۲۱ رمضان ۱۴۲۳ قمری – ۵ آذر ۱۳۸۱ شمسی – شب شهادت امیرالمومنین (علیه السلام)

1ـ خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2ـ عبارت قرآني آغازين( سوره مباركه قدر)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ  لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ  تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ  سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»([1])

 

3ـ تسليت شهادت امير المؤمنين علي عليه السلام

شهادت حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلامرا به پيشگاه مقدّس حضرت بقيةاللهارواحنافداهتسليت عرض مي‌‌كنيم، اميدواريم ظهور مقدّس آن حضرت، جبران حزن و اندوه ما را در اين زمان غيبت بكند و ما را از ياران آن حضرت قرار بدهد و خداي تعالي به همه‌مان توفيق بندگي و اطاعت را عنايت بفرمايد.

 

4ـ اهميت قرآن و عترت

يك بحثي در سال گذشته درباره‌ي “نزول قرآن” داشتم ولي چون امشب و شب بيست و سوّم احتمال بيشتري به عنوان شب قدر دارد و در شب قدر افضل اعمال و بهترين كارها تحصيل علم و دانش است، به خصوص معارف حقّه را ياد گرفتن و آنچه را كه غالباً در كتاب‌ها يا به خاطر اين‌كه همه‌ي افراد يا در گذشته همه‌ي افراد نمي‌توانستند تحمّل كنند، نوشته نشده و يا كم نوشته شده بهتر از همه اين است كه همان علوم را عرضه كنيم و بيان كنيم.

در سال گذشته يك مقداري درباره‌ي نزول قرآن كه مهم‌ترين چيزها است در زندگي براي ما اگر قدر بدانيم، قرآن به قدري عظمت دارد كه پيغمبراكرم فرمود: من مي‌‌روم امّا دو چيز بزرگ در ميان شما مي‌‌گذارم، يكي كتاب خدا است و ديگري عترت من است، عترت از علي‌بن ابيطالب عليه الصلوة و السلامشروع مي‌‌شود تا حضرت بقيةاللهارواحنافداه.

 

Cقرآن “ثقل اكبر” است اما عترت بزرگترين ثقلي است كه خدا در بين بشر قرار داده‌است

آن قدر قرآن اهميّت دارد كه “عديل” اين دوازده امام و حتّي حضرت بقيةاللهاست. و بلكه از بعضي روايات استفاده مي‌‌شود و تصريح هم شده كه قرآن “ثقل اكبر” است. قرآن بزرگ‌تر است، قرآن اهميّتش بيشتر است. كه براي شيعه و دوستان اهل‌بيت گاهي موجب سؤال مي‌‌شود كه چطور قرآن اهميّت و ثقليّتش بيشتر و بزرگ‌تر از دوازده امام است؟ كه اين مطلب خيلي روشن و واضح جواب داده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه عترت وقتي حافظ جميع قرآن باشند و علوم قرآن را دارا باشند و آن طور باشند كه قرآن ناطق نامشان بشود، هم عترتند و هم قرآن؛ بنابراين كوچك و بزرگ وقتي با هم يكي شدند بزرگ‌تر خواهند بود. بنابراين ائمّه‌ي اطهار با داشتن قرآن و حقايق قرآن بزرگ‌ترين ثقلي است كه خداي تعالي در ميان ما گذاشته، پيغمبر اكرم در ميان ما گذاشته‌اند.

 

Cاگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند نمي‌توانند يك سوده از سور قرآن بياورند

قرآن خيلي اهميّت دارد، آن قدر اهميّت دارد كه خداي تعالي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: اگر جنّ و انس، جنّ و انس مردم معمولي از انس را نمي‌گويد حتّي پيامبران اولوالعزم ،حتّي 124000 پيغمبر و تمام دانشمندان كره‌ي زمين از زمان حضرت آدم تا پايان عمر دنيا پشت به پشت هم بدهند بخواهند يك سوره از سور قرآن بياورند، نمي‌توانند.

 

بــحـــث “نـــزول قــــــرآن”

بنابراين، امشب مي‌خواهم يك بخشي يك گوشه‌ايي به قدر فهم‌مان از اهميّت قرآن و اين‌كه قرآن چه بوده و به كجا رسيده عرض كنم.

 

5ـ مرتبه اول نزول قرآن

Cقرآن علم عين ذات خدا است

قرآن مسلّم بدانيد علم پرورگار است، علم پروردگار با ذات مقدّس پروردگار يكي است، به عبارت ديگر قرآن حقيقتش، حقايقش و علمش، علم عين ذات خدا است، خدا برتر از تمام پيامبران و حتّي پيغمبر خاتم و علي بن ابيطالب و تمام مخلوقي كه وجود دارند هست.

 

Cرسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آلهاول مخلوق خدا است

اين علم در يك وقتي كه خداي تعالي روح مقدّس حضرت رسول اكرم را خلق كرد كه بايد اين مطلب را ما امشب به آن معتقد باشيم و اعتقاد پيدا كنيم. زيرا در تمام روايات سنّي و شيعه اين مطلب كه مي‌‌خواهم عرض كنم وارد شده و مكرّر هم از قول پيامبر اكرم نقل كرده‌اند كه اول چيزي كه خداي تعالي خلق فرمود از روحانيّين، از چيزهاي پُر عظمت، روح مقدّس پيغمبر اكرم بوده. اين مطلب فكر نكنيد كه يك مطلب ادّعايي يا آيا در اعتقادمان لازم است باشد يا نباشد؛ بايد معتقد باشيم، اگر معتقد به اين احاديث نباشيم خيلي از مشكلات اعتقادي‌مان را نمي‌توانيم حل كنيم. يعني آن قدر مشكلات و مسائل نامفهوم در اسلام پيدا مي‌‌شود كه سر منشأش عدم اعتقاد به اين حقيقتي است كه در روايات سني و شيعه است. در كتاب “ينابيع الموده” كه شيخ سليمان قندوزي حنفي نوشته، كتابي است از كتب اهل سنت و نقل كرده و خود كتاب و صاحب كتاب هم از اهل‌سنت است در اولين باب اين كتاب روايات اين مطلب را بيان كرده، حتّي استدلال به آيات قرآن كرده، يادم مي‌‌آيد اول چيزي را كه استدلال كرده به اين آيه شريفه است كه «قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَانِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ »([2])، بگو اي پيغمبر! براي خدا فرزندي بود من اوّل عابدم. اين دانشمند سنّي مي‌‌گويد كه هر كس و هر چيز، اوّل عابد بود، اوّل مخلوق هم هست. چون هر مخلوقي يا تكويناً و يا تشريعاً بنده خدا است پس اول عابد اول مخلوق است. روايات زيادي هم در اين باب نقل مي‌‌كند كه من‌جمله اين روايت است و روايات ديگر، «اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُورُ نَبِيِّكَ يَا جَابِرُ، اَوَّلُ مَا خَلَقَهُ اللهُ نُورِي، اَوَّلُ مَا خَلَقَهُ اللهُ نُورِي وَ نُورُ عَلِيِّ ‌بْنِ اَبِيطَالِبٍ»([3])و روايات مكرّر در همين معنا و مضمون در آن باب كتاب “ينابيع الموده” نقل شده.

پس اول چيزي كه خدا خلق كرد، شما ممكن است در پرانتز من يك مطلبي را به عنوان اشكال جواب اشكال عرض كنم و آن اشكال ممكن اين كه از كجا معلوم اين‌ها حقيقت داشته باشد شايد رواياتي جعل شده باشد و اين مطلب بيان شده باشد. من عرض مي‌‌كنم كه اولاً هيچ جهتي نداشته كه اين گونه روايات جعل بشود. به جهت اين‌كه به نفع هيچ فرقه‌اي از فرق مسلمين نيست و بلكه همه‌ي فرق مسلمين در باره‌ي اين مطلب ممكن است بي‌تفاوت باشند. و ثانياً اين روايات آن قدر تواتر دارد كه محال است جعل بشود. زيرا در كتب اهل‌سنت فراوان اين روايت هست و متواتراً و در كتب شيعه يك كتاب در زندگي حضرت رسول اكرم، مرحوم علامه مجلسي جلد بحار درباره‌ي همين مسأله روايات متعدّد‌ه‌اي نقل كرده و روايات وقتي متواتر شد، قاطعانه است و قطع‌آور است و حجيّت دارد. بنابراين، حالا يك بحث عقلي هم هست در اين‌جا كه بايد روح مقدّس رسول اكرم اوّل مخلوق باشد كه آن بحث عقلي يك مقدار طول مي‌كشد و شايد براي بعضي از دوستان سنگين باشد. به آن بحث عقلي‌اش را من فعلاً كاري ندارم و همين اندازه اگر ما مسلمان باشيم طبق اين روايات متواتره بايد اعتقاد به اول مخلوق بودن رسول اكرم داشته باشيم.

 

Cاولين مرتبه نزول قرآن انعكاس علم پروردگار در روح مقدس رسول اكرم صلي الله عليه و آلهمي‌باشد

وقتي خداي مخلوقي به عنوان روح رسول اكرم خلق كرد، طبعاً در لحظه‌ي اوّل اگر به او علم و دانش تعليم ندهد و فقط او را قوّه‌ي دراكه‌ي بسيار قوي قرارش بدهد، ممكن است بي‌ارزش باشد. به مجرّد خلقت تمام حقايق قرآن يعني علم خودش را نازل كرد بر قلب رسول‌اكرم. «نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ»([4])در آيه‌ي شريفه قرآن است.همه‌اش را نازل كرد. قرآن را نازل كرد. شما اين قرآني كه الان در دسترس شما است اين بعد از چهار تنزّل است كه ما به آن توجّه نمي‌كنيم و الاّ در نزول اوّل يعني علم واجب‌الوجود منتقل شدن به علم به مخلوق و ممكن‌الوجود اين يك نزول شديدي است كه از عالَم بالا از ذات مقدّس پروردگار منتقل شده به يك مخلوق

 

cعلمي كه به مجرد خلقت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آلهدر روح مقدسشان قرار گرفت ابدي است

و اين قرآن همه علوم اولين و آخرين دارد. در دعاي ندبه مي‌‌خوانيد خيلي جمله‌ي جالبي است، شايد من مكرر هم گفته باشم ولي باز هم بايد توجّه داشته باشيم. به خدا مي‌‌گوييم: «وَ اَوْدَعْتَهُ»، يعني اي خدا! به وديعه گذاشتي تو؛ يعني در روح مقدّس پيغمبر اكرم قرار دادي «عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ اِلَي انْقِضَاءِ خَلْقِكَ»([5])،يعني از اول خلقت بعد از خلقت رسول اكرم تا از انقضاي خلق كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانيد كه خلق انقضاء ندارد، بهشتي باشد انسان، «هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»([6])، جهنّمي باشد، «هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»([7])، «خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا»([8])انسان ابدي است نه انسان تنها، اكثر مخلوقات پروردگار اين‌ها ابدي هستند. يعني علم الي الابد، خداي تعالي به وديعه در وجود مقدّس پيغمبر اكرم گذاشت آن علم زياد را، آن علم بي‌نهايت را، آن علمي كه اگر در جاي خودش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بود و نزول پيدا نمي‌كرد خدا بود، ذات مقدّس پروردگار بود، بدون بحث جزء واجب‌الوجود بود، يا عين واجب الوجود بود، اين علم تنزّل كرد نزول اوّل، آمد در قلب رسول اكرم. كه خدا در قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: “ما قرآن را در قلب تو نازل كرديم”. پيغمبر شد نبيّ، كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: «كُنْتُ نَبِيًّا وَ آدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِّينِ»([9])، بيشتر از اين عقل ما نمي‌كشد و الاّ به ما مي‌‌فرمود: «كُنْتُ نَبِيًّا وَ لَمْ يَكُنْ مَعَ اللهِ شَيْءٌ»، با خدا غير از من كسي نبود. «كَانَ اللهُ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ»، منتها تا حضرت آدم ما مي‌‌توانيم بفهميم«كُنْتُ نَبِيًّا وَ آدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِّينِ» اين روايت هم به شما عرض كنم در كتاب اهل‌سنت فراوان ديده مي‌‌شود و متواتراً است و در كتب شيعه هم هست. اين يك نزول؛ علم خدا شده علم مخلوق.

 

6ـ پس از خلقت تمام عالَم و پديدار شدن روز و شب، مرتبه دوم نزول قرآن در شب قدر از روح مقدس پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آلهبر تمام عالَم هستي جهت ايجاد نظم انجام گرفته‌است

نزول دوّم، در امشب مثل امشبي بوده، وقتي كه خداي تعالي تمام آسمان‌ها و زمين را خلق كرد. آسمان‌ها خلق شده، كرات بالا خلق شده، زمين خلق شده، تمام افلاك خلق شده‌اند. يك حسابي بايد توي كار باشد، يك نظمي بايد توي كار باشد، يك علمي بايد توي كار باشد. يك ناظمي چون خداي تعالي «اَبَي اللهُ اَنْ يَجْرِي الْاُمُورَ اِلاَّ بِاَسْبَابِهَا»([10])، يك ناظمي بايد در كار باشد، يك كسي بايد كه سبب خدا است، وسيله‌ي خدا است، واسطه‌ي بين خدا و خلق است بايد عالَم وجود را تنظيم كند. خوب، اين‌جا در كي؟ آن وقتي كه شبي پيدا شد، روزي پيدا شد، آسمان و زميني پيدا شد، خورشيد وماه و ستارگان پيدا شدند، يك شبي را قرار داد كه آنچه پيغمبر مي‌‌داند و از خدا گرفته و بايد او اِعمال كند كه امام عليه الصلوة و السلامفرمود:«نَحْنُ صَنَائِعُ اللهِ»، ما صعنت خدا هستيم، مخلوق خدا هستيم، علي‌بن ابيطالب در نهج‌البلاغه حتّي مي‌‌فرمايد: «وَ الْخَلْقُ صَنَائِعُنَا»، البته در نهج‌البلاغه نسخه بدل دارد، «صَنَائِعُ لَنَا يا صَنَائِعُنَا»([11])، كه اصّحش «صَنَائِعُنَا» است؛ يعني خداي تعالي ما را خلق كرد و خلق را هم ما خلق كرديم. روايات زيادي هم در اين ارتباط است كه «نَحْنُ مَشِيَّةُ اللهِ»([12])، يا مثلاً خداي تعالي ما را خلق كرد، «خَلَقَ اللهُ الْمَشِيَّةَ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ وَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ»([13])، در يك جا هم مي‌‌فرمايد: «نَحْنُ مَشِيَّةُ اللهِ»، ما مشيت خدا هستيم، خداي تعالي مشيت را قبل از اشيا‌ء خلق كرد و اشياء را به وسيله مشيّتش خلق كرد. لذا شب قدر سوره‌ي مباركه‌ي قدر اين چنين مي‌‌گويد كه ما قرآن را يعني حِكَم، علوم و حقايق قرآن را كه بايد تمام آسمان‌ها و زمين را، تمام بشريّت را، تمام ملائكه را، تمام جن و انس را همه را بايد تنظيم كند در شب قدر اين كار انجام شد. يعني در شب قدر، بعد از خلقت آسمان‌ها و زمين، علم پيغمبر اكرم به امر پروردگار بر تمام موجودات عالم خلقت نورافشاني كرد و همه را منظم كرد و آنچنان منظّم كرده كه يك نمونه‌اي كه براي شما ممكن است امشب عرض كنم اين است كه اگر سيصد سال ديگر بخواهد كسوف يا خسوفي انجام بشود، آن‌قدر اين دستگاه منظم است، آن قدر تحت اراده است، كه امروز مي‌‌گويند: فلان ساعت، فلان دقيقه ، فلان ثانيه كسوف شروع مي‌‌شود. ببينيد چقدر بايد منظّم باشد. اين نظم را خداي تعالي از شب قدر بعد از خلقت آسمان‌ها و زمين شروع كرد. به وسيله‌ي علم پيغمبر، به وسيله‌ي آن نورني كه «اَيْنَ السَّبَبُ بَيْنَ الْاَرْضِ وَ السَّمَاءِ»([14])، «بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي»([15]) و مطالب ديگري كه در اين ارتباط همه‌تان در اذهان‌تان است. اين هم نزول دوم. در شب قدر نمي‌گويد كه قرآن نازل شده بر پيغمبر، نه، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» يعني از قلب پيغمبر به عالم ماسوي الله و هستي و در آيات زيادي هم مسأله نزول قرآن گفته شده كه بعضي از آن‌ها را دوست عزيزمان جناب آقاي كماري جمع كرده بودند به من دادند و امشب من خودم نگاه مي‌‌كردم حدود تقريباً 23 آيه كلمه‌ي تنزيل من، كلمه‌ي تنزيل است، «تَنزِيلٌ مِنْ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»([16])تنزيل من ال؛ مثلاً جملاتش حالا ممكن است توي ذهنم نيايد، بعضي‌هايش را حفظم و به هر حال نازل شدن قرآن را بر بخش‌هاي مختلفي كه اگر ان‌شاءالله فرصت شد تنظيمش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم و به دوستان تقديم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم كه اين آيات بعضي‌هايش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد كه اين قرآن نازل شده بر قلب پيغمبر، بعضي‌هايش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد: نازل شده بر كل عالم، عالم را دارد تنظيم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و بر دنيا نازل شده. شب قدر از آن شب‌هايي است كه يعني از آن شب‌ها نيست، شبي است چون شب منحصربه فرد است. يك بخشي‌اش مال من و شما است، يك بخشي‌اش مال گذشته است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ  فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» مال گذشته است. هر شب قدر، هر شب 23 يا شب 21 ماه رمضان كه قرآن نازل نمي‌شود . يك وقتي آن وقتي كه آسمان‌ها و زمين به وجود آمد و شب قدري پيدا شد، قرآن نازل شد.

 

7ـ انسان در دنيا براي هدايتش محتاج علم حقيقي مي‌باشد كه مرتبه سوم نزول قرآن به زبان عربي در همين راستا انجام گرفته‌‌است

بعد از پيدا شدن شب قدر؛ نزول سوّم، پيغمبر اكرم آمده در كره‌ي زمين براي هدايت مردم، براي اين‌كه متّقين هدايت بشوند. «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»([17])اين قرآن هدايت است براي متقين، براي اين‌كه من و شما راه راست را پيدا كنيم، براي اين‌كه راه رسيدن به محضر و معرفت حضرت بقيةاللهرا ياد بگيريم، براي اين‌كه ببينيم خدا از ما چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد، چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد؟ خيلي مهم است. هيچ وقت فكر نكرديم كه خدايا! تو از ما چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي؟ ما بايد براي تو چه كنيم؟ ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانيم بايد خودمان براي خودمان چه كنيم اين را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانيم. بايد كار كنيم، پولي تهيّه كنيم، غذايي، لباسي و مسكني و هر چه مطابق شئون مان هست تهيّه كنيم. اين براي خودمان كار كردن است. امّا هيچ وقت فكر كرديد خدا از ما چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد! ما چه‌كار كنيم كه خدا را از خودمان راضي كنيم. آيا يكسره نماز بخوانيم و دعا بخوانيم و عبادت كنيم درست است؟ آيا ترك دنيا بكنيم و يك مثلاً فرش كهنه‌اي در گوشه‌ي خرابه‌اي با غذاي بسيار مختصري زندگي كنيم خدا از ما راضي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود؟! خدا چطوري از ما راضي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، شب قدر است بياييم يك جمعي هستيد شما اين‌جا و شايد يك عدّه‌ي زيادي هم در گوشه و كنار عرايض من را بشنوند، چه‌كار كنيم كه خدا از ما راضي باشد و خدا از ما چي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد؟ اين خيلي مهم است، همين را امشب بنشينيم فكر كنيم، اين را آخر شب كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رويد خانه‌هايتان يك ساعتي بنشينيد فكر كنيد، همه‌تان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهميد خدا از شما چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد و چه بايد بكنيد. خدا از ما انسانيّت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد، انسان بشويد، من شما را حيوان خلق نكردم؛ من شما را يك حيواني خلق نكردم كه به وسيله‌ي يك ابزاري كه در وجودتان است، در حيوانات در وجودشان است. مثلاً گاو دو تا شاخ دارد براي اين كه از خودش دفاع كند، جنگ كند، دعوا بكند، خروس‌ها را به جان هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازند با هم دعوا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، ولي ما خداي تعالي اين را هم كه خلق نكرده و چه‌كار بايد بكنيم، همه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهميم كه بايد انسان باشيم، راه رسيدن به انسانيّت و كمال چيست؟ راهش چيست؟ هر چه فكرمان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد انجام بدهيم كه غالباً موفق نمي‌شويم، هر چه شيطان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد گوش بدهيم كه او اصلاً قسم خورده «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»([18])از او هم كه خيري برنمي‌آيد. پس چه‌كار بايد كرد؟

 

Cخدا انسان را براي “انسانيت” خلق كرده‌است و آن هم با احراز “مقام عبوديت” حاصل مي‌گردد

خدا را قبول داري يا نه، خدا را قبول داري كه تو را دوست دارد؟ اگر دوست نمي‌داشت روزي‌مان نمي‌داد، خلقمان نمي‌كرد، خدا قبول داري كه خداي تعالي عليم است، اعلم است، از همه‌ي دانشمندان، چه عرض كنم مقايسه غلط است او داناتر است؟ خوب، بله؛ مصالح ما را بهتر از ما در نظر دارد؟ بله. خوب بندگي خدا را بكن، خيلي ساده است، بندگي كن. اگر انسان يك دانشمند عالم معصومي، حالا معصوم يعني خيرخواه حتي پيدا كرد و خودش هم هيچي نمي‌داند، بندگي او را بكن، ما يك وقتي خيلي استادمان به ما رو داده بود به او گفتم كه خوب شما كه معصوم نيستي كه هر چه شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويي ما گوش كنيم، فرمودند كه من توي ده‌ تا يكي اشتباه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم، معصوم همان يكي هم اشتباه بكند معصوم نيست، تو توي ده تا نه تا اشتباه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني، آن را با اين عوض كن، خوب يك حرف درستي است، خيلي عاقلانه است، من بيايم هر چه او مي‌‌‌‌‌‌‌گويد گوش كنم و هر چه خودم مي‌‌‌‌‌فهم عمل نكنم تبديل كردم به اصطلاح يك اشتباه، نه اشتباه را به يك اشتباه، كم شده، اگر خداي تعالي امر كند، دستور بدهد كه اشتباه كه نمي‌كند هيچ، مصالح ما را منظور كرده هيچ، خيلي بهتر از هر حكيم دانايي، انسان را راهنمايي مي‌‌كند، پس بندگي خدا را بايد كرد، خيلي ساده به همين سادگي «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»([19]).

 

cخداي تعالي اصرارش بر “عبوديت مردم” به جهت نجات آن‌ها است

خدا هيچ ارزشي برايش ندارد كه ما عبادتش را بكنيم. گفت:

گر جمله كائنات كافر گردند

بر دامن كبرياش ننشيند گرد

اين قدر فرعون‌ها، نمرودها، شخصيّت‌هاي پُر قدرت الان هم هستند اين‌ها ادّعا خدايي كردند، خدا روزيشان داده، خدا مريض‌شان نكرده، خداي تعالي حفظ‌شان كرد، اصلاً اهميّتي براي اين‌كه مردم بندگي‌اش را بكنند يا نكنند نمي‌دهد. پس اصرارش چيست، اصرارش براي نجات ما است، براي نجات دوستانش است، براي آن، براي آن مهرباني خاصّي است كه خدا رحيم است. نه به خاطر رحمانيّتش، پس بندگي خدا را بايد بكنيم و اين راه رسيدن به مقصود است براي ما.

 

Cخداي تعالي قرآن را براي اين‌كه به سادگي درك شود آسان قرار داده‌است

قرآن بنا است ما را هدايت بكند، قرآن كلام خدا است ولي ما قرآني كه بر آسمان‌ها و زمين نازل شد آن را نمي‌فهميم، الان هم حقيقت قرآن را درك نمي‌كنيم. خداي تعالي قرآن را آورده نازلش كرده، توي حروفي كه با يكي از زبان‌هاي دنيا تطبيق مي‌‌كند، خيلي جالب است، به زبان عربي، «بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»([20]) عربي تنها نيست، “عربي آشكار”، يعني شما هر كتاب عربي، ماها خوب اين مسئله را مي‌‌فهميم، هر كتاب عربي را بخوانيم اين طور ساده حقايقش و معاني‌اش را درك نمي‌كنيم، حتّي نهج‌البلاغه علي بن ابيطالب را، امّا قرآن زود به ذهن مي‌‌آيد، حتّي توي حافظه‌ي انسان اعجازوار مي‌‌نشيند، اعجازوار ها! اين كه مي‌‌بينيند يك بچّه سه ساله قرآن را حفظ كرده، يك دختر پنج ساله قرآن را حفظ كرده، اين اعجازي است از قرآن، مي‌‌نشيند توي دلها، روي فطرت‌ها، و الاّ كتاب‌هاي عربي ديگري هست خيلي هم مختصرتر از آن، شايد نتوانند حفظ كنند، «بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»«وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»([21])، آسان قرار داديم قرآن را براي اين كه شماها حقيقت قرآن را درك كنيد، براي اين‌كه قرآن را بفهميد، صبح برمي‌خيزيد يك مقدار قرآن مي‌‌خوانيد، اگر يك مقدار با حقايق اسلام آشنا باشيد، قرآن را مي‌‌فهميد.

 

Cكلام مستقيم خداي تعالي يعني قرآن، اولاد رسول الله صلي الله عليه و آلهو اماكن متبركه اسلامي؛ سه گوهر گرانبها براي بقاء و ترويج اسلام است كه غير مسلمان‌ها ندارند

با يك دانشمند مسيحي صحبت مي‌‌كردم يك وقتي‌هايي كه زياد حال اين مسائل را داشتم يك دانشمند مسيحي به من مي‌‌گفت: شما سه چيز داريد كه اگر ما مي‌‌داشتيم دنيا را ‌‌گرفته‌بوديم ولي شما استفاده نمي‌كنيد و آن سه چيز: يكي كلامي است كه نه از پيغمبر بلكه از خداي پيغمبر بدون دست خوردن به دست شما رسيده است. ما يك كلمه‌ي از مسيح نداريم كه از دو لب مسيح صادر شده باشد و ما مطمئن باشيم از مسيح است دست نخورده و به ما رسيده باشد. چون كتاب انجيل يكي انجيل “لوقا” است، يكي انجيل “متي” است، يكي انجيل “يوحنا” است، يكي انجيل “مرقس” است، اين‌ها انجيل‌ها مال چهار نفر از حواريون حضرت عيسي بعضي‌هايشان هم حضرت عيسي را نديده بودند بعد از به اصطلاح بالا رفتن حضرت عيسي اين‌ها پيدايشان شد كه انجيل آوردند، انجيل‌هاي ديگر هم هست، انجيل برناما، كه اسم پيغمبر اكرم توي انجيل برناما هست، اين را قبول نكردند مسيحيان، و الاّ گفتند صد تا كتاب انجيل نوشتند و اين چهارتايش را انتخاب كردند، ما اصلاً كلمه‌اي از حضرت عيسي نداريم، شما علاوه بر اين‌كه زياد سخن از پيغمبر داريد، از خداي پيغمبر هم سخن دست نخورده كه «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ»([22])هيچ دست نخورده، تحريف نشده و داريد اين يكي. دوّم گفت كه ما از حضرت عيسي فرزندي، اثري، چيزي نداريم. حضرت عيسي فرزند نداشت. امّا شما فرزندان پيغمبر در ميان‌تان هست. اين‌ها روي احساس تعصّبي هم كه باشد ترويج دين جدّشان هم مي‌‌كنند، حالا دوجهت شايد داشته باشد، البته در زمان ما سيادت خيلي ضعف پيدا كرده، غيرت سادات هم متأسفانه بايد بگويم از بين رفته، فقط حقيقت اسلام باقي مانده، كه آن هم گفت به من يكي حقيقت اسلام است يكي تعصّب فرزندان پيغمبر است. اگر اين مي‌‌بود بر ما، ما خيلي كار كرده بوديم.

سوّم مي‌‌گفت اين آثاري كه از دين براي شما باقي است. مكّه مي‌‌رويد كعبه، مدينه مي‌‌رويد رسول اكرم و فرزندانش، قبرهاي متبركه آن‌ها، كربلا مي‌‌رويد قبر حضرت ابي‌عبدالله، نجف مي‌‌رويد قبر علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلامرا زيارت مي‌‌كنيد، آثاري كه در همه جا هست اين‌ها انسان‌ساز است. به خدا قسم من آقايان! من زياد دقّت كردم، شما هم از اين به بعد دقّت كنيد، در هر كجا يك امام‌زاده‌ي معتبري حتي كه هست، مردم آن حدود تا حدّي متدين‌ترند نسبت به جاهايي كه هيچ امامز‌اده‌اي نيست. خود اين قبّه، خود اين گنبد، خود اين جمكراني كه الان شايد حدود يك ميليون جمعيّت يا كمتر در اين‌جا الان باشند، اين‌ها خودش انسان‌ساز است. ترويج دين مي‌‌كند. منظورم اين بود كه قرآن يك كتابي است كه از خداي پيغمبر بدون اين‌كه پيغمبر كوچك‌ترين دخالتي در اين قرآن عظيم بكند، به‌دست ما هست، ولي باز سه مرتبه نازل شدن سه مرتبه نازل شده سه مرتبه پايين آمده، سه مرتبه خودش را با ما تطبيق داده تا اين قرآن شده.

 

8 ـ مرتبه چهارم نزول قرآن يگانه تفسير كلام خداي تعالي يعني كتاب علي عليه السلاماست كه به املاء پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آلهو خط علي‌بن‌ابيطالب عليه السلاممي‌باشد

و چهارم؛ چهارم تفسيري است كه با اين قرآن از زبان ثقل اصغر براي قرآن شده است. نه اين تفاسيري كه حالا در دسترس ما است، اين‌ها در پرتوي آن تفسير است. آن تفسيري كه زياد هم نامش در قرآن برده شده است، آن كتاب، «ذَلِكَ الْكِتَابُ»، «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»([23])، «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ»([24])، آن كتاب، يك كتابي است با تمام تفاسيرش، كه مكرّر از من شنيديد، ايني كه من تكرار مي‌‌كنم چون مي‌‌دانم از كس ديگري كمتر مي‌‌شنويد. روايات زياد دارد، توي كتاب‌ها، توي كتب روايي، دوستان‌مان الحمدلله در فضل و دانش كه در محضرشان هستيم، محققّند و مي‌‌دانند؛ يكي از دوستان حدود هفتاد تا ظاهراً روايت درباره‌ي اين كتاب جمع كرده بود. پيغمبر اكرم نزول چهارم را براي اين كه ما استفاده كنيم، راهمان را گُم نكنيم. براي اين‌كه در صراط مستقيم باشيم. نزول چهارم را گفت و فرمود و علي‌بن ابيطالب نوشت. خيلي جالب است. وقتي كه علي بنويسد با خط خودش، كه الان هم موجود است. با قلم نه با چاپ؛ با قلم و مركّب نه با ماشين تحرير، بنويسد؛ و حتي ارش خدش هم در آن باشد.

 

Cكتاب علي عليه السلامرا به خاطر بيان فضائل خاندان عصمت عليهم السلامو خلافت بلافصل علي‌بن‌ابيطالب عليه السلامنپذيرفتند

و از كتاب‌هايي نبود كه بخواهد غايب باشد، تا حرفش را بزنيم. آورد بعد از وفات رسول اكرم توي مسجد، كتابش را عرضه كرد؛ اين كتاب را من نوشتم و پيغمبر هم فرموده، يك مقداري تويش نگاه كردند ديدند همه جا سخن از خلافت بلافصل علي بن ابيطالب است، همه جا صحبت از فضائل خاندان عصمت و طهارت است. همه جا سخن از اهل‌البيت عليهم‌السلاماست. خوب اين كه با آن وضعي كه آن‌ها و فكري كه آن‌ها در طول زمان بودن با پيغمبر داشتند منافات دارد. قبولش نكردند، طلحه و زيبر رفتند علي بن ابيطالب بعد از آن ديگر نداد. چون فهميد يعني مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانست كه آن‌ها از اين قرآن و از اين تحويل گرفتن سوءاستفاده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. همان‌طور كه امامش، مدرّسش بايد غايب باشد، مدرّس اوّلش علي بن ابيطالب است كه بيست و پنج سال توي خانه نشاندش. اين كتاب چطور ممكن است تدريس بشود براي مسلمانان؟ وقتي هم كه چهار سال خلافت ظاهري كه از نظر علي بن ابيطالب آن خلافت به اندازه‌ي آب دماغ بزي ارزش نداشت، اين كلام خود علي بن ابيطالب است، وقتي كه عهده‌دار شد سه جنگ در مقابلش انداختند. سه گرفتاري، خوارج از آن طرف، افراد مقدّس نافهم و بي‌درك.

 

C“حسن بصري” دست شيطان در حكومت علي عليه السلام

يكي از آن‌ها “حسن بصري” است؛ حسن بصري نشسته وضو مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيرد، آب زياد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ريزد مثل همين وسواسي‌هايي كه يك آفتابه آب روي يك دست‌شان خالي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و زحمت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كشند به خيال خودشان كه طهارت واقعي، حلال بودن واقعي را به دست بياورند؛ اين هم داشت اين طور وضو مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفت، علي بن ابيطالب فرمود: آب‌ها را اسراف نكن مردم آب ندارند. گفت تو خون مردم را ديروز ريختي من نگفتم اسراف نكن، تو مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويي آب را اسراف نكن.

حضرت فرمود تو مخالف با من هستي؟ گفت: بله، پس چرا با مردم شام نرفتي با آن‌ها هماهنگ بشوي. گفت من، اهل مكاشفه هم بود؛ گفت: من پا شدم شمشير دستم كه بيايم با شامي‌ها، بعد منادي ندا كرد كه «اَلْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ كِلَيْهِمَا فِي النَّارِ»، هم قاتل توي جهنم است هم مقتول، لذا دست كشيدم. گفت: “فهميدي اين كه بود اين حرف را به تو زد؟ گفت: نه. گفت: شيطان، برادرت شيطان بود. حضرت علي فرمود: برادرت شيطان بود”. آخر بعضي از اين سروش‌هايي كه به گوش مي‌رسد، يا مكاشفات، شيطان هم گاهي دخالت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. خدا در قرآن نفرموده به تمام اوليائش خدا وحي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند ولي دربار‌ه‌ي شيطان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد:«إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ»([25])بله. بنابراين، خوب دقّت كنيد يك عدّه مقدّس بودند.

 

Cفرد متكبر كمك حال شيطان است

يك نفر ديگر، عجيب است در زمان پيغمبر، در زمان پيغمبر، يك نفر وارد مسجد شد خيلي با تكبّر، پيغمبر صدايش زد، آخر مسلماني است كه اسلام را از پيغمبر گرفته مي‌خواهم بگويم اين خط و اين راه و روش و ديشب آن قدر درباره‌اش صحبت كردم، اين طوري بوده از زمان پيغمبر شروع شده، اين شخص با تكبّر وارد مسجد شد. پيغمبر با چند نفر از اصحابشان نشسته بودند حضرت صدايش زد فرمود: تو وقتي تو وارد شدي، چشمت به ما افتاد، نگفتي من بهتر از همه‌ي اين‌ها هستم. گفت: چرا. من گفتم: من بهتر از همه اين‌ها هستم. و بعد هم رفت مشغول نماز شد آن طرف، نه خدمت پيغمبر نشست نه هيچي. پيغمبر اكرم فرمود: اين شخصي است كه اگر نباشد مردم مسلمان بين‌شان تفرقه نمي‌شود. كي مي‌‌تواند برود اين را بكشدش، ابوبكر گفت: من. شمشير را برداشت رفت ديد دارد نماز مي‌‌خواند. برگشت، گفتند: كشتي، عرض كرد: نه، نماز مي‌‌خواند. همان حرف‌هايي كه اصحاب اميرالمؤمنين وقتي كه قرآن را سر نيزه‌ها كردند، به علي بن ابيطالب عرض كردند: قرآن؟! تو كافر شدي گفتند به علي بن ابيطالب، مي‌‌گويي ما با قرآن جنگ كنيم. هر چه گفتند: قرآن ناطق علي است و اين‌ها كاغذي است، مرّكبي است نفهميدند درك نكردند، اين هم مي‌‌گويد كه نماز مي‌‌خواند، حرف پيغمبر را زير پا مي‌‌گذارد كه نماز مي‌‌خواند، عمر بلند شدگفت: من مي‌‌روم. عمر ديد آن مرد در سجده است، اين هم برگشت. حضرت علي‌بن ابيطالب را اجازه دادند كه ايشان برود. پيغمبر فرمود: اگر پيدايش كردي بكشش. وقتي رفت ديد ايشان رفته و همين شخص بود كه سركرده‌ي خوارج بود، كه “ذوالسج”، يعني “صاحب سينه”، مثل اين‌كه سينه‌هايش درشت بوده و اسمش اين بود و سركرده‌ي خوارج شد و اول كسي بود كه فرمان جنگ با علي بن ابيطالب را داد و آن تفرقه‌اي كه بين خوارج و مسلمانان افتاد به وجود آورد. از اين افراد بلكه يك قدري بايد جلوتر رفت، آن‌هايي كه متبكرانه با پيغمبر با انبياء برخورد مي‌‌كنند خود شيطان يكي از آن‌ها بود، حضرت نوح وقتي كه مردم غرق شدند و راحت شد «وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ»([26])، كشتي روي جودي، كوه جودي، نشست؛ شيطان آمد تعظيم كرد. گفت: خيلي ممنون، خيلي متشكّر. چي خيلي ممنون؟ گفت: من را راحت كردي، من اين جمعي كه بودند غرق شدند همه را با زحمت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواستم ببرم جهنم تو يك دفعه مرا راحت كردي و من هم خسته نشدم و  اين‌ها همه‌شان رفتند جهنم. حضرت نوح متأثّر شد، خيلي عجيب است، در تبليغات خيلي كوشا باشيد، كه دارد سيصد سال حضرت نوح گريه كرد، براي اين‌كه چرا اين قدر كمك شيطان بوده است.

 

cنصايح شيطان به حضرت نوح عليه السلام

بعد شيطان به او گفت: حالا كه تو به من خدمت كردي من يك چند تا نصحيتت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم. خداي تعالي به نوح وحي كرد: “حرف‌هايش را گوش بده، مسائلش خوب است”. از جاهايي است كه شيطان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود ناصح، گفت به حضرت نوح كه تكبّر نكن؛ چرا؟ به خاطر اين‌كه من را، من كه رجيم شدم، چكار كردم؟ من كه رجيم شدم شيطان گفت، به‌خاطر اين بود كه تكبّر كردم. «اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ»([27])خدا در قرآن فرموده، من حاضر نشدم در مقابل ولي خدا تعظيم كنم. دوّم اين‌كه، به نوح مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد حرف‌هايش را خدا گفته گوش بده شما هم گوش بدهيد، تكبر نكن؛ دوّم اين‌كه طمع نداشته باش، كه حضرت آدم را خدا به خاطر طمعش تمام اين بهشت مال تو، در اختيار تو، «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ»([28])به خاطر حرص و طمعش رفت از همان درخت و خدا هم از بهشت بيرونش كرد. قرآن نازل شده، من يك قدري دارم از مطلب فاصله مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيرم.

 

Cمهرباني خداي تعالي در مراتب نزول قرآن و برخورد سبك شيعيان با قرآن

قرآن نازل شده براي هدايت ما، براي اين‌كه ماها گمراه نشويم، به حقيقت برسيم، منتها خداي تعالي اين قدر مهربان است، اوّل نازل كرده بر قلب پيغمبر، بعد بر عالَم، عالَم را كه تنظيم كرده، بعد گُل سرسبد عالم كه بشر باشد و اين قرآن را داده به بشر، از تمام شش ميليارد بشري كه الان روي كره‌ي زمين هستند يك ميليارد و نيمش مسلمانند كه قرآن را قبول دارند، در ميان اين‌ها باطن قرآن را يك عدّه شيعه هستند كه قبول دارند آن شيعيان ماها هستيم كه قرآن را نمي‌فهميم. روز قيامت كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌شود قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌گويد؛ خدايا! «اتَّخَذُوا» پيغمبر اكرم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد: «اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»([29])، اين قرآن را مهجور كردند، كنار گذاشتند، خيلي بايد اهميّت به قرآن داده بشود، اين نزول چهارم بود كه آمده با تفسير مفصّل، مسلمان‌ها توي مسجد قبولش نكردند بعد در دست علي بن ابيطالب ماند تا آخر عمر، بعد به حضرت مجتبي دادند، شما فكر نكنيد اين قرآن مخفي بوده، نه، گاه‌گاهي ائمه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آوردند به مردم نشان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادند، مطالبش را براي مردم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتند، حتّي اكثر يا تمام سخنان ائمّه‌ي اطهار از همان كتاب است و از همان قرآن است. كه وقتي از امام صادق مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پرسند: آيا اين كلام را از خودتان است مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد يا از رسول اكرم؟ حضرت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود كتاب را برمي‌دارد مي‌‌آورد در جلو طرف مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد: ببين، اين حرف در اين‌جا نوشته شده است. كه«لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ» اين تفاسيري كه براي قرآن شده كه از لسان خاندان عصمت و طهارت آمده اين‌ها همه‌اش نزول چهارم قرآن است

 

cبرخوردهاي ذوقي با قرآن و حقايق آن

و بعضي‌ها زبان حالشان اين است رويشان نمي‌شود صريح بگويند، زبان حالشان اين است كه قرآن ناقص است، ما بايد از فلسفه و از عرفان از ذوقيات خودمان بياوريم قاطي كنيم تا قرآن واضح بشود، تا قرآن كامل بشود. و متأسفانه كردند و اين كارها را مي‌‌كنند و مردم شيطان‌سيرت و شيطان‌پرست هم متأسفانه خوششان مي‌‌آيد.

يكي از متصوفه تمام قرآن را با شعر تفسير كرده و اشكالات زيادي هم در مطالبش هست و از روايات هم استفاده نكرده و حتّي بعضي‌ها مي‌‌گويند: “روايات نمي‌تواند قرآن را تفسير كند، بايد حتماً كه خودمان يك دست و پايي بكنيم”.

 

9ـ شب قدر ما، در واقع مرآت شب قدر يعني هنگام نزول دوم قرآن است

«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»([30])تا در اين‌جا مربوط به ما نيست، در يك شب قدر اول خلقت اين قرآن نازل شده، بعد هم باز ليلةالقدر، همان «لَيْلَةُ الْقَدْرِ» اوّل «خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ »([31]) نهايتاً شب قدر ما يعني امشب يا شب بيست و سوم اين مرات آن ليلة القدر است و همان فضيلت را هم براي ما دارد. يعني بهتر از هزار ماه بودنش را براي ما هست.

 

10ـ چگونه شب قدر بهتر از هزار ماه است

خوب چطور است كه بهتر از هزار ماه است؟ چرا؟ چه شده؟ ملائكه كه نازل نمي‌شوند ما نمي‌بينيم. ما همه چيزها را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم با چشم و گوش و حلق و بيني خودمان مقايسه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم پس چي شده، چه خبر است؟ هوا گرم شده، سرد شده، هوا معطّر شده، هوا روحانيّت ديگري پيدا كرده؟ نه، اين‌ها هيچكدام نيست، يك چشمي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد اين‌جا خيلي حقيقت‌بين و بلكه معتقد و بلكه بنده، بنده بودنش خيلي مهم است. وقتي كه خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد: امشب بهتر از هزار ماه است، ما هم بايد بگوييم: بهتر از هزار ماه است. آقا خوب چطور؟ حالا من يك مثال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنم.

شما چند سال توي دبستان درس خوانديد، چند سال توي دبيرستان درس خوانديد، چند سال توي دانشگاه درس خوانديد، يك ساعتي را استاد برايتان تعيين مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند يا رئيس حوزه برايتان تعيين مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند كه بياييد و مدرك اين همه درس‌تان را بگيريد. يك ربع ساعت هم بيشتر فرصت نداريد. اين يك ربع ساعت براي شما بهتر از چقدر وقت است؟ بيست سال. چون اگر اين مدرك داده نشود هيچي. ما سواد هم كه براي خودش و علم را براي خودش نمي‌خوانيم براي همان مدرك مي‌‌خوانيم، حالا اين مدرك را حتماً در همان ساعت برويم آنجا بررسي بكنند و اين مدرك را به ما بدهند. اين يك ربع ساعت بهتر از بيست سال كار است.

اگر اين‌جا مدرك را ندهند ما نه كاري پيدا مي‌‌كنيم، نه حقوقي داريم، نه زندگي‌ داريم، نه هيچي، ولي اگر اين مدرك را به ما بدهند همه چيز را داريم.

 

Cاهميت شب قدر ما به‌خاطر “دريافت نتيجه يك سال زندگي” است

به خدا قسم مطلب دقيقاً همين طور است. منتها در يك سال، چون هر سال هست. در يك سال، شما سعادتمند باشيد بهتر است، يا شقي مثل ابن‌ملجم، ابن ملجم را امشب گذاشتند و علي بن ابيطالب هم هست،  اين‌ها دو نمونه بارز براي شقاوت و سعادت است. كدام يكي را بيشتر دوست داريد؟ اگر امضاء كردند كه تو با علي باشي بهتر است يا امضاء بكنند كه تو با ابن‌ملجم باشي؟ او اشقي‌الاشقياء است تو هم شقي هستي، علي بن ابيطالب، اسعدالسعداء تو هم سعيد هستي.

 

cتلاش‌هاي زياد در شب قدر براي افراد مجهول‌الحال مي‌باشد كه بايد براي سعيد شدن خودشان در اين شب زحمت متحمل شوند

خوب ما ترديد داريم كه جزء اشقياء هستيم يا جزء سعداء، آن وليّ خدايي كه جزء سعداء است شايد زياد زحمتي نداشته باشد، آن شخصي هم كه جزء اشقياء است و يقيناً جزء اشقياء است آن هم شايد خيلي زحمتي نداشته باشد، ولو براي او شايد اگر تلاش بكند امشب درست بشود. امّا اين‌هايي كه يقيني است، هيچ راهي هم ندارد براي برگشتش، و اگر برگشتني داشته باشد كه خيلي سخت است، اين‌ها هيچي. امّا ماها كه مردديم، آخر ما چي هستيم، ما شقي هستيم يا سعيديم؟ اگر شقي هستيم چطور اين قدر خدا به ما توفيق داده، آمده‌ايم امشب در نصف شب اين‌جا، چطور دعا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانيم، چطور توبه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانيم، چطور دست در خانه‌ي خدا دراز كرديم. اگر شقي هستيم كه نيستيم، اگر سعيديم، چرا اين حجاب‌ها جلوي ما اين طور افتاده است، ما به هيچ چيز از حقايق پي نمي‌بريم، چرا قلب‌مان مملو از حكمت نيست، چرا حقايق را درك نمي‌كنيم، چرا امام زمانمان را نمي‌بينيم، چرا با او ارتباط نداريم؟ خوب ماها ترديد داريم. ترديد داريم، خيلي راحت، شب بيست و سوم همان بزنگاه كه مي‌‌خواهند اسمت را بنويسند؛ يعني يك سال زندگي‌ات را بررسي كردند، تو اگر از اولياء خدا بودي كه نمي‌خواست گناه كني، اگر از اشقياء هستي كه نمي‌خواست اين قدر محبّت خاندان عصمت در دلت باشد، اين قدر يا حجة‌بن‌الحسنبگويي، اين قدر “يا صاحب‌الزمان” بگويي، احتياطاً مي‌دانيد چيست؟ ما خواب را بر خودمان حرام كنيم، بنشينيم.

 

cدر شب قدر تعيين وضعيت افراد براي سال بعد به‌دست امام زمان ارواحنافداهاست

به خدا قسم! قلب مقدّس امام زمان آن قدر رئوف است كه اگر هيچي هم نگوييم ماها را ان‌شاءالله اسم‌مان جاي اسم‌مان را عوض مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، ديده شده مكرر در مكرر در سال‌هاي قبل و ان‌شاءالله امسال هم ديده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه طوماري دست حضرت است، در يك ستون اشقياء را نوشته‌است، در يك ستون سعداء را نوشته‌است، آقاجان! قربانتان بشويم اسم ما را از اين طرف پاك كن، اين طرف بنويس، خيلي راحت. دست به دامنش بشويم، تمام كارها در دست اين بزرگوار است، روي دلايل علمي و عقلي خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند، من نمي‌خواهم حرفي بزنم، شايد نشنيده‌ باشيد حرفي از من كه با دلايل عقلي تطبيق نكند، با دلايل عقلي و علمي كار در دست خودشان است، شفيع اند. شفاعت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانيد يعني چه؟ يعني جفت كردن يك شقي را با يك سعيد، با سعادت جفتش مي‌كنند. يك چيزي به يك چيزي جور نباشد جورش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. معناي شفاعت اين است. شفاعت مي‌‌كنند.

امشب مي‌خواهيم ان‌شاءالله در اين نيمه‌ي شب يا صاحب الزمان! ما هر شب اين موقع خواب بوديم. چرا آمده‌ايد؟ چرا راه به اين دوري اين جمعيّت آمده‌اند توي، كنار خانه‌اي كه شما دستور داديد ساختند آن را؟ چرا كنار قبر علي بن موسي الرضا جمعي مي‌‌روند و شب نمي‌خوابند تا صبح، الان شما چرا نخوابيد ساعت 20/1 دقيقه بعد از نصف شب است. حتّي چرت نمي‌زنيد، حتّي كسل نيستيد، چه مي‌‌خواهيد؟ اگر دلتان پاك نبود، اگر قلب‌تان پاك نبود، حالا آيا اگر مختصر مشكلي داريد درست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد ان‌شاءالله، و اميدوارم از اين مجلس و از مجالس ديگر احدي از شما كه الان صداي من را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنويد از مجلس بيرون نرويد جز آنكه از سعداء باشيد، جز آن‌كه تمام گناهانتان تبديل به حسنات شده باشد، جز‌ء آن‌كه از شيعيان پاك علي بن ابيطالب باشيد، ان‌شاءالله.

 

#يكي از وسائلي كه قلب امام زمان ارواحنافداهرا شاد مي‌كند “اظهار محبت” به ايشان است

يكي از وسائل موفقيّت كه حضرت حجة‌بن‌الحسنرا شاد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، “اظهار محبّت” است كه شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد. يكي از دوستان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفت: پدرم مرده بود ديدم يك نفر آمده بيشتر از ما دارد گريه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، دم در ايستاده، خيلي متأثّر است. ما نمي‌شناسيم او را. بعد از او سؤال كرديم شما با ما نسبتي داريد؟ گفت: نه. چرا اين قدر متأثريّد؟ گفت: من اين پدر شما را دوست داشتم. حالا شما علي بن ابيطالب را دوست داريد. امام زمان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بيند شما براي علي گريه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد. او شخص مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفت كه آن چنان محبّت اين شخص نشست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفت آنچنان محبّت آن شخصي كه گريه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد توي دل‌مان افتاد كه تا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانستيم به او محبّت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرديم. يا علي؛ آقا، علي بن ابيطالب! امام زمان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند كه ما از دل گريه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم. امام زمان عليه‌السلامشماها را دوست دارد كه امشب براي جدّ بزرگوارش گريه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد، به قوم و خويشي؟ اكثرمان قوم و خويشي، نه، نسبتي نداريم با علي‌بن ابيطالب جز محبّت علي بن ابيطالب؛ جز آن محبتي كه خدا در دل ما قرار داده، همان دارد كار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و اين طور ، شب بيست و يكم ماه مبارك رمضان، شب شهادت علي‌بن ابيطالب اشك مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ريزيد. حالا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيد چراغ‌ها را خاموش كنيد، حال پيدا كنيم، براي اين‌كه بيشتر يكديگر را نبينيم، اگر خواستيم به سر و سينه امشب كه از يك جهت بزرگ‌تر از شب عاشورا است، خواستيم بزنيم، خجالت نكشيم. دوستاني كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند كمك بكنند ان‌شاءالله در عزاداري كمك كنند و بتوانيم امشب به آقا حجة‌بن‌الحسنبگوييم: آقا! ما با اشك روان در خانه‌ات آمديم، قلبي پر از حزن به خاطر شهادت علي اميرالمؤمنين در خانه‌ات آمده‌ايم. نام علي از اسماء اعظم پروردگار است؛ من عرض مي‌‌كنم اين ذكر مبارك را به زبان جاري كنيد، شب قدر ممكن است باشد.

علياً وا علياً  علياً وا علياً علياً وا علياً علياً وا علياً  علياً وا علياً  علياً وا علياً  علياً وا علياً  علياً وا علياً

 
 


[1]سوره مباركه قدر

[2]زخرف/81

[3]«قَالَ عليه السلام أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُورِي» عوالي‏اللآلي4:/99، بحار: 54/170

«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ قُلْتُ لِرَسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله أَوَّلُ شَيْ‏ءٍ خَلَقَ اللهُ تَعَالَى مَا هُوَ؟ فَقَالَ نُورُ نَبِيِّكَ يَا جَابِرُ خَلَقَهُ اللهَ ثُمَّ خَلَقَ مِنْهُ كُلَّ خَيْرٍ»؛ بحار: 15/24؛ «… جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ قَالِ قَالِ رِسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله ابْتَدَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ اشْتُقُهُ مِنْ جَلالِ عَظِمَتِهِ فَأَقْبَلَ يَطُوفُ بِالْقُدْرَةِ حَتَّي وَصَلَ إِلَى جَلالِ الْعَظَمَةِ فِي ثَمَانِينَ أَلْفِ سِنَةٍ ثُمَّ سَجَدَ لِلَّهِ تَعْظِيمًا فَفَتَقَ مِنْهُ نُورُ عَلِيٍّ» بحار:25/22

[4]بقره/97

[5]بحار:99/104

[6]بقره/25، اعراف/42

[7]بقره/39، آل عمران/116

[8]نساء/57، جن/23، احزاب/65؛

[9]بحار:16/402، بحار:65/27، بحار:98/154، عوالي‏اللآلي:4/121؛ «كُنْتُ نَبِيًّا وَ آدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِّينِ اَوْ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ» بحار:18/278

[10]تفسير الميزان:2/40؛ «اَبَي اللهُ اَنْ يَجْرِي الْاَشْيَاءَ اِلاَّ بِاَسْبَابِهَا» مختصر بصائر الدرجات:57، فصول المهمه:1/486، اصول الاصليه:134

[11]«نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ صَنَائِعُنَا» صراط مستقيم:2/235

[12]مستدرك سفينه البحار:6/99، مجمع النورين:215

[13]«خَلَقَ اللهُ الْمَشِيَّةَ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ» توحيد:339؛ «خَلَقَ اللهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ» توحيد:147، بحار:54/56

[14]«اَيْنَ السَّبَبُ  الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْاَرْضِ وَ السَّمَاءِ»دعاي شريف ندبه

[15]مفاتيح الجنان/ دعاي عديله

[16]فصلت/2

[17]بقره/2

[18]حجر/39ـ40

[19]ذاريات/56

[20]شعراء/195

[21]قمر/17

[22]فصلت/42

[23]أنعام/59

[24]فصلت/42

[25]انعام/121

[26]هود/44

[27]زمر/59

[28]بقره/35، اعراف/19

[29]فرقان/30

[30]قدر/1

[31]قدر/3

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *