۲۳ صفر ۱۴۱۴ – ۲۲ مرداد ۱۳۷۲ – تفسیر سوره فیل
تفسير سورة فيل 23 صفر 1414
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اين سورة مباركه خطاب به پيغمبر اكرم است، پيغمبر اكرم در اون زمان بصورت ظاهر نبود. ولي در عين حال خطاب به اون حضرت شده كه الم تركيف ربك باصحاب الفيل. آيا نديدي كه چگونه خدا اون عمل را نسبت به اصحاب فيل انجام داد، اصحاب ابرهه كه سوار و اظهار قدرت به اين وسيله ميكردند و در مقابل اعمال قدرتشون و اظهار قدرتشون، اينها مورد مواخذة پروردگار واقع شدند و با ضعيفترين پرندگان كه ابابيل باشند خداي تعالي اونها را مانند اسب ماكول، شايد بهترين تعبير اين باشد مثل گوشت جويده شده، اينها را قرارشون داد و از بينشون برد. خطاب به پيغمبر اكرمه.
البته ديدن بر دو قسمه. يكي ديدن با اين چشم سر، يكي هم ديدني كه با چشم دل و از نظر مسلم بودن يك چيز. مثلا الان ما ميگيم كه ديديد چطور در اين ايران انقلاب شد؟ حالا نديده انسان با چشم تمام خصوصيات رو ولي چون در اون زمان بوده و احساس كرده و صد در صد مسائل روشن بوده و همة مطالب در اختيار مردم بوده ميگيم كه ديدي چطور انقلاب شد؟ ديدي چطور مثلا فلان مطلب انجام شد. اين ديدن اينجا هم از همين قبيله كه خداي تعالي ميفرمايد، المتر كيف فعل ربك باصحاب الفيل. ديدي كه خدا چگونه انجام داد. چه فعلي انجام داد بر اصحاب فيل.
نكتة مهمي كه در اينجا بايد تذكر داده شود و شايد آية شريفة قرآن و سورة مباركه هم به همين جهت نازل شده باشد اين است كه ما اين نكته را متوجه باشيم كه تمام قدرتهاي بشري هر چه باشد محدوده. و قدرت پروردگار نا محدود. اين يك نكته را بايد توجه داشته باشيد قدرتي كه هر چه ميخواد باشه. بشر آخرين كارش چقدر ممكن است اعمال قدرت بكند؟ يك انسان نهايت ميتواند از نيروي اتم فرض كنيد، حياطي از روي كرة زمين برچينه. ولي قدرت پروردگار در مقابل اين، قدرت پروردگار در مقابل اين قدرت بشري اين است كه ميفرمايد: اذا اراد الله لشي ان يقول له كن و يكون وقتي كه خدا اراده كند براي چيزي كه باشد، ميخواد بگه ان يقول اراد ان يقول. شما با خودتون ميتونيد مقايسه كنيد، شما يك وقت اراده كرديد بريد يك حرفي را بزنيد. حرف را ميزنيد آيا تاثير داشته باشه يا نداشته باشه، ولي خداي تعالي تا اراده ميكنه كه يك چيزي را بگه باش، هست ديگه معطلي نداره.
حالا اين اراده و هر چيزي كه شما تصور بكنيد و نكنيد تعلق ميگيره، ما چيزهايي را كه تصور ميكنيم چيزهايي است كه ديديم. مثلا فرض كنيد كه شما تصور ميكنيد كه خدا يك كرة ديگري مثل اين كرة زمين خلق كنه اين را شما ديديد، چون يك كره را خلق كرده يك كرة ديگه. اما چيزهايي كه نديد نميتونيد تصورش را بكنيد. چيزهايي كه بهش نرسيديد نميتونيد تصورش را بكنيد حتي اگر مثلا تصور بكنيد يك مرغي باشد به وسعت كرة زمين بزرگيش صدها سر داشته باشه اين چون يك فردش رو،كوچكش را ديديد بزرگش را ميتونيد تصور بكنيد. چون يك سرش را ديديد صد سرش را هم ميتونيد تصور كنيد. والا چيزي را كه نديديد نميتونيد تصورش را بكنيد. چه اون چيزهايي را كه بتونيد تصورش را بكنيد و اون چيزهايي رو كه نتوانيد تصور كنيد خدا اراده بكند، بخواد اراده بكند، بخواد بگويد، اراده بكند و بخواهد كه بگويد كه باش هست، هست. ما خيلي چيزها رو چون زياد ديديم فكر ميكنيم كه طبيعيه، ميگيم كه درخت از توي زمين بيرون آمدنش طبيعيه. نه. طبيعي اين را بدونيد طبيعت خاك و آب پوسوندنه. شما هر چيزي را كه بكنيد زير خاك و آب هم روش بريزيد اين ميپوسه، طبيعتش پوسونده. اين ميپوسه. اانتم تذرعونه ام نحن الزارعون، زارع چكار ميكنه؟ دانة گندم را ميياره در ميان بيابان ميريزه، خاك را هم ميده روش آبم روش ول ميكنه. خوب اين شد چند تا كار كرد؟ يكي گندم را ريخته، گندم اولا مال خداست اون همان گندمي را كه خدا خلق كرده ريخته. خاك هم مال خداست، خاكي كه مال خداست ريخته روش. آب هم مال خداست اونم ريخته روش. خيله خوب سه تا كار كرده بقيهاش چي؟ بقيهاش با خداست اين دانه را فالق الحب، دانه را بشكافتش، والا دانه به اين آسونيها شكافته نميشه بعضي دانهها اونقدر محكمه كه اگر شما با چكش هم بزنيد روش نميشكنه. خيلي دانهها هست. فالق الحب، روي زمين كه بمونه، يك مدتي كه بمونه ميگيم خاك اون رو ميپوسونه. نخير نميپوسه اگر ميپوسيد كه سبز نميشد اين رو، فالقه يعني ميشكافتش. پوست را مياندازه كنار از مغز اون استفاده ميكنه دو تا برگ و اينجا بين مغز و ريشه يك باصطلاح تخمك بگيد اسماي مختلفي حالا، يك چيزي هست يك ميوهاي هست كه اون قسمت برگ رو ميده بيرون قسمت ريشه را ميبره پايين. ببينيد دانه را شكافته برگ را درست كرده، اون باصطلاح واسطه و اون نيروي بين برگ و ريشه را قرار داده، ريشه را به اعماق زمين فرو كرده. شما اگر بخواييد با سيم آهني اونجور زمين را بشكافيد بريد جلو نميتونيد. گاهي بعضي از درختها سنگها را شكافته و ريشه وارد شده. بعضي از ريشهها صد متر زير زمين رفته خودش را به آب رسونده. خوب اين چندتا كار شد؟ و بعد هم آمده بيرون. يك دانة گندم، ما روي همون گندم حساب ميكنيم يك دانة گندم دهها دانة گندم شده. البته بعضي فكر ميكنند كه منظور از اين آية شريفه كه خداي تعالي ميفرمايد مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل لله كمثل حبة انبتة منها سبع ثنابل في كل سنبلة مع سبعه از يك دانه به باصلاح هفت خوشه بيرون ميياد در هر خوشهاي صدتا، يك دونه هفتصد دونه ازش درميياد اين حد متوسطه دانه هايي است كه زير خاك ميره حد متوسطشه. هم بيشتر هست، هم كمتر. منظور گندم نيست. حبة انبتت بعضيها ميگن گندم را گندم گاهي ميشه كه يعني اكثرا اينطوره به هفتصدتا نميرسه. هفتصدتا نداريم يعني اگر مثلا فرض كنيد يك دانه گندم را ميكنند زير خاك هفتصد دونه، يعني هفت تا خوشه داشته باشه هر خوشهاي صد تا. نداريم. ظاهرا اونطوري كه تحقيق شده گندم اين اندازهها خوشه نداره و دانه نداره. بعضيها مييان تو همين كانون از ما پرسيدن كه ما ده دفعه گندمها را شمرديم اون گندمهاي خيلي باصطلاح خيلي پر بار رو هفتصد تا نشده. اين چي ميگه؟ قرآن نميگه گندم. ميگه حبة دانه. بعضي از دانهها هست از هفتصدتا خيلي بيشتر. دانه تحويل ميده. حالا من نميتونم خيلي چيز كنم مثلا ارزن را ظاهرا خيلي بيشتره، بعضي از هفتصد دانه خيلي بيشتر. مثلا يك دانة، شما حالا يك دانة درخت توت را شما زير زمين كنيد يك درخت توتي ميشه اين چقدر، چون در هر توتي مثلا در هر دانة توت چندتا دانه است. اونوقت ببينيد چه خبر ميشه.
بعضيها هستند كه خوشه ميبندند. خوشهها هم هفتصد دانه هستند حالا اين را عرض كردم بطور متوسطشه. يك دانه تبديل به هفتصد تا بيشتر يا كمتر ميشه و تمام اين كارها را خدا ميكنه همش هم مال خداست تو فقط يك كاري كردي، رفتي اين گندم را كردي زير خاك، آب روش ول كردي. انتم تزرعون ام نحن الزارعون. خدا ميگه تو زارعي يا من؟ خب تو چكار كردي كه زارع شدي؟ تو جز گندم رو ريختي و خاك را ريختي و آب دادي. چطور شد تو شدي زارع؟ ما نيستيم زارع؟ همة كارهاش با خداست. خداي تعالي كارهاي معجزهآميز، يعني تمام كارهايي كه خدا ميكنه خلقت من و شما، خلقت چشم و ابروي من و شما، خلقت موي محاسن من و شما، همه چيز. همش معجزه است يعني هيچ يك از نيروهاي طبيعت نميتونن اين كارها را انجام بدن. و هر كس بگه طبيعت يا هر كس بگه زارع يا هر كس بگه نميدونم فلان كس فلان كار را كرد بيخود گفته. و ما يومن اكثرهم بالله الا لهم مشركون، اكثر اينها ايمان بخدا ندارند مشركند در حقيقت. ما زراعت كرديم. عرض كردم همين آيه ميفرمايد انتم تزرعون ام نحن زارعون.
در آيات مختلف ديگر به همين آيات اشاره كرده شماها كارهاي نيستيد يك قدم بردار، صدها قدم خداي تعالي برمي داره. ما اين رو بايد متوجه باشيم نكتة مهم اين جريان اينه. اگر مثلا در هر جا هر كس سوار فيل شد ابابيل مييومد بالاي سرش، همه جا اينطوري بود، ابابيل مييومد بالاي سرش و يك تو سرش ميزد و اسب ماكول ميشد خب عادي ميشد براي ما. ولي اگر ما هيچ درخت نديده بوديم تا به حال مثلا. رفتيم يك دونه كرديم زير خاك. نميدونيم هم كه اين دونه را بكنيم چي ميشه؟ ديديم يك درخت درآمد. اين از كور شفا دادن معجزهاش مهمتر بود بجهت اينكه نديده بوديم. اينكه الان اينها برامون آيتيت نداره و خيلي طبيعيه اين بخاطر زياد انجام شدنشه. اونوقت خدا چرا زياد انجام داده اين كارها را؟ براي اينكه احتياجه بشر را باصطلاح رفع كنه. دقت كرديد اگر اصحاب فيل يك جريان بوده، يك دفعه بوده كه اصحاب فيل مورد حملة ابابيل واقع شده والا الان ميگن طبيعت اتم تخريبه. خوب از كجا؟ از كجا اينطوريه؟ اين را خدا قرار داده.
ماها يك روحية متوجه به پروردگار را بايد در خودمون پيدا كنيم يعني ببينيد غفلت بخاطر زياد انجام داده شدن در ما پيدا ميشه حتي اينكه ما اگر خدمت امام عصر ارواحنا فدا زياد برسيم ميشه؟ حضرت ولي عصر هم ميشه مثل امام صادق كم كم بفكر سوء استفاده از ايشان ميافتيم. اول استفادههاي مشروع. آقا حاجت داريم بده. اون هفته گفتم كه بعضيها با امام دعوا دارن قهر ميكنن، با فشار حاجت ميگيرند. يك كسي همين امروز نامهاش را ميخوند گفت: خداانشاء لله بهش حاجتش را بده ولي راه حاجت گرفتن اين كارها نيست. چقدر در مسجد جمكران بودم، چقدر چه كردم. چرا امام زمان آخراش ديگه. اينكه بعضي وقتها من عرض ميكنم آقايون در مسائل معنوي و روحي يك حسابي داشته باشه كارتون برنامه داشته باشيد، تحت مراقبت باشيد، تحت تربيت باشيد براي اينكه اينطوري نشه چون اگر يك نامهاي كه يكي از دوستان، فكر ميكنم تو مشهد هم باشه نميدونم چون همين امروز به من دادند، و اسم و آدرس نداشت. اين نامه را اگر من براي شما بخونم ميفهميد كه چقدر اشتباه كرده اين آقا و چقدر هم خودش را به زحمت انداخته و جدا من غصه خوردم به حالش، گريه كردم. باور كنيد اشكم از چشمم جاري شد. گفت من يك ماه رمضان تو مسجد جمكران بودم، بعدش غذا نميخوردم، اعتصاب غذا شايد كرده بودم بعد در بيابانهاي مسجد جمكران بي حال شده بودم افتاده بودم و در تمام اين مدت يك دفعه امام زمان نيامد بگه تو چرا اين كارها را ميكني.
و بعد هم گله هايي از حضرت. شما يك عدتون لااقل ميدنيد كه با مختصر تزكية نفس مكرر ميشود خدمت حضرت ولي عصر رسيد. احتياجي هم نيست كه حتي انسان برود مسجد جمكران. احتياج نيست كه اينقدر به خودش زحمت بده. آخه ما سوراخ دعا را گم كرديم، ما مسائل را از راه و روش خودش انحراف داديم در عبادت بايد حسابي داشته باشه برنامههاي خلاصه، اين را بدونيد اول كاري كه ميكنيد، اين را بدونيد امام زمان در يك جايي مثلا خونش در شهر كوفه بود تا صدام ميزاشت بريم خدمتشون، يا خود صدام باصطلاح حضرت را از بين نميبرد همون طوري كه خلفاي اموي و عباسي ائمه را از بين بردند، اونجا بود. شما ميرفتيد روز اول خوب حاجت ميگرفتيد، آقاجون، بله. ما اينجا خادم باشيم هميشه شما را ببينيم، اين خيلي هم خوبهها ولي خوب حضرت چقدر خادم ميخواد. چند ميليون اگر فرمودند كه نه تو برو شهرت. ميگي كه نه. ميگي من شما را ميخوام. دوم اگر اهل دنيا باشي خوب خونهاي، زندگي اي، گرفتاري، اگر كه يك مدتي خلاصه با حضرت سر به سر ميزاري، حاجت ميخواي، خوب امام زمان را ميخواي براي چي ديگه؟ بعد بهت ندادن. چكار ميكني؟ قهر ميكني. كم كم به فكر اذيت حضرت ميافتي. شماها فكر نكنيد كه، بخدا قسم تا ما بشريت تا بشريت، حالا شماها را نميگم تا بشريت آدم بشهها لايق اينكه امام زمان در بينشون زندگي بكنه نيستند.
