۱۹ رمضان ۱۴۲۳ قمری – ۳ آذر ۱۳۸۱ شمسی – شب قدر

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم،ِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم،ِ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ،  لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ، سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»[1]

شب‌هاي بسيار پُر عظمتي در پيش داريم شب‌هايي كه بايد كارها يكسره و يك جهته شود، و تقديرات انسان تعيين گردد، و هر انساني بداند كه چه هست و كِه هست و چگونه انساني خواهد بود، در شب نوزدهم اگر دقّت در دعاهاي امشب بشود بيشتر مردم را به طرف توبه به طرف انابه به طرف بازگشت به سوي خدا دعوت كرده‌اند.

استغفار و توبه از چيزهايي است كه در مكرّر از آيات قرآن براي آن اهميّتي قائل شده‌اند و فوايدي منظور كردند.

در يك جا مي‌‌فرمايد: «يُرْسِلْ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا، وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ»[2]، آسمان نعمت‌هايش را براي مستغفرين و تائبين مي‌‌ريزد و به وسيله اموال و فرزندان به شما مدد مي‌‌كند.

استغفار و توبه اگر چه دو معنا دارد، اسغفار به معناي طلب بخشش است از ذات مقدّس پروردگار و توبه به معناي بازگشت به سوي اوست، گاهي انسان استغفار مي‌‌كند امّا توبه نمي‌كند، مثلاً اگر انسان يك كار زشتي كرده باشد، طلب بخشش مي‌‌كند امّا باز هم ممكن است همان كار را انجام بدهد

استغفار در هر روز بسيار انسان بايد انجام بدهد كه حتّي رسول‌اكرم مي‌‌فرمايد من روزي هفتاد مرتبه استغفار مي‌‌كنم، امّا توبه را فرموده‌اند يك بار. توبه نصوح «أَنْ لَا تَعُودَ إِلَيْهِ أَبَداً»[3]. به هيچ وجه در وقتي كه شما توبه كرديد در آنجا كه بوده‌ايد برنگرديد، به آن موضعي كه تا به حال بوده‌ايد كه معصيت مي‌‌كرديد و راه انحرافي مي‌‌رفته‌ايد و اعتقاداتان ناصحيح بوده، به سوي او ديگر برنگرديد.

شب نوزدهم ماه مبارك رمضان است، شب توبه و انابه است، هميشه انسان بايد در حال توبه باشد يعني حركت به سوي خدا. در هر حال بايد استغفار كند، يعني از گناهانش از اشتباهاتش از انحرافاتش طلب بخشش از پروردگار متعال بنمايد.

اين طلب بخشش بايد حتماً با واسطه باشد، در قرآن مجيد آمده كه «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا»[4] اگر نزد تو كساني كه كارهاي زشت كرده‌اند، آمدند طلب بخشش خواستند از خدا بكنند اگر پيغمبراكرم براي آن‌ها طلب استغفار و بخشش كرد، آن وقت آن‌ها خدا را توّاب و رحيم خواهند يافت، براداران يوسف وقتي كه به اشتباهشان پي بردند آمدند نزد حضرت يعقوب كه «قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا»[5]اي پدر ما براي ذنوبنامان، گناهانمان استغفار كن، حضرت يعقوب فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»[6] به همين زودي من براي شما از پرورگارم طلب بخشش مي‌‌كنم.

مي‌‌بينيد كاملاً در آيات قرآن واسطه در استغفار و طلب بخشش روشن بيان شده، و بايد ما هم به اين مطلب توجّه داشته باشيم، بدانيم كه اگر خواستيم از ذات مقدّس پروردگار طلب بخشش كنيم، اوّل بايد يك واسطه‌ي موجّهي، واسطه‌اي مانند رسول اكرم، واسطه‌اي مانند يعقوب براي فرزندانش پيدا كنيم و از او بخواهيم كه او براي ما طلب بخشش كند، ما بهترين فردي كه امشب داريم و جدّاً هم بايد توجّه به او داشته باشيم، حضرت بقيةاللهارواحنا لتراب لمقدمه الفداء است، زيرا در زماني كه ايشان در سنّ طفوليّت به صورت ظاهر بودند، براي عموشان جناب جعفر تائب فرمودند كه «لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكَْ الْيَوْمَ، لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكَْ الْيَوْمَ»، باكي به تو نيست، «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ»[7]، خدا گناهانت را بخشيد، با آن‌كه مي‌‌دانيم كه جناب جعفر معصيت بسيار بزرگي كرد، بزرگترين معصيت در دنيا، شراب خوردن، زنا كردن نيست، بزرگترين معصيت كه اگر حساب كنيم از همه‌ي معاصي بزرگ‌تر و بالاتر است «صُدَّ عَنْ السَّبِيلِ»[8] است، يعني علاوه بر آن‌كه خود ما به سوي خدا نمي‌رويم مانع يك عدّه بشويم كه به سوي خدا بروند.

جعفر كسي بود كه بعد از وفات امام عسكري راه را منحرف كرد ايشان كسي بود كه مي‌‌خواست مسير امامت را حتّي براي شيعيان منحرف كند، اگر امام بر حقّ حضرت بقيةاللهنبود، شايد امروز يك عدّه به عنوان يازده‌ امامي وجود داشت و شايد حتّي شيعه اثني‌عشري يا نبود و يا كم بود، وقتي جنازه‌ي امام عسكري را در مقابل گذاشتند، و جعفر آمد و ايستاد براي آن‌كه بر آن حضرت نماز بخواند، ناگهان ديدند خورشيد جمال حضرت بقيةاللهارواحنافداه ظاهر شد و دامن عمو را گرفت كه من احقّم بر بدن پدرم نماز بخوانم، شيعيان متوجّه شدند كه وجود مقدّس دوازدهمين امام در پس پرده هست و توجّه به حضرت بقيةاللهكردند، اين چنين فردي را حضرت مي‌‌بخشد، توبه‌اش را قبول مي‌‌كند، واسطه بين او و ذات مقدّس پروردگار مي‌‌شود، و براي جعفر طلب بخشش مي‌‌كند، و از آن روز مي‌‌فرمايد كه ديگر اجازه نيست كه به جعفر، جعفر كذّاب بگويند، بگوييد: “جعفر تائب”[9]، حالا امشب ما يك چنين واسطه‌ايي داريم، يك واسطه‌يبسيار پُر قدرت، بسيار محبوب ذات مقدس پروردگار، بسيار موجّه، كه در دعاي ندبه مي‌‌خوانيم «اَيْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذِي اِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْاَوْلِيَاءُ»، اگر شما از اولياء خداييد، اگر مي‌‌خواهيد از اولياء خدا شويد، اگر وليّ‌خدا خواهيد شد، اگر لياقت اين را داشته باشيم كه نام ما را اولياء بگذارند بايد متوجّه به حضرت بقيةاللهبشويم، به خصوص درباره‌ي كمك به توبه‌مان، تائب شويم، بازگشت كنيم، برگرديم به سوي خدا، و خدا را در همه‌ي امور زندگي‌مان منظور كنيم، حالا كه اين طور است به خصوص قُرب جوار مكاني و ان‌شاءالله قرب روحي هم با آن حضرت پيدا خواهيم كرد، در كنار خانه‌ايي كه هزار چند سال قبل به آن شخص متّقي، حسن بن مُثله، دستور داده‌اند كه در اين مكان مقدّس خانه‌ي آن حضرت را بنا كند، من در كتاب ملاقات با امام زمان عليه الصلوة و السلام در قضيّه‌ي اوّل نوشته‌ام مثل آن‌كه حضرت ولي‌عصر مي‌‌داند و مي‌‌دانست كه يك روز در كنار اين خانه و اين دفتر يك عدّه به عنوان سربازان حضرت ولي‌عصر، به عنوان طلاب علوم دينيّه جمع مي‌‌شوند بايد دفتري داشته باشد حضرت، بيايند سر به اين آستان بگذارند، عرض ارادت كنند و خودشان را به اين وسيله پاك كنند، اين مسئله در هزار چند سال قبل در يك چنين ايّامي توي ماه رمضان اتّفاق افتاد، و اين خانه و اين مسجد ساخته شد، ولي در غيبت كبري خوّاص به اين‌جا مراجعه مي‌‌كردند، مرحوم آيت‌الله العظمي بروجردي رضوان الله تعالي عليه مكّرر در مكرّر در نيمه‌هاي شب در آن مسجد خرابه‌اي كه قبل از اين ساختمان قبلي بود مي‌‌آمدند شب‌ها، شب‌هاي جمعه عرض ادب به پيشگاه امامشان مي‌‌فرمودند و امام زمانشان را مرتبط بودند، مرحوم بافقي، مرحوم حائري، علماي بزرگ تا آنجا كه مرحوم آيت‌الله بروجردي در زمان ما بود آن وقتي كه ما به درس ايشان شركت مي‌‌كرديم دستور فرمودند اين مسجد را ساختند، بناي بسيار زيبا ولي كوچك، بعد از مدّتي كه مردم بيشتر متوجّه اين وجود مقدس شدند و خورشيد وجود مقدّسش لحظه به لحظه مانند خورشيدي كه مي‌‌خواهد طلوع بكند و نورش ظاهر مي‌‌شود فضا  روشن شد، نام مقدّس حضرت بقيةاللهظاهر گرديد، از چهل سال يا از شصت سال قبل اگر يك مقداري شما به تاريخ همين شصت سال دقّت كنيد به تاريخ همين هشتاد سال دقّت كنيد، مي‌‌بينيد اين نور مقدّس طلوع كرد و روز به روز ظاهر شد تا امروز كه بحمدالله نه تنها در ايران بلكه در تمام دنيا نام مقدّس حجة‌بن‌الحسنارواحنافداه طالع شده، نام مقدّسش ظاهر شده، در صد سال قبل يك مكان به نام امام زمان نبود، حتّي همين مسجد را، مسجد جمكران مي‌‌گفتند ولي امروز صدها، هزارها مكان به نام آن حضرت بنا شده، در شب جمعه‌اي خود من تنها بودم تا صبح، ولي امروز حدود يك ميليون جمعيّت شب جمعه يا شب چهارشنبه متوجّه اين مقام مقدّس است، وجود مقدّس حضرت بقيةاللهارواحنافداه آن چنان نزديك شده ظهورش و يا نورش آن چنان طالع شده كه غيبت كبري را به ما بشارت مي‌‌دهد كه دارد تمام مي‌‌شود، ظهور صغري دارد ظاهر مي‌‌شود، در مجلّه‌ي خورشيد مكّه كه تا به حال من نتوانستم و توفيقش را نداشتم اسم اين مجلّه را در بين دوستان ببرم، ولي جدّاً در اين ماه بسيار پُر مطلب و واضح مسائل بسيار عمده‌ايي به خصوص ظهور صغري در اين دو شماره اخير بيان شده مطالعه كنيد، خدا ان‌شاءالله نعمت وجود حجت‌الاسلام و المسلمين باور كنيد محبوب حجت‌بن الحسن، جناب آقاي نعمتي براي ما باقي نگه بدارد، بر همه‌تان لازم است كه اين مجلّه را مطالعه كنيد، سستي نكنيد، مجّله‌ي خود شماها است، با شماها است، و تنها مجلّه‌ايي است كه از دل‌سوخته‌اي كه من سابقه‌ي بيست و چند ساله‌ي ايشان را دارم، كه دائماً براي حجة‌بن‌الحسنمي‌‌سوخت يك وقت يك نفر يك خوابي ديده بود كه آقا كه در آن خواب فرموده‌ بودند كه من غريبم‌، ديدم اين مرد بزرگ پيش من آمد آقا حجة‌بن‌الحسنغريب است، بايد ياريش كنيم، مردم به فكر نبودند ولي خود آقا ارواحنافداه، و جانمان به قربانش طلوع كرد، ظاهر شد، دلهاي مرده را روشن كرد، سالها بود كه من مي‌‌خواستم دوستان يك مقداري به ياد امام عصرباشند، حدود سي و پنج سال تقريباً يا بيشتر در محلّي در مشهد به نام كانون بحث و انتقاد ديني و هنوز هم آن كانون و آن نام پُر بركت هست، در آنجا پاسخ به سؤالات مردم را مي‌‌دادم كه يك خورده شبهات كم بشود و قلبشان پاك بشود و به امام زمانشان متوجّه بشود، كارهايي موفّق شديم در آنجا انجام داديم كه منجمله حدود چند سال، شايد ده سال قبل از انقلاب پُر بركت اسلامي ايران، خياباني كه پُر از بهائي بود، ميداني كه پُر از بهائي بود، توانست خود حضرت ولي‌عصر، مي‌‌خواستم بگويم توانستم ديدم بد است، لذا از توانستِ‌اش ديگر گفتم خود آقا، چون مي‌‌ديدم حضرت بقيةاللهارواحنافداه كار مي‌‌كنند، نمي‌گذارد نامشان در آن محيط نباشد، بهايي‌ها رفتند، كساني كه دشمني مي‌‌كردند منكوب شدند، بحمدالله دوستاني مثل جناب آقاي فاني كه در خدمتشان هستيم شاهدند كه افرادي كه يك مقدار سستي مي‌‌كردند در اين نام مقدّس، آن چنان ضربت خوردند، آن چنان فشار ديدند كه توبه كردند، يك آقايي كه همين امروز فردا، اين كه مي‌‌گويم وقت تعيين نمي‌كنم اميد داريم كه حضرتش ظاهر شود، محبّت‌هايش آن چنان لااقل بر اين جمع ظاهر شده، اين قلب‌هاي شماست در هر كجا، شما اگر هيچ كس نداند شما لااقل مي‌‌دانيد كه من به هيچ وسيله شما را جذب نكردم و نمي‌خواستم جذب كنم، حالا طوري شده كه الان در شهرهاي مختلف در همين لحظه با شما دوستانتان كه اهل تزكيه‌ي نفسند و قدم بر مي‌‌دارند كه وقتي به محضر حضرت بقيةاللهارواحنافداه رسيدند با دلي سالم خدمتش برسند، جمعيّت‌هاي مختلف در شهرهاي مختلف، امشب من مي‌‌خواهم با شما يك تعهّدي يك برنامه‌ايي داشته باشم كه مطمئن باشم كه اگر يك روزي حضرت ولي‌عصر ارواحنافداه به من گفتند از شيراز چقدر سرباز به ما مي‌‌دهي؟ بگويم اينقدر، از اصفهان چقدر، اين قدر، از شهر قم چقدر، اين تعداد، و از مشهد و از تهران و از ساير شهرهايي كه الان صداي من را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنوند بدون كمك‌ هيچ قدرتي دوستانتان صدا را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسانند، در سيرجان الان جمعيّتي هستند و من نمي‌خواهم اين مطالب را عرض كنم، خداي من شاهد است يك نفر وقتي كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينم حرف‌هاي من را گوش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند خوشحال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوم كه اين قدر لياقت دارم كه يك انسان به حرف من به سخن من توجّه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، من مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم امشب عرض كنم: دوستان، به من اعتماد و اطمينان بدهيد من از مسافرت كربلا در عاشورا برگشتم، گفتم بايد جدّي باشيد، امشب شب نوزدهم ماه مبارك رمضان است عرض مي‌‌‌‌‌‌‌‌كنم جدّي باشيد، اطمينان به من بدهيد، بتوانم بگويم آقا اين شخص از سربازان مخلص شماست، آقا هم بفرمايد بله درست است، همين يك كلمه، بياييد امشب غيرت كنيم، بياييم امشب انسانيّت كنيم، بياييم امشب در مقابل اين همه محبّتي كه آقا حجة‌بن‌الحسنبه ما كرده ما را از دامن كفر، شما اگر الان در تلاويو بوديد، در خانواده‌ي يك يهودي متولد شده بوديد، شما چه مي‌‌‌‌كرديد، نعمت اين است كه برداشته شما را از عالم ذر وارد رحم يك زن متديّنه كرده، و در خانه‌ي يك شيعه متولّد شديد، باز دلتان را برگرداند، مقلّب القلوب، آن چنان شما را متوجّه كرده كه شب نوزدهم در اين نيمه‌ي شب، در اين موقع شب كشكول گدايي را برداشتيد آمديد در خانه خدا، در خانه‌ي وليّ خدا، در خانه حجة‌بن‌الحسن، آقا ما متعهديم، من ديشب گفتم كساني كه نمي‌توانند تعهداتي كه من اين سه شب خواهم با شما داشت قبول كنند، و باز آن آرامش و اطمينان را به من نمي‌دهند نياند توي مجلس ما، من ديشب به همه اعلام كردم، حالا كه آمديد بياييد با خدا كه امشب شب توبه است، شب برگشت به سوي خداست، شبي است كه بايد امام زمانمان را مطمئن كنيم، امام زمان مهربان است، آن قدر به اوليائش عزّت  مي‌‌دهد كه در دعاي ندبه مي‌‌گوييد اين معز الاولياء و مذل الاعداء، ان‌شاءالله ذلّت دشمنانتان را مي‌‌بينيم، عزّت شما هم مي‌‌بينيم، ان‌شاءالله اميدوارم كه قلبتان را پاك كنيد، توبه‌تان را تحكيم كنيد تا آن كه شب بيست و يكم به ياري پروردگار و عنايت حضرت بقيةاللهارواحنافداه بتوانيم عرض حاجت كنيم، با روي سياه كه نمي‌تواند انسان عرض حاجت كند، رويش نمي‌شود، با دلي پر از گناه و معصيت كه انسان نمي‌‌تواند با شخص عظيمي آن هم با آن عظمت روبرو بشود، با دلي كه از امراض قلبي مملو است انسان نمي‌تواند خودش خجالت مي‌‌كشد كه با حجة‌بن‌الحسنروبرو بشود، پس بياييم امشب خودمان را بسازيم، تا شب بيست و يكم بتوانيم عرض حاجت كنيم، و در شب بيست و سوّم ان‌شاءالله تمام خوبي‌ها را براي ما امضاء كنند و به دست ما بدهند، و امّا من اوتي الكتابه بيمينه، از آن‌هايي باشيد كه نوشته‌هاتون و سرنوشت‌تان به دست راستتان داده شود، كه بعدها حساب يسير داشته باشيد، حسابي آساني داشته باشيد، راحت در خدمت حضرت بقيةاللهباشيد، با كمال سهولت بتوانيد به آن حضرت برسيد، و آن تعهدات اين است:

تعهّد مي‌‌كنيم، من خودم تعهد مي‌‌كنم، و شما براي من دعا كنيد بتوانم با همه‌ي چيزهايي كه شياطين چه جنّي و چه انسي، ما را به طرف خلافش مي‌‌كشانند بتوانيم محكم باشيم، محكم، ما نيامديم دور هم جمع بشويم بگوييم يك مجلسي داشتيم و صاحب‌خانه مثلاً افتخار داشت كه جمعيّت زيادي آمده بود، منبري اين طوري حرف زد، اين حرفها نيست، فقط آمديم كار انجام بشود، موفقيّتي برايمان حاصل بشود، آمديم با خدا رابطه‌مان را محكم كنيم، آمديم خودمان را بسازيم، آمديم تعهداتمان را ان‌شاءالله كه در عالم ذر خداي تعالي پيشنهاد كرده و ما با او عهد كرديم، آن عهد را آن تعهدات را تجديد كنيم، و اگر امشب تعهداتمان را تجديد كرديم، بدانيد كه اميدي است در دنيا حضرت ولي‌عصر  ما را به عنوان يار خودش بفرمايد، يك:كوشش كنيد، كوشش كنيد كه وقتتان را به بطالت نگذاريد، تجسس در امور مردم نداشته باشيد، خدا در قرآن مي‌‌فرمايد «وَلَا تَجَسَّسُوا»، با يكي مربوطيد، فقط از اسم و فاميلش سؤال كنيد، تجسّساتي كه منتهي به «وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا»[10] است نشويد، تجسّس سبب مي‌‌شود كه انسان پُر حرفي كند، و يكي از خصوصيّاتي كه بايد سالك الي الله، آن كسي كه سير به سوي خدا مي‌‌كند، صمت است، صمت يعني كم حرف بزن، به خصوص درباره‌ي ديگران، به خصوص در ارتباط با چيزهايي كه هيچ ارتباطي به شما ندارد، تجّسس نكنيد، غيبت نكنيد، تا مي‌‌توانيد حرف لغو نزنيد، «وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[11]، اين كه اين چند مطلبي كه امشب انتخاب كردم، كه ان‌شاءالله بايد تعهد بدهيد كه انجام بدهيد، چيزهايي است كه مربوط به شيطان است، نه به نفس امّاره است، نه مربوط به نفس امّاره است، و نه مربوط به جنبه‌هاي شهواني و اين‌هاست، شيطان، شيطان را مي‌‌خواهيم امشب در نبودش، در موقعي كه در زندان است و محبوس است، كلكش را بكنيم، تجسس نكنيد، غيبت نكنيد، دنبال عيب‌جوئي مردم نباشيد، اين يك، دوّم:غضب نداشته باشيد، شخصي آمد خدمت رسول اكرم در يك روايت هم دارد در خدمت امام صادق عرض كرد آقا يك نصيحتم بكن خيلي كوتاه باشد كه مي‌‌خواهم بروم: حضرت فرمود: «لَا تَغْضَبَ»[12]، غضب نكن، اين‌جا يك توضيحي من بايد بدهم كه بدانيد معني غضب چيست. توضيحي كه داده‌ام و گاهي هم اشاره كرده‌ام غضب در وجود انسان بايد باشد، حضرت زهرا سلام‌الله عليها غضب داشت كه كوثر اهل‌بيت عصمت و طهارت است، خداي تعالي غضب دارد، علي‌بن ابيطالب غضب كرد، غضب در وجود انسان مانند اين گازي است كه در لوله‌هاي گاز هست، همه‌ي افراد بايد غضب داشته باشند، نهايتاً تحت كنترل باشد، همان‌طوري كه اين گاز تحت كنترل انسان است، شيرش را مي‌‌بينيد يك سر سوزن هم بيرون نفوذ نمي‌كند، وقتي كه سرد است هوا، بازش مي‌‌كنيد، روشن مي‌‌كنيد، اتاق را گرم مي‌‌كنيد به اندازه‌اي كه شما مايه مي‌‌گذاريد، به اندازه‌اي كه عقل مي‌‌گويد، به اندازه‌اي كه مصلحت دارد، غضب شما هم همين طور است، غضب تحت كنترل، اين را بايد داشته باشيد، گاهي يك غضب آقايان، يك غضب تمام اعمال انسان را ضايع مي‌‌كند، يك غضب بي‌جا، همان‌طوري كه اگر شير گاز را باز كرديد، بي‌جا، بي‌موقع، يك آتشي هم كنارش بود، تمام زندگي‌تان را آتش مي‌‌زند، كوشش كنيد يك لحظه غضب‌تان از كنترل‌تان خارج نشود، آني كه بايد امشبي تعهد بدهيد و بايد متعهد بشويد، كنترل غضب است، كنترل غضب، ببينيد با يك فردي داريد دعوا مي‌‌كنيد، وظيفه‌تان است بايد با او با تندي برخورد كنيد، پهلويتان يك دست ايستاده، آن رو ترش كرده‌ي غضبناك، كه با آن شخص داشتيد بر‌مي‌‌گرديد به روي بشّاش پُر محبّت در يك لحظه، اين طوري بايد باشيد در يك لحظه‌ وظيفه‌تان شد غضب بكنيد، و در همان لحظه وظيفه‌تان شد كه محبت بكنيد، محبت كنيد، آن شخص مي‌‌آيد خدمت رسول اكرم، شخصي است به نام بهلول نباش، معروف، آمد خدمت رسول اكرم، گفت آقا من يك گناه عظيمي كردم، اشك هم مي‌‌ريزد، حضرت فرمود گناه تو بزرگتر است يا كوهها، گفت گناه من، گناه تو بزرگ‌تر است يا آسمان و زمين؟ گناه من، فرمود: گناه تو بزرگتر است يا عفو پروردگار، گفت: عفو پروردگار، عفو پروردگار از گناه من بزرگ‌تر است، حضرت آن اظهار محبّت در مرحله‌ي اول كردند، حالا گناه تو اعتراف كن ببينيم چه گناهي بوده است، يك گناهي را گفت كه خيلي بد بود، نمي‌خواهم توي مجلس كه صداي من را ممكن است زن‌ها هم بشنوند بگويم گناه را ، گناه بسيار بدي كرده بود، آن چنان بد بود كه پيغمبر اكرم با اين‌كه رحمة‌للعالميناست، «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ»[13]، با محبّت است، به او فرمودند: برخيز، ممكن است عذابي از طرفي پروردگار بر تو نازل بشود من را بگيرد، غضب به او كردند، اين هم با حال گريان، از منزل رسول اكرم بيرون رفت، رفت در ميان بيابان، اين قدر اين غضب لازم بود، اين شخص را راهي بيابان كرد، آن قدر گريه كرد كه آيه‌ي شريفه‌ي قرآن درباره‌ي بهلول نبّاش نازل شده، كه او توبه كرده، پيغمبر اكرم با جمعي از اصحاب از مدينه برخاستند رفتند در ميان بيابان، سرش را در بغل گرفتند، اظهار محبّت به او كردند، اين معناي غضب بجا و رحمت بجاست، ائمّه‌ي اطهار هم همين‌طور، حضرت ابي‌عبدالله الحسين هم همينطور، غضب بايد داشت امّا تحت كنترل، به هيچ وجه غضب كنترل از دست رفته را نداشته باشيد، قبل از اين‌كه غضب در وجودتان پيدا بشود و بايد پيدا بشود، حتماً بايد جاهايي كه ممكن است غضب نفوذ بكند، از اختيار شما خارج بشود، همه‌ي آن‌ها را بگيريد، حواستان را جمع كنيد، به خصوص با زن و فرزندتان، به خصوص خانم‌ها با شوهرشان، به خصوص هر دو با فرزندان ضعيفشان، يك شخصي پيغمبر اكرم تشييع مي‌‌كردند جنازه‌اش، و گاهي با سر انگشت حركت مي‌‌كرد، گفتند: يا رسول الله! چرا اين طور، فرمود اين قدر ملائكه براي تشييع‌جنازه اين شخص آمده‌اند كه مشكل است حركت مثلاً، حضرت مي‌‌خواهد خوب مشخص كند كه چقدر اين شخص با عظمت است، وقتي كه پيغمبر خودش با دست خودش او را توي قبر گذاشت، و بيرون آمد، مادرش گفت: خوشا به حالت، چقدر تو خوبي، حضرت فرمود: الان قبر آن چنان فشارش داد كه چه؟ مختصرش را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم عرض كنم. گفتند: چرا؟ فرمود: به خاطر اين‌كه در خانه با زن و بچه‌اش بدرفتاري مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد، به آن‌ها غضب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد، حواستان جمع باشد، مسئله‌ي دوم كنترل غضب، كنترل بداخلاقی و خوش‌اخلاق بودن، و اقتدا به پيغمبر كردن، اين دو مورد، موضوع سوّم، شما ممكن است بگوييد اين‌ها چيزي است كه تو مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي از ما تعهد بگيري، به خدا قسم همين سه چيزي كه من مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم تعهد از شما بگيريم، آن چنان كارتان را روبراه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند كه اگر من نمي‌ديدم كه اين‌ها لازم است نمي‌گفتم، شايد ماهها رويش مطالعه كردم كه بتوانم آنچه كه بايد بگويم امشب همين سه چيز است، سوم اين‌كه طمع را از خودتان دور كنيد، مال شيطان است، طمّاع نباشيد، اسلام فرموده است كه قانع باشيد، «قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ»[14]، به آنچه كه خدا روزي‌تان كرده قانع باشيد، طمع پيدا نكنيد، طمع سبب مي‌‌‌‌‌‌‌شود كه انسان، گداطبع بشود، چشمش به دست ديگران باشد، هميشه از اموال ديگران طمع داشته باشد، و خودش را پست در مقابل همه بكند، اين‌ها معناي طمع است، طمع هم از شيطان است، شيطان مي‌‌آيد در دل شما وسواس مي‌‌كند، وسوسه‌ مي‌‌كند كه تو چرا مثلاً يك مقدار در مقابل رئيس اداره‌ات، در مقابل ارباب كارت، در مقابل مشتري‌هايت، يك خرده‌اي تواضع كن، كوچكي كن، دروغ بگو، چون اين طمع شاخه‌هاي عجيبي دارد كه در دل آن چنان گاهي شاخه مي‌‌كند كه انسان را به ده‌ها گناه و ده‌ها صفت رذيله مبتلا مي‌‌كند، يك خرده كوچكي كن، يك خرده تواضع كن، يك مقداري از اين حالت استغناي طبع بيرون بيا، خدا كه به سراغ كسي نيامده كه او را مستغني كند ثروتمندش كند، هيچ وقت هم انسان فكر نمي‌كند من از اوّلي كه متولد شدم لخت بدون هيچ وسيله‌ايي متولد شدم، و همه چيز خدا تا به حال داده، خدا را فراموش مي‌‌كند آدم طمّاع، و همه چيز را در ذهنش مي‌‌آورد و به آن‌ها اتّكا مي‌‌كند، ما در مرحله‌ي استقامت يكي از چيزهايي كه از اركان مرحله‌ي استقامت است كه اكثرتان مي‌‌دانيد اين است كه اعتماد به غير خدا نداشته باشيد، اعتماد به غير خدا يعني اين كه انسان بگويد خوب من وقتي كه بازنشسته شدم ماهي اين قدر حقوق دارم، الان هم كه اين مقدار حقوق دارم و فلان ثروت را دارم، اين ها مورد اعتماد من هستند، تكيه‌گاه من هستند، هر وقت مريض شدي چه مي‌‌كني؟ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روم يك قطعه زمينم را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فروشم، معالجه مي‌‌كنم، هر وقت نياز ديگري پيدا كردي، چطور؟ فلان كار را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم، فلان طور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيم كه صد درصد تكيه‌اش به ثروتش، به مكنتش، به قدرتش، به آن چه كه پوشالي است، و واقعاً اگر كسي فكر كند هيچ ارزشي ندارد به اين‌ها متكّي است، ده تا چيز مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شمارد ولي خدا را در اين بين نمي‌شمرد، به هيچ وجه متوجّه خدا نيست، اگر تو بي‌پول شدي چكار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني؟ اوّل دوستان من هستند به من كمك مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، دوّم خانه يا زمينم را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فروشم، سوّم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روم قرض مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم، چه چه، يك وقت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بيني هفت هشت تا خدا براي خودت پيدا كردي و به آن‌ها هم تكيه دادي، و خدا هم زير پاي آن كه به او تكيه كرده را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كشد، به خدا تكيه كن، اگر خداي تعالي هم بخواهد با اختيار خودش وسيله‌اي در وسط بينداز او مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود يدالله، او مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود دست خدا، واسطه است، ما امشب چرا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم واسطه‌اي مانند حضرت بقيةاللهرا بياوريم، البتّه امام عصر ارواحنافداه بدون جهت واسطه كسي نمي‌شود، شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد اين سه چيزي كه تو امشب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي از ما تعهد بگيري و ما بايد متعهد بشويم چقدر اهميّت دارد، خيلي. عمل كنيد تا ببينيد چقدر اهميّت دارد، ان‌شاءالله اگر يادتان باشد كه چه چيزها گفتم كه آن سه چيز چي هست؟ با يك توجه به حضرت ولي‌عصر و تقاضاي از آن حضرت كه ان‌شاءالله كمك‌تان بكنند و بتوانيد به اين تعهدات عمل كنيد ان‌شاءالله يادتان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ماند، يك تجسس در امور زندگي نكنيد، دو غضب بي‌جا نداشته باشيد، و سوم استغناي طبع داشته باشيد و گدا طبع نباشيد طمع به مردم و مال مردم نداشته باشيد، اين سه چيز را تعهد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهيد، دست راستتان را به جاي دست امام زمانتان قرار بدهيد و دست چپ‌تان را هم به جاي، دست خودتان بگوييد يا بقيةالله، كمك‌مان كن، يا صاحب‌الزمان امشب شب شهادت جدّ بزرگوارت علي‌بن ابيطالب است، به ما كمك كن، اين سه امري كه مربوط به شيطان است و دائماً به ما تلقين مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند ما موفق بشويم و با تو تعهد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم تا جايي كه قدرت داريم نگذاريم اين صفات در ما پيدا بشود، آقا ما با شما قرار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاريم، تعهد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم، حالا دست چپ‌تان را كه با دست آقا ان‌شاءالله، چون وقتي كه دست اصحاب پيغمبر به يكديگر دادند و آن‌ها زير شجره تعهد بستند، خداي تعالي مي‌‌‌‌‌فرمايد كه: يدالله فوق ايديهم، بعضي ديدند كه يك عطر عجيبي از دست‌شان بلند شد، و استشمام عطر در تمام اين مدّت را كردند، يا صاحب الزمان حالا كه دست ما به جاي دست تو واقع شد ما دست مباركت را مي‌‌بوسيم، آقاجان، آقاجان امشب كمك‌مان كن، مولا جان، شب احياء است، احتمال شب قدر دارد، ما اين سه صفت را از خودمان مي‌‌خواهيم خارج كنيم كه زندگي‌ ما آتش نگيرد، قلب‌مان آتش نگيرد، با تو باشيم، به هيچ كس اعتماد نكنيم، هميشه از تو كمك بگيريم، در كنار خانه‌ي تو صداي‌مان، همه‌تان داريد اشك مي‌‌ريزد، معلوم است كه ان‌شاءالله مورد عنايات حضرت بقيةاللهواقع شده‌ايم، خوشا به حال آن‌هايي كه امشب، معطر شدند به عطر ولايت، مأدب شدند به ادب ولايت، حالا مي‌‌خواهيم برويم در خانه‌ي خدا، مي‌‌خواهيد اوّل برويم مسجد كوفه، ببينيد در مسجد كوفه چه مي‌‌گذرد، علي بن ابيطالب امشب چند لحظه در حجره وارد مي‌‌شود، استراحت مي‌‌كند، مي‌‌آيد بيرون آسمان را نگاه مي‌‌كند، مي‌‌فرمايد راست گفت: پسر عمّم پيغمبر، امشب شب آخر عمر من است، تمام عالم تكوين متوجّه به وجود مقدس علي بن ابيطالب است، همه مي‌‌خواهند او را از شرّ شيطان حفظ كنند، از اذيّت‌هاي شيطان انسي حفظ كنند، لذا فرزندانشان عرض كردند آقا نرو، يك دسته مرغابي توي خانه بودند آمدند با منقارشان عباي علي بن ابيطالب را گرفتند، آقا! نرو، از درِ مي‌‌خواست بيايد بيرون، قلاب در به كمربند علي افتاد، كمربند حضرت علي بن ابيطالب را باز كن، حضرت كمربند را بستند و فرمودند محكم باش براي مردن، تشريف آوردند به مسجد كوفه، اذان گفتند، آمدند وارد مسجد شدند، يك عدّه خوابيده بودند اين‌ها را با محبّت بيدارشان كردند، رسيدند بالين ابن‌ملجم، او رو به زمين خوابيده بود، حضرت نصيحتش كردند، به او محبّت كردند، رفت به طرف محراب، من شب نوزدهم ماه مبارك رمضان است دارم اين جمله را مي‌‌گويم والاّ خدا مي‌‌داند دلم نمي‌آيد، نمي‌توانم بيان كنم كه وقتي كه سر به سجده گذاشت علي بن ابيطالب، به ابن‌ملجم صدا زد «اَلْحُكْمُ للهِ لَا لَكَ»[15]، و شمشير را فرود آورد ديدند جبرئيل صدا زد «تَهْدَمَتْ وَ اللهِ أَرْكَانُ الْهُدَى»[16]، علي ابن ابيطالب هم صدا مي‌‌زند «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»[17]؛ چراغ‌ها را خاموش كنيد ان‌شاءالله اميدواريم خداي تعالي امشب همه ما را با حال توجه ايني كه عرض كردم چراغ‌ها را خاموش كنيد به خاطر اين است كه هر كس مي‌‌خواهد هر حالي داشته باشد از بغل دستي‌اش خجالت نكشد ان‌شاءالله امشب بايد كوشش كنيم كه جلب رضايت پروردگارمان را بكنيم و خداي تعالي را از خودمان راضي كنيم و با قرآني كه شايد امشب نازل شده باشد چراغها را خاموش كنيد با اين قرآن مأنوس بشويم با ائمه اطهارمان انس بگيريم اميدواريم ان‌شاءالله خداي تعالي ما را از جميع حواس پرتي‌ها حفظ كند در مجلس كوشش كنيد هيچ كاري كه حواس پرت كن است، بهانه دست شيطان ندهيد آرام همه با توجه در جاي خودتان بنشينيد و كوشش بكنيد كه ان‌شاءالله با خدا رابطه‌مان بدون هيچ عذري برقرار باشد اين دوربين را هم خاموش كنيد ديگر دور بين نمي‌خواهد رفت و آمد هم نباشد بدانيد مسجد كوفه هم تاريك بوده وقتي كه شمشير به فرق علي ابن ابي طالب خورد و آن “اشقي الاشقياء” كار خودش را كرد فرار كرد يك عده خارج مسجد مي‌‌دويدند يك عده به اطراف محراب مي‌‌دويدند آن‌هايي كه اطراف محراب مي‌‌دويدند ديدند علي عليه السلام با حال ضعف افتاده آن‌هايي كه به خارج مسجد مي‌‌دويدند مي‌‌رفتند تا ابن ملجم را پيدايش كنند پيدايش كردند آوردند در كنار علي ابن ابيطالب كنار محراب علي با حال ضعف فرمود: آيا من بد امامي براي تو بوده‌ام خدايا امشب ما مي‌‌خواهيم شيعه علي باشيم با علي ابن ابيطالب باشيم خدايا ما نمي‌خواهيم مانند ابن ملجم أأنت تنقذ من في النار باشيم در آتش صفات رذيله نمي‌خواهيم بسوزيم كمكمان كن خدايا به حق علي ابن ابيطالب كمكمان كن خدايا به حق امام زمانمان كمكمان كن تا ما از آتش صفات رذيله نجات پيدا كنيم و تزكيه نفس بكنيم و موفق به تزكيه نفس بشويم حالا همه روي به قبله بنشينيد

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 


[1]قدر/1-5

[2]نوح/11-12

[3]«قَالَ عليه السلام إِنَّمَا التَّوْبَةُ مِنَ الذَّنْبِ أَنْ لَا تَعُودَ إِلَيْهِ أَبَداً» مستدرك‏:12/126

[4]نساء/64

[5]يوسف/97

[6]يوسف/98

[7]يوسف/92

[8]غافر/37

[9]بحار:50/332، بحار:52/67، كمال‏الدين:2/475

[10]حجرات/12

[11]مؤمنون/3

[12]«قَالَ رَجُلٌ يَا رَسُولَ اللهِ أُوصِنِي فَقَالَ صلي الله عليه و آله أُوصِيكَ أَنْ لَا تَغْضَبَ» بحار: 92/339؛ «آمُرُكَ أَنْ لَا تَغْضَبَ» كافي:2/303، وسائل‏:15/359، بحار:70/274، منيه المريد:320

«… وَ أَنْ لَا تَغْضَبَ…»بحار:2/154؛ «تَفَقُّهُ الدِّينِ هُو أَنْ لَا تَغْضَبَ» ؛ بحار:68/393

[13]آل عمران/159

[14]«قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ»كافي:2/230، إرشادالقلوب:1/143، أمالي صدوق:592، كافي:2/47، خصال:2/406؛ «قَانِعاً بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ» وسائل‏:15/185، بحار:64/268؛ «مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ» كافي:2/139، فقيه:4/358، وسائل‏:15/246، أمالي طوسي:535، خصال:1/125، مكارم‏الأخلاق:436؛ «قُنُوعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ» فقيه:4/352، مكارم‏الأخلاق:433؛ «مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَيْنَاهُ» مستدرك‏:15/224

[15]«اَلْحُكْمُ للهِ لَا لَكَ يَا عَلِي» بحار:42/288، عدد القويه:240، كشف‏الغمه:1/430

[16]«…نَادَي جِبْرِئِيلُ عليه السلام بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ كُلُّ مُسْتَيْقِظٍ تَهْدَمَتْ وَ اللهِ أَرْكَانُ الْهُدَى…» بحار:42/280

[17]بحار:20/147، 41/2، 42/239، 70/59؛ طرائف:2/519؛ مناقب:3/312

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *