۷ ربیع الاول ۱۴۱۴- ۴ شهريور ۱۳۷۲ – تفسير سوره همزه ۱
تفسير سورة همزه 1 4 شهريور1372
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اينجا كه ميشينيم اين را بدونيد، آقايون همه بدونن، اينجا بشينيم بگيم خدايا هر چه كه تو مناسب اينها ميبيني به زبان ما جاري كن. گاهي هم از چيزهاي عجيب كه شماها اكثرا آنهايي كه بيشتر تشريف ميآوريد اينجا، خودتون ميگيد. ميگيد ما يك چيزي را در نظر گرفته بوديم از شما سؤال كنيم، شما تصادفا همان را گفتيد. مثلا چند نفر هم اين را ميگن. حالا خدا به زبان ما هم جاري كرد. چون اينها مدتهاست ميخواستم براي رفقا بگم. چون گاهي كنارشون ميايستم ميبينم كه يعني صداشون به گوشم ميرسه، ميبينم كه درست اين حروف يرملون و اينها را مواظبت نميكنند. ويل، هان، وايل كه حرف عله را ميخواستم بگم. حرف عله سه تاست. واو و يا و الف منقلبه از واو و يا. ويل بعضيها گفتهاند يعني واي. ما ميگيم واي، مريض ميگه واي، درد ميكنه جائيش ميگه واي. گاهي ميخوان تنبيه كنند. واي به حالت. اينهم ميگند ديگه. اينجا در اين آيه ميگن همون معناش واي به حالته كه ويل لكل همزة لمزه. واي به هر همزه لمزهاي. در بعضي از روايات داره كه در جهنم يك چاهي است اسمش چاه ويله. كه بعضي افراد باصطلاح بسيار سخت در عذاب، اينها را مياندازند در آن چاه. در جهنم مياندازند در چاهي كه همة كثافتها و آبهاي زقوم و امثال اينها ميريزه داخل آن چاه و اينها را هم ميريزند توش. و جاي، در مرحلة اول، جاي آن سه نفره. آن سه نفري كه غاصب حق امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام، در چاه ويل مياندازنشون. چاه ويل بدترين عذابها را داره. و كساني را آنجا، در اين چاه مياندازند كه از همه بدتر باشند. امام بدها، رهبر بدهاي عالم، شما فكر نكنيد كه رهبر بدهاي عالم شيطانه. نه. رهبر بدهاي عالم دومي ملعونه. و خداي تعالي آن دو تاي ديگر و بقية خلفاي خودساختة غاصب و تمام ظالميني كه از اينها تبعيت كردند، مخصوصا نسبت به ذرية پيغمبر اكرم، خداي تعالي همة اينها را در اين چاه ويل جمع ميكنه. زقوم طعامشونه، بدترين، يعني نميتونه انسان كيفيت عذاب را شرح بده. چرا اينطور شدند؟ يك انسان گاهي ميشه به اعلا درجة كمال ميرسه. يك انسان هم ممكن است كه به اسفل السافلين، اسفل، پائينترين مرحله كه از هر حيواني بدتر بشه. بخدا قسم آقايون در دنيا انسان اگر تمام عمرش را سر به سجده بگذاره و شكر كند كه خداي تعالي او را در راه مستقيم، در صراط مستقيم دين قرار داده ميارزه. خدا را شكر كنيد. ولايت خاندان عصمت و طهارت را بهتون دادند. خدا رحمت كنه مرحوم آية الله كوهستاني ايشان يكي از مطالبي كه به من گاهي ميفرمود، يكي دو مرتبه فرمودند اين بود كه من براي آن اولين پدري كه از اجدادم، اين مذهب اهل بيت عصمت و طهارت را پذيرفته و كار را براي ما آسان كرده، هر روز يك فاتحه ميخونم. خيلي كار ما را آسون كرده. خيلي زحمت ما را كم كرد. ما ميخواست دربارة خدا تحقيق كنيم. شما باور شايد نكنيد، من شايد بتونم اين كتاب را به شما نشون بدم. در همين كتابخانة خودم هست. در مدينة منوره، در دانشگاه اسلامي مدينه، چون مهمترين دانشگاه اسلامي در سعودي در مدينة منوره است. آنجا يك كتابي تدريس ميشه بنام فتح المجيد. در اين كتاب خدا را بصورت يك انساني معرفي ميكنه كه شبهاي جمعه با الاغش ميآد روي پشت بام كعبه و به مردم نگاه ميكنه. آنها هم همين قرآن را ميخونند كه ما ميخونيم. آنها هم قرآن قل هو الله احد، الله الصمد، لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد را دارن ميخونن. ما هم داريم همان را ميخونيم. چرا ما اين حرفها را مضحكه ميدونيم؟ الان اكثر شما تعجب ميكنيد ميشه همچين چيزي كه كسي خدا را اينجوري معرفي بكنه. نوشته خدا در عرش نشسته. عرش را توضيح ميده كه يك كرسي چهاي است، يك صندلي است مثلا. نشسته و چون خدا چاقتر از كرسيه، اين صندلي باصطلاح يك خورده كوچكتر، نجارش بد درست كرده لابد. با يك وجب خدائي از دور اضافه آورده خدا. يعني بزرگتره. اين معناي الرحمن علي العرش استوي است. همچين كتابي. خدا گردنش چطوره، قيافهاش چطوره، كي اصلاحش ميكنه، از اين حرفها. و شما الان ميگيد عجب. چرا؟ شما مگر تحقيق كرديد خدا غير از اينه؟ در رواياتتون هست كه ان الله خلق الآدم علي صورته. خدا آدم را به صورت خودش خلق كرد. و شما چرا اين اعتقاد را نداريد؟ همه اتون. چرا؟ به خاطر اينكه پيرو اهل بيت عصمت و طهارت هستيد، پيرو عقل كليد. وقتي علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلام رسيدند به نيشابور و آن قضية حديث سلسلة الذهب را فرمودند و فرمودند، از قول خداي تعالي، كلمة لا اله الا الله حصني فمن دخل في حصني آمن من عذابي، بعد از چند لحظه براي اينكه مردم را خوب متوجه كنه، فرمود بشرطها و انا من شروطها. به شرطش. كلمة لا اله الا الله اين حصن خدا هست و هر كس هم در اين حصن وارد بشه از عذاب پروردگار راحت هست، محفوظ هست. اما با شرط. منم شرطش. شما در تمام نمازها، هر نمازي كه ميخونيد ديگه. چون نمازي نميشه باشه الا بفاتحة الكتاب. سورة فاتحة الكتاب را ميخونيد توي نماز و اين جمله را ميگيد اهدنا الصراط المستقيم. خدايا ما را به راه راست هدايت كن. تمام مفسرين حتي اهل سنت نوشتهاند كه صراط مستقيم علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلامه و شما به اين آقا اقتدا كرديد. يعني افتاديد توي صراط مستقيم. اين صراط، دو تا صراطه. يكي صراط في الدنيا و صراط في الآخره. ريل قطار را ديديد؟ من ديدم. وقتي كه ميآد ميرسه به مرز مثلا ايران و تركيه، ريلش عوض نميشه، اين راه آهن همينطور وصل هست، فقط توي قطار ميآند از انسان باصطلاح گذرنامه ميخواهند و معرفينامه. فقط. يك سؤالي ميكنند. آقا گذرنامهاتون. اگر شما در دنيا پيرو خاندان عصمت و طهارت بوديد و ولايت آنها را قبول كرديد، افتاديد توي اين صراط، روي اين ريل باصطلاح، ميريد، اين ريل وارد بهشت ميشه. كه همان از روي جهنم هم رد ميشه. اينها تشبيههها. اصلا فرض كنيد ايستگاه اولش دنياست، ايستگاه آخرش هم توي بهشته. اينطوره. اين روايته كه عرض ميكنم. امام صادق عليه الصلاة و السلام فرمودهاند. و خدا را شكر كنيد كه توي خط افتاديد. اگر يك سوزنبان راه آهن، اگر كه يك سوزن ميزد. بعضي شيطونها هستند كه ميآن اين سوزن را عوض ميكنند. قطار در ميره از جاده و از خط و همه را هم از بين ميبره و ميافته توي دره. خدا را شكر كنيد كه شيطان هم مواظب باشيد كه سوزنتون را نزنه كجتون كنه. و اين را بدونيد اگر مواظبت كرديد، قطعا، يقينا، من قسم ميخورم كه هر كس اعتقاداتش را كاملا صحيح، محكم، تونست به آنطرف دنيا برسونه، يعني بعد از مردن هم داشته باشه، همين اعتقادات به اينكه علي بن ابيطالب امامشه، جانشين پيغمبرشه، صراط مستقيمه، يقين بدونيد ميره توي بهشت. با همين اطميناني كه من عرض ميكنم. منتهي ما از عذاب عالم برزخ و قيامت و اينها ميترسيم. اعتقادات انسان را ميبره توي بهشت. تزكية نفس نكردن انسان را از بهشت نميگذاره وارد بهشت بشيد. اين را هم شماها بدونيد. خوب چطور ميشه اينجا؟ اينجا شفاعتتون ميكنند. شفاعت معناش اينه كه گذرنامهاتون را امضا ميكنند. ولي ميگن تو با اين شرايط ميتوني بري توي اين مملكت. بشين اين گوشه محشر. آخه صحراي محشر را براي ما يك جوري ترسيم كردند كه خيال ميكنيم يك صحرائيست. خوب كجاش بشينيم؟ ولي نه. يك جائي داره كه بنشينيم. ميگن بايد در عالم قيامت، در صحراي محشر، پنجاه هزار سال هم هم مهلت، بشينيد و تزكية نفس بكنيد. در اين دنيا اگر كه تزكية نفس كرديد، زود تمام ميشه. ولي آنجا خيلي طول ميكشه. چون هم استاد نداريد، هم وسائل نداريد، آدم بدون وسائل بخواد فرض بكنيد يك كاري را بكنه. در همين دنيا كارتون را تمام كنيد. ولي بهشتي هستيد. يعني علامت مؤمن اين است كه بالاي صحيفهاش نوشته است كه محب علي بن ابيطالب. و اينها اصحاب يمينند. و خداي تعالي آن نامة اعمالشون را به دست راستشون ميده. اينها درست. ولي در عين حال خداي تعالي با محب به دنيا، با آدم حقه باز، با آدم متقلب، با آدم دروغگو، با آدمي كه زود عصباني ميشه، كنترل غضبش را نداره، كنترل شهوتش را نداره، اينها را توي بهشت نميتونه راه بده. يعني شما هم راضي نيستيد كه اينها بيان توي بهشت. ميگيد اگر اينها بيان توي بهشت باز همين دعواها شروع ميشه. باز ميبيني از آن گوشه و كنار به زن ما نگاه كرد. آن يكي مثلا فرض كنيد جيب ما را بريد. آن يكي ديوارش را گذاشت روي ديوار بهشت ما و امثال اينها. بايد همه پاك باشند. انشاء الله زمان ظهور هم اينطوري خواهد شد تا حدي. زماني كه حضرت بقية الله ارواحنا فداه كه قيامت صغري است و بعدش هم نشانهاي از بهشته، از زندگي بهشته، اين كار خواهد شد. اما صددرصدش توي بهشته. و كسي كه اعمالش بد باشه. اما اين دو تا كارش را درست كرده باشه كه بعيده اعمال بدي داشته باشه. اما اگر آمد و اعمال بدي داشت، اين را خداي تعالي درستش ميكنه.
يك شخصي است در تاريخ نوشتند و در كتاب الغدير مرحوم علامة اميني ذكر كرده بنام هميري. اين هميري عقايدش خوب بود. صفات باطنيش هم خوب بود. يك اشكالي داشت. يك معصيتي ميكرد. عادت كرده بود. بعضيها عادت كردند به يك گناه و خيلي هم بد بود. خيلي هم بد. اما يك مرد شجاع عجيبي بود كه او اشعارش را در زمان بني اميهها، در زماني كه همه اين سه خليفه را تقريبا ميپرستيدند، اشعاري گفته كه ما الان ميترسيم كه ترجمهاش كنيم. يعني خلاف تقيه است. اشعار عجيبي. خلاصة اشعارش اينه كه، همان اشعار را مستحبه كه انسان حفظ كنه كه شرح ميدم. در اين اشعار ايشان ميگه روز قيامت كه ميشه يك پرچم، صريحا چون ميگه، يك پرچم باصطلاح يك روباهي برميداره. به اسامي مختلف. همه هم ميدونند اينها منظورش كيه. يك پرچم كي برميداره، يك پرچم كي برميداره و جمعيت زيادي هم عقبشون ميروند. اينها همه مستقيم، چون سوزنبانشون بد زده، مستقيم ميروند توي جهنم. و راية يقدمها حيدر. و وجهه كالشمس اذ. ميگه يك پرچم هم حيدر، علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام برميداره و صورتش مثل خورشيد ميدرخشه و مستقيم ميره توي بهشت. حالا اين، يك اشعار باصطلاح لامر امر بالواء ما بعوا اين شعرها را خيلي مفصله. من در كتاب در محضر استاد همهاش را نوشتم كه اگر بعضي از دوستان خواستند حفظ كنند، بتونند حفظ كنند. چون در اختيار نبود. ايشان بخاطر يك گناه كه انجام ميداد، هشتاد سال هم از عمرش گذشته بود. اين موقع مرگ همه چيزش خوب بود، بسيار مرد خوبي بود. موقعي كه ميخواست از دار دنيا بره، صورت سياه شده، جان ناجوري داره ميكنه. خيلي سخت. اهل سنت هم دورش نشستند ميگن بيا، اينهمه محبت به علي بن ابيطالب كرد اينهم آخرش. يك دفعه ديدند از صورتش نوراني شد، سفيد شد، بلند شد به دستهاش تكيه زد و يك قصيدهاي دربارة علي بن ابيطالب گفت. كذب الذائمون ان علي، شعرش زياده. كه دروغ گفته آن كسي كه ميگه علي عليه السلام دوستانش را در دم مرگ نجات نميده. بخدا قسم الان علي بن ابيطالب آمده و دست مرا گرفته و مرا ميخواد وارد بهشت بكنه. اينطور بود.
اين شخص با همة اينها، ميخوام بگن عقائدتون را درست كنيد، تزكية نفس كنيد، اگر يكوقت يك اشتباهي داشتيد خدا درست ميكنه. اين شخص سيد نيست، اما سيد هميري بهش ميگن، سيد الشعرا بهش ميگن. و علتش هم اينه. حضرت رضا صلواة الله عليه ميگه، يعني شخص راوي ميگه من خدمت حضرت رضا عليه الصلاة و السلام مشرف شدم. حضرت فرمودند خوب شد آمدي. من ميخواستم بفرستم دنبالت. يك خوابي من ديشب ديدم. خواب ديدم كه يك نردباني هست صد پله داره. ايشان فوري گفت كه انشاء الله صد سال خدا عمر بهتون ميده. بعضيها خيلي فضول و زود حرف را ميگن، آنهم براي امام. حالا تو تعبير، صبر كن. حضرت فرمود هر چه خدا بخواد. حالا خيال كرد او از صد سال عمر خوشش ميآد، حضرت رضا هم حتما خوشش ميآد و حالا يك همچين. حضرت فرمود هر چي خدا بخواد. حضرت فرمود وقتي كه رفتم در آن ارتفاع ديدم كه يك قصريست كه داخلش از بيرون ديده ميشه. قصري است از مثلا حالا شيشه فرض كنيد، مثل شيشه و منور. وارد آن قصر شدم ديدم پيغمبر اكرم نشستهاند. يك مردي اينطرفشون هست. من رسيدم سلام كردم. حضرت فرمودند و عليك السلام. بعد فرمودند به پدرت علي بن ابيطالب هم سلام كن. ميگه من به ايشان هم سلام كردم. ديدم دو آقا هم آنطرف نشستند. فرمودند كه به جدت حسن و به جدت حسين سلام كن. من سلام كردم. يك خانم هم آنطرف هستند. فرمودند به مادرت فاطمة زهرا هم سلام كن. سلام كردم. يك پيرمردي آنجا ايستاده، خيلي مؤدب، مثل اينكه داشته شعري ميخوانده، ما كه وارد شديم، اين متوقف كرده. حضرت فرمودند يا علي بن موسي سلم علي مادحنا. سلام كن به كسي كه مدح را ميگه. و شاعرنا السيد الهميري. رسول اكرم فرمودند به حضرت رضا به اين شخص سلام كن. اين هم مادح ماست و هم شاعر ماست و ايشان سيد هميريه. يعني آقاي هميري. ببينيد پيغمبر اين احترام را براش گذاشت. بعد فرمودند كه اشعارت را بخون. ايشون همين اشعار را در خواب، حضرت رضا ميفرمايند كه براي پيغمبر اكرم و علي بن ابيطالب و فاطمة زهرا و امام حسن و امام حسين خوند و رسول اكرم گريه ميكرد و ميفرمود و الله حالي. به خدا قسم همينطوره كه اين ميگه. و بعد فرمود يا علي بن موسي الرضا. و امر شيعتك. شيعيانت را امر كن كه اين اشعار را حفظ كنند. حالا ما چندتامون حفظيم؟ البته همة مراجع، همة علما، چون روايت بسيار روايت صحيح خوبيست، فتوا به استحبابش ميدهند كه مستحبه اشعار سيد هميري را حفظش كنند. البته حفظ هم بعضي گفتند يعني در مغزت، در فكرت حفظ كن. همان معنايي كه ميفهميم. بعضي گفتند كه خوب در كتابها حفظش كنيم كه اين از بين نره. و من به همين جهت هم در اين كتاب محضر استاد نوشتم كه اگر حالا نميتونيم اينهمه شعر را در، من خيلي هاش را حفظم، ولي همهاش را نميتونيم حفظ كنيم، اقلا در كتاب حفظ بشه.
كساني كه با اين دو سه نفر، كوچكترين محبتي از آنها در دلشون باشه توي بهشت راه ندارند. اين را بدونيد. من يك وقتي با مرحوم حاج ملا آقاجان رفته بوديم كربلا و بعد رفته بوديم مسجد كوفه. كنار مسجد. خدا انشاء الله قسمتتون كنه. حالا بايد بگيم اين نسل اصلا عراق را نديدند. خدا انشاء الله اين صدام را نابود كنه. انشاء الله. مسجد كوفه يك مسجد بسيار بزرگيست، داراي مقامات بسيار زياديست. مثلا يك جا ميگن حضرت آدم نماز خونده، دو ركعت نماز يك مقدار دعا داره كه در مفاتيح هست. يك جا امام صادق نماز خونده، يك جا حضرت نوح نماز خونده، يك جا مقام علي بن ابيطالبه كه حضرت اميرالمؤمنين در آن مدتي كه در كوفه بودند در آنجا نماز ميخوندند. مقامات هود و صالح و يك مشت مقامات داره كه همان نماز خوندنهاش و دعا خوندنهاش حدود دو ساعت طول ميكشه. بعدش هم آنطرف مسجد حضرت مسلم ابن عقيل دفنه، اينطرف مسجد هم هاني بن عروه. حرمي دارند و زيارتگاهي است و ما رفته بوديم زيارت حضرت مسلم. گوشة حرم ديديم يك زني نشسته، گوشة حرم ميگه مختار شنوا انت مختار. داره با مختار عربي حرف ميزنه. تو چه جور مختاري هستي كه من اينقدر بدهكارم و ما بدهكاريمون داده نميشه. من گفتم اينجا چيه؟ خدا رحمت كنه مرحوم حاج ملا آقاجان گفتند اينجا قبر مختاره. مختار ثقفي. گفتم راجع به مختار نظرتون چيه؟ ايشون فرمود خوب خيلي خدمت كرد. ولي در دلش محبت دومي يك خورده بود. و خدا او را بخاطر همين جهت مياندازدش توي جهنم. يك مقداري ميسوزه بعد حسين بن علي عليه الصلاة و السلام ميآد به خاطر خدمتي كه كرده او را از جهنم نجات ميده. حالا من در كتابي نديدم ولي اين جملهاي بود كه ايشان ميفرمودند. نسبتي هم با آنها داشت. بالاخره همانطوري كه محبت خاندان عصمت، انسان را لاعلاج ميكشونه توي بهشت، محبت آنها هم انسان را لاعلاج ميكشونه توي جهنم.
و خدا نكنه انسان صددرصد محبت داشته باشه كه بايد در همان چاه ويل بره. بايد در همانجا بسوزه. و اين را هم آقايون بدونند كه خاندان عصمت و طهارت از اينها خيلي متنفر بودند. يعني در محافلشون، چون به مادرشون زهرا خيلي علاقمند بودند. يك روز ديد حضرت رضا عليه الصلاة و السلام، امام جواد، ظاهرا چهار ساله است. دستها را روي زمين گذاشته، به آسمان نگاه ميكنه، گريه ميكنه. حضرت فرمود چيه؟ فرزندم. عرض كرد به خدا قسم اينها را از توي قبر بيرون ميآرم، آتششون ميزنم، سيلي به صورت مادر من زهرا ميزنند! و ظاهرا همة ائمه يك چنين برنامهاي، ولو در قيامت هم كه شده دارند. و حضرت بقية الله ارواحنا فداه در دنيا اين برنامه را خواهد داشت. خدا را شكر كنيد كه از توحيدتون گرفته كه عرض كردم، اگر شماها در خانة اهل بيت عصمت و طهارت نبوديد، الان معلوم نبود چه اعتقادي راجع به توحيد داشتيد. يعني كليه اهل سنت مخصوصا حنبليها معتقد به تجسم پروردگارند و خدا را جسم ميدونند و در عرش. من خودم با يكي از اين دانشمندان اهل سنت داشتم صحبت ميكردم. گفتم كه از اينجا شروع شد. من به ضريح پيغمبر متوسل بودم. به من گفت كه برو آنطرف. گفتم كه شب جمعه است. من ميخوام از رسول اكرم تقاضا كنم كه از خدا بخواهد كه خدا گناهان مرا ببخشه و بيامرزه. گفت كه خدا واسطه نميخواد. حاجب و دربان نداره. برو آنطرف توي مسجد دعا كنم. گفتم كه در قرآن آمده كه و لو انهم ظلم انفسهم جائوك فاستغفر الله و استغفر لهم رسول لوجد الله توابا رحيما. اگر اين مردم آمدند استغفار كردند و پيغمبر هم براشون استغفار كرد، خداي تعالي توبة اينها را قبول ميكنه و برادران يوسف آمدند پيش پدرشون. گفتند يا ابانا نستغفر لنا. اي پدر ما براي ما استغفار كن. او نگفت كه خدا حاجب و دربان نميخواد، واسطه نميخواد. گفت سوف استغفر لكم. به همين زودي براتون استغفار ميكنم. شب جمعه در روايت داره. گفت آنها حي بودند، زنده بودند و پيغمبر مرد و رفت پي كارش. گفتم كه پيغمبر بالاتره يا شهداي بدر؟ گفت كه پيغمبر. گفتم خدا دربارة شهداي بدر ميگه كه و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياهم عند ربهم يرزقون. گفت نعم بعله. عند ربهم. گفت پيش خدا هستند. پيغمبر هم پيش خداست. گفتم خدا مگه كجاست؟ چون واقعا برام تازگي داشت. خدا مگه كجاست؟ گفت في العرش. گفتم خدا هم پس ديگه ما را نميبينه. هر چي بگيم مثلا. گفت نه علمش بر ما احاطه داره خودش در عرشه. گفتم آيا علم خدا غير از ذاتشه؟ گفت بعله. ذاتش در عرشه علمش احاطة بر ما داره. خيلي عجيبه. اينها از نظر علمي بقدري حرفهاي بيخودي است كه حساب نداره. گفتم علمش ذاتش را خلق كرده يا ذاتش علمش را خلق كرده. گفت هردوشون قديمند. گفتم اين شرك نيست؟ اين شركه، ثنويته، دو تا خدا پرستيدنه. چون يكي ذاتش، يكي هم علمش. هردوشون هم قديم.
دربارة پيغمبر. اينكه خدا. ميخوام بگم ولايت ببينيد چي داده به شما. دربارة پيغمبر در كتاب صحيح بخاري آنقدر توهين كردند به پيغمبر كه من خدا ميدونه خجالت ميكشم براتون بگم. يكي از كارهاي پيغمبر اين بود. چون از حبشه، آنها نوشتندها، از حبشه يك عده ميآمدند اهل لهو و لعب بودند. ساز و آواز ميزدند. مردم هم جمع ميشدند و عايشه چون سنش كم بود، آن پشتها واقع ميشد. آخه شما ببينيد يك آدم لات هرزه اين كار را ميكنه كه اينها به پيغمبر نسبت ميدهند. پيغمبر عايشه را روي دوشش سوار ميكرد كه اون از آن بالا بتونه اين لهو و لعب اهل حبشه را ببينه. اين پيغمبرشونه. پيغمبر آمده توي مسجد، هيچ امام جماعت اين كار را نميكنه، آمده توي مسجد، وسط نماز يادش آمده كه جنبه. گفته همينجور وايستيد من برم غسل كنم بيام. همانجور اينها توي صحيح بخاريه، الان اگر اين كتاب صحيح بخاري را آقايون، من آمادگي ميداشتم قبلا براتون پيدا ميكردم از رو ميخواندم. اينها وايستادند همينطور. پيغمبر رفت، البته آنجا حموم سر خونه هم نبود. حالا چقدر طول كشيده، انشاء الله زود پيغمبر طي الارض كرده و سريع رفته و خلاصه، از همانجا كه نماز را ول كرده بود پيغمبر، از همانجا شروع كرد و بقيهاش را خوند. ببينيد اينه پيغمبر. مكرر سهو كرده توي نماز پيغمبر اكرم. يك روز، ببينيد، عجيبهها، يك روز، نوشتند، يك روز پيغمبر، عايشه نقل ميكنه، ميگه من دخترهاي مدينه را جمع كرده بوديم. پيغمبر اكرم هم دستش را گذاشته بود اينجا همينطور دراز كشيده بود، اين دخترها كه از كوچه و بازار جمع كرده بوديم همينجوري ميرقصيديم جلوي پيغمبر، آهنگي هم ميزديم. پيغمبر هم داشت نگاه ميكرد. يك دفعه در زدند. پيغمبر به من گفت كه بريد توي پستو. همة دخترها رفتند توي پستو، خود عايشه ماند. جناب ابي بكر وارد شدند و خدمتتون عرض شود كه يك چند دقيقهاي پيش پيغمبر نشستند و پيغمبر نشست و خيلي مواظبت كرد و بعد كه ابي بكر رفت، بعد گفتند، دخترها آمدند. يكي از اين دخترها ميپرسه كه آخه اين كي بود كه اينقدر از شما، گفت اين مرد خوبيست، متدينه، از لهو و لعب بدش ميآد. به همين جهت گفتيم كه در موقعي كه ايشان هستند شما نباشيد. اين در صحيح بخاريست. كه نوشته اصح الكتب بعد القرآن. ميگند آدم دروغگو وقتي كه دروغ هم ميگه، يك جوري ميگه همه ميفهمند. و آنقدر از اين مسائل دربارة پيغمبر دارند كه حساب نداره. دربارة امامشون. امامشون. خوب اينكه پيغمبر. خدا و پيغمبر را كه از ديد آنها شناختيم. دربارة امامشون. امام آنها آنقدر كمكم مبتذل شد، يعني ابابكر و عمر تا حدي خوب رعايت ميكردند ظاهر را. عثمان كمتر رعايت ميكرد. بعد كه به معاويه و يزيد رسيد، آنقدر اين امام اينها مبتذل شد كه يك حوض از شراب درست كرده وليد بن يزيد. ميگه اينقدر از اين حوض بايد من بخورم تا معلوم بشه كه اين حوض كم شده ازش. يك روز صبح نماز را، نماز صبح را شش ركعت خوند. گفت من ديشب زياد مشروب خوردم، حال خوبي دارم، ميخوايد بيشتر براتون بخونم؟ بازي شده بود واقعا اسباب دست شده بود، بازي شده بود. و الان همين وضع هست، نه اينكه فكر كنيد الان نيست.
ولي ائمة شما، نبايد مقايسه كرد. اصلا هيچ. لكم دينكم و لي دين. به قول مرحوم آية الله كوهستاني جملة قشنگيه ولي خوب. ميگه خدا يك علي داشت آنهم الحمد لله نصيب ما شد. علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام يك چشم برهم زدن از خدا غافل نميشه. هم اين جمله را ابابكر گفته، هم عمر گفته، هم عثمان. كه لولا علي لهلك ابابكر، لهلك عمر، اين كتاب الغدير را برداريد نگاه كنيد ببينيد چي نوشته. آنهم از كتب اهل سنت. يك كتابي سيد حامد حسين نوشت بنام عقبات، يك كتاب بسيار مفصله. دربارة آنچه كه اهل سنت دربارة مدح خاندان عصمت و طهارت گفتند. در مدح خاندان عصمت و طهارت گفتند. اين كتاب بسيار مفصله. و يك كتاب هم پدر صاحب عبقات نوشته بسيار مفصل. كه اين اصلا ممنوعه چاپش در تمام ممالك اسلامي. بخاطر رعايت خوب بعضي جهات. اين از كتب اهل سنت در مطاعن اينها، مطاعن يعني طعنة اينها، در بديهاي اينها. چيزهايي اينها داشتند، كارهايي اينها داشتند كه انسان واقعا مبهوت ميشه كه آيا يك بشر ميتونه اينقدر قسي القلب باشه؟! و بدترينش همانيست كه اين شبها، اين ايام، اين روزها، ما را متأثر كرده. الان ميدونيد وقتي است كه فاطمة زهرا در ميان بستر افتاده ديگه. اوائل ضربه خوردن حضرت زهرا سلام الله عليهاست. چون از روايات استفاده ميشه كه روزهاي اول حضرت يك مقداري وضع مريضيشون بيشتر بود، زيادتر بود، فشار بيشتر داشتند. و بعد يك قدري بهتر شد. اگر اذيتهاي بعد نبود چون امام صادق عليه الصلاة و السلام ميفرمايد كه سبب وفات فاطمه سلام الله عليها ضربة قنفذ بود. يا مثلا سيلي، عجيبه آخه گاهي ميشه سيلي خوب يك قدري صورت سرخ ميشه. اين تا زمان وفات زهرا سلام الله عليها اين صورت كبود بود و مجروح بود. خيلي عجيبه.
شب وفات حضرت عسگري به احتمالي هست كه باشه. به خدا قسم آقايون اگر اين جريانات در صدر اسلام اتفاق نميافتاد، ما خيلي روزگارمون بهتر از اينها بود. در خانة خاندان عصمت و طهارت را بستند. من يك مطلب عرض ميكنم. ببينيد اسلام و دين و معنويت و علم و دانش با كلمات دانشمندان و ائمة اطهار و حكما و اينها پيشرفت ميكنه. علي عليه الصلاة و السلام چهار سال دستش باز بود كه براي مردم حرف بزنه. شما ببينيد نهج البلاغه داره. نهج البلاغه يك منتخبي است از كلمات حضرت علي بن ابيطالب. چون سيد رضي رضوان الله تعالي عليه در زماني واقع شده بود كه در تقيه بود، نميتوانست همة مطالب علي بن ابيطالب را در كتاب نهج البلاغه جمع كنه. لذا كتاب سليم بن قيس، هيچ در نهج البلاغه يا كم آمده يا نيامده. يك كتابي است. ترجمه هم به فارسي شده. اين كتاب زمان علي بن ابيطالب اصلا نوشته شده و امام سجاد تقريض داره برش، بسيار كتاب معتبر و درست. اسمش كتاب اسرار آل محمد ترجمهاشه ولي در عربي بنام كتاب سليم بن قيسه. اين كتاب جز، بيشترش كلمات علي بن ابيطالبه ولي در نهج البلاغه نيامده. الان هم همچين تا چاپ ميشه ميخوان پخشش كنند ميگن كه خلاف وحدته. خوب شايد هم تا حدي درست باشه. نهج البلاغه انتخابي است از كلمات علي بن ابيطالب. غرر الحكم ما داريم، مستدرك نهج البلاغه داريم كه چند جلده و خلاصه شما نهج البلاغه را تصور كنيد، ده برابر آن كلمات علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلامه. خوب اين چهار سال ايشان زبانش باز، توانسته حرف بزنه. تا جائي كه از همين كلمات علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام، جرج جرداق مسيحي شيش جلد كتاب در وصف علي بن ابيطالب نوشته. گاهي علي بن ابيطالب را با سقراط مقايسه كرده، با تمام شخصيتها و ميگه علي را من در آسمانها ميديدم. و آن دانشمند ميگه كه، برصيصانه ظاهرا، ميگه كه اي كاش ما در مسجد كوفه روي آن زمينهاي پر خاك مسجد كوفه مينشستيم پاي منبر علي بن ابيطالب و مشكلات علمي و فضائيمون را از علي سؤال ميكرديم. وقتي كه علي ميگه سلوني قبل ان تفقدوني. اني اعلم بالطرق السماء من به راههاي آسمان عالمتر از شما هستم، ما ميگفتيم آقا چطور ميشه رفت به كرة ماه؟ چطور ميشه رفت به كرة مريخ؟ اينها را سؤال ميكرديم، متأسفانه پاي منبر علي بن ابيطالب كي نشسته؟ سعد وقاص نشسته، ميگه آقا سر و صورت من چند تا مو داره؟ اين سؤال را ميكنه. كه علي فرمود كه تو كه نميتوني، حالا من بگم چند تا مو داره، تو كه نميتوني بشماري. اما پاي هر مويي يك شيطاني هست و تو يك پسري داري و فرزندي داري كه كشندة فرزند من حسين بن عليست. كه عمر سعد. و تاريخ ثابت كرد كه علي بن ابيطالب درست ميگفت. اگر علي را بيست و پنج سال ديگر ميگذاشتند حرف بزنه، ببينيد چي ميشد؟ اگر علي را نميكشتند، طبعا امام است و حالاها عمر ميكنه، همينطوري كه يكيشون خدا محافظتش كرد و از دست دشمنان دور نگهش داشت، الان هزار و صد و پنجاه و چند ساله، هشت سال؟ كه زنده است، صحيح و سالم، صحيح و سالم. همه هم ديدنش. همه كه چه عرض كنم. اكثرا. زمان ما خيليها حضرت را ديدند. صحيح و سالم، خيلي بشاش، صورت درهم باصطلاح فرو رفته، چين و چروك نداره، مو زياد سفيد نشده، سر حال سرحال، خدا انشاء الله از عمر ما برداره روي عمر ايشان بگذاره، اين البته تعارفه و الا حضرت بقية الله احتياجي به ما و به عمر ما ندارد. خدا دربارهاش آنطوره كه اينقدر خدا او را حفظش ميكند كه السلام عليك ايها الامام المأموم. تو در امن الهي هستي. و يك نفرشون مأمون شد، يعني در امن الهي قرار گرفت، ميبينيد كه چقدر عمر كرده، صحيح و سالم. هيچ هم مريض نشده حجة ابن الحسن ارواحنا فداه. در تمام طول عمرش يك مرتبه هم مريض نشده. اگر ساير ائمه را هم نميكشتند، اينها همينجور بودند و يقين بدونيد امروز بشر از، آخه ما بعد از ظهور ميدونيد كه روايت داره و شايد هم مكرر خود من گفتم، جاهلترين مردم بعد از ظهور از اعلم علماي قبل از ظهور عالمتره. چرا؟ به جهت اينكه علم و دانش پخش ميشه. ما الان فرسخها با سرچشمة علم فاصله داريم. يك كوزه بر ميداريم ميريم سر چشمه پاي كوه، حالا توي راه آب از دستمان بريزه، چه بشه، چه بشه، تا بياريم اين آب را. اما آنجا سيل آسا، كنار سرچشمه نشستيم و داريم از بحر اين علم فوق العاده عجيب استفاده ميكنيم. اگر اينها نبودند، ميخوام عرض كنم از روزي كه در خانة فاطمة زهرا را آتش زدند، دنيا را ظلم و جور فرا گرفت. شما منتظر پر شدن دنيا از ظلم و جور نشيد. به ما همين الان داره ظلم ميشه. به جهت اينكه در رحمت به روي ما بسته شده، در علم و دانش به روي ما بسته شده. هنوز ما بايد مسائل و احكام دينمون را ندانيم، تقليد بكنيم. و از اين جهت اينها به همه ظلم كردند. اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد. اينها حقوق همه را از بين بردند. بخدا قسم آن كافر مرتد بت پرستي كه در دهات هندوستان داره بت ميپرسته، علتش و سببش اينها شدند. و الا علم و دانش پخش شده بود، همه عالم، همه دانشمند. شما، من با يكي از دانشمندان اهل سنت حرف ميزدم در مسجد الحرام هم بود. گفتم شما نصف نهج البلاغه را از ابابكر، عمر، عثمان بياريد، ما اينها را به امامت قبول داريم. آخه امامت عاشق چشم و ابروشون كه نيستيم كه. چرا يعني چي امام ما باشند، پيروي از اينها بكنيم؟ براي چي؟ علتش چيه؟ چه كردند؟ كو مطالبشون؟ بخدا قسم اگر كلمات حكمتآميز عمر را بخوان جمع كنند، آنهم تازه علماي بعد از او درستش كردند، او را هم نميگيم، ميگيم هر چه روايت صحيح و ضعيف هست بياريد. آن را جمع كنند، پنجاه صفحه نميشه. دربارهاش يك آية قرآن در مدحش نازل نشده. و خودشون نقل كردند در مذمتش نازل شده. اين روايت را همة سني و شيعه نقل ميكنند. كه آن روز اشتباهي شد حالا، آنها ميگند اشتباه شد براي ايشان. يك روز چون ميگن خيلي نماز اول وقت خون بوده، بعضيها خيلي دو آتشه هستند. حضرت رسول اكرم مشغول وضو گرفتن و اينها بود، ديرتر از خانه آمد بيرون. از اذان صبح يك چند لحظه گذشت. آمد داد زد، پشت خانة پيغمبر. به طوري كه پيغمبر را اذيت كرد. چرا نميآي نماز بخوني؟ نماز اول وقت از دست رفت. ميدونيد بعضي از مقدسها براي اينكه خودشون را متدين نشون بدهند يك همچين كارهايي ميكنند. ديديد در اوائل انقلاب خيلي از اين ضد انقلابها خودشون را انقلابيتر نشون ميدادند از اين انقلابيهاي واقعي. داد، فرياد. اين آيه همانجا نازل شد. ان الذين يؤذون الله و رسوله، لعنهم الله في الدنيا و الآخره و ان لهم عذاب عليما. كساني كه پيغمبر را اذيت ميكنند، خدا را اذيت ميكنند، لعنت خدا در دنيا و آخرت بر آنها باد. خيلي عجيبهها. اين آيه نازل شد، نقل ميكردند. توي كتابها هم هست. ولي خوب خود اهل سنت ميگن آنموقعها هنوز ايشان درست جا نيفتاده بوده.
سواد صفر، اخلاق صفر. ابي بكر از دار دنيا رفته، عمر عايشه را كتك زده كه تو چرا گريه ميكني براي پدرت! گريه مگه نميدوني نبايد كرد. فض غليظ القلب. بسيار بدخو، عصباني. خوب. اخلاق صفر، علم صفر. پس هيچ. پس براي چي ما، آخه يعني چي؟ يعني چي آخه؟ ميگيم آنروزها زور كرد. حالا كه زوري نداره. حالا كه ديگه دنبال فشاري نيستيم. عثمان را هم كه خودشون آنقدر مذمت كردند كه ديگه حساب نداره از عثمان.
بهرحال اگر اينها نبودند، بخدا قسم همين الان همة ما به مقام سلمان ميرسيديم و هر كدامتون از مقام سلمان پائينتريد، ظلمي است كه آنها كردند. در خانة علي بن ابيطالب را بستند. تنها كتابي كه در توضيح قرآن، گوش بديد، در توضيح قرآن علي بن ابيطالب نوشته و پيغمبر اكرم فرموده و حتي عرش خدش در آن هست، روايات زيادي داريم كه اين كتاب در دست ائمه است. اگر همان در بين مردم بود، امروز اينهمه اختلافات، اينهمه گرفتاريها وجود نداشت. يك كتاب حضرت امير نوشته، خط مال علي بن ابيطالبه. ببينيد چقدر پر ارزشه اين كتاب. گفتهها، همه جا ميگه قال رسول الله، قال رسول الله. خط هم مال علي بن ابيطالبه. و اين كتاب پر عظمت دست اين قرآن نيستها، يعني تفسير قرآنه تقريبا. اين كتاب پر عظمت دست حضرت بقية اللهه، وقتي كه تشريف… وقتي كه ميآمدند خدمت ائمه و حضرات ائمه براي اصحابشون يك مطالبي را ميفرمودند، اصحاب بعضي هاشون سؤال ميكردند كه اين را شما از خودتون ميگيد يا از پيغمبر. حضرت صادق ميرفت كتاب را ميآورد. يكي از رواة ميگه من ديدم كتابي به قطر ران شتر، خيلهها. ديديد شتر رانش چقدر قطوره، شايد نيم متر قطرش باشه. اين را باز ميكرد ميگفت ببين اينجا نوشته. خط علي بن ابيطالب و گفتار پيغمبر. ما از خودمون حرف نميزنيم. همين يك دونه كتاب اگر در بين مردم پخش ميشد.
و لذا اگر شب و روز، دائما، ما اينها را نفرين كنيم جا داره. نه ما، تمام مردم دنيا. اصلا بشريت را عقب انداخت، علم را عقب انداخت، دانش را عقب انداخت. وقتي كه امام سجاد داره دعا ميخونه، آقايون خيلي عجيبه، دعا ميخونه، اشاره به ميكروب وبا و طرز سرايت ميكروب وبا و چه خصوصياتي داره ميكنه، در دعا، توي صحيفة سجاديه. آنوقت شما ببينيد امامهاي ديگهامون. ما بعضي از ائمهامون وقتي توي كتابها مراجعه ميكنيم ميبينيم اينقدر كلماتشون كمه، چون دائما توي زندان بودند. امام هادي عليه الصلاة و السلام شايد خيلي كم بين مردم بود. توي لشگرگاه متوكل تا يك چند نفر پيدا ميشدند گوشه كنار كه ميخواستند با امام هادي حرف بزنن او. امام عسكري را شما ميدونيد چرا عسكري گذاشتند؟ چون در ميان لشگر، عسكر يعني لشكر اصلا در همان جا حضرت متولد شده، در همانجا بوده و در همانجا هم از دنيا رفته. عسكري. يعني توي لشكر گاه، مثلا فرض كنيد توي سربازخانه اون وسط سربازخانه خانة ايشان باشه براي اينكه سربازان مواظب باشند كسي با ايشان رفت و آمدي نكنه.
و در همان خانه اشون هم دفنشون كردند. در عين حال تفسير امام عسكري يك تفسير خوبي است كه علما استفاده ميكنند ازش. باز هم بيشتر از همان خلفاي چندين سالهاي كه دستشون باز بوده، و حرف دارن. اما امام عسگري توي لشگرگاه زندگي ميكنه، هميشه محبوسه، هميشه. حالا شايد مثل اول ماه كه بيشتر به نظر ميرسه كه اول ماه ربيع الاول كه از دار دنيا امام عسگري رفت، بعضي ميگن كه اونروز حضرت زهر بهشون دادند، و روز هشتم ماه ربيع الاول كه فردا باشه از دار دنيا رفت. وقتي امام عسگري از دار دنيا رفت ثامراء همه گريه كرد، همه زجه زدند، جنازة امام عسگري را آوردند كنار قبر پدرش، خدا قستمون كند برويم ثامراء زيارت ثامراء خيلي پر معنويته. خدا لعنت كنه اونهايي كه طابع اين خلفاي جورند و نميگذارند مردم براي زيارت حتي به اونجا بروند. در يك ضريح چهار قبر. قبر امام هادي هست، قبر امام عسگري هست، قبر حضرت حكيمه خاتون هست، قبر حضرت نرگس خاتون هست چهار قبر يك حرم بسيار منور. من يك سال ماه رمضان اونجا بودم شبها گاهي ميشد كه من تنها توي حرم بودم. هيچ نبود. همان سر شبهاها و گاهي هم ميآمدند در حرم را ميبستند. چون همش سيصد نفر شيعه توي سامراء اونوقت بيشتر نبود. السلام عليك يا مولاي يا ابامحمد. چراغها را خاموش كنيد شب وفات است. السلام عليك يا مولاي يا ابامحمد يا حسن ابن علي ايها العسگري يا بن رسول الله، يا حجت الله علي خلقه يا سيدنا و مولانا. انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الي الله. و قدمناك بين يدي حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله، آقاجان. آقاجان شايد مثل همين روزها بوده كه حضرت عسگري زهر در بدنش ريختند.
اون شخص ميگه خدمت امام عسگري نشسته بودم ديدم يك جواني از پشت پرده بيرون آمد كه تا جان هممون به قربانش ، قدح به حضرت ميخواست بدهد اما بدن امام عسگري از شدت ضعف ميلرزيد، امام عسگري از دار دنيا رفت مردم سامراء جمع شدند به سر و صورت ميزنند، بدن اون حضرت را در كنار قبر پدر بزرگوارش دفن كردند اما دلها ميسوزد براي اون غريبي كه سه شبانه روز در ميان گودي قتلگاه، بلا غسل ولا كفني. همه رو به قبله تسليت عرض كنيم خدمت امام زمانممون يا بقية بالله عاجرك الله في مصبيتك. عليك الحسن العسگري. آقاجان تسليت عرض ميكنيم بقاي عمر شما باشد. شما را قسم ميديم به جان پدر بزرگوارتون امشب از خدا فرجتون را بخواهيد.
بسم الله الرحمن الرحيم. الهي عظم البلاء حالا كه متوجه شديد چقدر به شما ظلم شده، چقدر به شما ظلم كردند حالا با توجه بخوانيد اين دعا را الهي عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و اليك المشتكي و عليك المعول في الشدة و الرخاء. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحق فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب من ذلك. يا محمد يا علي. يا علي و يا محمد اكفياني فانكما كافيان. فانصراني فانكما ناصران. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. الغوث الغوث الغوث ادركني ادركني ادركني الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.