و آدم شدن هم به اين آسونيها نيست كه شما فكر كرديد. يك سر سوزن اگر از صفات حيواني درتون باشه شما بالاخره اون صفت حيواني در شما هست و اون باطنتون و سيرتتون حيوانه يك سر سوزن. تا بشريت، لااقل آماده براي انسان شدن باشد يا آماده باشد، يا انسان بشد يكي از اينها والا نميشه. بعد كم كم انسان ميبينه اين آقا به دردش نخورد، اگر توي ماها باشن به درد ماها نميخورن، پس مزاحمت داره ديگه، كم به فكر از بين بردنش. همينطور كه بود. يعني يازده نفر از اينها را همه مبتلا به اين حرفها بودند شما فكر نكنيد اونهايي كه مياومدند سجاده از زير پاي امام حسن مجتبي يا مثلا حضرت سيدالشهداء را در كربلا كشتند اينها يك غرض شخصي داشتند نه غرض شخصي نبود. اينها امام حسين را مزاحم زندگي دنياشون ميدونستند. حضرت مجتبي را اونجوري كه سليقشون ميگرفت حضرت مجتبي مطابق سليقة اونها حركت نميكرد. و توي اونها هم بود خوب نميشه ديگه. شما نميدونيد بعضي از مقدسها چه سليقههاي كج و ماوجي دارن. تا انسان ميخواد دست به تركيبشون بزنه دادشون بلند ميشه. افراد فاسق و فاجر زودتر اصلاح ميشن تا افرادي كه خداي نكرده مرده باشند در عبادت و قدس و تقوا. مرده باشند. اينها مشكله. آقا من؟ من عمرم را پاي منبرها گذروندم حالا شما ميخواي حرف بمن ياد بدي. هر چي ميگيم آقا درست قرآن اينجوري. ميگه نه. روايت داره. نه. هيچي، هيچي. حتي حاضر نيستند گوش به حرف مرجع تقليدشون بدن. يك آقايي امروز آمده بود ميگفت اين رسالة توضيح المسائل را من آوردم صد تا اشكال به اين دارم چكار كنم؟ گفتم آقا من تا هر چه اشكال داشته باشي، نداشته باشي، من كارهاي نيستم براي تغييرش. برو به آقاي گلپايگاني بگو. بمن چه. كتاب من كه نيست.
خداي تعالي در اين سورة مباركه ميخواد بگه كه، يك جريان خدا نشون داده كه خدا اين قدرت را داره اما بدونيد همه جا اين قدرت نافذه. ماها وقتي نزديك ميشيم به امام زمون وقتي ما از اولياء خدا ميشيم كه خدا را و ما در تمام چيزها نافذ بدونيم. لا حول و لا قوة بالله العلي العظيم. هيچ حول و قوهاي نيست. بحول لله و قوة، اقوم و اقعد شما تو هر نماز ميگيد،آيا اعتقادتون هم همينه؟ ميگه آقا بلند شو از جات. ميگيد اگر خدا حول و قوهاي بمن بده من بلند ميشم.
خداي تعالي به پيغمبره با اون عظمت كه پيغمبر اكرم اونچنان با قدرته كه اذا اراد لشي كن فيكون، اگر اراده بكنه، چيزي را بگد باشد همان قدرت پروردگار را خداي تعالي به پيغمبر اكرمش هم داده. اما در عين حال خدا بهش ميگه، ولا تقولن لشي اني فائل ذالك قدم الا ان يشاءلله. نگي من فردا فلان كار را ميكنم مگر خدا بخواد، اگر خدا بخواد تو ميتوني. اگر خدا نخواد تو نميتوني. اگر خدا بخواد تو نفس ميكشي از اين لحظه به بعد. اگر خدا نخواد نميتوني نفس بكشي. اگر خدا بخواد تو ميتوني از جات كه نشستي حرت كني اگر خدا نخواد. نگو نه الحمد لله هيچي نيست پا ميشم. نخير همه چيزت هست.
اين را شما بدونيد مخلوق يعني هيچ. هر چه هست مال خداست، مال خداست. مخلوق يعني هيچ. ميتوني ببيني من را، من دارم ميبينم ديگه. نه تو نميبيني. خدا هم لحظه به لحظه، داره بهت نيرو ميده كه تو ببيني. لحظه به لحظه اين خون را تو رگهات ميچرخونه كه تو زنده باشي. خوب اينها را ما بايد توجه كنيم. همة لحظات دربارة شخص خودمون مثل همان از بين بردن اصحاب فيله. المتر كيف فعل ربك باصحاب الفيل. اين چون يك جريان بوده همه نقل ميكنند. عجب حالا، عجيبتر اينكه در يك كتابي ديدم اين بندة خدا نميدونه انسان بگه، قرآن را هر كس بر خلاف اونچه كه معصومين فرمودهاند تفسير كنه، كافره. اين را شما بدونيد. من فسّر القرآن برايه فقط كفر. اينها هست ولي فقط كفر، كافره. حتي اگر تفسير درستي هم بكنه. من تفسير كردم بعد ديدم امام هم همينجور تفسير كرده، خيلي آدم خوش استعدادي بوده يك آية قرآن را خوب تفسير كرده، امام هم بعد ديدم اينطوري تفسير كرده. در عين حال تو غلط كردي ميگه، ان اصاب فقط اغط، اگر درست هم تفسير كردي تو فضولي حق نداشتي بكني. جلوتر از امام و پيغمبر حق حرف زدن دربارة كلام خدا نداري. درست. ما نبايد در آيات قرآن اظهار نظر بكنيم، دخالت بكنيم. ائمة اطهار اينها اساتيدي هستند كه خدا اينها را براي تعليم ما، ايات قرآن را فرستاده و هر چي اونها فرمودند همون را بايد ما عمل كنيم.
اون وقت اين شخص برداشته نوشته اين ابابيل معنا نداره كه يك پرنده بياد اون هم با اون، خدمت شما عرض شود كه حجاره، يعني سنگ ريزهاي بياره بزنه تو مغزه، حالا اين را ميخواد با عقل جورش بده. با طبيعت جورش بده، طبيعتي كه تازه طبيعتش درست نيست. ميگه كه اينها يك سنگي انداخت اينها مكروب وبا داشت، خدمت شما آبله، ببخشيد اين ابابيل هم از، چون هر دوش ب داره البته، هر دوش آبله، ابابيل چون فقط چيز ديگهاي، ارتباط ديگهاي اين دو تا با هم نداره، جز اينكه هر دوش ب داره. پس اين آبله اينها درآوردند و آبله اينها را بجعلهم كعسف ماكول ببينيد تو كتاب نوشته.
چرا؟ چرا اينطوره؟ براي اينكه انسان مغرور كه شد، مغرور كه شد معتقد به افكار خوش ميشه. و ميخواد خدا و پيغمبر و دين را همه را با افكار خودش تطبيق بده. اگر امام عليه الصلاة والسلام امام زمان عليه الصلاة و السلام الان بياد توي ما يك مقدار بر خلاف ميل ما حركت كنه، شماها را انشاء لله نميگم چون انشاء لله يك عدتون اينجور نيستيد، ولي كلية مردم اينطورند كه آقا ديگه بسه چقدر اين رو در فشار قرار ميدي آخه آقاي فلان مرجع اينجوري گفته شما چطور اينطوري ميفرماييد.
يك وقتي يك سؤالي از مرحوم آيت الله بروجردي كرده بودند راجع به حالا اون نفس را نميخوام، كه مثلا امام آيا تكليفش اينه؟ ايشان جواب داد آخه ما كه نبايد براي امام تكليف تعيين كنيم، امام خودش تشريف بيارد خودش ميدونه تكليفش چيه. آيا امام اين كار را واجبه بكنه يا اين كار را مستحبه بكنه يا مثلا فلان چي كه مربوط به امامه اين هم مثل ساير چيزهاست؟ و امثال اينها. ماها براي امام كم كم تكليف معيين ميكنيم. كم كم ميبينيم خوب گوش به حرف ما نميده خلاصه تردش ميكنيم. كم كم خداي نكرده ازش بدمون ميياد، كم كم ميبينيم ولمون نميكنه ميگيم بايد كلكش را كند. ميشيم همانهايي كه بودند و ما هم همونطور ميشيم. كوشش بكنيد كه در تمام جاها خدا را ببينيد. همه جا مثل همين خدمت شما عرض شود كه مثل جريان اصحاب فيله. اين چون يك دفعه واقع شده ما برامون خيلي فوق العاده است. نه واقعا همين ابابيل، طبق روايات همين ابابيل يك سنگ برداشته، خود ابابيل هم نميدانسته كه اين سنگ را بندازه چي ميشه؟ اين را شما بدونيد. خدا چون، همة حيوانات تحت فرمان پروردگارند و بهشون وحي ميشه، بهشون الهام ميشه، اين بشره كه به حال خودش واش گذاشتند، ميگن تو چون عقل داري خودت به اين مسائل برس والا بر همة حيوانات لحظه به لحظه الهام ميشه، و اوحينا الي الوحي انتخذ الي جبال بيوتا، و خداي تعالي اينها را راهنماييشون ميكنه يكي از كارها، ابابيل اين شي را بردار، اين سنگ را بردار اين برداشته، برو. رفت، ول كن، ول ميكنه هيچ كاري هم به هيچي نداره خداي تعالي او را فجعلهم كعصف ماكول، حالا چرا خدا همينجوري بدون ابابيل و اينها، را از بين نبردشون نه ميخواد يك خرده هم محسوس كنه، يك خرده هم ميخواد نشون بده.
حالا با اين ابابيل آمده و سنگ هم انداخته و ميگن آبله درآوردند اگر اينها سكته ميكردند و همانجا از بين ميرفتند همانجا همه از بين ميرفتند ميگفتند اينها هواي، خدمت شما عرض شود مكه اينطوري بوده كه اينها گرماشون شده و گرما فشار آورده و همشون سكته كردند و مردند. خدا ميخواد نشان بده نشان دادن نكتة جالبي كه در اينجا هست، نشان دادن براي چيه؟ براي اينكه ما را از خواب غفلت بيدار بكنه. ما را از خواب غفلت بيدار بكنه. بشر اونوقت را از خواب غفلت بيدار بكنه. خيلي خدا روي اين جهت اصرار داره، انما انتم يذكر، اي پيغمبر تو مذكري، مذكر يعني چي؟ يعني يادت بياره. ياد آوردنده، حواس مردم را جمع كن، متوجه كن مردم را مردم متوجه خدا بشن. انما انت مذّكر. انا نحن نزلنا الذكر، قرآن ذكره.
همش براي اينكه ما را از خواب غفلت بيدار كنه. خدا نكنه كه انسان اونقدر خواب باشه كه تا بميره. چون بعضيها در اثر خواب سنگين ميميرند.يك چند تا هفت، هشت تا قرص خواب آور بخوريد حالا ميخواييد طرزش را بگم، طرز خودكوشيش را، مثلا فرض كنيد يك، دو تا قرص خواب آور سر شب بخوريد خواب ميكنيد تا نزديكاي صبح، نزديكاي صبح بيدار ميشيد فورا يكي را وادار كنيد دوتا ديگه بهتون بده، باز ميخوابيد، باز، اينقدر خواب باشيد تا بعد ميبينيد كه بله نفستون را از دست داديد و هيچي انسان ميميره. يك جا كسي هفت، هشت، ده تا قرص از نوع قرصهاي خواب آوركه من اسماشم الحمدلله نميدونم و انسان وقتي بخوره بعيد نيست بميره.
خواب وقتي كه خيلي سنگين شد كه گرسنگي انسان را بيدار نكرد انسان ميميره. ماها گرسنگي را احساس نميكنيم آقايان. البته بعضي هستند بيدارند و گرسنگي را احساس ميكنند يا گرسنگي اونها را از خواب بيدارشون ميكنه. گرسنة معنويات، گرسنة خداشناسي، آخه اين حرفها كه دروغ نيست. اگر باور نميكنيد خوب يك حرفي والا خدا پيغمبر، يكصدو بيست و چهار هزار پيغمبر آمدند ميگن خدايي هست، معادي هست، قيامتي هست، روحي هست، اقلا خوابهايي كه خودت ميبيني، همين امروز يكي از دوستان آمد يك خوابي را، البته خواب هم نبود مكاشفة خوبي بود براي من نقل كرد خدا ميدونه فقط در دل من يك كاري را ميخواستم نكنم پيام آورد كه ايشان كه اينجا نيست در شهر ديگهاي زندگي ميكنه كه اين كار را بكن. خوابهايي كه از خودتون ميبينيد دليل بر يك چيز يك خبري هست.
يك مسائلي هست، معجزاتي كه انجام ميشه، پس يك خبري پشت اين اوضاع عادي هست. حالا چرا ما متوجه نيستيم؟ خوابيم كي از خواب غفلت بيدار ميشيم؟ خدا ميخواد همين كار را بكنه خدا ميخواد بوسيلة همين مسائل . گاهي گوش انسان را ميگيره فشار ميده گوشات بيدار ميشه. مريض سختي ميشي توي يك بيمارستان ميبيني كه همچي تنها اونجا افتادي ميگي خدا. شخصي آمد خدمت امام صادق عرض كرد آقا ميشه خدا را به من نشان بدي؟ حضرت دستور داد به اصحابش كه بگيريد اين را دست و پاش را ببنديد، بندازيدش توي دجله. كنار دجله، اين فورا اصحاب ائمه اين را بستنش و پرتش كردند توي دجله، اين يك چند دفعه رفت زير آب و آمد بالا و همچين خوب معلومه، دست و پا هم نميتونه بزنه شنا هم نميتونه بكنه، يك چند دفعه اين كار شد حضرت فرمود بريد بگيريدش، گرفتن آوردنش گفت خدا را ديدي؟ گفت: بله آقا. به راستي خدا را ديده بود، ميگفت اونوقتي كه دو دفعه رفتم پايين گفتم حتما من يك كار، يك حرف بدي زدم حضرت صادق ميخواد من را از بين ببره. گفتم خدا، ديدم بله. همهجا خدا هست، همونجا شما فرستاديد من را گرفتند.
وقتي انسان انقطاع پيدا ميكند از همة وسايلات، همة بدبختي ما وسله به مسائل مادي ما. پول داريم به خدا كاري نداريم، خونه داريم به خدا كاري نداريم، زندگي خوبي داريم به خدا كاري نداريم، حقوقمون درسته، نميدونم درآمدمون خوبه به خدا كاري نداريم. اينها همه ما را از خدا غافل ميكنه قطع بشو از اينها، باشه اينها، تو بهترين حقوق را داشته باش بهترين خونه را داشته باش بهترين زندگي را داشته باش اما متصل به اينها نباش، ببين همه قل كل من عندلله، همه از جانب خداست، خدا به من داده خدا اگر يك لحظه بگيره ازت، هيچي نداري. هيچي نداري. من خودم با يك كسي داشتم صحبت ميكردم باهم نشسته بوديم اين يك دفعه گفت، اينجوري كرد من ديدم داره ميخوره به زمين سرش را گرفتم رو زانوم مرد. مرد. اونوقت يك لحظه بيشتر طول نكشيد.
هيچيش هم نبود كل من عندلله، همهش از جانب خداست. نه دكتره، يك كسي آمده بود مظطرب پيش من، آقا چيه؟ ما يك دكتري داشتيم كه هر وقت مريض ميشديم به اون مراجعه ميكرديم اين رفته خارج. گفتم خوب. حالا كه مريض نيستي؟ گفت: نه. آخه اون آرامش را ندارم، اعتمادي بود، چه بود و فلان. ببينيد اينقدر ما وابسته كه اين آقاي دكتر رفته. من هم البته باهاش كاري كردم كه ديگه حرف دكتر را، حتي وقتي دكترش هم برميگرده نزنه. ولي باور كنيد اين انسان اندازه متصل به غير خدا. اولا حالا اون دكتر نشد يك دكتر ديگه. اون طبيب نشد طبيب ديگه بعد هم كه تو حالا مريض نيستي اگر حالا مريض شدي اگر نميدونم ناراحت شدي، اگر نميدونم مراجعه خواستي بكني اين حرفها چيه؟ يك كسي ديگر آمده بود دست روي دست ميزد تا فلاني سر كار بود در شهرداري ما نتوانستيم اين كار را بكنيم حالا ديگه اين عوض شده. ببينيد چقدر متصل به اينه. اگر شما دقت بكنيد خدا ميدونه اگر انسان دقت بكنه، ميبينه صدها زنجير به گردن خودش انداخته و به اين ور و اونور وصل كرده كه نميتونه تكان بخوره. در دعاي كميل ميگه وقعدت بي اغلالي، و حبصني ان نفسي بعدها مالي و خدعتن الدنيا به غرورها. يك كلمش را من براتون ترجمه ميكنم. قعدت بي اغلالي من غلهايي را كه خودم براي خودم، درست كردم من را نشونده. تكان نميزاره بخورم، نشونده، انسان بايد طوري باشه كه اگر يك وقت در اين شهر نميتونه خوب ايمانش را حفظ كنه پاشه بره اون شهر ديگه.
هجرت كنه. اگر انسان نميتونه كه خدمت شما عرض شود كه با اين زندگي ايمانش را حفظ كنه، عوض كنه. اينقدر سخت نگيريد كه نتونيد هيچ كارش بكنيد. غل نشه براتون هيچي غل نشه. هيچي زنجير نشه، هيچ چيز شما را گرفتار نكنه. يا اين غل و زنجير را اينقدر زور داشته باش كه حركت بده، با غل و زنجير برو به طرف خدا و اگر نميتوني غل و زنجيرها را پاره كن برو. بالاخره نبايد اينجا وايستي. مقام نيست يعني ايستادن نيستش. به هر حال المتر كيف فعل ربك باصحاب الفيل. الم نجعل كيدهم في تضليل. اگر انسان خدا را همه چيز خودش بدونه خدا دشمناش را از بين ميبره يكي از كارها اينه. دشمني به اين سرسختي آمده يك مشت اهل مكه، مكه اونوقت كوچك بوده يك شهر، قريهاي بوده تقريبا حالا مركز بخش بوده چون ام القرا گفتن بهش. يك شهركي بوده چون دور يك چاه، اين را آقايون بدونند دور يك چاه آب بيشتر از چقدر ميتونند زندگي بكنند با حشم و ريخت و پاششون و اون هم با سطل بخوان آب بكشن نهايت صد خانوار حد اكثر. اينها هم وسيله نداشتند، هيچي نداشتند اصحاب فيل اومدند كه خانة كعبه را خراب كنند خداي تعالي هم مثل، يك كسي كه خيلي شخصيت داره وقتي كه يك قدرتمندي اظهار قدرت ميكنه همچي بهش ميكنه، تو نميفهمي برو گم شو. با يك اشارة كوچك اون هم با وسيلة ضعيفترين پرندهها. ابابيل خيلي پرندة ضعيفيه.
ضعيفترين پرندهها خداي تعالي كلك را كند و ببينيد حضرت عبد المطلب چه بود؟ خدا انشاء لله سايه اشان را از سر ما در دنيا و آخرت كم نكنه. چون يكي از اجداد ما، اجداد شما سادات حضرت عبد المطلبه . اينها نبي بودند، يعني خداي تعالي مستقيما بهشون وحي ميكرد. و معصوم بودند،پاك بودند خدا لعنت كنه اونهايي را كه بعضي از اجداد پيغمبر را يا حتي اجداد ائمة اطهار عليهم الصلاة والسلام را اينها را مشرك ميدونند. بقول يكي از علما ميگفت ابي طالب هيچ تقصيري نداره، هيچ دليلي بر مشرك بودنش و كافر بودنش نيست جز اينكه پدر علي بن ابيطالبه. هيچ تفسير ديگري نداره.
حضرت عبدالمطلب خوب ايشان رييس اون شهره، اون قريه است. آمدهاند شترها را گرفتهاند، ابره هست ديگه ظالمه، دولت ظالمي است، سلطان ظالمي است فكر نميكنه كه اينها مال كسيه. مال خودش نيست لشكرش آذوقه ميخوان شترها را گرفتن براي آذوقة لشكر. حضرت عبد المطلب پاشد اين نكته خيلي جالبه، حضرت وقتي بهش خبر دادند، وقتي به ابرهه خبر دادند كه ايشان تشريف مييارن گفت حتما باخودش كه مثلا اومده كه خواهش كنه كه كاري نكنيد، خانة كعبه را خراب نكنيد. آمد گفت كه شترهاي من را اينها گرفتهاند، شترهاي من را بمن رد كنيد خيلي، گفت، من خيال كردم تو براي خانة كعبه آمدي.گفت خانة كعبه مال من كه نيست به تعبير منها. من بيام واسطه بشم براي خدا ان رب ابل، من صاحب شترم، اون هم تازه مسئوليتش با ماست. من مسوليت خانة كعبه را من، وللبيت الرب، براي خانة كعبه خدايي، يعني صاحب، رب البته اينها اين را بدونيد در عربي رب را بعضي از جاها به عنوان صاحب نقل ميكنند. من صاحب شترم خدا هم، خانه هم صاحبي داره. البته اين را به عنوان ترسوندن ابرهه نگفت چون ابرهه نميترسيد از اين. شترها را گفت بديد بهش شترهاش رو دادن حركت كرد. حركت كرد توي راه نشونش داد كه بله خانه صاحب داره. به ما اين درس چي ميگه؟
ميگه اگر يك جايي بنا بود كارت را به خدا وابگذاري به خدا وابگذار اگر يك جايي بنا بود كارت را خودت انجام بدي خودت انجام بده. حضرت عبدالمطلب اگر ميگفت شترها را هم، خدايا شترهاي ما را هم برگردون، اين كار درستي نبود. بايد حركتي ميكرد. و اگر ميرفت جلوي از بين بردن خانه كعبه را هم ميخواست بگيره، چون از قدرتش خارج بود نميتونست. اينها حساب شده است اين حرفها اين كارها. و كوشش بكنيد كه انشاء لله تا جايي كه ميتونيم هر كاري را انجام بديم و در عين حال تمام كارها را به خدا وابگذاريم و وكيل خودمون ذات مقدس پروردگار را قرار بديم.
ايام، ايامي است كه تعلق كامل به حضرت سيدالشهداء و بعد هم به خاندان عصمت و طهارت داره. اربعين حسين بن علي گذشت و ما جاتون خالي سر قبر مرحومه استادمون حاج ملا آقاجان شب اربعين بوديم كه اينجا شنيديم بحمدلله از محضر استاد عزيزمون اقاي آيت الله راضي استفاده كرديد. و انشاء لله از شب سه شنبه هم اينجا مجلس عزاداري هست تا شب جمعه و باز از محضر ايشان استفاده خواهيم كرد. ولي اينجا براي بسياري من دعا كردم و واقعا معنويتي، خدا رحمت كنه حاجاقا را معنويتي داشت با چند نفر از دوستان رفتيم اونجا، و اونها هم اهل حال و اهل معنويت بودند و يكي از فرزندان ايشان ميگفت كه هر شب حاجاقا از من احوال ميپرسه و به هر حال اميدواريم كه روح ايشان بيش از پيش مورد الطاف خاندان عصمت و طهارت واقع بشه. و ما را هم ايشان دعا كنند كه انشاءلله به مقام اوليا خدا برسيم. وفات پيغمبر اكرم در روز بيست وهشتم اين ماه، شهادت حضرت مجتبي در بيست و هشتم اين ماه باز نوشتهاند، و شهادت حضرت علي بن موسي الرضا عليه الصلاةوالسلام هم در روز آخر اين ماه كه احتمالا روز پنج شنبه باشه خواهد افتاد لذا انشاء لله اين شبها مجلس برپاست و انشاء لله استفادة كاملي هممون خواهيم برد. ولي الان اگر با چشم دل نگاه كنيم اهل بيت عصمت و طهارت اونطوري كه دارد در روايت كه وقتي اربعين آمدند در كنار قبر ابي عبدلله الحسين عليه السلام اونجا سه روز اونجا اقامت كردند. بالاخره هنوز به مدينه نرسيدند شما ميدونيد وقتي كه انسان به وطن برمي گرده اگر در راه يكي دو نفر از همراهان را ولو از دست داده باشه چه حالي داره. حضرت سجاد عليه الصلاة والسلام در بيابان مدينه چادر زدند، اين جمع آمدهاند هشتاد نفر زن و بچه اسير بودند حالا برگشتهاند، اينجا چادر زدند مردم مدينه اطلاع كاملي از جريانات ندارند. اجمالا شنيدهاند كه حضرت ابي عبد لله الحسين شهيد شده ولي خوب باز هم همه اطلاع ندارند.
مردم منتظر شنيدن خبر واقعي هستند، حضرت سجاد عليه الصلاة والسلام تشريف آوردند كنار قبر پيغمبر اكرم مردم جمع شدند، اون شاعر هم بوسيلة اشعارش خبر داده كه يا اهل يثرب الا مقام لكم، قتل الحسين اي مردم مدينه، ديگه تو خونهها نمونيد حسين كشته شد. حضرت سجاد در روي منبري تشريف بردند اول مجلسي كه مصائب سيدالشهداء در ميان دوستان آزادانه خونده شد و عزاي ابي عبدلله الحسين برپا شد فكر ميكنم در همين جا بود. روضه خوان امام سجاد مجتمع مردمي كه عشق و علاقة زيادي به ابي عبدلله الحسين دارن، شايد امام سجاد متذكر اين قسمت شده باشد كه صبح يازدهم محرم، چراغها را خاموش كنيد حال عزايي به خودمون بگيريم صبح يازدهم محرم وقتي كه اسراي عزيز را ميخواستن از كنار گودي قتله گاه عبور بدهند زينب كبري نگاه ميكند به پسر برادر ميبيند چشمها را دوخته به بدن پاره پارة ابي عبدلله، و نزديك است جانش را از دست بدهد. صدا زد زينب كبري صدا زد اي پسر برادر مالي اراك بجود بنفسك چه شده است ميبينم داري جانت را از دست ميدهي؟ تو حجت خدايي. امام سجاد فرمود، عمه مگر اين حجت خدا نيست كه در ميان گودي قبلگاه افتاده. بدن پاره پاره سر در بدن ندارد، اين هم بدن حجت خداست. يا اباعبدالله، يا حسين بن علي. آقا حجةبن الحسن ميفرمايد نبودم روز عاشورا ياريت كنم آقا وليكن صبح و شام و برايت اشك ميريزم گريه ميكنم، خداي تعالي در قرآن فرموده من قتل مظلوم فقط جعلنا لوليه سلطانا. اين آيه مخصوصا دربارة شهادت حضرت سيدالشهداء تفسير شده. كه اگر ببينيد حسين بن علي را مظلوم كشتند ما براي وليش براي صاحب درد فرزند عزيزش يك تسلطي قرار داديم كه روزي بيايد و انتقام خون ابي عبد لله الحسين را بگيرد. لذا بعد از ظهورش شايد بعد از چند كلمه صدا ميزند الا يا اهل العالم، انك جدي الحسين، همه رو بقبله. بسم الله الرحمن الرحيم. الهي عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و اليك المشتكي و عليك المعول في الشدة و الرخاء. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحق فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب من ذلك. يا محمد يا علي. يا علي و يا محمد اكفياني فانكما كافيان. فانصراني فانكما ناصران. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. يا مولا يا صاحب الزمان. الغوث الغوث الغوث ادركني ادركني ادركني الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.