۹ رجب ۱۴۱۴ – ۲ دی ماه ۱۳۷۲ – شناخت‌ امام‌ (عام‌ و خاص‌)

 شناخت‌ امام‌ (عام‌ و خاص‌)  2/10/72

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ثم‌ اورثنا الكتاب‌ الذين‌ اصطفينا من‌ عبادنا و منهم‌ ظالم‌ بنفسه‌ و منهم‌ مقتصد و منهم‌ ذلكم‌ بالخيرات‌.

 شب‌ ميلاد مسعود حضرت‌ جواد الائمه‌ عليه‌ آلاف‌ التحية‌ و الثناست‌. شب‌ جمعه‌ است‌ ماه‌ مبارك‌ رجب‌ است‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ امشب‌ همه‌امون‌ با حاجات‌ برآورده‌ شده‌ از اين‌ مجلس‌ خارج‌ بشيم‌.

 دربارة‌ امام‌ در هفتة‌ گذشته‌ يك‌ بحث‌ مختصري‌ داشتم‌ كه‌ معرفت‌ امام‌ را، معرفت‌ عام‌ و معرفت‌ خاص‌ را تا حدي‌ كه‌ مجلسمون‌ اقتضا داشت‌ و من‌ مي‌توانستم‌ و ظرفيتها رعايت‌ شد مختصرا عرض‌ كردم‌. و چون‌ ماه‌ رجب‌ از روايات‌ و دعاها استفاده‌ ميشود كه‌ ماه‌ امام‌ است‌، ماه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ماه‌ معرفت‌ امام‌، دعاهايي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ وارد شده‌ بيشترش‌ مربوط‌ به‌ معرفت‌ امامه‌. گفتيم‌ اين‌ چند هفته‌اي‌ كه‌ در ماه‌ رجب‌ شبهاي‌ جمعه‌ در اين‌ مجلس‌ حرف‌ مي‌زنيم‌، دربارة‌ شناختن‌ امام‌ باشد. معرفت‌ خاص‌ الخاص‌. خيلي‌ ساده‌ و خيلي‌ با بيان‌ عوامي‌ خودم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. كه‌ معرف‌ خاص‌ الخاص‌ امام‌ را بايد از طرف‌ بالا شروع‌ كرد به‌ پايين‌ آمد. همانطوري‌ كه‌ در دعا داريم‌ اللهم‌ عرفني‌ نفسك‌ فانك‌ ان‌ لم‌ تعرفني‌ نفسك‌، لم‌ اعرف‌ نبيك‌. اللهم‌ عرفني‌ نبيك‌ فانك‌ ان‌ لم‌ تعرفني‌ نبيك‌ لم‌ اعرف‌ حجتك‌. اول‌ بايد انسان‌ خدا را بشناسه‌، از آن‌ طرف‌ شروع‌ كنه‌ و بعد پيغمبر را بشناسد و بعد حجت‌ را بشناسه‌. ما اگر خدا را بشناسيم‌ مثل‌ اعلاي‌ خدا را هم‌ مي‌شناسيم‌. ولو اينكه‌ در روايات‌ هست‌ بنا عرف‌ الله‌. ما بايد بوسيلة‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ خدا را بشناسيم‌. اما مسئله‌ دو طرفه‌. طرفينيه‌. در معرفت‌ عام‌ و معرفت‌ خاص‌ همينطوره‌. ما اول‌ بايد امام‌ را بشناسيم‌ از راه‌ عقل‌ راه‌ روايات‌ و آيات‌، و بعد خداي‌ تعالي‌ را بشناسيم‌ از طريق‌ اينها. وحدانيت‌ پروردگار را از طريق‌ ائمة‌ اطهار كه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در نيشابور فرمودند كه‌ به‌ شروطها و انا من‌ شروطها. لا اله‌ الا الله‌ حصن‌ خداست‌، توحيد حصن‌ خداست‌. اما شرطش‌ اين‌ است‌ كه‌ از راهي‌ كه‌ ما رفتيم‌، از طريق‌ سخنان‌ ما، از طريق‌ راهنماييهاي‌ ما به‌ توحيد برسيد. يكي‌ از آن‌ شروط‌، از شروط‌ دوازدهگانه‌ كه‌ بايد از آنها پيروي‌ بشود در توحيد، يكيش‌ منم‌. يعني‌ يكي‌ از ائمة‌ اطهار، از پيشواياني‌ كه‌ ما را به‌ توحيد مي‌رسونند، حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌.

