۲۰ رمضان ۱۴۲۳ قمری – ۴ آذر ۱۳۸۱ شمسی

بسم‌الله الرحمن الرحيم. الحمدلله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لاسيما بقيةالله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعن الدائمة علي أعدائهم أجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوائَهُمْ.

شبهاي بسيار با عظمت، بسيار پُر اهميّت است كه اميدواريم آن چنان كه توقّع مي‌‌رود روح‌مان، نفس‌مان، آنچه كه مربوط به معنويّات ماست، سالم و كامل و درست‌تر از آنچه كه ما خودمان با فكر ناقص‌مان فكر مي‌‌كنيم انشاءالله در اين شب‌ها باشد.

درباره‌ي قرآن مجيد دوست داشتم كه در اين چند شبي كه در اين مجلس صحبت مي‌‌كنيم حرف بزنم ولي به خاطر اينكه ممكن است افراد متفرقه‌اي بدون سابقه قبلي باشند اگر شد يكي دو شب انشاءالله درباره‌ي اين جهت حرف خواهيم زد، و فعلاً اين آيه‌ي شريفه‌اي كه تلاوت شد و بسيار اهميّت دارد كه خداي تعالي مي‌‌فرمايد وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ، اي پيغمبراكرم، اي يگانه‌ي عالمِ بشريّت بلكه عالم خلقت، استقامت كن، جدّي باش، حقايق را واقعيّت و با واقعيّت قبول كن، آن چنان كه امر شدي، و از هواهاي نفساني مردم متابعت نكن، اين دو جمله‌ايي است كه من امشب مي‌‌خواهم براي دوستان عزيزم عرض كنم و اهميّت آن را توضيح بدهم، يكي از مراحلكمالات كه بسيار هم اهميّت دارد مسئله‌ي ثبات، استقامت و محكم بودن و جدّي بودن در مسائل روحي و معنوي است. ما افراد بشر در اين جهت بسيار نقص داريم، ما بسيار نقص داريم، چون اگر دقّت كرده باشيد و بفهميد بدن نسبت به روح انسان بسيار كم ارزش و بسيار بلكه بي‌ارزش است، بدن مانند لباسي است كه انسان مي‌‌پوشد، البته بعضي از مردم هستند كساني كه به لباسشان شايد از خودشان بيشتر اهميّت بدهند، ولي ارزش لباس نسبت به انسان خيلي كمتر و اهميّتي كه ممكن است داشته باشد نسبت به خود انسان بسيار كمتر است، لباس را با يك مختصر اگر انسان بخواهد عوضش كند، با يك مختصر زحمت عوض مي‌‌شود، بدن هم در مقابل روحي از دوام كمتر بلكه از دوام ناچيزي برخوردار است، بدن انسان علاوه بر آنكه در همه‌ي زمانها به مرور از بين مي‌‌رود و باز دو مرتبه به وسيله‌ي غذاها ايجاد مي‌‌شود علاوه بر اين يك مدّت زماني كه در كره‌ي زمين هست، اين بدن بيشتر دوام ندارد ولي روح انسان حالا چند هزار سال قبل اين بدن و قبل از اين دنيا بوده و فعّال هم بوده و فهيم هم بوده بماند بعد از اين عالم هم بي‌نهايت خواهد بود، اگر ما اعتقاد داشته باشيم كه روح انسان هم فاني مي‌‌شود و از بين مي‌‌رود به بسياري از آيات قرآن بي‌اعتنا بوده و بلكه منكر زيادي از آيات قرآن هستيم، قرآن مي‌‌گويد انسان در عالم آخرت، در بهشت در جهنّم هميشه خواهد بود و باقي است و ابدي است، بنابراين دوام روح انسان بسيار زياد است و بلكه بدن در مقابل روح دوامش صفر است، محدود در مقابل نامحدود صفر است. روي اين حساب ما بايد آن قدري كه به روحمان اهميّت مي‌‌دهيم شايد صفر در مقابل بي‌نهايت بايد به بدنمان اهميّت بدهيم و حال آنكه با كمال تأسّف آن قدر كه ما به بدن اهميّت مي‌‌دهيم به روح‌مان اهميّت نمي‌دهيم، شما متشكّل از يك روح و بدنيد، همان طوري كه بدن مريض مي‌‌شود، امراض  مختلف به او متوجه مي‌‌شود، همان طوري كه بدن طبيب مي‌‌خواهد، همان طوري كه بدن اگر مرض‌هاي صعب‌العلاج پيدا كرد بيمارستان‌ها، عمل‌ها، تخت‌خواب‌ها و داورهاي بسياري لازم دارد، روح انسان هم همين‌طور است، بلكه با اهميّت بسيار زيادتر، بنابراين انسان بايد به روح اهميّت بدهد، اهميّتي كه صدها بلكه ميليون‌ها برابر بيشتر از اهميّتي كه به بدن مي‌‌دهد بايد به روح اهميّت بدهد، ولي با كمال تأسّف مي‌‌بينيم به هيچ وجه اهميّتي انسان نه براي روح خودش، نه براي روح فرزندانش، نه براي روح كساني كه به او تعلّق دارند قائل است، و همين علّت عقب‌افتادگي ماست، و همين علّت اين است كه ما نمي‌توانيم از محضر حضرت بقيةالله استفاده كنيم، همين سبب مي‌‌شود كه ما نبايد در عالم ملكوت قدم بگذاريم، و حال اينكه خداي تعالي انسان را براي اين كه در كنار حجّت‌بن الحسن ارواحنافداه باشد و اين امام اين باشد خلق فرموده، در دعاي ندبه مي‌‌گوييم خلقتة لنا عصمته و ملازا، خداي تو حضرت بقيةالله را براي ما، عصمت يعني نگاه‌دارنده از همه‌ي خطاها و اشتباهات و پناهگاه خلق فرمودي، بايد اطبّاي دنيا هر كسي كه هست در هر مقامي كه هست ما آن چنان تصوّرشان كنيم كه اينها فقط براي مركب زير پاي ما هستند، اينها فقط براي تعمير لباس ما هستند و ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام، پيغمبران عليهم السلام اينها اطبّاي روح ما هستند، اينها بايد ما را معالجه روحي كنند، امراض روحي‌مان را معالجه كنند، اگر خودمان را در محضر آنها قرار بدهيم ما اهميّتي كه براي بدن قائليم و حال آنكه هيچ اهميّت ندارد نزد خدا، آن اهميّت را لااقل  براي روحمان بايد قائل باشيم، روح ما داراي امراض مختلفي است، طبيب‌هاي مختلف خداي تعالي فرستاده، يكي از پيغمبران حتّي يك نفر از پيغمبران براي معالجه طبّي بدني نيامده‌اند. 124000 پيغمبر همه‌ي معالجين روح ما هستند، پيغمبر اكرم كه طبيب دوّار بطبّ، يك طبيبي بود كه براي معالجه ديگران زور مي‌‌زد و به در خانه مردم حتّي مي‌‌رفت، براي معالجه بدن آنها نبود، براي استراحت دنياي آنها نبود، و الاّ همه‌ي اين اختراعات را آنها مي‌‌دانستند و براي اين كه بشر مبادا به طرف ماديّات كه خودش در سرازيري واقع شده، هُلش بدهند به طرف ماديّات، ابداً مي‌‌بينيم كه از علوم مادّي در اختيار بشر نگذاشته و اگر جابر بن حيّاني پيدا شده در محضر امام صادق علم شيمي را ياد گرفته خيلي مخفي قرارش دادند و از اسرار بوده كه بعضي از علماي بزرگ مثل مثلاً شيخ بهايي كه اطلاعاتي از مسائل علوم مادّي داشته، به عنوان سرّ به عنوان اينكه براي هر كسي نبايد باشد علّتش هم اين بوده كه بشر به طرف ماديّات، به طرف جنبه‌هاي مادّي و مُلكي خودش سرازير است، در يك شيب تندي واقع شده، اگر ماشيني در شيب تندي واقع شد ديگر هُلش نمي‌دهند، بلكه آن كسي كه مدير است، مُدبّر است، آن كسي كه مي‌‌خواهد كار را صحيح انجام بدهد، ترمز هم مي‌‌كند در اين شيب، در اين سرازيري مبادا سرنگون بشود، اگر ائمّه‌ي اطهار و انبياء گذشته براي ما از اين اختراعات و اكتشافاتي كه الان هست مي‌‌گفتند و بيان مي‌‌كردند ما همه‌مان ديگر صد درصد توي دنيا واقع مي‌‌شويم، و ديگر به هيچ وجه به معنويات و كمالات روحي نمي‌پرداختيم، آنها آمدند كه ما را به طرف كمالات روحي بكشانند، آنها طبيب انسانند، آنها طبيب روح ما هستند، آنها طبيب بدنمان نيست، لذا من يك وقتي يك شخصي در مشهد از حرم علي‌بن موسي‌الرضا برگشته بود و يك مرض صعب‌العلاج بدني داشت و شفا گرفته بود خوب خيلي‌ها به او مراجعه مي‌‌كردند، اطرافش مي‌‌گشتند، لباسش را مي‌‌بريند، و يا پاره مي‌‌كردند براي اينكه خوب اين مورد توجه حضرت علي‌بن موسي الرضا واقع شده و بسيار هم خوب است، امّا اين را هم به او تذكّر دادم كه حضرت رضا عليه السلام و الصلوة هيچ وقت طبيب بدن ما نيست، معالج بدن ما نيست، بدن ما حيواني است زير پاي ما، علي بن موسي الرضا عليه الصلوة و السلام اگر گفتيم ما را سرطان داشتيم و معالجه كرد او را يك دامپزشك شناختيم، علي بن موسي الرضا عليه الصلوة و السلام بايد روح ما را معالجه كند ولو اينكه اگر هر يك از اين جمع حتي شايد و اكثر مردم اگر ببينند امام عليه الصلوة والسلام سرطاني را معالجه كرد و شفا داد بيشتر جذب توجّه مي‌‌كند، جلب توجّه مي‌‌كند و ما را بيشتر مبهوت مي‌‌كند تا وقتي كه يك نفر متكّبر است، صفت تكبّر در اوست، يك نفر مثلاً بعضي از صفات رذيله در اوست، صفت استقامت در او نيست، سست است، آدم است بي‌حال، اهل مثلاً مسالحه، به وعده‌هايش عمل نمي‌كند، رفته به محضر حضرت علي بن موسي الرضا عليه الصلوة و السلام و بيرون آمده همه‌ي اين سستي‌ها را كنار گذاشته، معالجه شده، روح قوي داراي استقامت پيدا كرده، ما اهميّت به اين نمي‌دهيم، ولي به اين سرطان كه شفا پيدا كرده اهميّت مي‌‌دهيم، الان هم شما مي‌‌بينيد در همين مسجد جمكران يا در تمام مشاهد مشرفه معجزاتي كه خيلي اهميّت مي‌‌دهند و نقل مي‌‌كنند مربوط به بدن است، فلاني كور بود شفايش دادند، فلاني فلج بود شفايش دادند، شما مي‌‌دانيد فرق بين انبياء نسبت به پيغمبراكرم بسيار زياد است. پيغمبر اكرم استاد تمام انبياءي اولوالعزم است، بلكه انبياء اولوالعزم شاگرد ابجدخوان حضرت رسول اكرم و ائمّه‌ي اطهارند، اين اعتقاد ماست، و اين اعتقاد هم صحيح است، از نظر علمي و از نظر تمام مسائل هم ثابت است، انبياء گذشته با اينكه كتاب داشتند، با اينكه همه‌شان ديني را ترويج مي‌‌كردند و روح را مي‌‌ساختند، در عين حال براي اينكه مردم زمانشان به معجزات ظاهري بيشتر توجّه داشتند، مي‌‌بينيد حضرت نوح كشتي مي‌‌سازد و روي كشتي مي‌‌نشيند با جمعي و از آن طوفان نجات پيدا مي‌‌كند، حضرت موسي يا حضرت ابراهيم مثلاً فرض كنيد يك معجزاتي از همين قبيل دارد و حضرت موسي يا عصايش را مي‌‌اندازد اژدها مي‌‌شود يا دستش را از گريبان خارج مي‌‌كند و نورافشاني مي‌‌كند همه‌اش مربوط به عالم مُلك است معجزاتشان، تا مي‌‌رسد به حضرت عيسي كه مرده زنده مي‌‌كند الابري اكمه والابرص، فرد فلج را معالجه مي‌‌كند، فردي كه پيسي گرفته او را معالجه مي‌‌كند، مي‌‌بينيم  همه‌اش مربوط به معالجات بدني و مُلكي و اين قبيل اين چيزهاست. امّا پيغمبراكرم در عين آن كه همه‌ي آن معجزات را دارد، در عين حال چون با مردمي كه ممكن است البته آن امكان به وجود صددرصد نيامده، با مردمي كه ممكن است در زمان ظهور بيشتر بلكه به تمام معنا به حقيقت مي‌‌رسند كه مردمي هستند كه با معنويّات و علم و كمالات روحي روبرو مي‌‌شوند و اينها را مي‌‌فهمند مي‌‌بينيم قرآن آورده، تمام اين قرآنهدي للمتقين،معجزه‌اش هم اين است كه آن چنان مردم را به حقايق روحي راهنمايي مي‌‌كند كه تنها فعلاً اهل تقوا مي‌‌فهمند و يا زمينه‌اش براي اهل تقوا يعني زمينه‌ي تقوي داشته باشند تا بتوانند حقايق را درك كنند. مي‌‌دانيد تقوي يعني چه در يك چنين جايي؟ يعني در اين آيه‌ي شريفه كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد هدي للمتقين،انسان تا در عالم مُلك است، تا در عالم ظاهر است، تا وقتي كه در اين دنيا و تحت تأثير حواس پنجگانه‌اش است يك تقوايي بايد داشته باشد، تقوا يعني ترك گناه و انجام واجبات. اين را بر خودش بايد تحميل كند، ما يك افرادي هستيم در جامعه‌مان زيادند كه هر چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينند قبول دارند، هر چه را كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنونند قبول دارند، هر چه را كه لمس مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند قبول دارند، جدّي هستند، بلكه اكثر ما آن را كه قبول صد درصد دارد همين ديدني‌ها و شنيدني‌ها و لمس كردني‌ها، امثال اينها، تنها اينهاست. و چون اينها بايد يك كار بكنيم تا كمك از اين ديدني‌ها و شنيدني‌ها و عالم ملك بيرون بياييم. و آن ترك محرّمات و انجام واجبات است. ترك محرمات و انجام واجبات ولو اينكه انسان گاهي نمي‌فهمد چرا بايد اين مثلاً چيز نجس را كه مثلاً حرام است من ترك كنم، تا جايي كه مي‌‌‌‌رسد كه آن شاعر نادان مي‌‌‌‌‌گويد: از من بر مصطفي رسانيد سلام، و خلاصه بگوييد به او با اعزاز تمام، اي سيد هاشمي چرا دوغ ترش در شرع حلال است و مي‌‌ ناب حرام.

تا اين جا مي‌‌رسد ايراد مي‌‌گيرد، تقوا يعني چه؟ هر چه گفتند حرام، حرام؛ هر چه گفتند حلال، حلال؛ هر چه را گفتند نجس، نجس؛ هر چه را گفتند پاك، پاك؛ كليب تسليم كه اسمش تسليم بود بس كه گفته بود سلّمنا، آمد خدمت حضرت صادق عليه الصلوة و السلام، گفت شما اين انار را نصف كنيد بگوييد نصفش حرام و نصفش حلال، من هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم نصفش حرام و نصفش حلال، اين معناي تسليم است، تقوا يعني نگه داشتن خود از كار حرام، الان هم اگر نزد بعضي‌ از علمايي كه تا حدّي زاهد و به ظاهر حرف مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنند و سخن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند برويد و بپرسيد تزكيه‌ي نفس يعني چه؟ و چگونه ما تزكيه‌ي نفس بكنيم؟ به شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند كه ترك محرّمات وانجام واجبات، يك مقدار هم درست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند، مقدمّه‌ي تزكيه‌ي نفس همين است، يعني انسان در تمام مراحل كه طي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، نمي‌تواند يك دفعه از اولياي خدا بشود، بايد ابتدائاً تقواي مرحله‌ي اولي را داشته باشد، واجبات را انجام بدهد و محرّمات را ترك كند، و يك آدم متقّي باشد، اگر متقّي شد قرآن آن وقت برايش هدايت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و انسان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند قدم از عالم مُلك كم‌كم بردارد و وارد عالم ملكوت بشود، هنوز ملك و ملكوت تشخيص نمي‌دهيم و حال اين كه در قرآن مجيد خداي تعالي توضيح داده و فرموده:و الله الملك السموات و الارض و بيده ملكوت كل الشي‌ء، بنابراين ملك و ملكوت است، عالم مُلك همان چيزهايي است كه با محسوسات‌مان حسّ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم و عالم ملكوت آن چيزي است كه با عقلمان درك مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم با فكرمان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسيم، با چشم دلمان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيم با گوش دلمان صدايش را مي‌‌شنويم، و اگر كسي بخواهد وارد عالم ملكوت بشود بايد از ملك قدم به ملكوت بگذارد، بايد از صراط دنيا به صراط آخرت متصل بشود؛ بايد كوشش بكند كه هواهاي نفساني‌اش را كنار بگذارد، خودش را تحت تأثير خاندان عصمت و طهارت قرار بدهد، ببيند خداي تعالي در اين آيه‌ي شريفه كه خطاب به پيغمبر است به صورت ظاهر ولي در حقيقت ما منظوريم، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد فاستقم كما امرت،آن همان كلامي است كه آن روزي كه من از عراق آمده بودم و گفتم و هديه‌ايي برايتان بيان كردم و دوستان هم استقبال كردند و همه جا نوشتند كه جدي باشيد، استقامت يعني جديّت، استقامت يعني پا بر جا بودن؛ شما وقتي استقامت داريد كه از اوّل كار، از اوّل برنامه‌ي توبه تا آخرين مرحله تزكيه‌ي نفس جدّي با پشتكارداري قوي كارتان را انجام بدهيد، كوچك‌ترين كاري كه خلاف اين مراحل باشد انجام ندهيد، بعضي از اين افراد در همين ماه مبارك از من سؤال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند كه ما در اين ماه چه كنيم؟ من از آنها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پرسم در چه مرحله‌ايي هستي؟ چون مرحله‌اش را بايد در نظر گرفت، چكار كنيم اين مال كسي است كه بي‌برنامه است، و الاّ برنامه‌ها مشخص است، مثلاً فرض كنيد يك فردي كه در مرحله‌ توبه هست اين دعاي كميل بايد بخواند، در نيمه‌هاي شب بلند بشود و استغفار كند و توبه را بخواهد و از خدا طلب توبه بكند، چون تمام اين دعاها و حتي آيات قرآن، منتها آيات قرآن يك استثنايي دارد، تمام اين اذكار و دعاها مثل دارو است و حتّي اسم دارو هم رويش گذاشتند، دارو را كه نمي‌شود همين طور خورد. مثلاً دعاي ابوحمزه‌ي ثمالي، يكي دعاي ابوحمزه‌ي ثمالي را آن چنان با اشتها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند و برايش مفيد است كه در قنوت دعاي وترش دعاي ابوحمزه‌ي ثمالي را روي پايش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند و خسته نمي‌شود امّا يك نفر هم با چُرت‌هاي مختلف، گاهي سرش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد روي كتاب و مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند و اصلاً هم استفاده نمي‌كند، شبهاي بيست و سوم يا بيست و يكم يا شبهاي احياء به طور كلّي دعاي جوشن كبير را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند و خسته مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود هي بشارت مي‌‌‌‌‌دهد كه الان چند بند ديگر بيشتر باقي نمانده، الان تمام مي‌‌شود، مردم را يك مقداري باز مجبور به خواندن اين دعا مي‌‌كند، كي گفته شما دعا بخوانيد، اين دعايي كه مثل دواي تلخ و شور است و هيچ فايده‌ايي هم برايت ندارد چرا مي‌‌خواني، اگر يك كسي وارد داروخانه شد، شما مفاتيح الجنان را فكر كنيد داروخانه، اگر بگويد خوب من از يك طرف داروها را شروع مي‌‌كنم به خوردن تا پايان داروخانه، اين شخص را شما مي‌‌گوييد ديوانه است،  دعايي كه شما مي‌‌خوانيد بايد مفيد براي روح شما باشد، اگر معالجه نمي‌كند بايد تقويت پيدا بكند، مثل اين قرآن، قرآن دارويي است كه وننزل القرآن و ما هو الشفاء و رحمة للمومنين،قرآن براي مؤمنين و متقيّن دارويي است كه تقويت مي‌‌كند، هر كس بخورد خوب است، هر كس كه مشغول بشود با او استفاده مي‌‌كند، امّا در همين آيه بعدش مي‌‌فرمايد و لايزيد الا الظالمين الا خسارا، براي ظالمين جز خُسران چيزي نيست، هنوز هم زيان بر مي‌‌دارد اگر يك شخصي، اين كه خدا مي‌‌فرمايد و لايزيد الا الظالمين الا خسارا، معنايش اين است كه انسان دارد قرآن مي‌‌خواند ولي گناهان را انجام مي‌‌دهد، اصلاً توجّهي به حقايق قرآن ندارد و اين شخص ظالم است، يعني ظالم به خودش، كه انّي كنت من الظالمين، پس بنابراين ظالم اگر قرآن را خواند، همين قرآني كه شفا است براي مؤمنين براي او زيان و خسارت است، وقتي قرآن اين طور بود، در آن روايت صحيحه مي‌‌فرمايد رب تال قرآن و القرآن يلعنون،چه بسا تلاوت‌كنندگان قرآن هستند كه قرآن لعنت‌شان مي‌‌كنند، از رحمت خدا همين قرآن دورشان مي‌‌كند، دعاها دارو است بايد روي حساب باشد، خودت مي‌‌فهمي؟ يك نفر خودش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهمد اين دارو برايش مفيد است، سرماخوردگي مثلاً دارد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهمد كه اگر فلان دارو را بخورد شفا پيدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند خوب اين چه بهتر، و الاّ حتماً بايد طبيبي بايد بالاي سرش باشد، به طبيبي مراجعه كند و از او بخواهد كه من چه دعاهايي اين شبها بخوانم، و اگر به طبيب يا استاد يا كسي كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهمد اين مسائل را، اگر مراجعه كنيد يقيناً او به شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد توي مرحله‌تان كار كنيد، دعاهاي ماه مبارك رمضان هر كدامش براي مرحله‌ي تو كه در استقامت هستي مفيد است، آن را بايد خواند و عجيب است و خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند اصلاً اهميّتي به روح‌مان و امراض روحي‌مان نمي‌دهيم، از من خودم خوب يك ساعتي براي تلفن گذاشتيم كه در ماه رمضان از 4 تا 5 است، شايد يك لحظه تلفن قطع نمي‌شود سؤال مي‌‌‌‌‌‌كند يك نفر نمي‌پرسد كه من در مرحله‌ي استقامتم در ماه رمضان چه دعايي بخوانم، يك نفر سؤال نمي‌كند، چون نه براي مرحله‌اش اهميّت قائل است نه براي دارو بودن اين دعاها اهميّت قائل و مي‌‌‌‌‌فهمد نه براي قرآن حتّي همين قرآن را اگر با كسالت و بدون تدبّر و تذكّر شما خوانديد اين بي‌اهميّت توجّه به بي‌اهميّت بودن به قرآن داريد و اهميّت نداديد قرآن را، روح‌تان ارزش اين اندازه را داشته باشد كه همه چه آن كسي كه در مرحله‌ي خواب خواب است، چه آنكه در مرحله‌ي يقظه است، چه آنكه در مرحله‌ي توبه و استقامت و امثال اينهاست همه‌ي يك جزء قرآن بخوانند، اين درست است؟ يكي در مرحله‌ي اُنس است شبانه روز يك ختم قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند بخواند و نشاط داشته باشد امّا يك نفري كه خواب است و هنوز به مرحله‌ي يقظه حتي نرسيده اين هم قرآن بخواند چرا قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانيد ثواب دارد، ثواب چيست؟ ثواب چيست؟ ما يكي از چيزهايي كه هميشه سؤال داريم از دوستانمان ثواب است، ثواب چي هست؟ با صاد است يا با ث سه نقطه يا با سين، اين را در مرحله‌ي اوّل نمي‌دانيم، اگر بگوييد با صاد است به معناي حقّ بودن است حقّ نيست آن كه تو بي‌جهت داري خودت را زحمت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهي، اين همه عبادت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني، اين همه نماز مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواني، اين همه مثلاً دعا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواني، اين حقّ نيست، حقّ تو، ما لك للحقيقة، حق تو چند چيزي است كه چيزي بايد خودت درك كرده باشي كه اين مفيد است براي تو يا استادت به تو گفته باشد اين مفيد است براي تو، اگر با ث سه نقطه باشد ثواب به معناي اجر است، خوب وقتي كه تو كار خلاف مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني اجري طلب داري؟ من نمي‌خواهم بگويم دعا نخوانيد، همين را نمي‌خواهم از دست‌تان بگيرم. بخوانيد هم دعاي افتتاح بخوانيد، هم دعاي ندبه بخوانيد، هم دعاي كميل بخوانيد، همه‌ي دعاهايي كه توي مفاتيح است بخوانيد و همين طور هم كه هستيد باشيد ولي موفقيّت خيلي ضعيف است، موفقيّت نخواهيد داشت. خداي تعالي حفظ‌تان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، مثل داروخانه است، داروخانه وقتي كه انسان وارد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود ممكن است شيشه سم را سر بكشد و بعد هم بميرد، ولي خداي تعالي مهربان است، شما هر چه دعا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيد بخوانيد البته يك مقداري گاهي هم روح انسان را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌كُشد، من ديدم، افرادي را ديدم بي‌رويه مقدّس بودند صبح تا شب تمام ماه رمضان يك نفر را مي‌‌‌‌‌‌شناختم اين تمام ماه رمضان را شبها احياء مي‌‌‌‌‌‌گرفت روزها مي‌‌‌‌‌‌خوابيد و بعدها خسته شد و اگر يك قدري خصوصياتش را بگويم شما متوجّه مي‌‌‌‌‌‌شويد، بعدها تقريباً كافر بود، اين خستگي آورد.

يك ماه رمضان انسان شب تا صبح بيدار بنشيند همه دعاها را بخواند، يك حاجت كوچك دارد خدا به او ندهد، خيلي آدم متزلزلي است، اگر سالها اين كار را مي‌‌كند كه بدتر، و مي‌‌شود اين كار، اين مي‌‌شود، خدا كه نخواسته كه شب تا صبح بيدار باشي، دعاي ابوحمزه‌ي ثمالي شايد از آن ويتامين‌هاي قوي براي روح است، بسيار قوي، از آن غذاهاي بسيار لذيذ براي انسان است، امّا تو كه ذائقه نداري، تو كه معناي دعا را نمي‌فهمي، تو كه معناي همين كلمه‌ي اوّل دعا: الهي لاتأدبن بقوبته، خدايا با عقوبت ما را ادب نكن، خدا ادب مي‌‌كند، امّا گاهي انسان، همين كلمه را شما ببنيد چقدر معنا دارد، گاهي انسان آدم نمي‌شود، يك بچّه‌ايي هر چه به او نصيحت مي‌‌كنند حرف را نمي‌فهمد، آخر پدر مجبور است يك چوب بردارد يك مقدار به پشتش بزند، يك چند تا سيلي‌اش بزند كه اين بفهمد اين كار بد است،الهي لاتأدبني بعقوبته،با عقوبتت مرا ادب مكن، با چوبت مرا ادب مكن، اين يك كلمه، آن وقت دعاي ابوحمزه‌ي ثمالي كه شايد ده تا پانزده صفحه باشد، همه‌اش همين جملات و سنخ اين جملات است، تو مي‌‌خواني، خسته هم مي‌‌شوي مي‌روي كنار و خداي تعالي هم فردا با همان عقوبت تو را ادب مي‌‌كند. دعا، آيات قرآن هر حرفش وقتي كه شما مي‌‌خوانيد طبق روايات ده حسنه به نامه‌ي اعمالتان اضافه مي‌‌شويد براي هر حرفش، و ده گناه از نامه‌ي اعمالتان پاك مي‌‌كند و ده درجه‌ هم بالاتان مي‌‌برد، خوب اين همه قرآن ‌مي‌‌خوانيم، يك ختم قرآن در ماه رمضان خيلي مي‌‌شود، امّا براي تو نيست، تو براي اينكه نمي‌فهمي كه يك حرف قرآن چقدر معنا دارد، نمي‌فهمي، ذائقه نداري، الان اين دارو به درد تو الان نمي‌خورد، اين قدر از اين مثال‌ها و قضايا هست واقعاً وقتي انسان فكر مي‌‌كند مي‌‌بيند كه دعاي ندبه مي‌‌خواني اين طور عشق به حضرت مي‌‌ورزي دعاي كميل كه ديشب خواندي و آن قدر اظهار گناه كردي كه من چقدر گناه دارم اين دو تا را چطور مي‌‌تواني كنار هم قرار بدهي، در دعاي ندبه يك انساني بايد اين دعا را بخواند، متأسفانه بعضي از حرفها را نمي‌توانم بزنم؛ دوربين مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود روي صورت اشخاص كه دارند دعاي ندبه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانند، صورت‌ها دو تيغه دعاي ندبه هم دارد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند،هل اليك يابن احمد سبيل فتلقي، آيا راهي هست آقا ما با شما، با همين قيافه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي بروي خدمت حضرت، با همين افكار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي بروي ملاقات حضرت؟ هل يتصل يومنا منك فعدة فنحظا، با همين وضع با همين دل، با همين قلب، خيلي هم خوب است، الحمدلله زمان ما، ما اين زمان را ديديم كه همه دعاي ندبه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانند، امّا اي كاش به مرحله‌ي محبّت رسيده بودند تمام گناهانش را اوّل ترك كرده بودند، اي كاش بيدار بودند از خواب غفلت بيدار شده بودند، اي كاش از همه‌ي گناهان توبه كرده بودند و اي كاش كه در استقامت آن چنان قوي بودند كه دست از دامن امام زمانشان بر نمي‌داشتند و اي كاش در صراط مستقيم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بودند تا بتوانند اين جور اظهار محبّت كنند به حضرت بقيةالله بكنند، و الاّ شما هيچ وقت شده پيش يك بزرگي دست‌جمعي برويد همه‌تان هي دعا بخوانيد، بخوانيد، بخوانيد، يكي هم كه عقب مانده از اوّل شروع كند خودش را به آنجا برساند، يك با آن بزرگ صحبت مي‌‌‌‌‌‌‌‌كند همه گردن كج، يعني هر چه اين شخص مي‌‌‌‌‌‌‌گويد ما هم قبول داريم، ساكت، آرام، مؤدّب در حضور آن بزرگ، ما حتّي آداب حرف زدن با امام زمانمان را هم بلد نيستيم، آقا هستند يا نيستند، اگر غايبند صداي تو را نمي‌شنوند، هل اليك يابن احمد يعني چه؟ اي پسر احمد داريم خطاب به او مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم، اگر كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنود اين وضع يعني چه؟ من يك نفر ديدم دعا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند، يك وضع خاصّي كه نشسته بود بماند، در ضمن دعا سيگار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كشيد و كساني هم كه توي آن مجلس بودند همين طور، يعني واقعاً اگر امام زمان اينجا حاضر باشد، او حاضرش بداند همين طوري با او برخورد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند اينها وضع ماست،اين بقيةالله وقتي كه ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييم دنبال حضرت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرديم، كجاست بقيّه‌ي خدا، كجاست آن امام زماني كه همه‌ي حقايق را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد بياورد و داريم در به در دنبالش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرديم آيا همين جوري در به در دنبالش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرديم، دعاي كميل هم كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانيم باز هم همين است. در دعاي كميل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييم اللهم اغفر لي الذنوبي التي تحبس الدعا،خدا آن گناهاني كه دعاي ما را حبس مي‌‌‌‌كند كه اصلاً تو اعتنا به دعاي ما نمي‌كني اينها را بيامرز، همان جا دارد آن گناه را انجام مي‌‌دهد، در همان موقع كه اگر گناهاني كه تحبس الدعا است مي‌بنييم كه اكثر‌مان مشغول همان گناه در همان وقت هستيم، و داريم گريه هم مي‌كنيم، اين دعاها حساب دارد، يك وقتي يكي از اين مناجات خمسةالعشر را من مي‌‌خواندم، استادم به من گفت تو نخوان، من هم خوشم مي‌‌آيدم، آن مربوط به مرحله‌ي تو نيست، هر ذكري را هر كسي نمي‌تواند بگويد، نمي‌فهمد كه بگويد، و وقتي كه گفت خسته مي‌‌شود و نمي‌تواند خودش را نجات بدهد. در اين زمينه آن قدر من حرف دارم كه متأسفانه همين حرف زدن من خسته كننده است براي شما، همين حرف زدن من جز همان داروهايي است كه شما و اكثرتان استفاده كنيد.

 آن قدري كه شما استراحت براي بدنتان قائليد ديشب نخوابيد امروز رفتيد خوابيد، ديشب خوابتان كم شد امروز جبران كرديد، يقيناً اين طور است، هيچ وقت شده كه روحتان يك عقب‌افتادگي پيدا بكند، نيرويش يك مقداري ضعيف بشود، شما يك جوري جبرانش كنيد، خودتان را فوراً به مجلسي برسانيد كه بتواند جبران آن مجلس معصيتي كه حالا خوداگاه يا ناخوداگاه رفته‌ايد تويش، غفلت پيدا كرديد با غافلين نشسته‌ايد، شوخي كردند، حرف اين طرف آن طرف را زده‌اند، يك خورده‌اي از خدا و اينها غافل شديد، حالا كه غافل شديد برويد زود خودتان را به يك جايي برسانيد كه اين عقب‌افتادگي، اين كم‌خوابي به اصطلاح جبران بشود؟ همين جور روي هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. روح را بايد اهميّت داد، اوّل چيزي هم كه بايد همه‌مان توي فكرش باشيم بعد از يقظه و توبه استقامت است مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيند به پيغمبراكرم خداي تعالي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد فاستقم كما امرت، در مقابل اوامر من اوامري كه به تو شده استقامت كن، و لاتتبع اهوائهم، فلان دوستم اين را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد فلان رفيقش بدش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد اگر من توي مجلسش ننشينم، زنم دوست دارد معصيت بكند، بچّه‌ام دوست دارد اسراف بكنم، و لاتتبع اهوائهم، هواهاي نفساني ديگران را متابعت نكن، بدترين انسان اين است كه يك انساني كه تابع هواي نفس خودش است بد است، ولي بدتر آن كسي است كه تابع هواي نفس ديگري باشد، و لاتتبع اهوائهم، خدايا شب بيستم ماه مبارك رمضان است. شبهايي است كه بسيار اهميّت دارد، دعاهايي هم براي اين شبها گفته شده غالباً از من كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌پرسند ما اين شبها چه دعاهايي بخوانيم؟ خدمت دوستان عرض مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم خودت را خسته نكن هر دعايي دوست داري بخوان، چون اين اندازه را ديگر نمي‌توانم نگويم، خودت را خسته نكن، بعضي وقت‌ها است يك مختصر دعايي انسان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند همان برايش مفيد است، گاهي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كلّي دعا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند و هيچ فايده‌اي برايش ندارد، زمينه‌ي‌سازي كنيد، انس با پروردگار پيدا بكنيد. انسان اگر به مقام انس به خدا برسد هر چه دعا بخواند لذّت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد، هر چه قرآن بخواند لذّت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد هم وقتي كه قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد بخواند خدا با او صحبت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، خيلي ساده است اين حرف، كلام مال خدا، قوّه و قدرتي كه در تو هست مال خدا، زبانت الان كه مشغول خواندن قرآن هستي در راه خدا دارد حركت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، همه‌اش مال خداست، كلام هم كه مال خداست، پس خدا دارد حرف مي‌‌‌‌‌‌‌‌زند. و وقتي كه دعا مي‌‌‌‌‌خواني و خطاب به پروردگارت مي‌‌‌‌‌كند اگر چه آن قدرت و قوّت مال خداست ولي به تو اجازه داده با زبان خودت با قدرت پروردگار با او حرف بزني، سخن بگويي، كوشش كنيد دوستان، خداي من شاهد اگر شماها همه‌تان اين جديّت و كوششي كه من عرض مي‌‌‌‌كنم داشته باشيد آن قدر من لذّت مي‌‌‌‌برم كه چه عرض كنم. كوشش كنيد كه خودتان را از اين مراحل تزكيه‌ي نفس بيرون ببريد و خودتان را پاك كنيد، صفات حميده را در خودتان ايجاد كنيد تا اينكه بتوانيد با خداي تعالي انس بگيريد.

ابي‌عبدالله الحسين در ميان گودي قتلگاه مي‌‌بينيند همه‌ي زخم‌ها، ناراحتي‌ها همه را فراموش كرده و با خداي تعالي مناجات مي‌‌كندرضا برضائك، تسليماً لامرك، لامعبوداً سواك يا غياث المستغثين،يا اگر مايليد برويم به عيادت علي‌بن ابيطالب، آن شخص مي‌‌گويد كه من وارد شدم بر علي‌بن ابيطالب عليه السلام ديدم در اثر سمّي كه به وسيله‌ي شمشير ابن‌ملجم وارد بدن مقدّسش كرده رنگ آن حضرت آن چنان زرد شده كه يك دستمال زردي به پيشاني آن حضرت بسته بودند، فرقي بين رنگ آن حضرت و دستمال نديدند، گريه كردم، اشك ريختم، گفتم آقا شما افضليد يا آدم، شما افضيليد يا نوح، شما افضليد يا ابراهيم، يك يك حضرت را به من جواب دادند، يك وقت ديدم حال ضعفي به ايشان دست داد، يا مولاي، يا علي بن ابيطالب آقاجان امشب از خدا بخواه به حقّ همسرت فاطمه‌ي زهرا كه خداي تعالي ما را از شيعيان، پيروانت قرار بدهد. يا علي، يا مولاي، يا علي بن ابيطالب، آقاجان شما يك ضربت شمشير خورديد اين طور در بستر افتاديد، اعلام كردند كه شير براي علي‌بن ابيطالب مفيد است، مي‌‌ديدند تمام اين اطفال يتيم، اين بچّه‌ها زنها و مردها كاسه‌هاي شير را آوردند در خانه‌ي علي بن ابيطالب، امّا در گودي قتلگاه سيّدالشهداء تقاضاي آب كرد، يك نفر شنيد رفت اجازه گرفت يك ظرف آبي برداشت آورد، مي‌‌گويم تا آنكه به كنار گودي قتلگاه كه رسيدم ديدم شمر از ميان گودي بيرون مي‌‌آيد، نگاه كردم ديدم در دامن سر مقدّسش ابي عبد الله است، لاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم.

خدايا امشب درهاي رحمتت را به روي ما باز بفرما، ديشب در همين مجلس خدا لطف كرد به من چيزهايي گفته‌اند حالا بماند، درهاي رحمت باز شده بود، انشاءالله امشب هم درهاي رحمت خدا بر همه‌ي مجالسي كه تشكيل شده است از دوستان باز مي‌‌شود و همه‌ي متوجّه حقايق و معارف حقّه خواهيم بود. خدايا دعاهاي ما را امشب مستجاب بفرما.

نسئلك و ندعوك باعظم الاسمائك و بمحمد و بعلي و الفاطمه و الحسن و الحسين و الائمة المعصومين من ولد الحسين و بامام زماننا يا الله، ياالله، ياالله، ياالله، ياالله، ياالله، يا رحمان يا رحيم، يا غياث‌المستغيثن، عجّل لوليّك الفرج، عجّل لمولانا الفرج، خدايا فرج مولاي ما، امام زمانمان را برسان، قلب مقدّسش از ما راضي قرار بده، خدايا به آبروي حجّت‌بن الحسن قسمت مي‌‌دهيم ايمانمان را كامل بفرما، يقين‌مان را كامل بفرما، پروردگار توفيق عباد و ترك معصيت به همه‌مان مرحمت بفرما، خدايا گرفتاري‌مان را برطرف بفرما، توفيق عبادت در شبهاي احياء آينده و شب قدر به ما مرحمت بفرما، خدايا دعاهايمان را در اين شب‌هاي آينده مستجاب بفرما، خدا به آبروي امام زمان سلامت روح به همه‌مان مرحمت بفرما، توفيق تزكيه‌ي نفس به همه‌مان مرحمت بفرما، خدايا توفيق انس را به همه‌مان عنايت بفرما، خدايا بصيرت در دين‌مان به ما عنايت بفرما، پروردگار به آبروي حجت‌بن الحسن حجاب‌هايي كه بين ما و آن حضرت هست همه‌اش را برطرف بفرما، پروردگارا ما را موفّق به لقاي خودت بفرما، امواتمان را غريق رحمت بفرما، عاقبت‌مان ختم به خير بفرما، و عجل لوليك الفرج.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *