب و يا كتاب كفايه را تدريس كنند و وقت طلاب را بگيرند؟ اگر چه در آن زمان در حوزه ‏هاي علميه خواندن درس فلسفه از طرف مراجع عظام تحريم شده بود ولي مخفيانه عده ‏اي همان كتاب منظومه سبزواري و كتاب اسفار و ساير كتب فلسفي را مي‏خواندند كه آنها بيشتر از سايرين اوقاتشان را بيهوده مي‏گذراندند. من فكر مي‏كردم كه من نبايد اين گونه باشم. ما مسلمان‏ها از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله شنيده‏ ايم كه فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي ابدا» بنابراين قرآن و روايات بايد به قوت خود باقي باشد ولي استفاده و اجتهاد از آن مي‏تواند دائما در تغيير باشد و لذا من در آن سن مي‏كوشيدم كه در آيات قرآن و روايات اهل‏بيت علیهم السلام جستجو كنم و آنچه به حقيقت و حكمت نزديكتر است در مرحله اول خودم به آن معتقد شوم و در مرحله ثاني آنها را با قلم ساده و بيان فصيح و بليغ به ديگران تعليم دهم. لذا از همان زمان شروع به گفتن و نوشتن حقايق كردم و اعتقادات و عمل خود را بر آن اساس پايه ريزي نمودم و از هر گونه فلسفه بافي و ذوقيات عرفاني و انحرافي دوري نمودم و تا به امروز كه سال ۱۳۸۴ را مي‏گذرانيم همه كتب و نوشته ‏ها و حتي ترجمه قرآني كه كرده ‏ام طبق همان مذاق ساده نويسي و مطابق سخنان پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام بوده است. اميدوارم خداي تعالي ما را در صرط مستقيم دين محكم‏تر و با نشاط ‏تر و جدي‏تر نگه دارد.

۱۴۲۶/۶/۶ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۲ شمسی – درباره خودم (آیة الله اخلاقی – جمکران در زمان قدیم)

درباره خودم

 

"اینجانب با آیه الله اخلاقی در جوانی و این زمان"

 

بسمه تعالي……..فراموش نمي‏كنم در ايام جواني و زماني كه در قم مشغول تحصيل بودم با دوستي كه عشق و علاقه شديدي به حضرت بقيه اللّه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه داشت بنام آقاي اخلاقی كه امروز از علماء برجسته قم هستند رفيق بودم و با يكديگر به مسجد جمكران مي‏رفتيم و توسلات خوبي داشتيم. در تصوير فوق آيه اللّه اخلاقی در سن ۲۵ سالگي و من در سن ۱۸ سالگي در محوطه جمكران قديم ديده مي‏شويم و آخرين ملاقات ما تا امروز در تصوير ديگري ديده مي‏شود. از آن زمان تا امروز هر روز به انتظار مقدم مبارك حضرت ولي‏عصر ارواحنا فداه بسر مي‏بريم. در همان زمانها بود كه شب جمعه ‏اي با هم قرار گذاشتيم كه به مسجد جمكران برويم. آن وقت‏ها مسجد جمكران راه ماشين خوبي نداشت ناگزير بوديم پاي پياده تا آن مكان مقدّس برويم. من آن روز تنها غروب آفتاب از قم بطرف مسجد مقدّس جمكران حركت كردم كه نماز مغرب و عشاء را در مسجد جمكران بخوانم. وقتي به آنجا رسيدم چند نفري در مسجد بودند و نماز مغرب و عشاء را خواندند و چون با دوچرخه آمده بودند به شهر برگشتند و من و خادم مسجد مرحوم آقاي لسان در مسجد بوديم. وقتي پاسي از شب گذشت آقاي لسان به من گفت: شما شب را اگر در مسجد مي‏مانيد كليد را بگيريد و در را از داخل ببنديد تا مبادي سارقي فرشها را ببرد و او نيز با دوچرخه به شهر رفت و من تا نيمه‏ هاي شب تنها در مسجد بودم. اتفاقات عجيب و وحشتناكي در راه و در مسجد برايم افتاد كه نمي‏خواهم آنها را در اينجا بنويسم زيرا بسيار مطلب خصوصي است و براي مردمي كه امروز در شب جمعه مسجد جمكران را مملو از جمعيت مي‏بينند غير قابل هضم است. نيمه‏ هاي شب بخاطر اين كه در مسجد كوچك جمكران آن وقت مختصري خوابم برده بود از مسجد بيرون آمدم و براي تجديد وضو به دستشوئي رفتم وضو گرفتم تا وارد مسجد شوم ديدم آيه اللّه اخلاقی مرا در بغل گرفت و از تاخيرش عذر خواهي كرد. شبهاي بلند زمستاني بود هنوز تا اذان صبح ساعتها باقي مانده بود و تا قبل از طلوع آفتاب من و معظم له مشغول توسلات و درخواست موفقيت‏ هاي روحي و تزكيه نفس از حضرت ولي‏عصر علیه السلام بوديم. بعد از اذان صبح كم‏ كم افرادي به مسجد آمدند ولي آنها انگشت شمار بودند. اين كه ما مي‏گوئيم زمان ما فعلا زمان ظهور صغري است يكي از علائمش همين است كه پس از پنجاه سال توسعه عجيب مسجد مقدّس جمكران از يكطرف، جاده ‏هاي اتوبان و اجتماع شبهاي جمعه و چهارشنبه و ساير شبها از طرف ديگر و توجّه مردم به طوري كه مسجد جمكران شايد دومين محل زيارت و اجتماع مردم ايران و ساير كشورها شده باشد و نام مقدّس حضرت ولي‏عصر ارواحنافداه در رسانه ‏ها و اظهارات مردم دنيا از هر مذهب به اين كه منجي عالم بشريت بزودي خواهد آمد همه اينها نشانگر آن چيزي است كه پدرم و استادم مرحوم حاج ملا آقا جان زنجاني به آن نويد داده بودند كه ظهور اصغر شروع شده و مرا به انتظار حضرت بقيه اللّه روحی فداه ترغيب كرده بودند. اميد است موفق به درك زمان ظهور اكبر هم بشويم.

 

۱۴۲۶/۶/۷ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۳ شمسی – درباره خودم (مرحوم آیة الله شیخ شریف رازی)

درباره خودم

 

"مرحوم آیه الله آقای حاج شیخ محمد شریف رازی رضوان الله تعالی علیه"

 

بسمه تعالي……..در سن ۱۶ سالگي بودم و در مدرسه نواب مشهد درس مي‏خواندم. روزي وارد حجره‏ ام در مدرسه نواب شدم ديدم مرد بزرگواري در گوشه حجره‏ ام به دعوت هم حجره ‏ايم آقاي سيّد جعفر واعظي آمده و نشسته است. لحظاتي من هم با ادب به محضرش نشستم. ايشان اسم مرا سؤال فرمودند و من هم از ايشان تقاضا كردم كه خودشان را معرفي كنند. ايشان فرمودند: من شيخ محمد شريف رازي هستم ولي از حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام لقب عتيق را گرفته ‏ام. عرض كردم ممكن است قضيه‏ تان را شرح دهيد؟ فرمود من در جواني مريض شدم به حال سكرات موت افتادم مادر پيري دارم كه بالين من نشسته بود. ملكي آمد و روح مرا قبض كرد و به آسمان برد در راه حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام به آن ملك فرمودند اين جوان آزاد است مادر پيرش متاثر و ناراحت است. او را آزاد بگذاريد تا به بدنش برگردد و او عتيق است (يعني آزاد شده). من به بدنم برگشتم و از آنجا نام خودم را عتيق هم مي‏دانم. من به ايشان فوق ‏العاده ارادت پيدا كردم. شبها در حجره مدرسه نواب با هم بوديم نماز شب مي‏خواند و بدنش مثل بيد از خوف خدا مي‏لرزيد. مخصوصاً وقتي كه سوره «ق» را در نافله شب قرائت مي‏كرد. معظم له سبب شد كه من از حوزه علميه مشهد به حوزه علميه قم وارد شوم. خود او در شهر ري زندگي مي‏كرد ولي بخاطر محبت به من و نگهداري از من به قم هجرت كرد و من در آنجا مشغول تحصيل شدم. آقاي حاج شيخ محمد رازي از اولياء خدا بود و با اولياء خدا رفت و آمد و آشنائي خوبي داشت. در اوائلي كه من در خدمت ايشان به حوزه علميه قم رفتم آيه اللّه بروجردي و آيه اللّه حجت و آيه اللّه صدر و آيه اللّه سيّد محمد تقي خوانساري اين چهار نفر از مراجع تقليد در قم حضور داشتند. آقاي حاج شيخ محمد رازي به مرحوم آيه اللّه حجت ارادت خاصي داشت معتقد بود كه ايشان به محضر مقدّس حضرت حجه بن الحسن ارواحنافداه مشرف مي‏شود او مرا با مسائل معنوي بخصوص ملاقات با امام عصر ارواحنافداه آشنا كرد. او مرا با اولياء خدا مانند مرحوم حاج ملا آقا جان دورادور آشنا نمود. او مرا به مجالسي كه در آنها سخن از امام عصر ارواحنافداه گفته مي‏شد مانند منزل و حسينيه حاج ميرزا ابوالقاسم عطار در تهران مي‏برد و از من مي‏خواست كه دائما متوسل به امام عصر ارواحنافداه باشم. او مرا با فدائيان اسلام مخصوصاً حضرت نواب صفوي آشنا كرد و در مسائل سياسي پاك وارد نمود. من بخاطر مطالب و قضايايي كه درباره معرفت امام عصر ارواحنافداه و تشرفاتي كه خودش يا ديگران به محضر آن حضرت داشتند به او علاقه شديدي پيدا كرده بودم و حتي در مسافرتها در خدمتش بودم. مرد آزاده ‏اي بود كه نظرات خاصي مانند نظرات مرحوم نواب صفوي در امور سياسي داشت كه بر اين اساس متاسفانه بعضي از افراد او را به انحاء مختلف متهم مي‏كردند و نگذاشتند شخصيتش معرفي شود. فراموش نمي‏كنم روز تاسوعا سال ۱۳۷۸ كه او از دنيا رفته بود به هيچ وجه او را به عنوان يك دانشمند، يك نويسنده پركار، يك شخصيت با عظمت كه مطرح نشد؛ حتي در يكي از رسانه‏ هاي خبري رحلت او را اعلام نكردند. ولي در همان روز يك هنرپيشه كه غالبا در فيلم‏ها به عنوان آبدارچي عمل مي‏كرد او را آن چنان تجليل كردند كه كم نظير بود. او داراي تاليفات و كتب زيادي بود كه اكثرا در مسائل معنوي و روحي و معرفي علماء و دانشمندان مانند كتاب «التقوي» و كتاب «آثار الحجة» و كتاب «گنجينه دانشمندان» در يازده جلد و دهها كتاب ديگر نوشته بود. او مساجدي با زحمات خودش بنا كرده بود و مدارسي را تأسيس نموده بود كه تنها بايد بگوييم اجرش با خداي تعالي باشد. خدا او را رحمت كند و با مواليانش محشورش نمايد.

۱۴۲۶/۳/۳ قمری – ۱۳۸۴/۱/۲۳ شمسی – درباره زندگی خودم (مرحوم آيه الله سيد موسي زرآبادي)

 
درباره زندگی خودم
 
 
 
"آيه الله سيد موسي زرآبادي"
 
 
 
باسمه تعالي … يكي از اولياي خدا كه از نظر اعتقادي پيرو اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بودند مرحوم آيه الله سيد موسي زرآبادي بود. معظم له در اعتقادات و در تزكيه نفس مربي خوبي براي شاگردانشان بودند. شاگردان معظم له بعضي در اعتقادات صد درصد از اين مرد بزرگ استفاده كرده بودند و بعضي از آنها در معنويت و تزكيه نفس از ايشان بهره برده بودند و بعضي در هر دو علم به كمالاتي نائل شده بودند . يكي از تربيت شدگان ايشان كه در هر دو جهت كاملا تربيت شده بود فرزند بزرگ ايشان مرحوم آيه الله آقاي سيد جليل زرآبادي بود كه من با ايشان خيلي صميمي بودم. مدتي معظم له از طرف مرحوم آيه الله بروجردي در آستانه اشرفيه گيلان سكونت داشتند و من در آنجا چند روزي مهمان ايشان بودم و سپس در قزوين تا آخر عمر زندگي مي كردند و من مكرر در قزوين مهمان ايشان مي شدم و ايشان لطف خاصي به من داشتند و از معظم له كه جامع علوم فقهي و تزكيه نفس و اعتقادي بود خيلي استفاده مي كردم. فرزند ديگر ايشان آقاي سيد خليل زرآبادي بود كه ايشان در رياضت و انزوا و تزكيه نفس فوق العاده بود . مرحوم آيه الله سيد موسي زرآبادي داراي كراماتي بودند كه مرحوم آيه الله شيخ مجتبي قزويني آنها را براي ما نقل مي كردند. مرحوم آيه الله سيد موسي زرآبادي در سال ۱۲۹۴ هجري قمري متولد شده و در سال ۱۳۵۳ هجري قمري از دنيا رفتند. خداي تعالي ايشان را رحمت كند و با مواليانش محشورش نمايد.

۱۴۲۶/۱/۱۴ قمری – ۱۳۸۳/۱۲/۶ شمسی – درباره خودم(سفر عتبات با مرحوم حاج ملاآقاجان – ارتباط ولایت اهل بیت علیهم السلام با توحید)

درباره خودم

 

"در سن ۱۹ سالگی در سامراء کنار ملویه متوکل با مرحوم شهید هاشمی نژاد "

 

بسمه تعالي….. در روزهاي قبل درباره خودم مي‏گفتم….در سال ۱۳۳۳ شمسي با مرحوم حاج ملا آقا جان و مرحوم آقاي مظفري و آقاي حاج سيّد تقي خاموشي و آقاي سيّد عبدالكريم هاشمي نژاد (شهيد) از راه خرمشهر و بصره به عتبات عاليات مشرف شديم (كه شرح مفصل آن را در كتاب «پرواز روح» نوشته ‏ام). در اين سفر با حاج شيخ جواد سهلاوي متولي مسجد سهله كه اهل معني بود و جعفر آقاي مجتهدي در مسجد سهله آشنا شديم و سفر بسيار خوبي كه معنويت خوبي داشت گذرانديم و پس از چهل روز به ايران بازگشتيم. شاگردان مرحوم قاضي بزرگ مثل آقاي حاج شيخ عباس قوچاني و آقاي حسيني لاله زاري در نجف اشرف به ملاقات حاج ملا آقا جان براي استفاده از معنويات ايشان آمده بودند. بحث ‏هاي خوبي در توحيد و ولايت انجام شد كه ما استفاده‏ هاي خوبي از آن بحث‏ ها كرديم. مرحوم حاج ملا آقا جان معتقد بود كه توحيد بدون ولايت انجام نمي‏شود و بلكه هر فيض مادي و معنوي كه از جانب خداي تعالي به مخلوقات مي‏رسد بايد به وسيله پيامبر اكرم و آل معصوم آن حضرت صلوات الله علیهم اجمعین باشد و اين مطالب را با استدلالات قوي براي آنها بيان مي‏فرمود. خدا همه آنها را رحمت كند و ما را در همان صراط مستقيم معنوي قرار دهد.

۱۴۲۶/۱/۱۳ قمری – ۱۳۸۳/۱۲/۵ شمسی – درباره خودم (خاندان صدر)

درباره خودم

 

"حضرت آیه الله مرحوم حاج سید رضای صدر"

 

بسمه تعالي….. در روزهاي قبل درباره خودم مي‏گفتم….وقتي وارد قم شدم (در بعد اجتماعي) با فدائيان اسلام مخصوصاً مرحوم شهيد نواب صفوي آشنا گرديدم و چون آنها مقلد مرحوم آيه اللّه العظمي آقاي سيّد صدر الدين صدر بودند با بيت آن مرحوم آشنايي خوبي پيدا كردم. كتاب قوانين الاصول را نزد آيه اللّه سيّد موسي صدر خواندم و درس كفايه را نزد آيه اللّه سيّد رضاي صدر (صاحب عكس فوق) مي‏خواندم. آن مرحوم مرد بسيار وارسته و اهل معني و مخالف رژيم شاه بود. كتاب‏هاي زيادي درباره تزكيه نفس و اخلاقیات نوشته بود كه مورد توجّه حوزه علميه واقع شده بود. به طور كلي خاندان صدر در حوزه قم مورد توجّه همه بودند. اين خاندان همه عالم همه سياستمدار همه متدين واقعي بودند. كمتر خانواده ‏اي از اهل علم را مي‏شناختم كه در همه امور ديني و اجتماعي و سياسي اين جامعيت را داشته باشند. خداي تعالي همه آنها را رحمت كند و اگر استادمان امام موسي صدر در دنيا زنده هستند پايدارشان بدارد.

۱۴۲۶/۱/۱۲ قمری – ۱۳۸۳/۱۲/۴ شمسی – درباره خودم (مرحوم حاج شیخ محمد واله)

درباره خودم

 

"با دوست متقي و وفادارم جناب حجة الاسلام و المسلمین مرحوم آقای شیخ محمد واله رحمة الله علیه"

 

بسمه تعالي….. در روزهاي قبل درباره خودم مي‏گفتم….من در مدت چند سال كه با مرحوم حاج ملا آقا جان بودم و بسيار دوست داشتم كه با اهل معني و تزكيه نفس آشنا باشم به مرد وارسته ‏اي برخورد كردم كه مي‏توانم ادعا كنم يك لحظه وقتش را به غفلت نمي‏گذراند و كوشش مي‏كرد حتي ترك اولي هم انجام ندهد و او مرحوم حاجي واله بود. اين مرد بزرگ به منبر مي‏رفت و دائما مردم را موعظه مي‏كرد و معاشرت با او براي من بسيار مفيد بود. من هم با او بسيار صميمي بودم. من با او به كاشمر كه وطن او بود براي منبر مي‏رفتيم و او مرا به عنوان رفيق ترويج مي‏كرد فراموش نمي‏كنم كه او بسيار منبر مطلوبي داشت و من سال اولي بود كه مي‏خواستم به منبر بروم و اگر با هم در يك مجلس تصادفا مي‏خواستيم منبر برويم او سخنش را با لكنت تحويل مي‏داد كه لكنتهاي منبر من زياد بد معرفي نشود. هر كس او را مي‏شناخت به عدالت و ورع و تواضع او اعتقاد داشت. مرحوم حاج شيخ محمد واله به رياضت نفس معروف بود و در راه عبادت و بندگي از دنيا رفت خدا او را رحمت كند و با مواليانش محشورش نمايد.

۱۴۲۶/۱/۸ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۳۰ شمسی – درباره خودم (مرحوم آیة الله حاج سیدهاشم میردامادی)

درباره خودم

 

"مرحوم آيه الله حاج سيد هاشم (نجف آبادي) ميردامادي پدر بزرگوار مادر رهبر انقلاب، آيه الله خامنه اي"

 

بسمه تعالي….. در روزهاي قبل درباره خودم مي‏گفتم…. در دوراني كه در مشهد مشغول درس بودم با مرحوم آيه اللّه ميردامادي كه به عقيده من از اولياء خدا بودند بسيار مانوس بودم و با پسر ايشان آقاي سيّد حسين ميردامادي در مدرسه نواب هم حجره بوديم و لذا وقتي كه به قم رفتم در تابستان‏ ها كه به مشهد مشرف مي‏شدم خدمت معظم له مي‏رسيدم و از تفسير قرآني كه ايشان در مسجد گوهرشاد بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء مي‏فرمودند استفاده مي‏كردم و گاهي به منزل ايشان كه نزديك مدرسه نواب بود مي‏رفتم و از معارف معظم له بهره مي‏بردم. نزديك ظهر كه مي‏شد آيه اللّه ميردامادي كه مشهدي ‏ها به ايشان مي‏گفتند آقاي نجف آبادي از منزل پياده به طرف مسجد گوهرشاد براي اقامه نماز جماعت ظهر و عصر مي‏رفتند و دوست نداشتند كه كسي با ايشان حرف بزند و از كنار آب خيابان حركت مي‏كردند كه مشغول ذكر بودند. يك روز من متوجه شدم كه معظم له نوافل ظهرشان را در راه مي‏خواندند. يك روز كه من در راه كنار ايشان مي‏رفتم درباره پسرشان با من خيلي صحبت كردند و بيشتر نظرشان اين بود كه از او بخواهم در مسائل معنوي بيشتر مقيد باشد. (و چون دو شب آينده تاسوعا و عاشوراي حضرت ابي عبداللّه الحسين علیه السلام است با تسليت به خوانندگان اين برنامه انجام نمي‏شود).

 

۱۴۲۶/۱/۷ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۲۹ شمسی – درباره خودم (مرحوم شیخ علی کاشانی و شهید هاشمی نژاد)

 درباره خودم

 

"از راست به چپ مرحوم آیه الله میر جهانی و مرحوم آیه الله شریف رازی و آقای بهشتی"

 

بسمه تعالي….. روزهاي قبل درباره خودم مي‏گفتم….. مرحوم آيه اللّه شريف رازي مرا كاملا با بزرگان اهل معني مانند آيه اللّه ميرجهاني و آقاي شيخ علي فريدة الاسلام كاشاني كه شرح حالي از او در كتاب پرواز روح نوشته ‏ام آشنا كرد. آقاي شيخ علي كاشاني حال توجّه فوق‏ العاده خوبي داشت و او در بين علماء و اهل معني معروف بود. مكرر خدمت حضرت بقيه اللّه ارواحنافداه رسيده بود و آن حضرت او را بنام «شيخ الشهداء» اسم برده بودند. ايشان در سن ۲۴ سالگي با سكته قلبي در رودسر از دنيا رفت. شاگرد و رفيق صميمي خوبي داشت. نامش سيّد عبدالكريم هاشمي نژاد كه دائما با او بود. فوت آن مرحوم آقاي هاشمي نژاد را بسيار محزون كرد. اين در وقتي بود كه من به سن بيست سالگي رسيده بودم و مي‏خواستم در مدرسه حجتيه حجره بگيرم. دوستان اهل معني براي من و ايشان صلاح دانستند كه با هم حجره بگيريم و با هم درس برويم و با هم مباحثه كنيم. در آن وقت من و او با هم درس خارج فقه آيه اللّه بروجردي و خارج اصول امام خميني در مسجد سلماسي مي‏رفتيم و با يكديگر با كمال صفا و صميميت در مدرسه حجتيه زندگي مي‏كرديم. من مرحوم حاج ملاآقاجان را به ايشان معرفي كردم در يك ملاقات در مشهد كه مرحوم آيه اللّه مير جهاني هم بود آقاي هاشمي نژاد سخت مريد حاج ملا آقا جان شد و كرامتي هم از ايشان ديده بود و از آنجا استادم به من توصيه كرد كه من با مرحوم شهيد هاشمي نژاد باشم و در همان سال سفر عتبات عاليات كه براي من اولين بار بود و شرح مفصلش را در كتاب «پرواز روح» نوشته ‏ام اتفاق افتاد و مرحوم شهيد هاشمي نژاد را هم همراه خود برديم (بقيه قضيه ايشان در شبهاي آينده توضيح داده مي‏شود).

۱۴۲۶/۱/۶ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۲۸ شمسی – درباره خودم (مرحوم پهلوانی و بعضی از اساتید حضرت آیةالله ابطحی)

درباره خودم

 

"آیة الله حاج شیخ حسن پهلوانی تهرانی در سن جوانی"

 

بسمه تعالي….. روزهاي قبل درباره خودم مي‏گفتم…. بالأخره با اصرار مرحوم آيه اللّه شيخ محمد شريف رازي در سال ۱۳۳۱ شمسي به حوزه علميه قم وارد شدم و مرحوم آيه اللّه حجت كوه كمري مدرسه ‏اي ساخته بودند كه از نظر شرايط در آن زمان بسيار مدرسه منظم خوبي بود و يكي از شرائطش اين بود كه طلاب آنجا بايد حداقل بيست سال از عمرشان گذشته باشد و دوستان براي حفظ اخلاقیاتم بهتر مي‏دانستند كه من در آن مدرسه باشم. مرحوم آيه اللّه شريف رازي با مرحوم آيه اللّه حجت صميمتي داشتند و ايشان از آن مرحوم درخواست كردند كه مرا در آن مدرسه حجره دهند ولي ايشان فرمودند كه در يك صورت امكان دارد كه او وارد مدرسه شود و آن اين است كه صاحب حجره ‏اي او را سه سال در اتاق خود به عنوان مهمان بپذيرد. لذا آية اللّه پهلواني صاحب عكس فوق از اين موضوع استقبال كرد و من سه سال با آن بزرگوار كه در سن بيست سالگي بود و اهل تزكيه نفس بود هم حجره بودم. او براي من رفيق و استاد اخلاق و هم مباحثه و همه چيز بود. نماز شبش ترك نمي‏شد توسلاتش بسيار خوب بود خدا ان‏شاءاللّه ايشان را اجر جزيل مرحمت بفرمايد. من در قم درس قوانين را در محضر آيه اللّه موسي صدر و درس رسائل و مكاسب را در محضر مرحوم آيه اللّه خندق آبادي خصوصي خواندم. درس كفايه جلد اول را از محضر مرحوم آيه اللّه سلطاني طباطبايي بروجردي استفاده كردم و درس كفايه جلد دوم را از محضر مرحوم آيه اللّه حاج آقا رضاي صدر استفاده مي‏كرديم در اين مدت از درس مرحوم آيه اللّه العظمي آقاي بروجردي و درس اصول مرحوم امام خميني و اصول آيه اللّه داماد و درس خارج مكاسب مرحوم آيه اللّه العظمي شريعتمداري تا سال ۱۳۴۱ استفاده نمودم. در سال ۱۳۳۴ كه من سنم بيست ساله شد و حجره مستقلي در مدرسه حجتيه به من مي‏دادند با مرحوم شهيد هاشمي نژاد آشنا شدم كه قضيه آشنايي ما در سخن آتي توضيح داده مي‏شود.

۱۴۲۶/۱/۵ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۲۷ شمسی – درباره خودم (مرحوم آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی – علت هجرت از مشهد به قم)

درباره ‏خودم

 

"حضرت آية الله حاج شيخ مجتبي قزويني رحمة الله علیه"

 

بسمه تعالي… روزهاي قبل درباره خودم مي‏گفتم….. در مشهد تا سن هفده سالگي بودم. در اين مدت درباره عقائدم تحقيقات بسيار دقيقي انجام مي دادم. زيرا اهل معني مي گفتند اگر انسان بخواهد موفق به تزكيه نفس بشود و چشم و گوشش به حقايق باز شود و حكمت در قلبش جاي بگيرد اول بايد عقائدش را در صراط مستقيم قرار دهد. لذا با مرحوم آية اللّه حاج شيخ مجتبي قزويني مأنوس شدم. خوشبختانه منزل ايشان نزديك منزل ما بود و تا وقتي در مشهد بودم زمستان و تابستان با آن مرحوم در تماس بودم و از سن هفده سالگي تا وقتي كه ايشان زنده بود اگر چه در زمستان ها در قم مشغول تحصيل بودم ولي در تابستان كه به مشهد بر مي گشتم در درس هاي ايشان و در جلسات خصوصي ايشان در خدمتشان بودم و عقائدم را از ايشان اجتهادي ياد گرفتم و آن مرحوم مرا از مطالب سري و حقايق قرآني جداي از آنچه در كتاب هايشان نوشته‏ اند آگاه مي فرمودند و لذا در فلسفه و علوم غريبه و تزكيه نفس و كمالات روحي به من خيلي چيزها ياد دادند. تا آنكه در سال ۱۳۳۱ شمسي با مرحوم اية اللّه شريف رازي صاحب كتاب گنجينه دانشمندان آشنا شدم و او هم خودش از اولياء خدا بود و هم اكثر اولياء خدا را مي‏شناخت. لذا به من اصرار كرد كه از مشهد براي تحصيل به حوزه علميه قم بروم. زيرا در آنجا بهتر مي توانستم با مرحوم حاج ملا آقا جان و ساير اولياء خدا در تماس باشم. در تاريخ فوق از مشهد به قم با ايشان هجرت نمودم. 

۱۴۲۶/۱/۴قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۲۶ شمسی – درباره خودم (مرحوم سید رضا رضوی – مخالفت حوزه مشهد با درس فلسفه)

درباره خودم

 

"در سن نوزده سالگی با جناب آقای سید رضای رضوی لاهیجانی هم مباحثه بودم"

 

بسمه تعالي… روزهاي قبل درباره خودم گفتم….. از وقتي كه با مرحوم حاج ملا آقا جان آشنا شدم طبعا با جمعي از اولياء خدا و خوبان آن وقت به وسيله حضورم در جلسات آنها رفيق گرديدم كه آنها را خواهم گفت و بعضي از آنها را در كتاب هايم مثل پرواز روح نوشته‏ ام و سخنانشان را نقل كرده ‏ام كه يكي از آنها آقاي حاج سيّد رضاي رضوي بود كه با من هم مباحثه و هم درس و آنقدر پاك بود كه در عزاي حضرت سيدالشهدا علیه السلام بي‏ طاقت مي‏شد و به اين جهت معروف بود. اگر چه در مشهد مقدّس با او آشنا شدم ولي اين دوستي با او در قم كه بعدها به آنجا رفتم ادامه داشت و هر دوي ما در محضر آية اللّه حاج شيخ جواد خندق آبادي رسائل و مكاسب را خصوصي درس مي‏گرفتيم و با هم مباحثه مي‏كرديم. در آن وقتي كه در مشهد بودم بسياري از اولياء خدا را ديدم و با آنها رفيق شدم عشق و علاقه‏ اي به آنها داشتم و با آنها زندگي مي‏كردم. به درس تفسير حاج شيخ حبيب اللّه گلپايگاني در مشهد در مدرسه خيرات خان مي‏رفتم و از اين ولي خدا استفاده‏ هاي علمي و عملي زيادي كردم. مسئله ايكه در مشهد و بلكه در تمام حوزه‏ هاي علميه مطرح بود موضوع خواندن درس فلسفه و اعتقاد به آن بود كه همه حوزه‏ ها بخصوص مشهد از آن تبري مي‏كردند و حتي مانع خواندن آن درس براي طلاب مي‏شدند و خود اين مسئله مرا حساس كرده بود كه تحقيقي از اين علم داشته باشم و صحّت و سقم مطالب آن را احساس كنم. خوشبختانه اساتيد خوبي در اين علم پيدا كردم و حقايق را از ميان همه مطالب بدست آوردم و در مشهد از محضر آية اللّه شيخ مجتبي قزويني كمال استفاده را در اين باره نمودم.

۱۴۲۶/۱/۲ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۲۵ شمسی – درباره خودم (مرحوم حاج ملاآقاجان و ۴ سال زندگی معنوی حضرت آیة الله ابطحی زیر نظر ایشان)

درباره ‏خودم

 

"در محضر استاد حاج شيخ محمود عتيق معروف به حاج ملاآقاجان و من در سن ۱۸ سالگي"

 

 بسمه تعالي….. روزهاي قبل درباره خودم گفتم…. در مدرسه نّواب كتاب مغني و متوّل و كتاب شرح لمعه را در خدمت مرحوم مدرس يزدي كه از مدرسين معروف مشهد بودند مي‏خواندم. اتفاق جالبي كه برايم در همان سال اول افتاد برخورد با مرحوم حاج ملّا آقاجان بود. شانزده ساله بودم. يك روز كه در گوشه مدرسه نواب با دوستم جناب آقاي حجتي مشغول بحث احكام از كتاب عروة الوثقي به طور سطحي بوديم اتفاقي افتاد (ضمنااز مرحوم اية اللّه رازي وصفي از مرحوم حاج ملا آقاجان كه در زنجان ساكن بود شنيده بودم).در آن روز ديدم مردي وارد مدرسه شد و مرا به حجره يكي از طلاب دعوت كرد و از من خواست كه در مسائل معنوي همراه او باشم (كه شرح مفصل آن را در كتاب پرواز روح نوشته ‏ام). از آن زمان به بعد برنامه‏ هاي من عوض شد. به فكر سير و سلوك و رسيدن به تهذيب نفس و كمالات روحي افتادم و با اينكه استعداد و حافظه خوبي داشتم براي مرجعيت درس نمي‏خواندم بلكه به دستور آن استاد دوره فقه و اصول را به شرحي كه بعدا خواهد آمد كاملاً خواندم. بيشتر به فكر توسلات و دستورات استاد و كمالات روحي بودم. تا آنكه چهار سال را زير نظر آن مرد بزرگ كه او را كسي نمي شناخت و من اين توفيق را پيدا كرده بودم گذراندم. در اين مدت با بزرگان اهل معني آشنا شدم. او معتقد بود كه راه رسيدن به خدا فقط وفقط استفاده از حقايق قرآن و سخنان رسول اكرم صلی الله علیه و آله و اهل‏ بيت او است و لذا در اين موضوع تحقيقاتي داشتم كه آن را بعدها ارائه دادم و هزارها نفر از اين طريق به تزكيه نفس موفق شدند. يك روز در زنجان بدون مقدمه به من گفت بيا با هم عكسي بگيريم كه بعدها براي تو لازم مي‏شود و عكس بالا را در عكاسخانه زنجان گرفتيم و امروز وديروز برايم لازم شد چون عكس ديگري كه در اينجا يا در كتاب پرواز روح بگذارم از ايشان نداشتيم.

۱۴۲۶/۱/۱ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۲۳ شمسی – درباره خودم (نوجوانی حضرت استاد و اختلافات در حوزه نواب مشهد)

درباره‏ خودم

"سخنرانی آقای شیخ نصر الله شمس الهدی علیه آیه الله کفائی در مدرسه نواب"

 

بسمه تعالي… در روزهاي قبل درباره خودم گفتم…. مدت دو سال در مدرسه ميرزا جعفر درس ادبيات را خواندم. سپس بخاطر امتحان خوبي كه داده بودم و آقاي شيخ رحمت اللّه فشاركي در مدرسه نّواب بود و ايشان هم مدرس من بود و به من اظهار محبت مي‏كرد. مرا به آية اللّه شيخ علي ‏اكبر نوغاني كه متولي مدرسه نواب بود معرفي كرد و سپس پسر مرحوم آقاي نوغاني يعني مرحوم حاج شيخ مهدي نوغاني مرا به پدرش معرفي كرد و توصيه مرا نمود تا حجره ‏اي در مدرسه نّواب مشهد به من دادند. يكسال كه در آن مدرسه بودم اختلاف شديدي بين چند نفر از طلاب و مرحوم آية اللّه نوغاني بوجود آمد و مرحوم آقاي اية اللّه حاج شيخ احمد كفائي كه معروف به آقا زاده بود و از علماي برجسته مشهد بودند از آن طلاب در مخالفت با مرحوم اية اللّه نوغاني پشتيباني كرد و من طبعا طرفدار مرحوم اية اللّه نوغاني بودم. رهبري طلاب طرفدار مرحوم آية اللّه نوغاني را آقاي شيخ نصر اللّه شمس الهدي به عهده داشت. اختلاف و نزاع از گفتگوهاي معمولي به سخنراني‏ها عليه مرحوم آية اللّه كفائي منجر شد گاهي از اوقات به كتك كاري هم مي‏رسيد. جمعي كه در عكس مشاهده مي‏شوند آقاي شمس الهدي است كه در ميان جمعي از طلاب مدرسه نواب عليه آية اللّه كفائي سخنراني مي‏كند و نفر پنجم از سمت راست اينجانب در سن ۱۵ سالگي در لباس روحانيت ايستاده‏ ام. بالأخره پس از دو سال كه از اين اختلاف مي‏گذشت مرحوم آية اللّه نوغاني با سكته مغزي ازدار دنيا رحلت فرمود و اختلافات با بدست گرفتن توليت از سوي آيه‏ اللّه كفائي پايان يافت. جمعي كه در اين تصوير مشاهده مي‏شوند. بعضي از آنها از دار دنيا رفته ‏اند و بعضي از آنها از علماي بزرگ شيعه هستند.

۱۴۲۵/۱۲/۳۰ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۲۲ شمسی – درباره خودم (مرحوم سید رضا ابطحی و ترویج دعای ندبه در مشهد)

درباره خودم

 

 "در میان جمعی از اقوام و دوستان در سن پانزده سالگی (نفر وسط من هستم که طفل خردسالی در بغل دارم)"

 

بسمه تعالي… در ادامه شرح حال خودم….. پدرم جلسات زيادي چه در منزل خودمان و چه در جلسات خانه‏ هاي ديگران تشكيل مي داد. عصرهاي جمعه هميشه دعاي سمات و قبل از آن يك نفر از روحانيين مستمعين را موعظه مي‏كرد و صبح هاي جمعه دعاي ندبه در منزل چهار نفر در ماه تشكيل داده بود و مي‏گفتند تا آن وقت كسي دعاي ندبه را نمي‏شناخت و در ايران دعاي ندبه خوانده نمي‏شد و علت اين كار پدرم (يعني جلسات دعاي ندبه) اين بود كه شخصي از اهل اصفهان حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه را در روياي صادقه ديده بود و آن حضرت براي تعجيل در فرج‏شان دستور دعاي ندبه را داده بودند (كه اصل قضيه در كتاب پرواز روح توضيح داده شده است).

شب ها پدرم جلسات قرآن داشت و براي مردم از همان آياتي كه تلاوت مي‏شد توضيحاتي در خور فهم مستمعين و خودش مي‏گفت. جمعي از دوستانش به او كمك مي‏كردند و جلسات را تشكيل مي‏دادند يكي از آنها آقاي مشهدي احد بود كه از افسران شوروي سابق بود و در جريان متفقين به ايران آمده بود و بخاطر آنكه حضرت رضا عليه السلام او را شفا داده بودند مسلمان شده بود و مرد بسيار متديني بود كه در طرف چپ تصويرش ديده مي‏شود (و شرح حال اين شخص در كتاب پرواز روح نوشته شده است) و نفر بعدي آقاي مصطفوي استاد سيوطي ما بود و نفر بعدي حاج مراد علي بود كه او هم مرد متديني بود و نفر چهارم پدرم كه در سن چهل سالگي است و نفر پنجم آقاي مدرسي سيّد بزرگوراري بود كه با او تشريك مساعي در تشكيل جلسات مي‏كردند.

۱۴۲۵/۱۲/۲۹ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۲۱ شمسی – درباره خودم (دوران کودکی حضرت آیة الله ابطحی و ورود به حوزه علمیه مشهد)

درباره خودم

 

"اینجانب در سن ۱۴ سالگی "

 

 بسمه تعالي… در روزهاي قبل گفتم. پدر و مادرم صالح و متدين بودند كوشش مي‏كردند كه درباره تنها فرزند پسرشان كمال تربيت را عمل كنند و چون بحمداللّه من از حافظه خوبي برخوردار بودم بعنوان پيش دبستان مرا به مكتب خانه زنانه در سن پنچ سالگي براي ياد گرفتن قرآن فرستادند. شش ساله بودم كه روخواني قرآن را در آن مكتبخانه به پايان رساندم. خوب يادم هست كه در شهريور ۱۳۲۰ كه متفقين در جنگ جهاني دوم وارد ايران شده بودند من در همان مكتبخانه هواپيماهاي جنگي شوروي سابق را بر فراز شهر مشهد كه در پرواز بودند مشاهده مي‏كردم. پدرم براي حفظ جان ما از آنجا كه از جريانات اطلاعي نداشتيم مرا با دوچرخه به گلستان كه يكي از قريه‏ هاي اطراف مشهد بود برد ولي آنجا بخاطر فرار سربازها از پادگان‏ها و گرسنگي آنها نا امن ‏تر از مشهد بود و لذا دوباره به مشهد برگشتيم و براي مدتي فقر و گرسنگي بر مردم ايران سيطره انداخته بود تا آنكه جنگ تمام شد و پدرم مرا در سن هفت سالگي به دبستان ملي و اسلامي تدّين كه مرحوم آية اللّه شيخ غلام حسين تبريزي عبد خدائي تأسيس كرده بود و در آنجا بسيار رعايت تربيت اسلامي براي بچه ‏ها مي‏شد، فرستاد و من آنجا مشغول تحصيل شدم. دوستان من (كه امروز معروفند) در آن مدرسه آقاي مهدي عبدخدائي و آقاي سيّد محمد خامنه‏ اي بودند.

تا آنكه درس هاي ابتدايي من تمام شد سپس پدرم مرا براي تحصيل ادبيات فارسي و عربي و كتاب هاي مختلف اسلامي به مهديه آقاي حاجي عابد زاده فرستاد (نا گفته نماند مرحوم حاجي عابد زاده مرد بزرگي بود كه چهارده بناء و ساختمان مفصل مدرسه وار در مشهد ساخته بود كه در همه آنها مراسم عزاداري و تبليغ انجام مي‏شد و در ايام هفته مانند مكتبخانه‏ ها به تدريس علومي كه براي نوجوانان لازم بود آزادانه مي‏پرداخت كه مهديه يكي از آن بناها بود) من در سن چهارده سالگي وارد حوزه علميه مشهد شدم و در مدرسه ميرزا جعفر واقع در صحن عتيق در حالي كه لباس روحانيت داشتم وارد شدم و به خواندن سيوطي نزد اديب نيشابوري و آقاي مصطفوي پرداختم.

۱۴۲۵/۱۲/۲۸ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۲۰ شمسی – درباره خودم (مادرم و نسب نامه ام)

مادرم و نسب نامه‏ ام

 

" در سن ۶ سالگی در کنار پدرم"

 

 بسمه تعالي… در شبهاي قبل گفتم مادرم زن صالحه ‏اي بود خداي تعالي به او بيشتر از پانزده فرزند پسر و دختر عنايت كرده بود ولي جز شش نفر آنها بيشتر در دنيا زنده نماندند و بقيه در همان دوران شيرخوارگي از دنيا رفتند. او تقريبا در سن ۴۵ سالگي با سكته قلبي روز شهادت حضرت فاطمه الزهرا علیهاالسلام يعني ۱۳ جمادي الاول از دنيا رفت و مورد استقبال فرزندان از دنيا رفته ‏اش قرار گرفت. اگر چه ممكن بود خودش از فرزندان پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله نباشد ولي مادر فرزندان پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله بود لذا حدود ده نفر از فرزندان پيغمبر صلی الله علیه و آله و علي علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام به استقبالش آمده بودند و او را به بهشت برزخي در آسمان چهارم ان شاءاللّه برده ‏اند و شواهدي مشعر به اين معني وجود داشت… نسب پدرم با بيست و نه واسطه به حضرت موسي بن جعفر علیه السلام به اين ترتيب مي‏رسد

"اسم پدرم سيّد رضا بود پسر سيّد حسن ابن سيّد جعفر بن سيّد حسن بن سيّد حسين بن سيّد رجب بن سيّد قاسم بن سيّد حسين بن سيّد نورالدين بن سيّد مير كلان بن سيّد مير گنگ بن سيّد احمد بن سيّد علاءالدين بن سيّد حسين بن سيّد محمد بن سيّد صلاح الدين (كه قبر مطهر ايشان در آبدانان محل زيارت مردم آن سامان است) ابن سيّد فيروز الدين بن سيّد شرف الدين بن سيّد نورالدين بن سيّد صالح بن سيّد احمد بن سيّد ابراهيم المرتضي سلام الله علیه ابن الامام موسي بن جعفر  سلام اللّه و صلواته عليه و علي آبائه و ابنائه"

 

 

۱۴۲۵/۱۲/۲۷ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۱۹ قمری – درباره خودم (مرحوم سیدرضاابطحی پدر حضرت آیة الله ابطحی)

درباره خودم

 

"مرحوم حاج سیدرضا ابطحی"

 

 بسمه تعالي…من در سال ۱۳۱۴ شمسي هجري در مشهد مقدس در بالا خيابان كوچه زردي متولد شدم. پدرم به ديانت و سواد معروف بود و اصالتا مشهدي بود. مادرم اهل تهران و خانم محجبّه و متدينه ‏اي بود. من از اين مادر برادري كه بزرگ شود نداشتم ولي پنچ خواهر كه هر يك داراي فرزندان زيادي شدند داشتم. سه نفر آنها شوهرهاشان از علماء بودند. من از كودكي تحت تربيت مستقيم پدرم بودم. او بسيار متدين بود تا جائيكه من بياد دارم نماز شبش ترك نمي‏شد دفعاتي به محضر حضرت بقيه اللّه «روحي فداه» مشرف شده بود جلسات تربيت روحي و سير و سلوك و تعليم معاني قرآن و احكام اسلام براي مردم داشت. مكاشفات و مشاهدات خوبي بدون آنكه ادعائي داشته باشد و علماء و بعضي از مراجع و اولياء خدا به او علاقه خوبي نشان مي‏دادند او در لباس مقدس روحانيت بود ولي قالب تراش بود و پاي مصنوعي مي‏ساخت و از اين راه زندگي مي‏كرد و او در روز جمعه هشتم ماه مبارك رمضان سال ۱۳۵۵ شمسي از دنيا رفت و در كنار قبرستان خواجه ربيع مشهد مقدس او را دفن كردند. خدا او را رحمت كند «سوره قدر را براي شادي روحش بخوانيد.»