۶ جمادی الثانی ۱۴۱۴ – ۳۰ آبان ۱۳۷۲- عين اليقين و حق اليقين اخلاق ۶۴
عين اليقين و حق اليقين اخلاق 64
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
و انه لحق اليقين. يكي از صفات حميدة انسان كه بايد در روح انسان جايگزين بشود يقينه. شك مال شيطانه و از جنود شيطانه. يقين از جنود عقله. همة گرفتاريهاي ما مربوط به اين است كه ما يقين نداريم. دنبال تحصيل يقين هم نيستيم. يك انسان جدي، يك انسان آگاه، يك انسان درست و حسابي، هيچوقت خودش را در شك نمياندازه. هر قدمي را كه برميداره بايد اقدامش را روي يقين برداره. در بعضي از چيزها ما اينطور هستيم بخاطر اين است كه منافعش را يا مضارش را درك كرديم. مثلا انسان در اطاقي كه سقفش يقيني نباشد كه فرو نميريزه، نمينشينه. اول يقين ميكنه كه اين سقف پائين نميآيد بعد مينشيند. پايش را در جائي كه فرو نميره و زير پاش سفته ميگذاره. يقين داره. جائي كه مشكوكه يك همچين جاهائي پايش را نميگذاره. با اينكه اينها مسائل ساده است. انسان ميتونه تحقيق بكنه و ضررش را هم ميفهمه، منافعش هم ميفهمه. چون افراد بشر يك عده هستند كه خيلي سطحي هستند. خيلي سطحي فكر ميكنند. ظواهر را فقط در نظر ميگيرند. و افراد ظاهر بين كوته فكر كن، اينها اكثر اينه كه هر چي را ضررش را احساس ميكنند. اين برق را تا يقين نكنه كه برق نداره دست بهش نميزنه. اول ميره كليد را ميزنه پائين، بعد ميآد برق را اصلاح ميكنه. اين را تا يقين نكنيد نميكنيد. تا يقين نكنيد كه توي اين سيم برق جريان نداره، دست به برق نميزنيد. يقين پيدا ميكنيد. اين خطر را چون ديديد، درك كرديد. و يك منافع هم همينطوره.
اما يك چيزهايي هست خيلي مهمه و ما با مسامحه باهاش روبرو ميشيم. يكي از چيزهايي كه حق اليقينه، مردنه. ثم لترونها عين اليقين. يقيني، قطعي، كيه كه بگه من نميميرم. يك آدم پانصدساله گير بيار تا دوميش تو باشي. يك آدم هزار ساله گير بيار تا دوميش تو باشي. مردن يقينيه. خوب. اينش يقيني هست يا نيست؟ ولي در مقابل اين يقين ما چه كردهايم؟ ما چه ميكنيم؟ اصلا چي ميشه؟ اگر ما مرديم چي ميشه؟ صد سال ديگه هيچ يك از ما جمعيت نيستيم؟ مطمئن باشيد. صد و بيست سال هم باشه، بيست سالش را گذرونديد اكثرا ديگه! بقيهاش. خوب. صد سال ديگه، الان فرض كنيد چشم بهم بزنيد صد سال ميگذره. صد سال ديگه خدمتتون عرض شود كه الان شده همون صد سال ديگه. چي ميشه؟ هيچ فكرش را كرديم؟ چرا اينجا با شك، نكتة به اين مهمي را چرا با شك باهاش برخورد ميكنيم؟ الان اكثر ماها نميدونيم چي ميشه؟ اكثرا، حالا شماها كه يك خوردهاي باز سرتون توي حسابه. بعضيها هستند كه اصلا نميدونند. سر قبر انسان مينويسند آخرين منزل هستي. روي يك قبر ديگه مينويسند آرامگاه. روي يك قبر ديگه مينويسند خدمت شما عرض شود كه خانم چي، مثلا. اينجا اين را بدونيد، نه آرامگاهه، نه آخرين منزل هستيه. هيچ يك از اينها نيست. چون شما توي اين قبر، اگر توي قبر باشيد كه آرام نيستيد. اگر توي اين قبر نباشيد كه اينجا آرامگاه نيست. چون قبر، يا حفرة من حفر النيران، يا آزاده روح انسان ميره، ميره توي بهشت. شايد بعد از چند سال اصلا يادش هم نباشه كه اين قبرش كجا بود. يا حفرة من حفر النيران. خوب اگر كسي را توي قبرش نگرش دارند، آرامگاه ديگه نيست. آنجا آرام نداره. آخرين منزل هستي هم نيست. چون شما هستيتون چي هست اصلا؟ اگر منظور روحه، در دنيا هم هستيد. در توي قبر هم يك ساعتي شايد باشيد. چون همة مجموع آنچه كه يك ولي خدا، يك مسلمان حالا لااقل بگيم، توي قبر احساس ميكنه كه هست، يك ساعتي بيشتر نيست. آنهم زود ميگذره. خوب. توي قبر هم هستي. بعدش هم در عالم برزخ هستي، در عالم قيامت هم هستي. در بهشت يا جهنم هم هستي. پس اين آخرين منزل هستي نيست. دقت ميكنيد؟
چي ميشه؟ چه ميشه؟ اينها همهاش ترديد داريمها، شك داريم. يعني همه جا رفتيم كارهامون را رديف كرديم. اينجا كه رسيديم، مهمترين سرنوشت ما، مهمترين پيشامدي است كه خواهد شد، دربارة اين هيچ فكري نكرديم. هيچ فكري نكرديم. انسان شب ميخوابه ممكنه تا صبح بميره. چطور ميشه؟ يك شب تا صبح هم خيلي طول نميكشه. چطور ميشه؟ اين چه خواهد شد؟ چرا با اين مسئله اينجور با مسامحه برخورد ميكنيم؟ با خدا چرا اينطور با مسامحه برخورد ميكنيم؟ همهاش شك داريم. همهاش ترديد. با ائمة اطهار و وجود مقدس پيغمبر اكرم و اينها، چرا با ترديد برخورد ميكنيم؟ اگر يك روزي ما را بنشانند، اين را بدونيد آقايون، ما را بنشونند در همة اينها بالاخره يقين يقين نداريم. حالا حتي علم اليقينش را هم نداريم. تا چه برسه به عين اليقين، تا چه برسه به حق اليقين. ما واقعا يقين داريم كه الان خدا و پيغمبر و ائمه عليهم الصلاة و السلام دارند به ما نگاه ميكنند. همين الان. اين را يقين داريم يا نه؟ آيات قرآن هم هست و مسلم هم هست. آن يقيني كه ببينيد سيم برق را يقين داريد تويش برق نداره، رفتيد پريز را كشيديد، دو شاخش را هم كشيديد، كليد را هم پايين زديد، همچين يقين يقين، با سيم خالي هيچ فرقي نميكنه. ببنيد همينطور يقين داريد يا نداريد كه خدا هست. الان بين من و شما، هر كدامتون هر چي هم نزديك باشيد، خدا فاصله است، خدا هست. ارواح چهارده معصوم هم بر ما احاطه دارند. ملائكه هم هستند. اينقدر دوروبرمون شلوغه. شما توي يك اطاق تنها كه نشستيد ميگيد من تنهام. چقدر با آنها مأنوسيم. اثرات اين يقين ببينيد الان همين اندازه كه يقين داريد اين جسم، اين بلندگو، اين ميكروفون، اينجا وجود داره، اگر كمتر از اين يقين داشته باشيد كه خدا هست، ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام هستند، ما مسلمان درست و حسابي نيستيم. و بايد تحصيل يقين بكنيم. بايد تحصيل يقين بكنيم. اگر اون يقين برامون پيدا بشه، خدا ميدونه گاهي انسان فكر ميكنه اين يقين اگر باشه، مگر انسان ميتونه توي جمعيت راه بره. اينجا بايد كمك از خدا بگيره كه شرح صدر خدا به انسان بده. يعني اگر آن يقين براي انسان پيدا بشه، شما مثلا فرض كنيد كه توي يك اطاقي نشسته باشيد. بدن چهارده معصوم دورو برتون نشسته باشند. الان چهارده معصوم اينجا نشستند و شما هم كنار اينها نشستهايد. مثلا. خوب چه حالي داريد؟ آيا در اطاق تنها كه نشستيد، اين حال را داشته باشيد اگر يقين داريد. يعني، آنوقت اينجاست كه خدا بايد به انسان كمك بكنه كه شرح صدر به انسان بده كه انسان در عين حال كه اينها را ميبينه و با اينها داره مأنوسه و حرف ميزنه، در عين حال بتونه به بچهاش هم برسه، خدمتتون عرض شود به زنش هم برسه، به زندگيش هم، به اين كورهايي كه دور و بر هستند به اينها هم برسه. خيليه. يك عده كور دوروبر انسان هستند. آنها كه اين جمع را نميبينند. نميبينند شما با كي نشستيد، آمده هي ميگه پول بده، يكي آمده ميگه خدمتتون عرض شود كه مثلا روغن نداريم، گوشت نداريم. آن يكي ميگه كفش ندارم، كلاه ندارم. همة اينها را رسيدگي ميكنيد در عين حال ادب حضور چهارده معصوم را هم داري. ببينيد چقدر شرح صدر ميخواد! اينجا يكي از چيزهايي كه خدمتتون عرض شود مهمه مسئلة شرح صدره كه حضرت موسي وقتي كه خداي تعالي بهش گفت كه اني انا الله لا اله الا انا، تا آنجا كه من با شما هستم. اني معكما اسمع و اري. من هم ميبينمتون هم ميشنوم حرفهايتون را. حضرت موسي يقين پيدا كرد. اينجا گفت رب اشرح لي صدري. آخه خيليه. هم انسان خدا كنارش ايستاده باشه و حرف خدا را بخواد به ديگري بزنه و با آن لسان بشري بخواد كلام خدا را برسونه. خدا هم ايستاده. اينهايي كه رئيس دارند، اينهائي كه باصطلاح آقابالاسر دارند اين حرف را خوب ميفهميدند. رئيس اينجا وايستاده ميگه اين حرف را به او بزن. به دشمن من بگو. ببينيد چه حالي پيدا ميكنيد. كنار انسان رئيس انسان ايستاده، رئيس قدرتمند. ميگه حرف را بگو. اين حرف را كه ميخواد بگه، مواظبه كه يك حرف، يك كلمه كم و زيادش نكنه. يك كلمه. اني معكما، خداي تعالي به حضرت موسي و هارون فرمود، اني معكما اسمع و اري. حواستون جمع باشه. يقين هم دارند. پيغمبر خداست يقين هم داره. اسمع هم ميشنوم حرفهايتون را هم ميبينمتون. اينجا ببينيد حضرت موسي گفت رب اشرح لي صدري، خدايا يك طاقتي تو به من بده. يك ظرفيتي به من بده. من ظرفيت داشته باشم. مگر ميتونم يك بندة خدا، يك كسي كه بندة خداست و تحت فرمان الهيست و خدا را در همه حال حاضر و ناظر ميبينه و مشاهده ميكنه، مگر ميتونه توي پوستش تكان بخوره، منفجر ميشه. اگر باصطلاح شرح صدر نداشته باشه. شرح صدر انسان با آن يقيني كه به انسان ميدهند. باهم بايد رشد بكنه. و الا انسان از پا در ميآيد. و باهم هم بايد انسان به كمال برسه.
لذا شرح صدر از لوازم اين يقينه. بايد وقتي كه ميگيد خدايا يقين بده. شما ديديد بعضي از افراد يك چيزهايي برخورد ميكنند. به مجرد اينكه برخورد ميكنند غش ميكنند ميافتند. از حال ميروند. ديوانه ميشن حتي. براي چي؟ براي اينكه ظرفيت ندارند. استعداد ندارند. بعضيها هستند دو فرسخي نشستند، من يك جائي آنوقتها با يكي از دوستان بودم. اين توي اطاق تاريك نشسته بود ذكرش را ميگفت. يكدفعه داد زد ديوانهوار دويد بيرون. بعد هم يك خورده حالت رواني پيدا كرد. گفتم چيه؟ گفت يك شخصي را ديدم در مقابلم ايستاده، منور. خوب ترسيدم. اول، لذا ما در اين مراحل كمالات ميگيم اول بايد استقامت داشته باشيد. برقي كه، سيم برقي كه مقاوم نيست، برق فشار قوي را روش ول نميكنند. آب ميشه. بايد اول مقاومت در شما پيدا بشه، قوي بشيد و بعد، لذا خداي تعالي ميفرمايد كه ان الذين قالوا ربنا الله، فورا ملائكه به سراغشون نميآيند، ثم استقاموا، بعد استقامت كه ميكنند، تتنزل عليهم الملائكه، ملائكه بر اينها نازل ميشوند. بايد انسان قوي بشود. يقينش زياد بشه. شرح صدر داشته باشه تا بهش محبت بشه. از راه رسيده، هنوز هيچ كاري، هيچ برنامهاي انجام نداده، دلش ميخواد كه خدمت شما عرض شود. يك كسي آمده ميگه ميدونيد من چرا وارد راه سير و سلوك و كمالات نميشم؟ ميگم چرا؟ گفت براي اينكه ميترسم. من خوب يكي از راههايش اينه كه خدمتتون عرض شود كه ملائكه را ببينم ديگه. من از ملائكه ميترسم. من از روح ميترسم. اين كتاب عالم عجيب ارواح ما را، جلدش را نگاه نميكرد. گفت رويش عكس روح داره، جلدش را نميتونم نگاه كنم. تويش را نگاه ميكرد. توش را ميخوند بعد ميترسيد شب خوابش نميبرد. خوب ببينيد بعضي افراد اينطورند. اينقدر ضعيفند. آنوقت ميشه، اين براي اين دوتا از اين باطريهاي كوچيك كه اين اندازه برق بيشتر استعداد نداره تويش باشه. و الاّ برق قوي را ول نميكنند توي اين سيم. اين سيم باريك نازك بدردخور هم نيستش. هيچي هيچي. هيچي. انسان يك مقداري بايد خودش را بسازه. شماها نگيد كهاي آقا چقدر طولانيه. بخدا قسم در هر مرحلهاي، اين را بهتون بگم، شايد آقاي نعمتي بهتون گفته باشند شب شنبه بهتون. در هر مرحلهاي اين را بدونيد آنقدر بهتون كمك ميشه كه ميتونيد آن مرحله را رد بكنيد. و الا خودتون باشيد، سريع هم جلو بريدها، روايت زياد داريم. اقل مدتش يكساله. اقل مدت معموليش يك ساله. هر مرحله. شما يك سال، يك سال زياد هم نيستها. فكر نكنيد يك سال زياده. شما در ظرف يك سال، سقف مثل حضرت زينب سلام الله عليها. شما ميگيد مگه ميشه؟ بايد اينقدر صبر داشته باشيد. چون اين فشارها ميآد. صبر پيدا بشه. قاطعيت در شما بوجود بياد. نترسيدن از غير خدا بوجود بياد. اعتماد بر وجود خودتون و از همه چيز قطع بشيد و فقط متكي به خدا بشيد، در شما بوجود بياد. شما يكسال خيلي زياده براي اين سرمايهگزاري؟ آخه ماها از اولي كه قدم توي اين راه برميداريم چي بگم، فكر ميكنيم كه الان رفتيم به فكر اينكه، الان چند تا ملائكه ديديم و بعد هم براي نقل كردن آنهم. براي اينكه بعدا بگيم ما چه قضايايي ديديم كافيه. آمدند. براي اينكه ما جزء اولياء خدائيم ديگه. نه آقا ملائكه را بدترين مردم كرة زمين ديدند. يعني تا امروز بدتر از قوم لوط پيدا نشده. اين را شما بدونيد. كه علنا عمل لواط انجام بدهند. همينجور توي كوچه و بازار. بدتر از اين آدمها هنوز توي آمريكايش هم نيست. هيچ جاي دنيا شايد همچين مردمي پيدا نشده. ببينيد اينها ملائكه را ديدند. دو تا ملك، صريح قرآنه ديگه. دو تا ملك آمده، جبرئيل و ميكائيل هم بودند. آمدند توي شهر اينها، اينها ديدنشون. و خدمت شما عرض شود عقب سر اينها راه افتادند. بعله. دقت ميكنيد؟ ملك ديدن كه مقامي نميشه. خواب خوب ديدن كه مقامي نيست. مرحلة بالاترش حتي، شما ميگيد من به اون مقام رسيدم كه خدمت امام زمان ميرسم. اگر خدمت حضرت وليعصر ارواحنا فداه ميرسيد و از وجود مقدسشون استفاده ميكني و درس علمت را، دانشت را از سرچشمة علم و دانش ميگيري، اين خوبه. اما اگر ببيني، فقط ببيني، استفادهاي نكني، خوب اين دليل بر خوب بودن تو نيست. به جهت اينكه هر روز شايد عمر پيغمبر اكرم را ميديد. بعله؟ هر روز. عايشه هر روز و هر شب ميديد پيغمبر اكرم را. پيغمبر بالاتر از امام زمان، تو هم هر چي بد باشي، خدمت شما عرض شود از عمر و عايشه بدتر نيستي. مقامي نيست. من خدمت حضرت رسيدم نشناختم. خوب. حتي خود حضرت را نشناختي چطور ازش استفاده كردي؟ خيلي بودند، توي اين قضايايي كه من نوشتم توي اين كتاب ملاقات، خيليها بودند خدمت حضرت رسيدند نشناختند حضرت را، استفادهاي هم نكردند. حضرت هم گاهي تحميلي به اينها يك چيزهايي داده براي اينكه ديگران ازش استفادهاي بكنند. پس اينهم مقامي نيست. چيه مقام واقعي براي انسان؟ يقين. از توي شك بيا بيرون. تا وقتي كه شما در هر درجهاي، در شك باشي، در پيروي از شيطان هستي. اين را بدونيد. چون، يا پيروي از جهل. چون جهل واقعي همون شيطانه. اين روايتي هست كه هم در بحار الانوار آمده هم در اصول كافي هست. خدمتتون عرض شود كه از حضرت موسي بن جعفر صلواة الله عليه. حضرت به هشام بن حكم، خدمتتون عرض شود كه ميفرمايد خدا اول عقل را خلق كرد و براي او هفتاد سرباز قرار داد و بعد هم جهل را خلق كرد و براي او هم هفتاد سرباز خلق كرد. يكي از سربازهاي عقل، يقينه. و يكي از سربازهاي جهل هم شكه. تا وقتي كه در هر چيزي توي شك باشيد، توي جند، توي سربازهاي شيطاني. و اين مسئله را امشب من جدا به شما توصيه ميكنم. هر كاري كه ميخواهيد بكنيد، اول خوب بسنجيد، به مرحلة يقين برسونيد كه اين كار درسته، بعد انجام بديد. هيچوقت با ترديد باهاش برخورد نكنيد. از شك و ترديد فرار كنيد. اصلا فرار كنيد. حتي اسلام اين استخاره را كه تعيين كرده، براي اينكه شما از ترديد نجات پيدا بكنيد. شما يك مسئلهاي براتون پيش آمده، سر دو راهي واقع شديد. نميدونيد اين كار را انجام بديد يا نديد. اسلام ميگه اول برو فكر كن. فكر كن. فكرت به جائي نرسيد، همينطور پنجاه پنجاه مانده. مشورت كن. مشورت هم كاري انجام نداد. بيا استخاره بكن، يك طرف را تعيين بكن، حركت كن به طرفش. خدا بعد كمكت ميكنه. گوش داديد؟ در حال شك نمان. شك به طور كلي در هر چيزي كه باشه، در هر چيزي كه باشه، اين مال شيطانه. شك مال شيطانه. دربارة خدا باشه مال شيطانه. دربارة قيامت باشه مال شيطانه. دربارة ائمة اطهار باشه مال شيطانه. دربارة آثار وجودي آنها باشه مال شيطانه. هر چي باشه. شك بطور كلي مال شيطانه. و يقينه كه اين چراغه، روشنائيست. شما وقتي كه يقين كرديد يك چيزي اينطوره، يك مسئلهاي را يقين بهش كرديد و عمل بهش كرديد مثل اينه كه چراغ را برداشتيد و توي تاريكي رفتيد و هيچ جا هم پاتون فرو نميره و خدمتتون عرض شود كه راحت هم هستيد. يقينتون را زياد كنيد. كاري هم نداره. گفت كه ايني كه شما ميخواهيد از آخر پشيمان بشيد، زحمتش را اول بكشيد. هر كاري را كه ميخواهيد بكنيد، الان توي اين راه وارد شدهايد. در همين جلسه الان چند نفر از رفقا هستند كه واقعا خدا ميدونه من را رنج ميدهند. بي تعارف. مثل اين آدمهايي كه بايد هولشون داد به طرف كمالات قدم بردارند. اگر يقين داري كه راه درستيه، خوب سريع حركت كن. اگر يقين نداري، خوب يقين تحصيل كن. اگر يقين داري كه راه درست نيست، تو چرا شيطان شدي آمدي وسط اين جمع؟ خوب تكليفت را روشن كن. شخصي كه شك داره آيا اين راه درسته يا درست نيست، اين از جنود شيطانه و آمده در جنود رحمان. مثل يك سرباز صدامي بياد توي خدمت شما عرض شود، سربازهاي اسلامي. تكليفتون را روشن كنيد. اين راهي كه ما داريم ميريم، اين را من الان دارم عرض ميكنم. ما رفقايي داريم كه هفت هشت ده سال مشغولند. همهاشون هم الحمدلله موفق شدند، به كمالات هم رسيدند، بعضيهاشون هم سنهاشون خيلي هم زياد نيست. اين راهي است كه ما نميريم كه خواب خوب ببينيم، اين را آقايون بدونند، راهيست كه وقتي داريم ميريم، نميخواهيم ملائكه را ببينيم، نميخواهيم ائمه را ببينيم. همه بدونيد. از حالا تكليف خودتون را روشن كنيد. حتي راهي نيست كه امام زمان را ببينيد. اِ. بعله. همين را توي كتابها هم نوشته. امام زمان اينجا بعله، همينطوره. ما براي اينكه خدمت امام زمان برسيم، نميريم. ما ميخواهيم انساني بشيم داراي شرح صدر، يعني يك ظرفيت كاملي براي پذيرفتن صفات انساني كه آنوقت اگر ما داراي جميع صفات انساني شديم امام زمان هم چون همينطوره، ما را خداي تعالي، طبعا پهلوي هم مينشونه. اين را ميخوايم. ببينيد الان توي مجلس، همة افرادي كه نشستهاند انسانند. چرا؟ يك حيواني را شما ميبينيد. اينجا كه طويله نيست. اينجا جاي انسانهاست. ماها همهامون چون انسانيم، كنار هم نشستيم. اما اگر يك حيواني را، حتي يك گربه، اگر آورديم توي اين مجلس، همه اعتراض ميكنند آقا اين جايش اينجا نيست. اون الاغ جاش اينجا نيست. اين اسب اينجا جاش نيست. اين گاو اينجا جاش نيست. ما وقتي كه صفات انساني را در خودمون بوجود آورديم، خواهي نخواهي، وقتي ميخواهند تقسيم بندي بكنند، ما را با امام زمان و ائمه يك جا قرار ميدهند. آنهايي كه صفت رذيله دارند اينها را هم ميكنند توي آخور. اين هدفه. حالا چهاردست و پا راه بره يا دوپا. فرقي نميكنه. هدف ما، اين را آقايون بدونند، هدف ما هيچ يك از آنهايي كه فكر كرديد نيست. عرض كردم باز دومرتبه تكرار ميكنم. خواب خوب ديدن، آخه ما خيلي وقتها خواب خوب نميبينيم. جهنم. خوب باريك الله هم ميگن. ميگن ما از وقتي توي راه آمديم خواب خوب نديديم. الحمدلله. ميگه براي چي الحمد لله؟ بعله براي اينكه هدف اين حرفها نيست. بهتر. خواب خوب نبين كه بتوني سريعتر بري. مكاشفهاي هم نداشتيم. باز هم الحمدلله. مشاهدهاي هم نداشتيم. بازهم الحمد لله. اينها سرگرم كننده است. خدا ميدونه من خدمت مرحوم آية الله كوهستاني يك وقتي من رفته بودم. خدمت ايشون گفتم من چي ميبينم چي ميبينم. گفت من بچه بودم از سن تو خيلي كمتر، اينها را ميديدم. ما حالا خيال كرديم كه اين مطالب را كه ما ديديم بريم پيش آقاي كوهستاني بگيم، آقاي كوهستاني بلند ميشه ما را توي بغل ميگيره ميگه. يك بچه بوديم، همچين يك جوري اين حرفها را گفت كه ما خيلي سرد شديم. بعد ديدم عجب كلام واقعا گهرباريست. ببينيد. شما الان سوار ماشين شديد داريد ميرويد تهران. رسيديد توي يك شهري. خدمتتون عرض شود كه چراغ ميبينيد، دكان ميبينيد، چيزهايي پشت ويترين گذاشتند، وسائل برقي، همه چيز، توي شهر وسط راه. اگر راننده شما را اينجا پياده بكنه بگه برو تماشا. شما را از مقصد عقب انداخته. اين را بدونيد. مخصوصا شهرهاي زيادي توي راه باشه. چيكار ميكنه؟ شما را از خط كمربندي ميبره، خوب دقت كنيد، از توي شهر عبورتون نميده، از كمربندي ميبره كه چشمتون به اينها نيفته. براي اينكه اينها معطلتون ميكنه. چشمتون نيفته. از خط كمربندي. و اگر هم بخواد توي يك رستوراني پيادهاتون بكنه، مواظبه يك رستوراني كه دورو برش خدمت شما عرض شود خلوت باشه كه تا گفت مسافرين سوار بشيد، همه جمع بشن، فورا سوار بشوند. ديگه حوصلة مسافرها قبل از سوار شدن سر بياد. برن بنشينند توي ماشين تا بريم. و الاّ اگر راننده بياد، مثلا شما از اينجا ميريد تا تهران. بياد توي شهر نيشابور پيادهاتون بكنه. اون ميخواد بره قوم و خويشش را ببينه. اون ميخواد بره امامزاده محبوب. اون ميخواد نميدونم بره خدمت شما عرض شود عمر خيام را زيارت بكنه. اون يكي ميخواد بره نميدونم چه. هر كسي متفرق، وقتي ميخوان سوار بشوند دوتا، سه تا، ده تا مسافرش از بين ميره يا ميايستند، معطلشون ميكنند. اينها همهاش تماشائيه. شما خواب خوب ببينيد، مكاشفاتي داشته باشيد، داريد. الحمدلله الان اكثر شماها، خداي تعالي بهتون لطف كرده اينها را داريد. اما معطلش نبايد باشيد. راه شما اينه كه من عرض ميكنم. قدمهايتون را بايد برداريد تا بريد برسونيد خودتون را به مقام خلوص و توحيد و مقام شامخ انسانيت، مقام شامخ عبوديت، مقام شامخ خليفة اللهي. كه وقتي به آنجا رسيديد، به مقصد رسيديد. آنوقت طبعا شما خليفة اللهيد. حضرت بقية الله هم خليفة اللهه. ائمة اطهار هم خليفة اللهند. خلفاء الله را كجا جمعشون ميكنند؟ يك جا جمعشون ميكنند. آنوقت شما كنار حضرت وليعصر نشستيد. ولي اگر كه خداي نكرده، هفت روز، هشت روز، ما هفت روز داشتيم، هشت روز داشتيم. چندي قبل با رفقايي كه توي مجلس هم هستند رفته بوديم كنار قبر علي بن مهزيار در اهواز. خوب. علي بن مهزيار مرد بزرگوار، از علماست. اين را شما بدونيد. تنها او نيست كه خدمت حضرت وليعصر صلواة الله عليه سه روز بوده. از علما بوده، از بزرگان دينه و زحمات زيادي هم كشيده تا خدمت حضرت رسيده. حالا شنيديد همهاتون من قضيهاش را نميگم. من با يكي از رفقا صحبت ميكردم. گفتم آخر سه روز حضرت آهسته بهش فرمودند كه مثل اينكه، اگر حضرت تصرف درش نكرده باشند، و حضرت خودشون دلش را عوض نكرده باشند كه از اينجا پاشو به وطنت پيش زن و بچه ات حالا گاهي ميشه كه خود امام اين تصرف را داره كه او را اونجا نگهش نداره. و اين هم ميگه آقا من آمدم براي رفتن اجازه بديد دلم تنگ شده برم. والا كسي كه كنار حضرت خدمت امام زمان، اون آمده باشه رسيده باشه مگر ميتونه جدا بشه. و اگر هم واقعا حضرت تصرف نكرده باشند به اين طبع اوليهاش باشه خيلي، ما ارادتي به علي بن مهزيار نميتونيم داشته باشيم. معلومه معرفت كاملي نداشته. نميدونسته كه بهشتش اينجاست، آخرتش اينجاست، دنياش اينجاست، همه چيزش اينجاست. دقت كرديد. اما خوب. اين اندازه هست. اين را در خصوص ايشان كه ايشان بسيار بزرگوارند، در خصوص ايشان من اينجوري فكر ميكنم كه حضرت وليعصر ارواحنا فداه خودشون اينجور اراده كردند كه اين دلش تنگ بشه براي، چون امامه، وليه، ولايت داره، دلش تنگ بشه براي زن و بچهاش و حضرت هم ميگن ميخواي بري؟ بگه بعله. ميخوام بروم. و الاّ اگر كسي بره دو سه روز خدمت امام زمان صلواة الله عليه باشه و بعد هم خسته بشه، دلش را بزنه، مثل رجل صابوني ميشه. رجل صابوني قضيهاش را ميدونيد كه تا پشت خيمة امام زمان صلواة الله عليه بردندش، دلش به فكر صابونهايش بود كه روي پشت بام پهن كرده و خشك بشه. حالا هم داره باران ميآيد. حواسش پرت شده، سرمايهاش آنجاست. حالا هم باران داره سرمايهاش را از بين ميبره. حضرت فرمود كه اين را برش گردونيد. ردوها رجل الصابوني. به درد نميخوره. اين چه ملاقاتي. ميرفت هم آن تو خدمت حضرت مينشست حواسش پرت بود. معرفت نداشت.
پس بنابراين يكي از چيزهايي كه من امشب ميخوام براتون عرض كنم، خيلي مهمه، خيلي مهمه، مسئله اين است كه در هر كاري يقين را اول تحصيل كنيد و آرامش قلبي پيدا كنيد و بعد شروع بكنيد به اون كار كه با چراغ حركت كرديد. اما اگر يقين نداشتيد، با ترديد، حالا ميريم يك طوري ميشه. حالا اين كار را انجام ميديم، حالا مسلمانيم، بالاخره يك چيزي ميشه. شما بايد الان يقين داشته باشيد كه بمجرد اينكه ملك الموت آمد، اولا با سلام، با احوالپرسي ميآد پيش شما. و ثانيا خدمتتون عرض شود ملائكه به استقبالتون بيايند و روح شما را كه برداشتند قبض كردند، بردارند خدمت ائمه عليه الصلاة و السلام ببرند. بايد يقين داشته باشيد. اين يقين را اگر داشته باشيد، چقدر مردن آسون ميشه براتون! حق اليقين باشيد. يعني توي جريان واقع بشيد. يك همچين يقيني بايد داشته باشيد. اگر شما گفتيد عاقبت معلوم نيست چه جور بشه، يك جوري كارتون خرابه بالاخره. يا خدا را ظالم ميدونيد، يا شما اهل عبادت واقعي و درست و حسابي نيستيد. يا خودتون را تزكية نفس نكرديد. يا اينكه حرفهاي همه را دروغ ميدونيد. انساني كه تزكية نفس كرده، خدا را هم قبول داره، دين اسلام را هم دين حق ميدونه، و كارهايش را درست كرده. عاقبت يعني چه؟ عاقبت معلومه. عاقبت خيلي روشنه كه چيه. اوني هم كه يك وقت شما را ميترسونند در منبرها، گاهي ميشه ديگه، ميگن. ميترسونند كه خيليها بودند اهل زهد و تقوي و چه و چه و چه ولي در عين حال روز آخر بي دين از دنيا رفتند؛ اگر بدون دليل باشه غلطه. قطعا يقين بدونيد كه دروغه. و اما اگر دليلي داشته باشه، يك وقت هست همان روزهاي آخر انسان يك كار بد بدي ميكنه كه حبط عمل ميشه، همة كارهايش از بين ميره مثلا. خوب اينجا راسته. و الاّ اگر شما در ترديد باشيد كه مثلا، شما مثلا يك فرد باتقوايي هستيد. اهل اخلاص، واقعا راه كمالات را طبق برنامههاي دستور داده شده عمل كرديد و تزكية نفس كرديد، يك صفت رذيله در شما نيست. يك دونه گناه نميكنيد و بندة واقعي خدا هستيد، اينجا چرا يقين نداشته باشيد كه عاقبت بخيريد؟ چرا يقين نداشته باشيد؟ چه اشكالي داره كه اين يقين در شما باشه؟ و بلكه بايد باشه. اگر يقين نداشته باشيد به يكي از اينها ترديد داريد. يعني يا خدا را قبول نداريد. يا عدل الهي را قبول نداريد. يا وعدههاي الهي را قبول نداريد. يا اينكه خودتون به خودتون مثلا، يا كامل نشديد. مثلا فرض كنيد در يكي از صفات رذيله هنوز هستيد. يك اشكالي توي كار اينطرف هست. و بالاخره نتيجهاش اينه كه در يك شكي هستيد. در يك شكي هستيد. يك جاي كارتون شك داره. و الاّ اگر در همة اينها يقين باشه، انسان در موقع مردن هم مسلما با كمال آرامش، آنوقت آنجا خطاب يا ايتها النفس المطمئنه به انسان ميشه. اي نفس آرام! نفس آرام آن نفسي است كه يقين داره. به يقين رسيده. و اين را بدونيد كه اعتقاداتتون را بايد قطعي كنيد. راهتون را بايد قطعي كنيد. عمل عباديتون را هم بايد درست انجام بديد. بقيهاش هم انشاء الله درست خواهد بود. يا ايتها النفس المطمئنه، به كي ميگند نفس مطمئنه، اي كسي كه داراي نفس مطمئنه هستي، به كي ميگن؟ به كسي كه يقين داره. شما چرا اينجا الان نشستيد آرام هستيد و اگر الان فرض كنيد يك سقف شكستهاي روي سرتون باشه كه از زير آجرش هم داره خاك ميريزه. شما آرام مينشينيد اينجا؟ ميگيد نه، سقف محكمه. اينجا به شما ميگن اي آرام. وقتي كه انسان در يك زير يك سقف آرامي هست، در حصن حصيني هست، گفت كلمة لا اله الا الله حصني. اين را يقين كرد. كسي كه در توحيد هست، به مقام توحيد رسيده، اين شخص در حصار پروردگاره. فمن دخل في حصني امن من عذابي. كسي كه در اين حصار قرار بگيره، ايمن از عذاب پروردگاره.
پس اين را مطمئن باشيد. حرفها را باصطلاح خوب جمع و جورش كنيم. به اين نتيجه برسيم كه اگر ما مطمئن شديم، اگر كه ما يقين پيدا كرديم به تمام كارهامون، به تمام مراحلمون، به تمام عقائدمون، عقائد واقعا بود، واقعا اعتماد بود، آرامش پيدا ميكنيم. وقتي كه آرامش پيدا كرديم خداي تعالي ميفرمايد اي نفس آرام. يا ايتها النفس المطمئنه. اي شخص آرام، اي انسان آرام. اي كسي كه آرام گرفتي و آرامشي به ايمانت، به خدا، به(قطع صداي نوار)
اين جمله را برگردونيد به همان حرفي كه من قبلا زدم. راه ملاقات با امام زمان را اينجا نشون ميده خدا. اگر ميخواي امام زمان را بهش برسي، اي نفس مطمئنه، بيا در مرحلة رضا قرار بگير و داخل بشو در ميان بندگان من. امام زمان از بندگان خداست. در ميان، و ادخلي في عبادي. اينجاست انسان ميتونه در كنار امام زمان بنشينه. و الاّ نميدونم رياضت بكش، زحمت بكشه، چهل شب چهارشنبه بره مسجد جمكران، خدمت شما عرض شود زحمت، زحمتهاي طاقت فرسا بكشه كه خدمت امام زمان برسه. خوب. خدمت امام زمان رسيدي و بعد هم نشناختي. آقايون هم اكثرا ميگند كه كسي كه خدمت امام زمان ميرسه بايد نشناسه. بدبختي اينه. خوب چه فايده داره اين خدمت حضرت رسيدن. آنهم نشناسي، و بعد هم وقتي كه جدا شدي، تأسف بخوري، غصه بخوري كه چرا من خدمت حضرت رسيدم و نشناختم. اين چه حرفيه؟ حالا آنهايي كه خدمت حضرت رسيدند و شناختند چه استفادهاي كردند كه تو كه خدمت حضرت رسيدي و نشناختي. ابابكر و عمر خدمت پيغمبر اكرم اينقدر رسيدند و شناختند. چه استفادهاي كردند از حضرت كه تو خدمت حضرت رسيدي و نشناختي و تو استفادهاي بكني. يك كاري بكن، يك راهي را انتخاب بكن كه فادخلي في عبادي. تنها امام زمان نباشيد، همة معصومين دور و برت باشند. خدا هم باشه. كه و قل اعملوا و سير الله عملكم و رسوله و المؤمنون، ثم تردون بالعالم الغيب و الشهاده.
ايام متعلق به حضرت زهرا سلام الله عليهاست. و انشاء الله اين عرايض را يادتون باشه، حتما عمل بكنيد. مطلب مهمي كه من امشب داشتم همين مطلب بود كه هر كاري را كه ميخواهيد بكنيد يقين بكنيد كه اين كار درسته و انجام بديد. تا يقين نكرديد در حال شك و ترديد كاري را انجام نديد.
فاطمة زهرا سلام الله عليها مادر امته. مادر همه است. بالاخص كساني كه از يك طريقي از نظر بدني كه نسبت به اون ارتباط روحي زياد اهميت نداره. چون حضرت صادق هم فرمود كه ولادتي، ولايتي لعلي احب الي من ولادتي منه. ولايت علي بن ابيطالب محبوبتره پيش من تا اينكه من فرزند علي بن ابيطالب باشم. چون اينه كه انسان را صددرصد نجات ميده. و همة ماها خلاصه فرزندان علي و فاطمه عليهم السلام هستيم. حالا يك عده از نظر بدني هم فرزندان فاطمة زهرا هستند. و من فكر ميكنم اين وصيتنامه كه و اقرا ولدي السلام الي يوم القيامه، شايد شامل فرزندان روحي حضرت هم بشه. امروز يك جملهاي را آية الله رازي كه در مجلس هم تشريف دارند دربارة حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها فرمودند. من قبلا ديده بودم. ولي الان به اين دليل يادم آمد كه همة ائمه عليهم السلام حجتند، حجت خدا هستند بر خلق. ولي فاطمة زهرا حجت بر ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلامه. خيلي عجيبهها. يعني ائمه حجت بر خلقند ولي فاطمه سلام الله عليها حجت است بر ائمة اطهار. اگر اكثر شماها در شب جمعه بوديد كه من عرض كردم حضرت زهرا محدثه است. و گاهگاهي قبل از آنكه به پيغمبر، حالا پيغمبر را شك دارم، ولي قبل از اينكه به علي بن ابيطالب بعضي از مطالب، بعضي از علوم برسه، به فاطمة زهرا ميرسيد. خيلي مقام شامخ عجيبي فاطمة زهرا داره كه واقعا همانطوري كه در روايت داره كه كسي علي را نشناخت جز خدا و پيغمبر. دربارة فاطمة زهرا سلام الله عليها هم بايد حتما اين حرف را بزنيم كه جز خدا و پيغمبر و علي بن ابيطالب كسي فاطمة زهرا را نشناخت. يك موجود عجيبي است. خداي تعالي به در قالب يك زن قرارش داده. اما بايد عرض كنيم كه جزء اول ما خلق الله هست و خداي تعالي چقدر به اين محبوبهاش توجه داره. روز قيامت هم كه ميشه، اول كسي كه وارد بهشت ميخواد بشه، حتي بر پيغمبر اكرم مقدم، فاطمة زهرا سلام الله عليهاست.
لذا يكي از خوشحاليهاي ما كه يقيني هم برامون هست اين است كه فاطمة زهرا يك عنايت خاصي به محبين خودش، به محبين فرزندانش، به فرزندانش داره و انشاء الله همين يقين ما را به فاطمة زهرا سلام الله عليها ميرسانه. اين شبها علي بن ابيطالب ميرفت كنار قبر فاطمة زهرا. نقل شده كه اين اشعار را حضرت ميخوند. نفسي علي زفرات محبوسة يا ليتها خرجت مع زفراتي. لا خير بعدك في الحياة و انما ما ابكي علي مخافة لطول حياتي. اين اشعار را و اين حالاتي كه دربارة علي بن ابيطالب بعد از وفات فاطمة زهرا نقل كردند، دربارة آن حضرت بعد از وفات رسول اكرم نقل نشده كه علي عليه السلام اينطور مطالبي دربارة وفات پيغمبر بگويد. شبها ميآمد كنار قبر فاطمه مينشست، آنقدر گريه ميكرد تا اينكه خاك قبر گل ميشد. السلام عليك يا فاطمة الزهرا. يا بنت محمد يا قرة عين الرسول. يا سيدتنا و مولاتنا. انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا. يا وجيهة عند الله اشفعي لنا عند الله. با توجه اين دعا را با هم بخوانيم. بسم الله الرحمن الرحيم. دربارة زيارت حضرت زهرا سلام الله عليها مطالبي گفتهاند كه بسيار اهميت داره و در ضمن اين زيارتها، يك توجه خاصي به مقام مقدس حضرت زهراست. منجمله اين صلواته كه بخوانيم و عرض ادبي به فاطمة زهرا سلام الله عليها بكنيم. اللهم صل علي صديقة فاطمة الزكيه حبيبة حبيبك و نبيك و ام احبائك و اصفيائك. خدايا رحمت خاصهات را بر صديقة فاطمه، آن فاطمهاي كه صديقه است، زكيه است، پاك است، تزكيه شده است، حبيب، محبوب حبيب توست. حبيب تو پيغمبر اكرم و مادر احباء توست و اصفياء تو. مادر يازده امام كه همة اينها محبوب خدا هستند. ان لن تجبتها و فضلتها و اخترتها علي نساء العالمين. خدايا آن فاطمهاي كه تو انتخابش كردي و برتريش دادي و اختيارش كردي بر زنهاي تمام عوالم وجود. اللهم كل الطالب لهام ممن ظلمها. خدايا خودت طلب خون فاطمة زهرا را بكن. ظلمهايي كه به فاطمة زهرا شده، پروردگارا خودت آنها را مؤاخذه كن. كساني كه فاطمة زهرا را اذيت كردند. و استخف بحقها. حقوق او را سبك شمردند. و قل السائر اللهم بدمها. خدايا طلب خون اولادش را از آنها بكن. اللهم لك جعلتها ام ائمة الهدي و حليمة صاحب اللواء و كريمة عند الملأ الاعلي فصل عليها و علي امها. خدايا صلوات بر او بفرست و بر مادرش خديجة كبري صلاة تكرم بها وجهه محمد صلي الله عليه و آله. و تقر به اعين ذريتها و ابلغهم عني في هذه الساعه افضل التحية و السلام. اللهم صل علي وليك و ابن اوليائك. صلوات بر امام عصر ارواحنا فداه. اللهم صل علي وليك و ابن اوليائك. الذين فرضت طاعتهم و اوجبت حقههم و اذهبت عنهم الرجس و طهرتهم تطهيرا. اللهم انصره و انتصر به لدينك و انصر باوليائك و اوليائه و شيعته و انصاره. و جعلنا منهم. اللهم اعزهم من كل شر باق و طاق. و من شر جميع خلقك. و احفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله. و احرسه و امنعه عن يوصل اليه بالسوء. خدايا امام زمان ما را خودت حفظ كن. نگذار به او بدي برسد، ناراحتي برسد. و احفظ لي رسولك و آل رسولك. خدايا آبروي پيغمبرت و آل پيغمبرت را حفظ كن بوسيلة امام زمان. و ازر به العدل و ايد به بالنصر و النصر ناصريه و اخذل خاذليه و اغسل به جواهرة الكفر و اقتل به الكفار و المنافقين و جميع الملحدين. حيث كانوا من مشارق الارض و مغاربها و برها و بحرها. املأ به الارض عدلا. خدايا دنيا را پر از عدل كن بوسيلة آقامون حجة ابن الحسن. و اظهر به دين نبيه عليه و آله السلام و اجعلني اللهم، خدايا من را قرار بده از انصار آن حضرت و اعوان آن حضرت. آنهايي كه كمك ميكنند به امام زمان. و اتباعه و شيعته و ارني في آل محمد عليهم السلام ما يعملون. و بي ما ما يحضرون. اله الحق و آمين. حالا نماز استغاثه را بخونيد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.