۹ جمادی الثانی ۱۴۱۴- اعجاز قرآن مجيد اخلاق خ ۳۷
اعجاز قرآن مجيد اخلاق خ 37
بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمدلله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
علم غيب دو نوعه يك علم غيب نسبي داريم يك علم غيب مطلق. نسبي و مطلق چيه خوب شرح ميدمها والا اين مطالب خيلي علمي و فلسفي خيلي مشكل هم هست. و توضيحي كه من ميدم خيلي ساده و بايد خوب بفهميد. علم غيب نسبي اينه شما اگر پشت اين ديوار خبر داشته باشيد عالميد به اونچه كه از نظر شما غيبه. ولي اوني كه پشت اون ديوار وايستاده كه براش غيب نيست. پس به نسبت به شما پشت اين ديوار غيبه و به نسبه به اوني كه اون ور ديوار وايستاده اين طرف غيبه درسته. پس اين طرف براي شما غيب نيست براي او غيبه. اون طرف براي شما غيبه و براي او غيب نيست. غيب بودن يعني ناپديد بودن نسبت به هر فردي فرق ميكنه. الان تمام اونچه كه در كرة زمين هست اين نسبت به ما كه تو اين اطاق نشستيم غيبه. اگر اطلاعي ازش داشته باشيم از علم غيب نسبت به خودمون اطلاع داريم. و اونهايي كه در دنيا هستند باز هر كدامشون در يك جايي هستند همانجا براشون غيب نيست بقية جاها براشون غيبه. اين را فهميديد يا نه؟
يك غيب مطلق داريم. كه براي همه غيبه. هر كس در هر جاي دنيا هست غيبه. زير زمين باشه غيبه، بالا باشه غيبه، آسمون باشه زمين باشه، هر جا باشه. و اون غيب اوني است كه هنوز خدا خلق نكرده. يعني وجود نداره چون وجود نداره پنهانه. غيبه متوجه شديد اين را ميگن غيب مطلق. آينده، اين دو جمله را خوب فهميديد يا نه. اگر نفهميده باشيد باز نميتونم رد بشم. آينده به طور كلي غيبه. و آينده را جز خدا كس ديگهاي نميدونه. هر كسي هم ادعا بكنه يا از تحت ارادة الهي خارجه، شيطانيه. شما اگر يك اين را من مكرر گفتم و باز هم ميگم اينها استدلاليه، علميه از بديهيات اسلامه و اگر يك خانمي گفت شما سال آينده ميريد مكه، يا سال آينده شما از دنيا ميريد يا سال آينده شما چند تا مريضي داريد يا بدبختيهايي در آينده داريد هر كس اين را گفت، هر كس ميخواد باشه از دو حال خارج نيست. يا اين كه شيطانه اين شخص و پيرو شيطان يا دروغگو است و نميشه ولي خدا از آينده خبر بده. با اين كه ممكن هم هست مطلع باشه. چرا؟ علتش چيه؟ علتش اين است كه آينده در دست خداست. خداي تعالي به پيغمبر اكرم تو قرآن ميفرمايد كهاي پيغمبر ما، ما تو را حفظت بكنيم بهتر از اينه كه همة مردم حفظ كنيم. اونهاي ديگه خودشون را لو ميدن و خودشون را خراب ميكنند اونها را ما باهاشون كاري نداريم. تو، اي پيغمبر لا تقولن لشي حتما كساني كه عربي خوندن خوب ميدونن و لا تقولن با نون تأكيد ثقله است، يعني هرگز، هرگز، هرگز. چيزي را نگو فردا انجام ميدم. مگر بگي كه اگر خدا بخواد من انجام ميدم. يعني ممكنه كه خدا نخواسته باشه. تو اما توش گذاشته باش. آبروي خودت را از بين نبر. خدا ممكنه اوني كه در زبان توست صد در صد مسلمه نذاره انجام بشه. اگر دوستت داشته باشه براي اين كه تو مغرور به اطلاعات خودت نشي. ولا تقولن لشي اني فاعل ذالك غدا الا ان يشاء. حضرت امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام در نهج البلاغه ميفرمايد. كه اگر خدا محو و انصاف نداشت يعني اگر كه محو نميكرد بعضي چيزها را، بعضي تقديرهارا. و ثابت نگه نميداشت چون معلوم نيست محو ميكنه يا ثابت نگه ميداره. من به شما تا روز قيامت خبر ميدادم. ولي چون خدا محو و اثبات داره اگر من الان بگم كه فردا صبح خورشيد در ميياد ماها ميگيم، ماها ميگيم بايد فردا صبح خورشيد در بياد. اگر يك كسي هم بگه شايد در نيامد ميخنديم بهش. اما علي بن ابيطالب ميگه من نميگم فردا صبح خورشيد در ميياد يا در نميياد به جهت اين كه دست خداست.
چرا؟ به جهت اين كه او متوجه خداست. ما غافل از خدا هستيم. ما روي عادات گذشته و روي طبيعت و مگر ميشه خورشيد درنياد مگر ممكنه؟ خدا وقتي اراده بكنه در نميياد. اگر بگيد هم دست خدا بسته است و خدمتون عرض شود كه خداي تعالي كناري نشسته اين خوب كافريم. عرض كردم يا كافريم يا دروغگو. اگر از آينده خبر بديم. همين الان شماها هر كدامتون اگر بگيد كه فردا حتما خورشيد در ميياد، بدون كم و زياد بدون برو و بيا يك همچين حرفي زديد اين يا غافل از خدا هستيد يا كافريد يا دروغگو. دروغگو به جهت اين كه به چيزي كه يقين نداره، قطعي نميدونه، نبايد قطعي بگه. گوش ميديد. كافر را چرا به جهت اين كه منكر شده. خدا خودش ميگه من دستم بازه ميتونم نگذارم خورشيد در بياد. ما غافليم مثل ماها. ميگيم فردا خورشيد درمي ياد فردا اول آفتاب مثلا دم در حرم ميبينيم شما را. و بايد بگويد اگر انشاء الله آفتاب در آمد خورشيد درآمد، البته اگر بگيد هم ميخندن بهتون. به جهت اين كه مردم همه غافلند. اگر خدا اراده كرد كه خورشيد بيرون بياد من شما را اونجا خواهم ديد. اول آفتاب.
هيچ وقت يك ماشيني را مثلا در خانة كسي پارك كرده باشه آدرس را به اون ماشين نميدن.چون اون ماشين ممكنه بره. راننده داره و صاحب داره و ممكنه از اونجا برداره بره. شما نميگيد كه خونة ما در فلان خيابان است كه نشونيش هم اينه كه يك ماشيني جلوش پارك كرده. اگر اختيار ماشين در دست شما باشه خوب ميريد در اون ساعتي كه اون ميخواد بياد پاركش ميكنيد اما اگر اختيارش در دست ديگري بود، راننده هم كس ديگري، صاحبش هم كس ديگه. شما چطور ميتونيد بگيد كه اين را آدرس بديد براي او. اين را نشوني بگذاريد. پس بنابر اين از آينده هيچ كس اطلاع نداره. اين را بدونيد. حتي اگر خداي تعالي انسان را مطلع كنه يا از هر چيز، ممكنه همان خدا عوضش كنه.
لذا حضرت ولي عصر صلوات الله عليه در شب وفات حضرت زهرا من عرض كرد، شب جمعه بود كه در هر شب قدر اون چه كه خبرهايي در خصوص بندگان خدا به امام زمان ميدن. مثلا ميگن اين خانم در اين سال (قطع نوار). اين شخص صدقهاش بيشتر از گناهانشه و خوشبختش ميكنه. اين را به امام زمان خبر ميدن. آينده را خبر ميدن. خداي تعالي هم خبر ميده و امام زمان ممكنه خبر داشته باشه اجمالا ولي خدا خبرش را ميده. شب دوشنبه و شب جمعه هم همين طور، اين خبر را بهش ميدن. پس بنابر اين، اين مسلم كه آينده را هيچ كس خبر نداره اين را شما بدونيد. عرض كردم هر كس هم كه بگه روي سادگي ميگه. بعضيها هستند يك خردهاي ساده هستند. دو سه دفعه هم گول خوردن مثلا فرض كيند استاد هم كه ندارند و راهنما هم ندارند و اينها دو سه دفعه هم يك چيزي را گفتن شده، و اين خودش هم مغرور شده. يك جايي هم خدا ميزندش زمين كه بدبختش ميكنه. حضرت عيسي خوب هر چي ميگفت از آينده ميشد. حضرت عيسي است ديگه پيغمبر خدا، پيغمبر اولي العظم. ديگه يك خردهاي حواسش پرت شده بود والا خدا تنبيهش نميكرد. با اصحابش و با حواريونش داشتند از يك جا عبور ميكردند يك جا عروسي بود و بزن و بكوب خيلي مفصل سر و صدا داشتند. حضرت عيسي گفت كه امروز، همانطور كه گفتند، حضرت عيسي گفت كه، حضرت عيسي عليه الصلاة و السلام گفت كه اينجا عروسيه فردا شب اينجا عزاداريه. اين را گفت، حواريون هم گفتند بله درسته. همشون هم آماده شدند خدمتشون عرض كرد كه برن براي تشييع جنازة عروس فردا شب. اينها صبح آمدند ديدند نه هيچي نشده عروسيه.
ببينيد اينجا خدا حضرت عيسي را دوست داشت ميخواست يك دفعه بهش بفهمونه حواست جمع باشه خودت را گم نكن و هر يك از بندگانش را خدا دوست داشته باشه يك هميچين اگر خودش را گم بكنه، خدا يك همچين بلائي سرش ميياره. اين رمالها و اين خدمت شما عرض شود جادوگرها كه مرتب پيشگويي ميكنند و درست هم درميياد خدا در اونها شيطان گذاشته اين را شما بدونيد. والا حضرت عيسي خدا ميخواست پيغمبره ديگه نبايد، حواسش جمع بشه يك چيزي انشاء اللهي بگه، بگه اگر خدا بخواد، بگو در اختيار خداست اين مسئله، خدمت شما عرض شود كه يك چيزي بگو. فردا شب حضرت عيسي گفت عروس ميميره. رفتند، خداي تعالي خواست كه آبروي پيغمبر را صد در صد نبره. والا علتش را هم مخفي كرد تا درست بفهمند كه اين آدم اطلاع نداره بيخود گفته. اگر پيغمبر نباشه خداي تعالي اونچنان آبروش را ميبره كه اگر دوستش داشته باشه كه اين ديگه لب باز نكنه به پيشگويي. ولي خوب پيغمبر خدا بود بالاخره بايد آبروش را حفظ كنه. فردا شب آمدند و وارد خونه شدند و خدمتون عرض شود كه تشك عروس را عقب زدند و ديدند بله اون زير يك سوراخي است افعي اونجا منتظر بوده كه عروس را بگزه و فورا بميره و اينجا مجلس عزا برپا بشه. حضرت عيسي به حواريون گفت، گفت چرا حالا مانع شد، گفت صدقه داد. صدقه بلا را رفع كرد در نتيجه خدمتون عرض شود كه و يك همچين رد شد.
پس بنابر اين بدونيد اين مقدمه را عرض كردم كه بدونيد پيشگويي قطعي مال خداست. اگر در يك كتابي ديديد كه پيشگوييهايي شده و قطعا هم و همانطور هم انجام شد. اين مال خداست. معجزه است. حتي اگر روايت هم باشه، روايت هم كلام ائمه، كلام پيغمبره، كلام پيغمبر هم كلام خداست. دقت كرديد. در قرآن يك عده پيشگويي شده. يك چيزهاي خيلي فوق العادهايها. كه اين پيشگوييها را غير از خدا هيچ كس نميتونه انجام بده. يك پيشگوييهايي قريب الوقوع بوده كه همان زمان بوده براي مردم همان زمان. يك پيشگوييهايي هم مال دراز مدته. پيشگوييهاي قريب الوقوع، وقتي كه يكيش اين بوده. وقتي كه حضرت رسول اكرم صل الله عليه و آله و صلم مبعوث شدند چند تا نامه براي چند تا از ممالك مهم دنيا فرستادند. يكي براي، دو تا مملكت خيلي مهم بود ابرقدرت بودند يكي براي روم فرستاد، يك هم براي ايران. پادشاه روم خوب نامه را ديد و به هر حال گرفت و او را باز نيامد ولي خدمتون عرض شود كه جسارت هم نكرد. اما پادشاه ايران وقتي كه نامه را آوردند دادند دستش اين را گرفت پاره كرد. نامة پيغمبر را پاره كرد. مردم مسلمان مكه از پادشاه ايران خيلي بدشون ميآمد.
تصادفا جنگي شد بين ايران و روم. و ايران روم را شكست داد. مردم مسلمان چون جسارت نكرده بودند و پيغمبر را بيشتر دوست داشتن يك مؤمن تمام محبتش دور ميزنه روي خدمت شما عرض شود خدا و پيغمبر و اگر كسي جسارت به خدا و پيغمبر بكنه ولو اين كه براي او مفيد باشه انسان دشمنش داره و اگر كه اظهار محبت به خدا و پيغمبر بكنه ولو اين كه براش ضرر داشته باشه ولي باز دوستش داره. ولو اين كه هر دو دسته مسيحي و زرتشتي بودند. ايرانيها زرتشتي بودند. اينها مسيحي بودند و هر دو از دين اسلام خارج بودند. اما در عين حال بخاطر اين كه ايرانيها جسارت كرده بودند، پادشاه ايران، مثل همين كه جسارت كنه به پيغمبر خدمتون عرض شود كه از ايرانيها بدشون ميآمد و از پادشاه ايران بدشون ميآمد و از پادشاه روم بدشون نميآمد. اتفاقا ايران غلبه كرد بر روم. بر روم غلبه كرد و مردم ايران هم مردم مسلمان هم ناراحت بودند كه چرا ايران، اي كاش روم بر ايران غلبه ميكرد بخاطر اين كه ايران جسارت كرده بر پيغمبر. آيه نازل شد.
الم، غلبت الروم في ادنا الارض و هم من بعد غلبهم سيعلمون. اين خيلي صريح روم مغلوب شد. غلبت الروم، روم مملكت روم مغلوب شده، مغلوب ايرانيها. اما اين را بدونيد پيشگويي ميكنه. همين مردمي كه مغلوب شدن و ضعيف بودند اونها قيام ميكنند و بعدها بر ايرانيها غالب ميشن. در چند وقته ديگه. هفت سال ديگه. هفت سال ديگه روميها بر ايرانيها غلبه ميكنند و شما مؤمنين مسلمانها خوشحال ميشيد به اين كار. ببينيد اين پيشگويي نزديكه. بعد هم همه منتظر شدند ديدند بله همانطور شد. روميها قيام كردند و خدمت شما عرض شود ايرانيها با همة اون قدرتشون مغلوب كردن. پس بنابر اين، اين يكيش. اين پيشگويي مال همان وقت بوده. خوب مردم مسلمان هم فهميدند كه قرآن معجزه، پيشگويي. مثل ماها نبودند كه ماها هر قلندري كه بياد برامو پيشگويي كنه فوري قبول ميكنيم و بقيهاش، آخه بدبختي اينجاست، كه يك مشب پيشگويي ناقصي او ميكنه بقيهاش را هم ما خودمون تكميل ميكنيم. يعني يك وقتي ميريم پيش يك رمال يا سركتاب باز كن يا امثال اينها، همانهايي كه پيشگويي ميكنند، حالا بعضيهاشون بدون رمل و اينها پيشگويي ميكنند بدبختي اينه. نشسته است خونة، مستمعشه و استفاده ميكند و پيشگويي ميكنه. خدمتون عرض شود كه يا مثلا فرض كنيد كه بدتر از همه باز اينه كه قهوه سرنوشت انسان را تعيين ميكنه. يك خدمت شما عرض شود كه جدا خانمها چون در بين شماها اينها خيلي بيشتره. يك ذره قهوه ميريزن كف فنجون بعد تكونش ميدن خوب اون هر كدام يك شكليه. ميگه اين، اين كه اينجا هست حوي تو خواهد بود شوهرت ميره زن ميگيره اون شكل، ميبينه اتفاقا عجب حوي بد تركيب، سياهي، چه فلان اينها شب ميياد با شوهر شما، و اينها جز شيطان چيز ديگه نيستش. و اگر كسي ميخواد قدمي بتونه و اگر كسي اين طور فكري داشته باشه يك نيم قدم در راه خدا نميتونه برداره. اين را من بهتون بگم. يك نيم قدم. تا چه برسه به يك. بايد تمام اين خرافات را بريزيد بيرون. تمام اين مسائل را بريزيد دور. دروغ ميگن، در همان موقعي كه داره فال قهوه براي شما ميگيره. يعني تو خود زرنگند سر شما كلاه ميگذارند. و اين كلمه را با عملا به شمايي كه دل ميدي ببيني فال قهوه چي ميگه عملا داره بهت ميگه. منتهي عملش هم خوليت تو را ظاهر ميكنه. من اگر ميتونستم و اگر واقعا بد نبود از اين تندتر حرف ميزدم براي كساني كه خدمت شما عرض شود كه دنبال اين مسائل هستند.
نيم قدمي هم نميتوانيد در راه خدا حتي در مرحلة توبه هم نميتوانيد نيم قدم برداريد. اگر كه دنبال اين حرفها باشيد. بنابر اين، پيشگويي فقط و فقط مال خداست حتي مال امام، مال پيغمبر هيچ كدام نيست. هيچ كدام. اگر هم بگن با انشاء، يعني انشاء الله كه ما ميگيم غير از انشاء اللهي است كه پيغمبر ميگه. ميگه اين كار ميشه اگر خدا بخواد. فردا من مييام خونه شما اگر خدا بخواد. ولي خدا ممكنه نخواسته باشه. خدا ممكنه من را مريض كنه. خدا ممكنه به يادم، از فراموشم بشه. من مكرر چون افرادي من را دعوت كردن من فراموشم شد.
خدا ممكنه كه تا فردا اصلا جان من را بگيره. چون خدا هزار جور گرفتاريم. خدا ممكنه نگذاره و خدا ممكنه اون اولياء خدا حتي لحظهاي كه انسان لباسش را پوشيده ميخواد بره بيرون ديكه نره. والا اينجوري. بندة خدا ميگه آقا من قول دادم. غلط كردي بدون انشاء الله قول دادي. تو مگر اختيارت دست خودتته كه قول دادي. دقت ميكنيد بندة واقعي خدا و ولي خدا اينجوريه كه تو به پيغمبر ميگي كه نگو من فردا همچين كاري ميكنم. الا به اذن ما. دقت فرموديد. پيغمبر با او عظمتي كه اين همه اهميت داره. تا ازتون دعوت ميكنند فردا شب ميياييد خونة ما انشاء الله. انشاء اللهي كه ما ميگيم، ميگن آقا انشاء الله ديگه نگو، حتما بيا. اين معناش اينه كه ما اصلا به خدا اعتقاد نداريم. غافليم از خدا. خدمتون عرض شود كه اون وقت پيشگوييهايي مربوط به آيندة دور در قرآن شده. كه من از هر كدام يك نمونهاي ميگم. والا در كتاب دو مقاله صحبت بيشتري از پيشگوييهاي قرآن را براتون نوشتم. يكي از پيشگويي كه مربوط به خدمتون عرض شود كه ذرية پيغمبر. كه انا اعتيناك الكوثر فصل لربك والانحر ان شانئك هو الابتر. ببينيد ميگه كه اي پيغمبر تو الان فرزندا پسر كه نداري. فرزند دختر هم كه عمر ميگه كه كسي كه نوة دختري نوة انسان نيست. بچة دختري بچة انسان نيست. خوب امام حسن هم كه بچة تو نيست. ولي بني اميه هم خيلي زيادند. و اين راوي نقل ميكنه ميگه روزي كه امام حسين صلوات الله عليه در كربلا شهيد شدند فقط امام سجاد از فرزندان سيد الشهدا بود. اون هم بيمار. به صورت ظاهر بيمار. و همان موقع ده هزار گهواره از طلا و نقره فرزندان بني اميه را توش خوابيده بودند. ده هزار فقط بچه هايي كه گهوارههاي طلا و نقره بودند. ببينيد چقدر جمعيتشون زياد بود. حالا خدا گفته اون قطع ميشه در آينده. و اين زياد ميشه. فرزندان تو اي پيغمبر زياد ميشن. و فرزندان، نسل بني اميه ابتر، الف و ب و ت دو نقطه. ابتر.
يك كسي ابطحي را ميگفت ابتري. ابتر غير از ابطحه. الف و ب و ط مونث است و سرزمين مكه را ميگن ابطح. و پيغمبر را ميگفتن ابطحي. حالا ضمنا ما از خودمون دفاع كرده باشيم كه ابتر يعني كسي كه نسلش قطع ميشه. دشمن تو اي پيغمبر ابتره. يعني نسلش قطع ميشه. يك نفر از اهل سنته ميگه البته پنج قرن البته در قرن پانصد كه الان هزار و چهارصد، هزار سال قبل اين كتاب را نوشته ميگه كه اين معجزة پيغمبر در هر جايي بريم ميبينيم فرزندان پيغمبر هستند ولي يك نفر ما از اولاد بني اميه پيدا نميكنيم. كه بگه من از اولاد.
اونها هم نسلشون را حفظ ميكردنها بني اميه نسلشون را يعني شجره اشون را حفظ ميكردند. و عجيبتر اين كه در زمان ما حساب الحكم گرفتند سال قبل از سادات هشتاد ميليون سيد در روي كرة زمين هست. هشتاد ميليون از يك نفر اصلا فوق العاده است. با اينكه اونهايي كه از طرف مادر سيدن اونها را به حساب نياوردنها. هشتاد ميليون. ببينيد اين پيشگويي خيلي عجيبه. كه تو نسلت باقي ميمونه ولي نسل دشمنت از بين ميره. مثلا عادي ميگويد كه اونها هم دشمنها حفظ ميكردندالان طرفدارهاي بني اميه زيادند شما فكر نكنيد تو برنامه شايد شيعه باشند اونها كه معاويه و عثمان را قبول دارند. چون عثمان و معاويه از بني اميه هستند. اينها را قبول دارند به عنوان خلافت و امامت. حالا يزيد را اگر قبول نداشته باشند اين دو تا قبول دارند. در دنيا الان شما تا حتي شما بگرديد بگيد آقا تو پسر كي هستي. اسمش را معاويه هست. اسمشون خالد ابن وليد هست اسمشون وليد هست اما حتي اسم يزيد الان هست توي خدمت شما عرض شود كه شام. ولي بگن كه يك نفر پيدا بشه كه اين شجرش برسه به معاويه. ندارند. اما سادات خيلي زيادند. ببينيد اينها معناي پيشگويي است. اين پيشگويي با اون مقدمهاي كه گفتم غير از كار خدا كار كس ديگهاي نيست. اين پيشگوييشها نه اصل عملش. و چون در قرآن از اين پيشگوييها زياد آمده. تبت يدا ابي لهب يكي هست. خدمت شما عرض شود كه آيات متعددي كه عرض كردم تو دو مقاله مقداريش را من باز، باز هم همش را ننوشتم از پيشگوييهاي قرآن نوشتم و دليل بر اعجاز قرآنه. قرآني كه ميخواد هميشه بمانه و نوشته شده. حالا يك شخصي بود پيشگويي ميكرد، يك مطلبي را گفته بود چون ننوشته بود ميگفت من نه اينطوري نگفتم، اينطوري گفتم. از اول انقلاب تا حالا شايد من صد تا مورد بيشتر ديدم كه پيشگويي كردن كه همينها ديگه بيشتر باقي نميمونه. از اول انقلابها از همان ماه اول انقلاب اين را ميگفتن. ماه دوم انقلاب اين را ميگفتند، ماه سوم انقلاب اين را ميگفتن من صد مورد مخصوصا (قطع نوار).
و نه اينكه فكر كنيد من تازه به اين مطلب رسيدم نه. خداي تعالي استاد ما را خدا رحمتش كنه اين را به ما گفت و ما هم فهميديم و پذيرفتيم. من توي مجلسمون خدا نكنه همچين شاگردي ما داشته باشيم كه نپذيره و باز بگه نه، فلان خانم همچين حرفي زد، چطور ميشه؟ شيطان. شيطان ميگه بهش و بعد هم انجام خواهد شد و خداي تعالي هم چون نه تو را دوست داره، اين را بدونيد، نه آن پيشگوئي آن كسي كه پيشگوئي ميكنه نه اون دوست داره. ميگه باشد توي تاريكي و ظلمت بمانه تا جانش بيرون بياد و در همين غرور خودش بمانه. و لذا من جدا به خانمها عرض ميكنم هر كس ميخواد معتقد به اين قسمت باشه توي قافلة پيشروي ما نيست و يك قدم كوتاه هم نميتونه برداره براي خدمتتون عرض شود كه موفقيت در راه خدا. براي اينكه بر خلاف قرآن و بر خلاف روايات صحيح اين عمل كرده و اگر معتقد به افراد پيشگو باشه و اينها را يا كافر ندونه و يا خدمتتون عرض شود دروغگو ندوندشون بازهم نميتونه موفق بشه. خدمتتون عرض شود اين مطلب راجع به خدمتتون به… اين مطلب راجع به درس اعتقاديتونه كه صحبت شد.
اما راجع به مسائل معنوي يك مطلبي را بگم و اين مناسبتي هم پيدا شد كه بايد اين مطلب را بگم. خانمها بدونند، مسئلة محرم و نامحرم خيلي مهمه. ممكنه شما در مقابل يك نامحرم صورتتون باز باشه طبق مثلا فتواي مجتهدتون اشكالي نداشته باشه صورتتون باز باشه. اما در عين حال شما سبب بشيد كه او روي جنبههاي بدي به شما نگاه بكنه و به گناه بيفته. اين را بدونيد كه اين گناه انداختن ديگري، اين واكنش داره. حتي در لباس پوشيدن، اين را هم بدونيد. در طرز حركت كردن. كفشي بپوشيد كه يك صداي مخصوصي بكنه. پاشنههاي كفش بلند باشه تق و توق بكنه. يا مثلا فرض كنيد، من اينها را كه ميگم براي شماها ميگم، يا مثلا فرض كنيد كه قدتون كوتاه است با پاشنة بلند كفش قدتون را بلند كنيد. اگر كه براي شوهرتونه عيبي نداره. چون شوهر نميدونه يقينا. چون با همين قد شما را پسنديده و گرفته ديگه و گذشته از اين حرفها. براي مردم كوچه و بازار ميكنيد. اينها همهاش هواي نفسه و مانع پيشرفتتون هست براي كمالات. لباسي بپوشيد كه خدمتتون عرض شود كه جلب توجه نامحرم را بكنه. چون توي مردم مريض زياده. اين را شما بدونيد. حتي پيغمبر اكرم، به زنهاي پيغمبر اكرم خداي تعالي ميفرمايد كه صدايتون را طوري نكنيد كه مرد، آنهايي كه در قلبشون مرضه طمع به شما پيدا بكنند. دقت ميكنيد؟ گاهي ميشه صداي زن براي افراد مريض، حالا لااقل افرادي هستند توي جامعه كه مريضند. يعني از صداي زن هم خوششون ميآيد. گفت يك مردي با يك خانمي پيغوم آورد، آن خانم پرسيد آقا اين آقا چرا با من حرف زد. البته من نميشناختمش. حرفهاي بيخودي هم ميزد مثلا. گفتم براي اينكه، به او گفتم، گفتم شايد مريض بوده فقط از حرف زدن با زن خوشش ميآمده. ميشه اين حرف. و شمائي كه ادامه ميديد در صحبت با او، تا ديديد كه يك آدمي است كه بيجهت داره صحبت ميكنه، فورا گوشي را بگذاريد. فورا ازش جدا بشيد. چرا؟ ممكنه بگيد مرا كه توي قبر او نميگذارند. نه. شما را توي قبر او ميگذارند. نميگم توي قبر او ميگذارند ولي واكنشي براي شما كه سير الي الله ميكنيد، واكنشي داره كه شما سبب شديد او به گناه بيفته و چون او به گناه افتاده، شما شريكيد در گناه او و خوب طبعا به شما هم متوجه ميشه گناه. دقت ميكنيد؟ و شما عقب ميافتيد. لااقل يك چند قدمي از راهتون عقب ميافتيد.
پس بنابراين بطور كلي مسئلة محرم و نامحرمي را خيلي بايد رعايت كنيد، خيلي. لااقل در مقابل كساني كه في قلوبهم مرض. يعني اهل تزكية نفس نيستند. شما خيال نكنيد فلان آقاي مقدس خوب آدم نماز شب خونيه. نه. تزكية نفس ملاكه. نه نماز شب بدرد ميخوره. گربه ميگند وقتي كنار خيابان راه ميره، باران آمده، از آن كنارها راه ميره كه خدمت شما عرض شود كف پايش تر نشه. همچين با احتياط راه ميره. همين گربه وقتي ميخواد ماهي بگيره تا كمر ميره توي حوض. بعضي از اين مقدسها اينجوريند. جائي كه اهميت نداره، مهم نيست، خدمتتون عرض شود كه با احتياط راه ميروند از هيچي نميترسند. يعني حتي ذهنيتشون خرابه، يعني بدند. و خيلي حواستون بايد جمع باشه. و تا ميتوانيد مريض شديد تا ممكنه پيش يك مرد نريد. شما ميگيد دكتر زن نيست. يك مقدار تحقيق بكنيد هستش. اگر يك وقتي نبود و شما بنا شد كه با همين مرض،(نامفهوم) حالا آمپول زنه مرده، به اندازة يك سر انگشت هم شما بدنتون را باز كنيد ميشه آمپول زد. خدمتتون عرض شود كه توي اطاق بيمارستان اگر خداي نكرده مثلا براي زايمان و يك چيزي خوابيديد. حالا اينجا ديگه مرد ميآيد و ميره. نمون. عيب نيست، نميشه ديگه بالاخره بايد جواب خدا را بدي. اينجوري نباشه كه شما خيال كني اينجا ديگه اشكال نداره. برادر شوهر با يك مرد توي كوچه هيچ فرقي نميكنه. اين را شما بدونيد. با برادر شوهر كه نيمهمحرميم. كي گفته نيمه محرميد؟! خدمتتون عرض شود اينها را بايد خيلي رعايت كنيد. اين مناسبت كه عرض كردم من چندي قبل خانم دندانپزشكم گفتم شما مطب باز كنيد كه خانمهايي كه اينجا هستند ديگه عذر اينكه بروند توي دندانپزشكي مرد نداشته باشند. چون بدترينش هم فكر ميكنم دندانپزشكيه. به جهت اينكه صورت را، من خودم ديدم، صورت زن را اينجوري ميگيره ميخواد دندونش را نگاه بكنه. يا صورت مرد، بايد مشخص باشه. خوب الحمد لله ايشون مطب داره، آدرسش را هم بهتون ميدهند و ايشان از شاگردان خوب ما هستند. شرط كردم كه مرد را نبينند. و بر همهاتون لازم و واجبه كه تا جائي كه ايشان ميتونند، شما نياز دندانپزشكي داشتيد تا جايي كه ايشان ميتوانند. و از ايشان هم ضمنا من قول گرفتم كه اگر كاري را خودتون نميتونيد بكنيد يك دندانپزشك زن در آن بخش ديگه، حالا نميدانم تخصص ايشان لثه است چه هست، اگر تشريف دارند خودشون بگند؟ چي هست تخصصتون؟ من عمومي هستم. خيلي خوب عمومي هستند. اگر يك زني احتياج به تخصص داشت پيش اون بروند. آنها هم به يك خانم دندانپزشك متخصص معرفي بكنند. اين مسئله را هم بدونيد، آدرس هم ميدند بهتون و از نظر من واجبه بر شما كه خدمت شما عرض شود به ايشان مراجعه كنيد و فكر هم نكنيد ايشان كمتر از ديگران پول ميگيرند ازتون. ايشان حتي به نظر ما بايد بيشتر هم بگيرند. ولي خوب نه بيشتر نه كمتر. خدمت شما عرض شود با تعارف، حالا رفيقمونه، نميدونم هم مسلك، ايشان بخاطر دينشان، بخاطر خدمتتون عرض شود كه بخاطر درخواست من، از اينها، چون من ديدم مردها معمولا ميروند پيش خانمهاي دندانپزشك، زنها هم ميروند پيش مردهاي دندانپزشك كه من يك منظرهاي ديدم، خدا ميدونه، از آنجا اين فكر برايم پيش آمد. كه يك زن و شوهري كه بودند، خودش به من گفت. گفت من كه مردم رفتم پيش فلان خانم دندانپزشك و زنم هم همانروز رفته بود پيش فلان آقاي دندانپزشك و مرده پشيمان شده بود، گفته بود چرا من اينكار را بكنم؟ چرا اين گناه را بكنم. خوب من بعكس ميشد جريان و مردم اينطور مريضند. مردمي كه توي كوچه و بازار راه ميروند شما فكر نكنيد، شماها الحمدلله تزكية نفس كرديد و يكقدري خوب داراي كمالات هستيد و يك همچين فكري براتون پيش نميآيد. ولي مردم توي كوچة و بازار خدمت شما عرض شود كه ميگند چرا، چرا اينطوري نباشه كه هم دندانمون را معالجه بكنيم و هم هم اينكه خدمت شما عرض شود كه يك جنبههاي شهواني را رعايت كنيم. و خيلي انشاء الله مواظبت بكنيد در اين جهت. و اين نكتهاي كه امروز بهتون تذكر دادم، خيلي اهميت بديد، مسئلة برخورد با نامحرم را. چون گاهي ميشه، من ديدم. الان يك خانمي هست در يكي از اين شهرها. من نميخواستم الان هم ميترسم، بعله استادش هست اينجا. بگم ممكنه سوءظن پيدا بشه براش. ولي بهرحال گاهي ميشه كه انسان مثلا استاد با شاگرد دو تائي زور ميزنند، ميبييند يك قدم اين شاگرد پيشرفت معنوي نداره. هر چي هم آدم ميگرده ميبينه ظاهرا همة اعمالش را انجام داده، همة برنامههايش را صحيح انجام داده، همه چيزش درسته. ولي وقتي خوب وارد بشيد بريد توي اعماق زندگيشون ميبينيد بعله اقلا رعايت نامحرمهايي كه در داخل زندگي هستند، مثل برادرشوهر، مثل خدمت شما عرض شود كه همينهايي كه ديگه ميگند محرمهاي خانوادگي، قوم و خويشي. اينها را رعايت نميكنند، واي ميايستند با اينها صحبت كردن، گرم گرفتن، نميدونم آنهم مريضه. مريض روحيست. از صحبت شما لذت ميبره. از خدمتتون عرض شود كه باصطلاح برخورد با شما به گناه ميافته و در نتيجه شما از راهتون عقب ميافتيد. اين يك مسئله را هم انشاء الله رعايت كنيد و فكر ميكنم كه، چون من ربع ساعت هم درس گفتم شما خسته شديد. حالا رو به قبله بنشينيد يك قدري دعا بخونيم خدا انشاء الله…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.