۱۵ رجب ۱۴۱۴ – نكات اخلاقی و تربیتی اخلاق خواهران ۴۰
بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمدلله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
هدف از تشكيل اين جلسات اين است كه انشاء الله از نظر عقايد، از نظر عقايد و از نظر اعمال و از نظر افكارتون در راهي قرار بگيريد و در صراطي قرار بگيريد كه انشاء الله به امام زمان برسيد. كسي كه به امام زمان برسه به خدا رسيده و بعد به خدا برسيد. نهايتا بايد ما كوششمون در اين باشد كه عقايدمون را درست كنيم. عقايد همين كليد عقايدي را كه من به دست شما دادم همة حقايق همانطوري كه هفتة قبل گفتم به اين وسيله باز ميشه. حقايق قرآن، حقايق كلمات معصومين عليه الصلاة و السلام باز ميشه. و اون اعجاز قرآن بود. عقيدتون را بايد محكم كنيد. محكم بودن عقيده يك بخشش از مطالعه و از همين بحثها به وجود ميياد. يك بخشش هم از جنبههاي روحي به دست ميياد. يعني انسان تزكية نفس كه بكنه خود به خود عقايدش محكم ميشه. يك مثال براتون بزنم مثلا شما فرض كنيد يقين داريد كه در كرة زمين شهري به نام شهر مكه هست، اين را يقين داريد نميتونيد منكر بشيد. عقيدة قلبي بر اين موضوع داريد. اما وقتي كه راه مكه را ميپيماييد و ميريد تو شهر مكه ميبينيد يك جور ديگهاي اعتقاد پيدا ميكنيد. ميگفت كه شنيدن كي بود مانند ديدن. انسان عين اليقيني ميشه. با چشم باز ديگه اگر يك كسي بگه كه بياد توصيف بكنه براي شما شهر مكه را شما ميگيد من شهر را ديدم تو نديدي، تو نميخواد توصيف كني من بگذار توصيف كنم. شماخودتون را مقدم ميدونيد بر توصيف تا اون كسي كه شهر مكه را نديده. همين طور اگر كسي راه كمالات را بپيمايه. راه كمالات را بپيمايه خدمتون عرض شود كه برسه به خدا، خدا را جور ديگهاي ميبينه، جور ديگهاي ميشناسه. امام زمان را جور ديگهاي ميشناسه. تا اون كسي كه اين راه را طي نكرده و نرفته و خدا و امام زمان را نشناخته و نديده اين يك جور ديگهاي باز توصيف ميكنه. يعني اونجوري كه او توصيف ميكنه اون ولي خدا توصيف ميكنه. اون كسي كه تزكية نفس كرده توصيف ميكنه اونجور شخصي كه يقين هم داشته باشه و از تو كتابها فقط يقين پيدا كرده باشه اين نميتونه اونطور توصيف كنه. اين در عقايد بايد عقايدتون را فقط از قرآن و روايات بگيريد. هر چي هم روي اين جهت تأكيد ميكنم براي همين جهته. كه شما قرآن و احاديث را صراط مستقيم بدونيد و از اين طريق استفاده بكنيد. ايني كه شما اگر پيش هر عالمي، فيلسوفي، متكلمي بريد ممكنه كه اول بنشينه براي شما دلايلي در اثبات وجود خدا ذكر كنه و بعد دلايلي بر اثبات پيغمبر بيان كنه و شايد شما آرامش كاملي پيدا نكنيد به وسيلة اون بيانات و كتابهايي هم حتي در اين موضوع نوشته شده شما كتابهايي كه دربارة اثبات وجود خدا نوشته شده نگاه كنيد همهاش از راههاي استدلالات عقلي يا استدلالات خدمتون عرض شود كه نقلي است. ولي اين راهي را كه من براي شما تعيين كردهام اين فكر نكنيد كه بحث علمي تنها بود. نه. كساني كه ميخوان به طرف خدا حركت بكنند بايد حتما و حتما از همين راهي كه يعني راه اعجاز قرآن و بعد از اعجاز قرآن متوجه شدن بخدا و بعد متوجه شدن به پيغمبر اكرم و متوجه شدن به اين كه قرآن هر چه داره حق است و و ميگه روايات هم حق است از اين راه بايد عقايدتون را تكميل كنيد نه از راههاي ديگه. از راه فلسفه نبايد عقايدتون را تكميل كنيد.
