۱۴۲۵/۱۲/۲۶ قمری – ۱۳۸۳/۱۱/۱۸ شمسی – درباره خودم (شروع زندگی نامه حضرت آیة الله ابطحی درباره خودشان با عنوان “درباره خودم”)

درباره خودم

 

"در حال تفکر درباره خودم"

 

بسمه تعالي…من نمي‏خواستم در اينجا از خودم چيزي بنويسم ولي متاسفانه بعضي بر خلاف دستورات اسلام تنها به شنيدني‏ ها و يا از آن بدتر به خود اکتفا نموده و بدون تحقيق درباره من مطالبي مي‏گويند و مي‏نويسند كه به هيج وجه به من اين وصله ‏ها نمي‏ چسبد. من درباره آنچه گفته ‏اند و مي‏گويند حرفي نمي‏زنم و به خداي تعالي واگذار مي‏كنم زيرا او بهترين مدافع است و خودش در قرآن فرموده: «ان اللّه يدافع عن الذين امنوا» و وعده خدا تخلف ندارد. ولي شرح مختصري از زندگي خودم با قلم خودم از اول كودكي تا اين تاريخ در شب هاي آينده مي‏نويسم و خداي تعالي را گواه مي‏گيرم كه جز حقيقت چيزي نگويم و ننويسم. انشااللّه شب هاي آينده موفق شوم آنچه وعده داده ‏ام برايتان در اين بخش از سايت بنويسم. اميدوارم هر چه مي‏خواهيد بگوييد راحت بتوانيد از زبان خودم به ديگران بگوييد و مسئول درگاه پروردگار نباشيد. ضمنا مطالعه كنندگان بدانند كه آنچه لغو گويان جاهل عليه من گفته اند چيزهاي بدي كه هيچ كس نپسندد نيست، بلكه من مي‏خواهم آنها فقط از زبان خودم درباره خودم با مسئوليت خودم حرف بزنند.

۱۴۲۶/۶/۸ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۴ شمسی – درباره خودم (شب چهارشنبه ای در مسجد سهله با مرحوم حاج ملاآقاجان و …)

درباره خودم

 

"اینجانب با آقای سهلاوی پسر مرحوم حاج شیخ جواد سهلاوی در مسجد سهله"

 

بسمه تعالي……..در سال ۱۳۳۳ كه ۱۹ سال از عمرم مي‏گذشت با مرحوم آقاي حاج ملا آقا جان زنجاني به عتبات عاليات مشرف شديم. شب چهارشنبه به مسجد مقدّس سهله براي ملاقات با حضرت ولي‏عصر ارواحنافداه كه احتمالش در آنجا بيشتر بود رفته بوديم. خادم و يا متولي مسجد سهله بنام حاج شيخ جواد سهلاوي ما را پذيرايي مي‏كرد. اين خادم و يا اين متولي بقدري پر معنويت و اهل توسل بود كه همه ما را متوجه مقام مقدّس حضرت ولي‏عصر ارواحنافداه مي‏نمود. آن شب كه در مسجد سهله بوديم شب عجيبي بود. زيارت حضرت ولي‏عصر قرائت شد و دعاي توسل خوانده شد و تشرفي هم براي بعضي از دوستان در آن شب حاصل شد.(كه شرح مفصل آن شب را من در كتاب پرواز روح نوشته ‏ام) كساني كه در آن شب با ما بودند مرحوم آقاي حاج ملا آقا جان و مرحوم آقاي مظفري و مرحوم شهيد هاشمي نژاد و مرحوم شيخ جعفر مجتهدي و آقاي رضوي خراساني و آقاي حاج آقا تقي خاموشي بودند. آن شب هر يك از دوستان حوائج خود را گرفتند و بسيار موفق بودند. آقاي شيخ جعفر مجتهدي مي‏گفت من در مسجد كوفه رياضت مي‏كشيدم تا به محضر ولي خدائي كه مرتبط با امام عصر ارواحنافداه باشد و استاد من گردد مشرف شوم كه ديروز عصر وقتي شما در مسجد كوفه مشغول اعمال آن مسجد بوديد به من گفته شد آن را كه مي‏خواستي در مسجد است منظور آقاي حاج ملا آقا جان بود. لذا تا وقتي مرحوم حاج ملا آقا جان زنده بود آقاي مجتهدي دست از ايشان برنمي داشت و از حكمت معظم له استفاده مي‏كرد. حاج شيخ جواد سهلاوي كه ازدار دنيا رفته است در آن وقت بسيار به مرحوم حاج ملا آقا جان اظهار ارادت مي‏كرد و خودش از اولياء خدا بود و امروز فرزندش كه بسيار شباهت به او دارد متولي مسجد سهله است كه وقتي من در سال ۱۳۸۰ با جمعي از دوستان به مسجد سهله مشرف شديم او را ديدم و به ياد مرحوم پدرش بوديم خدا او را رحمت كند و ما را از ياران حضرت ولي‏عصر ارواحنافداه قرار دهد.

۱۴۲۶/۶/۹ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۵ شمسی – درباره خودم (سفر به هندوستان در سال ۱۳۶۰ و بعضی قضایای غیرعادی در آنجا)

درباره خودم

 

"مقبره قنبر علی در ۲۰ کیلومتری « پونه » هندوستان که مردم سنگ ۹ کیلوئی را روی انگشت بلند کرده اند"

 

بسمه تعالي……..در سال ۱۳۶۰ كه به هندوستان رفته بودم و مورد محبت ايرانيان مقيم هندوستان و دانشجويان ايراني محصل در هندوستان واقع شده بودم در شهر «پونا» كه حدودا در آن وقت چهار هزار دانشجوي ايراني تحصيل علوم دانشگاهي را مي‏گذراندند در شب ورودم به آن شهر دانشجويان جلسه‏ اي تشكيل دادند و من براي آنها در مسائل علمي و اعتقادي و سياسي سخن گفتم. فرداي آن روز مرا به اطراف شهر «پونا» براي گردش بردند. در ۲۰ كيلومتري اين شهر مقبره ‏اي از شخصي به نام «قنبرعلي» كه ساختمان نسبتا مجللي داشت به چشم مي‏خورد. دانشجويان گفتند علاوه بر اين كه صاحب اين قبر از نامش پيداست كه شيعه و مخلص علي بن ابيطالب علیه السلام بوده كرامتي هم الان در كنار صحن مقبره ‏اش ديده مي‏شود و آن اين است كه دو عدد سنگ كروي مانندي در جلوي درب مقبره ‏اش افتاد كه با گفتن «يا قنبر علي» آن سنگ سر يك انگشت بلند مي‏شود و حال آن كه اين سنگ ۹ كيلو وزن دارد. ما براي تماشاي آن سنگ و امتحان گفته دانشجويان وارد صحن آن مقبره شديم و جدا قابل توجّه بود. با يك انگشت وقتي چند نفري زير آن سنگ را مي‏گرفتيم. با گفتن «يا قنبر علي» سنگ روي انگشتها بلند مي‏شد و فقط مانند پر كاهي سنگيني داشت و روي انگشتها بلند مي‏شد و حال آن كه اگر اين اسم را نمي‏بردند و مي‏خواستند با دو دست آن را بلند كنند لازم بود سنگيني معمولي را تحمل نمايند. در اينجا من فكر مي‏كردم كه در مملكتي كه مردم آنجا اكثرا بت پرستند و مذاهب مختلف در اين مملكت رسميت دارد چگونه ولايت علي بن ابيطالب علیه السلام توام با يك امر غير عادي ظهور مي‏كند تا براي ديگران حجيت داشته باشد و حقانيت مذهب تشيع كه حقيقت اسلام است اظهار شود. در هندوستان از اين مظاهر كه ولايت را تاييد مي‏كند بسيار است مثلاً در شهر «امروها» مقبره ‏اي از سيدي وجود دارد كه شيعيان به آن مقبره اعتقاد دارند و من به چشم خودم ديدم عقرب گزنده ‏اي وقتي در آن مقبره قرار مي‏گيرد به خود اجازه نمي‏دهد كه كسي را نيش بزند. من خودم عقربي را در دست گرفتم و او مرا نيش نزد كه خود حجتي است براي حقانيت آن سيّد و مذهب تشيع. اميد است خداي تعالي ما را به اين دين مقدّس ثابت نگه دارد.

۱۴۲۶/۶/۱۰ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۶ شمسی – درباره زندگی خودم (محمدرضا و محمدحسن محبتی و معجزه امام صادق علیه السلام)

درباره زندگی خودم

 

"جوان معمم آقای محمدرضا محبتی و ديگری که الان معمم است و در عکس غير معمم ديده می شود محمدحسن محبتی است"

 

بسمه تعالي……..يكي از خاطرات پر اهميتي كه در زندگي برايم اتفاق افتاده اين است: در زماني كه كانون بحث و انتقاد ديني در مشهد به اوج فعاليت رسيده بود و دسته دسته غير مسلمانها با بحث و مناظره در آن محل مسلمان مي‏شدند ائمه اطهار علیهم السلام هم به ما كمك مي‏كردند. يك نمونه‏ اش كه برايم خاطره پر ارزشي بود اين است:

يك روز در كانون بحث و انتقاد ديني در مشهد مقدّس نشسته بودم جواني كه لهجه كردي داشت وارد كانون شد و نامه ‏اي را بدستم داد و گفت اين نامه را « آيه اللّه حكمت نيا» براي شما نوشته‏ اند. و گفت: من مي‏خواهم نماز بخوانم و قرآن ياد بگيرم. مرحوم آيه اللّه حكمت نيا كه آن وقت در اسلام آباد غرب (شاه آباد سابق) زندگي مي‏كردند در نامه سفارش آن جوان را به من كرده بودند. آن جوان به من گفت من اهل حق (يعني علي اللهي) هستم مبتلا به دل درد كهنه ‏اي بودم سه سال بود كه اين دل درد امانم را بريده بود؛ با قرص هاي مسكن خود را تسكين مي‏دادم تا آن كه يك روز قرص هايم تمام شد به دارو فروشي مراجعه كردم دارو فروش وقتي قرص‏ها را به من داد چون مرا نمي‏شناخت گفت با توسل به امام صادق علیه السلام اين قرص‏ها را بخور. من آن حضرت را نمي‏شناختم و حتي در قريه ‏اي كه بودم اسم امام صادق علیه السلام هم گفته نمي‏شد همه علي اللهي بودند. من قرص‏ها را گرفتم و به منزل آمدم. شب در عالم رؤيا ديدم در بياباني هستم و عطش زيادي دارم سيّد بزرگواري كه نامش امام صادق علیه السلام بود ظرف آبي به من داد و فرمود برو مشهد نماز بخوان و قرآن را تعليم بگير. من به «اسلام آباد غرب» رفتم مسجدي را پيدا كردم كه در آن « آيه اللّه حكمت نيا» نماز مي‏خواند جريانم را به ايشان گفتم. ايشان اين نامه را براي شما نوشتند و حالا من آماده‏ ام كه هر چه بفرمائيد انجام دهم. من او را وادار به نماز و ياد گرفتن قرآن و عقائد و معارف و احكام اسلام نمودم. چند ماهي كه گذشت برادر اين جوان براي برگرداندن او به مذهب قبليش به مشهد آمد. روز اول و دوم سرسازگاري با ما نداشت. «تخم كاجي» را كه نزد آنها مقدّس است آورده بود و برادرش را به آن قسم مي‏داد كه به مذهب قبليش برگردد. ولي پس از دو روز با گفتگوي ما و برادرش او هم مستبصر شد و او هم در مشهد ماند و هر دوي آنها با جديت كامل مشغول تحصيل علوم دينيه و اعتقادات و تزكيه نفس و احكام اسلام شدند. پس از چند ماهي پدرشان با عصبانيت كامل به سراغ آنها آمد ابتداء من نگذاشتم با پسرانش روبرو شود يك روزي از او پذيرائي كردم وقتي كه كاملا نرم شد پسرانش را دعوت نمودم تا پدرشان را ببينند بالأخره چند روزي من با پدرشان گفتگو كردم و پسرانش با او حرف زدند و او هم بحمد اللّه مستبصر شد. بعد از يكي دو سال كه انقلاب اسلامي ايران پيروز گرديد آقاي شيخ محمد رضا محبتي براي تبليغ به آن سامان يعني وطنش رفت و حدود ۲۰۰ خانوار را بحمد اللّه مستبصر نمود و از اين راه توفيقاتي نصيبش گرديد و الان هر دو برادر از علماء و دانشمندان و مورد توجّه مردم ‏اند. يكي از آنها يعني برادر بزرگتر كه آن معجزه درباره‏ اش اتفاق افتاد نامش «محمدرضا محبتي» است و دومي كه قبلاً نامش يارمراد بود بنام «محمد حسن محبتي» معروف گرديده است. خدا آنها را زير سايه امام عصر علیه السلام از خطرات حفظ كند.

۱۴۲۶/۶/۱۱ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۷ شمسی – درباره زندگی خودم (سفرهای مکرر به سوریه – آیةالله واحدی)

درباره زندگی خودم

 

"اينجانب با حضرت آية الله واحدی در منزل معظم له در زينبيه"

 

بسمه تعالي……..اينجانب مكرر به زيارت حضرت زينب علیهاالسلام موفق شده‏ ام و حتي مدتي در آنجا اقامت گرفته بودم. علت عمده‏ اي كه موفق به زيارت حضرت زينب علیهاالسلام مي‏شدم اين بود. در سفر اولي كه با ماشين شخصي به عراق در سال ۱۳۴۸ شمسي رفته بودم و زيارت اعتاب مقدسه را نموده بودم و حضرت امام خميني رحمه اللّه عليه را در نجف براي بعضي از مسائل علمي و سياسي ملاقات كرده بودم. با ماشين از عراق بسوريه مي‏رفتيم. در اين بين جنگ اعراب و صهيونيسم در گرفته بود راه كاملا ناامن بود ولي در عين حال از مرز عراق عبور كرديم و به سوريه وارد شديم. ۵۰ كيلومتري دمشق ماشينمان خراب شد. كسي از تعميركارها نتوانست آن را درست كند. جواني بنام آقا مهدي كه ظاهرا اهل اصفهان بود با ماشين بنزش پيدا شد و ماشين ما را بكسل كرد و به طرف دمشق برد. در راه خيلي بر من سخت گذشت ولي ماشين را به تعميرگاه برديم. تعميركار گفت سنگي در موتور افتاده بود و ماشين روشن نمي‏شد و معلوم شد كه تقريبا بي‏جهت اين ۵۰ كيلومتر راه را بكسل بوده ‏ايم. من از حضرت زينب علیهاالسلام گله كردم كه چرا اين ناراحتي براي ما در اولين سفري كه به محضرتان مشرف شده‏ ايم پيش آمد. در عالم رؤيا ديدم فرمودند: اولين سفري كه ما به دمشق آمديم اسير بوديم آيا تو نمي‏خواهي در اولين سفري كه به دمشق مي‏ آيي شباهتي به ما داشته باشي؟ لذا پس از آن سفر مكرر به سوريه و زيارت حضرت زينب علیهاالسلام مشرف مي‏شدم و مورد لطف بي‏ بي قرار مي‏گرفتم و حضرت آيه اللّه واحدي كه در تصوير ديده مي‏شوند از علماء ايراني هستند كه سالهاي زيادي است در كنار مرقد مطهر حضرت زينب علیهاالسلام اقامت دارند و از دوستان صميمي اينجانب ‏اند و موفق شده ‏اند قبر مطهر حضرت سكينه بنت فاطمه علیهاالسلام را تعمير و تأسيس بنا كنند. كه اين پايگاه ديگري براي شيعه در شام ونشانه حقيقت ديگري از عظمت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است. من معتقدم كه در ميان مردمي كه علاقه شديدي به بني ‏اميّه و معاويه دارند مرقد مطهر حضرت زينب علیهاالسلام و حضرت رقيه علیهاالسلام و حضرت سكينه علیهاالسلام نشانه حقانيت اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام است. بخصوص كه در مقابل اين حرمهاي مطهره قبر معاويه خراب و كسي از آن حتي ديدن نمي‏كند. اميدواريم خداي تعالي ما را بر ولاء خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام باقي نگه بدارد.

۱۴۲۶/۶/۱۲ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۸ شمسی – درباره زندگی خودم (خدمات آیة الله کوهستانی)

درباره زندگی خودم

 

"طرف راست مرحوم آيه الله کوهستانی و طرف چپ داماد ايشان مرحوم آقای حاج سيد آقا رحمه الله عليهما"

 

بسمه تعالي……..مرحوم آيه اللّه كوهستاني يكي از اولياء خدا و انسان كامل و مبرّي از هر عيب و نقص و صفات رذيله و مربي و استاد اخلاق بود كه شرح حالشان را مفصلا من در كتاب پروزا روح نوشته ‏ام. در اينجا لازم است به مطلبي اشاره شود. علماء رباني به دو بخش تقسيم مي‏شوند:

جمعي از آنها خودشان خوبند ولي مربي ديگران نيستند شايد هم طرز كار تربيت ديگران را بلد نباشند ولي بعضي از علماء رباني علاوه بر آن كه خوبند و همه صفات حميده را دارند مربي ديگران هم هستند و اين دسته از علماء از نظر خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بيشتر مورد تاييد و عنايت‏ اند. زيرا در روايتي از امام علیه السلام نقل شده كه فرمود: «عالم ينتقع بعلمه افضل من سبعين الف عابد». از اين حديث شريف استفاده مي‏شود كه عالم رباني بايد مردم از او استفاده ببرند و او مربي ديگران گردد. مرحوم آيه اللّه كوهستاني از علماء بزرگ علم اخلاق و فقيه وارسته و مربي صدها عالم و دانشمند بزرگ شيعه بود. حتي در زمان رضا خان پهلوي كه روحانيين در فشار بودند و لباس روحانيت بسيار محدود بود. معظم له ۲۰۰ نفر از طلاب را در قريه كوهستان در ۱۰ كيلومتري بهشهر مازندران تربيت مي‏فرمود كه يكي از آنها مرحوم دامادشان كه در تصوير ديده مي‏شود بود. ايشان در آخرين روزهايي كه از دنيا رفتند به مشهد مشرف شده بودند در حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام کنار قبر آيه اللّه كوهستاني نشسته بودند. من از آنجا عبور مي‏كردم مرا صدا زدند و گفتند قضيه ‏اي دارم كه فقط براي شما نقل مي‏كنم، امسال من به مكه مشرف شده بودم كنار كعبه گفتم: يا صاحب الزمان علیه السلام  به من كمك كن تا حجر الاسود را ببوسم. ناگهان ديدم آقائي دست مرا گرفت و با دست ديگرش مردم را كنار زد و بطور معجزه آسا من حجر الاسود را براحتي بوسيدم و من يقين دارم كه آن آقا حضرت بقيه اللّه علیه السلام  بوده‏ اند. خدا اين دو بزرگوار را رحمت كند به من لطف فوق ‏العاده ‏اي داشتند و من مكرر به كوهستان مي‏رفتم و خدمت آيه اللّه كوهستاني و دامادشان كه ما او را «سيد آقا» صدا مي‏زديم مي‏رسيدم و از محضرشان استفاده مي‏كردم. خدا هر دوي آنها را بيامرزد و با مواليانشان محشورشان فرمايد.

۱۴۲۶/۶/۱۳ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۹ شمسی – درباره زندگی خودم (آیة الله عرفانی – استقبال ازمرحوم امام بعد ازتبعید پانزده ساله)

درباره زندگی خودم

 

"از راست به چپ اينجانب و آقای خدائی و مرحوم آقای عرفانی"

 

بسمه تعالي……..مرحوم آيه اللّه عرفاني كه در تهران سكونت داشتند و در خيابان هاشمي در مسجدي اقامه جماعت مي‏كردند در شبي كه فرداي آن روز بنا بود حضرت امام خميني رضوان اللّه عليه از تبعيد ۱۵ ساله به وطن برگردند و انقلاب اسلامي ايران شروع شود من و نمايندگان حضرت آيه اللّه شريعتمداري كه براي استقبال حضرت امام از قم به تهران آمده بودند و من هم از مشهد به تهران به همين منظور رفته بودم در منزل معظم له شب را مانديم و صبح براي استقبال به فرودگاه مهرآباد رفتيم. در آن شب و روز فكر مي‏كرديم و با دوستان گفتگو مي‏نموديم كه چگونه خداي تعالي به وعده هايش عمل مي‏كند. يك روز در ۱۵ سال قبل حضرت امام رضوان اللّه تعالي عليه را رژيم ستمكار پهلوي با كمال بي‏ احترامي از قم به تهران و از تهران به تبعيدگاه‏ هاي تركيه و عراق برد و امروز خداي تعالي با آن عزت بي ‏نظير معظم له را به وطن برمي‏گرداند. نظير اين كار را در گذشته ‏هاي مختلف تاريخ زياد انجام داده است. بهترين نمونه‏ اش وقتي بود كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله را از مكه كفار قريش وادار به هجرت كردند و پس از ده سال با آن عزت و قدرت به وطن برگشتند و وعده الهي كه فرموده بود: «لرادك الي معاد» انجام شد. جناب آقاي عرفاني بعد از انقلاب در مجلس شوراي اسلامي وكيل مردم طالش بودند ولي متاسفانه در تصادفي ازدار دنيا رحلت كردند. خدا او را رحمت كند و با مواليانش محشورش نمايد و حضرت حجه الاسلام والمسلمين حاج آقا خدائي كه در تصوير (نفر وسط) ديده مي‏شوند از دوستان صميمي اينجانب هستند. عالمي فرزانه و دانشمندي متدين و اهل تزكيه نفس كه سالها است با ايشان صميميتي داريم و خدا ايشان را طول عمر عنايت كند و ما را از دعاهاي ايشان بهره ‏مند فرمايد.

۱۴۲۶/۶/۱۴ قمری – ۱۳۸۴/۴/۳۰ شمسی – درباره زندگی خودم (سفر به هندوستان در سال ۱۳۶۰ – معتمر علمای هند)

درباره زندگی خودم

 

"اعضای معمتر علمای هند"

 

بسمه تعالي……..در سال ۱۳۶۰ مرا از طرف هندوستان براي «معتمر علماء هند» دعوت كرده بودند. شخصيت‏هاي مهمي كه از خارج هندوستان دعوت شده بودند مرحوم شهيد آقاي سيّد مهدي حكيم و آقاي سيّد محمد موسوي ساكن لندن و آقاي سيّد فضل اللّه از لبنان و آقاي نجمي از آذربايجان و عده زيادي از علماء سائر كشورها بودند. هدف از اين معتمر اين بود كه نظمي به فعاليت‏ هاي علماء شيعه در هندوستان و تبليغاتشان داده شود. تشكيل دهنده اين معتمر مرحوم آقاي طاهر جرولي و آقاي حاج سيّد محمد موسوي بودند و هدفشان از تشكيل اين «معتمر» مشورت با ساير علماء كشورهاي ديگر بود كه از تجربيات آنها در تبليغ دين استفاده شود. در آن مجلس قطعنامه‏ اي كه نتيجه حضور اين جمع و مشورت با يكديگر بود اين بود كه اولا سالي يك مرتبه علماء شيعه سراسر هند در لكنهو كه مركز تجمع شيعيان است و مدارس علميه حوزه ‏هاي شيعه در آن شهر وجود دارد جمع شوند و مجلس مشورتي در پيشرفت تبليغات ديني در هندوستان داشته باشند. ثانيا جمعيتي به رياست آقاي حاج سيّد مهدي حكيم بنام «اهل البيت» در لندن تشكيل شود و داراي مجله ‏اي باشند تا شيعيان سراسر عالم بتوانند به اين وسيله افكار و عقائد خود را مطرح كنند. اين دو مسئله بحمد اللّه انجام شد و من هم يكي از موسسين «موسسه اهل البيت» بودم تا آن كه آقاي حكيم در خرطوم پايتخت سودان از طرف عوامل صدام ترور شد و شهيد گرديد. پس از ايشان آقاي سيّد محمد موسوي عهده ‏دار موسسه اهل البيت گرديد كه تا هم اكنون آن موسسه و آن مجله ادامه دارد و اما معتمر علماء هند كه در آن تاريخ با مسئوليت واعظ شهير و آقاي طاهر جرولي تشكيل شد تا زماني كه معظم له در دنيا بودند فعال بود ولي بعد از آن را اطلاعي ندارم. اميد است اين كار به هر وسيله‏ اي و با هر فرد لايقي ادامه داشته باشد و اگر تعطيل شده دوباره تأسيس شود. «در تصوير فوق» مرحوم آقاي حاج سيّد مهدي حكيم كه از طرف راست نفر سوم ديده مي‏شوند فرزند مرحوم آيه اللّه حكيم مرجع تقليد شيعيانند. نفر چهارم از طرف راست آقاي سيّد محمد موسوي از دوستان صميمي اينجانب كه در لندن تشريف دارند و اصلاً عراقي هستند و سالها در هندوستان در خوجه مسجد اقامه جماعت مي‏كردند و رهبر شيعيان هند بودند. مي‏باشد و نفر اول از طرف راست آيه اللّه سيّد فضل اللّه كه فعلا ساكن بيروت مي‏باشند و نفر دوم از طرف راست آقاي رضوي اهل هندوستان و امام جمعه لكنهو مي‏باشد. اميد است همه اينها زير سايه حضرت ولي‏عصر علیه السلام به همه خوبيها موفق شوند.

۱۴۲۶/۶/۱۵ قمری – ۱۳۸۴/۵/۱ شمسی – درباره زندگی خودم (مرحوم آقای مغیثی – تقسیم بندی افراد بشر بعد از مرگ)

درباره زندگی خودم

 

"اينجانب با مرحوم آقای مغيثی رحمه الله عليه "

 

بسمه تعالي…….. يكي از دوستان بسيار صميمي اينجانب كه مراحل تزكيه نفس را تا مرحله عبوديت گذرانده بود مرحوم آقاي «مغيثي» بود. آن بزرگوار كه به اعتقاد من از اولياء خدا بود در عارضه سكته قلبي در پايان ماه مبارك رمضان ۱۴۲۰ از دار دنيا رفت. او به صالحين كه خداي تعالي در قرآن فرموده است: «و من يطع اللّه و الرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» ملحق شد. ان‏شاءاللّه او در آسمان چهارم در بهشتي كه برزخ و ميان دنيا و بهشت خلد است قرار گرفته و با انبياء و شهدا و صلحاء و صديقين دوستي و رفاقت دارد. ما طبق آيات شريفه قرآن و روايات اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام معتقديم كه افراد بشر را بايد به ۷ دسته تقسيم كنيم:

اول: انبياء هستند. دوم: شهداءاند. سوم: صالحين يعني كساني كه همه كارهايشان شايسته مقام شامخ انسانيت است مي‏باشند. چهارم: صديقين‏ اند كه هميشه و با خدا و همه كس راست گفته ‏اند و درست عمل كرده ‏اند و صحيح زندگي نموده ‏اند و با درستي امتحانشان را در دنيا داده ‏اند. پنجم: كساني كه از خدا و پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله پيروي كرده و مرحله توبه را لااقل گذرانده و مطيع خدا و پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله  بوده‏ اند كه اينها در عالم برزخ يعني بعد از مرگ تا روز قيامت (طبق آيات شريقه قرآن و روايات) با بدني مثل همين بدن دنيايي در آسمان چهارم در بهشت برزخي كه از نظر نعمت و آزادي و آسايش بين دنيا و بهشت خلد در آخرت قرار گرفته زندگي مي‏كنند. دسته ششم: مردماني هستند كه اعتقادات صحيحي در دنيا داشته ‏اند ولي گناه كار بوده و اهل تزكيه نفس نبوده و با صفات رذيله از دنيا رفته ‏اند. اينها بيهوش مي‏شوند ولي مدت زمان بعد از مرگ تا قيامت براي آنها بسيار سريع مي‏گذرد كه خداي تعالي در قرآن مي‏فرمايد: «كانهم يوم يرونها لم يلبثوا الا عشية او ضحيها» (سوره مباركه نازعات آيه ۴۶) يعني وقتي روز قيامت را مي‏بينند فكر مي‏كنند كه يا يك روز و يا يك شب در اين مدت بيشتر بر آنها نگذشته است و روز قيامت اينها ناگزيرند كه در صحراء قيامت تزكيه نفس كنند و گناهانشان ممكن است مورد بخشش يا شفاعت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام واقع شود تا بتوانند وارد بهشت گردند. دسته هفتم كفار و معاندينند كه نه اعتقاد خوبي دارند و نه عمل صالحي دارند و نه تزكيه نفس كردند بلكه با خدا و دين دشمني نموده ‏اند. اينها بعد از مرگ در عذاب‏ اند و اگر در قيامت هم نتوانستند راه نجاتي پيدا كنند در جهنم قرار مي‏گيرند. بنابراين شيعياني كه تزكيه نفس كرده ‏اند و يا مرحله توبه را لااقل گذرانده ‏اند و با جديت مشغول تزكيه نفس‏ اند ملحق به صالحين و صديقين و انبياء و شهداء مي‏شوند. لذا من و تمام دوستان اهل تزكيه نفس شهادت مي‏دهيم كه مرحوم آقاي «مغيثي» تزكيه نفس كرده بود و خود را با خوبان رفيق قرار داده بود.

۱۴۲۶/۶/۱۶ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲ شمسی – درباره خودم (مرحوم آیةالله سیدستار محمدی – خصوصیات روحانی واقعی)

درباره خودم

 

"اينجانب و مرحوم آيه الله سيد ستار محمدی"

 

بسمه تعالي……..يكي از دوستان صميمي من كه خاطرات بسيار خوبي از او دارم مرحوم آيه اللّه حاج سيّد ستار محمدي امام جمعه محترم ميانه بود. او مردي بسيار فعال داراي موسسات متعدد علمي و در وضع خود كم نظير بود. در شهر ميانه آذربايجان زندگي مي‏كرد و هر زمان كه ما به حضورش مي‏رسيديم از معنويات و از پاكي او استفاده مي‏كرديم. متولي امام زاده ميانه بود. و آن حرم مطهر را تعميرات اساسي كرده بود. او آن قدر سخي الطبع بود كه هميشه در خانه ‏اش به روي ميهمانان باز بود و دسته دسته مهمان بر او وارد مي‏شدند. و او از آنها پذيرايي مي‏كرد. ميهمانان و واردين وقتي بر او وارد مي‏گرديدند از معنويات و روحيات با آنها صحبت مي‏كرد. من معتقدم كه اين مرد معني واقعي يك روحاني را از خود اظهار مي‏كرد و روحاني واقعي بود. زيرا روحاني در مرحله اول بايد روح را بشناسد و صفات و خصوصيات روحي را بداند و صحت و سلامت روح را بشناسد و امراض روحي را تحقيق كند. و راه معالجه اين امراض را بداند و داروهائي كه براي آن امراض مفيد است تشخيص دهد و به مريضش دستور استفاده از آن داروها را بگويد و افراد بشر را به مقام كساني كه داراي قلب سليم ‏اند برساند و همانگونه كه يك طبيب بدني با آن كه ارزش علمي و كارش بي‏نهايت از يك طبيب روحاني پائين‏تر است اول بدن را مي‏شناسد، تشريح مي‏كند، عيب و نقصش را مي‏فهمد داروی معالجه‏ اش را بدست مي‏ آورد و امراض بدني را معالجه مي‏كند همچنين يك طبيب روحاني بايد بداند كه روح چيست و چقدر اهميت دارد و مرض و صحتش و مرگ و حياتش چگونه است نه آن كه هنوز براي جمعي مجرد مطلق بودنش و يا جسم لطيف بودنش ثابت نشده باشد و اهميتي براي امراض روحي قائل نشده حتي روح را كه هميشه باقي است به مقدار بدن كه فاني شدني است اهميت نمي‏دهند. روحي كه خداي تعالي در قرآن او را فقط با سلامت كامل مي‏پذيرد و مي‏فرمايد: «الا من اتي اللّه بقلب سليم» روحي كه اصل انسان است روحي كه زندگي دائمي انسان وابسته به سلامتي اوست روحي كه بقاء انسان به اوست. بايد اطباء روحي در ميان مردم به قدر كافي باشند تا سلامت جامعه و زندگي صحيح هر انسان تأمين شود و حال آن كه اين چنين اطباء روحي بسيار كم ‏اند و لذا وقتي كه امامعلیه السلام اين چنين اطباء روحي را معرفي مي‏كند آنها را به عنوان «كبريت احمر» يعني اكسير كم ياب به ما مي‏شناساند و مي‏گويد كه اگر اين چنين افرادي را پيدا كرديد قدرشان را بدانيد و از آنها استفاده كنيد و لذا خداي تعالي به من اين لطف را از جواني داشته كه در گوشه و كنار اين جهان اين گونه افراد را كه پيدا مي‏كردم قدر آنها را مي‏دانستم و بسوي آنها مي‏رفتم و از مجالستشان استفاده مي‏كردم.

خدا به ما و كليه افرادي كه به آنها يقظه و بيداري دست داده و اين دنيای دني را محل امتحان و زودگذر شناخته و اهميت روح را بر بدن مي‏شناسند توفيق استفاده از اين افراد را بدهد و خداي تعالي ما را موفق به دارا بودن قلب سليم بفرمايد.

۱۴۲۶/۶/۱۷ قمری – ۱۳۸۴/۵/۳ شمسی – درباره خودم (مدرسه مرحوم آیة الله بروجردی)

درباره خودم

 

"مرحوم آيه الله اعتمادی کاشانی در مدرسه آیه الله بروجردی در نجف اشرف"

 

 بسمه تعالي……..مدرسه مرحوم آيه اللّه بروجردي در نجف اشرف مهمترين حوزه علميه علوم اسلامي قبل از روي كار آمدن صدام بود كه من در آن مدرسه خاطرات خوبي در مدتي كه در نجف اشرف بودم داشتم. يكي از آنها دوست صميمي من مرحوم آيه اللّه اعتمادي كاشاني بودند كه بسيار با يكديگر مسافرت‏ها و معاشرت‏هاي صميمانه ‏اي داشتيم. ايشان فقيهي بزرگوار، شاعري كم نظير كه در قصيده ‏اي عربي كه حدودا ۵۰ بيت شعر بدون الف و به همين تعداد شعر عربي بدون نقطه سروده بود و در زماني كه در نجف بود و ما هم در آنجا بوديم به تدريس سطوح عالي مشغول بود كه تصوير فوق متعلق به ايشان در مدرسه آيه اللّه بروجردي است.

خاطره ديگري كه در آن مدرسه دارم در عالم رؤيا ديدم كه اين مدرسه خانه حضرت علي بن ابيطالب علیه السلام است شرح جريان را در كتاب «شبهاي مكه» مفصلا نوشته ‏ام ولي در اينجا مختصرا اصل خواب را بيان مي‏كنم: «پس از آن كه من حدود ده عنوان كتاب (۱۵۰۰جلد) در اثبات خلافت بلافصل حضرت علي بن ابي طالب علیه السلام در مكه و مدينه پخش كردم در فكر اين بودم كه آيا اين عمل من مرضيّ حضرت علي بن ابيطالب علیه السلام بوده يا خير؟ در شب عيد غدير كه به افق عربستان من در مكه بودم و به افق ايران كه يك شب تاخير داشت وسائل جور شده بود كه من در مشهد بودم در آن شب عيد غدير كه به افق ايران در مشهد بودم در عالم رؤيا مي‏ديدم كه در شهري شبيه به شهر نجف اشرف راه مي‏روم و به هر كس مي‏رسم از آدرس خانه حضرت علي بن ابيطالب علیه السلام سؤال مي‏كنم اكثرا آدرس كامل را نمي‏شناختند تا آن كه ديدم حضرت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از مقابلم مي‏ آيند. از ايشان پرسيدم آقا خانه علي بن ابيطالب علیه السلام كجاست؟ ايشان با روي باز و متبسم فرمودند بله من خوب مي‏دانم كه خانه ايشان كجاست دست راست مرا در دست چپ خود گرفتند و آوردند درب مدرسه آيه اللّه بروجردي كه من در خواب فكر مي‏كردم آنجا خانه حضرت علي بن ابيطالب علیه السلام  است من از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله جدا شدم و وارد خانه علي بن ابيطالب علیه السلام گرديدم. در مرحله اول ديدم تمام كتابهايي كه در مكه و مدينه پخش كرده‏ ام در كنار آن خانه موجود است (كه در بيداري متوجه شدم پخش كتاب‏ها مورد قبول است) ولي مثل اين كه كسي در خانه نبود چند دقيقه ‏اي منتظر شدم كه شايد كسي پيدا شود و اطاق علي بن ابيطالب علیه السلام را به من نشان دهد ولي باز هم كسي نيامد. عشق و كم حوصلگي ‏ام ايجاب كرد كه صدا بزنم «يا علي» ناگهان ديدم آقا حضرت علي بن ابيطالب علیه السلام از طبقه بالا پائين آمدند و با اظهار محبت خاصي جواب سلام مرا دادند و مانند پدري كه فرزندش اجازه ورود به اطاق پدرش را بخواهد و پدر بي‏ توقعيش بشود به من فرمودند چرا اينجا ايستاده ‏اي؟ من دست ايشان را گرفتم و مي‏بوسيدم و اشك مي‏ريختم كه با صداي گريه من خانواده مرا از خواب بيدار كرد. ولي بعد از روي كار آمدن صدام كه آن مدرسه از طلاب ايراني خالي شده بود رونق قبلي را نداشت و بلكه تعطيل شد و اميد است كه بعد از سرنگون شدن صدام علماي بزرگ حوزه نجف اشرف اين مدرسه پر معنويت را دوباره مركز علم و دانش و تربيت طلاب و علماء اعلام قرار دهند و حوزه نجف اشرف دوباره مركز سربازان حضرت ولي‏عصر علیه السلام  به فعاليت گذشته ‏اش برگردد.

۱۴۲۶/۶/۱۹ قمری – ۱۳۸۴/۵/۴ شمسی – درباره خودم (سمینار مراحل صراط مستقیم و تقوی و محبت)

درباره خودم

 

"تصويری از دوستان اهل تزکيه نفس که مرکّب از روحانيين و دانشمندان و کسانيکه بعضی از مراحل تزکيه نفس را گذرانده اند

در سمينار ديده می شوند"

 

بسمه تعالي……..در روز ۱۹ جمادي الثاني ۱۴۲۶ مطابق با ۴ مرداد ۱۳۸۴ شب ميلاد مسعود حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام طبق برنامه قبلي از دوستاني كه در ارتباط با تزكيه نفس به مرحله «صراط مستقيم» و «تقوي و محبت» رسيده بودند. دعوت به عمل آمده بود كه امتحاني از آنها بشود لذا در شب و روز ميلاد مسعود حضرت فاطمه اطهر علیهاالسلام  اين دوستان و دوستان ديگري كه اهل تزكيه نفس بودند در دفتر تهران اجتماع كردند و از آن دو مرحله امتحان كتبي به عمل آمد كه حدود ۴۰۰ نفر خود را از شهرهاي مختلف ايران به دفتر تهران رسانده بودند و مقالاتشان را از ۲۰ روز قبل به دفتر تهران ارسال داشته بودند و هيئت داوران آنها را بررسي كرده و چون بنا بود ۵ نفر از اين آقايان كه بهترين مقاله را نوشته باشند در سمينار روز ۱۹ جمادي الثاني يعني شب ميلاد حضرت زهرا علیهاالسلام در جلسه قرائت كنند اگر چه اكثر آنها مقالاتشان بسيار عالي بود ولي اين پنج نفر هم مورد تاييد هيئت داوران در بهتر بودن مقالاتشان بودند و هم با قرعه در ميان بهترينها انتخاب شدند. لذا ابتداء چند كلمه ‏اي اينجانب بعنوان افتتاحيه سمينار تزكيه نفس سخن گفتم و اهميت تزكيه نفس را از قرآن كه خداي تعالي در سوره شمس يازده قسم ياد كرده كه رستگاري انسان تنها و تنها مربوط به تزكيه نفس است و از نظر عقل كسي كه تزكيه نفس نكرده باشد همه خسارت ها و ناراحتي ‏ها را در دنيا و آخرت دارد بيان كردم سپس مقالات خوانده شد و بعد امتحان كتبي از اين دو دسته در مجلس با مطرح كردن پنج سؤال كليدي از حاضرين در جلسه امتحان پرسش شد و آنها جوابها را كتبا در ظرف نيم ساعت نوشتند و بعد نماز مغرب و عشاء به جماعت انجام شد و سپس اينجانب در تشويق و تقدير از دوستان اهل تزكيه نفس سخن گفتم و مطالبي در ارتباط با سمينار تشكيل شده به عرض دوستان رساندم و سپس پذيرائي به شام انجام شد و جلسه شب عيد و امروز پايان پذيرفت.

اميد است همه دوستاني كه اولين شرط ورود آنها به مراحل تزكيه نفس انجام واجبات و ترك محرمات است زير سايه حضرت بقيه اللّه علیه السلام موفق باشند.

۱۴۲۶/۶/۲۰ قمری – ۱۳۸۴/۵/۵ شمسی – درباره خودم (خصوصیات مراحل صراط مستقیم و محبت)

درباره خودم

 

"جلسه امتحانی جمعيت اهل تزکيه نفس در مراحل صراط مستقيم و محبت"

 

بسمه تعالي……..روز قبل كه نوزدهم ماه جمادي الثاني و شب تولد حضرت زهرا سلام الله علیها بود در ساعت هفت و نيم بعد از ظهر از دوستان اهل تزكيه نفس در مرحله صراط مستقيم و مرحله تقوي و محبت امتحان كتبي به عمل آمد كه تمام اين عده (چنانچه در تصوير ديده مي‏شود) سؤالات ورقه ‏هاي امتحاني را جواب نوشتند. خلاصه مطالب اين امتحان از اين قرار بود كه بايد سالك الي اللّه در مرحله صراط مستقيم عقائدش صد درصد در صراط مستقيم باشد و از هر گونه بدعت‏ هايي كه متصوفه يا ساير مسالك انحرافي در دين وارد كرده‏ اند به دور باشد و نيز در عمل در صراط مستقيم حركت كند و از هر گونه افراط و تفريط پرهيز نمايد حتي از شبهات و تا مي‏تواند از مكروهات پرهيز كند و افكار و روحياتش مطابق افكار و روحيات اولياء خدا باشد مثلاً اگر آنها غيبت مؤمن را از زنا و غيبت كننده را از زناكار بدتر مي‏دانند او هم در فكر آنها را از زنا و زناكار بدتر بداند و احكام اسلامي را طبق فتواي مرجع و رهبر اسلام دقيقا عمل كند واطلاع كافي از آنها داشته باشد و در مرحله تقوي و محبت كوشش كند كه محبتش به خداي تعالي تمركز پيدا كند و از هر گونه محبت غير خدا دوري نمايد و كوشش كند محبتش را با اظهار محبت به اولياء خدا و هر چه با خدا ارتباط پيدا مي‏كند شكوفا نمايد و محبت خودش را كه بايد خود به خود تنظيم شود اگر تنظيم نشده بود تنظيم نمايد. مثلاً طبعا بايد هر چيزي كه به خدا نزديكتر است و ارتباطش به خدا بيشتر است آن را بيشتر دوست داشته باشد مثلاً به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام بيشتر اظهار محبت كند و به همين ترتيب هر چيز يا هر كسي كه تقوي و علم الهيش بيشتر است او را بيشتر دوست داشته باشد و از هرگونه محبت مجازي كه منتهي به محبت خدا نمي‏شود فاصله بگيرد و معني محبت مجازي آن محبتي است كه براي خدا نباشد. زيرا محبت به چيزي كه خدائي نباشد عاقبتش هيچ است و غالبا اين گونه محبت‏ ها در حقيقت نيازمندي ‏ها است و هر چيزي كه پايان داشته باشد و با رفع نيازمندي‏ها پايان پيدا كند مجازي و بي‏ اعتبار است و اگر محبت بر اساس تقوي نباشد باز از صراط مستقيم خارج است. حتي محبت به خدا و ائمه اطهار علیهم السلام بدون عمل كردن به دستورات آنها و نداشتن تقوي مورد قبول واقع نمي‏شود و از صراط مستقيم خارج است. زيرا خداي تعالي در قرآن مي‏فرمايد: «قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعوني يحببكم اللّه» اين مسائل كه خلاصه سؤالات پرسش شده بود از كساني كه در اين مراحل بودند سؤال شد و بحمداللّه اكثر قريب به اتفاق آنها پاسخ‏هاي خوبي داده بودند و چنان كه در تصوير ديده مي‏شود در جلسه همه با هم مشغول امتحان دادن مراحل صراط مستقيم و تقوي و محبت هستند اميد است خداي تعالي توفيق بيشتري به دوستان اهل تزكيه نفس عنايت بفرمايد.

 

۱۴۲۶/۶/۲۱قمری – ۱۳۸۴/۵/۶ شمسی – درباره خودم (سنخیت روحی با حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه)

درباره خودم

 

"جلسه امتحانی جمعيت اهل تزکيه نفس در مراحل صراط مستقيم و محبت و پذيرائی آنها به شام"

 

بسمه تعالي……..دوستان اهل تزكيه نفس در شب و روز تولد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در دفتر تهران امتحان خوبي در مرحله صراط مستقيم و مرحله محبت به خداي تعالي دادند و پس از امتحان اينجانب درباره اين كه همه ما هدفمان لقاء پروردگار است و خداي تعالي را اگر بخواهيم ببينيم بايد تزكيه نفس كنيم و جدي باشيم تا از چشم دلمان غبار و حجاب پاك شود و خداي تعالي را با چشم دل ببينيم ولي اگر بخواهيم با چشم ظاهر هم خداي تعالي را ببينيم بايد سنخيت روحي با امام زمان‏مان علیه السلام پيدا كنيم. كه وقتي حضرت بقيه اللّه علیه السلام  را ديديم مثل آن باشد كه خداي تعالي را ديده ‏ايم. زيرا آن حضرت مظهر پروردگار است و كسي كه او را به نورانيت و با دلي پاك بشناسد خدا را شناخته و كسي كه او را ببيند خدا را ديده ولي اگر كسي صفات رذيله را داشته باشد بخاطر هر صفت رذيله ‏اي فرسنگها از امام زمان علیه السلام دور است و هر صفت رذيله‏ اي كه برطرف مي‏شود به آن حضرت نزديك مي‏گردد. تا وقتي كه به كلي صفات رذيله او از او پاك شود و كمالات روحي هر چه در او بيشتر ظهور كند با امام زمانش علیه السلام سنخيت بيشتري پيدا مي‏كند. بنابراين هدف نزديك شدن به امام زمان علیه السلام  است و من از تعهداتي كه در شب عاشوراء و شبهاي احياء و شب قدر از شما گرفته‏ ام و اين همه موعظه و درس اخلاق به شما داده ‏ام. منظوري جز ياري امام عصر علیه السلام و قرب به آن حضرت و رضايت خداي تعالي و زندگي ابدي طيب و طاهر براي شما نداشته‏ ام و اگر شما امشب كه شب ميلاد مسعود حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام است بتوانيد با توسل به آن حضرت توفيق تزكيه نفس در صراط مستقيم و محبت به خداي تعالي را پيدا كنيد و از حضرت زهراء علیهاالسلام بخواهيد به شما كمك كند و بگوئيد «يا مولاتي يا فاطمة اغيثيني» فاطمه زهراء علیهاالسلام شما را از صفات رذيله پاك مي‏كند زيرا معني فاطمه اين است كه ذريه و دوستانش را از بديها جدا مي‏كند و آنها را در بهشت خلد جاي مي‏دهد و شما موفق به شفاعت كبري حضرت زهراء علیهاالسلام خواهيد شد و دستتان به دامن فرزند عزيزش حضرت بقيه اللّه علیه السلام خواهد رسيد و اين برنامه ‏ها در حقيقت سربازگيري و تشكيل پادگاني براي امام عصرعلیه السلام  خواهد بود و كسي كه شرايط حضور در صفي كه مانند «بنيان مرصوص» است داشته باشد در اين پادگان راه دارد و لذا به شما توصيه مي‏كنم كه در مراحل تزكيه نفس جدي باشيد و به هيچ وجه سستي و مسامحه نكنيد تا موفق گرديد. پس از اين بحث و گفتگو حاضرين كه خواص از دوستان مرحله صراط مستقيم و محبت بودند به ضيافت شام پذيرايي شدند چنان كه در تصويرهاي فوق مشاهده مي‏فرمائيد.

۱۴۲۶/۶/۲۶قمری – ۱۳۸۴/۵/۱۱ شمسی – درباره خودم (صراط مستقیم مهمترین مرحله در مراحل تزکیه نفس)

درباره خودم

 

"جناب حجه الاسلام والمسلمين آقای حاج سيد جعفر رفيعی مجلس امتحانی را اداره می کنند"

 

بسمه تعالي……..در جلسه امتحاني روز ۱۹ جمادي الثاني ۱۴۲۶ شب ميلاد مسعود حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام كه درباره امتحان مراحل تزكيه نفس بخش صراط مستقيم و محبت حدود ۳۰۰ نفر شركت كرده و مقاله نوشته بودند و هيئت داوران از ميان اين ۳۰۰ مقاله ۲۹ مقاله را برگزيده بودند. ما بخاطر كمي وقت به قيد قرعه پنج مقاله را از آنها انتخاب كرديم و اين پنج نفر در جلسه رسمي سمينار مقاله ‏شان را براي ديگران قرائت كردند و جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيّد جعفر رفيعي بعنوان ناظر و تنظيم جلسه پشت تريبون قرار گرفتند و درباره اهميت تزكيه نفس چند جمله كوتاهي براي حاضرين بيان كردند و سپس جناب حجه الاسلام مهندس آقاي حميد رضا جهاني كه يكي از آن پنج نفر بودند مقاله خود را درباره اهميت «صراط مستقيم» كه در مراحل تزكيه نفس واقع است بسيار جالب قرائت نمودند. ايشان معتقد بودند كه بهترين مسئله ‏اي كه انسان را به فلاح و رستگاري مي‏رساند تزكيه نفس است و مهمترين مرحله در مراحل تزكيه نفس دقت در «صراط مستقيم» و تبعيت از قرآن و اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام  است (ايشان در كنار آقاي رفيعي پشت تريبون در تصوير سوم ديده مي‏شوند) نفر بعدي جناب حجه الاسلام آقاي سبزي سر دبير مجله «صاحب الزمان علیه السلام» بودند كه مقاله خود را درباره اظهار محبت به استاد و اهميت راهنمائي‏ هاي استاد و شرح حال خود كه چگونه موفق به تزكيه نفس شده ‏اند سخن گفتند اگر چه بخاطر مبالغه در مدح اينجانب من را متاثر نمودند ولي بسيار مقاله بليغ و پر محتوائي عرضه داشتند. (ايشان در كنار آقاي رفيعي در تصوير اول ديده مي‏شوند). نفر سوم جناب حجه الاسلام آقاي مهندس رشيدي از نويسندگان و انتشار دهنده (سالنامه محض يار مهربان) كه خود كتابي درباره حضرت بقيه اللّه علیه  السلام است و شامل روايات و تاريخ و ساير امتيازات است بودند. ايشان مقاله خود را در شرح حالات خود و اين كه قبل از پيمودن مراحل تزكيه نفس چگونه بوده و بعد از مراحل تزكيه نفس چگونه رشد روحي خود را يافته‏ اند مقاله‏ شان را قرائت كردند ايشان در كنار تحصيلات علوم ديني و تدريس فعاليت‏هاي مختلف علمي ديگري هم دارند.(ايشان در كنار آقاي رفيعي در تصوير دوم ديده مي‏شوند).

۱۴۲۶/۶/۲۷ قمری- ۱۳۸۴/۵/۱۲شمسی – درباره خودم (دوری از افراط و تفریط نتیجه تزکیه نفس)

درباره خودم

 

"جناب حجه الاسلام و المسلمين آقای حاج سيدجعفر رفيعی مجلس امتحانی را اداره می کنند"

 

بسمه تعالي……..در امتحان مرحله «صراط مستقيم» و «محبت» چهارمين نفري كه مقاله‏ اش برنده شد آقاي «ايمان ضيائي» از دانشكده نيروي هوائي و سردبير مجله «صبح ظهور» بود كه بسيار مقاله جامع و مفيدي در ارتباط با «صراط مستقيم» نوشته بودند. ايشان جوان بسيار متدين و پابند به تزكيه نفس و تحصيلات علوم اعتقادي و ديني هستند. از مقاله آقاي ضيائي بدست مي‏ آمد كه در پيمودن مراحل تزكيه نفس بسيار جدي است و ان‏شاءاللّه ميتواند يكي از سربازان خوب امام عصر علیه السلام باشد.(ايشان در تصوير اول در كنار حجه الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيّد جعفر رفيعي ديده مي‏شوند). نفر بعدي كه مقاله ‏اش از بهترين ها بود جناب آقاي محمد رضا ذاكر اصفهاني كه از دوستان اهل تزكيه نفس است ايشان ساكن امارات هستند و به همين خاطر و براي حضور در جلسه به ايران آمده ‏اند. مقاله ايشان بسيار مفصل بود ولي بخاطر اين كه وقت خواندن مقالات ۱۵ دقيقه بيشتر نبود ايشان مقاله ‏اش را مختصر كردند و به اصول مطالبشان پرداختند كه خلاصه ‏اش اين بود:«مراحل تزكيه نفس براي زندگي من بسيار مفيد بود و مرا در صراط مستقيم قرار داد و من از هر گونه افراط و تفريط دور شدم» آقاي ذاكر در امارات معلم و داراي جلسات تربیتی و اخلاقی براي جوانان آن كشورند و سخنان اين جانب را از سايت مرتب دريافت مي‏كنند و همانگونه كه ايراني‏ها به برنامه‏ ها عمل مي‏كنند ايشان هم تمام شرايط ما را پذيرفته‏ اند و خود را موفق به تزكيه نفس كرده و خواهند نمود. از خداي تعالي توفيق ايشان و ساير دوستاني كه با مشكلات فراوان موفق به تزكيه نفس مي‏شوند خواستاريم. در پايان تصور نشود كه فقط اين پنج نفر مقاله خوبي نوشته بودند اكثر قريب به اتفاق مقالات قابل استفاده ‏اي بود ولي بخاطر كمي وقت با قيد قرعه اين پنج نفر از ۲۹ نفري كه هيئت داوران از ميان ۳۰۰ نفر انتخاب كرده بودند قرار شد كه مقاله خود را در جلسه بخوانند.

۱۴۲۶/۶/۲۹ قمری – ۱۳۸۴/۵/۱۴ شمسی – درباره خودم (قطعنامه مراحل صراط مستقیم و محبت)

درباره خودم

 

"جلسه امتحانی جمعيت اهل تزکيه نفس در مراحل صراط مستقيم و محبت"

 

بسمه تعالي……..جلسه امتحان دوستان اهل تزكيه نفس براي اين بود كه بر خودشان در مرحله اول معلوم شود كه چقدر پيشرفت كرده‏ اند و براي ما نيز حالات آنها بدست بيايد تا بتوانيم بهتر برنامه ‏هاي آنها را تنظيم كنيم. بنابراين پس از امتحان جمع زيادي از آنها موفق به مرحله صراط مستقيم و مرحله محبت شده بودند و مي‏روند تا به سرچشمه مقصود برسند و چون كارت هاي شناسائي آنها در روز ۱۹ جمادي الثاني از آنها گرفته شده بود در ظرف هفته جاري به ضميمه قطعنامه ‏اي كه ذيلا ارائه مي‏شود كارت شناسائي آنها در مسئله تزكيه نفس كه از طرف كانون صادر شده بود به آنها برگردانده شد و آن قطعنامه كه بايد همه به آن عمل كنند اين است:

«بسم اللّه الرحمن الرحيم»

«قطعنامه جلسه امتحاني مرحله «صراط مستقيم» و مرحله «محبت» كه در تاريخ بيستم جمادي الثاني ۱۴۲۶ قمري مطابق با ۵ مرداد ۱۳۸۴ با ده ماده تشكيل شد:

1 – همه دوستان اهل تزكيه نفس متعهد باشند كه كوچكترين انحرافي از دستورات مرجع تقليد خود در امور عبادي نداشته باشند و در مسائل سياسي و اجتماعي و ساير امور ديني پيرو ولي فقيه باشند.

2 – بايد در عقايد و مبداء و معاد در صراط مستقيم باشند و به هيچ وجه عقايدشان را از فرق مختلف صوفيه و مسالك ديگر انحرافي نگيرند.

3 – كوشش كنند كه تمركز در مرحله ‏شان داشته باشند و تا مرحله خود را خوب در خود پياده نكرده ‏اند به مرحله ‏اي ديگر فكر نكنند.

4 – صددرصد به آرامي و در عين حال با جديت طبق دستور اسلام عمل كنند و آنچه استادشان از اسلام مي‏گويد و دستور مي‏دهد بدون كم و زياد به كار ببندند.

5 – محبت خود را تنها به خداي تعالي اختصاص دهند و هر كه و هر چه را (غير خدا) دوست مي‏دارند براي خدا باشند.

6 – كوشش كنند كه ولايت و محبت معصومين علیهم السلام را در خود تشديد و شكوفا نمايند و اولياء خدا را دوست داشته باشند.

 7 – نظم در تمام امور زندگي داشته باشند و همه كارها را به موقع خود انجام دهند.

8 – تا مي‏توانند صفا و صميميت و اتحاد با هم داشته و از يكديگر استفاده علمي و عملي و اخلاقی بكنند.

9 – تا مي‏توانند به دوستان اهل تزكيه نفس كمك كنند و با يكديگر تعاون داشته باشند.

10 – بايد كساني كه مرحله ‏شان بالاتر است به كساني كه مرحله ‏شان پائين‏تر است كمك علمي نمايند و پاسخ سؤالات مرحله آنها را بدهند.

اين قطعنامه به همه كساني كه در مرحله صراط مستقيم و مرحله محبت كار مي‏كردند داده شد و از آنها درخواست شد كه به آنها عمل كنند. ان‏شاءاللّه همه موفق باشند.

۱۴۲۶/۶/۳۰ قمری – ۱۳۸۴/۵/۱۵شمسی – درباره خودم (آیة الله حق شناس – مذاق اساتید حضرت آیة الله ابطحی)

درباره خودم

 

"اينجانب در سن ۲۷ سالگی در کنار آية الله حق شناس و معظم له در تصوير ديگر در اين زمان ديده می شوند"

 

بسمه تعالي……..يكي از دوستان صميمي من كه از جواني با ايشان دوست و رفيق بودم آية اللّه آقاي حاج شيخ عبدالكريم حق ‏شناس بودند. من و ايشان دوستي‏مان بخاطر مسائل علمي و معارف ديني بود. معظم له در زندگي نامه خود اسم جمعي از اساتيد خود را كه مختلط از عارف و مقدّس و عالم و متدين بودند نام برده بود و من هم در همان زمان كه در تصوير سن من و ايشان مشخص است با ايشان بحث و گفتگو داشتيم.

من اساتيدم تنها از كساني بودند كه به فلسفه و عرفان اصطلاحي از نظر علمي اگر چه ممكن بود قبول داشته باشند ولي از نظر اعتقادي به آن پایبند نبودند و تنها به آيات قرآن و روايات و اجتهاد فقهاء معتقد بودند. مرحوم حاج ملا آقا جان استاد من در اخلاق اين چنين بود. مرحوم آية اللّه كوهستاني اينگونه بود. مرحوم آية اللّه حاج شيخ باقر ملكي با متصوفه مبارزه مي‏كرد. مرحوم آية اللّه بروجردي و مرحوم آية اللّه نجفي مرعشي و مرحوم آية اللّه شريعتمداري با متصوفه سخت مبارزه مي‏كردند. و طلاب را نمي‏گذاشتند كه از عرفان و تصوف استفاده كنند. فلاسفه قديم را اشتباه كار بخصوص در بخش الهيات مي‏دانستند. وحدت وجود و موجود و حركت جوهري را مردود مي‏شمردند و معتقد به معاد جسماني طبق آنچه در قرآن آمده بودند. آية اللّه حق ‏شناس هم از همين دسته از علماء پيروي مي‏كردند ولي گاهي براي اين كه دوستانشان روشن‏ تر شوند، از تصوف و عرفان و فلسفه طرفداري مي‏كردند. در مسجدشان كه در كوچه غريبان واقع بود در ماه رمضاني من منبر مي‏رفتم. جواناني كه در پاي منبر من بودند بسيار متدين و تربيت شده ايشان بودند. روزي در همان ماه رمضان سر بگوشم گذاشت و خصوصي به من گفتند: (داداشي امروز جوان‏ هاي مسجد، منصور نخست وزير را ترور كرده ‏اند حرفهاي سياسي كمتر بزن تا ساواكي‏ ها شما را متهم نكنند). آية اللّه حق‏ شناس مرد مبارز و حقيقت گو و حق‏شناس بود خداي تعالي ايشان را زير سايه حضرت بقيه اللّه علیه السلام محفوظ بدارد.

۱۴۲۶/۷/۱ قمری – ۱۳۸۴/۵/۱۶ شمسی – درباره خودم (هدایت الهی)

درباره خودم

 

"جلسه درس هدايت الهی روز جمعه ۱۳۸۴/۵/۱۳"

 

بسمه تعالي……..در جمعه گذشته درباره هدايت كه منحصرا بايد از جانب پروردگار انجام شود سخن گفتم ولي به اين نكته اشاره نشد كه پروردگار متعال در مرحله اول هدايت عام را به وسيله انبياء و قرآن و ائمه اطهار علیهم السلام انجام داده و همه را با وعده و وعيد بسوي كمالات دعوت فرموده كه اگر مردم به اين هدايت توجّه كردند هدايت مرحله دوم را با الهامات و راهنمايي اولياء خدا به عنوان هدايت خاص آنها را راهنمايي مي‏كند كه فرموده: «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» و از معصوم علیه السلام نقل شده كه فرمود: «من عمل بما علم علمه اللّه علم ما لم يعلم» بنابراين سالك الي اللّه بايد تزكيه نفس كند تا خداي تعالي به وسيله الهاماتش هدايتش نمايد. بنابراين دوستان بايد كوشش كنند تا مورد لطف پروردگار و رضايت حضرت حق واقع شوند تا خداي تعالي آنها را به كمالات روحي برساند و مراحل كمالات را كه توحيد حقيقي و فناء في اللّه است نصيب آنها گرداند.

۱۴۲۶/۷/۳ قمری – ۱۳۸۴/۵/۱۸ شمسی – درباره خودم (مرحوم حجة الاسلام آقای بهلول)

درباره خودم

 

"مرحوم حجه الاسلام جناب آقای بهلول رحمة الله عليه"

 

بسمه تعالي……..مرحوم حجه الاسلام جناب آقاي بهلول كه حدود ۱۱۰ سال از عمرش مي‏گذشت چند روز قبل در بيمارستان از دار دنيا رفت. ارتباط من با ايشان به خاطر ارادت شديدش به حضرت بقیة اللّه علیه السلام بود. او از منتظران واقعي حضرت ولي‏عصر علیه السلام بود. او در راه دين مبارزات فوق ‏العاده ‏اي داشت. او درباره حجاب زنها در وقتي كه رضاخان پهلوي در سال ۱۳۱۴ مي‏خواست با هماهنگي آتاترك رئيس جمهور تركيه كشف حجاب كند مبارزه كرد و تا حدي مانع اعمال وحشيانه رضاخان در ايران شد. رضا خان و آتا ترك مي‏دانستند يا از اربابانشان شنيده بودند كه حجاب زنها نه تنها آنها را از نامحرم حفظ مي‏كند بلكه حجاب زنها عَلَم اسلام است كه هر كجا زن با حجابي در ميان جمعي باشد نشان مي‏دهد كه آن جمع مسلمانند و زنهاي با حجاب عَلَمداران اسلامند. آنها در حقيقت با اسلام و مظاهر اسلام مخالف بودند و اگر مانند تركيه در ايران هم موفق به كشف حجاب كامل و دائمي مي‏شدند اسلام را از بين مي‏بردند. و مانند تركيه مذهبشان و قانونشان «لائيك» مي‏شد و حجاب زنها در ايران و بقاء مذهب حقه جعفري در ايران مرهون قيام مرحوم آية اللّه قمي و پي‏گيري مرحوم حجه الاسلام بهلول بود. عليعلیه السلام درباره او در خطبه تطنجيه بعد از آن كه حالات رضا خان پهلوي را بيان مي‏كند فرموده: «و ياتي بعد ذلك البهلول الايده الانددي المشوم يومه» ايشان پس از مبارزات مسجد گوهرشاد مشهد به افغانستان فرار كرد كه كسي اطلاعي از او نداشت پس از قريب به سي سال با انقلاب شكوهمند اسلامي در عراق پيدايش شد و از آنجا به ايران آمد و با اينجانب آشنايي پيدا كرد. گاهي به منزل ما در مشهد مي‏ آمد و از حافظه سرشاري كه خدا به او داده بود و آيات و روايات و اشعار زيادي كه محفوظش بود ما استفاده مي‏كرديم. خاطرات خوبي از بحث‏هايي كه با علماء اهل‏ سنّت در افغانستان داشت براي ما بيان مي‏نمود. ديگران كراماتي از او نقل مي‏كردند ولي خودش خود را يك فرد عادي كه رياضت‏ هاي شرعي كشيده و تزكيه نفس كرده مي‏دانست او غالبا پياده سفر كردن را بر استفاده از وسائل ماشيني ترجيح مي‏داد كم مي‏خورد و كم مي‏خوابيد و زياد بياد خدا بود. تا بالأخره با رفتن به «بم» پس از زلزله در اثر فشار تاثر و ناراحتي مبتلا به سكته مغزي شد و پس از مدتي از دار دنيا رفت. خدا او را رحمت كند و با مواليانش محشورش نمايد.

۱۴۲۶/۷/۴ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۰ شمسی – درباره خودم (حجه الاسلام و المسلمین آقای پهلوانی – اهمیت حفظ وحدت و دوری کردن از ایجاد اختلافات و تفرقه)

درباره خودم

 

"اينجانب با حضرت حجه الاسلام والمسلمين آقای حاج شيخ حسن پهلوانی"

 

بسمه تعالي……..يكي از دوستان صميمي من كه قبلاً هم از ايشان يادي كرده ‏ام و دوران جواني را در مدرسه حجتيه قم با ايشان مي‏گذراندم حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ حسن پهلواني بود. معظم له بسيار به من محبت داشتند با اين كه شايد اگر بخواهيم مثل همه مردم باشیم كه با اندك اختلافي همه خوبي‏ ها را فراموش مي‏كنند، اگر من هم محبت‏ هاي ايشان را فراموش كنم مثل آنها مي‏شوم ولي از خدا خواسته ‏ام كه تا زنده هستم محبت كسي را از ياد نبرم. اگر تا بحال جدائي و دوري با دوستان بوجود آمده در مرحله اول من كوشش كرده ‏ام كه رفع اختلاف كنم و اگر هم جدائي باقي مانده از ناحيه من نبوده است. من و ايشان در مسئله معارف و استاد مختصر اختلافي از نظر علمي و عملي داشتيم. ولي هميشه به بايد محبت‏ هاي ايشان بوده و هيچ گاه ايشان را فراموش نكرده ‏ام. مسئله‏ اي كه لازم است در اينجا مطرح شود اين است بعضي از افرادي كه تزكيه نفس نكرده ‏اند آن چنان اختلافات علمي يا سليقه ‏اي را دامن مي‏زنند كه با مختصر اشتباهي طرف را مرتد و كافر معرفي مي‏نمايند. در دين مقدّس اسلام آن قدر اهميت به اتحاد و وحدت و دوستي داده شده و خداي تعالي با تأكيد نهي از تفرقه فرموده که نسبت به هيچ مسئله ‏اي آن قدر اهميت نداده است و چون شيطان قسم خورده كه همه مردم را گمراه كند هر جمعيتي كه به خدا نزديكترند بيشتر تفرقه در آنها بوجود آورده تا جائي كه نسبت به فرقه ناجيه و اسلام ناب محمدي صلی الله علیه و آله يعني شيعه اثنا عشريه اختلاف بيشتري ديده مي‏شود.

دين مقدّس اسلام براي حفظ وحدت ولايت ائمه اطهار علیهم السلام و در زمان غيبت امام عصر علیه السلام ولي فقيه را محور قرار داده و همه مردم را وادار به تبعيت از آنها نموده تا مبادي در كوچك‏ترين مسئله‏ اي بين آنها اختلاف ايجاد شود. حتي اگر كسي در تاريخ دقت كند بخوبي مي‏يابد كه ائمه معصومين علیهم السلام تنها و تنها براي حفظ وحدت مسلمين كشته شده ‏اند. اسير گرديده‏ اند زندانها رفته ‏اند. تا مبادي بين مسلمانها اختلاف ايجاد شود. بنابراين نبايد شخص مسلمان اگر با شخصي از نظر علمي يا سليقه ‏اي اختلاف جزئي پيدا كرد آن را كلي كند و كلي را مايه جنگ و نزاغ قرار دهد و دسته‏ بندي نمايد و تفرقه اجتماعي به وجود بياورد و خداي ناكرده جمعي را از دين جدا كند تا او مذهبي تشكيل دهد. من در دوران عمرم كوشيده ‏ام كه هيچ گونه تفرقه و جدايي در بين مسلمين به وجود نياورم و كسي را مطرود از دين ندانم و تا توانسته‏ ام به انحرافات ديگران دامن نزده ‏ام و اگر كسي را منحرف ديده‏ ام اول با خودش حرف زده ‏ام و او را محدود به اين كه اين انحراف را نبايد داشته باشد كرده ‏ام و يا لااقل نگذاشته ‏ام كه او آن راه انحرافي را به ديگران تعليم دهد. و ديگران را گمراه نمايد. خدا ان‏شاءاللّه به همه ما توفيق ايجاد وحدت و عدم تفرقه بين مسلمانها را عنايت فرمايد.

۱۴۲۶/۷/۵ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۱شمسی – درباره خودم (رسیدن به حقیقت در اثر تزکیه نفس)

درباره خودم

 

"از چپ به راست نيمرخی از آيه الله کورانی و اينجانب و آيه الله زاده گلپايگانی و آيه الله خزعلی"

 

بسمه تعالي…….. در جلسات مختلفي كه با علماء در حوزه علميه قم داشتيم مسائل علمي و فقهي و تفسيري بسياري مطرح مي‏شد كه بعضي از آنها در اينجا قابل ذكر است. مثلاً درباره اين كه در فقه آيا خون را بايد از نجاسات دانست يا خير، من مدعي بودم كه چون اكثر انواع خون پاك است و تنها يك نوع از خون نجس است نمي‏شود خون را بطور مطلق يكي از نجاسات معرفي كرد همانگونه كه چون دو نوع از حيوانات (سگ و خوك) نجس‏ اند، نمي‏توان حيوان را از نجاسات دانست. زيرا بدون ترديد خون حشرات پاك است. خون حيواني كه نفس سائله ندارد پاك است و دهها نوع ديگر خون كه همه پاك‏ اند و تنها يك نوع خون نجس است و آن خوني است كه از حيوان زنده ‏اي كه وقتي رگش را مي‏زنند از رگ او خون جستن مي‏كند. بر اين اساس اگر خوني مشكوك بود كه آيا از آن يك نوع خون مشخص است يا از ساير خون‏ها است حمل بر طهارتش مي‏شود و يا در معارف آيا اگر ما در تفسير قرآن مجيد به روايات اكتفا كرديم كار صحيحي كرده‏ ايم يا لازم است حتماً از فلسفه در تفسير قرآن استفاده كنيم و چون فلسفه افكار بشري است و به روايات كاري ندارد طبيعتا اگر از فلسفه در تفسير قرآن استفاده شد تفسير به رأي است و مذموم خود قرآن و شارع مقدّس است اتفاقا اين دو بحث فقهي و علمي در همين مجلس كه آيه اللّه خزعلي و آيه اللّه زاده گلپايگاني و اينجانب و آقاي حاج شيخ علي كوراني حضور داشتند اشاره شد و مشروح آن را در كتابهايم نقل كرده‏ ام، ولي حقيقت اين است كه اگر انسان نفسش را تزكيه كند و به كمالات روحي برسد اين بحث‏ها را كناري مي‏گذارد و به نقطه حساسي كه فرموده ‏اند: «العلم نقطة كثرها الجاهلون» مي‏رسد و به حقيقت رسيده و اين حجابها را از بين برده است.

۱۴۲۶/۷/۶ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۲ شمسی – درباره خودم (برگزاری جلسات تزکیه نفس برای سه الی چهار هزار سالک الی الله)

درباره خودم

 

"جلسه روز جمعه ۶ رجب ۱۴۲۶"

 

بسمه تعالي…….. در روز جمعه در هر هفته براي تكميل مراحل تزكيه نفس دوستان حدود يك ساعت مطالبي در مورد لزوم مراحل آنها درس مي‏گويم و چون دوستان اهل تزكيه نفس در شهرهاي ايران متفرقند علاوه بر پنج دفتري كه در تهران و مشهد و قم و شيراز و اصفهان به وسيله تلفن درسها را دريافت مي‏كنند و مستقيما پخش مي‏نمايند، در شهرهاي ديگر كه حدودا چهل شهر هست از دفاتر براي جلساتي كه تشكيل مي‏دهند به وسيله تلفن مطالب را مي‏گيرند و مستقيما به دوستاني كه مشغول تزكيه نفس ‏اند مي‏رسانند. در اين روز جمعه كه ۶ رجب ۱۴۲۶ بود مطالبي درباره اين كه اين جمعيت كه حدودا سه الي چهار هزار نفرند هيچ هدفي و هيچ وابستگي به حزبي و يا گروهي ندارند و تنها و تنها هدفشان اين است كه تزكيه نفس كنند و خود را از آلودگي‏ها پاك نمايند و اگر ظهور حضرت بقيه اللّه علیه السلام در زمان ما اتفاق افتاد مهيا براي ياري آن حضرت باشند. توبه نصوح كنند تا از گناه پاك شوند استقامت داشته باشند تا مانند بنيان محكم در مقابل دشمن بايستند در صراط مستقيم باشند تا هيچ گونه انحرافي از دستورات و معارف دين نداشته باشند تنها خدا را دوست داشته باشند تا هيچ محبت ديگري آنها را از خدا دور نكند با نفس اماره بالسوء جهاد كنند تا نفس مطمئنه داشته باشند و خداي تعالي آنها را به مقام رضا دعوت كند و بنده خدا باشند تا شيطان بر آنها مسلط نشود و بالأخره آن قدر به امام زمان‏شان علیه السلام نزديك شوند تا آنها را آن حضرت براي ارتش خودش بپذيرد و سعادت عظمي نصيبشان گردد. اميدواريم خداي تعالي به همه اين دوستان توفيق ياري امام عصرعلیه السلام را مرحمت بفرمايد.

۱۴۲۶/۷/۸ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۳ شمسی – درباره خودم (دوستان حضرت آیة الله ابطحی)

درباره خودم

 

"از راست به چپ شهيد هاشمی نژاد ۲. اينجانب ۳. آقای خادمی شيرازی ۴. آقای سيد حبيب موسوی رحمة الله عليهم"

 

بسمه تعالي……..در زماني كه در قم مشغول تحصيل بودم با اين دوستان كه در تصوير ديده مي‏شوند بسيار صميمي بودم، از راست به چپ مرحوم شهيد هاشمي نژاد كه از فضلاء و سخنگويان بسيار بليغ و فصيح و بسيار متدين بود. استادي داشتند در علم اخلاق كه فرزانه و وارسته روزگار بود. نامش «شيخ علي فريدة الاسلام كاشاني» بود كه مختصري از شرح حالش را در كتاب «پرواز روح» نوشته ‏ام و مكرر به محضر حضرت بقيه اللّه علیه السلام مشرف شده بود. مرحوم شهيد هاشمي نژاد نزد اين استاد هم درس اخلاق و هم كتاب كفاية الاصول را مي‏خواند و معظم له در قم و مشهد در حوزه علميه تدريس مي‏فرمود. مرحوم شهيد هاشمي نژاد در سال ۱۳۶۰ در آخرين روز ماه ذيقعده بوسيله منافقين ترور شد و شهيد گرديد. خدا او را رحمت كند. نفر دوم اينجانب كه از سال ۱۳۳۲ با مرحوم شهيد هاشمي نژاد تا آخرين روزي كه شهيد شد رفيق صميمي بودم و كوچكترين اختلافي جز در مباحث علمي آن هم بسيار كم بين ما وجود نداشت. او شوهر همشيره من بود و من هم شوهر همشيره او بودم. نفر سوم مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ محمد خادمي است. معظم له عالم و نويسنده و يار و ناصر حضرت بقيه اللّه علیه السلام چه از نظر قلم و چه از نظر بيان و چه از نظر اعمال بودند. معظم له بخاطر اصرار زيادي كه در امر ترويج نام مقدّس امام عصر علیه السلام داشت دچار مشكلاتي در اواخر عمرش شد و با سكته قلبي اين دنيای فاني را ترك كرد و به بهشت برزخي منتقل شد. نفر چهارم مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي سيّد حبيب موسوي كه از سال ۱۳۳۳ با ايشان آشنا شدم ايشان بخاطر آن كه با مرحوم شهيد هاشمي نژاد همشهري بود با ما هم حجره شد و سپس بخاطر آن كه در سال ۱۳۴۱ ما در مشهد مقدّس اقامت كرديم ايشان هم به مشهد آمدند و با معرفي اينجانب در مسجد الرسول در محله آبكوه اقامه نماز جماعت مي‏كردند و در سال ۱۳۸۱ مبتلا به كسالت سرطان خون شدند و از دنيا رفتند. معظم له پدر يك شهيد بود كه در جنگ تحميلي عراق و ايران به شهادت رسيد. دوستاني كه در تصوير ديده مي‏شوند همه از دار دنيا رفته‏ اند و اين معني را به ما مي‏فهمانند كه دنيا خانه بقاء نيست و بايد بار گناهمان را سبك كنيم و تزكيه نفس كنيم و اين دنيا را دار بقاء ندانيم و توشه‏ اي براي آخرتمان از اين دنيا برداريم و بالأخره به فكر آخرتمان باشيم.

۱۴۲۶/۷/۹ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۴ شمسی – درباره زندگی خودم (امامزاده یحیی علیه السلام در میامی)

درباره زندگی خودم

 

"اينجانب و جمعی از دوستان کنار مرقد مطهر حضرت يحيی در ميامی نزديک مشهد مقدس"

 

بسمه تعالي……..در نزديكي شهر مقدّس مشهد محلي است بنام ميامي در كنار قريه قوزغان كه در آنجا حضرت امام‏زاده يحييعلیه السلام  مدفون است. من مكرر با دوستان به زيارت اين امامزاده محترم مشرف شده‏ ام. كرامات زيادي از قبر آن بزرگوار مشاهده نموده ‏ايم. بعضي مي‏گويند: ايشان همان «يحيي بن زيد بن علي بن الحسين علیه السلام» است كه وقتي پدرش حضرت «زيد» را شهيد كردند ايشان عليه خلفاء اموي قيام كرد و به طرف خراسان حركت نمود تا بتواند لشكري از شيعيان جمع آوري كند و عليه خلفاء بني‏ اميّه قيام نمايد. امام صادقعلیه السلام به متوكل نامي كه يكي از اصحاب آن حضرت بود فرمود: يحيي را هم مانند پدرش مي‏كشند و او را پشت دروازه جوزجان به‏ دار مي‏ آويزند. وقتي اين خبر به حضرت يحيي بن زيد رسيد گفت: «يمحوا اللّه مايشاء و يثبت و عنده ‏ام الكتاب». منظورشان از اين جمله اين بود كه در اين گونه مسائل ممكن است بداء حاصل شود و اين جريان انجام نشود ولي در عين حال صحيفه سجاديه معروف را به متوكل داد و گفت ممكن است اين گنجينه علم الهي كه از پدرم به من رسيده است به دست دشمنان ما بيافتد و لذا به تو سفارش مي‏كنم كه اين كتاب را به پسر عموهايم تحويل بده و كتاب صحيفه سجاديه از آنجا در بين مردم پخش شد. حضرت يحيي بن زيد علیه السلام بسيار با معرفت به مقام مقدّس امام زمانش حضرت امام جعفر صادقعلیه السلام بود و در اشعار دعبل خزائي كه مي‏گويد: «و بعض بارض الجوزجان» منظور همان قريه قوزغان است كه مردم فارسي زبان جوزجان را قوزغان گفته ‏اند و ايشان در همان محل پس از قيامي كه از سرخس با مردم شيعه آن حدود عليه خلفاء بني‏ اميّه نمود شهيد شد و بدن مقدسش مدتها روي‏ دار بود سپس دوستان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام آن بدن مطهر را در همان جا دفن كردند و بعضي گفته ‏اند كه اين مرقد مطهر متعلق به حضرت يحيي ذوالدمعه است كه ايشان هم داراي جلالت و عظمتي است كه بايد به هر حال اين مرقد مطهر را زيارت نمود و از روح مطهر اين امامزاده عظيم الشأن براي موفقيت‏هاي مادي و معنوي استمداد كرد.

۱۴۲۶/۷/۱۰قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۵ شمسی – درباره خودم (غار اصحاب کهف، ایمان آنها)

درباره خودم

 

"اينجانب در کنار غار اصحاب کهف در جبل قاسيون"

 

بسمه تعالي……..سالها اينجانب در سوريه اقامت داشتم. اگر چه در آنجا ساكن نبودم ولي بخاطر اقامتم به آنجا رفت و آمد زيادي مي‏كردم و خاطرات بسياري از آنجا بيادم هست. يكي از آن خاطرات در كنار غار اصحاب كهف است كه در «جبل قاسيون» واقع شده است. بعضي معتقدند كه غار اصحاب كهف در اين كوه ها بوده و قريه «رقيم» همين دمشق يا بعضي از بخش‏هاي دمشق مي‏باشد. كوه قاسيون كاملا مشرف بر شهر دمشق است و رفتن به آنجا نسبتا آسان است. اصحاب كهف جوانمرداني بودند كه ايمانشان بسيار قوي بود و بخاطر ايمانشان دست از همه چيز كشيدند. از سمت‏ها و رياست‏هاي دنيايي، از زن و فرزند، و ساير لذت‏هاي ظاهري و بسوي خدا حركت كردند و خداي تعالي در قرآن از آنها مدح كرده و براي آن كه كيفيت عالم برزخ را براي اولياء خدا و ساير مردم روشن كند آنها را از خواب پس از سيصد سال بيدار كرد و ميان مردم برد و آنها را مايه پند و اعتقاد مردم قرار داد. زيرا هميشه مردم ايمان زيادي به عالم بعد از اين عالم نداشتند. در آن زمان مي‏گفتند چگونه ممكن است انساني كه مرد دوباره زنده شود؟ حتي در زمان پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله عربي استخوان پوسيده ‏اي را در دستانش فشرد و نرم كرد و به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله  گفت: «من يحيي العظام و هي رميم» خداي تعالي به آن حضرت فرمود: «بگو آن كسي كه در اول از خاك انسان را خلق كرد اين را دوباره خلق مي‏كند و او به هر كاري قادر است». انسان پس از مرگ اگر از اولياء خدا باشد در بهشت برزخي كه در آسمان چهارم است زندگي طبيعي با بدن طبيعي و متنعم به نعمت‏هاي طبيعي دارد. و اگر معتقدات و ايمانش خوب باشد ولي تزكيه نفس نكرده باشد مانند انساني كه خواب است عالم برزخ بر او زود مي‏گذرد چنان كه بر اصحاب كهف سيصدسال از زمان بيشتر از چند ساعت بنظرشان نگذشت. خداي تعالي در قرآن مي‏فرمايد: «ما آنها را بيدار كرديم تا مردم بدانند كه وعده خدا براي نعمت‏هاي قيامت و زنده شدن در عالم بعد از اين عالم حق است و شكي در آن نيست»

(تصوير فوق اينجانب در كنار غار اصحاب كهف در جبل قاسيون نشسته ‏ام و درباره ايمان اين جوانمردان فكر مي‏كردم كه اينها روزي باز از بهشت برزخي به دنيا خواهند آمد و از ياران حضرت بقيه اللّه علیه السلام خواهند شد و قبل از آن كمك براي رشد مردم دنيا مي‏باشند).

۱۴۲۶/۷/۱۱ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۶ شمسی – درباره خودم (اهمیت تزکیه نفس در دنیا)

درباره خودم

 

"در شوش دانيال پس از زيارت با جمعی از دوستان"

 

بسمه تعالي……..دوستان زيادي در دزفول و شوش دانيال (كه مرقد مطهر حضرت دانيال پيغمبر در آن شهر وجود دارد) براي تزكيه نفس آمادگي داشتند. لذا مرا به آنجا دعوت كردند و من براي آنها مراحل تزكيه نفس را توضيح دادم و جمع زيادي از آنها حدود چهارده سال است كه طبق برنامه مشغول تزكيه نفس‏ اند و حضرت حجه الاسلام و المسلمين جناب آقاي سيّد جواد معلم سرپرستي و تنظيم برنامه‏ هاي آنها را به عهده دارند. ماه محرم و ماه رمضان و احيانا ايام فاطميه به آنجا مي‏روند و برنامه ‏هاي آنها را تنظيم و مراحل آنها را تاييد مي‏فرمايند. اين دوستان همه متعهد همه در قدم اول با اينجانب ميثاق بسته‏ اند كه واجباتشان را صحيح و دقيق انجام دهند و محرمات را ترك كنند و بكوشند تا كوچكترين صفت رذيله ‏اي در آنها باقي نماند. زيرا معتقدند كه اگر سرسوزني از صفات رذيله در روح و قلبشان باشد و با قلب سليم خدا را ملاقات نكنند در بهشت جايي ندارند و بايد در قيامت روزي كه پنجاه هزار سال مهلت دارد با زحمات زياد تزكيه نفس كنند. زيرا در قيامت امكاناتي كه در دنيا براي تزكيه نفس وجود دارد در آنجا وجود ندارد و اگر اهل «اعراف» به آنها كمك نكنند، محال است كه بتوانند خود را از صفات رذيله پاك كنند. آنها معتقدند كه اگر كسي يك صفت رذيله مانند جاه‏ طلبي در قلبش باشد در بهشت بخاطر تضاد منافعي كه ممكن است جاه طلبها و يا طمع كاران داشته باشند گرفتار نزاع و دعوا گردند و بالأخره به مراجعه به قاضي و دادگاه منجر شود و آرامشي كه خداي تعالي در بهشت به همه وعده كرده از بين برود لذا خداي تعالي احدي را بدون تزكيه نفس و بدون قلب سليم در بهشت راه نمي‏دهد و لو آن كه ممكن است بخاطر اعتقاداتشان آنها را به جهنم هم نبرد بنابراين در روز قيامت بايد اين افراد به هر قيمتي كه ممكن است با هر مشكلي كه ممكن است و با هر شفاعتي كه ممكن است تزكيه نفس كنند و قلبشان را سالم از هر مرض روحي بنمايند. پس چرا در دنيا كه هم وسيله ‏اش فراهم ‏تر و هم مدتش كوتاه ‏تر و هم آسان ‏تر است اقدام به تزكيه نفس نكنند تا پس از دنيا در بهشت برزخي راحت و در قيامت با سلام پروردگار روبرو و در بهشت خلد بدون معطلي وارد شوند.

۱۴۲۶/۷/۱۲ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۷ شمسی- درباره خودم (نتیجه مرحله استقامت)

درباره خودم

 

"سخنان اينجانب در جلسه افتتاحيه سمينار مرحله استقامت"

 

بسمه تعالي……..در شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام سميناري براي دوستان اهل تزكيه نفس كه در مرحله استقامت بودند تشكيل شد. حدود ۵۰۰ نفر در مرحله استقامت فعاليت مي‏كردندكه متجاوز از ۴۰۰ مقاله از آنها ارائه شد. مقالات بسيار جالب و اكثرا درباره اهميت استقامت از نظر قرآن و احاديث و فوائد استقامت و موفقيت‏ هايي كه با داشتن استقامت بوجود مي‏آيد نوشته بودند. عده اي مقالاتشان بقدري مفصل بود كه خود كتابي مي‏شد. هيئت داوران از روز اول ماه رجب مقالات را بررسي كردند و در اين مدت يعني ۱۲ روز توانستند به نتايج زير برسند.

اول: آن كه همه سالكين الي اللّه متوجه به اين نكته بودند كه بايد براي رسيدن به كمالات استقامت خود را تكميل كنند و همه متوجه بودند كه استقامت چهار ركن دارد: اول: صبر. دوم: قاطعيت. سوم: اعتماد به نفس. چهارم: نترسيدن از غير خدا و اين موارد را كاملا توضيح داده بودند.

دوم: اكثرا از حالات خود نوشته بودند و از موفقيت ‏هاي خود و اين كه قبلاً بسيار ضعيف بودند و در كارها سستي مي‏كردند ولي پس از عمل كردن به دستورات استقامت داراي مقاومت و قدرت در جميع كارها شده‏ اند و بخصوص در پيشرفت مرحله‏ شان بسيار موفق بوده‏ اند.

سوم: اكثرا از چيزهاي وهمي قبلاً مي‏ترسيدند ولي با گذراندن مرحله استقامت ترسهاي وهمي‏شان از بين رفته و شجاعت خوبي پيدا كرده‏ اند.

اين مقالات بررسي شد و با قيد نمراتي كه به آنها داده شده بود هشت نفر بعنوان دارا بودن مقاله برتر براي ارائه نمودن در جلسه انتخاب شدند كه در روزهاي آينده به معرفي آنها و خلاصه‏ اي از مقاله‏ شان اشاره خواهد شد.

۱۴۲۶/۷/۱۳ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۸ شمسی – درباره خودم (سوال ها و جواب های امتحان استقامت)

درباره خودم

 

"جلسه پاسخ به سوالات هشتگانه در امتحان استقامت"

 

بسمه تعالي……..در جلسه روز پنجشنبه ۱۲ رجب ۱۴۲۶ شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام از دوستان اهل تزكيه نفس سوالاتي به شرح زير پرسش شد كه واقعا پاسخ ‏هاي خوبي داده بودند كه در عكس فوق دوستان مشغول به پاسخ سؤالات هستند.

سؤالات از اين قرار بود:

۱ – نام اركان استقامت را ذكر كنيد؟

۲ – صبر يعني چه و چند شعبه دارد؟

۳ – نام اقسام صبر را ذكر كنيد؟

۴ – اعتماد به نفس با اعتماد به خدا منافات دارد يا خير؟

۵ – چرا بايد سالك الي اللّه از چيزي غير از خدا نترسد؟

۶ – استقامت چه نقشي در سير و سلوك شما دارد؟

۷ – از آيه شريفه «ان الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا» در اين مرحله چه استفاده‏ اي مي‏كنيد؟

۸ – قاطعيت يعني چه و چه نقشي در استقامت دارد؟

اين سؤالات همانگونه كه در تصوير ديده مي‏شود از جمعيت زيادي كه در طبقات متعدد دفتر كانون بحث و انتقاد بودند پرسش شد اين جمعيت يك ربع ساعت بيشتر فرصت نداشتند كه پاسخ سؤالات را بگويند ولي پاسخ سؤالات به اينگونه جمع‏ بندي شد:

پاسخ سؤال اول: اركان استقامت چهار چيز است: صبر، قاطعيت، نترسيدن از غير خدا، اعتماد نكردن به غير خدا.

 پاسخ سؤال دوم: صبر به معناي تحمل مشقات در راه رسيدن به هدف و صبر به سه بخش تقسيم مي‏شود.

پاسخ سؤال سوم: اقسام صبر عبارتند از صبر در مقابل مصيبت، صبر در مقابل معصيت و صبر در مقابل زحماتي كه از اطاعت به انسان مي‏رسد.

پاسخ سؤال چهارم: اگر انسان معتقد به خدا باشد و بداند كه همه كارها در دست خداست اين دو (يعني اعتماد به خدا و اعتماد به نفس) با هم منافات ندارند.

پاسخ سؤال پنجم: زيرا تمام قدرت دست خدا است و اگر خدا بخواهد همه قدرتها را ضعيف مي‏كند و آنها نمي‏توانند عليه سالك الي اللّه اعمال قدرت كنند.

پاسخ سؤال ششم: اگر سالك الي اللّه روحيه استقامت را در خود ايجاد نكند ممكن است به هر بادي بلغزد و سير و سلوكش را ادامه ندهد و علاوه براي همه كارها استقامت كافي لازم است.

پاسخ سؤال هفتم: از اين آيه شريفه قرآن استفاده مي‏شود كه سالك الي اللّه وقتي بسوي خدا حركت كرد يعني يقظه ‏اي به او دست داد و توبه نصوح را كه بازگشت به تمام معني بسوي خدا است انجام داد و استقامت كامل در خود بوجود آورد ملائكه بر او نازل مي‏شوند و هيچ خوف و حزني به او نمي‏رسد.

پاسخ سؤال هشتم: سالك الي اللّه اگر قاطعيت در آنچه فهميده است كه درست و صحيح است نداشته باشد و دو دل باشد به هيچ وجه موفقيت نخواهد داشت.

اين سؤالات را سالكين الي اللّه كه از طلاب و علماء و اقشار مختلف تشكيل مي‏شد در ظرف ۱۵ دقيقه جواب گفتند و بعد اينجانب درباره همين مسائل مشروحا سخن گفتم و جلسه شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام با پذيرايي از اين جمعيت پايان يافت.

۱۴۲۶/۷/۱۶ قمری – ۱۳۸۴/۵/۳۱ شمسی – درباره خودم (استقامت، روشن فکری، تحجّر)

درباره خودم

 

"سخنرانی اینجانب درباره استقامت و روشنفکری و تحجر"

 

بسمه تعالي……..در جلسه روز پنج شنبه ۱۲ رجب ۱۴۲۶ شب تولد حضرت اميرالمومنين علیه السلام اينجانب در پايان جلسه سمينار تزكيه نفس نكاتي را به دوستان اهل تزكيه نفس كه لازم است ديگران هم بدانند تذكر دادم…

يك: استقامت بقدري مهم است كه خداي تعالي در قرآن در دو سوره بعنوان «فاستقم كما امرت» به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله دستور استقامت داده است كه در سوره هود بخاطر آن كه پيروان آن حضرت را كه بسوي خدا برگشته و توبه كرده ‏اند به آن حضرت دستور داده كه آنها هم بايد استقامت كنند. حضرت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «شيبتني سورة هود» زيرا پيروان آن گونه كه خدا مي‏خواست استقامت نمي‏كردند، ولي در سوره شوري كه امر به استقامت پيروانش نشده از آن شكايتي ندارد و ديگر در قرآن فرموده: «ان الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه» يعني كسي كه توبه كند و سپس مرحله استقامت را بگذراند ملائكه به اذن خداي تعالي بر او فرود مي‏ آيند و امدادهاي غيبي را به او دارند كه بعد مي‏فرمايد ملائكه به او مي‏گويند: ما دوستان و فرمانده شماييم در دنيا و آخرت تا به كمال برسيد و به مقام اولياء خدا كه فرموده آنها نبايد پس از استقامت از چيزي بترسند و نه محزون مي‏شوند…

دو: نكته ديگري كه بايد همه متوجه آن باشند اين است كه بعضي از افراد كه مقلّد چشم و گوش بسته غير مسلمان‏ها هستند و از اعمال آنها خرسندند و خود را بجاي آن كه مقلّد كر و كور غير مسلمان‏ها نام بگذارند روشنفكر اسم گذاشته‏ اند فكر مي‏كنند كه هر كاري كه غير مسلمان‏ها انجام بدهند روشنفكري است و اگر ما طبق دستورات اسلام عمل كرديم و معتقد به وجود مقدّس حضرت ولي‏عصر علیه  السلامبوديم متحجريم. شما جوانان عزيز كه اهل تزكيه نفس هستيد نبايد اين گونه فكر كنيد بلكه اخلاقیات اسلام از زماني كه بشر در كره زمين بوجود آمده بود و تا زماني كه بشر روي كره زمين است بايد باشد اعتقاد به اين كه زن در جامعه ارزشش بيشتر از آنچه غير مسلمان‏ها درباره ‏اش معتقدند و عمل مي‏كنند و او را در معرض شهوت راني ‏هاي خود و وسيله تبليغ كالاهاي خود قرار داده‏ اند تحجر نيست. و بالأخره بدستورات اسلام عزيز عمل كردن تحجر نيست و از آن طرف بي‏ اعتقادي به همه مباني حقيقي و واقعي روشنفكري نيست، پيش پاي خود را نگاه كردن و عاقبت را نديدن و تنها به امور دنيا پرداختن و آخرت را فراموش كردن روشنفكري نيست. زن را آن قدر پست معرفي كردن كه ملعبه هوس راني‏ ها قرار دادن روشنفكري نيست، زن را در جاي خود قرار ندادن و او را از تربيت فرزند و مهرباني به فرزند دور كردن و در ميان ادارات آنها را سرگردان كردن براي حقوق مختصري كه مي‏گيرند روشنفكري نيست. دختر را به دانشگاه فرستادن كه براي خود شوهري دست و پا كند روشنفكري نيست (اگر چه دختران مسلمان با حيائي كه دارند به جوانها و شهوت راني توجّه نمي‏كنند و در دانشگاه بخاطر همان حيا بهتر از جوانهاي پسر درس مي‏خوانند و در كنكور بيشتر از پسرها موفق بوده ‏اند) ولي بي‏حيائي‏ ها و اختلاط دختر و پسر در سنين بحراني روشنفكري نيست.

بايد شما جوانان اهل تزكيه نفس كه در جواني به فكر پاك شدن از صفات رذيله افتاده ‏ايد بكوشيد تا خود را در اين زمان كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از آن خبر داده و به سلمان فرموده زماني مي‏ آيد كه معروف منكر و منكر معروف مي‏شود سلمان تعجب كرد آيا اينگونه خواهد شد؟ پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: آري و از اين بدتر مسلمان‏ها امر به منكر و نهي از معروف مي‏كنند (بعنوان روشنفكري) از صراط مستقيم دين خارج نشويد و كوشش كنيد كه صفات الهي را در خود ايجاد كنيد تا در دنيا و آخرت از همه بدبختي‏ها نجات پيدا كنيد.

۱۴۲۶/۷/۱۷ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱ شمسی – درباره خودم (قاطعیت نتیجه استقامت)

 درباره خودم

 

"در جلسه سمینار مرحله استقامت آقای هاشمی مقاله خود را قرائت می کند"

 

بسمه تعالي……..دوستان اهل تزكيه نفس بسياري مقاله‏ شان برنده شد و داراي امتياز بودند با قيد قرعه هشت نفر از آنها بنا شد مقاله خود را در جلسه به رياست حجه الاسلام والمسلمين جناب آقاي رفيعي قرائت كنند. اولين نفر كه مقاله بسيار خوبي درباره استقامت براي سالكين الي اللّه نوشته بود جناب آقاي هاشمي بودند. ايشان اهميت استقامت را در هر كاري اگر بخواهد به نتيجه برسد اينگونه توضيح داده بودند ايشان يادآور شدند كه من قبل از آن كه در اين برنامه‏ ها قرار بگيرم در خواب غفلت عميقي بودم ولي بحمد اللّه پس از آن كه در اين مراحل قدم برداشته ‏ام با بيداري خوبي از خواب غفلت از همه گذشته ‏هايم توبه كرده و مرحله توبه نصوح را زير نظر استادم گذراندم و از وقتي به مرحله استقامت وارد شده ‏ام كوشش مي‏كنم كه از چيزي نترسم و فقط پشتوانه خود را خداي تعالي بدانم و تنها از او استعانت مي‏جويم و در كارهايم قاطعيت خوبي پيدا كرده ‏ام و صبر در مشكلات دنيائي دارم و ان‏شاءاللّه مي‏روم جزو كساني باشم كه پس از امتحانات الهي مورد خطاب پروردگارم قرار بگيرم كه فرموده: «و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة اولئك هم المهتدون» كه همه رستگاري در اين است كه مورد مهرباني خاص الخاص پروردگار انسان قرار بگيرد و صلوات خداي تعالي بر او نازل شود و انسان بداند كه همه چيزش مال خداست و بسوي خدا و در راه خدا مي‏رود و سير و سلوكي به طرف خداي تعالي دارد.

۱۴۲۶/۷/۱۸ قمری – ۱۳۸۴/۶/۲ شمسی – درباره خودم (بردباری نتیجه استقامت)

درباره خودم

 

"جلسه سمينار مرحله استقامت که آقای شاه محمدی مشغول خواندن مقاله شان هستند"

 

بسمه تعالي……..دومين نفري كه مقاله‏ اش از ميان مقالات رسيده در سمينار مرحله استقامت از بهترين ‏ها بود و در جلسه ارائه شد مقاله آقاي مهدي شاه محمدي اراكي بود. ايشان اگر چه در اراك زندگي مي‏كردند و مستقيما كمتر ايشان را ديده بودم ولي بسيار مقاله خوبي درباره يقظه و توبه و استقامت نوشته بودند. ايشان در ضمن مقاله ‏شان به اهميت يقظه يا بيداري از خواب غفلت و اين كه بايد در تمام مراحل انسان بداند كه چه مي‏كند و در چه راهي قدم برداشته و بايد صددرصد حواسش را متمركز به مرحله‏ اش نمايد پرداخته بودند و مرحله توبه نصوح را كاملا توضيح داده بودند و گفته بودند اين كه اگر انسان بخواهد به لقاء پروردگار برسد بايد از خداي تعالي طلب بخشش كند و عذر بخواهد و تصميم بگيرد كه ديگر گناه نكند و درباره استقامت و اين مرحله پراهميت اظهار داشته بودند كه يك سالك الي اللّه نبايد كوچك‏ترين ضعفي در هيچ موضوعي از خود نشان بدهد و هميشه قدرت الهي را پشتوانه خود بداند و چون به سوي خدا مي‏رود همه موجودات و شياطين را تحت نفوذ پروردگار تصور كند و در اين جهت قاطعيت داشته باشد و بردبار و صبور باشد و از هيچ چيزي نترسد تا موفق شود. در تصوير فوق در روز پنجشنبه دوازدهم ماه مبارك رجب شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام اين جلسه با رياست حضرت حجه الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيّد جعفر رفيعي تشكيل شد و آقاي مهدي شاه محمدي اراكي در حالي كه مشغول خواندن مقاله ‏شان هستند ديده مي‏شوند.

اميد است خداي تعالي به ايشان و دوستاني كه اهل تزكيه نفس هستند توفيق بيشتري عنايت بفرمايد.

۱۴۲۶/۷/۱۹قمری – ۱۳۸۴/۶/۳ شمسی – درباره زندگی خودم (خصوصیات مرحله استقامت)

درباره زندگی خودم

 

 

"آقای سيدرضا ابطحی در حضور رئيس جلسه و جمعيت اهل تزکيه نفس مقاله خود را قرائت می کند"

 

بسمه تعالي…….. يكي از جواناني كه توانست در امتحان استقامت رتبه عالي را دريافت كند آقاي سيّد رضا ابطحي بود. ايشان با اين كه هنوز دو ماه بيشتر از مرحله استقامتش نگذشته بود مقاله زير را در جلسه مطرح كرد و ما چون همه مطالب مقاله ‏اش براي دوستان مفيد بود متن مقاله را به تمامه در اينجا مي‏ آوريم:

بسم اللّه الرحمن الرحيم

مقدمه: با سپاس خداوندي را كه از گمراهي ما را نجات داد و ما را در راهي كه سعادت دنيا و آخرت در آن است راهنمائيمان نمود.

«تزكيه نفس»

 تزكيه نفس تنها راهي است كه انسان بوسيله آن مي‏تواند روح خود را بسازد و تمام صفات رذيله را از روح خود پاك كند و به سعادت و حقيقت دنيا و آخرت برسد.

«يقظه»

اينجانب مختصرا از حالات روحي خود در اولين مرحله تزكيه نفس يعني مرحله يقظه به عرض شما مي‏رسانم. من در اوائل راه تزكيه نفس خيلي در فكر بودم و با خودم فكر مي‏كردم كه اصلاً براي چه و به چه علت ما بوجود آمده‏ ايم. بعضي اوقات با خودم خيلي فكر مي‏كردم كه اصلاً ما از كجا آمده ‏ايم و به كجا مي‏رويم آيا فقط در اين دنيا آمده ‏ايم كه بخوريم و بخوابيم. كار كنيم، درس دانشگاهي و يا دروس ديگر بخوانيم و ثروت جمع آوري كنيم بعد هم ما را در زير خاك كنند و تمام. آيا اين است هدف از خلقت ما يعني ما براي اين گونه كارهاي عبس خلق شده‏ ايم؟ بعد از فكرهاي زياد و صحبت ‏هاي استادم واقعا متوجه شدم كه حقيقت غير از آن است و در مرحله يقظه اين حقايق را قلبا احساس كردم و به اين مسئله پي بردم كه اسلام، قرآن، مذهب شيعه كاملترين دين و پرحكمت ‏ترين كتاب آسماني است كه با عقل يك انسان فهيم مطابقت مي‏كند. بالعكس دين‏ هاي ديگر مانند يهودي ها كه كتابشان از بس تحريف شده با عقل يك جاهل حتي مطابقت نمي‏نمايد و ديگر اين كه تمام دستورات اسلام و قرآن به اين است كه انساني كه در اين دنيا آمده بايد تزكيه نفس كند و تمام صفات رذيله را از روح خود بيرون نمايد و معرفتش را بالا ببرد و با قلبي سليم از اين دنيا بيرون آيد كه خدا در قرآن فرموده:«قد افلح من زكيها» و من از اين مطالب نتيجه زياد و مهمي گرفتم كه يك انسان روحش هميشه مي‏ماند و بدنش و اين دنيا با تمام چيزهايي كه در آن هست از بين مي‏رود و پوسيده مي‏شود. پس انسان بايد به فكر روحش باشد و آن را ترقي دهد و به دستور اسلام و قرآن آن را تزكيه كند و از صفات بد و شيطاني آن را پاك نمايد چون روح الي الابد مي‏ماند و انسان براي چيزي كه هميشه مي‏ماند بايد زحمت بكشد و آن را رشد دهد تا به سعادت دنيا و آخرت برسد.

«استقامت»

 من در مرحله استقامت با اين كه دو ماه بيشتر نيست موفق به اين مرحله شده ‏ام اما حقايقي را از اين مرحله يافته‏ ام كه بايد در اين مرحله آنها را در روح خود پياده نمايم و بصورت عملي آنها را اجرا كنم مرحله استقامت اساسا چهار ركن داد: صبر، اعتماد به خدا، نترسيدن از غير خدا، قاطعيت.

«صبر»

اولين ركن استقامت يعني صبر بسيار مهم است و از اهميت بالائي برخوردار مي‏باشد و صبر يعني تحمل و بردباري بر مشقات براي رسيدن به هدف و همانطور كه بيان شد بايد در روحيه خود صبور بودن بر مشكلات اين راه عظيم كه از مو نازكتر و از شمشير تيزتر است را بوجود آوريم و من بشدت مشغولم كه اين روحيه را در روح خود بوجود آورم و بحمد اللّه تا حدودي با كمك مادرم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اين روحيه را بوجود آورده ‏ام. و كلا صبر بر سه قسم تقسيم مي‏شود: صبر در اطاعت، صبر در معصيت و صبر در مصيبت.

«صبر در اطاعت»

صبر در اطاعت يعني طبق فرمان عمل كردن و گوش كردن به دستوران خدا و پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و استاد اخلاق كه همه اينها مي‏خواهند ما راكاملا به رشد روحي برسانند پس ما بايد با صبر و استقامت مطابق با فرمان آنها عمل كنيم و تحمل بر مشقات اطاعت پروردگار را داشته باشيم هر چند براي ما سخت باشد همانطور كه در قرآن آمده است: «و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشي يريدون وجهه و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هوهه و كان امره فرطا» ترجمه: «و خود را با كساني كه پروردگارشان را صبح و شام مي‏خوانند و رضاي پروردگارشان را مي‏طلبند و با صبر و استقامت نگهدار و از آنها بخاطر اين كه زنيت زندگي دنيا را بخواهي چشم پوشي نكن و از كسي كه قلب او را ما از ياد خود غافل كرده‏ ايم و پيرو خواسته خود شده است و كارهايش افراطي است اطاعت نكن. پس طبق فرموده خداي تعالي ما بايد در اين دنيا اگر خواستيم رشدي به روح خود بدهيم بايد طبق دستور و هماهنگ با استاد اخلاقمان كه مي‏خواهد ما را به مقام خليفه اللهي برساند عمل كنيم و كوچكترين كم صبري در مقابل دستورات آنها نداشته باشيم ولي اگر اين مسئله را در روح خود پياده نكرديم و بعضي اوقات و يا هيچ وقت طبق دستور عمل ننموديم الي الابد به حقيقت نخواهيم رسيد. و من در طول اين دو ماه خيلي سعي كرده‏ام تا مطابق دستورات استادم عمل كنم و بعضي اوقات كه دستورات استادم مخالف با خواسته نفسم بود اين آيه شريفه را بايد مي‏آوردم و سعي مي‏كردم كه مخالف با نفسم و طبق دستور استاد اخلاقم عمل كنم البتّه نواقصي در اين مسئله داشته‏ ام و ان‏شاءاللّه آن نواقص را در اين مرحله با جديت كامل از بين مي‏برم.

«صبر در معصيت»

دومين قسم از اقسام سه گانه صبر، صبر در معصيت مي‏باشد و به طور واضح‏تر يعني صبر در مقابل خواسته‏ هاي نفساني كه منجر به گناه مي‏شود و اگر كسي بعد از مرحله توبه در اين قسمت از استقامت خوب كار كرد و كاملا اين مسئله را در روح خود پياده نمود قطعا توبه ‏اش نصوح خواهد گرديد و من بحمد اللّه چون زير نظر پدر و مادر با تقوي تربيت شدم در اين مسئله تا حدود خيلي زيادي كاملم و تقوايم را ان‏شاءاللّه بحدي مي‏رسانم كه معتصم به حبل الله و معتصم به خدا بشوم يعني آن قدر معرفتم نسبت به حقايق بالا رود كه خود به خود نخواسته باشم معصيتي بكنم.

«صبر در مصيبت»

من معتقدم كه اگر كسي حقيقت خلقت را فهميد و دانست كه اصلاً بخاطر چه چيزي به وجود آمده و زندگي دنيا بخاطر چيست و بعد از مرگ به كجا خواهد رفت ديگر براي او مردن كاملا بي‏ ارزش مي‏شود و مرگ مانند لباس عوض كردن براي او خواهد بود مخصوصاً اگر بداند كه جزء صالحين يا صديقين و غير است بنابراين در مصيبت‏ هايي كه بر انسان وارد مي‏شود مانند از دست دادن اقوام و نزديكان انسان كاملا صبور خواهد بود چون اين معني را درك كرده كه همه ما بسوي خدا خواهيم رفت همانطور كه در قرآن آمده است:«الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون» ترجمه: « آنهايي كه وقتي به آنها مصيبتي مي‏رسد مي‏گويند: ما ملك خدائيم و ما بسوي او برمي گرديم فقط مسئله جدائي و فراق براي او مطرح خواهد شد كه آن هم بعد از سالها كه خودش از اين دنيا رفت اين مسئله براي او نيز برطرف خواهد گرديد.

«اعتماد به خدا»

ركن دوم استقامت يعني اعتماد بخدا از اهميت بسزائي برخوردار مي‏باشد و بدين معني است كه ما كاملا توكل و تكيه‏ مان فقط بايد به خداي تعالي باشد همچون در مشكلات و سختي‏ هاي متعددي كه براي يك سالك الي الله در مسائل معنوي و در مسائل دنيوي برايش وجود دارد و ما نيز بايد از تمام اسبابي كه خداي تعالي بخاطر توكل و تكيه‏ مان به او براي ما در دنيا قرار داده استفاده كنيم و همه چيزها را متكيا به خدا بدانيم ولي اگر آمديم و در خانه نشستيم و گفتيم كه ما توكل و تكيه‏ مان بخداست و خدا براي ما روزي مي‏رساند و ما نبايد به كسي يا وسيله‏ اي تكيه كنيم اين عمل كاملا غلط و بيهوده مي‏باشد چون خدا به ما روزي مي‏دهد و كارهايمان را در دنيا درست مي‏كند اگر مصلحت باشد ولي از طريق اسبابي كه در دنيا براي ما قرار داده است. مثلاً شغل و يا كار در مسائل دنيوي و در مسائل معنوي همچون استاد تزكيه نفس كه خدا براي ما قرار داده است و ما مي‏توانيم به وسيله اين سبب الهي خود را از تمام صفات رذيله پاك نمائيم و به مقام خليفه اللهي برسيم. و من در زماني كه واقعا مشكلاتي برايم بوجود مي‏آمد از خدا كمك مي‏خواستم و سعي مي‏كردم كه در تمام امور زندگيم به خدا توكل داشته باشم ولي در اين جهت بايد خيلي كار كنم مخصوصاً در ايمانم چون در اين ركن از استقامت ايمان به كسي كه يك سالك الي اللّه مي‏خواهد به آن توكل كند بسيار مهم است چون بايد بداند كه به چه كسي تكيه كرده و از چه كسي كمك خواسته است. و ان‏شاءاللّه من در طول عمرم غير از خداي تعالي و چهارده معصوم علیهم السلام و اوليايش كه همه اينها متصل به خدا هستند از كس ديگري كمك نمي‏خواهم چون حقيقت همه چيز خداي تعالي مي‏باشد.

«نترسيدن از غير خدا»

اين ركن از استقامت يعني نترسيدن از غير خدا براي روح من خيلي لازم بود و احساس مي‏كردم كه حتماً در اين خصوص بايد خيلي كار كنم و در همين دو ماه كه در مرحله استقامت بودم به وضوح احساس كردم كه اين ركن از استقامت بخوبي در روح من پيشرفت كرده است و ترس هاي وهمي از من كم‏ كم دور مي‏شود حتي قصد داشتم بعنوان تمرين در مكانهايي كه خيلي ترسناك است واقع شوم تا روح خود را براي سربازي آقا امام زمان علیه السلام آماده سازم و واقعا ترس مانند ترس ‏هاي وهمي يك چيز و يا بهتر بگويم يك صفت مسخره‏ اي است كه در روح انسان از زمان بچگي بوجود آمده است و انسان بايد آن را از خود كاملا دور كند و فقط از خداي تعالي بخاطر عظمتش بترسد.

«قاطعيت»

قاطعيت يعني كاري كه اول انسان بر آن فكر كند و اگر منتهي به عملي شد كه در صراط مستقيم بود آن را با كمال جديت انجام دهد و اساسا قاطعيت يك صفتي است كه انسان را كاملا جدي و مصمم در كارهايش مي‏نمايد و براي روح يك سالك الي اللّه اگر بخواهد استاد اخلاق بشود و براي متقين امام گردد خيلي مفيد است. پس نتيجه مي‏گيريم كه براي هر كار صحيحي قاطعيت واقعا لازم و حائز اهميت مي‏باشد و الا يك سالك الي الله بدون داشتن قاطعيت در كارهايش مثلاً قاطعيت در تزكيه نفس نمي‏تواند موفق به تزكيه نفس شود و به مقصود كه خداي تعالي باشد برسد و من در طول اين دو ماه البتّه در قبل هم اين صفت را در كارهاي مادي و دنيوي مقداري تجربه كرده بودم و مي‏ديدم كه وقتي تصميم به كاري مي‏گيرم و مي خواهم آن را با كمال قاطعيت انجام دهم كاملا موفق مي‏شوم ولي قبل از آن خيلي كم شايد هم اصلاً فكر نمي‏كردم كه آيا آن كار صحيح است يا خير ولي از وقتي كه در مرحله استقامت واقع شدم كاملا با خودم تصميم گرفتم كه اول در تمام مسائل معنوي و دنيوي كه مي‏خواهم انجام دهم اول فكر كنم واگر ديدم كه مورد رضاي خداي مهربان بود آن را با كمال قاطعيت انجام دهم و از خداي تعالي و چهارده معصوم علیهم السلام مي‏خواهم كه مرا كمك كنند تا در مرحله استقامت تمام اركاني كه از حضرت استاد كه جانم به قربانش فرا گرفته بودم با كمال قاطعيت و جديت و دقت در روح خود بوجود آورم. پايان.

۱۴۲۶/۷/۲۰ قمری – ۱۳۸۴/۶/۴ شمسی – درباره خودم (استقامت، زیربنای همه خوبیها)

درباره خودم

 

"آقای محمدصادق ملايری پور در حضور رئيس جلسه و جمعيت اهل تزکيه نفس مقاله خود را قرائت می کند"

 

بسمه تعالي……..نفر چهارم از كساني كه مقاله ‏اش در جلسه گردهمايي مرحله استقامت با نظر داوران برنده شد آقاي محمد صادق ملايري پور از استان تهران بود. معظم له درباره بيداري خود از خواب غفلت بوسيله مطالعه كتاب پرواز روح چنين مي‏گفت: اين كتاب كه در شرح حالات مرحوم حاج ملا آقا جان زنجاني نوشته شده مرا از خواب غفلت آن چنان بيدار كرد كه اول چند ماهي در مرحله يقظه بودم تا اين بيداري از خواب غفلت را در خود تثبيت كنم و سپس قدم در مرحله توبه نصوح گذاشتم و چهل روز با عبادات و اذكار مختلف از خداي تعالي درخواست بازگشت بسوي او نمودم و همه گناهانم را ترك كردم و از خداي تعالي آخرين روزهاي مرحله توبه‏ ام تقاضا كردم كه مرا صد در صد از گناه پاك كند و در روزهاي ۳۸ و ۳۹ و ۴۰ صبح ها با خواندن نماز اميرالمومنين علیه السلام و توسل به آن حضرت و عصرها با خواندن نماز حضرت امام زمان علیه السلام و توسل به آن حضرت از آن بزرگواران درخواست كردم كه آنها از خدا بخواهند تا خداي تعالي گناهان مرا تبديل به حسنات كند. به اين ترتيب مرحله توبه ‏ام را به پايان رساندم و احساس سبكي غريبي در خود نمودم. سپس استادم به من مرحله استقامت را داد. استقامت يعني زير بناي همه خوبيها، استقامت يعني موفقيت در همه كارها، استقامت يعني كار همه انبياي عظام، استقامت يعني پشت دشمن اغوا كننده ‏اي مثل شيطان را به خاك رساندن و بالأخره استقامت در راه رسيدن به خدا يعني حيات طيبه و زندگي ابدي و من بحمد اللّه در اين مرحله موفق بوده ‏ام و از خداي تعالي مي‏خواهم كه هميشه موفق باشم و هيچ گاه در دنيا ضعفي به خود راه ندهم و روز به روز استقامتم بيشتر و بهتر و قوي‏تر بشود.

۱۴۲۶/۷/۲۱ قمری – ۱۳۸۴/۶/۵ شمسی – سالگرد مرحوم حاج ملا آقا جان در زنجان

سالگرد مرحوم حاج ملا آقا جان در زنجان

 

"اجتماع ارادتمندان مرحوم حاج ملا آقاجان در چهل و نهمین سال در گذشت او در کناره مقبره اش"

 

بسمه تعالي…….. در ۴۹ سال قبل در چنين روزي مرحوم آقاي حاج ملا آقا جان زنجاني غريبانه ازدار دنيا رفت. و چون او را نمي‏شناختند غريبانه در قبرستان عمومي شهر زنجان دفنش كردند. سالها گذشت تا آن كه اينجانب كتاب پرواز روح را درباره گوشه‏ اي از زندگي معنوي او نوشتم و چون حضرت ولي‏عصر علیه السلام «معز الاولياء» است، سال به سال عزت او، محبوبيت او، زياد شد تا به جايي رسيد كه پس از تقريبا نيم قرن بدون آن كه از مردم دعوتي به عمل آيد در روز بيستم ماه رجب از سراسر كشور هزارها نفر براي بزرگداشت سالگرد آن بزرگوار در زنجان جمع مي‏شوند و مزار او را زيارت مي‏كنند و احيانا حوائج خود را از او مي‏گيرند. مطلبي كه در اينجا قابل توجّه است اين است كه يك عده از كساني كه همه چيز را در ظواهر و تعيّنات فكر مي‏كنند در زمان زندگي او در دنيا او را بخاطر لباسش كه بسيار معمولي بود و گاهي كشاورزي مي‏كرد و بيلي بر شانه مي‏گذاشت و به خانه مي‏رفت، از علم و معنويت او استفاده نمي‏كردند و متوجه اين معني نبودند كه كوهي از علم و دانش با اين تواضع كه در زمان رضا شاه خائن كه مجالس عزاداري را تعطيل كرده بود او با اين وضع لباس در كوچه و بازار زنجان هر كجا چند نفري را مي‏ديد اقامه عزاداري براي حضرت سيدالشهداء علیه السلام مي‏نمود و به اين وسيله نمي‏گذاشت نام مقدّس حضرت ابي عبداللّه الحسين علیه السلام و عزاداري براي آن حضرت از بين برود. آنها او را تحقير مي‏كردند و گاهي او را ديوانه تصور مي‏نمودند ولي پس از مرگش سخنان حكمت آميزش كه من به وسيله كتاب «پرواز روح» پخش كرده بودم اهل معنا متوجه شدند كه او يكي از اولياء خداست. روح معين است، به حاجتمندان به اذن پروردگار حوائجشان را مي‏دهد و آن چنان پس از ۴۹ سال كه از وفاتش مي‏گذرد مردم به او اظهار ارادت مي‏كنند و اين چنين در سالگردش كنار قبرش اجتماع مي‏نمايند و اظهار علاقه مي‏كنند. اين همان معني كلمه «معز الاولياء» است كه درباره حضرت ولي‏عصر علیه السلام مي‏گوييم و نشانه‏ اش را مي‏بينيم. اميد است خداي تعالي مقامات آن بزرگوار را متعالي بفرمايد.

۱۴۲۶/۷/۲۲ قمری – ۱۳۸۴/۶/۶ شمسی – درباره خودم (خصوصیات دوران کودکی)

درباره خودم

 

"تصوير اينجانب در سن ۶ سالگی در کنار پدرم و سن ۷۰ سالگی کنار ديوار منزلی که من در آن متولد شده ام"

 

بسمه تعالي……..دقيقا ۷۰ سال قبل در چنين ايامي اين جانب در اين منزل متولد شدم از نظر قمري مي‏گويند تولد من نيمه ماه مبارك رمضان سالروز تولد حضرت امام مجتبي علیه السلام بوده است. شايد پدرم به همين مناسبت نام مرا «حسن» گذاشته بود و من تا سن ۶ سالگي در همين منزل با پدر و مادرم زندگي مي‏كردم. روزي كه در مكتب خانه قرآن كريم را به پايان رساندم و روخواني آن را ياد گرفتم در اين منزل بوديم. پدرم در اين خانه عصرهاي جمعه روضه داشت و قبل از غروب روز جمعه كه ساعت استجابت دعا است دعاي سمات مي‏خواند و براي حوائج خود و جمعي كه در اين منزل جمع شده بودند دعا مي‏كرد. من و دو نفر از خواهرانم در اين منزل متولد شده بوديم. منزل خوش يمن و پرمعنويتي بود. اين منزل در مشهد مقدّس بالا خيابان كوچه زردي پلاك ۱۱۲ همانگونه كه در تصوير مشاهده مي‏كنيد هنوز هم وجود دارد و با اين كه حدود ۸۰ سال از بناء اين منزل مي‏گذرد هنوز قابل استفاده است. شايد اين باقي ماندنش بخاطر همان دعاهايي كه مرحوم پدرم در اين منزل مي‏خواند اين گونه استوار باقي مانده است. مرحوم پدرم مقيد به نماز شب و تهجد بود و در طبقه همكف در اطاق مخصوص عبادتش قرآن مي‏خواند و عبادات ديگرش را در آنجا انجام مي‏داد. در اطاق مجاور اين اطاق مادر پيرش كه لهجه يزدي شيريني داشت با كسالت «سل» زندگي مي‏كرد. در طبقه بالا مادرم و ما بچه ‏ها بوديم. پدرم يك اطاق ۲ در ۳ را به قناري‏ هايي كه خودش تكثير كرده بود اختصاص داده بود شايد حدودا صد جفت قناري قيمتي نگه مي‏داشت. او به ما مي‏گفت: نگه داشتن حيوانات مخصوصاً اين گونه حيوانات بي‏ آزار در خانه مستحب است و ما پس از آن كه اين منزل را فروختيم و به نزديك حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام در كوچه گندم آباد كه فعلا در صحن مطهر آن حضرت افتاده رفتيم ديگر اين منزل را نديديم تا آن كه چند روز قبل كه از كوچه زردي عبور مي‏كرديم ديدم منزل به همان وضع سابق باقي است و خاطرات كودكي من در ذهنم رژه رفت و به ياد آن روز اين تصوير را گرفتيم. شما مي‏توانيد گذشت زمان را با مقايسه تصوير اينجانب در سن شش سالگي كه در كنار پدرم نشسته ‏ام با تصوير من كه به ديوار منزل كنار درب تكيه داده ‏ام ببينيد.

۱۴۲۶/۷/۲۵ قمری – ۱۳۸۴/۶/۹ شمسی – درباره خودم (روح سالم نتیجه تزکیه نفس)

درباره خودم

 

"دوستان اهل تزکیه نفس در ۱۲رجب ۱۴۲۶ مقالات برگزيده مرحله استقامت خود را ارائه مي دهند"

 

بسمه تعالي……..در ۱۲ رجب ۱۴۲۶ شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام هشت نفر از كساني كه مقاله ‏شان در مرحله استقامت انتخاب شد و چهار نفر از آنها را در شبهاي گذشته معرفي نموديم كه خلاصه‏ اي از مقاله‏ شان را توضيح داديم و باقي ماند چهار نفر ديگر كه توضيح مي‏دهيم.

يكي از آنها (چنان كه در تصوير فوق ديده مي‏شود) جناب حجه الاسلام آقاي مسلم عباس پور از اهالي شيراز و از فضلاي حوزه علميه قم بودند. ايشان مقاله‏ شان در بيداري خود از خواب غفلت و سپس گذراندن مرحله توبه و بعد درباره استقامت چنين گفتند: استقامت را بايد ريشه تمام سعادت‏ها دانست و اگر انسان استقامت نداشته باشد در هر كاري معطل مي‏ماند و نمي‏تواند به هيچ وجه در هيچ چيز موفق شود. ديگري آقاي فرامرز نقوي بود (چنان كه در تصوير دوم ديده مي‏شود) ايشان درباره بيداري و يقظه خود و اين كه در منجلابي از غفلت و گناه بودند چنين گفتند: من به وسيله كتاب «پرواز روح» از خواب غفلت بيدار شدم اين كتاب مايه سعادت من بود كتاب پرواز روح من را وادار كرد كه توبه كنم و خود را از منجلاب گناه و غفلت نجات دهم. سپس درباره توبه و اين كه استقامت داراي چهار ركن است و من بحمد اللّه در اكثر اركان استقامت موفق بوده ‏ام توضيح داده‏ اند. نفر هفتم آقاي سعيد شائق پور (چنان كه در تصوير سوم ديده مي‏شود) بود كه مسئله تزكيه نفس را از اهم مسائل زندگي ابدي انسان مي‏دانست او مي‏گفت: كه اگر انسان در راه تزكيه نفس استقامت نداشته باشد همه زحماتش از بين رفته و بايد خود را در مرحله استقامت كاملا بسازد. نفر هشتم آقاي حسين خواجوئي (چنان كه در تصوير چهارم ديده مي‏شود) از طلاب حوزه علميه قم بود كه سالها است در راه تزكيه نفس فعاليت مي‏كند و بحمد اللّه موفق هم شده است. او درباره موفقيت خود چنين مي‏گفت: من خيلي دوست داشتم كه يك انسان پاك و بي ‏آلايش باشم. پس از مطالعات زياد به اين نتيجه رسيدم كه بدون تزكيه نفس روح سالمي كه خدا در قرآن فرموده:«الا من اتي اللّه بقلب سليم» براي من حاصل نمي‏شود لذا به طرف تزكيه نفس روآوردم و تا اينجا موفق هم بوده‏ ام.

۱۴۲۶/۷/۲۶ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۰شمسی – وفات حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و شهادت ۱۰۳۰ نفر از عزاداران در کاظمین

وفات حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و شهادت ۱۰۳۰ نفر از عزاداران در کاظمین

 

"بارگاه مطهر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام و حضرت امام جواد عليه السلام"

 

بسمه تعالي…….. روز شهادت حضرت موسي بن جعغر علیه السلام دشمنان شيعه اثني عشريه با ترور هزار و سي نفر در موقع عزاداري در كاظمين آنان را به شهادت رساندند. اينها همه‏ شان شهيد شدند. زيرا كشته شدن در وقتي كه عزاداري براي محبوب‏ترين وليّ خدا انساني مي‏كند شهيد است و معني شهيد اين است كه اگر گناه‏كار باشد و يا صفات رذيله داشته باشد خداي تعالي او را در رديف انبياء و صالحين و صديقين قرار مي‏دهد. زيرا خداي تعالي در قرآن فرموده: «و من يطع اللّه و الرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» اين شهداء روز قيامت بدون سؤال وارد بهشت مي‏شوند و در عالم برزخ در بهشت برزخي با پروردگارشان و در كنار خداي تعالي روزي مي‏خورند. زيرا خداي تعالي فرموده: «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» اميد است خداي تعالي آنها را درجات عالي‏تري مرحمت فرمايد و عذاب دشمنان اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام را زياد نمايد. حضرت موسي بن جعفر علیه السلام و امام جواد علیه السلام در كاظمين در يك ضريح و زير دو گنبد مدفونند و آن قدر به حوائج دوستانشان توجّه دارند كه اين دو امام بر حق را مردم باب الحوائج نام داده ‏اند.

مرحوم حاج ملا آقا جان مي‏فرمود كه وقتي وارد حرم مطهر حضرت موسي بن جعفر علیه السلام شدم ديدم كه حضرت موسي بن جعفر علیه السلام نشسته‏ اند و حضرت امام جواد علیه السلام هم در خدمت ايشان نشسته است ناگهان از جاي خود بلند شدند در حالي كه حضرت موسي بن جعفر علیه السلام سرشان را پايين انداخته بودند و حضرت امام جواد با ادب بيشتري سر را بالا گرفته و مودب ايستاده است ناگهان نور مقدّس حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام ظاهر شد و در ميان آنها قرار گرفت و هر سه نفر نشستند حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام رو به امام جواد علیه السلام كردند و فرمودند ما در كاظمين تعدادي شيعه داريم حوائج آنها را كه به شما مراجعه مي‏كنند بدهيد و نام چند نفر را بخصوص آن حضرت بردند كه يكي از آنها را من مي‏شناختم و حاجتش داشتن طبع شعر بود. وقتي صحنه عوض شد و من از حرم بيرون آمدم ديدم آن فرد معين كه من شناخته بودم حتي حرف هاي عاديش را با شعر مي‏گفت و اقرار كرد كه حاجتم همين داشتن طبع شعر بوده است.

۱۴۲۶/۷/۲۷ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۱ شمسی – به مناسبت روز مبعث رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم

به مناسبت روز مبعث رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم

 

"اينجانب در مدينه منوره در مقابل باب جبرئيل در مساحت خانه امام صادق عليه السلام رو به قبله نشسته ام"

 

بسمه تعالي……..در سال ۱۳۷۱ كه به مدينه مشرف شده بودم ديدم خانه امام صادق علیه السلام و كوچه بني ‏هاشم را وهابي ها خراب كرده و مسطح نموده‏ اند. من قبل از آن مكرر به مدينه مشرف شده بودم و خوب يادم بود كه از باب جبرئيل تا كوچه بني‏ هاشم بيشتر از ده متر فاصله نبود واز اول كوچه بني‏ هاشم تا خانه امام صادق علیه السلام حدودا ده متر بود. يعني آن طرف خيابان باب جبرئيل و در حرم حضرت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بود و اين طرف خيابان كوچه بني‏ هاشم كه به طرف قبرستان بقيع مي‏رفت شروع مي‏شد. وسط كوچه بني‏ هاشم خانه امام صادق علیه السلام بود فاصله بين باب جبرئيل و خانه امام صادق علیه السلام تا حدودي براي من در آن روز مشخص بود.

من در آن سفر در محل خانه امام صادق علیه السلام كه طرف چپ من قبرستان بقيع و طرف راستم باب جبرئيل و رو به قبله نشسته بودم و مشغول دعا و زيارت بودم اين تصوير كه در بالا ديده مي‏شود از من گرفته شد. در آنجا كه نشسته بودم فكر مي‏كردم كه چرا مسلك وهابيت با آثار اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام كه بيشتر از ۱۳۰۰ سال مسلمانان آنها را حفظ كرده‏ اند اين گونه رفتار مي‏كنند؟ غار حراء كه محل عبادت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله است بدون هيچ وسيله رفتن به آن غار و آنها كوشش مي‏كنند كه تا مي‏توانند آن را از بين ببرند. قبر مطهر حضرت عبداللّه پدر پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله با زمين هم سطح شده و اثري از آن باقي نگذاشته ‏اند و اينجا هم خانه امام صادق علیه السلام و كوچه بني‏ هاشم كه خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام كه اكثرا در آن كوچه زندگي مي‏كرده ‏اند حتي اثري از آنها باقي نمانده است.

آيا اين عمل غير از اين است كه آنها مي‏خواهند آثار اسلام و آثار يكي از دو چيز گرانبهايي كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله به يادگار گذاشته از بين ببرند؟ پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا بعدي ابدا» و شاعر عرب مي‏گويد: «ان آثارنا تدل علينا…. فانظروا بعدنا الي الاثار» اگر آثار چيزي از بين رفت كم ‏كم آن چيز بدست فراموشي سپرده مي‏شود و به كلي فراموش مي‏گردد. خدا آنها را هدايت كند تا دست از اين اعمال ناپسند بردارند.

 

 

 

 

 

 

 

۱۴۲۶/۷/۲۸ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۲ شمسی – درباره خودم (قبور ائمه بقیع علیهم السلام)

درباره خودم

 

"قبور ائمه بقيع عليهم السلام در مدينه منوره"

 

بسمه تعالي……..در سال ۱۳۴۶ كه براي حج واجبم به مكه مشرف شده بودم سال عجيبي بود چند نفر از علماء بزرگ و مراجع تقليد به مكه مشرف شده بودند و آزادي عجيبي به شيعيان داده شده بود. مرحوم آيه اللّه شاهرودي از نجف اشرف و مرحوم آيه اللّه شريعتمداري از قم و مرحوم آقاي فلسفي واعظ معروف از تهران مشرف بودند و چون اينجانب با آن دو مرجع بزرگ زياد مانوس بودم خاطراتي از آنها دارم كه فراموش نشدني است و شايد براي شما هم كه مي‏شنويد مفيد باشد. مرحوم آيه اللّه شاهرودي اولين دفعه ‏اي بود كه به حج مشرف مي‏شدند معظم له مي‏فرمود من از نجف سوار ماشين شدم و از راه كويت با ماشين سواري يكسره به مكه مشرف گرديدم. در راه هيچ ناراحتي نداشتم مرحوم آيه اللّه شريعتمداري كه بسيار مورد استقبال دولت عربستان سعودي واقع شده بود در آن سفر توانست شخصيت‏ها و مسئولين عربستان سعودي را جمع آوري كند و به آنها پيشنهاد دهد كه اجازه بدهند قبور ائمه اطهار علیهم السلام  را در بقيع بازسازي نمايند. علماء سعودي چون وهابي بودند اظهار داشتند كه ما سقف را روي قبور حرام مي‏دانيم. اگر چه با گنبد و بارگاه حضرت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله اين گفتار منافات داشت ولي مرحوم آيه اللّه شريعتمداري فرمودند كه ما تمام قبرستان بقيع را با سنگ مرمر كه از ايران خواهيم آورد مي‏پوشانيم و اطراف قبور ائمه اطهار علیهم السلام را با سنگ‏هاي مرمر مرمت مي‏كنيم. كه آنها اين پيشنهاد را قبول كردند ولي علماء متحجر آنها باز هم مانع گرديدند و به اين شكلي كه در تصوير ملاحظه مي‏فرماييد در بقيع قبور ائمه اطهار علیهم السلام كه نمايندگان الهي در زمين‏ اند هدايت كنندگان مردم در زمين‏ اند و آينه تمام نماي خداي تعالي در زمين‏ اند باقي مانده است. اينها چه فكر مي‏كنند خدا مي‏داند! آن قدر هست كه مي‏خواهند اجر رسالت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله كه خداي تعالي آن را بر همه مسلمانان واجب قرار داده نپردازند. خداي تعالي در قرآن به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله خطاب كرده و فرموده: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي» من نمي‏دانم اگر اطراف قبور ائمه اطهار علیهم السلام تميز باشد چه مشكلي پيدا مي‏كند؟ و چرا نمي‏گذارند شيعيان قبور ائمه علیهم السلام خود را حفظ كنند و از اين راه اظهار محبت به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بنمايند و اجر آن حضرت را به اين وسيله بدهند؟ خدا آنها را هدايت كند و اختلاف را از بين مردم مسلمان ببرد.

۱۴۲۶/۸/۳ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۷ شمسی – درباره خودم (دوری از سیاست و پرداختن به ارشاد مردم)

درباره خودم

 

"اينجانب با جمعی از رجال سياسی در يکی از سمينارهای مهم جمهوری اسلامی ايران"

 

بسمه تعالي…….. در تاريخ ۱۳۸۳/۱۱/۱۸ در اين برنامه به شرح حالات خودم پرداختم و تا امروز كه ميلاد مسعود حضرت ابي عبداللّه الحسين علیه السلام و از نظر تاريخ شمسي ۱۳۸۴/۶/۱۷ است مطالبي درباره زندگي خودم نوشتم تا ديگران بيهوده مسائلي را درباره من نگويند ولي مردمان گتره گو و بي‏ بند و بار نمي‏توانند دروغ نگويند، تهمت نزنند و حرف بي جا به زبان جاري نكنند زيرا آنها به دروغگوئي عادت كرده‏ اند و اين عادت بقدري در وجودشان عمق پيدا كرده كه روز قيامت هم اگر زبانشان باز باشد به خداي تعالي هم دروغ مي‏گويند لذا خداي تعالي قدرت دارد كه دهان آنها را ببندد آنجا كه مي‏فرمايد: «اليوم نختم علي افواههم» زبان دروغگوي آنها را مي‏بندد تا بيشتر از آنچه كه گفته‏ اند دروغ نگويند. به هر حال آنچه در اين مدت نوشتم فقط بخاطر اتمام حجت بود والا من در زندگيم هم با رجال علمي نشست و برخاست داشته‏ ام و هم با رجال سياسي و هم با مردم معمولي و آنچه وظيفه‏ ام را در آن ديده‏ ام اين بود كه چون رجال علمي يا علم براي آنها حجاب شده كه سخني در بيداري از خواب غفلت نمي‏ شنوند و يا علمشان سبب بيداريشان گرديده كه به مقامات عاليه رسيده‏ اند و نيازي به معاشرت و سخنان و تذكرات من ندارند و رجال سياسي هم چون عادت به سياست كرده ‏اند و ممكن است مطالب معنوي را با سياست‏هاي اصطلاحي آلوده كنند من از آنها كناره ‏گيري كرده و با آنها مخلوط نشده ‏ام لذا با اين بزرگان هم معاشرتم را كم كرده ‏ام و لذا تنها به ارشاد مردم معمولي پرداخته‏ ام. در مدت ۴۳ سال با تشكيل كانون بحث و انتقاد ديني توانسته‏ ام صدها هزار سؤال ديني و فلسفي و اعتقادي را جواب بگويم و هزارها جمعيت را به صراط مستقيم و عمل كردن صددرصد به دستورات دين وادار كنم و از آنها براي پابند بودن به دينشان تعهد بگيرم و آنها را به خواندن قرآن و ترجمه قرآن و تفسير قرآن به نحو مستمر و الزامي مقيدشان كنم و صدها نفر از غير مسلمانها را به اسلام مشرف نمايم و نام مقدّس حضرت بقيه اللّه علیه السلام را در بين مردم ترويج كنم و دوره اصول اعتقادات صحيح را از مفاهيم قرآن و احاديث و تزكيه نفس به نحو كلاسيك براي هزارها نفر توضيح دهم اميدوارم خداي تعالي اينها را از من قبول فرمايد كه اگر او قبول كند از سخنان ياوه گويان باكي ندارم و هر چه بيشتر عليه حركت من بگويند اجر و مزدم نزد خداي تعالي بيشتر خواهد بود.

۱۴۲۶/۸/۵ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۹ شمسی – آخرين صفحه‏ اي كه درباره خودم مي‏نويسم

 

"آخرين صفحه‏ اي كه درباره خودم مي‏نويسم"

 

 بسمه تعالي……..خلاصه مجموعه سخناني كه درباره زندگي خودم نوشته ‏ام و قريب به يك سال اين نوشته ‏ها طول كشيد اين بود كه من از دوران كودكي به محبت و نام حضرت بقيه اللّه ارواحنافداه زندگي كرده‏ ام و با دشمنان آن حضرت دشمن بوده ‏ام و با دوستان آن امام همام دوست بوده ‏ام و مكرر آن چنان كه در كتاب ملاقات با امام زمان علیه السلام نوشته ‏ام چشمم به جمالش روشن شده است و از الطاف خفيه‏ اش بهره ‏هاي فراواني برده ‏ام و معتقدم كه اگر كسي غير از آنچه در زير مي‏نويسم معتقد باشد به امام عصر علیه السلام توهين كرده است و آن مطلب اين است كه هر كس در هر موقعيتي كه باشد اگر آن حضرت مصلحت بدانند و اجازه بدهند مي‏تواند با آن حضرت ملاقات كند زيرا نمي‏توانيم از آن حضرت سلب اين اختيار را بكنيم و الا به آن مقام مقدّس توهين نموده ‏ايم. از آن طرف هر كس در هر موقعيتي كه باشد به اختيار خودش نمي‏تواند ارتباطي و يا ملاقاتي با آن حضرت داشته باشد. اختيار ملاقات صددرصد با مصلحت انديشي امام عصر علیه السلام و اذن آن حضرت انجام مي‏شود. با اين توضيحات عده‏ اي از علماء و صالحين و يا مردم معمولي كه به محضر آن حضرت مشرف شده ‏اند درست بوده و صحيح نقل شده است و اگر كسي ادعاي ملاقات با آن حضرت را با اختيار خودش بكند دروغگو و كذّاب است و به آن حضرت توهين نموده است و اگر كسي بگويد مطلقا نمي‏شود امام زمان روحی فداه را ديد باز سلب اختيار از امام زمان علیه السلام كرده و به آن حضرت توهين نموده و دروغگو و كذّاب است و آنهايي را كه خدمت آن حضرت از بزرگان رسيده ‏اند تكذيب نموده است.

من تا امروز كه روز تولد امام سجاد علیه السلام يعني روز چهارم شعبان ۱۴۲۶ است هميشه آرزوي ملاقات با آن حضرت را داشته ‏ام و هيچ گاه ادعاي ارتباط با آن حضرت را نداشته‏ ام و از كساني كه اين ادعا را به من نسبت مي‏دهند سخت ناراضي هستم و اميدوارم كه آن‏ها اصلاح شوند و همانطوري كه در روز قبل گفتم و نوشتم بخاطر همين آرزو و دعا براي فرج آن حضرت به الطاف فوق ‏العاده ولي اللّه الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه رسيده‏ ام و موفق شده ‏ام و از دوستانم كه بسيار به من لطف دارند مي‏خواهم كه براي من دعا كنند كه دستم از دامن امام زمان علیه السلام كوتاه نشود و هميشه در دنيا و آخرت زير سايه آن بزرگوار از الطاف الهي بهره‏ مند گردم و السلام علي من اتبع الهدي.

۱۴۲۶/۸/۱۴ قمری – ۱۳۸۴/۶/۲۸ شمسی – فعاليت‏هاي شبانه روزي حضرت استاد در داخل و خارج كشور

«فعاليت‏هاي شبانه روزي حضرت استاد در داخل و خارج كشور»

 

 

بسمه تعالي…….. حضرت استاد در مدت عمر با بركت خويش از سن چهارده سالگي كه شروع به تحصيل علوم ديني در حوزه علميه مشهد نمودند اكتفا به تنها درس خواندن نكردند بلكه در كنار درسهاي علوم اسلامي كه بسيار هم موفق بوده ‏اند فعاليت‏هاي اجتماعي و سياسي و اخلاقی هم مي‏نمودند تا جائي كه علماء بزرگ حوزه‏ هاي علميه و مراجع تقليد ايشان را به عنوان فرد مورد اعتماد خود و وكيل خود مي‏دانستند و بعضي از آنها مي‏فرمودند كه فلاني از ده نفر روحاني فعال بيشتر خدمت مي‏كند. معظم له علاوه بر فعاليت‏هاي داخل كشور از قبيل بناء مساجد و مدارس علوم دينيه و ساختمان وتعميرات بقاع متبركه امام زادگان در خارج كشور به هدايت مسلك علي اللهي‏ ها و مباحثات زيادي با اهل‏ سنّت و وهابي‏ها (كه در كتاب شبهاي مكه به گوشه ‏اي از آنها اشاره شده است) و فرستادن مبلغيني براي ممالك مختلف پس از آن كه آن مبلغين با بحث‏هاي علمي به دين اسلام مشرف شده بودند كه خود آنها را به عنوان مبلغ براي آن ممالك فرستاده است و آنها را مجهز به كتابهائي به زبان انگليسي و قرآن و تفسير آن به زبان انگليسي بوده كرده است و در ممالك فرانسه و آلمان و انگليس و اندونزي و لبنان و سوريه و عربستان سعودي و ايتاليا و يونان و كانادا و پاكستان و هندوستان و بعضي از ممالك ديگر با ارسال كتب خود به زبانهاي مختلف و استفاده از كتب ديگران كه به زبان هاي همان ممالك از حقايق اسلام و تشيع نوشته بودند ارسال نموده. مثلاً تنها به وسيله خود ايشان در يك سال ۱۵۰۰ جلد از كتب معرفي اسلام ناب محمدي كه همان تشيع است در دو شهر مكه و مدينه به علماء و كتابخانه‏ هاي اين دو شهر داده ‏اند كه بعضي از آن كتابها در اينجا براي اطلاع ديگران يادآوري مي‏شود: ۱ – كتاب الغدير. ۲ – كتاب مع رجال الفكر في القاهره. ۳ – كتاب المراجعات. ۴ – كتاب النص و الاجتهاد. ۵ – كتاب اصل الشيعه و اصولها. ۶ – الفقه علي مذاهب الخمسه بوده است و كتبي از اين قبيل براي ممالكي كه به زبان انگليسي آشنا بودند كتابهايي به همان زبان مانند كتاب شيعه ايزم و كتبي كه در دارالتبليغ ترجمه مي‏شد و مجلات انگليسي از همان مركز براي ممالك انگليسي زبان ارسال مي‏گرديد و خلاصه معظم له در تبليغ تشيع و حضرت بقيه اللّه علیه السلام بسيار كوشش فرمودند و تمام هدفشان اين بوده است كه مردم دنيا در آن زماني كه تشيع شناخته نشده بود و اين مذهب را به حساب نمي‏ آوردند بشناسند و بحمداللّه اين مسئله به نتايج بسيار خوبي رسيد.

۱۴۲۶/۸/۲۳ قمری – ۱۳۸۴/۷/۶ شمسی – سر الفتوح ناظر بر كتاب پرواز روح

«سر الفتوح ناظر بر كتاب پرواز روح»

 

 

بسمه تعالي……..در سايت (www.maarefislam.net) مشاهده شد كه در سال ۱۴۰۳ دقيقا در ۲۳ سال قبل مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيّد محمد حسين حسيني تهراني صاحب كتاب «روح مجرد» قدس سره كتابي بنام «سرالفتوح ناظر بر كتاب پرواز روح» نوشته ‏اند و در آن اظهار لطف و محبت نسبت به مؤلّف كتاب پرواز روح نموده ‏اند و مقدمه مطالب خود را كه با خط خود در آن رساله نوشته و اينگونه شروع كرده ‏اند: «بسم اللّه الرحمن الرحيم و صلي اللّه علي محمد و آله الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين»:

«و بعد آن كه كتاب شريف پرواز روح را مطالعه كردم و چون از مدتي قبل درباره محتويات آن كرارا سوالاتي مي‏شد و از اين حقير درباره آن نظريه مي‏خواستند و واسطه عدم اطلاع بر آن مضامين قادر بر پاسخ آنها نبوده ‏ام و فقط به ذكر صدق و امانت مؤلّف محترم آن كه از سابق الايام روابط و آشنايي برقرار بود اكتفا مي‏نمودم اينك يكي از برادران ايماني و اخلاء روحاني يك جلد براي من هديه آورد و تقاضاي مطالعه و نظريه نمود لذا براي اجابت التماس دعوت مؤمن يك دوره از آن را مرور و نظريات خود را در موارد لازم در هامش همان كتاب ثبت كردم تا موجب تذكره حقير و تبصره براي دوستان عزيز و طالبان ارجمند بوده باشد و اينك خلاصه نظريه را كه در آن هوامش مضبوط شده است براي افرادي كه بدون مطالعه كتاب مي‏خواهند از آن مطلع گردند در اينجا مي‏ نگارم بحول اللّه و قوته و لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم…. اين كتاب «پرواز روح» كه مشهود است از روي صدق و اخلاص نگارش يافته است. براي بيدار كردن حس‏هاي خاموش و افكار جامده بسيار مفيد و در آن كه عملا و مشهودا روابط اين عالم طبيعت را با عالم صورت و مثال ولايت اعظم حضرت حجة ابن الحسن ارواحنا فداه روشن مي‏سازد، جالب و حاوي سبكي بديع مي‏باشد…. آخر تا كي مردم اين جهان و عالم طبع و خيال را مرده پندارند و براي آن روحي و مباني نبينند….

روحي و جاني كه همچون روح و جان ما بر جسم ما بر تمام اين جهان حاكم و هر موجودي را تحت حيطه عينيه و علميه خود قرار داده است و وقتي چون از منظر ادله فلسفيه و از نظر معقولات محكمه شرعيه ثابت شد كه ولايت كليه الهيه بر اين عالم حكومت دارد چرا آن را ننويسند و بازگو نكنند و شهود واثر را براي اطلاع پژوهندگان حقيقت در دسترس آنها قرار ندهند و بالأخره مردم با امامشان پيوند و رابطه پيدا نكنند و در سراء و ضراء همان طور كه براي اداره امور بدن و عالم طبيعت خود از افكار دائره و نيروي علم خود نيرو مي‏گيرند از آن منبع علم و حيات و قدرت براي اداره امور جهان تشريع و سير تكاملي امتها به مراحل كمالي خود نيرو نگيرند و استمداد ننمايند؟ زيرا ما معتقديم كه ارتباط با ولايت كه روح كلي اين عالم است براي تكامل بشر از نان شب ضروري‏ تر است و روايت شريفه وارده از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» از روايات مسلمه و داراي اسناد عديده از طريق شيعه و عامه است «فلله تعالي درّ مولفه و جزاه عن العلم و العمل احسن الجزاء و شكر سعيه و اجزل ثوابه» اما نظريات حقير درباره بحث‏ها و نظرياتي كه در آن (كتاب پرواز روح) بكار رفته است در سه مورد شايان توجّه است

اول: درباره عدم نياز به استاد و مربي كامل در سير و سلوك براي تكميل نفوس بشريت.

دوم درباره انتقاد از خواندن فلسفه.

سوم: درباره نهايت سير كه به شناخت ولي مطلق حضرت حجت علیه السلام منتهي مي‏گردد.

(ما مي‏گوئيم) اين بود مقدمه كتاب «سر الفتوح ناظر بر پرواز روح» كه مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي حسيني تهراني در ۲۳ سال قبل با خط زيباي خود نوشته و سپس درباره سه موضوع فوق توضيحات مفصلي مرقوم فرموده بودند و چون مطالب معظم له با بي‏ اطلاعي از مبناي حقير با كمال صميميتي كه بين من و ايشان بود مطرح فرموده بودند نبايد زياد مورد بحث واقع شود. زيرا اگر كسي كتاب‏هاي اينجانب را خوانده باشد متوجه مي‏گردد كه من در راه سير و سلوك معتقدم كه انسان نياز ضروري به استاد دارد كه در كتاب سير الي اللّه و كتاب در محصر استاد و عملا خود اينجانب در تمام برنامه زندگيم به اين مطلب تصريح كرده ‏ام لذا مطلب اول ايشان كه صفحاتي از آن كتاب را گرفته و فرموده ‏اند كه از كتاب پرواز روح استفاده مي‏شود كه مؤلّف و استادش از داشتن استاد سخت در وحشت ‏اند… پاسخ داده مي‏شود. اما در صفحه ۱۰ كتاب پرواز روح كه برخورد اوليه اينجانب را با مرحوم حاج ملا آقا جان معظم له متذكر شده ‏اند حقيقت دارد. زيرا قبل از آن جريان شخصي از علماء به من گفته بود كه من در خواب يكي از اقطاب صوفيه را ديدم و مرا به طرف خود دعوت كرد و براي من با اين كه بيشتر از شانزده سال از عمرم نمي‏گذشت ثابت بود كه آن قطب و آن راه باطل است. لذا من از آن خوابي كه ديده بودم و از برخورد با مرحوم حاج ملا آقا جان وحشت داشتم كه مبادي من هم دچار همان سرنوشتي كه آن عالم داشت شده باشم وقتي كه با مرحوم حاج ملا آقا جان صحبت كرديم ايشان به من فرمودند بيا با هم رفيق باشيم و بعدها من او را به عنوان استاد پذيرفتم و لذا پنجاه و چند سال است كه در همه جا او را بعنوان استاد خودم معرفي مي‏كنم….

