۱۴ جمادی الاول ۱۴۱۴ – حضور قلب در نماز اخلاق ۶۳
حضور قلب در نماز اخلاق 63
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
سورة مباركة حجرات را خواندند. آنهايي كه ميگن تزكية نفس و اخلاق واجب نيست بيان ببينند اين سوره چه ميگه. اگر نگوئيم كه از واجبات اوليه است، مسلما جزء واجبات طراز اول هست. در اين آياتي كه تلاوت شد از همان ابتدا يك دستوراتي براي معاشرت با پيغمبر اكرم خدا داده. ما بايد ياد بگيريم و دهها برابر اين را در معاشرت با امام عصر ارواحنا فداه عمل كنيم. صداتون را در مقابل پيغمبر بلند نكنيد. آنهايي كه ينادونك من وراء الحجرات، اينهايي كه از پشت در صدات ميزنند، اينها شعور ندارند. خيلي حرفه! از پشت در ميآمدند پيغمبر را صدا ميزدند. از اينجا استفاده ميشه كه توي حرم كه ميريد صداتون را بلند نكنيد. لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي. صداتون را بلند نكنيد. داد و فرياد نكنيد. ببينيد چقدر قرآن را گوش ميداديد آرام بوديد. همهاتون مؤدب، دو زانو، ساكت نشسته بوديد. در مقابل كلام خدا كه بايد اينطور بود. خيلي كلام پيغمبر، سخن امام زمان هم عين همينه. هيچ صداتون را بلند نكنيد. مثل اينكه يكديگر را صدا ميزنيد، پيغمبر را صدا نزنيد. امام زمانتون را آنطوري كه همديگه را صدا ميزنيد نزنيد. اينجاست كه من گاهي به شما ميگم نگيد يا مهدي، يا مهدي. اين بي ادبيه! مهدي نيامد. خيلي بايد مؤدب بود. كساني كه پيغمبر را، چون هرچه دربارة پيغمبر هست دربارة ائمه هم هست، پيغمبر را به اسم صدا ميزنند اينها كمدركند، نميفهمند.
آيات خيلي عجيبه. سرتاسر قرآن، سرتاسر اين سورة مباركه. همهاش اخلاقه. و اين اخلاقیات نميشه اظهار بشه مگر انسان خودش را ساخته باشه. افرادي كه عادت كردند به فحش دادن، هر چي هم ميخوان خودشون را كنترل كنند گاهي از زبانشون در ميره. افرادي كه خودشون را تربيت كردند به ادب. طبعا روي يك راحتي كاملي ميبينيد كه ادبشون را انجام ميدهند. اكثر افرادي كه مثلا فرض كنيد عادت كردهاند به اينكه مثلا روي صندلي بنشينند. اينها روي زمين يك چند دقيقه كه بخوان بنشينند خسته ميشند. اينهايي كه عادت كردند به چهارزانو نشستن يا پاشون را دراز ميكنند، يك چند دقيقهاي كه ميخوان دو زانو بنشينند خسته ميشوند. اين عادتشونه. پس بايد از باطن انسان خودش را درست كنه، از باطن. شماها چرا بعضيهاتون از طولاني شدن قرآن خسته ميشيد؟ ميدونيد چرا؟ بخاطر اينكه معني قرآن را نميفهميد. ولي من يك چيزي ميگم از اين به بعد ديگه خسته نميشيد ولو معني را هم نفهميد. اين تذكرهها. كه اگر آن لذت را برديد شما را بگن يك لنگي هم وايستيد، واي ميايستد و خسته نميشيد. آن لذتي كه من ميخوام بگم. امام سجاد قرآن ميخوند. اين سقاها آب ميخواستند براي خانهها ببرند. ميايستادند گوش ميدادند به قرآن امام سجاد. در تاريخ داره كه اينقدر اينها ميايستادند تمام اين، خوب مشكه آب ازش چكچك ميريزه، تمام آن آب مشك با آن چك چك خالي ميشد زير بار خسته نميشدند، نميفهميدند اصلا، محو كلام خدا شده بودند. اگر انسان معنا و تفصيلش را بفهمه خيلي لذت داره. اصلا نميتونه در هر حالي كه خودش را قرار بده، تا آخر در همون حال هست. اصلا نميفهمه، نه درد ميفهمه، نه پا خستگي، هيچي هيچي. تمركز شما پيدا نكرديد. نميدونم حالا بعضيهاتون به يك چيزي عشق پيدا كرديد كه به قول يكي ميگفت عاشق شديد نميدونم يا نه؟ انسان عاشق يك چيزي بشه. شب تا صبح خوابش نميبره، نه اينكه خوابش نبره چشماش را بگذاره روي هم خوابش نبره، نه. با لذت بيداره و اگر به وصل محبوبش رسيده باشه، با لذت بيداره و تا صبح خسته هم نميشه. براي اكثر مردم اين زمان چون اينقدر شئونات و تشريفات زندگي هست كه انسان آن محبتش را تقسيم كرده بين دهها چيز. هيچ چيزي باقي نمانده، هيچ جائي محبت متمركز نشده تا بدونيد كه چطور انسان را آتش ميزنه. انشاء الله بايد اينطوري بشيد. ببينيد ذره بين، ذره بين را جلوي آفتاب گرفتيد ديگه. اين آفتاب را جمع ميكنه به يك نقطه متمركز ميكنه. ميبينيد كه دود بلند شد، آتش زد. سابقها ميخواستند آتش درست كنند يك راهش همين بود. چرا به جهت اينكه آفتاب را جمع كرده، همان دائرة كوچك آفتاب را جمع كرده به يك جا متمركز كرده. اگر انسان محبتش را بتونه به يك جا متمركز كنه آنوقت ميفهمه محبت چه فايده داره، چي هست. چي هست. آنوقت ميفهميد كه ماها لذتي از زندگي نبرديم و بايد اين كار را بكنيم. بالاخره توي اين راهي كه داريد ميريد به يك جائي ميرسيد كه محبت بايد متمركز بشه روي ذات مقدس پروردگار و شما را آتش ميزنه، دودتون را به هوا بده، خاكسترتون هم به باد. هيچي ازتون باقي نگذاره. چيزي، وجودي در وسط نباشه. اين محبت كه پيدا شد قرآن را با بدترين صدا بخونند، شما لذت ميبريد، معناش هم نفهميد لذت ميبريد. چشمت به صفحة قرآن كه ميافته دلت از حال ميره. طاقتت طاق ميشه. اگر محبتتون متمركز بشه. ببينيد، اين سخن محبوبه. شما فكر نكنيد كه اگر به همين اندازة سورة حجرات و سورة واقعه كه خونده ميشه اوائلش ممكنه آدم فكر كنه كه جناب آقاي فاني داره قرآن ميخونه، صداش خوبه، خوب بود، غلط داره يا غلط نداره، و معناي اين آيات كمكم چيه؟ اما به همين مقدار از قرآن خوندن، لااقل از وسطهايش انسان بايد بره در جاي ديگه. يك دفعه ميبيني كه نه اين اطاق وجود داره، نه اين شخص مورد توجهه، نه صدا مورد توجهه، مثل حضرت موسي كه در كوه طور ايستاده بود، نه درختي ديگه ميديد، نه درخت مطرح بود، اني انا الله لا اله الا انه. ببينيد. او هست و خدا و خدا هست و او. كي باشد و من باشم و تو باشي و عشق. بخدا قسم نميشه هنوز براي شما يك قدري زوده اين حرفها زدن. كي باشد، به جائي ميرسيد، به اينجا ميرسيد كه شما هستيد و در آن مجلس قرآنها، شما هستي و خدا و هيچ. هيچ. براي اولياء خدا اينجور پيشامدها زياد ميكنه. ديگه اصلا جز خدا هيچ چيز ديگه توي ذهن انسان نيست. خدا داره با انسان صحبت ميكنه. بخدا قسم آقايون ايني كه من دارم ميگم قصه براتون نقل نميكنم. وجدانيه بعضي از دوستانتونه كه الان توي مجلس هستند. از وسطها ديگه خداست. نه اين اطاق هست، هيچ وقت بهتتون زده يك جا نشستيد چشمتون هم بازه يك جا را داريد نگاه ميكنيد چشمتون را هم دوختيد مثلا فرض كنيد به اون كتاب. هر كي نگاهتون ميكنه خيال ميكنه كه داريد به اون كتاب نگاه ميكنيد. ولي خوب مدتي همينجور خيره شديد به اون كتاب يك دفعه بهتون ميگن آقا كجايي؟ بعد كتاب، نه كتاب آمده اينجا كجايي پس؟ رفته بودم توي اون مثلا اون چيزي كه مورد علاقهات است. داشتم براي او فكر ميكردم تمركز پيدا ميكني. همين معناي تمركزه. اين تمركزي كه اينقدر اهمييت داره همينه. تمركز پيدا ميكنيد به يك نقطه در اون موقعي كه تمركز پيدا ميكنيد و در اون موقعي كه به يك نقطه حساس شديد هيچ وقت فكر ميكنيد من چجوري نشستهام، ميشه يك وقت فكر ميكنيد تو كدوم اطاقم. هيچ وقت فكر ميكنيد كي داره با من صحبت ميكنه؟ هيچ وقت اصلا هيچي را انسان نميفهمه. اين را آدم ده برابر صد برابر زيادترش كنيد تشديدش كنيد ببينيد چي ميشه؟ فرقي نداره شما در اون موقع در عرش اعلا باشيد يعني به قاب قوسين او ادني رسيده باشيد. يا در روي زمين باشيد. در خانهاتون باشيد، در كنار كعبه باشيد، هر جا باشيد اين روح شما هست و خدا هست و لذا، لذا يك مؤمني اگر شدي كه قد امتحن الله قلبه للايمان، مؤمني كه امتحانتون كنه خدا و قلبتون را آزمايش كنه و قلبتون پاك بشه، اگر به آنجا رسيديد، به اين مرحله از كمال رسيديد، اينجا كاملا احساس ميكنيد كه با خدا فقط داريد صحبت ميكنيد. و نماز كه ديگه جاي خود داره. الصلاة معراج المؤمن. پيغمبر رفته به آسمان معراج كرده ديگه، شنيديد، به معراج رسيده. براي شماها هم نماز ميگيد الله اكبر، تكبيرة الاحرام ميگيد. تكبيرة الاحرام معناش اين است كه الله اكبر حرام كردن، معناي تكبيرة الاحرام را بد نيست بدونيد. احرام يعني حرام كردن. از باب افعاله ديگه. حرام كردن. تكبير هم به معناي الله اكبر گفته. الله و اكبر حرام كردن. تا حالا معناش را ميدونستيد؟ الله اكبر حرام كردن يعني چي؟ عربيش را بلد بوديد ولي فارسيش را بلد نبوديد. شما فارسي زبانيد بايد عربيش را بلد نباشيد فارسيش را بلد باشيد. الله اكبر حرام كردن. خوب. يعني چي آقا؟ بعله. شما با اين الله اكبر بايد همه چيز را بر خودتون حرام كنيد، محبت غير خدا حرامه بر شما. توجه به غير خدا حرامه براي شما. فكر دربارة غير خدا حرامه براي شما. سخن گفتن با غير خدا حرامه براي شما. هر چه كه اسمش را ببريد كه با خدا منافات داشته باشه در مقابلش بايد يك كلمة حراما گذاشته بشه. حرام حرام حرام. اِ. ما كه همه چيز را بر خودمون حلال كرديم جز خدا. نمازت هم معراج نيست. هيچوقت هم تو توي نماز معراج نميري. ببينيد انسان وقتي همه چيز را گذاشت كنار، الله اكبر. اگر تكبيرة الاحرام را درست نگيد، با توجه نگيد، نماز، چون از اركان نمازه، نماز به درد نميخوره. تكبيرة الاحرام، الله اكبر احرام كردن. احرام نميگن ببنديد ميريد براي مكه. احرام هم مثل تكبيرة الاحرامه ديگه، فرقش چيه. احرام چيكار ميكنيد ميريد براي مكه، چيكار ميكنيد. بيست و چند چيز را بر خودتون حرام ميكنيد. اين معناي احرامه. ديگه از آن لحظه به بعد سرتون را نميپوشانيد، از آن لحظه به بعد خدمتتون عرض شود كه وقتي هم كه داريد ميريد زير سايه نمينشينيد. از آن لحظه به بعد غذاي معطر، عطر نبايد بزنيد. از آن لحظه به بعد دماغتون را از بوي بد نبايد بگيريد. از آن لحظه به بعد توي آينه نبايد نگاه كنيد. از آن لحظه به بعد به زن خودتون حتي با شهوت نبايد نگاه كنيد. خيلي، بيست و چند چيز، همه را حرام ميكنم بر خودم. لذا ميشه احرام. خدمت شما عرض شود كه لباس را بر خودم حرام كردم، نميدونم حشره آمده، مگسه آمده روي صورت ما نشسته هي داره اذيت ميكنه. حق نداري بكشيش. خدمتتون عرض شود كه خيلي چيزهاي ديگه. من نميخوام مسائل احرام را براتون بگم. احرام يعني تكبيرة الاحرام. خوب وقتي همه چيز بر شما حرام شد و شما هم عمل نكردي و پاك و پاكيزه شدي، آنوقت اينجا ميخوايي راحت باشي بگو اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، شيطان را از خودت دور كن. شيطان ميآد اذيت ميكنه. شيطان را بشناسيد آقايون. شيطان خيلي فعاله. مخصوصا براي شماها. ميآد در قلبتون، در چشمتون، حتي روايت داره كه ميآد يك كاري ميكنه كه آدم خيال ميكنه كه وضوش باطل شده. شخص ميره خدمت امام ميگه من يك همچين احساسي كردم. حضرت ميفرمايد نه او ميآد باد ميكنه تو اينطوري فكر ميكني. تا اين حد. تا چه اندازه شيطان به شماها كار داره. شك مياندازه توي دلتون، حواستون را پرت ميكنه، بصورت گربه در ميآد يكدفعه ميپره شما از جا ميپريد. ميگيد اي بابا اين حرفها چيه؟ اينها خرافاته. نه. نخير خرافات نيست. مگر اينكه بندة خدا بشيد. اينقدر فعاليت ميكنه كه نگذاره دو ركعت نماز صحيح بخونيد. چون اگر آن نمازي را كه پيغمبر فرموده صلي كما رأيت اصلي همينطوري كه من نماز ميخونم شماهم نماز بخونيد، در همان ركعت اول دو سه تا آسمون را طي كرديد. دو سه تا آسمون را طي كرديد. هر چه داشتي گذاشتي زمين، همه را حرام كردي بر خودت و رفتي بالا. هيچي نداري. الان كه توي نماز ايستادي، نه زن داري، نه خونه داري، نه بچه داري، نه هيچي هيچي هيچي هيچي. همه بر تو حرامه. فكرش هم حرامه. محبتش هم حرامه. هيچ. امام سجاد بچهاش ميافته توي چاه، داد فرياد. مشغول نماز خودشه. بعله. وقتي كه از نماز فارغ ميشه خوب وقتي اينجوري ميشه انسان، بندة خدا اينجوري ميشه، آنوقت خدا قدرت بهش ميده. كه دستش را ميكنه كف چاه بچه را سالم ميآره بيرون. اما اگر توي نماز، يك كسي ميگفت كه كفشم را يك جا گذاشته بودم. يك نفر هم منتظر بود من نماز را ببندم بياد كفش را برداره. حالا چيكار كنم. مسئلة. چيكار كنم؟ اينجا نماز را بشكنم بروم. بعله اينجا اين نماز بدرد نميخوره. بشكن برو كفشهايت را بيار بگذار پهلوت. نماز نيست كه. كه تو حواست دنبال آن دزد و مواظب آن دزدي كه كفشهايت را نبره. اگر حواست جمع بود و اصلا نه كفش ديگه ميديدي، نه خونه ميديدي، نه زندگي ميديدي، نه خدمتتون عرض شود كه نه زن و بچه را ميديدي. آنجا ديگه تكليف هم نداشتي، دزدي هم آنوقت خدا مواظب كفشهايت هم بود. به خدا قسم خدا مواظب كفشهاي شما هست اگر توي نماز حواست دنبال كفش نوت نباشه. مواظب كفشهايت بود. خدا خيلي دوستمون داره. اگر بدونيم خدا چقدر ما را دوست دارهها، يك لحظه از خدا غافل نميشيم.
نماز معراج مؤمنه. در همان ركعت اول و ركعت اول الله اكبر كه گفت در بعد از گفتن اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، خدا با انسان صحبت ميكنه. اول خدا شروع ميكنه به حرف زدن. ميگه بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين. سورة حمد كلام خداست، خدا با شما از زبان خودت، فرقي نميكنه، زبان تو هم مخلوق خداست، زبان آن قرآن خون هم مخلوق خداست، زبان درخت هم مخلوق خداست، زبان سوسمار هم مخلوق خداست، فرقي نميكنه همه يكي، همه مخلوق خدا هستند. كلام هم كه مال خداست. كلام مال خداست. از زبان خودت با نفست خدا صحبت ميكنه. خيلي عجيبه. دستور العمل را صادر ميكنه. شما خيال نكنيد، سورة حمد دستورالعمل بقية نمازه. اول در مقابل پروردگار كرنش كن. بگو تمام حمد مال خداست. شما اين را كي عمل ميكنيد؟ وقتي كه ميريد به ركوع ميگيد سبحان، با تمام بدن، سبحان ربي العظيم و بحمده. اين جواب الحمد لله رب العالميني است كه خدا گفته. خدا گفته الحمد لله رب العالمين، بهت ياد داده. رفتي ركوع ميگي سبحان ربي العظيم و بحمده. ميري به سجده ميگي سبحان ربي الاعلي و بحمده. ميدوني يعني چي؟ يعني پاك است خدايي كه عظيم است با حمد او. حمد او را هم گفتي. الحمد لله رب العالمين. الرحمن الرحيم. اينها را خدا يادمون ميده. مالك يوم الدين. اوصاف پروردگار را به ما تعليم ميده. خودمون از زبان خودمون منتهي زبان ما نيست زبان هم مال خداست. ما چي از خودمون داريم! چي از خودمون داريم. هيچي. اگر راست ميگي كه همه چيز مال توئه، خوشگلتر از اين باش، خوش تيپتر از اين باش، جوانتر از اين باش. نميدونم، سالمتر از اين باش. در اختيار تو باشه ديگه. چشمات كم نور شده بايد عينك بزني، نميدونم گوشت كم سو شده، كم شنوايي شده، سمعك بزني. نميدونم موهات داره سفيد ميشه، نقاشي ميكني هي، نميشه. بعد از ده روز باز دو مرتبه باز تهش سفيد، باز سفيد ميشه. نميدونم خدمتتون عرض شود كه دندانهايتون درد ميگيره، يكي يكي كشيده ميشه چرا دندانهايت را نگه دار. اين دندونت را نگه دار! مال تو كجا؟ مال خداست. لذا صفات الهي، ببينيد حمد و صفات الهي را به ما دستور دادند. ما هم از لحظهاي كه ميريم ركوع، سجده، تمام اينها همون حمد و صفات الهي را ميگيم، ثناء الهي را ميگيم خدا را ياد ميكنيم بعد ميگيم اياك نعبد و اياك نستعين. خيلي عجيبهها ببينيد با همين چند جمله انسان بايد به جايي برسه كه تنها خدا را عبادت بكنه، تكبيرت الحرام اينجا معناش ميشهها. هيچي غير از خدا را شايد ما ميگيم، نخير اگر شما كلام كسي را گوش بدي عبادتش را كردي توي نماز. اگر يك كسي ميگفت كه من يكي از اوليا خدا را ديدم كه كنار راديو ايستاده بود نماز ميخوند و بلند هم راديو داشت اخبار ميگفت من چون اون طرف را ميشناختم يك وقت فكر نكنه او ميشنوه صداي اخبار را. گفت راديو كنارش بود داشت اخبار، گفتم نه من ميدونم اون نميشه. به خدا قسم نميشنويد براي همتون هم اتفاق افتاده يك همچين مسائلي يعني وقتي كه تمركز ميكنه انسان به خدا واقعا نميشنوه. اياك نعبد خدايا محبوبم تويي. معبودم تويي. تويي، تويي، تويي. هيچي ديگه نيست .
و اياك نستعين. اون وقت ميرفت رو مسئلة ولايت و محبت خاندان عصمت و طهارت و تعليم راه از اون كسي كه صاحبه راهه. شما ميدونيد فرق شماها با متصوفه در يك چيز خيلي بارزه. با تمام اون مسلكهاي متصوفه. و اون در صراط مستقيمه. و از همين جهت خدا در قرآن فرموده:ولا تطبع السبل از راههاي مختلف شما پيروي نكنيد. يك كسي در مكاشفهاش ديده بود ميگفت ديدم يك اتوبان، يك خيابان راستي ميره تا به جايي كه به اصطلاح خورشيد داره طلوع ميكنه، و اون انتهاي اون خيابان هم خانة خداست و خدا. ولي دو طرف به قول ما مشهديها ميلانهاي مختلف. كوچهها بعضيهاش هم اونقدر تنگه كه اصلا واقعا چقدر ديوانهاند كه تو اين كوچهها، آخه كجا ميري؟ كوچهها هم همه بن بست. يك در داره اون آخر كوچه نوشته اونجا خانة مثلا بوق علي شاه، نور علي شاه نميدونم چي علي شاهه از اين حرفها اون آخر در روبرو بعضي وقتها راه راست و جادة صافي را ميگذرد ميرن توي اين كوچهها يك دونه در هم باز ميشود ميافتند همون دم در چاه كندن ميافتن تو چاه اينها را ديده بودها. شيطان ميياد ميگه آقا راه ميخواي بياييد از اينجا نزديك تره.
بعد خوب نميتونن بگن كه راههاي ما راه نيست چون ميخوان يك مخترعاتي داشته باشند بر خلاف اونچه كه ائمه گفتهاند، خوب اون كه ائمه گفتهاند تو كتابها هست. بر خلاف اونها باشه يك چيزي از خودشون در آورده باشند. اينها را بايد بگن ديگه والا خوب شخصيتشون محفوظ نميمونه. اين اختراعات همان بدعتهايي است كه ميگذره و خواهي نخواهي از صراط مستقيم خارج ميشه. اون كوچه هايي كه دو طرف هست شيطان هم ميياد كمك ميكنه، شما وارد اون كوچهها اون ميلانها اون خدمتون عرض شود كه اون كوچههاي بن بست سرگردون ميشيد اقل ضرري كه داره براي شماها اين است كه شما وقتتون گذشته تا بريد تا آخر كوچه و برگرديد اين اندازه اقلا ضررش هست كه. يك نفر به من ميگفت پانزده سال عقب يكي از اين اقطاب سوفيه رفتم، بعد تازه فهميدم كه راه را بي خود رفتم. آخه راه راست، خدا در قرآن در سورة حمد در نمازت بهت ميگه بگو اهدنا الصراط المستقيم خدايا راه راست . خوب همه مدعيند كه اين راه راسته. صراط الذين انعمت، نه هر راهي چون وقتي انسان پيچ اول را پيچيد بقيهاش ممكنه راست باشه تا اون آخر راسته. آخه باز يك شرط ديگهاي داره كه اونهايي كه نعمت بهشون داده. صراط الذين انعمت عليهم، يك عده را خدا معلومه نعمت داده. بالاترين نعمت براي بشر دو چيزه اين را بدونيد. يعني هر كسي از اين نعمت بيشتر داره آقاتره يكي نعمت پاكي، پاك باشيد يكي هم نعمت علم و دانش و چهارده معصوم عليهم الصلاة و السلام در اين جهت در درجة اعلا هستند. پاك و درياي از علم. اين دو چيز.
انعمت عليهم. ببينيد خدا داره تأكيد ميكنه غير المغضوب عليهم. از قيافه پيداست كه اين غضب بهش شده. خدا ميدونه يك مقداري انسان پاك بشه خودش ميفهمه. و ولا الضالين. خوب اين كوچكه آخه با اين تو كجا ميخواي بري آخه؟ اين اتوبان به اين وسيعي به اين مستقيمي را گذاشتي رفتي تو اين كوچه پس كوچهها ميخواي برسي به مكه. اين ره كه تو ميروي به تركستان است گفت به كردستان است. هرگز نرسي به كعبة اعرابي با اين راهي كه تو انتخاب كردي هرگز. يك جادة صافي و به اين راستي. آخه دو تا چهار تا. قرآن، قرآن معجزة پيغمبر اكرم بلكه عين عمل پروردگار. اين را كه ديگه نميتوني، من براي كافترين افراد ثابت ميكنمكه قران معجزه است. براي، همانقدر مرده نباشه، اهل استدلال باشه من ثابت ميكنم. يك مختصري تو اين دو مقاله گفتيم به عنوان فهرست تقريبا والا مطلب زياده. كه قرآن معجزه است. خوب معجزه ديگه از معجزه بهتر چيزي ميتونه انسان را به خودش جذب بكنه. و كلمات خاندان عصمت عليهم السلام. يك كسي ميگفت شايد اين ديگه درست باشه. بله ما هم الان ممكنه اين حرف را بزنيم .شايد، اصلا ديگه دينه ديگهاي نيست. ممكنه همچي راحتتون كنم دين ديگهاي نيست. تا بريم تحقيق كنيم كه آيا درسته يا درست نيست. اِ. يك ميليارد و دويست ميليون مسيحي اينها دين ندارند؟ خوب بريد از خودشون بپرسيد. آقا دين يعني چي؟ يعني مجموعة قوانين كه پيغمبرشون از جانب پروردگار آورده باشه براي سعادت دنيا و آخرتشون. كو اون مجمع قوانين كو؟ پيغمبرش كه نيست. حضرت عيسي كه خودش نيست. مجموع قوانينش را به ما هم نشون بديد ما هم نسنجيده قبولش ميكنيم. كو؟ انجيل، شما ميدونيد انجيل چند صفحه است؟ انجيل تازه انجيل حضرت عيسي نيست هر يك از اناجيل مال لوقا باشه، متي باشه اون پنجاه صفحه باشه اون هم چرت و پرت. چرت و پرت كه ميگم چَرت و پَرت واقعا. يعني خودشون قبول دارند اينكه تناقضات زيادي داره. اونوقت مياندازند به گردن مترجمين. حالا با پنجاه صفحه، حالا فرض كنيد پنجاه صفحه، اينكه ميگم مثل قرآن كه نيست كه تفسير داشته باشه و نميدونم چي يك فارسي خيلي ساده و معمولي ميخواييد من انجيل دارم ميخواييد بيارم براتون بخونم شما گوش بديد. خوب اين انجيل. تورات، تورات هم آخرتي كه اين همه اهميت داره و همة كارها براي آخرته. يعني اگر شماها عبادت ميكنيد، بندگي خدا را ميكنيد براي اين است كه تامين آخرت، دنيا هر جور باشه ميگذره. يك كلمه تو تمام تورات از آخرت حرف نزده. يك كلمه. قوانيني هم نداره، قوانيني هم نداره. قوانينشون يك چند تا از قوانينشون نميخوام اينجا يك بحثها بايد تو كانون بشه اينجا بايد يك حالي داشته باشيم مجلس به اصطلاح تذكرات ديگه است. نيستش شما بريد اصلا يك ديني پيدا بكنيد كه مجموعة قوانيني داشته باشه تا شايد ما بگيم او درست باشه اصلا نيست تو اين كرة زمين نيستش.
شما ميگيد كتاب بيان علي محمد ما ميگم بياييد اين كتاب ما خيلي كوچكه بعد هم قوانينش يك قوانيني است كه خدا خواسته آبروش را ببره. تخم مرغ را به جايي نزنيد، ميشكنه، هر چي توش هست ميريزه. نميدونم خط شكسته را ياد بگيريد. نميدونم بچه زيبا، پسر زيبا را بگذاريد روي صندلي و نگاهش كنيد از عمرتون حسابه. باور كنيد. ميبيني تو كتاب خدمت شما عرض شود بيان ببينيد قوانينش چيه؟ حالا اينها بداش ما فرض ميكنيم. و اما خوباش چيه؟ شما كتاب بيان هست من ميذارم در اختيارتون ده تا قانوني كه به درد جامعه امروز بخوره شما توش پيدا بكنيد اين حالا بعد از قرآن آمده. مسيلمه كذاب اين يك كتاب آورد يك چيزهايي توش داشت. ان الذين يغصلون ثيابهم و لا يجدون ما يلبسون اولئكهم المفلسون. ميدونيد چه فرقي ميكنه با؟ ميگه كساني كه لباسشون را ميشورند و لباس ديگهاي ندارند بپوشند، اين حالا آمده قرآن را از بين، اينها بي پولند. ما گفتيم نه آقايون اينطور نيست. ممكنه انسان تو غربتي مونده گير كرده باشه دهها ميليون هم پول داشته باشه يك دست لباس بيشتر نداشته باشه اين لباسش را شست ديگه لباسي نداره بپوشه مفلص نيست. تازه اين چه فايده داره اين حرفها. قرآن ميگه: القارعة مالقارعه و ما اراك مالقارعه. او ميگه الفيل و ماالفيل. فيل نميدونيد فيل چيه لهو خرطوم طويل، يك خرطوم بلندي داره بابا فيل را هر كي هم نديده باشه تو باغ وحش هم نديده باشه بالاخره عكسش را ديده نميخواد بحث كني در اين موضوع.
نيست با جرأت من ميگم ديني نيست الان تو كرة زمين كه دين باشهها يعني مجموع. دين اصلا خود دين يعني مجموعة قوانيني كه پيغمبري از جانب خدا بياره كه سعادت دنيا و آخرت مردم را تأمين كنه. شما اگر يك همچين مجموعة قوانيني پيدا كرديد ما اون پيغمبر هر كي باشه بهش ايمان ميياريم. نداريم. اما خوب اين صراط مستقيمي كه ميگيم يعني اين همين اين قرآن يك كلمه حتي از غير پيغمبر گفته نشده. و اين مجموعة قوانيني است كه سعادت انسان را تأمين ميكنه. آخر اگر اين حرف دروغ بود اين همه كتاب و اين همه بحث و اين همه خدمت شما عرض شود تفسير و اين هم رسالهها و اين همه مسائل و احكام نداشت كه. نه جدا حالا ما. به يك مسيحي رسيديم گفت دين آقا يعني چي؟ ميگه اصلا بايد يك چيز ديگهاي بگه ميگه بيخود ميگه دين يعني يك شنبه رفتن توي كليسا. من توي كليساهاي آتن و به اصطلاح واتيكان رفتم يك مشت آهنگ ميزنند و تو تاتري بريد باور كنيد عين، اصلا من گفتم اينها چرا اينطور ميكنند يك لباس مخصوصي پوشيدن از اون بالا ميدون ميرن اون طرف يك حركاتي عينا يك تاتر. و يك مشت اشعاري را ميخونه يك مشت هم از همون انجيل ميخونه و ميرن يك صبح تا ظهر هم بيشتر وقتش نيست. بقيهاش هم ديگه آزاد. فقط و فقط هر چي گناه كردي بكن، نوش جانت. هفتهاي يك دفعه بيا اعتراف بكن بگو من اين گناهان را كردم او هم ميگه اينقدر پول بده رد ميشه، اينقدر پول ميدن و تمام ميشه. اين واقعا ميشه گفت صراط مستقيم؟ صراط الذين انعمت عليهم؟ اينا ضالين نيستند؟ اينها يهود كه مغضوبند، غضب بهشون شده چون خدا به هر كي نعمت داد، اين را آقايون بدونيد به هر كه خداي تعالي نعمت زياد داد و او قدرش را ندونست بد غضب ميكنه. به يهوديها به اسرائيليها خدا خيلي نعمت داد. هي هم گلهمند خدا بودند. از ما مسلمانها هم خدا گله منده. ما زمان ظهور حضرت ولي عصر صلوات الله عليه كتكش را خواهيم خورد اگر قدردان نعمت نباشيم. يهوديها هم اينقدر خدا بهشون نعمت داد من داده سلوا داده، مائدة آسماني داده هر چي گفته خدا گوش كرده. هر چي ميگفت، اينها ميگفتند خدا ميگفت: چشم. واقعا ميگفت چشم. خدايا براي ما توي دريا ميخوان عبور كنن دريا جلوشونه خدمتون عرض شود كه خداي تعالي آب را كنار زده كف دريا را خشك كرده، دوازده تا جمع، دوازده قبيله هستيم خدايا دوازده راه براي ما باز كن. براي خدا فرقي نميكنه يك راه يا دوازده راه. دوازده راه ما ميخواييم اين وسط راه همديگر را هم ببينيم بايد اين آبها مشبك باشه، سوراخ سوراخ باشه تا همديگر را ببينيم چون ممكنه اون پشتيها دلمون تنگ بشه براشون. مشبكش كرد. اينقدر به اينها محبت كرده خداي تعالي. از توي آب در اومدن صحيح و سالم از اون ور فرعونيان آمدن وارد شدن غرق شدن كلك كنده شد. آمدن رسيدن به يك عده داشتن بت ميپرستيدند بت پرست بودند. اينها كنار اين بت پرستها، خوشا به حالتون كه شما خداتون را ميبينيد و عبادت ميكنيد اي يا موسي ميشه براي ما يك خدايي درست كني كه ما هم ببينيمش و اينجور كه نميشه كه خداي نديده را انسان. واقعا جاش هست كه مشت بزنن تو سر اينها مغزشون بياد تو دهنشون. اين همه محبت. از فرعونيها نجاتتون داده، دشمنتون را غرق كرده، هلاكشون كرده حالا ميخواد خدا ببينه چكار ميكنيد. لينذروا كيف تعملون اينها قرآنهها كه من براتون ميگم. شما اين جور. شما اينقدر پيغمبرها را اذيت ميكنيد هفتاد پيغمبر را از اذان صبح تا اول آفتاب كشتند، هفتاد تا پيغمبر.
از اذان صبح تا، يك ساعت و نيمهها يك همچين موجوداتي بودند. خدا ميدونه كمال محبت رابهشون، و فضلتكم علي العالمين. در همه من شما را فضيلت دادم. خوب اينها را خدا مغضوبشون كرده، خدا غضبشون كرده. براي چي؟ ضربت عليهم الذلت والمسكنه ظلت و مسكنت يعني به اصطلاح توقف مردن در يك ماديات مثلا در عبادت چون هر كس در هر جا متوقف بشه مسكنت بهش خورده. مسكينه ديگه مسكين يعني توقف از سكون ميياد. يعني متوقف شده. مسكين هم كه ميگن مسكين براي اينكه ديگه نميتونه فعاليت بكنه و پولي در بياره و رشد پولي و مالي نداره. اين را ميگن مسكين. مسكنت به اينها خرده. اينها ديگه به درد، مردن ديگه مردن را ترقي نميكنن توي ماديات مردن و شما فكر نكنيد. يهوديها خيلي اينها هم الان مسكنت بهشون خرده هم ذلت. اِ ذلت. بله هر كسي كه وابسته باشه ذليله. هر كسي كه وابسته باشه به يك قدرت مافوقي اين غير از خدا و كساني كه در البته غير از ارتباط با خدا در قدرت مافوق از قدرتهاي مخلوق اين وابستگي داشته باشه اين ذليله. شما اگر حتي به ادارتون وابسته باشيد اگر اين اداره تعطيل بشه ما ديگه چكار بكنيم؟ اين مسكنته، ذليليد. ذليل اين اداره هستيد مغازهام اگر ورشكست شده و اين مغازهام اگر درش بسته شد من چكار كنم؟ تو وابسته به اون مغازه هستي. تو وابسته به هر چيز، لذا در مرحلة اول سير الي الله مسئلة استقامته. اعتماد به خودت. خودت خودت باش. خودت يك آدم باش. روي پاي خودت بايست. فقط خدا متكي و تكيه گاهت باشه. هر چيزي كه غير خدا بود تو را ذليلت ميكنه.
اگر شغلم نبود، اگر مدركم نبود، اينقدر آدم ذليل باشه كه به مدرك متكي باشه. اينقدر آدم ذليل باشه كه به هنرش متكي باشه، اينقدر آدم ذليل باشه كه به رئيس ادارهاش متكي باشه. همة اينها ذلته. و بايد، حالا بايد چيكار كنيم! بيائيم بيرون. نه. بيرون آمدن نداره. اينقدر مستقل باش توي اين اداره كه اگر بنا شد اين اداره يك كار خلاف شرعي بكنه، شما بيا بيرون. حقوقم را نميدن. ندن. وابسته نبايد باشي. ندن بيا بيرون. اين مغازه من مجبورم گاهي معصيت بكنم. درش را ببند، فردا صبح بازش نكن. به همين قرصي پس. و الا تو ذليل اين هر چيزي كه بر تو غلبه بكنه و ايمانت را از دستت بگيره، خدات را از دستت بگيره، راه راستت را از دستت بگيره، تو را ذليل كرده. ذليل او هستي. پدر خيلي احترام داره، مادر خيلي احترام داره دستش هم ميبوسيم، پاشم ميبوسيم، همه چي، چون خدا گفته. اما آمد به تو گفت نمازت را نماز صبحت را نخون، فلان امر واجب را ترك كن. اينجا. نه. ان جاهداك علي ان تشرك به فلا تطعهما خدا نهي ميكنه ازت. اصلا اطاعتشون نكن. بعله. ذليل آنها نباش. تو كه در مقابل مادرت ميافتي به خاك و پاش هم ميبوسي، و بگي الجنة تحت اقدام امهاك، اين تاجايي است كه اين مادر زير پاش بهشت باشه، نه زير پاش جهنم باشه. وقتي است كه بهشتي خودش باشه. اما اگر وادارت كرد به كار معصيت و گناه فلا تطعهما. دقت كرديد؟
پس ذلت خيال نكنيد كه هر كي پول داره ذليل نيست ديگه. نه. هر كه مستقل بود، شخصيت داشت، آقا بود، بر خودش متكي بود، بر خدا اعتماد كرد و بر غير خدا اعتماد نكرد؛ او آزادمرده. حضرت سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام به حر ميگن انت حر. تو آزاد مردي. استقلالت را حفظ كردي. تو نگفتي آقاي ابن زياد خدمتتون عرض شود وعدههايي كه به من داده بعد نميده. اما ذليل توي صحراي كربلا ببينيم كي بود؟ عمر سعد بود. عمر سعد. خوب بشينيد حساب كنيد. ذليل ذليله، بدبخت. حر عزيز بود. ان عزة لله و لرسوله و للمؤمنين. بقيه ذليلند. به جهت اينكه ذليله مافوق تو. هر كس هر چه براي خودش مافوقي، البته در مقابل خدا مافوق ذليلي ولي آنجا بايد ذليل باشي. هر مافوقي اگر انسان داشت كه مجبور شد كه تحت فرمان او باشه نسبت به او ذليله. منتهي آدم حالا كه ميخواد ذليل باشه، ذليل يك عزيزي باشه. و آن ذات مقدس پروردگار. نه ذليل ذليلتر. خود اين رئيس اداره ذليلتر از توئه. به جهت اينكه تو گاهي قدرت اين را داري كه بري بگي نبايد اين حرف، نبايد اين كار در اين اداره به او بگيد. از مافوق دستور آمده. اين بيچاره ذليلتر از توئه. تو آنوقت ذليل ذليلتر از خودت ميشي! ضربت عليهم الذلة و المسكنه. ببينيد قرآن ميگه كه مغضوب، غضب شده بر اين. هم ذلت يهود دارند هم مسكنت. مسكنت هم كساني كه فقط دلخوش به ماديات و مغازه و دكان و خدمتتون عرض شود درآمد. مثل يك حيواني بياد توي دنيا بخوره و بخوابه و بر فرض حالا نمازش هم، نماز واجبش هم انجام بده و محرماتش را هم ترك بكنه، ولي از اين توقف جلو نره اين مسكنه، مسكينه. مسكنت بهش خورده. تا چه برسه به اينكه هيچ خدا را نشناسند و همهاش توي ماديات فرو بروند. ببينيد اين سوره چي ميگه. ميگه غير المغضوب عليهم و لا الضالين. بعد هم يك سورة ديگه بخون. خدا ديگه حرفهايش تموم شده نوبت شما ميرسه در بقية نماز. نوبت شماست. خوب. همة اينها را بايد جواب بدي. گفتم در ركوع و سجود شما تسبيح كرديد، تحميد كرديد، حمد كرديد خدا را وصف كرديد. بعد ميشينيد براي تشهد. توحيد. اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له. ماها موحد نيستيم. هرچي هم باشيم! پيغمبر اكرم موحده. در جنگ احزاب، بعد از جنگ احزاب ميگه لا اله الا الله وحده وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و اعز جنده و هزم الاحزاب وحده. لا اله الا الله. تنها تنها تنها اوست خدا. به وعدهاش وفا كرد. بندهاش را ياري كرد. اول ميگه بنده بعد ميگه ياري. اين را شما بدونيد تا انسان بنده نشه خدا ياريش نميكنه. تا انسان مطيع نشه خدا بهش كمك نميكنه. هيچوقت يك اسلحهاي را، نميدونم هفتة قبل بود اينجا گفتم؟، هيچوقت يك اسلحه را نميدهند به آدمي كه مطيع دولت نيست. به پاسبانه ميدن دم در انبار مهمات ميگن وايستا هم انبار مهمات را حفظ كن، اين اسلحه هم به كمرت باشه، به كمرت ببند، اينجا وايستا. چرا اينرا نميدن به فلان سياستمدار تحصيلكردة مهندس خدمتتون عرض شود باهوش؟ چرا اين را نميدن. ميگن او بندة ما نيست. اين پاسبانه بندة ماست. اين بيست ساله اين اسلحه را به كمرش بسته، تا حالا يك گلوله در نكرده برخلاف نظر ما. اما اگه به آن مهندسه اين اسلحه را بديد يك جا كمين ميكنه اول ميبيني رئيس جمهور را زد. احتمالش هم كافيه. اين بنده نيست او بنده است. خدا قدرتش را دست هر كسي كه نميده. تو دستت را بگذاري روي سر يكنفر دعا بخوني اين فورا سرش خوب بشه، اين اسلحهاي است ديگه. به دست مني كه اين سبب عجب من ميشه، سبب غرور من ميشه، سبب خودنمايي من ميشه، سبب اين ميشه كه من از اين راه كلي سر مردم را كلاه بگذارم نميده به من. گوش داديد؟ شما به دست يك بچة كوچك اينجور اسلحهاي را نميديد. اين عقلش نميرسه. يا مخالف عبوديت حركت ميكنه.
اما بنده شد، ميبينيد كه وقتي علي بن ابيطالب بندة خداست آنوقت قدرت را بهش ميدن. در خيبر را بكن، مسافر سوار كن از اينور خندق به آنور خندق حمل كن، به يك چشم بهم زدن به آسمانها برو، به يك اراده آسمانها را به زمين بيار، انا خالق السماوات و الارض في طرفة العين. يعني اين قدرت را حضرت امير داره كه آسمانها و زمين را به يك چشم بهم زدن خلق بكنه. خوب. چطور ايشان بنده است. بنده است. همين پريروز وفات حضرت زهرا بود. يك آدمي كه اين قدرت را داره. اينهمه قدرت داره. اما خداي تعالي بهش اجازه نداده روي يك مصالحي كه اقلا بازوي آن مرد را بگيره پرتش كنه. خيلي عجيبهها. اقلا ريسمان را از گردن خودش بكنه. اقلا يك حمله بكنه به اين جمعيت چهل پنجاه نفر كه بيشتر نبودند، نابودشون كنه. بنده است. بنده اينجوري ميشه. اون يهوديه خوب فهميده بود. ميگه من ديدم آن روزي كه حضرت امير را داشتند ميكشيدند بطرف مسجد، گفت اشهد ان لا اله الا الله. گفتند آقا حالا، گفت تا حالا فكر ميكردم اينها همهاش روي خواستههاي خودشون اين كار را ميكنند. حالا فهميدم كه اين بندة خداست. اين اگر بندة خدا نبود الان بازوش كه طوري نشده، قدرتش كه طوري نشده بود. علي بن ابيطالب نگيد آن وقتها پير شده بود لابد نميتونست كه دفاع كنه از… نه. اتفاقا بحبوحة بعد از بيست و پنج سال تازه جنگ صفين و نهروان، در آن جنگها شجاعت بخرج ميداد. او هنوز اول جوانيش بود. سرحالترين وقتهايش هم وقتي بود كه داره نگاه ميكنه فاطمة زهرا را اينطور لهش ميكنند، اينطور كتكش ميزنند، اينطور اذيتش ميكنند. اينها، از همين، اينها درسه براي ما. شما نگيد اون احمق نافهم ميگفت اگر ابو الفضل دست فلج تو را شفا ميخواست بده، دست خودش، دست نداشت كه دست تو را شفا بده. بعله. بعله. خودش دست نداره كه خدا قدرتش را در اختيار اين ميگذاره كه اين همه كاري كه خدا بازهم دوست داره بكنه. بعله. بنده است. بنده. ميگه بكن ميكنه. نكن نميكنه. حضرت سيد الشهدا بندة خداست. بنده بشو ظرف، اين را، اين كلام را از من داشته باشيد هميشه، ظرف قدرت خدا كه بخواد به بندهاش بده، بندگيه. هر چه بندگي تو كاملتر باشه خداي تعالي بيشتر قدرت در اختيارت ميگذاره. يعني همانطوري كه عرض كردم. يك پاسباني هست خوب گوش ميده، الان هم خيلي خوب، يك هفت تير بهش ميدهند. يكي خيلي بهتر، مطيعتره، در انبار مهمات ميگذارندش. يكي بالاتر از همة اينهاست، اين را فرماندة كل قوا ميكنند. اينجوريه.
اميرالمؤمنين فرماندة كل قواي الهي است. كل قواي الهي، شما نگيد اين غلوه. نه. قواي الهي كه براي مخلوق بايد باشه، اين محدوده. اين محدود در اختيار اميرالمؤمنينه. يعني مخلوق خودش محدوده، آنچه قدرت ميخواد اعمال بشه در مخلوق اينم محدود ميشه طبعا، و اين در اختيار امير المؤمنين. كل قوايي كه مربوط به مخلوقه، فرماندهاش، صاحب اختيارش امير المؤمنينه. چرا امير المؤمنين اينطوره؟ چرا امام زمان شما اينطوره؟ براي اينكه اينها سباق المكرمون. لا يسبقونه بالقول اينها بندگان، نوكرهاشون اينجوريند، خيال نكنيد كه اينها، اين مقام براي آنها نيست. از اين آيه مال ملائكه است. ملائكه نوكر دوستان خاندان عصمتند. اما خودشون كه ديگه معلومه. خودشون اصلا منصوص في ذات الله. يعني من كه و آقا كيست من. هردو يك روحيم اندر دو بدن. علي كه و خدا و خدا يك شعري مرحوم ثقي داره بعضيها متوجه نميشن و لذا ميگن اين شعر غلو كرده. به نزد عارفان آگاه الله عليست عليست الله. حالا بعضيها خيال ميكنند اين جثة علي خداست يا خدا. اين كلام در، آنهايي كه عارفند ميدونند علي جز خدا، جز اعمال دستورات خدا، جز خدا اصلا چيز ديگهاي در وجودش نيست. و خدا هم جز علي بندة خوبي، به اين خوبي نداره. اينجوري.
خوب. حالا كه از علي بن ابيطالب اسم برده شد، السلام عليك يا اول مظلوم. ميدونيد مظلوم، يك كسي سؤال ميكرد مظلوم به خدا ميشه گفت؟ گفتم هر كس حقش ضايع بشه مظلومه. ظلم يعني ضايع كردن حق حق. و خدا هم مظلومه. و من اظلم ممن افتري الي الله. ظلم ميكنيم به خدا كه افترا ببنديم. علي بن ابيطالب هم مظلومه، حقش ضايع شده. آخه اين مظلوم عالم، به خدا قسم آقايون انسان نميتونه تصورش را بكنه. من گاهي كه تنها مينشينيم، حالا كه با شما صحبت ميكنم خوب، گاهي تنها كه ميشينم فكر ميكنم آخه فاطمة زهرا را!، در يك روايت داره كه ارتد الناس بعد النبي الا ثلاث. حضرت ميفرمايد بل الا واحده. بل يك نفر مرتد نشد. ميگه كيه آن يك نفر؟ ابيذر. اِ سلمان. حتي ميگه توي دل سلمان پيدا شد كه چرا؟ خيلي مشكلهها، چرا؟ يك چرايي آمد، علي ايستاده، اينهمه قدرت، اينجور فاطمة زهرا را بزنند، هيچ اصلا تكان نخوره. چرا؟ ببينيد تا اين اندازه بايد انسان عبد الله باشه، بندة خدا باشه. خيلي مشكله. ما قضايا زياد شنيديم، قضية كربلا، قضية حضرت زهرا، زياد شنيديم ولي خوب مسئلهاي برامون نيست. و الاّ فاطمة زهرا، فاطمهاي كه پيغمبر دستش را ميبوسه، آنهمه براش عظمت قائله، رفته با چه زحماتي بالاخره ابي بكر را وادار كرده كه اين سند فدك را از او گرفته و اين را مدرك، توي كوچه برخورد ميكنه به آن خبيث، به آن ملعون. شما اصلا فكرش را ميتونيد بكنيد؟! من گاهي واقعا به زبانم نميآيد. برخورد كرده ميگه چيه دستت؟ ميگه رفتم مدرك فدك را گرفتم، سند فدك را گرفتم. بده به من. طرز حرف زدن را شما ببينيد ميپسنديد، يعني ميتونيد تحملش را بكنيد. اين را ميگيره پاره ميكنه، بعد هم يك سيلي به حضرت ميزنه. عجبت ان صبت ملائكة السماء. ملائكة آسمانها از صبر و تحمل علي بن ابيطالب تعجب كردند. اين شبها علي عليه السلام ميره سر قبر فاطمة زهرا، با خدا و با فاطمه فقط حرف ميزنه. نفسي علي زفراتها محبوسة، نفسي علي زفراتها محبوسة يا ليتنا خرجت مع زفراتي. ميگه اين جان علي مصلحت خداست، خدا خواسته، منهم كه بندة خدا هستم، در دلم، در بدنم محبوسه. اي كاش جانم با اشك چشمم بيرون ميآمد لا خير بعدك في الحياة و انما ابكي مخافة تطول حياتي.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.