 ولي‌ در معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ مثل‌ همانطوري‌ كه‌ در كمالات‌ روحي‌ ميگيم‌ كه‌ يك‌ سير من‌ الخلق‌ الي‌ الحقي‌ داريم‌. انسان‌ بايد وقتي‌ كه‌ در بين‌ خلق‌ هست‌، مثل‌ همه‌ آلوده‌ است‌، مثل‌ همه‌ محب‌ دنياست‌، مثل‌ همه‌ داراي‌ صفات‌ رذيله‌ است‌، اين‌ يك‌ سيري‌ ميكند از صفات‌ حيواني‌ و شيطاني‌ خودش‌ را نجات‌ ميده‌ و ميرسد به‌ متخلق‌ شدن‌ به‌ اخلاق‌ پروردگار. يعني‌ سير كرده‌ از بين‌ مردم‌ بيرون‌ آمده‌، از ملائكه‌ هم‌ برتر شده‌ و رسيده‌ است‌ به‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌. اينجا را ميگن‌ سير من‌ الخلق‌ الي‌ الحق‌. البته‌ در اصطلاحات‌ صوفيه‌ هم‌ هست‌ اين‌ كلام‌. و لي‌ در روايات‌ و آيات‌ هم‌ اين‌ معنا استفاده‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ اين‌ سير را داره‌. چون‌ همة‌ مردم‌ تقريبا وقتي‌ كه‌ به‌ حد تكليف‌ مي‌رسند صفات‌ رذيله‌اي‌ كه‌ يك‌ قسمش‌ صفات‌ حيواني‌ است‌ و يك‌ قسمش‌ صفات‌ شيطاني‌ است‌، در آنها هست‌. و بعد اين‌ صفات‌ را بايد تزكيه‌ كنند و خودشون‌ را برسانند به‌ جائي‌ كه‌ صفات‌ رذيله‌ بكلي‌ از آنها پاك‌ شده‌ باشد. و از آنجا هم‌ باز سير كنند به‌ جايي‌ برسند كه‌ تمام‌ صفات‌ الهي‌ در آنها بوجود بيايد. كه‌ متخلق‌ به‌ اخلاق‌ الله‌ بشوند. و پست‌ترين‌ انسانها آن‌ انساني‌ است‌ كه‌ از نظر صفات‌ روحي‌ داراي‌ صفات‌ حيواني‌ و شيطاني‌ باشد و حتي‌ عملش‌ هم‌ طبق‌ صفات‌ حيواني‌ و شيطاني‌ انجام‌ بشه‌. اين‌ پست‌ ترينشونه‌. يك‌ درجه‌ بهتر كساني‌ هستند كه‌ اينها معصيت‌ نمي‌كنند ولي‌ امراض‌ روحي‌ دارند. و درجة‌ سوم‌ كساني‌ هستند كه‌ امراض‌ روحيشون‌ را هم‌ تزكيه‌ كرده‌اند. اما با اين‌ برنامه‌ مطلب‌ تمام‌ نميشه‌. بايد داراي‌ كمالاتي‌ هم‌ بشوند. يعني‌ صفات‌ الهي‌ را هم‌ در خودشون‌ ايجاد كنند. اينجا سير من‌ الخلق‌ الي‌ الحقشون‌ تمام‌ ميشه‌. يك‌ سير من‌ الحق‌ الي‌ الخلق‌ بعد دارند. يعني‌ از جانب‌ خدا برگردند بيان‌ توي‌ مردم‌. يعني‌ با اينكه‌ اينها مظهر و مظهر آيات‌ الهي‌ هستند، داراي‌ صفات‌ كماليه‌ هستند، داراي‌ اخلاق‌ الهي‌ هستند، خليفة‌ الله‌ شدند، چون‌ از مردم‌ جدا شدند اينها، رفتند. كه‌ انسانيت‌ در آسمان‌ هفتم‌ به‌ قول‌ يكي‌ از بزرگان‌ پر ميزنه‌ و ما در زمينيم‌. آنها رفتند و جدا شدند از مردم‌. بعد خداي‌ تعالي‌ بهشون‌ كمال‌ بيشتري‌ ميده‌. اينها را برميگردونه‌ توي‌ مردم‌ كه‌ بريد با مردم‌ معاشر بشيد و مردم‌ را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنيد. اينها داراي‌ يك‌ صفات‌ و خصوصيات‌ خاصي‌ هستند. كه‌ يكي‌ از صفاتشون‌ اين‌ است‌ كه‌ در عين‌ اينه‌ با مردم‌ معاشرند و مثل‌ همه‌ حشر و نشر دارند در عين‌ حال‌ از مردم‌ جدا هستند. كن‌ في‌ الناس‌ فلا تكن‌ معهم‌. با مردم‌ باش‌ ولي‌ در بين‌ مردم‌ باش‌ ولي‌ با آنها نباش‌. تو از آنها جدا هستي‌. رجال‌ لا تلهيهم‌ تجارة‌ و لا بيع‌ عن‌ ذكر الله‌. اينها به‌ مقامي‌ رسيدند كه‌ خداي‌ تعالي‌ اسم‌ اينها را جوانمرد، باشخصيت‌ گذاشته‌ و مي‌فرمايد مرداني‌ هستند كه‌ اينها لا تلهيهم‌ تجارة‌. اينها را تجارة‌ و معاشرت‌ با مردم‌ و بيع‌ و خريد و فروش‌ اينها را از خدا باز نميداره‌. در عين‌ اينكه‌ خليفة‌ الله‌ هستند، درعين‌ حال‌

 اين‌ مقدمه‌ و اين‌ مطلب‌ را عرض‌ كردم‌ بخاطر اينكه‌ در معرفت‌ امام‌ يك‌ معرفت‌ عام‌ و معرفت‌ خاصه‌. از امام‌ بايد شروع‌ كرد، رفت‌ جلو، پيغمبر را شناخت‌ و بعد هم‌ خدا را و يك‌ معرف‌ هم‌ معرفت‌ خاص‌ الخاصه‌. بايد از خدا شروع‌ كرد و آمد پايين‌. اگر كسي‌ به‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ برسه‌ و سير من‌ الخلق‌ الي‌ الحقش‌ تمام‌ بشه‌، آنجا شروع‌ ميكنه‌ به‌ معرفت‌ امام‌ تازه‌. يعني‌ تازه‌ شروع‌ ميكنه‌ كه‌ امامش‌ را بشناسه‌. فكر مي‌كنم‌. شايد يك‌ ماه‌ قبل‌ بود. يك‌ روايتي‌ را نقل‌ كردم‌ و باز هم‌ براي‌ تأييد عرايضم‌ اشاره‌اي‌ مي‌كنم‌. سلمان‌ و ابي‌ذر. شما مي‌دونيد سلمان‌ طبق‌ رواياتي‌ كه‌ هست‌، كتاب‌ نفس‌ الرحمان‌ في‌ احوال‌ السلمان‌ كه‌ مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌ نوشته‌ است‌ و كتابهاي‌ ديگر در شرح‌ حالات‌ سلمان‌، اينها نوشته‌اند كه‌ سلمان‌ چهارصد سال‌ عمر كرد. در اين‌ مدت‌ همه‌اش‌ به‌ فكر استاد بود. با فلان‌ كشيش‌ برخورد كرد، مدتي‌ خدمت‌ او بود. او از دار دنيا رفت‌، بعد او توصيه‌اش‌ كرد به‌ يكنفر ديگر، بعد به‌ يكنفر ديگر. تا آخري‌ گفت‌ كه‌ ديگه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ تو خودت‌ را براي‌ محضر او مي‌خواي‌ خودت‌ را بسازي‌ و انشاء الله‌ ما هم‌ مي‌خوايم‌ براي‌ محضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خودمان‌ را بسازيم‌ و اميدواريم‌ آنچه‌ كه‌ به‌ سلمان‌ گفته‌ شد به‌ ما هم‌ گفته‌ بشه‌، اون‌ ديگه‌ ظهور كرده‌. در مدينه‌ يا در مكه‌ ايشان‌ آمده‌ است‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بود و خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ رسيد و در روايات‌ متعدده‌اي‌ هست‌ كه‌ سلمان‌ به‌ مقام‌ دهم‌ درجة‌ ايمان‌ رسيده‌ بود. و بيشتر از ده‌ درجه‌ هم‌ ايمان‌ ندارد. كه‌ در روايات‌ ديگر هست‌ كه‌ از براي‌ ايمان‌ ده‌ درجه‌ است‌. مثل‌ نردبان‌ كه‌ پله‌ داره‌. پله‌ به‌ پله‌ مي‌رن‌ بالا تا ميرسند به‌ آن‌ درجه‌ دهم‌. و در روايات‌ متعددي‌ هست‌ كه‌ سلمان‌ در درجة‌ دهم‌ بود. يعني‌ اين‌ مراحل‌ ايمان‌ و كمالات‌ را طي‌ كرده‌ بود. و در ميان‌ اصحاب‌ پيغمبر بعد از بني‌ هاشم‌، يعني‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و بعضي‌ از بزرگاني‌ كه‌ بودند خدمت‌ رسول‌ اكرم‌، حالا از نظر زن‌ و مردش‌ فرقي‌ نميكنه‌، بعد از اينها حضرت‌ سلمانه‌. و ابي‌ذر در درجة‌ نهم‌ ايمان‌ بوده‌. يك‌ درجه‌ از سلمان‌ كمتر. اينها با هم‌ يك‌ روز نشسته‌ بودند. سخن‌ از معرفت‌ امام‌ پيش‌ آمد. بعد از رحلت‌ رسول‌ اكرمه‌. گفتند برويم‌ و از علي‌ معرفت‌ امام‌ را سؤال‌ كنيم‌. آمدند دو نفري‌ خدمت‌ امير المؤمنين‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌، سؤال‌ كردند يا علي‌ معرفت‌ امام‌ چيه‌؟ ببينيد اين‌ دونفر آمدند از معرفت‌ امام‌ سؤال‌ مي‌كنند. هر كسي‌ اظهار نظر نميتونه‌ دربارة‌ امام‌ بكنه‌.امامي‌ را كه‌ خدا ما را تنها به‌ سعادت‌ برسونه‌ ما هم‌ اعتنا كرديم‌، كرديم‌. نكرديم‌ نكرديم‌. و بالاخره‌ اگر هم‌ بي‌ اعتنايي‌ كرديم‌، روز قيامت‌ شفاعتمون‌ مي‌كنند و ما را وارد بهشتمون‌ مي‌كنند.

 خداي‌ تعالي‌، يك‌ جمله‌اي‌ را بهتون‌ بگم‌، خداي‌ تعالي‌ دو چيز در قرآن‌ و روايات‌ ديده‌ ميشه‌ كه‌ دربارة‌ خلقت‌ بيان‌ كرده‌. يا خلقت‌ بشر كه‌ گل‌ سر سبد خلقته‌. يكي‌ اينكه‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. من‌ جن‌ و انس‌ را خلق‌ نكردم‌ مگر براي‌ عبادت‌ كه‌ از طريق‌ عبادت‌ برسند به‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ كه‌ اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ مي‌خوام‌ در روي‌ زمين‌ خليفه‌ام‌ را خلق‌ كنم‌. و از روايات‌ هم‌ استفاده‌ ميشود كه‌ خداي‌ تعالي‌ خلقت‌ را كه‌ خلق‌ كرده‌ براي‌ اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ خودش‌ را معرفي‌ كنه‌. و معرفي‌ خدا با اينكه‌ مثلا مثل‌ مني‌ را خلق‌ كرده‌ باشه‌ يا همة‌ اين‌ عوالم‌ را خلق‌ كرده‌ باشه‌، خدا همة‌ صفاتش‌ معرفي‌ نميشه‌. بايد حتما، حتما و حتما يك‌ چيزي‌ خلق‌ كنه‌ كه‌ خدا را كاملا معرفي‌ كنه‌، صد در صد معرفي‌ كنه‌. اگر يك‌ نفري‌ يك‌ هنري‌ دارد، مي‌خواد خودش‌ را معرفي‌ كند كه‌ من‌ چقدر هنرمندم‌، يك‌ اثري‌ از خودش‌ باقي‌ مي‌گذاره‌ كه‌ تمام‌ هنرش‌ را توي‌ آن‌ ريخته‌ باشه‌. و الا خلقت‌ صحيح‌ نيست‌. خدا به‌ هدفش‌ از خلقت‌ نرسيده‌. ناقصه‌ اين‌ هدف‌ و نقص‌ در هدف‌ واقع‌ شده‌.

 بنابراين‌ با اين‌ توجه‌ سلمان‌ و ابي‌ذر مي‌آيند خدمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ معرفت‌ امام‌ را به‌ ما بگيد. آن‌ معرفت‌ واقعي‌. كه‌ نه‌ من‌ نه‌ شما نه‌ بزرگان‌ از علما، و حتي‌ بعضي‌ از كساني‌ كه‌ تالي‌ تلو معصومند اينها نمي‌تونند امام‌ را بشناسند. ملائكه‌ نشناختند، انبياء بزرگ‌ نشناختند. و لذا رسول‌ اكرم‌ فرمود من‌ را نشناخت‌ جز علي‌ و خدا. و علي‌ را نشناخت‌ جز من‌ و خدا. و خدا را نشناخت‌ جز من‌ و علي‌. اين‌ نفي‌ كل‌ مي‌كنه‌. ولي‌ به‌ اندازه‌ اي‌ كه‌ ما لازم‌ است‌ از آيات‌ قرآن‌ كه‌ اين‌ باز معرفت‌ الخاص‌ الخاصه‌ بالنسبه‌ به‌ ما. و الا معرفت‌ مقام‌ امام‌ به‌ قدري‌ با عظمته‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ ملائكه‌ چشمشون‌ به‌ جمال‌ ائمة‌ اطهار و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ افتاد، گفتند بله‌ اين‌ خداي‌ ماست‌. اينها خداي‌ ما هستند. اينها روايته‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ها. از خودم‌ نمي‌گم‌. و خواستند بپرستند اين‌ انوار مقدسه‌ را. با آن‌ چشم‌ ملكوتي‌ كه‌ نگاه‌ مي‌كردند اينجوري‌ فكر كردند. بعد ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ فرمودند فسبحنا فسبحة‌ الملائكه‌. ما تسبيح‌ خدا را گفتيم‌، ما تكبير گفتيم‌، ما فورا تحميد گفتيم‌. اونها فهميدند كه‌ ما خدا و خالق‌ آنها نيستيم‌. يك‌ خدايي‌ مافوق‌ ماست‌. بالاتر از ماست‌.