يك ممكنه دانشجويي بگه كه من دانشجوي رشتة الهياتم. شما از اول تا به آخر اين چند سالة رشتة الهيات را خوب بخونيد اگر كافر نشيد از اين راه متوجه خدا نميشيد. اين را يقين بدونيد و اگر خداي نكرده عقايد باطلي از اين راه پيدا بكنيد كه كافر هم ميشيد. چرا؟ به جهت اين كه خداي تعالي راه براي خودش و براي شناختن خودش باز كرده و اون قرآنه. راهي را كه خدا تعيين كرده با راهي كه بشر به اصطلاح ميخواد براي خدا تعيين كنه فرق ميكنه. يك وقت هستش مثلا يك كامپيوتري را آوردند و گذاشتند در اختيار شما. خود كسي كه كامپيوتر را ساخته آمده كليدي ميده دستتون و ميگه با اين كليد بازش كنيد. شما ميگيد نه به كليد تو احتياج نداريم خودمون فكر ميكنيم از يك راهي بازش ميكنيم. اين يا راه دور ميشه و فايدهاي نداره يا اين كه انسان كامپيوتر را هم خراب ميكنه و نميتونه بازش بكنه. خداي تعالي كه خالق ماست و ميخواد ما را راهنمايي كنه قرآن را فرستاده، قرآن را و كليد معرفت را به دست ما داده.ذالك الكتاب لا ريب فيه هدي اللمتقين. اين كتاب كه شكي درش نيست اين هدايت است از براي متقين. كليد هدايت اين قرآنه. و شما الان از اين طريقه كه وارد شديد. حالا ممكنه شما بگيد ما هر بحث عقايدي كه رفتيم يا مثلا فرض كنيد كه ما در پاي منبرها كه نشستيم اينجوري وارده براي اعتقادات نميشن، بله من هم قبول دارم نميشن. ما الان در ايران شايد دهها خدمت شما عرض شود جلسات عقايد برگزار ميشه ولي از اين راه وارد نميشن. حالا چرا شماها وارد ميشيد؟ شماها يك افرادي هستيد كه ميخواييد يك كاري بالاتر از اونچه كه مردم ميكنند بكنيد و اون اين است كه ميخواييد انشاء الله راه تزكية نفس كه خدا در همين قرآن با تأكيد اصرار كرده و همة مردم اون را ولش كردند شما ميخواييد انتخابش كنيد. بنابر اين شما بايد از راه راستش بريد از صراط مستقيمش حركت كنيد. و اين صراط مستقيمه و اين كليدي است كه به شما داده ميشه. اين در عقايدتون كه من راجع به عقايدتون از اين راه وارد شدم و انشاء الله هر هفته يك قسمتي از عقايد را از با همين كليد باز ميكنيم و در دستتون ميديم.
اما فلسفه اينطور نيست. فلسفه را من براتون شرح دادم كه شناخت حقايق اشياء از راهه افكار بشري. كه يكي از اون اشياء هم خداست. خدا را انسان ميخواد بشناسه با فكر بشر نميتونه بشناسه. عينا كه همين مثل فردي است كه ميياد ميگه من كامپيوتري را كه را تو خلق كردي، تو ساختي من خودم كليدش را پيدا ميكنم. و ازش استفاده ميكنم. افكار بشري اين طوريه ولي خداي تعالي خودش براي عقايدي كه شما بايد نسبت به او داشته باشيد كليدي تهيه كرده و اون قرآنه. در اعمالتون هم همينطور. اعمال هم بايد صد در صد در صراط مستقيم باشه. كساني كه از اين راه به عقايد وارد نشن از صراط مستقيم اعمالشون سرچشمه نگيره اينها مثل كساني ميموند كه بي جهت معطلند. هيچ جايي نميرسند. اونچه كه مربوط به شما خانمهاست در اعمال خوب يك اعمال مشتركي بين زنها و مردها هست كه مشتركه. همه بايد نماز بخونند همه بايد روزه بگيرند، همه مستطيعين بايد حج برن. خمس بدن، زن و مرد فرقي نداره. بر هر مكلفي واجبه كه روز اول تكليفش اگر قبل از ظهر مكلف ميشه نماز ظهر و عصرش را واجبه كه بخونه. همين طوري كه نمازش را واجبه بخونه اگر قبل از ظهر مكلف شد روزة اون روزش را اگر چيزي نخورده بايد بگيره. بايد سال براي خودش همان روز تعيين كنه. سال خمسي. يعني همين قبل از ظهر. البته حالا لازم نيستش قبل از ظهر چون در همين تعيين سال قبل از ظهر لازم نيست همان روز را بايد روز اول سالش قرار بده. ايني كه ميبينيد ميگيم چه روزي، روز اول سالت باشه اين مال اينه كه روز اول تكليفش معلوم نيست و لذا همين طوري تعيين ميكنند. والا اگر روز اول تكليف روشن باشه بايد همان روز، روز سالش باشه. نگه كه من چيزي ندارم. نداشته باش. تو بايد هر سال روز اول سال مراجعه به زندگيت بكني هر چي كه بهت هديه دادن ازش استفاده نكردي اينها را خمس بدي. مثلا فرض كنيد كه برادرم آمده يك خودكار يك خودنويس به من هديه داده. خيلي خوب، اين يك پنجمش تو ازش استفاده نكردي. يك وقت هست استفاده ميكني اين هيچ. ولي اگر كنار گذاشتي اين يك پنجمش مال تو نيست. تمام البته خوب اين را انسان بخواد بشكنه اين همش از بين ميره. در اين جور شركتها كه يك وقت شريكي انسان داره كه ايجوري اين را يا ميفروشدش به طرف ميگه آقا اين ده تومن قيمتشه تو خدمتون عرض شود كه هشت تومن به من بده مال تو. يك دو تومن به او ميدي ميگه مال من. اين قائدهاش. يك خودكار، يك ده تومني اين بايد حساب بشه. دقيق باشيد. نگيد ما ميخواييم سير الله بكنيم. ولي نه زمين قصبي توي مال قصبي، اينها قصبه يعني اگر شما فرشتون بهش خمس تعلق گرفته شده باشه شما هيچ جاش نميتونيد نماز بخونيد. اصلا نمازتون باطله. البته شرايطي داره. من پولي ندارم خمس بدم هر چه هست مال شوهره. خوب شما نداريد بيايد دفترت را بردار بنويس اينجا كنارش مينوسند آقا اين چيزي نداره. خوب كسي كه به زور از شما نميخواد چيزي بگيره. كوشش بكنيد كه به اين مسائل دقت بكنيد. راه خدا هم آسانه هم مشكله.
در خانتون اينها تقريبا حالا يك صورت ديگهاي داره من اين احكام را ميگم. چون سابقا ممكن بود كه بعضي از احكامي كه مربوط به شماهاست من ارجاعتون بدم به مرجع تقليدتون. ولي الان وظيفه احساس ميكنم كه دقيقا بهتون بگم كه چكار بكنيد، چكار نكنيد. اونچه كه وظيفتونه بگم كه انجام بديد يا ترك كنيد. بر همة شماها لازمه كه مجسمه تو خونه هاتون نگه نداريد. مجسمه را هر مجسمهاي، ولو اين كه خدمتون عرض شود مجسمههاي تزئيني. اين توي خونهها نبايد باشه. اگر چيز قيمتي مثل نقره يا طلا، اين طلاش را بشكنيد يا نقرهاش را بفروشيد. ظرف طلا و نقره چه از جهازيه تون باقي مانده باشه، چه كسي بهتون هديه داده باشه نگه داشتنش حرامه، بشكنيدش نقرهاش را بفروشيد. نميتونيد ظرف طلا يا نقره را بفروشيد تصرف نميتونيد بكنيد. آرايش زن براي غير شوهر حق نداره بكنه. حق نداره بكنه. اينها را كه ميگم مثل حكمهها يادتون باشه هر كدامتون غير از اين بكنيد بدانيد از راه خارجيد مثل غافلهاي كه دارن ميرن به طرف يك شهري اونهايي كه تو دره افتادند و حاضر هم نيستند دستشون را به كسي بدن بيان بالا اينها را ولش كنند. باشد كه تا بميرد در عين خودپرستي. آرايش مطلقا مگر يك آرايشهايي هست كه زنها ميكنند خوب آثارش ميمونه. آثارش، براي شوهر ميكنند ولي خوب طبعا ميمونه اونها را نميگم. ولي اگر شما بخواهيد بريد مجلس عروسي آرايش كرديد براي عروسي كار درستي نكرديد، لذا منحرفيد. اگر تزئناتي كرديد از نظر لباس يا هر چه شما غير از ساير زنها هستيد. كه يك خانمي كنارتون نشسته بود او لباسش پستتر از شما بود و او حزني در دلش پيدا شد شما از راهتون عقب افتاديد. حالا تا چه برسه كه انسان خودش را نشان هم بدم. من يك آقايي را ديدم اون رو لب بالاش يك خرده بالا ايستاده بود گفت چرا ايشان اينجوريه؟اين دندان طلا سابق داشته ميخواسته دندان طلاش را نشون بده هي لبش را بالا ميگرفته حالا عادت شده براش. حالا كه دندان عاريه داره باز هم لبش بالاست. بعضي از اين هم پستترند. حساب اين را نميكنند كه ممكنه يك نفر از همين همسفريها لااقل كه اولياء خدا هستند اين در خودش ببينه كه شما خودت را بر او ترجيح ميدي بخاطر، كه او البته اگر ولي خدا باشه اعتنا به اين حرفها نداره. اما حالا يك آدم ضعيفي باشه دلش محزون بشه كه چرا او داره و من ندارم. خوب دقت كنيد اينها را. ما اينجا مجلس روضه تشكيل نداديم كه شماها با اين زحمت كه من ميدونم چقدر زحمت ميكشيد تا ميرسيد اينجا. و بخواييد بنشينيد من الان خدا ميدونه الان كه ميبينيد سرفه ميكنم براي اينه كه خسته هستم. لذا كسالت و سرماخوردگي و چيزي ندارم. حالا يك درس پر زحمت پر فشاري دادم درس فقه تازه اون هم براي شماها دارم زحمت ميكشم. و خوب شب نيمة ماه رجب بوده دلم ميخواسته صبح روزدتر پاشم. و در عين حال اومدم براتون صحبت ميكنم نميخوام روضه بخونم براتون يا مثلا فكر اين را بكنم كه مردم خوششون بياد يا بدشون بياد شايد اونقدري كه بعضيها بدشون ميياد شماها هم، هم شماها با زحمت اين جا جمع ميشيد هم من با زحمت اينجا. زحمت دوست به قول يكي، راحته اگر براي خدا باشه هم براي شما راحته هم براي من. اما گوش بديد حالا كه ما قدم در راه خدا داريم برميداريم. اينقدر مزاحمت ايجاد نكنيد. شما نميدونيد چقدر براي من زحمت داره كه يكي از راه پرت بشه به پايين. تزئناتي كه خانمها براي غير شوهر بكنند اين درست نيست. اون هفته عرض كردم خدمت خانمها، يك خانمي گريه ميكرد تو تلفن، باز هم وجدان داشت بعضي از زنها كه اصلا وجدان ندارند. باز هم وجدان داشت ما خوشحال بودم البته جزء خانمهايي كه در راه باشند نبود. همينطوري مسئلهاي سؤال ميكرد. ميگفت كه من دستبند و گردنبند و اينها داشتم نشسته بودم پهلوي يك نفري و يك از خانمها و از قيمت گردنبندم و از خدمت شما عرض شود كه عيار طلاش و از ساختش كه در كدوم مملكت ساخته شده صحبت ميكردم و امثال اينها صحبت ميكردم كه حالا من خصوصياتش يادم نيست. ديدم اين خانمي كه پهلوم نشسته بود يك آهي كشيد. به روي خودش نميخواست بياره ولي خوب حتي شك دارم گفت كه توي چشمش هم يك ذره اشكي دويد. حالا ميگه من چكار كنم؟ دل او بالاخره شكست كه چرا او نداره؟ گفت چكار كنم؟ گفتم همة اون طلاها را برو به اون هديه بده شايد خدا ازت راضي بشه. حالا البته اين راه نيستها به او من گفتم. استاد من به من ميگفت كه در شبانه روز دل هيچ كس را محزون نكن و لااقل روزي پنج نفر را خوشحال كن. شماها خيال ميكنيد كه زندگي همينطوره. شما گاهي ميشه كه لباستون يك جوري لباس ميپوشيد اينهايي كه مانتو و شلوار و خدمت شما عرض شود صورت هم يك خرده بيشتر گرفته شده باشه ممكنه اشكال بگيم نداره شرعا ولي اگر اين لباس يك نفر را به گناه انداخت با چشم شهوت به اين خانم نگاه كرد كه حجم بدنش معلومه او را چون شما به گناه انداختيد خدا شما را هم از خودش دور ميكنه.
ميگه تو بندة من را به گناه انداختي، تو بندة من را به طرف جهنم هل دادي. از اين جهت ما ميگيم كه يك خرده مواظب لباستون، چادرتون، حتي من به مردها در روز نميدونم تولد حضرت جواد بود يا تولد حضرت امير گفتم كه لباسهاتون را بلندتر بكنيد. انسان يك مقدار بايد اين جهات را دقيقتر باشه. اينهايي كه من دارم ميگم استاتيد به من گفتند من از خودم كه نميگم. بعضيهاش را دستور ميرسه از ناحياية الهامات و خاندان عصمت عليه الصلاة و السلام. بعضيهاش هم تو آيات و روايات هست. نكنيد ترديد. چه من به شما بگم كه ترديد، چه نگم. مواظب باشيد تو مجالس، چه اشكالي داره تو مجالس عروسي زن مثل مردها بره، خدمت شما عرض شود خودش را آرايش نكن. بده، بد اوني است كه خدا نپسنده. ساده بريد. اگر تو بنا بود زيبا باشي خدا زيبا خلقت ميكرد. به زور كه نميشه خودت را زيبا كني. اگر زيبا هم هستي كه چكار داري كه تو به اصطلاح خودت را آرايش كني. جوراب اگر طوري باشه كه حجم پا را نشان بده، من بعضي از خانمها را ميبينم آمدن به من ميگن كه ما ميخواييم تزكية نفس كنيم وچه بكنيم از اين شلوارهاي لي پوشيدهاند و يا مثلا جوراب فقط پاشونه و يا مثلا پر حرف، با مرد نامحرم زياد حرف ميزنند. اينها همش كارهاي درستي نيست. اصلا قدم اول را نميتونيد برداريد. بعضي هم كه ميبينم باطنشون پاكه بهشون ميگم همان اول. مردي آمده بود ريشش را تراشيده بود، پيش من يك سيگار هم ميكشيد. من ميخوام تزكيه بكنم. گفتم اول اين دو كار را بگذار پايين بعد بنشينيم صحبت كنيم. منتظر. در باطنش ديدم كه مرد پاكي است حالا دو تا آلودگي داره. لذا توي شايد چند صد نفر از دوستاني كه با من همراه هستند زن و مرد يك نفر سيگاري نداريم خدمت شما عرض شود مردهاشون ريش تراشيده نداريم. يك نفر من نميتونم بهتون بعضي از مسائل را خيلي فشار، شما خانمها مخصوصا بخاطر اين كه خوب شوهر هاتون هم دخالت در كارهاتون دارند. والا خيلي دقت كنيد. در لباس پوشيدن. شما خيال كردي حضرت زهرا براي اون فقيري كه شب زفاف بهش گفت كه من فقيرم لباس نواش را داد. او بد و خوب سرش نميشد نستجيب بالله كه بگه كه من بده كه لباس نو نداشته باشم شب عروسي. شما لابد ميگيد اونها فقير بودند اونها همان بود شأنشون. اگر اين كلمه را بگيد كافريد. توهينه به حضرت زهرا. نخير داشتند بهترينش را هم داشتند. از بهشت براشون ميآمد. اگر حضرت زهرا اراده ميكرد. سر تا پاش را خداي تعالي پر از جواهرات ميكرد. بهترين لباسها را در اختيارش ميگذاشت. منتهي همين فكرها را ميكنند نه اين كه نداشته باشند. فكر ميكنند همه كه نميتونند اينجوري لباس بپوشند. حضرت امير ميفرمايد من نان جو ميخورم براي اين كه مبادا يك نفر در تمام اين حكومت اسلامي در بين مسلمانها پيدا بشه كه پول نداشته باشه كه گندم بخره و نان گندم نتونه بخوره و بگه كاش من جاي علي بودم. من هم نان گندم ميخوردم. به اين احتمال. در يك خطبه ميفرمايد شما فكر ميكنيد من نميتونم غذاي خوب بخورم؟ من نميتونم زندگي خوبي داشته باشم؟ شماها زندگي خوبي داشته باشيد، غذاي خوبي بخوريد. هيچ كس نگفته باشه كه قل حرمت زينت اخرج لعباده و طيبات من زينت و خدمتون عرض شود كه غذاي خوب خدمتون عرض شود بندگان خداست. منتهي در جاي خودش. شما شب كه شوهرت ميياد بهترين جواهراتت را بپوش. بهترين لباسهات را بپوش. بهترين غذاها را هم براش تهيه بكن. اقوامتون هم مييان همينطور. مسئلهاي نداره. افرادي كه بالاتر از شما هستند شما ميتونيد در مقابلشون، كه غبطه به شما نخورند خلاصه. همه جور داشته باشيد. اما تو مجلس روضه اومدي با اين همه جواهرات اينها را بگذار كنار. اينها را بگذار خونه بيا. تو مجلس روضه آمدي خودت را آرايش كردي. چرا؟ تو مجلس عروسي رفتي تو از عروس. بعضي از خانمها اينجوري كه حالا الحمد الله ما نه خودمون ديديم نه اطرافمون يك همچين مسائلي هست. خدا را شكر يكي از الطاف الهي است. نقل ميكنند كه بعضي از خانمها خيلي از عروس هم بهتر لباس ميپوشند. تو عروسي. اينها مال شماها نيست. يعني براي شماها از حرامترين حرامها اينهاست. شماها اگر توي خانه مخفي مشروب هم بخوريد، مشروب بخوريد بيافتيد مست، گناهش اونقدر نيست كه دل يك (قطع نوار) ناراحت كنيد. دقت كرديد.
بنابر اين اگر ميخواهيد توي راه راست قرار بگيريد توي راه راست باشيد. تزئيناتتون را كنترل كنيد. اوني كه تو ميخواي اين همه طلا، خدا ميدونه خانمها بهتون بگم انشاء الله اين روش را انتخاب كنيد هم براي خودتون، هم براي دخترهاتون ارزش زن وقتي است كه خودش بيارزه نه مهرش سنگين باشه. پدر و مادر نادان فكر ميكنند اگر مهر دخترشون را سنگين گرفتند ارزش دخترشون، نه تو اين را به اضافة اين تازه تحويل داماد دادي. يعني دخترت را به اضافة ده ميليون تومن تازه شده يك دختر معمولي اون هم حالا بله بپذيرفتيم. ارزش زن به اوني است كه خدا گفته، النساء ريحانه. مثل گل هستند بايد خودشون ببويند نه كه عطار بگويد. حالا ميگيد چه جوري؟ به خدا قسم سعادت، سعادت دخترتون، سعادت خودتون به زيبايي نيست، به لباس نيست به طلا و آلات نيست. به جهازيهاي كه زياد بهش بديد نيست. همة اينها تجربه داريم كه ماية بدبختي هم گاهي شده. فقط به عفت و ايمانشه. عفت داشته باشه، ايمان داشته باشه، پاك باشه. پس اين كه من، من اخيرا مخصوصا بخاطر يك فتوا و نظريهاي كه خودم دارم كه بايد مرجع تقليد تزكية نفس كرده باشه و ساير مراجع اكثرا ميگن كه لازم نيست. و خدا رحمت كنه خدا مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني را كه ايشان من در قم كه بودم ديدم كه ايشان تزكية نفس ميكرد و تزكية نفس كرده بود، لذا شما هر كس كه سؤال از من ميكرديد ميگفتم كه از آيت الله گلپايگاني تقليد كنيد. حتي يك نفر آمد اينجا يك روزي به من گفت كه من از هيچ كس تقليد نميكنم جز شما. مهندسي بود. گفتم كه يك مسئله را فقط از من تقليد كن بقيهاش ديگه حالا، گفت چيه؟ گفتم اين را دستور بهت ميدم اين رسالة آيت الله گلپايگاني را بگير عمل كن. ولي الان من يك وظيفة ديگهاي در خودم احساس ميكنم. لذا شب و روز هم مشغول كارم ميتونيد سؤال كنيد از حاج خانم. ببينيد من شبها گاهي تا ساعت يازده بيشتر من مشغول مطالعه هستم. فكر نميكردم آيت الله گلپايگاني يعني راضي هم نبوديم به اين زودي از دار دنيا بره. و حضرت بقية الله ارواحنا فدا هم يك اشاراتي داشتند كه من يك وظيفة بيشتري احساس ميكنم. حالا نميخوام چون مربوط به من ميشه، خوابها و مشاهدات و چيزهايي كه، برخوردهايي كه داتشم با حضرت بقية الله براتون بگم، من هيچ وقت از خودم چيزي كه من را بخواد، چون خيلي من كوچكم، خيلي من بي ارزشم اينجوري نيستش كه، حالا گفت كه خواجه آن است كه باشد غم خدمتكارش. حالا لطفي دارند حضرت بقية الله ارواحنا فدا كه با همة بديهاي من، با همة زشتيهاي من در عين حال بزرگواري ميكنند. حالا وظيفهاي است لذا من نسبت به شماها، شماهايي كه آمديد پيش من. شايد بعضيهاتون چند هفته خواهش، تمنا، و بعد هم تعهد كه هرچي تو بگي من گوش ميكنم، من مجبورم كه وظايفم را نسبت به شماها انجام بدهم. شما هم هركدومتون كه نخواستيد اين راه را، التماس دعا. ولي بدونيد حالا كه وارد شديد اگر بخواهيد خداي نكرده عقب بزنيد، در دنيا و آخرت بدبخت ميشيد. نميگم عقب بزنيد، از راه خدا يعني كسي كه مرحلة توبه را گذرونده باز خداي نكرده گناه بكنه. اين بدبخت ميشه. لذا اين مطالب را عرض كردم كه مواظب وضع خودتون باشيد. زياد حرف نزنيد، كنترل كنيد حرف زدنتون را. شبهاي دوشنبه جمعيت آقايون شايد بيشتر از اين جمع، چون گاهي توي آن اطاق هم مينشينند. در همينجا، در همين. مخصوص آقايونه. كوچكترين صدايي از اينها در مقابل همه، خدا ميدونه گاهي من نگاهشون ميكنم ميبينم عجيب ادبي دارند اينها. عجيب آرامشي دارند اينها. اما هنوز ما نتونستيم براي بعضي از خانمها، البته بعضيها خدا انشاء الله حفظشون كنه شايد اكثريتتون كه مراحل بيشتري را گذرونديد حواستون جمعه. هم ادب، هم رعايت خدمتتون عرض شود كه كم حرف زدن، اينها را رعايت ميكنيد. ولي يك بلايي در يك شهري نازل ميشد، خوب و بد قاطي بودند. ملائكه گفتند خدايا ما اينها را خوبهايشون را چيكار كنيم؟ خداي تعالي فرمود همهاشون را مبتلاي به اين بلا بكنيد. گفت اين خوبها چطور ميشوند؟ خدا گفت اين خوبها بخاطر آنكه آن بدها را نهي از منكر نكردند اينها هم مثل همون بدها هستند. شما هم به همديگه تذكر بديد. حرف زدن زياد درست نيست. چون انسان وقتي حرف زياد زد خواهي نخواهي مبتلا ميشه به دروغ، غيبت، حرف لغو لااقل. كوشش بكنيد ايني كه ميخواهيد حرف بيخود بزنيد، ذكر خدا را بگيد. كار لغو نكنيد. من گناه را به شماها تذكر نميدم. چون اگر گناهكار بوديد اينجا نميخواست بيائيد. شما از مرحلة توبه گذشتهايد. خانوادههايي كه توي اين راه وارد شدند يك سلامت حتي در خانهاشون سلامتي وارد كردهاند. نه سلامتي بدني. سلامتي روحي. آسايش. آسايش انسان تنها به پول داشتن نيست. يك شخصي به من ميگفت كليد گاوصندوق را كه چند ميليون پول تويش بود دادم به زنم گفتم تو خوش باش. ميگفت اون كليد را گرفت توي دستش با همون زد توي سرم كه خون زد بيرون. چرا؟ آسايش را پول نميآره. خوشا به حال آنهايي كه پول دارند تا زنشون ميگه بالاي چشمت ابروست ده هزار تومان مياندازه جلوش اينهم آرام ميشه. اينها نيست. آسايش انسان به داشتن حتي فرزندان خوب نيست. ايمان. فقط ايمان. فقط راهش را انسان پيدا بكنه. از صراط مستقيم حركت بكنه.
كه اميدواريم انشاء الله اين عرايضمون در گوش همة شماها فرو بره و خانمهايي كه هنوز جدي نگرفتند برنامهها را، جدي بگيرند انشاء الله و اين تذكراتي كه در اين مجلس روز چهارشنبه داده ميشه، اينها شماها را به هدف ميرسونه انشاء الله و من از خانم طيبي هم تقاضا ميكنم كه اين تذكرات را به خانمهايي كه در تهران هستند بدهند، مخصوصا تذكرات امروز را. و كوشش بكنند كه چون شما ممكنه يك خانمي را صد قدم به پيش ببريد ولي او با يكي از اين كارها صد قدم بيايد عقب. زحماتتون هدر ميره. و انشاء الله اميدواريم كه بعضي از شاگردان ما، حالا من كلمهاي چون نميتونم چون خانمها هستند بگم دوستان مثلا يا مثلا همراهان، بعضي از اين شاگردان، بد نيست اين كلمه، چون اشكالي نداره اشكالي بنظرم نميرسه. بعضي از اينها ميبينم خيلي واقعا، خوب قاعدهاش هم همينه كه به من لطف دارند، محبت دارند و من خواهش ميكنم كه همة محبتشون را در اين خلاصه بكنند كه عرايض ما را دقيق انجام بدهند و كوشش بكنند، دنيا ميگذره. بخدا قسم خانمها، حضرت زينب سلام الله عليها كه امروز روز وفاتشونه؛ همة ارزشش به اين بود كه اهل تقواست، اهل ايمانه كه امروز بعد از هزار و چهارصد سال تقريبا، ميبينيم كه تمام عالم شيعه بخاطر وفات ايشان عزادارند. يك زنيست كه در دامن خليفة الله پرورش پيدا كرده. مدتي كه علي بن ابيطالب در كوفه بود، ايشان ملكة عالم بود. همه جور وسائل داشت. آن شخص ميگه من حضرت زينب را در زمان خلافت پدرش، خوب معلومه يك دختر بزرگ آنهم دختر فاطمة زهرا، دختر خليفه و امام خلق در زمان خلافت مخصوصا كه همه، سني و شيعه، سني و شيعه ديگه نداشت. همه قبول داشتند عظمت علي بن ابيطالب را. ميگه من بيبي را در آنجا ديده بودم و در شام هم كه حضرت سجاد ميفرمايد عقاد ذليلا في الدمشق كانني ما را جوري ذلتبار وارد شهر شام كردند مثل اينكه يك غلام و كنيزي از طرف زنگبار گرفتند و زنجير به گردنش انداختند و آوردند. در اين حال. اين شخص ميگه، نظرم اين جمله بود از اين نقل، اين شخص ميگه كه من زينب كبري را، تواضعش را، لباسش را، وضع روحيش را با آنوقتي كه در كوفه بود، هيچ فرقي نديدم. هيچ فرقي نكرده بود. بلكه يك شجاعتي از خودش در شام نشان داد و با مردم حرف زد. در مقابل يزيدي كه خونخوار بود آنچنان ايستادگي كرد كه من مبهوت شدم. آخر يك خوردهاي تأثير بكنه در تو اينهمه فشار ومصيبت. ابدا!
ابن زياد ميگه هل رأيت صنع الله عليك. ديدي خدا باهات چه كرد؟ ميگه ما رأيت من الله الا جميلا. از خدا جز خوبي هيچي نديدم. هر چه خدا كرد خوب بود. اين برادر مرا شماها كشتيد. آنوقت آمد در شهر مدينه و يك مدتي موند. آنجا مصائب سيد الشهداء را براي مردم ميگفت. يزيد ديد كه آن قسمت از مملكت را ممكنه حضرت زينب عليه يزيد بشورانه. ايشان را باز دو مرتبه تبعيد كرد. تبعيد كرد آوردشون به شام.حضرت در شايد ده كيلومتري، قبلا دعا كرده بود كه خدايا من ديگه شهر شام را نبينم. خاطراتي دارم از شهر شام. پشت دروازة ساعات اينها را سه روز نگه داشته بودند كه شهر را چراغاني كنند. مردم ميرقصيدند، آهنگ ميزدند. سرهاي مقدسة شهدا روي نيزهها بود. يك زنجير به گردن امام سجاد انداخته بودند. همة اسراء را با همين زنجير رديف كرده بودند و آخرش هم به بازوي زينب كبري بود. زن و مرد را مخلوط آورده بودند در مجلس يزيد. يزيد هم بخاطر اينكه قدرت خودش را نشان بده، تمام سفراي ممالك مختلف را جمع كرده. بيائيد ببينيد من چه كردهام. همه نشستهاند روي مبلها و صندليها در اطراف كاخ. اسرا را با اين وضع آوردند در وسط مجلس نشاندند. زينب كبري سرش را پائين انداخته. زنهاي محجوبه ميدونند در مجلسي كه مردها دور نشستهاند اينها سرشون را پائين مياندازند كه خودشون را بتونند حفظ كنند. سرهاشون پائين بود. بچههاي كوچيك، دختر بچة سه ساله، چهار ساله، اينها نگاه ميكنند در اطراف ببينند اينجا چيه؟ چه خبره؟ يا رقيه بوده يا فاطمة صغيره بوده. اينها اطفال سيد الشهدا هستند. اينها دارند نگاه ميكنند. سر مقدس سيد الشهداء را آوردند در مقابل يزيد گذاشتند. دختر بچه داره نگاه ميكنه. سرش به چشم بابا افتاد. يك مقداري تعمق كرد. چون روي نيزهها زياد سر پدرش را ديده بود. اشك ميريزه. صداي سيد الشهدا بلند شد و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون. يزيد شرابخوار مست با خودش فكر كرد كه امام حسين داره تهديدش ميكنه. چوب خيزران را برداشت با چوب به لب و دندان سيد الشهداء زد. حالا در اينموقع زينب كبري سرش پائينه، ام كلثوم سرشون پائينه، سكينه سرشون پائينه. اين دختر بچه يك دفعه صدا زد الذي…
اين خاطرات را زينب كبري از شام داره. لذا از خدا خواست خدايا مرا ديگه توي اين شهر وارد نكن. در ده كيلومتري شهر شام يك منطقهاي است بنام عجيره كه الان اسمش سيده زينب شده. حضرت در آنجا بيمار شدند و همانجا از دار دنيا رفتند. مغرب چهاردهم ماه رجب كه مثل ديشبي بوده، بدن زينب كبري را مثل مادرش زهرا غريبانه به خاك سپردند. اما بايد عرض كنيم يا زينب اگر بدن شما هم غريبانه توي شهر غربت به خاك سپرده ميشود، مادرت فاطمة زهرا در شهر و وطن خودش شبانه دفن ميشود. اما اگر شما برويد مدينه بگيد قبر زهرا كجاست هيچكس اطلاع ندارد. اما قبر شما اي زينب كبري در شهر شام مثل خورشيد ميدرخشد و مردم با شعاع شما به زيارتتون ميآيند. خدا انشاء الله همين امسال براي همهامون قسمت زيارت بيبي را در شهر شام بكنه و امام زمان بيايند و قبر مادرشون زهرا را به ما نشان بدهند تا قبر فاطمة زهرا را هم زيارت كنيم. لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم. همه با توجه، نسئلك و ندعوك باعظم اسمائك و بامام زماننا يا الله، يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا مجيب دعوة المضطرين، يا غياث المستغيثين، يا اله العالمين، يا قاضي الحاجات، يا كافي المهمات، يا رباه، يا سيداه، عجل لوليك الفرج. عجل لمولانا المظلوم الفرج. عجل لسيدنا لفرج. خدايا امام زمان ما را به ما برسان. الهي آمين. ما را از ياران خوبش قرار بده. الهي آمين. قلب مقدسش را از ما راضي بفرما. الهي آمين. خدايا همة ما را از ياران خوب آن حضرت قرار بده. الهي آمين. پروردگارا به آبروي آقامون حجة ابن الحسن، به آبروي آقامون حجة ابن الحسن موانع راهمون را به سوي كمالات برطرف بفرما. الهي آمين. معرفت كامل به همهامون عنايت بفرما. الهي آمين. دين و دنيا و آخرتمون را اصلاح بفرما. الهي آمين. عافيت دنيا و دين و آخرت به ما مرحمت بفرما. الهي آمين. مرضهاي روحيمون شفا عنايت بفرما. الهي آمين. خدايا همة اطرافيانمون را در راه خودت قرار بده. الهي آمين. پروردگارا به آبروي آقامون حجة ابن الحسن حجابها را از مقابل ما، بين ما و خودت برطرف بفرما. الهي آمين. پروردگارا به آبروي آقامون حجة ابن الحسن آني ما را از خودت غافل مفرما. الهي آمين. چشممون به جمال آقامون روشن بفرما. الهي آمين. مريضهاي اسلام شفا مرحمت بفرما. الهي آمين. مرضهاي روحيمون شفاي كامل مرحمت بفرما. الهي آمين. امواتمون غريق رحمت بفرما. الهي آمين. عاقبت امرمون ختم به خير بفرما. الهي آمين.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.