اما جواب مسئله دوم كه فرموده بودند من از خواندن علم فلسفه انتقاد كرده ‏ام جوابش اين است كه من معتقدم حكمت با فلسفه فرق دارد حكمت شناختن حقايق اشياء است از طريق وحي و تفكر و عقل و اساس حكمت ناشي از وحي مي‏باشد ولي فلسفه شناختن حقايق اشياء است از طريق افكار بشري لذا حكمت تغييرناپذير است ولي فلسفه دائما تغيير مي‏كند چنان كه در بخش طبيعيات و فلكيات فلسفه قديم صد در صد با فلسفه جديد تفاوت دارد بنابراين هر چه از كتاب اسفار و منظومه حاجي سبزواري و ساير كتب فلسفه با حكمت (كه منظور قرآن و احاديث است) تطبيق كند نامش حكمت است و هر چه با آنها تطبيق نكند ما آنها را قبول نداريم ولو از شخصيت‏هاي بزرگ علمي باشد. زيرا پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله  فرمودند: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي»

اما جواب مسئله سوم: كه مهمترين اختلافي بود كه بين ما و آنها و اساتيدمان و اساتيد آنها مطرح مي‏شد ما مي‏گفتيم كه خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام هميشه واسطه فيض از طرف پروردگار براي ساير مخلوقات الهي در جميع شئون در عالم قبل از اين عالم و در اين عالم و در عوالم بعد از اين عالم بوده و هستند ولي آنها مي‏گفتند: وقتي انسان به كمال روحي مي‏رسد مستقلا از جلال و جمال الهي استفاده مي‏كند و نيازي به وساطت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام  ندارد حتي خودم از يكي از اساتيد آنها پرسيدم كه مي‏بينم همانطوري كه ما عبادت مي‏كنيم شما هم عبادت مي‏كنيد؟ جواب دادند كه ما اعمال خود را به وسيله ارتباطمان با خداي تعالي تاييد گرفته‏ ايم و اين مطلب همه اختلاف ما با متصوفه و عرفاء و پيروان محي الدين عربي و شيخ شبستري و جلال الدين رومي و ساير فرق عرفاء بوده است و باز هم مي‏گوئيم كه در سير و سلوك و رفتن بسوي لقاء پروردگار و رسيدن به مقام خليفه اللهي استاد لازم است و فلسفه چون متكي به افكار بشري است كاري از پيش نمي‏برد بلكه استاد بايد از حكمت الهي استفاده كند تا مورد اعتماد واقع شود و هميشه در دنيا و آخرت اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام  واسطه فيض و سبب متصل بين خدا و خلقند و اين سه مطلب از صدها آيه قرآن و روايات معصومين علیهم السلام استفاده مي‏شود.

 

 

۱۴۲۶/۹/۴ قمری – ۱۳۸۴/۷/۱۶ شمسی – ماه مبارك رمضان

ماه مبارك رمضان

 

"حضرت استاد"

 

بسمه تعالي……..در ماه مبارك رمضان كه ماه مهماني خدا است بايد منتظر فرج حضرت ولي‏عصر ارواحنا فداه بود. در اين ماه پر فيض كه همه افراد بشر به بركت و رحمت و مغفرت الهي دعوت شده ‏اند و نفس‏هاي آنها تسبيح و حتي خوابشان عبادت است گناهكاران با مغفرت و اولياء خدا با بركت و رحمت روبرو مي‏شوند و آن قدر براي اين افراد اجر و ثواب منظور شده است كه نمي‏توانند آنها را در اين دنيا دريافت كنند. بلكه ناگزير است كه خداي تعالي آن ثوابها را به حساب آنها واريز نمايد تا در زندگي بي‏نهايت و ابدي عالم آخرت از آن كمال استفاده را بكنند و تا مي‏توانند از حسابشان برداشت نمايند. مسئله ‏اي كه در اينجا باقي مي‏ماند آن هم در زمان ظهور اصغر كه نام مقدّس حضرت ولي‏عصر علیه السلام بعنوان مصلح آخر الزمان حجة ابن الحسن ارواحنا فداه در بزرگترين مجمع جهاني بشريت و سازمان ملل بعنوان ايجاد كننده عدل و داد در سراسر جهان برده مي‏شود (كه خود بارزترين علامت ظهور اصغر است) آن هم از ناحيه مملكتي كه همه مردمش شب و روز به ياد و انتظار وجود مقدّس مصلح غيبي هستند و همه پيروان واقعي آن حضرت‏ اند. اين است كه آيا اين نسل فعلي بشر توفيق ياري آن حضرت را پيدا مي‏كند يا خير كه اگر پيدا كند امتياز اعتقاد به وجود مقدّس آن حضرت در مرحله اول مخصوص مردم ايران و هر كجا كه شيعيان در آنجا زندگي مي‏كنند مي‏باشد. حضرت ولي‏عصر روحي له الفداء را همه مي‏بينند و اگر لياقت داشته باشند يا آن حضرت مصلحت بدانند او را مي‏شناسند و با آن حضرت هم كلام مي‏شوند و بزرگترين دليل بر اثبات وجود آن حضرت همين ملاقاتها است. زيرا محال است كه شخصي در بدن ظاهري در ميان مردم با مردم زندگي كند ولي ديده نشود ان‏ شاءاللّه با خواندن دعاي ندبه و اشك و آه هر لحظه و هر ساعت مخصوصاً روز جمعه دعاي ندبه را بخوانيم و اين جمله را با گريه و ناله بگوئيم: «متي ترانا و نراك و قد نشرت لواء النصرتري اترانا نحف بك و انت تام الملاء و قد ملات الارض عدلا و اذقت اعدائك هوانا و عقابا و ابرت العتاة و جحدة الحق و قطعت دابر المتكبرين و اجتثثت اصول الظالمين و نحن نقول الحمد لله رب العالمين».

۱۴۲۶/۹/۷ قمری – ۱۳۸۴/۷/۱۹ شمسی – سالگرد وفات پدر بزرگوارم

 سالگرد وفات پدر بزرگوارم

 

 

"اينجانب در خدمت پدرم با سه نفر از فرزندانم در مسجد اموی در شام"

 

بسمه تعالي……..در روز هشتم ماه مبارك رمضان سال ۱۳۵۵ حدودا بعد از نماز ظهر پدرم در سن ۸۰ سالگي از دنيا رفت در آخرين سال فوتش در خدمتش با ماشين شخصي به مكه و مدينه و سوريه براي زيارت رفته بوديم (كه در عكس فوق در مسجد اموي با پدر بزرگوارم و بعضي از فرزندانم ديده مي‏شويم) پدرم بسيار متدين و اهل معني بود تزكيه نفس كرده بود و كسي از او كوچكترين سوء اخلاقی نديده بود معلم قرآن بود و شبها جلسات تعليم تجويد قرآن و توضيح آيات آن كه به وسيله خود او آن جلسات ترتيب داده شده بود داشت. چند هفته قبل از وفاتش به من فرموده بود كه من در روز جمعه هشتم ماه مبارك رمضان از دنيا مي‏روم و شب شنبه در عالم بعد از اين عالم مهمان دارم. من در آن زمان با اين كه امام جماعت مسجد صاحب الزمان علیه السلام بودم و تحصيلات حوزوي ام تمام شده بود درست متوجه اين قضيه نشدم ولي بعدها فهميدم و از روايات استفاده كردم كه اولياء خدا وقتي ازدار دنيا مي‏روند در بدني مانند همين بدن روحشان وارد مي‏شود و در بهشتي كه در آسمان چهارم واقع شده و اولياء خدا و صديقين و شهداء و صالحين و انبياء زندگي مي‏كنند، مي‏خورند و مي‏ آشامند و تا روز قيامت در آنجا با كمال نشاط هستند. خداي تعالي مي‏فرمايد:«و من يطع اللّه و رسوله فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» اين اولياء خدا در همان لحظه اولي كه از اين دنيا مي‏روند با يك چشم بر هم زدن وارد آن عالم مي‏شوند و آباء و اجدادشان و دوستان و رفقايشان با او ملاقات مي‏كنند و همه به ديدن او مي‏ آيند و آنها در بهشت برزخي كه از اين دنيا به دلايلي پرنعمت‏ تر و دائمي‏ تر و از هر گونه امراضي دورتر و از هر ناراحتي و حزن مبري‏ تر است دور يكديگر هستند و از حكمت و حقايق با مذاكرات و گفتگو استفاده مي‏كنند و هيچ گونه خوف و حزني ندارند و خداي تعالي با آنها مستقيما حرف مي‏زند پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام را مي‏بينند و از محضرشان استفاده‏ هاي فوق ‏العاده ‏اي مي‏كنند. اي كاش همه ما به اينها ايمان مي‏داشتيم و دنيا و آخرتمان را به اين صورت كه در زير خلاصه مي‏شود معتقد بوديم…

خداي تعالي هيچ گاه و به هيچ وجه براي كسي ناراحتي و بدي نخواسته ما را در عالم ارواح خلق فرموده سپس در عالم «ذر» روحمان را به بدن ذره‏ اي وارد كرده و هميشه در آنجا خوش و خرم بوده ‏ايم و سپس براي آن كه ما را به كمال بالاتري بعنوان خليفة اللّه برساند به دنيا آورده تا يك امتحان كوتاهي از ما به عمل بياورد تا ما خودمان را بشناسيم كه فرموده: «ليبلوكم ايكم احسن عملا» و سپس اگر امتحانمان در ايمان و تزكيه نفس خوب بود و از اولياء خدا شديم و در مقام خليفه اللهي و عبوديت موفق بوديم ما را با كمال راحتي و خوشي به عالم بالا و در بهشت برزخي ببرد و آنجا متنعم بشويم تا روز قيامت كه باز به اين دنيا برمي‏گرديم و بازديد مختصري از دنياي دني‏ّمان مي‏كنيم و بايد ببينيم كه دنيايمان به چه بدبختي افتاده يعني نه آب دارد و نه هوا و نه چيزي در آن روييده مي‏شود و سپس بدن قديمي خود را كه مانند لباس است دوباره به تن كنيم و وارد بهشت خلد كه غير قابل وصف است و بالاتر از تصور ما است و هر نعمتي كه به فكر ما برسد و يا نرسد در آنجا وجود دارد بشويم و در آنجا تا ابد بمانيم و از علم و حكمت بي‏نهايت پروردگار بي‏نهايت استفاده كنيم. فقط بايد كاري كنيم كه روحمان از صفات رذيله پاك شود و تهذيب نفس كنيم و در دنيا خود را از صالحين و صديقين قرار دهيم به اميد همه موفقيت‏ها.

 

 

 

 

 

۱۴۲۶/۱۰/۶ قمری – ۱۳۸۳/۸/۱۸ شمسی – ابتكار در موفقيت تزكيه نفس

«ابتكار در موفقيت تزكيه نفس »

بسمه تعالي……..از جائي كه ما افراد بشر به روحمان كمتر از بدنمان اهميت مي‏دهيم و در نتيجه به غذاي روح كمتر از غذاي بدن، به امراض روح كمتر از امراض بدن، به معالجه روح كمتر از معالجه بدن توجّه داريم و تنها دنيا و آنچه مربوط به دنيا است را چون در مقابل چشم ما است و محسوس ما است قبول داريم و حتي تمام سعادت خود را در راحتي دنيا و خوش گذراني در دنيا مي‏دانيم و بكلي حقيقت را فراموش كرده ‏ايم، اگر كسي توانست با ابتكار فكري و استنباط از آيات قرآني و روايات اهل‏بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام) راهي را براي سلامت قلب و تزكيه نفس پيدا كند، اين مردم براي عمل او كمترين ارزشي قائل نمي‏شوند ولو آن كه ده‏ها سال روي اين مسئله مهم علمي و نجات بخش از مرگ ابدي زحمت كشيده باشد. ولي اگر يك جوان 18 ساله يا حتي كوچكتر كاري كند كه براي دنياي مردم فائده مختصري داشته باشد، او را بعنوان دانشمند و مبتكر در رسانه‏ ها علم مي‏كنند و او را به همه دنيا معرفي مي‏نمايند….

من روزي كه چگونگي تزكيه نفس و معالجه امراض روحي را به سهل‏ترين روش ارائه دادم فكر مي‏كردم كه مردم يا لااقل متفكريني كه اهميت سلامت روح و تزكيه نفس را مي‏فهمند از من لااقل تقدير مي‏كنند ولي تقدير كه نكردند بماند، موانعي هم بوجود آوردند. من با خود گفتم شايد چون نتيجه را نديده‏ اند به آن اهميت نمي‏دهند ولي متاسفانه بعد از آن كه حدود بيست سال اين برنامه را ارائه دادم و جمعي موفق به عمل به آن شدند و بهترين زندگي را لمس نمودند، ديدم باز هم به آن توجهي نشد و اذيت و آزارهايي هم به من وارد نمودند. من از كسي گله ندارم خداي تعالي به رسول اكرم (صلی الله علیه و آله)  مي‏فرمايد: «انك لا تسمع الموتي» ولي مي‏گويم «مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان» و لااقل مي‏خواستم دانشمندان از من كيفيت كار را سؤال مي‏كردند و يا لااقل نسنجيده مرا روي حسادت مردود نمي‏دانستند. اما من كه خداي عزيزم را هميشه منظور نموده ‏ام از خدمت به سالكين الي اللّه كوتاهي نكرده و نمي‏كنم و شاهد اين مدعاء چند هزار مردمي هستند كه به اين راه وارد شده و موفق هم گرديده‏ اند اميد است مردم ما از اين خواب غفلت برخيزند و براي دنيا و آخرت خود اهميتي قائل شوند.

۱۴۲۶/۱۰/۸ قمری – ۱۳۸۳/۸/۲۰ شمسی – تحقیقات حضرت آیت الله ابطحی برای ارائه برنامه تزکیه نفس از آیات و روایات

« تزكيه نفس »

بسمه تعالي……..يكي از دوستان از من سؤال كرد كه در سايت شما مشاهده شده كه گفته‏ ايد مسئله تزكيه نفس را شما به نحو آساني ارائه فرموده‏ ايد. آيا ممكن است آن را توضيح دهيد تا استفاده كنيم؟ من گفتم: اگر چه مي‏دانم يك عده از آن استفاده مي‏كنند و به نام خود آن را ارائه مي‏دهند، ولي چون براي خدا كار مي‏كنيم مشكلي ندارد. اميد است همه موفق شويم و بتوانيم راه سعادت را پيدا كنيم…. اما اصل مسئله اين كه….

من از سن 14 سالگي كه پدرم مرا براي تحصيل علوم اسلامي به حوزه علميه فرستاد، در من عشق و علاقه شديدي نسبت به معنويات و تزكيه نفس ايجاد نمود. مكرر به من مي‏گفت: پسرم هر چه رستگاري و موفقيت بخواهي در تزكيه نفس و سلامت قلب است و اين موفقيت جز با معاشرت با اولياء خدا يافت نمي‏شود. لذا من از همان زمان و همان سن هميشه با اولياء خدا معاشرت مي‏كردم و با آنها بودم. آنها هم به من لطفي داشتند و مرا از خود دور نمي‏كردند. اما كنجكاوي من مرا به اين مسئله واداشت كه چرا درباره تزكيه نفس كه خداي تعالي با يازده قسم در سوره «شمس» آن را تأكيد فرموده اولياء خدا براي آن برنامه‏ اي تنظيم نفرموده‏ اند و يا شايد من از آن اطلاعي ندارم. خلاصه تا سن سي سالگي به تحقيقاتم ادامه دادم و در روايات و آيات تفحص كردم و به اين نتيجه رسيدم كه بايد براي موفق شدن به سلامت قلب و تزكيه نفس مسائل زير را كاملا رعايت نمود:

اول آن كه بايد استادي براي خود منظور كند و آن استاد بايد روحيات شخصي كه مي‏خواهد تزكيه نفس كند كاملا در دستش باشد و شاگرد به آن استاد بايد صد در صد اعتماد داشته باشد و آن چنان كه حضرت خضر (علیه السلام) از حضرت موسي (علیه السلام) مي‏خواست، شاگرد بايد كاملا مطيع استادش باشد و از اوامر استاد به هيچ وجه سرپيچي نكند و شاگرد مدتي براي وفاي به اين تعهد با خود كار كند. وقتي كه صدرصد خود را متعهد ديد به محضر استادش مشرف شود و دستورات استاد را مو به مو و دقيق انجام دهد. طبعا بايد استاد اول كاري كه مي‏كند عقائد شاگرد را در صراط مستقيم برگرفته از آيات قرآن و روايات قرار دهد و از هرگونه اختلاف نظرها و بحث و انتقادها كه شاگرد را معطل مي‏كند دوري نمايد و در تربيت شاگرد قاطعيت داشته و فرمان برداري آنها را اهميت بدهد.

۱۴۲۶/۱۰/۲۳ قمری – ۱۳۸۳/۹/۵ شمسی – فقیه

«فقيه»

بسمه تعالي……..حديثي كه ما را به مراحل تزكيه نفس راهنمايي مي‏كند، آن حديثي است كه اكثر مراجع براي مسئله تقليد آن را نوشته و از جمله آخر حديث برداشت اين كه بايد عوام از فقيه تقليد كنند نموده ‏اند و آن حديث اين است كه: «من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه» ما در اين سخن فقط درباره كلمه اول اين حديث كه فرموده ‏اند: «من كان من الفقهاء» توضيحي مي‏دهيم.

فقه در لغت به معني فهم و فقيه به معني فهيم است. بنابراين ممكن است منظور از فقهاء در حديث افرادي باشند كه بيدارند يعني مي‏فهمند زيرا فرق بين بيدار و خواب در همين است. آدم خواب هيچ چيز نمي‏فهمد ولي بيدار مي‏فهمد و همه چيز را احساس مي‏كند. لذا ما قبل از آن كه به معني اصطلاحي فقهاء در حديث بپردازيم بايد به معني لغوي آن توجّه كنيم و مرحله يقظه را از اين حديث و مراحل بعد را از بقيه حديث استنباط نمائيم و اين كه فهم و يقظه و فقاهت را به عمل انسان نسبت نداده براي اين است كه يقظه بايد خودش حاصل بشود و تا يقظه و فقاهت براي انسان از هر راهي كه ممكن باشد حاصل نشود محال است كه سالك الي اللّه بتواند راه سير و سلوك را خوب برود و تزكيه نفس كند و خود را به كمالات روحي برساند و استاد و ملجأ و مرجع ديگران گردد. و خداي تعالي در قرآن فرموده است: «فلولا نفر من كل فرقة طائفة منهم ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم» اميد است همه ما در حقايق دين فهيم باشيم و از خواب غفلت بيدار شويم و حقيقت دين را بفهميم تا بتوانيم رهبري ديگران را بعهده بگيريم و از اين راه مقرب پروردگارمان گرديم.

۱۴۲۶/۱۰/۲۶ قمری – ۱۳۸۳/۹/۸ شمسی – استقامت

استقامت

بسمه تعالي……..در حديثي كه در سخن گذشته عنوان شد اولين مرحله‏ اي را كه بايد سالك الي اللّه در راه تزكيه نفس در خود تثبيت كند استقامت است. در آن حديث با كلمه «صائنا لنفسه» فرموده است كه بايد يك فقيه، يك فهيم، يك كسي كه از خواب غفلت بيدار شده و همه چيز را مي‏فهمد، اگر بخواهد به كمالي برسد كه مربي و رهبر معارف و احكام مردم باشد بايد خوددار و محكم و داراي استقامت، در مقابل حوادثي كه ممكن است مانع او در پيشرفت‏هاي معنوي بشود باشد و اگر با جديت كامل به اين مسئله عمل كند وعده الهي درباره او تحقق پيدا مي‏كند. كه خداي تعالي در قرآن فرموده: «ان الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالحنة التي كنتم توعدون نحن اوليائكم في الحياة الدنيا و في الاخرة» يعني كساني كه در مرحله اول به زبان و دل مي‏گويند: مربي ما، پروردگار ما، خدا است و اين مطلب درباره آنها واقعا تحقق پيدا كرده و تصميم بر عمل همه خوبي‏ها و حقايق گرفته‏ اند و براي ادامه آن، استقامت پيدا كرده و استقامت را در خود تثبيت نموده‏ اند كه تثبيت حالت استقامت از اهم امور مراحل تزكيه نفس است. كه پس از اين عمل ملائكه بر او نازل مي‏شوند و معني نزول ملائكه اين نيست كه به شكل انساني از سقف فرود آيد و دو زانو در مقابل شما بنشيند و با شما حرف بزند، بلكه معنيش اين است كه انسان اگر استقامت در راه حق داشته باشد، به خوبي مشاهده مي‏كند كه وقتي مي‏خواهد خوف يا تزلزلي در مسئله ‏اي كه آن را حق مي‏داند پيدا كند ناگهان احساس مي‏كند كه چيزي جلوي او را مي‏گيرد و به او مي‏گويد تو كه متعهدي داراي استقامت باشي، پس خوف و تزلزل نداشته باش و اين كار را با جديت عملي كن و ضعف در خود راه نده و يا اگر بخواهد در كار خيري كوتاهي كند الهامات قلبي او بوسيله ملائكه او را در آن كار خير كمك و تشويق مي‏كند. اين معني نزول ملائكه و كمك آنها در زندگي دنيا است كه در آيه شريفه فوق بيان شده است. پس بايد فقيه و كسي كه از خواب غفلت بيدار شده اگر بخواهد به مقام رهبري جامعه موفق گردد و مردم از او تبيعت كنند بايد داراي آن چنان استقامتي باشد كه به هيچ بادي نلغزد و به هيچ وجه در هيچ چيز تزلزل پيدا نكند و به هيچ وجه خوف و حزني در خود راه ندهد تا ملائكه بر او نازل شوند و به او از جانب خدا تعليم حكمت دهند و او را ياري نمايند.

 

۱۴۲۵/۱/۱۲قمری – نوروز

نوروز

 

بسمه تعالي….. اين ايام كه باستقبال سال نو مي‏رويم بايد بكوشيم كه حقوق همه را رعايت كنيم، كمك به ديگران باشيم، محبت ايجاد كنيم، ديگران را اذيت نكنيم، عدالت را رعايت كنيم، خدا را حاضر و ناظر بدانيم، امام عصر علیه السلام را بشناسيم، و آن حضرت را ولي امر خود بدانيم و از گناهان خود استغفار نمائيم اميد است سال آينده بر ما و همه مسلمانان جهان مبارك باشد.

۱۴۲۴/۱۲/۳ – تعیین امیرالمومنین در روز غدیرخم به جانشینی رسول اکرم

بخشي از سخنان حضرت آيه اللّه ابطحي بمناسبت عيد غدير خم در قم:

 

بسمه تعالي….. از نظر همه مسلمانان جهان 300 آيه در شأن حضرت علي بن ابيطالب علیه السلام در قرآن نازل شده و از نظر شيعه بيشتر از اين‏ها است و بدون ترديد اين چنين فردي جانشين بلافصل پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله است بخصوص كه در روز غدير خم پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله آن حضرت را به عنوان ولي مسلمين تعيين فرمودند آنجا كه مي‏فرمايد: «من كنت مولاه فعلي مولاه» و محال است كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بعد از خود كسي را به عنوان جانشين تعيين نكند زيرا او مي‏داند كه اگر براي خود وصي در بين مردم تعيين نكند مردم دچار اختلاف و تفرقه مي‏شوند و اين بدترين آفتي است كه در دين بوجود مي‏آيد و قرآن و پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از اين موضوع اظهار تنفر فرموده ‏اند. 

 

۱۴۲۴/۱۱/۹ قمری – ۱۳۸۲/۱۰/۱۲ شمسی – زلزله بم -کسانی که با زلزله از دنیا رفته اند به منزله شهید هستند

زلزله بم

بسمه تعالي….. مصيبت جانگداز زلزله شهرستان بم را به همه تسيلت مي‏گوييم.

در روز جمعه ۹ ذيقعده ۱۴۲۴ مطابق با ۱۲ دي ۱۳۸۲حضرت آيه اللّه ابطحي در جمع طلاب و محصلين حوزه علميه قم فرمودند: هيچ يك از فرزندان آدم در اين دنيا هميشه باقي نمي‏ماند. همه مردمي كه امروز در دنيا زندگي مي‏كنند حداكثر پس از صد سال همه خواهند مرد. نهايت جمعي كه با اين زلزله از اين دنيا رفته‏ اند ناگهان مرده كه امام صادق (علیه السلام) فرموده‏ اند: «راحة المومن في الفجأة» و هر كس در اين گونه از حوادث از شيعيان حضرت علي بن ابيطالب (علیه السلام) كشته شود به منزله شهيد است پس آنهايي كه در فاجعه زلزله بم مرده‏ اند همه شهيد و اجرشان در نزد خدا محفوظ است.

اينها اگر در دنيا مي‏ ماندند بالأخره مي‏خواست يك مدتي با رنج و زحمت زندگي كنند و بعد با امراض مختلف و درد و مرض بميرند مَثَل اينها مَثَل جمعي دانشجو و محصل كه در جلسه امتحاني آماده براي امتحانند؛ ناگهان امتحان كننده وارد شود و اعلام نمايد كه همه بدون امتحان با موفقيت مي‏توانند از جلسه امتحان بيرون روند و از بقيه امتحانشان صرف نظر شده است و اما بازماندگان كه به سه بخش تقسيم مي‏شوند و بدون ترديد دنيا دار امتحان است آنها با اين زلزله امتحان خود را پس مي‏دهند. جمعي كه مجروح شده و يا مصيبت ديده‏ اند امتحان‏شان در صبر است كه خداي تعالي فرموده: «انما يوفي الصابرون اجرهم بغير حساب» يعني جز اين نيست كه صابران اجرشان كامل و بي‏حساب داده مي‏شود. و يا فرموده: «و بشر الصابرين» تا آن كه مي‏فرمايد: «اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون» كه مي‏بينيد اينها هم به آن هدف الهي از زندگي بشر در دنيا رسيده‏ اند و اما براي ساير مردم امتحان است تا خود را معرفي كنند كه آيا با همنوع خود و با همكيش خود همدردي مي‏كنند و به آنها كمك‏هاي مادي و معنوي دارند و يا آن كه قلوبشان مانند سنگ است و به هيچ وجه رقتي و عاطفه‏ اي نسبت به همنوع خود ندارند. بنابراين زلزله كار خدا است خشم طبيعت و يا غضب پروردگار نبوده و بلكه رحمت الهي و نشانه پروردگار براي مردم بوده است و هر كس بگويد كه اين زلزله عذاب الهي يا غضب الهي بوده اشتباه كرده و به طبيعت و دهر بد نگوييد زيرا امام (علیه السلام) فرمودند: «لاتسبوا الدهر فان الدهر هو اللّه» و نگوييد كه مردم چون فاسق بوده‏ اند به عذاب الهي مبتلا شده‏ اند زيرا همه ‏اش رحمت بوده است و برنامه عذاب پروردگار در امت‏هاي قبل كه امت مرحومه نبوده‏ اند از اين قرار بوده كه دهها مرتبه به آن مردم اعلام خطر و عذاب به وسيله پيامبرانشان مي‏شده و آنها اعتنا نمي‏كردند سپس پروردگارشان بر آنها عذاب نازل مي‏فرموده است مانند قوم نوح و قوم لوط و دهها قضيه ديگر كه در قرآن و احاديث آمده است والا خداي مهربان، خداي رحمان و رحيم، هيچ گاه مردمي را ولو آن كه كافر باشند ناگهان به عذاب مبتلا نمي‏كند و بلكه با آنها با رحم و عطوفت رفتار مي‏فرمايد. والسلام.

۱۴۲۴/۹/۲۸ – امتیاز مرحوم علامه مجلسی بر سایر دانشمندان و فلاسفه اسلامی

بسمه تعالي….. بمناسبت ايام رحلت مرحوم علامه مجلسي حضرت آيه اللّه ابطحي در جلسه ‏اي فرمودند:

علامه مجلسي رضوان اللّه تعالي عليه كسي بود كه شيعه را احياء كرد و با جمع آوري آثار اهل‏بيت عصمت علیهم السلام و توضيح حكمت آنها و نقل حقايق دين، راه مردم مسلمان را روشن فرمود و كسي كه عقائدش غير از آنچه اين بزرگوار فرموده و از قرآن و روايات استنباط نموده باشد از صراط مستقيم خارج است. زيرا همانگونه كه قبلاً گفتم حكمت متكي به وحي است و فلسفه متكي به افكار بشري است لذا امتياز مرحوم علامه مجلسي با سائر دانشمندان و فلاسفه اسلامي اين است كه آن بزرگوار نظراتش متكي به حكمت است و از فلسفه بافي‏ هاي ديگران بخصوص آن كساني كه همه افكارشان به ماديات و اين دنياي كوچك و اين زندان زودگذر است تبري فرموده و همه افكار بلندش به آنچه از حكمت الهي يعني وحي بر خواسته متمركز شده و بيشترين توجهش به بقاء روح در عالم بعد از اين عالم كه باقي و هميشگي است بوده است ولي ماديين چه اسماٌ مسلمان باشند و يا نباشند؛ به ادبيات، زبان انگليسي و اختراعات و اكتشافات مادي كه تنها براي دنيايشان احيانا مفيد است عشق ورزيده و حتي حاضر نيستند لحظه ‏اي به خود آيند و فلسفه خلقت انسان را از قرآن و حكمت الهي بفهمند.

۱۴۲۴/۹/۱۸ – اهمیت شب قدر

بسمه تعالي….. شب قدر،

شب قدر آن شبي است كه قرآن در آن براي نظام عالم خلقت نازل شده و آن در دوره سال يك شب هست ولي اين كه ما سه شب يعني شب نوزدهم و شب بيست و يكم و شب بيست و سوم را احياء نگه مي‏داريم براي اين است كه احتمال شب قدر در اين سه شب بيشتر است و ارزش شب قدر بيشتر از هزارماه است زيرا علاوه بر آن كه در آن شب قرآن نازل شده تقديرات يك ساله انسان تعيين مي‏شود و اهميت بسياري دارد بنابراين بايد انسان در اين شب ها كوشش كند كه اگر در زمره اشقياء و بدبختان است خود را نجات دهد و در زمره سعداء قرار بگيرد اميدواريم همه ما در دنيا و آخرت خوشبخت باشيم.

۱۴۲۴/۸/۱۵ – امام عصر هميشه امام مطلق و واسطه رحمت الهي براي خلق بوده

بسمه تعالي….. از سخنان حضرت آيه اللّه ابطحي در جمع دوستان و محبين حضرت ولي‏عصر ارواحنا فداه:

بعضي گمان كرده ‏اند كه خداي تعالي حضرت ولي‏عصر ارواحنافداه را براي غيبت و زندگي در بيابانها و دور از مردم (ولو براي مدت كوتاهي) خلق فرموده و در حقيقت آن حضرت امامت و پيشوائي ندارد و فقط بايد اعتقاد داشت كه او هست و نه ملاقات مي‏شود و نه سخناني از او پخش مي‏گردد و نه مردم استفاده ملموسي از او مي‏كنند…. چه فكر غلطي، چه اشتباه بزرگي، امام عصر علیه السلام پس از امام عسكري علیه السلام از همان روز اول تكوينا و تشريعا امامت داشته ‏اند زيرا در دعاي ندبه به خداي تعالي عرض مي‏كنيم: «خلقته لنا عصمتا و ملاذا» يعني اي خدا، امام عصر علیه السلام را براي ما تو نگه دارنده و پناهگاه خلق فرموده‏ اي. بنابراين او هميشه امام مطلق و واسطه رحمت الهي براي خلق بوده ولي بشر پشت ابر گناه و حجاب‏ هاي ظلماني قرار گرفته و پذيراي آن امام همام نيست والا روز ظهور آن حضرت همان روز شهادت امام عسكري علیه السلام بوده است ولي اعمال و رفتار و عدم توجّه مردم دنيا به آن حضرت ظهور آن وجود مقدّس را عقب انداخته و براي خداي تعالي در تمام اين مدت بداء بوده است و اميدواريم مردم دنيا هر چه زودتر خود را براي استقبال از آن حضرت آماده كنند و جمال مقدسش را ببينند.

۱۴۲۴/۷/۲۷ – تزکیه نفس کنید تا رستگار شوید

بسمه تعالي….. از سخنان حضرت آيه اللّه سيّد حسن ابطحي در درس خارج فقه براي جمعي از طلاب:

آقايان محترم! تنها درس و بحث اگر چه لازم است ولي كافي نيست، تزكيه نفس كنيد تا رستگار شويد، تقوي در قلب و اعضاء و جوارح بوجود بياوريد تا فقيه شويد، زيرا ائمه اطهار علیهم السلام فرموده ‏اند: احاديث ما را غير از مومني كه خداي تعالي قلبش را به ايمان امتحان فرموده باشد تحمل نمي‏كند يعني روايات ما را نمي‏فهمد يعني در آن قلب حكمت كه سرچشمه شناخت حقايق است وارد نمي‏شود پس اگر انسان درس بخواند و تقوي داشته باشد و از رذائل تزكيه شود و قلبش امتحان شده باشد و از امتحان با قلب سليم سرافراز بيرون بيايد فقيه است. مورد اعتماد است، ولايت دارد و مربي مردم خواهد بود.

۱۴۲۴/۷/۴ قمری – راه کسب عزت در دنیا

راه کسب عزت در دنیا

 

بسمه تعالي….. از سخنان حضرت آيه اللّه سيّد حسن ابطحي در جمع روحانيون و علماء و نويسندگان حوزه علميه قم:

اگر كسي بخواهد در دنيا عزيز باشد همه او را دوست داشته باشند، همه براي او احترام قائل باشند، همه سخنانش را بشنوند و كلماتش مؤثّر باشد بكوشد كه مروج وجود مقدّس حضرت بقيه اللّه ارواحنا فداه باشد زيرا او معز الاولياء است، او مهربان است، او پدر امت اسلامي است، مراجع تقليد و علماء بزرگ به نيابت او، با ارادت به او، به بندگي از او مفتخرند و اگر اهل تزكيه نفس يعني مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه باشند لياقت نيابت عامه آن حضرت را دارند.

پس اي عزيزان! بكوشيد مروج آن وجود مقدّس، قلما و لسانا و عملا باشيد و براي آن حضرت زينت بوده و نكند كه خداي نكرده مايه سرافكندگي آن حضرت باشيد.

۱۴۲۴/۵/۲۴ قمری – نتیجه تزکیه نفس

نتیجه تزکیه نفس

 

بسمه تعالي….. گوشه‏ اي از سخنان حضرت آيه اللّه سيّد حسن ابطحي در جمع گروهي از مسئولين و مديران:

به تجربه ثابت شده كه تزكيه نفس و رهايي از صفات رذيله دنياي انسان را در رفاه كامل، در آرامش كامل، در سلامتي كامل، در نظم زندگي و صراط مستقيم كامل قرار مي‏دهد؛ كسي كه تزكيه نفس كرده سخن از جدائي‏ ها، سخن از بي‏ صفائي‏ ها، سخن از بي‏ عدالتي‏ ها نمي‏زند و به هيچ وجه حاضر نيست بطرف اين مسائل برود. اگر مسئولين و مديران هر مملكتي تزكيه نفس مي‏كردند و به سوي خدا و براي خدا حركت مي‏نمودند، دنيا مدينه فاضله مي‏شد، ديگر كسي رشوه نمي‏گرفت، بي‏ عدالتي نمي‏كرد، و هر كسي به حق خود مي‏رسيد لذا در مرحله اول بايد همه مسئولين و رؤسا و همه مديران و دست اندركاران تزكيه نفس كنند و خود را براي اجراي عدالت بسازند و در مرحله دوم سائر مردم براي پذيرش ولايت و عدالت و حكومت اسلامي خود را از رذائل و صفات ناپسند حيواني پاك نمايند تا به همه سعادت‏ ها برسند.

۱۴۲۴/۵/۶ قمری – اهمیت وحدت و یگانگی از نظر دین مقدس اسلام

اهمیت وحدت و یگانگی از نظر دین مقدس اسلام

 

بسمه تعالي….. از كلمات حضرت آيه اللّه سيّد حسن ابطحي در يكي از سمينارها:

دين مقدّس اسلام بيشتر از هر چيز مردم را به اتحاد و وحدت و يگانگي دعوت فرموده و قرآن كريم با كلمه «واعتصموا بحبل اللّه» به آن اشاره نموده و بطور جدي با كلمه «ولا تفرقوا» بشر را از هر گونه تفرقه و جدايي منع فرموده است. ائمه اطهار علیهم السلام بخاطر همين مسئله از حق خود كه مقام عظماي ولايت بود دفاع نكرده و تن به حكومت‏هاي جور داده ‏اند. امام عصر علیه السلام تا مردم به اين حقيقت نرسند در پرده غيبت خواهد بود زيرا اگر ظاهر شود و بخواهد بر مردم حكومت كند بدون وحدت كلمه ميسر نخواهد بود والا بايد دست به خونريزي بزند و تفرقه جويان را از بين ببرد تا حكومت الهي را مستقر فرمايد.

پس اي عزيزان!

بياييد با يكديگر صفا و صميميت داشته باشيد و بخاطر سودجويی‏ ها، رياست‏ طلبي‏ ها، برتري‏ طلبي‏ ها، حسادت ها، غرورها، و در يك كلمه ناپاكي ها و عدم تزكيه نفس در بين مردم تفرقه نيندازيد و بيشتر به جنبه‏ هاي مثبت اعتقادي و علمي بين اقوام بشري و بالاخص اقوام اسلامي و لااقل بين مردم شيعه فكر كنيد و خدا را از خود راضي و به زحمات پيشوايان دين ارج نهيد و با اين عمل به غيبت حضرت بقيه اللّه ارواحنا فداه خاتمه دهيد، كه اگر بين مردم دنيا بمعني عدالت‏ طلبي و بين مسلمانان بعنوان استقرار حكومت اسلام اين وحدت كلمه بوجود آيد دنيا مدينه فاضله خواهد شد و عدل و داد و بلكه صفا و صميميت در عالم مستقر خواهد گرديد به اميد آن روز.

۱۴۲۴/۴/۲۰ قمری – ضرورت ولایت فقیه مبسوط الید

ضرورت ولایت فقیه مبسوط الید

 

بسمه تعالي….. از سخنان آيه اللّه سيّد حسن ابطحي در يكي از سخنراني‏ها:

بدون ترديد چون بشر اجتماعي خلق شده و لازمه معاشرت آنها با يكديگر بخاطر تضاد منافع، نزاع و فساد است بايد حتماً قوانيني از جانب خالق جهان وجود داشته باشد كه هر كسي را به حقوق عادلانه خود برساند نام اين قوانين «دين» است و دين كامل اسلام است و طبيعي است كه اين قوانين بدون مجري مقتدر و مطاع و عادل و پاك و مبسوط اليد پياده نمي‏شود، حضرت اميرالمومنين علیه السلام فرمودند:«لابد للنّاس من امير» مردم بايد فرمانده داشته باشند اگر اين فرمانده از روي محبت به مردم و با در نظر گرفتن مصالح آنها فرمان صادر كند نامش «ولي» است طبعا او بايد فقيه باشد يعني فهيم باشد، حقايق دين و مسائل مردم را بفهمد، كه نام اين شخص «ولي فقيه» است پس مي‏بينيد كه ولايت فقيه عادل مبسوط اليد در حكومت اسلامي ضروري است و نبايد مسلماني راضي شود كه غير ولي فقيه در ممالك اسلامي حكومت نمايد.

۱۴۲۴/۴/۱۷ قمری – تهمت

تهمت

 

بسمه تعالي….. شنيده‏ ام هفته نامه كم تيراژي مرا به عنوان نائب خاص امام عصر ارواحنافداه نام برده و به اين جهت دولت را متّهم كرده كه در يكي از روستاهاي مشهد تبعيدم نموده ‏اند، هر دو مطلب غلط و كذب است. اولا من لياقت آن كه بند كفش دوستان آقا را بگشايم ندارم و در كتابهايم مكرر گفته ‏ام نيابت خاصه مخصوص نواب اربعه در غيبت صغري بوده و هر كس بعد از آنها ادعاي نيابت خاصه را بكند كذاب و دروغگو است و اما مرا كسي و مقامي و حكومتي تا اين لحظه براي حتي دقيقه ‏اي مجبور به ماندن در مكاني بعنوان تبعيد نكرده است و ان‏شاءاللّه اين تهمت را دولت از هفته نامه مذكور ببخشد زيرا در حقيقت اين هفته نامه دولت را متهم نموده است و بعنوان نصيحت عرض مي‏كنم كه تا مي‏توانيد در اين موقعيت حساس كشور، سخنان اختلاف‏ انگيز نگوئيد و ننويسيد و دولت را متهم نكنيد.

۱۴۲۴/۴/۹ قمری – منظور از حدیث (من أخلص لله أربعین صباحا…)

 منظور از حدیث (من أخلص لله أربعین صباحا…)

 

بسمه تعالي….. در حديث آمده كه: «من اخلص لله اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمة من قلبه الي لسانه» يعني كسي كه خودش و عملش و عبادتش را چهل روز براي خدا پاك كند چشمه‏ هاي حكمت از قلبش به زبانش جاري مي‏شود. منظور اين است كه اگر كسي از خواب غفلت بيدار شود و از گناهان توبه كند و مدتي در مرحله استقامت صبر و نترسيدن از غير خدا را تمرين كند و خود را در اعمال و عقايد و افكار با صراط مستقيم دين تطبيق دهد و تنها خدا را دوست داشته باشد و جهاد با نفس كند و حقيقت عبوديت را در خود ايجاد كند و از اين راه اخلاص و خلوص واقعي بدست بياورد و چهل روز با اين اخلاص بگذراند حكمتي را كه خداي تعالي در اثر تزكيه نفس در روح و نفس بوجود آورده به زبانش جاري مي‏كند و ديگران را از حقايق اشياء بخصوص از معرفت پروردگار مطلع مي‏سازد. پس توصيه مي‏شود كه دوستان در راه تزكيه نفس جدي باشند تا به اخلاص كامل برسند و ديگران را از حكمت متعالي بهره‏ مند نمايند.

۱۴۲۴/۳/۲۸ قمری – نزدیک بودن خدا به ما

نزدیک بودن خدا به ما

 

بسمه تعالي….. همه بدانيم كه خداي تعالي از رگ گردن به انسان نزديكتر است و پروردگار بر ما احاطه دارد و معني اين كه از رگ گردن به ما نزديكتر است در واقع اين است كه او با علم ذاتي خود مثلاً مي‏داند كه در رگ گردن ما از چربي و قند و گرفتگي رگها چه مي‏گذرد و علم او بر همه اينها احاطه دارد ولي ما نمي‏دانيم. ذات او كه عين علم اوست بر رگهاي گردن ما احاطه علمي دارد ولي ما احاطه نداريم؛ پس در محضر خداي به اين نزديكي، گناه نكنيم و احترام او را نگه داريم.

۱۴۲۴/۳/۲۲ قمری – شناخت حقایق اشیا – تفاوت حکمت با فلسفه

شناخت حقایق اشیا – تفاوت حکمت با فلسفه

 

بسمه تعالي….. حضرت آيه اللّه سيّد حسن ابطحي مي‏فرمودند: دانشمندان بشري از قرنها قبل از اسلام در پي شناخت حقايق اشياء بوده‏ اند و مطالبي در شناخت خداي تعالي و الهيات و آسمان و فلكيات و زمين و طبيعيات به فكرشان رسيده كه نامش را فلسفه گذاشته‏ اند و در مقابل انبياء و اديان بخصوص دين مقدّس اسلام از جانب خداي تعالي از طريق وحي به شناخت حقايق اشياء پرداخته كه خداي تعالي نام آن را حكمت گذاشته است. بنابراين حكمت شناخت حقايق اشياء از طريق وحي، و تغييرناپذير است و صددرصد براي پيروان آن دين مورد اعتماد است، ولي فلسفه تغيير پذير است و آنچه فلاسفه درباره حقايق اشياء گفته‏ اند مورد بحث و گفتگو بايد واقع شود، زيرا به تجربه ثابت شده كه افكار و سخنان آنان در شناختن حقايق اشياء تغيير كرده و آنچه قبلاً مي‏گفته‏ اند بعدا بيان نمي‏كرده‏ اند به همين جهت خداي تعالي حكمت را به تعليمات انبياء از طريق وحي نسبت داده است و فرموده:«هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه» يعني او آن كسي است كه در ميان بي‏سوادان رسولي را مبعوث فرمود كه از خود آنها بود. بر آنها آيات خدا را تلاوت مي‏كرد و آنها را تزكيه نفس مي‏نمود و آنها را كتاب و حكمت تعليم مي‏فرمود.

۱۴۲۴/۳/۱۷ قمری – سالروز ولادت با سعادت پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) و فرزند گرامي اش امام صادق (عليه السلام)

سالروز ولادت با سعادت پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) و فرزند گرامي اش امام صادق (عليه السلام) 

 

سالروز ولادت با سعادت پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) و فرزند گرامي اش امام صادق (عليه السلام) را به پيشگاه مقدس حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) و امت اسلامى و شيعيان جهان تبريك عرض مينماييم.

۱۴۲۴/۲/۲۸ قمری – سالروز شهادت پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) و شهادت فرزند گرامیشان حضرت امام حسن (عليه السلام)

سالروز شهادت پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) و شهادت فرزند گرامیشان حضرت امام حسن 

 

سالروز شهادت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و شهادت فرزند گراميشان حضرت امام حسن علیه السلام)) را به پيشگاه مقدّس امام زمان (ارواحنافداه)  و امت اسلامي و شيعيان جهان تسليت عرض مي‏نماييم.

۱۴۲۴/۲/۲۰ قمری – سالروز اربعين سرور و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام

سالروز اربعين سرور و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام

 

سالروز اربعين سرور و سالار شهيدان حضرت سيدالشهداء علیه السلام را به ساحت مقدّس حضرت بقيه اللّه ارواحنافداه و همه شيعيان جهان تسليت عرض مي‏نماييم.

۱۴۲۴/۲/۷ قمری – ولادت حضرت امام موسي كاظم علیه السلام

ولادت حضرت امام موسي كاظم علیه السلام

 

ولادت حضرت امام موسي كاظم علیه السلام را به ساحت مقدّس حضرت بقيه اللّه الاعظم ارواحنافداه و همه شيعيان جهان تبريك عرض مي‏نماييم.

۱۴۲۴/۲/۵ قمری – تسلیت شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

تسلیت شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

 

شهادت حضرت رقيهسلام الله عليها  را به ساحت مقدّس حضرت بقيه اللّه الاعظم ارواحنافداه و همه شيعيان جهان تسليت عرض مي‏نماييم.

 

۱۴۲۴/۲/۳ قمری – ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام

ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام

 

ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام را به حضرت بقيه اللّه الاعظم ارواحنافداه و همه شيعيان جهان تبريك عرض مي‏نماييم.

۱۴۲۳/۱۲/۱۸ قمری – عید سعید غدیر خم

عید سعید غدیر خم

 

حلول عيد سعيد غدير خم را به ساخت مقدّس حضرت بقيه اللّه الاعظم ارواحنافداه و به عموم شيعيان جهان تبريك عرض مي‏نماييم.

۱۴۲۳/۱۲/۱۰ قمری – عید سعید قربان

عید سعید قربان

 

حلول عيد سعيد قربان را به امت اسلامي و شيعيان جهان تبريك عرض مي‏نماييم.

۱۴۲۳/۱۰/۲۴- شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام

شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام

 

بسمه تعالي…..رحلت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به مسلمانان جهان تسليت عرض مي‏كنيم اميدواريم زير سايه حضرت بقيه اللّه ارواحنافداه اهداف مقدسه حضرت امام صادق علیه السلام كه عدل و داد الهي است در زمين مستقر شود. به اميد آن روز. والسلام

۱۴۲۵/۱/۲قمری- ۱۳۸۲/۱۲/۴ شمسی- ورود حضرت سيدالشهداء به كربلا

 ورود حضرت سيدالشهداء به كربلا

بسمه تعالي….. همه دوستان بدانند كه حضرت سيدالشهداء علیه السلام وقتي به سرزمين كربلا وارد شدند مي‏دانستند كه در آنجا كشته مي‏شوند لذا فرمودند: «ههنا مسفك دمائنا» زيرا امام قلب عالم امكان است اگر بخواهد از همه اسرار عالم اطلاع پيدا كند، مي‏تواند بخصوص كه خداي تعالي فرموده باشد: «خدا خواسته كه تو را كشته ببيند» زيرا از دنيا رفتن امام هم بايد امامت داشته باشد شهادتش بايد تا قيامت براي مردم درس باشد زيرا او با شهادتش به همه مردم فهماند كه اگر ظالم سفاكي امير مردم باشد به هيچ كس رحم نمي‏كند به مردم فهماند كه حتي طفل شيرخوار لب تشنه شما را با تير سه شعبه زهر آلود هدف قرار مي‏دهد و زن و بچه شما را اسير مي‏كند و تا قدرت داريد نگذاريد اين گونه ظالم‏ ها زمام اختيار شما را در دست بگيرند. موفق باشيد.

۱۴۲۵/۱/۳ قمری – ۱۳۸۲/۱۲/۵ شمسی – فرمایش حضرت رضا (علیه السلام) به ابن شبیب

فرازي از سخنان حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام،

بسمه تعالي….. ابن شبيب مي‏گويد: بر حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام روز اول محرم وارد شدم پس از سخناني فرمودند اگر خواستي بر چيزي گريه كني مصائب حضرت امام حسين بن علي علیه السلام را به ياد بياور و بر آن حضرت گريه كن اين دستور بخاطر اين است كه ياد مصائب آن حضرت كه بالاترين مصيبت ها است به انسان صبر و بردباري در مصيبت‏ هاي وارده مي‏بخشد. انسان را محبوب الهي قرار مي‏دهد، انسان را به پيروي از آن حضرت وادار مي‏كند و خداي تعالي اجر و ثواب زيادي كه با هيچ يك از اجرها و ثواب‏ ها مقايسه نمي‏شود مرحمت مي‏فرمايد، باميد موفقيت.

۱۴۲۵/۱/۱قمری- ۱۳۸۲/۱۲/۳ شمسی- اهمیت عزاداری

اهميت عزاداري

 

 

بسمه تعالي…..حضرت سيدالشهداء علیه السلام از آن جهت به كربلا آمدند و كشته شدند كه بگويند نگذاريد رهبر شما يك ظالم سفاك باشد، نگذاريد بي‏ عدالتي در جامعه رواج پيدا كند، نگذاريد نافرماني خداي تعالي در جامعه شايع شود،

براي خون مطهر حضرت امام حسين علیه السلام احترام قائل شويد و خود را از آلودگي‏ها پاك كنيد و تزكيه نفس نمائيد به اميد موفقيت.