 سلمان‌ و ابي‌ذر آمدند در آن‌ سن‌، در آن‌ وضع‌، در آن‌ كمال‌ از ايمان‌ مي‌خوان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را بشناسند. حضرت‌ مي‌فرمايد اين‌ جمله‌ تكرار هم‌ ميشه‌ در آن‌ روايت‌، معرفتي‌ بالنورانيه‌ معرفة‌ الله‌ و معرفة‌ الله‌ معرفتي‌ بالنوراينه‌. يعني‌ اگر من‌ را شناختيد خدا را شناختيد، اگر خدا را شناختيد من‌ را شناختيد. خيلي‌ عجيبه‌ها. با نورانيت‌. آخه‌ ملاي‌ رومي‌ در مثنوي‌ يك‌ قضيه‌اي‌ نقل‌ ميكنه‌. ما خيلي‌ ارادت‌ به‌ ايشون‌ نداريم‌ كم‌ هم‌ نداريم‌ حتي‌. ولي‌ يك‌ قضيه‌اي‌ بد نيست‌ چون‌ مال‌ اوست‌، بنام‌ خودش‌ ما نقل‌ مي‌كنيم‌ كه‌ يك‌ جمعي‌ بودند فيل‌ را نديده‌ بودند. فيل‌ را نديده‌ بودند. يك‌ فيلي‌ آوردند بردند توي‌ يك‌ تاريكي‌ قرار دادند. مردم‌ را گفتند بريد فيل‌ را ببينيد. يكي‌ آمد دست‌ كشيد، دستش‌ به‌ پاي‌ فيل‌ خورد. يكي‌ دستش‌ به‌ گوش‌ فيل‌ رسيد. يكي‌ دستش‌ به‌ دندون‌ فيل‌ رسيد. يكي‌ دستش‌ به‌ پشت‌ فيل‌ رسيد. آمدند بيرون‌. پرسيدند آقا فيل‌ چطوري‌ بود؟ گفت‌ مثل‌ يك‌ ستونيه‌. دستش‌ به‌ پاي‌ فيل‌ رسيده‌ يك‌ ستونه‌. آقا فيل‌ چه‌ جوريه‌؟ گفتش‌ كه‌ فيل‌ مثل‌ بادبزن‌ مي‌مانه‌. اقا شما بفرمائيد گفت‌ مثل‌ تخت‌ ميمونه‌. دستش‌ به‌ پشت‌ رسيده‌ بود. ما همه‌ هر چي‌ مي‌گيم‌ چه‌ دربارة‌ خدا، چه‌ دربارة‌ امام‌ اين‌ تصورات‌ فكري‌ ماست‌. كلما ميزتموه‌ باوهامكم‌. هر چي‌ كه‌ شما فكر كنيد با وهمتون‌، در مغزتون‌، به‌ اوهامكم‌ في‌ ادق‌ المعاني‌. با تمام‌ دقت‌ مخلوق‌ شماست‌ دربارة‌ خدا. اين‌ مخلوق‌ شماست‌ خدا نيست‌. چرا به‌ جهت‌ اينكه‌ توي‌ تاريكي‌ رفتي‌ ديدي‌. تو به‌ تاريكي‌ علي‌ را ديدي‌. لذا مي‌فرمايد معرفتي‌ بالنورانيه‌. با كتاب‌ درست‌ نميشه‌. اينها همون‌ دست‌ ماليدنه‌. با بيان‌ من‌ هم‌ درست‌ نميشه‌. يك‌ نوري‌ مي‌خواد. من‌ نمي‌تونم‌ اين‌ نور را براي‌ شما الان‌ توضيح‌ بدهم‌. العلم‌ نور في‌ يقضف‌ الله‌ في‌ قلبه‌ من‌ يشاء. يعني‌ وقتي‌ انسان‌ تزكية‌ نفس‌ كرد، به‌ آن‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ رسيد، مثل‌ سلمان‌ شد، تازه‌ بايد متوسل‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بشه‌ تا اين‌ نور را در دلش‌ بتابه‌. تا اين‌ نور را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در دلش‌ روشن‌ كنه‌. به‌ خدا قسم‌ آقايان‌ اينها را ديگه‌ مجبوريم‌ متوسل‌ به‌ قسم‌ بشيم‌ و از مرحلة‌ استدلال‌ خارج‌ بشم‌. بخدا قسم‌ تا انسان‌ چشمش‌ را باز نكنه‌، آن‌ چشم‌ معنوي‌ را باز نكنه‌، چشم‌ دلش‌ را باز نكنه‌، چشم‌ دلش‌ را معالجه‌ نكنه‌ نمي‌تونه‌ رنگهاي‌ مختلف‌ آن‌ باصطلاح‌ حقيقت‌ معرفت‌ را پيدا كنه‌. اگر آن‌ جمع‌ با يك‌ چراغ‌ مي‌رفتند توي‌ آن‌ باصطلاح‌ محلي‌ كه‌ فيل‌ بود، چراغ‌ را روشن‌ مي‌كردند، همه‌اشون‌ وحدت‌ داشتند در معرفت‌ فيل‌. همين‌ يك‌ فيل‌ تنها. همه‌ مي‌گفتند فيل‌ چه‌ شكليه‌. اين‌ اختلافات‌ با علماي‌ بزرگ‌ گاهي‌ انسان‌ مينشينه‌. البته‌ حالا ممكنه‌ من‌ بگم‌ من‌ نور دارم‌ او نور داره‌. گاهي‌ هم‌ ممكنه‌ او بگه‌ تو نور نداري‌ من‌ نور دارم‌. امثال‌ اينها. نور كي‌ داره‌ آن‌ را خدا مي‌دونه‌. اما گاهي‌ هست‌ يك‌ اختلافات‌ شديدي‌ دربارة‌ امام‌ هست‌. همين‌ اختلاف‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. ما اختلاف‌ بين‌ سني‌ و شيعه‌ را كار نداريم‌. نه‌ بين‌ خود علماي‌ شيعه‌. بزرگان‌ شيعه‌، كه‌ آيا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چيه‌ معرفتش‌؟ يك‌ چراغ‌ مي‌خواد. اين‌ است‌ كه‌ من‌ زياد تأكيد كردم‌ چه‌ در گفتارم‌ و چه‌ در نوشته‌هايم‌ كه‌ قد افلح‌ من‌ زكي‌. چرا بگم‌ من‌ نوشتم‌ خدا فرموده‌. رستگار كسي‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌. رستگار كسي‌ است‌ كه‌ چراغ‌ در دست‌ بگيره‌. رستگار كسي‌ است‌ كه‌ با چراغ‌ وارد بشه‌. و الا در تاريكي‌ هم‌ پاتون‌ به‌ سنگ‌ ميخوره‌ هم‌ توي‌ چاله‌ مي‌افتيد، هم‌ نمي‌تونيد هيچ‌ چي‌ را تشخيص‌ بديد. فرمود معرفتي‌ بالنورانيه‌ معرفة‌ الله‌ عز و جل‌ و معرفة‌ الله‌ عز و جل‌ معرفتي‌ بالنورانيه‌. از اين‌ وصف‌ ولو اينكه‌ ما چراغ‌ نداشته‌ باشيم‌. ولو اينكه‌ ما ينابيع‌ حكمت‌ در دلمون‌ باز نشده‌ باشه‌. ولو اينكه‌ ما نتونيم‌ بفهميم‌، ولي‌ مي‌فهميم‌ كه‌ اگر با نورانيت‌ علي‌ را بشناسيم‌ دربارة‌ خدا هر چه‌ گفتي‌ دربارة‌ علي‌ بگو. دربارة‌ علي‌ هر چه‌ گفتي‌ دربارة‌ خدا بگو. فقط‌ همانطوري‌ كه‌ در همين‌ دعاي‌ رجبية‌ مبارك‌ رجب‌ وارد شده‌، كه‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. يكي‌ بندة‌ خدا هستند. بندة‌ محض‌ الهي‌ كه‌ مثال‌ زدم‌ براتون‌ هفتة‌ قبل‌ كه‌ آنچنان‌ علي‌ بنده‌ است‌ كه‌ با تمام‌ نيرو، آن‌ نيرويي‌ كه‌ خدا بهش‌ داده‌. آن‌ نيرويي‌ كه‌ اگر اراده‌ بكنه‌، ماسوي‌ الله‌ نيست‌ ميشه‌ و اگر اراده‌ بكنه‌ يك‌ ماسوي‌ اللهي‌ مانند آنچه‌ خدا خلق‌ كرده‌، خلق‌ ميكنه‌. و در يك‌ روايت‌ ميگه‌ انا خالق‌ السماوات‌ و الارض‌. يعني‌ اين‌ نيرو را من‌ دارم‌ يعني‌ في‌ طرفة‌ العين‌. بعضي‌ از آقايون‌ من‌ در كتابشون‌ ديدم‌ شيخ‌ رجب‌ برسي‌ را بخاطر اين‌ روايت‌ خطبة‌ البيان‌ تضعيف‌ مي‌كنند. ميگن‌ خدا گفته‌ من‌ خالق‌ آسمان‌ و زمين‌ هستم‌ في‌ ستة‌ ايام‌ علي‌ در اينجا ميگه‌ في‌ طرفة‌ عين‌ و اين‌ روايت‌ ضعيفه‌. علي‌ نميگه‌ كه‌ من‌ آسمان‌ و زمين‌ را خلق‌ مي‌كنم‌ در يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌. علي‌ ميگه‌ خدا اين‌ نيرو را به‌ من‌ داده‌. خدا هم‌ اين‌ نيرو را داره‌. اذا اراد الله‌ لشي‌ء كن‌ فيكون‌. اين‌ نيرو را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داره‌ كه‌ خالق‌ تمام‌ بالائيها و پستيها در يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ باشه‌. عاصف‌ بن‌ برخيايي‌ كه‌ به‌ اندازة‌ بال‌ مگسي‌ از اقيانوس‌ علم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ برداشته‌ بود، به‌ يگ‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ تخت‌ بلقيس‌ را از شش‌ ماه‌ راه‌ بصريح‌ قرآن‌ حاضر كرد در مقابل‌ سليمان‌. آنوقت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامي‌ كه‌ اقيانوس‌ از علمه‌، خوب‌ آسمان‌ و زمين‌ را به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ خلق‌ ميكنه‌.

 اما همين‌ علي‌، همين‌ علي‌ آنچنان‌ بندة‌ خداست‌ كه‌ چون‌ خدا مصلحت‌ ميداند كه‌ علي‌ حرف‌ نزنه‌، اختلاف‌ بين‌ مسلمونها ايجاد نشه‌، گردن‌ زير ريسمان‌ ميده‌ به‌ مسجد مي‌كشندش‌. عزيزش‌ را، محبوبه‌اش‌ را، محبوبة‌ خدا را در مقابل‌ چشمش‌ در به‌ پهلوش‌ مي‌زنند چيزي‌ نميگه‌. ببينيد بندگي‌ در چه‌ حد؟ چقدر اينها بندة‌ خدا بودند.(قطع‌ صداي‌ نوار)

 اگر ما نورانيت‌ داشته‌ باشيم‌ اينطور علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را مي‌بينيم‌. اينطور امام‌ جواد را مي‌بينيم‌. سن‌ دنيايي‌، اينها اصلا مطرح‌ نيست‌ كه‌ مورد بحث‌ واقع‌ بشه‌. مال‌ ما كورها و مال‌ ما توي‌ تاريكي‌ دست‌ مي‌ماليم‌ اينطرف‌ و آنطرفه‌. آقا اين‌ بچه‌ چطور ميشه‌ كه‌ امام‌ باشه‌؟ ببينيد همانطوري‌ كه‌ ديشب‌ بيان‌ كردم‌ علي‌ بن‌ جعفر سلام‌ الله‌ عليه‌، علي‌ بن‌ جعفر از بزرگاني‌ است‌ كه‌ در الان‌ها، اين‌ را دقت‌ كنيد، همين‌ الان‌ كه‌ هزار و دويست‌ سال‌ شايد از وفات‌ ايشان‌ گذشته‌، همين‌ الان‌ روحش‌ به‌ اولياء خدا و علماي‌ بزرگ‌ و مراجع‌ كمك‌ ميكنه‌. روح‌ معينه‌. و مرد بسيار بزرگوار، روايات‌ زيادي‌ از او نقل‌ شده‌، كلمات‌ زيادي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود هست‌، ببينيد در مقابل‌ امام‌ جواد بلند ميشه‌، مي‌ايسته‌ و جملاتي‌ هم‌ كه‌ فرموده‌ به‌ خاطر مردم‌ گفته‌. كه‌ بعله‌ خدا ميدونه‌ كه‌ كي‌ را امام‌ كنه‌ و اينها. و الا اين‌ بزرگان‌ مثل‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ جعفر انشاء الله‌ قم‌ رفتيد، از مقام‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ جعفر، از مقام‌ مقدس‌ حضرت‌ معصومه‌ كمتر نيست‌. انشاء الله‌ اگر رفتيد حتما زيارت‌ كنيد قبر مطهر ايشان‌ را و من‌ شخصا معتقدم‌ كه‌ قبر ايشان‌ و توجهات‌ خاصشون‌ لااقل‌ در قم‌ هست‌. و انشاء الله‌ دوستان‌ ما قم‌ رفتند، حتما به‌ زيارت‌ علي‌ بن‌ جعفر بروند. پيرمرد هشتاد سال‌ از عمرش‌ گذشته‌، عالم‌، آخه‌ توي‌ امامزاده‌ها بعضي‌هاشون‌ اصلا معرفت‌ به‌ مقام‌ امام‌ نداشتند. بعضي‌ هاشون‌ هم‌ بيسواد بودند. بعضي‌ هاشون‌ از علما بودند. مثل‌ حضرت‌ عبد العظيم‌. خوب‌ در همين‌ شهر ري‌ هم‌ حضرت‌ حمزة‌ بن‌ موسي‌ بن‌ جعفر هست‌، هم‌ حضرت‌ امامزاده‌ طاهر هست‌، هم‌ امامزاده‌ عبد الله‌ هست‌. امامزاده‌هاي‌ مختلفه‌. چرا حضرت‌ عبد العظيم‌ با اينكه‌ سيد حسني‌ است‌، چون‌ سادات‌ حسيني‌ افضلند طبق‌ روايات‌ بر سادات‌ حسني‌، چرا حضرت‌ عبد العظيم‌ با اينكه‌ از سادات‌ حسني‌ است‌، در عين‌ حال‌ ايشان‌ اينقدر عظمت‌ داره‌. بخاطر علم‌ و دانشش‌. چون‌ از علماست‌. از بزرگانه‌ و در صراط‌ مستقيم‌ بوده‌ و حضرت‌ علي‌ بن‌ جعفر از علماي‌ بسيار بزرگ‌ شيعه‌ است‌ و پسر امام‌ جعفر صادق‌ بوده‌ و يقينا مقام‌ ايشان‌ از مقام‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ خيلي‌ بالاتره‌ و ايشان‌ با اينهمه‌ عظمت‌ از ديد خود علي‌ بن‌ جعفر براتون‌ اگر عرض‌ كنم‌، ميگه‌ حضرت‌ امام‌ جواد عمر شريفشون‌، آخه‌ اين‌ بدن‌ آقايون‌ لباسه‌ ما پوشيديم‌. ما خيلي‌ ظاهر بينيم‌. آقا چند سالته‌؟ ميگه‌ بيست‌ سال‌. شما چند سالته‌، ميگه‌ مثلا فرض‌ كنيد چهل‌ سال‌. اون‌ يكي‌ چند؟ اينها دروغه‌. شما اگر از نظر روحي‌ بخوايد حساب‌ بكنيد. روحتون‌ شايد سيزده‌ هزار سال‌ روحتون‌ را خدا خلق‌ كرده‌. سيزده‌ هزار سال‌ قبل‌. عمرتون‌ اينه‌. اگر از نظر بدني‌ بخوايد حساب‌ بكنيد، هر خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ شايد چند ماه‌ يكدفعه‌ اين‌ بدن‌ عوض‌ ميشه‌، شما بايد بگيد من‌ از آن‌ ساعتي‌ كه‌ از مادرم‌ متولد شدم‌ اينقدر گذشته‌، عمر يعني‌ چه‌؟ خوب‌ دقت‌ كنيد. دو دو تا چهارتا. نه‌ بدنمون‌ عمرش‌ چهل‌ ساله‌ پنجاه‌ ساله‌، نه‌ روح‌. متفق‌ عليه‌ الكل‌ كه‌ روح‌ انسان‌ قبل‌ از بدنش‌ خلق‌ شده‌. تازه‌ تاريخ‌ تولد شما مثلا اگر روز مثلا هيفده‌ ربيع‌ الثاني‌ باشه‌، پنج‌ ماه‌ هم‌ كه‌ توي‌ شكم‌ مادر بوديد، آنجا را چرا حساب‌ نمي‌كنيد. لذا هيچ‌ چيش‌ حسابي‌ نداره‌. اينجوري‌ اگر بگيم‌ از ساعتي‌ كه‌ از مادر متولد شديم‌. البته‌ اين‌ دروغها انشاء الله‌ گناه‌ نداره‌ و الاّ عمر من‌ سي‌ ساله‌، عمر من‌ چهل‌ ساله‌، عمر من‌ پنجاه‌ ساله‌، اين‌ از آن‌ دروغهاست‌. از دروغهايي‌ است‌ كه‌ عيبي‌ نداره‌. نمي‌خوام‌ بگم‌ اگر گفتيد دروغگو هستيد. و باصطلاح‌ گاهي‌ غلط‌ عرفي‌، مصطلح‌، بهتر از صحيح‌ غير مصطلحه‌. عرفا اگر شما بگيد من‌ عمرم‌ را يك‌ جا رفتيد بگن‌ تاريخ‌ تولد. تاريخ‌ تولد خوبه‌. مثلا عمر شما چقدره‌. شما بنويسد دوازده‌ هزار سال‌. مي‌خندند بهتون‌. اگر بگيد كه‌ دو ماه‌. آخه‌ از دو ماه‌ قبل‌ تا حالا تمام‌ اين‌ بدن‌ عوض‌ شده‌. بگيد دو ماهه‌ هستم‌. باز هم‌ مي‌خندند بهتون‌. هر دوش‌ درسته‌ اگر بگيد هردوش‌ درسته‌. ائمه‌ را خدا كي‌ خلق‌ كرد؟ عمرشون‌ چقدره‌؟ امام‌ جواد پنج‌ ساله‌ نه‌ از نظر بدني‌ پنج‌ ساله‌ است‌ نه‌ از نظر روحي‌. اول‌ چيزي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرده‌، روح‌ مقدس‌ خاندان‌، آخه‌ علي‌ بن‌ جعفر كه‌ چشمش‌ مثل‌ چشم‌ ما نيست‌ كه‌ از روزي‌ كه‌ از مادر متولد شده‌ حساب‌ بكنه‌ و اين‌ عوض‌ شدن‌ بدن‌ را هم‌ حساب‌ نياره‌ و بگه‌ مثلا اين‌ پنج‌ ساله‌ است‌ من‌ هشتاد ساله‌.

 ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ را خدا اول‌ چيزي‌ بوده‌ كه‌ خلق‌ كرده‌ و اينها در عرش‌ بودند كه‌ خلقكم‌ الله‌ انوار و جعلهم‌ بعرشه‌ مهدقين‌ حتي‌ من‌ علينا بكم‌. و بعد چند روزي‌ در اين‌ وسط‌ آمدند. تنزل‌ دادند، تنزل‌ دادند، تنزل‌ دادند خودشون‌ را. پائين‌ آمدند. پائين‌ آمدند. حالا بگيم‌ حضرت‌ سليمان‌ مثلا اينقدر خودش‌ را كوچيك‌ كرده‌ رفته‌ توي‌ لونة‌ مورچه‌. با مورچه‌ها مي‌خواد زندگي‌ كنه‌. بين‌ ما و امام‌ زما ن‌ و ائمة‌ اطهار فاصلة‌ بين‌ حضرت‌ سليمان‌ و مورچه‌ بيشتره‌. هي‌ پائين‌ آوردند پائين‌ آوردند منت‌ گذاشتند. لقد من‌ الله‌ علي‌ المؤمنين‌ اذ بعث‌ فيهم‌ رسولا من‌ انفسهم‌ پائين‌ آوردند كه‌ بتونند با من‌ و شما صحبت‌ كنند. ماها هم‌ كه‌ عقل‌ نداريم‌. بي‌ تعارف‌. شيعيان‌ شناخت‌ ندارند، معرفت‌ ندارند. غير شيعيان‌ هم‌ كه‌ ديديد چه‌ كردند با يازده‌ امام‌. نگذاشتند اينها به‌ سن‌ اقلا متوسط‌ بعضي‌هاشون‌ برسند. امام‌ جواد را در بيست‌ و پنج‌ سالگي‌ شهيد كردند. خيلي‌ عجيبه‌. نگذاشتند بعضي‌ از اينها اصلا توي‌ مردم‌ باشند. حضرت‌ بقية‌ اللهي‌ كه‌ آروز تمام‌ انبياست‌، تمام‌ اولياست‌، و حتي‌ خداي‌ تعالي‌ انتظارش‌ را ميكشيده‌ و ميكشه‌، ايشان‌ تا متولد شد، تا در خانة‌ امام‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند، حضرت‌ مخفيشون‌ مي‌كرد و فقط‌ به‌ خواص‌ نشون‌ مي‌داد. مثل‌ احمد بن‌ اسحق‌،(خدا حفظ‌ كنه‌ اين‌ آقاي‌ نعمتي‌ را. اگر ايشون‌ نبود ما نمي‌دونستيم‌ از كي‌ بپرسيم‌ اشكالاتمون‌ را) مثلا نوابشون‌، بعضي‌ از خواص‌ نشون‌ مي‌داد و الاّ هيچكس‌ نديدشون‌. و بعد هم‌ ريختند توي‌ خانة‌ امام‌ عسگري‌ كه‌ هر بچه‌اي‌ را پيدا بكنند بكشند و داغ‌ امام‌ زمان‌ را، داغ‌ فراقش‌ را به‌ دلم‌ ما گذاشتند كه‌ شما دائما مي‌گيد الهي‌ عظم‌ البلاء. خدايا بلا بر ما عظيم‌ شده‌. مثل‌ يك‌ عده‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ گوسفنداني‌ كه‌ از اطراف‌ گرگها حمله‌ كردند ولي‌ چوپان‌ نيست‌. امام‌ را بايد اينطور شناخت‌. آنهايي‌ كه‌ معرفت‌ دارند اينطورند. امامشون‌ را نمي‌شناسند.

 يكي‌ دو نفر گوشه‌ كنار پيدا ميشن‌، نام‌ زيادي‌ از امام‌ زمان‌ اگر ببرند، ميگن‌ آقا حرف‌ شما را گوش‌ مي‌دهند. بگين‌ اينقدر نام‌ امام‌ زمان‌ را نبرند.

 خدايا شب‌ تولد امام‌ جواده‌. كنار قبر پدرش‌ هستيم‌. آقا يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا شما الان‌ صداي‌ ما را مي‌شنويد. ما معرفت‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ شما و خاندان‌ شما نداريم‌. مي‌دونم‌. حتي‌ دشمنان‌ در كتابهاي‌ ما مطالبي‌ را وارد كردند براي‌ اينكه‌ نقصي‌ در وجود امام‌ بوجود بياورند. حضرت‌ رضا فرمود در آل‌ پيغمبر فرزندي‌ و مولودي‌ پر بركت‌تر از امام‌ جواد نبوده‌. پر بركت‌تر. جواد الائمه‌ است‌. لذا امشب‌ شب‌ جمعه‌ هم‌ هست‌ و شب‌ عيد بزرگ‌ اسلامي‌ كه‌ جمعه‌ باشد هست‌. آقايان‌ بيائيد با دل‌ شاد يا دل‌ شكسته‌، فرقي‌ نمي‌كنه‌. بيائيد امشب‌ دعا كنيم‌. بگيم‌ اللهم‌ انا نشكو اليك‌ فقد نبينا. خدايا ما شكايت‌ در خانة‌ تو مي‌كنيم‌ كه‌ پيغمبر را كه‌ زمانمون‌ ايجاب‌ نميكنه‌ كه‌ ببنييم‌. اماممون‌ هم‌ كه‌ غايبه‌. يا ماها غايبيم‌. آخه‌ ماها پشت‌ ابر غيبت‌ هستيم‌. بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌، پيغمبر اكرم‌ او را تشبيه‌ به‌ خورشيد كرده‌. همينطور هم‌ هست‌. ماها كه‌ پشت‌ ابريم‌، ميگيم‌ خورشيد پشت‌ ابره‌. حال‌ اينكه‌ خورشيد داره‌ به‌ تمام‌ عوالم‌ نور ميده‌. يك‌ لكة‌ ابري‌ آمده‌ روي‌ سر من‌ و شما چند نفري‌ قرار گرفته‌. ما ميگيم‌ خورشيد پشت‌ ابره‌. نخير ما پشت‌ ابريم‌. اگر روي‌ جمع‌ بخوايم‌ حساب‌ كنيم‌ ما پشت‌ ابريم‌. خدايا ما را از اين‌ ابر ظلمت‌ معصيت‌ و گناه‌ و بي‌ معرفتي‌ و بي‌ لياقتي‌ به‌ مقام‌ مقدس‌، بي‌ توجهي‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ نجات‌ بده‌. آن‌ خورشيد روشن‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را به‌ ما نشان‌ بده‌. از پشت‌ ابر بيرون‌ بياد، اين‌ نور مستقيما بتابه‌. اين‌ همان‌ نوري‌ است‌ كه‌ فرمود معرفتي‌ بنورانيته‌ معرفة‌ الله‌ عز و جل‌. با نور خاندان‌ عصمت‌ و با نور امامت‌ و با نور اقتدا به‌ مقام‌ مقدس‌ معصومين‌، ما ممكنه‌ به‌ راه‌ برسيم‌ و راه‌ را پيدا كنيم‌.

 خوب‌ شب‌ تولد امام‌ جواده‌. اميدواريم‌ عيدي‌ كاملي‌ به‌ ما مرحمت‌ بكنند و بدانيم‌ كه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ همه‌ جا هستند و تمام‌ صفات‌ الهي‌ را دارند و اگر اراده‌ بكنند حاجات‌ ما را بدهند و خداي‌ تعالي‌ مصلحت‌ بداند، فورا حاجتمون‌ را خواهند داد. بنابراين‌ امشب‌، شب‌ طلب‌ حاجاته‌. شب‌ دوشنبه‌ هم‌ كه‌ ميلاد مسعود حضرت‌ امير المؤمنين‌ كه‌ شاعر ميگه‌ اسد الله‌ في‌ الوجود ظهر ما كان‌ خلف‌ السطح‌ كله‌ ظهر. حضرت‌ امير كه‌ در دنيا پاشو گذاشت‌، دنيا پر بركت‌ شد و هر چه‌ پشت‌ پرده‌ خدا داشت‌، همه‌اش‌ در اختيار ما و براي‌ ما شد. و انشاء الله‌ عيد سيزده‌ رجب‌ امسالمون‌ را، امشب‌ از خدا بخواهيد در محضر امام‌ زمان‌ برگزار كنيم‌. و آقايان‌ آماده‌ بشيد كه‌ امام‌ زمان‌ به‌ اين‌ زودي‌ ظهور بكنند يا نكنند. آماده‌ بشيد براي‌ اينكه‌ اگر ظهور كردند نقصي‌ در ما وجود نداشته‌ باشه‌. نقصي‌ در ما وجود نداشته‌ باشه‌. چيزي‌ كه‌ موجب‌ اعتراض‌ امام‌ زمان‌ است‌، در وجود ما، در زندگي‌ ما، در روحيات‌ ما وجود نداشته‌ باشه‌. خدايا به‌ آبروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ به‌ ما معرفت‌ كامل‌ و محبت‌ كامل‌ امام‌ عصر را مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. همانطوري‌ كه‌ گفتم‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اسمشون‌ جواده‌ بخاطر اينكه‌ حضرت‌ رضا سفارش‌ فرموده‌ بودند كه‌ از در بزرگ‌ وارد بشو و خارج‌ بشو و هر يك‌ از بني‌ اعمامت‌ را ديدي‌ پول‌ زيادتري‌ بهش‌ بده‌ و هر كس‌ سر راه‌ تو قرار گرفت‌، بهش‌ هدايا و انعام‌ بده‌. لذا حضرت‌ امام‌ جواد، معروف‌ شدند به‌ جواد الائمه‌. خوب‌ امشب‌ هم‌ انشاء الله‌ يك‌ جودي‌ به‌ ما خواهند كرد. منتهي‌ فراموش‌ نبايد بكنيم‌ امام‌ جواد را. همانطوري‌ كه‌ در زندان‌ اباصلت‌ وقتي‌ يادش‌ آمد از امام‌ جواد، گفت‌ يا جواد الائمه‌ شما از مدينه‌ تا طوس‌ با يك‌ چشم‌ برهم‌ زدن‌ آمديد، بيائيد من‌ را هم‌ نجات‌ بديد. حضرت‌ آمد. گفت‌ آقا من‌ يك‌ ساله‌ توي‌ زندانم‌. چرا تا حالا نيامديد؟ فرمود تو حالا به‌ ياد من‌ افتادي‌، تو حالا من‌ را خواستي‌. حالا ما هم‌ مي‌گيم‌ آقا يا جواد الائمه‌ ما الان‌ تو را مي‌خوايم‌. و حاجتمون‌ اين‌ است‌ كه‌ فرزند عزيزت‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌، ايشان‌ به‌ ما نظر لطفي‌ داشته‌ باشند. ما را از خواصشون‌ قرار بدهند. ما را از ياران‌ نزديكشون‌ قرار بدهند. ما را از اين‌ گرفتاريها، از اين‌ ظلمتها، از اين‌ بي‌ نوريها نجات‌ بدهند و ما را به‌ مقامات‌ عالية‌ انساني‌ برسانند.

 خوب‌ من‌ ديگه‌ عرايضم‌ را تموم‌ كنم‌. جناب‌ آقاي‌ فاني‌ بيايند يك‌ مدحي‌ دربارة‌ حضرت‌ جواد بخوانند و بعد هم‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ خونده‌ بشه‌ و فردا انشاء الله‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد مجلس‌ جشن‌ هست‌. در ضمن‌ پاسخ‌ به‌ سؤالات‌ كه‌ مي‌ديم‌ مجلس‌ جشن‌ هم‌ داريم‌. انشاء الله‌ دوستان‌ آنجا هم‌ تشريف‌ بياورند. هر چي‌ مجلس‌، روزهاي‌ جمعة‌ ديگر را نمي‌گم‌ كه‌ زياد بيائيد. چون‌ ما طرف‌ سؤالمون‌، يعني‌ طرف‌ بحثمون‌ كسي‌ است‌ كه‌ سؤال‌ كرده‌. ولي‌ روزهايي‌ كه‌ بعنوان‌ تولد و بعنوان‌ عيد جشن‌ گرفته‌ ميشه‌، بايد اين‌ رفت‌ و آمد زياد باعث‌ تعظيم‌ شعائر اسلام‌ ميشه‌. و ان‌ تعظم‌ شعائر الله‌ تقوي‌ القلوب‌. دليل‌ بر تقواي‌ قلوب‌ كساني‌ است‌ كه‌ تعظيم‌ مي‌كنند شعائر اسلامي‌ را. سه‌ تا صلوات‌ با توجه‌، هميشه‌ گفتم‌ صلوات‌ براي‌ اينكه‌ نفسم‌ تازه‌ كنم‌، براي‌ اينكه‌ آب‌ بخورم‌ يا براي‌ اينكه‌ حواسم‌ جمع‌ بشه‌ نفرستيد. شما بايد صلوات‌ را با توجه‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ و توجه‌ به‌ اينكه‌ از خدا براي‌ ائمه‌ محبوبين‌ خدا، رحمت‌ خاصة‌ الهي‌ را مي‌خوايد، اينجوري‌. سه‌ تا صلوات‌ اينجوري‌ بفرستيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌.

  

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *