۹ محرم ۱۴۱۴ -فضائل حضرت ابوالفضل علیه السلام
فضايل حضرت ابوالفضل 9 محرم 1414
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. ايعصرون علي انفسهم ولو كان خساسه. شب تاسوعاي ابا عبد الله الحسين است، شبي است كه به جهات مختلف تعلق به حضرت ابوالفضل العباس عليه الصلاة السلام داردو معروف است كه ايشان باب الحوائجند. علت اين كه امشب را بزرگان دين اختصاس دادهاند به حضرت ابوالفضل العباس و فردا را به جهت اين كه جرياناتي فردا واقع ميشود كه مردم شيعه بايد از اين استاد بزرگ يعني ابوالفضل العباس عليه السلام درسهايي بگيرند. گرية بر حسين بن علي و بر يارانش بسيار اهميت دارد حتي به هر قطرهاي يا كمتر از قطرهاي خداي تعالي بهشت را به انسان ميدهد. اينها را ما قبول داريم اما بالاتر از اين و بهتر اين است كه ما از اين استاتيد چون كربلا يك دانشگاهي است پر از استاد. طفل شير خوار دارد جوان ده ساله و سيزده ساله دارد. اينها همه استادند. علي اكبر و عون و جعفر و حضرت ابوالفضل العباس دارد. ما اين درسها را بايد بگيريم. در مجالس عزاي حسيني كه بزرگتريم مكتب تربیتی بشر است بايد ما تعليمات را اخذ كنيم. من يك سالي در هندوستان بودم. يك روزي را شيعيان شهر جاموا، جاموا يك بخشي از كشميره. اينها به عنوان يوم الحسين اعلام كرده بودند. در اونجا با اينكه در اون شهر صد و پنجاه نفر بيشتر شيعه نبود، در عين حال با يك همت بسيار عالي، يك ميدان بزرگ شهر را چادر زده بودند و هزارها نفر از مذاهب مختلف شركت كرده بودند و سه روز، روزي هشت ساعت دربارة حسين بن علي حرف ميزدند كه در ميان اين جمع كه هر نفري نيم ساعت بيشتر حرف نميزد، شايد پنج نفر بيشتر شيعه نبود. بقيه هندوها بودند، اهل سنت بودند، سيكها بودند. تمام مذاهبي كه آنجا داوطلب ميشدند بيايند سخن بگويند بودند. همه دربارة سيد الشهدا و دربارة اينكه حسين بن علي يك مكتبي، يك دانشگاهي باز كرده كه تمام افراد بشر بايد از اين دانشگاه استفاده كنند. يادم ميآيد شخصي كه قبل از من سخن ميگفت در آن مجلس بسيار پر عظمت كه از تمام هندوستان جمع شده بوند، اين يك فرد هندو بود. خطاب ميكرد به مردم مسلمان كه مردم مسلمان، حسين عليه السلام مال شما تنها نيست. همة ما حسيني هستيم. ما انقلاب هندوستان را ميگفت از عاشوراي حسين تعليم گرفتيم. حسين بن علي مال تمام مردم دنياست. آنوقت مطالبي دربارة اين موضوع نقل ميكرد. و حتي در آن مجلس آزاد بودند اگر انتقادي هم دارند به حسين بن علي بگويند. ولي هر نفري بيشتر از نيم ساعت بيشتر وقت نداشت. روزي هشت ساعت سخنراني ميشد، چهار ساعت قبل از ظهر، چهار ساعت بعد از ظهر. همه دربارة عظمت سيد الشهدا حرف ميزدند. اين مكتب عظيم. يكي از آن اساتيد بسيار بزرگ اين مكتب، حضرت ابوالفضل العباسه. درسهايي به ما داده. اي كاش ما اين درسها را تشريح كنم، توضيح بديم، يك خوردهاي خودمون را بسازيم تطبيق بديم با آقا ابوالفضل العباس.
فردا شمر بن ذي الجوشن لعنة الله عليه بخاطر اينكه مادر او با مادر حضرت ابو الفضل يك نسبت دوري داشتند به ابن زياد گفته بود كه اگر ما بتوانيم ابوالفضل را با برادرانش را از ميان لشگر ابي عبد الله الحسين بيرون بياريم، نيمي از قدرت سيد الشهداء را شكست داديم. پس شما بيا يك امان نامهاي بنويس اينها را من خارجشون كنم. حضرت ابو الفضل عليه الصلاة و السلام نشسته. سيد الشهداء و اصحابشون هم نشستهاند. صدايي از پشت خيمه بلند شد. اين بني اختنا. ابوالفضل صداي شمر را شناخت. سرش را پائين انداخت. خدا ميدونه كه چه خجالتي كشيد ابوالفضل! شما در ميان جمعي از بزرگان و علماء نشسته باشيد، يك آدم هرزة بي ارزشي خودش را به شما نسبت بده. خيلي خجالت ميكشيد. ابوالفضل سرش را پائين انداخت. مرتب صدا ميزند. حضرت سيد الشهدا فرمود جوابش را بده و ان كان كافرا، اگرچه كافره، تو جوابش را بده. حضرت تشريف آورد سرشون پائين بود. گفت من براي شما و برادرانت امان نامه آوردهام. ابوالفضل گفت خدا تو را و امان نامهات را و آن كسي كه اين امان نامه را نوشته، لعنت كند. تو ميخواي من را از برادرم جدا كني. اين درس وفاداري را در روز سخت به همه داد. ياد بگيريم، از ايمانمون از اماممون جدا نشيم. اين درسي باشه. به مجرد اينكه بهت گفتند تو طرفدار امام زماني، تو چه هستي، تو چه هستي، بگي نه آقا! من نه! بگو بعله هستم. فدايش بشون. گفتند تو حجتي هستي، تو امام زماني هستي، بگو بعله. بعله. حالا حجتي كه من نميدونم يكي از دوستان بيرون از يكي از شهرهاي دور از جهرم به من تلفن ميزد ميگفت آقا حجتي چيه؟ به من ميگن حجتي. گفتم اونم كه ميگه نميدونه چيه. گفتم بگو بعله من امام زماني هستم و آرزو ميكنم آن روزي كه من را كنار ديوار بگذارند بنام مقدس امام زمان مغز مرا گلوله بزنند. اين. اين شجاعت منه. خاك بر سر آن شيعهاي كه نام امام زمان ننگش باشه. خاك بر سر آن كسي كه توي خانهاش همة اسمها هست، نام مقدس حجة ابن الحسن تابلو نشده روي سرش نگذاشته باشه. محل كارش نباشه. خاك بر سر ما كنند با اين امام دوست داشتنمون و معرفتمون به امام.
يكي ديگر از كارهايي كه روز تاسوعا انجام شد حضرت سيد الشهدا جلوي خيمه نشسته. سرش را روي زانو گذاشته. با خداي خودش دارد مناجات ميكند و حال تمركزي به خدا پيدا كرده. يك وقت شمر آمده كه همين الان بايد كار حسين بن علي را يكسره كنيد. لشگر حمله كردند بطرف خيمههاي ابي عبد الله الحسين. حضرت زينب سلام الله عليها آمد ديد برادر سرش روي زانوشه. صدا زد برادر اينها دارند حمله ميكنند، چه بايد كرد؟ حضرت سيد الشهداء صدا زد برادرش را ابوالفضل. فرمود جانم به قربانت برو ببين اينها چه ميخواهند؟ قربان اين وفا، در روز عاشورا ميدونيد ابوالفضل عليه الصلاة و السلام، من ميخوام تأكيد كنم اين درس را امشب ما ياد بگيريم. من خدا ميدونه از منبر رفتن جز اينكه يك چيزي، يك التزامي كه ما را پابند به دين ميكنه علت ديگهاي نداره كه بيام حرف بزنم. لذا اينجا ميگه و الله ان قطعتموا يميني اني اهانن ابدا عن ديني. اينها را ياد بگيريد. ارزون دينمون را نفروشيم. هواي نفسمون وادارمون نكنه كه دينمون را از دست بديم. خواستة زنمون، فرزندمون، جو زندگيمون، شغلمون ما را از دين خارج نكنه. ميگه انقطع، دستش قطع شده، روي زمين افتاده. ميگه اين را قطع كرديد ولي من بدونيد تا زنده باشم، ابدا، بعد از عمرم هم، الان ابوالفضل داره از دين خدا حمايت ميكنه، ان قطعته يميني، اني اهانن ابدا عن ديني و عن امام صادق يميني. دينم و امام زمانم. اين را ياد ميگيريم يا نه؟ اين جمع تصميم بگيريم كه از امام زمانمون، اين آقاي مظلوم، اين آقاي غريب، اين آقايي كه خودش ميفرمود به مردم بگيد من مظلومم من غريبم و كسي به ياد من نيست. شما حمايت كنيد از امام صادق يقينياتون.
حضرت ابوالفضل آمد در مقابل مردم ايستاد، چه خبره؟ گفتند الان حكمي از طرف ابن زياد آمده كه ما كار را يكسره كنيم. يك كلمه از خودش حرف نزد. گفت بايستيد من بروم از امام زمانم سؤال بكنم ببينم چه ميفرمايد. جوابتون را بياورم. آمد خدمت حسين بن علي عليه السلام. عرض كرد اينها اينطور ميگويند. حضرت فرمود برادر ميدوني من مناجات با خدا را دوست دارم. دوست دارم امشب با خداي تعالي مناجات كنم. به اين جمعيت بگو كه اگر اجازه ميدهند يك امشب ديگر هم حضرت ابو الفضل تشريف آورد. آنها هم بهرحال مهلت دادند و فردا هم جنگ برپا نشد. ابوالفضل سقاست. سقاي كربلا. تحقيقا من فكر كردم از همة افراد روز عاشورا حضرت ابوالفضل العباس تشنهتر بود. به جهت اينكه سمت سقائي را سيد الشهدا در كربلا داده به برادرش ابوالفضل. ميدونه كار كس ديگهاي نيست. آن شجاعتي كه ابوالفضل داره، ديگران شايد نداشته باشند. از روزي كه آب در خيمهها جيرهبندي شده، طبيعي است كه هر كدام يك مقدار آب دارند. از آبي كه در اختيارشون هست استفاده ميكنند. ولي ابوالفضل عليه الصلاة و السلام ميدانست كه اين قسمتي كه از آب در اختيار او هست يك روز ميشه كه آب بكلي قطع ميشه. اين بچهها ميآيند بطرف او. آبها را نگه ميداشت، نميخورد. در يك خيمهاي نگه ميداشت، خيمة باب الحرب. خيمة باصطلاح جايي كه اين مشكها را ميگذاشتند، يك خيمهاي بود. حضرت ابوالفضل آن گوشه در ميان مشك قسمت آب خودش را حفظ ميكرد تا بچهها وقتي تشنه شدند از همان آب به آنها بده. لذا او از همه زودتر آب نخورد. آمده در شريعة فرات وارد شده. من يك روز گفتم يك كسي مقايسه ميكرد حضرت آدم، انبياء اولوالعزم را با علي بن ابيطالب. خودشون هم مقايسه كردند. من گفتم انبياء اولوالعزم حضرت آدم با ابوالفضل العباس نميشه مقايسهاش كرد. حضرت آدم در بهشت همة نعمتها در اختيارش بود. بهش گفتند كه و لا تقربا هذه الشجره. به درخت گندم نزديك نشو. رفت از آن درخت گندم خورد. بخدا قسم ابو الفضل در ميان شريعة فرات اگر آب ميخورد هم خدا راضي بود، هم پيغمبر راضي بود، هم برادرش راضي بود. دستها را برده زير آب نگاه ميكند. و ذكر عطش الحسين. اينجا معرفت ابوالفضل العباس را انسان متوجه ميشود. به ياد لبهاي تشنة برادرش سيد الشهداء افتاد. به ياد آن اطفالي كه در خيمه پيراهنها را بالا زدند از رطوبت زمين استفاده ميكنند، به ياد آنها افتاد. معناي وفاداري. آب را روي آب ريخت. گفت يا نفس هوني. ميتونيد اينجوري مبارزة با نفستون بكنيد؟ اين اعلاميهاي است براي همة مردم. اي نفس خوار شو، و الحسين معطشوا. حسين بن علي تشنه است و تو ميخواي آب بخوري! نميخواست آب بخوره. اين را ميگه تا نقل بشه و ماها ياد بگيريم. ما امشب شب تاسوعاي ابي عبد الله الحسين نام ابوالفضل العباس كه جان همهامون بقربانش، برده بشه و به ياد آن آقا ما درس بگيريم. آب را روي آب ريخت. و يؤثرون علي انفسهم و كان بهم خصاصه. مشك آب را پر كرده و ميخواهد به خيمهها برسونه. ببينيد اين حالات را در نظر بگيريد. اين درسها را ما تعليم بگيريم. بخدا قسم اگر ده سال زحمت بكشيم، يك همچين حالاتي در خودمون پيدا بشه كه ما وقتي كه يك نعمتي داريم بدون دوستانمون، بدون برادرانمون از آن نعمت استفاده نكنيم. اينطوري باشيد. صفا داشته باشيد. برادري داشته باشيد. همة ما منتظريم حجة ابن الحسن ارواحنا فداه ظهور كنند و عدل و داد برقرار كنند. ولي اين جمله را من امشب بهتون ميگم. اسلام آمده صميميت و صفا برپا كنه، اخوت برپا كنه. عدل و داد بخاطر اين است كه قبلش ظلم و جور بوده. هميشه بعد از ظلم و جور، عدل و داده. و الا اسلام ميگه انما المؤمنون اخوه، شما همهاتون با هم برادريد. ميگيد آخيتك في الله و صافيتك في الله. صفا بايد نسبت به يكديگر داشته باشيد. گذشت داشته باشيد. همديگر را بيشتر از خودتون دوست داشته باشيد. اين دستور اسلامه. البته بعد از ظهور كه عدل و داد برقرار شد، بعدش صلح و صفا برقرار ميشه. و الاّ بدون صفا، بدون ايثار، بدون گذشت، بدون اينكه انسان دستورات اسلام را دقيقا عمل بكنه، انسانيت روي سعادت را نخواهد ديد. خواجه نصير الدين طوسي در اخلاق ناصرياش ميگه عدل و انصاف، اين در صورت دعواست. كي يك چيزي را نصف ميكنند؟ دادگستري ميآيد دخالت ميكنه، قاضي ميآيد دخالت ميكنه؟ وقتي كه دعوا باشه. اما اسلام آمده كه صفا و صميمت بوجود بياره. صميميت بين افراد. از مستحبات معامله اينطوره. اگر رفتي در يك مغازهاي يك جنسي را برايت كشيد. شما اصرار بكن يك خورده سبكتر بكش بهت صدمهاي نخوره. يك خورده كمتر اين برنج را بريز توي ترازو. كمتر بكش برادر عزيز. او هم مستحبه كه سنگينتر بكشه. اين كمتر بخواد اون بيشتر بده. اين جزء مستحباته اسلامه. شما حساب بكنيد اگر همة كارهاي ما همينطوري باشه. ديگه اين دادگستريها و سپاه پاسداران و نميدونم نيروهاي انتظامي، اينها چقدر كاسته ميشه، چقدر خرج اين ملت كم ميشه! شما حساب بكنيد. اينها جزء مستحباته. در مغازه ميري با اصرار بهش بگو برادر عزيز يك خوردهاي سبكتر بكش، خدا بركتش را ميده به من. او اگر پول را كمتر ميگيره از تو، تو يك خورده بيشتر بده. اين مستحبه، و الاّ ببينيد با زندگيهاي ما چقدر فرقشه. پيغمبر اكرم فرمود يك روزي ميآيد كه منكر معروف ميشه، معروف منكر ميشه. الان هي ميگويند هفتة امر بمعروف و نهي از منكر. اصلا الان معروف و منكر ما عوضي گرفتيم. نميدونيم امر بمعروف و نهي از منكر چي هست. منكر چي هست تا نهي كنيم. معروف چي هست. خود آن كسي كه داره دربارة امر بمعروف و نهي از منكر حرف ميزنه، خودش داره گناه، گناهكاره، بعضيهايشون متجاهر به فسقند. بر همة افراد واجب است كه امر بمعروف و نهي از منكر بكنند. اين از حرفهاي بسيار غلطه كه رطب خورده منع رطب چون كند. بسيار غلطه. چون يك كسي كه تمام وجودش معصيته، واجبه برش كه امر بمعروف و نهي از منكر بكنه. حالا بگيم ما كه گناهكاريم. ديگه امر بمعروف و نهي از منكر بما واجب نيست. نخير چرا واجبه. اگر اين حرف درسته بايد آقاي دكتر وقتي كه صبح ميره توي مطب صبح بايد احتياطا نه نون بخوره نه تخم مرغ بخوره نه ترشي بخوره، نه شيريني. چون ممكنه مريضهايي بيايند كه شيريني برايشون بد باشه، تخم مرغ براشون بد باشه مثلا. اين هم ميخواد بگه نخور. رطب خورده منع رطب چون كند. اين قضيه را يك سني برداشته توي كتابش جعل كرده و نوشته. و الاّ اين حرفها چيه! هر كس معصيتكار باشه يا غير معصيتكار، بايد امر بمعروف و نهي از منكر كنه. ببينيد رسالهها را ببينيد. اگر يك نفر استثناء كردند يك زناكار، ببينه يه كسي كه زناكاره زنا ميكنه. نبايد بهش بگه؟ واجبه بر همه. چون گاهي گوشه و كنار براي اينكه از زير بار امر بمعروف و نهي از منكر فرار بكنند بعضيها اين شعري كه يك نفري گفته عنوان ميكنند رطب خورده منع رطب چون كند. ما كه آقا سرتاپا خرابيم. چطور امر بمعروف و نهي از منكر كنيم. يا آن كسي كه بهش ميگويند آقا فلان كار را نكن. ميگه برو خودت را درست كن. اينهم ميگه بعله درسته خودش را درست كنه. اما بايد حتما امر بمعروف و نهي از منكر هم بكنه.
و انشاء الله بعد از ظهور، شايد انشاء الله همهامون زنده باشيم. من نميخوام وقت تعيين بكنم ولي از آثار و علائم خوب نشون ميده كه خيلي نزديكه ظهور حجة ابن الحسن. حتي دير هم شد. نه اينكه بخوايم بگيم كه روي يك حسابهايي تأخير هم شده يك مقدار. بخاطر گناهانمون، بخاطر نفهمي هايمون. يك مقدار هم تأخير شده. خودتون را بسازيد براي آن صفا و صميميت و آن انسانيت و آن گذشت ما بعد از ظهور. و ساختن هم همينه كه از امشب كه شب تاسوعاست يك درس بگيريم از حضرت ابوالفضل العباس. نام مقدس حجة ابن الحسن را دائما در زبانمون جاري كنيم. چيكار داره روي مغازهاتون، روي اطاق دفتر كارت، روي اطاق خونهات يك حجة ابن الحسن را بگيري بزني؟ چيكار داره اين. مردم حرف ميزنند. من گاهي تند ميشم. اگر يك كسي بگه مردم حرف ميزنند اگر آزاد باشم ميخوام بزنم توي سرش. خاك بر سرت كنم. تو بخاطر حرف مردم از امام زمانت دست ميكشي؟! بخاطر اينكه اي آقا، ريا نشه. نخير تو ريا كن، گناهش گردن من ثوابش مال تو. يادتون نره انشاء الله امشب من از همة دوستان ميخواهم كه در محل كارشون، در خونهاشون، در هر كجا كه مربوط به آنهاست. اقلا يك نام مقدس امام زمان را اكثرتون داريد ميدونم. اينهايي كه ندارند و غفلت كردند ميگم. بگذاريد فحشتون بدهند در راه امام زمان، يك مدال افتخاري روز قيامت داشته باشيد كه من يا بقية الله در راه محبت تو اين فحش را خوردم و بتونيد يدي داشته باشيد، راهي به امام زمان صلواة الله عليه داشته باشيد.
خوب شب تاسوعاست. امشب شب روضه خوندن نيست بنظر من. شيعه در هر كجا باشه فكر اگر بكند اشكش جاري ميشه. الان ببينيد خيمههاي ابي عبد الله چه خبره؟ چراغها را خاموش كنيد حال عزايي انشاء الله امشب به خودمون بگيريم. السلام عليك يا ابوالفضل العباس ابن امير المؤمنين. السلام عليك ايها العبد الصالح. المطيع لله و لرسوله و لاميرالمؤمنين. يكي از خصوصيات ابو الفضل العباس اين بود كه مطيع خدا و پيغمبر و اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين بود. دست راستش قطع شد. خدا قسمتتون كنه. قسمتتون كند برويد كربلا بعد از آنكه زيارت كرديد حرم مطهر حضرت سيد الشهدا را، يك خيابانه. ميرويد طرف حرم حضرت ابو الفضل. چند قدمي از صحن سيدالشهدا نگذشتهايد. كنار خيابان طرف دست راست ميبينيد يك جائي ساختهاند، يك بارگاهي است. اينجا كجاست؟ اينجا جائي است كه دست ابوالفضل به روي زمين افتاد. يك چند قدمي كه باز حركت ميكنيد طرف دست چپ، يك چيزي ساختهاند. يك جايگاهي ساختهاند. اينجا كجاست؟ اينجا جائي است كه دست چپ ابوالفضل روي زمين افتاده. بند مشك را به دندان گرفت. تمام همتش اين است كه آب را به خيمهها برساند. امر امام زمانش را اطاعت كند. ناگهان تيري آمد. به مشك آب وارد شد. آبها به روي زمين ريخت. عائس عن الحيات عازم علي الموت. ابوالفضل ديگه مأيوس از زندگي شد. مخصوصا عمود آهنين وقتي به فرق نازنينش خورد. از روي اسب به روي زمين افتاد. از برادر تقاضا كرد برادر مرا به خيمهها مبر.
هر كه در مكتب عشق تو نهاده است قدم يا عباس، هر كه در مكتب عشق تو نهاده است قدم، به جز از درس محبت ز معلم نشنيد. به جز از درس محبت ز معلم نشنيد. يا عباس، يا صاحب الكرب. الرجل الحسين اكشف كربي بحق اخيك الحسين. شب تاسوعاست. دوستان، رفقا، شيعيان امام زمان، يك چند جمله با امام زمانمون درددل كنيم. درخواست حاجتي از آقا و مولامون امام زمان بنمائيم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.