۳ ربیع الاول ۱۴۱۴ – تذكرات‌ اخلاقی نهم‌ ربیع‌ – اخلاق‌ ۵۷

 تذكرات‌ اخلاقی‌ نهم‌ ربيع‌ اخلاق‌ 57

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سيما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 چند تذكر قبل‌ از عرايضي‌ كه‌ هفته‌هاي‌ گذشته‌ عرض‌ شد، اگر اين‌ تذكرات‌ طول‌ نكشه‌ زياد بعد دربارة‌ مطالبي‌ كه‌ در هفته‌هاي‌ گذشته‌ صحبت‌ كرديم‌ حرف‌ مي‌زنيم‌.

 تذكر اول‌، روز شنبه‌ ظاهرا، روز نهم‌ ربيع‌ است‌. روز نهم‌ ربيع‌ بنا به‌ نقلي‌ به‌ درك‌ واصل‌ شدن‌ عمر ابن‌ خطاب‌ لعنت‌ الله‌ عليه‌. بنا به‌ نقلي‌ هم‌ كه‌ بيشتر نزد اهل‌ سنت‌ تاييد شده‌ در ماه‌ ذي‌ الحجت‌ الحرامه‌ به‌ هر حال‌. هر وقت‌ كه‌ باشه‌ اينقدر ارزش‌ نداره‌ كه‌ ما دنبال‌ اينكه‌ ايشان‌ كي‌ به‌ درك‌ واصل‌ شدند بحث‌ كنيم‌. ولي‌ يك‌ مطلب‌ را مي‌خواستم‌ خدمت‌ آقايان‌ محترم‌ عرض‌ كنم‌، انشاء الله‌ حمل‌ بر ضد ولايت‌ ما و بي‌ ولايت‌ ما شماها ديگه‌ لااقل‌ نمي‌كنيد. چون‌ من‌ را شماها شناختيد حالا يكي‌ دو سه‌ نفر هم‌ تازه‌ آمده‌ باشند، عوضي‌ آمده‌ باشند هر چي‌ مي‌خوان‌ بگن‌، حق‌ را بايد انسان‌ بگه‌. اونچه‌ كه‌ از خاندان‌ عصمت‌ رسيده‌ در اين‌ روز يك‌ روايتي‌ است‌ كه‌ مرحوم‌ مجلسي‌ در كتاب‌ زاد المعاد نقل‌ كرده‌. كه‌ پيغمبر اكرم‌ حسن‌ و حسين‌ را روي‌ زانو نشونده‌ بودند در يك‌ چنين‌ روزي‌، و مطالبي‌ را براي‌ اين‌ دو فرزند عزيزشون‌ مي‌گفتند و شيريني‌ در دهان‌ اينها مي‌گذاشتند و من‌ جمله‌ مي‌فرمودند كه‌، خداي‌ تعالي‌ امر كرده‌ به‌ ملائكه‌ كه‌ سه‌ روز گناهان‌ امت‌ ما را ننويسند. معناش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ در روزهاي‌ ديگر هفت‌ ساعت‌ به‌ انسان‌ مهلت‌ مي‌دن‌ كه‌ توبه‌ كنه‌. در اون‌ روز بخاطر اين‌ عيد بزرگ‌ سه‌ روز مهلت‌ براي‌ توبه‌ و استغفار مي‌دن‌. اين‌ روايتي‌ هست‌ سندش‌ هم‌ خيلي‌ محكم‌ نيست‌، حالا. جلساتي‌ كه‌ تشكيل‌ مي‌ديد يا در اون‌ روز بايد خوشحال‌ بود اين‌ اصل‌ كليش‌. يعنی صد در صد مطابق‌ روز عاشوراست‌. روز عاشورا چقدر انسان‌ محزونه‌؟ روز نهم‌ ربيع‌ هم‌ همان‌ اندازه‌ انسان‌ بايد خوشحال‌ باشه‌. يك‌ وقتي‌ من‌ خودم‌ صبح‌ پنج‌ شنبه‌اي‌ بود كه‌ روز نهم‌ ربيع‌ بود، يك‌ مجلس‌ روضه‌اي‌ بود تشكيل‌ شده‌ بود منبري‌ها بعضيهاشون‌ خيلي‌ خوش‌ سليقه‌اند بعضيهاشون‌ هم‌ خيلي‌ كج‌ سليقه‌اند. اين‌ منبري‌ بد سليقه‌اي‌ ما به‌ تورش‌ خورده‌ بوديم‌. روضة‌ حضرت‌ علي‌ اصغر را روز صبح‌، اون‌ هم‌ روضة‌ حضرت‌ علي‌ اصغر، روضة‌ حضرت‌ زهرا را هر جوري‌ باشه‌ دلم‌ نمي‌ياد گريه‌ كنم‌. بعد از ظهر همان‌ روز بود خواب‌ ديدم‌ كه‌ يك‌ آقايي‌ به‌ من‌ گفت‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ روز عاشورا خنديدن‌ بده‌، روز نهم‌ ربيع‌ هم‌ گريه‌ كردن‌ بده‌. اين‌ كلي‌ جريان‌. يك‌ مطلب‌ در خصوص‌ شماست‌ اين‌ را كه‌ عرض‌ كردم‌ مربوط‌ به‌ عموم‌ مردمه‌ حالا هر كسي‌ به‌ يك‌ نحوه‌ خوشحالي‌ داره‌. بعضي‌ها بايد برقصند تا خوشحال‌ بشن‌، بعضيها بايد آهنگي‌ بزنن‌ تا خوشحال‌ بشن‌ بعضي‌ از ارواح‌ مريض‌ بايد مردم‌ آزاري‌ بكنند تا خوشحال‌ بشن‌. بعضيها بايد غيبت‌ بكنند تا خوشحال‌ بشن‌ بعضي‌ از افراد، افراد معمولي‌ هستند كه‌ در دوران‌ عمر آرزو مي‌كشيدند كه‌ خدا حاجاتشون‌ را بگذره‌ يك‌ چند تا گناه‌ بكنن‌ تا خوشحال‌ بشن‌. يكي‌ از رفقا همين‌ ديروز مي‌گفت‌، مي‌گفت‌: پارسال‌ نهم‌ ربيع‌ سيگاري‌ هم‌ نبود، مي‌گفت‌: چند تا سيگار كشيدم‌. يكي‌ ممكنه‌ بگه‌ كه‌ خوب‌ حالا كه‌ آزادي‌ دادن‌ يك‌ هروئيني‌ بزنيم‌، يكي‌ ديگه‌ بگه‌ يك‌ ترياكي‌ بكشيم‌. افراد مختلفند به‌ هر حال‌ هر كسي‌ مطابق‌ سليقة‌ خودش‌ يك‌ نحوه‌ خوشحالي‌ داره‌. ما در يك‌ مجلسي‌ بوديم‌ روز نهم‌ ربيع‌، يك‌ آقايي‌ از علما هم‌ بود،پير مرد واقعا هم‌ خيلي‌ من‌ تاسف‌ خوردم‌ اين‌ وارد مجلس‌ شد عباش‌ را گذاشت‌ كنار و مشغول‌ رقصيدن‌، حالا همه‌ هم‌ از علما بودند رقصيدن‌ خوب‌ خنده‌ هم‌ بلند شد و عرق‌ مي‌ريخت‌، خجالت‌ هم‌ مي‌كشيد ولي‌ فكر مي‌كرد كه‌ حضرت‌ زهرا را داره‌ با اين‌ كارش‌ خوشحال‌ مي‌كنه‌. به‌ هر حال‌ بعضيها اينطوري‌.

 ولي‌ من‌ امشب‌ مي‌خوام‌ يك‌ مطلبي‌ را براي‌ شماها بگم‌، شماها در يك‌ راهي‌ حالا اونهايي‌ كه‌ سابقه‌ اشون‌ زيادتره‌، بيشتر. اونهايي‌ كه‌ تازه‌ وارد شدن‌ اول‌ راهند بالاخره‌ همه‌ توي‌ يك‌ راه‌ قرار گرفتن‌. اين‌ راه‌ هم‌ يك‌ راهي‌ است‌ كه‌. چند شب‌ قبل‌ يكي‌ از دوستان‌ خواب‌ ديده‌ بود كه‌ من‌ در منزل‌ را بستم‌ دوستان‌ همه‌ بيرون‌ ايستادن‌ و هيچ‌ كدوم‌ را راه‌ نمي‌دم‌ تو منزل‌ و خيلي‌ هم‌ ناراحتم‌ ازشون‌. ايشون‌ گفت‌: تعبيرش‌ چيه‌؟ گفتم‌ تعبيرش‌ اين‌ كه‌ من‌ اوني‌ كه‌ مي‌خوام‌ الا از چند نفر از همة‌ اين‌ جمعيت‌ زن‌ و مرد حتي‌ اوني‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ نيستن‌ اينها. جدا مي‌گم‌. يعني‌ ما يك‌ قافله‌اي‌ داريم‌ حركت‌ مي‌كنيم‌، من‌ و شماها توي‌ يك‌ قافله‌اي‌ داريم‌ حركت‌ مي‌كنيم‌. كاروانچيتون‌ هم‌ ظاهرا، حالا، اقبال‌ كم‌ شما يا بد كه‌ نمي‌خوام‌ بگم‌، اقبال‌ كم‌ شما، كاروانچيتون‌ هم‌ ما شديم‌. يكي‌ آهسته‌ ميره‌ آن‌ عقبها، يكي‌ رفته‌ لب‌ پرتگاه‌ راه‌ ميره‌، يكي‌ خودش‌ را يك‌ مقداري‌ توي‌ پرتگاه‌ انداخته‌، توي‌ شماها افرادي‌ هستند مورد تأييدند. ولي‌ بدونيد من‌ انشاء الله‌، چون‌ ما معتقد به‌ مردن‌ و قيامت‌ هستيم‌، يك‌ روزي‌ خواهد رسيد براي‌ همة‌ ما كه‌ مي‌فهميد كه‌ هر كس‌ يك‌ مختصر سستي‌ در راهش‌ كرده‌، چقدر ضرر خواهد كرد. يوم‌ الحسرة‌، روز قيامت‌. آنقدر هم‌ مورد تأييد اين‌ راه‌، من‌ چند نفر از دوستان‌ به‌ يك‌ مرحلة‌ تقريبا كمالي‌ رسيده‌اند. آنها ميدونند من‌ چي‌ دارم‌ ميگم‌. همين‌ امشب‌ آقاي‌ صحاف‌، سيد اولاد پيغمبر، بعد از نماز به‌ من‌ ميگفت‌ خواب‌ ديدم‌ حضرت‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ را، ايشان‌ شايد راضي‌ نباشد كه‌ من‌ بگم‌. ولي‌ خوب‌ ميخواد راضي‌ باشه‌ ميخواد راضي‌ نباشه‌! اينقدرها ولايت‌ داريم‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ را خواب‌ ديدم‌، اول‌ حضرت‌ از من‌ سؤال‌ كردند برنامه‌هايت‌ را چيكار ميكني‌؟ برنامه‌هايت‌ را داري‌ انجام‌ ميدي‌ درست‌ يا نه‌؟ گفتم‌ بعله‌ آقا. گفتند پس‌ بيا باهم‌ بريم‌. ورداشتند بردندشون‌. شماها تويتون‌ افرادي‌ هستند سست‌ كه‌ واقعا من‌ دلم‌ گرفته‌ ازشون‌. يك‌ عده‌اي‌ متوسط‌، يك‌ عده‌ هم‌ خوب‌. همين‌ امروز، همين‌ امروز من‌ حدودا ده‌ تا دفتر را نوشتم‌، شايد چهل‌ پنجاه‌ تا تلفن‌ جواب‌ دادم‌ كه‌ گاهي‌، من‌ مي‌خوام‌ غذا بخورم‌، تلفن‌ زنگ‌ زده‌ ميكشم‌. و ديديد هم‌ ديگه‌، صبح‌ آمدم‌ توي‌ كانون‌ نشستم‌ و همة‌ اين‌ كارها، شماها، هيچ‌ كس‌ ندونه‌ شماها مي‌دونيد، هيچ‌ حساب‌ غير خدايي‌ نميتونه‌ داشته‌ باشه‌ مگر اينكه‌ من‌ ديوانه‌ باشم‌. ظاهرا شماها معتقد نيستيد كه‌ من‌ ديوانه‌ باشم‌. و الا دوم‌ نداره‌. هيچ‌ حسابي‌ هم‌ كه‌ شماها در چه‌ وضعي‌ از نظر مقام‌ هستيد، از نظر مادي‌ هستيد، از نظر، خودتون‌ بهتر مي‌دونيد. عرض‌ كردم‌ حالا اين‌ بحثها، اصلا بحثش‌ بيخوده‌. ولي‌ همه‌اتون‌، چه‌ سست‌ باشيد، چه‌ قرص‌ باشيد، چه‌ متوسط‌، همه‌اتون‌ در يك‌ راه‌ داريد مي‌ريد. بيائيد و بهم‌ كمك‌ كنيد. به‌ يكي‌ از دوستان‌ امروز ميگفتم‌، من‌ اينها را نميگم‌ معمولا. به‌ يكي‌ از دوستان‌ امروز مي‌گفتم‌، از من‌ يك‌ سؤالي‌ كرد مجبور شدم‌ اين‌ را بگم‌. گفتم‌ اين‌ را بدون‌ شما ممكنه‌ تهران‌ باشي‌ ولي‌ من‌ از طرف‌ شما اينجا زيارت‌ ميكنم‌ حضرت‌ رضا. در همة‌ موارد دعا، دعات‌ ميكنم‌. شايد اكثر شما ندونيد اين‌ حرف‌ را. ولي‌ خوب‌. و دوستان‌ را وادار كردم‌ كه‌ بروند حرم‌ و از طرف‌ همه‌ اتون‌، هر يكي‌، خيليه‌ها، و اولويت‌ هم‌ با كساني‌ است‌ كه‌ خارج‌ مشهد هستند. براي‌ همه‌اتون‌ زيارت‌ كنند. يعني‌ دويست‌ نفر را فعلا تعيين‌ كرديم‌ زيارت‌ بكنند. بيائيد و با هم‌ كمك‌ كنيم‌ اين‌ راه‌ را بريم‌ ديگه‌. كوتاهي‌ نكنيد. يك‌ خورده‌اي‌ شل‌ بازي‌ و بي‌ نظمي‌ كه‌ در همة‌ كارها داريد، در اين‌ كار نداشته‌ باشيد. يك‌ قافله‌ايم‌ كه‌ مي‌خوايم‌ حركت‌ كنيم‌. بعضي‌هاتون‌ هنوز به‌ آن‌ مرحله‌اي‌ نرسيديد كه‌ گناه‌ خوشتون‌ نياد. شايد خوشتون‌ بياد. ولي‌ توي‌ شما جمع‌ داريم‌ فردي‌ را كه‌ مساويست‌ يك‌ گناه‌ را بهش‌ بگن‌ انجام‌ بده‌ با يك‌ كاسه‌ زهر بهش‌ بگن‌ بخور. اگر شما نمي‌شناسيد، انشاء الله‌ وقت‌ خودش‌، شايد زمينه‌ بشه‌ معرفي‌ كنيم‌. يك‌ كاسه‌ را بهش‌ بگن‌ سر بكش‌ براش‌ مساوي‌ با اين‌ است‌ كه‌ بگن‌ گناه‌ بكن‌. و اين‌ الحمد لله‌ از مسائلي‌ است‌ كه‌ من‌ نصفه‌هاي‌ شب‌ ميگم‌ خدايا يك‌ همچين‌ كاري‌ انجام‌ شده‌ و اينهم‌ تفضل‌ تو. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ ميگه‌ كه‌ ان‌ علينا للهدي‌، هدايت‌ بعهدة‌ منه‌. انك‌ لا تهدي‌ من‌ احببت، و لكن‌ الله‌ يهدي‌ من‌ يشاء. اي‌ پيغمبر تو هرگز نميتوني‌ هدايت‌ كني‌ حتي‌ كسي‌ را كه‌ دوست‌ داري‌. خدا هدايت‌ ميكنه‌، همة‌ شماها را خدا هدايت‌ ميكنه‌. همه‌اتون‌ با هم‌ بگيد الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. خدايا حمد مي‌كنيم‌ كه‌ ما را خداي‌ تعالي‌ توي‌ اين‌ راه‌ قرار داد و اگر خدا نبود ما توي‌ اين‌ راه‌ قرار نمي‌گرفتيم‌. اين‌ را بگيد. و خدا ميدونه‌ به‌ طور متوسط‌ تلفني‌ و مراجعة‌ مستقيم‌، و يا بوسيلة‌ نامه‌، بطور متوسط‌ شايد روزي‌ بيست‌ نفر مراجعه‌ مي‌كنند كه‌ اگر من‌ يكنفرشون‌ را، اين‌ را هم‌ بدونيد من‌ قبول‌ نميكنم‌ يك‌ نفر را مگر اينكه‌ به‌ قلبم‌ الهام‌ بشه‌ كه‌ از طرف‌ خود خاندان‌ عصمت‌ اين‌ شخص‌ قبوله‌، اين‌ شخص‌ قبوله‌. و الا من‌ تا اين‌ موثق‌ را باصطلاح‌، اين‌ وثيقه‌ را، اين‌ اطمينان‌ را پيدا نكنم‌، خيلي‌ها هستند، اگر براتون‌ معرفي‌ بكنم‌ كه‌ شايد بعضي‌هاشون‌ سالها دارند تقاضا مي‌كنند. ولي‌ چرا؟ من‌ نمي‌دونم‌. من‌ نمي‌دونم‌ چرا اينجوريه‌. چرا اينطوريه‌ نمي‌دونم‌. حالا بهرحال‌ قسمت‌ ما اينه‌. همه‌امون‌ بايد با هم‌ باشيم‌. توي‌ راه‌ بايد باشيم‌، يك‌ عده‌اتون‌ هستيد كه‌ طبيعتا و روي‌ برنامه‌اتون‌ و روي‌ مراحلتون‌ اين‌ حالتي‌ كه‌ ميخوام‌ عرض‌ كنم‌ پيدا كرديد. خوشا بحالتون‌ و بقيه‌ بايد لااقل‌ اداي‌ آنها را دربيارند. لااقل‌ مثل‌ آنها باشند. و الا راهتون‌ جداست‌. و آن‌ اينه‌ كه‌ ما تمام‌ روايات‌ را اگر برداريم‌ براي‌ نهم‌ ربيع‌ بررسي‌ كنيم‌ يا براي‌ غير نهم‌ ربيع‌، فرقي‌ نميكنه‌. فرض‌ كنيد، فرض‌. خداي‌ تعالي‌ ده‌ روز آزاد كرده‌ كه‌ شما گناه‌ بكنيد. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ چطور ميشه‌ آقا؟ گفتم‌ آدم‌ توي‌ هر اداره‌اي‌ كار بكنه‌، بهش‌ ده‌ روز مرخصي‌ مي‌دهند. مرخصي‌ بهش‌ مي‌دهند كه‌ ده‌ روز نماز نخونه‌ ديگه‌، ده‌ روز روزه‌ نگيره‌، ده‌ روز عبادت‌ نكنه‌. اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، ما هم‌ توي‌ ادارة‌ الهي‌ داريم‌ كار مي‌كنيم‌، بندة‌ خدا هستيم‌، و مرخصي‌ بهمون‌ سه‌ روز دادند، هر كاري‌ مي‌خوايم‌ بكنيم‌ بكنيم‌. اين‌ را از قول‌ من‌ نقل‌ نكنيدها. اينها را به‌ او گفتم‌. حالا من‌ يك‌ سؤال‌ ميكنم‌ و اين‌ را بدونيد. گناه‌ مثل‌ زهره‌ براي‌ روح‌ شما. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ شما يك‌ كاسه‌ زهر را سر بكشيد بدنتون‌ از بين‌ ميره‌ مخصوصا براي‌ شماها يك‌ دونه‌ گناه‌ روحتون‌ را از بين‌ ميبره‌. حالا اگر از طرف‌ دولت‌ يا از طرف‌ هر مقامي‌ به‌ شما آزادي‌ داده‌ شد كه‌ سه‌ روز مي‌تونيد زهر بخوريد. شما را به‌ خدا مي‌خوريد؟! جمعي‌ از دوستان‌ شما هستند كه‌ اگر يك‌ ميليون‌ تومان‌ هم‌ بهشون‌ بدهند بگن‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ بكن‌، هيچ‌ هم‌ خدا نمي‌نويسه‌، بكن‌. ميگه‌ نه‌. اين‌ من‌ را ميكشه‌، منحرفم‌ ميكنه‌.

 گناه‌ پس‌ اينجوريه‌. گناه‌ مثل‌ زهره‌، مثل‌ سيلي‌ زدن‌ به‌ صورت‌ خداست‌. شما وارد خانة‌ يك‌ دوستتون‌ شديد. اصلا همينجا. من‌ به‌ شما گفتم‌ آزاديد هر كدام‌ يك‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ من‌ بزنيد. من‌ به‌ اين‌ داش‌ محلة‌ درياني‌ يك‌ وقتي‌ مي‌نشستيم‌، داشي‌ داشت‌ آن‌ محل‌. آن‌ وقتها هر محل‌ يك‌ داشي‌ داشت‌. اون‌ عادت‌ كرده‌ بود به‌ فحش‌ دادن‌ و چاقو كشيدن‌ و واقعا نمي‌تونست‌ راحت‌ باشه‌. ما توي‌ كتاب‌ محضر استادم‌ نوشتم‌. اسمش‌ غلامعباس‌ بود. آوردمش‌ خونه‌ بهش‌ خيلي‌ هم‌ رسيدم‌. گفت‌ بيا و فحش‌ نده‌. گفت‌ چشم‌. خيلي‌. رفت‌ و حوصله‌اش‌ سر آمده‌ بود. ميگفت‌ من‌ دارم‌ منفجر ميشم‌، چند روزه‌ فحش‌ ندادم‌. بهش‌ گفتم‌ بشين‌ به‌ من‌ هر چي‌ مي‌خواي‌ فحش‌ بده‌، راحت‌ بشو و بعد برو بيرون‌. گفت‌ زبونم‌ لال‌ بخوام‌ به‌ شما فحش‌ بدم‌. ببينيد همين‌ آدمي‌ كه‌ عقده‌ كرده‌ مي‌خواد فحش‌ بده‌. داريم‌ افراد مريضي‌ كه‌ اينها خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اگر يك‌ بدي‌ نكنند، يك‌ گناه‌ نكنند، يك‌ فحش‌ ندهند، يك‌ دعوا نكنند، راحت‌ نيستند. ما توي‌ آن‌ محلة‌ درياني‌ يك‌ بچه‌اي‌ بود، همسن‌ من‌ بود. اين‌ توي‌ كوچه‌ من‌ مي‌ديدمش‌ كه‌ وقتي‌ من‌ مي‌رم‌ بيرون‌، چون‌ ما يك‌ خورده‌اي‌ همچين‌ خجول‌ و اينها بوديم‌، اون‌ يك‌ مثل‌ خار، ميگن‌ اول‌ هم‌ كه‌ سرش‌ را از توي‌ گل‌ درمي‌ آره‌، تيزه‌. اين‌ هر كي‌ را مي‌رسيد اذيت‌ مي‌كرد. يك‌ روز ديدم‌ يك‌ گربه‌اي‌ را ريسمون‌ بسته‌ به‌ گردنش‌، داره‌ ميكشه‌. اين‌ حيوان‌ هم‌ داره‌ خفه‌ ميشه‌. ما رفتيم‌ آنجا، آقا ما را يك‌ دست‌ كتك‌ زد. نگيد نوش‌ جانت‌! كتك‌ خورديم‌ حسابي‌. ديگه‌ ما از آن‌ محله‌ رفتيم‌ و نديدمش‌. يك‌ وقتي‌ ما را ساواك‌ خواست‌ در، يك‌ كار مهمي‌ اين‌ بنده‌ زاده‌ كرده‌ بود، پسر من‌ و هموني‌ كه‌ الان‌ تهرانه‌، و ما را خواستند. ديديم‌ مردي‌ آمد پهلوي‌ من‌ نشست‌. شما مرا مي‌شناسيد؟ گفتم‌ نه‌. گفت‌ اينجا اسمم‌ فلانه‌. يعني‌ توي‌ ساواك‌ اسم‌ مستعاري‌ داشت‌. گفتم‌ بعله‌. گفت‌ ولي‌ اسم‌ اصليم‌ مي‌دونيد چيه‌؟ بگم‌ يادتون‌ مي‌آد. گفتم‌ بگو. گفت‌ فلاني‌. يك‌ قدري‌ فكر كردم‌. گفتم‌ توي‌ كوچه‌ خونه‌اتون‌ كجا بود. گفت‌ بعله‌. واقعا اينطوره‌ كه‌ عاقبت‌ اينجور افراد، اگر ول‌ كنندها، اگر ول‌ كنند، تربيتش‌ نكنند، به‌ همونجاها منجر ميشه‌. گفت‌ من‌ بخاطر آن‌ آشنايي‌ كتكي‌ كه‌ به‌ شما، خودش‌ يادش‌ بود كتك‌ به‌ ما زده‌. آن‌ كتك‌ كه‌ ما شما را بي‌ جهت‌ زديم‌، حالا پسرتون‌ را باصطلاح‌ بهش‌ كمكي‌ مي‌كنيم‌ و نمي‌گذاريم‌ توي‌ زندان‌ باشه‌. راست‌ هم‌ ميگفت‌. كار خيلي‌ مهمي‌. وقتي‌ هم‌ كه‌ انقلاب‌ شد، اين‌ را گرفتندش‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ يك‌ نامه‌اي‌ هم‌ به‌ ما نوشت‌، من‌ كمك‌ كردم‌ پسر شما را. گفتم‌ من‌ اگر به‌ من‌ مراجعه‌ كردند، گفتند كه‌ تو از ايشان‌ چه‌ اطلاع‌ داري‌، من‌ كمك‌ تو را ميگم‌. و الا معنا نداره‌ كه‌ توي‌ دادگاه‌ طرفدار تو باشم‌، كارهاي‌ ديگه‌ هم‌ كردي‌ و ظاهرا اعدامش‌ هم‌ كردند. حالا بهرحال‌. ببينيد بعضي‌ها هستند كه‌ تا فحش‌ ندهند، دعوا نكنند، توي‌ همان‌ مسير هم‌ مي‌آيند جلو. اينها راحت‌ نيستند، راحت‌ نمي‌تونند باشند. اين‌ سه‌ روز كه‌ وقتي‌ بهشون‌ آزادي‌ بده‌ انسان‌، ميگن‌ حالا بشينيم‌ معصيت‌ كنيم‌. شما اين‌ را بدونيد، بدونيد روز نهم‌ ربيع‌، هركس‌ گناه‌ كرد، هر گناهي‌ كه‌ باشه‌؛ گناه‌ كرد بدونيد اين‌ آدم‌ مريضه‌ منتهي‌ تا حالا مثل‌ مريضي‌ كه‌ توي‌ بيمارستان‌ خواباندنش‌ بهش‌ گفتند ناله‌ نكن‌. يك‌ ساعت‌ آمدند بهش‌ گفتند حالا آزادي‌ ناله‌ بكني‌، اين‌ ناله‌اش‌ را ول‌ ميكنه‌. و الا به‌ آدم‌ سالم‌ بگن‌ ناله‌ بكن‌، ميگه‌ يعني‌ چه‌؟ مگه‌ ديوانه‌ شدم‌ ناله‌ بكنم‌! گناه‌ را ولو، من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ آن‌ روايت‌ ضعيفه‌، بخاطر آن‌ روايت‌… نه‌. بخاطر روحتون‌، بخاطر مسيرتون‌، بخاطر حركتتون‌، بخاطر راه‌ سير و سلوكتون‌ شما نبايد طبعا گناه‌ بكنيد. حرف‌ هرزگي‌ بزنيد. شأن‌ شما نيست‌. شما مي‌خواهيد، شما شايد هيچكدامتون‌ حرف‌ را درست‌ لمس‌ نكرده‌ باشيد، مقصد را درست‌ لمس‌ نكرده‌ باشيد. مقصد آقايون‌ از نظر بعد ظاهري‌ و دنيايي‌ اين‌ است‌ كه‌ از ياران‌ بسيار خوب‌ امام‌ زمان‌ باشيد. اين‌ مقصده‌. و بعد معنويش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ خليفة‌ الله‌ و ولي‌ الله‌ باشيد. اين‌ و منافات‌ با، يك‌ روزي‌ نشه‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ توي‌ يك‌ عالم‌ ديگه‌ يك‌ كار مكروه‌ كرده‌، ببينه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ كه‌ و لم‌ نجد له‌ عزما. ما عظمي‌ در او نديديم‌، پيغمبر اولوالعزم‌ نشد حضرت‌ آدم‌. با اينكه‌ توبه‌اش‌ را قبول‌ كردند. ولي‌ نه‌. تو ضعيفي‌، تو مريضي‌، تو نميتوني‌ بار كسي‌ كه‌ نميتونه‌ شكمش‌ را نگه‌ بداره‌، ميتونه‌ يك‌ جامعه‌اي‌ را حفظ‌ كنه‌. تو نميتوني‌. براي‌ انسان‌ سابقة‌ بد مي‌مونه‌. سابقة‌ سوء مي‌مونه‌. و يقين‌ هم‌ بدونيد امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ افرادي‌ كه‌ سابقة‌ سوء دارند، اينها را معلوم‌ نيست‌ خوب‌ بپذيره‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ گناه‌ را كه‌ اصلا حرفش‌ را نميشه‌ زد. ما يك‌ روز منزل‌ يكي‌ از دوستاني‌ كه‌ الان‌ هم‌ توي‌ مجلسه‌ رفتيم‌ ديديم‌ روز نهم‌ ربيع‌ مثلا عكس‌ آلت‌ رجوليت‌ را كشيده‌ روي‌ ديوار زده‌، من‌ خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌. بهشون‌ گفتم‌ آقا اين‌ را برش‌ داريد، حرف‌ بد حتي‌ نبايد بزنيد. رشتي‌ها را، تركها را، نميدونم‌ مشهديها را، امثال‌ اينها را به‌ باد استهزاء گرفتن‌ براي‌ اينكه‌ ديگران‌ بخندند، اينها گناهه‌ آقايون‌! اينها صحيح‌ نيست‌. اين‌ يك‌ مرحله‌. گناه‌ نكنيد. توي‌ مجلسي‌ هم‌ كه‌ گناه‌ ميشه‌ نبايد، اين‌ را من‌ امسال‌ عنوان‌ مي‌كنم‌. چون‌ سالهاي‌ قبل‌ رفقا ميگن‌ تو چرا مسافرت‌ ميكني‌؟ من‌ به‌ رفقا، حقيقت‌ را بايد گفت‌، من‌ فرار ميكرد. چند ساله‌. گفتم‌ من‌ اگه‌ اينجا باشم‌ مي‌آن‌ يك‌ عده‌اي‌ افراد ناساخته‌، چي‌ بگم‌؟ افراد ناقص‌، مي‌آن‌ اينجا. من‌ اگر بخوام‌ با آنها رفيق‌ نشم‌، ميگن‌ فلاني‌ ولايتش‌ ضعيفه‌. بخدا قسم‌، خدايا تو ميدوني‌ اين‌ قسم‌ را درست‌ ميخورم‌، اگر در بهشت‌ عمر وارد بشه‌ من‌ مي‌رم‌ بيرون‌. اين‌ را شما بدونيد. يك‌ شب‌ خواب‌ ديدم‌ يك‌ صف‌ خيلي‌ طولاني‌، من‌ اول‌ صف‌ را نمي‌ديدم‌. معلوم‌ هم‌ شد كه‌ جلوش‌ چون‌ اول‌ صف‌ جهنم‌ بود. آنجا آنقدر از من‌ دوره‌ كه‌ من‌ حتي‌ دودش‌ را هم‌ نمي‌بينم‌. صف‌ خيلي‌ طولاني‌ بود. و قاعدتا هم‌ بايد صف‌ طولاني‌ باشه‌. من‌ اواخر بودم‌. پشت‌ سر من‌ هم‌ كساني‌ بودند. همينجور پرسيديم‌ اين‌ صف‌ مال‌ چيه‌، ما چرا وايستاديم‌؟ بعضي‌ها توي‌ صف‌ واي‌ مي‌ايستند ولي‌ بي‌ اطلاعند. من‌ از آنها بودم‌. گفتند كه‌ اين‌ صف‌ اينه‌ كه‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا را، حالا آنجا فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا، اينها صف‌ بستند. خداي‌ تعالي‌ تمام‌ عذابش‌ را در اختيار اولاد زهرا گذاشته‌، اينها يكي‌ يكي‌ عمر را عذاب‌ بكنند تا دلشون‌ خنك‌ بشه‌. لذا طول‌ ميكشه‌. من‌ گفتم‌ نه‌. اين‌ صف‌ وايستادن‌ داره‌. توي‌ صحراي‌ محشر، گرم‌ هم‌ بود. وقتي‌ بيدار شدم‌ ديدم‌ هوا گرمه‌، خيلي‌ هم‌ عرق‌ كرده‌ بودم‌ و گرماي‌ زيادي‌ هم‌ بود. گفتم‌ مي‌ارزه‌. شايد در دل‌ من‌ آنقدري‌ كه‌ بغض‌ اين‌ خبيث‌ هست‌، بغض‌ احدي‌ در دل‌ من‌ نباشه‌. اين‌ را شما بدونيد. ولي‌ مسئله‌ چيز ديگه‌ است‌. آلوده‌ شدن‌ به‌ گناه‌، آلوده‌ شدن‌ به‌ معصيت‌، انسان‌ آن‌ راه‌ و روشش‌ را از دست‌ ميده‌. توي‌ جاده‌ داريد ميريد، بهت‌ بگن‌ آقا مانعي‌ نداره‌، در اين‌ ساعت‌ خودت‌ را پرت‌ كني‌ از جاده‌. مي‌ريد پرت‌ مي‌كنيد؟! پرت‌ شدن‌ از جاده‌ است‌. دقت‌ كرديد؟ حرف‌ بي‌، حرفهاي‌ بد، اسم‌ بعضي‌ از چيزهايي‌ كه‌ بده‌ بردنش‌، اينها را بدونيد گناهه‌ و معصيته‌ و نبايد انسان‌ بگه‌. روز نهم‌ ربيع‌ بشينيد، شيريني‌ هم‌ بگذاريد، هر كاري‌ كه‌ مستحبه‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود، ماية‌ خوشحاليشه‌. چون‌ هر كسي‌ خوشحاليش‌ در يك‌ چيزيه‌، اين‌ را بدونيد، يكي‌ پا ميشه‌ نصف‌ شب‌ نماز شب‌ ميخونه‌ خوشحاله‌ و كيف‌ ميكنه‌ و ذاتا بقول‌ يك‌ كسي‌ مي‌شنگه‌. يك‌ كسي‌ با زنا و معصيتهاي‌ ديگه‌ خوشحاله‌. دقت‌ كرديد؟ هر كسي‌ خوشحاليش‌ به‌ يك‌ چيزيه‌. شما بايد خوشحاليتون‌ فقط‌ و فقط‌ به‌ همانهايي‌ باشه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌، ائمة‌ اطهار داشتند. چون‌ شما بايد در صراط‌ مستقيم‌ باشيد و اينها بيشتر از اين‌ نبوده‌ كه‌ مي‌نشستند لعن‌ مي‌كردند اينها را. اللهم‌ العن‌ اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد و آل‌ محمد و آخر تابع‌ له‌ علي‌ ذلك‌. يا اللهم‌ العن‌ عمر ثم‌ ابابكر و عمر، ثم‌ عثمان‌ و عمر، ثم‌ عمر عمر عمر، اينقدر عمر عمر عمر بگيد تا دهنتون‌ تلخ‌ بشه‌. چون‌ انسان‌ وقتي‌ ذكر دوست‌ ميگه‌ دهنش‌ ميشه‌ شيرين‌. ولي‌ وقتي‌ از يك‌ كسي‌ اوقاتش‌ تلخه‌، اسمش‌ را زياد ببره‌ دهنش‌ تلخ‌ ميشه‌. كامش‌ تلخ‌ ميشه‌. لذا ائمة‌ اطهار زياد اسم‌ اينها را نبردند. اللهم‌ اول‌ ظالم‌، اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد و آل‌ محمد كي‌ بوده‌؟ اول‌ ظالم‌ اينها بودند. يكي‌ اينكه‌ لعن‌ بكنيد روز نهم‌. يكي‌ اينكه‌ خوب‌ شيريني‌ براي‌ زن‌ و بچه‌اتون‌ ببريد خونه‌، عيدي‌ بديد. عيديهاي‌ حسابي‌ هم‌ بديد. لباس‌ نو بخريد براشون‌. براي‌ اينكه‌ خوشحال‌ بشن‌. اما شما بدونيد، حرفهاي‌ باطل‌، من‌ از باب‌ تقيه‌ و اينها نميگم‌. آن‌ خودش‌ يك‌ بحثي‌ است‌ كه‌ بعضي‌ از كارهاي‌ ما از نظر سياسي‌ و مذهبي‌ درست‌ نيست‌. آية‌ الله‌ مرعشي‌ نجفي‌، اين‌ قضيه‌ را خود ايشان‌ براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كردند. من‌ فكر مي‌كردم‌ يكي‌ از آقايون‌ نقل‌ ميكرده‌ بعد از خود ايشان‌ پرسيدم‌ گفت‌ نه‌ ايشان‌ خودشون‌ نقل‌ كردند. ايشان‌ نميدونست‌. ايشان‌ براي‌ من‌ خودشان‌ نقل‌ كردند كه‌ من‌ نجف‌ كه‌ بودم‌، يك‌ طلبة‌ سني‌ هم‌ آنجا بود، مال‌ كردستان‌ ايران‌ بود. آنجا درس‌ مي‌خوند. شب‌ نهم‌ ربيع‌ در نجف‌ و در قم‌ و در محافل‌ باصطلاح‌ آنها خيلي‌ برنامه‌هايي‌ دارند. الحمد لله‌ آنموقعش‌ هم‌ من‌ داخل‌ نميشدم‌. خوب‌ كارهايي‌ ميكنند حالا. ميگفت‌ كه‌ اينهم‌ بود. خوب‌ در اقليت‌ بود، كسي‌ هم‌ نمي‌شناختش‌ اين‌ سنيه‌، رد مي‌كرد. چون‌ سني‌ها تعصبات‌ زيادي‌ مثل‌ ما ندارند، مثل‌ شيعه‌ ندارند. يك‌ وقتي‌ توي‌ قطار داشتيم‌ مي‌رفتيم‌ طرف‌ اين‌ تركمن‌، چيه‌ اسمش‌؟ بندر تركمن‌. سابق‌ بندر شاه‌ بود. آنوقت‌ بندر شاه‌ بود كه‌ ما مي‌رفتيم‌. مي‌رفتيم‌ بندر تركمن‌. مي‌خواستيم‌ گرگان‌ پياده‌ بشيم‌، يك‌ جواني‌ نشسته‌ بود توي‌ كوپة‌ ما، يك‌ رفيقي‌ هم‌ ما داشتيم‌ او هم‌ جوان‌ بود. اين‌ رفيق‌ ما از او پرسيد كه‌ تو چه‌ مذهب‌ داري‌. گفت‌ من‌ سني‌ هستم‌. او هم‌ فوري‌ گفت‌ بر عمر لعنت‌. او گفت‌ نستجیر بالله‌ بر علي‌. آقا اون‌ جوان‌ شيعه‌ بلند شد يك‌ كتك‌ حسابي‌ اين‌ را زد. من‌ البته‌ به‌ اين‌ جوان‌ گفتم‌ اين‌ جسارتي‌ كه‌ ايشان‌ كرد، باعثش‌ تو شدي‌. چيكار داري‌ ميگي‌ بر عمر لعنت‌. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ غيرت‌ او، عكس‌ العملش‌ همين‌ اندازه‌ بود كه‌، اما وقتي‌ اسم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ برده‌ شد و آن‌ كلمه‌ گفت‌ آن‌ سنيه‌، واقعا ديدم‌ اين‌ از خود بيخود شد. چه‌ غيرتي‌ داره‌! خيلي‌ محبت‌ داره‌. ولي‌ اون‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ مرعشي‌ نجفي‌ مي‌گفتند كه‌ من‌ مي‌خواستم‌ بيام‌ ايران‌. ماشين‌ من‌ همان‌ در حدود كردستان‌ خراب‌ شد. برف‌ زيادي‌ هم‌ آمده‌ بود و ما مانده‌ بوديم‌ توي‌ برف‌. يك‌ وقت‌ ديديم‌ كه‌ سرو كلة‌ آن‌ طلبه‌ سني‌ پيدا شد، حالا از علما هم‌ شده‌. ما را برداشت‌ برد خونه‌. خيلي‌ هم‌ احترام‌ كرد، خيلي‌ هم‌ محبت‌ كرد. گفت‌ يك‌ جلسه‌اي‌ ما داريم‌ امشب‌، شما مي‌آئيد بريم‌ توي‌ آن‌ جلسه‌؟ گفتم‌ مي‌آم‌. گفت‌ بايد لباس‌ اهل‌ سنت‌ بپوشي‌ كه‌ آنجا نفهمند شما شيعه‌ هستي‌. هيچي‌. ما را برداشت‌ و برد. مجلسي‌ بود و اينها نشسته‌ بودند و حرفهاي‌ مخالف‌ مي‌زدند و بعد برنامه‌ شروع‌ شد. ديدم‌ يك‌ منقل‌ آتش‌ آوردند رويش‌ يك‌ آهن‌ گذاشتند سرخه‌. آتش‌ هم‌ خيلي‌ بل‌ بل‌ ميزنه‌ باصطلاح‌. يك‌ جواني‌ را آوردند از حرف‌ زدنش‌ داشت‌ التماس‌ ميكرد كه‌ من‌ را نكشيد. اين‌ لهجه‌اش‌ لهجة‌ قزويني‌ها بود. ايشان‌ دارند ميگن‌. اين‌ را آوردند روي‌ يك‌ سفره‌اي‌ انداختند. با يك‌ ضربت‌ سرش‌ را از بدن‌ جدا كردند. بعد هم‌ آن‌ آهن‌ داغ‌ را گذاشتند جاي‌ رگهاش‌. و اين‌ وقتي‌ جان‌ مي‌داد و حركت‌ مي‌كرد اينها دست‌ مي‌زدند. من‌ از حال‌ رفتم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ بهوش‌ آمدم‌ ديدم‌ اينها دور مرا گرفتند به‌ اين‌ ميزبان‌ من‌ ميگن‌ اين‌ شايد شيعه‌ است‌. اين‌ ميگه‌ نه‌، اين‌ نديده‌ اينجور چيزها را نتونسته‌ طاقت‌ بياره‌. ما را برداشت‌ برد خونه‌. وقتي‌ همه‌ رفتند به‌ من‌ گفت‌ كه‌ اون‌ كارهايي‌ كه‌ در نجف‌ شما انجام‌ مي‌داديد و خوش‌ بوديد، انعكاسش‌ اينجاست‌. اينجا بايد اذيت‌ بشيد. اين‌ مال‌ شايد پنجاه‌ سال‌ قبل‌ باشه‌. كه‌ نه‌ راديو بوده‌، نه‌ تلويزيون‌ بوده‌، نه‌ ارتباطهاي‌ امروزي‌ بوده‌ نه‌ هيچي‌. امروز اين‌ مسئله‌ خيلي‌ سخته‌. يعني‌ بهرحال‌ وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ. بخدا به‌ كساني‌ كه‌ غير خدا را مي‌خونند، شما رفتيد توي‌ فرض‌ كنيد توي‌ هندوستان‌ و توي‌ معبد بت‌ پرستها و به‌ بتشون‌ فحش‌ داديد. آنها هم‌ به‌ خداي‌ شما فحش‌ مي‌دهند. عبد بغيرهم‌. باعثش‌ هم‌ شما شديد. حالا از اين‌ جهت‌ من‌ كاري‌ ندارم‌. نمي‌خوام‌ بگم‌ حالا مثلا فرض‌ كنيد توي‌ خونه‌ تنها نشستيد، نه‌ زن‌ و بچه‌اتون‌ سنيند، نه‌ هم‌ ميرن‌ به‌ سني‌ها ميگن‌. اما المؤمن‌ لا يكون‌ فحاشا. مؤمن‌ اصلا فحاش‌ نميتونه‌ باشه‌. ولو به‌ عمر. لعنت‌ كنيد. لعنت‌ مي‌دونيد چقدر معرفت‌ انسان‌ را بالا ميبره‌! لعنت‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ خدايا تو يك‌ وقتي‌ ممكنه‌ به‌ اين‌ عمر ترحم‌ كني‌، ترحم‌ نكن‌. خواهش‌ مي‌كنيم‌ ترحم‌ نكن‌. محبت‌ شما را ميرسونه‌، مناجات‌ با خدا كرديد، از صلوات‌ بعضي‌ها ميگن‌ اين‌ كار ثوابش‌ بيشتره‌ و تبري‌ هم‌ كرديد و وسايل‌ خوشحالي‌ زن‌ و بچه‌اتون‌ را هم‌ فراهم‌ كنيد. و من‌ جدا امشب‌ اعلام‌ ميكنم‌ يك‌ دونه‌ گناه‌، يك‌ دونه‌ غيبت‌، يك‌ دونه‌ حرف‌ لغو براي‌ جمعي‌ مخصوصا كه‌ كمالاتي‌ دارند، نبايد در اين‌ ايام‌ گفته‌ بشه‌ و در مجلسي‌ هم‌ كه‌ اينها هست‌، هيچكس‌ نبايد شركت‌ بكنه‌. اين‌ از اعلامية‌ ما در اين‌ ارتباط‌. ولي‌ خوشحال‌ باشيد، خندان‌ باشيد، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بريد منزل‌، با رفقا، اشكال‌ نداره‌، رفقا شيريني‌ بدهند. در دهان‌ مؤمن‌ انسان‌ اگر شيريني‌ بگذاره‌ چقدر ثواب‌ نقل‌ كردند. توي‌ دهانش‌ بگذاريد. توي‌ دستش‌ هم‌ نديد، بگذاريد توي‌ دهانش‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كارهاي‌ خوب‌، كارهاي‌ پر ثواب‌ بكنيد. و دوستان‌ ما انشاء الله‌ نه‌ مجلس‌ تشكيل‌ ميدن‌ و نه‌ در مجالس‌ اينطوري‌ كه‌ لغو و گناه‌ و هرزه‌گويي‌ و رقاصي‌ و تا يك‌ عمر مي‌خواستند برقصند، حالا نهم‌ ربيع‌ رقاصيشون‌ گل‌ كرده‌. مثل‌ يك‌ مريضي‌ كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود يك‌ عمر مي‌خواسته‌ ناله‌ بكنه‌، ولي‌ آزاد نبوده‌، حالا ناله‌ بكن‌. بايد به‌ شما اجازه‌ بدهند كه‌ معصيت‌ بكنيد، مي‌كنيد؟! به‌ خدا قسم‌ اولياء خدا را اگر از ناحية‌ خدا يك‌ نامه‌اي‌ براشون‌ بياد كه‌ تو هر گناهي‌ مي‌خواهي‌ بكني‌ بكن‌. و اعلاميه‌ آمده‌ها، براي‌ اولياء خدا اين‌ اعلاميه‌ صادر شده‌. در قرآن‌، در سورة‌ صافات‌، خداي‌ تعالي‌ در سورة‌ صافات‌ به‌ اولياء خودش‌ و به‌ مخلصين‌ مي‌فرمايد كه‌ و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ جزا داده‌ نميشيد مگر به‌ آنچه‌ عمل‌ كرديد. كار بد كرديد كار خوب‌ خوب‌. الا عباد الله‌ المخلصين‌. مگر بندگان‌ مخلص‌ خدا كه‌ اينها هر كاري‌ بكنند ما دوستشون‌ داريم‌، اهل‌ بهشته‌، حسابي‌ براشون‌ قائل‌ نيستيم‌. پس‌ اعلامية‌ آزاد بودن‌ از گناهه‌ براي‌ بندگان‌ مخلص‌. از حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اگر هر چه‌ گناه‌ بكنه‌ خدا اصلا به‌ رويش‌ هم‌ نمي‌آره‌. بسكه‌ دوستش‌ داره‌. اما امام‌ سجاد گناه‌ همانطوري‌ كه‌ شما يك‌ كاسة‌ زهري‌، يك‌ قطره‌اش‌ آدم‌ را ميكشه‌، نمي‌خوريد؛ امام‌ سجاد هم‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ نميكنه‌. معناي‌ عصمت‌ هم‌ همينه‌. به‌ معناي‌ صحيح‌ عصمت‌ هم‌ همينه‌. شماها هم‌ يا به‌ آن‌ مرحله‌ رسيديد، خودتون‌ خودكار نمي‌كنيد. ما داريم‌، توي‌ شماها جمعي‌ هستيد كه‌ نمي‌كنيد. جمعي‌ هم‌ كه‌ هنوز نرسيديد، چون‌ در اين‌ راه‌ هستيد بايد اداي‌ آنها را لااقل‌ درآريد. اين‌ مطلب‌ اول‌.

 اگر انشاء الله‌ كسي‌ توي‌ شماها نباشه‌ بگه‌ عجب‌ بي‌ ولايتي‌ بوده‌ ما آمديم‌ طرفش‌! بگيد هر چي‌، ما اصراري‌ نداريم‌ كه‌ شما اينجا باشيد. ولي‌ من‌ همه‌اتون‌ را دوست‌ دارم‌ و خدا ميدونه‌، بخاطر خدا اين‌ حرفها را ميزنم‌. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌، اينها را من‌ در ضمن‌ هفته‌ نوشتم‌ كه‌ يادم‌ باشه‌ بهتون‌ بگم‌. يكي‌ عادت‌ بدي‌ بعضي‌ها دارند كه‌ از مراحل‌ اشخاص‌ تجسس‌ ميكنند. اگر بنا باشه‌ كه‌ مراحل‌ مربوط‌ به‌ همديگه‌، بخوايد بدونيد، كاري‌ نداره‌ من‌ مي‌خوايد اعلام‌ كنم‌. شما زحمت‌ نكشيد. آقا تو در چه‌ مرحله‌اي‌ هستي‌. اين‌ ساده‌ به‌ شما ميگه‌ من‌ در اين‌ مرحله‌ هستم‌. اين‌ ميگه‌ من‌ بالاتر از تو هستم‌. آخه‌ اين‌ حرفها چيه‌؟ من‌ و الاّ تك‌تك‌، نفر نفر، براي‌ شماها زحمت‌ نميكشم‌ كه‌ يكي‌يكي‌، روحياتتون‌ را در نظر بگيرم‌، مراحلتون‌ را در نظر بگيرم‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ برنامه‌ بهتون‌ بدم‌. شما الان‌ كدوم‌ يكيتون‌ هستيد كه‌ من‌ دوتا دوتا، سه‌تا سه‌تا برنامه‌ بهتون‌ داده‌ باشم‌؟ تك‌تك‌، بعضي‌ از رفقاتون‌ گله‌مندند. بعضي‌ از رفقاتون‌ دارند متنفر ميشن‌ از شما كه‌ بعضي‌ از اشخاص‌ متأسفانه‌ آقا تو توي‌ چه‌ مرحله‌اي‌ هستي‌؟ به‌ شما چه‌. هر چه‌ كه‌ به‌ هر نفري‌ داده‌ شده‌ بايد فقط‌ خودش‌ بدونه‌. مگر اينكه‌ من‌ بهش‌ گفته‌ باشم‌ فلاني‌ با فلاني‌ مي‌توني‌ تو كار بكني‌، دو نفري‌ باشيد. گاهي‌ مي‌سنجم‌. شما ميگيد كه‌ اين‌ عجب‌ آخونديه‌، اين‌ كيه‌ ديگه‌؟ بگيد. اينهم‌ يك‌ جورشه‌ ديگه‌. شما همه‌اتون‌ اينطوري‌ هستيد. شايد من‌ الان‌ توي‌ نظرم‌ نمي‌آد كسي‌ از شما، ايني‌ كه‌ ميگم‌ نباشه‌. اول‌ كه‌ آمديد گفتم‌ حالا صبر كنيد. برو به‌ حضرت‌ رضا بگو. حضرت‌ رضا تأييد كردند من‌ نه‌. بعد كه‌ خودم‌ مي‌بينم‌ يك‌، اينقدر هم‌ دلم‌ آرامه‌ نسبت‌ به‌ او. يكي‌ از رفقا يك‌ مدتي‌ نمي‌آمد، يك‌ ماهي‌ نمي‌آمد. يكي‌ از رفقا ناراحت‌ بود مي‌گفت‌ فلاني‌ نمي‌آد. گفتم‌ او جايي‌ نميره‌. وقتي‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ اشاره‌ كرده‌ و خودش‌ هم‌ چون‌ خوش‌ باطنه‌، گرفتاري‌ داره‌، ديدم‌ آمد كه‌ اينجوري‌. ما ضايعات‌ هيچ‌ نداريم‌ الحمدلله‌. تابحال‌ نداشتيم‌ كسي‌ كه‌ سه‌ مرحله‌ را طي‌ كرده‌ باشه‌. چرا از مراحل‌ اوليه‌، گاهي‌ خودمون‌ هم‌ ردش‌ مي‌كنيم‌؛ سه‌ مرحله‌ را طي‌ كرده‌ باشه‌ و ديگه‌ ول‌ كرده‌ باشه‌. الحمدلله‌. و يك‌ چيز ديگه‌اي‌ را بهتون‌ بگم‌. ما خيلي‌ اساتيد را ديديم‌. توي‌ ده‌ نفر از بسكه‌ كار به‌ اينها مي‌گفتندها، توي‌ ده‌ نفر يك‌ نفر ديوانه‌ ميشد. يك‌ نفر خسته‌ ميشد لااقل‌. يك‌ نفر توي‌ ده‌ نفر مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اعصابش‌ ناراحت‌ ميشد. ولي‌ الان‌ شما جمعي‌ هستيد ديگه‌. برنامه‌ها طوري‌ بحمدالله‌ تنظيم‌ ميشه‌، اين‌ لطف‌ الهي‌ است‌، مربوط‌ به‌ من‌ نيست‌. كه‌، ميگيد نه‌ آمار ميگيريم‌. دنياتون‌ بهتر از قبل‌ ميشه‌. سلامتيتون‌ بهتر از قبل‌ ميشه‌. روحياتتون‌ بهتر از قبل‌ ميشه‌. ضعف‌ اعصابتون‌ اصلا بكلي‌ از بين‌ ميره‌. اينها نتايج‌ برنامه‌اي‌ است‌ كه‌ روي‌ برنامه‌هاي‌ صحيح‌، روايات‌ و آيات‌ قرآن‌، خدا ميدونه‌ شايد دهها روايت‌ دربارة‌ هر مرحله‌اي‌ بررسي‌ شده‌ و تحقيق‌ شده‌ و اجتهاد شده‌ تا من‌ اين‌ برنامه‌ها را تنظيم‌ كردم‌. و اين‌ برنامه‌اي‌ كه‌ من‌ ميگم‌ مربوط‌ به‌ اساتيد قبليمون‌ نيست‌. آنها يك‌ جور ديگه‌ بود برنامه‌هاشون‌ و اين‌ از الطاف‌ الهي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ خودش‌، و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در اختيار گذاشتند. چند نفر از دوستان‌ الان‌ توي‌ مجلس‌ هستند، آقاي‌ نعمتي‌، آقاي‌ كاشاني‌، آقاي‌ زنگي‌، بعضي‌ از دوستان‌ ديگر هستند كه‌ اينها مي‌دونند كه‌ انسان‌ به‌ جايي‌ ميرسه‌، بدون‌ اينكه‌ كوچكترين‌ كاري‌ روي‌ يك‌ صفت‌ رذيله‌ كرده‌ باشه‌، تمام‌ صفات‌ رذيله‌اش‌ از بين‌ رفته‌. تمام‌ صفات‌ رذيله‌اش‌. يعني‌ شما دربارة‌ محبت‌ دنيا هيچ‌ كار نكرديد، نه‌ از بين‌ برديد، نه‌ زيادش‌ كرديد. هيچي‌ اصلا حرفش‌ را هم‌ ما نزديم‌. اما به‌ يك‌ جائي‌ مي‌رسيد مي‌بينيد هيچ‌ محبت‌ دنيا نداريد. كه‌ رأس‌ كل‌ خطيئه‌ هست‌. يك‌ جائي‌ مي‌رسيد مي‌بينيد شما يك‌ آدم‌ طماعي‌ بوديد، هيچ‌ طمعي‌ نداريد الان‌. هيچ‌ بخلي‌ نداريد، هيچ‌ حرصي‌ نداريد، هيچ‌. اگر به‌ شرط‌ اينكه‌ گوش‌ بديد به‌ حرف‌. در هر مرحله‌اي‌ يك‌ مشت‌ از صفات‌ رذيله‌ خودبخود از بين‌ ميره‌. الان‌ شما يك‌ عده‌اتون‌ توي‌ مرحلة‌ توبه‌ هستيد. توي‌ همين‌ مرحلة‌ توبه‌ صفات‌ رذيلة‌ عجيبي‌ از بين‌ ميره‌. ما كاري‌ نداريم‌ها. نميگيم‌ شما داراي‌ چه‌ صفت‌ هستيد. در مرحلة‌ استقامت‌ خيلي‌ از صفات‌ رذيله‌ از بين‌ ميره‌. اگر درست‌ كار بكنيدها، عرض‌ كردم‌. رضايت‌ خدا و امام‌ زمان‌ و بعد در مرحلة‌ خيلي‌ ضعيفش‌، من‌ رعايت‌ بشه‌. من‌ چون‌ واسطة‌ آنها در اين‌ جريانم‌. در مراحل‌ بعد شما، بعله‌، بگذاريد بشمارم‌ يادم‌ بياد. هفت‌ مرحله‌. هفت‌ مرحله‌ اگر طي‌ بكنيد هر چه‌ بخواهيد فكر بكنيد من‌ يك‌ صفت‌ رذيله‌ دارم‌، مي‌بينيد نداريد. اصلا نداريد. و بلكه‌ يك‌ كمالاتي‌ هم‌ آموختيد. يعني‌ همين‌ استقامت‌ كماله‌. شما فكر نكنيد تمام‌ كساني‌ كه‌ به‌ هر كجا رسيدند، به‌ هر كجا، چه‌ در باطل‌ چه‌ در حق‌، استقامت‌ آنها را رسونده‌. استقامت‌ كنيد. چه‌ در باطل‌ چه‌ در حق‌. و ان‌ لم‌ استقاموا علي‌ الطريقه‌ ان‌ اسقيناه‌ مائا قدقا. اگر روزهاتون‌ استقامت‌ داشته‌ باشيد، از آب‌ گواراي‌ حيات‌ ابدي‌ خدا نصيبتون‌ ميكنه‌. اين‌ مرحلة‌ اوله‌ تقريبا. مرحلة‌ دوم‌ يا سوم‌. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌، توبه‌ است‌، شما در مدت‌ چهل‌ روز كه‌ توبه‌ را انجام‌ ميديد، ميگيد ربنا الله‌. مي‌خواهيد اين‌ را به‌ نفس‌ اماره‌اتون‌ بفهمونيد كه‌ ربنا الله‌. چون‌ كه‌، وقتي‌ شما اهل‌ تهرانيد ميگيد كه‌ مركز ما تهرانه‌. پا ميشيد مي‌رويد به‌ طرف‌ او. هر كسي‌ به‌ هر جا ميره‌. حتي‌ دود به‌ طرف‌ بالا ميره‌، خاك‌ به‌ طرف‌ زمين‌ مي‌آد. هر كسي‌ از همان‌ قدم‌ اول‌ كه‌ داره‌ به‌ آن‌ طرف‌ كشيده‌ ميشه‌، از آن‌ سنخ‌ ميشه‌، از آن‌ جنس‌ ميشه‌. شما تا گفتيد ربنا الله‌، به‌ طرف‌ خدا حركت‌ كرديد. ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا. بعد استقامت‌ مي‌كنيد. اين‌ دو تا مرحله‌ است‌. ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا تتنزل‌ علیهم الملائكه‌، ملائكه‌ بر اينها نازل‌ ميشه‌. دوستاني‌ كه‌ اين‌ مرحله‌ را گذرانده‌اند ميدونند. يك‌ امدادهاي‌ غيبي‌ عجيبي‌، به‌ شرط‌ اينكه‌ خوب‌ گذرونده‌ باشند، ما شايد نيمي‌ از شما اين‌ مرحله‌ را گذرونديد. يك‌ توجهاتي‌ ميشه‌، امدادهايي‌ ميشه‌، الهاماتي‌ ميشه‌، منتهي‌ بعضي‌ها هستند كه‌ نه‌. اهميت‌ نميدن‌. متأسفانه‌ اهل‌ شكمند، اهل‌ دنيا هستند. نمي‌دونم‌ چي‌ بگم‌ به‌ شما. و خيلي‌ هم‌ ما را رنج‌ مي‌دهند. حتي‌ من‌ گاهي‌ بعضي‌ از اين‌ دوستان‌ را مي‌بينم‌ خوب‌ حركت‌ نمي‌كنند. خيلي‌ متأثر ميشوم‌. اينها اگر چون‌ مرا دوست‌ دارند، يكي‌ از محبتهايي‌ كه‌ خدا به‌ من‌ كرده‌ اينكه‌ يك‌ عده‌اي‌ مثل‌ شما همه‌اتون‌ به‌ من‌ محبت‌ داريد. چون‌ اگر بدونند چقدر من‌ ناراحت‌ ميشم‌، شب‌ و روز به‌ فكر اينند كه‌ مرحله‌اشون‌ را بگذرونند، لااقل‌ من‌ ازشون‌ ناراحت‌ نشم‌. ولي‌ خوب‌ اظهار نميكنند. مي‌بينم‌ كه‌ چه‌ بكنيم‌ ديگه‌، اينه‌. گفت‌ كه‌ اين‌ آقا اينه‌.

 انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ استقامت‌ را اگر خوب‌ انجام‌ بديد، يكسال‌ هم‌ طول‌ كشيد، دو سال‌ هم‌ طول‌ كشيد، ده‌ سال‌ هم‌ طول‌ كشيد، بخدا مي‌ارزه‌. ثم‌ استقاموا تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌. ملائكه‌ برش‌ نازل‌ ميشوند. ملائكه‌اي‌ كه‌ بر پيغمبر نازل‌ شده‌، يكي‌ هم‌ بر تو نازل‌ ميشه‌. چي‌ ميگن‌؟ ان‌ لا تخافوا، اول‌ خوف‌ را ازت‌ بر ميدارند. ترس‌ از هيچكس‌، از هيچكس‌ نمي‌ترسيد. از هيچ‌ چيز نمي‌ترسيد. از هيچ‌ قدرتي‌ نمي‌هراسيد. هيچي‌. فقط‌ خدا. و لا تخافوهم‌ و خافون‌. ببينيد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ رهبر شما توي‌ جاي‌ پيغمبر مي‌خوابه‌. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. شما حساب‌ بكنيد. اولا برق‌ نبوده‌ كه‌ فورا روشن‌ بكنند حضرت‌ علي‌ خودش‌ را نشون‌ بده‌. آنها هم‌ غافلين‌ مي‌خوان‌ وارد بشوند ديگه‌. اجمالا هر كي‌ توي‌ اطاق‌ هست‌ چون‌ معتقدند پيغمبره‌ مي‌كشند. در عين‌ حال‌ ميره‌ مي‌خوابه‌. يك‌ همچين‌ حالتي‌ بايد داشته‌ باشيد. حضرت‌ زينب‌ در مقابل‌ ابن‌ زياد مي‌ايسته‌، حرف‌ ميزنه‌، حرفهاي‌ تند. حضرت‌ زهرا در مقابل‌ ابي‌ بكر ميگه‌ يابن‌ ابي‌ قحافه‌. شما مي‌دونيد اگر يك‌ شخصيتي‌ را به‌ پدرش‌ نسبت‌ بدهند، معناش‌ اينه‌ كه‌ تو خودت‌ شخصيت‌ نداري‌. تو با پدرت‌، حالا پدر ابي‌ بكر چقدر شخصيت‌ داشت‌؟ هيچي‌. به‌ يكي‌ گفتند چيكار ميكني‌؟ گفت‌ پيش‌ دائيم‌ كار ميكنم‌. گفتند دائيت‌ چيكاره‌ است‌؟ گفت‌ بيكار. حالا اين‌ ابي‌ قحافه‌ كي‌ هست‌ كه‌ اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، يابن‌ ابي‌ قحافه‌! خيلي‌ توهينه‌. باز اين‌ كلمه‌ شما مي‌دونيد اين‌ چقدر در عرب‌، اينكه‌ من‌ گاهي‌ به‌ شما ميگم‌ نگيد يابن‌ الحسن‌، اين‌ البته‌ امام‌ حسن‌ عسگري‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ خيلي‌ مقام‌ داره‌. اما امام‌ زمان‌ را نخواسته‌ باشيد به‌ اين‌ وسيله‌، مثلا، حالا بهرحال‌ يابن‌ الحسن‌ توي‌ روايات‌ هم‌ نداريم‌. بگيد يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌، يا حجة‌ الله‌. من‌ هيچوقت‌ اين‌ كلمه‌ را اصلا نميتونم‌ بگم‌. ادبم‌ ايجاب‌ نميكنه‌ بگم‌ يابن‌ الحسن‌! در خطاب‌ به‌ حضرت‌. اگر يك‌ كسي‌ را نسبت‌ به‌ پدرش‌ مي‌دهند، البته‌ گاهي‌ پدر آنقدر با عظمته‌ كه‌، ائمة‌ اطهار را تا زمان‌ امام‌ حسن‌ عسگري‌ مي‌گفتند ابن‌ الرضا. واقعا حضرت‌ رضا اينقدر شخصيت‌ ظاهري‌ حتي‌ داشت‌ كه‌ فرزندانش‌ را نسبت‌ مي‌دادند و بزرگشون‌ هم‌ مي‌كردند. امام‌ جواد را ابن‌ الرضا مي‌گفتند. يا يابن‌ رسول‌ الله‌، اي‌ پسر پيغمبر، خوب‌ اينها را بزرگشون‌ مي‌كردند. اما امام‌ زمان‌ چون‌ افضل‌ از همه‌ است‌، شخصيتش‌ خيلي‌ بالاست‌، اين‌ كاري‌، عظمت‌ نميده‌ اقلا به‌ امام‌ زمان‌. خود ايشان‌، ابو القاسم‌ بگيد، با كنية‌ اب‌، با ارتباطشون‌ تمام‌ عالم‌ وجود، حتي‌ همة‌ انبياء اينها مقدمة‌ ظهور امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ بودند. دقت‌ كرديد؟ يابن‌ ابي‌ قحافه‌ ميگه‌. اي‌ پسر ابي‌ قحافه‌، ابي‌ قحافه‌ خودش‌ يك‌ آدم‌ بي‌ شخصيتي‌، بي‌ ارزشي‌ بود كه‌ وقتي‌ بهش‌ گفتند، بهش‌ گفتند كه‌ پسرت‌ خليفه‌ شده‌ خبر داري‌؟ گفت‌ براي‌ چي‌ او را خليفه‌ كردند؟ گفتند براي‌ اينكه‌ سنش‌ بيشتر بود. گفت‌ منكه‌ سنم‌ بيشتر از او است‌. اگه‌ به‌ سن‌ باشه‌ كه‌ من‌ عمرم‌ بيشتر از اونه‌. گفتند نه‌. تو آن‌ شخصيت‌ را نداشتي‌. واقعا هم‌ شخصيت‌ نداشت‌. معروف‌ نبود، به‌ درد نمي‌خورد. ولي‌ اين‌ را ميگه‌ يابن‌ ابي‌ قحافه‌. حضرت‌ زهرا اينجوري‌. حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها، به‌ يزيد، يابن‌ آكلة‌ الاكباد، به‌ مادرش‌ هند جگرخوار نسبتش‌ مي‌دهند. و امثال‌ اينها.

 استقامتتون‌ را خيلي‌ زياد كنيد. بخدا قسم‌ اگر ده‌ سال‌ روي‌ اين‌ كار بكنيد مي‌ارزه‌. حوصلتون‌ سر نره‌. اِ. بعضي‌ها ميگن‌ ما توبه‌ را كه‌ مهم‌ بوده‌ چهل‌ روز تموم‌ كرديم‌، استقامت‌… نه‌. توبه‌ مثل‌ تخته‌ سياه‌ پاك‌ كردنه‌، يك‌ دستي‌ مي‌كشيد پاك‌ ميشه‌. اون‌ مثل‌ ترسيم‌ شروع‌ به‌ كاره‌. ما وقتي‌ كه‌ اينجا را مي‌ساختيم‌ يك‌ بنائي‌ داشتيم‌ ميگفتم‌ چرا (نامفهوم‌) اين‌ تا محكم‌ نشه‌ من‌ يك‌ آجر روي‌ اين‌ نمي‌گذارم‌. چون‌ فردا ساختمان‌ كج‌ ميشه‌ ميگيد عجب‌ بنائي‌ بود. تا استقامتتون‌ خوب‌ محكم‌ نشه‌، نمي‌تونيد توي‌ راه‌ وارد بشيد. ماشين‌ وجودتون‌، ماشين‌ روحتون‌، وقتي‌ كه‌ مي‌خواهيد مسافرت‌ كنيد مي‌ريد پيچ‌ و مهرهايش‌ را محكم‌ ميكنيد. اينهم‌ يك‌ مطلب‌. مطلب‌ مهم‌ اين‌ بودش‌ كه‌ توجه‌ داشته‌ باشيد، علت‌ اينكه‌، يك‌ وقت‌ ممكنه‌ يكنفر دو سال‌، سه‌ سال‌ در يك‌ مرحله‌ بمونه‌ و من‌ به‌ صلاح‌ بدونم‌ كه‌ بمونه‌. شما اگر بهش‌ گفتيد كه‌ آقا چرا اين‌ مرحله‌ را اينقدر طولش‌ دادي‌، اينقدر ماندي‌، يا هي‌ چرا چرا بهش‌ بگيد او را خسته‌اش‌ كنيد و او را از دائره‌ خارج‌ كنيد. و خيلي‌ مفاسد ديگه‌ كه‌ مفاسدش‌ را نمي‌خوام‌ براتون‌ بگم‌.

 خوب‌. اين‌ دو تا موضوع‌ را حتما فراموش‌ نكنيد. از افراد، البته‌ از مسائل‌ ديگة‌ دوستان‌ اطلاع‌ داشته‌ باشيد، رفقاتون‌ را بشناسيد، با هم‌ وحدت‌ داشته‌ باشيد، با هم‌ اتحاد داشته‌ باشيد، با هم‌ صميميت‌ داشته‌ باشيد. بايد هر كدامتون‌ در هر كجاي‌ از شهرهاي‌ ايران‌ هستيد، مثلا شما پاشديد رفتيد به‌ يكي‌ از شهرهاي‌ ايران‌. آنجا يكي‌ از اين‌ دوستان‌ آنجاست‌. بريد ازش‌ خبر بگيريد. مزاحمت‌ هم‌ نكنيد مثلا. يك‌ وقت‌ هست‌ ما همه‌ بريزيم‌ سر اين‌ بندة‌ خدا. البته‌ اين‌ افراد خونه‌اي‌ نبايد در مقابل‌ دوستانشون‌ داشته‌ باشند. هر چه‌ دارند مال‌ يكديگره‌. شما در طبق‌ اخلاص‌ خودتون‌ را بگذاريد در مقابل‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و ياران‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ انشاء الله‌. و هيچ‌ و تا مي‌تونيد هم‌ با همين‌ رفقاي‌ همراهتون‌، هم‌ مسلكتون‌، مسلك‌ را نمي‌خوام‌ بگم‌، چون‌ مال‌ صوفيها لعنة‌ الله‌ عليهم‌ اجمعينه‌. چون‌ بعد از عمر من‌ از صوفيها بدم‌ مي‌آد. خدمتتون‌ عرض‌ شود اينهايي‌ كه‌ واقعا در مقابل‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ دكان‌ باز كردند. اينها از زمان‌ امام‌ صادق‌ پيدا شدند در اسلام‌. حالا بحثش‌ زياده‌. و حساب‌، ولي‌ آن‌ صفاي‌ اسلامي‌، آن‌ اخوت‌ اسلامي‌ را نسبت‌ به‌ هم‌ داشته‌ باشيد. در مقابل‌ يكديگر از جانتون‌، از مالتون‌، از حيثيتون‌، از شخصييتون‌، از آبروتون‌، واقعا دريغ‌ نكنيد. اينها باشه‌. ولي‌ اين‌ كار مربوط‌ به‌ شما نيست‌. تجسس‌ نكنيد بخاطر اينكه‌ ضرر هم‌ براي‌ شما داره‌ هم‌ براي‌ طرف‌.

 ديگه‌ چيزي‌ به‌ نظرم‌ نمي‌آد ولي‌ وقت‌ هم‌ گذشته‌. من‌ خيلي‌ وقت‌ دارم‌ صحبت‌ ميكنم‌. بعله‌؟ تا آقاي‌ فاني‌ چرت‌ نزده‌ ما حق‌ داريم‌ صحبت‌ كنيم‌.

 خدايا محبت‌ و ولايت‌ ما را زياد كن‌. الهي‌ آمين‌. شايد همين‌ روزها بوده‌، همين‌ روزها كه‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا را آتش‌ زدند. ما اين‌ مسئله‌ را خيلي‌ ساده‌ تصور مي‌كنيم‌. خيلي‌ ساده‌. شما مي‌دونيد با اينكار، آن‌ ملعون‌ چه‌ كرد؟! يك‌ كسي‌ اين‌ خبيث‌ را به‌ خواب‌ ديده‌ بود. البته‌ خوابه‌، چون‌ اون‌ آنقدر در عذابه‌ كه‌ به‌ خواب‌ كسي‌ هم‌ نمي‌آد. روز نهم‌ ربيع‌ يك‌ كسي‌ خيلي‌ معصيت‌ كرده‌ بود. گفته‌ بود كه‌ فلاني‌ امروز در رديف‌ ما قرار گرفت‌. خوب‌ معصيت‌ مال‌ آنهاست‌ ديگه‌. معصيت‌ مال‌ شيطان‌ و دشمنان‌ فاطمة‌ زهراست‌ و عصمت‌ و پاكي‌ و گناه‌ نكردن‌ و درست‌ بودن‌ مال‌ فاطمة‌ زهرا و ائمة‌ اطهاره‌. شما حالا بخاطر اينكه‌ او به‌ درك‌ واصل‌ شده‌ توي‌ راه‌ عمر واقع‌ بشيد؟! اين‌ كه‌ حرف‌ نشد. چه‌ كرد؟ آنچه‌ كه‌ من‌ خودم‌ در كتب‌ اهل‌ سنت‌ ديدم‌، چون‌ آنها قبول‌ دارند. خدا آنها را هم‌ لعنت‌ كنه‌. ميگن‌ اين‌ وسائل‌ آتشزائي‌، در بعضي‌ از كتبشون‌ نوشتند وسائل‌ آتشزايي‌ همراه‌ خودش‌ آورد. اين‌ در، در مسجد بوده‌، يعني‌ در خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ توي‌ مسجد پيغمبر باز ميشده‌. و در منحصر هم‌ بوده‌. حتي‌ تازه‌ در نداشته‌. يك‌ در بيشتر نداشته‌ و آنهم‌ توي‌ مسجد وارد ميشده‌. و درهاي‌ چوبي‌ سابق‌ لولاي‌ آهني‌ و نميدونم‌ اين‌ مسائل‌ را هم‌ نداشته‌. در دهات‌ شايد ديده‌ بوديد و ديده‌ باشيد كه‌ پاشنة‌ در توي‌ يك‌ جاي‌ چوبي‌ مي‌چرخه‌. به‌ مجرد اينكه‌ آنجا سوخت‌ در از جا كنده‌ ميشه‌. آتش‌ را گذاشت‌ آنجا. گفتند فيها فاطمه‌. توي‌ اين‌ خانه‌ فاطمة‌ زهراست‌! بعضي‌ها او را نمي‌شناختند. با يكي‌ از اهل‌ سنت‌ بحث‌ مي‌كرديم‌. ميگفت‌ چطور شما شيعه‌ ميگيد كه‌ خونة‌ حضرت‌ زهرا را اينها آتش‌ زدند و اذيت‌ كردند فاطمه‌. مگه‌ كسي‌ جرأت‌ داشت‌. گفتم‌ من‌ و تو حالا اينطوري‌ ميگيم‌. ميدوني‌ اينها كي‌ بودند؟ آنها كساني‌ بودند كه‌ دخترهاي‌ خودشون‌ را زنده‌ زنده‌ زير خاك‌ مي‌كردند. اينقدر اينها بد بودند. همين‌ ملعون‌ درباره‌اش‌ نقل‌ كردند كه‌ گفت‌ يك‌ دختري‌ را، كه‌ دختر من‌ بود، اين‌ را از من‌ پنهان‌ كردند. گفتند دختر بود و كشتيمش‌ و از بين‌ برديمش‌ و اينها. بعد ديدم‌ يك‌ دختري‌ هست‌ توي‌ خانة‌ ما. گفتم‌ اين‌ دختر كيه‌؟ گفتند دختر خودته‌ حالا بزرگ‌ شده‌ شايد نكشيش‌. من‌ او را بعنوان‌ بردن‌ به‌ بازار برداشتم‌ بردمش‌، معلومه‌ كه‌ مثلا بچة‌ چهار پنج‌ ساله‌ بوده‌. قبري‌ كندم‌ و وقتي‌ مشغول‌ كندن‌ قبر بودم‌، خاك‌ به‌ ريش‌ من‌ ريخت‌. اين‌ با دست‌ كوچكش‌ آمده‌ بود خاك‌ صورت‌ مرا پاك‌ مي‌كرد. در عين‌ حال‌ اين‌ را بلند كردم‌ گذاشتمش‌ توي‌ قبر و خاك‌ ريختم‌ روش‌. يك‌ همچين‌ موجوداتي‌ بودند، يك‌ وحشي‌هايي‌، يك‌ حيوانات‌ درنده‌اي‌ بودند. مردمي‌ نبودند، بشر نبودند. يك‌ حيوانات‌ درندة‌ بد. وحشي‌. اينها آمدند درخانة‌ فاطمة‌ زهرا را آتش‌ زدند و مخصوصا احساس‌ كرد كه‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها پشت‌ دره‌. وقتي‌ كه‌ در نيمه‌ سوخته‌ شد، طبيعتا درهاي‌ آنوقت‌ ميخ‌ داشته‌ ظاهرا. چون‌ يكي‌ از بزرگان‌ علما، مرحوم‌ آشيخ‌ محمد حسين‌ كمپاني‌ در يكي‌ از اشعارش‌ ميگه‌ كه‌ ميخ‌ در به‌ سينة‌ حضرت‌ زهرا فرو رفت‌. اين‌ در وقتي‌ مي‌خوره‌ به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها حضرت‌ يك‌ تعبيري‌ هست‌ كه‌ له‌ ميشه‌ در بين‌ در و ديوار. مي‌افته‌ روي‌ زمين‌. صدا ميزند يا فضة‌ خذيني‌. شايد مثل‌ امروزي‌ باشه‌. 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *